آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

اللهم عجل لولیک الفرج

آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

اللهم عجل لولیک الفرج

آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

این وبلاگ برای ارائۀ پیشگوییهای گوناگون در بارۀ نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام) و رویدادهای آخرالزّمان است که بیشتر آنها برگرفته از کتابهای زرتشتیان، یهودیان، مسیحیان و مسلمانان، به ویژه آیات قرآن کریم و روایات اسلامی می باشند، و خوانندگان گرامی را از رویدادهایِ پیشِ رویِ جهان آگاه می سازند.

بایگانی

۱۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

شورش هاشمی شیصبانی

دوشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۳، ۰۱:۱۸ ق.ظ

                                   

شورش هاشمی شیصبانی در کوفه از نشانه های نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) می باشد، و شیصبانی مردی شیطانی از بنی هاشم است که با زمامداران بنی عبّاس در مشرق زمین ناسازگاری می کند، و با اصهب مروانی(1) شورندۀ پیش از وی در سرزمینهای جزیره(2) بر زمامداران عراق، پیمان می بندد، و گروه بسیاری از مردم کوفه و پیرامونش را می فریبد و گمراه می کند، و از آنان سپاهی بزرگ پدید می آورد، و آن را در ماه جمادی دوم از سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، برای نبرد با زمامدار سوریه، سوی دمشق می فرستد، و سرانجام، شیصبانی و بسیاری از پیروانش کشته می شوند. 


جایگاه آغاز شورش شیصبانی 
جابر جُعْفِی گفت که از ابو جعفر باقر(علیه السّلام) در بارۀ سفیانی پرسیدم، فرمود:

شما کجا و سفیانی تا آنکه پیش از وی شَیْصَبانی برشورد؛ او، چون آبی که 
می جوشد(3)، از سرزمین کوفان پدیدار می شود، و فرستادگان شما را می کشد. 
پس، در پیِ آن، چشم به راه سفیانی و قیام قائم(علیه السّلام) باشید(4). 

سُفْیانِی همان عُثْمان شامی پسر عَنْبـَسَه، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخرالزّمان است که در ماه صفرِ سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، جنبش خود را از درۀ خشک می آغازد، و در ماه رجبِ همان سال، در دمشق قیام می کند، و بر بیشتر سرزمینهای شام چیره می شود، و سپاهش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یورش می برد. 
«شَیْصَبان»، بنا بر آنجه از برخی فرهنگنامه های واژگان عربی برمی آید، از نامهای شیطانِ رانده شده ای می باشد که در قرآن کریم با نام اِبْلِیس یاد شده است(5). 
«کُوفان» یا «کُوفَه» در روزگاران کهن سرزمینی شنزار و سرخ بر کنارۀ غربی رود فُرات بود که شهر کوفه در مشرق، و بخشهای بلند جای گرفته در پشت آنجا در مغرب، مانند ثَوِیَّه، غَرِی و نَجَف، را در بر می گرفت، و اکنون، نجف شهری پیوسته به شهر کوفه می باشد که آرامگاه امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) در آن جای دارد(6). 
با توجّه به آنکه سرزمین کوفه بخش نجف را نیز در بر می گرفت، و جابر جعفی مردی شیعی از زیندگان کوفه بود، و امام باقر(علیه السّلام) با وی سخن گفت و فرمود: «فرستادگان شما را می کشد»، چنین می نماید که فرستادگان، نمایندگانی شیعه از شهر کوفه یا شهر نجف باشند که برای راهنمایی و خیرخواهی نزد شیصبانی می روند و او آنان را می کشد. 


ناسازگاری شیصبانی با بنی عبّاس  
از برخی روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان برمی آید که بی گمان، در سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، میان بنی عبّاس فرمانروا در بخشی از سرزمینهای مشرق و گروهی از بنی هاشمِ زینده در عراق، چون شیصبانی و همتایانش، درگیری روی می دهد. 
اَرْطات گفته است: 

نشانۀ پایانی نابودی فرمانروایی بنی عبّاس، سه پادشاه از آنان است که 
پی در پی می آیند، و نامهایشان نامهای پیامبران می باشند، و بیش از این 
سه پادشاه نخواهند داشت، و دوران بنی عبّاس از این پادشاهان سه گانه 
چهل سال است. پس، هر گاه درگیری میان ایشان و گروهی از بنی هاشم 
که میان دو رود (دجله و فرات) گرد می آیند، و زمامداری مردی از بنی عبّاس 
سوی مغرب (شام) و برخورد (درگیری) پرچمهای سیاه و زرد در میانۀ 
شام (دمشق) و کشتن زمامدار مصر و پیشگیری از پرداختی مردم آنجا 
به دولت را ببینی، پس، اینها از نشانه های پایان یافتن دوران آنان است(7). 

چنین می نماید که این روایت ارزشمندِ در بر دارندۀ برخی پیشگوییهای شگفت، از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه وآله) باشد، اگرچه اَرْطات تابعی پسر مُنْذِر آن را به وی نسبت نداده است. 
بدان که بی گمان، از احادیث اسلامی بهره گرفته می شود که برای بنی عبّاس دو دولت می باشد: دولت نخستین همان است که پس از فروپاشی زمامداری اَمَویها در سرزمینهای اسلامی بر پا شد، و دولت دوم آن است که در آخرالزّمان در بخشی از سرزمینهای مشرق بر پا می شود، و برای بنی عبّاس در این دولتِ پایانی سه پادشاه می باشد که به ایشان سیاه نشانانِ نخست گفته می شود، و برخی از بنی هاشمی که در عراق می زیند با آنان ناسازگاری می کنند، و بخشی از نیروهایشان برای پاسداری از زمامدار شام که هم پیمانشان است، در آنجا جای می گیرند، و میان این نیروهای عبّاسی مشرقیِ دارندۀ پرچمهای سیاه و نیروهای بربر مغربیِ دارندۀ پرچمهای زرد، در دمشق نبردی بزرگ روی می دهد، و اندکی پیش از این کارزار، فرمانروای بسیار زورگوی مصر با دست سپاه بربرهای مغربی یا با دست گروهی از مصریان سلفی یا اخوانی ای که به این سپاه می پیوندند، کشته می شود، و همۀ رویدادهای یادشده از نشانه های نابودی دولت دوم بنی عبّاس و نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) می باشند. 


هم پیمانی شیصبانی با مروانی 
پس از بررسی تاریخ عرب و اسلام درمی یابیم که همواره میان بنی اُمیّه و بنی هاشم ناسازگاریهای سختی بوده اند، و میان آن دو هم پیمانی ای یافت نمی شود، مگر آنچه میان هاشمی شیصبانی و اصهب مروانی روی خواهد داد، و این، از شگفتیهای آخرالزّمان است. 
عبدالله پسر عبدالعزیز گفته است که علی پسر ابو طالب(علیهما السّلام) در کوفه سخنرانی کرد و فرمود: 

ای مردم، پس از من بر زمین بچسبید و از تکروان از خاندان محمّد بپرهیزید؛ زیرا 
بی گمان، تکروان از خاندان محمّد برمی شورند، و بر اثر سرپیچی کردن آنان از 
فرمان من و شکستن ایشان پیمانم را، آنچه را که دوست دارند، نمی بینند(8). 
و پرچمی از فرزندان حسین بیرون می آید که در کوفه با فراخوانِ [بنی](9) اُمیّه 
آشکار می شود، و مردم را گرفتاری فرا می گیرد، و خداوند بهترین آفریدگانش 
 را می آزماید، تا پلید را از پاکیزه جدا کند، و برخی مردم از دیگری بیزاری جویند، 
و آن رویدادها به درازا می کشند، تا آنکه خداوند با دست مردی از خاندان محمّد 
برای آنان گشایش کند. و هر کس از فرزندانم برشورد و کار و روشی مگر کار 
و روش من انجام دهد، من از وی بیزارم، و هر کس از فرزندانم پیش از مهدی 
برشورد، بی گمان، شتری است که گردن زده و بخش بخش می گردد، و از 
دجّالهای از فرزندان فاطمه بپرهیزید؛ زیرا بی گمان، برخی فرزندان فاطمه 
دجّال اند، و دجّالی از [کنارۀ](10) دجلۀ بصره پدیدار می شود، 
در حالی که از من نیست، و او پیش درآمد همۀ دجّالهاست(11). 

تکروان از خاندان محمّد(صلّی الله علیه وآله) گروهی از آنان اند که با روش امامان دوازده گانۀ پس از رسول خدا(صلوات الله علیهم) ناسازگاری می کنند، و باور دارند که شوریدن بر پادشاهان ستمگر و برافراشتن پرچم برای برپایی فرمانروایی ای نو برای نامعصومانِ(12) از پسرانِ فاطمه(علیها السّلام) نیز در هر روزگاری رواست، و زیدیها از این گروه اند، در حالی که شیعیان دوازده امامی باور دارند که شورش با شمشیر و بنیادگزاری زمامداری ای نو تنها برای امام مهدی قائم(علیه السّلام) در آخرالزّمان رواست(13). 
امّا برهان روا بودن قیام حسینی یمانی در صنعا و حسنی گیلانی در دیلم، که هر دو از فرزندان علی و فاطمه(علیهما السّلام) می باشند، و هاشمی خراسانی و شعیب تمیمی در سمرقند و مردی قریشی از بنی عَدِی در آبُر از سیستان همان چیزی است که از برخی احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان آشکار می شود که بی گمان، این قیامگرانِ پنج گانه هدف بنیادینشان از قیام، همان فراخواندن مردم به خوشنودی خاندان محمّد(صلوات الله علیهم) و فرمان برداری از امام مهدی(علیه السّلام) می باشد، و آنان پس از قیام قائم(علیه السّلام) با او پیمان می بندند و پرچم را به وی می سپارند، و و بر کسی پوشیده نیست که حسینی یمانی و حسنی گیلانی از فراگیری قانونِ فراگیری که از برخی روایات اسلامی بهره گرفته می شود، بیرون می روند، و آن قانونِ فراگیر این است که بی گمان، پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام)، کسی از فرزندان علی و فاطمه(علیهما السّلام) بر کسی از فرمانروایان ستمگر با شمشیر برنمی شورد، مگر آنکه وی کشته می شود و به هدفش نمی رسد. 
مراد از «پرچمی از فرزندان حسین» در این حدیث، همان پرچم هاشمی شیصبانی، و مقصود از «بنی اُمیّه» در اینجا، همان اصهب مروانی و همراهانش می باشند که در سرزمینهای جزیره بر زمامداران عراق می شورند و در این کشور فرمانروا می شوند. 
دجّالی که در کنارۀ دجلۀ بصره پدیدار می شود، همان نخستین دجّال از دجّالهای سه گانه در آخرالزّمان است، و دجّال زیرکتر نامیده می شود، و  مردم او را از تبار امام علی(علیه السّلام) می پندارند، در حالی که وی این گونه نیست. 


یورش سپاه شیصبانی بر دمشق 
اَصْبَغ پسر نُباتَه گفت که شنیدم امیر مؤمنان(علیه السّلام) به مردم می فرمود: 

... سد هزار تن از شرک ورزان و دورویان از کوفه بیرون می روند 
تا به دمشق بیایند، و پیشگیرنده ای از دمشق جلودارشان 
نمی شود، و آنجا، همان اِرَم دارای ستونهاست...(14). 

چنین می نماید، گروهی که از کوفه سوی دمشق می روند، همان نیروهای سپاه هاشمی شیصبانی و همتایانش باشند که در جمادی دوم از سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، سپاه اصهب مروانی را در نبرد با فرمانروای سوریه یاری می کنند، و گفتار امام علی(علیه السّلام): «و آنجا، همان اِرَم دارای ستونهاست»، برگرفته از سخن خدای متعالی در قرآن کریم، سورۀ فجر، آیۀ 7: «إرم ذات العماد» می باشد، و آشکار می کند که شهر ارم دارای ستونها -کاخهای برافراشته و استوار- همان دمشق پایتخت سوریه است. 
از این حدیث بهره گرفته می شود که بی گمان، بسیاری از کسانی که در آخرالزّمان در کوفه و پیرامونش می زیند و خودشان را شیعه می نامند، پیرو راستین امام علی و جانشینانش(علیهم السّلام) نمی باشند. 


نبرد شروسی و اصهب با شیصبانی 
بی گمان، نیروهای خزر و ترکی که با پشتیبانی امریکا، اروپا، اسرائیل، ترکیه و آذربایجان در قَفْقاز جنوبی گرد می آیند، با فرماندهی شَرُوسِی در ماه جمادی اوّل یا پس از آن از سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) بر ایران یورش می برند، و جنگ میان آنان و ایرانیان با فرماندهی مَرْوْزِی تا پایانه های ماه ذی قعده همان سال پایدار می ماند، و در این هنگام، شروسی بر عراق می تازد، و پس از گرفتن بصره و واسِط، سوی بغداد می شتابد تا اصهب مروانی، فرمانروای عراق، را یاری کند، و در پیِ آن، شروسی و اصهب با نیروهایشان سوی کوفه می روند تا بر آنجا یورش برند. در این هنگام، میان نیروهای خزر، ترک و عربهای بیابانی با نیروهای کوفی پیرو هاشمی شیصبانی و همتایانش، نبرد بزرگی روی می دهد، و یورشگران بر کوفه با دست پاسداری کنندگانِ آنجا سرگرم می شوند، و شمار بسیاری از دو گروه کشته می شوند، بی آنکه یکی بر دیگری پیروز گردد، و در جوشش این درگیریهای سخت، ناگهان سپاه سفیانی از دمشق می رسد و با آن دو گروه می جنگد و بر هر دو چیره می شود و نابودشان می کند. 
پسر مَهْزِیار اهوازی، در بارۀ دیدارش با امام مهدی(علیه السّلام)، در جایگاهی ناشناخته در حجاز، در دوران پنهان بودنش، گفته است: 

... آن گاه که او را دیدم، خِرَدم در خوبی و چگونگی اش سرگردان شد. پس، به 
من فرمود: ای پسر مهزیار، چگونه برادرانت را در عراق پشتِ سر گذاشتی؟ 
گفتم: در تنگیِ زندگی و ناخوشی، در حالی که بی گمان، شمشیرهای 
بنی شَیْصَبان پی در پی بر ایشان بوده است. فرمود: خداوند گرفتار کند آنان 
را، چگونه [از راستی](15) بازداشته می شوند! گویا این گروه را می بینم 
که در خانه های خود کشته شده اند، و فرمان خداوند آنان را شب یا روز 
کیفر داده است. گفتم: ای پسر فرستادۀ خدا، آن، کی خواهد شد؟ فرمود: 
هنگامی که میان شما و راه کعبه، با دست گروههایی که بهره ای از خوبی 
ندارند و خدا و پیامبرش از آنان بیزارند، بسته شود، و سه [روز](16) سرخی 
در آسمان پدیدار گردد که در آن، ستونهایی مانند ستونهای نقره ای می باشند 
که نورانی می درخشند، و شَرُوسِی، با هدفِ کوه سیاهِ در پشتِ ری، پیوسته 
به کوه سرخ و چسبیده به کوههای تالِقان، از اَرْمَنِسْتان و آذَرْبایْجان بیرون می آید. 
پس، میان او و میان مَرْوَزی نبردی نابودگر و ریشه برانداز خواهد بود که در آن، 
خردسال پیر، و بر اثر آن، پیرْ فرتوت می شود، و میان آن دو کشتار آشکار می گردد. 
پس، در آن هنگام، چشم به راه رفتن وی سوی زَوْرا باشید، و در آنجا درنگ نمی کند 
تا به ماهان و سپس به واسِط عراق برود، و در آنجا، شش(17) [روز](18) یا کمتر 
می ماند. آن ‏گاه، به کوفان می‏ رود، و میان آنان(19)، درگیری ای از نجف به حِیرَه 
تا غَرِی خواهد بود، نبردی سخت که بر اثر آن خِرَدها فراموش می شوند. پس، در آن 
هنگام، نابودی هر دو گروه می باشد، و بر خداوند است دروکردن بر جای ماندگان...(20). 

«شَیْصَبان»، بنا بر انچه از برخی فرهنگنامه های واژگان عربی برمی آید، از نامهای شیطانِ رانده شده ای می باشد که در قرآن کریم با نام اِبْلِیس یاد شده است(21)، و مراد از «بنی شیصبان» در این حدیث، همان بنی عبّاس اند که همانند شیطان مردم را می فریبند و گمراهشان می کنند، و دو بار بر مسلمانان چیره می شوند: بار نخست همان بود که پس از فروپاشی دولت بنی اُمیّه، در سرزمینهای اسلامی فرمانروایی کردند، و بار دوم آن است که در آخرالزّمان، در بخشی از سرزمینهای مشرق فرمانروایی می کنند، و کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام) نابود می شوند. 
چنین می نماید، مراد امام مهدی(علیه السّلام) از گروههایِ بی بهره از خوبی، مانند دین و انسانیّت، که راه حج را بر بسیاری از مسلمانان، به ویژه عراقیها و ایرانیان، می بندند، همان سفیانی و پیروانش باشند که به مردم می گویند: بی گمان، ما خداباوران و پیروان روش پیامبر(صلّی الله علیه وآله) می باشیم، ولی هنگامی که کارهایشان دیده می شوند، دانسته می شود که آنان کفرورزان به خدا و دشمنان فرستاده اش و بیرون روندگان از دین و انسان بودن می باشند. 
سرخی ای که در هوای فشردۀ پیرامون زمین پدیدار می شود، همان سرخی ای است که در پیِ درخشش ستاره ای دنباله دار در آسمان و وزش تندبادی سرخ در ماه رمضان سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) پدید می آید، و ستونهای درخشنده مانند ستونهای نقره ای همان شهابهایی اند که درون هوای فشردۀ پیرامون زمین می شوند و می سوزند و برخی از آنها بر روی زمین فروباریده می شوند. 
«شَرُوسِی»، بنا بر آنچه از برخی محاسبه های جفری آشکار می شود، همان مرد روسی یهودی تباری است که نیروهای خزر و ترکی را فرماندهی می کند که در قَفْقاز جنوبی گرد می آیند، و در سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، با پشتیبانی اروپا، امریکا، اسرائیل، ترکیه و آذربایجان، بر ایران و عراق یورش می برند، و سرانجام، همگی نابود می شوند. 
«مَرْوْزِی» همان مرد هاشمی ای است که نیاکان کهن وی در مَرْو که از شهرهای خراسان می باشد، می زیسته اند، و سومین رهبر انقلاب ایران است، و ایرانیانِ پایداری کننده در برابر یورش شروسی و نیروهایش را رهبری می کند.(22) 
«اَرْمَنِسْتان و آذَرْبایْجان» همان دو بخش از قفقاز جنوبی اند که در شمال غربی ایران جای دارند، و بخشی از آذربایجان درون کشور ایران می باشد. 
«پشتِ ری» همان بخشهای بلند جای گرفته در شمال شهر ری کهن است، و مراد از آن در اینجا، همان بخش شمالی از شهر کنونی تهران می باشد، و «کوه سیاه» همان کوه تُوچال است که از دور سیاه دیده می شود و بر بلندایِ بخش تجریش در شمال شهر تهران می باشد و در بخش جنوبی کوههای اَلْبُرْز مرکزی جای دارد، و «کوه سرخ» همان کوهی است که در بخش کرج، میان کوه سیاه در تهران و کوههای تالقان جای دارد، و اکنون از آن سنگهای سرخی که در ساختمان کاربرد دارند، برداشته می شود، و مراد از «تالِقان» در این حدیث، همان سرزمینی است که میان قَزْوِین و کَرَج، در 120 کیلومتری شمال غربی تهران جای دارد، و مقصود از «زَوْرا» در اینجا، همان زورای نو یا شهر کنونی تهران می باشد. 
«ماهان» دو تاییِ «ماه» است، و ماه در زبان فارسی کهن یا دَرِی به معنای شهر یا بزرگترین شهر هر سرزمینی می باشد، و عربها پس از گشودن دو شهر «دِینَوَرِ» و «نَهَاوَنْد»، نخستین را به کوفه وابسته کردند و «ماه کوفه» نامیدند، و دومین را به بصره وابسته کردند و «ماه بصره» نامیدند، و اکنون دینور در استان کِرْمانْشاه و نهاوند در استان هَمَدان جای دارد. 
«واسِط» که اکنون کُوت نامیده می شود، همان شهری است که نزدیک مرزهای شرقی عراق جای دارد، و اکنون مرکز استان واسط می باشد، و به این اسم نامیده شده است؛ زیرا دوری آن تا بصره و کوفه نزدیک به میانه می باشد. 
چنان که پیشتر گفتیم، بی گمان، «کُوفان» یا «کُوفَه» در روزگاران کهن سرزمینی شنزار و سرخ بر کنارۀ غربی رود فُرات بود که شهر کوفه در مشرق، و بخشهای بلند جای گرفته در پشت آنجا در مغرب، مانند ثَوِیَّه، غَرِی و نَجَف، را در بر می گرفت، و «غَرِی» جایگاهی در پایانه های پشت کوفه می باشد که پس از ثَوِیَّه، در جنوب حَنّانَه تا جنوب نُخَیْلَه در گورستان وادی السّلام، جای دارد، و آرامگاه امام علی(علیه السّلام) در آنجاست، و «نجف» بلندی ای در پایانۀ پشت کوفه بر کنارۀ دریای نجف در مغرب می باشد که نزدیک به 1 کیلومتر از آرامگاه امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) دور است، و این اسم با گذر زمانها شناسه ای شد برای شهری که در کنار همان بلندی پدید آمد، و «حِیْرَه» شهری کهن در جنوب شهر کوفه و پشت آنجا و نزدیک به 7 کیلومتر از آن دور بود، و اکنون ویرانه هایی از آنجا در غرب شهری کوچک که ابو صُخَیْر نامیده می شود، بر جای مانده اند.(23) 
روایتی دراز از امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) یافت می شود که برخی رویدادهای عراق در آخرالزّمان، به ویژه چیره شدن مردی از کوهپایه نشینان بر مردم این کشور، را بیان می کند، و آن این است: 
جابر پسر عبدالله انصاری گفته است: اَنَس پسر مالک که خدمتکار رسول خدا(صلّی الله علیه وآله) بود، برای من حدیث نقل کرد و گفت: 

هنگامی که امیر مؤمنان علی پسر ابو طالب(علیه السّلام) از کارزار نَهْرَوانیان(24) 
باز گشت، در بُراثا فرود آمد و در آنجا ترسایی مسیحی که حُباب نام داشت در دیرش 
بود ... پس، امیر مؤمنان(علیه السّلام) به وی فرمود: در کجا جای داری؟ گفت: در 
دیری که برای من است، در آنجا می باشم. امیر مؤمنان(علیه السّلام) به وی فرمود: 
پس از امروزت، در آنجا زندگی نکن، ولی در آنجا مسجدی بساز ... آگاه باش ای حباب، 
به زودی در کنار این مسجدِ تو شهری ساخته می شود و بسیار زورگویان در آنجا فراوان 
می شوند و گرفتاری در آن شهر سخت می شود تا آنکه در هر شبِ جمعه ای در آنجا 
هفتاد هزار آمیزش ناشایست انجام می گیرد. پس، هنگامی که گرفتاریشان بزرگ 
شود، با کمک پلی بر مسجد تو یورش می برند(25) [و آن را ویران می کنند](26) ... 
ویرانش نمی کند مگر کافری. پس، هر گاه آن کار را کنند، از حج بازداشته می شوند ... 
و سبزیهایشان می سوزند ... و خداوند بر آنان مردی کوهپایه نشین را چیره می سازد 
که درون هیچ سرزمینی نمی رود، مگر آنکه آنجا و زیندگانش را نابود کند ... درون 
بصره می رود و در آنجا ساختمان بلندی را رها نمی کند، مگر آنکه بر آن خشم گیرد 
و آنجا و زیندگانش را نابود کند، و آن، هنگامی است که «ویرانه» آباد گردد و در آنجا 
مسجدِ جامعی ساخته شود. پس، در آن هنگام، نابودیِ زیندگان بصره خواهد بود. 
سپس درون شهری می رود ... و مانند همان کارها را انجام می دهد. سپس به بغداد 
روی می آورد و با بخشش درون آنجا می رود. آن گاه، مردم سوی کوفه پناه می برند، 
و سرزمینی از کوفه نمی باشد، مگر آنکه برای آنجا کار آشفته می گردد(27). سپس 
او و کسی که وی را درون بغداد کرده است، سوی قبر من می روند تا آن را بشکافند 
که سفیانی با آن دو رو به رو می شود(28) و آن دو را در هم می شکند و سپس 
آن دو را می کشد، و سپاهی را سوی کوفه می فرستد(29) و برخی زیندگانش را 
به بندگی می گیرد، و مردی از کوفیان می آید و آنان را سوی ساختمانهای بلند 
و نیکویی پناه می دهد؛ پس، هر کس به آنها پناه برد، در آرامش خواهد بود، 
و سپاهی از سفیانی درون کوفه می رود، و کسی را رها نمی کنند، مگر آنکه 
او را بکشند، و بی گمان، مردی از آنان از کنار گوهر درخشندۀ بزرگ 
که بر زمین افتاده است، می گذرد و آن را نمی خواهد، در حالی که 
بچۀ کوچک را می بیند و به وی می رسد و او را می کشد...(30). 

بی گمان، «بُراثا» همان کویی است که در غرب بغداد، میان کوی کَرْخ و کوی کاظِمَیْن، جای دارد، و آنجا -بنا بر روایات اسلامی- در روزگاران کهن جایگاه پرستش بسیاری از پیامبران و سفارش شدگانشان، مانند ابراهیم، دانیال، عیسی و امام علی(صلوات الله علیهم) بود، و خانۀ مریم و زادگاه عیسی(علیهما السّلام) در آنجا جای داشته است، و در دوران اسلامی، با فرمان امام علی(علیه السّلام)، در آنجا مسجد براثا ساخته شد، و آن از مسجدهای کهن در عراق می باشد، و همواره نزد شیعیان دارای جایگاهی ویژه بوده است، و آنان به دیدارش می روند و در آنجا نماز می گزارند، و بی گمان، مسجد گرامی براثا در دورانهای گوناگون چند بار ویران گردیده است، و واپسین ویرانی اش، در ماه ذوالقعده سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، با دستان اصهب مروانی و پیروانش، روی خواهد داد، و در پیِ این رویداد ناگوار، راه حج بر بسیاری از مسلمانان، به ویژه عراقیها، بسته می شود(31). 
شایان یادآوری است، بی گمان، اصهب مروانی و پیروانش، پس از آنکه بر عراق چیره می شوند، با برخی سران شیعه و پیروانشان، به ویژه کسانی که در کوفه می زیند، هم پیمان می شوند، و برای همین، مروانیها سوی شیعه و جایگهای مقدّس آنان دست دراز نمی کنند، ولی هنگامی که گرفتاری بر آنان سخت می شود، پیمانهای پیشین خود را می شکنند و دشمنیهایشان در بارۀ شیعیان را آشکار می کنند و برخی جایگاههای مقدّس نزد آنان، به ویژه مسجد براثا، را ویران می کنند. پس، هر گاه آن کار را انجام دهند، سفیانی و پیروانش آنان را از حج بازمی دارند و بر ایشان چیره  می شوند و گرفتارشان می کنند و می کشند. 
مراد از شهری که در کنار مسجد براثا ساخته می شود، همان بغداد است که ابو جعفر منصور، دومین پادشاه عبّاسی، در سال 145 هـ.ق برابر 762 م، فرمان پدیدآوردن آن را داد. 
مقصود از «مردی کوهپایه نشین» در این حدیث، همان مرد روسی یهودی تباری می باشد که در برخی احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان شروسی نامیده شده است، و فرماندۀ نیروهای خزر و ترکی است که از سرزمین کوهستانی قفقاز بر ایران و عراق می تازند.(32) 
«ویرانه» همان نشانه های شهر بصرۀ کهن پیش از اسلام می باشد که به گونۀ تپه های کوچکی میان بصره ای که در روزگار عمر پسر خَطّاب -دومین خلیفۀ مسلمانان- در جنوب غربی ساخته شد و اکنون شهر زُبَیْر نامیده می شود و بین شهر کنونی بصره در شمال شرقی یافت می شوند، و شایستۀ یادآوری است که در این سالهای واپسین، شهری ورزشی در جایگاه «ویرانه» ساخته و در پایانۀ سال 2013 م گشوده شده است. 
مراد امام علی(علیه السّلام) از شهری که مردی کوهپایه نشین درون آنجا می رود و او نامش را یاد نکرده است، همان شهر واسِط می باشد که اکنون کُوت نامیده می شود، و در راه بصره به بغداد، نزدیک مرزهای شرقی عراق جای دارد.(33) 
بدان که بی گمان، از برخی محاسبه های جفری آشکار می شود، شروسی ای که نیروهای خزر و ترک گرد آمده در قفقاز جنوبی را برای یورش بر ایران و عراق فرماندهی می کند، مردی روسی و یهودی تبار است، و گمان می کنم کسی که وی را درون بغداد می کند، همان اصهب مروانی ای باشد که از عربهای بیابانی ناصبی(34) است، و بر کسی که در تاریخ اسلام پژوهشی دارد، پوشیده نیست که بی گمان، یهودیان و مروانیان در بارۀ امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) کینه و دشمنی سختی دارند. بنا بر این، بی گمان، رفتن شروسی یهودی سوی کوفه با اصهب مروانی ای که راه را به وی نشان می دهد، با هدف شکافتن قبر امام علی(علیه السّلام)، کار شگفتی نیست، بلکه شگفت آن است، کسی که این دو مرد پلید را نابود می کند و آن دو را از انجام این گناه زشت باز می دارد، همان سفیانی ناصبی است که کینه و دشمنی اش در بارۀ امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) سخت تر از آن دو می باشد. 
جابر از ابو جعفر -باقر-(علیه السّلام) نقل کرده است که وی فرمود: 

ای جابر، قائم آشکار نمی شود، مگر آنکه مردم را در شام آشوبی فرا گیرد 
که بیرون رفتن از آن را می خواهند، پس نمی یابندش، و میان کوفَه و حِیرَه 
کشتاری باشد که کشته های آنان برابرند، و فریادگری از آسمان فریاد زند(35). 

بی گمان، آشوب فراگیر در شام همان درگیری ای است که میان گروههای چهارگانه، در پایدارکردن زمامداری بشّار اسد یا فروپاشیدن آن، در جمادی دوم سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) روی می دهد، و آن گروهها همان گروه حسنی لبنانی، گروه اصهب مروانی، گروه ابقع قیسی و گروه سفیانی شامی می باشند. 
بنا بر آنچه از برخی روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان بهره گرفته می شود، بی گمان، کشتار میان کوفه و حیره برآیند نبرد خونینی است که در آغازه های ذی حجّۀ سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) میان نیروهای خزر و ترک و عربهای بیابانی یورشگر پیرو شروسی یهودی و اصهب مروانی با نیروهای کوفی پاسداری کنندۀ پیرو هاشمی شیصبانی و همتایانش روی می دهد، و بر اثر برابر بودن نیروی ارتشی بین دو گروه و چیره نبودن یکی از آن دو بر دیگری، شمار کشته هایشان برابر می باشد. 
فریاد فریادگر از آسمان همان صدایِ بلند جبرائیل(علیه السّلام) می باشد که هنگام دمیدن سپیدۀ سحر در مکّه، در شب جمعه 23 ماه رمضانِ سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، نام قائم(علیه السّلام) را از آسمان فریاد می زند، و مردم را سوی راستی فرا می خواند، و همۀ زمینیان آن را به زبانهای خودشان می شنوند. 
برای امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) پیشگویی ای است که چنین می نماید از رویدادن برخی رویدادهای سخت و ترسناک در کوفه در آخرالزّمان خبر می دهد، هرچند بر این سرزمین ناخوشیهای سختی پس از درگذشت وی در دوران اَمَویان و عبّاسیان فرود آمده اند: 

ای کوفه، گویا تو را می بینم که همانند کشیده شدن پوستِ چرمالی شدۀ عُکاظِی 
کشیده می شوی، با ناخوشیهای سخت مالیده می شوی و با لرزشهای سخت 
روی هم گذارده می شوی. و بی گمان، من آگاهم که زورگویی برای تو بدی نخواست، 
مگر آنکه خداوند او را با سرگرم کننده ای گرفتار کرد یا با کُشَنده ای برانداخت(36).
 

عُکاظ نام دره ای پیرامون مکّه، میان نخله و طائف، است، و بازارش از شناخته شده ترین بازارهای عربها بود، و «پوستِ چرمالی شدۀ عُکاظِی همان پوست چرمالی شده ای بود که در این بازار نمایش داده می شد و بسیار کشیده شده بود، به گونه ای که در آن پستی و بلندی ای یافت نمی شد، و در سخن امام علی(علیه السّلام) در آنچه از خشونت، لگدگوب کردن و سختی ستم به کوفه می رسد، به کار برده شده است(37). 
برای ما روشن نیست که مراد امام علی(علیه السّلام) از لرزشهای سختِ ویرانگر کوفه آیا همان لرزشهای زمینی می باشند یا ترکیدنهای پی در پیِ بمبها و موشکهایی اند که بر آنجا فرود می آیند. 
شایستۀ یادآوری است، بی گمان، شروسی یهودی و اصهب مروانی که هر دو از بسیار زورگویان اند همراه نیروهای خزر، ترک و عربهای بیابانی، در آغازه های ماه ذی حجّه سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) بر دو شهر کوفه و نجف یورش می برند و می خواهند آن دو جا را بگشایند و قبر امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) را بشکافند. پس، خداوند آنان را با نیروهای شیصبانی و همتایانش که از کوفیان پدید آمده اند، سرگرم می کند، و  سپس آنان را با نیروهای سفیانی که از شام به عراق می آیند، برمی اندازد و نابود می کند، و سرانجام، خداوند سپاه سفیانی زورگو را که بر کوفه یورش می برند و درون آنجا می روند، با دستان سپاه هاشمی خراسانی و دیگر تلاشگران در راه خدا که پیروان امام مهدی(علیه السّلام) می باشند، در هم می شکند و نابود می کند. 


سرنوشت شیصبانی و هوادارانش 
بی گمان، زیندگانِ کوفه و پیرامونش در روزگار ما همگی شیعه اند، و بسیاری از آنان، بر اثر پیروی از برخی رهبران هاشمی گمراه کننده و آشوبگر، به ویژه هاشمیِ شیصبانیِ هم پیمان با اصهب مروانی، در آشوبها می افتند و دچار ناخوشیهای سختی می شوند، و شروسی یهودی و اصهب مروانی و سفیانی شامی و هاشمی خراسانی و امام مهدی(علیه السّلام) آنان را کیفر می دهند. 
پیشتر، در بارۀ کیفر داده شدن کوفیان با دستان سپاه شروسی یهودی و سپاه اصهب مروانی، سخن گفتیم، و امّا سفیانی شامی، پس، وی لشکریانش را از دمشق سوی کوفه و دیگر سرزمینهای عراق می فرستد، و آنان در بارۀ زیندگان این شهر و دیگر جاها، کارهای زشتی، مانند کشتن، اسیرگرفتن، ویران ساختن و چپاول کردن، روا می دارند، و شیصبانی را می کشند. 
از جابر پسر یزید جعفی نقل شده است که ابو جعفر محمّد باقر پسر علی(علیهما السّلام) فرمود: 

... سفیانی سپاهی را سوی کوفه می فرستد، در حالی که شمارشان هفتاد 
هزار تن است و برخی کوفیان را با کشتن، دارزدن و اسیرکردن گرفتار می کنند. 
پس، هنگامی که ایشان در آن حال اند، ناگهان پرچمهایی از سوی خراسان روی 
می آورند، در حالی که فرودگاهها را شتابان درمی نوردند، و چند تن از همراهان 
قائم با آنان اند. سپس مردی از هم پیمانانِ(38) زینده در کوفه میان ناتوانان 
برمی شورد، و فرماندۀ سپاه سفیانی او را میان حِیْرَه و کوفه می کشد، 
و سفیانی سپاهی را سوی مدینه می فرستد...(39). 

مقصود از پرچمهای روی آورنده از خراسان در این روایت، همان پرچمهای هاشمی خُراسانی، رهبر خراسانیان است که که در میانه های سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، رهبری جنبشی که پیشتر در استان سِینْ کِیانْگ چین آغازیده شده بود را می پذیرد، و در ماه رجبِ همان سال، در سَمَرْقَنْد از شهرهای خراسان قیام می کند، و سپاهش را با فرماندهی شُعَیْب تَمِیمِی پسر صالح به ایران، عراق و شام می آورد(40). 
گفتنی است، بی گمان، عربها ناعربانِ هم پیمان با قبیله های عرب را «هم پیمانان» -مَوالِی- می نامیدند، و پوشیده نیست که بسیاری از ناعربهای هم پیمان با عربها از پارسیان بودند(41). 
بنا بر آنچه هویداست، بی گمان، مراد از مردی از هم پیمانانِ زینده در کوفه که فرماندۀ سپاه سفیانی او را میان حیره و کوفه -نجف- می کشد، همان مردی از بهترین یاورانِ خاندان محمّد(صلّى الله علیه وآله) و انسان پاکی می باشد که در پشت کوفه کشته می شود، و بی گمان، در دو روایتی که در پی می آیند نیز به وی اشاره شده است: 

از عَمّار پسر یاسِر روایت شده است که گفت: 

... سفیانی آنچه را فراهم آورده اند، به دست می آورد، و سپس سوی 
کوفه می رود و یاورانِ خاندان محمّد(صلّى الله علیه وآله وسلّم) را 
می کشد، و مردی از بهترینهایِ آنان را می کشد. سپس مهدی 
برمی شورد، در حالی که شعیب پسر صالح پرچمدارش می باشد...(42).
 

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه وآله) باشد، اگرچه عمّار صحابی پسر یاسر آن را به وی نسبت نداده است. 
امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در بیان نشانه های قیام امام مهدی(علیه السّلام)، فرمود: 

... برای آن، نشانه ها و راهنماهایی اند: نخستینِ آنها بستن کوفه با دیده بانان و خندق 
می باشد، بازکردن شکافهایی در کوچه های گشاد کوفه، رهاکردن مساجد کوفه 
در چهل شب، جنبیدن(43) پرچمهای سه گانه ای پیرامون مسجد بزرگتر(44) که 
همانند [پرچمهایِ](45) هدایت می باشند؛ کشنده و کشته شونده در آتش اند، 
کشتنی بسیار، مرگی شتابان و فراگیر، و کشتن انسانِ بی گناه میان هفتاد تن 
در پشت کوفه ... و شورش سفیانی با پرچمی سرخ(46) و صلیبی از تلا...(47). 

از این حدیث و دیگر احادیث بیانگر رویدادهای آخرالزّمان بهره گرفته می شود که بی گمان، کوفیها برای پاسداری از کوفه و زیندگانش، آنجا را با دیده بانان و گودالها می بندند، و در کوچه های گشادش پناهگاههایی آرام پدید می آورند، و مسجدهایشان چهل شب رها می شوند، هنگامی که سپاه سفیانی بر این شهر یورش می برد و در آنجا فرود می آیند، از نزدیک به آغازه های ماه ذوالحجّه سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) تا میانه های ماه محرّم سال قیامش. 
در اینجا شایسته است اشاره شود به اینکه بی گمان، پرچم هاشمی شیصبانی یکی از پرچمهای سه گانه ای می باشد که پیرامون مسجد جامع کوفه برافراشته می شوند، و گمانی نیست در اینکه همۀ این پرچمها پرچمهای گمراهی اند، و کسی که زیر آنها کارزار می کند، کشنده یا کشته شونده باشد، درون دوزخ می رود. 
جابر گفته است که ابو جعفر [باقر(علیه السّلام)](48) فرمود: 

هر گاه سخن آنان (بنی عبّاس) ناسازگار شود و گیسویِ سختی آور(49) بدرخشد، 
درنگ نمی کنند، مگر اندکی، تا آنکه ابقع در مصر آشکار شود؛ مردم را می کشند 
تا به اِرَم (دمشق) برسند. سپس اصهب(50) بر او می شورد؛ پس، میان آن دو 
نبرد خونین بزرگی خواهد بود. سپس سفیانیِ بدشگون پدیدار می شود و بر هر آن 
دو پیروز می گردد، و پیش از آنها، دوازده پرچمِ شناخته شده در کوفه برافراشته 
می شوند، و مردی از فرزندان حسین که به پدرش فرا می خواند، در کوفه 
کشته می شود. سپس سفیانی سپاهیانش را پخش می کند(51).

نویسنده بر این باور است که در نوشتار این حدیث آشفتگی و در در نقل آن نادرستی روی داده است؛ زیرا بی گمان، درخشش گیسویِ سختی آور در ماه رمضان سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) و در پیِ آشکارشدن ابقع در مصر در جمادی دوم همان سال روی خواهد داد، و بنا بر آنچه از همۀ احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان بهره گرفته می شود، پس از پدیدارشدن ستاره ای دنباله دار در ماه صفر سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) و روی دادن درگیری میان زمامداران بنی عبّاس در مشرق زمین در ماه جمادی اوّل همان سال، اَبْقَع قَیْسِی، رهبر بربرهای مغربی، در ماه جمادی دوم، سپاهش را با فرماندهی اَعْرَج کِنْدِی به مصر می آورد و فرمانروایش را می کشد، و سپس بر فلسطین و سوریه یورش می برد و با اَصْهب مَرْوانِی، حسنی لبنانی، زمامدار سوریه و نیروهای بنی عبّاس می جنگد. در این هنگام، سفیانی بر ایشان می شورد و بر همگی پیروز و بر بیشتر سرزمینهای شام چیره می شود. آن گاه، گیسویِ سختی آور در رمضان می درخشد و سفیانی لشکرهایش را به جزیره و عراق می فرستد، و آنان شیصبانی را در در کوفه در ماه ذی حجّه می کشند، و پس از آن، سفیانی گروهی از سربازانش را سوی اِسْتَخْر، سِیسْتان، ری، خُراسان، مدینه و مکّه می فرستد. 
ضمیر در گفتار امام باقر(علیه السّلام): «سخن آنان ناسازگار شود» به بنی عبّاسی بر می گردد که در آخرالزّمان بر بخشی از سرزمینهای مشرق چیره می شوند، و چون امام در آغازه های دوران فرمانروایی عبّاسیان می زیست، نام آنان را آشکار نکرد، و  روش پنهان کاری را در پیش گرفت. 
مراد از «گیسویِ سختی آور»، همان بزرگ ستارۀ دنباله داری است که «گیسوی شیطان» نامیده می شود، و در آخرالزّمان از مشرق سه یا هفت شب پیاپی می درخشد، و برای مردمان سختی و ناخوشی پدید می آورد. 
چنین می نماید که بی گمان، پرچم هاشمی شیصبانی یکی از پرچمهای دوازده گانۀ شناخته شده ای است که در کوفه برافراشته می شوند، و گمانی نیست در اینکه همۀ این پرچمها پرچمهای گمراهی اند. 
گمان می کنم که مقصود از سخن وی: «مردی از فرزندان حسین که به پدرش فرا می خواند، در کوفه کشته می شود»، همان سیّد مُقْتَدا صدر، رهبر گروه صدریها و فرماندۀ سیاسی هم روزگار ما در عراق باشد که از تبار امام حسین(علیه السّلام) است، و چنان که می دانید، این مرد، پس از گذشت سالیانی از کشته شدن پدرش سیّد محمّد صدر با فرمان صدّام و فروپاشی زمامداریش، درون کارهای سیاسی رفت و از جایگاه دینی و اجتماعی پدرش میان عراقیها، به ویژه زیندگان کوفه و عشایر شیعه، بهره گرفت و بسیاری از دوستداران و خواستاران پدرش را سوی خویش فرا خواند و آنان را به گروهش کشاند و جوانانشان را درون سپاهش با نام «سپاه مهدی» کرد، و کوفه را پایگاه کارهایش گردانید. 
امّا هاشمی خراسانی، پس، وی با لشکرهایش و فرماندۀ نیروهایش شعیب پسر صالح از سمرقند سوی کوفه و دیگر سرزمینهای عراق می آید، و آنان آشوبگرانِ از پیروان هاشمی شیصبانی و همتایانش و پیروان اصهب مروانی را که در این شهر و دیگر جاها می زیند، کیفر می دهند، و سپاه سفیانی را نابود می کنند. 
سَدِیر صَیْرَفِی گفت که با گروهی از کوفیان نزد ابو عبدالله جعفر پسر محمّد(علیهما السّلام) بودیم، به آنان رو کرد و فرمود: 

... پس، وای بر شما، ای زیندگان عراق، آن گاه که 
پرچمهایی از خراسان ‏سوی شما بیایند...(52). 

امّا امام مهدی(علیه السّلام)، پس، وی واپسین کسی است که با همراهانش از فرشتگان، پریان و انسانها به کوفه می آید، و بر جای ماندگان از پیروان شیصبانی و دیگران در این شهر و دیگر سرزمینها را که کفر، شرک و دورویی می ورزند و با او ناسازگاری می کنند، کیفر می دهد.
ابو جارود گفته است که از ابو جعفر -باقر-(علیه السّلام) پرسیدم قیام کنندۀ شما کی برمی خیزد؟ فرمود: 

... در حالی که می خواهد راستی را بر پا کند، برمی خیزد، پس از ناامیدشدنِ 
شیعیان ... 313 مرد از مردمان با وی پیمان می بندند ... سوی کوفه می رود. 
پس، شانزده هزار تن از بُتْرِیها از آنجا بیرون می آیند، در حالی که سر تا پا 
جنگ افزار پوشیده، قرآن خوان و فقیه در دین اند و پیشانیهایشان را پینه دار 
کرده و جامه هایشان را بالا برده اند(53)، و دورویی آنان را فرا گرفته است، 
همگی آنان می گویند: ای پسر فاطمه، باز گرد که ما را به تو نیازی نیست. 
پس، شمشیر را میان آنان می گذارد، در پشت نجف، شب دو شنبه از عصر 
تا شام و آنان را می کشد، شتابانتر از گردن زدن و بخش بخش کردن شتری 
که آمادۀ این کار است، و هیچ مردی از آنان از دستش رهایی نمی یابد، 
و کسی از همراهان وی آسیب نمی بیند، و خونهایشان مایۀ نزدیکی 
به خداست. سپس درون کوفه می رود و کسانی از آنان را که آغازگر 
نبرد می باشند، می کشد تا آنکه خدایِ عزیز و جلیل خوشنود شود(54). 

بُتْریها یکی از دسته های زیدیان اند که باور دارند، شوریدن بر پادشاهان ستمگر و برافراشتن پرچم برای برپایی فرمانروایی ای نو برای نامعصومانِ از پسرانِ فاطمه(علیها السّلام) نیز در هر روزگاری رواست. 
شایان یادآوری است، بی گمان، این شانزده هزار تن از بتریها همان نخستین شورندگانی اند که در عراق بر امام مهدی(علیه السّلام) می شورند، و از برخی احادیث بیانگر رویدادهای آخرالزّمان برمی آید که بی گمان، چهار هزار تن از این گرو کجرو از همراهان حسنی گیلانی ای می باشند که در دیلم برمی شورد و پیش از امام مهدی(علیه السّلام) درون کوفه می رود، و سرانجام، با بیشتر همراهانش به وی می پیوندد(55). 
بدان که بی گمان، «پشت نجف» همان «غَرِی» است، و آن، جایگاهی در پایانه های پشت کوفه می باشد که پس از ثَوِیَّه(56)، در جنوب حَنّانَه(57) تا جنوب نُخَیْلَه(58)، جای دارد، و در روزگاران کهن در شرق این بخش دو ساختمان نیکو بودند که به آن دو «غریّان» گفته می شد، و در غرب آن، پیش روی بلندی ای که نَجَف نامیده می شود و بر کنارۀ دریای نجف جای دارد، سه تپۀ سفید بودند که امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) میان آنها به خاک سپرده شد(59). 
در پایان این گفتار توجّه خوانندگان گرامی را به گزارشی در بارۀ سیّد مقتدا صدر که با بهره گیری از منابع گوناگون فراهم آمده است، جلب می کنیم: 
سیّد مقتدا صدر، روحانی تندروی شیعی و از شخصیّتهای سیاسی عراق، سومین پسر سیّد محمّد صدر -عالم شیعی با نفوذ در عراق و زینده در نجف و امام جماعت و جمعۀ کوفه- و شناخته شده ترین بازمانده از خاندان صدر می باشد که از خانواده های سرشناس و علمی شیعه اند. دو برادر مقتدا صدر، همراه پدرش سیّد محمّد صدر و نیز پسر عمو و دختر عموی پدرش -سیّد محمّدباقر صدر و بنت الهُدی صدر- بر اثر مبارزاتی که با حکومت بعثی عراق کردند، در دوران صدّام کشته شدند. 
نیایِ بزرگ مقتدا صدر، سیّد صالح موسوی عاملی از دانشمندان لبنان و زیندۀ بخش جبل عامل بود که بر اثر دشمنی زمامداران ترک عثمانی با شیعیان، ناچار لبنان را رها کرد و در عراق زیست، و سپس دو تن از چهار پسران این کس، با نامهای سیّد محمّدعلی و سیّد صدرالدّین موسوی عاملی، به اسفهان کوچیدند و مقتدا صدر از تبار آن دو می باشد. 
مقتدا صدر، پس از فروپاشی زمامداری صدّام و آمدن به عرصۀ مبارزات سیاسی در عراق، کوفه را پایگاه نخستین کارهای خود گردانید، و برای دستیابی به جایگاهی مردمی و توانمند برای پیشبرد هدفهایش، تلاشهای زیادی برای بازیابی همبستگی با بخشی از هواداران پدرش که همچنان پیرو وی بودند، انجام داد. وی با بهره گیری از نفوذ و اعتبار پدرش میان مردم عراق، به ویژه عشایر شیعۀ این کشور، و با سخنرانیهای آتشین و احساسی در بارۀ برپایی حکومت اسلامی و مخالفت با نیروهای اشغالگر غربی و با پدیدآوردن نهادهای نیکوکاری و بازگشایی دفترهای پدرش در شهرهای گوناگون عراق، توانست سدها هزار تن از مردم بخشهای شیعه نشین عراق، بویژه ساکنان «شهرک صدر» در پیرامون بغداد و کوفیان، را سوی خویش بکشاند. بیشتر هواداران مقتدا صدر از جوانان و کسانی دارای سطح اقتصادی پایین و نیز پیرامون شهرنشینان می باشند که تجربه و آگاهی لازم در مسایل سیاسی را ندارند، و مقتدا صدر با سازماندهی آنان، توانست هستۀ گروه سیاسی «جماعت صدر ثانی» و گروه نظامی «سپاه مهدی» را بنیاد نهد. مقتدا صدر از مخالفان حضور نیروهای بیرونی در عراق می باشد و نیروهای مسلّح زیر فرمانش، مشهور به «جیش المهدی»، در برخی موقعیّتها درگیریهایی با نیروهای اشغالگر غربی و حکومت مرکزی عراق داشته اند. تیرگی روابط وی با اشغالگران و زمامداران کنونی عراق، و مخالفت او با دخالت ایرانیان در کارهای درونی عراق و ناسازگاریش با مرجعیّت دینی در نجف، را می توان زمینه ساز درگیری وی با زمامداران ایران و نفوذ برخی بعثیها و وهّابیها میان گروه هوادارانش دانست. 
جالب توجّه است اگر بدانید، روزنامۀ امریکایی «واشینگتون پست»، در گزارشی گسترده در بارۀ شخصیّت مقتدا صدر و ارتش مهدی، از وی با عنوان «سیاستمداری شیطانی» یاد کرده است. رفتارهای تند سیاسی و نظامی مقتدا صدر دور از روش شیعیان دوازده امامی می باشد، و همانند منش زیدیان است که همواره خواهان شورش بر زمامداران ستمگر روزگار خویش بودند. 
-------------------------------------------------------- 
1. اَصْهَب مَرْوانِی همان رهبر عراقیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد مَرْوان حِمار در آخرالزّمان است که پیش از سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، جنبش خود را از سرزمینهای جزیره می آغازد، و در ماه جمادی دوم همان سال بر کشور عراق چیره می شود، و با شَیْصَبانِی هاشمی در کوفه پیمان می بندد، و سپاهش با فرماندهی عَوْف سُلَمِی با ایران می جنگد، و بر سوریه یورش می برد (سخن نویسنده). 
2. مراد از «جَزِیْرَه» در اینجا، همان بخش شمالی سرزمینهای میان رودهای دِجْلَه و فُرات است که از جنوب شرقی ترکیه و شمال و شرق سوریه آغاز می شود و به درون کشور عراق تا خودِ شهر تَکْرِیت بر کنارۀ باختری دجله و ویرانه های شهر اَنْبار بر کنارۀ خاوری فرات کشیده می شود (بهره گرفته شده از: برخی منابع). 
3. مرادش آن است: شورش شیصبانی در کوفه ناگهانی خواهد بود. 
4. الغیبة، نعمانی، ص 4- 313، ب 18، ح 8 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر). 
5. در این باره بنگرید: لسان العرب، درگاه «شصب». 
6. بهره گرفته شده از: برخی منابع. 
7. الفتن، ص 143، جزء 3، ح 590 (ترجمۀ نویسنده). 
8 . مرادش آن است: گشایشی را که دوست دارند آن را ببینند، نمی بینند. 
9. میان دو کروشه از افزوده های ما هست. 
10. میان دو کروشه از افزوده های ما هست. 
11. التشریف بالمنن، ص 9- 248، فتن ‏سُلَیْلی، ب 36، ح 362 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر). 
12. بر پایۀ باور شیعیان دوازده امامی، معصوم همان کسی است که خداوند وی را، بر اثر چنگ زدن به قرآن کریم، از همۀ حرامهایش باز می دارد، و معصومان همان پیامبر(صلّی الله علیه وآله) و دخترش فاطمۀ زهراء(علیها السّلام) و امامان دوازه گانۀ(علیهم السّلام) پس از وی می باشند (بهره گرفته شده از: برخی روایات اسلامی). 
13. شیعیان  دوازده امامی بر این باورند که بی گمان، یزید و پیروانش بر امام حسین(علیه السّلام) شوریدند، و او بر آنان نشورید، بلکه ایشان را به کارهای پسندیده فرمان و از کارهای ناپسند باز داشت داد و از خویش، خانواده و یارانش در کربلا پاسداری کرد. 
14. بحار الأنوار، ج 52، ص 4- 272، ب 25، ح 167، با نقل از: سرور أهل الإیمان (ترجمۀ نویسنده). 
15. میان دو کروشه از افزوده های ما هست. 
16. میان دو کروشه از افزوده های ما هست. 
17. در همۀ نسخه های چاپی بحارالأنوار و کمال الدین یافت شده نزد ما، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «سنة» یافت می شود که به «ستّة» اصلاح و ترجمه گردید. 
18. میان دو کروشه از افزوده های ما هست. 
19. مرادش آن است: میان نیروهای خزر و ترک یورشگر با فرماندهی شروسی و نیروهای کوفی پاسداری کننده پیرو شیصبانی و همتایانش نبردی خواهد بود، و آن دو همان دو گروه نابود شونده اند که در دنبالۀ حدیث به آنان اشاره شده است. 
20. بحار الأنوار، ج 52، ص 6- 45، ب 18، ح 32، با نقل از: کمال ‏الدین (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر). 
21. در این باره بنگرید: لسان العرب، درگاه «شصب». 
22. سخن نویسنده. 
23. بهره گرفته شده از: منابع گوناگون.  
24. نَهْرَوانیان همان خوارج (شورشیان) می باشند که میان آنان و سپاه امام علی(علیه السّلام) درگیریِ مشهوری در نَهْرَوان -بین واسِط و بغداد-، در سال 38 هـ.ق، روی داده است (بهره گرفته شده از: برخی منابع). 
25. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الیقین، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «سدّوا» یافت می شود که سازگار با آنچه در بحار الأنوار آمده است، به «شدّوا» اصلاح و ترجمه گردید. 
26. میان دو کروشه از افزوده های ما هست. 
27. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الیقین، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «إلّا تشوّش» یافت می شود که به «إلّا أن یتشوّش» اصلاح و ترجمه گردید. 
28. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الیقین، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «فیتلقاهما» یافت می شود که به «فیلقاهما» اصلاح و ترجمه گردید. 
29. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الیقین، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «یتوجّه جیش» یافت می شود که که سازگار با آنچه در بحار الأنوار آمده است، به «یوجّه جیشاً» اصلاح و ترجمه گردید. 
30. الیقین، ص 3-421، ب 157 (ترجمۀ نویسنده). 
31. بهره گرفته شده از: برخی منابع. 
32. سخن نویسنده. 
33. بهره گرفته شده از: برخی منابع. 
34. ناصبیان (ستیزه خویان) همان گروه گمراهی از مسلمانان اند که با امیر مؤمنان علی پسر ابو طالب(علیهما السّلام)، خاندان و پیروانش دشمنی می ورزند، و آنان را با گفتار و کردار می آزارند، و بر کسی پوشیده نیست که بیشتر مسلمانان از ناصبیها بیزارند (بهره گرفته شده از: برخی منابع). 
35. الغیبة، نعمانی، ص 288، ب 14، ح 65 (ترجمۀ نویسنده). 
36. شرح نهج البلاغة، ج 3، ص 197، باب خطب و أوامر 47 (ترجمۀ نویسنده). 
37. بهره گرفته شده از: بحار الأنوار، ج 97، ص 385، ب 6، دنبالۀ ح 5 و منابعی دیگر. 
38. پس از چیره شدن عربها بر ایرانیان و آغاز بردگی آنان و کوچیدن عربها به سرزمینهای گشوده شده و شهرهای نوبنیادی مانند کوفه و بصره، ایرانیانی که تا دیروز در این سرزمینها آزاد می زیستند، ناچار شدند برای برخورداری از آرامش روانی و دیگر حقوق شهروندی، هر یک یا چند تن، با قبیله ای از دهها قبیلۀ عرب تبارِ کوچیده به شهرها و روستاهای عراق، مانند کوفه، پیمان ببندند و خود را در پناه آنان جای دهند. ایرانیِ هم پیمان با قبایل عرب را «مَولا» و گروه آنان را «مَوالِی» می نامیدند (بهره گرفته شده از: پژوهش یکی از دانشمندان معاصر). 
39. الغیبة، نعمانی، ص 289، ب 14، ح 67 (ترجمۀ نویسنده). 
40. سخن نویسنده. 
41. بهره گرفته شده از: برخی منابع. 
42. الغیبة، توسی، ص 4-463، ف 7، ح 479 (ترجمۀ نویسنده). 
43. در همۀ نسخه های چاپی بحارالأنوار و مختصر البصائر یافت شده نزد ما، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «تخفق» یافت می شود که به «خفق» اصلاح و ترجمه گردید. 
44. مرادش همان مسجد جامع کوفه می باشد که بزرگتر از مسجد سَهْلَه است. 
45. میان دو کروشه از افزوده های ما هست. 
46. در همۀ نسخه های چاپی بحارالأنوار و مختصر البصائر یافت شده نزد ما، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «خضراء» یافت می شود که به «حمراء» اصلاح و ترجمه گردید. 
47. بحار الأنوار، ج 53، ص 82، ب 29، ح 86، خطبۀ مخزون، با نقل از: مختصر بصائر الدرجات (ترجمۀ نویسنده). 
48. میان دو کروشه از افزوده های ما هست. 
49. در همۀ نسخه های چاپی الفتن یافت شده نزد ما، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «ذو الشفاء» یا «ذو الشفا» یافت می شود که به «ذو الشَّقاء» اصلاح و ترجمه گردید. 
50. در همۀ نسخه های چاپی الفتن یافت شده نزد ما، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «المُشَوَّه» یافت می شود که به «الأصهب» اصلاح و ترجمه گردید. زیرا المشوّه -زشت رو- از وصفهای ویژۀ سفیانیِ بدشگون است، و گمانی نیست در اینکه پیش از سفیانی، اصهب مروانی با ابقع قیسی می جنگد. 
51. الفتن، ص 196، جزء 4، ح 800 (ترجمۀ نویسنده). 
52. الأمالی، ص 65، مجلس 7، ح 10 (ترجمۀ نویسنده). 
53. بالابردن جامه اشاره به خواستن و آمادگی برای کاری است. بنا بر این، می تواند مراد از سخن وی: «جامه هایشان را بالا برده اند»، آن باشد که بتریها خواستند و آماده شدند برای نادرست دانستن کار امام مهدی(علیه السّلام) و نافرمانی در برابرش و روی گردانی از وی. 
54. دلائل الإمامة، ص 6-455، ح 435 (ترجمۀ نویسنده). 
55. در این باره بنگرید: الهدایة الکبرى، ص 4- 403 . 
56. «ثَّوِیَّه» در روزگاران کهن گورستانی برای زیندگان کوفه در پشت آنجا بود، و اکنون بخشی در شمال شرقی شهر نجف می باشد که آرامگاه کمیل پسر زیاد نَخَعِی -از همراهان امام علی(علیه السّلام)- و پیرامون آن را در بر می گیرد (بهره گرفته شده از: برخی منابع). 
57. در آنجا مسجد حنّانه است که بر جایگاه «قائم مائل» ساخته شده است، و آن، همان ستون ایستادۀ کجی بود که در روزگاران کهن ویران شد (بهره گرفته شده از: برخی منابع). 
58. «نُخَیْلَه» اکنون همان بخش جنوبی گورستان وادی السّلام در نجف است که نزدیک شمال آرامگاه امام علی(علیه السّلام) جای دارد، و گوری در آنجا می باشد که گفته می شود گور هود پیامبر(علیه السّلام) است، ولی از برخی احادیث اسلامی بهره گرفته می شود که آن گور یهودا، نخستین فرزند یعقوب پیامبر(علیه السّلام)، می باشد (با بهره گیری از: برخی منابع). 
59. بهره گرفته شده از: برخی منابع

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۳ ، ۰۱:۱۸
خادم گمنام

فروپاشی تمدن غرب در آخرالزّمان

پنجشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۳، ۰۳:۴۹ ب.ظ

پس از فروپاشی نظام کمونیستی و جداشدن جمهوری های به هم پیوستۀ شوروی در شرق، اکنون جهان سوی در هم ریختن نظام سرمایه داری و فروپاشی تمدّن غرب (اروپا و امریکا) پیش می رود. بنا بر این، همان گونه که در آغازۀ آشکارشدن دین اسلام در شبه جزیرۀ عربی و در پیِ ناتوان شدن امپراتوری روم در غرب و امپراتوری ایران در شرق، مسلمانان توانستند آیین خود را در شرق و غرب جهان بگسترانند، پیش بینی می کنیم، به زودی در آغازۀ هزارۀ سوم میلادی، خورشید تابان اسلام که سالهای دراز در پس ابرهای تاریک ستم و تباهی پنهان شده است، از مشرق زمین بدرخشد و جهان تیره را روشن کند. 
از دیدگاه کارشناسان، چون رهبری دنیای غرب را امریکا، توانمندترین کشور جهان کنونی، بر عهده دارد، فروپاشی این کشور سبب نابودی تمدّن مغرب زمین یا رومِ نو می شود.


عوامل فروپاشی امریکا:
1. فروپاشی بزرگ اقتصادی
چنان که می دانید، پایۀ حکومتها در همۀ نظامها، به ویژه نظام سرمایه داری، بر اقتصاد استوار است. بنا بر این، هر گونه تزلزل اقتصادی، ناپایداری و گاه فروپاشی حکومتها را در پی دارد. بیرون رفتن سرمایه های خارجی از امریکا، رکود اقتصادی، ورشکستگی شرکتهای بزرگ، کاهش اندوخته های نفتی و سنگینی ‏بار هزینه های نظامی بر اقتصاد امریکا، پس از رویداد 11 سپتامبر 2001، این کشور را سوی بزرگترین فروپاشی اقتصادی تاریخ پیش می برد.
ریچارْد فریْمَن، اقتصاددان مشهور امریکایی، در این باره گفته است:

امریکا در آستانۀ یک سقوط بزرگ اقتصادی قرار دارد
که سیستمهای اقتصادی این کشور را واژگون خواهد کرد(١).

 همچنین کارشناسان اقتصادی می گویند:

امریکا اکنون بزرگترین بدهکار بین‏ المللی در تاریخ جهان است. روزانه
یک میلیارد و 250 میلیون دلار به بدهی ایالات متّحده افزوده شده
و تراز منفی تجاری آن کشور به رقم سالانه 450  میلیارد دلار رسیده
است. جمع این کسریها نشان می دهد که نسل امروز امریکا برای
فرزندان خود، 6/2 تریلیون دلار بدهی خارجی باقی خواهد گذاشت(٢).

 

2. تکروی در عرصۀ سیاست بین‏ الملل
پس از رویداد 11 سپتامبر 2001 و در پیش‏ گرفتن سیاستهای یکسویه و تهاجمی از سوی سران امریکا و پشتیبانیهای بی دریغ آنان از اسرائیلیها در برابر فلسطینیان ستمدیده، یورش به افقانستان و قصد حمله به عراق و دیگر کشورها، خشم، نفرت و احساسات ضدّ امریکایی میان ملّتهای جهان، به ویژه مسلمانان، بیش از پیش افزایش یافته است. چنین پدیده ای، به کنار زده شدن کشور امریکا از عرصۀ سیاست بین ‏الملل خواهد انجامید.


3. حاکمیّت نظام سرمایه داری جنگ طلب
بر کسی پوشیده نیست که سرمایه داران امریکایی در کشورشان جورج بوشِ جمهوری خواه را به قدرت رساندند، و سردمداران جمهوری خواه امریکا نیز که خود سرمایه دارند و «بوی خون، نفت و اسلحه»(3) می دهند، پس از رویداد 11 سپتامبر، با افزایش توان نظامی خود(۴)، آشکارا سیاست‏ تهاجمی را در پیش گرفتند و در صدد چیرگی نظامی بر جهان برآمدند؛ به گونه ای که امریکا اکنون یک «روم مهاجم جدید»(5) شده است.
بنا بر این، با توجّه به دیدگاه توینبی، تاریخ دان بزرگ انگلیسی، که جنگ و نظام طبقاتی را دو دلیل بزرگ برای فروپاشی تمدّنها می داند، می توان گفت حاکمیّت نظام سرمایه داری جنگ خواه بر امریکا که باعث افزایش شکافهای طبقاتی میان مردم و روی آوردن سران این کشور به شیوه های تهاجمی شده است، بهترین نشانه و دلیل برای فروپاشی تمدّن مغرب زمین با رهبری امریکا در آینده ای نزدیک می باشد.


4. نداشتن پیام عدالت خواهی
زمامداران امریکا سالهاست که سیاستی زورمدارانه و ستمگرانه را در پیش گرفته اند، و از رفتارهایشان بویی از عدالت، آزادی و انسانیّت به مشام نمی رسد، و بر همین پایه، برژینسکی، نویسنده و سیاستمدار امریکایی، فروپاشی امریکا را این‏ گونه توجیه می کند:

تاریخ به ما آموخته است که نفوذ و تسلّط یک ابرقدرت نمی تواند
همیشگی باشد، مگر اینکه پیامی جهانی بر پایۀ عدالت خواهی
و خیراندیشی داشته باشد؛ و این، تجربۀ روم، فرانسه و بریتانیای
 کبیر است. این پیام باید از اصالت اخلاقی و معنوی برخوردار گردد
و در سلوک و رفتار سرمشقی برای دیگران باشد. در غیر این صورت،
عدالت خواهی و نیکوکاری کوته بینانه و به اصطلاح ملّی، به پوچی
و نخوت ملّی عاری از جاذبۀ جهانی خواهد انجامید، و سرانجام طرد
خواهد شد، کما اینکه در مورد امپراتوری روسیه نیز چنین شد(6).


5 . افتادن در بحرانهای مهارنشدنی
امریکاییان، پس از رویداد 11 سپتامبر 2001، به لشکرکشی و یورش نظامی گسترده به خاورمیانه دست یازیدند. آنان هنوز مشکل افقانستان را از میان برنداشته اند که می خواهند به عراق حمله کنند، بر سوریه و لبنان چیره شوند و بر ایران یورش برند. اجرای این طرحهای شتابزده و خطرناک، همۀ جهان، به ویژه خاورمیانه را، که اقتصاد و پیشرفتهای صنعتی جهان به نفت و اقتصاد این سرزمین وابسته است، سوی آشفتگی و بحرانی گسترده و مهارنشدنی پیش می برد، و در پیِ آن، امریکا و هم پیمانان اروپایی اش درگیر جنگهایی بزرگ و کنترل ناشدنی خواهند شد، و در پایان، با بیداری ملّتهای مسلمان و قیامهای زمینه ساز ظهور امام مهدی(علیه السّلام) رو به رو می شوند. در چنین وضعیّت پیچیده و دشواری، غربیها ناگهان خود را در گردابی بزرگ و باتلاقی ژرف از بحرانهای ناخواسته فرو رفته می بینند که راه گریزی از آنها نخواهد بود.
جالب توجّه است اگر بدانید، امریکاییان از هم اکنون نگرانی و ترس خود را از گرفتارشدن در بحران یادشده، با سخنانی مانند «ما وارد جنگی بزرگ شده ایم که برای آن پایانی متصوّر نیست»، آشکار کرده اند.


پیش بینی فروپاشی تمدّن غرب
در بارۀ فروپاشی تمدّن مغرب زمین که امریکا رهبر آن است، دانشمندان پیش بینیهایی کرده اند که همه از روی دادن آن در آینده ای نزدیک خبر می دهند.
ال. پی. تامسون، تاریخ دان معاصر انگلیسی، در سال 1981 م، گفته است:

حدود 60 درسد احتمال می دهم که تمدّن غرب،
ظرف 20 یا 30 سال آینده خودش را نابود خواهد کرد(٧).

گور ویدال، نویسندۀ مشهور امریکایی، در سال 2001 م، در سخنانی در ایتالیا، با انتقاد از امریکا و مشکلات داخلی آن، گفت:

هیچ امپراتوری ای در جهان پایدار نمانده است. امپراتوری روم 500
 سال و امپراتوری بریتانیا 150 سال عمر داشتند، و امریکا 
با مشکلات خود اگر تا 10 سال دیگر به امپراتوری خود
بر جهان ادامه دهد، شانس آورده است(8).

پیشگوی بزرگ مغرب زمین، نوسترادموس، فروپاشی تمدّن غرب را این گونه پیش بینی کرده است:

آه ای رُم پهناور، نابودی تو دارد نزدیک می شود،
نه نابودی دیوارهایت، بلکه نابودی خون و جوهره ات.
کسی که گفتار تندی دارد، شکاف وحشتناکی ایجاد می کند،
شمشیر تیز تا دسته اش در همه فرو می رود(9).

نوسترادموس در مصرع نخست، واژۀ «پهناور» را در وصف «رم» به کار برده است تا بفهماند که مرادش از آن، سرزمینی گسترده تر از رم کهن می باشد.
پیشگو در مصرع دوم، آسیب پذیری و فروپاشی دنیای غرب یا روم جدید را از درون و بنیاد تمدّن غربی دانسته است، نه از ساختارهای برونی و مادّی آن.
چنین می نماید، مصرع سوم به ادبیّات تند و گفتارهای خشن و جنگطلبانۀ جورج واکر‏ بوش، رئیسجمهوری کنونی امریکا، در برخورد با دیگر دولتها و ملّتهای جهان، در پیِ رویداد 11 سپتامبر 2001 اشاره می کند که برآیند ناخواستۀ آن، بروز شکاف و درگیری میان ملّتها و دولتها در عرصه های بین ‏الملل است.
بخش پایانی این پیشگویی، با بهرهگیری از واژگان «شمشیر تیز»، از به کارگیری پیشرفته ترین و خطرناکترین سلاحهای کشتارهمگانی، مانند بمبها و موشکهای امروزی، با ‏دستان دولتهای زورگو در جهان معاصر خبر می دهد.
بر پایۀ پژوهش نویسنده، رباعی نقل شده از نوسترادموس برگرفته از آیه های کتاب مقدّس می باشد که زورگویی و جنگ افروزی ستمگران را مایۀ نابودی آنان در دوران آخرالزّمان دانسته است:

شریران شمشیر را برهنه کرده و کمان را کشیده اند تا مسکین و فقیر
را بیندازند و راست روان را مقتول سازند* شمشیر ایشان به دلِ خودِ
ایشان فرو خواهد رفت، و کمانهای ایشان شکسته خواهد شد*(10).

-------------------------------------------------
1. روزنامۀ کیهان، ش 17444، 20/5/1381 هـ.ش، ص 1.
2 . روزنامۀ انتخاب، ش 1019، 13/8/1381 هـ.ش، ص 2.
3. هفته نامۀ ندای اصلاحات، ش 5، 27/12/1380 هـ.ش، ص 6، «چالشهای استراتژیک نفت»، نوشتۀ لطف الله میثمی.
۴. کارشناسان می گویند: اکنون بودجۀ نظامی امریکا برابر نیمی از بودجۀ نظامی همۀ کشورهای جهان و به اندازۀ بودجۀ نظامی 17 کشور پس از خود، مانند روسیه، چین و فرانسه، می باشد (با بهره گیری از: برخی منابع).
۵. جسیکا ماتیوز، رئیس بنیاد کارنگی، در تحقیقاتی در بارۀ پیامدهای دیپلماتیک حوادث 11 سپتامبر، خاطرنشان می کند که مسألۀراق و نظریّۀ «حملات پیشگیرانه» علیه دشمنان بالقوّه، امروز این خطر را به وجود آورده است که واشینگتون در نگاه متّحدانش، نوعی «روم مهاجم جدید» جلوه گر شود (روزنامۀ کیهان، ش 17472، 19/6/1381 هـ.ش، ص 12).
۶. خارج از کنترل، ص 105، بخ 3، با حذف و تصرّفی اندک.
٧. روزنامۀ جمهوری اسلامی، ش 7، 21/10/1360 هـ.ش، ص 5، با نقل از: مجلّۀ نیوزویک، 21 دسامبر 1981.
٨ . هفته نامۀ پرتو، ش 95، 21/6/1380 هـ.ش، ص 2.
٩. نوشتارهای نوسترادموس به زبان فرانسوی و برگردان آن به زبان انگلیسی، سانتوری 10، رباعی 65 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).
١٠. کتاب مقدّس، عهد عتیق، ص 856، کتاب مزامیر، مزمور 37، بند 5- 14.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۴۹
خادم گمنام

شورش بربرهای مغربی از نشانه های ظهور

دوشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۴:۲۰ ب.ظ

شورش بربرهای مغربی در لیبی از نشانه های نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) می باشد، و این گروه کجرو با رهبری اَبْقَع قَیْسِی و فرماندهی اَعْرَج کِنْدِی در ماه جمادی دوم سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) بر کشور مصر یورش می برند، و با نیروهای رومی جای گرفته در اسکندریّه کارزار می کنند و آنان را در هم می شکنند، و پس از آنکه زمامدار بسیار زورگوی مصر را می کشند و بسیاری از مصریان را نابود می کنند، برای آزادکردن قدس سوی شام روی می آورند، ولی رومیان جای گرفته در رمله آنان را از این کار بازمی دارند، و در این هنگام، بربرها بر زمامدار سوریه، نیروهای بنی عبّاس و نیروهای اصهب مروانی می شورند، و سپس با سفیانی و پیروانش می جنگند و در هم می شکنند و بخشی از آنان به سپاه سفیانی می پیوندند و او را در یورش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یاری می کنند.


آشوب مغربیان

عبدالله پسر مسعود گفته است که رسول خدا(صلّی الله علیه وسلّم) به ما فرمود:
شما را از هفت آشوب که پس از من خواهند بود، پرهیز می دهم :آشوبی
که از مدینه روی می آورد، آشوبی در مکّه، آشوبی که از یمن روی می آورد،
آشوبی که از شام روی می آورد، آشوبی که از مشرق روی می آورد،
آشوبی از سوی مغرب، و آشوبی از دل شام، و آن، آشوب سفیانی است.

ابن مسعود گفت:

از شما کسی است که به آغاز اینها می رسد، و از این گروه
مردمان (مسلمانان) کسی است که به پایان آنها می رسد.(1)

کعب الأحبار گفته است:

سه آشوب، مانند دیروز رفتۀ شما(2)، خواهند بود: آشوبی که در
شام می باشد، سپس آشوب شرقی است -نابودی پادشاهان-،
آنگاه در پی اش آشوب غربی می آید. و یاد کرد او (کعب)
پرچمهای زرد را، گفت: و آشوب غربی همان آشوب کور است(3).

نیز از کعب الأحبار نقل شده است:

پس از آشوبی شامی، آشوب شرقی خواهد بود-نابودی پادشاهان
و خواری عرب-، تا آنکه مغربیها برشورند(4).

1. الفتن، ص 31، جزء 1، ح 85 (ترجمۀ نویسنده).
2. مرادش آن است: همان گونه که روز گذشتۀ شما بی گمان، آمده و رفته است، پس بی گمان، این آشوبها نیز می آیند و می روند.
3. الفتن، ص 33، جزء 1، ح 95 .
4. الفتن، ص 133، جزء 3، ح 547 .


جنبش بربرهای مغربی یا گروه قیس
خبر داد ما را محمّد پسر هَمّام ... از مَعاذ پسر مَطَر، از مردی -گفت: او را کسی جز مِسْمَع ابو سَیّار نمی دانم- که گفت: ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) فرمود:

پیش از قیامِ قائم گروه(1) قیس جنبش می کند(2).

1. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، نعمانی، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «حرب» یافت می شود که به «حزب» اصلاح و ترجمه گردید.
2. الغیبة، ص 285، ب 14، ح 59(ترجمۀ نویسنده).
بنا بر آنچه هویداست، بی گمان، مراد از جنبش گروه قیس در این حدیث، همان شورش بربرهای مغربی با رهبری ابقع قیسی در لیبی و یورش آنان بر مصر و سوریه می باشد.

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۳ ، ۱۶:۲۰
خادم گمنام

بررسی و تحلیل اجمالی ظهور در روایات

شنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۳، ۱۲:۲۷ ق.ظ

صحبت کردن از حضرت مهدی(ع) و نشانه های ظهور ایشان در واقع صحبت کردن از حوادثی است که بناست در آینده اتفاق بیفتد و لذا بجاست که از خود بپرسیم: اگر در مورد احادیث نقل شده در این زمینه بررسی اسناد صورت گرفت و مطمئن شدیم که آنها از معصوم(ع) صادر شده است، آیا می توان مطمئن بود که حتماً همة آن حوادث آن گونه که در روایات شریف ما آمده اند وقوع یابند؟ پاسخ به این پرسش در کتب عقیدتی و فلسفی تحت عنوان «بداء» داده می شود که طی این بخش از مطالب به آن می پردازیم.

«بداء» در لغت به معنای ظهور و روشن شدن پس از مخفی بودن چیزی است و اصطلاحاً به روشن شدن چیزی پس از مخفی بودن از مردم اطلاق می شود؛ بدین معنا که خداوند متعال بنا بر مصلحتی، مسئله ای را از زبان پیامبر یا ولی ای از اولیای خویش به گونه ای تبیین می کند و سپس در مقام عمل و ظهور و بروز، غیر آن را به مردم نشان می دهد. در قرآن آمده است:
خداوند هر چه را بخواهد محو یا اثبات می کند در حالی که ام الکتاب نزد اوست و خود می داند عاقبت هر چیزی چیست.1

و در آیه ای دیگر: و بدالهم سیّئات ما کسبوا.2
بدی هایی را خود کسب کرده بودند و برای آنها مخفی بود برایشان نمایان شد.
یا: ثمّ بدالهم من بعد ما رأؤا الآیات.3
پس از آنکه نشانه ها را دیدند حقیقت امر بر آنها روشن شد.
این ظهور پس از خفا، تنها برای انسان رخ می دهد و در مورد
خداوند متعال ابداً صدق نمی کند وگرنه لازمه اش این است که خداوند نسبت به آن موضوع جهل داشته باشد که این امر محالی است. خداوند، چنانکه قرآن کریم می فرماید به همه چیز آگاه و داناست 4 و نسبت به همه چیز در همة زمان ها و مکان ها چه حاضر باشند و چه غایب، چه موجود باشند و چه فانی و چه در آینده به وجود بیایند، علم حضوری دارد. قرآن کریم در این زمینه می فرماید:
هیچ چیزی در آسمان و زمین از نظر خداوند متعال مخفی نمی شود.5
از همین روست که مسئلة بداء و ظاهر کردن آن امر مخفی به خداوند نسبت داده می شود:
و بدالهم من الله مالم یکونوا یحتسبون.6
خداوند آنچه را گمان نمی کردند، برای آنها ظاهر کرد.
براساس آیة:خداوند چیزی را که از آنِ مردمی است دگرگون نکند تا آن مردم خود دگرگون شوند.7
و با استفاده از دیگر آیات و روایات می توان چنین برداشت کرد که برخی اعمال حسنه نظیر: صدقه، احسان به دیگران، صلة رحم، نیکی به پدر و مادر، استغفار و توبه، شکر نعمت و ادای حقّ آن و... سرنوشت شخص را تغییر داده و رزق و عمر و برکت زندگی اش را افزایش می دهد، همان طور که اعمال بد و ناشایست اثر عکس آن را بر زندگی شخص می گذارد.
پیش از شرح این عبارت که بداء در حقیقت ظاهر شدن چیزی است که از ناحیة خداوند متعال برای مردم مخفی و برای خودش مشخص بود، لازم است یادآور شویم که خداوند متعال بنا بر آیات قرآن دو لوح دارد:

الف) لوح محفوظ

لوحی که آنچه در آن نوشته می شود؛ پاک نشده و مقدّرات آن تغییر نمی یابند؛ چون مطابق با علم الهی است:
بَل هُوَ قُرآنٌ مَجیدٌ فی لَوحٍ مَحفوظٍ.8
بلکه آن قرآن مجیدی است که در لوح محفوظ ثبت گردیده است.

ب) لوح محو و اثبات
بنا بر شرایط و سننی از سنت های الهی، سرنوشت شخص یا جریانی به شکلی خاص می شود، با از بین رفتن آن سنت ها یا مطرح شدن سنت های جدید سرنوشت آن شخص یا آن جریان تحت الشعاع سنت های جدید قرار می گیرد. به عنوان مثال بناست که شخص در سن 20 سالگی فوت کند امّا به واسطة صلة رحم یا صدقه ای که می دهد، 30 سال به عمرش اضافه می شود و تا 50 سالگی زنده می ماند یا به عکس، آن شخص بناست 50 سال عمر کند به واسطة گناه کبیره ای خاص، 30 سال از عمرش کاسته می شود در همان 20 سالگی می میرد. که البته خداوند متعال از اوّل می دانست که بناست اوّلی 50 سال و دومی 20 سال عمر کند ولی برای روشن شدن این سنت های الهی مطلب به این شکل از زبان پیامبران یا اولیای الهی(ع) بیان می شود.

در قرآن کریم هم آمده است:
یمحوا الله ما یشاء و یثبت و عنده امّ الکتاب.9
یا این آیه:
آنگاه مدتی را [برای شما عمر] مقرّر داشت و اجل حتمی نزد اوست.10
با توجه به این دو لوح و مطالبی که تا به حال به آنها پرداختیم، این پرسش به ذهن می رسد که: آیا ظهور حضرت مهدی(ع) و نشانه هایی که برای آن بیان شده است، در لوح محفوظ اند یا محو و اثبات. به عبارت دیگر آیا ممکن است اصلاً مسئله ای به نام ظهور ایشان تا آخر عمر بشریت و هستی اتفاق نیفتد یا ظهور بدون تحقّق نشانه ها رخ دهد یا همة نشانه ها باید رخ دهند؟ در پاسخ به این پرسش باید نشانه های ظهور را به دو دسته تقسیم کنیم:
1. امور و علایم مشروط
2. امور و علایم حتمی. آنگونه که امام باقر(ع) امور را به موقوفه و حتمیه11 و امام صادق(ع) به حتمی12 و غیر حتمی تقسیم کرده اند. مسئلة بداء هم در چهار زمینه با موضوع ظهور حضرت مهدی(ع) ارتباط می یابد:

1. نشانه های مشروط و غیر حتمی ظهور

جز نشانه هایی که صراحتاً در احادیث به حتمی بودن آنها اشاره شده است، بقیة نشانه های ظهور همگی از امور موقوفه به شمار می روند، چنانکه بزرگانی مانند شیخ مفید، شیخ صدوق و شیخ طوسی بدان تصریح کرده اند. بدین معنا که به جز نشانه های حتمی ظهور بقیة آنها بنا بر مشیت و ارادة الهی ممکن است دچار تغییر و تبدیل، تقدّم یا تأخّر شوند. به عبارت دیگر آنها از جمله امور لوح محو و اثبات به حساب می آیند و ممکن است با تغییر و تبدیل در شرایط آنها و عوض شدن علل رخ دادن آنها به گونة دیگری پدید آیند یا اصلاً رخ ندهند. البته بسیاری از رویدادهایی که در احادیث ما به آنها اشاره شده است تا کنون اتفاق افتاده اند و دچار بداء در اصل تحقّق خویش نشده اند.
مثلاً اگر در حدیث به نزول بلایی (مشروط) اشاره شده باشد به واسطة توسل و استغفار مؤمنان و مسلمانان ممکن است در نزول آن تأخیر رخ دهد یا اصلاً چنین بلایی به جهت عظمت عمل صالح ایشان نازل نشود یا اینکه با برخی اعمال صالح یا ناصالح ظهور حضرت را دچار تعجیل یا تأخیر کنند.

شاید بتوان علت بیان چنین اخباری را این دانست که اگر مسئله به این شکل تبیین نمی شد، مؤمنان هم از احتمال حدوث آن حادثه باخبر نمی شدند و بدان مبتلا می گشتند امّا پس از صدور حدیث از ناحیة معصوم(ع) و آگاه شدن مؤمنان و مسلمانان از آن، با دعا و توسل و استغفار از پدید آمدن چنان حادثة ناگواری ممانعت به عمل آورند یا سبب حدوث اتفاقی خوشایند شوند. البته فراموش نکنیم که عکس این مطلب هم کاملاً صادق است به این معنا که شخص معصوم(ع) با اعلام نزول بلا و علّت آن، حجت را بر مردم تمام می کنند که شما با وجود آنکه می توانستید، آن بلا را از خویش دفع نکردید یا فلان خیر را به سوی خویش جلب ننمودید و از همین روست که روایت شده است:
خداوند متعال، به چیزی مثل بداء عبادت نشده است.13

2. علایم ظهور و امور حتمی

پنج مورد از نشانه های ظهور در بسیاری از روایات که از حدّ تواتر گذشته است؛ از جمله نشانه های حتمی ظهور برشمرده شده اند:
خروج سیّد خراسانی و یمانی، ندای آسمانی مبنی بر حقّانیت حضرت مهدی(ع)، شهادت نفس زکیّه و فرو رفتن سپاهیان سفیانی در منطقة بیداء (بیابان بین مدینه و مکّه).14
این نشانه های پنج گانه را احادیث از علایم حتمی شمرده و هیچ گونه احتمال بدایی در مورد تحقّق آنها نداده اند وگرنه خلاف حتمی بودن آنها می شد. این نشانه ها شدیداً با مسئلة ظهور ارتباط داشته و همگی مقارن ظهور رخ خواهند داد ان شاءالله. بزرگوارانی چون مرحوم آیت الله خویی در پاسخ به نویسندة کتاب سفیانی و علامات ظهور15، علّامه سیّد جعفر مرتضی عاملی، در کتاب خویش و شیخ طوسی، در غیبت خویش16 نسبت به این موضوع تصریح و اذعان کرده اند که:
هر چند بنابر تغییر مصلحت ها با تغییر شروط اخباری که به حوادث آینده می پردازند، ممکن است دچار تغییر و تبدیل شوند؛ جز آنکه روایت تصریح کرده باشد که وقوع آن جریان حتمی است که (با توجه به اعتماد ما به معصومین(ع)) ما هم یقین به حدوث آنها در آینده پیدا می کنیم و قاطعانه می گوییم در آینده چنین خواهد شد.17
اشکال اساسی که به این نظر گرفته می شود؛ متکی به حدیثی است که نعمانی در کتاب خویش آورده است که: ابوهاشم داوود بن قاسم جعفری گفته است: نزد امام جواد(ع) بودیم و صحبت از حتمی بودن آمدن سفیانی شد، از آن حضرت پرسیدم: آیا در مورد امور حتمی هم بداء رخ می دهد؟ فرمودند: آری. گفتم: می ترسم در مورد خود حضرت مهدی(ع) بداء رخ دهد. حضرت فرمودند:
ظهور حضرت مهدی(ع) وعدة الهی است و خداوند خلف وعده نمی کند.18
علّامه مجلسی، هم در بحارالانوار پس از نقل این حدیث این
توضیح را اضافه کرده اند که:
شاید محتوم، معانی مختلفی داشته باشد که با توجه به اختلاف در تعاریف ممکن است در مورد برخی از آنها بداء رخ بدهد. مضاف بر اینکه شاید منظور از بداء در مورد خصوصیات آن حادثة محتوم و حتمی باشد و نه اصل تحقّق آن، که مثلاً پیش از زوال حکومت بنی عباس سفیانی جنبش های خویش را آغاز می کند.19
این فرضیه چندان قابل قبول نیست؛ زیرا در صورت پذیرفتن آن، چه فرقی بین حتمی و غیر حتمی خواهد بود؟ مضاف بر اینکه روایت مورد بحث ما از حیث سند، ضعیف است.20 در ضمن نمی توان از آن همه حدیث و روایتی که به شدت بر حتمی بودن این پنج نشانه و امتناع احتمال رخ دادن بداء در آنها تأکید می کنند، چشم پوشی کرد و به احادیث انگشت شماری از این دسته تمسک نمود؛ چون ممکن است در شرایط خاصی (به فرض قوت و اعتبار سندی آنها) معصوم(ع) مجبور شده باشند از روی تقیه، چنین سخنی بگویند.
عبدالملک بن اعین گوید: به امام باقر(ع) در مورد حضرت مهدی(ع) گفتم: می ترسم که زود بیایند و سفیانی نباشد. حضرت فرمودند:
والله نه. سفیانی از حتمیاتی است که حتماً خواهد آمد.21
امور یا موقوفه اند یا حتمیه که سفیانی از دستة حتمیاتی است که حتماً خواهد بود.22
یا امام صادق(ع) فرمودند:
از حتمیاتی که پیش از قیام حضرت مهدی(ع) خواهند بود اینهاست: شورش سفیانی، فرو رفتن در بیداء، شهادت نفس زکیّه و منادی که از آسمان ندا در دهد.23
حمران بن اعین از امام باقر(ع) راجع به آیة:
ثمّ قضی اجلاً و اجلٌ مسمّی عنده؛24
می پرسد. حضرت می فرمایند:
دو اجل وجود دارد: محتوم و موقوف.
- محتوم چیست؟
- جز آن نخواهد شد.
- و موقوف؟
- مشیت الهی در رابطة آن جاری می شود.
- امیدوارم که سفیانی جزء موقوف ها باشد.
- والله که نه و از محتومات است. 25

3. بداء و قیام حضرت مهدی(ع)

ظهور حضرت حجت(ع) از اموری است که در اسلام نسبت به آنها به شدت تأکید شده و در حتمیت آن ذره ای شک و شبهه وجود ندارد. پیش از این گفتیم که در آیاتی نظیر آیة 55 سورة نور، خداوند متعال به مؤمنان وعده داده است که فرمانروای زمین گردند و بر آن سیطره یابند که چنین واقعه ای در تمام طول تاریخ تا کنون اتفاق نیفتاده است و از آنجا که « ان الله لا یخلف المعیاد»26 و خداوند در وعدة خویش تخلف نمی کند، در آینده ای دور یا نزدیک حتماً چنین اتفاقی خواهد افتاد. ان شاء الله.
علاوه بر اینکه در موارد بسیاری رسول مکرم اسلام(ص) و معصومین(ع) شدیداً تأکید نموده اند که:
حتی اگر از عمر هستی بیش از یک روز باقی نمانده باشد، خداوند آن قدر این روز را طولانی می کند که حضرت مهدی(ع) ظهور کرده و جهان را مملو از قسط و عدل گردانند.27

4. تعیین زمان ظهور حضرت مهدی(ع)
بسیاری از روایات، ما را از توقیت (مشخص کردن زمان ظهور) یا تعیین محدودة زمانی برای ظهور حضرت به شدت نهی کرده اند و شیعیان را امر کرده اند که هر که را چنین کرد تکذیب کنند و دروغ گو بشمارند؛ زیرا این مطلب در زمرة اسرار الهی است و کسی آن را نمی داند؛ امام صادق(ع) به محمدبن مسلم فرمودند:
محمد! اگر کسی وقتی از جانب ما برای ظهور حضرت مهدی(ع) نقل کرد، از تکذیب کردن او نترس! چرا که ما برای احدی تعیین وقت نمی کنیم.28
وقتی فضیل از امام باقر(ع) می پرسد که آیا این مسئله وقت مشخص دارد؟ حضرت سه مرتبه می فرمایند: «آنها که وقت تعیین می کنند دروغ می گویند».29 یکی از یاران امام ششم(ع) به ایشان عرضه می دارد: این مسئله ای که چشم انتظارش هستیم کی خواهد آمد؟ حضرت می فرمایند:
ای مهزم! آنها که وقت تعیین کنند دروغ می گویند، آنها که عجله کنند هلاک می شوند و آنها که تسلیم امر خداوند باشند نجات می یابند و به سوی ما باز می گردند.30
آنگونه که از احادیث برمی آید، ظهور حضرت حجت(ص) از جمله اموری است که خداوند متعال آن را از مردم پنهان نموده است و هر زمان که خداوند تبارک و تعالی اراده کنند و شرایط و علل فراهم و مناسب باشد؛ زمین را از برکات وجودی آن امام همام(ع) بهره مند خواهند نمود.

البته نهی از تعیین وقت، شامل نشانه های حتمی ظهور نمی شود؛ چرا که خود معصومین(ع) در این موارد به فاصلة زمانی میان حدوث آن نشانة حتمی و ظهور حضرت اشاره کرده اند که مثلاً از ابتدای شورش سفیانی تا قیام حضرت بیش از 9 ماه طول نخواهد کشید یا مثلاً 15 روز پس از شهادت نفس زکیّه حضرت در مکه ظهور می کنند. ولیکن دیگر نشانه ها حداکثر به این اشاره می کنند که ظهور آن وجود مقدس نزدیک شده است و نه بیش از این. چنانکه دیدیم برخی از نشانه های ظهور قرن هاست که اتفاق افتاده اند و گذشته اند و هنوز ظهور رخ نداده است. که البته به جهت ایجاد امید در دل شیعیان مبنی بر نزدیک شدن ظهور معصوم(ع) از آن به عنوان نشانة قیام حضرت صاحب(ع) یاد کرده اند.

ضمناً اگر بنا بود زمان ظهور مشخص شود و همگان بدانند که ایشان بناست چه زمانی قیام جهانی خویش را آغاز کنند؛ ستمگران و ظالمان تمام عِدّه و عُدّه خویش را برای آن روز مهیا و آماده می کردند ـ که به خیال خام و واهی خود ـ آن نور الهی را خاموش کنند و نگذارند عدالت را در جهان گسترش دهند و مؤمنان و مستضعفانی هم که قرن ها با حدوث این حادثة عظیم و بزرگ فاصله داشتند مبتلا به یأس و کسالت و خمودی می شدند حال آنکه قرن هاست بسیاری در انتظار آن یار غایب از نظر، دیده ها را خون بار کرده و هر صبح و شام دست دعا به تعجیل در فرج ایشان برداشته اند و امید دارند که در زمرة یاران و یاوران ایشان باشند. مشخص نبودن زمان ظهور خواب از چشم های ستمگران ربوده و هر صبح و شام از این هراسناکند که شاید آن عزیز مقتدر امروز ظهور کند و پایه های حکومت شیطانی شان را درهم شکند.
به امید آنکه آن روز را ببینیم و از یاوران حضرتش باشیم. ان شاءالله.

----------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها :

1. سورة رعد(13)، آیة 39.
2 . سورة زمر(39)، آیة 48.
3 . سورة یوسف(12)، آیة 35.
4 . سورة نساء (4)، آیة 35.
5 . سورة آل عمران (3)، آیة 5.
6 . سورة زمر(39)، آیة 48.
7 . سورة رعد(13)، آیة 11.
8 . سورة بروج(85)، آیات 21 و 22.
9 . سورة رعد(13)، آیة 39.
10. سورة انعام(6)، آیة 2.
11. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص204؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج52، ص249.
12. نعمانی، محمد بن ابراهیم، همان، ص202.
13. کلینی، اصول کافی، ج 1، باب البدأ، ح 1 و صدوق، محمد بن علی بن حسین، التوحید، باب 54، ح 2.
14. صدوق، محمد بن علی بن حسین، کمال الدین، ج2، ص650، طوسی، محمد بن حسن، الغیبة ص267، نعمانی، همان، صص169 و 172؛ مجلسی، محمد باقر، همان؛ ج52، ص204، طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ص426؛صافی گلپایگانی، لطف الله، منتخب الاثر، صص439 و 455.
15. فقیه، محمد، السفیانی و علامات الظهور، ص102.
16. عاملی، جعفر مرتضی، دراسته فی علامات الظهور، ص60.
17. طوسی، محمد بن حسن، همان، ص265.
18. نعمانی، محمد بن ابراهیم، همان، ص205، مجلسی، محمد باقر، همان، ج52، ص250.
19. مجلسی، محمد باقر، همان، ج52، ص251.
20. رک: فقیه، محمد، همان، ص102.
21. نعمانی، محمد بن ابراهیم، همان، ص203؛ مجلسی، محمد باقر، همان، ج52، ص249.
22. نعمانی، محمد بن ابراهیم، همان، ص204؛ مجلسی، محمد باقر، همان، ج52، ص249.
23. نعمانی، محمد بن ابراهیم، همان، ص176، صافی گلپایگانی، لطف الله، همان، ص455.
24. سورة انعام، آیة 2.
25. مجلسی، محمد باقر، همان، ج52، ص249.
26. سورة آل عمران(3)، آیة 9.
27. رک: شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص340، طبرسی، فضل بن حسن، همان، ص401، مجلسی، محمد باقر، همان، ج51، ص133.
28. نعمانی، محمد بن ابراهیم، همان، ص195، طوسی، محمد بن حسن، همان، ص262؛ آل سید حیدر، مصطفی، بشارةالاسلام، ص298، مجلسی، محمد باقر، همان، ج52، ص104.
29. طوسی، محمد بن حسن، همان، ص262؛ مجلسی، محمد باقر، همان، ج52، ص103؛ صافی گلپایگانی، لطف الله، همان، ص463.
30. نعمانی، محمد بن ابراهیم، همان، ص198؛ طوسی، محمد بن حسن، همان، ص262؛ مجلسی، محمد باقر، همان، ج52، ص104؛ آل سید حیدر، مصطفی، همان، ص299؛ صافی گلپایگانی، لطف الله، همان، ص463.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۳ ، ۰۰:۲۷
خادم گمنام

آیات قرآن و مژده ظهور

شنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۳، ۱۲:۲۴ ق.ظ

ظهور حضرت حجت(عج) از اموری است که در اسلام نسبت به آنها به شدت تأکید شده و در حتمیت آن ذره ای شک و شبهه وجود ندارد. پیش از این گفتیم که در آیاتی نظیر آیة 55 سورة نور، خداوند متعال به مؤمنان وعده داده است که فرمانروای زمین گردند و بر آن سیطره یابند.


سوره نور آیه 55

«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمْ وَعَمِلُواْ الصَّلِحَتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِى ارْتَضَى‏ لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِى لَا یُشْرِکُونَ بِى شَیْئاً وَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَسِقُونَ»

ترجمه 

«خداوند به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده‏اند، وعده داده است که حتماً آنان را در زمین جانشین قرار دهد، همان گونه که کسانى پیش از ایشان را جانشین کرد، و قطعاً دینى را که خداوند براى آنان پسندیده است، براى آنان استقرار و اقتدار بخشد و از پى ترسشان امنیّت را جایگزین کند، تا (تنها) مرا بپرستند و چیزى را شریک من نکنند، و هر کس بعد از این، کفر ورزد پس آنان همان فاسقانند».

نکته ها 

در روایات بسیارى از امام سجاد و امام باقر و امام صادق علیهم السلام مى‏خوانیم: مصداق کامل این آیه، حکومت جهانى

حضرت مهدى‏ علیه السلام است.(93) که خداوند وعده داده است در آن روز اهل ایمان بر جهان حکومت کنند.

در قرآن، بارها به حکومت نهایى صالحان تصریح شده است، از جمله:

سه مرتبه فرمود: «لیُظهِره على الدّین کلّه»(94) اسلام بر همه‏ى ادیان پیروز خواهد شد.

در جاى دیگرى فرمود: «أنّ الارض یرثها عبادىَ الصالحون»(95) بندگان صالح من وارث زمین خواهند شد.

و در جاى دیگر مى‏خوانیم: «والعاقبة للتّقوى»(96) یا «والعاقبة للمتّقین»(97)

مراد از جانشینى مؤمنان، یا جانشینى از خداست در زمین و یا جایگزینى از اقوام پیشین.

«قُرطبى» در تفسیر خود، درباره‏ى پیروزى کامل اسلام چند حدیث نقل مى‏کند و مى‏گوید: در زمین خانه‏اى نخواهد بود

مگر آن که اسلام در آن خانه وارد خواهد شد.

پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله در آخرین حج خود در مسیر برگشت از مکّه (روز هیجدهم ذى‏الحجه) در غدیر خم به فرمان خداوند، حضرت على ‏علیه السلام را جانشین خود قرار داد، آیه نازل شد امروز من اسلام را به عنوان دین کامل براى شما پسندیدم؛ «رَضیتُ لکم الاسلام دیناً»(98) در این آیه نیز وعده‏ى خداوند پیروزى آن دینى است که پسندیده است؛ «دینهم الّذِى ارتضى لهم». بنابراین اسلامى که جهان را خواهد گرفت، اسلامِ غدیر خم است.


---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

منابع :

93)تفسیر نورالثقلین.

94)توبه، 33 ؛ فتح، 28 و صفّ، 9.

95)انبیاء، 105.

96)طه، 132.

97)اعراف، 128.

98)مائده، 3.

پیام ها  :

1-اسلام، دین آینده‏ى جهان است. آینده‏ى تاریخ به سود مؤمنان و شکست سلطه‏ى کافران است. «وعداللّه... لیمکننّ لهم دینهم»

2-به محرومان مؤمن، امید دهید تا فشار و سختى‏ها، آنها را مأیوس نکند. «وعد اللّه الّذین آمنوا»

3-کلید و رمز لیاقت براى بدست گرفتن حکومت گسترده‏حقّ، تنها ایمان و عمل صالح است. «الّذین آمنوا و عملوا الصالحات» به کسانى که اهل ایمان و عمل باشند وعده‏ى پیروزى داده شده، نه به آنان که تنها اهل ایمان باشند.

4- دین، از سیاست جدا نیست، بلکه سیاست و حکومت براى حفظ دین است. «لیستخلفنّهم ... یعبدوننى»

5 -در تبلیغ و ارشاد مردم، براى باور کردن آنان، بیان نمونه‏هایى از تاریخ گذشته مفید است. «کما استخلف الّذین من قبلهم»

6- پیروزى نهایى اهل حقّ، یک سنّت الهى است. «کما استخلف الّذین من قبلهم»

7-هدف از پیروزى و حکومت اهل ایمان، استقرار دین الهى در زمین و رسیدن به توحید و امنیّت کامل است. «لیمکّننّ لهم دینهم - لیبدلّنهم - لایشرکون»

8 -دست خدا را در تحولات تاریخ ببینیم. «وعداللّه ... لیمکّننّ لهم - لیبدلّنهم»

9-دین اسلام، تنها دین مورد رضایت الهى است. «دینهم الّذى ارتضى لهم»

10-امنیّت واقعى، در سایه‏ى حکومت دین است. «ولیبدلّنّهم من بعد خوفهم أمنا»

11-امنیّت در جامعه‏ى اسلامى، شرایط مناسبى براى عبادت فراهم مى‏سازد. «أمنا یعبدوننى» (هدف نهایى وعده‏هاى الهى، عبادت خالصانه خداوند است)

12-عبادت خدا، زمانى کامل است که هیچ‏گونه شرکى در کنار آن نباشد. «یعبدوننى لایشرکون»

13-در حکومت صالحان نیز، گروهى انحراف خواهند داشت. «وعداللّه ... و من کفر بعد ذلک»

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۳ ، ۰۰:۲۴
خادم گمنام

مصر در احادیث آخرالزمان

چهارشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۳، ۱۱:۲۲ ب.ظ

                                                 

خروج ابقع از مصر وشکست او از سفیانی
إذا اختلفت الرایات السود خسف بقریه من قری إرم ، وسقط جانب مسجدها الغربی ، ثم تخرج بالشام ثلاث رایات : الأصهب ، والأبقع ، والسفیانی ، فیخرج السفیانی من الشام ، والأبقع من مصر ، فیظهر السفیانی علیهم ”
از علی علیه السلام : زمانی که پرچمهای سپاه ( در شام ) با یکدیگر اختلاف نمایند قریه ای از قراء ، ارم ، در زمین فرو رفته ( بواسطهء زلزله ) وقسمت غربی مسجد آن خراب شده وسقوط می نماید . سپس سه پرچم ( وحزب ) اعلام موجودیت کرده ، اصهب ، ابقع ، وسفیانی وسفیانی از شام ، و ابقع ، از مصر خروج کرده اما سفیانی بر آنها پیروز می گردد .(۱)

 

تحریم اقتصادی مصر
” منعت العراق قفیزها ودرهمها ، ومنعت الشام مدها ودینارها ، ومنعت مصر إردبها ، ودینارها وعدتم من حیث بدأتم ، وعدتم من حیث بدأتم ، وعدتم من حیث بدأتم ”
سهیل ، از پدرش ، از ابو هریره از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل می کند که آن حضرت فرمود : عراق از پیمانه و درهمش ، و شام از پیمانه ودینارش ، و مصر از پیمانه ودینارش محروم میشود ، ( تحریم اقتصادی می شوند ) وبرمیگردید از همانجایی که شروع کردید وبرمی گردید از همانجایی که شروع کردید وبرمی گردید از همانجایی که شروع کردید(۲)

 

شکست مصری هاازشامی هاوبه اسارت رفتن آنان
” إذا ملک رجل الشام ، وآخر مصر ، فاقتتل الشامی والمصری ، وسبا أهل الشام قبائل من مصر ، وأقبل رجل من المشرق برایات سود صغار قبل صاحب الشام ، فهو الذی یؤدی الطاعه إلی المهدی . قال أبو قبیل : یکون بإفریقیه أمیر اثنا عشر سنه ثم تکون بعده فتنه ، ثم یملک رجل أسمر یملأها عدلا ، ثم یسیر إلی المهدی فیؤدی إلیه الطاعه ویقاتل عنه ”
تبیع ، از کعب ، روایت کرده ، و آنرا به پیامبر ( ص ) نسبت نداده است ، در این روایت آمده است : زمانیکه مردی در شام ودیگری در مصر به حکومت برسند با یکدیگر نبرد کرده تا آنکه اهل شام قبیله هائی از مصر را به اسارت می گیرند ، آنگاه مردی از مشرق با پرچمهای سیاه و کوچک بطرف شام خروج می نماید و او همان کسی است که با حضرت مهدی علیه السلام بیعت کرده واز آن حضرت اطاعت می نماید وجنگ می کند از طرف آن حضرت(۳)

 

تسلط قبطیان بر مصر
…وغلبه القبط علی أطراف مصر…
وقبطیان برمصرغلبه وتسلط پیدا خواهندکرد(۴)
درباره قبطیان مصر میتوانید به این لینک مراجعه کنید.

 

فرارحاکم مصربه غرب وآغازگرجنگها

سیکون رجل من بنی أمیه مصر یلی سلطانا ثم یغلب علی سلطانه أو ینزع ( منه ) ثم یفر إلی الروم فیأتی بالروم إلی أهل الاسلام ،فذلک أول الملاحم ”
از ابوالنجم نقل است که می گوید : از اباذر شنیدم که میگفت از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیده که آن حضرت فرمود : بزودی مردی از بنی امیه والی مصر میشود ، آنگاه شکست می خورد یا اینکه حکومت از او گرفته می شود ، سپس بسوی روم میگریزد ، واز آنجا بر ضد مسلمانان لشکر کشی میکند وآن نخستین جنگ ودرگیری است .(۵)

 

حرکت پرچمهای قیس در مصر
ترید الاکثار أم أجمل لک ؟ فقال : بل تجمل لی ، قال : إذا رکزت رایات قیس بمصر ، ورایات کنده بخراسان
حسن بن جهم می گوید : از ابو الحسن ( ع ) درباره مسأله ( فرج ) سؤال کردم حضرت فرمود : آنرا بگونه ای مفصل برایت بیان کنم یا بطور خلاصه ، عرض کردم میخواهم آنرا برایم خلاصه
بیان فرمایی ، حضرت فرمود : ( فرج ) آن زمان است که درفش های قیس در مصر و درفش های کنده در خراسان به حرکت درآید(۶)
البته توجه داشته باشیدکه قیس هم میتواند غربی ها باشد وهم میتواند فلسطینی ها باشند که از غزه می آیند.

 

خروج پرچمهای سبز رنگ از مصر بسوی شام
کأنی برایات من مصر مقبلات خضر مصبغات حتی تأتی الشامات فتهدی إلی ابن صاحب الوصیات                                                   معمر بن خالد از ابی الحسن ( ع ) روایت کرده که فرمود : گویی درفش های سبز رنگ آمیزی شده ای را میبینم که از مصر میآیند تا به شامات میرسند و از [ آنجا ] به سمت فرزند صاحب الوصیات هدایت میشوند(۷)

 

قیام فرمانده نظامی در مصر
لا یطهر الله الأرض من الظالمین حتی یسفک الدم الحرام . – ثم ذکر أمر بنی أمیه وبنی العباس فی حدیث طویل – ثم قال : إذا قام القائم بخراسان ، وغلب علی أرض کوفان وملتان ، وجاز جزیره بنی کاوان ، وقام منا قائم بجیلان وأجابته الآبر والدیلم‍ ( – ان ) ، وظهرت لولدی رایات الترک متفرقات فی الأقطار والجنبات ، وکانوا بین هنات وهنات . إذا خربت البصره ، وقام أمیر الامره بمصر فحکی علیه السلام حکایه طویله – ثم قال : إذا جهزت الألوف ، وصفت الصفوف وقتل الکبش الخروف هناک یقوم الآخر ، ویثور الثائر ، ویهلک الکافر ، ثم یقوم القائم المأمول ، والامام المجهول ، له الشرف والفضل ، وهو من ولدک یا حسین ، لا ابن مثله یظهر بین الرکنین ، فی دریسین بالیین یظهر علی الثقلین ، ولا یترک فی الأرض دمین ، طوبی لمن أدرک زمانه ، ولحق أوانه ، وشهد أیامه ”
ابراهیم بن عبید الله بن علاء ، از پدرش از امام صادق علیه السلام وآن حضرت از علی علیه السلام نقل کرده که فرمود : خداوند زمین را از ستمگران پاک نخواهد کرد تا آنکه خون حرامی ریخته شود ، سپس حضرت برنامه بنی امیه وبنی عباس را در حدیثی طولانی ذکر کرده ، سپس فرمود : زمانیکه شخصی از ما در خراسان قیام کرده وبر سرزمین ، کوفان وملتان غلبه نمود واز جزیرهء بنی کاوان گذشت ونیز شخصی دیگر از ما در جیلان قیام کرده و قبائل ، آبر و دیلمان به او بپیوندند ، و برای یاری فرزند من ( مهدی ) پرچمهای ترک بطور پراکنده در گوشه وکنار جهان در میان کم وبیش مشکلات به اهتزاز در آمد وزمانی که بصره خراب شده و رئیس امارت و حکومت در مصر قیام کند ، سپس حضرت حکایتی طولانی را ذکر کرد ، و فرمود : زمانیکه هزاران نفر تجهیز شده و صفها کشیده شد وشخص بزرگتر ، شخص کوچکتر را بکشد آنگاه شخص دیگری قیام کند و انقلاب نماید و کافر هلاک شود ، سپس قائم منتظر وامام نهان و ناشناخته که صاحب فضل و شرف بوده قیام مینماید و او از فرزندان توست ای حسین ، در حالیکه هیچ فرزندی مانند او نخواهد بود ، در بین رکنین ( بین رکن ومقام در مکه ) با دو لباس کهنه قیام کرده و بر جن و انس غلبه مینماید و [ انتقام از ] دو خون را در زمین ترک نخواهد کرد خوشا به حال کسی که زمان او را درک کرده و شاهد دوران آن حضرت باشد .(۸)

 

خروج بافنده بلند قامت در سرزمین مصر 
…ویخرج الحائک الطویل بأرض مصر والنیل ، قال سلمان فقلت : وما الحائک الطویل ؟ قال : رجل صعلوک لیس من أبناء الملوک ، تظهر له معادن الذهب ، ویساعده العجم والعرب ، ویأتی له منکل شئ حتی یلی الحسن ویکون فی زمانه العظائم ….
مردی بلند قدوبافندهای در سرزمین مصر ونیل خروج میکند سلمان پرسید این مرد کیست؟ فرمود مردی بدبخت واز پادشاهان نیست ومعادن برایش کشف میشود وایرانیان واعراب اورا کمک میکنند تااینکه به مقام ومنزلتی خواهد رسید(۹)


———————————————–
۱-ابن حماد : ص ۷۷ – حدثنا الولید ورشدین ، عن ابن لهیعه ، عن أبی قبیل ، عن أبی رومان ، عن علی قال : – وفیها : قال ابن لهیعه ، عن أبی قبیل ، عن أبی رومان ، عن علی قال : ( تخرج بالشام
ثلاث رایات : الأصهب ، والأبقع من مصر ، فیظهر السفیانی علیهم ) .
کنز العمال : ج ۱۱ ص ۲۸۴ ح ۳۱۵۳۶ – عن روایه ابن حماد الأولی بتفاوت یسیر .
۲- إسحاق بن راهویه : علی ما فی سنن البیهقی .
تفسیر القرطبی : ج ۸ ص ۴ – أوله ، کما فی أحمد ، وقال ” ومما یصحح هذا المذهب ما رواه الصحیح عن أبی هریره ” .
جمع الجوامع : ج ۱ ص ۸۴۸ – کما فی مسلم ، عن أحمد ، ومسلم ، وأبی داود .
کنز العمال : ج ۱۱ ص ۱۳۱ ح ۳۰۹۱۳ – کما فی مسلم ، عن أحمد ، ومسلم ، وأبی داود .
۳-ملاحم ابن طاووس : ص ۵۴ ب ۹۹ – عن ابن حماد ، ما عدا قوله ” یکون بأفریقیه أمیر اثنا عشر سنه ، ثم تکون بعده فتنه ” وفی سنده ” . . رشدی . . شقر ” .بن حماد : ص ۸۵ – حدثنا رشدین ، عن ابن لهیع ، عن أبی قبیل ، عن شفی ، عن تبیع ، عن کعب قال : – ولم یسنده إلی النبی صلی الله علیه وآله .: عرف السیوطی ، الحاوی : ج ۲ ص ۶۸ – عن ابن حماد ، وفیه ” . . قتل صاحب الشام . . اثنتا عشر سنه ویکون بعده فتنه ” .: برهان المتقی : ص ۱۴۹ ب ۷ ح ۸ و ۹ – عن عرف السیوطی ، الحاوی ، ولیس فیه ” قتل صاحب الشام ” .
فرائد فوائد الفکر : ص ۱۷ ب ۵ – عن ابن حماد .
۴- مناقب ابن شهرآشوب : ج ۲ ص ۲۷۴ – مرسلا عن علی علیه السلام : – البحار : ج ۴۱ ص ۳۱۹ ب ۱۱۴ ح ۴۲ – عن مناقب ابن شهرآشوب ،
۵-برهان المتقی : ص ۲۰۰ ح ۶ – کما فی عرف السیوطی ، عنه ، ورواه أیضا بسند آخر عن أبی ذر – فیض القدیر : ج ۴ ص ۱۳۱ ح ۴۷۷۷ – عن الجامع الصغیر- ملاحم ابن المنادی : ص ۳۳
۶-الارشاد : ص ۳۶۰ – علی بن أسباط ، عن ( أبی ) الحسن بن الجهم قال : سأل رجل أبا الحسن علیه السلام عن الفرج فقال : –
غیبه الطوسی : ص ۲۷۲ – کما فی الارشاد بتفاوت ، عن الفضل : – وفیه ” إذا تحرکت رایات . . بخراسان ، أو ذکر غیر کنده ” .البحار : ج ۵۲ ص ۲۱۴ ب ۲۵ ح ۶۸ – عن الارشاد ، وغیبه
الطوسی .
۷- الارشاد : ص ۳۶۰ – الفضل بن شاذان ، عن معمر بن خالد ، عن أبی الحسن علیه السلام قال : – کشف الغمه : ج ۳ ص ۲۵۱ – عن الارشاد ، وفیه ” . . میمون بن خلاد ” .الصراط المستقیم : ج ۲ ص ۲۵۰ ب ۱۱ ف ۸ – عن الارشاد
۸-النعمانی : ص ۲۷۴ – ۲۷۶ ب ۱۴ ح ۵۵ – أخبرنا علی بن أحمد قال : حدثنا عبید الله بن موسی العلوی قال : حدثنا عبد الله بن حماد الأنصاری قال : حدثنا إبراهیم بن عبید الله بن العلاء قال : حدثنی أبی ، عن أبی عبد الله جعفر بن محمد علیهما السلام ” أن أمیر المؤمنین علیه السلام حدث عن أشیاء تکون بعده إلی قیام القائم ، فقال الحسین : یا أمیر المؤمنین متی یطهر الله الأرض من الظالمین ؟ فقال أمیر المؤمنین علیه السلام -البحار : ج ۵۲ ص ۲۳۵ – ۲۳۷ ب ۲۵ ح ۱۰۴ – عن النعمانی
۹-البحار : ج ۵۲ ص ۲۷۵ ب ۲۵ ح ۱۶۸ – عن العدد القویه .نفس الرحمن فی فضائل سلمان : ص ۱۰۳ ب ۱۱ – عن العدد القویه .منتخب الأثر : ص ۲۴۸ ف ۲ ب ۲۵ ح ۶ – عن دلائل الإمامه

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۳ ، ۲۳:۲۲
خادم گمنام

لبنان در آخرالزّمان

چهارشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۳، ۰۱:۵۰ ب.ظ

جغرافیای لبنان
لُبْنان کشوری در خاورمیانه و جنوبِ غربی آسیاست، و از شمال و شرق به سوریه و از جنوب به اسرائیل و از غرب به دریای مدیترانه می رسد، و چون جنبش حزب الله را در خود دارد و با اسرائیل و سوریه همسایه است، دارای جایگاهی راهبردی می باشد(1).

      

چیره شدن زورگویان بر لبنان
از برخی خبرهای بیانگر رویدادهای آخرالزّمان هویداست که بی گمان، رومیها بر بخشی از سرزمینهای شام چیره می شوند، و سفیانی بر بیشتر آن سرزمین دست می یابد. بنا بر این، دور نیست که لبنان یا برخی بخشهایش زیر فرمان رومیان یا سفیانی درآید.
در کتاب مقدّس در بارۀ لبنان آمده است:

... بوته های جنگل به آهن بریده خواهد شد،
و لبنان به دست جبّاران خواهد افتاد*(2).

امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در بیان رویدادهایی که پیش از قیام قائم(علیه السّلام) خواهند بود، فرمود:

... چیره شدن رومیان بر شام...(3).

بدان که بی گمان، مراد از «رومیان»، در بسیاری از روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان، همان اروپاییان و بیشترِ امریکاییان و استرالیاییها می باشند که از فرزندان رومیان اند(4).
شام سرزمینی پهناور در خاورمیانه و جنوب غربیِ آسیا بر کنارۀ شرقی دریای مدیترانه است، و فلسطین، اردن، لبنان و بیشتر سوریۀ کنونی را در بر می گیرد(5). بنا بر این، برخی احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای شام در آخرالزّمان لبنان را نیز در بر می گیرند.


بقاع، سرزمینی آرام
از برخی روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان بهره گرفته می شود که بی گمان، استان بِقاع، به ویژه بعلبک، از سرزمینهایِ در آرامش خواهد بود، و ناخوشیها در پیرامون این بخش، به ویژه شرق آنجا از حمص تا دمشق، فرود می آیند.
امام علی پسر ابو طالب(علیهما السّلام)، در بیان نشانه های قیام قائم(علیه السّلام)، فرمود:

... بَعْلَبَک در آرامش خواهد بود، و گرفتاریها در پیرامون لبنان فرود می آیند. پس،
چه بسیار کشته هایی که در بیابان و اسیرانی که در کنار رود خواهند بود. در آنجا
شیونهایی شنیده و چیزهای ترسناکی همراه می شوند. در این هنگام، زمان
بسیاری بر آنان (شامیها) نمی گذرد، تا آنکه در کارشان خوشی پدید آید...(6).

بَعْلَبَک شهری باستانی در لبنان و مرکز استان بِقاع می باشد و در شمال دشت بقاع جای دارد، و رشته کوههای شرقی و غربی لبنان آن را در بر گرفته اند(7).
از سخن امام علی(علیه السّلام) چنین برمی آید که بی گمان، مقصودش از «پیرامون لبنان»، همان بخشهای جای گرفته در کناره های رشته کوههای شرقی لبنان، درون کشور سوریه، از حمص تا دمشق، باشد، و مراد آن بزرگوار از «رود» در اینجا، همان رود عاصِی (خروشان) است که از بخش هِرْمِل در لبنان سرچشمه می گیرد، و به سوریه می رود و از دو شهر حِمْص و حَمات می گذرد، و سپس درون کشور ترکیه می رود و با گذر از اَنْتاکِیَه، در دریای مدیترانه می ریزد(8).
کعب گفته است:

میان حِمْص و راه گردنۀ عُقاب، هفتاد هزار تن بر اثر جنگ نابود می شوند...(9).

حِمْص شهری در غرب سوریه است که بر کرانۀ رود عاصِی و در بخشی کشاورزی و سرسبز در دشت غاب جای دارد(10).
راه گردنۀ عُقاب گذرگاهی کوهستانی بر بلندایِ غُوطَه دمشق است که هر کس خواهانِ رفتن از دمشق به حمص باشد، از آنجا مى گذرد(11).


بروز آشوبی در صیدا و دیگر سرزمینهای شام

بنا بر برخی احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان، بی گمان، سرزمینهای شام، به ویژه سوریه و لبنان، دچار آشوبی می شوند که چهار سال در آنجا پایدار می ماند، و این همان «آشوب گروههای تروریستی» است که گویا آغازش بازی کودکان است، و در شهر دَرْعا با شعارهایی ضدّ حکومت سوریه که شماری از کودکان در 22 ربیع اوّل 1432 برابر 26 فوریه 2011 بر دیوار مدرسه شان نوشتند، پدید آمد، و در سراسر سوریه و برخی بخشهای لبنان پخش شد، و این آشوب، در ماه صفر از سال پنجم، به شورش سفیانی در شام دگرگون می شود، و در ماه جمادی دوم همان سال، به درگیری میان گروه حسنی لبنانی، گروه اصهب مروانی، گروه ابقع قیسی و گروه سفیانی شامی کشیده می شود، و سرانجام، با قیام امام مهدی(علیه السّلام) پایان می یابد.

پسر مُسَیِّب گفته است:

در شام آشوبی خواهد بود که گویا آغازش بازی کودکان است.
از سویی بالا می آید و از سویی آرام می شود، و پایان نمی یابد
تا آنکه فریادگری فریاد زند: بی گمان، فرمانروا آن کس است(12).

بَحِیر(13) پسر سَعْد گفته است:  

آشوبی از صَیْدا تا بالاهای شام آشکار می شود
که چهار سال در میان آنان درنگ می کند(14)
.

چنین می نماید که این دو روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه وآله) باشد، اگرچه سعید پسر مسیّب و بحیر حمصی پسر سعد آن دو را به وی نسبت نداده اند.
«بالاهای شام» همان برخی بخشهای جای گرفته در شمال غربی سوریه، مانند انتاکیه در غرب حلب، می باشند، و «صَیْدا» شهری در جنوب لبنان بر کنارۀ دریای مدیترانه است که میان بیروت در شمال و صور در جنوب جای دارد، و چنان که می دانید، صیدا پایگاه احمد اسیر سلفی بود که درگیریهای مذهبی و سیاسی را در لبنان برانگیخت و به «شیخ فتنه» شهرت یافت، و در سال 2013 م همراه هوادارانش بر برخی نیروهای ارتش لبنان و هواداران جنبش حزب الله یورش برد و مایۀ کشتن و زخمی شدن چندین تن شد(15).


درگیریِ حسنی و اصهب و ابقع و سفیانی
از احادیث اسلامی چنین برمی آید که سرزمینهای شام، در آخرالزّمان، بیش از دیگر سرزمینهای اسلامی، دچار درگیریهای سیاسی و نظامی خواهند شد، و ناخوشیهای سختی از آنها به شامیها می رسند. بنا بر این، با توجّه به آنکه لبنان بخشی از شام است، لبنانیها از آسیبهای آن درگیریها در آرامش نخواهند بود.
بنا بر برخی آیه های قرآن کریم و روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان، بی گمان،آشوب فراگیر در شام از نخستین نشانه های بزرگ قیام امام مهدی(علیه السّلام) می باشد، و آن، درگیری ای است که میان گروههای چهارگانه، در پایدارکردن زمامداری بشّار اسد یا فروپاشاندن آن، در جمادی دوم سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) روی می دهد، و آن گروهها همان گروه حسنی لبنانی، گروه اصهب مروانی، گروه ابقع قیسی و گروه سفیانی شامی می باشند.
شایان یادآوری است که بی گمان، از میان این گروههای چهارگانه، گروه حسنی از بشّار اسد، زمامدار کنونی سوریه، پاسداری می کند، و سه گروه دیگر با وی می ستیزند، و رهبران این گروههای ستیزه گر هرچند در برانداختن زمامداریِ کنونی در سوریه هم باورند، میان خودشان سخت درگیر می شوند؛ زیرا هر کدام از آنان فرمانروایی را برای خودش می خواهد.
افزون بر آن، سران یمن، ترکیه و روم بر کشور سوریه می شورند، و سرانجام سفیانی بر سپاهیان آن گروههای و دولتها چیره می شود.
امام علی پسر ابو طالب(علیهما السّلام)، در بیان نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، فرمود:

... هنگامی که ... شام را درگیری فرا گیرد،
و زیندگانِ آنجا از میانه روی دور شوند...(16).

جابر از ابو جعفر -باقر-(علیه السّلام) نقل کرده است که وی فرمود:

ای جابر، قائم آشکار نمی شود، مگر آنکه مردم را در شام آشوبی فرا گیرد
که بیرون رفتن از آن را می خواهند، پس نمی یابندش، و میان کُوفَه و حِیرَه(17)
کشتاری باشد که کشته های آنان برابرند، و فریادگری از آسمان فریاد زند(18).

ابو جعفر محمّد پسر علی(علیهما السّلام) فرمود:

از امیر مؤمنان -علی-(علیه السّلام) در بارۀ سخن او (خدای متعالی): «پس،
گروهها میان خودشان درگیر شدند»(19)، پرسیده شد، فرمود: از سه [نشانه])20)
 چشم به راه گشایش باشید. گفته شد: ای امیر مؤمنان، آن سه کدام اند؟ فرمود:
درگیرشدن شامیها میان خودشان، پرچمهای سیاه از خراسان و ترساننده در ماه
رمضان. گفته شد: ترساننده در ماه رمضان چیست؟ فرمود: آیا سخن خدای عزیز و جلیل
 در قرآن را نشنیدید: «اگر بخواهیم، از آسمان نشانه ای بر ایشان فرو می فرستیم؛
پس، گردنهایشان برای آن فرود آیند...»(21). آن، نشانه ای است که دختر نوجوان را
 از سراپرده اش بیرون می آورد و خوابیده را بیدار می کند و بیدار را می ترساند(22).

مقصود از «پرچمهای سیاه از خراسان» در این روایت، همان پرچمهای هاشمی خُراسانی، رهبر خراسانیان است که در میانه های سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، رهبری جنبشی که پیشتر در استان سِینْ کِیانْگ چین آغازیده شده بود را می پذیرد، و در ماه رجبِ همان سال، در سَمَرْقَنْد از شهرهای خراسان قیام می کند، و سپاهش را با فرماندهی شُعَیْب تَمِیمِی پسر صالح به ایران، عراق و شام می آورد.
مراد از «ترساننده در ماه رمضان» در اینجا، دومین ترساننده در این ماه است، و آن، صدایِ بلند جبرائیل(علیه السّلام) می باشد که هنگام دمیدن سپیدۀ سحر در مکّه، شب جمعه 23 ماه رمضانِ سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، نام قائم(علیه السّلام) را از آسمان فریاد می زند، و مردم را سوی راستی فرا می خواند، و همۀ زمینیان آن را به زبانهای خودشان می شنوند.
ضمیر در سخن خدای متعالی: «بر ایشان» به «ناباوران» باز می گردد، و از برخی احادیث اسلامی چنین بهره گرفته می شود که بی گمان، کسانی که گردنهایشان در پیِ فروفرستادن نشانۀ آسمانی فرود می آیند، همان بنی اُمیّه و پیروانشان می باشند.
سَدِیر گفت که ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) به من فرمود:

ای سَدِیر، در خانه ات بمان، و پَلاسی از پلاسهای آن باش، و تا شب و روز
آرام اند، آرام باش. پس، هر گاه خبر برسد که بی گمان، سفیانی برشوریده
است، هرچند با پایت، سوی ما کوچ کن. گفتم: فدایت شوم، آیا پیش از آن
چیزی است؟ فرمود: بله، و با سه انگشت دستش سوی شام اشاره کرد
و فرمود: سه پرچم: پرچمی حسنی، پرچمی اَمَوی و پرچمی قیسی.
پس، هنگامی که ایشان [آن گونه اند](23)، بی گمان، ناگهان سفیانی
برشوریده و آنان را چون کِشته درو می کند که مانند آن را هرگز ندیده ام(24).

گمانی نیست در اینکه فرمان دادن به خانه نشینی، آرامش و بودن انسان پلاسی از پلاسهای خانه، از آن چیزهایی است که مؤمنان را از رفتن درون آشوبها پرهیز می دهد، و ایشان را به گوشه گیری از آنها راهنمایی می کند.
پرچمی حسنی همان پرچم جنبش حزب الله در لبنان با رهبری سیّد حسن نصرالله لبنانی است که از تبار امام حسن پسر امام علی(علیهما السّلام) می باشد، و از لبنان و سوریه و از زمامدارش بشّار اسد پشتیبانی می کند.
پرچمی اَمَوی همان پرچم اَصْهَب مَرْوانِی، رهبر عراقیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد مَرْوان حِمار در آخرالزّمان است که پیش از سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، جنبش خود را از سرزمینهای جزیره(25) می آغازد، و در ماه جمادی اوّل یا جمادی دوم همان سال بر عراق چیره می شود، و با شَیْصَبانِی هاشمی در کوفه پیمان می بندد، و سپاهش با فرماندهی عَوْف سُلَمِی با ایران می جنگد و بر سوریه یورش می برد.
پرچمی قیسی همان پرچم اَبْقَع قَیْسِی، رهبر بربرهای مغربی است که پیش از سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، جنبش خود را از لیبی می آغازد، و در ماه جمادی دوم همان سال، سپاهش با فرماندهی اَعْرَج کِنْدِی در مصر فرود می آید و بر فلسطین و سوریه یورش می برد.
سُفْیانِی همان عُثْمان شامی پسر عَنْبـَسَه، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخرالزّمان است که در ماه صفرِ سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، جنبش خود را از درۀ خشک می آغازد، و در ماه رجبِ همان سال، در دمشق قیام می کند، و بر بیشتر سرزمینهای شام چیره می شود، و سپاهش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یورش می برد.
بر کسی پوشیده نمی باشد که از پرچمهای یادشده، تا کنون تنها پرچم حسنی لبنانی -پرچم جنبش حزب الله- پدیدار شده است، و ما چشم به راهیم که به زودی دیگر پرچمها نیز -اگر خدا بخواهد- آشکار شوند، و گمانی نیست در اینکه پرچمی که پس از پرچم حسنی لبنانی نمایان می شود، همان پرچم اصهب مروانی می باشد.(26)
گفتنی است، در سال ۱۹۸۲ م، هم زمان با حمله های اسرائیل به جنوب لبنان و پس از ربوده شدن سیّد موسی صدر، روحانی برجستۀ شیعه، به دلیل بروز اختلافات سیاسی و نظامی میان رهبران جنبش اَمَل، سیّد حسن نصرالله همراه برخی دیگر از مقامات جنبش امل با رهبری سیّد عبّاس موسوی که به انقلاب ایران گرایش داشتند، از این گروه بیرون رفتند، و این رویداد، زمینه ساز تأسیس حزب الله شد، و در همان سال ۱۹۸۲ م، با رهبری سیّد عبّاس موسوی، هستۀ نخستین حزب الله شکل گرفت. پس از ترور موسوی با دست نیروهای نظامی اسرائیل در سال ۱۹۹۲ م، با اتّفاق شورای تصمیم گیری حزب ‌الله، سیّد حسن نصرالله، روحانی شیعۀ لبنانی، دبیر کلّ حزب ‌الله لبنان شد(27).


فروبرده شدن بیروت
در برخی اخباری که از پیشینیان به دست ما رسیده است، از فرورفتن سه سرزمین در کناره های شام یاد شده است که یکی از آنها شهر بندری بیروت، پایتخت جمهوری لبنان می باشد.
کعب گفته است:

... و آغاز سواحل، خداوند بر آنجا خشم می گیرد؛ پس بر اثر آن خشم،
صارِفِیَّه، قَیْسارِیَّه و بَیْرُوت فروبرده می شوند...(28).

«قیساریّه» شهری بندری در فلسطین، میان حَیْفا و یافا بود که اکنون ویرانه هایی از آن بر جای مانده اند(29).
اکنون در سرزمینهای شام جایی با نام »صارفیّه» یافت نمی شود، و در منابع کهن، یاد نشده است، مگر در دو جا: یکی، در سخن کَعْبُ الأَحْبار، نقل شده در «الفتن» ابن حَمّاد، و دیگری، در سخن ابو سفیان، نقل شده در «تاریخ مدینة دمشق» ابن عَساکِر، و چنین می نماید، این واژه در گذر زمان دگرگون شده است، و آن همان صَفُورِیَّه، آبادیِ مشهور در 6 کیلومتری شمال غربیِ شهر ناصِرَه در فلسطین اشغال شده می باشد.
------------------------------------------------ 
1. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
2. کتاب مقدّس، عهد عتیق، ص 1020، کتاب اِشَعْیا نبی، ب 10، بند 34 .
3. مناقب آل أبی طالب، ج 2، ص 309 (ترجمۀ نویسنده).
4. سخن نویسنده.
5. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
6. إلزام الناصب، ج 2، ص 196،خطبۀ بیان 3 (ترجمۀ نویسنده).
7. الموسوعة الحرّة «ویکیبیدیا»، درگاه «بعلبکّ»، با حذف و تصرّف (ترجمۀ نویسنده).
8. سخن ما در بارۀ رود عاصی بهره گرفته از برخی منابع است.
9. الفتن، ص 320، جزء 6، ذیل ح 1207‏ (ترجمۀ نویسنده).
10. الموسوعة الحرّة «ویکیبیدیا»، درگاه «حمص»، با حذف و تصرّف (ترجمۀ نویسنده).
11. معجم البلدان، ج 2، ص 85، درگاه «ثنیّة العقاب» (ترجمۀ نویسنده).
12. المصنّف، ج 11، ص 361، ح 20746 (ترجمۀ نویسنده).
13. در نسخۀ چاپی الفتن تکیه شده بر آن، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «بجیر» یافت می شود که سازگار با آنچه در نسخۀ چاپی از این کتاب در مصر آمده است، به «بحیر» اصلاح و ترجمه گردید.
14. الفتن، ص 468، جزء 10، ح 1469 (ترجمۀ نویسنده).
15. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
16. إلزام الناصب، ج ۲، ص 183، خطبۀ بیان 2 (ترجمۀ نویسنده).
17. «کُوفَه» در روزگاران کهن سرزمینی شنزار و سرخ بر کنارۀ غربی رود فُرات بود که شهر کوفه در مشرق، و بخشهای بلند جای گرفته در پشت آنجا در مغرب، مانند ثَوِیَّه، غَرِی و نَجَف، را در بر می گرفت، و «حِیْرَه» شهری کهن در جنوب شهر کوفه و پشت آنجا و نزدیک به 7 کیلومتر از آن دور بود، و اکنون ویرانه هایی از آنجا در غرب شهری کوچک که ابو صُخَیْر نامیده می شود، بر جای مانده اند (بهره گرفته شده از: برخی منابع).
18. الغیبة، نعمانی، ص 288، ب 14، ح 65 (ترجمۀ نویسنده).
19. قرآن کریم، سورۀ مریم، آیۀ 37 و سورۀ زخرف، آیۀ 65 (ترجمۀ نویسنده).
20. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
21. قرآن کریم، سورۀ شعراء، آیۀ 4 (ترجمۀ نویسنده).
22. الغیبة، نعمانی، ص 1- 260، ب 14، ح 8 (ترجمۀ نویسنده).
23. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
24. بحار الأنوار، ج 52، ص 1- 270، ب 25، ذیل ح 161، با نقل از: سرور أهل الإیمان (ترجمۀ نویسنده).
25. مراد از «جَزِیْرَه» در اینجا، همان بخش شمالی سرزمینهای میان رودهای دِجْلَه و فُرات است که از جنوب شرقی ترکیه و شمال و شرق سوریه آغاز می شود و به درون کشور عراق تا خودِ شهر تَکْرِیت بر کنارۀ باختری دجله و ویرانه های شهر اَنْبار بر کنارۀ خاوری فرات کشیده می شود (بهره گرفته شده از: برخی منابع).
26. سخن نویسنده.
27. دانشنامۀ آزاد «ویکی پدیا»، درگاه «سید حسن نصرالله»، با حذف و تصرّف.
28. الفتن، ص 11- 310، جزء 6، ح 1192 (ترجمۀ نویسنده).
29. بهره گرفته شده از: برخی منابع

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۳ ، ۱۳:۵۰
خادم گمنام

اختلاف از نشانه های قبل از ظهور

دوشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۵۳ ب.ظ

                                                               

بروز و افزایش اختلاف میان گروههای مختلف جوامع انسانی از مهمترین نشانه های نزدیک شدن ظهور امام مهدی(علیه السلام) است؛ اختلاف میان زن و شوهر، پدر و مادر و فرزندان، برادر و خواهر، دو دوست و دو هم مذهب، اختلاف بین مردم یک سرزمین و زمامدارانش، اختلاف میان زمامداران یک کشور و اختلاف بین ملّتها و دولتها و پیروان مذاهب گوناگون.


اختلاف میان جهانیان، به ویژه مسلمانان

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

قائم(علیه السلام) قیام نمی کند مگر هنگام…
اختلافی شدید میان مردم و پراکندگی در دین…(۱).

نیز از آن بزرگوار روایت شده است:

… میان اهل مشرق و مغرب اختلاف می افتد
و بین اهل قبله (مسلمانان) نیز چنین می شود…(۲).

۱٫ الغیبه، ص ۲۴۰، ب ۱۳، ح ۲۲٫
۲٫ الغیبه، ص ۲۷۰، ب ۱۴، ح ۲۲٫


اختلاف میان زمامداران بنی عبّاس

بروز اختلاف میان زمامداران بنی عبّاس و از نشانه های حتمی بودن آن، یکی از پیچیده ترین و مهمترین مباحث مرتبط با آخرالزمان و مهدوِیّت می باشد که تا کنون به صورت رازی سر به مهر باقیمانده است و نگارنده، با توجّه به آنکه ما اکنون در سالهای نزدیک به ظهور امام مهدی(علیه السلام) به سر می بریم و نگرانی و سرگردانی مؤمنان و منتظران ظهور رو به افزایش است، بر آن شد با استمداد از عنایات الهی و بهره گیری از روایات اسلامی از این راز بزرگ پرده بردارد.
پس از به حکومت رسیدن بنی عبّاس در آخرالزمان و دوام حکومتشان در سالهای دراز، سرانجام بر سر تقسیم قدرت، در دو مرحله میانشان اختلاف می افتد.
در مرحلۀ اوّل که چند سالی با ظهور امام مهدی(علیه السلام) فاصله دارد، بنی عبّاس سه گروه می شوند: بنی عبّاس، خودسران و بنی فاطمه. دو گروه قدرتمند بنی عبّاس و خودسران به تدریج گروه ضعیفتر (بنی فاطمه) را از عرصۀ قدرت خارج می سازند و نتیجۀ این اقدام، سست شدن پایه های نظام عبّاسی بر اثر کاهش حمایت دولتهای قدرتمند خارجی و نیروهای مردمی از ایشان است.
در مرحلۀ دوم، دو گروه قدرتمند باقیمانده با یکدیگر اختلاف پیدا می کنند و این اختلاف در زمانی نزدیک به ظهور امام مهدی(علیه السلام) به اوج می رسد و بنی عبّاس و خودسران در برابر یکدیگر صف آرایی می نمایند و خونریزی زیادی میانشان رخ می دهد و مردم دچار ترس می شوند. 
گفتنی است، نشانه های قیام امام مهدی(علیه السلام) برخی اختصاصی و حتمی اند و بعضی دیگر عمومی و غیر حتمی. اوّلین نشانۀ حتمی، بروز اختلاف دوم میان زمامداران بنی عبّاس در آخرالزمان است.
امام محمّد باقر(علیه السلام) می فرماید:

هر گاه بنی فلان در میانشان اختلاف افتاد، پس در آن هنگام، منتظر گشایش باشید و گشایش شما نیست مگر در اختلاف بنی فلان. پس هر گاه اختلاف پیدا کردند، منتظر صدای بلند در ماه رمضان باشید و خروج قائم. بی گمان خداوند آنچه را بخواهد انجام می دهد و هرگز قائم خروج نخواهد کرد و آنچه را دوست می دارید نخواهید دید، مگر آنکه بنی فلان میانشان اختلاف افتد. پس هر گاه آنچنان شد، مردم در ایشان طمع می ورزند و اختلاف کلمه می شود و سفیانی خروج می کند…(۱).

نیز از آن بزرگوار روایت شده است:

ای جابر، به زمین بچسب و دست و پایی مجنبان تا نشانه هایی را که برایت یادآور می شوم ببینی، اگر به آنها رسیدی(۲).
نخستین آن نشانه ها اختلاف بنی عبّاس است…(۳).


یعقوب بن سَرّاج می‏گوید: به ابو عبدالله(علیه ‏السّلام) – امام صادق- گفتم: گشایش شیعیان شما چه زمانی خواهد بود؟ فرمود:

هنگامی که فرزندان عبّاس اختلاف پیدا کنند و حکومتشان سست گرددو طمع ورزد در ایشان کسی که طمع نمی ورزید، عرب افسار خود رابر کند(۴)، هر چنگالداری چنگالش را بالا برد(۵) و سفیانی آشکار شودو یمانی روی آورد و حسنی حرکت کند، صاحب این امر، با میراث رسول خدا(صلّی الله علیه وآله)، از مدینه به سوی مکّه می رود…(۶).

نیز از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است:

و اختلاف بنی فلان از [نشانه های] حتمی است…(۷).

امام علی(علیه السلام) در این باره چنین می فرماید:

هر گاه پرچمهای سیاه را دیدید، به زمین بچسبید و دستها و پاههایتان را تکان ندهید. سپس گروهی ضعیف که به آنان اهمّیّت داده نمی شودو دلهایشان چون پاره های آهن است، آشکار خواهند شد. ایشان که به هیچ عهد و پیمانی وفا نمی کنند، به حق دعوت می کنند، در حالی که اهلش نیستند، نامهایشان کنیه ها و نسبتهایشان به آبادیهاست(۸)،
موهایشان مانند موهای زنان رهاست، دارای دولت اند تا آنکه میانشاناختلاف افتد. سپس خداوند حق را به هر کس که بخواهد می دهد(۹).

این حدیث به پرچمهای سیاه اوّل اشاره دارد و دارندگان آن، همان بنی عبّاسی اند که در آخر الزمان در مشرق زمین و در میان مردم غیر عرب ظاهر می شوند و به حکومت می رسند.
کعب الأحبار گفته است:

هر گاه خاندان عبّاس در میانشان اختلاف افتاد،پس آن، نخستین سستی کارشان است(۱۰).

محمّد بن حنفیّه گفته است:

همواره پرچمهای سیاهی که از خراسان خارج می شوند، بر سر
نیزه هایشان یاری است(۱۱)، تا آنکه میانشان اختلاف افتد. پس هر گاه میانشان اختلاف افتاد، سه پرچم در شام برافراشته می شود(۱۲)
.

امام باقر(علیه السلام) نیز فرموده است:

. . . دولت ایشان (بنی عبّاس) همواره برقرار است، تا آنکهستارۀ دنباله‏ دار آشکار شود و با یکدیگر اختلاف پیدا کنند(۱۳).

امام علی(علیه السلام) می فرماید:

به زودی شما را رهبرانی که بدترین رهبران اند،سرپرستی می کنند. پس هر گاه به سه پرچم جدا شدند،بدانید که این [مایۀ] نابودی ایشان است(۱۴).

ابو اُمیّۀ کلبی گفته است: حدیث گفت ما را پیرمردی که [دوران] جاهلیّت را درک کرده بود و دو ابرویش بر دو چشمش افتاده بود. [او] گفت:

صاحبان پرچمهای سیاه، همواره گردنهاشان کلفت است(۱۵) تا آنکه  میانشان اختلاف افتد و برخی از ایشان با بعضی [دیگر] مخالفت ورزند.
پس به دسته تقسیم می شوند؛ گروهی به بنی فاطمه، عدّه ای به بنی عبّاس و دسته ای به خودشان فرا می خوانند…(۱۶).

امام صادق(علیه‏السّلام) فرمود:

تباهی حکومت بنی فلان نخواهد بود، مگر آنکه دو شمشیر (دو گروه قدرتمند) بنی فلان درگیر شوند. پس هر گاه با یکدیگر درگیر شدند، تباهی حکومت ایشان در آن هنگام خواهد بود(۱۷).

کعب الأحبار گفته است:

هر گاه دو مرد بلند مرتبه از بنی عبّاس بر کنار شوند، نخستین اختلاف میانشان می افتد. سپس در پیِ آن، اختلاف دیگری است که در آن،نابودی خواهد بود و خروج سفیانی هنگام اختلاف دوم ایشان است(۱۸).

امام محمّد باقر(علیه‏السّلام) فرمود:

به ناچار بنی فلان حکومت خواهند کرد. پس هر گاه حکومت کردند و سپس اختلاف پیدا کردند، حکومتشان متفرّق و کارشان پراکنده می گردد، تا آنکه خراسانی و سفیانی بر ایشان بشورند؛ این از مشرق و آن از مغرب…(۱۹).

۱٫ الغیبه، ص ۲۶۶، ب ۱۴، ذیل ح ۱۳٫
۲٫ یعنی اگر به آن زمان رسیدی، آن نشانه ها را می بینی.
۳٫ الغیبه، ص ۲۸۹، ب ۱۴، ح ۶۷٫
۴٫ یعنی هر کاری که خواست، انجام دهد.
۵٫ واژۀ «صیصیّه» ـ به کار رفته در متن عربی حدیث ـ معانی مختلفی دارد؛ از جمله: چنگال و ناخن پشت پای خروس، شاخ آهو و گاو، قلّاب بافندگی و برج و بارو. در اینجا کنایه از هر چیزی است که نشانۀ زورمندی و آلت دفاعی باشد.
۶٫ الغیبه، ص ۲۷۸ ، ب ۱۴، ح ۴۲٫
۷٫ بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۲۸۹، ب ۲۶، ح ۲۷٫
۸٫ یعنی این گروه عرب نیستند. زیرا عربها کنیه مانند ابوالفضل را نام اشخاص قرار نمی دهند و افراد را به جای آبادیها، به قبیله هاشان نسبت می دهند.
۹٫ الفتن، ص ۱۳۶، جزء ۳، ح ۵۵۸٫
۱۰٫ الفتن، ص ۱۴۱، جزء ۳، ح ۵۷۸٫
۱۱٫ یعنی بنی عبّاس در سایۀ سلاحهایشان نیرومندند.
۱۲٫ الفتن، ص ۱۴۱، جزء ۳، ح ۵۷۷٫
۱۳٫ الفتن، ص ۱۳۴، جزء ۳، ح ۵۵۲‏.
۱۴٫ الفتن، ص ۱۴۰، جزء ۳، ح ۵۷۵٫
۱۵٫ یعنی نیرومندند.
۱۶٫ الفتن، ص ۱- ۱۴۰، جزء ۳، ح ۵۷۶٫
۱۷٫ بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۲۱۰، ب ۲۵، ح ۵۵٫
۱۸٫ الفتن، ص ۱۴۲، جزء ۳، ح ۵۸۱٫
۱۹٫ الغیبه، ص ۲۶۶، ب ۱۴، ذیل ح ۱۳٫


اختلاف میان ایرانیان
شیخ مفید، از اخبار مرتبط با نشانه‏های پیش از قیام قائم(علیه‏السّلام)، چنین دریافته است:

… اختلاف دو گروه از عجم (ایرانیان) و خونریزیِ بسیار میان آنان…(۱).

۱٫ الإرشاد، ج ۲، ص ۳۶۹٫


اختلاف میان زمامداران ایران و کشورهای عربی
امام علی(علیه السلام) می فرماید:

… سپس بین سران عرب و عجم، دشمنی و اختلاف رخ می‏دهد.در نتیجه، همواره با یکدیگر در اختلاف‏اند تا آنکه کار به دستمردی از فرزندان ابوسفیان بیفتد…(۱).

خوانندگان گرامی آگاهند که در کنار روابط به ظاهر دوستانه میان زمامداران ایران و برخی کشورهای عربی، اختلافات ریشه داری از سالها پیش تا کنون میان سران عرب و عجم وجود دارد، و هر چه به زمان خروج سفیانی در شام نزدیکتر شویم، این اختلافات بیشتر می شوند.
۱٫ منتخب کفایه ‏المهتدی ، ح ۳٫

اختلاف میان آل سعود
ه
مان گونه که در مبحث «بحران در حکومت عربستان سعودی» توضیح داده ایم، در پیِ مرگ ملک عبدالله، بر سر تعیین جانشین وی، اختلاف شدیدی میان خاندان سعود روی می دهد، و در نتیجه، حکومتشان از هم می پاشد.
پیامبر اسلام(صلّی الله علیه وآله) در این باره چنین می فرماید:

هنگام مرگ خلیفه ای اختلافی خواهد بود…(۱).

۱٫ عقد الدرر، ص ۱۰۳، ب ۴، ف ۲٫


اختلاف میان ترک و روم
بر اساس روایات اسلامی، در سال پیش از قیام امام مهدی(علیه السلام)، پس از اتّحادی شوم میان امریکا (غرب) و روسیه (شرق) در تهاجم به ایران، میان آن دو اختلاف می افتد و جنگ جهانی رخ می دهد.
از حُذَیفَه بن یمان روایت شده است:

پیامبر(صلّی الله علیه و آله) از فتنه ای (اختلافی) که میان مشرق و مغرب
خواهد بود، یاد کرد و فرمود: در حالی که آنان با یکدیگر اختلاف دارند،
ناگهان سفیانی از درّۀ خشک بر آنان می شورد…
تا آنکه در دمشق فرود می آید(۱).

۱٫ بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۱۸۶، ب ۲۵، ذیل ح ۱۱٫


اختلاف میان ارتش ناتو
همان گونه که در مبحث «اختلاف در ارتش ناتو» آورده ایم، امام علی(علیه السلام) از بروز اختلاف میان نیروهای نظامی غرب یا ارتش ناتو (NATO)، در آستانۀ قیام امام مهدی، خبر داده است:

… هنگامی که… میان سپاهیان روم اختلاف افتد
و آنچه پنهان بوده آشکار شود…(۱).

۱٫ إلزام الناصب، ج ۲، ص ۴- ۱۸۳، خطبۀ بیان ۲٫

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۵۳
خادم گمنام

شروع امر سفیانی از حمص

دوشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۱۸ ب.ظ

یکی از شهرهایی که در روایات آخرالزمان و فتن بسیارحساس است شهر حمص درسوریه می باشد که روایات بسیاری دراین باره وارد شده است .

اما یک روایت را به عنوان مثال می گوییم که امرسفیانی از حمص آغاز می شود و تا دمشق ادامه دارد:

وهو ابن آکله الأکباد  یأتی فی دمشق فیجلس على منبرها فیشتعل أمره بحمص ویوقد بدمشق وذلک إذا خلع من بنی العباس رجلان وهما الفرعان وعند إختلاف الثانی خروج السفیانی حدیث السن جعد الشعر أبیض مدید الجسم اصبعه الوسطى شلاء یکون بینه وبینهم وقعات بالشام ویسبی نساء بنی العباس حتى یوردهن دمشق.

                              

آغاز و شعله ور شدن امرسفیانی در شهر حمص است و درخشندگی و قدرت گرفتن قدرتش و نمایان شدن آن در دمشق است.

                                       

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۱۸
خادم گمنام

محاصره مردم در دمشق بر سر قدرت

دوشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۱۱ ب.ظ

در روایتی از عمار رضی الله عنه که ازاصحاب پیامبر می باشد وارد شده که سه نفر اصلی برای رسیدن به ملک و قدرت و ریاست در شام درگیری دارند تا اینکه این درگیری ها یک نتیجه دارد وآن هم محاصره اهل و مردم دمشق است.

                               

تاکیدی که دراین روایت شده اینگونه است که این سه نفر یعنی مرد ابقع، مرد اصهب و مردی که از نسل ابی سفیان است خروج می کند از قبیله کلب ادامه روایت یحصرالناس راچنداحتمال می توان ذکر کرد:

۱-به فتحه خواندن الناس که ضمیر یحصربه سفیانی برگردد یعنی مردم دمشق توسط سفیانی محاصره می شوند.

۲-الناس به ضمه خوانده شود وفعل مجهول باشد که می توان هم  گفت سفیانی مشق را محاصره می کند وهم هم ابقع واصهب یعنی به خاطر قدرت درگیری دارند.

۳-ابقع واصهب وسفیانی ابتدا باهم هم پیمانند وبعد از محاصره دمشق واز قدرت پایین کشاندن حاکم شام یادمشق که احتمالا بنی عباس از او حمایت میکرده وعقب نشینی بنی عباسیان با هم اختلاف پیدا می کنندودرگیر می شوند که سفیانی برهمه آنها پیروز شده وحکومت شام را بدست می آورد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۱۱
خادم گمنام

جغرافیای یمن
یَمَن کشوری در خاورمیانه و پایانۀ جنوب غربی قارّۀ آسیاست، و بخشی از شبه جزیرۀ عربی را فرا می گیرد، واز شمال به عربستان سعودی و از جنوب به دریای عرب و خلیج عَدَن و از غرب به دریای سرخ و از شرق به عُمان می رسد(1).

                     


یمنیها گرامیان نزد خدا و رسولش(صلّی الله علیه وآله)
بی گمان، یمن همواره گاهوارۀ پرورش انسانهایی شایسته و پارسا چون اُوَیْس قَرَنِی بوده است، و یمنیها، بر اثر ایمان و پرهیزگاری، گروهی گرامی نزد خداوند و فرستاده اش می باشند، و چنان که ایشان در آغازۀ پیدایش دین اسلام، در پذیرش آن و یاری پیامبر(صلّی الله علیه وآله) و سفارش شدۀ وی امام علی(علیه السّلام) شتاب ورزیدند، در آخرالزّمان در پیوستن به امام مهدی(علیه السّلام) و یاری کردنش بر دیگر مردمان پیشی می گیرند(2).
شایان یادآوری است، برخی یمنیها از گذشته هوادار امام علی(علیه السّلام) بودند، و در گزینش وی در جایگاه خلیفۀ چهارم مسلمانان، نقشی بنیادین داشتند، و از نخستین کسانی بودند که در مدینه با علی(علیه السّلام) پیمان بستند، و با وی، در دو فتنۀ جَمَل و صِفَّین، ضدّ باطل جنگیدند.
از علی پسر ابو طالب(علیه السّلام) روایت شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه وآله) فرمود:

هر کس یمنیها را دوست بدارد، بی گمان، من را دوست داشته است،
و هر کس با یمنیها دشمنی ورزد، بی گمان، با من دشمنی ورزیده است(3).

 

از جابِر روایت شده است که ابو جعفر -باقر-(علیه السّلام) گفت: ... رسول خدا(صلّی الله علیه وآله) فرمود:

... مردان یمنی با فضیلت‌ترند. ایمان (باور) یمنی
و حکمت (دانش استوار) یمنی است...(4).

از مَعاذ نقل شده است که می گفت: رسول خدا(صلّی الله علیه وسلّم) من را سوی یمن فرستاد و فرمود:

... بی گمان، تو را سوی گروهی فرستادم که
دلهایشان نازک است، و بر سر حق دو بار می‌ جنگند...(5).

جابر پسر عبدالله انصاری گفت که فرستادگانی یمنی نزد رسول خدا(صلّی الله علیه وآله) آمدند ...، فرمود:

گروهی اند که دلهایشان نازک و ایمانشان استوار می باشد. منصور که میان
هفتاد هزار نفر برمی شورد، از ایشان است؛ جانشینِ من و جانشینِ سفارش
شدۀ من را یاری می کند، و بندهای شمشیرهایشان از چرم است...(6).

مقصود پیامبر(صلّی الله علیه وآله) از «سفارش شدۀ من»، امام علی(علیه السّلام)، و مراد وی از «جانشینِ من» و «جانشینِ سفارش شدۀ من»، امام مهدی(علیه السّلام) است.
کَعْب گفته است:

فرماندهان مهدی بهترین مردم اند، [و](7) یاوران و هم پیمانانش
برخی از کوفیان و یمنیها و جایگزینان شایستۀ شام اند…(8).

نیز از کعب روایت شده است که گفت:

... برای خدای متعالی در یمن دو گنج می باشد؛ یکی از آن دو را
روز [نبرد](9) یَرْموک آورد، در حالی که اَزْدیها دو سوم مردم بودند،
و دیگری را روز نبرد خونین بزرگ می آورد که هفتاد هزار تن اند،
و بندهای شمشیرهایشان از چرم(10) است(11).

نبرد یرموک همان درگیری شش روزه ای است که میان عربها و امپراتوری روم شرقی، نزدیک رودخانۀ یرموک در اردن، در سال ۱۵ هـ.ق برابر ۶۳۶ م، روی داد و به پیروزی مسلمانان انجامید، و ایشان، یک سال پس از این جنگ، بیت المقدس را در تنگنا افکندند. برخی تاریخ نویسان، شمار رزم آوران عرب در نبرد یرموک را 30 هزار تن و شمار رومیها را چندین برابر آنان یاد کرده اند.
قبیلۀ اَزْد از قبایل بزرگ عرب ساکن منطقۀ مآرب یمن، در جنوب شبه جزیرۀ عربی بود که شاخه های گوناگونی، مانند اَوْس، خَزْرَج، خُزاعَه، غَسّان و دَوْس را در بر می گرفت. ازدیها نزدیک سدۀ نخست و دوم میلادی، کم کم سوی شمال شبه جزیرۀ عربی کوچیدند و در مناطق گوناگون آن جای گرفتند. پس از آشکارشدن دین اسلام، برای مردمان قبیلۀ ازد، در کشورگشاییها و رواج اسلام، نقشهایی بنیادین و بزرگ داشتند.(12)
مراد از «نبرد خونین بزرگ» در این حدیث، همان جنگ خونین بزرگی است که در آخرالزّمان، میان گروه حق با رهبری مهدی(علیه السّلام) و گروه باطل با رهبری سفیانی، روی می دهد، و گمانی نیست در اینکه یمانیها در این درگیری نقشی بزرگ دارند.


بلاهای فرود آینده بر یمن
بر پایۀ روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان، ساکنان یمن، پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام)، دچار برخی گرفتاریهای سخت می شوند؛ مانند ستم پادشاه، درگیری میان مردم و سپاهیان، یورش ملخها بر کشتزارها، شعله ورشدن آتشهایی بزرگ بر اثر ترکیدن برخی آتش فشانها و بسته شدن راهها.
مَعاذ پسر جَبَل گفته است:

از یمن بیرون بروید پیش از پاره شدن رشته، مرادش راه است،
و پیش از آنکه برای شما توشه ای مگر ملخها نباشد،
و پیش از آنکه آتشی شما را سوی شام براند(13).

این روایت به رخدادن سه رویداد مهم در یمن در آخرالزّمان اشاره می کند: بسته شدن راههای پیونددهنده بین یمن و دیگر کشورها بر اثر جنگ و ناامنی، یورش ملخها بر کشتزارهای یمن که مایۀ نایابی خوراک و گرسنگی می شود، وشعله ورشدن آتشهایی بزرگ بر اثر ترکیدن برخی آتش فشانهای یافت شده در یمن که یمنیها را سوی شام می کوچاند، و گمانی نیست در اینکه کمی پیش از آغاز این جوششهای آتش فشانی یا هنگام روی دادن آنها، صداهایی مانند رعد و زلزله هایی بزرگ و ویرانگر پدید می آیند که سرزمین یمن را سخت می لرزانند و ساکنانش را می ترسانند.
از حُذَیْفَه پسر یَمان نقل شده است که پیامبر(صلّی الله علیه وسلّم) فرمود:

... ویرانی یمن از ملخها است...(14).

پوشیده نیست که خاستگاه این ملخهای یورشگر بر یمن افریقا می باشد، و آنها از دریای سرخ می گذرند و به این سرزمین یا سرزمینهای حجاز و شام می آیند.
قَتادَه از سعید پسر مُسَیِّب روایت کرده است که وی از امیر مؤمنان(علیه السّلام) در بارۀ سخن او (خدای) متعالی: «هیچ آبادی ای نیست، مگر آنکه ما آن را پیش از روز قیامت نابود یا گرفتار می کنیم»(15)، پرسید(16)، فرمود:

ویران می شود ... یمن از ملخها و پادشاه...(17).

بدان که بی گمان، مراد از «روز قیامت»، در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، همان روز قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.
چنین می نماید، مقصود از «پادشاه» در این حدیث، همان منصور قحطانی باشد که پیش از قیام منصور حسینی یمانی در یمن زمامداری می کند.
امام علی پسر ابو طالب(علیهما السّلام)، در بیان نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، فرمود:

... هنگامی که ... سپاهیان و یمنیها بر سر زمامداری درگیر شوند...(18).

چنان که هویداست، مقصود از سپاهیان در این حدیث، همان نیروهای سپاه منصور قحطانی می باشند، و گمانی نیست در اینکه درگیریِ میان مردم یمن و این سپاهیان مایۀ کشتار و ویرانی در یمن می شود.
شایستۀ یادآوری است، در برخی کتابهای حدیث روایاتی یافت می شوند که از چیره شدن حَبَشیان بر یمن و ویران شدن این سرزمین با دستان آنان در آخرالزمان خبر می دهند؛ پس بی گمان، این روایات اگر از ساخته های راویان نباشند، می توانند به روی دادن این دو رویداد در یمن در زمانهای گذشته اشاره کنند؛ با توجّه به آنکه بی گمان، از روزگاران کهن، میان حبشه و شبه جزیرۀ عربی، بر دو سوی دریای سرخ، درگیری بود، و در برخی زمانها زمامداران حبشه بر یمن و حجاز یورش می بردند؛ چنان که أَبْرَهَه، پیش از پدیدارشدن آیین اسلام، بر یمن چیره شد، و بر حجاز، با هدف ویران کردن کعبه، یورش برد، و داستانش شهرت دارد.
در کتاب ابو حُذَیْفَه، از مُقاتِل نقل شده است که گفت: پس از مرگ ضَحّاک، در کتابهای نگه داری شده نزد وی، در بارۀ سخن خدای عزیز و جلیل: «و هیچ آبادی ای نیست، مگر آنکه ما آن را پیش از روز قیامت نابود یا گرفتار می کنیم، گرفتاریِ سختی، و آن، در کتاب (لوح محفوظ) نگاشته شده بود»(19)، خوانده ام:

... ویرانی یمن از ملخها و حَبَشِیان است...(20).

مراد از «حَبَشِیان»، همان گروههای سیاه پوستِ ساکن سرزمینهای حبشه اند که اکنون کشورهای إِتْیوپی، اِرِیتْرِه، صُومالِی و جِیبُوتِی را در بر می گیرد.
امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در بیان رویدادهایی که پیش از قیام قائم(علیه السّلام) خواهند بود، فرمود:

... چیره شدن حبشه بر یمن...(21).

--------------------------------------------------------------------
1. با بهره گیری از: برخی منابع.
2. با بهره گیری از: برخی منابع.
3. کمال الدین، ص 490، جزء 2، ب 50، ح 2 (ترجمۀ نویسنده). 
4. روضة الکافی، ج 8، ص 50، ح 27 (ترجمۀ نویسنده).
5. المسند، ج 8، ص 243، ح 22114 (ترجمۀ نویسنده).
6. الغیبة، نعمانی، ص 46، ب 2، ح 1 (ترجمۀ نویسنده).
7. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
8. الفتن ص 250، جزء 5، ح 977 (ترجمۀ نویسنده).
9. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
10. در همۀ نسخه های چاپیِ الفتن یافت شده نزد ما، در متن عربیِ حدیث، در اینجا «المَسَد» -پوست درخت خرما- یافت می شود که به «المَسْک» -چرم- اصلاح و ترجمه گردید؛ زیرا پوست درخت خرما در ساخت سلاح در آخرالزّمان کاربرد ندارد، و روی دادن لغزش در نوشتن دو واژۀ همانند «المسک» و «المسد» شگفت نیست.
11. الفتن، ص 306، جزء 6، ح 1178(ترجمۀ نویسنده).
12. با بهره گیری از: برخی منابع تاریخی.
13. الفتن، ص 427، جزء 9، ذیل ح 1359 (ترجمۀ نویسنده).
14. التذکرة، ص 50- 1349، باب خراب الأرض و البلاد قبل الشام (ترجمۀ نویسنده).
15. قرآن کریم، سورۀ اسراء، آیۀ 58 (ترجمۀ نویسنده).
16. در همۀ نسخه های چاپیِ مناقب آل أبی طالب یافت شده نزد ما، در متن عربیِ حدیث، در اینجا «سئل» یافت می شود که به «سأل» اصلاح و ترجمه گردید.
17. مناقب آل أبی‏ طالب، ج 2، ص 312 (ترجمۀ نویسنده).
18. إلزام الناصب، ج ۲، ص 183، خطبۀ بیان 2 (ترجمۀ نویسنده).
19. قرآن کریم، سورۀ اسراء، آیۀ 58 (ترجمۀ نویسنده).
20. البدء و التاریخ، جزء 4، ص 3- 102، ف 13 (ترجمۀ نویسنده). 
21. مناقب آل أبی طالب، ج 2، ص 309 (ترجمۀ نویسنده).

تحولات جدید در یمن نشانه ی چیست؟

چون یمانی موعودی که در صنعاء در رجب از سال ظهور امام مهدی(علیه السلام) قیام می کند و بر یمن چیره می شود و پرچم را به امام مهدی(علیه السّلام) می دهد، بنا بر روایات اسلامی، از تبار امام حسین(علیه السّلام) می باشد، و بی گمان، حوثیها از نژاد امام حسن(علیه السّلام) می باشند، می بینیم که این گروه در فتنه می افتند و به زمامداری در یمن نمی رسند، و برای همین، چنان که در احادیث اسلامی آمده است، به زودی بر یمنیها زمامداری ستمگر از قحطانیها با نام منصور چیره می شود که سپاهش را سوی شام می فرستد، و دور نیست که آن زمامدار همان عبدربّه منصور هادی باشد  که در صنعا تحت نظر قرار داشت روز گذشته موفق شد پایتخت این کشور را به مقصد عدن ترک کند. گفته می‌شود او توانسته است به صورت ناشناس از محل خود گریخته و به جنوب یعنی جایی که طرفدارانش در آنجا حضور دارند، برود.
از زُرارَة پسر اَعْیَن نقل شده است که ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) فرمود: پناه برید به خدا از بدی سفیانی و دجّال و غیر آن دو از آشوبگران. گفته شد به او: ای پسر رسول خدا(صلّی الله علیه وآله وسلّم)، امّا دجّال، پس شناختیم او را و بی گمان، از درون احادیث شما چگونگی وی آشکار شده است. پس سفیانی و غیر او از آشوبگران چه کسانی اند، و چه می کنند؟ فرمود او (علیه السّلام):

نخستین کسی که از آنان (آشوبگران) برمی شورد، مردی است که به او اَصْهَب
 پسر قیس گفته می شود؛ از سرزمینهای جزیره بیرون می آید و برای او چیرگی
 سختی با کشتار و زخمی کردن مردم و ستمِ بسیار خواهد بود. سپس
جُرْهُمی از سرزمینهای شام برمی شورد، و قحطانی از سرزمینهای یمن
برمی شورد، و برای هر کدام از ایشان در زمامداریشان نیروی بسیاری است،
و از آنان بر زیندگان آن سرزمینها ستم و آشوب چیره می شود. پس، هنگامی
 که ایشان در آن حال اند، [ناگهان](1) سمرقندی با پرچمهای سیاه از خراسان
 و سفیانی از درۀ خشک از دره های شام بر آنان می شورند ... پس، قحطانی
 نخستین کسی است که با سفیانی کارزار می کند و در هم می شکند و به
 یمن باز می گردد و یمانی او را می کشد. سپس اصهب و جرهمی، پس از
جنگهای بسیار، از سفیانی می گریزند و سفیانی آن دو را دنبال می کند
و بر هر دویشان چیره می شود، و بر هر کسی که با او درگیر شود،
 پیروز می گردد، مگر یمانی...(2).

اَصْهَب مَرْوانِی همان رهبر عراقیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد مَرْوان حِمار در آخرالزّمان است که پیش از سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، جنبش خود را از سرزمینهای جزیره(25) می آغازد، و در جمادی اوّل یا دوم همان سال بر عراق چیره می شود، و با شَیْصَبانِی هاشمی در کوفه پیمان می بندد، و سپاهش با فرماندهی عَوْف سُلَمِی با ایران می جنگد و بر سوریه یورش می برد.
-------------------------------------------------
1. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
2. مختصر إثبات الرجعة، ح 16، مندرج در مجلّۀ: تراثنا، سال 2، ش 4، ص 5- 454 (ترجمۀ نویسنده).

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۳ ، ۰۱:۰۵
خادم گمنام

گرانی و فروپاشی اقتصاد جهانی در آخرالزمان

جمعه, ۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۸:۳۰ ق.ظ

از نشانه های نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) گران شدن نرخ کالاها و خدمات است که بر اثر آن بسیاری از مردم از دستیابی به نیازهای بایستۀ زندگی، به ویژه خوراک، باز می مانند، و دچار گرسنگی می شوند.
بنا بر روایات اسلامی، بی گمان، گرفتاریهای خداوندی دو گونه اند: گرفتاریهای بزرگ و یک باره، مانند سنگباران شدن، فروبرده شدن و زشت گردیدن؛ و گرفتاریهای کوچک و اندک اندک، مانند گرانی نرخها، گرسنگی و ستم پادشاه.


مُفَضَّل پسر عُمَر گفت:
از ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) در بارۀ سخن خدای عزیز و جلیل:
«و بی گمان، ایشان (نافرمانان) را پیش از گرفتاری سخت تر،
از گرفتاری سبکتر می چشانیم، تا شاید ایشان باز گردند»(1) پرسیدم، فرمود:
گرفتاری سبکتر گرانی نرخ، و گرفتاری سخت تر مهدی با شمشیر است(2).


شایان یادآوری است، امام مهدی(علیه السّلام) با شمشیرش برای مؤمنان مهربانی و خوشی، و برای ستمکاران گرفتاری و کیفر می باشد.
از امیر مؤمنان -علی-(علیه السّلام) روایت شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه وآله) فرمود:


هر گاه خداوند بر گروهی از مردم خشم گیرد و میان آنان گرفتاری ای فرو نفرستد(3)،
نرخهاهایشان بالا می روند، عمرهایشان کوتاه می شوند، بازرگانانشان سود نمی برند،
میوه هایشان پاکیزه (سالم و خوشمزه) نمی شوند، رودهایشان پُرآب نمی گردند،
بارانهایشان نمی بارند و بدهایشان بر آنان چیره ‏می شوند(4).


محمّد پسر مُسْلِم گفت که شنیدم ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) می فرمود:


بی گمان، پیش از قیامگر، آزمایشی از سوی خداوند خواهد بود. گفتم:
فدایت شوم، آن آزمایش چیست؟ آیۀ «و بی گمان، شما را با چیزی
مانند ترس، گرسنگی و کاستنِ داراییها و جانها و میوه ها می آزماییم،
و شکیبایان را مژده بده»(5) را خواند. سپس فرمود: ترس از پادشاهان
پسرانِ آن کس(6)، گرسنگی بر اثر گرانی نرخها، کاستنِ داراییها در پیِ
بی رونقیِ داد و ستدها و کمیِ بهرۀ آنها، کاستنِ جانها بر اثر مرگی شتابان
و فراگیر، کاستنِ میوه ها در پیِ رویش اندک کِشْته ها و کم فزونیِ
میوه ها. سپس فرمود: و شکیبایان را در آن هنگام به شتابان کردن
 قیام قائم(علیه السّلام) مژده بده(7).


مراد از «پادشاهان پسرانِ آن کس» در این حدیث، همان فرمانروایان بنی عبّاسی اند که در آخرالزّمان بر بخشی از سرزمینهای مشرق چیره می شوند.
از عبدالله پسر مسعود روایت شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه وآله) می فرمود:


ساعت (زمان قیام قائم) بر پا نمی شود ...، مگر آنکه اسبان و زنان گران
شوند. سپس ارزان می شوند و تا روز رستاخیز گران نخواهند شد(8).


از سخن پیامبر(صلّى الله علیه وآله) چنین برمی آید که بی گمان، هنگام نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) بهای همه گونه ابزارهای جا به جایی، مانند اسبان، استران، اتوموبیلها، کشتیها و هواپیماها و مهر زنان و هزینه های پیوند زناشویی گران خواهند شد، و سپس نرخها در دولت گرامی اش ارزان می شوند و تا روز رستاخیز همین گونه پایدار می مانند.
با توجّه به همراهی ساعت با قیامت (رستاخیز) در این حدیث، بهره می گیریم که بی گمان، مراد از «ساعت» در اینجا، همان زمان قیام قائم(علیه السّلام) می باشد، و در بسیاری از روایات اسلامی و برخی آیات قرآنی نیز این گونه است.(9)
بالارفتن قیمتها و افزایش نرخ تورّم اقتصادی در آخرالزّمان مشکلی جهانی خواهد بود، و کارشناسان اقتصادی و زمامداران کشورها از چاره جویی برای مهارکردن آن ناتوان می شوند(10).
کَعْب ‏پسر حارث از کاهِنی به نام «سَطِیح»(11)، در بیان رویدادهای آخرالزّمان، نقل کرده است:

... پس، در آن هنگام ... نرخها در همه جا افزایش می یابند...(12).
گفتنی است، گرچه گرانی نرخها از ستمگری زمامداران، ثروت اندوزی تاجران، مدیریّتهای نادرست اقتصادی و کاهش فراورده های دامی و کشاورزی پدید می آید، برآیند کارهای ناشایست و گناهان مردم در آخرالزّمان نیز می باشد.
همچنین شایستۀ یادآوری است، در آخرالزّمان، به ویژه سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، بر اثر جنگها، آشفتگی و ناامنی در جهان، به ویژه سرزمین راهبردی خاورمیانه، بهای نفت ـراهبردیترین کالای تجاری روزگار کنونی(13)ـ به گرانترین بها، در گذر زمان استخراج و خرید و فروش این مادّه، می رسد، و در پیِ آن، بهای دیگر کالاها هم افزایش می یابد، و بدین سان، سایۀ شوم گرانی بر اقتصاد جهان می افتد.
---------------------------------------------------------------
1. قرآن کریم، سورۀ سجده، آیۀ 21 (ترجمۀ نویسنده).
2. بحار الأنوار، ج 51، ص 59، ب 5، ح 55، با نقل از: تأویل الآیات الظاهرة (ترجمۀ نویسنده).
3.مرادش آن است: میان آنان گرفتاری بزرگ و یک باره ای نفرستد.
4. فروع الکافی، ج 5، ص 317، کتاب معیشت، ب 159، ح 53 (ترجمۀ نویسنده).
5. قرآن کریم، سورۀ بقره، آیۀ 155 (ترجمۀ نویسنده).
6. این بخش از حدیث در دو حدیث همانندش، چنین آمده است: «ترس از پادشاهان پسرانِ آن کسدر پایان زمامداریشان»؛ در این باره بنگرید: الغیبة، نعمانی، ص 250، ب 14، ح 5 و کمال الدین، ص 649، جزء 2، ب 57، ح 3 .
7. الإرشاد، ج 2، ص 8- 377 (ترجمۀ نویسنده).
8.المستدرک علی الصحیحین، ج 5، ص 7- 426، ح 8776، کتاب فتن و ملاحم (ترجمۀ نویسنده).
9. سخن نویسنده.
10. روزگار رهائی، ج 2، ص 772، بخ 16، با حذف، تصرّف و تکمیل.
11. سَطِیح کاهن مردی یمنی زیندۀ شام بود که از برخی چیزهای پنهان خبر می داد، و ناتوان زاده شده بود، به گونه ای که نمی توانست بایستد و بنشیند (با بهره گیری از: برخی منابع).
12. بحار الأنوار، ج 51، ص 3- 162، ب 11، با نقل از: مشارق أنوار الیقین (ترجمۀ نویسنده).
13. چنان که می دانید، در عصر کنونی، جا به جایی انسانها و کالاهای برآورندۀ نیازهای زندگی بشر و نیز جا به جاییهای نظامی، همگی به نفت وابسته اند.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۳ ، ۰۸:۳۰
خادم گمنام