آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

اللهم عجل لولیک الفرج

آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

اللهم عجل لولیک الفرج

آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

این وبلاگ برای ارائۀ پیشگوییهای گوناگون در بارۀ نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام) و رویدادهای آخرالزّمان است که بیشتر آنها برگرفته از کتابهای زرتشتیان، یهودیان، مسیحیان و مسلمانان، به ویژه آیات قرآن کریم و روایات اسلامی می باشند، و خوانندگان گرامی را از رویدادهایِ پیشِ رویِ جهان آگاه می سازند.

بایگانی

۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

روایت عجیب عمّار یاسر

شنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۰:۳۷ ب.ظ

در این روایت به بسیاری از رویدادهایی که در ماه رجب سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) روی می دهند، اشاره شده است.
 از عَمّار پسر یاسِر نقل شده است که گفت:

بی گمان، دولت خاندان پیامبر شما در آخرالزّمان خواهد بود، و برای آن دولت
نشانه هایی اند. است. پس هر گاه [آن زمان را](8) ببینید، بر زمین بچسبید
و [دستهایتان را](9) نگه دارید تا آنکه نشانه های آن دولت بیایند. هنگامی که
رومیان و ترکان بر شما بشورانند، و لشکرها بسیج شوند، و پادشاه شما که
داراییها را می اندوزد، بمیرد، و پس از او، مردی ناتوان(10) پادشاه شود که شش
ماه(11) پس از پیمان بسته شدن با وی برکنار می گردد، و نابودی زمامداری آنان
از همان جایی می آید که پدیدار شد، و ترکها و رومیها درگیر می شوند، و در زمین
جنگها فراوان می شوند، و فریادگری از دیوار [مسجد](12) دمشق بانگ می زند:
وای بر زمینیان از بدی ای که بی گمان، نزدیک شده است، و غرب مسجد آنجا
فرو برده می شود، به گونه ای که دیوارش(13) فرو بریزد، و سه تن در شام
پدیدار می شوند که همۀ آنان خواستار زمامداری اند: مردی ابقع (گندم گون)،
مردی اصهب (گلگون) و مردی از خاندان ابو سفیان که میان کلبیها برمی شورد،
و مردم را در دمشق در تنگنا می اندازد(14)، و مغربیها(15) سوی مصر می روند.
پس هر گاه ایشان وارد شدند، همان، نشانۀ [شورش](16) سفیانی است، و پیش
از آن، کسی که به خاندان محمّد(علیهم السّلام) فرا می خواند، برمی شورد،
و ترکان در جزیره(17) و رومیان در فلسطین فرود می آیند، و عبدالله عبدالله را
دنبال می کند(18) تا آنکه سپاهیانشان در قَرْقِیسِیا بر سر رودخانه رو به رو شوند،
و کارزاری بزرگ خواهد بود، و زمامدار مغرب می رود و مردان را می کشد و زنان
را اسیر می کند، سپس میان قیسیان باز می گردد تا آنکه سفیانی در جزیره
فرود آید. پس یمانی پیشی می گیرد و [قیسیان را در اَرِیحا](19) می کشد،
و سفیانی آنچه را فراهم آورده اند، به دست می آورد، و سپس سوی کوفه
می رود و یاورانِ خاندان محمّد(صلّى الله علیه و آله و سلّم) را می کشد،
و مردی از بهترینهایِ آنان(20) را می کشد. سپس مهدی برمی شورد، در
حالی که شعیب پسر صالح پرچمدارش می باشد، و هر گاه ببینید(21) که
بی گمان، کار شامیها به دست پسر ابو سفیان افتاده است، خود را به مکّه
برسانید. در آن هنگام، انسان پاک و برادرش در مکّه در بی کسی کشته
می شوند. پس فریادگری از آسمان بانگ می زند: ای مردم، بی گمان،
فرماندۀ شما آن کس است، و آن، همان مهدی است که زمین را از دادورزی
و برابری پر می کند، چنان که از ستم ورزی و نابرابری پر شده است(22).

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه عمّار صحابی پسر یاسر آن را به وی نسبت نداده است.
شایستۀ یادآوری است، فرمان دادن به خانه نشینی و آرامش پیش از شورش سفیانی، از آن چیزهایی است که مؤمنان را از رفتن درون آشوبها پرهیز می دهد، و ایشان را به گوشه گیری از آنها راهنمایی می کند.
بدان که بی گمان، مراد از «رومیان»، در بسیاری از روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان، همان اروپاییان و بسیاری از امریکاییان و استرالیاییها می باشند که از فرزندان رومیان اند، و بی گمان، مقصود از «ترکها» در بسیاری از احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان، همان ترکهای ترکیه اند.
از روایت عمّار و دیگر احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان بهره گرفته می شود که بی گمان، دولتهای روم و ترک، مانند امریکا، اروپا، اسرائیل، ترکیه و آذربایجان، نیروهایی از ترکان و خزرها را با فرماندهی شَرُوسِی در سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) در قَفْقاز جنوبی گرد می آورند و آنان را بر ایران می شورانند، و سپس سوی عراق می فرستند، و سرانجام، همۀ این یورشگران در آنجا نابود می شوند.
پادشاهی که داراییها را می اندوزد و می میرد، همان دومین پادشاه از پادشاهان سه گانۀ بنی عبّاسی اند که در آخرالزّمان بر بخشی از سرزمینهای مشرق زمین چیره می شوند، و مرد ناتوانی که جانشین وی می شود و پس از گذشت شش ماه از زمامداری اش بر کنار می گردد، همان عبّاسی واپسین پادشاهان سه گانۀ بنی عبّاس در آخرالزّمان است.
چنین می نماید که بی گمان، فریادگر از دیوار مسجد دمشق همان جبرائیل(علیه السّلام) باشد که نزدیک شدن بدی، به ویژه پدیدارشدن آشوب سفیانی، را در رجب سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) بانگ می زند.
رویداد فروبرده شدن زمین در سوریه همان نشانۀ بزرگی است که برای مؤمنان، در ماه رجب سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) آشکار می شود، در پیِ زلزلۀ بزرگی که در دمشق و پیرامونش روی می دهد، و با آن، بخش حَرَسْتا فروبرده می شود و بخشی از دیوار مسجد اَمَوی فرو می ریزد و بیش از سد هزار تن کشته می شوند.
«مردی ابقع» همان اَبْقَع قَیْسِی، رهبر بربرهای مغربی است که پیش از سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، جنبش خود را از لیبی می آغازد، و در ماه رجب سال ظهور، سپاهش با فرماندهی اَعْرَج کِنْدِی در مصر فرود می آید، و بر فلسطین، اُردن و سوریه یورش می برد.
«مردی اصهب» همان اَصْهَب مَرْوانِی، رهبر زیندگان جزیره و عراق و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد مَرْوان حِمار در آخرالزّمان است که پیش از سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، جنبش خود را از سرزمینهای جزیره می آغازد، و در ماه رجب سال ظهور، بر کشور عراق چیره می شود، و سپاهش با فرماندهی عَوْف سُلَمِی با ایران می جنگد، و بر سوریه یورش می برد.
«مردی از خاندان ابو سفیان» همان عُثْمان سُفْیانِی پسر عَنْبـَسَه، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخرالزّمان است که در ماه صفرِ سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، جنبش خود را از درۀ خشک می آغازد، و در ماه رجبِ همان سال، در دمشق قیام می کند، و بر بیشتر سرزمینهای شام چیره می شود، و سپاهش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یورش می برد.
«کسی که به خاندان محمّد(علیهم السّلام) فرا می خواند» همان هاشمی خُراسانی، رهبر خراسانیان است که در میانه های سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، رهبری جنبشی که پیشتر در استان سِینْ کِیانْگ چین آغازیده شده بود را می پذیرد، و در ماه رجبِ همان سال، در سَمَرْقَنْد از شهرهای خراسان قیام می کند، و سپاهش را با فرماندهی شُعَیْب تَمِیمِی پسر صالح به ایران، عراق و شام می آورد.
مقصود از «عبدالله» نخست در این حدیث، همان سفیانی بدشگون می باشد، و نمی دانیم که «عبدالله» دوم چه کسی است.
مراد از «رودخانه» در اینجا، همان خابور از بزرگترین رودهای ریزنده در فرات است، و قَرْقِیسِیا -عربی شدۀ کرکیسیوم یونانی- از شهرهای کهن در سرزمینهای میان رودان در کنار ریزشگاه رود خابور در فرات بود که اکنون تپه هایی باستانی از آن، نزدیک شهر دَیْرُ الزَّوْر بر جای مانده اند، و شهر بُصَیْرَه که در شرق سوریه و نزدیک مرزهای غربی عراق جای دارد، بر آن برپا شده است(23).
بنا بر آنچه هویداست، بی گمان، مراد از «زمامدار مغرب» در این روایت، همان اعرجِ (لنگ) کِنْدِی فرمانده سپاه بربرهای مغربی در لیبی است که ابقع قیسی آنان را رهبری می کند.
مقصود از «یمانی» در اینجا، همان منصور قحطانی ای است که پیش از قیام منصور حسینی یمانی، در یمن با ستم فرمانروایی می کند،  و سپاهش را برای کارزار از صنعا به فلسطین می آورد و بر سوریه یورش می برد، و چنین می نماید که این مرد همان عبدربّه منصور هادی رئیس جمهوری کنونی یمن می باشد.
بی گمان، مراد از «جزیره» در اینجا، همان بخشی از سرزمینهای جزیره است که در شمال و شمال شرقی کشور سوریه جای دارد، و سفیانی پس از آنکه بنی مروانِ پیرو اصهب را از شام سوی جزیره می راند و در آنجا فرود می آید و با ترکان و رومیان در قرقیسیا نبرد می کند، به دمشق باز می گردد، و سپس سپاهیانش را سوی عراق می فرستد، و مقصود از قیسیانی که یمانی آنان را در اریحا می کشد، همان نیروهای بربر مغربیِ پیرو ابقع قیسی اند.

---------------------------------------------------------------------------------------------------

8. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
9. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
10. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «صحیح» -تندرست- یافت می شود که سازگار با آنچه در دو روایت همانند این روایت که در کتاب الفتن آمده اند، به «ضعیف» اصلاح و ترجمه گردید. 
11. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «سنین» -سالها- یافت می شود، همچنان که در دو روایت همانند این روایت که در کتاب الفتن آمده اند، «سنتین» -دو سال- یافت می شود، و  ما سازگار با درون مایۀ برخی احادیث، آن را به «ستّة أشهر» اصلاح و ترجمه کرده ایم، و خداوند داناتر است.
12. میان دو کروشه از افزوده های ما هست که آن را از حدیثی گرفته ایم که در کتاب عقد الدرر آمده است و به فریاد جبرائیل(علیه السّلام) بر دیوار مسجد دمشق پس از پدیدارشدن کارهای زشت دهشت انگیز از سفیانی در محرّم سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) اشاره می کند.
13. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «حائطها» -دیوار دمشق- یافت می شود که به «حائطه» اصلاح و ترجمه گردید.
14. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «یحضر» یافت می شود که سازگار با آنچه در روایتی همانند این که در کتاب الفتن آمده است، به «یحصر» اصلاح و ترجمه گردید.
15. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «الغرب» یافت می شود که به «المغرب» اصلاح و ترجمه گردید.
16. میان دو کروشه از افزوده های ما هست که آن را از حدیثی همانند این روابت گرفته ایم که در کتاب عقد الدرر آمده است.
17 . در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «الحِیْرَة» یافت می شود که به «الجزیرة» اصلاح و ترجمه گردید. گفتنی است، هر چند، بر پایۀ برخی روایات اسلامی، گروهی از ترکها با فرماندهی شروسی بر ایران یورش می برند و سوی عراق می روند و در  حیره، نزدیک کوفه، فرود می آیند، ولی در اینجا مراد همان فرودآمدن ترکان در بخشی از جزیره هم زمان با فرودآمدن رومیان در رملۀ فلسطین است.
18. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «یسبق» -پیشی می گیرد- یافت می شود که سازگار با آنچه در روایتی همانند این روایت که در کتاب الفتن آمده است، به «یتبع» اصلاح و ترجمه گردید. 
19. میان دو کروشه از افزوده های ما هست که آن را از روایتی همانند این روایت گرفته ایم که در کتاب الفتن آمده است. اَرِیحا شهری فلسطینی، تاریخی و کهن بر کنارۀ باختری نزدیک رود اُردن و شمال بحر میّت می باشد، و در شمال شرقی شهر قدس در 38 کیلومتری آن جای دارد (الموسوعة الحرّة «ویکیبیدیا»، درگاه «أریحا»، با حذف و تصرّف، ترجمۀ نویسنده).
20. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «مسمّیهم» یافت می شود که به «مسمّاهم» اصلاح و ترجمه گردید. مراد از «مردی از بهترین یاورانِ خاندان محمّد(صلّى الله علیه و آله)» همان انسان پاکی است که در پشت کوفه کشته می شود، چنان که امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) از آن خبر داده است: ... و کشتن انسانِ بی گناه میان هفتاد تن در پشت کوفه...»؛ در این باره بنگرید: بحار الأنوار، ج 53، ص 82، ب 29، ح 86، خطبۀ مخزون، با نقل از: مختصر البصائر.
21. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «رأی» یافت می شود که به «رأیتم» اصلاح و ترجمه گردید.

22. الغیبة، توسی، ص 4-463، ف 7، ح 479 (ترجمۀ نویسنده).
23. بهره گرفته شده از: برخی منابع.

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۳۷
خادم گمنام

انکار امام مهدی علیه السلام در دوران غیبت

جمعه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۲۲ ب.ظ

یوم الخلاص ص 49):
قال رسول الله صلَّى الله علیه وآله وسلَّم: (من أنکر القائم من ولدی أثناء غیبته، مات میتة جاهلیة).
رسول اکرم صلَّى الله علیه وآله وسلَّم فرمود: کسیکه قائم علیه السلام از فرزندان مرا در ایام غیبتش انکار کند بمرگ جاهلیت خواهد مرد.
(بحار ج 51 ص 160؛ یوم الخلاص ص 65):
قال العسکری علیه السلام: (کأنّی بکم وقد اختلفتم من بعدی بالخلف منّی ألا إنَّ المقرّ بالأئمّة علیهم السلام بعد رسول الله صلَّى الله علیه وآله وسلَّم المنکر لولدی، کمن أقرَّ بجمیع أنبیاء الله ورسله ثمّ أنکر نبوّة رسول الله صلَّى الله علیه وآله وسلَّم لأنَّ طاعة آخرنا کطاعة أوّلنا، والمنکر لآخرنا کالمنکر لأوّلنا).
حضرت امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: گوئی شما را می بینم که پس از من گرفتار اختلاف درباره ی جانشین من می شوید هان کسی که ائمة علیه السلام پس از رسول خدا صلَّى الله علیه وآله وسلَّم را اقرار داشته ومنکر فرزندم علیه السلام شود مانند کسی باشد که همه پیغمبران صلَّى الله علیه وآله وسلَّم ورسولان صلَّى الله علیه وآله وسلَّم را اقرار کند ومنکر نبوت رسول الله صلَّى الله علیه وآله وسلَّم باشد زیرا اطاعت آخر ما مانند اطاعت اول ما ومنکر آخر ما مانند منکر اول ما است.

(بحار ج 51 ص 73؛ یوم الخلاص ص 168):
قال رسول الله صلَّى الله علیه وآله وسلَّم: (والذی بعثنی بالحقّ بشیراً إنَّ الثابتین على القول به زمان غیبته لأعزّ من الکبریت الأحمر).
رسول اکرم صلَّى الله علیه وآله وسلَّم فرمود: قسم به آنکس که مرا بشارت دهنده مبعوث فرمود: همانا کسانی که بر عقیده بوجود مهدی علیه السلام در زمان غیبتش ثابت باشند هر آینه گرامی تر از کبریت احمر خواهند بود.

(منتخب الأثر ص 205؛ بحار ج 51 ص 133؛ یوم الخلاص ص 170):
قال الحسین علیه السلام: (له غیبة یرتدُّ فیها أقوام ویثبت على الدین فیها آخرون فیودون ویقال لهم: (مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ)، أمَا إنَّ الصابر فی غیبته على الأذى والتکذیب بمنزلة المجاهد بالسیف بین یدی رسول الله صلَّى الله علیه وآله وسلَّم).
حضرت امام حسین علیه السلام فرمود: (برای مهدی علیه السلام) غیبتی است که گروهائی در آن مرتد شوند وگروه های دیگر در دین ثابت می مانند ودوستدار باشند وبه آنان گفته شود (در چه وقتی این وعده تحقق یابد اگر راستگو هستید) هان کسیکه در غیبت مهدی علیه السلام بر اذیت وتکذیب صبر کند بمنزلة کسی است که با شمشیر در پیشگاه رسول خدا صلَّى الله علیه وآله وسلَّم جهاد کرده باشد.

(منتخب الأثر ص 218؛ یوم الخلاص ص 178):
قال الکاظم علیه السلام: (لا بدَّ لصاحب هذا الأمر من غیبة حتَّى یرجع عن هذا الأمر من کان یقول به إنَّما هی محنة من الله عزَّ وجلَّ امتحن بها خلقه ولو علم آباؤکم وأجدادکم أصحُّ من هذا لاتَّبعوه).
حضرت امام کاظم علیه السلام فرمود: ناگزیر صاحب الأمر علیه السلام غیبتی دارد که حتَّى معتقدان به امر ولایت از آن بر می گردند همانا این امر محنتی از خدای عزَّ وجلَّ است که خلق خود را می آزماید واگر پدران ونیاکان شما صحیحتر از این می دانستند متابعش می کردند.
(إثبات الهداة ج 3 ص 608؛ عقد الدرر ص 42؛ منتخب الأثر ص 285):

قال العسکری علیه السلام: إنَّ ابنی هو القائم من بعدی، وهو الذی تجری فیه سنن الأنبیاء بالتعمیر والغیبة حتَّى تقسو القلوب لطول أمدها)، فقال صاحبه: یا بن رسول الله صلَّى الله علیه وآله وسلَّم وإنَّ غیبته لتطول؟ قال: (إی وربّی، حتَّى یرجع عن هذا الأمر أکثر القائلین به فلا یبقى إلاَّ من أخذ الله عهده بولایتنا وکتب فی قلبه الإیمان وأیَّده بروح منه).
حضرت امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: همانا پسرم همان قائم علیه السلام پس از من است واو است که سنت های پیغمبران علیه السلام را آباد می سازد وعمر طولانی وغیبت در او جاری می شود تا حدی که سبب طول زمان غیبت سنگدلی مردم فراهم می گردد. راوی به امام علیه السلام عرض کرد: یابن رسول الله صلَّى الله علیه وآله وسلَّم غیبت مهدی علیه السلام طولانی می شود؟ فرمود: آری قسم به پروردگارم تا آنجا که بیشتر کسانی که معتقد بوجود او باشند برمی گردند وباقی نمی ماند مگر کسی که خدا پیمان ولایت ما را از او گرفته وایمان را در قلبش نوشته واو را بوسیله روح خود مؤید فرموده باشد.

(عقد الدرر ص 134):
عن أبی عبد الله الحسین بن علی علیه السلام أنَّه قال: (لصاحب هذا الأمر یعنی المهدی علیه السلام غیبتان إحداهما تطول حتَّى یقول بعضهم: مات، وبعضهم: قتل، وبعضهم: ذهب، ولا یطَّلع على موضعه أحد من ولیّ ولا غیره إلاَّ المولى الذی یلی أمره).
حضرت امام حسین بن علی علیه السلام فرمود: همانا برای صاحب الأمر یعنی مهدی علیه السلام دو غیبت باشد که یک غیبت طولانی است که در آن برخی گویند: مرده است وبعضی گویند: کشته شده وبعضی گویند: رفته است واز مکان او هیچیک از دوستان ودشمنانش آگاه نیست مگر آنکس که متصدی کارهای او باشد.

(یوم الخلاص ص 229؛ بحار ج 52 ص 114):
عن الباقر علیه السلام: (والله لتمیزنَّ، والله لتمحصنَّ، والله لتعزبلنَّ کما یغربل الزوان من القمح)، وفی روایة عن الصادق علیه السلام بزیادة: (حتَّى لا یبقى منکم إلاَّ الأقلّ ثمّ کفه تقلیلاً...).
حضرت امام باقر علیه السلام فرمود: بخدا قسم نمیز کرده می شوید. بخدا قسم خالص وپاک می شوید بخدا قسم غربال می شوید همچنانکه دانه های غیر گندم از گندم در موقع غربال کردن جدا می گردد.
(یوم الخلاص ص 237؛ بحار ج 52 ص 287):

(إثبات الهداة ج 3 ص 482):
عن الصادق جعفر بن محمّد علیه السلام عن أبیه علیه السلام عن جدّه قال: قال رسول الله صلَّى الله علیه وآله وسلَّم: (القائم من ولدی اسمه اسمی وکنیته کنیتی وشمائلی، وسُنّته سُنّتی، یقیم الناس على ملَّتی وشریعتی ویدعوهم إلى کتاب الله عزَّ وجلَّ، من أطاعه أطاعنی، ومن عصاه عصانی ومن أنکره فی غیبته فقد أنکرنی، ومن کذَّبه فقد کذَّبنی ومن صدَّقه فقد صدَّقنی إلى الله أشکو المکذّبین لی فی أمره، والجاحدین لقولی فی شأنه والمضلّین لأمّتی عن طریقه (وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ)).
امام صادق علیه السلام از پدر وجد بزرگوارش علیه السلام فرمود: حضرت رسول اکرم صلَّى الله علیه وآله وسلَّم فرمود: قائم علیه السلام از فرزندان من اسم او اسم من وکنیه او کنیه من وشمائل او شمایل من وسنت وروش او سنت وروش من می باشد مردم را بر ملت وشریعت من وادار می سازد وآنانرا به کتاب خدای عزَّ وجلَّ می خواند هر کس اطاعت او کند اطاعت من کرده وهر که نافرمانیش کند به من نافرمانی کرده وهر کس در غیبتش انکارش کند مرا انکار کرده وهر کس تکذیبش کند مرا تکذیب نموده وهر که تصدیقش کند مرا تصدیق کرده. من بسوی خدا شکایت می کنی از کسانی که در امر او مرا تکذیب کنند واز کسانی که منکر گفتار من در حق او شوند وامت مرا از راه او گمراه سازند (و بزودی ستمگران خواهند دانست که به کجا منقلب شوند).

(إثبات الهداة ج 3 ص 483):
عن غیاث بن إبراهیم عن أبی عبد الله علیه السلام قال: قال رسول الله صلَّى الله علیه وآله وسلَّم: (من أنکر القائم من ولدی فقد أنکرنی).
بنقل از غیاث بن ابراهیم از امام صادق علیه السلام فرمود: رسول خدا صلَّى الله علیه وآله وسلَّم فرمود: کسیکه قائم علیه السلام از فرزندان علیه السلام مرا انکار کند محققا مرا انکار کرده است.

(إثبات الهداة ج 3 ص 532):
عن أبی حمزة الثمالی قال: کنت عند أبی جعفر محمّد بن علی الباقر علیه السلام ذات یوم، فلمَّا تفرَّق من کان عنده قال لی: (یا أبا حمزة من المحتوم الذی لا تبدیل له عند الله قیام قائمنا فمن شکَّ فیما أقول لقی الله وهو به کافر، وله جاحد)، ثمّ قال: (بأبی واُمّی المسمّى باسمی المکنّى بکنیتی السابع من ولدی، بأبی من یملأ الأرض قسطاً وعدلاً کما ملئت جوراً وظلماً).
بنقل از ابی حمزه ثمالی ره گفت: من در محضر حضرت امام باقر علیه السلام بودم وقتی که حاضرین از مجلس متفرق شدند به من فرمود: ای ابو حمزه از امور حتمی که در پیشگاه خدا تغییر وتبدیل در آن نیست قیام قائم ما علیه السلام می باشد کسی که در آنچه می گوییم شک کند به ملاقات خدا می رود در حالی که کافر ومنکر خدا باشد سپس فرمود: پدر ومادرم فدای کسی که همنام وهم کنیه من است وهفتمین فرزندم می باشد پدر ومادرم فدای کسی باد که زمین را پر از عدل وداد کند چنانکه پر از جور وظلم شده باشد.

(بحار ج 51 ص 140):
عن أبی حمزة الثمالی قال: کنت عند أبی جعفر محمّد بن علی الباقر علیه السلام ذات یوم فلمَّا تفرَّق من کان عنده قال لی: (یا أبا حمزة من المحتوم الذی حتمه الله قیام قائمنا فمن شکَّ فیما أقول لقی الله وهو به کافر)، ثمّ قال: (بأبی واُمّی المسمّى باسمی والمکنّى بکنیتی السابع من بعدی بأبی (من) یملأ الأرض عدلاً (وقسطاً) کما ملئت ظلماً وجوراً یا با حمزة من أدرکه فیسلّم له ما سلَّم لمحمّد صلَّى الله علیه وآله وسلَّم وعلی علیه السلام فقد وجبت له الجنّة ومن لم یسلّم فقد حرَّم الله علیه الجنّة ومأواه النار وبئس مثوى الظالمین).
بنقل از ابی حمزه ثمالی رحمه الله گفت: در خدمت امام باقر علیه السلام روزی نشسته بودم چون مردم پراکنده شدند حضرت به من فرمود: ای ابوحمزة در پیشگاه خدا حتمی است قیام قائم ما علیه السلام هر کس شک وتردید در گفتار من کند خدا را دیدار نماید در حالی که کافر بخدا باشد پدر ومادرم فدای کسی که همنام وهم کنیه من وهفتمین فرزندم پس از من است پدرم فدا باد کسی را که زمین را پر از عدل وقسط کند چنانکه پر از ظلم وجور شده باشد ای ابوحمزه هر کس ادراکش کند وتسلیم او گردد چنانکه تسلیم محمد صلَّى الله علیه وآله وسلَّم وعلی علیه السلام گردید بهشت بر او واجب می شود وهر کس تسلیم او نشود خدا بهشت را بر او حرام فرماید وجایگاهش آتش باشد وبد جایگاهی برای ستمگران است.

(إثبات الهداة ج 3 ص 482؛ کشف الغمّة ج 2 ص 528):
عن موسى بن جعفر بن وهب البغدادی قال: سمعت أبا محمّد الحسن بن علی علیه السلام یقول: کأنّی بکم وقد اختلفتم بعدی فی الخلف منّی، أمَا إنَّ المقرّ بالأئمّة علیهم السلام بعد رسول الله صلَّى الله علیه وآله وسلَّم المنکر لولدی کمن أقرَّ بجمیع أولیاء الله ورسله، ثمّ أنکر رسول الله صلَّى الله علیه وآله وسلَّم لأنَّ طاعة آخرنا کطاعة أوّلنا، والمنکر لآخرنا کالمنکر لأوّلنا، أمَا إنَّ لولدی غیبة یرتاب فیها الناس إلاَّ من عصمه الله).
بنقل از موسى بن جعفر بن وهب بغدادی گفت: از حضرت ابو محمد امام حسن بن علی عسکری علیه السلام شنیدم می فرمود: گوئی می بینم شما را که پس از من اختلاف می کنید در مورد جانشینم هان کسی که اقرار به ائمة علیه السلام پس از رحلت رسول اکرم صلَّى الله علیه وآله وسلَّم کند ولی منکر فرزندم باشد مانند کسی است که همه ی پیغمبران ورسولان خدا را قبول وانکار رسول خدا صلَّى الله علیه وآله وسلَّم را نماید زیرا اطاعت آخر ما مانند طاعت اول ما ومنکر آخر ما همانند منکر اول می باشد هان که برای فرزندم علیه السلام غیبتی باشد که مردم در آن به شک وتردید درافتند مگر کسی که خدایش نگهدارد.
(المحجّة البیضاء ج 1 ص 246):
قال الصادق علیه السلام: (المنکر لآخرنا کالمنکر لأوّلنا).
حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: منکر آخر ما همانند منکر اول ما می باشد.
(إثبات الهداة ج 3 ص 459):
عن عبد السلام بن صالح الهروی عن أبی الحسن علی بن موسى الرضا علیه السلام عن أبیه عن آبائه علیهم السلام عن علی علیه السلام قال: قال رسول الله صلَّى الله علیه وآله وسلَّم: (والذی بعثنی بالحقّ بشیراً لیغیبنَّ القائم من ولدی بعهد معهود إلیه منّی حتَّى یقول أکثر الناس: ما لله فی آل محمّد علیهم السلام حاجة ویشکُّ آخرون فی ولادته فمن أدرک زمانه فلیتمسَّک بدینه ولا یجعل للشیطان علیه سبیلاً بشکّه فیزیله عن ملَّتی ویخرجه من دینی فقد أخرج أبویکم من الجنّة من قبل وإنَّ الله عزَّ وجلَّ جعل الشیاطین أولیاء للذین لا یؤمنون).
بنقل از عبد السلام بن صالح هروی از حضرت امام ابو الحسن علی بن موسى الرضا علیه السلام از پدر بزرگوار علیه السلام از آباء عظامش علیهم السلام از حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: حضرت رسول اکرم صلَّى الله علیه وآله وسلَّم فرمود: قسم به آن کس که مرا به حق بشیر مبعوث فرمود. قائم از فرزندان من علیهم السلام البته غیبت می کند به عهدی که از من دارد تا اکثر مردم گویند: خدا را در آل محمد علیهم السلام حاجتی نیست وبسیاری در ولادت او شک کنند پس هر کس ادراک زمانش کند باید متمسک بدینش شود ونباید شیطان به وسیله شک بدو راه یابد تا او را از ملت من زائل واز دین من خارج کند چنانکه پدر ومادر شما را قبلا از بهشت بیرون کرد وهمانا خدای عزَّ وجلَّ شیاطین را دوستان مردم بی ایمان قرار داده.

کانال تلگرام https://web.telegram.org/#/im?p=@joinchatakheruzzaman

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۲:۲۲
خادم گمنام

نبرد قرقیسیا در آخرالزمان

دوشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۳۶ ب.ظ

                                             

قرقیسیا شهرى کوچک نزدیک سرچشمه رود خابور در نهر فرات است که امروز به ویرانه اى نزدیک شهر دیر الزور ، کنار مرز سوریه تبدیل شده و به مرز ترکیه هم نسبتاً نزدیک است .برخى روایات در مورد نبردى بزرگ در آن سامان سخن گفته و آن را به سفیانى ربط داده اند که در زمان امام مهدى(علیه السلام) خواهد بود. در آن سال در هر نقطه اى از مغرب زمین ، کشمکش زیادى روى مى دهد . نخستین سرزمین عرب که خراب مى شود ، شام است.
جم البلدان حموى   مى گوید : این شهر ، به سبب قرقیسیا بن طهمورت ملک به این نام نامیده شد . حمزه اصفهانى مى گوید : قرقیسیا معرّب کرکیسیا است که برگرفته از « کرکیس » ، نام محل اسب دوانى است که به عربى «حلبه» مى گویند و در شعر ، بسیارى اوقات بصورت مقصور مى آید . ( آخرش حذف مى شود ) .

برخى روایات در مورد نبردى بزرگ در آن سامان سخن گفته که بعضى وقت آن را معین کرده و بین بنى عباس و بنى امیه دانسته اند . بعضى روایات هم آن را به سفیانى ربط داده اند که در زمان امام مهدى(علیه السلام) خواهد بود اما برخى دیگر ، سبب درگیرى را گنجى مى دانند که در مسیر فرات پیدا مى شود و بین سفیانى و اتراک اختلاف پیش مى آید .

از جمله روایات ، کافى  از امام باقر(علیه السلام) آورده است که به میسّر فرمود : فاصله شما و قرقیسیا چقدر است ؟ عرض کردم : نزدیک است ، کنار ساحل فرات ، فرمود : اتفاقى در آنجا خواهد افتاد که از روزى که خدا آسمان ها و زمین را آفریده و تا زمانى که آسمان ها و زمین وجود خواهند داشت ، مانند آن وجود نداشته و نخواهد داشت . (میدان جنگ) سفره پرندگان خواهد بود و درندگان زمین و پرندگان آسمان ، از آن سفره سیر خواهند شد . افراد قبیله « قیس » در آن نبرد کشته مى شود و خونخواه و طرفدارى نخواهند داشت .

صاحب کافى مى گوید : عده اى این روایت را آورده اند و اضافه کرده اند : منادى ندا مى دهد : بیایید و گوشت ستمگران را بخورید !

در از حذیفه بن منصور از امام صادق(علیه السلام) : خدا مائده (در روایتى « مأدبه» ) و سفره اى در قرقیسیا دارد که فردى از آسمان از این رخداد مطلع مى شود و مى گوید : اى پرندگان آسمان و درندگان زمین ! بیایید از گوشت بدن ستمگران سیر شوید !

از عبد الله بن ابى یعفور آمده است که ابو جعفر(علیه السلام) به من فرمود : فرزندان عباس و مروان در قرقیسیا نبردى خواهند داشت که در آن نبرد زورمندان به بلوغ نرسیده، پیر مى شوند . خداوند پیروزى را نصیب شان نخواهد کرد و به پرندگان آسمان و درندگان زمین وحى مى شود که از گوشت ستمکاران سیر شوید . آن گاه سفیانى خروج مى کند .

از جمله روایاتى که در مورد خروج سفیانى و ظهور امام مهدى وارد شده ، حدیثى است که مفید در اختصاص  آورده است : جابر جعفى مى گوید که ابوجعفر(علیه السلام) به من فرمود : اى جابر ! سرِ جایت بمان و تکان نخور (=کارى نکن )تا نشانه هایى را که برایت مى گویم ، ببینى و آنها را دریابى : نشانه اول ، اختلاف فرزندان فلانى (بنى عباس بر سر مُلک) است که گمان نمى کنم آن را ببینى ، ولى پس از من اینها را نقل کن . نشانه دیگر صدایى است که از آسمان شنیده مى شود ، همچنین صدایى که از جانب دمشق به شما مى رسد و نوید فتح مى دهد . قریه اى از شام به نام « جابیه » فرو مى رود و قسمت راست مسجد دمشق فرو مى ریزد و گروهى از ترکستان خروج مى کنند ، و پس از آن اوضاع مردم آشفته خواهد شد . برادران ترک در جزیره پیاده مى شوند و جمعى از روم خروج کرده و در « رمله » فرود مى آیند .

اى جابر ! در آن سال در هر نقطه اى از مغرب زمین ، کشمکش زیادى روى مى دهد . نخستین سرزمین عرب که خراب مى شود ، شام است . در شام سه پرچم مختلف با هم جنگ خواهند داشت : پرچم اول اصهب ( سرخ و سفید ) پرچم دوم ابقع (سیاه و سفید) و پرچم سوم سفیانى است . سفیانى با پرچم ابقع برخورد مى کند و با هم مى جنگند و او و تمام همراهانش را به قتل مى رساند . بعد پرچم اصهب را تار و مار مى کند . آن گاه هدفى جز رفتن به عراق ندارد . سپس لشکر او به قرقیسیا مى رسد و جنگى در آنجا جنگ درمى گیرد که صد هزار نفر از ستمگران کشته مى شود
پس از آن سفیانى هفتاد هزار لشکر به کوفه مى فرستد ، آنها مردم کوفه را یا مى کشند، یا دار مى زنند ، و یا به اسیرى مى گیرند . در این بین چند لشکر از خراسان با سرعت برق، منازل میان راه را طى مى کنند . چند نفر از یاران قائم در میان آنها هستند . سپس مردى از موالى اهل کوفه قیام مى کند ، ولى سرلشکر سفیانى او را بین حیره و کوفه به قتل مى رساند .

آن گاه سفیانى لشکرى به مدینه مى فرستد . مهدى از مدینه به مکه مى رود . چون خبر رفتن مهدى از مدینه به سرلشکر سفیانى مى رسد، لشکرى را به دنبال او مى فرستد، ولى وى را نمى یابند مهدی وارد مدینه می‌شود. سرلشکر سفیانى در بیابان « بیدا » فرود مى آید . در آن جا گوینده اى از آسمان صدا مى زند : اى بیدا ! این قوم را نابود گردان ، و با این صدا زمین آنها را در کام خود فرو مى برد . تنها سه نفر از آنها باقى مى ماند که خدا صورت هاى آنها را به عقب برمى گرداند . آن سه نفر از قبیله کلب اند . این آیه درباره اینها آمده است :

« اى کسانى که کتاب آسمانى به شما داده شد ! ایمان بیاورید به آنچه نازل کردیم ، که آنچه را نزد خود دارید ، تصدیق مى کند ، پیش از آن که بعضى از صورت ها را تغییر دهیم ، و آن را به پشت برگردانیم » ( نساء/50 )

در آن روز قائم در مکه است . او در آن جا به بیت الحرام ( خانه خدا ) تکیه مى دهد ، در حالى که به آن پناه بُرده است . مى گوید : اى مردم ! ما از خدا و هر کسى که دعوت ما را بپذیرد ، یارى مى طلبیم . من از خانواده محمد ، پیغمبرتان هستم . ما از هر کس به خدا و محمد نزدیک تریم . 

ابن حماد گفته « ارطاة » را نقل کرده که معرکه قرقیسیا را به سفیانى ربط داده و طرفین را ترک و روم قرار داده و مى گوید : وقتى ترک ها و رومیان گرد بیایند و قریه اى در دمشق فرو رود و دیوار سمت غرب مسجد دمشق فرو ریزد ، در شام سه پرچم برافراشته مى شود : ابقع ، اصهب و سفیانى . در دمشق مردى و همراهانش محاصره شده و کشته مى شوند و دو نفر از آل ابو سفیان خروج مى کنند که پیروزى با دومى است . وقتى پیروان « ابقع » از مصر حرکت کنند ، سفیانى با سپاهش بر ضد آنها شورش مى کند ، و آنقدر از ترکان و رومیان در قرقیسیا مى کشد که درندگان زمین از گوشت شان سیر مى شوند .

اما این روایت ، فقط سخنى بُریده است . همچنین چند روایت وجود دارد که احادیث را مربوط به گنجى مى داند که در آن اختلاف دارند . روشن ترین روایت ، روایتى است که از ابن حماد از پیامبر آورده شده است : « کوهى از طلا و نقره در مسیر فرات نمایان مى شود که از هر نُه نفر که براى دستیابى بر آن بجنگند ، هفت نفر کشته مى شوند . اگر شاهد چنین وضعى بودید ، نزدیک آن نشوید . . . فتنه چهارم هجده سال است ، سپس رخدادهایى نمودار مى شود که خود را نشان مى دهد و فرات کوهى از طلا را نمایان مى کند . امت بر آن هجوم آورده ، از هر نُه نفر ، هفت تن کشته مى شود .
از على(علیه السلام) : سفیانى در شام ظهور مى کند ، آن گاه نبردى میان آنها در قرقیسیا رخ مى دهد (و آن قدر کشته مى دهد) که پرندگان آسمان و درندگان زمین از لاشه هایشان سیر مى شوند . سپس در پشت سرشان جنگى رخ مى دهد و گروهى مى آیند تا وارد خراسان شوند . لشکر سفیانى در پى اهالى خراسان مى آیند ، چنانکه شیعه آل محمد را در کوفه مى کشند ، آن گاه اهل خراسان در پى مهدى بیرون مى روند .

مقصود از فتنه چهارم در این حدیث معلوم نیست ، چرا که تعداد فتنه ها در روایات ناهمگون است . با اینکه تشخیص آخرین فتنه متصل به ظهور مهدى(علیه السلام) آسان است اما اکثر نصوص مربوط به این معرکه ، مُرسَل و گفته اشخاص بوده و جزء احادیث نبوى نیست اما اگر درست باشد ، احتمال دارد که گنج مذکور ، منبع نفت یا معدن طلا و نقره باشد که محل درگیرى سه دولت مى شود اما بیشتر احادیث مى گوید طرف مقابل سفیانى در این معرکه ، ترک ها هستند و چون درگیرى به خاطر ثروتى است که در مرزهاى سوریه و ترکیه وجود دارد ، بنابراین ممکن است منظور از ترک ها ، اهالى فعلى ترکیه باشند .

برخى روایات مى گوید پیش از خروج سفیانى ، عده اى در جزیره اى که جزیره ربیعه یا دیار بکر ، نزدیک قرقیسیاست ، فرود مى آیند . شاید مقصود روس ها یا دیگران باشند که امت ترک نامیده مى شوند .

بر اساس روایات ، مهدى(علیه السلام) نخستین پرچم خود را براى جنگ با ترکان برمى افرازد . مقصود از جزیره در اینجا منطقه اى نزدیک موصل است که آن نیز دیار ربیعه نامیده مى شود ، اما « رمله » که نیروهاى روم در آنجا فرود مى آیند ، شاید « رمله » فلسطین یا مصر باشد ،

کانال تلگرام https://web.telegram.org/#/im?p=@joinchatakheruzzaman

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۲:۳۶
خادم گمنام

سدۀ شیطانی در آخرالزّمان

جمعه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۵۳ ب.ظ

سدۀ شیطانی در آخرالزّمان
از روایات اسلامی بهره گرفته می شود که بی گمان، در آخرالزّمان دورانی سد ساله است که در آن، شیطان بر زمین چیره می شود، و کفر، دورویی، ستم و تباهی میان مردم پخش می شوند.
چنین می نماید که این سدۀ شیطانی با پیروزی انقلاب بُلشویکی در روسیه با رهبری لنین در اکتبر سال 1917 برابر محرّم 1336 آغاز شد، و اگر خدای متعالی بخواهد، در سال 2015 م برابر 1436 هـ.ق پایان می یابد که در آن، چشم به راه رویدادن رویدادهای بزرگی می باشیم که به قیام امام مهدی(علیه السّلام) و فروپاشی چیرگیِ شیطان بر جهان می انجامند.
از بُرَیْدَه نقل شده است که پیامبر(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

ساعت (زمان قیام قائم) بر پا نمی شود، مگر آنکه پیش از آن،
خداوند سد سال در زمین پرستیده نشود(1).

بدان که بی گمان، مراد از «ساعت»، در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، همان زمان قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.
مُسْتَوْرِد پسر شَدّاد گفته است گه شنیدم رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) می فرماید:

برای هر گروه مردمی سررسیدی است، و بی گمان، سررسیدِ گروهِ مردم
من (مسلمانان) سد سال است. پس هر گاه سد سال بر گروه مردم من
سپری شود، آنچه خدا به ایشان وعده داده است، فرا می رسد(2).

------------------------------------------------ 
1. تهذیب الآثار، ج 2، ص 829، ح 1169 (ترجمۀ نویسنده).
2. الفتن، ص 464، جزء 10، ح 1448 (ترجمۀ نویسنده).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۳:۵۳
خادم گمنام