آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

اللهم عجل لولیک الفرج

آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

اللهم عجل لولیک الفرج

آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

این وبلاگ برای ارائۀ پیشگوییهای گوناگون در بارۀ نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام) و رویدادهای آخرالزّمان است که بیشتر آنها برگرفته از کتابهای زرتشتیان، یهودیان، مسیحیان و مسلمانان، به ویژه آیات قرآن کریم و روایات اسلامی می باشند، و خوانندگان گرامی را از رویدادهایِ پیشِ رویِ جهان آگاه می سازند.

بایگانی

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

یورش ملخها بر سرزمینها در آخرالزّمان

چهارشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۰۵ ب.ظ

از نشانه های نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) پخش شدن ملخها، به ویژه ملخ سرخ، در برخی سرزمینهای اسلامی، مانند مصر، یمن، حجاز و شام، و یورش بردنِ بهنگام و نابهنگامِ آن بر کشتزارها می باشد که مایۀ نابودکردن داده های کشاورزی و نایابی فراورده های خوراکی و روی دادن گرسنگی فراگیر است.
بنا بر آنچه در قرآن کریم آمده است، ملخ از رنجهایی بود که بر فرعون و گروهش فرو فرستاده شدند. خدای متعالی فرمود:

«و بی گمان، فرعونیان را گرفتار خشکسالیها و کاستنِ میوه ها کردیم تا شاید آنان یادآور شوند ...
پس بر ایشان توفان و ملخها و کنِه ها و قورباغه ها و خون را فرستادیم، نشانه هایی جداگانه؛
پس خود را بزرگ شمردند، در حالی که گروهی بَزِهْکار بودند»(1).

از اَعْلَم اَزْدِی نقل شده است که امیر مؤمنان -علی-(علیه السّلام) فرمود:

پیشِ رویِ قائم مرگی سرخ و مرگی سپید و ملخی بهنگام و ملخی نابهنگام که مانند
 خون سرخ است، خواهند بود. مرگ سرخ با شمشیر، و مرگ سپید با طاعون است(2).

شایان یادآوری است، ملخ از بدترین زیان رسانها برای کشتزارها می باشد، و ملخ بیابانی سرخ از بدترین گونه های ملخهاست که در شرق افریقا یافت می شود، و بی گمان، در این سالهای واپسین، یورش این گونه از ملخ، بر کشتزارهای سرزمینهای جای گرفته در شرق افریقا و در شبه جزیرۀ عربی، دیده شده است.
مَعاذ پسر جَبَل گفته است:

از یمن بیرون بروید پیش از پاره شدن رشته -مرادش راه است-، و پیش از آنکه برای
 شما توشه ای مگر ملخ نباشد، و پیش از آنکه آتشی شما را سوی شام براند(3).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه معاذ صحابی پسر جبل آن را به وی نسبت نداده است.
این روایت به روی دادن سه رویداد بزرگ در یمن در آخرالزّمان اشاره می کند: بسته شدن راههای پیوند دهنده میان یمن و دیگر کشورها با روی دادن جنگ و ناآسودگی، نایابی خوراک و پدیدارشدن گرسنگی با یورش ملخها بر کشتزارهای یمن، و کوچانده شدنِ یمنیها سوی شام در پیِ ترکیدن برخی آتش فشانهای یافت شده در یمن و شعله ورشدن آتشهایی بزرگ از آنها سوی آسمان و روان شدن گدازه های بیرون آینده از دهانه ها و شکافهای آن آتش فشانها چون رودی از آتش بر زمین، و گمانی نیست در اینکه کمی پیش از آغاز این جوششهای آتش فشانی یا هنگام روی دادن آنها، صداهایی مانند غرش ابر و لرزشهایی بزرگ پدید می آیند که سرزمین یمن را سخت می لرزانند و زیندگانش را می ترسانند.
از حُذَیْفَه پسر یَمان نقل شده است که پیامبر(صلّی الله علیه و سلّم) فرمود:

... ویرانی یمن از ملخ است...(4).

از وَهْب پسر مُنَبِّه نقل شده است که گفت:

... ویرانی یمن از سوی ملخ و پادشاه است...(5).

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه وهب صنعانی تابعی پسر منبّه که نژادش هَراتی است، آن را به وی نسبت نداده است.
قَتادَه از سعید پسر مُسَیِّب نقل کرده است که امیر مؤمنان در بارۀ سخن او (خدای) متعالی: «هیچ آبادی ای نیست، مگر آنکه ما پیش از روز قیامت نابودگر یا رنج دهندۀ آن می باشیم»(6)، پرسیده شد؟ فرمود:

ویران می شود ... یمن از ملخ و پادشاه...(7).

بدان که بی گمان، مراد از «روز قیامت» در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، همان روز قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.
چنین می نماید که مقصود از «پادشاه» در دو حدیث یادشده، همان منصور قحطانی ای باشد که پیش از قیام منصور حسینی یمانی، در یمن با ستم فرمانروایی می کند، و میان وی و یمنیها درگیری روی می دهد، و بنا بر آنچه هویداست، بی گمان، منصور قحطانی همان عبدربّه منصور هادی رئیس جمهوری کنونی یمن می باشد.
در کتاب ابو حُذَیْفَه از مُقاتِل نقل شده است که وی گفت: پس از مرگ ضَحّاک، در کتابهای نگه داری شده نزدش، در بارۀ سخن خدای عزیز و جلیل: «و هیچ آبادی ای نیست، مگر آنکه ما پیش از روز قیامت نابودگر یا رنج دهندۀ آن می باشیم، رنجی سخت، و آن، در کتاب (لوح محفوظ) نوشته شده بود»(8)، خوانده ام:

... ویرانی یمن از ملخها و حَبَشِیان است...(9).

مراد از «حَبَشِیان»، همان گروههای سیاه پوستِ زینده در سرزمینهای حبشه اند که اکنون کشورهای إِتْیوپی، اِرِیتْرِه، سُومالِی و جِیبُوتِی را در بر می گیرد.
پوشیده نیست که خاستگاه این ملخهایی که بر یمن یورش می برند، افریقاست، و آنها از دریای سرخ می گذرند و به این سرزمین یا سرزمینهای حجاز و شام می آیند.
----------------------------------------------------
1. قرآن کریم، سورۀ اعراف، آیۀ 33-130 (ترجمۀ نویسنده).
2. الغیبة، نعمانی، ص 286، ب 14، ح 61 (ترجمۀ نویسنده).
3. الفتن، ص 427، جزء 9، ذیل ح 1359 (ترجمۀ نویسنده).
4. التذکرة، ص 50-1349، باب خراب الأرض و البلاد قبل الشام (ترجمۀ نویسنده).
5. السنن الواردة فی الفتن، ص 12-211، جزء 4، ب 76، ح 456 (ترجمۀ نویسنده).
6. قرآن کریم، سورۀ اسراء، آیۀ 58 (ترجمۀ نویسنده).
7. مناقب آل أبی‏ طالب، ج 2، ص 312 (ترجمۀ نویسنده).
8. قرآن کریم، سورۀ اسراء، آیۀ 58 (ترجمۀ نویسنده).
9. البدء و التاریخ، جزء 4، ص 3-102، ف 13 (ترجمۀ نویسنده). 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۰۵
خادم گمنام

بارش بارانهای سیل آسا و سرکشی آبها در آخرالزّمان

شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۲:۲۳ ب.ظ

 بارش بارانهای سیل آسا و سرکشی آبها در آخرالزّمان
بارش بارانهای سیل آسای پی در پی در زمانی کوتاه و سرکشی آبها و فرورفتن بسیاری از سرزمینها در آب از نشانه های نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) می باشد.
بی گمان، بارانهایی که در سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) در بازۀ چهل روز می بارند و مایۀ چیره شدن آب بر زمین و سست شدن و رانش آن و ویرانی سرزمینها و نابودی روییدنیها و تباهی میوه ها و کم شدن خوراکیها می شوند، توفان نوح(علیه السّلام) را به یاد انسان می آورند.
داستان توفان نوح میان مسلمانان، یهودیان و مسیحیان شناخته شده و در قرآن کریم و تورات یاد شده است، و بنا بر آنچه از نوشتار این دو کتاب و جز آن دو هویدا می شود، این توفان فراگیر و جهانی و مرکزش سرزمینهای جزیره و عراق بوده است که میان دو رود دجله و فرات جای گرفته اند. و بی گمان، خداوند دعای نوح(علیه السّلام) بر زیان قومش را که سرکشی و بت پرستی می کردند، پاسخ داد، و به نوح فرمان داد که کشتی ای بزرگ بسازد، و هنگامی که ساختن کشتی پایان یافت، خداوند رنجش را بر آن گروه ستمکار فرود آورد، به گونه ای که در بازۀ چهل روز و شب، از آسمان بارانهایی سیل آسا فرستاده و از زمین چشمه های بسیاری جوشیده شدند؛ پس، از گردآمدن آب آن بارانها و چشمه ها توفانی بزرگ پدید آمد که کافران را نابود کرد، و مؤمنانی که با نوح سوار کشتی شده بودند، از آن رهایی یافتند(1).

از اَنَس پسر مالِک نقل شده است که رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

ساعت (زمان قیام قائم) بر پا نمی شود، مگر آنکه مردمان
بارانی فراگیر باریده شوند و زمین چیزی نرویاند(2).

از اَنَس پسر مالِک شنیده شده است که می گفت:

از [نشانۀ](3) نزدیک شدن ساعت (زمان قیام قائم) پدیدارشدن کانها،
بسیاری باران و کمی روییدنی است...(4).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه انس صحابی پسر مالک آن را به وی نسبت نداده است.
بدان که بی گمان، مراد از «ساعت» در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، همان زمان قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.

از ابو هُرَیْرَه روایت شده است که رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

خشکسالی آن نیست که باران نباریده شود، بلکه خشکسالی آن است که باریده و باریده شوید و زمین چیزی نرویاند(5).

از ابو بَصِیر نقل شده است که ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) فرمود:

بی گمان، پیشاپیش قائم(علیه السّلام) سالی پُرآب و باران خواهد بود که در آن،
میوه ها و خرما روی درخت تباه می شوند. پس، در آن گمان مبرید(6).


ماهها و روزهای بارش بارانهای سیل آسا
ا
ز شَعْبِی نقل شده است که پسر کوّاء به علی(علیه السّلام) گفت:

ای امیر مؤمنان، آیا سخنت: «شگفتا سراسر شگفتی میان جمادی و رجب» را دیدی؟! فرمود او (علیه
السّلام): وای بر تو ای یک چشم، آن، گردآوردن پراکنده ها و زنده کردن مردگان و دروکردن روییدنیها
و سختیها و کارهای بزرگی اند که نابودگر و نیست کننده می باشند، من و تو در آنجا نیستیم(7).
عبدالکریم خَثْعَمِی نقل کرده و گفته است: به ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) گفتم:
قائم(علیه السّلام) چه اندازه پادشاهی می کند؟ فرمود: هفت سال در حالی که برای وی روزها
دراز می شوند، به گونه ای که یک سال از سالهایش اندازۀ ده سال از سالهای شما خواهد بود؛
پس سالهای پادشاهی اش هفتاد سال از سالهای شما می باشد. و هر گاه قیامش نزدیک شود،
مردمان در جمادی آخر و ده روز از رجب بارانی باریده می شوند که آفریدگان همانندش را ندیده اند؛
پس با آن گوشت مؤمنان و تنهای آنان را در گورهایشان می رویاند، و گویا من می نگرم به
آنان در حالی که از سوی جُهَیْنَه روی می آورند و موهایشان را از خاک پاک می کنند(8).

مراد از «جُهَیْنَه» در این حدیث همان سرزمین جهینه از سرزمینهای حجاز است که در غرب مدینه تا کنارۀ دریای سرخ جای دارد(9).
امام مهدی(علیه السّلام) در نامه ای که در روزگار پنهان شدنش، برای دانشمند شیعه شیخ مفید(رحمه الله) فرستاده است، فرمود:

... بی گمان، ما نگاهداری را شما را نادیده نمی گیریم، و یادآوری شما را فراموش نمی کنیم،
و اگر آن ‏نمی بود، بی گمان، سختی بر شما فرود می ‏آمد، و دشمنان، شما را ریشه کن
می کردند ... به پنهان ورزی چنگ زنید از زبانه کشیدن آتش روزگار نادانی عربها که گروههایی
اَمَوی آن را برمی افروزند، و با آن، گروهی راه یافته را می ترسانند ... هر گاه جمادی اوّل از
این سالِ شما (سال ظهور) فرا برسد، از آنچه در آن روی می دهد، پند بگیرید، و برای آنچه در
پی اش خواهد بود، از خواب فراموشیِ خود بیدار شوید. به زودی برای شما از آسمان نشانه ای
روشن پدیدار می شود، و همانندِ آن در زمین خواهد بود، و در سرزمین مشرق چیزی ناشادمانگر
و آشفته کننده روی می دهد، و پس از آن، گروههایی بیرون رونده از اسلام بر عراق چیره
خواهند شد که با کارهای بدشان روزیها بر مسلمانان تنگ می شوند. سپس در پیِ آن، اندوه
از میان می رود با نابودی سرکشی از بدان که با مرگش پرهیزکارانِ خوب شادمان می شوند...(10).

شایان یادآوری است که بی گمان، امام مهدی(علیه السّلام) در این نامۀ ارزشمند به رویدادهای بزرگِ پیاپی ای اشاره می کند که در سال ظهورش در جهان، به ویژه سرزمینهای اسلامی، روی می دهند، و مراد از «گروههایی اَمَوی»، همان بنی مروان و بنی سفیان و دنباله های آنان مانند گروه داعش اند، مقصود از «گروهی هدایت شده»، همان شیعیان امام علی(علیه السّلام) می باشند، و نمی دانیم چه رویدادی در ماه جمادی اوّل روی می دهد که مایۀ پندگرفتن می شود، و سخن وی: «و برای آنچه در پی اش خواهد بود، از خواب فراموشیِ خود بیدار شوید» به بارش بارانهای سیل آسای پیاپی در جمادی آخر و ده روز از رجب اشاره دارد، و آنها همان بارانهای شگفتی اند که آفریدگان مانندشان را ندیده اند، و نیز به سه صدایی که در ماه رجب شنیده می شوند و به قیام سفیانی و یمانی و خراسانی در این ماه اشاره می کند، و نشانۀ روشنِ آسمانی همان صدایِ بلند جبرائیل(علیه السّلام) است که هنگام دمیدن سپیدۀ سحر در مکّه، شب جمعه 23 ماه رمضان، نام قائم(علیه السّلام) را از آسمان فریاد می زند، و نشانۀ زمینیِ همانند نشانۀ آسمانی همان صدای ابلیس(لعنه الله) می باشد که پس از ناپدیدشدن خورشید در مکّه، در پایان روز جمعه 23 ماه رمضان، نام عثمان را از زمین بانگ می زند و مردم را سوی ناراستی فرا می خواند، و سخن امام: «در سرزمین مشرق چیزی ناشادمانگر و آشفته کننده روی می دهد» از مرگ دومین پادشاه بنی عبّاس عبدالله بسیاردارا در ماه رجب و افتادن ناسازگاری و چنددستگی میان آنان در ماه شعبان خبر می دهد، و در پیِ این رویداد بزرگی که دولت بنی عبّاس را سست می کند، چیره شدن اَصْهَب مروانی و پیروانش، از بازماندگان حزب بعث و گروه داعش، بر سرزمینهای جزیره و عراق، خواهد بود، و گمانی نیست در اینکه این گروههایِ ستمکارِ بیرون رونده از اسلام، پس از آنکه بر کشور عراق چیره می شوند، راهِ رسیدن ایرانیان از آنجا به سوریه را می بندند، و دایرۀ تنگنای دولتهای غربی بر سوریها را تنگتر می کنند، و در پیِ این کارهای دشمنانه، بی گمان، ایرانیان بر عراق یورش می برند و شهر راهبردی بصره را می گیرند و عراقیها را در تنگنا می افکنند و از فرستادن کالاهای خوراکی و دیگر چیزها از ایران و از بندر بصره به عراق پیشگیری می کنند، و بدین گونه، مسلمانان در عراق و سوریه دچار تنگناهای اقتصادی دشواری می شوند، و بنا بر آنچه هویداست، مقصود از «سرکشی از بدان»، همان عثمان سفیانی فرمانروای بیشتر سرزمینهای شام است که سپاهش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یورش می برد، و با نابودی اش، دلهای مؤمنان در سراسر جهان شاد می شوند.

چیره شدن آب بر روی زمین
روایت شده است از علی پسر محمّد عسکری، از پدرش، از نیایش امیر المؤمنین(علیه السّلام) که فرمود: رسول خدا(صلّى الله علیه و آله) فرمود: هنگامی که به آسمان چهارم برده شدم، نگاه کردم به گنبدی از لؤلؤ که برای آن چهار گوشه و چهار در بود همه اش از پارچۀ ابریشمی زربافت سبز، گفتم: ای جبرائیل، این گنبدی که نیکوتر از آن را در آسمان چهارم ندیدم چیست؟! گفت: دوست من محمّد، این شکل شهری است که به آن قم گفته می شود و در آنجا بندگان مؤمن خداوند گرد می آیند که چشم به راه محمّد و شفاعت وی برای رستاخیز و حساب کردن می باشند، و بر آنان اندوه، دلنگرانی و ناشادمانیها و ناخوشایندها می رود. [راوی](11) گفت: از علی پسر محمّد عسکری(علیه السّلام) پرسیدم: کی چشم به راه گشایش خواهند شد؟ فرمود:

هنگامی که آب روی زمین را فرا گیرد.(12)

1. میان دو کروشه از افزوده های ما هست، و بنا بر آنچه از کتاب «تاریخ قم، ص 269، ف 8،  ب 1، چاپ نخست، سال 1385 هـ.ش در قم» برمی آید، راوی همان ابو مُقاتِل دیلمی است.
2. الاختصاص، ص 2-101، در مدح مدینۀ قم (ترجمۀ نویسنده).


سستی زمین و رانش آن
عبدالله پسر عبّاس گفت که با رسول خدا(صلّى الله علیه و آله و سلّم) حج گزاردیم، حجّ وداع(13). پس، حلقۀ در کعبه را گرفت و به ما رو کرد و فرمود: آیا شما را از پیش درآمدهای «ساعت» آگاه نکنم؟ و در آن روز، سلمان از همۀ مردم به او نزدیکتر بود، گفت: بله ای فرستادۀ خدا. فرمود:

... هنگام آن پیش درآمدها «رُوَیْبَضَه» سخن خواهد گفت. سلمان گفت: ای فرستادۀ خدا، پدر
و مادرم فدای تو باشد، «رویبضه»(14) چیست؟ فرمود او(صلّی الله علیه و آله و سلّم): کسی
در بارۀ کار تودۀ مردم سخن خواهد گفت که پیش از این چنین نمی کرد. ایشان آن اندازه که
خدا بخواهد، می مانند و در مدّت ماندگاریشان زمین را می کاوند. پس زمین پاره های دل خود،
تلا و نقره، را سوی ایشان می افکند(3). آن گاه، با دست خود به ستونها اشاره کرد و فرمود:
مانند اینها. آنان جز زمانی اندک درنگ نمی کنند تا آنکه زمین سست شود سست شدنی؛ پس
هر گروهی گمان می کند که سرزمین آنان سست شده است. سپس فرمود: پس در آن روز،
تلا و نقره سودی نمی دهند؛ و این، معنای سخن خداوند: «بی گمان، پیش درآمدهای
آن (ساعت) فرا رسیده اند»(15)، می باشد(16).

بدان که بی گمان، بنا بر پژوهش نویسنده، در رونویسی و نقل گفتارهای این حدیث در هم ریختگی و پیش و پس افتادنی روی داده است، و ما سازگار با آنچه از همۀ روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان بهره گرفته ایم، آن را درست و نقل کرده ایم.
بنا بر آنچه هویداست، بی گمان، این سستی سخت برای زمین از نشانه ها و پیامدهای بارش بارانهای سیل آسای پیاپی بر روی آن می باشد.
1. حجّ وداع واپسین حجّی است که پیامبر(صلّی الله علیه و آله) آن را گزارد.
2. «رُوَیْبَضَه»، بنا بر آنچه در فرهنگنامه های واژگان عربی آمده است، کوچک شدۀ رابِضَه می باشد، و ها در آن برای مبالغه است، و جمع آن رُوَیْبَضون و رُوَیْبَضات، و از معانی آن «انسان ناشناخته»، «ناتوان از کارهای بزرگ» و «گوسفندچران» می باشد (در این باره بنگرید: العین و لسان العرب، درگاه «ربض»).
3. مرادش آن است که رویبضه ها در روزگار فرمانرواییشان در آخرالزّمان به گنجها و کانهای زمین دست می یابند، و گمانی نیست که این کار برآیند سخت آزمندیشان بر زیباییهای دنیا و آرایشهای آن و بسیاری گنجها و کانها در کشورشان و بهره گیری آنان از فن آوریهای نوین می باشد.
4. قرآن کریم، سورۀ محمّد(صلّی الله علیه و آله)، آیۀ 18 .
5. تفسیر القمّیّ، ج 2، ص 82-279، سورۀ محمّد-صلّی الله علیه و آله- (ترجمۀ نویسنده).


سیلاب در کوفه و نجف
«کُوفَه» در روزگاران کهن سرزمینی شنزار و سرخ بر کنارۀ غربی رود فُرات بود که شهر کوفه در مشرق، و بخشهای بلند جای گرفته در پشت آنجا در مغرب، مانند ثَوِیَّه، غَرِی و نَجَف، را در بر می گرفت، و «نجف» بلندی ای در پایانۀ پشت کوفه بر کنارۀ دریای نجف در مغرب می باشد که نزدیک 1 کیلومتر از آرامگاه امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) دور است، و این نام با گذر زمانها شناسه ای شد برای شهری که در کنار همان بلندی پدید آمد(17).
از سَعْد نقل شده است که ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) فرمود:

سال گشایش فرات پرآب می شود، به گونه ای که درون کوچه های کوفه می رود(18).

امام صادق از پدرانش(علیهم السّلام) نقل کرده است که علی(علیه السّلام) فرمود:

هر گاه در حجازِ شما آتش افتد و در نَجَفِ شما آب روان شود،
چشم به راه آشکارشدن قیامگرتان باشید(19).

روایت شده است که بی گمان، سرور ما زین العابدین علی پسر حسین(علیهما السّلام)، روز آمدنش به مسجد جامع کوفه و پس از آنکه در آنجا نماز گذارد، بر نجفِ کوفه ایستاد و فرمود:

همان است، همان است، ای نجف. سپس گریست و گفت: چه ناخوشیِ فراگیری! در بارۀ آن پرسیده
شد، فرمود: هر گاه نجفِ شما را سیل و باران پُر کنند، در حجاز، میان سنگها و کلوخها، آتش پدیدار شود
و تاتارها بغداد را بگیرند، چشم به راه آشکارشدن قیامگر باشید که چشم به راهش می باشند(20).

مراد از «تاتارها» در اینجا، همان ترکهای مغول زیندۀ بخش تُرْکِسْتان در آسیای میانه اند که استان سِینْ کِیانْگ چین، ترکمنستان، ازبکستان و تاجیکستان را در بر می گیرد.
از این حدیث و دیگر روایات بیانگر رویدادهای آخرالزّمان هویداست که بی گمان، هنگامی که زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) نزدیک می شود، فرات سرریز می شود، به گونه ای که آب درون خیابانها و کوچه های کوفه و نجف می رود، برخی آتشفشانهای حجاز می جوشند و شعله ور می شوند، و «تاتارها» با رهبری هاشمی چینی و فرماندهی شُعَیْب تَمِیمِی خراسانی بر عراق یورش می برند و بخشهای راهبردیش، مانند بصره، کوفه و به ویژه بغداد را که در آن زمان یکی از بزرگترین پایگاههای ارتشی سپاه سفیانی است، می گیرند.
1. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
2. الإرشاد، ج 2، ص 377 (ترجمۀ نویسنده).
3. الصراط المستقیم، ج 2، ص 258، ف 1، با نقل از: عجائب البلدان (ترجمۀ نویسنده).
4. التشریف بالمنن، ص 369، ملحقات، ح 541 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).


فرورفتن بصره در آب

بَصْرَه شهری بندری در جنوب شرقی عراق بر کنارۀ  خلیج فارس و بر کرانۀ شطّ العرب است که در شمال کویت و نزدیک مرزهای ایران جای دارد(21).
از حُذَیْفَه پسر یَمان روایت شده است که پیامبر(صلّی الله علیه و سلّم) فرمود:

ویرانی در گوشه و کناره های زمین پدیدار می شود(22) تا آنکه مصر ویران گردد،
و مصر از ویرانی آسوده است تا آنکه بصره ویران شود، و ویرانی بصره
از فرورفتن در آب(3) است، و ویرانی مصر از خشکیدن نیل می باشد...(24).

حسن بَصْری به همشهریانش گفته است:

بادی زرد از سوی قبله(25) نزد شما می آید، و سه روز و دو شب پایدار می شود، به گونه ای
که شب از زردیِ بسیار مانند روزِ روشن شود، و پس از آن، در آب فرورفتن بصره خواهد بود،
سپس چشم به راه نشانه های پیاپی ای از آسمان باشید که چون به رشته کشیدن دانه ها
پشت سر هم اند. پس نخستین نشانه ها آذرخشها، سپس باد زرد، آنگاه بادی پایدار و صدایی از
آسمان است که در آن آفریدگانی می میرند، و در واسط نابودی بسیاری، و در کوفه شگفتیهایی،
و در اهواز زمین لرزه هایی می باشند که خانه هایشان گورهایشان خواهند شد،
سپس راهها بسته می شوند. پس، کسی از شهری به شهری نمی رود(26).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) یا امام علی(علیه السّلام) باشد، اگرچه حسن بصری تابعی آن را به یکی از آن دو نسبت نداده است.
«واسِط» که اکنون کُوت نامیده می شود، شهری در شرق عراق است که نزدیک مرزهای ایران جای دارد، و به این نام نامیده شده است؛ زیرا دوری آن تا بصره و کوفه نزدیک میانه می باشد.
اَهْواز شهری در جنوب غربی ایران است که رود کارون از آن می گذرد و نزدیک مرزهای عراق جای دارد.(27)

پسر عبّاس در آنچه از وی نقل شده گفته است:

بی گمان، علی هنگامی که از جنگ بصره آسوده شد، برای مردم سخنرانی کرد و رویدادهایی
را که در بصره خواهند بود، یاد کرد و سپس فرمود: و سختیها و کارهای بزرگی می باشند،
سپس در آب فرو می رود، فروبرده شدنی ویرانگر از چشمۀ زُغَر. گفت: سپس فرود آمد و مردم
دنبالش رفتند، در حالی که شاخۀ بریده شده ای در دستش بود تا آنکه به آبگیری سرتنگ رسید،
و با شاخۀ بریده شده به دهانۀ آن اشاره کرد و فرمود: این زغر است، این زغر است. پسر عبّاس
گفت: پس چشمه روان شد و امیر مؤمنان به آن فرمود: آرام باش زغر، بایست زغر،
زمان تو نزدیک نشده و هنگام تو فرا نرسیده است. گفت: پس در زمین فرو رفت(28).


ابو خِیْرَه گفته است که شنیدم علی(رضی الله عنه) می فرمود:

بی گمان، بصره در آب فروبرده یا سوزانده می شود. گویا من مسجدش
و دارایی خانه اش را می بینم که چون سینۀ کشتی ای است(29).

از سخنان امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) است در نکوهش بصره و زیندگانش پس از نبرد جمل:

... ماندگار پیش روی شما در گرو گناه خویش است، و رونده از میان شما به مهربانی سرور
خویش می رسد. گویا من مسجد شما را می بینم که مانند سینۀ کشتی ای است که بی گمان،
 خداوند رنج را از بالایش و پایینش بر آن فرستاده و کسی که درونش می باشد را در آب فرو برده
 است(30). بی گمان، هنگامی که امیر مؤمنان -علی(علیه السّلام)- از کار جنگ با جَمَلیها آسوده
 شد ... فرمود: ای بصریها، ای زیندگان سرزمین زیر و رو شده که با زیندگانش سه بار زیر و رو شده
 و بر خداست که چهارمی را به پایان رساند ... سرزمین شما خاکش بدبوترین سرزمینهای خداست
 و دورترین آنها از آسمان می باشد، در آنجا نه دهم بدی است، زندانی شدۀ در آن در گناه خود
و بیرون روندۀ از آن در بخشایش خداوند می باشد. گویا می نگرم به همین آبادی شما در حالی
 که آب آنجا را پوشانده است، به گونه ای که از آن جز کنکره های مسجد دیده نمی شوند، انگار
سینۀ پرنده ای در آب فراوان دریاست! پس اَحْنَف پسر قیس نزد وی برخاست و به او گفت: آن
رویداد کی خواهد شد؟ فرمود: ای ابو بحر، بی گمان، تو به آن زمان نخواهی رسید، و میان تو
و میان آن سده هایی اند، ولی بینندۀ از شما باید به کسی که اکنون از شما پنهان است، برساند
تا به برادرانشان برسانند. هنگامی که آنان بصره را ببینند که بی گمان، کلبه های چوبین و نیین اش
خانه هایی و بیشه زارهایش کاخهایی شده اند، گریختن گریختن؛ پس بی گمان، در آن روز
بصره ای(31) برای شما نخواهد بود ... سپس فرمود: خوشا به تو ای بصره، وای بر تو ای
بصره از سپاهی که برایش گرد و خاک برخاسته و آوای آرامی نیست(32). مُنْذِر به وی گفت:
ای امیر مؤمنان، چه چیزی از آنچه یاد کردی، پیش از در آب فرورفتن به ایشان می رسد،
و خوشا چیست و وای کدام است؟ فرمود: آن دو، دو دَرَند. پس خوشا دَرِ آسایش و وای
 دَرِ رنج است، ای پسر جارود. بله، خونخواهیهای(33) بزرگی اند که از آنهاست گروه هوادارانی
که برخی دیگری را می کشند، و از آنهاست آشوبی که مایۀ ویران رها کردن فرودگاهها،
ویران شدن خانه ها، دست یازیدن به داراییها، کشتن مردان و در بند کردن زنانی خواهد بود
که سربریده می شوند، سر بریدنی؛ ای وای کار آنها سخنی شگفت است ... کشته می شود
 کسی که می کشد و می گریزد کسی که می گریزاند. سپس لرزاندنی سخت و آن گاه سنگباران
 کردنی و سپس فروبردنی و آن گاه زشت کردنی و آن گاه گرسنگی خاکستری و سپس مرگ سرخ
 خواهد بود، و آن، فرورفتن در آب است ... فرمان خدا در بارۀ شما انجام شدنی و داوری اش
 پیاده شدنی است، چیزی فرمان خدا را پس نمی اندازد و او زود حسابگر است، خداوند
می فرماید: «و هیچ آبادی ای نیست، مگر آنکه ما پیش از روز قیامت نابودگر یا رنج دهندۀ
 آن می باشیم، رنجی سخت، و آن، در کتاب (لوح محفوظ) نوشته شده بود»(34)...(35).

حسن بصری از کسی که به او خبر داده نقل کرده است که بی گمان، علی پسر ابو طالب(علیه السّلام) به پسر عبّاس گفت: ای پسر عبّاس، بی گمان، چیزهای گوناگونی شنیده ام، ولی تو که خدای از تو خشنود باشد، حدیث بگو، گفت:

... عربهای بیابانی بر شما(36) یورش می برند، و هنگام یورش عربهای بیابانی کشته شدن پادشاه
خواهد بود؛ پس، نابرابری و بدکارگی میان مردم آشکار می شود، و برای شما نشانه هایی پیاپی
می آیند که گویا دانه هایی به رشته کشیده و پاره شده اند که پی در پی فرو می ریزند. پس،
هر گاه پادشاهی که بر سر شماست، کشته شود، چشم به راه شورش آل ابو سفیان باشید،
و نشانۀ شورش آنان نابودی مصر است، و هنگام نابودی مصر، بصره فروبرده می شود،
فروبرده شدنی در بندرگاه آنجا و در کناره های آنجا، و دو فروبرده شدن در بازارش و مسجد
جامعش، سپس در پیِ آن توفان آب خواهد بود؛ پس کسی که از شمشیر رهایی یابد، از آب
رهایی نمی یابد، مگر کسی که در جاهای باز بیرون بصره جای گیرد و درون آنجا را رها کند،
و در مصر سه فرو برده شدن و شش زمین لرزه و سنگباران کردنی از آسمان خواهد بود...(37).

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه عبدالله صحابی پسر عبّاس آن را به وی نسبت نداده است.
گمان می کنم که مراد از «عربهای بیابانی» در این روایت همان پیروان اصهب مروانی از بازماندگان حزب بعث و گروه داعش باشد که بیشترشان از عربهای بیابان نشین اند، و بر مسلمانان عراقی یورش می برند و پادشاهشان را می کشند، و گمانی نیست در اینکه پادشاه کشته شونده در عراق همان نخست وزیر است؛ زیرا در این کشور توانایی وی از رئیس جمهوری بیشتر است، و چیرگی مروانیان با رهبری اصهب مروانی بر بغداد در ماه رجب یا شعبان سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، چیرگی خاندان ابو سفیان با رهبری عثمان سفیانی بر دمشق در ماه رمضان همان سال را در پی دارد، و کمی پیش از این رویداد دو نشانه آشکار می شوند: نخستین آن دو ویرانی مصر و نابودی بسیاری از زیندگانش و زمامدارش در پیِ یورش قیسیان و بربرهای مغربی از لیبی بر این کشور و روی دادن فروبرده شدن و زلزله و سنگباران کردن و خشکیدن نیل در آنجا، و دومی از آن دو ویرانی بصره و نابودی بسیاری از زیندگانش با تکان سخت و سنگباران کردن و فروبرده شدن.


بارانهای پیاپی و سیلاب در ایران

در کتاب اَوِسْتا که کهنترین نوشتار زرتشتیان می باشد، آمده است:

به ناگاه سیل ممالک آریایی را فرا گیرد. به ناگاه لشکر دشمن به ممالک آریایی درآید.
به ناگاه ممالک آریایی در هم شکند(38).

مراد از «ممالک آریایی» همان کشور ایران کنونی، و مقصود از «لشکر دشمن» همان نیروهای سپاه شَرُوسِی است.
نُوسْتْرْاَدَمُوس، پیشگو و ستاره شناس مشهور فرانسوی، هنگامی که از آغاز و انجام انقلاب ایران که در 1970 م پیروز شد، سخن گفت، از بارش بارانی پیوسته در ایران خبر داده است:

باران، گرسنگی و جنگ در ایران باز نمی ایستند.
ایمانی بزرگ پادشاه را به زانو در می آورد.
آن کارهایی که در فرانسه آغاز شده بودند، در همان جا پایان می یابند.
نشانه ای رازآلود برای سرنوشت کسی که در تنگناست(39).

مراد از جنگ پیوسته در ایران همان نبرد ایران با عراق پس از چیره شدن اصهب مروانی بر این کشور و نبرد شروسی با ایران و دیگر جنگهاست.


شناورشدن کورِنْتوس و اِفِسُوس در دو دریا
کورِنْتُوس شهری کهن و بندری در جنوب یونان می باشد که بر خلیج کورنتوس جای دارد، و اِفِسُوس شهری کهن در غرب ترکیه و نزدیک کنارۀ دریای اِژِه جای گرفته است(40).
نُوسْتْرْاَدَمُوس، پیشگو و ستاره شناس مشهور فرانسوی، از احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان بهره گرفته و به روی دادن زمین لرزه هایِ پیاپی ای در زیر دریای مدیترانه و پیرامونش اشاره کرده است که توفانهایی دریایی (تسونامی) پدید می آورند و برخی شهرهای کناره ای اروپا و ترکیه را در آب فرو می برند، و از یورش نیروهای خزر و ترک بر ایران و یورش نیروهای قیسی و بربر بر مصر، فلسطین، اردن و سوریه در فصل بهار، خبر داده است:

برای چندین شب زمین خواهد لرزید.
در بهار دو تلاشِ پی در پی انجام می گیرد.
کورِنْتوس و اِفِسُوس در دو دریا شناور می شوند.
جنگ در دو نبرد دلیرانه پایدار خواهد ماند(41).

شایستۀ یادآوری است، بی گمان، گروههای خزر و ترک و قیس و بربر به دلیری در جنگ شناخته شده اند.


سیلاب در بریتانیای بزرگ
نُوسْتْرْاَدَمُوس، پیشگو و ستاره شناس مشهور فرانسوی، در یکی از رباعیهایش گفته است:

بریتانیای بزرگ که انگلستان را در بر می گیرد،
با سیلاب بسیار بلندی پوشیده خواهد شد.
پیمان نوِ اوسونیا جنگ را پدید خواهد آورد،
به گونه ای که آنها در برابر ایشان کشمکش خواهند کرد(42).

چنین می نماید، سیلاب بزرگی که کشور بریتانیا، به ویژه انگلیس، را فرا می گیرد، برآیند پدیدآمدن موجهای شتابان و نیرومند دریایی و پیشروی آنها سوی کناره ها (تسونامی) باشد، در پیِ رویدادن زلزله ها یا ترکیدنهای آتش فشانی در زیر دریا و یا افتادن شهابها از آسمان در آن، و «اوسونیا» سرزمینی در جنوب ایتالیاست.
-------------------------------------------------------------------
1. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
 2. المسند، ج 4، ص 282، ح 12432 (ترجمۀ نویسنده).
3. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
4. الفتن، ص ۳۸۵، جزء ۹، ح ۱۳۶۷ (ترجمۀ نویسنده).
5. صحیح مسلم، ج 4، ص 2228، کتاب فتن و أشراط ساعت، ب 15، ح 44 (ترجمۀ نویسنده).
6. الإرشاد، ج ۲، ص ۳۷۷ (ترجمۀ نویسنده).
7. معانی الأخبار، ص ٤٠٦، ب نوادر معانی، ح 81 (ترجمۀ نویسنده). 
8. الإرشاد، ج 2، ص 381 (ترجمۀ نویسنده).
9. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
10. الاحتجاج، ج ۲، ص 9-598، ش ۳۵۹ (ترجمۀ نویسنده).
11. میان دو کروشه از افزوده های ما هست، و بنا بر آنچه از کتاب «تاریخ قم، ص 269، ف 8،  ب 1، چاپ نخست، سال 1385 هـ.ش در قم» برمی آید، راوی همان ابو مُقاتِل دیلمی است.
12. الاختصاص، ص 2-101، در مدح مدینۀ قم (ترجمۀ نویسنده).
13. حجّ وداع واپسین حجّی است که پیامبر(صلّی الله علیه و آله) آن را گزارد.
14. «رُوَیْبَضَه»، بنا بر آنچه در فرهنگنامه های واژگان عربی آمده است، کوچک شدۀ رابِضَه می باشد، و ها در آن برای مبالغه است، و جمع آن رُوَیْبَضون و رُوَیْبَضات، و از معانی آن «انسان ناشناخته»، «ناتوان از کارهای بزرگ» و «گوسفندچران» می باشد (در این باره بنگرید: العین و لسان العرب، درگاه «ربض»).
15. قرآن کریم، سورۀ محمّد(صلّی الله علیه و آله)، آیۀ 18 .
16. تفسیر القمّیّ، ج 2، ص 82-279، سورۀ محمّد-صلّی الله علیه و آله- (ترجمۀ نویسنده).
17. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
18. الإرشاد، ج 2، ص 377 (ترجمۀ نویسنده).
19. الصراط المستقیم، ج 2، ص 258، ف 1، با نقل از: عجائب البلدان (ترجمۀ نویسنده).
20. التشریف بالمنن، ص 369، ملحقات، ح 541 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).
21. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
22. در همۀ نسخه های چاپی التذکرة یافت شده نزد ما، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «یبدأ» یافت می شود که به «یبدو» اصلاح و ترجمه گردید.
23. در همۀ نسخه های چاپی التذکرة یافت شده نزد ما، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «العراق» یافت می شود که به «الغرق» اصلاح و ترجمه گردید.
24. التذکرة، ص 1349، باب خراب الأرض و البلاد قبل الشام، با نقل از: روضة المشتاق (ترجمۀ نویسنده).
25. مرادش آن است که این باد از سوی جنوب غربی بصره می وزد.
26. التشریف بالمنن، ص 254، فتن ‏سُلَیْلی، ب 41، ح 372 (ترجمۀ نویسنده).
27. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
28. معجم ما استعجم، ج 2، ص 699، درگاه «عین زغر» (ترجمۀ نویسنده).
29. السنن الواردة فی الفتن، ص 218، جزء 4، ب 81، ح 472 (ترجمۀ نویسنده).
30. بحار الأنوار، ج 32، ص 245، ب 4، ح 194، با نقل از: نهج البلاغة (ترجمۀ نویسنده).
31. در همۀ نسخه های چاپی بحار الأنوار یافت شده نزد ما، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «بصیرة» یافت می شود که به «بصرة» اصلاح و ترجمه گردید. 
32. این سخن از حدیث یادشده می تواند اشاره کند به اینکه سپاهی که بر بصره یورش می برد و در آنجا فرود می آید، برای فرستادن نیروهایش به این بخش، کار هوابرد را انجام می دهد، و چنان که می دانید، برای چنین سپاهی گرد و خاکهای برخاسته و آواهای آرامی نیست.
33. در همۀ نسخه های چاپی بحار الأنوار یافت شده نزد ما، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «تارات» یافت می شود که به «ثأرات» اصلاح و ترجمه گردید. 
34. قرآن کریم، سورۀ اسراء، آیۀ 58 (ترجمۀ نویسنده).
35. بحار الأنوار، ج 32، ص 6-253، ب 4، ح 199، با نقل از: شرح نهج البلاغة، میثم بحرانی (ترجمۀ نویسنده).
36. در نسخۀ چاپی التشریف بالمنن تکیه شده بر آن، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «علیهم» یافت می شود که به «علیکم» اصلاح و ترجمه گردید. 
37. التشریف بالمنن، ص 252، فتن سُلَیْلی، ب 39، ح 370 (ترجمۀ نویسنده).  
38. یَشْت ها، ج 1، ص 371، بخ تیر یشت، کردۀ 16، بند 61 (مانند این نوشتار در بهرام یشت، کردۀ 17، بند 53 نیز آمده است).       
39. نوشتارهای نوسترادموس به زبان فرانسوی و برگردان آن به زبان انگلیسی، سانتوری 1، رباعی 70 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).
40. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
41. نوشتارهای نوسترادموس به زبان فرانسوی و برگردان آن به زبان انگلیسی، سانتوری 2، رباعی 52 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).
42. نوشتارهای نوسترادموس به زبان فرانسوی و برگردان آن به زبان انگلیسی، سانتوری 3، رباعی 70 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).

 

۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۲۳
خادم گمنام