🔴جنگهای پایدار و آشوبهای فراگیر از صفر تا صفر
صفر دومین ماه از ماههای دوازدهگانۀ سال هجری قمری نزد مسلمانان است، و از برخی روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان برداشت میشود که هر گاه خدای متعالی بخاهد امام مهدی-علیهالسّلام- را بر جهانیان چیره کند، میان آنان، بهویژه مسلمانان، جنگهایی پایدار و آشوبهایی فراگیر را در بازهای یکساله پیش میاندازد که از صفر سال پیش از قیام امام آغازیده، و در صفر پس از قیامش پایانداده میشوند، و گویا آغاز جنبشهای اصهب مروانی در عراق و اعرج کندی در لیبی و عثمان سفیانی در سوریه همان آغاز آشوبها و جنگهاییاند که در این بازۀ زمانی روی میدهند، و برخی پژوهشگران باور دارند که شوریدن ترکها بر ارمنیها در قفقاز جنوبی آغاز آن جنگها و آشوبها است، و خداوند داناتر است.
در اینجا شایان اشاره است که ماه صفر در روزگار نادانی عربها به بدشگونی شناختهشده بود، و عربها باور داشتند که صفر ماه فرودآمدن ناشادمانیها و ناخُشایندها است، و افسوس اینکه آن باور نادرست میان مسلمانان تا روزگار کنونی ما نیز پخش شده است، به گونهای که بسیاری از ایشان میگویند که صفر ماهی بدشگون است، بهویژه واپسین روز چهارشنبۀ آن. پس، از سفرکردن در صفر یا پیوند زناشویی در آن خُدداری میکنند، در حالی که از پیامبر و خاندانش-صلواتالّاهعلیهم- چیزی که نشانگر ناخجستگی این ماه یا برخی روزهایش باشد، به ما نرسیده است، مگر برخی روایتهایی که در بارۀ رویدادهای صفر پیش از ظهور امام مهدی-علیهالسّلام- آمدهاند، و آن نیز برایِ مؤمنان چشمبهراه نیکو است.
روایت شده است از کتاب عبدالّاه ابن بَشّار، شیرخُرده(۱) با حسین-علیهالسّلام-: هر گاه خداوند بخاهد خاندان محمّد را چیره گرداند، جنگ را از صفر تا صفر پیش میاندازد، و آن، در آستانۀ قیام مهدی-علیهالسّلام- است.(۲)
گویا این روایت از سخنان پیامبر-صلّىالّاهعلیهوآله- است، اگرچه عبدالّاه ابن بَشّار ابن اَبیعَقِب دُئْلِی لَیْثِی، شاعر مشهور و دارندۀ قصیدۀ مَلاحِم، آن را به وی نسبت نداده است.
روایت شده است از ابوهُرَیْرَه که پیامبر-صلّىالّاهعلیه[وآله]وسلّم- فرمود: مرگی(۳) در صفر خاهد بود... .(۴)
بیگمان رسول خدا-صلّىالّاهعلیهوآله- در این روایت از رویدادن مرگی در ماه صفر خبر داده است، و هرچند ما آشکارا نمیدانیم که این مرگ برای چه چیزی و برای چه کسی یا کسانی و در چه جایی روی میدهد، گمان میرود که آن مرگ خُد به خُدِ مردی بلندپایه میان مسلمانان یا مرگ بسیاری از مسلمانان در پیِ جنگی است که در سرزمینهایشان روی میدهد، و خداوند داناتر است.
شایان یادآوری است، هنگامی که به نوشتار همۀ این حدیث برمیگردیم، میبینیم که در گزارش برخی سخنانش پیش و پسانداختنی روی داده است، و از آنچه پسانداخته شده، سخن «مرگی در صفر خاهد بود» است، در حالی که آن، به رویدادی در صفر پیش از قیام امام مهدی-علیهالسّلام- در ماه محرّم اشاره میکند.
بر پایۀ آنچه در احادیث اسلامی آمده است، بزرگستارهای دنبالهدار که «گیسوی سختیآور» یا «گیسوی شیطان» نامیده میشود، کمی پیش از قیام امام مهدی-علیهالسّلام-، از صفر تا رجب در کرانههای آسمان میگردد تا آنکه در شعبان میان خُرشید و زمین جای میگیرد و در ماه رمضان به زمین نزدیک میشود و پیرامونش میچرخد و اندکاندک درون پوشش گازیاش میرود و میسوزد و زبانه میکشد و سه یا هفت شبی پیاپی برای زمینیان میدرخشد، و تندبادی سرخ پدید میآورد و شهابهایی فراوان بر روی زمین فرو میباراند و ناگهان با صدایی سخت و بسیار ترسناک در مشرق میافتد و مایۀ گرفتاریها و ناخُشیهایی برای مردم میشود.
روایت شده است از ابنمسعود که گفت: در صفر نشانهای خاهد بود، و ستارهای که برای وی دنبالههاییاند، پدیدار(۵) میشود.(۶)
گویا این حدیث از سخنان پیامبر-صلّىالّاهعلیهوآله- است، اگرچه عبدالّاه ابن مسعود صحابی آن را به وی نسبت نداده است.
از روایت وَلِید ابن مُسْلِم و جز آن برداشت میشود که ترکها و رومیان، هنگام گردش ستارهای دنبالهدار در کرانههای آسمان از ماه صفر تا رجب پیش از قیام امام مهدی-علیهالسّلام-، درون سرزمینهای کردی و عربی میروند.
ولید گفته است: ... جز این نیست که ستارۀ نشانهها ستارهای است که در صفر و در دو ربیع یا در رجب در کرانهها میگردد، و در آن هنگام، خاقان با ترکها میرود، در پیِ او رومیان آشکارشونده با پرچمها و صلیبها میروند.(۷)
«خاقان» واژهای ترکی است که در روزگاران کهن لقب پادشاهان ترکها بود، و بر پایۀ آنچه هویداست، مراد از «خاقان» در این حدیث، واپسین فرمانروای ترکیه در آخرالزّمان است که نیروهای ترکش از مرزهای جنوبی این کشور میگذرند و درون بخشی از سرزمینهای جزیره که در شمال و شرق کشور سوریه جای دارد، میروند، و مقصود از «رومیان آشکارشونده با پرچمها و صلیبها»، نیروهایی مسیحیاند که از سرزمینهای رومیان، مانند اروپا و آمریکا، به دشت عُمْق، میان حَلَب و اَنْتاکِیَه، در شمال غربی سوریه، قَرْقِیسِیا در شرق این کشور و حِمْص در غرب سوریه و رَمْلَه در شمال فلسطین و اسکندریّه در شمال مصر میآیند.
روایت شده است از ذِیقَرَبات(۸) که گفت: مردم در صفر ناسازگاری میکنند، و به چهار تن میگرایند: مردی در مکّه پناهنده، و دو مرد در شام که یکی از آن دو سفیانی و دیگری کبودچشم و زردی آمیخته با سرخی و سپیدی از فرزندان حَکَم است، و مردی از زیندگان مصر که [کوتاهقدّی](۹) بسیار زورگو است، پس آنان چهار تناند. مردی از کِنْدیان خشمگین میشود و سوی کسانی که در شاماند، میرود و سپاه را به مصر میآورد، پس آن بسیار زورگو کشته میشود و مصر چون پاشیدهشدن سرگین شتر پاشیده میشود. سپس [سفیانی سپاهی را](۱۰) سوی کسی که در مکّه است، میفرستد.(۱۱)
گویا این روایت از سخنان پیامبر-صلّىالّاهعلیهوآله- است، اگرچه ذُوقَرَبات حِمْیَری صحابی آن را به وی نسبت نداده است.
مراد از «مردی در مکّه پناهنده» در این حدیث، امام مهدی-علیهالسّلام- است که پس از پنهانشدنی دراززمان، در ماه محرّم سال قیامش، در مدینه آشکار میشود، و هنگامی که سپاه سفیانی به این سرزمین میرسد، و میخاهند وی را دستگیر کنند و بکشند، او بر جان خِیش نگران میشود و سوی مکّه میگریزد و به کعبه پناه میبرد.
بدان که «پناهنده» از ویژگیهای امام مهدی-علیهالسّلام- است، و بر کسی که از زبان عربی آگاه است، پوشیده نیست که پناهنده در اینجا معنایش «پناهنده به کعبه در آینده» میباشد، و از این حدیث و دیگر احادیث اسلامی برداشت میشود که پیروان امام مهدی-علیهالسّلام- هنگامی که برخی نشانههای نزدیکشدن زمان ظهورش را در ماه صفر پیش از قیامش میبینند، با برخی نشانههایی که پیشتر دیدهاند، چشمبهراه ظهور و قیامش در ماه محرّمِ سال قیامش میشوند.
«سُفْیانِی» همان عُثْمان ابن عَنْبَسَه شامی، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابوسفیان در آخرالزّمان است که در صفر پیش از قیام امام مهدی-علیهالسّلام- رهبری جنبشی را در سوریه میپذیرد، و در رجب در درۀ خشک در سُوَیْدا برمیشورد، و در ماه رمضان یا نزدیکش بر دمشق، سپس بر بیشتر سرزمینهای شام چیره میشود، و سپاهش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یورش میبرد.
«دیگری کبودچشم و زردی آمیخته با سرخی و سپیدی از فرزندان حَکَم» همان اَصْهَب مَرْوانِی، رهبر زیندگان جزیره(۱۲) و عراق(۱۳) و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد مَرْوان حِمار پسر محمّد پسر مروان پسر حکم پسر ابوعاص پسر اُمیّه در آخرالزّمان است که در صفر پیش از قیام امام مهدی-علیهالسّلام- رهبری جنبشی را در سرزمینهای جزیره میپذیرد، و در رجب یا نزدیکش بر بغداد، سپس بر بیشتر کشور عراق چیره میشود، و با هاشمی شَیْصَبانِی شورشگر در کوفه پیمان میبندد، و سپاهش با ایران میجنگد، و بر سوریه یورش میبرد.
بر پایۀ آنچه هویدا است، «مردی از زیندگان مصر که کوتاهقدّی بسیار زورگو است»(۱۴) همان واپسین کسی است که پیش از یورش سپاه شورشیان آفریقایی از لیبی بر این سرزمین و بر پا خاستن ابقع فهری مصری در آنجا، مصر را فرمانروایی میکند؛ پس او کسی است که با دست آن سپاه یا با دست گروهی از مصریان سَلَفیای که به این سپاه میپیوندند، کشته میشود.
«مردی از کِنْدیان» همان عبدالرحمان اَعْرَج کِنْدِی رهبر قیسیان، بربرها و سیاهان آفریقایی در آخرالزّمان است که چند ماهی پیش از قیام امام مهدی-علیهالسّلام- رهبری جنبشی را در لیبی و پیرامونش میپذیرد، و در جمادی آخر یا نزدیکش در آنجا برمیشورد، سپس سپاهش را به مصر میآورد، و آنان را با فرماندهی اَبْقَع فِهْرِی مصری برای نبرد سوی فلسطین، اردن و سوریه میفرستد.
روایت شده است از امیر مؤمنان علی ابن ابیطالب-علیهالسّلام- که فرمود: سه پرچم ناسازگاری میکنند: پرچمی در مغرب، وای بر مصر از آنچه(۱۵) در آنجا فرود میآید از آنان (مغربیها)، و پرچمی در جزیره، و پرچمی در شام؛ آشوب یک سالی میان آنان پایدار میشود... .(۱۶)
بیگمان امام علی-علیهالسّلام- در این روایت از رویدادن آشوبهایی خبر داده است که یک سالی میان نیروهای اعرج کندی از لیبی و نیروهای اصهب مروانی از جزیرۀ عراقی و نیروهای عثمان سفیانی از سوریه پایدار میمانند، و از برخی احادیث اسلامی برداشت میشود که آشوبها میان پرچمداران سهگانه از ماه صفر پیش از قیام امام مهدی-علیهالسّلام- آغاز میشوند، و در صفر پس از قیامش پایان مییابند.
روایت شده است از شَهْر ابن حَوْشَب که گفت: ... در صفری از صفرها هر بسیار زورگویی در جایگاه گردآمدن رودها کشته میشود.(۱۷)
گویا این حدیث از سخنان پیامبر-صلّىالّاهعلیهوآله- است، اگرچه شهر ابن حوشب تابعی آن را به وی نسبت نداده است.
مراد از «صفری از صفرها» در این روایت، صفری است که در پیِ محرّمی میآید که امام مهدی-علیهالسّلام- در آن ماه در مکّه قیام میکند، و مقصود از «جایگاه گردآمدن رودها»، سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات و پیرامون آن دو میباشند که کشتارگاه بسیاری از بسیار زورگویان در آخرالزّماناند.
روایت کرده است ابوبَصِیر از ابوعبدالّاه [صادق]-علیهالسّلام- و گفت: از او در بارۀ رجب پرسیدم؟ فرمود: آن ماهِ یادآوری است که عربهای روزگار نادانی آن را بزرگ میداشتهاند، و آن را ماه ناشنوای خدا مینامیدهاند(۱۸). گفتم: شعبان؟ فرمود: کارها در آن شاخه شاخه میشوند. گفتم: رمضان؟ فرمود: ماه خدا است، و در آن به نام زمامدارتان و نام پدرش بانگ زده میشود. گفتم: پس شوّال؟ فرمود: کار گروه در آن پراکنده میشود. گفتم: پس ذیقعده؟ فرمود: در آن مینشینند(۱۹). گفتم: پس ذیحجّه؟ فرمود: آن ماهِ خون است. گفتم: پس محرّم؟ فرمود: در آن حلال حرام، و حرام حلالکرده میشود. گفتم: صفر و ربیع؟ فرمود: در آن دو رسواییای سخت زشت و کاری بزرگ است. گفتم: جمادی؟ فرمود: در آن گشودن است از آغازش تا پایانش.(۲۰)
بر پایۀ آنچه هویدا است، مراد از «کارها» در این حدیث، کارهای بنیعبّاس است، و «زمامدارتان» همان امام مهدی-علیهالسّلام- است، و مقصود از «گروه»، بنیعبّاسیاند که بخشی از سرزمینهای مشرق را در آخرالزّمان فرمانروایی میکنند.
در پایان این گفتار برای شما روشن میکنم که بر پایۀ برخی روایات اسلامی، در آخرالزّمان میان مسلمانان آشوبها و جنگهایی پدیدار میشوند که هجده سال پایدار میمانند، و در واپسین سال، از صفر تا صفر در آستانۀ قیام امام مهدی-علیهالسّلام-، آشوبها و جنگها همۀ سرزمینها و مردمان را فرا میگیرند و سختتر میشوند، به گونهای که پایدار و ناگسستنی خاهند شد.
روایت شده است از بَزَنْطِی که رضا-علیهالسّلام- فرمود: پیشاپیشِ این رویداد کشتاری بسیار ریشهبرانداز(۲۱) است. گفتم: بسیار ریشهبرانداز چیست؟ فرمود: پایداری است که سست نمیشود.(۲۲)
مراد امام رضا-علیهالسّلام- از سخنش: «این رویداد»، قیام امام مهدی-علیهالسّلام- است.
-----------------------
۱. بیگمان در برخی روایات اسلامی آمده است که «حسین-علیهالسّلام- از فاطمه-علیهاالسّلام- و از زنی دیگر شیر نخُرد»، و در هیچ روایت و تاریخی یافت نمیشود که عبدالّاه ابن بشّار و امام حسین-علیهالسّلام- از یک پستان شیر خُرده باشند، مگر در این سخن، و شاید مراد گویندهاش آن است که آن دو را یک دایه پرورش داده است.
۲. الصراط المستقیم، ج ۲، ص ۲۸۵، ب ۱۱، ف ۱۱؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۳. در همۀ نسخههای چاپی الفتن نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «صوت» یافت میشود که سازگار با آنچه در المستدرک علی الصحیحین آمده است، به «موت» اصلاح و ترجمه گردید.
۴. الفتن، ص ۱۴۹، الجزء ۳، ح ۶۱۱؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۵. در همۀ نسخههای چاپی الفتن نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «یبتدأ» یافت میشود که به «یتبدّی» اصلاح و ترجمه گردید.
۶. الفتن، ص ۱۴۸، الجزء ۳، ح ۶۰۹؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۷. الفتن، ص ۱۵۲، الجزء ۳، دنبالۀ ح ۶۲۰؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۸. در نسخۀ چاپی الفتن پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «ذی قریات» یافت میشود که به «ذی قربات» اصلاح و ترجمه گردید.
۹. میان دو چنگک از افزودههای ما است که آن را از روایت دیگری از ذیقربات مانند این روایت که در «الفتن، ص ۱۹۶، الجزء ۴، ح ۸۰۱» آمده است، گرفته و ترجمه کردهایم.
۱۰. میان دو چنگک از افزودههای ما است که آن را از روایت دیگری از ذیقربات گرفتهایم که گفت: «پس هر گاه سفیانی به کسی که در مصر است برسد، سپاهی را سوی کسی که در مکّه است میفرستد، و مدینه را سختتر از حَرَّه ویران میکنند تا آنکه به بَیْدا رسیدند فرو برده میشوند»؛ الفتن، ص ۲۲۷، الجزء ۵، ح ۸۹۲؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۱. الفتن، ص ۱۹۸، الجزء ۴، ح ۸۰۶؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۲. جزیره بخش شمالی سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات از جنوب شرقی ترکیه و شمال و شرق سوریه تا درون عراق است، و مراد از «جَزِیرَه» در اینجا، بیشتر سرزمینهای جزیره است که درون کشور عراق جای دارد، و از مَوْصِل در شمال تا تَکْرِیت بر کنارۀ باختری دجله و حَدِیثَه بر کنارۀ خاوری فرات کشیده میشود؛ برگرفته از: برخی منابع.
۱۳. مقصود از «عِراق» در اینجا، بخش جنوبی سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات و پیرامون آن دو است که از سامَرّا بر کنارۀ خاوری دجله و هِیْت بر کنارۀ باختری فرات آغاز میشود و تا آبادان در جنوب غربی ایران و پایانۀ بَصْرَه در شمال کویت کشیده میشود؛ برگرفته از: برخی منابع.
۱۴. برخی پژوهشگران گمان میکنند که این مرد همان عبدالفتّاح سِیسِی رئیس جمهوری کنونی مصر است که نماد زمامداران سکولار ستیزهگر با گروههای سَلَفی (گذشتهگرا) مانند گروه اِخوانِ مسلمین و داعش میباشد، و خداوند داناتر است. فرمانروایان سکولار کسانیاند که نه باورهای دینی را پشتیبانی و نه با آنها ناسازگاری میکنند.
۱۵. در همۀ نسخههای چاپی عقد الدرر نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «و ما» یافت میشود که به «ممّا» اصلاح و ترجمه گردید.
۱۶. عقد الدرر، ص ۷-۱۲۶، ب ۴، ف ۲؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۷. الملاحم، ص ۱۶۶، ب ۱۸، ح ۹۷؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۸. بر کسی که تاریخ روزگار نادانی عربها را مینگرد پوشیده نیست که آنان واژۀ «الّاه» را به کار میبرده و او را باور میداشتهاند، ولی ایشان برای «الّاه» همبازانی میگرفتهاند و بتها را در کنار «الّاه» میپرستیدهاند. جوهری در الصِّحاح گفته است: «مردم روزگار جاهلیّت رجب را ماه ناشنوای خدا مینامیدهاند. خلیل گفته است: جز این نیست که به آن نام نامیده شده است، چون در آن ماه صدای یاریخاهی و کارزاری و برخُرد جنگافزاری شنیده نمیشده است؛ زیرا آن از ماههای حرام است».
۱۹. در نسخۀ چاپی سرور أهل الإیمان پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «یقاعدون» یافت میشود که سازگار با آنچه در بحار الأنوار آمده است، به «یقعدون» اصلاح و ترجمه گردید.
۲۰. سرور أهل الإیمان، ص ۴۶؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۲۱. در همۀ نسخههای چاپی بحار الأنوار نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا و پس از آن «بَیُوح» و «البیوح» یافت میشوند که سازگار با آنچه در روایتی دیگر مانند این روایت که در بحار الأنوار آمده است، به «بَؤُوح» و «البؤوح» اصلاح و ترجمه گردیدند.
۲۲. بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۱۸۲، ب ۲۵، ح ۶، با گزارش از: قرب الإسناد؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
📚جهان در آستانۀ ظهور؛ پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تُنِکابُنِی
✍🏻روش ما در نوشتن واژهها سرهنویسی و سازگاری نوشتار با گفتار است
✔کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman