آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

اللهم عجل لولیک الفرج

آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

اللهم عجل لولیک الفرج

آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

این وبلاگ برای ارائۀ پیشگوییهای گوناگون در بارۀ نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام) و رویدادهای آخرالزّمان است که بیشتر آنها برگرفته از کتابهای زرتشتیان، یهودیان، مسیحیان و مسلمانان، به ویژه آیات قرآن کریم و روایات اسلامی می باشند، و خوانندگان گرامی را از رویدادهایِ پیشِ رویِ جهان آگاه می سازند.

آدرس کانال آخرالزمان در ایتا https://eitaa.com/joinchatakheruzzaman
آدرس کانال آخرالزمان در تلگرام https://t.me/joinchatakheruzzaman

بایگانی

۱۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خراسانی» ثبت شده است

ابو طهوی و شمار لشکریانش

جمعه, ۱۸ مرداد ۱۴۰۴، ۱۰:۳۹ ق.ظ

از ابن شَوْذَب روایت شده است که گفت: نزد حسن بودم، از حِمْص(۱) یادکردیم، پس گفت:

آنان خُشبخت‌ترین مردم‌اند با سیاه‌نشانان نخست، و بدبخت‌ترین مردم‌اند با سیاه‌نشانان دوم. گفتیم: ای ابو سعید، سیاه‌نشانان دوم کیان‌اند؟ گفت: ابو طُهَوِی است که از سوی مشرق میان هشتاد هزار تنی برمی‌شورد که دلهایشان پُر از ایمان است مانند پُربودن انار از دانه، نابودی سیاه‌نشانان نخست بر دستان ایشان است.(۲)

گویا بخش واپسین این حدیث: «ابو طُهَوِی ... بر دستان ایشان است» سخن پیامبر-صلّى‌الّاه‌علیه‌وآله- است، اگرچه ابو سعید حسن بصری تابعی آن را به وی نسبت نداده است.

«سیاه‌نشانان» گروهی‌اند که سیاه را نشانه‌ای برای خُدشان برمی‌گزینند، پس پرچمهایی سیاه برمی‌افرازند و بر سرهایشان عِمامَه‌ها و کلاههایی سیاه می‌گذارند یا تنپوشهایی سیاه می‌پوشند.

در این روایت مراد از «سیاه‌نشانان نخست» بنی عبّاسی‌اند که بخشی از سرزمینهای مشرق را در آخرالزّمان فرمانروایی می‌کنند، و «سیاه‌نشانان دوم» همان لشکریان سپاه هاشمی چینی و شعیب تمیمی خراسانی‌اند.
 
مقصود از «ابو طُهَوِی» همان شعیب ابن صالح تمیمی است، و سَمْعانی گفته است:

«طهوی -با ضمّۀ طاء بی‌نقطه و فتحۀ هاء- این نسبت به بنی طُهَیَّه است، و آنان شاخه‌ای از تمیمیان‌اند»(۳).

--------------------------------------------------------------------------------------
۱. «حِمْص» شهری در غرب سوریه است.
۲. الفتن، ص ۲۱۷، جزء ۴، ح ۸۶۸؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۳. الأنساب، ج ۴، ص ۸۹، ب الطاء و الهاء؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.

📚جهان در آستانۀ ظهور؛ پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تُنِکابُنِی
✍🏻روش ما در نوشتن واژه‎‌ها سره‌نویسی و سازگاری نوشتار با گفتار است

✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۰۴ ، ۱۰:۳۹
Admin

در آینده بررسی خاهیم کرد که چرا شماری از نویسندگان و سخنوران پنداشته‌اند که شعیب ایرانی و اهل تالقان قزوین است، نه تالقان ولایت تخار در افغانستان؟ و سرچشمۀ این پندار چیست و کجاست؟

نیز پس از آوردن همۀ روایات اسلامی پیرامون خراسان، تالقان و روایاتی که در آن به شعیب و خراسانی اشاره شده است، برای همه ثابت خاهیم کرد که خراسانی‌بودن شعیب روشنتر از آفتاب است.

امیدوارم خانندگان گرامی، صبورانه و بزرگوارنه، گفتارهای کانال آخرالزّمان را دنبال کنند تا یک بار برای همیشه بسیاری از شبهات و ابهامات پیرامون شماری از روایات مهدوی و آخرالزّمانی از ذهنها زدوده شوند، و السّلام علی من اتّبع الهدی.

---------------------------------------------

سید سلیمان مدنی تنکابنی - قم 

✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۰۴ ، ۱۰:۳۴
Admin

شیخ علی کورانی در کتاب عصر الظهور می‌نویسد: 

۱. «... جنبش ظهور امام مهدی-أرواحنافداه- ... ولی یاران ایرانی‌اش پس دولتشان مدّتی پیش از ظهورش بر پا می‌شود، و در جنگی دراز فرو می‌روند و در آن پیروز می‌شوند، سپس در میان آنان اندکی پیش از ظهورش-علیه‌السّلام- دو تن پدیدار می‌شوند که آن دو سیّد خراسانی فرماندۀ سیاسی و شعیب ابن صالح فرماندۀ نظامی‌اند، و برای ایرانیان با فرماندهی آن دو نقشی برجسته در جنبش ظهورش-علیه‌السّلام- است».(ص ۱۰)
 
۲. «ظهور خراسانی و شعیب در ایران: احادیث یادآوری می‌کنند که این دو تن از یاران مهدی-علیه‌السّلام- هستند، و آن دو در ایران نزدیک ظهورش-علیه‌السّلام- آشکار می‌شوند، و در جنبش ظهور مقدّسش شریک‌اند».(ص ۱۸۰)

 ۳. «... ولی شعیب ابن صالح ... برخی روایات یادآور می‌شوند که وی اهل سمرقند است که اکنون در اشغال روسیه است، و لاکن بیشتر روایات یادآور می‌شوند که او اهل ری است... ».(ص ۱۸۳)
 
خلاصۀ نوشتارهای آقای کورانی این است که خراسانی سیّد و رهبر قیام و شعیب فرماندۀ نظامی است و هر دو از یاران امام مهدی-علیه‌السّلام- و ایرانی هستند و کمی پیش از ظهور در ایران پدیدار می‌شوند و بنا بر بیشتر روایات، شعیب اهل ری است!!!

چنین سخنان سراسر اشتباهی از جناب کورانی ماجرای قصّه‌گویی را به یاد می‌آورد که سر شنوندگان خُد را با داستانی خیالی و سراسر دروغ این گونه گرم کرده بود: «امام‌زاده یعقوب را، در سرزمین مصر، بالای درخت، شغال خُرد»! در آن حال شخصی وارد مجلس شد و گفت: «امام‌زاده نبود و پیامبرزاده بود. یعقوب نبود و یوسف بود. سرزمین مصر نبود و کنعان بود. بالای درخت نبود و ته چاه بود. شغال نبود و گرگ بود. گرگی هم نبود تا یوسف را بخُرَد»!

به جناب کورانی می‌گوییم: با بررسی دقیق روایات اسلامی در می‌یابیم که خراسانی و شعیب یک تن‌ است و آن یک تن هم سیّد نیست و فرماندۀ نظامی قیام است، و از دل تالقانی می‌جوشد که در استان تخار افغانستان است، نه تالقان ایران، و بنا بر روایت، سمرقندی است، و جایگاه قیامش سمرقند در ازبکستان است، و تالقان و سمرقند هر دو از سرزمینهای خراسان و تقریباً نزدیک و روبه‌روی هم، یکی در پایین و دیگری در بالا در دو کشور همسایه‌اند، و افزون بر اینها، پرکاربردبودن نام شعیب در افغانستان و کوسه‌بودن بسیاری از مردم خراسان همه دلیل بر این است که شعیب آن‌جایی است، و حتّی یک روایت هم نداریم که شعیب اهل ری و ایرانی است!

هر حال برای من بسی شگفتی‌آور است که آقای کورانی با آن‌که در کتاب عصر الظهور حدیث گنجهای خدا در تالقان را آورده و به اشتباه پنداشته که مراد از تالقان، تالقان ایران است نه افغانستان، و با آن‌که دور از ذهن است که وی حدیث جوشیدن شعیب از دل تالقان را ندیده باشد، هرچند آن را در کتابش نیاورده است، چرا دستِ‌کم در یک نتیجه‌گیریِ نادرست نگفته است: «شعیب اهل تالقان ایران است»!، مگر آن‌‌که بگوییم وی تالقان را از سرزمینهای ری بر شمرده است، ولی باز هم این‌که بگوید: «بیشتر روایات یادآور می‌شوند که او اهل ری است»، خالی از اشکال نیست!

ناگفته نماند، جناب کورانی که سالها در محافل و مجالس واژۀ «سیّد خراسانی» را سر زبانها انداخته بود، سرانجام چند سال پیش به اشتباه خُد پی ‌برد، و اعلان کرد: «حدیثی در بارۀ سیّد خراسانی و به عنوان سیّد خراسانی نداریم!» که فیلم آن نیز در دسترس است، ولی کتابش را اصلاح نکرد، و تا آخر عمرش هم ندانست که خراسانی و شعیب یکی است، و شعیب اهل ری نیست!

دلیل ما بر این‌که جناب کورانی نمی‌دانست شعیب همان خراسانی است، نوشته‌های وی در کتاب عصر الظهور است:
 
«روایت شده است از امام رضا-علیه‌السّلام- که به کسی که پنداشت او همان مهدی است، فرمود:

«پیش از این امر سفیانی و یمانی و مروانی و شعیب ابن صالح‌اند، پس چگونه می‌گوید این همان است»؛ البحار، ج ۵۲، ص ۲۳۳، ... و مراد از مروانی یادشده در روایت می‌تواند همان ابقع باشد یا اصلش همان خراسانی باشد که در آن از سوی نسخه‌نویسان تصحیف روی داده است. و روایت شده است از امام صادق-علیه‌السّلام- که فرمود: «شورش سه تن: سفیانی و خراسانی و یمانی در یک سالی، یک ماهی و یک روزی است...»؛ البحار، ج ۵۲، ص ۲۱۰».(ص ۱۱۴)

مرحوم کورانی در این گفتار دچار اشتباهی بزرگ شده و از دو نکته غفلت ورزیده است: یکی آن‌که شعیب در روایت امام رضا-علیه‌السّلام- همان خراسانی در روایت امام صادق-علیه‌السّلام- است، و هیچ تصحیف و اشتباه‌نویسی‌ای روی نداده است، و دیگری آن‌که بنا بر روایات اسلامی، مروانی و ابقع دو تن‌اند: یکی اصهب مروانی که در جزیره و عراق برمی‌شورد و به شام نیز لشکر می‌کشد، و دیگری  ابقع فهری که در مصر برمی‌خیزد و به شام نیز سپاه می‌فرستد!

گفتنی است، نویسنده -مدنی تنکابنی- نخستین کسی بود که بر پایۀ برخی پیشگوییها در سال ۱۳۹۲ آشکار ساخت که انقلاب ایران دارای سه رهبر هاشم‌تبار و سیّد می‌باشد و سرانجام باید منتظر پدیدارشدن حسنی گیلانی از شمال ایران و شعیب خراسانی از شمال افغانستان و هاشمی از غرب چین و حسینی یمانی از یمن باشیم. نیز نویسنده نخستین کسی بودم که گفتم، طبق روایات اسلامی، خراسانی همان شعیب ابن صالح تمیمی است و سیّد نمی‌باشد. یادم هست که در آن زمان، نویسندگان و گردانندگان کانالهای انحرافی در مباحث مهدویّت که نمی‌خاهند زیر بار روایات اسلامی و حرف حق بروند، و از سویی خد را از ارادتمندان جناب آقای کورانی نشان می‌دهند، بر سخنِ درستِ ما خرده گرفتند!

نیز شایان یادآوری است، حتّی در یک روایت نداریم که شعیب که همان خراسانی است، اهل ری است. بله یک روایت داریم که شعیب در ری شورش می‌کند، و این دلیل بر اهل ری (رازی) بودن شخصِ قیامگرِ در ری نیست. در بارۀ قیامگری که سیّد است و رهبر، بارها در نوشته‌هایم آورده‌ام که بر پایۀ چند روایت، این شخص همان هاشمی چینی است که جناب کورانی روایاتش را نادیده گرفته است!

----------------------------------------------------------------------------------

 📚ایران- قم- سیّد سلیمان مدنی تنکابنی- ۱۴ مرداد ۱۴۰۴

✍🏻روش ما در نوشتن واژه‎‌ها سره‌نویسی و سازگاری نوشتار با گفتار است

✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۰۴ ، ۱۰:۲۶
Admin

شورش شعیب خراسانی در ری

پنجشنبه, ۱۰ مرداد ۱۴۰۴، ۰۷:۱۵ ب.ظ


هاشمی چینی و شعیب خراسانی با لشکریانشان از خراسان به ری می‌آیند، پس هاشمیِ رهبر شماری از نیروهایش را با فرماندهی شعیب درون این شهر می‌فرستد تا حسنی گیلانی را در ریشه‌کن‌کردن ناسازگارانش و دورکردن سپاه سفیانی یاری کنند.

از حسن روایت شده است که گفت:

در ری، مردی میانه‌اندام، سبزه‌رو(۱)، خیشاوند بنی تمیم و کوسه که به او شعیب ابن صالح گفته می‌شود برمی‌شورد میان چهار هزار تن که جامه‌هایشان سفید و پرچمهایشان سیاه‌اند، پیشاپیش مهدی می‌باشد، کسی با وی روبه‌رو نمی‌شود، مگر آن‌که او را در هم می‌شکند.(۲)

چنین می‌نماید که این روایت سخن پیامبر-صلّى‌الّاه‌علیه‌وآله- باشد، اگرچه حسن بصری تابعی آن را به وی نسبت نداده است.

مراد از: «پیشاپیش مهدی می‌باشد» آن است که شعیب پس از ظهور امام مهدی-علیه‌السلام- فرمانده سپاه پیشروش در جنگها و گشایشها می‌شود.
 
«ری» شهری کهن، بزرگ و شناخته‌شده در ایران بود که بی‌گمان با گذر زمان چند بار با زمین‌لرزه‌ها و جنگها ویران شد، پس بخشی از آن با نام «شَهْرِ رَی» بر جای ماند و امروزه بخشی از جنوب شرقی شهر تهران شده است.

بر کسی پوشیده نیست که بسیاری از مردم افغانی کوسه (ریش بر چانه روییده) می‌باشند، و نام شعیب در میان آنان پُرکاربرد است.
------------------------------------- 

۱. شایان یادآوری است، دو روایت در الفتن یافت می‌شوند که شعیب در آن دو به زردچهره‌بودن وصف شده است. 
۲. الفتن، ص ۲۱۴، الجزء ۴، ح ۸۵۴؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.

📚گزیده‌هایی از کتاب: جهان در آستانۀ ظهور؛ پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تُنِکابُنِی

✍🏻روش ما در نوشتن واژه ‎ها،‌ بر پایۀ درست‌نویسی و سازگاری نوشتار با گفتار و برخی نکته ‎های دیگر است.

✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۰۴ ، ۱۹:۱۵
Admin

هاشمی چینی و چیره‌شدنش بر تنگۀ راهبردی هُرمُز

چهارشنبه, ۲ مرداد ۱۴۰۴، ۱۰:۵۰ ق.ظ

از ابو عبدالّاه جعفر ابن محمّد-علیهماالسّلام- روایت شده است که امیر مؤمنان [علی]-علیه‌السّلام- از چیزهایی که پس از وی تا قیام قائم خاهند بود، سخن گفت. پس حسین گفت: ای امیر مؤمنان، خداوند کی زمین را از ستمگران پاک می‌کند؟ امیر مؤمنان-علیه‌السّلام- فرمود:

خداوند زمین را از ستمگران پاک نمی‌کند تا آن‌که خون حرام ریخته شود. سپس کار بنی امیّه و بنی عبّاس را در حدیثی دراز یاد کرد، پس از آن فرمود: هر گاه قیامگر در خراسان(۱) بر پا خیزد و بر سرزمین کرمان(۲) و مُلْتان(۳) چیره شود و بر جزیرۀ بنی کاوان(۴) دست یابد(۵)، و قیامگری از ما در گیلان(۶) برخیزد، و آبُر(۷) و دَیْلَم(۸) به وی پاسخ دهند، [و](۹) برای فرزندم پرچمهای ترکها که در سرزمینها و کناره‌ها پخش شده‌اند پدیدار شوند، و میان سختیها و کارهایی بزرگ باشند. هر گاه بصره(۱۰) ویران شود، و فرماندۀ فرماندهان در مصر برخیزد. پس سخن گفت سخنی دراز، سپس فرمود: هر گاه هزاران تن بسیج گردند و دسته‌ها پشتِ سرِ هم شوند و قوچ (گوسفند نر) برۀ نر (بچه‌گوسفند نر) را بکشد، در آن هنگام، دیگری بر پا می‌خیزد و شورشگر برمی‌شورد و کافر نابود می‌شود، سپس قیامگرِ آرزوشده و پیشوای ناشناخته که برای وی بلندی و برتری است، برمی‌خیزد، و او از فرزندان تو است ای حسین، پسری مانند وی نیست، میان گوشه و جایگاه(۱۱) پدیدار می‌شود، در دو جامۀ کهنه و فرسوده، بر انسانها و جنها چیره می‌شود، و زمین را ناکِشته رها نمی‌کند(۱۲)، خُشا کسی که زمانش را دریابد و به هنگامش برسد و روزگارش را ببیند.(۱۳)

مراد از «ریختن خون حرام (ناروا)» در این حدیث، کشتن انسان بی‌گناه، فرستادۀ امام مهدی-علیه‌السّلام- سوی زیندگان مکّه، کمی پیش از قیامش است، و «قیامگر در خراسان» هاشمی چینی، و «قیامگری از ما در گیلان» حسنی گیلانی است، و «ترکها» در این‌جا، گروههای ترکی‌اند که در بخش تُرْکِسْتان در آسیای میانه، مانند استان سِینْ کِیانْگ در چین، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان و شمال افغانستان، می‌زیند و همگی اندکی پیش از ظهور امام مهدی-علیه‌السّلام- در زیر رهبری هاشمی چینی و فرماندهی شعیب خراسانی گرد می‌آیند، و به ایران می‌آیند سپس به عراق می‌روند تا با امام پیمان ببندند و یاری‌اش کنند.

بر پایۀ آن‌چه هویداست، «فرماندۀ فرماندهان در مصر» همان اَبْقَع فِهْرِی مصری است که نیروهای قیسی، بربر و سیاه آفریقاییِ پیرو عبدالرحمان اَعْرَج کِنْدِی را برای نبرد از مصر سوی فلسطین، اُردُن و سوریه فرماندهی می‌کند، و خداوند داناتر است.

چنین می‌نماید که مقصود از «قوچ» (گوسفند نر) سرور گروه و پادشاهی از پادشاهان بنی عبّاس در آخرالزّمان است، و برۀ نر (بچه‌گوسفند نر) کسی است که جایگاهش پایینتر از وی می‌باشد، و «دیگری» کسی است که جانشین قوچ می‌شود، و «شورشگر» حسنی گیلانیِ قیامگر در دیلم است، و «کافر» دومین پادشاه بنی عبّاس در آخرالزّمان است، و خداوند داناتر است، و «قیامگرِ آرزوشده» امام مهدی-علیه‌السّلام- نهمین از فرزندان امام حسین-علیه‌السّلام- است.

از این روایت بهره می‌گیریم که زمینه‌سازان دولت امام مهدی-علیه‌السّلام- پس از به‌پاخاستن در خراسان به ایران می‌آیند و سوی خلیج فارس می‌روند تا جزیرۀ قشم را بگیرند و بر تنگۀ راهبردی هُرمُز که از برجسته‌ترین گذرگاههای آبی در جهان است، چیره شوند.    
-------------------------------------------------------------- 

۱. «خراسان» سرزمینی پهناور در آسیای میانه است که از شمال شرقی ایران آغاز و تا مرزهای غربی چین و هند کشیده می‌شود، و اکنون بیشتر افغانستان، ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان و بخشهایی از ایران و قرقیزستان را در بر می‌گیرد؛ بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع. مراد از «خراسان» در حدیث یادشده، فرارود یا سرزمینهای جای‌گرفته میان دو رود آمُودَریا (جیحون) و سِیردَریا (سیحون‌)، مانند سَمَرْقَنْد، است. 
۲. در همۀ نسخه‌های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «کوفان» یافت می‌شود که سازگار با آن‌چه در برخی نسخه‌های خطّی این کتاب آمده است، به «کرمان» اصلاح و ترجمه گردید. کِرْمان سرزمینی در حنوب شرقی ایران است که میان سیستان و فارس جای دارد و نزدیک خلیج فارس می‌باشد.
۳. «مُلْتان» سرزمینی در جنوب استان پَنْجاب در پاکستان، و مرکزش شهر باستانی ملتان است؛ بهره گرفته‌شده از: دانشنامۀ آزاد «ویکی‌پدیا»، درگاه «مولتان». بر پایۀ خبرهایی که به ما رسیده‌اند، اکنون در ملتان گروهی از شیعیان چشم‌به‌راه ظهور امام مهدی-علیه‌السّلام- می‌زیَند.

۴. یاقوت حَمَوی گفته است: «جزیرۀ کاوان، و جزیرۀ بنی کاوان گفته می‌شود: جزیره‌ای بزرگ است، و همان جزیرۀ لافِت، و آن از دریای فارس، میان عُمان و بحرین، است...»؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۱۳۹، درگاه «جزیرة کاوان»؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی. شایان یادآوری است، جزیرۀ بنی کاوان یا اَبَرْکاوان همان جزیرۀ لافِت است که در روزگار ما نزد پارسیان جزیرۀ قِشْم و نزد عربها جزیرۀ جِسْم نامیده می‌شود، و لافت اکنون نام روستا و بندری در این جزیره است، و قشم جزیره‌ای ایرانی و بزرگترین جزیرۀ خلیج فارس می‌باشد که بر تنگۀ راهبردی هرمز جای دارد؛ بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع.
۵. در همۀ نسخه‌های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «جاز» یافت می‌شود که سازگار با آن‌چه در برخی نسخه‌های خطّی این کتاب آمده است، به «حاز» اصلاح و ترجمه گردید.
۶. «گیلان» سرزمینی ‌جلگه‌ای کوهستانی در شمال ایران است که بخشی از جنوب و جنوب غربی کناره‌های دریای خزر تا بخشی از شمال غربی رشته‌کوههای البرز را در بر می‌گیرد. 
۷. یاقوت حَمَوی گفته است: «آبُر آبادی‌ای از آبادیهای سیستان است»؛ معجم البلدان، ج ۱، ص ۴۹، درگاه «آبر». شایان یادآوری است، اکنون در سیستان آبادی‌ای با این نام نمی‌شناسیم، و گمان می‌کنم که آبُر یا اَبَر همان شهر کهنی است بوده و که «اَبَرْ شَهْرْیار» یا «رامْ شَهْرِسْتان» نامیده شده و میان کِرْمان و زَرَنْگ جای داشته و پایتخت استان سیستان سپس ویران و رها شده است و نشانه‌ها و تپه‌هایی از آن در بخش زَهَک کنونی مانده‌اند و زرنگ مرکز استان گردیده است.
۸. «دَیْلَم» یا «دَیْلَمان» سرزمینی کوهستانی از شرق سرزمینهای گِیْلان است که در جنوب رشته‌کوههای اَلْبُرْز جای دارد، و مردمان دیلم از روزگاران کهن به دلیری و گستاخی در جنگها شناخته شده بودند.
۹. میان دو چنگک از نسخۀ چاپی‌ پشتوانۀ ما افتاده است، و آن را از دیگر نسخه‌های چاپی این کتاب افزوده‌ایم.
۱۰. «بَصْرَه» شهری بندری در جنوب شرقی عراق بر کنارۀ خلیج فارس و بر کرانۀ اروندرود است که در شمال کویت و نزدیک مرزهای ایران جای دارد؛ بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع.
۱۱. مقصود از «گوشه و جایگاه» «گوشۀ» شرقی کعبه است که حجر اسود در آن‌ است و «جایگاه» ایستادن ابراهیم-علیه‌السّلام- می‌باشد.
۱۲. در نسخۀ چاپی الغیبة پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «و لایترک فی أرض دمین»، و در برخی نسخه‌های چاپی این کتاب: «و لایترک فی الأرض دمین»، و در بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۲۳۶، ح ۱۴: «و لایترک فی الأرض الأدنین»، و در برخی نسخه‌های خطّی: «و لایترک فی الأرض وثنین» آمده است که سازگار با آن‌چه علی‌اکبر غفّاری در پی‌نوشت ۸ از صفحۀ ۲۷۵ از کتاب الغیبة آورده و درست دانسته است، به «و لایترک الأرض بلا مَیْن» اصلاح و ترجمه گردید. 
۱۳. الغیبة، نعمانی، ص ۲۸۳، ب ۱۴، ح ۵۵؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.

📚گزیده‌هایی از کتاب: جهان در آستانۀ ظهور؛ پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تُنْکابُنِی

✍🏻روش ما در نوشتن واژه‎‌ها ،‌ بر پایۀ درست‌نویسی و سازگاری نوشتار با گفتار و برخی نکته‎ های دیگر است.

✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۰۴ ، ۱۰:۵۰
Admin

از علی ابن ابی حمزه روایت شده است که گفت: با ابو الحسن موسی ابن جعفر-علیه‌السّلام- میان مکّه و مدینه همراه شدم، پس روزی به من فرمود:

ای علی، اگر زیندگان آسمانها و زمین بر بنی عبّاس بشورند، سوگند که خونهایشان زمین را سیراب می‌کند تا آن‌که سفیانی برشورد. به او گفتم: ای آقای من، کارش گریزناپذیر است؟ فرمود: از گریزناپذیرها است. سپس زمانی اندک چیزی نگفت، سپس سرش را بالا برد و فرمود: پادشاهی بنی عبّاس فریبی و پنهانکاری‌ای است، از میان می‌رود تا آن‌که گفته می‌شود: چیزی از آن نمانده است، سپس نوسازی می‌شود تا آن‌که گفته می‌شود: چیزی بر آن نگذشته است.(۱)

——————————————-
۱. الغیبة، نعمانی، ص ۳۱۴، ب ۱۸، ح ۹؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.

از ابو صادق روایت شده است که امیر مؤمنان [علی]-علیه‌السّلام- فرمود:

پادشاهیِ بنی عبّاس دشواری‌ای است که در آن آسانی‌ای نیست(۱)، [دولتشان در آن پادشاهی به درازا می‌کشد](۲)، اگر ترکها و دیلمها و سندیان و هندیان و بربرها و تالشها بر آنان گرد آیند، نمی‌توانند نابودش کنند، و همواره [فراخی و خُشی داده می‌شوند](۳) در فراوانی از پادشاهیشان تا آن‌که همپیمانان و پرچمدارانشان از آنان کناره‌ گیرند و خداوند مردی سخت و تند را بر آنان چیره کند که از همان جا که پادشاهیشان آغاز شد، برمی‌شورد، از شهرى نمى‌گذرد مگر آن‌که آن را مى‌گشاید، و پرچمى برابرش برافراشته نمى‌شود جز آن‌که سرنگونش مى‌کند، و خشی‌ای نیست مگر آن‌که نابودش می‌کند، واى بر کسى که با او دشمنی ورزد، پس پیوسته آن گونه است تا پیروز شود و پیروزیش را به مردى از خانوادۀ من بسپارد که حقّ می‌گوید و به آن رفتار می‌کند.(۴)

مراد از «بنی عبّاس» در این حدیث، بنی عبّاسی‌اند که دو بار بر مردم چیره می‌شوند: بار نخست همان بود که پس از فروپاشی دولت بنی اُمیّه، در سرزمینهای اسلامی فرمانروایی کردند، و بار دوم آن است که در آخرالزّمان، در بخشی از سرزمینهای مشرق فرمانروایی می‌کنند، و اندکی پیش از قیام امام مهدی-علیه‌السّلام- نابود می‌شوند.

مقصود از «مردی سخت و تند» در این‌جا، شعیب تمیمی خراسانی است که با سپاهش از خراسان بر بنی عبّاس در دولت پایانیشان می‌شورد و برای امام مهدی-علیه‌السّلام- چیره‌شدنش را آماده می‌کند، و چنان‌که می‌دانید، ابو مسلم کوفی در آغاز کار با همراهان و یارانش در خراسان بر کارگزاران دولت بنی اُمیّه شورید و برای عبّاسیان راه رسیدن به فرمانروایی را فراهم کرد.
——————————————-

۱. در همۀ نسخه‌های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «یسر لا عسر فیه» یافت می‌شود که سازگار با آن‌چه در بحار الأنوار، ج ۳۱، ص ۵۳۱، ح ۳۶، و آن‌چه در روایتی در الغیبة، ص ۳۰۲، ب ۱۶، ح ۷ آمده است: «سلطانهم عسر لیس فیه یسر»، به «عسر لا یسر فیه» اصلاح و ترجمه گردید.
۲. میان دو چنگک از همۀ نسخه‌های چاپی الغیبة نزد ما افتاده است، و آن را از بحار الأنوار، ج ۳۱، ص ۵۳۱، ح ۳۶ افزوده‌ایم.
۳. میان دو چنگک از همۀ نسخه‌های چاپی الغیبة نزد ما افتاده است، و آن را از برخی نسخه‌های خطّی و از پی‌نوشت نسخۀ چاپی پشتوانۀ ما از این کتاب با گزارش از برخی نسخه‌های چاپی افزوده‌ایم. 
۴. الغیبة، نعمانی، ص ۲۵۸، ب ۱۴، ح ۴؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.

📚گزیده‌هایی از کتاب: جهان در آستانۀ ظهور؛ پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

✍🏻روش ما در نوشتن واژه‎‌ها ،‌ بر پایۀ درست‌نویسی و سازگاری نوشتار با گفتار و برخی نکته‎ های دیگر است.

✔️کانال آخرالزّمان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۰۴ ، ۱۰:۴۷
Admin

افزایش و پیاپی‌شدن زلزله‌ها در خراسان از نشانه‌های نزدیک‌شدن زمان شورش نیروهای شعیب ابن صالح خراسانی در این سرزمین و شورش فرمانده نیروهای آفریقایی در لیبی و فراهم‌شدن برخی پیش‌درآمدهای ظهور امام مهدی-علیه‌السّلام- است.

امام علی ابن ابی طالب-علیهماالسّلام-، در بیان نشانه‌های ظهور قائم-علیه‌السّلام-، فرمود:

... پس بپرهیزید سراسر پرهیز از کسی که از غرب می‏آید، هنگامی که در خراسان زمین‌لرزه‌ها آشکار شوند، و در همدان فرودآینده‌ها فرود آیند، پس، سخت‌لرزاننده‌ها در عراق سخت بلرزانند ... شام را ناسازگاری فرا گیرد، و زیندگانِ آن‌جا از میانه‌روی دور شوند ... در مصر دروغ پخش شود، و میان زیندگان آن‌جا اندوهِ سخت و گریختنِ با شتاب و ترس افتد ... در حجاز ساختمانها برافراشته شوند ... لشکرها و یمنیها بر سر زمامداری ناسازگاری کنند... .(۱)

خراسان سرزمینی پهناور در آسیای میانه است که از شمال شرقی ایران آغاز و تا مرزهای غربی چین و هند کشیده می‌شود، و اکنون بیشتر افغانستان، ترکمنستان، ازبکستان و تاجیکستان و بخشهایی از ایران و قرقیزستان را در بر می‌گیرد.(۲)

گفتنی است، چنین می‌نماید که مراد از پدیدارشدن زلزله‌ها در خراسان بیش از زلزله‌هایی باشد که اکنون در این سرزمین در حال روی‌دادن‌اند!
—————————————- 

۱. إلزام الناصب، ج ۲، ص ۱۸۳، خطبۀ بیان ۲؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۲. بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع.

📚گزیده‌هایی از کتاب: جهان در آستانۀ ظهور؛ پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تَنْکابُنِی

✍🏻روش ما در نوشتن واژه‎‌ها ،‌ بر پایۀ درست‌نویسی و سازگاری نوشتار با گفتار و برخی نکته‎ های دیگر است.

✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۰۲ ، ۱۰:۴۰
Admin

یکی از دوستان بزرگوار که از اساتید دانشگاه در دیار تنکابن و سالیانی دراز از منتظران ظهور امام مهدی(علیه ‌السّلام) و پیگیر رویدادهای آخرالزّمان است، برای نویسنده گزارشی فرستاد که خبر از زیستن شمار فراوانی از سادات بنی هاشم و شیعیان در استان سین‌کیانگ در غرب چین می‌دهد، و سازگار با روایاتی است که بیانگر شورش گروهی از زمینه‌سازان حکومت امام مهدی(علیه‌السّلام) با رهبری مردی هاشمی‌تبار در چین می‌باشند.

چندین سال پیش، در سفری هوایی از رامسر به تهران، با شخصی که چهره‌ای شاد و جذّاب داشت، آشنا شدم. وی که از سادات طباطبایی و پدرش مشهدی و مادرش یزدی بود و دکتری زبان‌شناسی داشت و با چند زبان آشنا بود، سالیان درازی را در کشورهای اروپایی زیسته بود و سفرهای بسیاری به گوشه و کنار جهان، به‌ویژه افغانستان، پاکستان، هند، نپال و چین، داشت، و با ادیان و مذاهب گوناگون آشنا بود. پس از آن سفر، با هم دوست شدیم و نشستهایی داشتیم، و روزی از سفرهایش برایم خاطراتی نقل کرد و گفت:

سفری به تبّت که سرزمینی کوهستانی و بلند و معروف به بام دنیاست، داشتم، و در آن‌جا معبد بوداییان و راهبان بودایی را دیدم. نیز به شهر شینینگ در غرب چین رفتم و با «دونگ گوان عبدالّاه»، از علمای بزرگ و رهبر مسلمانان چین، دیداری داشتم.

در همین سفر به ایالت خُدمختار سِین‌کیانْگ رفتم که خاستگاه ترکهای مسلمان اُیغُر می‌باشد، و در یکی از بخشهایش، روزی در بازاری محلّی سرگرم قدم‌زدن بودم که در مغازه‌هایش غذاهای حلال دیدم، و از غذاهای حرام، مانند سگ و گربه که چینیان می‌خُرَند، خبری نبود، و خُشحال شدم و کمی تعجّب کردم. ناگهان ذهنم درگیر نکته‌ای شد که پیشتر آگاهی‌ای به آن داشتم و ناخدآگاه از خاطرم گذشت که شجرۀ بنی‌هاشم و نسل گرامی پیامبر اسلام(صلّی‌الّاه‌علیه‌وآله) و امام علی(علیه‌السّلام) در همۀ دنیا پراکنده‌ و دارای مناصبی‌اند و گاهی در ملّتهای دیگر ذوب شده‌اند، مانند جُرج فلان در انگلیس یا توماس فلان در کانادا و ایالات متّحدۀ آمریکا، و نیز شنیده بودم که در چین هم نزدیک به ده‌ هزار تن از سادات مدنی زندگی می‌کنند، و با اندکی پرس‌وجو دریافتم که در همین استان جایی سادات‌نشین یافت می‌شود.

فردای آن روز به آن‌ سرزمین(۱) رسیدم، و پس از گشت‌وگذاری کوتاه، ساعت سه از ظهر گذشته بود که صدای اذان عصر را از بلندگوهای مسجد با آداب شیعیان دوازده‌امامی و با لهجه‌ای خاص که هیچ گاه از یادم نمی‌رود، شنیدم. وضو گرفتم و خُدَم را به مسجد رساندم و همراه نماز عصر نمازگزاران، نماز ظهر و عصرم را که هر دو قصر بودند، به امام جماعت مسجد که دستاری کوچک را یک دور بر سر پیچیده بود، اقتدا کردم، و پس از نماز مشغول تعقیبات نماز عصر شدم و آن قدر خُشحال بودم که وصف‌ناشدنی است. ناگهان از پشت شبستان مسجد ولوله و صداهایی شنیدم. نگاهم را تیز کردم و دیدم نوجوانان و جوانان و مردانی میان‌سال که همگی مسلّح به شمشیر و گونه‌ای ابزار رزمی مانند نانچیکو برای دفاع شخصی‌اند، در حال ورزشهای رزمی‌ می‌باشند، و چنان چابک و چالاک بودند و جست‌وخیز می‌کردند که گویا در کف پای آنان فنر کار گذاشته شده است، و از روی دیواری بلند به‌آسانی می‌پریدند، و دانستم که این برنامۀ هر روزۀ آنان پس از نماز عصر می‌باشد.

من که زبان ترکی اُیغُری که گویش بومی مسلمانان غرب چین و زبان ماندارین که گویش بومی بسیاری از چینیهاست را نمی‌دانستم، کسی را در میان آنان یافتم که آشنا به زبان انگلیسی بود، و با وی دوست شدم و شرح احوالشان را پرسیدم، و او گفت: در این سرزمین بیست هزار تن از سادات و بنی هاشم زندگی می‌کنند که همگی از منتظران ظهور امام مهدی(علیه‌السّلام) می‌باشند و با دولت مرکزی کاری ندارند و بیشتر نیازمندیهای ضروری زندگیشان را خدشان تولید می‌کنند. پرسیدم: شما هم از سادات می‌باشید؟ گفت: مگر می‌شود نباشم. گفتم:‌ من هم از سادات و نسل رسول الّاه(صلّی‌الّاه‌علیه‌وآله) هستم، و دیگر احساس غربت نمی‌کردم، و آن شب را مهمانش شدم. در پی غروب آفتاب با دوستم برای نمار مغرب به مسجد رفتیم و نماز را به همان امام جماعت اقتدا کردیم، و پس از نماز، امام برای نمازگزاران سخنان کوتاهی گفت و دعا کرد، و به خانۀ میزبان برگشتیم، و نماز عشا و صبح را نیز همان گونه در وقتش در مسجد گزاردیم. از شغل و کارشان پرسیدم، گفت:‌ بیشتر مردم ما کشاورزی می‌کنند و من هم کشاورزم. صبح که به مزرعه‌اش رفتیم، دریافتم که خداوند چه نعمت فراوانی به آنان داده است، و از دیدن کشاورزی پُررونق و محصولات و میوه‌های کم‌نظیر از نظر کیفی و کمّی در شگفت شدم و بسیار لذّت بردم؛ زیرا با آن‌که سفرهای گوناگونی به دیگر مناطق جهان، مانند اروپا، آمریکا، آفریقا، داشتم، چنین چیزی را هرگز در جایی دیگر ندیده بودم!

پس از دو روز، ناچار به خداحافظی با دوستم و مردم آن دیار شدم، در حالی که حسّ عجیبی داشتم و بُغض گلویم را گرفته بود، و آن‌جا را به قصد رفتن به دیگر مناطق آن کشور، برای دیدن دیوار چین و کاخهای سلاطین و امپراتوری کهن چین، ترک کردم. 
---------------------------------------------------------- 

۱. اکنون که گزارش این سفر را برایتان می‌نویسم، نام آن آبادی و سرزمین که دوستم به آن‌جا رفته و نامش را گفته بود، از یادم رفته است، و ناگوارانه باید گفت که دیگر به آن سیّد بزرگوار که در سنّ نزدیک به ۸۰ سالگی و در اردیبهشت ۱۳۹۲ هـ.ش درگذشته است، دسترس ندارم؛ خدایش بیامرزد.
 
📚گزیده‌هایی از کتاب: جهان در آستانۀ ظهور؛ پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تَنْکابُنِی

✍🏻روش ما در نوشتن واژه ‎ها،‌ بر پایۀ درست‌نویسی و سازگاری نوشتار با گفتار و برخی نکته‎ های دیگر است.

✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۰۰ ، ۰۱:۰۷
Admin

آیا می‌دانید که واژۀ «زمینه‌سازان ظهور» واژه‌ای نوساخته از سوی برخی نویسندگان و سخنوران هم‌روزگار ما می‌باشد و در روایات اسلامی به کار نرفته است، و اگر آن را درست بدانیم و بخاهیم برایش مصداقی پیدا کنیم، سفیانی نیز از زمینه‌سازان ظهور است؛ چون با ستم و کشتار زمینۀ ظهور امام مهدی(علیه ‌السّلام) را فراهم می‌کند.

آن‌چه تنها در یک روایت اسلامی آشکارا به کار رفته و درونمایۀ برخی دیگر از روایات اسلامی نیز است، زمینه‌سازان حکومت امام مهدی(علیه‌السّلام) می‌باشد که به قیامگران چینی و خراسانی‌ای اشاره دارد که نزدیک شش ماه پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) در مشرق‌زمین قیام می‌کنند و قدرت را در خاورمیانه در دست می‌گیرند و با تلاشها و نبردها و سپردن پرچم به امام مهدی(علیه‌السّلام) زمینه پادشاهی‌اش را فراهم می‌کنند.

از عبدالّاه ابن حارث ابن جَزْء زُبَیْدی روایت شده است که رسول خدا(صلّی‌الّاه‌علیه[وآله]وسلّم) فرمود:

مردمی از مشرق برمی‌شورند که برای مهدی زمینه‌سازی می‌کنند؛ مرادش زمامداری‌اش است.(۱)


--------------------------------------------------------------------------- 
۱. سنن ابن ماجة، ج ۵، ص ۲۱۵، ک الفتن، ب خروج المهدیّ، ح  ۴۰۸۸؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.

📚گزیده‌هایی از کتاب: جهان در آستانۀ ظهور؛ پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تَنْکابُنِی

✍🏻روش ما در نوشتن واژه ‎ها،‌ بر پایۀ درست‌نویسی و سازگاری نوشتار با گفتار و برخی نکته‎ های دیگر است.

✔️کانال آخرالزّمان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۰۰ ، ۱۸:۲۷
Admin

مسجد اموی در دمشق از کهنترین و بزرگترین مسجدهای مسلمانان است که آن را خلیفۀ اموی ولید ابن عبدالملک پس از ویران‎کردن کلیسایی که بر ویرانه‌های معبد ژوپیتر ساخته شده بود، ساخت(۱)، و این مسجد، افزون بر شگفتیهای ساختمانی و تاریخی ‎اش، جایگاه روی ‌دادن رویدادهایی شگفت‎ در آخرالزّمان است؛ و از آن رویدادهاست:

فروریختن بخشی از غرب مسجد دمشق در پی زمین ‌لرزه‎ای بزرگ در شام

محمّد ابن حَنَفِیَّه گفته است:

پیشتازان مغربی درون مسجد دمشق می‎روند؛ پس، هنگامی که آنان همچنان در شگفتیهایش می‌نگرند، ناگهان زمین سخت می‎لرزد و غرب مسجد آن‎جا کنده می‌شود، و آبادی‌ای که به آن حَرَسْتا گفته می‎شود، فروبرده می‌شود. سپس در آن هنگام، سفیانی برمی‌شورد و با ایشان کارزار می کند(۲) تا آنان را درون مصر کند. آن گاه، بازمی‌گردد و با مشرقیها می‌جنگد تا ایشان را به عراق برگرداند.(۳)

چنین می‎نماید که این روایت سخن پیامبر(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) یا امام علی(علیه‎ السّلام) باشد، اگرچه محمّد ابن خَوْلَۀ حَنَفی تابعی آن را به یکی از آن‎ دو نسبت نداده است.

مراد از «مغربیها» در این حدیث، شورشیان آفریقایی از قیسیان، بربرها و سیاهان‎ اند که با رهبری اَعْرَج کِنْدِی از لیبی و پیرامونش بر مصر یورش می‎برند، سپس از آن ‎جا با فرماندهی اَبْقَع فِهْرِی به فلسطین و اردن می‎ آیند و بر دمشق یورش می‌برند، و «مشرقیها» شورشیان عراقی‎اند که از بغداد و کوفه بر دمشق یورش می‌برند و از پیروان اَصْهَب مَرْوانِی و پیروان هاشمی شَیْصَبانِی پدید می‌آیند.

از عَمّار ابن یاسر روایت شده است که وی گفت:

بی‌گمان، دولت خاندان پیامبر شما در آخرالزّمان خاهد بود، و برای آن نشانه ‎هایی‎ اند ... فریادگری از دیوار [مسجد](۴) دمشق بانگ می‎زند: وای بر زمینیان از بدی‎ ای که بی‌گمان، نزدیک شده است، و غرب مسجد آن‎جا فروبرده می‎شود، به گونه‎ای که دیوارش(۵) فروبریزد، و سه تن در شام پدیدار می‎شوند که همۀ آنان خاستار پادشاهی‌اند: مردی ابقع، مردی اصهب و مردی از خاندان ابو سفیان... .(۶)

چنین می‎نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّی ‎الله‎ علیه ‎و آله) باشد، اگرچه عمّار ابن یاسر صحابی آن را به وی نسبت نداده است.

بنا بر آن‎چه از برخی احادیث اسلامی هویدا می‌شود، زمین ‎لرزه‎ای سخت در سوریه در ماه رمضان پیش از قیام امام مهدی(علیه ‎السّلام) روی می‎دهد که نشانه ‎ای بزرگ برای مؤمنان است، و در آن، بیش از سد هزار تن کشته می ‌شوند، و با آن، دو بخش حَرَسْتا و جابِیَه فروبرده می‏شوند و بخشی از دیوار مسجد اَمَوی فرو می‌ریزد.

اَرْطَاَه گفته است:

هر گاه آبادی‏ ای از آبادی های دمشق فروبرده شود و بخشی از غرب مسجد آن‌جا فروریزد، در آن هنگام، ترکها و رومیان گرد می‌آیند و همگی می‎جنگند، و سه پرچم در شام برافراشته می‎شوند... .(۷)

نیز اَرْطَاَه گفته است:

هر گاه ترکها و رومیان گرد آیند و آبادی‌ای در دمشق فروبرده شود و بخشی از غرب مسجد آن‎جا فروریزد، سه پرچم در شام برافراشته می‎شوند: ابقع، اصهب و سفیانی... .(۸)

چنین می‎نماید که این دو حدیث از سخنان پیامبر(صلّی ‌الله‌ علیه ‌و آله) باشند، اگرچه اَرْطَاَه ابن مُنْذِر تابعی آن‌ دو را به وی نسبت نداده است.

ابو رُومان روایت کرده است که علی[(علیه‌السّلام)] فرمود:

هر گاه دارندگان پرچمهای سیاه ناسازگاری کنند، آبادی‎ای از آبادیهای اِرَم فروبرده می‌شود، و گوشۀ غربی مسجدش فرومی‌ریزد، سپس در شام سه پرچم پدیدار می‎شوند: اصهب، ابقع و سفیانی... .(۹)

مقصود از «دارندگان پرچمهای سیاه» در این روایت، سیاه‌نشانان نخستین یا بنی عبّاسی‌اند که بخشی از سرزمینهای مشرق را در آخرالزّمان فرمانروایی می‌کنند، و «اِرَم» همان شهر دمشق است، و آبادی‎ای از آبادیهای ارم که فروبرده می‌شود، شهر حَرَسْتا می‎باشد، و ضمیر در سخن امام علی(علیه‎السّلام): «بر آنان» به دارندگان پرچمهای سیاه، اصهب و ابقع برمی‌گردد.

جابر ابن یزید جُعْفِی روایت کرده است که ابو جعفر محمّد ابن علی باقر(علیهماالسّلام) فرمود:

ای جابر، به زمین بچسب و دست و پایی نجنبان تا نشانه‎ هایی را که برای تو یاد می‌کنم، ببینی، اگر به آنها برسی؛ نخستینشان ناسازگاری بنی عبّاس است، و نمی‎بینم تو به آن برسی، ولی پس از من آن را از من بازگو کن، و فریادگری از آسمان بانگ می‎زند، و صدای گشایش از سوی دمشق به شما می‎رسد، و آبادی‎ای از آبادیهای شام که جابیه نامیده می‎شود، فروبرده می‎شود، و بخشی از سوی راست مسجد دمشق فرومی‌ریزد... .(۱۰)

نیز جابر جعفی روایت کرده است که ابو جعفر [محمّد باقر](علیه‎السّلام) می‌فرمود:

به زمین بچسب [و](۱۱) هرگز دست و پایت را نجنبان تا نشانه‎هایی را که برای تو یاد می‌کنم، در سالی ببینی، و ببینی فریادگری در دمشق بانگ می‌زند، و فروبرده‌شدن آبادی‌ای از آبادی هایش و فروریختن بخشی از مسجدش را... .(۱۲)

 

چیره‌شدن سفیانی بر منبر مسجد دمشق و نشستنش بر آن

عُمَر ابن اُذَیْنَه روایت کرده است که ابو عبدالله [الصادق](علیه‌السّلام) فرمود:

پدرم [باقر](علیه‌السّلام) فرمود که امیر مؤمنان [علی](علیه‎السّلام) فرمود: پسر زن خُرَندۀ جگرها از درۀ خشک بیرون می‌آید، و او مردی میانه‎اندام، هراس‌انگیزچهره، درشت‎ سر و در چهره‎اش نشانۀ آبله‎ای است، هر گاه ببینی‌اش گمان می‌کنی که یک‌چشم است، نامش عثمان و پدرش عَنْبَسَه می‌باشد، و وی از فرزندان ابو سفیان است، تا آن‎که به سرزمینی پایدار و آرام و دارای آبی روان می‌آید، پس، بر منبرش چیره می‌شود.(۱۳)

مراد از «پسر زن خُرَندۀ جگرها»، سفیانی شامی است که از تبار هند دختر عُتْبَه و همسر ابو سفیان است که در اُحُد مکّیّان را بر کارزار با مسلمانان برانگیخت و در پایان جنگ شکم حمزه عموی پیامبر(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) را شکافت و جگرش را درآورد و جوید، پس، نتوانست آن را بخُرَد و انداخت، و مقصود از «سرزمینی پایدار و آرام و دارای آبی روان» در این‎جا، شهر دمشق است.

از محمّد ابن جعفر [باقر(علیه‌السّلام)] روایت شده است که علی ابن ابی طالب[(علیه‌السّلام)] فرمود:

مردی از فرزندان حسین که نامش نام پیامبر شماست، برمی‌شورد که با شورش او زیندگان آسمان و زمین شادمان می‌شوند. پس، مردی به وی گفت: سفیانی نامش چیست؟ فرمود: او از فرزندان خالد ابن یزید ابن ابی سفیان است ... از شام از دره‎ای از سرزمین دمشق که به آن درۀ خشک گفته می‌شود، بیرون می‌آید ... به دمشق می‎آید و بر منبرش می‌نشیند... .(۱۴)

امیر مؤمنان علی ابن ابی طالب(علیه‎السّلام)، در بیان چگونگیها و کارهای سفیانی، فرمود:

... پس، در روز جمعه‎ای بیرون می‌آید و از منبر دمشق بالا می‎رود، و آن نخستین منبری است که بالایش می‎رود، پس سخنرانی می‎کند و به آنان فرمان جهاد می‎دهد، و با ایشان هم‌پیمان می‌شود بر آن‎که با وی در کاری ناسازگاری نمی‌کنند، چه خُشِشان بیاید از آن یا نپسندَندَش... .(۱۵)

ابن مُنادِی گفت: ابو سلیمان عبدالله ابن جَرِیر جُوالِقِی خبر داد من را از مردی اهل کتاب(۱۶) که وی آگاه کرد او را که دانیال پیامبر(علیه‌السّلام) در کتابش یاد کرده است:

... پس، سفیانی میان همراهانش در حال سخنرانی بر منبر دمشق برمی‎خیزد و می‎گوید: ای زیندگان این شهر، ای دمشقیها، شما گوشت و خون من می‌باشید، و من دشمن دشمنتان و دوست دوستتانم، و آنان را آرزومند و امیدوارشان می‌کند که وی چیزی را بر زیان آنان ویژۀ خُد نمی‌کند... .( ۱۷)

بر کسی که اخبار آشوبها و نبردهای پُرکشتار در آخرالزّمان را پیگیری می‌کند، پوشیده نمی ‌ماند، سخنانی که ابن منادی با سند هایش از کتاب دانیال آورده است، به‌راستی از احادیث اسلامی، به ‌ویژه سخن رسول خدا(صلّی‌الله‌علیه‌وآله)، می‌باشند، ولی با برخی نادرستها آمیخته گردیده و به کسی جز گوینده‎ اش نسبت داده شده‎اند، و بی‎گمان، در این‎جا آن‎چه از آنها درست و سازگار با دیگر خبرهاست را آورده ‎ایم.

کعب گفته است:

... پسر زن خُرَندۀ جگرها بر منبر دمشق می‎نشیند، و بربرها به میانۀ شام می‌آیند، پس، آن، نشانۀ شورش مهدی است.(۱۸)

مقصود از «بربرها» در این حدیث، گروهی از شورشیان آفریقایی‌اند که کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) از لیبی و پیرامونش به مصر و فلسطین و اردن و سوریه می‌آیند، و «میانۀ شام» همان شهر دمشق است.

 

کشته‎ شدن عَوْف سُلَمِی در مسجد دمشق

حَذْلَم ابن بَشِیر روایت کرده و گفته است: به علی ابن‏ حسین(علیهماالسّلام) گفتم: ویژگی شورش مهدی را برای من گزارش کن و راهنماییها و نشانه‎ های آن را به من بشناسان، فرمود:

پیش از شورش او، شورش مردی که به وی عَوْف سُلَمِی گفته می‌شود، در سرزمین جزیره می‎باشد، و پناهگاهش تکریت و کشته‎شدنش در مسجد دمشق است، سپس شورش شُعَیْب ابن صالح از سَمَرْقَنْد خاهد بود، سپس سفیانی نفرین‎شده از درۀ خشک برمی‎شورد، و او از فرزندان عُتْبَه پسر ابو سفیان است. پس، هر گاه سفیانی آشکار شود، مهدی پنهان می‎شود، سپس، در پی آن، برمی‌شورد.(۱۹)

گمان می‎کنم، «عَوْف سُلَمِی» یادشده در روایت یکی از سران بازماندگان حزب بعث و گروه داعش است که پیش از ظهور امام مهدی(علیه‎السّلام) بر کشور عراق چیره می‌شوند، و او کسی است که سپاهی را بسیج می‎کند و بر دمشق یورش می‌برد، پس، لشکریان سفیانی دستگیر و در مسجد دمشق نابودش می‌کنند.

 

بدکارگی سفیانی با زن در محراب مسجد دمشق و کشتنش بازدارندۀ از کار ناپسند را
 حُذَیْفَه روایت کرده است که رسول خدا(صلّی ‎الله ‎علیه [وآله]وسلّم) فرمود:

... زن در مسجد دمشق در جامه در نشستی(۲۰) گردانده می‌شود تا آن‎که نزد ران سفیانی می‌آید و بر آن می‌نشیند، در حالی که او در محراب نشسته است. پس، مردی از مسلمانان برمی‎خیزد و می‎گوید: وای بر شما، آیا کفر ورزیدید به خداوند پس از ایمانتان! این، روا نیست. پس، برمی‌خیزد و گردنش را در مسجد دمشق می‎زند، و هر کس که در آن کار پیرویش کند، می‌کشد. در آن هنگام، فریادگری از آسمان بانگ می‎زند: بی‎گمان، خداوند(عزّ و جلّ) از شما دوران بسیارزورگویان و منافقان و پیروانشان را پایان داده است، و بهترین گروه مردمان محمّد(صلّی‎ الله ‎علیه [وآله] و سلّم) را سرپرست شما کرده است، پس، به او در مکّه بپیوندید، و بی‌گمان، وی مهدی است... .(۲۱)

 

بانگ ‎زدن جبرائیل(علیه‎السّلام) از دیوار مسجد دمشق

ا⁦ز عَمّار ابن یاسر روایت شده است که وی گفت:

بی‌گمان، دولت خاندان پیامبر شما در آخرالزّمان خاهد بود، و برای آن نشانه‎هایی‎اند ... فریادگری از دیوار [مسجد](۲۲) دمشق بانگ می‎زند: وای بر زمینیان از بدی‎ای که بی‌گمان، نزدیک شده است، و غرب مسجد آن‎جا فروبرده می‎شود، به گونه‎ای که دیوارش(۲۲) فروبریزد، و سه تن در شام پدیدار می‎شوند که همۀ آنان خاستار پادشاهی‌اند: مردی ابقع، مردی اصهب و مردی از خاندان ابو سفیان... .(۲۴)

چنین می‎نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّی ‎الله‎ علیه ‎و آله) باشد، اگرچه عمّار ابن یاسر صحابی آن را به وی نسبت نداده است.
 
بنا بر آن‎چه هویداست، سخن وی: «فریادگری بانگ می‎زند» اشاره می‎کند به فریاد جبرائیل(علیه‌السّلام) و یکی از سه صدایی که در رجب پیش از قیام امام مهدی(علیه‎السّلام) شنیده می‎شوند، و «بدی‎ای که بی‎گمان، نزدیک شده است» همان آشوب کر و کوری است که شرق زمین و غرب آن را فرامی‎گیرد.

امیر مؤمنان علی ابن ابی طالب(علیه‌ السّلام) فرموده است:

... پس، فرشتگان در آسمان آشفته می‌شوند، و خداوند(عزّ و جلّ) به جبرائیل(علیه‎السّلام) فرمان می‌دهد، پس، بر دیوار مسجد دمشق بانگ می‌زند: آگاه باشید که بی‌گمان، برای شما یاری آمده است ای گروه مردمان محمّد (مسلمانان)، بی‌گمان، برای شما یاری آمده است ای گروه مردمان محمّد، بی‎گمان، برای شما گشایش آمده است، و او مهدی(علیه‌السّلام) است که از مکّه بیرون می‎آید، پس، وی را پاسخ دهید... .(۲۵)

بنا بر آن‎چه هویداست، این بانگ در ماه محرّمی که امام مهدی(علیه‎ السّلام) در آن برمی‌خیزد، پس از پدیدآمدن کارهای زشت و کردارهای دردناک از سوی سفیانی و پیروانش، شنیده می‎شود.

جابر ابن یزید جُعْفِی روایت کرده است که ابو جعفر محمّد ابن علی باقر(علیهماالسّلام) فرمود:

ای جابر، به زمین بچسب و دست و پایی نجنبان تا نشانه‎هایی را که برای تو یاد می‌کنم، ببینی، اگر به آنها برسی؛ نخستینشان ناسازگاری بنی عبّاس است، و نمی‎بینم تو به آن برسی، ولی پس از من آن را از من بازگو کن، و فریادگری از آسمان بانگ می‎زند، و بانگ پیروزی از سوی دمشق به شما می‎رسد، و آبادی ای از آبادیهای شام که جابیه نامیده می‎شود، فروبرده می‎شود، و بخشی از سوی راست مسجد دمشق فرومی‌ریزد... .(۲۶)

نیز جابر جعفی روایت کرده است که ابو جعفر [محمّد باقر](علیه‎السّلام) می‌فرمود:

به زمین بچسب [و](۲۷) هرگز دست و پایت را نجنبان تا نشانه‎هایی را که برای تو یاد می‌کنم، در سالی ببینی، و ببینی فریادگری در دمشق بانگ می‌زند، و فروبرده‌شدن آبادی‌ای از آبادیهایش و فروریختن بخشی از مسجد آن‌جا را... .(۲۸)

 

فرودآمدن عیسی(علیه‎ السّلام) از آسمان نزد منارۀ سفید مسجد دمشق

بنا بر برخی روایات اسلامی، عیسی مسیح(علیه‎السّلام) از آسمان نزدیک منارۀ سفید مسجد دمشق فرود می‌آید.

نَوّاس ابن سَمْعان گفته است: رسول خدا(صلّی ‎الله‎ علیه [وآله]و سلّم) دجّال را یاد کرد ... گفت:

... پس، هنگامی که او آن گونه است، ناگهان خداوند مسیح ابن مریم را برمی‌انگیزد، پس، نزد منارۀ سفید در شرق دمشق فرود می‎آید... .(۲۹)


-------------------------------------------------------------------
۱. بهره‌گرفته‌شده از برخی منابع.
۲. در همۀ نسخه‌های چاپی الفتن نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «فیقتلهم» ثبت شده است که به «فیقاتلهم» اصلاح و ترجمه شد.  
۳. الفتن، ص ۱۸۱، الجزء الرابع، ح ۷۳۷؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۴. میان دو کروشه از افزوده‎های ما است که آن را از حدیثی دیگر گرفته‎ایم که در عقد الدرر، ص ۱۳۱، ب ۴، ف ۲ آمده است.
۵. در همۀ نسخه‎های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‎جا «حائطها» (دیوار دمشق) یافت می‎شود که به «حائطه» اصلاح و ترجمه گردید.
۶. الغیبة، توسی، ص ۴-۴۶۳، ف ۷، ح ۴۷۹؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۷. الفتن، ص ۵-۱۴۴، الجزء الثالث، ح ۵۹۶؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۸. الفتن، ص ۱۹۵، الجزء الرابع، ح ۷۹۷؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۹. الفتن، ص ۸-۱۹۷، الجزء الرابع، ح ۸۰۳؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۰. الغیبة، نعمانی، ص ۲۸۹، ب ۱۴، ح ۶۷؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۱. میان دو کروشه از افزوده‌های ما است.
۱۲. التفسیر، عیّاشی، ج ۱، ص ۳-۱۶۲، ح ۲۲۲، سورة البقرة؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۳. کمال الدین، ص ۶۷۹، الجزء الثانی، ب‌ ۲۵، ح‌ ۹؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۴. الفتن، ص ۴۷۳، الجزء العاشر، دنبالۀ ح ۱۴۸۲؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۵. عقد الدرر، ص ۸-۱۲۶، ب ۴، ف ۲؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۶. اهل کتاب پیروان یکی از دینهایی‎اند که برای پیامبران آنها کتابی آسمانی بود؛ مانند یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان، و مراد از «مردی اهل کتاب» در این‌جا، انسانی یهودی یا مسیحی است.
۱۷. الملاحم، ص ۹-۷۶، ب ۶، ح ۲۱؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۸. الفتن، ص ۲۱۶، الجزء الرابع، ح ۸۶۶؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۹. الغیبة، توسی، ص ۴-۴۴۳، ف ۷، ح ۴۳۷؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۲۰. در نسخۀ چاپی السنن الواردة فی الفتن پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «مجلس مجلس» (نشستی نشستی) یافت می‎شود که سازگار با آن‎چه در دیگر نسخه‎های چاپی این کتاب آمده است، به «مجلس» اصلاح و ترجمه گردید.
۲۱. السنن الواردة فی الفتن، ص ۷۰-۲۶۹، الجزء الخامس، ب ۱۰۳، دنبالۀ ح ۵۹۷؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۲۲. میان دو کروشه از افزوده‎های ما است که آن را از حدیثی دیگر گرفته‎ایم که در کتاب عقد الدرر، ص ۱۳۱، ب ۴، ف ۲ آمده است.
۲۳. در همۀ نسخه‎های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‎جا «حائطها» (دیوار دمشق) یافت می‎شود که به «حائطه» اصلاح و ترجمه گردید.
۲۴. الغیبة، توسی، ص ۴-۴۶۳، ف ۷، ح ۴۷۹؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۲۵. عقد الدرر، ص ۱۳۱، ب ۴، ف ۲؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۲۶. الغیبة، نعمانی، ص ۲۸۹، ب ۱۴، ح ۶۷؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۲۷. میان دو کروشه از افزوده‌های ما است.
۲۸. التفسیر، عیّاشی، ج ۱، ص ۳-۱۶۲، ح ۲۲۲، سورة البقرة؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۲۹. صحیح مسلم، ج ۴، ص ۳-۲۲۵۱، کتاب الفتن و أشراط الساعة، ب ذکر الدجّال، ح ۲۹۳۷؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.

📚گزیده‌هایی از کتاب: جهان در آستانۀ ظهور؛ پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تَنْکابُنِی

✍🏻روش ما در نوشتن واژه‎ها،‌ بر پایۀ درست‌نویسی و سازگاری نوشتار با گفتار و برخی نکته ‎های دیگر است.

✔️کانال آخرالزّمان
 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۹ ، ۱۹:۳۹
Admin

هنوز زمان قیام یمانی موعود فرا نرسیده است!

شنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۸، ۰۶:۰۵ ب.ظ

حوثیها همان گونه که آقای شیخ علی کورانی لبنانی، نویسنده کتاب عصر ظهور، یادآور شده است، ربطی به یمانی موعود ندارند، و اگر دیدید در یمن شکست خردند، فکر نکنید یمانی موعود شکست خرده است. زیرا قیامگران بر حق پیش از ظهور، همزمان با قیام سفیانی در رجب و یا پس از وی قیام می کنند. حوثیها از نسل امام حسن(علیه السّلام) و زیدی مذهب اند و اعتقادی به امامت امام دوازدهم ندارند، ولی یمانی موعود سیّدی حسینی از تبار زید ابن علی(علیه السّلام) و باورمند به امامت امام مهدی(علیه السّلام) می باشد و هنوز وقت آشکارشدنش در یمن فرا نرسیده است و پس از چیره شدن پادشاه چشم فروهشتۀ یمن بر این کشور که گویا همین عبدربّه منصور هادی است، قیام می کند، و پرچمش که سفید است و هدایتگرترین پرچمها سوی حق (امام مهدی علیه السلام) می باشد، در همان سال ظهور برافراشته می شود. 

با این حال، برخی کسانی که ملتزم به روایات اسلامی نیستند به دروغ احمد اسماعیل همبوشی بصری ناسیّد را احمد الحسن نامیده و او را همان یمانی موعود معرّفی می کنند!

نیز برخی دیگر، عبد الملک حوثی را که از سادات حسنی است، یمانی موعود جا می زنند، و یادمان نرفته است که همفکرانشان در چند سال قبل، سیّد حسین حوثی مقتول به دست سربازان علی عبدالله را همان یمانی موعود می دانستند!

خلاصه هر کس از این گروهها به گونه ای در تحریف مباحث مهدویّت می کوشد، ولی خدا را شکر با وجود روایات ارزشمند بسیار در هر باب، راه بر دروغگویان و دغلبازان بسته است و تا رجب پیش از ظهور فرا نرسد، دعوت قیامگران پذیرفته نیست.

 سیّد سلیمان مدنی تنکابنی-ایران- قم

https://t.me/joinchatakheruzzaman

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۸ ، ۱۸:۰۵
Admin

آزادی فلسطین و قدس شریف نه به دست شورشیان آفریقایی که از مصر می آیند و نه به دست سفیانی و نه به دست خُد فلسطینیان خاهد بود. این که در روایت آمده است سفیانی بر پنج منطقۀ شام چیره می شود، از جمله فلسطین، مراد همان بیت المقدس شرقی و مناطقی از فلسطین است که اکنون در دست فلسطینیان است و فلسطینیها در آن زمان با سفیانی بیعت می کنند و به او می‌پیوندند. 

آزادی فلسطین و گشودن اسرائیل، به ویژه بیت المقدس، از چنگال نیروهای سفیانی ناصبی و نیز یهودیان اسرائیلی تنها به دست یاران مشرقی امام مهدی(علیه‌السّلام) و چند ماه پس از ظهور خاهد بود!

در سالهای آینده دو گفتار با مستندات قرآنی و روایی با عنوان «فلسطین در آخرالزّمان» و «اسرائیل و بیت المقدس در آخرالزّمان» ارائه خاهیم داد که حاوی اسرار و نکات فراوانی‌اند.

کانال آخرالزّمان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۸ ، ۱۷:۲۴
Admin

سیّد حسنی پسر عموی نسبی همۀ ما سادات حسینی، حسنی، موسوی و رضوی است؛ نه پسر عموی تنی. وی هنگام سردادن ندای یاریخاهی نخست از سادات کمک می‌خاهد. نویسنده تا کنون ندیده است که کسی از وی باخبر بوده و او را یافته باشد. زیرا او و قیامش از اسرار الاهی در آخرالزّمان‌اند که کمی پیش از ظهور می‌بایست فاش شوند. از روایات اسلامی چنین برمی‌آید که هدفش ماندن و حکومت‌کردن و پادشاهی در ایران نیست، و مردم، به‌ویژه سادات محترم و توانمندان، را به یاری خیش دعوت می‌کند تا به کمک ستمدیدگان بشتابد و نیروهای سفیانی را که در آن زمان بر ایران یورش می‌برند، از کشور دور کند، و سرانجام همراه نیروهای هاشمی چینی و شعیب خراسانی به عراق برود و پرچم پیروزی را در نجف به امام مهدی(علیه‌السّلام) بسپارد.

شنیدنی است اگر بدانید، شخصی ناسیّد و مسن در رشت مدّعی سیّد حسنی بودن است، در حالی که حسنی واقعی سیّد و جوانی از دیار دیلمستان در گیلان است، و پس از آشکارشدن شعیب خراسانی، هاشمی چینی، قریشی سیستانی و حسینی یمانی و سفیانی شامی پدیدار می‌شود.

نیز سالها پیش شخصی مسن و ناسیّد و ترک‌تبار در قزوین مدّعی بود که سیّد حسنی است.

شاید برخی خانندگان ما شنیده باشند که حدود 40 و اندی سال پیش در شهر مشهد شخصی مسن بود که گاهی به بازار قالی‌فروشان می آمد و ادّعا می‌کرد که سیّد حسنی است و برخی از علما که نمی‌خاهم نامشان را ببرم نیز می‌پنداشتند که وی همان سیّد حسنی قیامگر در آخرالزّمان است، و حال آن‌که جناب حسنی گیلانی از دیار دیلم و جوانی روشن‌چهره در سنّی نزدیک 30 سال -اندکی بیش یا کم- می‌باشد.

ناگفته نماند، دلیل این‌که برخی در مشهد ادّعای سید حسنی‌بودن می کردند آن بود که برخی نویسندگان و منبریهای قدیم بدون توجّه به روایات اسلامی، چنین مطرح می کردند که سیّد حسنی همان خراسانی است، و شیّادان فرصت‌طلب نیز با توجّه به آن‌که مشهد از بلاد خراسان است، در آن دیار بساط فریب خِیش را پهن می‌کردند، در حالی که خراسانی جوانی ناسیّد و از قبیلۀ بنی تمیم و اهل تالقان افقانستان است، و حسنی جوانی از تبار امام حسن(علیه‌السّلام) و ایرانی و اهل دیلمستان در گیلان است، و آن خراسانی با رهبرش هاشمی چینی به کمک این حسنی می شتابند، و هر کس خلاف این مطلب را بگوید و بنویسد، مخالف صریح روایات است.
  
گفتنی است، با آن‌که در روایات اسلامی آمده است که حسنی از دیلم ندا می‌دهد و در گیلان قیام می‌کند و زمامدار تبرستان است، و این هر سه بخشهایی از شمال ایران از گیلان تا مازندران‌اند، برخی نویسندگان کم‌بهره از دانش و کم‌آشنا با مباحث مهدویّت و آخرالزّمان چنین می‌گویند و می نویسند که حسنی اهل بندر دیلم در استان بوشهر است!

..........................................................................
✔️ برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی
کانال آخرالزّمان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۸ ، ۲۰:۱۶
Admin

یکی از عواملی که برای یاری امام  عصر عج الله فرجه الشریف نیاز است این است که شیعه تا می تواند خود را به مهلکه نیندازد وخود را به کشتن ندهد جان خود را حفظ کند تا به یاری مولای خود برسد و همینکه ظهوررا باید نزدیک بدانیم یعنی جان خود را حفظ کنیم تا حضرت را یاری کنیم رکن اصلی یاری رسانی به امام جان شیعه وشیعیان اند.حتی امام حسین علیه السلام برای حفظ جان خود از مدینه خارج شد وبرای حفظ جان از مکه خارج شد تااورانکشند.

درروایتی می بینید که امام صادق علیه السلام در حالی که قیام گروهی را تشریح می کند وحتی کشته های آنان را شهید می نامد ولی باز تاکید می کند جان خود ار باید حفظ کرد.

عنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ: کَأَنِّی بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ یَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا یُعْطَوْنَهُ ثُمَّ یَطْلُبُونَهُ فَلَا یُعْطَوْنَهُ فَإِذَا رَأَوْا ذَلِکَ وَضَعُوا سُیُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِمْ فَیُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلَا یَقْبَلُونَهُ حَتَّى یَقُومُوا وَ لَا یَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَى صَاحِبِکُمْ قَتْلَاهُمْ شُهَدَاءُ أَمَا إِنِّی لَوْ أَدْرَکْتُ ذَلِکَ لَاسْتَبْقَیْتُ نَفْسِی‏ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ.

الغیبه( للنعمانی)، النص، ص: ۲۷۴

همانا از امام باقر علیه السّلام  فرمودند:  انگارمی بینم گروهی را در شرق که خارج شده اند  وحق را می خواهند  ولی به آنها نمی دهند، دوباره حق را می خواهند و طلب می کنندولی به آنها نمی دهند وقتی می بینند اینچنین است  شمشیرهای خود را بر دوش می گذارند   پس به آنها آنچه را که خواسته بودند میدهند ولی  آنها قبول نمی کنند تا اینکه قیام می کنند وقیامشان را نگه داشته تا اینکه به  صاحب شما می دهند کشته هایشان شهید اند اما اگر من آن زمان را درک کنم جانم را نگه می داشتم برای صاحب این امر.

نکاتی که از این حدیث بدست می آید

۱-گروهی در آخرالزمان قبل از ظهور امام ازشرق خارج می شوند یا حرکتی می کنند

۲-این خروج قیام مسلحانه نیست  بلکه خارج شدن از خانه هایشان یا حرکتی مسالمت آمیز است چون بعد از آنکه به آنها حقی که خواستارند نمی دهند مسلح می شوند ولی باز هم در روایت نیامده که از اسلحه استفاده می کنند بلکه تنها آمادگی آنها بیان می شود

۳-حقی که این گروه می طلبند ولایت ائمه است ومبارزه با کسانی که ولایت ائمه رامنحرف کرده اند یعنی بنی عباس آخرالزمان

أَنَّ أَئِمَّهَ الْحَقِ‏ وَ أَتْبَاعَهُمْ هُمُ الَّذِینَ عَلَى دِینِ اللَّهِ وَ أَنَّ أَئِمَّهَ الْجَوْرِ لَمَعْزُولُونَ عَنْ دِینِ اللَّهِ وَ عَنِ الْحَقِ‏ فَقَدْ ضَلُّوا وَ أَضَلُّوا فَأَعْمَالُهُمُ الَّتِی یَعْمَلُونَهَا

الغیبه( للنعمانی)، النص، ص:۱۲۹

در این روایت به صراحت تاکید شده که  همانا حق ائمه اطهارند وکسانی که از آنها تبعیت کنند و امامان جور از دین خدا دورند وبر حق نیستند وآنها گمراه شده وگمراه کننده می باشند دقیقا بر حکومت وامامان بنی عباس آخرالزمان تطبیق می شود که این گروه اهل شرق حق را می خواهند یعنی توحید وولایت معصوم را می خواهند

۴-خروج آنها می تواند بر خراسانیکه  بر بنی عباس  می شورد باشد چرا که درروایتی آمده

… لَا بُدَّ لِبَنِی فُلَانٍ مِنْ أَنْ یَمْلِکُوا فَإِذَا مَلَکُوا ثُمَّ اخْتَلَفُوا تَفَرَّقَ مُلْکُهُمْ وَ تَشَتَّتَ أَمْرُهُمْ حَتَّى یَخْرُجَ عَلَیْهِمُ الْخُرَاسَانِیُّ وَ السُّفْیَانِیُّ هَذَا مِنَ الْمَشْرِق‏…

الغیبه( للنعمانی)، النص، ص: ۲۵۶

به ناچار بنی عباس حکومتی تشکیل می دهند وهنگامی که قدرتمند شده وحکومت می کنند اختلاف در آنها پیش می آید و تفرقه در حکومتشان می شود وامورآنها پراکنده خواهد شد تا اینکه بر آنها خراسانی از مشرق وسفیانی از مغرب خروج می کند

۵-خروج خراسانی وسفیانی در یک زمان است وبعد از خروج سفیانی امام مهدی عج ظهور مخفی کرده وارتباط با خواص ویارانش دارد لذا این حرکت با خود حضرت مهدی عج الله فرجه هماهنگ می باشد.

فَإِذَا ظَهَرَ السُّفْیَانِیُّ اخْتَفَى‏ الْمَهْدِیُ‏ ثُمَّ یَخْرُجُ بَعْدَ ذَلِک‏ 

الغیبه (للطوسی)/ کتاب الغیبه للحجه، النص، ص: ۴۴۵

۶-کشته های  آنها شهیدند چند دلیل می تواند داشته باشد 

الف:چون اینان بعد از خروج سفیانی حرکت کردند وبعد از خروج سفیانی اجازه حرکت داده شده است

ب: آنها به ظلم کشته شده اند نه اینکه آنها وارد مهلکه وجنگ شده باشند مثلا اینها آماده نبرد بودند ولی عملیاتی نکردند اما بنی عباس به ناحق ومخفیانه یا شبیخون مانند آنها را کشته است یا مثلا درزندانهای بنی عباس کشته شدند

ج:این حرکت برای نابود حکومتی که ولایت ائمه را منحرف کرده، بوده است وبعد از اذن امام معصوم هم بوده پس شهیدند.

۷-خروج آنها قیام نیست چون ادامه حدیث می گوید حتی یقوموا یعنی قیامشان با یقینی شدن ظهور امام عصر عج الله تعالی فرجه است

۸-با این همه اوضاع واحوال باز هم واجب نیست  انسان وارد حرکت آنها شود ومی تواند صبر کند تا ظهور امام زمان عج الله فرجه علنی وآشکار شود وبه یاری وی رود

۹- اینکه دوباردر روایت اشاره شده به اینکه حق را می خواهند ولی به آنها نمی دهند وبار دوم آماده نبرد مسلحانه می شود نشان است این دارد که در بار اول بنی عباس قدرتمند است ولی در بار دوم بنی عباس ضعیف شده وآنها قدرتمند تر شده اند

۱۰-اما چرا امام  کمک به آنها را واجب نکرده است در جواب می توان گفت:

الف: شاید به خاطر هم مسیری خراسانی وسفیانی باشد چرا که هردو یک هدف دارند واین خود انحراف ایجاد می کند یا شبه ایجاد می کند که سفیانی هم شاید حق باشد

ب:شاید نیازی به حرکت آنها نیست وخود سفیانی برای نابودی بنی عباس کافی است

ج:شاید در بین بنی عباس افرادی باشند که ساده گی داشته وفریب خورده اند واگر آنها بجنگند شاید انسانهای بی گناهی کشته شود

د:مهمترین عامل را شاید اهمیت قیام امام دانست واینکه کمک به آن قیام واجب است و با قیام حضرت تمام حکومتهای ظالم بر خواهد افتاد ونیازی به حرکت اینها نمی باشد

اما مهمترین نکته در باره این حدیث اهمیت حفظ جان برای یاری رساند به قیام حضرت است واگر نگاهی به نزدیک دانستن ظهور بکنیم متوجه خواهیم شد اگر هم گفته اند ظهور را نزدیک بدانیم یعنی چون ظهور نزدیک است وهر لحظه امکان دارد حضرت بیاید باید جان خودرا حفظ نموده ووارد مهلکه ها نشویم.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۳ ، ۱۳:۳۵
Admin