ارمنستان در آخرالزّمان
رویدادن جنگ در ارمنستان و ویرانشدن آن از نشانه های نزدیکشدن زمان قیام امام مهدی(علیهالسّلام) است.
اَرْمَنِسْتان کشوری در قفقاز جنوبی و غرب آسیاست که از شرق به جمهوری آذربایجان و از غرب به ترکیه و از شمال به گرجستان و از جنوب به ایران میرسد، و چون مایۀ پیوند میان ایران و روسیه و گرجستان و اروپا میباشد، دارای جایگاهی راهبردی است.(۱)
کعب گفته است:
جزیره از ویرانی آسوده است تا آنکه ارمنستان ویران شود، و مصر از ویرانی آسوده است تا آنکه جزیره ویران شود، و کوفه از ویرانی آسوده است تا آنکه مصر ویران شود، و نبرد پُرکشتار نخاهد بود تا آنکه کوفه ویران شود، و شهر کفر گشوده نخاهد شد تا آنکه نبرد پُرکشتار باشد، و دجّال برنمیشورد، مگر آنکه شهر کفر گشوده شود.(۲)
چنین مینماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّىالّاهعلیهوآله) باشد، اگرچه کعب الاحبار تابعی آن را به وی نسبت نداده است.
«جزیره» بخش شمالی سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات از جنوب شرقی ترکیه و شمال و شرق سوریه تا درون عراق است.
مراد از «شهر کفر» قُسْطَنْطِینِیَّه است که شهری بزرگ و کهن بر کنارۀ دریای مَرْمَرَه در ترکیه و پایتخت امپراتوری روم شرقی بود. پس، ترکهای عثمانی آن را گشودند و اِسْتانْبُول نامیدند و پادشاهانشان در آنجا ماندگار شدند تا آنکه پایتخت را به آنکارا جابهجا کردند، و چون این شهر میان دو قارّۀ اروپا و آسیا جای دارد، دارای جایگاهی راهبردی است و به آن دروازۀ اروپا گفته میشود.(۳)
مقصود از «نبرد پُرکشتار» در اینجا همان نبرد پرکشتار بزرگ است، و آن، جنگ خونین بزرگی است که پس از قیام امام مهدی(علیهالسّلام)، میان امام و یاران مؤمنش با رومیان و همپیمانان کافرشان، در چراگاه عَکّا در فلسطین، هنگام گشودن کشور اسرائیل و آزادکردن بیتالمقدس، روی میدهد، و این همان جنگی است که یهودیها و مسیحیان آن را نبرد آرْمَگِدُون مینامند.
از حدیث حُذَیْفَه ابن یَمان روایت شده است که پیامبر(صلّی الّاه علیه[وآله]وسلّم) فرمود:
ویرانی در گوشهوکنارههای زمین پدیدار میشود(۴) ... ویرانی ترکها از دیلمها، ویرانی دیلمها از ارمنیها، ویرانی ارمنیها از خزرها، ویرانی خزرها از ترکها و ویرانی ترکها از آذرخشهاست... .(۵)
بر کسی پوشیده نیست که مراد از ویرانی گروههای یادشده در این روایت، ویرانی سرزمینهای آنان است، و بنا بر آنچه هویداست، مقصود از سرزمینهای ترکها در اینجا همان بیشتر کشور ترکیه و جمهوری آذربایجان میباشد، و چه بسا سه استان درون ایران از آذربایجان شرقی و غربی و اَرْدَبیل را که ترکها در آنها زندگی میکنند نیز در بر میگیرند، و خداوند داناتر است.
در کتاب ابو حُذَیْفَه آمده است که مُقاتِل گفت:
پس از مرگ ضَحّاک، در کتابهای گردآوریشده نزدش، در بارۀ گفتار خداوند(عزّ و جلّ): «و هیچ آبادیای نیست، مگر آنکه ما پیش از روز قیامت نابودگر یا شکنجه کنندۀ آن میباشیم، شکنجهای سخت؛ آن در کتاب نوشته شده بود»(۶)، خانده ام: ... ویرانشدن ارمنستان از آذرخشها و سختتکاندهندهها است... .(۷)
چنین مینماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الّاهعلیهوآله) باشد، اگرچه ضَحّاک ابن مُزاحِم خراسانی تابعی آن را به وی نسبت نداده است.
بدان که مراد از «روز قیامت» در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، روز قیام قائم(علیه السّلام)، و مقصود از «کتاب» در اینجا، لوح محفوظ است، و بنا بر آنچه هویداست، «آذرخشها» همان آذرخشهای آسمانیاند، نه موشکها و بمبهایی که در جنگها بر سرزمینها پرتاب میشوند، و «سختتکاندهندهها» زمینلرزههای سختاند.
روایت شده است که کعب گفت:
در کتابها مییابیم که زمین همهاش پیش از شام ویران میشود ... ولی آذربایجان و ارمنستان پس با سپاهیان و آذرخشها و جنگها نابود میشوند، و از سختیها با چیزهایی رویاروی میشوند که جز آنان با آنها رویاروی نمیشوند... .(۸)
چنین مینماید که این خبر از سخنان پیامبر(صلّىالّاهعلیهوآله) یا بهرهگرفتهشده از آن باشد، اگرچه کعب الاحبار تابعی آن را به وی نسبت نداده است.
مراد از «سپاهیان» در اینجا، لشکریان خزر و ترکاند که بر این دو سرزمین یورش میبرند.
امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در بیان نشانه های ظهور امام مهدی(علیهالسّلام)، فرمود:
ای جابر، هر گاه ناقوس بانگ زند، کابوس فشار آورد و گاومیش سخن بگوید، پس، در آن هنگام، شگفتیها و چه شگفتیهایی خاهند بود! هر گاه آتش در بُصْری بدرخشد، پرچم عثمانی در درۀ سُوَیْدا(۹) پدیدار شود، بصره آشفته گردد و برخی از آنان بر برخی دیگر چیره شوند، هر گروهی بر گروهی دیگر یورش بَرَد(۱۰)، لشکرهای خراسان بجنبند و شعیب ابن صالح تمیمی(۱۱) از درون تالقان بجوشد(۱۲)، برای سعید شوشی در خوزستان پیمان بسته شود، برای بلندقدان و تناوران کرد(۱۳) پرچم برافراشته شود و عربها بر ارمنیها چیره شوند... .(۱۴)
شاید مقصود امام علی(علیهالسّلام) از گفتارش: «عربها بر ارمنیها چیره شوند»، چیرهشدن برخی گروههای تروریستی عرب مانند داعش و جز آنان باشد که با ترکهای ترکیه و آذربایجان در یورش بر ارمنستان همبسته میشوند، و خداوند داناتر است.
امیر مؤمنان علی(رضیالّاهعنه) روزی سخنرانی کرد و در سخنرانیاش فرمود:
خداوند را ستایش کنید ... سپس فرمود: چگونه خاهند بود، هنگامی که مشرقی برشورد، مغربی بجنبد، سیستانی بجنگد، هَجَری بجنبد، حسینی برشورد، حسنی خشمگین شود، علوی برخیزد، اَمَوی پیمان بسته شود، ارمنی برشورد، دیلمستان آشفته شود، تبرستانی فریاد کند، هاشمی برسد، مصری بیاید، خراسانی پیروز شود، کلبی کفر ورزد، زنگی پیمان بسته شود، ترکی بشکند، رومی چیره شود، قحطانی برشورد؛ در آن هنگام، رومیها در هزار هزار و بیشتر برمیشورند، هاشمی به زورا نزدیک(۱۵) میشود و خراسانی در آن فرود میآید... .(۱۶)
بنا بر آنچه هویداست، «ارمنی» شورشگری از زیندگان ارمنستان است که ارمنیها را در کارزار با ترکها و خزرها رهبری میکند.
امیر مؤمنان علی(علیهالسّلام)، در بیان رویدادهایی که پیش از شورش قائم(علیهالسّلام) خاهند بود، فرمود:
... چیرهشدن زیندگان ارمنستان [بر ارمنستان](۱۷)... .(۱۸)
شایان یادآوری است، از درونمایۀ این روایت بهره گرفته میشود که بخشی از سرزمینهای ارمنیها از سوی دشمنان ترک و خزرشان گرفته میشود، سپس آنان، کمی پیش از ظهور امام مهدی(علیهالسّلام)، آن را از دستان ایشان آزاد میکنند، مگر آنکه گفته شود که در گزارش و نوشتن روایت درهمآمیختگی و نادرستی روی داده است، و این گونه بوده است: «چیرهشدن ترکها بر زیندگان ارمنستان»، و خداوند به آنچه درست میباشد، داناتر است.
ابو مُسْلِم گفته است:
... همواره پرچمهای سیاه بر کسی که با آنان دشمنی ورزد، چیرهاند تا آنکه ترکها از دروازۀ ارمنستان درآیند.
ولید گفته است:
و آن، نخستین نشانه از نشانههای سستشدن کارشان، پس از ناسازگاریشان در میانشان، است.(۱۹)
میگویم: بر آگاهان از تاریخ مسلمانان پوشیده نیست که مُغُلها از دروازۀ ایران بر بنی عبّاس در عراق در پایان دولت نخستینشان که پس از بنی اُمیّه بنیادگذاری شد، شوریدند، و از این روایت و مانندهایش بهره گرفته میشود که ترکهای قفقازی از دروازۀ ارمنستان بر بنی عبّاس سیاهنشان در پایان دولت دومشان که در آخرالزّمان برپا میشود، میشورند.
علی ابن ابراهیم ابن مَهْزِیار اهوازی، در بارۀ دیدارش با امام مهدی(علیهالسّلام)، در جایگاهی ناشناخته در حجاز، در روزگار پنهانشدن کوتاهمدّتش، گفته است:
... آن گاه که او را دیدم، خِرَدم در خوبی و ویژگیاش سرگردان شد. پس، به من فرمود: ای پسر مهزیار، چگونه برادرانت را در عراق پشتِ سر گذاشتی؟ گفتم: در تنگیِ زندگی و ناخُشی، در حالی که بیگمان، شمشیرهای بنی شَیْصَبان پیدرپی بر آنان بوده است. فرمود: خدا ایشان را بکشد، چگونه [از راستی](۲۰) بازگردانده میشوند! گویا این گروه را میبینم که در خانههای خِیش کشته شدهاند، و فرمان خداوند آنان را شب یا روز فرا گرفته است. گفتم: ای پسر فرستادۀ خدا، آن رویداد کی خاهد شد؟ فرمود: هنگامی که میان شما و راه کعبه، با دست گروههایی که بهرهای از خوبی برایشان نیست و خدا و پیامبرش از آنان بیزارند، بسته شود، و سه روز سرخی در آسمان پدیدار شود که در آن، ستونهایی مانند ستونهای نقرهایاند که نورانی میدرخشند. و شَرُوسِی از اَرْمَنِسْتان و آذَرْبایْجان بیرون میآید، در حالی که در پشتِ ری، کوه سیاهِ پیوسته به کوه سرخِ چسبیده به کوههای تالِقان را میخاهد. پس، میان او و میان مَرْوَزی نبردی نابودگر و ریشهبرانداز خاهد بود که در آن، خردسال سپیدمو، و از آن، بزرگسال پیر میشود، و میان آندو کشتار آشکار میشود. پس، در آن هنگام، رفتن وی سوی زَوْرا را پیشبینی کنید، و در آنجا درنگ نمیکند تا به ماهان و سپس به واسِط عراق بیاید، و در آنجا، شش(۲۱) روز یا کمتر میماند. آن گاه، به کوفان میرود، و میان آنان(۲۲)، نبردی از نجف به حِیرَه تا غَرِی خاهد بود، نبردی سخت که در پی آن خِرَدها از یاد برده میشوند. پس، در آن هنگام، نابودی هر دو گروه میباشد، و دروکردن بازماندگان بر خداوند است... .(۲۳)
«شَیْصَبان»، بنا بر آنچه از برخی فرهنگهای واژگان عربی هویداست، از نامهای شیطانِ راندهشدهای میباشد که در قرآن کریم با نام اِبْلِیس یاد شده است(۲۴)، و مراد از «بنی شیصبان» در این حدیث، بنی عبّاساند که شیطان هنگام بستهشدن نطفهشان همبازشان میشود، و آنان نیز در فریبدادن مردم و گمراهکردنشان همدست شیطان میشوند، و دو بار بر مسلمانان چیره میشوند: بار نخست همان بود که پس از فروپاشی دولت بنی اُمیّه، سرزمینهای اسلامی را فرمانروایی کردند، و بار دوم آن است که در آخرالزّمان، بخشی از سرزمینهای مشرق را فرمانروایی میکنند، و اندکی پیش از قیام امام مهدی(علیهالسّلام) نابود میشوند.
چنین مینماید که مراد امام مهدی(علیهالسّلام) از گروههای بیبهره از خوبی، مانند دین و انسانبودن، که راه حج را بر بسیاری از مسلمانان، به ویژه عراقیها، میبندند، همان سفیانی و پیروانش باشند که به مردم میگویند: بیگمان، ما خداباوران و پیروان روش پیامبر(صلّیالّاهعلیهوآله) میباشیم، ولی هنگامی که کارهایشان دیده میشوند، آشکار میشود که آنان کفرورزان به خدا و دشمنان فرستادهاش و بیرونروندگان از دین و انسانبودن میباشند.
سرخی که در آسمان سه روز پدیدار میشود، سرخیای است که در پی برآمدن بزرگستارهای دنبالهدار و وزش تندبادی سرخ در ماه رمضان پیش از قیام امام مهدی(علیهالسّلام) پدید میآید، و ستونهای درخشنده مانند ستونهای نقرهای همان سنگهای آسمانیاند که درون پوشش گازی زمین میروند و میسوزند و شعلهور میشوند و برخی از آنها بر روی زمین میافتند.
بدان که در قَفْقاز سرزمینی با نام «شَرُوس» یافت نمیشود تا به نسبتدادهشدۀ به آنجا «شروسی» گفته شود، و برخی پژوهشگران باور دارند که شروسی مردی است که ریشهاش از شهر «شَرُوس» در شمال آفریقاست، و بنا بر آنچه برخی جغرافیدانان در کتابهایشان یاد کردهاند، شروس شهری بزرگ در کوهستان نَفُوسَه بود و بیشتر زیندگانش خوارج اِباضِی بودهاند(۲۵)، پس، ویران شد و از آن ویرانههایی باستانی در شهری که اکنون حَرابَه نامیده میشود و در سوی جنوب غربی شهر طَرابُلُس در لیبی جای دارد، بر جای ماندهاند، و از برخی محاسبههای جفری بیرون آمده است که شَرُوسِی مردی روسی و یهودینژاد است، و خداوند به درست داناتر است، و به هر روی، شَرُوسِی فرماندهی ناصبیروش است که نیروهایی رامنشده از خَزَرها و ترکان را فرماندهی میکند که در قَفْقاز جنوبی گرد میآیند، و چند ماهی پیش از قیام امام مهدی(علیهالسّلام) بر ایران یورش میبرند، سپس به عراق میروند تا مروانیان را یاری کنند، و در آنجا با هم نابود میشوند.
گمان میکنم که «مَرْوَزِی» (مَرْوِی) مردی هاشمی باشد که نیاکان کهن وی در مَرْو که از شهرهای خراسان است، میزیستهاند، و سومین رهبر انقلاب ایران در روزگار ما باشد، و ایرانیانِ پایدار در برابر یورش شروسی و نیروهایش را رهبری میکند، و شاید آن مرد همان «جَحّافِی» (نیشابوری) یادشده در برخی احادیث اسلامی باشد، و میتواند «مَرْوَزِی» نادرستنویسیشدۀ «رازی» (نسبتدادهشده به ری) باشد، و خداوند داناتر است.(۲۶)
«آذَرْبایْجان» سرزمینهایی در شمال غربی ایراناند که میان دریای خزر در شرق و ترکیه و عراق در غرب و جمهوری آذربایجان و ارمنستان در شمال جای دارند، و بر کسی پوشیده نیست که جمهوری آذربایجانِ جایگرفته در شمال رود اَرَس در سرزمینهای آران، نادرست به این نام نامیده شده است.
«پشتِ ری» همان بخش بلند جایگرفته در شمال شهر ری کهن است، و مراد از آن در اینجا، بخش شمالی از شهر کنونی تهران میباشد، و «کوه سیاه» همان کوه تُوچال است که از دور سیاه دیده میشود و بر بخش تجریش و پیرامونش در شمال شهر تهران سایه میافکند و در بخش جنوبی کوههای اَلْبُرْز مرکزی جای دارد، و «کوه سرخ» همان کوه سرخی است که در بخش کرج، میان کوه سیاه در تهران و کوههای تالقان، جای دارد، و اکنون از آن سنگهای سرخ که در ساختمان کاربرد دارند، برداشته میشود، و مقصود از «تالِقان» در این حدیث، سرزمینی است که میان کَرَج و قَزْوِین، در ۱۲۰ کیلومتری شمال غربی تهران جای دارد، و «زَوْرا» در اینجا همان زورای نو یا بخش شمالی تهران کنونی پایتخت ایران میباشد.
«ماهان» دو تاییِ «ماه» است، و ماه در زبان فارسی کهن یا دَرِی به معنای شهر یا بزرگترین شهر هر سرزمینی میباشد، و عربها پس از گشودن دو شهر «دِینَوَر» و «نَهَاوَنْد»، نخستین را به کوفه وابسته کردند و «ماه کوفه» نامیدند، و دومین را به بصره وابسته کردند و «ماه بصره» نامیدند، و اکنون دینور در استان کِرْمانْشاه و نهاوند در استان هَمَدان جای دارد.
«واسِط» شهری است که اکنون کُوت نامیده می شود، و در راه بصره به بغداد، نزدیک مرزهای ایران جای دارد، و به این نام نامیده شده است؛ زیرا دوری آن تا بصره و کوفه نزدیک میانه میباشد.
«کُوفان» یا «کُوفَه» در روزگاران کهن سرزمینی شنزار و سرخ بر کنارۀ غربی رود فُرات بود که شهر کوفه در مشرق، و بخشهای بلند جایگرفته در پشت آنجا در مغرب، مانند ثَوِیَّه، غَرِی و نَجَف، را در بر میگرفت، و «غَرِی» جایگاهی در پایانههای پشت کوفه میباشد که پس از ثَوِیَّه، در جنوب حَنّانَه تا جنوب نُخَیْلَه در گورستان وادیِ سلام، جای دارد، و آرامگاه امام علی(علیهالسّلام) در آنجا است، و «نجف» بلندیای در پایانۀ پشت کوفه بر کنارۀ دریای نجف در مغرب میباشد که نزدیک ۱ کیلومتر از آرامگاه امیر مؤمنان علی(علیهالسّلام) دور است، و این نام با گذر زمانها شناسهای شد برای شهری که در کنار همان بلندی پدید آمد، و «حِیْرَه» شهری کهن در جنوب شهر کوفه و پشت آنجا و نزدیک ۷ کیلومتر از آن دور بود، و اکنون ویرانه هایی از آن در غرب شهری کوچک که ابو صُخَیْر نامیده میشود، ماندهاند.(۲۷)
کعب الاحبار گفته است:
... بیگمان، قائم از فرزندان علی(علیهالسّلام) است که برای وی پنهانشدنی مانند پنهانشدن یوسف و بازگشتی چون بازگشت عیسی ابن مریم میباشد. سپس در پی پنهانشدنش، با برآمدن ستارۀ سرخ، ویرانشدن زَوْرا که همان ری است، فروبردهشدن مُزَوَّرَه که همان بغداد است، شورش سفیانی و نبرد فرزندان عبّاس با جوانان ارمنستان و آذربایجان، آشکار میشود؛ آن، نبردی است که در آن، هزارانی و هزارانی کشته میشوند، هر کدام شمشیری آراسته را میگیرند که بر همگی پرچمهایی سیاه به جنبش درمیآیند؛ آن، جنگی است که مرگ سرخ و طاعون تیره با آن درمیآمیزند.(۲۸)
چنین مینماید که این حدیث ارزشمند دربردارندۀ برخی پیشبینی های شگفت از سخنان پیامبر(صلّىالّاهعلیهوآله) باشد، اگرچه کعب الاحبار تابعی آن را به وی نسبت نداده است.
«ستارۀ سرخ» همان بزرگستارۀ دنبالهداری است که «گیسوی سختیآور» یا «گیسوی شیطان» نامیده میشود، و کمی پیش از قیام امام مهدی(علیهالسّلام)، از صفر تا رجب در کرانههای آسمان میگردد تا آنکه در شعبان میان خُرشید و زمین جای میگیرد و در ماه رمضان به زمین نزدیک میشود و پیرامونش میچرخد و اندکاندک درون پوشش گازیاش میرود و میسوزد و شعلهور میشود و سه یا هفت شبی پیاپی برای زمینیان نورافشانی میکند، و تندبادی سرخ پدید میآورد و شهابهایی فراوان بر روی زمین فرو میباراند و ناگهان با صدایی سخت و بسیارترسناک در مشرق میافتد و مایۀ گرفتاریها و ناخُشیهایی برای مردم میشود.
«سُفْیانِی» همان عُثْمان ابن عَنْبَسَه شامی، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخرالزّمان است که در صفر پیش از قیام امام مهدی(علیهالسّلام) رهبری برخی جنبشهایی را که پیشتر در سوریه آغازیده شده بودند میپذیرد، و در رجب در درۀ خشک در سُوَیْدا برمیشورد، و در ماه رمضان بر دمشق، سپس بر بیشتر سرزمینهای شام چیره میشود، و سپاهش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یورش میبرد.
«فرزندان عبّاس»، بنی عبّاسیاند که بخشی از سرزمینهای مشرق را در آخرالزّمان فرمانروایی میکنند.
«جوانان ارمنستان و آذربایجان» نیروهایی از خَزَرها و ترکاناند که در قَفْقاز جنوبی گرد میآیند، و چند ماهی پیش از قیام امام مهدی(علیهالسّلام)، با فرماندهی شَرُوسِی بر ایران یورش میبرند، سپس به عراق میروند تا مروانیان را یاری کنند، و در آنجا همگی نابود میشوند.
شمشیرهای آراسته همان جنگافزارهای نو و آراستهای میباشند که سپاهیان آنها را در آخرالزّمان به کار میگیرند.
مقصود از «پرچمهایی سیاه» در این روایت، پرچمهای سیاه کوچکیاند که آنها را، کمی پیش از قیام امام مهدی(علیهالسّلام)، هاشمی چینی رهبری و شُعَیْب تَمِیمِی خراسانی فرماندهی میکند، و گمانی نیست در اینکه دارندگان آن پرچمها دشمنان عبّاسیان و نیز دشمنان خزرها و ترکان میباشند.
«طاعون تیره» طاعونی سخت و سراسری است که به بسیاری از مردم میرسد.
مُفَضَّل از امام صادق(علیهالسّلام) روایت کرده است که امیر مؤمنان علی(علیهالسّلام) فرمود: سوگند که بیگمان، رُومِیان، صُقْلُبْها، قِبْطِیان، حَبَشِیها، عِرانِیها، کُرْدها و اَرْمَنِیها را میکشم... .(۲۹)
بیگمان، امام علی(علیهالسّلام) کشتن دشمنان از گروههای یادشده در حدیث را به خُدَش نسبت داده است؛ زیرا کسی که آن را در آخرالزّمان انجام میدهد، همان امام مهدی(علیهالسّلام) است که از تبار او میباشد، و فرمانروایی مهدی(علیهالسّلام) بهراستی دنبالۀ فرمانروایی نیای گرامی وی علی(علیهالسّلام) است، چنانکه روایتی یافت میشود که امام علی(علیهالسّلام) در آن برخی کارهای بزرگی را که ویژۀ امام مهدی(علیهالسّلام) در آخرالزّمان است، به خیش نسبت میدهد. پس، شنونده از آن شگفتی میکند و از او در بارۀاش میپرسد، و امام پرسشش را پاسخ میدهد و برای وی میگوید: «آنها را مردی از من انجام میدهد»(۳۰).
بدان که از آیههای قرآنی و روایات اسلامی بهره گرفته میشود که امام مهدی(علیهالسّلام) همۀ کسان گروهها را کارزار نمیکند و نمیکشد، بلکه با ستمگران گمراهی که با وی در پیادهکردن راستی و برابری میجنگند و ناسازگاری میکنند، میجنگد و میکشدشان، و در کشتن زیادهروی نمیکند.
----------------------------------------------------------
۱. بهرهگرفتهشده از: برخی منابع.
۲. المستدرک علی الصحیحین، ج ۵، ص ۶۵۶، ک الفتن و الملاحم، ح ۸۴۷۶؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۳. بهرهگرفتهشده از: برخی منابع.
۴. در همۀ نسخههای چاپی التذکرة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «یبدأ» یافت میشود که به «یبدو» اصلاح و ترجمه گردید.
۵. التذکرة بأحوال الموتى و أمور الآخرة، ص ۱۳۴۹، ب خراب الأرض و البلاد قبل الشام؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۶. قرآن کریم، سورۀ اسراء، آیۀ ۵۸؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۷. البدء و التاریخ، الجزء ۴، ص ۳-۱۰۲، ف ۱۳؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۸. البلدان، ابن فقیه، ص ۵-۵۲۴، القول فی همذان؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۹. در همۀ نسخههای چاپی مشارق أنوار الیقین نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «سوداء» (سیاه) یافت میشود که به «السویداء» اصلاح و ترجمه گردید.
۱۰. در همۀ نسخههای چاپی مشارق أنوار الیقین نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «صبا کلّ قوم إلی قوم» یافت میشود که به «صبأ کلّ قوم علی قوم» اصلاح و ترجمه گردید.
۱۱. در همۀ نسخههای چاپی مشارق أنوار الیقین نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «تبع» یافت میشود که به «نبع» اصلاح و ترجمه گردید.
۱۲. در نسخۀ چاپی مشارق أنوار الیقین پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «التیمیّ» یافت میشود که سازگار با آنچه در برخی نسخههای چاپی این کتاب آمده است، به «التمیمیّ» اصلاح و ترجمه گردید.
۱۳. در همۀ نسخههای چاپی مشارق أنوار الیقین نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «کردان» یافت میشود که واژهای فارسی است و در سخن عرب به کار نمیرود، و به «الأکراد» اصلاح و ترجمه گردید.
۱۴. مشارق أنوار الیقین، ص ۲۶۶، خطبة التَّطَنْجِیَّة؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۵. در نسخۀ چاپی البلدان پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «یهرب» یافت میشود که سازگار با درونمایۀ برخی روایات اسلامی به «یقرب» اصلاح و ترجمه گردید.
۱۶. البلدان، ابن فقیه، ص ۶-۵۴۵، القول فی الریّ و الدنباوند؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۷. میان دو چنگک از همۀ نسخههای چاپی مناقب آل أبی طالب نزد ما افتاده است، و آن را از بحار الأنوار، ج ۴۱، ص ۳۱۹، ب ۱۱۴، ح ۴۲، نوشتهایم.
۱۸. مناقب آل أبی طالب، ج ۲، ص ۳۰۹؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۹. الفتن، ص ۱۴۴، الجزء ۳، ح ۵۹۳؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۲۰. میان دو چنگک از افزودههای ما است.
۲۱. در همۀ نسخههای چاپی بحار الأنوار و کمال الدین نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «سنة» یافت میشود که به «ستّة» اصلاح و ترجمه گردید.
۲۲. مرادش آن است: میان نیروهای خزر و ترک یورشگر با فرماندهی شروسی و نیروهای کوفی پاسداریکننده با رهبری شیصبانی و همتایانش نبردی خاهد بود، و آندو همان دو گروه نابود شوندهاند که در دنبالۀ حدیث به آنان اشاره شده است.
۲۳. بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۶-۴۵، ب ۱۸، ح ۳۲، با گزارش از: کمال الدین؛ ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر.
۲۴. در این باره بنگرید: لسان العرب، درگاه «شصب».
۲۵. بنگرید: المسالک و الممالک، بکری، ج ۲، ص ۶۵۶، ذکر مدینة أطرابلس.
۲۶. سخن نویسنده.
۲۷. بهرهگرفتهشده از: منابع گوناگون.
۲۸. الغیبة، نعمانی، ص ۹-۱۴۸، ب ۱۰، ح ۴؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۲۹. الهدایة الکبرى، ص ۱-۴۳۰؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۳۰. بنگرید: بحار الأنوار، ج ۵۳، ص ۶۰-۵۹، ب ۲۹، ح ۴۷، با گزارش از: معانی الأخبار.
📚گزیدههایی از کتاب: جهان در آستانۀ ظهور؛ پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تَنْکابُنِی
✍🏻روش ما در نوشتن واژه ها، بر پایۀ درستنویسی و سازگاری نوشتار با گفتار و برخی نکته های دیگر است.
✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman