آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

اللهم عجل لولیک الفرج

آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

اللهم عجل لولیک الفرج

آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

این وبلاگ برای ارائۀ پیشگوییهای گوناگون در بارۀ نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام) و رویدادهای آخرالزّمان است که بیشتر آنها برگرفته از کتابهای زرتشتیان، یهودیان، مسیحیان و مسلمانان، به ویژه آیات قرآن کریم و روایات اسلامی می باشند، و خوانندگان گرامی را از رویدادهایِ پیشِ رویِ جهان آگاه می سازند.

بایگانی

۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علائم ظهور امام مهدی علیه السلام» ثبت شده است

گفتاری که اکنون در زیر فروارد می‌شود، در دی ماه سال گذشته (1399) در کانال بارگذاری شده بود، و در آن، دگرگونیهایی شگفت در میان مردم و جابه‌جایی دولتها و قدرتها و شورش برخی گروههای شورشگر و فروپاشی حکومتها را پیشبینی کرده بودیم، و دیدیم که بلافاصله در آمریکا قدرت از ترامپ جمهوری‌خاه به جوبایدن دمکرات منتقل شد، و بی‌گمان، شورش طالبان در افغانستان نیز یکی از پیامدهای نزدیکی مشتری و زحل در دی‌ماه 1399 می‌باشد، و پس از گذشت هفت ماه از نزدیکی زحل و مشتری، ناگهان گروه طالبان برشوریدند و شهرهای افغانستان را یکی پس از دیگری گرفتند تا سرانجام به کابل رسیدند و حکومت این کشور را برانداختند.هنوز چند ماهی از اقتران مشتری و زحل نگذشته است که برخی آثار آن، به‌ویژه ناسازگاریها و دشمنیها و سختیها، آشکار شده و رو به فزونی نهاده‌اند. مانند اختلاف اروپا و آمریکا با روسیه و چین و ایران، اختلاف گروهها و جناحها در برخی کشورها، اختلاف در خاندان پادشاهی اردن و سختی زندگی و گرانی نرخها در برخی کشورها از جمله ترکیه و ایران و ... 

                                                      👇👇👇

نزدیک‌شدن مشتری و زحل از رویدادهای نجومی‌ای است که هر بیست سال یک بار انجام می‌شود.منّجمان خبر داده‌اند که مشتری و زحل، در ۱ دی ۱۳۹۹ برابر ۲۱ دسامبر ۲۰۲۰، با ۶ دقیقۀ کمانی در صورت فلکی جَدْی (بزغاله)، به هم نزدیک می‌شوند، و گفته‌اند که این نزدیکی کمیابترین و نزدیکترین نزدیکی میان دو بزرگ‌ستاره از ژوئیه ۱۶۲۳ است که در آن نزدیکی‌ای با ۵ دقیقۀ کمانی روی داده است(۱)؛ زیرا دوری مشتری و زحل هنگام اقتران کمتر از یک درجۀ قوسی خاهد بود، و دو بزرگ‌ستاره، با نزدیکی بسیار و کمیابی میانشان، آشکارا کمی پس از غروب خُرشید در جنوب غربی آسمان دیده می‌شوند، و چنین نزدیکی‌ای در گذر سده ‎ها و روزگاران جز بارهایی اندک روی نخاهد داد.

دانشمندان نجوم باور دارند که نزدیکی دو بزرگ‌ستارۀ مشتری و زحل در برخی زمانها از آشکارشدن انسانهای برجستۀ کارساز در سرنوشت بشر و روی‌دادن زمین‌لرزه‌ها، ناسازگاریها، دشمنیها، ناآرامیها و جنگها میان فرمانروایان و مردمان و فرودآمدن اندوهها و سختیها بر سران و ناتوان‌شدن پادشاهان و مرگشان و فروپاشیدن حکومتها و دولتها و کشورها و جابه‎ جاشدن فرمانروایی از خاندانی به دیگری و دگرگونی در اخلاق مردم و دینهایشان خبر می‎دهد، و بر کسی که در علم نجوم پیگیری و آزمودگی دارد، پوشیده نمی‌ماند که این رویدادها گاه از یک‌سالی پیش از اقتران تا سه‌سالی پس از آن نمایان می‌شوند، و گاهی پیامدهایشان در درازای سالیان یا سده‌ها و روزگاران پایدار می‌مانند، و خداوند داناتر است.

شیخ مفید(رحمه‌الّاه) آورده است:

هرگاه زحل و مشتری در یک برج گرد آیند، دنیا در بیشتر حالات دگرگون می‌شود، و کارهای مردم دگرگون می‌شوند، و شورشیان از همه سو، به‌ویژه از گیلان و دیلمها و کردها، برمی‌شورند، و مردم را می‌کشند، کشتاری سخت، و کار بر مردم از ترس و اندوه سخت می‌شود، و فرومایگان جایگاهشان بلند می‌شود، سرشتهای همۀ مردمان دگرگون می‌شوند، و از آنان شرم و انسانیّت می‌رود، و هر کدام در دیگری آزمندی می‌کند، و در ایشان، به‌ویژه زنان، تباهی، انداختن زایندگان فرزندان حرام را، ریختن خونها، کشتن و گرسنگی افزوده می‌شود.(۲)

بدان که نوشتار نجومی‌ای که پیشتر آوردیم، به واپسین نزدیکی‌ای که میان مشتری و زحل پیش از ظهور امام مهدی(علیه‌السّلام) روی می‌دهد، اشاره می‌کند. پس، پیامدهای پیشبینی‌شده برای این اقتران بهره‌گرفته‌شده از علم نجوم و برپایۀ درونمایۀ برخی روایات اسلامیِ‌ بیانگر رویدادهای آخرالزّمان‌اند؛ مانند آن‌چه امیر مؤمنان علی(علیه‌السّلام) فرمود: «هر گاه ... قیامگری از ما در گیلان به پا خیزد»(۳)، و آن‌چه امام صادق(علیه‌السّلام) از آن خبر داد: «حسنی، نوجوان روشن‌چهره، از سوی دیلمان برمی‌شورد»(۴)، و آن‌چه امام علی(علیه‌السّلام) آن را پیشبینی فرمود: «هر گاه ... برای بلندقدان و تناوران کُرد پرچم برافراشته شود»(۵)، و مراد از «شورشیان از همه سو ... برمی‌شورند»، کسانی‌اند که پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) برمی‌شورند، حق باشند یا باطل، مانند: هَجَری کوتاه‌قد در اَحسا یا بحرین، عَوْف سُلَمِی و اَصْهَب مَرْوانِی در جزیره و عراق، هاشمی شَیْصَبانِی در کوفه، شَهْرزُورِی در سلیمانیّه از کردستان عراق، سعید شُوشِی در خوزستان، عَدَوِی سیستانی در سیستان، حسنی گیلانی در دَیْلَمِسْتان، شُعَیْب تَمِیمِی خراسانی در سمرقند، هاشمی چینی در سِینْ‌کِیانْگ، شَرُوسِی در ارمنستان و آذربایجان، اَعْرَج کِنْدِی در لیبی، اَبْقَع فِهْرِی در مصر، جُرْهَمِی و رَبِیعِی و سُفْیانِی در سوریه، چشم‌فروهشته در صنعا و حسینی یمانی در یمن.

نیز احمد بُونی گفته است:

هر گاه زحل با مشتری نزدیک شود، جنگ در سرزمینها فراگیر می‌شود، و پادشاهی از پادشاهان دنیا و زمین می‌میرد.(۶)

شایان یادآوری است که بی‌گمان، مشتری و زحل، در ۱۰ دی ۱۳۵۹ برابر ۳۱ دسامبر ۱۹۸۰، با ۱ درجه و ۲ دقیقۀ کمانی، به هم نزدیک شدند، و یک‌سالی پیش از این نزدیکی، ارتش سرخ شوروی در ۲۵ دسامبر ۱۹۷۹ وارد افغانستان شد و حفیظ‌الّاه امین رئیس‌جمهوری را در ۲۷ دسامبر ۱۹۷۹ کشتند و بَبْرَک کارْمَل را جایگزین وی کردند، و نه سالی در آن‌جا ماندند، و در این دوران، یک و نیم میلیون افغان کشته و سه میلیون زخمی و دو میلیون رانده و پنج میلیون تن به دیگر کشورها پناهنده شدند، و پنج‌ماهی پیش از نزدیکی، پادشاه برکنارشدۀ ایران محمّدرضا پهلوی در ۵ مرداد ۱۳۵۹ در مصر مرد، و سه ماهی پیش از نزدیکی، میان ایران و عراق در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ جنگی بزرگ شعله‎ور شد که هشت سال پایدار ماند و کشته‎های بسیار و ویرانیهای فراوانی از آن بر جای ماند، و نه‌ماهی پس از آن نزدیکی، محمّد اَنْوَر سادات، رئیس‌جمهوری مصر، در ۶ اکتبر ۱۹۸۱ کشته شد، و محمّد حُسْنِی مبارک، در ۱۴ اکتبر ۱۹۸۱ جانشینش گردید، و نیز میان مشتری و زحل در ۸ خرداد ۱۳۷۹ برابر ۲۸ می ۲۰۰۰ نزدیکی‌ای‎ با ۱ درجه و ۹ دقیقۀ کمانی روی داد، و پس از گذشتن پانزده‌ماهی از این نزدیکی، حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در آمریکا روی داد که مایۀ ویرانی دو برج مرکز تجارت جهانی در نیویُرک و کشته و زخمی‌شدن نزدیک ۱۰ هزار تن شد، و در پی آنها، آمریکا و همپیمانانش جنگ با افغانستان را در اکتبر ۲۰۰۱ برپا ساختند و حکومت طالبان را که سازمان القاعده را پناه داده بود، برانداختند، و سپس در مارس ۲۰۰۳ بر عراق یورش بردند و حکومت حزب بعث با رهبری صدّام را فروپاشاندند، و از این دو جنگ هزاران کشته و زخمی و زیانهای مالی فراوانی بر جای مانده است!

هنگامی که به تاریخهای دور می‌نگریم، می‌بینیم که بی‌گمان، مشتری و زحل در سال ۶ پیش از سال میلاد عیسی مسیح(علیه‌السّلام) نزد بیشتر مسیحیان، به هم نزدیک شدند، ولی چون برخی پژوهشگران باور دارند که مسیح چهار تا هشت‌سالی پیش از سال آغازین میلادی زاده شده، پس، سزاوار است گفته شود که ولادت در سال اقتران یا در سالی نزدیک به آن بوده است، و نیز می‌بینیم که بی‌گمان، میان مشتری و زحل در ۵۷۱ م، سال ولادت پیامبر(صلّی‌الّاه‌علیه‌وآله)، و همچنین در سال ۶۱۰ م، سال بعثت وی، نزدیکی روی داده است!

افزون بر آنها، مشتری و زحل در مارس ۱۲۲۶ با ۲ دقیقۀ کمانی به هم نزدیک شدند، و زمین‌لرزۀ سختی شهرزور در کردستان عراق را در نوامبر ۱۲۲۶ ویران کرد، و چنگیزخان، بنیادگذار امپراتوری مُغُلی، در اوت ۱۲۲۷ مرد!
 
در پایان این گفتار از خداوند متعالی می‌خاهیم که بدیها و آسیبهای آسمانی و زمینی را، با برکت محمّد و خاندان پاکش(صلوات‌الّاه‌علیهم) و خاندن آیة‌الکرسی و دادن صدقات در راه خدا، از ما و همۀ مؤمنان، دور کند.
------------------------------------------------------------------ 

۱. در سال ۱۶۲۳ م شاه عبّاس یکم بغداد را گشود و آن را از دستان سپاهیان دولت عثمانی بیرون آورد.
۲. الاختصاص، ص ۱-۱۶۰، آفة العلامات فی السنة؛ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۳. الغیبة، نعمانی، ص ۲۸۳، ب ۱۴، ح ۵۵؛ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۴. الهدایة الکبری، ص ۴۰۳، ب ۱۴؛ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۵. مشارق أنوار الیقین، ص ۲۶۶، خطبة التَّطَنْجِیَّة؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۶. شمس المعارف الکبرى، ص ۳۲، الجزء ۱، فصل فی اقتران الکواکب بالکواکب؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.

ایران-قم-یک‌شنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۹

📚گزیده‌هایی از کتاب: جهان در آستانۀ ظهور؛ پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تَنْکابُنِی

✍🏻روش ما در نوشتن واژه ‎ها،‌ بر پایۀ درست‌نویسی و سازگاری نوشتار با گفتار و برخی نکته‎ های دیگر است.

✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۰۰ ، ۱۷:۱۱
خادم گمنام

ارمنستان در آخرالزّمان

يكشنبه, ۲۱ آذر ۱۴۰۰، ۰۵:۱۰ ب.ظ

روی‌دادن جنگ در ارمنستان و ویران‌شدن آن از نشانه‌ های نزدیک‌شدن زمان قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) است.

اَرْمَنِسْتان کشوری در قفقاز جنوبی و غرب آسیاست که از شرق به جمهوری آذربایجان و از غرب به ترکیه و از شمال به گرجستان و از جنوب به ایران می‌رسد، و چون مایۀ پیوند میان ایران و روسیه و گرجستان و اروپا می‌باشد، دارای جایگاهی راهبردی است.(۱)

کعب گفته است:

جزیره از ویرانی آسوده است تا آن‌که ارمنستان ویران شود، و مصر از ویرانی آسوده است تا آن‌که جزیره ویران شود، و کوفه از ویرانی آسوده است تا آن‌که مصر ویران شود، و نبرد پُرکشتار نخاهد بود تا آن‌که کوفه ویران شود، و شهر کفر گشوده نخاهد شد تا آن‌که نبرد پُرکشتار باشد، و دجّال برنمی‌شورد، مگر آن‌که شهر کفر گشوده شود.(۲)

چنین می‌نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى‌الّاه‌علیه‌وآله) باشد، اگرچه کعب الاحبار تابعی آن را به وی نسبت نداده است.

«جزیره» بخش شمالی سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات از جنوب شرقی ترکیه و شمال و شرق سوریه تا درون عراق است.

مراد از «شهر کفر» قُسْطَنْطِینِیَّه است که شهری بزرگ و کهن بر کنارۀ دریای مَرْمَرَه در ترکیه و پایتخت امپراتوری روم شرقی بود. پس، ترکهای عثمانی آن را گشودند و اِسْتانْبُول نامیدند و پادشاهانشان در آن‌جا ماندگار شدند تا آن‌که پایتخت را به آنکارا جابه‌جا کردند، و چون این شهر میان دو قارّۀ اروپا و آسیا جای دارد، دارای جایگاهی راهبردی است و به آن دروازۀ اروپا گفته می‌شود.(۳)

مقصود از «نبرد پُرکشتار» در این‎جا همان نبرد پرکشتار بزرگ است، و آن، جنگ خونین بزرگی است که پس از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام)، میان امام و یاران مؤمنش با رومیان و همپیمانان کافرشان، در چراگاه عَکّا در فلسطین، هنگام گشودن کشور اسرائیل و آزادکردن بیت‌المقدس، روی می‌دهد، و این همان جنگی است که یهودیها و مسیحیان آن را نبرد آرْمَگِدُون می‌نامند.

از حدیث حُذَیْفَه ابن یَمان روایت شده است که پیامبر(صلّی‎ الّاه‎ علیه‎[وآله]وسلّم) فرمود:

ویرانی در گوشه‌وکناره‌های زمین پدیدار می‌شود(۴) ... ویرانی ترکها از دیلمها، ویرانی دیلمها از ارمنیها، ویرانی ارمنیها از خزرها، ویرانی خزرها از ترکها و ویرانی ترکها از آذرخشهاست... .(۵)

بر کسی پوشیده نیست که مراد از ویرانی گروههای یادشده در این روایت، ویرانی سرزمینهای آنان است، و بنا بر آن‌چه هویداست، مقصود از سرزمینهای ترکها در این‌جا همان بیشتر کشور ترکیه و جمهوری آذربایجان می‌باشد، و چه بسا سه استان درون ایران از آذربایجان شرقی و غربی و اَرْدَبیل را که ترکها در آنها زندگی می‌کنند نیز در بر می‌گیرند، و خداوند داناتر است.

در کتاب ابو حُذَیْفَه آمده است که مُقاتِل گفت:

پس از مرگ ضَحّاک، در کتابهای گردآوری‌شده نزدش، در بارۀ گفتار خداوند(عزّ و جلّ): «و هیچ آبادی‎ای نیست، مگر آن‎که ما پیش از روز قیامت نابودگر یا شکنجه‎ کنندۀ آن می‎باشیم، شکنجه‎ای سخت؛ آن در کتاب نوشته شده بود»(۶)، خانده‎ ام: ... ویران‌شدن ارمنستان از آذرخشها و سخت‌تکان‌دهنده‌ها است... .(۷)

چنین می‎نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى‎ الّاه‌علیه‌وآله) باشد، اگرچه ضَحّاک ابن مُزاحِم خراسانی تابعی آن را به وی نسبت نداده است.

بدان که مراد از «روز قیامت» در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، روز قیام قائم(علیه‎ السّلام)، و مقصود از «کتاب» در این‎جا، لوح محفوظ است، و بنا بر آن‌چه هویداست، «آذرخشها» همان آذرخشهای آسمانی‌اند، نه موشکها و بمبهایی که در جنگها بر سرزمینها پرتاب می‌شوند، و «سخت‌تکان‌دهنده‌ها» زمین‌لرزه‌های سخت‌اند.

روایت شده است که کعب گفت:

در کتابها می‌یابیم که زمین همه‌اش پیش از شام ویران می‌شود ... ولی آذربایجان و ارمنستان پس با سپاهیان و آذرخشها و جنگها نابود می‌شوند، و از سختیها با چیزهایی رویاروی می‌شوند که جز آنان با آنها رویاروی نمی‌شوند... .(۸)

چنین می‌نماید که این خبر از سخنان پیامبر(صلّى‌الّاه‌علیه‌وآله) یا بهره‌گرفته‌شده از آن باشد، اگرچه کعب الاحبار تابعی آن را به وی نسبت نداده است.

مراد از «سپاهیان» در این‌جا، لشکریان خزر و ترک‌اند که بر این دو سرزمین یورش می‌برند.

امیر مؤمنان علی(علیه‎ السّلام)، در بیان نشانه‎ های ظهور امام مهدی(علیه‌السّلام)، فرمود:

ای جابر، هر گاه ناقوس بانگ زند، کابوس فشار آورد و گاومیش سخن بگوید، پس، در آن هنگام، شگفتیها و چه شگفتیهایی خاهند بود! هر گاه آتش در بُصْری بدرخشد، پرچم عثمانی در درۀ سُوَیْدا(۹) پدیدار شود، بصره آشفته گردد و برخی از آنان بر برخی دیگر چیره شوند، هر گروهی بر گروهی دیگر یورش بَرَد(۱۰)، لشکرهای خراسان بجنبند و شعیب ابن صالح تمیمی(۱۱) از درون تالقان بجوشد(۱۲)، برای سعید شوشی در خوزستان پیمان بسته شود، برای بلندقدان و تناوران کرد(۱۳) پرچم برافراشته شود و عربها بر ارمنیها چیره شوند... .(۱۴)

شاید مقصود امام علی(علیه‌السّلام) از گفتارش: «عربها بر ارمنیها چیره شوند»، چیره‌شدن برخی گروههای تروریستی عرب مانند داعش و جز آنان باشد که با ترکهای ترکیه و آذربایجان در یورش بر ارمنستان همبسته می‌شوند، و خداوند داناتر است.

امیر مؤمنان علی(رضی‌الّاه‌عنه) روزی سخنرانی کرد و در سخنرانی‌اش فرمود:

خداوند را ستایش کنید ... سپس فرمود: چگونه خاهند بود، هنگامی که مشرقی برشورد، مغربی بجنبد، سیستانی بجنگد، هَجَری بجنبد، حسینی برشورد، حسنی خشمگین شود، علوی برخیزد، اَمَوی پیمان بسته شود، ارمنی برشورد، دیلمستان آشفته شود، تبرستانی فریاد کند، هاشمی برسد، مصری بیاید، خراسانی پیروز شود، کلبی کفر ورزد، زنگی پیمان بسته شود، ترکی بشکند، رومی چیره شود، قحطانی برشورد؛ در آن هنگام، رومیها در هزار هزار و بیشتر برمی‌شورند، هاشمی به زورا نزدیک(۱۵) می‌شود و خراسانی در آن‌ فرود می‌آید... .(۱۶)

بنا بر آن‌چه هویداست، «ارمنی» شورشگری از زیندگان ارمنستان است که ارمنیها را در کارزار با ترکها و خزرها رهبری می‌کند.

امیر مؤمنان علی(علیه‌السّلام)، در بیان رویدادهایی که پیش از شورش قائم(علیه‌السّلام) خاهند بود، فرمود:

... چیره‌شدن زیندگان ارمنستان [بر ارمنستان](۱۷)... .(۱۸)

شایان یادآوری است، از درون‌مایۀ این روایت بهره گرفته می‌شود که بخشی از سرزمینهای ارمنیها از سوی دشمنان ترک و خزرشان گرفته می‌شود، سپس آنان، کمی پیش از ظهور امام مهدی(علیه‌السّلام)، آن را از دستان ایشان آزاد می‌کنند، مگر آن‌که گفته شود که در گزارش و نوشتن روایت درهم‌آمیختگی و نادرستی روی داده است، و این گونه بوده است: «چیره‌شدن ترکها بر زیندگان ارمنستان»، و خداوند به آن‌چه درست می‌باشد، داناتر است.

ابو مُسْلِم گفته است:

... همواره پرچمهای سیاه بر کسی که با آنان دشمنی ورزد، چیره‌اند تا آن‌که ترکها از دروازۀ ارمنستان درآیند.

ولید گفته است:

و آن، نخستین نشانه از نشانه‌های سست‌شدن کارشان، پس از ناسازگاریشان در میانشان، است.(۱۹)

می‌گویم: بر آگاهان از تاریخ مسلمانان پوشیده نیست که مُغُلها از دروازۀ ایران بر بنی عبّاس در عراق در پایان دولت نخستینشان که پس از بنی اُمیّه بنیادگذاری شد، شوریدند، و از این روایت و مانندهایش بهره گرفته می‌شود که ترکهای قفقازی از دروازۀ ارمنستان بر بنی عبّاس سیاه‌نشان در پایان دولت دومشان که در آخرالزّمان برپا می‌شود، می‌شورند.

علی ابن ابراهیم ابن مَهْزِیار اهوازی، در بارۀ دیدارش با امام مهدی(علیه‌السّلام)، در جایگاهی ناشناخته در حجاز، در روزگار پنهان‌شدن کوتاه‌مدّتش، گفته است:

... آن گاه که او را دیدم، خِرَدم در خوبی و ویژگی‌اش سرگردان شد. پس، به من فرمود: ای پسر مهزیار، چگونه برادرانت را در عراق پشتِ سر گذاشتی؟ گفتم: در تنگیِ زندگی و ناخُشی، در حالی که بی‌گمان، شمشیرهای بنی شَیْصَبان پی‌درپی بر آنان بوده است. فرمود: خدا ایشان را بکشد، چگونه [از راستی](۲۰) بازگردانده می‌شوند! گویا این گروه را می‌بینم که در خانه‌های خِیش کشته شده‌اند، و فرمان خداوند آنان را شب یا روز فرا گرفته است. گفتم: ای پسر فرستادۀ خدا، آن رویداد کی خاهد شد؟ فرمود: هنگامی که میان شما و راه کعبه، با دست گروههایی که بهره‌ای از خوبی برایشان نیست و خدا و پیامبرش از آنان بیزارند، بسته شود، و سه روز سرخی در آسمان پدیدار شود که در آن، ستونهایی مانند ستونهای نقره‌ای‎اند که نورانی می‌درخشند. و شَرُوسِی از اَرْمَنِسْتان و آذَرْبایْجان بیرون می‌آید، در حالی که در پشتِ ری، کوه سیاهِ پیوسته به کوه سرخِ چسبیده به کوههای تالِقان را می‌خاهد. پس، میان او و میان مَرْوَزی نبردی نابودگر و ریشه‌برانداز خاهد بود که در آن، خردسال سپیدمو، و از آن، بزرگسال پیر می‌شود، و میان آن‌دو کشتار آشکار می‌شود. پس، در آن هنگام، رفتن وی سوی زَوْرا را پیشبینی کنید، و در آن‌جا درنگ نمی‌کند تا به ماهان و سپس به واسِط عراق بیاید، و در آن‌جا، شش(۲۱) روز یا کمتر می‌ماند. آن ‏گاه، به کوفان می‏‌رود، و میان آنان(۲۲)، نبردی از نجف به حِیرَه تا غَرِی خاهد بود، نبردی سخت که در پی آن خِرَدها از یاد برده می‌شوند. پس، در آن هنگام، نابودی هر دو گروه می‌باشد، و دروکردن بازماندگان بر خداوند است... .(۲۳)

«شَیْصَبان»، بنا بر آن‌چه از برخی فرهنگهای واژگان عربی هویداست، از نامهای شیطانِ رانده‌شده‌ای می‌باشد که در قرآن کریم با نام اِبْلِیس یاد شده است(۲۴)، و مراد از «بنی شیصبان» در این حدیث، بنی عبّاس‌اند که شیطان هنگام بسته‌شدن نطفه‌شان همبازشان می‌شود، و آنان نیز در فریب‎دادن مردم و گمراه‎کردنشان همدست شیطان می‌شوند، و دو بار بر مسلمانان چیره می‌شوند: بار نخست همان بود که پس از فروپاشی دولت بنی اُمیّه، سرزمینهای اسلامی را فرمانروایی کردند، و بار دوم آن است که در آخرالزّمان، بخشی از سرزمینهای مشرق را فرمانروایی می‌کنند، و اندکی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) نابود می‌شوند.

چنین می‌نماید که مراد امام مهدی(علیه‌السّلام) از گروههای بی‌بهره از خوبی، مانند دین و انسان‎بودن، که راه حج را بر بسیاری از مسلمانان، به ویژه عراقیها، می‌بندند، همان سفیانی و پیروانش باشند که به مردم می‌گویند: بی‌گمان، ما خداباوران و پیروان روش پیامبر(صلّی‌الّاه‌علیه‌وآله) می‌باشیم، ولی هنگامی که کارهایشان دیده می‌شوند، آشکار می‌شود که آنان کفرورزان به خدا و دشمنان فرستاده‌اش و بیرون‌روندگان از دین و انسان‌بودن می‌باشند.

سرخی که در آسمان سه روز پدیدار می‌شود، سرخی‌ای است که در پی برآمدن بزرگ‌ستاره‌ای دنباله‌دار و وزش تندبادی سرخ در ماه رمضان پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) پدید می‌آید، و ستونهای درخشنده مانند ستونهای نقره‌ای همان سنگهای آسمانی‌اند که درون پوشش گازی زمین می‌روند و می‌سوزند و شعله‌ور می‌شوند و برخی از آنها بر روی زمین می‌افتند.

بدان که در قَفْقاز سرزمینی با نام «شَرُوس» یافت نمی‌شود تا به نسبت‌داده‌شدۀ به آن‌جا «شروسی» گفته شود، و برخی پژوهشگران باور دارند که شروسی مردی است که ریشه‌اش از شهر «شَرُوس» در شمال آفریقاست، و بنا بر آن‌چه برخی جغرافی‌دانان در کتابهایشان یاد کرده‌اند، شروس شهری بزرگ در کوهستان نَفُوسَه بود و بیشتر زیندگانش خوارج اِباضِی بوده‌اند(۲۵)، پس، ویران شد و از آن ویرانه‌هایی باستانی در شهری که اکنون حَرابَه نامیده می‌شود و در سوی جنوب غربی شهر طَرابُلُس در لیبی جای دارد، بر جای مانده‌اند، و از برخی محاسبه‌های جفری بیرون آمده است که شَرُوسِی مردی روسی و یهودی‌نژاد است، و خداوند به درست داناتر است، و به هر روی، شَرُوسِی فرماندهی ناصبی‌روش است که نیروهایی رام‌نشده از خَزَرها و ترکان را فرماندهی می‌کند که در قَفْقاز جنوبی گرد می‌آیند، و چند ماهی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) بر ایران یورش می‌برند، سپس به عراق می‌روند تا مروانیان را یاری کنند، و در آن‌جا با هم نابود می‌شوند.

گمان می‌کنم که «مَرْوَزِی» (مَرْوِی) مردی هاشمی باشد که نیاکان کهن وی در مَرْو که از شهرهای خراسان است، می‌زیسته‌اند، و سومین رهبر انقلاب ایران در روزگار ما باشد، و ایرانیانِ پایدار در برابر یورش شروسی و نیروهایش را رهبری می‌کند، و شاید آن مرد همان «جَحّافِی» (نیشابوری) یادشده در برخی احادیث اسلامی باشد، و می‌تواند «مَرْوَزِی» نادرست‌نویسی‌شدۀ «رازی» (نسبت‌داده‌شده به ری) باشد، و خداوند داناتر است.(۲۶)

«آذَرْبایْجان» سرزمینهایی در شمال غربی ایران‌اند که میان دریای خزر در شرق و ترکیه و عراق در غرب و جمهوری آذربایجان و ارمنستان در شمال جای دارند، و بر کسی پوشیده نیست که جمهوری آذربایجانِ جای‌گرفته در شمال رود اَرَس در سرزمینهای آران، نادرست به این نام نامیده شده است.

«پشتِ ری» همان بخش بلند جای‎گرفته در شمال شهر ری کهن است، و مراد از آن در این‎جا، بخش شمالی از شهر کنونی تهران می‎باشد، و «کوه سیاه» همان کوه تُوچال است که از دور سیاه دیده می‌شود و بر بخش تجریش و پیرامونش در شمال شهر تهران سایه می‌افکند و در بخش جنوبی کوههای اَلْبُرْز مرکزی جای دارد، و «کوه سرخ» همان کوه سرخی است که در بخش کرج، میان کوه سیاه در تهران و کوههای تالقان، جای دارد، و اکنون از آن سنگهای سرخ که در ساختمان کاربرد دارند، برداشته می‌شود، و مقصود از «تالِقان» در این حدیث، سرزمینی است که میان کَرَج و قَزْوِین، در ۱۲۰ کیلومتری شمال غربی تهران جای دارد، و «زَوْرا» در این‎جا همان زورای نو یا بخش شمالی تهران کنونی پایتخت ایران می‎باشد.

«ماهان» دو تاییِ «ماه» است، و ماه در زبان فارسی کهن یا دَرِی به معنای شهر یا بزرگترین شهر هر سرزمینی می‎باشد، و عربها پس از گشودن دو شهر «دِینَوَر» و «نَهَاوَنْد»، نخستین را به کوفه وابسته کردند و «ماه کوفه» نامیدند، و دومین را به بصره وابسته کردند و «ماه بصره» نامیدند، و اکنون دینور در استان کِرْمانْشاه و نهاوند در استان هَمَدان جای دارد.

«واسِط» شهری است که اکنون کُوت نامیده می شود، و در راه بصره به بغداد، نزدیک مرزهای ایران جای دارد، و به این نام نامیده شده است؛ زیرا دوری آن تا بصره و کوفه نزدیک میانه می‌باشد.

«کُوفان» یا «کُوفَه» در روزگاران کهن سرزمینی شنزار و سرخ بر کنارۀ غربی رود فُرات بود که شهر کوفه در مشرق، و بخشهای بلند جای‎گرفته در پشت آن‎جا در مغرب، مانند ثَوِیَّه، غَرِی و نَجَف، را در بر می‌گرفت، و «غَرِی» جایگاهی در پایانه‎های پشت کوفه می‌باشد که پس از ثَوِیَّه، در جنوب حَنّانَه تا جنوب نُخَیْلَه در گورستان وادیِ سلام، جای دارد، و آرامگاه امام علی(علیه‌السّلام) در آن‎جا است، و «نجف» بلندی‌ای در پایانۀ پشت کوفه بر کنارۀ دریای نجف در مغرب می‌باشد که نزدیک ۱ کیلومتر از آرامگاه امیر مؤمنان علی(علیه‌السّلام) دور است، و این نام با گذر زمانها شناسه‎ای شد برای شهری که در کنار همان بلندی پدید آمد، و «حِیْرَه» شهری کهن در جنوب شهر کوفه و پشت آن‌جا و نزدیک ۷ کیلومتر از آن دور بود، و اکنون ویرانه‎ هایی از آن در غرب شهری کوچک که ابو صُخَیْر نامیده می‎شود، مانده‎اند.(۲۷)

کعب الاحبار گفته است:

... بی‌گمان، قائم از فرزندان علی(علیه‌السّلام) است که برای وی پنهان‌شدنی مانند پنهان‌شدن یوسف و بازگشتی چون بازگشت عیسی ابن مریم می‌باشد. سپس در پی پنهان‌شدنش، با برآمدن ستارۀ سرخ، ویران‌شدن زَوْرا که همان ری است، فروبرده‌شدن مُزَوَّرَه که همان بغداد است، شورش سفیانی و نبرد فرزندان عبّاس با جوانان ارمنستان و آذربایجان، آشکار می‌شود؛ آن، نبردی است که در آن، هزارانی و هزارانی کشته می‌‏شوند، هر کدام شمشیری آراسته را می‌گیرند که بر همگی پرچمهایی سیاه به جنبش درمی‌آیند؛ آن، جنگی است که مرگ سرخ و طاعون تیره با آن درمی‌آمیزند.(۲۸)

چنین می‎نماید که این حدیث ارزشمند دربردارندۀ برخی پیشبینی های شگفت از سخنان پیامبر(صلّى‌الّاه‌علیه‌وآله) باشد، اگرچه کعب الاحبار تابعی آن را به وی نسبت نداده است.

«ستارۀ سرخ» همان بزرگ‌ستارۀ دنباله‌داری است که «گیسوی سختی‌آور» یا «گیسوی شیطان» نامیده می‌شود، و کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام)، از صفر تا رجب در کرانه‌های آسمان می‌گردد تا آن‌که در شعبان میان خُرشید و زمین جای می‌گیرد و در ماه رمضان به زمین نزدیک می‌شود و پیرامونش می‌چرخد و اندک‌اندک درون پوشش گازی‌اش می‌رود و می‌سوزد و شعله‌ور می‌شود و سه یا هفت شبی پیاپی برای زمینیان نورافشانی می‌کند، و تندبادی سرخ پدید می‌آورد و شهابهایی فراوان بر روی زمین فرو می‌باراند و ناگهان با صدایی سخت و بسیارترسناک در مشرق می‌افتد و مایۀ گرفتاریها و ناخُشیهایی برای مردم می‌شود.

«سُفْیانِی» همان عُثْمان ابن عَنْبَسَه شامی، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخرالزّمان است که در صفر پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) رهبری برخی جنبشهایی را که پیشتر در سوریه آغازیده شده بودند می‌پذیرد، و در رجب در درۀ خشک در سُوَیْدا برمی‌شورد، و در ماه رمضان بر دمشق، سپس بر بیشتر سرزمینهای شام چیره می‌شود، و سپاهش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یورش می‌برد.

«فرزندان عبّاس»، بنی عبّاسی‌اند که بخشی از سرزمینهای مشرق را در آخرالزّمان فرمانروایی می‌کنند.

«جوانان ارمنستان و آذربایجان» نیروهایی از خَزَرها و ترکان‌اند که در قَفْقاز جنوبی گرد می‌آیند، و چند ماهی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام)، با فرماندهی شَرُوسِی بر ایران یورش می‌برند، سپس به عراق می‌روند تا مروانیان را یاری کنند، و در آن‌جا همگی نابود می‌شوند.

شمشیرهای آراسته همان جنگ‌افزارهای نو و آراسته‌ای می‌باشند که سپاهیان آنها را در آخرالزّمان به کار می‌گیرند.

مقصود از «پرچمهایی سیاه» در این روایت، پرچمهای سیاه کوچکی‌اند که آنها را، کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام)، هاشمی چینی رهبری و شُعَیْب تَمِیمِی خراسانی فرماندهی می‌کند، و گمانی نیست در این‌که دارندگان آن پرچمها دشمنان عبّاسیان و نیز دشمنان خزرها و ترکان می‌باشند.
 
«طاعون تیره» طاعونی سخت و سراسری است که به بسیاری از مردم می‌رسد.

مُفَضَّل از امام صادق(علیه‌السّلام) روایت کرده است که امیر مؤمنان علی(علیه‌السّلام) فرمود: سوگند که بی‌گمان، رُومِیان، صُقْلُبْها، قِبْطِیان، حَبَشِیها، عِرانِیها، کُرْدها و اَرْمَنِیها را می‌کشم... .(۲۹)

بی‌گمان، امام علی(علیه‌السّلام) کشتن دشمنان از گروههای یادشده در حدیث را به خُدَش نسبت داده است؛ زیرا کسی که آن را در آخرالزّمان انجام می‌دهد، همان امام مهدی(علیه‌السّلام) است که از تبار او می‌باشد، و فرمانروایی مهدی(علیه‌السّلام) به‌راستی دنبالۀ فرمانروایی نیای گرامی وی علی(علیه‌السّلام) است، چنان‌که روایتی یافت می‌شود که امام علی(علیه‌السّلام) در آن برخی کارهای بزرگی را که ویژۀ امام مهدی(علیه‌السّلام) در آخرالزّمان است، به خیش نسبت می‌دهد. پس، شنونده از آن شگفتی می‌کند و از او در بارۀ‌اش می‌پرسد، و امام پرسشش را پاسخ می‌دهد و برای وی می‌گوید: «آنها را مردی از من انجام می‌دهد»(۳۰).

بدان که از آیه‌های قرآنی و روایات اسلامی بهره گرفته می‌شود که امام مهدی(علیه‌السّلام) همۀ کسان گروهها را کارزار نمی‌کند و نمی‌کشد، بلکه با ستمگران گمراهی که با وی در پیاده‌کردن راستی و برابری می‌جنگند و ناسازگاری می‌کنند، می‌جنگد و می‌کشدشان، و در کشتن زیاده‌روی نمی‌کند.
---------------------------------------------------------- 

۱. بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع.
۲. المستدرک علی الصحیحین، ج ۵، ص ۶۵۶، ک الفتن و الملاحم، ح ۸۴۷۶؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۳. بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع.
۴. در همۀ نسخه‌های چاپی التذکرة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «یبدأ» یافت می‌شود که به «یبدو» اصلاح و ترجمه ‌گردید.
۵. التذکرة بأحوال الموتى و أمور الآخرة، ص ۱۳۴۹، ب خراب الأرض و البلاد قبل الشام؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۶. قرآن کریم، سورۀ اسراء، آیۀ ۵۸؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۷. البدء و التاریخ، الجزء ۴، ص ۳-۱۰۲، ف ۱۳؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۸. البلدان، ابن فقیه، ص ۵-۵۲۴، القول فی همذان؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۹. در همۀ نسخه‌های چاپی مشارق أنوار الیقین نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «سوداء» (سیاه) یافت می‌شود که به «السویداء» اصلاح و ترجمه گردید.
۱۰. در همۀ نسخه‌های چاپی مشارق أنوار الیقین نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «صبا کلّ قوم إلی قوم» یافت می‌شود که به «صبأ کلّ قوم علی قوم» اصلاح و ترجمه گردید.
۱۱. در همۀ نسخه‌های چاپی مشارق أنوار الیقین نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «تبع» یافت می‌شود که به «نبع» اصلاح و ترجمه گردید.
۱۲. در نسخۀ چاپی مشارق أنوار الیقین پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «التیمیّ» یافت می‌شود که سازگار با آن‌چه در برخی نسخه‌های چاپی این کتاب آمده است، به «التمیمیّ» اصلاح و ترجمه گردید.
۱۳. در همۀ نسخه‌های چاپی مشارق أنوار الیقین نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «کردان» یافت می‌شود که واژه‌ای فارسی است و در سخن عرب به کار نمی‌رود، و به «الأکراد» اصلاح و ترجمه گردید.
۱۴. مشارق أنوار الیقین، ص ۲۶۶، خطبة التَّطَنْجِیَّة؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۵. در نسخۀ چاپی البلدان پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «یهرب» یافت می‌شود که سازگار با درونمایۀ برخی روایات اسلامی به «یقرب» اصلاح و ترجمه گردید.

۱۶. البلدان، ابن فقیه، ص ۶-۵۴۵، القول فی الریّ و الدنباوند؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی. 
۱۷. میان دو چنگک از همۀ نسخه‌های چاپی مناقب آل أبی طالب نزد ما افتاده است، و آن را از بحار الأنوار، ج ۴۱، ص ۳۱۹، ب ۱۱۴، ح ۴۲، نوشته‌ایم.
۱۸. مناقب آل أبی طالب، ج ۲، ص ۳۰۹؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۹. الفتن، ص ۱۴۴، الجزء ۳، ح ۵۹۳؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۲۰. میان دو چنگک از افزوده‎های ما است.
۲۱. در همۀ نسخه‎های چاپی بحار الأنوار و کمال الدین نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‎جا «سنة» یافت می‎شود که به «ستّة» اصلاح و ترجمه گردید.
۲۲. مرادش آن است: میان نیروهای خزر و ترک یورشگر با فرماندهی شروسی و نیروهای کوفی پاسداری‌کننده با رهبری شیصبانی و همتایانش نبردی خاهد بود، و آن‌دو همان دو گروه نابود شونده‌اند که در دنبالۀ حدیث به آنان اشاره شده است.
۲۳. بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۶-۴۵، ب ۱۸، ح ۳۲، با گزارش از: کمال ‏الدین؛ ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر.
۲۴. در این باره بنگرید: لسان العرب، درگاه «شصب».
۲۵. بنگرید: المسالک و الممالک، بکری، ج ۲، ص ۶۵۶، ذکر مدینة أطرابلس.
۲۶. سخن نویسنده.
۲۷. بهره‎گرفته‎شده از: منابع گوناگون.
۲۸. الغیبة، نعمانی، ص ۹-۱۴۸، ب ۱۰، ح ۴؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۲۹. الهدایة الکبرى، ص ۱-۴۳۰؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۳۰. بنگرید: بحار الأنوار، ج ۵۳، ص ۶۰-۵۹، ب ۲۹، ح ۴۷، با گزارش از: معانی الأخبار.
 
📚گزیده‌هایی از کتاب: جهان در آستانۀ ظهور؛ پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تَنْکابُنِی

✍🏻روش ما در نوشتن واژه ‎ها،‌ بر پایۀ درست‌نویسی و سازگاری نوشتار با گفتار و برخی نکته‎ های دیگر است.

✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۰۰ ، ۱۷:۱۰
خادم گمنام

عبدالّاه‌های سه‌گانه در آخرالزّمان

جمعه, ۸ مرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۱۰ ق.ظ

از احادیث اسلامی بهره گرفته می‌شود که عبدالّاه‌های سه‌گانه میان مسلمانان در آخرالزّمان فرمانروایی می‌کنند: نخستینشان، «عبدالّاه عبّاسی» واپسین پادشاهان سه‌گانۀ بنی عبّاس در مشرق‌زمین و مردی بلندجایگاه و ناتوان می‌باشد، و دومینشان، «عبدالّاه کِنْدِی» رهبر قیسیان، بربرها و سیاهان آفریقایی در لیبی و پیرامونش است که مردی لنگ و بسیاربد می‌باشد، و سومینشان «عبدالّاه سفیانی» رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان است که مردی بسیارکشتارگر و بسیارزورگو و زشت‌رو و پلیدترین آفریده می‌باشد که هرگز خدا را نپرستیده است، و جنگهای بزرگی میان نیروهای این سه عبدالّاه در شام و جزیره و دیگرجاها روی می‌دهند.
 
چنین می‌نماید که هر سه رهبر یادشدۀ عبّاسی و کندی و سفیانی یا برخی از آنان نام راستینشان عبدالّاه نیست، بلکه آن، لقب یا نامی به کار گرفته‌شده و جایگزین است که خُد را به آن می‌نامند و با آن، نام درست و چهرۀ راستینشان را از دیگران در برخی زمانها پنهان می‌کنند، و از روایات اسلامی هویدا می‌شود که عبدالّاه عبّاسی نامش از نامهای پیامبران است، و عبدالّاه کندی نامش عبدالرحمان و عبدالّاه سفیانی نامش عثمان می‌باشد، و از برخی احادیث اسلامی بهره گرفته می‌شود که عبدالّاه همان نام فرمانروای عبّاسی در آخرالزّمان است، و خداوند داناتر است.

شایان یادآوری است، با نگاه به آن‌که چهار تن از رهبران عبّاسی نام «عبدالّاه» را بر دوش کشیدند: سفّاح، منصور، مأمون و مستعصم، برخی پژوهشگران و نویسندگان باور دارند که روایات اسلامی‌ای که در بارۀ عبدالّاه عبّاسی آمده‌اند، با عبدالّاه مستعصم که واپسین رهبران بنی عبّاس پس از بنی اُمیّه بود، سازگارند، ولی آشکار از آن روایات، اگر ساختگی نباشند، این است که مراد همان عبدالّاه عبّاسی واپسین رهبران بنی عبّاس در آخرالزّمان می‌باشد.

 

پیمان‌بستن با عبدالّاه عبّاسی، برکنارکردن وی و دوران فرمانروایی‌اش

از عَمّار ابن یاسِر روایت شده است که وی گفت:

بی‌گمان، دولت خاندان پیامبر شما در آخرالزّمان خاهد بود، و برای آن نشانه‌هایی‌اند ... پس، هر گاه رومیان و ترکها بر شما بشورانند، و لشکرها بسیج شوند، و رهبر شما که داراییها را می‌اندوزد، بمیرد، و پس از او مردی ناتوان(۱) پادشاه شود که دو سالی(۲) پس از پیمان بسته‌شدن با وی برکنار می‌گردد، و نابودی پادشاهی آنان از جایی می‌آید که پدیدار شد، و ترکها و رومیان با هم ناسازگاری می‌کنند، و جنگها در زمین فراوان می‌شوند ... و سه تن در شام پدیدار می‌شوند که همۀ آنان خاستار پادشاهی‌اند: مردی ابقع، مردی اصهب و مردی از خاندان ابو سفیان که میان کلبیها برمی‌شورد، و مردم را در دمشق در تنگنا می‌اندازد(۳)، و مغربیها(۴) سوی مصر می‌روند؛ پس، هر گاه درون آن‌جا بروند، همان، نشانۀ [شورش](۵) سفیانی است، و پیش از آن، کسی که به خاندان محمّد(علیهم‌السّلام) فرا می‌خاند، برمی‌شورد، و ترکان در جزیره(۶) فرود می‌آیند، و رومیان در فلسطین فرود می‌آیند، و عبدالّاه عبدالّاه را دنبال می‌کند(۷) تا آن‌که سربازانشان در قَرْقِیسِیا بر سر رودخانه رویاروی می‌شوند، و کارزاری بزرگ خاهد بود، و زمامدار مغرب می‌رود و مردان را می‌کشد و زنان را در بند می‌کند ... پس، فریادگری از آسمان بانگ می‌زند: ای مردم، بی‌گمان، فرماندۀ شما فلانی است، و آن، همان مهدی است که زمین را از دادن بهرۀ هر کس و برابری پر می‌کند، چنان‌که از ستم‌ورزی و برگشتن از راستی لبریز شده است.(۸)

چنین می‌نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى‌الّاه‌علیه‌وآله) باشد، اگرچه عمّار ابن یاسر صحابی آن را به وی نسبت نداده است.
 
بدان که مراد از «رومیان» در بسیاری از روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان، اروپاییان و گروههایی از آمریکاییانی می‌باشند که از فرزندان رومیان‌اند، و مقصود از «ترکها» در بسیاری از احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان، ترکهای ترکیه‌اند.

از روایت عمّار و دیگر احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان بهره گرفته می‌شود که دولتهای روم و ترک و عرب، مانند آمریکا، فرانسه، ترکیه و عربستان سعودی، با هم یا جداگانه، نیروهایی را بر گروههایی از مسلمانان می‌شورانند. برای نمونه، اصهب مروانی و پیروانش، از بازماندگان حزب بعث و گروه داعش، را یاری می‌کنند تا بر جزیره و عراق چیره شوند، و آنان را بر ایرانیان می‌شورانند، و نیز نیروهایی از خزرها و ترکان را با فرماندهی شَرُوسِی در قَفْقاز جنوبی بسیج می‌کنند، و آنان را در ماه رمضان پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) یا در ماهی نزدیک به آن بر ایران می‌شورانند، سپس آنان را برای یاری اصهب مروانی سوی عراق می‌فرستند، و سرانجام، آن یورشگران قفقازی با پیروان اصهب همگی در آن‌جا نابود می‌شوند. بنا بر این، نبرد این دو گروه شورشی از جنگهای نیابتی است. افزون بر آن، ترکهای ترکیه برای رسیدن به سودهای راهبردیشان و کشتن و چپاول و پیشگیری از پیشروی یورشگران سوی مرزهایشان، درون بخشی از سرزمینهای جزیره که در شمال و شرق سوریه جای دارد، می‌روند، و رومیان برای پاسداری از سودهای راهبردیشان و پشتیبانی از اسرائیل، به‌ویژه بَیْتُ‌الْمَقْدِس، در برابر یورش شورشیان آفریقاییِ آینده از لیبی و پیرامونش به شام، به رملۀ فلسطین می‌آیند.

رهبر مسلمانان که داراییها را می‌اندوزد و آنها را در زندگانی مردم هزینه نمی‌کند و از «کسانی که تلا و نقره می‌اندوزند و آنها را در راه خدا نمی‌پردازند، پس، آنان را به شکنجه‌ای دردناک مژده بده»(۹) می‌باشد، و نزدیک به دو سالی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) می‌میرد، دومین پادشاهان سه‌گانۀ بنی عبّاس است که در آخرالزّمان بخشی از سرزمینهای مشرق را فرمانروایی می‌کنند، و مردی ناتوان که در جایگاهش می‌ایستد و پس از گذشتن دو سالی از پیمان بسته‌شدن با وی برکنار می‌گردد، عبدالّاه عبّاسی واپسین پادشاهان سه‌گانۀ بنی عبّاس در آخرالزّمان است.

گفتار پیامبر(صلّی‎ الّاه ‎علیه ‎وآله): «نابودی پادشاهی آنان از جایی می‌آید که پدیدار شد» به رازی بزرگ اشاره می‌کند، و آن این است که همان گونه که آغاز پیدایش پادشاهی بنی عبّاس در دولت نخستینشان از خراسان بود، همچنین نابودی پادشاهی ایشان در پایان دولت دومشان از خراسان خاهد بود.

«مردی ابقع» (گندمگون) همان اَبْقَع فِهْرِی فرماندۀ فرماندهان در مصر در آخرالزّمان است که نیروهای قیسی، بربر و سیاه آفریقاییِ پیرو اعرج کندی را از مصر سوی فلسطین، اُردن و سوریه فرماندهی می‌کند.

«مردی اصهب» (زرد آمیخته با سرخی و سپیدی)(۱۰) همان اَصْهَب مَرْوانِی، رهبر زیندگان جزیره(۱۱) و عراق(۱۲) و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد مَرْوان حِمار در آخرالزّمان است که در صفر پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) رهبری برخی جنبشهایی که پیشتر در سرزمینهای جزیره و عراق آغازیده شده بودند را می‌پذیرد، و در رجب یا نزدیکش بر بغداد، سپس بر بیشتر سرزمینهای کشور عراق چیره می‌شود، و با هاشمی شَیْصَبانِی شورشگر در کوفه پیمان می‌بندد، و سپاهش با فرماندهی عَوْف سُلَمِی با ایران می‌جنگد، و بر سوریه یورش می‌برد.
 
«مردی از خاندان ابو سفیان» همان عُثْمان ابن عَنْبَسَه شامی، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخرالزّمان است که جنبش خُد را در سوریه در صفر پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) می‌آغازد، و در رجب در درۀ خشک در سُوَیْدا برمی‌شورد، و در ماه رمضان بر دمشق، سپس بر بیشتر سرزمینهای شام چیره می‌شود، و سپاهش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یورش می‌برد.

«کلبیها» از قبیله‌های عربی مشهوری‌اند که از شبه‌جزیرۀ عربی درون شام رفتند و در سرزمینهایش جای گرفتند، و معاویه با مَیْسُون، دختر بَحْدَل کلبی، زناشویی کرد و یزید(لعنه‌الّاه) از وی زاده شد، و خِیشاوندی سفیانی از سوی داییهایش به کلب می‌رسد، و کلبیان همواره پشتیبان ارتشیِ بنی اُمیّه و دست زورمندشان در دوران فرمانرواییشان بوده‌اند.(۱۳)

«کسی که به خاندان محمّد(علیهم‌السّلام) فرا می‌خاند» همان شُعَیْب ابن صالح تَمِیمِی خراسانی، فرماندۀ خراسانیان است که چند ماهی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) جنبش خُد را در تالَقان می‌آغازد، و در رجب در سَمَرْقَنْد برمی‌شورد، و هنگامی که هاشمی چینی از چین و مُلْتان به خراسان می‌آید و در آن‌جا برپا می‌خیزد، به او می‌پیوندد و فرماندۀ سپاهش می‌شود، پس، همراه سپاهشان با پرچمهایی سیاه و کوچک به ایران می‌آیند تا حسنی گیلانی را یاری و سپاه سفیانی را دور کنند، و پس از آن به عراق می‌روند و هاشمی شعیب را به مکّه می‌فرستد تا با مهدی(علیه‌السّلام) پیمان ببندد، سپس رهسپار دمشق و بیت‌المقدس می‌شوند.
 
در سخن رسول خدا(صلّی‌الّاه‌علیه‌وآله): «عبدالّاه عبدالّاه را دنبال می‌کند تا آن‌که سربازانشان در قَرْقِیسِیا بر سر رودخانه رویاروی می‌شوند»، «عبدالّاه» نخست همان عبدالّاه سفیانی، واپسین زمامدار بنی اُمیّه در شام است، و «عبدالّاه» دوم همان عبدالّاه عبّاسی واپسین پادشاهان سه‌گانۀ بنی عبّاس در مشرق می‌باشد که سپاهی را به سوریه می‌فرستد، و بنا بر آن‌چه هویداست، نیروهای سپاه سفیانی پس از آن‌که بر دمشق چیره می‌شوند، بر نیروهای سپاه عبّاسی که در شام ماندگارند، می‌شورند و آنان را سوی جزیره دنبال می‌کنند تا آن‌که دو سپاه بر سر رودخانۀ خابور در قرقیسیا رویاروی می‌شوند و کارزاری بزرگ می‌کنند.

مراد از «رودخانه» در این‌جا، خابور از بزرگترین رودخانه‌های ریزنده در فرات است، و قَرْقِیسِیا -عربی‌شدۀ کرکیسیوم یونانی- از شهرهای کهن در سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات نزدیک ریزشگاه رود خابور در فرات بود، و اکنون تپه‌هایی باستانی از آن، نزدیک شهر دَیْرُ الزَّوْر بر جای مانده‌اند، و شهر بُصَیْرَه که در شرق سوریه و نزدیک مرزهای غربی عراق جای دارد، بر آن ساخته شده است.(۱۴)

مقصود از «زمامدار مغرب» همان عبدالرحمان اَعْرَجِ (لنگ) کِنْدِی، رهبر قیسیان، بربرها و سیاهان آفریقایی در آخرالزّمان است که چند ماهی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) رهبری برخی جنبشهایی که پیشتر در لیبی و پیرامونش آغازیده شده بودند را می‌پذیرد، و در جمادی آخر یا نزدیکش در آن‌جا برمی‌شورد، سپس سپاهش را به مصر می‌آورد، و آنان را با فرماندهی اَبْقَع فِهْرِی مصری برای نبرد سوی فلسطین، اردن و سوریه می‌فرستد. 
------------------------------------------------------ 

۱. در همۀ نسخه‌های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «صحیح» (تندرست) یافت می‌شود که سازگار با آن‌چه در دو روایت مانند این روایت که در «الفتن» آمده‌اند، به «ضعیف» اصلاح و ترجمه گردید. 
۲. در همۀ نسخه‌های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «سنین» (سالها) یافت می‌شود که سازگار با آن‌چه در دو روایت مانند این روایت که در «الفتن» آمده‌اند، به «سنتین» اصلاح و ترجمه گردید. 
۳. در همۀ نسخه‌های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «یحضر» یافت می‌شود که سازگار با آن‌چه در روایتی مانند این که در «الفتن» آمده است، به «یحصر» اصلاح و ترجمه گردید. 
۴. در همۀ نسخه‌های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «الغرب» یافت می‌شود که به «المغرب» اصلاح و ترجمه گردید.
۵. میان دو چنگک از افزوده‌های ما است که آن را از روایتی دیگر مانند این روایت گرفته‌ایم که در «عقد الدرر» آمده است.
۶. در همۀ نسخه‌های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «الحِیْرَة» یافت می‌شود که به «الجزیرة» اصلاح و ترجمه گردید.
۷. در همۀ نسخه‌های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «یسبق» (پیشی می‌گیرد) یافت می‌شود که سازگار با آن‌چه در روایتی مانند این روایت که در «الفتن» آمده است، به «یتبع» اصلاح و ترجمه گردید.  
۸. الغیبة، توسی، ص ۴-۴۶۳، ف ۷، ح ۴۷۹؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۹. قرآن کریم، سورۀ توبه، آیه ۳۴؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۰. بهره‌گرفته‌شده از: المعجم الوسیط، درگاه «الأصهب».
۱۱. جزیره بخش شمالی سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات از جنوب شرقی ترکیه و شمال و شرق سوریه تا درون عراق است، و مراد از «جَزِیرَه» در این‌جا، بیشتر سرزمینهای جزیره می‌باشد که درون کشور عراق جای دارد، و از مَوْصِل در شمال تا تَکْرِیت بر کنارۀ باختری دجله و حَدِیثَه بر کنارۀ خاوری فرات کشیده می‌شود؛ بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع.
۱۲. مقصود از «عِراق» در این‌جا، بخش جنوبی سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات و پیرامون آن‌دو است که از سامَرّا بر کنارۀ خاوری دجله و هِیْت بر کنارۀ باختری فرات آغاز می‌شود و تا آبادان در جنوب غربی ایران و پایانۀ بَصْرَه در شمال کویت کشیده می‌شود؛ بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع.
۱۳. بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع.
۱۴. بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع.

 

عبدالّاه عبّاسی پایان چهلمین از پادشاهان بنی عبّاس و عبدالّاه اعرج کندی زمامدار مغربیان

علی ابن ابی طالب(علیهماالسّلام)، در بیان نشانه‌های ظهور قائم(علیه‌السّلام)، فرمود:

... سپس پایان چهلمین، و او عبدالّاه بلندپایه است، پس، درنگ نخاهد کرد تا آن‌که برسد به وی سپاهی که پیشاپیش‌ش ترکان‌اند، و در آن، شعیب است(۱۵) که او را می‌کشد... .(۱۶)
 

بدان که از روایات اسلامی بهره‌ گرفته می‌شود که برای بنی عبّاس دو دولت و چهل پادشاه می‌باشد: دولت نخستین همان است که در سرزمینهای اسلامی، پس از فروپاشی دولت اَمَوی، بنیادگذاری و ۵۲۴ سال با سی و هفت پادشاه ماندگار شد و از میان رفت، و دولت دومین آن است که در بخشی از سرزمینهای مشرق، در آخرالزّمان برپا می‌گردد و ۴۰ سال با سه پادشاه پایدار می‌ماند، سپس کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) نابود می‌شود.

بنا بر آن‌چه هویداست، مراد از «سپاهی که پیشاپیشش ترکان‌اند، و در آن، شعیب است»، سپاهی است که هاشمی چینی آن را رهبری و شعیب تمیمی خراسانی آن را فرماندهی می‌کند، و پیشاپیش آن ترکهای اُیْغُورند که امیر مؤمنان علی(علیه‌السّلام) به آنان اشاره کرده است در سخنش: «هر گاه ... برای فرزندم پرچمهای ترکها که در گوشه‌وکناره‌ها و دوردستها پراکنده‌اند، پدیدار شوند»(۱۷)، و نیز امام علی(علیه‌السّلام) فرموده است: «پرچمهایی سیاه پدیدار می‌شوند که با سفیانی کارزار می‌کنند، در آنان جوانی از بنی هاشم است که در شانۀ چپش خالی، و بر پیشاپیشش مردی از بنی تمیم است که شعیب ابن صالح خانده می‌شود، پس، همراهان سفیانی را در هم می‌شکند»(۱۸)، و اگر درست در نوشتار عربی حدیث همان واژۀ «سعیر» (زبانۀ آتش) باشد که در همۀ نسخه‌های چاپی إلزام الناصب نزد ما یافت می‌شود، پس آن، اشاره می‌کند به آن‌که لشکریان این سپاه، مانند دیگر ارتشیان هم‌روزگارشان، از جنگ‌افزارهای آتشین به کار رونده در آخرالزّمان، مانند تفنگها، توپها و موشکها، بهره می‌گیرند؛ چنان که رسول خدا(صلّی‌الّاه‌علیه‌وآله) در بیان ویژگی آن مرد هاشمی‌ای که پرچم را به امام مهدی(علیه‌السّلام) برمی‌گرداند، فرمود: «او کسی است که چهره‌اش چون دینار (پول تلا)، دندانهایش مانند ارّه و شمشیرش چون شعلۀ آتش می‌باشد»(۱۹).
----------------------------------------------------------

۱۵. در همۀ نسخه‌های چاپی إلزام الناصب ، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «یدرک بجیش یقدمه لشرک و فیه سعیر» یافت می‌شود که به «یدرکه جیش یقدمه الترک و فیه شعیب» اصلاح و ترجمه گردید.
۱۶. إلزام الناصب، ج ۲، ص ۱۸۴، خطبة البیان ۲؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۷. الغیبة، نعمانی، ص ۲۸۳، ب ۱۴، ح ۵۵؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۸. الفتن، ص ۲۱۶، الجزء ۴، ح ۸۶۳؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۹. الغیبة، نعمانی، ص ۲۵۶، ب ۱۴، ح ۱؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.

کعب گفته است:

هر گاه مردی از بنی عبّاس که به وی عبدالّاه گفته می‌شود، پادشاهی کند، و او دارندۀ واپسین پولهای زر و سیم از آنان است که با آن پولها آغازیده شده و با آنها پایا‌ن داده می‌شوند، پس، وی کلید گرفتاری و شمشیر نابودی است. پس، هر گاه نامه‌ای برای او با نام عبدالّاه عبدالّاه امیر مؤمنان در شام خانده شود، درنگ نمی‌کنید تا آن‌که به شما نامه‌ای برسد که بی‌گمان، بر منبر مصر از عبدالّاه عبدالرحمان امیر مؤمنان خانده شده است. پس، هر گاه چنان شود، مشرقیها و مغربیها، مانند دو اسب همدوش در گروبندی، به شام پیشی ‌گیرند؛ می‌بینند که پادشاهی انجام نمی‌شود، مگر برای کسی که شام را نگه دارد، هر کدام می‌گوید: کسی که بر آن چیره شود، بی‌گمان، دارندۀ پادشاهی شده است.(۲۰)

«عبدالّاه عبدالّاه» همان عبدالّاه دارندۀ واپسین پولهای زر و سیم، واپسین پادشاهان سه‌گانۀ بنی عبّاس در آخرالزّمان است که نیروهایش را از مشرق‌زمین به شام می‌فرستد، و از یادآوری عبدالّاه دو بار برای این پادشاه عبّاسی هویداست که لقب و نام وی، هر دوی‌شان، عبدالّاه می‌باشد، و «عبدالّاه عبدالرحمان» همان اَعْرَج کِنْدِی، رهبر قیسیان، بربرها و سیاهان آفریقایی در لیبی و پیرامونش در آخرالزّمان است.

مراد از «مغرب» در این خبر، لیبی و پیرامونش، و مقصود از «شام»، سوریه است.

شایان یادآوری است، عبدالّاه عبّاسی در این خبر با ویژگی «ذو العین الآخرة منهم» (دارندۀ واپسین پولهای زر و سیم از آنان) بیان شده است، و «اَصْمَعِی در کتاب الأجناس گفته است: «العَیْن» پولهای سیم و زر است»(۲۱)، و بر کسی پوشیده نیست که «الآخرة» وصف برای «العین» می‌باشد نه «ذو العین»، و بر پایۀ این خبر و دیگر احادیث اسلامی، عبدالّاه عبّاسی مانند کسی که پیش از وی بود، پادشاهی داراست، ولی برای ناتوانی‌اش برکنار می‌شود و داراییهایش از دستش می‌رود، چنان‌که حُذَیْفَه از پیامبر(صلّی‌الّاه‌علیه‌وآله) روایت کرده است: «رهبری برکنار می‌شود، به گونه‌ای که بر روی زمین گام بردارد، در حالی که چیزی از زمین برای وی نیست»(۲۲)، و فرمانروایی بنی عبّاس با زر و سیم آغازیده شده و با آن‌دو پایان داده می‌شود.

دانشمند شیعه محمّدباقر مجلسی(رحمه‌الّاه) گفته است: «سخن او: «و وی ذو العین است»، مقصودش آن می‌باشد که در آغاز نامش عین است، چنان‌که نخستینشان ابو العبّاس عبدالّاه ابن محمّد ابن علی ابن عبدالّاه ابن عبّاس بود، و واپسینشان عبدالّاه ابن مستنصر، لقب مستعصم داده‌شده، بود»(۲۳)، و درست همان چیزی است که ما یاد کرده‌ایم.

جُبَیْر ابن نُفَیْر گفته است:

وای بر عبدالرحمان از عبدالّاه، وای بر عبدالّاه از عبدالرحمان.(۲۴)

اگر خبر جُبَیْر ابن نُفَیْر حَضْرَمی حِمْصِی تابعی ساختگی نباشد، مراد از «عبدالرحمان»، عبدالرحمان اَعْرَج کنْدِی رهبر شورشیان آفریقایی در لیبی و پیرامونش، و «عبدالّاه» نخست، سفیانی رهبر اَمَویان در شام، و «عبدالّاه» دوم، رهبر عبّاسیان در مشرق است.
----------------------------------------------------------------

۲۰. الفتن، ج ۱، ص ۲۶۱، الجزء ۴، ح ۷۴۲، چاپ قاهره؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۲۱. المزهر فی علوم اللغة و أنواعها؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۲۲. الغیبة، نعمانی، ص ۲۷۶، ب ۱۴، ح ۳۹.
۲۳. بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۲۱۳، ب ۲۵، دنبالۀ ح ۶۴؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۲۴. الفتن، ص ۱۹۰، الجزء ۴، ح ۷۸۱؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.

حدیثی یافت می‌شود که چنین می‌نماید از سخنان امام صادق(علیه‌السّلام) باشد که در آن جابر ابن یزید جُعْفِی را به نگهداری کتاب سُلَیْم فرمان می‌دهد، و وی را از برخی رویدادهای آخرالزّمان آگاه می‌کند:

نگهدار این کتاب را ای جابر؛ پس، پادشاهی برای بنی عبّاس است تا آن‌که به عبدالّاه(۲۵) دارندۀ واپسین پولهای زر و سیم پایان یابد، و آتشی(۲۶) در حجاز پدیدار شود، و مسجد جامع کوفه و آن‌چه بنیانگذار در صَرات(۲۷) برافراشته است، ویران شوند، و هر گاه پادشاه ترکان نابود شود، سرزمینهای(۲۸) شام آشفته می‌شوند و پادشاهان در هم می‌شکنند(۲۹) و راستی آشکار می‌شود، و ستایش برای خداوند است.(۳۰)

 

مقصود از «عبدالّاه» در این روایت، عبدالّاه عبّاسی واپسین پادشاهان سه‌گانۀ بنی عبّاس در مشرق در آخرالزّمان است، و «ذی العین» (دارندۀ پولهای زر و سیم) از ویژگیهایش می‌باشد، و «الآخرة» (واپسین) ویژگی «العین» است، نه «ذو العین».

بنا بر آن‌چه هویداست، مراد از پدیدارشدن آتشی در حجاز، شعله‌ورشدن آتشهایی بزرگ در پی ترکیدن برخی آتشفشانهای حجاز است، به گونه‌ای که بخشهای گسترده‌ای از حجاز و سرزمینهای پیرامونش را روشن می‌کنند و از جاهای دور، مانند شهر بُصْری در جنوب دمشق، دیده می‌شوند، چنان‌که رسول خدا(صلّی‌الّاه‌علیه‌وآله) فرمود: «ساعت (زمان قیام قائم) برپا نمی‌شود، مگر آن‌که آتشی از سرزمین حجاز بیرون آید که در بصری گردنهای شتران را روشن می‌کند»(۳۱)، و ویرانی مسجد جامع کوفه یا با ویران‌کردن ساختمانش می‌باشد یا با کم‌شدن نمازگزاران در آن و رهاکردنش، پس از رفتن سپاه سفیانی درون کوفه، چنان‌که امام صادق(علیه‌السّلام) فرمود: «هرگاه ... مسجد جامع کوفه از آبادانی ویران شود»(۳۲)، و نمی‌دانیم که مقصود از «آن‌چه بنیانگذار در صَرات برافراشته است» چیست، و می‌تواند پلی باشد که بر رود صرات بسته و ویران می‌شود، و «پادشاه ترکان» همان واپسین فرمانروایان ترکیه در آخرالزّمان است، چنان‌که امام علی(علیه‌السّلام) فرمود: «هر گاه ... زمامدار قُسْطَنْطِینِیَّه نابود شود»(۳۳)، و آشفتگی سرزمینهای شام و نیز زیندگانش با آشوبی فراگیر هنگام آشکارشدن پرچمهای ابقع و اصهب و سفیانی در آن‌جا خاهد بود، چنان‌که امیر مؤمنان علی(علیه‌السّلام) فرمود: «شام آشفته می‌شود و پرچمها برافراشته می‌شوند»(۳۴)، و نیز فرمود: «پس، شامیان و فلسطینیها آشفته می‌شوند»(۳۵)، و همۀ این رویدادهای یادشده از نشانه‌های نزدیک‌شدن زمان قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) می‌باشند. 
------------------------------------------------------ 

۲۵. در نسخۀ چاپی کتاب سلیم بن قیس الهلالیّ پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «بعباد الّاه» یافت می‌شود که سازگار با آن‌چه در برخی نسخه‌های خطّی این کتاب آمده است، به «بعبدالّاه» اصلاح و ترجمه گردید.
۲۶. در نسخۀ چاپی کتاب سلیم بن قیس الهلالیّ پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «ناد» یافت می‌شود که سازگار با آن‌چه در برخی نسخه‌های خطّی این کتاب آمده است، به «نار» اصلاح و ترجمه گردید.
۲۷. در نسخۀ چاپی کتاب سلیم بن قیس الهلالیّ پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «الثانی بالفرات» یافت می‌شود که سازگار با آن‌چه در برخی نسخه‌های خطّی این کتاب آمده است، به «البانی بالصراة» اصلاح و ترجمه گردید. «صَرات: ... آن، رودخانه‌ای است که از نهر عیسی، نزدیک سرزمینی که به آن مُحَوَّل گفته می‌شود، سرچشمه می‌گیرد، میان آن‌جا و میان بغداد فرسنگی است»؛ معجم البلدان، ج ۳، ص ۳۹۹، درگاه «الصَّراة»؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۲۸. در نسخۀ چاپی کتاب سلیم بن قیس الهلالیّ پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «لسان» یافت می‌شود که به «بلاد» اصلاح و ترجمه گردید.
۲۹. در نسخۀ چاپی کتاب سلیم بن قیس الهلالیّ پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «یکثر» یافت می‌شود که به «یکسر» اصلاح و ترجمه گردید.
۳۰. کتاب سلیم بن قیس الهلالیّ، ج ۲، ص ۸۳۳، دنبالۀ ح ۴۱؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۳۱. صحیح مسلم، ج ۴، ص ۸-۲۲۲۷، ک الفتن و أشراط الساعة، ب ۱۴، ح ۴۲؛ ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر.
۳۲. التشریف بالمنن، ص ۷۰-۳۶۹، الملحقات، ح ۵۴۲؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۳۳. إلزام الناصب، ج ۲، ص ۱۸۳، خطبة البیان ۲؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۳۴. دلائل الإمامة، ص ۴۷۵، ح ۴۶۵؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۳۵. إلزام الناصب، ج ۲، ص ۱۶۲، خطبة البیان ۱؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.

 

کوتاهی زمان پادشاهی بنی عبّاس پس از مرگ عبدالّاه عبّاسی

ابو بَصِیر گفته است که شنیدم ابو عبدالّاه [صادق](علیه‌السّلام) می‌فرمود:

کسی برای من مرگ عبدالّاه را گردن بگیرد، برای او قائم را گردن می‌گیرم. سپس فرمود: هر گاه عبدالّاه بمیرد، مردم پس از وی بر کسی گرد نمی‌آیند، و این پراکندگی اگر خدا بخاهد، جز با زمامدار شما به پایان نمی‌رسد، و پادشاهیِ سالیانه می‌رود، و پادشاهیِ ماهانه و روزانه می‌شود. گفتم: آن رویدادها به درازا خاهند کشید؟ فرمود: این گونه نیست.(۳۶)

با نگاه به آن‌که حدیث اشاره‌کننده به مردن عبدالّاه کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) را ابو بصیر از امام صادق(علیه‌السّلام) در روزگار دولت نخست عبّاسیان شنیده و روایت کرده است، و بی‌گمان، همین امام گرامی در روایاتی دیگر آشکارا فرموده است که بنی عبّاس دیگر بار در آخرالزّمان به فرمانروایی می‌رسند، به‌ناچار باید گفته شود که مرادش از «عبدالّاه»، واپسین پادشاهان بنی عبّاس در آخرالزّمان است، و خداوند داناتر است.

از این روایت هویداست، عبدالّاهی که امام صادق(علیه‌السّلام) برای گردن‌گیرندۀ مرگش قیام قائم(علیه‌السّلام) را به گردن گرفته است، پادشاهی پایانی است که پس از وی، فرمانروایی سازش‌شده بر او در کشورش نمی‌آید، و اگر مقصود از «عبدالّاه» در این‌جا همان عبدالّاه عبّاسی واپسین پادشاهان سه‌گانۀ بنی عبّاس در آخرالزّمان باشد، پس بی‌گمان، از سخن امام بهره گرفته می‌شود که پس از مرگ وی درگیریها و ناسازگاریهایی میان ته‌مانده‌های دستگاه عبّاسی بر سر پادشاهی روی می‌دهند، و زمان فرمانرواییشان کوتاه می‌شود و جز چند ماهی و چند روزی پایدار نمی‌ماند.

 

نابودی عبدالّاه عبّاسی و برکنارکردن کسی در آستانۀ برکناری‌اش

از جابر روایت شده است که ابو جعفر فرمود:

هر گاه سفیانی بر اَبْقَع، منصور، کِنْدی، ترکها و رومیان چیره شود، بیرون می‌آید و به عراق می‌رسد. سپس گیسوی سختی‌آور(۳۷) برمی‌آید. پس، در آن هنگام، نابودی عبدالّاه خاهد بود، و کسی که در آستانۀ برکنارشدن است، برکنار می‌گردد، و این برکناری، نادانسته، به گروههایی در شهر زورا نسبت داده می‌شود. پس، اَخوض با زور بر شهری چیره می‌شود، و در آن‌جا کشتاری بزرگ می‌کند، و شش تن سرانِ از خاندان عبّاس را می‌کشد، و سر می‌بُرَد در آن‌جا سربریدنی دست و پا بسته، سپس سوی کوفه می‌رود.(۳۸)

بنا بر پژوهش نویسنده، هنگامی که این روایت را با دیگر روایات بیانگر رویدادهای آخرالزّمان می‌سنجیم، می‌یابیم که بی‌گمان، در نقل و رونویسی نوشتار آن درهم‌ریختگی، آشفتگی و پیش و پس افتادن روی داده است، و درست آن است که روایت این گونه باشد:

از جابر روایت شده است که ابو جعفر [باقر(علیه‌السّلام)](۳۹) فرمود:

گیسوی سختی‌آور(۴۰) برمی‌آید. پس، در آن هنگام، نابودی عبدالّاه خاهد بود، و کسی که در آستانۀ برکنارشدن است، برکنار می‌شود، و این برکناری، نادانسته، به گروههایی در شهر زَوْرا نسبت داده می‌شود. پس، هر گاه سفیانی بر اَبْقَع، منصور، کِنْدِی، ترکها و رومیان چیره شود، بیرون می‌آید و به عراق می‌رسد. پس، اَخْوَص(۴۱) با زور بر شهری چیره می‌شود، و در آن‌جا کشتاری بزرگ می‌کند، و شش تن سرانِ از خاندان عبّاس را می‌کشد، و سر می‌بُرَد در آن‌جا سربریدنی دست و پا بسته، سپس سوی کوفه می‌رود.(۴۲)

«گیسوی سختی‌آور»، بزرگ‌ستارۀ دنباله‌داری است که «گیسوی شیطان» نیز نامیده می‌شود، و در ماه رمضان پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) از مشرق برمی‌آید، و مایۀ گرفتاریها و ناخُشیهایی برای مردم می‌شود.

هرچند از برخی احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان بهره گرفته می‌شود که عبدالّاه عبّاسی واپسین رهبران بنی عبّاس در مشرق در آخرالزّمان است، و او همان رهبر ناتوانی می‌باشد که در پایان کار برکنار و نابود می‌شود، ولی آشکار از این روایتِ جابر جُعْفِی آن است که «کسی که در آستانۀ برکنارشدن است»، رهبری جز «عبدالّاه» است.

«زَوْرا» در روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان به دو شهر گفته می‌شود: تهران کنونی که همان زورای نو است، و بغداد که همان زورای کهن می‌باشد، و مقصود از آن در این‌جا یکی از آن دو شهر است.
 
«اَبْقَع» (گندمگون) همان اَبْقَع فِهْرِی فرماندۀ فرماندهان در مصر در آخرالزّمان است که نیروهای قیسی، بربر و سیاه آفریقاییِ پیرو اعرج کندی را از مصر سوی فلسطین، اُردن و سوریه فرماندهی می‌کند.

«منصور» همان منصور قحطانی واپسین کسی است که در آخرالزّمان در یمن با ستم فرمانروایی می‌کند، و سربازانش را برای پاسداری از اسرائیل، از صنعا به رمله در فلسطین می‌آورد، و با سپاه ابقع فهری مصری هنگامی که بر بیت‌المقدس یورش می‌برند، کارزار می‌کند، سپس بر سوریه یورش می‌برد و با سپاه سفیانی می‌جنگد و شکست می‌خُرَد و به یمن بازمی‌گردد و منصور حسینی یمانی او را می‌کشد.

«کِنْدِی» همان عبدالرحمان اَعْرَج کِنْدِی، رهبر قیسیان، بربرها و سیاهان آفریقایی در لیبی و پیرامونش در آخرالزّمان است که سپاهش را به مصر می‌آورد، و آنان را با فرماندهی ابقع فهری مصری برای نبرد سوی فلسطین، اُردن و سوریه می‌فرستد.

مراد از «ترکها» در بسیاری از احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان، ترکهای ترکیه‌اند، و مقصود از «رومیان» در بسیاری از روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان، اروپاییان و گروههایی از آمریکاییانی می‌باشند که از فرزندان رومیان‌اند.

اَخْوَص (چشم‌فرورفته) از ویژگیهای عثمان سفیانی، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخرالزّمان است.

بدان که در آیین اسلام، کشتنِ دست و پا بسته روا نیست، هرچند کشته‌شونده جانور یا انسانی بزهکار و سزاوار کشتن باشد. 
------------------------------------------------------------ 

۳۶. الغیبة، توسی، ص ۴۴۷، ف ۷، ح ۴۴۵؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۳۷. در همۀ نسخه‌های چاپی الفتن نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «ذی الشفاء» یا «ذو الشفا» یافت می‌شود که به «ذو الشَّقاء» اصلاح و ترجمه گردید.
۳۸. الفتن، ص ۲۰۹، الجزء ۴، ح ۸۴۱؛ ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر.
۳۹. میان دو چنگک از افزوده‌های ما است.
۴۰. در نسخۀ چاپی الفتن پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «ذی الشفاء»، و در دیگر نسخه‌های چاپی این کتاب «ذو الشفاء» یافت می‌شود که به «ذو الشَّقاء» اصلاح و ترجمه گردید.
۴۱. در نسخۀ چاپی الفتن پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «الأخوض» یافت می‌شود که سازگار با آن‌چه در نسخۀ چاپی این کتاب در قاهره آمده است، به «الأخوص» اصلاح و ترجمه گردید.
۴۲. الفتن، ص ۲۰۹، الجزء ۴، ح ۸۴۱، با حذف و تصرّف در روایت؛ ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر.

 

عبدالّاه سفیانی پلیدترین آفریده و یکی از پرچمداران سه‌گانه در شام

کعب گفته است:

... بر شما از پرچمهای زرد می‌ترسم، هنگامی که از مغرب در مصر فرود آیند؛ برای آنان دو نبرد خاهند بود: نبردی در فلسطین و دیگری در شام، سپس مهاجران به ایشان می‌گروند ... پس، نابود می‌شوند. سپس شورشگری برمی‌شورد که به او عبدالّاه گفته می‌شود و پلیدترین آفریده است، کارش در حِمْص شعله‌ور می‌شود(۴۳) و در دمشق درخشان می‌گردد و در فلسطین آشکار می‌شود، بر کسی که با وی دشمنی ورزد، چیره می‌شود... .(۴۴)

چنین می‌نماید که این خبر از سخنان پیامبر(صلّى‌الّاه‌علیه‌وآله) یا بهره‌گرفته‌شده از آن باشد، اگرچه کعب الأحبار تابعی آن را به وی نسبت نداده است.

مراد از «پرچمهای زرد»، پرچمهای قیسیان، بربرها و سیاهان آفریقایی است که کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام)، با رهبری عبدالرحمان اَعْرَج کِنْدِی از لیبی بر مصر یورش می‌برند، سپس با فرماندهی اَبْقَع فِهْرِی مصری سوی فلسطین و اُردن می‌آیند و بر شهر بیت‌المقدس یورش می‌برند تا درونش بروند، ولی به هدفشان نمی‌رسند، و پس از آن، سوی سوریه می‌شتابند و با فرمانروایش و پشتیبانانش می‌جنگند، و مقصود از «مهاجران» که به سپاه شورشیان آفریقایی می‌پیوندند، برخی گروههای تروریستی سَلَفی‌اند که پیشتر از سراسر جهان، به‌ویژه آفریقا، به سوریه کوچیده‌اند و در آن‌جا برای کارزار با پادشاهش ماندگار شده‌اند، و «عبدالّاه» همان عثمان سُفْیانِی، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخرالزّمان است.

کعب گفته است:

سوی فرات، در کنار شام یا اندکی پس از آن، گردآمدنگاهی بزرگ خاهد بود؛ پس، بر سر داراییها کارزار می‌کنند، و از هر نه تن هفت تن کشته می‌شوند، و آن، پس از صدای سخت فروافتادن چیزی سنگین و سست شونده در ماه رمضان، و پس از جداشدن سه پرچمی است که هر کدام از آنان پادشاهی را برای خُدش می‌خاهد، و در ایشان مردی می‌باشد که نامش عبدالّاه است.(۴۵)

چنین می‌نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى‌الّاه‌علیه‌وآله) باشد، اگرچه کعب الأحبار تابعی آن را به وی نسبت نداده است.

مراد از «گردآمدنگاهی بزرگ خاهد بود؛ پس، بر سر داراییها کارزار می‌کنند»، همان بخش قرقیسیا است که در آن، سپاهیانی فراوان گرد می‌آیند و بر سر گنجی از تلا که فرات نمایانش می‌کند، کارزار می‌کنند.

مقصود از «صدای سخت فروافتادن چیزی سنگین»(۴۶) در این‌جا، صدایی سخت است که در پی فروافتادن شهابی بزرگ از آسمان در مشرق‌زمین شنیده می‌شود، هنگام برآمدن خُرشید در مکّه، در صبح روز جمعه نیمۀ ماه رمضان پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام).

از برخی خبرها بهره گرفته می‌شود که «سست‌شونده» در این‌جا وصف برای موصوفی مُقَدَّر است که «زمین» باشد، و مراد از آن، شهر حَرَسْتا پیرامون دمشق و آبادی جابِیَه در دوردستهای آن است که در ماه رمضان پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) فروبرده می‌شوند، یا آن در این‌جا وصف برای موصوفی مُقَدَّر است که «آسمان» باشد، و مقصود از آن، شهابی بزرگ است که از آسمان فرو می‌افتد، چنان‌که در سخن خداوند متعالی آمده است: «و آسمان بشکافد، پس، آسمان در آن روز سست‌شونده است»(۴۷)، و خداوند داناتر است.

مقصود از «سه پرچمی» در این روایت، پرچم اصهب مروانی از جزیره و عراق، پرچم اَبْقَع فِهْری از مصر و پرچم عثمان سفیانی از سوریه است، و «عبدالّاه» همان عثمان سُفْیانِی، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخرالزّمان است.
------------------------------------------------------------- 

۴۳. در نسخۀ چاپی الفتن پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «یشعل» یافت می‌شود که سازگار با آن‌چه در نسخۀ چاپی این کتاب در  قاهره آمده است، به «یشتعل» اصلاح و ترجمه گردید.
۴۴. الفتن، ص ۲-۴۷۱، الجزء ۱۰، ح ۱۴۸۲؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۴۵. الفتن، ص ۴-۲۳۳، الجزء ۵، ح ۹۲۳؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۴۶. بهره‌گرفته‌شده از: برخی فرهنگهای واژگان عربی.
۴۷. قرآن کریم، سورۀ حاقّه، آیۀ ۱۶؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.

 

عبدالّاه عبّاسی از نژاد مأمون و عبدالّاه سفیانی از نژاد خالد

از شگفتیهای تاریخ اسلام آن است، همان گونه که عبّاسیان بر بنی اُمیّه شوریدند و زمانی دراز در جایگاهشان ایستادند، اَمویان نیز در آخرالزّمان بر بنی عبّاس می‌شورند و آنان را کیفر می‌دهند، و چند ماهی پادشاهی می‌کنند، و چون عبدالّاه مأمون عبّاسی پادشاهی بسیار سیاستمدار و فریبکار و دانشمند به احادیث آمده در بارۀ رویدادهای آخرالزّمان و قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) بود، و بنا بر آگاهی نابسنده‌اش از خبرها و پیشگوییهای یادشده در کتابهای گذشتگان، می‌پنداشت که وی واپسین رهبران بنی عبّاس و مهر پایان آنان است، و سفیانی شامی از خاندان اُمیّه و حسنی گیلانی از خاندان ابو طالب پس از وی بی‌درنگ بر خاندان عبّاس می‌شورند، پس، برای همین، نرمخویی با خاندان ابو طالب و دوست‌داشتن خاندان پیامبر(صلوات‌الّاه‌علیهم) و دلسوزی بر پیروان و دوستدارانشان را وانمود می‌کرد، و امام رضا(علیه‌السّلام) را، جای پسرش عبّاس، ولی عهد و جانشینش برگزید، برای جلوگیری از ریختن خونهای خاندانش و پایداری دوستی میان آل عبّاس و آل ابو طالب پس از مرگش، و در پاسخ نامه‌ای که عبّاسیان برای او نوشتند و پاسخ آن و چرایی گرامی‌داشتن وی آل ابو طالب و یاری دادنش به آنان را می‌خاستند، نوشت:

«... پس، رشید خبر داد به من از پدرانش و از آن‌چه در «کتاب دولت» و جز آن یافته بود که هفتم از فرزندان عبّاس برپا نمی‌شود برای بنی عبّاس پس از وی گروه برپاخاسته‌ای، و همواره خُشِی برای آنان با زندگی‌اش بستگی خاهد داشت ... هر گاه خُدِ مرا از دست دهید، برای خُدتان پناهگاهی جستجو کنید، و چه دور است(۴۸)، برای شما نیست مگر شمشیر، حسنی شورشگر و ورزیده(۴۹) نزد شما می‌آید، پس، شما را درو می‌کند، دروکردنی، یا سفیانی خارکننده، و قائمِ مهدی که از ریختن خونهایتان پیشگیری نمی‌کند، جز خونهایی که سزاوار نریختن باشند...»(۵۰)، و با همۀ آنها، امام رضا(علیه‌السّلام) با دست مأمون(لعنه‌الّاه) شهید شد، و پدرش امام موسی کاظم(علیه‌السّلام) با دست پدرش هارون رشید(لعنه‌الّاه) شهید شد، برای کینه‌توزی و رشک‌بردن آن‌دو بر خاندان ابو طالب(علیهم‌السّلام)!

شاید مراد از «جز کتاب دولت» در سخن مأمون، خبر ابن منادی و حدیث فضل کاتب باشد که در پی می‌آیند.

ابن مُنادِی گفت: ابو سلیمان عبدالّاه ابن جَرِیر جُوالِقِی خبر داد من را از مردی اهل کتاب(۵۱) که وی آگاه کرد او را که دانیال پیامبر(علیه‌السّلام) در کتابش یاد کرده است:

... میان فرماندهان عجمها (پارسیان) دشمنی و ناسازگاری می‎افتد ... کسی را که می‎خاهند برمی‎دارند و کسی را که می‎خاهند، سرپرست می‎کنند، زمانی نادراز ... تا آن‌که کار مردم را مردی از فرزندان پادشاه هفتم سرپرستی کند، سپس در پی ماههایی اندک، مردی که از خاندان پادشاه سوم است و به وی سفیانی گفته می‎شود، سرپرستی می‌کند... .(۵۲)

بر کسی که اخبار آشوبها و نبردهای پُرکشتار در آخرالزّمان را پیگیری می‌کند، پوشیده نمی‌ماند، سخنانی که ابن منادی با سندهایش از کتاب دانیال آورده است، به‌راستی از احادیث اسلامی، به‌ویژه سخن رسول خدا(صلّی‌الّاه‌علیه‌وآله)، می‌باشند، ولی با برخی نادرستها آمیخته گردیده و به کسی جز گوینده ‎اش نسبت داده شده‎ اند، و بی‎گمان، در این‎جا آن‎چه از آنها درست و سازگار با دیگر خبرهاست را آورده ‎ایم.
 
بدان که «عَجَم» نامی برای همۀ مردمان ناعرب است، ولی چه بسیار عجم به کار می‌رود و با چیزی که همراه سخن می‎باشد، دانسته می‎شود که مقصود از آن همان پارسیان یا ایرانیان‌اند، چنان‌که در این خبر آمده است.

مراد از «مردی از فرزندان پادشاه هفتم»، عبدالّاه عبّاسی واپسین پادشاهان سه‎ گانۀ بنی عبّاس در مشرق در آخرالزّمان است که از نژاد مأمون عبّاسی هفتمین رهبر از بنی عبّاس پس از بنی اُمیّه می‌باشد، و مقصود از «پادشاه سوم» که سفیانی از خاندان وی می‎باشد، خالد ابن یزید ابن معاویه ابن ابو سفیان است، چنان‌که در حدیثی که امام باقر(علیه ‎السّلام) از امام علی(علیه ‎السّلام) روایت کرده، آمده است: «مردی از فرزندان خالد ابن یزید ابن معاویه ابن ابی سفیان برمی‎ شورد...»(۵۳).

از فضل کاتب روایت شده است که گفت: نزد ابو عبدالّاه [صادق](علیه‌السّلام) بودم، ... فرمود:

بی‌گمان، فلانی پسر فلانی تا آن‌که رسید به هفتمین از فرزندان فلانی، گفتم: پس، نشانه در میان ما و شما چیست، قربانت شوم؟ فرمود: ای فضل، از زمین جدا نشو تا آن‌که سفیانی برشورد. پس، هر گاه سفیانی برشورد، سوی ما برگردید... .(۵۴)

با نگاه به آن‌که امام صادق(علیه‌السّلام) در این حدیث پادشاهان بنی عبّاس را، تنها از نخستین تا هفتمین آنان، بی‌شمارش بازماندگانشان، برشمرد و سپس شورش سفیانی را یاد کرد، به اندیشۀ انسان پیشی می‌گیرد که هفتمینشان همان واپسینشان است، با آن‌که گمانی نیست در دانابودن امام به این‌که شمار پادشاهان بنی عبّاس چهل است، و این‌که سفیانی بر چهلمین از ایشان برمی‌شورد، و سخن درست در این جایگاه آن است که بگوییم امام در پیِ شمردن همۀ رهبران بنی عبّاس نبود، بلکه به شمارش هفت‌تای نخستین از آنان و پایان‌بردن سخن به یادآوری هفتمینشان و شورش سفیانی بسنده کرد؛ زیرا وی از سوی نیاکانش آگاه بود که عبّاسی هفتم که مأمون است، بزرگترین رهبران عبّاسی در پادشاهی و دانشمندترینشان در دانش می‌باشد و واپسین رهبران بنی عبّاس در آخرالزّمان از نژاد وی است و سفیانی بر او می‌شورد، چنان‌که ابن اَحْنَف از امیر مؤمنان علی(علیه‌السّلام) روایت کرده است:

«هفتمین آنان دانشمندترینشان است»(۵۵).

به هر روی، چیزی که از روایات اسلامی آشکار می‌شود و در جهان بیرونی روی می‌دهد، برپایی دو دولت با چهل پادشاه برای بنی عبّاس می‌باشد: دولت نخستین همان است که در سرزمینهای اسلامی، پس از فروپاشی دولت اَمَوی، بنیادگذاری و ۵۲۴ سال با سی و هفت پادشاه ماندگار شد و از میان رفت، و دولت دومین آن است که در بخشی از سرزمینهای مشرق، در آخرالزّمان برپا می‌گردد و ۴۰ سال با سه پادشاه پایدار می‌‍ماند، سپس کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) نابود می‌شود، و سفیانی و حسنی و خراسانی در پایان این دولت بر عبدالّاه عبّاسی که مردی از تبار پادشاه هفتم از بنی عبّاس (مأمون) می‌باشد، می‌شورند. 
----------------------------------------------------------- 

۴۸. مرادش آن است که دستانتان به پناهگاه نمی‌رسد.
۴۹. در نوشتار عربی سخن مأمون در این‌جا «الحسنیّ الثائر البائر» یافت می‌شود. در تهذیب اللغة آمده است: «البائِر: المُجَرِّب (ورزیده)». محمّدباقر مجلسی(رحمه‌الّاه) در بحار الأنوار، ج ۴۹، ص ۲۱۵، در بیان واژۀ «البائر» گفته است: «البائر: الهالک (نابودشونده)»؛ زیرا وی کشته می‌شود، و می‌تواند «الباتر» باشد که شمشیر برنده است»، و نویسنده می‌گوید که درستِ در این جایگاه همان معنایی است که از تهذیب اللغة آوردیم؛ زیرا مراد از «حسنی ثائر (شورشگر)» همان حسنی گیلانی‌ای است که در دیلم برپا می‌خیزد و بر دشمنانش چیره می‌شود و چیرۀ کسی نمی‌شود تا آن‌که به کوفه و نجف برود و با امام مهدی(علیه‌السّلام) پیمان ببندد، و روایتی یافت نمی‌شود که به کشته‌شدنش اشاره کند، و امام علی(علیه‌السّلام) در باره‌اش فرمود: «قیامگری از ما در گیلان برپا می‌خیزد»؛ منتخب کفایة المهتدی، ص ۴، ح ۳، نسخه‌ای خطّی عکسی، ولی حسنی هالک (نابودشونده) همان کسی است که کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) خُدسرانه در مکّه برمی‌شورد و کشته می‌شود؛ چنان‌که از ابو عبدالّاه [صادق](علیه‌السّلام) روایت شده است: «هنگامی که ... حسنی جنبش کند ... پس، حسنی به شورش پیشی می‌گیرد و مکّیان بر وی یورش می‌برند و می‌کشندش و سرش را سوی شامی می‌فرستند»؛ الکافی، ج ۱۵، ص ۶-۵۱۵، ک الروضة، ح ۲۸۶. 
۵۰. الطرائف، ص ۲۸۰، الجزء ۲؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۵۱. اهل کتاب پیروان یکی از دینهایی‎اند که برای پیامبرانش کتابی آسمانی بود؛ مانند یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان، و مراد از «مردی اهل کتاب» در این‌جا، انسانی یهودی یا مسیحی است.
۵۲. الملاحم، ص ۸-۷۶، ب ۶، ح ۲۱؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۵۳. الفتن، ص ۱۹۳، الجزء ۴، ح ۷۹۲؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۵۴. الکافی، ج ۱۵، ص ۴-۶۲۳، ک الروضة، ح ۴۱۲؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۵۵. مناقب آل أبی طالب، ج ۲، ص ۱۱-۳۱۰؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.

 

جالوتْ عبدالّاهِ حَجّام آسیب‌زنندۀ به اسفهانیها!

امیر مؤمنان علی(علیه‌السّلام)، در خطبۀ ملاحم معروف به «زهرا»، فرمود:

... وای بر اسفهانیها از جالوت عبدالّاهِ حَجّام... .(۵۶)

«جالوت» نام بسیارزورگوی فلسطینی است که داود پیامبر، از پیامبران بنی اسرائیل(علیهم‌السّلام)، سوی او رفت و با وی کارزار کرد و با سنگی که از فلاخنش پرتاب کرد، او را کشت.(۵۷)

بنا بر آن‌چه هویداست، واژۀ «جالوت» در این حدیث اشاره می‌کند به بسیارزورگو بودن و سرکشی فراوان عبدالّاهِ حجّامی که به اسفهانیها در آخرالزّمان آسیب می‌زند، و می‌تواند صیغۀ مبالغه باشد به معنای «جَلّاد» (سرپرست تازیانه‌زدن و کشتن) از «جَلَتَ» به معنای «جَلَدَ و ضَرَبَ»، و «حَجّام» صیغۀ مبالغه است و به «کسی که بسیار خون را با بادکش می‌گیرد» گفته می‌شود، و بنا بر این، این لقب در این‌جا اشاره دارد به «مردی که خون مردم را بسیار می‌ریزد»، و یا آن، صیغۀ مبالغه است به معنای «بسیارگزنده» از «حَجَمَ» به معنای «لَسَعَ»، و خداوند داناتر است.

به هر روی، اگر این روایت ساختگی نباشد، می‌تواند مراد از «جالوت عبدالّاهِ حَجّام» همان عبدالّاه عبّاسی واپسین پادشاهان سه‌گانۀ بنی عبّاس در مشرق در آخرالزّمان باشد، و خداوند داناتر است.
---------------------------------------------------- 

۵۶. مناقب آل أبی طالب، ج ۲، ص ۱۰-۳۰۹؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۵۷. بهره‌گرفته‌شده از: المنجد فی الأعلام، درگاه «جُلیات».

📚گزیده‌هایی از کتاب: جهان در آستانۀ ظهور؛ پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تَنْکابُنِی

✍🏻روش ما در نوشتن واژه‎ ها،‌ بر پایۀ درست‌نویسی و سازگاری نوشتار با گفتار و برخی نکته‎ های دیگر است.

✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۱۰
خادم گمنام

یکی از دوستان بزرگوار که از اساتید دانشگاه در دیار تنکابن و سالیانی دراز از منتظران ظهور امام مهدی(علیه ‌السّلام) و پیگیر رویدادهای آخرالزّمان است، برای نویسنده گزارشی فرستاد که خبر از زیستن شمار فراوانی از سادات بنی هاشم و شیعیان در استان سین‌کیانگ در غرب چین می‌دهد، و سازگار با روایاتی است که بیانگر شورش گروهی از زمینه‌سازان حکومت امام مهدی(علیه‌السّلام) با رهبری مردی هاشمی‌تبار در چین می‌باشند.

چندین سال پیش، در سفری هوایی از رامسر به تهران، با شخصی که چهره‌ای شاد و جذّاب داشت، آشنا شدم. وی که از سادات طباطبایی و پدرش مشهدی و مادرش یزدی بود و دکتری زبان‌شناسی داشت و با چند زبان آشنا بود، سالیان درازی را در کشورهای اروپایی زیسته بود و سفرهای بسیاری به گوشه و کنار جهان، به‌ویژه افغانستان، پاکستان، هند، نپال و چین، داشت، و با ادیان و مذاهب گوناگون آشنا بود. پس از آن سفر، با هم دوست شدیم و نشستهایی داشتیم، و روزی از سفرهایش برایم خاطراتی نقل کرد و گفت:

سفری به تبّت که سرزمینی کوهستانی و بلند و معروف به بام دنیاست، داشتم، و در آن‌جا معبد بوداییان و راهبان بودایی را دیدم. نیز به شهر شینینگ در غرب چین رفتم و با «دونگ گوان عبدالّاه»، از علمای بزرگ و رهبر مسلمانان چین، دیداری داشتم.

در همین سفر به ایالت خُدمختار سِین‌کیانْگ رفتم که خاستگاه ترکهای مسلمان اُیغُر می‌باشد، و در یکی از بخشهایش، روزی در بازاری محلّی سرگرم قدم‌زدن بودم که در مغازه‌هایش غذاهای حلال دیدم، و از غذاهای حرام، مانند سگ و گربه که چینیان می‌خُرَند، خبری نبود، و خُشحال شدم و کمی تعجّب کردم. ناگهان ذهنم درگیر نکته‌ای شد که پیشتر آگاهی‌ای به آن داشتم و ناخدآگاه از خاطرم گذشت که شجرۀ بنی‌هاشم و نسل گرامی پیامبر اسلام(صلّی‌الّاه‌علیه‌وآله) و امام علی(علیه‌السّلام) در همۀ دنیا پراکنده‌ و دارای مناصبی‌اند و گاهی در ملّتهای دیگر ذوب شده‌اند، مانند جُرج فلان در انگلیس یا توماس فلان در کانادا و ایالات متّحدۀ آمریکا، و نیز شنیده بودم که در چین هم نزدیک به ده‌ هزار تن از سادات مدنی زندگی می‌کنند، و با اندکی پرس‌وجو دریافتم که در همین استان جایی سادات‌نشین یافت می‌شود.

فردای آن روز به آن‌ سرزمین(۱) رسیدم، و پس از گشت‌وگذاری کوتاه، ساعت سه از ظهر گذشته بود که صدای اذان عصر را از بلندگوهای مسجد با آداب شیعیان دوازده‌امامی و با لهجه‌ای خاص که هیچ گاه از یادم نمی‌رود، شنیدم. وضو گرفتم و خُدَم را به مسجد رساندم و همراه نماز عصر نمازگزاران، نماز ظهر و عصرم را که هر دو قصر بودند، به امام جماعت مسجد که دستاری کوچک را یک دور بر سر پیچیده بود، اقتدا کردم، و پس از نماز مشغول تعقیبات نماز عصر شدم و آن قدر خُشحال بودم که وصف‌ناشدنی است. ناگهان از پشت شبستان مسجد ولوله و صداهایی شنیدم. نگاهم را تیز کردم و دیدم نوجوانان و جوانان و مردانی میان‌سال که همگی مسلّح به شمشیر و گونه‌ای ابزار رزمی مانند نانچیکو برای دفاع شخصی‌اند، در حال ورزشهای رزمی‌ می‌باشند، و چنان چابک و چالاک بودند و جست‌وخیز می‌کردند که گویا در کف پای آنان فنر کار گذاشته شده است، و از روی دیواری بلند به‌آسانی می‌پریدند، و دانستم که این برنامۀ هر روزۀ آنان پس از نماز عصر می‌باشد.

من که زبان ترکی اُیغُری که گویش بومی مسلمانان غرب چین و زبان ماندارین که گویش بومی بسیاری از چینیهاست را نمی‌دانستم، کسی را در میان آنان یافتم که آشنا به زبان انگلیسی بود، و با وی دوست شدم و شرح احوالشان را پرسیدم، و او گفت: در این سرزمین بیست هزار تن از سادات و بنی هاشم زندگی می‌کنند که همگی از منتظران ظهور امام مهدی(علیه‌السّلام) می‌باشند و با دولت مرکزی کاری ندارند و بیشتر نیازمندیهای ضروری زندگیشان را خدشان تولید می‌کنند. پرسیدم: شما هم از سادات می‌باشید؟ گفت: مگر می‌شود نباشم. گفتم:‌ من هم از سادات و نسل رسول الّاه(صلّی‌الّاه‌علیه‌وآله) هستم، و دیگر احساس غربت نمی‌کردم، و آن شب را مهمانش شدم. در پی غروب آفتاب با دوستم برای نمار مغرب به مسجد رفتیم و نماز را به همان امام جماعت اقتدا کردیم، و پس از نماز، امام برای نمازگزاران سخنان کوتاهی گفت و دعا کرد، و به خانۀ میزبان برگشتیم، و نماز عشا و صبح را نیز همان گونه در وقتش در مسجد گزاردیم. از شغل و کارشان پرسیدم، گفت:‌ بیشتر مردم ما کشاورزی می‌کنند و من هم کشاورزم. صبح که به مزرعه‌اش رفتیم، دریافتم که خداوند چه نعمت فراوانی به آنان داده است، و از دیدن کشاورزی پُررونق و محصولات و میوه‌های کم‌نظیر از نظر کیفی و کمّی در شگفت شدم و بسیار لذّت بردم؛ زیرا با آن‌که سفرهای گوناگونی به دیگر مناطق جهان، مانند اروپا، آمریکا، آفریقا، داشتم، چنین چیزی را هرگز در جایی دیگر ندیده بودم!

پس از دو روز، ناچار به خداحافظی با دوستم و مردم آن دیار شدم، در حالی که حسّ عجیبی داشتم و بُغض گلویم را گرفته بود، و آن‌جا را به قصد رفتن به دیگر مناطق آن کشور، برای دیدن دیوار چین و کاخهای سلاطین و امپراتوری کهن چین، ترک کردم. 
---------------------------------------------------------- 

۱. اکنون که گزارش این سفر را برایتان می‌نویسم، نام آن آبادی و سرزمین که دوستم به آن‌جا رفته و نامش را گفته بود، از یادم رفته است، و ناگوارانه باید گفت که دیگر به آن سیّد بزرگوار که در سنّ نزدیک به ۸۰ سالگی و در اردیبهشت ۱۳۹۲ هـ.ش درگذشته است، دسترس ندارم؛ خدایش بیامرزد.
 
📚گزیده‌هایی از کتاب: جهان در آستانۀ ظهور؛ پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تَنْکابُنِی

✍🏻روش ما در نوشتن واژه ‎ها،‌ بر پایۀ درست‌نویسی و سازگاری نوشتار با گفتار و برخی نکته‎ های دیگر است.

✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۰۰ ، ۰۱:۰۷
خادم گمنام

دوران رویداد‌خیز ۱۰۰ ساله در آخرالزّمان

پنجشنبه, ۵ فروردين ۱۴۰۰، ۰۳:۰۸ ب.ظ

دورانهای رویداد‌خیز

با بهره‌گیری از دانش نجوم و تجربیّات هزاران‏ سالۀ بشر چنین می‌یابیم که در سر بازه‌های زمانی ویژه‌ای، رویدادهایی پدیدار می‌شوند که بر چرخۀ زندگی آدمی و دیگر زیندگان کرۀ زمین اثر‏گذارند. بازه‌های ۷ ساله، ۱۲ ساله، ۲۰ ساله، ۲۹ ساله، ۴۰ ساله، ۶۰ ساله، ۷۰ ساله،۱۰۰ ساله، ۳۰۰ ساله، ۴۰۰ ساله، ۱۰۰۰ ساله و ۷۰۰۰ ساله از برجسته‌ترین دوره‌های حادثه‌خیزند.
 
شایان یادآوری است، برخی از این دورانهای رویداد‌خیز با دورۀ گردش برخی کرات منظومۀ شمسی به گرد خُرشید همخانی دارند؛ مانند دورۀ ۱۲ سالۀ مشتری و دورۀ ۲۹ سالۀ زحل. همچنین در پدیدآمدن دوره‌های دراز‏مدّت، گاه دو یا چند دورۀ کوتاهتر با هم گرد می‌آیند؛ مانند دورۀ ۴۰ ساله که نزدیک به یک دورۀ ۲۹ سالۀ زحل و ۱۲ سالۀ مشتری را در بر می‌گیرد. در هر حال، کسی می‌تواند از این بازه‌های زمانی رویداد‌خیز رویدادهایی را پیشبینی کند که از دانش تاریخ و احکام نجومی و محاسبات جفری برخُردار باشد.

 

نگاهی گذرا به تاریخ سد سال پیش ایران و جهان

یکی از بازه‌های زمانی رویداد‌خیر دورۀ ۱۰۰ ساله است. اگر به سد سال پیش برگردیم و نگاهی گذرا به اوضاع آن زمان جهان و ایران بیندازیم، می‌بینیم: انقلاب بُلشِویکی روسیه با رهبری لنین در اکتبر ۱۹۱۷ برابر آبان ۱۲۹۶ آغازیده شد که به سرنگونی حکومت ۳۰۰ سالۀ تزارها انجامید، و پس از یک دوره جنگهای داخلی بین ارتش سرخ و سفید، با پیروزی ارتش سرخ در اکتبر ۱۹۲۲، کشور شوروی پدید آمد. جنگ جهانی اوّل که در ۱۹۱۴ آغاز شد و چهار سال به درازا کشید و ۱۰ میلیون کشته و ویرانیهای فراوانی بر جای گذاشت، در نوامبر ۱۹۱۸ برابر آبان ۱۲۹۷ پایان یافت. در این میان، ایران نیز از آسیبهای جنگ جهانی اوّل و انقلاب کمونیستی در همسایۀ شمالی‌اش روسیه دور نبود، و در سال ۱۲۹۸-۱۲۹۷ هـ.ش، همزمان با پادشاهی احمدشاه قاجار و مصادف با آخرین سال جنگ جهانی اوّل، کشور از شمال و جنوب زیر سیطرۀ نیروهای امپراتوری بریتانیا، روسیه و آلمان بود، و هر کدام از این بیگانگان، بخشی از سرزمین ایران را در اشغال خُد داشتند، و افزون بر آن دو رویداد، جهان از فوریه ۱۹۱۸ تا آوریل ۱۹۲۰ برابر بهمن ۱۲۹۶ تا فروردین ۱۲۹۹ درگیر بیماری واگیر و مرگبار آنفلوآنزای اسپانیایی شد که نزدیک به ۵۰ میلیون تن را به کام مرگ فرستاد، و ایران نیز در همان زمان یکی از بالاترین آمارهای مرگ بر اثر آنفلوانزای اسپانیایی و وبا و گرسنگی را داشت، و نزدیک به سه میلیون از جمعیّت ده ‎میلیونی کشور مردند!

در هر حال، در پایانه‌های حکومت قاجاریان، و پادشاهی احمد شاه قاجار، ایران دستخُش آشگفتیهای فراوان سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بود، و فقر، گرسنگی، بیماری، دزدی، راهزنی، سرکشی و ناامنی سراسر کشور را فرا گرفته بود که ناگهان میرپنج رضاخان، با همکاری انگلیسیها و برخی رجال سیاسی و مذهبی داخلی، همراه با شماری از نیروهای قزّاق، از قزوین بر تهران تاخت و در ۳ اسفند ۱۲۹۹ برابر ۲۲ فوریه ۱۹۲۱ این شهر را فتح و کودتا کرد. وی نخست سردارسپه، سپس وزیر جنگ و آن گاه نخست‌وزیر و در ۲۴ آذر  ۱۳۰۴ برابر ۱۵ دسامبر ۱۹۲۵، با برکناری احمدشاه، پادشاه ایران شد، و به زمامداری ۱۳۰ سالۀ ترکهای قاجار پایان داد، و کشور را از نابسامانی و آشفتگی رهانید، و به آبادانی و ایجاد امنیّت و برانداختن شاهزاده‌های قاجاری ستمگر و خوانین سرکش و سران خُدمختار و سرکوب کمونیستهای وابسته به روسیه پرداخت، ولی در پی خُدکامگیها و نداشتن باورهای دینی و نیز برخی برنامه‌هایی که از سوی انگلیسیها به وی داده شده و ناچار به اجرای آنها بود، از در ناسازگاری با روحانیّون و مذهبیها و آزادیخاهان و روشنفکران درآمد و قانون کشف حجاب را پیاده کرد و به ناروا انسانهایی را کشت و داراییهایی را مصادره کرد، و سرانجام، پس از ۱۶ سال فرمانروایی، برای سرکشیهایی که در برابر انگلیسیها کرده بود و ناخشنودیهایی که مردم از وی داشتند، از قدرت برکنار و به جزیرۀ موریس در جنوب غربی اقیانوس هند فرستاده شد و در همان‌جا مرد.

نیز در سد سال پیش، با آمدن مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی از اراک به قم در ۲۹ اسفند ۱۲۹۹ برابر ۱۰ رجب ۱۳۳۹ و ماندگارشدنش در این شهر، حوزۀ علمی قم در سال ۱۳۰۰ هـ.ش برابر ۱۳۴۰ هـ.ق بنیادگذاری شد که در برابر حوزۀ نجف، اسفهان، تهران، قزوین و مشهد سر بلند کرد، و روحانیون و مبلّغان دینی فراوانی پروراند، و اکنون آن حوزۀ علمی به سدسالگی‌اش رسیده است، هرچند قم از سدۀ دوم هجری قمری، با مهاجرت گروهی از شیعیان اشعری یمنی‌تبار از کوفه به این شهر، اندک‌اندک مرکز حدیث و فقه و کلام گردیده، و دارای برخی مدارس علمی و کتابخانه‌هایی شده بود.

 

نگاهی پیشبینانه به اوضاع کنونی ایران و جهان و دگرگونیهای پیشِ ‌رو

اگر پس از گذشت ۱۰۰ سال از روزگار آشفته و نابسامان ایران و جهان و دگرگونیهایی که در آن زمان پدیدار شدند، اکنون نیز به اوضاع آشفته و نابسامان و آخرالزّمانی ایران و دیگر کشورهای جهان و نیز آشوبها و جنگهایی که از سالها پیش در برخی کشورهای خاورمیانه، مانند افغانستان، عراق، سوریه، یمن، فلسطین و لیبی، آغاز شده‌‌اند و همچنان پایدارند، نگاهی بیندازیم، پیشبینی برخی دگرگونیهای بنیادین سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و دینی در ایران و دیگر کشورهای جهان در سالهای نزدیک پیش رو، از ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۲ هـ.ش، دور از انتظار نخاهد بود! و خداوند داناتر است.

--------------------------------------------------------------------------------

ایران-قم-سیّد سلیمان مدنی تَنْکابُنِی - ۲۹ اسفند ۱۳۹۹ 

📚گزیده‌هایی از کتاب: جهان در آستانۀ ظهور؛ پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تَنْکابُنِی

✍🏻روش ما در نوشتن واژه ‎ها،‌ بر پایۀ درست‌نویسی و سازگاری نوشتار با گفتار و برخی نکته ‎های دیگر است.

✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۰۰ ، ۱۵:۰۸
خادم گمنام

در روایات اسلامی از درگیری و آشوب میان مسلمانان و یهودیان در سرزمین فلسطین تعبیر به «فتنۀ فلسطین» شده است، و جنبش فلسطینیان راه به جایی نمی‌برد، و هنگامی که شورشیان آفریقایی به فلسطین رسیدند، گروه بسیاری از فلسطینیان به آنان می‌پیوندند، و سرانجام، به سفیانی که در سوریه برمی‌شورد و دشمن امام مهدی(علیه‌السّلام) است، می‌گرایند، و سفیانی نیز پس از فرار از دمشق، در میان آنان در بیتالمقدس شرقی پناه می‌گیرد، و فتح بیتالمقدس تنها به دست پیروان مشرقی امام مهدی(علیه‌السّلام) از اهالی سینکیانگ چین و مُلتان پاکستان گرفته تا خراسان و سیستان و برخی شهرهای ایران، بهویژه قم، خاهد بود.

 📚گزیدههایی از کتاب: جهان در آستانۀ ظهور؛ پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تَنْکابُنِی

🏻روش ما در نوشتن واژهها،‌ بر پایۀ درست‌نویسی و سازگاری نوشتار با گفتار و برخی نکتههای دیگر است.

کانال آخرالزّمان

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۱:۵۴
خادم گمنام

سخنی کوتاه در بارۀ مرگ سلطان قابوس

يكشنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۸، ۱۲:۳۰ ق.ظ

پیشتر مقاله ای در بارۀ عمان در آخرالزّمان در کانال گذاشتیم و به نکات مهمی در آن جا اشاره کردیم، ولی چند روز قبل آن را برای ویرایش برداشتیم تا مباحث درگیری در تنگه هرکز را طبق پیشبینی روایات اسلامی بر آن بیفزاییم. 

چنان که می دانید، سلطان قابوس پس از خرشیدگرفتگی 5 دی 1398، در عصر جمعه 20 دی 1398 درگذشت، و در مبحث «آثار و پیامدهای خُرشیدگرفتگی در صورت فلکی قوس» از «درگذشت مردی بزرگ‌جایگاه» خبر داده شده بود، که ممکن است همین شخص و حتی پادشاهی بزرگتر از او باشد، و نیز پیشبینی کرده بودیم: «و برخی از این پادشاهان و سران می‌میرند، و عزلها و نصبها در میان آنان رو به فزونی می‌نهند».

نیز دیشب ماه‌گرفتگی نیم‌سایه رخ داد، و در احکام نجومی‌اش همانند یکی دو سال قبل از عزل و نصب برخی سران و وزیران پایینتر از پادشاه سخن خاهیم گفت، و بی‌گمان، پس از این ماه گرفتگی و مرگ پادشاه عمان، سران و وزیران دولتش دولتش دگرگون و برکنار خاهند شد. 

نیز در گفتار «عمان در آخرالزّمان» آورده بودیم: «اگر پادشاهی جدید در عمان روی کار بیاد، و همان سیاست و روش سلطان قابوس را در پیش بگیرد و قدرت وی را داشته باشد، شرایط مانند سابق پیش می‌رود، هرچند با چالشهایی نیز روبه‌رو خاهد شد، ولی اگر گرایش وی بیش از ایرانیها به عربها باشد، کار بر رهبران حوثی در یمن و رهبران ایران کم‌وبیش دشوار خاهد شد. بنا بر این، تا آن زمان و پیدایش پادشاه و شرایطی نو در این کشور کمی باید صبر کنیم، و ببینیم آیا وی نخستین پادشاهی است که پس از خرشیدگرفتگی 5 دی 1398 غروب خاهد کرد یا خیر.»

سیّد سلیمان مدنی تنکابنی
کانال آخرالزّمان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۸ ، ۰۰:۳۰
خادم گمنام

پیشبینی درگیری آمریکا و همپیمانانش با ایران

چهارشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۸، ۰۱:۴۱ ق.ظ

از سالها پیش گفته و نوشته ایم که آمریکاییان برای ترس از افزایش توان دفاعی ایران و تجربیّات فراوان نیروهای نظامی این کشور در جنگ هشت ساله با عراق و نیز به دلیل هراس از روحیّۀ جنگاوری ایرانیان و برای برنیانگیختن خشم دولتهای اروپایی، روسیه و چین که در ایران سودهای سرشاری دارند، بیش از جنگ، روی فروپاشی درونی نظام جمهوری اسلامی ایران در پی رویارویی با مشکلات داخلی برآمده از اختلاف رهبران، ضعف مدیریّتها و تحریمهای اقتصادی کمرشکن و تهاجم فرهنگی دنیای غرب، حساب باز کرده اند؛ چنان که دونالد رامسفلد، وزیر دفاع 70 سالۀ آمریکا، در سخنانی گفته است: «رژیم اسلامی ایران یا توسّط مردم یا تحت تأثیر مشکلات داخلی و دسته بندیهای درونی خود رژیم سقوط خواهد کرد»(1).

سر انجام، غربیها هنگامی که می بینند مدّتی طولانی از عمر انقلاب ایران گذشته، ولی آرزوی فروپاشی نظام جمهوری اسلامی ایران از درون تحقّق نیافته است، و از سویی دیگر، پیشرفتهای ایران در زمینۀ فن آوری هسته ای و موشکی خطری بزرگ برای دشمنانش، به ویژه اسرائیل، به شمار می رود، روحیّۀ خِیشتنداری را از دست می دهند و کاسۀ صبرشان لبریز می شود و اقدام به تهاجم مستقیم و غیر مستقیم نظامی می کنند.

شنیدنی است اگر بدانید، در استخراجی جفری که در سال 1379 هـ.ش انجام گرفته و در آن از چگونگی برخُرد آمریکا با ایران در روزگار کنونی سؤال شده بود، کلمات «صبر» و «حرب» دیده شدند که بنا بر سخن یکی از دوستان دانشمند ما، صبر و شکیبایی، دراززمان، و حرب و کارزار، ناگهانی و در کوتاه زمانی روی خاهد داد!

نیز در برخی استخراجهای جفری که 2-1381 هـ.ش در بارۀ حوادث ایران در آخر الزّمان و درگیری نظامی آمریکا و متّحدانش با این کشور انجام گرفته است، کلمات زیر پدیدار شدند:

زن، شَرُوس، لبه اَرَس شوم، ز مَهِ دی هَزْل (ضعف) فُرْس (پارسیان)، سَنَه (خشکسالی) بِرَی (تهران)،
ترس، صدا در ری، نور ، بَرْد (سرما)، بهانه، زود، شبانه، ز روی آب، تُنْب، بندر، جِت، تازش، سوزش جور ...

از برخی نوشتارهای زرتشتیان، روایات اسلامی و اشعار نُسْتْرْآدامُوس و محاسبات جفری چنین برمی آید که خطرهایی جدّی ایران عزیز ما را از شمال غرب، غرب و جنوب تهدید می کنند، و درگیریهایی برای ایرانیان از سوی قفقاز جنوبی (مرزهای ترکیه و آذربایجان)، عراق و خلیج فارس، به ویژه جزیره های بحرین، کیش و تنب، خاهند بود.

در جاماسب نامۀ پهلوی، ف 1، بند 15، آمده است:

تازیان با رومیان [و] ترکان اندر آمیزند و کشور بیاشوبند...(2).

نُسْتْرْآدامُوس، پیشگو و ستاره شناس مشهور فرانسوی، نزدیک 460 سال پیش، در بخشی از رباعی ای که با بهره گیری از روایات اسلامی در بارۀ رویدادهای ایران در آخر الزّمان سروده، پیشبینی کرده است:

باران، گرسنگی و جنگ در ایران بازنمی ایستند...(3).

اکنون می گوییم که هرچند مردم ایران از آغاز دوران چهل سالۀ سرگردانی در آخر الزّمان (12 فروردین 1358 تا 12 فروردین 1398) گرفتاریهای درونی و برونی بسیاری دیده و رنجهای فراوانی کشیده اند، سالهاست که خداوند دشمنان غربی ما را کر و کور کرده و از درگیری رویاروی با کشورمان بازداشته است، و امروزه نیز که ما به پایان این راه دراز سرگردانی و آغاز درخشش دولت عدالت گستر مهدوی نزدیک شده ایم، و آمریکاییان و اروپاییان با همدستی دولتهای ترک و عرب، قصد لشکرکشی بزرگ به خاورمیانه و آسیب رساندن به برخی کشورهای اسلامی، به ویژه ایران عزیز، را دارند، ناگهان می بینیم که عمر دراز زمامداری همۀ آنان به سر رسیده است، و چند ماهی که با ایران درگیر می شوند، به گونه ای خاهد بود که بلاها از آسمان و زمین بر خُدشان نیز می بارند، و آتش جنگ و آشوبی که برمی افروزند، دامنشان را هم خاهد گرفت، و چنان که برژینسکی سالها پیش، در کتاب «خارج از کنترل» نوشته و پیشبینی کرده است، قدرتهای بزرگ و دولتهای غربی برای حفظ منافعشان خُدشان بحرانهایی می آفرینند و آنها را مدیریّت می کنند، ولی سرانجام کار به جایی می رسد که بحرانها از کنترل خارج می شوند، و نیز همین سیاستمدار و نویسندۀ آمریکایی، به تازگی پشبینی کرده است که به زودی همه جا درگیر بحران می شوند.
«زبیگنیو برژینسکی» مشاور اسبق امنیّت ملّی آمریکا در مصاحبه ای با «مرکز مطالعات راهبردی و بین‌المللی» (CSIS) تصریح کرد: «امروز به اعتقاد من، جهان با یک بحران جهانی رو به رو است. به طور همزمان با بحران سیاسی، اقتصادی، سیستماتیک، نژادی و مذهبی رو به رو است. ما در طول تاریخ، بحرانهایی در سطح بین المللی داشته ایم، ولی اندازۀ این بحرانهای بین المللی به تدریج بیشتر و بیشتر شده است. هم اکنون این بحرانها گسترش یافته و همه گیر شده است، و شواهدی وجود دارد مبنی بر این که، مکانهایی که درگیر بحران نیستند به زودی با بحران رو به رو می شوند»(4).

نویسنده، با بررسیهای گسترده در اوضاع کنونی جهان و بهره گیری از متون پیشگوییها، به ویژه روایات اسلامی، چنین پیشبینی می کند که امریکاییان و اروپاییان قصد حملۀ شتابان و برق آسا به کشورهای مخالف خُد را ندارند، و در گام نخست، به لشکرکشی و گفتن سخنانی تهدیدآمیز برای ترساندن ایران، روسیه، چین و کرۀ شمالی بسنده می کنند، و کاری که خیلی زود دست به آن خاهند زد، تقویت مخالفان ایران در خاورمیانه و تضعیف دوستان این کشور با به کارگیری شیوه های گوناگون است.
با پشتیبانی دولتهای غربی و عربستان سعودی، اصهب مروانی همراه با نیروهایی از حزب بعث و گروه داعش، از درون عربستان رهسپار عراق می شود و مایۀ فروپاشی دولت و کشته شدن سران این کشور که دوستانِ زمامداران ایران اند، می گردد، و جنگی میان ایران و عراق پدید می آید، و در این هنگام، کردها نیز که دل خُشی از عربهای ستیزه جو ندارند، با ایران همپیمان می شوند و در نبرد، به کمک ایرانیان می شتابند.

دولتهای اروپایی و آمریکایی و عرب و ترک، نیروهایی شورشی با فرماندهی شروسی یهودی نژاد و ناصی مذهب از قفقاز جنوبی را بر ایران می شورانند و نبردی ویرانگر پدید می آورند و آن نیروها سرانجام به عراق می روند تا به یاری اصهب مروانی بشتبابند و سپاهیان سفیانی آز سوریه می آیند و نابودشان می کنند.

نیز در سوریه گروهی مخالف دولت بشّار اسد و وابسته به عربستان سعودی با فرماندهی جُرْهُمِی را تقویت می کنند و در بخشهایی از این کشور، به ویژه حِمْص، به قدرت می رسانند. همچنین سوریه را از همه سو محاصرۀ اقتصادی می کردند.

همچنین، با کمک به عربستان سعودی و دیگر کشورهای عربی، گروه انصار الله و حوثیها در یمن را که وابسته به ایران می باشند، از پایتخت یمن صنعا بیرون می رانند و عبدربّه منصور هادی را بر این شهر و کشور یمن چیره می کنند.
غربیان با پشتیبانی از زمامداران بحرین کاری می کنند که آنان با درخاست زمامداران عربستان سعودی، شیخ عیسی قاسم یا شخصی دیگر از علمای شیعه را بکشند و سپس میان مردم و زمامداران بحرین درگیری روی دهد، و در آن هنگام، ایران ناچار به یورش بر بحرین می شود، و زمامداران این کشور سوی عربستان سعودی می گریزند، و در پی این رویداد، آمریکا و متّحدان غربی اش در خلیج فارس در چند جا، به ویژه کیش و تنب، با ایران درگیر می شوند.
کشورهایی مانند هند و پاکستان و چین و کرۀ شمالی و جنوبی و ژاپن را با هم درگیر می کنند و ترس و ویرانی و مرگ یکباره جهان را فرامی گیرد، و سپس رویدادهایی شگفت تر و سخت تر از آن چه گفتیم، رخ می نمایند. 

در پایان، با نگاه به آن که آمریکا، اروپا و اسرائیل و دولتهای ترک و عرب همپیمانشان و نیز دولتهای قدرتمند شرقی، مانند روسیه و چین، همگی در آستانۀ فروپاشی کامل می باشند، به همۀ دوستان گرامی و خانندگانی که این گفتار و دیگر گفتارهای ما را می خانند و چشم به راه ظهور امام مهدی(علیه السّلام) و امیدوار گشایشی بزرگ در کار جهان می باشند، یادآور می شویم که نگران نباشید و نهراسید، و بدانید که ما اکنون به پایانه های شبِ دراز و سیاه ستم و تباهی رسیده ایم، و سپیدۀ صبح پیروزی و رهایی در حال دمیدن می باشد.
-------------------------------------------------------

1. روزنامۀ رسالت، ش 4861، 11/8/1381 هـ.ش، ص 13.
2. نجات بخشی در ادیان، ص 53، گفتار 1.
3. نوشتارهای نسترآداموس به زبان فرانسوی و برگردان آن به زبان انگلیسی، سانتوری 1، رباعی 70 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).
4. خبرگزاری فارس، 4/8/1394 هـ.ش.
✔️ برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی
کانال آخر الزّمانَ

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۸ ، ۰۱:۴۱
خادم گمنام

در دوران شگفت‌انگیز آخرالزّمانیم!

سه شنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۸، ۰۹:۵۰ ب.ظ

به گوشه‌ای بنشین خُشدل و تماشا کن
که کس به یاد ندارد چنین عَجَب‌زَمَنی

کانال آخرالزّمان، می‌کوشد خانندگانش را، دور از هدفهای شخصی، بازیهای سیاسیِ سرگرم و گمراه‌کننده با رویدادهای شگفت‌انگیز آخرالزّمان آشنا سازد.
 
این کانال به هیچ حزب و گروه سیاسی وابستگی ندارد و می‌خاهد با ارائۀ آموزه‌های مهدوی و آخرالزّمانی خداباوران را به آینده‌ای روشن امیدواری دهد و با افزایش آگاهی و صبر مردمان این روزگار، گاه به بیان برخی دردهای بیچارگان و ستمدیدگان نیز بپردازد و راهکاری برای خروج از فتنه‌های این دوران ارائه دهد. 

تحوّلات شگفتی در ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه در حال شکل‌گرفتن است. در ماههای آینده خبرهای حیرت‌انگیزی به گوشتان خاهد رسید. چنین می‌نماید که واقعۀ ظهور آخرین ذخیرۀ الاهی، همان که تمام انبیا و صالحان تاریخ از وی خبر داده‌اند، در روزگار ما رخ خاهد داد.
 
هرچند نمی‌توان برای ظهور امام مهدی( علیه‌السّلام)، وقت مشخّصی تعیین کرد، امّا نشانه‌ها به‌ سرعت در حال روی دادنند و زمان به‌ سرعت به سمت نقطه هدفش نزدیک می‌شود. طلیعه صبح دمیده است و سحر نزدیک است...

در بارۀ آخرالزّمان اسرار، رموز عددی و روایات فراوانی هست که باید بدانیم و بخانیم تا در برابر فتنه‌ها و حوادث تلخ این دوران، درمانده و وامانده نشویم.

در این جا شایسته است نگاه خانندگان گرامی را سوی چند نکته ببریم:

1. برخی روایاتی که در گفتارهای کانال «آخر الزّمان» و کتاب «جهان در آستانۀ ظهور» می آوریم، شاید بیانگر رویدادهای گذشتۀ تاریخ مسلمانان و سرزمینهای اسلامی یا ساخته و پرداختۀ ذهن برخی راویان حدیث باشد. بنا بر این، باید از تطبیقهای شتابزده و نادرست بپرهیزیم و شکیبا باشیم و ببینیم که کدام یک از احادیث یادشده در این گفتارها، در آخر الزّمان روی می دهند.

2. گاهی دیده می شود، برخی سایتها و وبلاگها گفتارهایی از وبلاگ ما را بی آن که نامی از منبع آن ببرند، نقل می کنند که امیدواریم مدیران این پایگاهها از چنین کار ناپسندی دست بکشند، و بدانند که بازدیدکنندگان هوشیار عصر ما از این گونه دزدیهای علمی در عرصۀ اینترنت آگاه اند.

3. روش ما در نوشتن واژگان به فارسی، درست نویسی بر پایۀ سازگاری گویش با نوشتار و نگاه به ریشۀ زبانی هر واژه است. بنا بر این، با نگاه به آن که در واژگان سرۀ زبان فارسی، حروف «ث، ح، ذ، ص، ض، ط، ظ، غ» و  حروف با تشدید « ّ» یافت نمی شوند، واژگانی مانند شصت (عدد 60)، صد (عدد 100)، طلا (فلز گرانبهای زرد)، طهران، طالقان، طبرستان، طبس، طوس، بلوط، امپراطور، ارسطو، طاووس، طوطی، طومار، اطاق، اصفهان، افغانستان، قورباغه، مغل (مغول)، ایغر، حلیم (گونه ای غذا) و خاکشیر را شست، سد، تلا، تهران، تالقان، تبرستان، تَبَس، توس، بلوت، امپراتور، ارستو، تاووس، توتی، تومار، اتاق، اسفهان، افقانستان، قورباقه، مُقُل، اُیقُر، هلیم و خاکشی نوشته ایم، و نیز تکّه، بچّه، درّه و ارّه را تکه، بچه، دره و اره نوشته ایم، و در کلماتی مانند خواننده، خواندن، خواستن، خواهش، خواب، خوار (پست)، خواهر، خوردن، خوراک، خورش، خوش، خود، خویش، خویشتن، خودرو، خودکار و مقل (مغول) واوهای بر زبان نیامده را برداشته ایم و خاننده، خاندن، خاستن، خاهش، خاب، خار، خاهر، خُردن، خُراک، خُرِش، خُش، خُد، خِیش، خِیشتن، خُدرو، خُدکار و مُقُل نوشته ایم. همچنین، ارزشمندترین و مشهورترین آیۀ قرآن کریم که «بسم الله الرحمن الرحیم» می باشد و عربها آن را از آغاز نادرست نوشته اند، به گونۀ درست «باسم الله الرحمان الرحیم» نوشته ایم. در هر حال، امیدواریم دست اندرکاران ادب و زبان فارسی هرچه زودتر برای پدیدآوردن دگرگونیهایی بنیادین در درست نویسی واژه ها چاره ای بیندیشند و روشی در پیش گیرند تا کار سیستمهای کامپیوتری را در واژه یابی و ترجمه و نوشتار آسان کند.

4. برای کمبود وقت، از پاسخگویی به پرسشهای اینترنتی، پیامکی و تماسهای تلفنی و لینک کردن پایگاههای دوستان پوزش می خاهیم. بی گمان، دیدگاههای شما بزرگواران را می خانیم و از آنها بهره می گیریم. 

5. اگر در گفتارهای وبلاگ یا کتاب جهان در آستانۀ ظهور چیزهای نادرستی دیدید و یا به نکته ای تازه در بارۀ رویدادهای آخر الزّمان دست یافتید، ما را از آنها آگاه کنید.

6. برای دسترس آسان خانندگان گرامی به گفتارهای کانال آخر الزّمان، در آینده گزیده ای از بهترین آنها را به گونۀ کتاب و با نام «جهان در آستانۀ ظهور» چاپ و پخش خاهیم کرد و در همین کانال در این باره خبررسانی می کنیم. بنا بر این، نیازی به پرسش از راه فرستادن پیام یا گرفتن تماس تلفنی نیست.

....................................................................................................................

✔️ برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی
کانال آخر الزّمان

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۸ ، ۲۱:۵۰
خادم گمنام

خبر نخست غیبی: نابودی پایتختهای کشورهای عربی حاشیۀ خلیج فارس در آیندۀ نزدیک!

برخی از ما می پرسند که چگونه است بر سر مردم مسلمان یمن و فلسطین آن همه بمب و موشک کشورهای غربی یا عربی ریخته می شود و این دو ملّت در فقر و بیچارگی و محاصره اند و ذرّه ای به غیرت دولتهای شیطانی و بی غیرت عرب برنمی خُرَد تا به آمریکا و اروپا و عربستان اعتراض کنند و همچنان به عیش و نوش در کاخهایشان مشغول باشند. پس، عدالت خدا کجاست؟! 

پاسخ به این سؤال بخشی تجربی و عقلی و بخشی دیگر شهودی و غیبی است که البتّه خالی از تجربۀ امّتهای پیشین نیز نیست. 

در بخش تجربی و عقلی نخست باید بگوییم که بلاهایی که بر سر برخی امّتها چون یمنیها و فلسطینیان می آیند، تا حدّی نتیجه کارهای ناشایست و اعتقادات فاسد و رفتارهای فتنه گرانۀ خُد این امّتها نیز هست که بحث در این باره مفصّل می باشد، ولی در هر حال، نظام این عالم به گونه ای است که خداوند برای امتحان بشر به قدرتمندان فرصت و مهلت برای تاخت و تاز و ستمگری و خونریزی می دهد و زمانش که برسد ظالم را از میان برمی دارد، به ویژه آن هم در روزگار ما که دوران آخر الزّمان و پر از آزمایشها و فرصتها و مهلتها و هنگام پایان یافتن ستمگریهاست. 

در بخش دوم که خبر غیبی و شهودی و نیز تجربۀ امّتهای ستمگر و یا ساکت در برابر ظالم و ناکمک کار به مظلوم است، آن می باشد، بر پایۀ اسناد قرآنی و روایی و غیره در سالهایی نزدیک که ان شاء الله به عدد انگشتان دست نمی رسند، شاهد پیروزی مظلومان پرهیزکار، نه هر یمنی و نه هر فلسطینی مظلوم ولی ناپرهیزکار، بر غربیان و عربهای قدرتمند و ظالم خاهیم بود، و مهمتر از همه آن که خاستم برای نخستین بار به آگاهی شما برسانم همه یا بیشتر پایتختها و شهرهای بزگ کشورهای عربی حاشیۀ خلیج فارس، چون کویت، بحرین، قطر، امارات متّحدۀ عربی و عُمان، به زودی در پیِ هفت جنگ بزرگ یا بیشتر، توفانهای دریایی و سیل آب و باد شدید و زلزله نابود خاهند شد و اثری از این عربهای کاخ نشین مست که روزگاری اجدادشان شترچرانی می کردند و چلپاسه می خُردند و سرزمینهایشان زیر سلطۀ ایرانیان بود، و اکنون نه خدای را بنده اند و نه بیشترشان برای ایران ارزش چندانی قائلند، بر جای نخاهد ماند، و اگر فرصتی دست داد اسناد و مدارک اشاره شده را در گفتاری مستقل یا لا به لای گفتارهایمان ارائه می دهم! 

خبر دوم غیبی از سروش غیبی است که در بارۀ روی کرد آمریکا به ایران در شرایط کنونی فرمود: «تشرّفت الحیّة علیهم» ... مار از جای بلند بر آنان نگریست!  ... مار نماد دشمنی گزنده و زیان رسان است، و از بلندی نگریستن آن حاکی از نیرومندی و قصد قدرت نمایی است .... خداوند شرّشان را به خُدشان برگرداند و نیکان را از گزندشان محفوظ بدارد.

خبر سوم غیبی آغاز آشکارشدن دشمنی رومیان با ایرانیان از فرانسه و نیز پیروزی پادشاه یمن بر مخالفانش با کمک جنگ افزارهای فرانسوی: در بارۀ آسیب فرانسه به ایران در مقالۀ «نقش فرانسه و همپیمانان غربی اش در سرنوشت انقلاب ایران» پیشگویی نوستراداموس را نگاه کنید، و در بارۀ یمن خبر ارطأه ر را بخانید و سپس خبر بعدی را ببینید:

باران، گرسنگی و جنگ در ایران بازنمی ایستند.
ایمانی بزرگ پادشاه را به زانو درمی آورد.
آن کارهایی که در فرانسه آغاز شده بودند، در همان جا پایان می یابند.
نشانه ای رازآلود برای کسی که در تنگناست
(نوشتارهای نسترآداموس به زبان فرانسوی و برگردان آن به زبان انگلیسی، سانتوری 1، رباعی 70، ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).

نوشته سید سلیمان مدنی تنکابنی کانال تلگرامی آخرالزمان 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۸ ، ۱۵:۰۹
خادم گمنام

 بنا بر محاسبات نجومی، روز پنج‌شنبه ۵ دی‌ماه 1398 برابر 29 ربیع دوم 1441 و 26 دسامبر 2019 خرشیدگرفتگی از نوع حلقوی روی می‌دهد که در کشور‌های جنوبی حاشیۀ خلیج فارس، از عربستان سعودی تا قطر، امارات و عُمان مشاهده خاهد شد، ضمن آن‌که جنوب هند، سریلانکا، مالزی، سنگاپور و مجمع الجزایر فیلیپین در مسیر گرفت حلقوی خرشید می‌باشند.

خرشیدگرفتگی حلقوی در ایران به صورت جزئی همزمان با طلوع آفتاب دیده می‌شود، به گونه‌ای که در تهران ۶۱ درسد سطح خرشید با ماه پوشیده خاهد شد و در جنوبیترین نقاط کشور سطح پوشیده‌شدن خرشید با ماه به ۸۶ درسد می‌رسد، و این در حالی است که در شمال شرق کشور میزان گرفت جزئی ۴۵ درسد است.

شایان یادآوری است، خرشیدگرفتگی 5 دی 1398 در صورت فلکی قوس خاهد بود، و همزمان خرشید، عطارد، ماه، مشتری و زحل نیز همراستایی دارند.

هرچند پیشبینی آثار و یپامدهای خرشیدگرفتگی و دیگر پدیده‌های نجومی نیاز به بررسیها و محاسبات نجومی ویژه‌ای دارد، منجّمان قدیم احکامی نجومی را نیز به گونه‌ای کلّی در کتابهایشان برای برخی پدیده‌های نجومی در وضعیّتی خاص بیان می‌کردند که ما نیز به برخی از آنها در این گفتار اشاره می کنیم، ولی ناگفته نماند که این احکام کلّی گاه ممکن است به گونه‌ای فراگیر در پی پدیده‌های مورد نظر پدیدار نشوند. 

شیخ یوسف بحرانی آورده است:

«گرفتن خرشید در برجها ... اگر در قوس باشد، نشانۀ وبا در مردمان بزرگ و کمیِ خُراک و بالارفتن مردمان پست و درگیری میان عالمان و درگذشت مردی بزرگ‌جایگاه و دگرگونی پولها و دگرگون‌شدن کارها می‌باشد»(1).

نیز قطب‌الدّین راوندی آورده است:

«گفتار در نشانه‌های خرشیدگرفتگی در دوازده ماه ... هر گاه خرشید در ماه ربیع آخر گرفته شود، پس بی‌گمان، میان مردم ناسازگاری‌ای بسیار خاهد بود، و از ایشان مردم فراوانی کشته می‌شوند، و شورشی‌ای بر پادشاه می‌شورد، و ترسی سخت و ناگهانی و کارزاری می‌باشد و مرگ در مردمان بسیار می‌شود»(2).

پیشبینیهای دیگری نیز در بارۀ خرشیدگرفتگی در برج قوس و همراستایی خرشید، عطارد، ماه، مشتری و زحل، در 5 دی 1398، می‌توان کرد و گفت که در پی این دو رویداد نجومی، برخی پدیده‌های آب‌وهوایی چون سیل و توفان ویرانگر و پدیده‌های زمینی چون رانش زمین و زلزله روی خاهند داد، و برخی پادشاهان و سران خاورمیانه تصمیمات عجولانه و خُدسرانه‌ای می‌گیرند و کارهایی می‌کنند که به زیان آنان می‌انجامد، و در پی آن، احوال پادشاهان و سران و مردمان دگرگون می‌شوند. پادشاهان حاشیۀ خلیج فارس دچار فتنه‌هایی تیره و تار می‌گردند، و میانشان اختلاف و دشمنی می‌افتد، و برخی از این پادشاهان و سران می‌میرند، و عزلها و نصبها در میان آنان رو به فزونی می‌نهند، و نیز شاهد گردهماییهای سیاستمدارانۀ برخی گروهها و دولتهای دوست و دشمن با یکدیگر با ادّعای دروغین صلح و دوستی یا همنشینیهای برخی گروهها و دولتهای دوست با هم برای آسیب‌زدن به مخالفان و دشمنانشان خاهیم بود، و خداوند به آن‌چه روی می دهد، داناتر است.

از دادن هر گونه پاسخ به خانندگان گرامی و دوستان بزرگوار در بارۀ آن‌چه آورده‌ایم، معذوریم، و در هر حال، امیدواریم خداوند فتنه‌های دشمنان داخلی و خارجی و بلاهای آسمانی و زمینی را از سر مؤمنان و مظلومان در کشورمان و دیگر کشورهای جهان دور بگرداند.
--------------------------------------------------------------------
1. الکشکول، بحرانی، ج 1، ص 400-399، ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
2. قصص الأنبیاء(علیهم‌السّلام)، ج 2، ص 90، ب 15، ح 12، ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
✔️ برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی
کانال آخرالزّمان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۸ ، ۱۴:۴۱
خادم گمنام

پیشبینی تیره شدن روابط عربستان سعودی و آمریکا

ترامپ رئیس جمهوری قدرتمندترین کشور دنیا و تاجری است پولدار و بسیار مغرور و نفرت برانگیز. عربستان سعودی نیز کشوری است ثروتمند که بیشترین ذخایر انرژی جهان را دارد. پادشاهی پیر دارد که مغزش فرسوده است ولی ولیعهدی جوان و تحصیل کرده ای دارد که در واقع اداره کنندۀ اصلی امور کشورش می باشد و از حالا تمرین پادشاهی می کند. او همه چیز را خوب می فهمد و زیر نظر دارد و به گونه ای طبیعی از غرور جوانی و عربی نیز برخُردار است. بی گمان، بن سلمان از این که می بیند ترامپ قبل از انتخابات آمریکا سخن از دوشیدن عربستان به میان آورده است و اکنون نیز در حال دوشیدن این کشور است و تا کنون هیچ کار مهمّی در سوریه و یمن و نیز بر ضدّ ایران نکرده است، و دست کم دو بار بن سلمان را در حضور رسانه ها تحقیر کرده است، از وی کینه به دل می گیرد و سرانجام روابط عربستان سعودی و آمریکا تیره می شود.در بارۀ آن چه گفتیم، افزون بر شواهد و قرائن یادشده، روایتی است که شاهد صدق گفتار ماست. 

 از برخی احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخر الزّمان چنین برمی آید که واپسین کسی که پیش از ظهور امام مهدی(علیه السّلام) در حجاز و سرزمینهای پیرامونش پادشاهی می کند، کشته می شود.

حُذَیْفَه پسر یَمان گفته است:

پادشاهی کشته می شود که برای او در آسمان بهانه پذیر و در زمین یاوری نخاهد بود،‌ و پادشاهی برکنار می شود، به گونه ای که بر روی زمین گام بردارد، در حالی که چیزی از زمین(1) برای وی نیست، و پسر بانوی در بند شده پادشاه می گردد(2).

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه حذیفه صحابی آن را به وی نسبت نداده است.

مراد از «پادشاهی که کشته می شود» و فرشتگان آسمان بهانه اش را نمی پذیرند و توانگران زمین یاری اش نمی کنند، واپسین زمامداران حجاز و سرزمینهای پیرامونش پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام) می باشد، و مقصود از «پادشاهی که برکنار می شود» و همۀ داراییهایش در پایان زمامدارای اش از دستش می رود، واپسین پادشاهان سه گانۀ بنی عبّاسی اند که در آخر الزّمان بر بخشی از سرزمینهای مشرق چیره می شوند، و گمانی نیست در این که «پسر بانوی در بند شده که پادشاه می گردد»، امام مهدی(علیه السّلام) می باشد؛ زیرا وی از ملیکه زاده شد که دختر یَشُوعا پسر قیصر امپراتور روم شرقی و از زیندگان قُسْطَنْطَنِیَّه -اِسْتانْبُول کنونی- بود، و مسلمانان در درگیریهایشان با رومیان بر مرزهای روم شرقی وی را در بند کردند و در عراق فروختند، و امام علی هادی(علیه السّلام) او را از میان بردگانی که برای فروش به عراق آورده بودند، خرید و آزاد کرد و به عقد فرزندش امام حسن عسکری(علیه السّلام) در آورد.

گفتنی است، کشتن واپسین پادشاهان حجاز و سرزمینهای پیرامونش، در ماه ذی حجّۀ سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) روی می دهد، و گمان می کنم که برکناری واپسین زمامداران بنی عبّاس، در ماه ذی قعدۀ همان سال خاهد بود.
—------------------------------------------------------------------------- 
1. در نسخۀ چاپی الغیبة پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «الآخر» یافت می شود که سازگار با آن چه در دیگر نسخه های چاپی این کتاب آمده است، به «الأرض» اصلاح و ترجمه گردید.
2. الغیبة، نعمانی، ص 276، ب 14، ح 39 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۸ ، ۱۰:۵۳
خادم گمنام

از روایات اسلامی چنین برمی‌آید که پیش از ظهور امام مهدی(علیه‌السّلام)، مردم از بهبود وضع زندگیشان و از هر خیری ناامید می‌شوند و از زمامداران و احزاب قدرتمند سیاسی کشورشان دلسرد و خسته می‌گردند. اگر انسان نگاهی به وضع کنونی کشورهای جهان، از شرق تا غرب، بیندازد، احساس می‌کند که مردم بسیاری از کشورها روز به روز بیشتر به این سو که اشاره کردیم، پیش می روند، و این ناامیدی که خُد از نشانه های ظهور امام مهدی(علیه‌ السّلام) می‌باشد، بسی امیدوارکننده است.

وقتی بازی احزاب برای فریب مردمان در بسیاری از کشورها به پایان برسد، نوبت به نبرد احزاب می‌رسد، و طبق برخی روایات، حزب عبّاسی، حزب مروانی و حزب سفیانی و حزب قیسی و نیز ترک و روم و هند و سند و چین و .... با هم درگیر می‌شوند، و در آن زمان یاران امام مهدی(علیه السّلام) برمی‌شورند و سرزمینها را یکی پس از دیگری می‌گیرند.


ابو قَبِیل گفته است:

مردم همواره از خوبی در خُشی‌اند تا زمانی که زمامداری بنی عبّاس سست نشود. پس، هر گاه زمامداری آنان سست شود، همواره در آشوبها خاهند بود تا آن که مهدی برخیزد(1).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى‌الله‌علیه‌وآله) باشد، اگرچه ابو قَبِیل مَعَافِرِی تابعی آن را به وی نسبت نداده است.

از محمّد پسر حَنَفِیَّه روایت شده است که گفت:

بنی عبّاس پادشاهی می‌کنند تا آن‌که مردم از خوبی ناامید شوند. سپس کارشان پراکنده می‌گردد. پس، اگر نیافتید(2) جز سوراخ عقربی، درون آن بروید. زیرا بی‌گمان، در مردم بدی‌ای دراز خاهد بود. آن گاه، پادشاهیشان نابود می‌شود، و مهدی قیام می‌کند(3).

چنین می‌نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى‌الله‌علیه‌وآله) باشد، اگرچه محمّد تابعی پسر امام علی(علیه‌السّلام) و خولۀ حَنَفِیَّه آن را به وی نسبت نداده است.
————————————————————- 
1. الفتن، ص 140، الجزء 3، ح 572 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
2. در نسخۀ چاپی الفتن پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «لم یجدوا» یافت می‌شود که سازگار با آن‌چه در نسخۀ چاپ‌شده از این کتاب در مصر آمده است، به «لم تجدوا» اصلاح و ترجمه گردید.
3. الفتن، ص 142، الجزء 3، ح 584 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

✔️ برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی
کانال آخر الزّمان

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۸ ، ۰۱:۰۶
خادم گمنام

فتنه‌های سوزنده و مبارک

جمعه, ۱۵ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۳۵ ق.ظ

هرچند فتنه در اصل پدیده‌ای ناپسند و زیانبار است؛ فتنه‌های آخر الزّمان، با صرف نظر از سختیها و تلخیهایشان، نتایج ارزشمندی را در پی دارند، و سبب افشای ماهیّت منافقان فتنه‌گر، نابودی حکومت زورگویان و در هم ریختن بساط تباهکاران می شوند، و در پایان، با قیام امام مهدی(علیه‌السلام) و زدودن فتنه‌ها، کام مؤمنان شیرین می‌گردد.

امام علی(علیه‌السّلام) فرمود:

در آخر الزّمان فتنه را ناپسند مدارید؛ زیرا بی گمان، فتنه منافقین را نابود می‌کند(1).

امام صادق(علیه‌السّلام) فرمود:

فتنه را آرزو کنید که در آن نابودیِ زورگویان و پاکیِ زمین از تباهکاران است(2).

امام علی(علیه‌السّلام) فرموده است:

هر کس آتش فتنه را برافروزد، سوخت (هیزم) آن خاهد شد(3).
 

-------------------------------------------------------------------------
1. کنز العمّال، ج 6، الجزء 11، ص 189، ح 31167 (ترجمۀ سلیمان مدنی تنکابنی).
2. تنبیه الخواطر، الجزء 2، ص 87 (ترجمۀ سلیمان مدنی تنکابنی).
3. غررالحکم، ح 10677 (ترجمۀ سلیمان مدنی تنکابنی).
✔️ برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی
کانال آخر الزّمان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۸ ، ۰۰:۳۵
خادم گمنام

بررسی روایات اسلامی و رصد کواکب و نجوم خبر از دگرگونی امور و احوال سران و پادشاهان و مردم و بروز بلایای طبیعی، به ویژه سیل و زلزله، در آینده ای نزدیک می دهد. پس از خرشیدگرفتگی 5 دی ماه امسال (1398) حال پادشاهان خاورمیانه، به ویژه حاشیۀ خلیج فارس، اندک اندک رو به ناخُشی می نهد. سران و پادشاهانی که از درد و رنج توده های محروم بی خبرند یا خُد را به بی خبری زده اند!!!

دوران عزل و نصبها و ناپایداری حکومتها در خاورمیانه آغاز شد! پس از کسوف دی ماه چنین رویدادی رو به فزونی می نهد و شاهد تغییر پادشاهان نیز خاهید بود! 

پادشاهان حاشیۀ جنوبی خلیج فارس هم چون پادشاهان شمال و شمال غربی خلیج فارس گرفتار فتنه ها می شوند!

منتظر خبرهای تازه در کانال آخر الزّمان در روزهای آینده باشید.

 بس خبرهاست در این عالم خاک 
که کنند اهل معانی ادراک

...........................................................................................................
سیّد سلیمان مدنی تنکابنی
کانال آخر الزّمان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۸ ، ۰۰:۲۹
خادم گمنام

ربیع اوّل و ربیع آخر سومین و چهارمین ماه از ماههای دوازده گانۀ سال هجری قمری نزد مسلمانان‌اند، و از برخی روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخر الزّمان بهره گرفته می‌شود که در این دو ماه، گردش ستارۀ دنباله‌داری که از نشانه‌های نزدیک‌شدن زمان قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) می‌باشد، مانند پیشتر، در کرانه‌های آسمان پایدار خاهد بود، و میان مردم، به ویژه مسلمانان در سرزمینهای اسلامی، جنگها سخت و آشوبها فراگیر می‌شوند، و بسیاری از گروهها، مانند رومیان، فرنگیان، روسها، ترکها، خزرها، عربها، بربرها، فارسها، کردها، بلوچها، خراسانیان، هندیان، سندیان، چینیان، کره‌ایها و ژاپنیها، گرفتار آن دو می‌شوند.

بنا بر آن‌چه در احادیث اسلامی آمده است، بزرگ ستاره‌ای دنباله‌دار که «گیسوی شیطان» نامیده می‌شود، از ماه صفر تا رجب پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام)، در کرانه‌های آسمان می‌گردد تا آن که در ماه شعبان میان خُرشید و زمین جای می‌گیرد و در ماه رمضان به زمین نزدیک می‌شود و گردش می‌چرخد و اندک اندک درون هوای فشردۀ پیرامونش می‌رود و می‌سوزد و شعله‌ور می‌شود و سه یا هفت شبِ پیاپی برای زمینیان نورافشانی می‌کند، و تندبادی سرخ پدید می‌آورد و شهابهای بسیاری بر روی زمین فرومی‌باراند و مایۀ سختیها و ناخُشیهایی برای مردم می‌شود.

از روایت وَلِید پسر مُسْلِم و جز آن بهره گرفته می‌شود که ترکها و رومیان، هنگام گردش ستاره‌ای دنباله‌دار در کرانه‌های آسمان از ماه صفر تا رجب پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام)، درون سرزمینهای کردی و عربی می‌روند.

ولید گفته است:

جز این نیست که ستارۀ نشانه‌ها ستاره‌ای می‌باشد که در صفر و در دو ربیع یا در رجب در کرانه‌ها می‌گردد، و در آن هنگام، خاقان با ترکها می‌رود، در پیِ او رومیان آشکارشونده با پرچمها و صلیبها می‌روند(1).

 «خاقان» واژه‌ای ترکی است که در روزگاران کهن لقب پادشاهان ترکها بود، و بنا بر آن‌چه هویداست، مراد از «خاقان» در این حدیث، واپسین رئیس‌جمهوری ترکیه در آخر الزّمان است که نیروهای ترکش از مرزهای جنوبی این کشور می‌گذرند و درون بخشی از سرزمینهای جزیره که در شمال و شرق کشور سوریه جای دارد، می‌روند، و مقصود از «رومیان آشکارشونده با پرچمها و صلیبها»، نیروهایی مسیحی‌اند که از سرزمینهای روم، مانند اروپا، آمریکا و استرالیا به دشت عُمْق، میان حَلَب و اَنْتاکِیَه، در شمال غربی سوریه، قَرْقِیسِیا در شرق این کشور و حِمْص در غرب سوریه و رَمْلَه در شمال فلسطین و اسکندریّه در شمال مصر می‌آیند.

ابو هُرَیْرَه از پیامبر(صلّی‌الله‌علیه‌وسلّم) روایت کرده است که فرمود:

... سپس گروهها در دو ماه ربیع با هم درگیر می‌شوند...(2).

بنا بر آن‌چه هویداست، رسول خدا(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) در این روایت از روی‌دادن ناسازگاریها و درگیریها در دو ماه ربیع اوّل و ربیع آخر پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام)، میان گروهها و دسته‌های گوناگون در جهان، به ویژه سرزمینهای اسلامی از مَرّاکُش در مغرب تا سین کیانگ در مشرق، خبر داده است، و خداوند داناتر است.

شایان یادآوری است، هنگامی که ما به نوشتار همۀ این حدیث بازمی گردیم، می بینیم که در نقل برخی سخنانش پیش و پس انداختنی روی داده است، و از آن‌چه پس‌انداخته شده است، سخن «سپس گروهها در دو ماه ربیع با هم  درگیر می‌شوند» می‌باشد، در حالی که آن، به رویدادی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) در ماه محرّم اشاره می‌کند.
------------------------------------------------------------ 
1. الفتن، ص 152، الجزء 3، دنبالۀ ح 620 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
2. الفتن، ص 149، الجزء 3، ح 611 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
✔️ برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۸ ، ۲۳:۴۷
خادم گمنام

زشت کردن نوآوران در دین و بیرون روندگان از آن از نشانه های نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) است.

روی دادن مسخ میان بنی اسرائیل

خداوند متعالی به پیامبرش(صلّی الله علیه و آله)، در بارۀ گروهی از یهود، فرمود:

«بپرس از ایشان در بارۀ آبادی ای که کنار دریا بود، هنگامی که روز شنبه سرپیچی می کردند، آن گاه که ماهیهایشان روز شنبۀ (تعطیلی) آنان درون آب نزدشان می آمدند و روزی که دست از کار نمی کشیدند (دیگر روزها) نزدشان نمی آمدند؛ این گونه آنان را برای نافرمانی ای که می کردند، می آزماییم ... پس، هنگامی که آن چه را بدان یادآوری شده بودند، فراموش کردند، کسانی را که از بدی بازمی داشتند، رهایی بخشیدیم، و کسانی را که ستم کردند، برای آن نافرمانی ای که می کردند، با شکنجه ای سخت گرفتار کردیم. پس، آن گاه که از آن چه بازداشته شده بودند، سرکشی کردند، گفتیم به ایشان: بوزینگانی رانده شده باشید»(1).

از داستانهای شگفت قرآنی، داستان «اصحاب سَبْت» - شنبه کاران- است، و آن، این است که گروهی از یهودیان بنی اسرائیل در بندر «اَیْلَه» در اردن، شمال خلیج عَقَبَه بر کنارۀ دریای سرخ، در زمان داود پیامبر(علیه السّلام) می زیستند و در جستجوی روزیشان در درازای روزهای هفته جز شنبه بودند که در آن، برای پرستش، دست از کار می کشیدند و در آن، شکار ماهی بر آنان حرام بود. پس، ماهیها را شکار می کردند و از آن می خُردند و بخشی را می فروختند و روزگاری از زندگانیشان را بر آن کار ماندند، و پس از آرامشی، این گروه به رهاکردن بندگی در روز شنبه و سرگرم شدن به خُشگذرانى و داد و ستد و نافرمانی آغازیدند. پس، خداوند خاست که ایمان و شکیباییشان را بیازماید، و چنان شد که ماهیها روز شنبه فراوان به کناره می آمدند و روزهای دیگر پنهان می شدند، و یهودیان با پنهانکاری بر فرمان خدا به شکار نکردن در روز شنبه چاره جویی کردند، و تورها و جلوگیرهایی روز جمعه می گذاشتند تا ماهیها روز شنبه بیایند و درون تورها بروند و روز یک شنبه آنها را بیرون می آوردند. پس، گروهی از بنی اسرائیل برخاستند و آنان را از آن کار حرام بازداشتند، ولی آنان از ایشان نپذیرفتند. پس، خداوند گروه بازدارنده را رهایی بخشید، و بر سرپیچی کنندگان از بنی اسرائیل، به کیفر نافرمانی و تباهکاریشان، شکنجۀ زشت کردن را چیره ساخت، و آنان را بوزینگانی کرد که سه روز زندگی کردند و مردند و زایشی نداشتند(2).
 
روی دادن مسخ میان مسلمانان

از احادیث اسلامی بهره گرفته می شود که اندکی پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام)، بسیاری از مردم، به ویژه مسلمانان، برای بیرون رفتن از دین و شتاب ورزی در نافرمانیها، گرفتار شکنجه های گوناگون و سخت می شوند، مانند مَسْخ، و آن، زشت کردن آفرینش انسان و دگرگون کردن آن از گونۀ سرشتی اش به دیگر گونه ها می باشد، و خَسْف، و آن، فرورفتن چیزی در زمین یا فروکردن چیزی در آن می باشد، و قَذْف، و آن، پرتاب کردن سنگ از آسمان بر روی زمین پس از برآمدن بزرگ ستاره ای دنباله دار می باشد، و ریح حَمْراء، و آن، تندبادی سرخ است که در پی برآمدن بزرگ ستاره ای دنباله دار می وزد، و رَجْف، و آن، تکان دادن سختِ زمین و زمین لرزۀ بزرگ می باشد، و صاعِقَه، و آن، روشنایی ای است که در آسمان با صدایی سخت، پس از جوششی الکتریکی در ابر، می درخشد، و سَیْف -شمشیر-، و مراد از آن، جنگ افزارهای گوناگون به کار رونده در جنگهاست، و غَرْق، و آن فرورفتن در آب می باشد.

رسول خدا(صلّى الله علیه و آله) فرمود:

در بنی اسرائیل چیزی روی نداده است، مگر آن که در گروه مردم من (مسلمانان) مانند آن، تا زشت کردن و فروبردن و سنگباران کردن، خاهد بود(3).

«بنی اسرائیل» فرزندان پیامبر خدا یعقوب(علیه السّلام) -دارای لقب اسرائیل- و مردمی اند که از تبار او می باشند(4).

از عبدالله پسر مسعود روایت شده است که پیامبر(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

پیش روی ساعت (زمان قیام قائم) زشت کردنی، فروبردنی و سنگباران کردنی است(5).

بدان که مراد از «ساعت» در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، زمان قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.

از اَنَس روایت شده است که رسول خدا(صلّىاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود:

به زودی در این گروه مردم من (مسلمانان) فروبردنی، زشت کردنی، تکان دادنی سخت و سنگباران کردنی می باشد(6).

از ابو هُرَیْرَه روایت شده است که پیامبر(صلّی الله علیه و سلّم) فرمود:

ساعت (زمان قیام قائم) بر پا نمی شود، مگر آن که در گروه مردم من (مسلمانان) فروبردنی، زشت کردنی و سنگباران کردنی باشد(7).

از ابن عُمَر روایت شده است که پیامبر(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

... سوگند که بی گمان، واپسینهای این گروه مردم (مسلمانان) با تکان دادنِ سخت آزمایش می شوند ... پس، اگر برگردند (توبه کنند)، خداوند بر آنان بازمی گردد (می بخشدشان)، پس، اگر برگردند (گناه کنند)، خداوند تکان دادن سخت، سنگباران کردن، زشت کردن و آذرخشها را بر آنان بازمی گرداند(8)(9).

از عِمْران پسر حُصَیْن روایت شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه و سلّم) فرمود:

در این گروه مردم (مسلمانان) فروبردنی، زشت کردنی و سنگباران کردنی است. مردی از مسلمانان گفت: ای فرستادۀ خدا، آنها کی خاهند بود؟ فرمود: هنگامی که کنیزان آوازخان و ابزارهای نوازندگی زدنی پدیدار و مستی آوران نوشیده شوند(10).

از ابو مالِک اَشْعَری روایت شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه و سلّم) فرمود:

سوگند که بی گمان، مردمانی از گروه مردم من (مسلمانان) مستی آور را می نوشند، در حالی که آن را با نام دیگری می نامند، و بر سر آنان، با ابزارهای نوازندگی زدنی و زنان آوازخان، نواخته می شود. خداوند ایشان را در زمین فرو می برد، و برخی از آنان را بوزینگان و خوکان می کند(11).

رسول خدا(صلّى الله علیه و آله) فرمود:

هر گاه گروه مردم من (مسلمانان) پانزده کار را پیشۀ خُد کنند، در آنان گرفتاری فرود می آید. هر گاه مالیات چیز دست به دست شونده(12)، امانت دارایی آسان به دست آمده و صدقه دادن زیان باشد، مرد فرمانبردار زنش شود و با مادرش نافرمانی و با دوستش نرمخویی کند و از پدرش روی گرداند، صداها در مسجدها بلند شوند(13)، مرد از ترس بدی اش گرامی داشته شود، رهبر مردم پست ترینشان باشد، ابریشم بپوشند(14)، کنیزان آوازخان و ابزارهای نوازندگی زدنی را برگزینند، مستی آوران را بنوشند و زنا فراوان شود، پس، در آن هنگام، چشم به راه بادی سرخ، فروبردنی و زشت کردنی و چیره شدن دشمن بر شما باشید، سپس یاری نخاهید شد(15).

از ابو اُمامَه روایت شده است که پیامبر(صلّی الله علیه و سلّم) فرمود:

مردمانی از این گروه مردم (مسلمانان) شب را بر خُردنی و نوشیدنی و سرگرمی و بازی سپری می کنند؛ پس، صبح می کنند، در حالی که بوزینگان و خوکانی شده اند، و سوگند که بی گمان، فروبردنی و سنگباران کردنی به ایشان می رسد، به گونه ای که مردم صبح کنند و بگویند: امشب تنها پسران آن کس فرو برده شدند و تنها خانۀ آن کس فرو برده شد، و سوگند که بی گمان، تندبادی(16) سنگ آور از آسمان بر آنان فرستاده می شود، چنان که بر قوم لوط فرستاده شد، بر گروههایی از آنان و بر خانه ها[یشان](17)، و سوگند که بی گمان، بر آنان باد نازا که عاد را نابود کرد، فرستاده می شود، بر گروههایی از آنان(18) و بر خانه ها[یشان](19)، برای مستی آور نوشیدنشان، ابریشم پوشیدنشان و کنیزان آوازخان برگزیدنشان و ربا خُردنشان و از خِیشاوندی بریدنشان(20).

خداوند متعالی فرمود:

«و در عاد، هنگامی که باد نازا را بر آنان فرستادیم»(21)، و ابن عبّاس گفته است: «باد نازا» درخت را بارور نمی کند و ابر را برنمی انگیزاند(22)؛ پس، آن، بادِ شکنجه ای است که ابر را برای باریدن و روییدنی را برای میوه دهی بارور نمی کند.

«عاد» قومی خُد بزرگ بین و توانمند بودند که در شهر اِرَم دارای ستونها زندگی می کردند و بتها را می پرستیدند و به پیامبری هود(علیه السّلام)، هنگامی که آنان را به پرستش خداوند فرا خاند، ایمان نیاوردند، پس، خداوند آنان را با بادی توفنده و سرکش که هفت شب و هشت روز پایدار بود، نابود کرد. 

زُهْرِی از علی پسر حسین[(علیهما السّلام)](23) روایت کرده است که رسول خدا(صلّى الله علیه و آله و سلّم) فرمود:

این گروه مردم (مسلمانان) با پنج گونه از شکنجه ها شکنجه می شوند: سنگباران کردنی، زشت کردنی، فروبردنی، بادی سرخ مانند باد عاد، و مارهایی بالدار که میان آسمان و زمین پرواز می کنند، آنان را از گلو فرو می برند. گفتند: آن رویدادها کی خاهند بود، ای رسول خدا؟ فرمود: هنگامی که مستی آوران را بنوشند، کنیزان آوازخان برای آنان بخانند و ابریشم را زیرانداز کنند(24).

و مقصود پیامبر(صلّى الله علیه و آله) از گفتارش: «مارهایی بالدار که میان آسمان و زمین پرواز می کنند»، سنگهایی آسمانی اند که درون هوای فشردۀ پیرامون زمین می روند و می سوزند و شعله ور می شوند و برخی از آنها بر روی زمین می افتند و مایۀ نابودی بسیاری از مردم می شوند، پس از برآمدن بزرگ ستاره ای دنباله دار که «گیسوی شیطان» نامیده می شود، در ماه رمضان سال قیام امام مهدی(علیه السّلام)، و سخنش: «آنان را از گلو فرو می برند» اشاره می کند به آن که این مارهای آتشین پرنده و شهابهای آسمانی که بر برخی سرزمینها پرتاب می شوند، نابودگر هر چیزی می باشند که به آن برسند، چنان که در برخی احادیث اسلامی در بیان ویژگی آنها آمده است: «آتشی است ... جانها و داراییها را می خُرَد»(25).

 

خالِد پسر ابو ‏عِمْران گفته است:

از حُذَیْفَه پسر یَمان در بارۀ زمامدارانی که کار این گروه مردم (مسلمانان) را سرپرستی می کنند، پرسیده شد؟ پس، رهبری ابوبکر، عمر، عثمان، علی و بنی ‏اُمیّه، سپس رهبری فرزندان ‏عبّاس را یادآوری کرد، سپس، سفیانی، یأجوج و  مأجوج، جنبنده، دجّال، فروبردن، زشت کردن‏ و مارهای بالدار که در هوا جای دارند را یاد کرد، سپس، برآمدن خُرشید از غروبگاهش را یادآوری کرد(26).

شایان یادآوری است، «فرزندان ‏عبّاس» در سخن حذیفه، بنی عبّاسی را در بر می گیرد که پس از فروپاشی دولت بنی اُمیّه، سرزمینهای اسلامی را فرمانروایی کردند، و نیز فرمانروایان بنی عبّاسی را در بر می گیرد که در آخر الزّمان بر بخشی از سرزمینهای مشرق چیره می شوند.

از ابو اُمامَه روایت شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه و سلّم) فرمود:

در گروه مردم من (مسلمانان) ترساننده ای خاهد بود؛ پس، مردم به دانشمندانشان می رسند که ناگهان ایشان بوزینگان و خوکان شده اند(27).

بنا بر آن چه هویداست، مراد از «ترساننده ای» در این روایت، نخستین ترساننده است که در رمضان روی می دهد، و آن، صدایی سخت است که در پی فروافتادن شهابی بزرگ از آسمان در مشرق زمین شنیده می شود، هنگام برآمدن خُرشید در مکّه، در صبح روز جمعه نیمۀ ماه رمضان سالی که امام مهدی(علیه السّلام) در آن به پا برمی خیزد.

جعفر گفته است که شنیدم مالک پسر دینار می گفت:

در آخر الزّمان بادها و تاریکی ای خاهند بود؛ پس، مردم به دانشمندانشان پناه می برند و آنان را زشت گردیده می یابند(28).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه مالک تابعی پسر دینار آن را به وی نسبت نداده است.

یادکردن خبر شورش دجّال و ویژگی وی ... کعب گفته است:

و نشانۀ شورش اش آن است که بادی مانند باد قوم عاد بوَزَد، صدایی بلند و بزرگ مانند صدای بلند قوم صالح شنیده شود و زشت کردنی مانند زشت کردن اصحاب رَس باشد، و آن، هنگامی است که مردم فرمان دادن به کار نیک و بازداشتن از کار زشت را رها کنند. پس، هر گاه ریختن خونها را آغاز کنند، ربا را حلال بدانند، ساختمان را برافرازند، مستی آوران را بنوشند، مردان به مردان و زنان به زنان بسنده کنند، پس، در آن هنگام، دجّال از سوی مشرق برمی شورد..(29).

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه کعب الأحبار تابعی آن را به وی نسبت نداده است.

محمّد پسر مُسْلِم گفت: مردی از ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) پرسید: کی قائم شما آشکار می‏شود؟ فرمود:

هنگامی که گمراهی بسیار و راهنمایی اندک شود، برگشتن از حق و تباهی فراوان و درستی و راستی کم شوند، مردان به مردان و زنان به زنان بسنده کنند، فقیهان به دنیا و بیشتر مردمان به شعرها و شاعران گرایند، گروهی از نوآوران در دین زشت گردند، به‏ گونه ای که بوزینگانی و خوکانی شوند...(30).

طَیّار از ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) روایت کرده است:

در بارۀ گفتار خداوند(عزّ و جلّ): «به زودی نشانه هایمان را در گوشه و کناره ها و در جانهایشان به آنان می نمایانیم تا برای ایشان روشن شود که آن حق است»(31)، فرمود: فروبردنی، زشت کردنی و سنگباران کردنی اند. گفت: گفتم: «تا برای ایشان روشن شود»؟ فرمود: این را رها کن، آن، قیام قائم است(32).

مراد امام صادق(علیه السّلام) از سخنش: «این را رها کن» همان رهاکردن پرسش از تفسیر گفتار خداوند(عزّ و جلّ): «تا برای ایشان روشن شود» است که به بنی اُمیّه و پیروانشان اشاره دارد، و آن برای این است که امام همروزگار با برخی فرمانروایان اَمَوی بود، پس، از تفسیر این گفتار روی گردانید و روش پنهان ورزی را در پیش گرفت، و «آن» اشاره دارد به گفتار خداوند: «آن حق است».

ابو بَصِیر از ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) روایت کرده و گفته است:

از او در بارۀ گفتار خداوند(عزّ و جلّ): «به زودی نشانه هایمان را در گوشه و کناره ها و در جانهایشان به آنان می نمایانیم تا برای ایشان روشن شود که آن حق است»(33)
پرسیدم؟ فرمود: به آنان در جانهایشان زشت گردیدن را می نمایاند، و به آنان در گوشه و کناره ها فروریختن گوشه و کناره ها بر ایشان را می نمایاند؛ پس، توانایی خداوند(عزّ و جلّ) را در جانهایشان و در گوشه و کناره ها می بینند. به او گفتم: «تا برای ایشان روشن شود که آن حق است»؟ فرمود: شورش قائم همان حقِّ از نزد خداوند(عزّ و جلّ) می باشد که مردم آن را می بینند و گریزناپذیر است(34).

مقصود از «فروریختن گوشه و کناره ها بر آنان»، فروریختن گوشه و کناره های آسمان و زمین بر مردم است، و این شکنجه ای است که اندکی پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام) فرود می آید، یا با پرتاب کردن سنگها و شهابهای آسمانی بر برخی سرزمینها مانند بغداد، بصره، ری، سیستان و خراسان، یا با فروبردن زمین در برخی بخشها مانند بغداد، بصره، حَرَسْتای دمشق و بَیْدای مدینه.

 

علی پسر ابو حَمْزَه از ابو حسن موسی -کاظم-(علیه السّلام) روایت کرده است:

در بارۀ گفتار او(جلّ قائلاً): «به زودی نشانه هایمان را در گوشه و کناره ها و در جانهایشان به آنان می نمایانیم تا برای ایشان روشن شود که او حق است»(35)، فرمود: شکنجه ها در گوشه و کناره ها و زشت کردن در دشمنان حق اند(36).

 

روی دادن مسخ در بصره

از اَنَس پسر مالک روایت شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه و سلّم) فرمود:

ای انس کوچولو، بی گمان، پس از من مسلمانان شهرهایی می سازند(37). از آن شهرهایی که می سازند، شهری است که به آن «بصره» گفته می شود. پس، اگر تو به آن جا رفتی، بپرهیز از رودش، بازارش و دروازۀ پادشاهش؛ زیرا بی گمان، به زودی در آن شهر فروبردنی، زشت کردنی و سنگباران کردنی خاهد بود. نشانۀ آن زمان این است که در آن، برابری بمیرد، برگشتن از حق آشکار، زنا بسیار و گواهی دروغ پخش شود(38).

هنگامی که امیر مؤمنان -علی(علیه السّلام)- از کار جنگ با جَمَلیها(39) دست کشید ... فرمود:

ای بصریها، ای زیندگان سرزمین زیر و رو شده که با زیندگانش سه بار زیر و رو شده است، و بر خداوند است که چهارمین را به پایان رساند ... ای پسر جارود. بله، خونخاهیهای(40) بزرگی اند که از آنهاست گروه هوادارانی که برخی دیگری را می کشند، و از آنهاست آشوبی که مایۀ ویران رها کردن فرودگاهها، ویران شدن خانه ها، دست یازیدن به داراییها، کشتن مردانی و در بند کردن زنانی خاهد بود که سربریده می شوند، سر بریده شدنی؛ ای وای کار آنها سخنی شگفت است ... کشته می شود کسی که می کشد و می گریزد شتابان و ترسان کسی که با شتاب و ترس می گریزاند. سپس تکان دادنی سخت و آن گاه سنگباران کردنی و سپس فروبردنی و آن گاه زشت کردنی و آن گاه گرسنگی خاکستری و سپس مرگ سبز(41) خاهد بود، و آن، فرورفتن در آب است ...(42).

 

روی دادن مسخ در بغداد

از حُذَیْفَه روایت شده است که رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

در زَوْرا نبردی است. گفتند: ای فرستادۀ خدا، زورا چیست؟ فرمود: شهری در مشرق، میان رودهاست که بدترین مردمان خدا و بسیارزورگویانی از گروه مردمان من (مسلمانان) در آن جای می گیرند، و با چهار گونه از شکنجه ها شکنجه می شود(43): با شمشیر، فروبردن، سنگباران کردن و زشت کردن(44).

مقصود از «زَوْرا» در این روایت، زورای کهن یا شهر بغداد، پایتخت عراق، است، و «رودها» همان دجله و فرات و شاخه های آن دو می باشند.

در کتاب ابو حُذَیْفَه، از مُقاتِل روایت شده است که وی گفت:

پس از مرگ ضَحّاک، در کتابهای گردآوری شده نزدش، در بارۀ گفتار خداوند(عزّ و جلّ): «و هیچ آبادی ای نیست، مگر آن که ما پیش از روز قیامت نابودگر یا شکنجه کنندۀ آن می باشیم، شکنجه ای سخت؛ آن، در کتاب نوشته شده بود»(45)، خانده ام: ... نابودی زورا با بادی ماندگار که از آن جا می گذرد، خاهد بود؛ پس زیندگانش صبح می کنند، در حالی که بوزینگان و خوکان اند...(46).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه ضَحّاک خراسانی تابعی پسر مُزاحِم آن را به وی نسبت نداده است.

بدان که مراد از «روز قیامت» در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، روز قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.

مقصود از «کتاب» در این جا، لوح محفوظ، و «زورا» همان زورای کهن یا شهر بغداد است، و «بادی ماندگار» همان تندبادی سرخ می باشد که سه روز پایدار می شود، و در پی برآمدن بزرگ ستاره ای دنباله دار که «گیسوی شیطان» نامیده می شود، در ماه رمضان سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) می وزد. 

از ابن عبّاس روایت شده است که گفت:

بادی سرخ در زورا برمی خیزد که مردم آن را نمی شناسند؛ پس، به دانشمندانشان پناه می برند و آنان را در حالی می یابند که بوزینگان و خوکانی گردیده اند که چهره هایشان سیاه و چشمهایشان آبی شده است(47).

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه عبدالله صحابی پسر عبّاس آن را به وی نسبت نداده است.مراد از «زورا» در این جا، زورای کهن یا شهر بغداد است.

امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در بیان نشانه های قیام قائم(علیه السّلام)، فرمود:

گروههای مردم، بهوش که بی گمان، هر گاه سفیانی آشکار شود، برای وی نبردهایی بزرگ خاهند بود ... سفیانی سوی [زورا](48) فرود می آید و از آنان(49) شست هزار تن را می کشد، و بی گمان، در آن جا گنجهای قارون اند، و برای آن جا، پس از فروبردن، سنگباران کردن و زشت کردن، دگرگونیهایی بزرگ خاهند بود، و در فرورفتن در زمین از میخ آهنین در زمین سست(50) شتابانتر می باشد(51).

«سُفْیانِی» همان عُثْمان شامی پسر عَنْبَسَه، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوِی از نژاد ابو سفیان در آخر الزّمان می باشد که در ماه صفر سالی که پیش از سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) است، رهبری برخی جنبشهایی را که پیشتر در سوریه آغازیده شده بودند، می پذیرد، و در ماه رجب در درۀ خشک در سُوَیْدا برمی شورد، و در ماه رمضان بر دمشق و سپس بر بیشتر سرزمینهای شام چیره می شود، و سپاهش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یورش می برد.

مقصود از «زورا» در این جا همان زورای کهن یا شهر بغداد می باشد، و «قارون» مردی نابخشنده و بسیاردارا از بنی اسرائیل بود که با خداوند و پیامبرش موسی(علیه السّلام) دشمنی کرد. پس، خداوند او و خانه و گنجهایش را با زمین لرزه ای سخت در زمین فرو برد، و یافت شدن گنج قارون در زورا اشاره به بودن اندوخته های بسیار از داراییها در بغداد در آخر الزّمان است.

روی دادن مسخ در تهران

از دو روایت که در پی می آیند، روی دادن شکنجۀ زشت کردن، در شهر ری یا تهران کنونی، پایتخت ایران، را بهره می گیریم. از اَعْمَش روایت شده است که جعفر پسر محمّد(علیهما السّلام) فرمود:

... زیندگان شهری که «ری» خانده می شود، آنان دشمنان خدا، دشمنان فرستادۀ او و دشمنان خاندان وی اند، جنگ با خاندان رسول خدا(صلّی الله علیه و ‏آله) را جهاد، و داراییشان را دارایی آسان به دست آمده می دانند. پس، برای ایشان شکنجۀ خارشدن در زندگانی این جهان و جهان پسین می باشد، و برای ایشان شکنجه ای ماندگار است ...(52).

ابو بَصِیر گفته است: به ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) گفتم: گفتار او(عزّ و جلّ): «شکنجۀ خارشدن در زندگی این جهان...»(53)، آن شکنجۀ خارشدن در این جهان چیست؟ فرمود:

ای ابو بصیر، چه خاری ای خارتر از آن که مرد در خانه و سراپرده، کنار برادران و میان روزیخُرانش باشد که ناگهان خانواده اش بر او گریبان چاک داده و سخت فریاد کشیده باشند. مردم می گویند: این چیست؟! گفته می شود: آن کس اکنون زشت گردید. گفتم: پیش از قیام قائم(علیه السّلام) یا پس از آن است؟ فرمود: نه، بلکه پیش از آن است(54).

 

روی دادن مسخ در بیدای مدینه

از جابر پسر یزید جُعْفِی روایت شده است که ابو جعفر محمّد باقر پسر علی(علیهما السّلام) فرمود:

... سفیانی سپاهی را سوی مدینه می فرستد؛ پس، مهدی از آن جا سوی مکّه می کوچد و به فرماندۀ سپاه سفیانی خبر می رسد که مهدی سوی مکّه رفته است. پس، سپاهی را در پی او می فرستد، ولی به وی نمی رسد، تا آن که درون مکّه می رود، در حالی که بر روش موسی پسر عِمْران(علیه السّلام) ترسان و چشم به راه است. فرمود: پس، فرماندۀ سپاه سفیانی در بَیْدا فرود می آید، و فریادگری از آسمان فریاد می زند: «ای بیدا، گروه را نابود کن»؛ پس، فرو برده می شوند، و از آنان رهایی نمی یابد، مگر سه تنی که خداوند گونه هایشان را به پشت گردنهایشان برمی گرداند، و اینان از کلبیها می باشند، و در بارۀ ایشان این آیه فرو فرستاده شده است: «ای کسانی که کتاب داده شدید، به آن چه ما آن را فرو فرستادیم ایمان آورید، در حالی که آن چه را با شماست، پذیرا می باشد، پیش از آن که چهره هایی را پاک کرده و آنها را به پشتهایشان برگردانیم»(55)...(56).

«بَیْدا» در روزگاران کهن زمینی بیابان در جنوب مدینه بر راه مکّه بود، و امروزه، درون آبادی شهر مدینه شده است(57).«کلبیها» از قبیله های عربی مشهوری اند که از شبه جزیرۀ عربی درون شام رفتند و در سرزمینهایش جای گرفتند، و معاویه با دختر بَحْدَل کلبی میسون ازدواج کرد و یزید(لعنه الله) از وی زاده شد، و نسبت سفیانی از سوی داییهایش به کلب می رسد، و کلبیها همواره پشتیبان ارتشیِ بنی اُمیّه و دست زورمندشان در دوران فرمانرواییشان بودند(58).

مراد از «کتاب» در این آیۀ شریف همان تورات و انجیل، و «آن چه ما آن را فرو فرستادیم»، قرآن کریم است، و از سخن امام باقر(علیه السّلام) و آیۀ شریف هویدا می شود که اگر یهودیان و مسیحیان پیش از آن که سپاه سفیانی در بیدا فرو برده شوند و برخی از آنان زشت گردند، قرآن و دین اسلام را باور نکنند، پس از قیام امام مهدی(علیه السّلام) و فرود عیسی مسیح(علیه السّلام)، پشیمان و زیانکار خاهند شد.

از جابر روایت شده است که ابو جعفر [باقر(علیه السّلام)](59) فرمود:

هر گاه خبر کشتن انسان پاک به سفیانی برسد، و او آن کسی می باشد که بر زیانش فرمان داده شده است، تودۀ مسلمانان، از حرم رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) سوی حرم خداوند(تعالی) در مکّه، با شتاب و ترس می گریزند. پس، هنگامی که خبر آن رویداد به وی رسید، سربازانی را سوی مدینه می فرستد که بر آنان مردی از کلبیها می باشد، تا آن که به بیدا رسیدند، فرو برده می شوند، رهایی نمی یابد از ایشان جز دو مرد از کلبیان که نامشان وَبَر و وَبِیر است و چهره هایشان به پشت گردنشان برمی گردد(60).

شایان یادآوری است که این روایت در کتاب الفتن دو بخش شده بود، و ما آن دو را برای فراگیرشدن بهره اش، به هم پیوند دادیم و روایت را به گونۀ درستش در این جا نقل کردیم.

«انسان پاک» -نَفْس زَکِیَّه- همان فرستادۀ امام مهدی(علیه السّلام) سوی مکّیان، کمی پیش از قیامش می باشد.

از ابو قَبِیل روایت شده است که گفت:

رهایی نمی یابد از آنان جز بَشِیر (مژده دهنده) و نَذِیر (هشدار دهنده)؛ ولی بشیر، پس بی گمان، وی نزد مهدی و همراهانش می آید و آنان را به آن چه از کارشان بود، آگاه می کند، و گواه آن در چهره اش می باشد که خداوند رویش را سوی پشت گردنش برگردانده است، پس، آن را می پذیرند، برای آن چه از دگرگونی چهره اش می بینند و می دانند که گروه فرو برده شده اند، و دومین مانند آن است که خداوند چهره اش را به پشت سرش برگردانده است، پس، نزد سفیانی می آید و او را به آن چه در همراهانش فرود آمده است، آگاه می کند، پس، آن را می پذیرد و می داند که آن حق است، برای آن نشان که در وی می بیند، و آن دو از کلبیها می باشند(61).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه ابو قَبِیل مَعَافِرِی تابعی آن را به وی نسبت نداده است.

 

روی دادن مسخ میان لشکریان دجّال

در برخی کتابها خبری یافت می شود که زشت گردیدن گروه بسیاری از لشکریان دجّال یک چشم پیش از فرود آمدن عیسی مسیح(علیه السّلام) سوی زمین را می رساند: 

«گفته می شود: بی گمان، مهدی سوی کارزار دجّال می رود و بر سرش عمامۀ رسول خدا(صلَّى الله علیه و سلَّم) است، عمامه ای سفید. پس، رویاروی می شوند و  کارزار می کنند، کارزاری سخت، و از همراهان دجّال سی هزار تن را می کشد، و دجّال و کسانی که با وی می باشند، سوی بیت المقدس شکست می خُرَند. پس، خداوند(تعالى) زمین را به نگاه داشتن اسبانشان فرمان می دهد، سپس خداوند(تعالى) بادی سرخ را بر آنان می فرستد، و از ایشان چهل هزار تن نابود می شوند. سپس مهدی در جستجوی وی می رود و از لشکرش نزدیک پنجاه هزار تن را می یابد و نشانه ها و کارهای فراتر از توان را به آنان نشان می دهد و ایشان را به ایمان فرا می خاند، پس، ایمان نمی آورند، و خدا آنان را بوزینگان و خوکان می گرداند. سپس خداوند(عزّ و جلّ) به جبرائیل فرمان می دهد که عیسی(علیهما السّلام) را سوی زمین فرود بیاورد... »(62).

 

سرنوشت مسخ شدگان

از روایات اسلامی که در بارۀ زشت گردیدگان آمده اند، بهره می گیریم که آنان نمی خُرَند و نمی آشامند و بیش از سه روز نمی مانند و برایشان فرزند و پشتی نیست.
 
از عبدالله پسر عُمَر روایت شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه و سلّم) فرمود:

هرگز گروه مردمی زشت نگردیده است که برایش فرزندی باشد(63).

اُمُّ سَلَمَه گفت که از رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) در بارۀ کسی که زشت گردیده است، پرسیدم، آیا برای او فرزندی می باشد؟ فرمود:

هرگز کسی زشت نگردیده است که برایش فرزندی و پشتی باشد(64).

ابن عبّاس گفته است:

هرگز زشت گردیده ای بیش از سه روز زندگی نکرده است، و نمی خُرَد و نمی نوشد(65).

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه عبدالله صحابی پسر عبّاس آن را به وی نسبت نداده است.

از علی پسر محمّد پسر جَهْم روایت شده است که رضا علی پسر موسی(علیهما السّلام) فرمود:

... بی گمان، زشت گردیدگان بیش از سه روز نمانده اند تا آن که مردند، و چیزی از آنان زاده نشده است، و امروزه زشت گردیده ای بر روی زمین نیست...(66).

 

 

در پایان یادآوری می کنیم، چنان که پیامبر و خاندانش(صلوات الله علیهم) خبر داده اند، بی گمان، گناهان و نافرمانیهای گوناگون، میان مردم، به ویژه مسلمانان، پدیدار شده اند، و گمانی نیست در این که شکنجه های یادشده به زودی فرود می آیند، و از خدای متعالی می خاهیم که در قیام امام مهدی(علیه السّلام) و بهسازی کارهای جهان شتاب ورزد.
------------------------------------------------------- 

1. قرآن کریم، سورۀ اعراف، آیۀ 163 و 6-165 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
2. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
3. بحار الأنوار، ج 10، ص 233، ب 15، ذیل ش 3، با نقل از: الفصول المختارة (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
4. الموسوعة الحرّة «ویکیبیدیا»، درگاه «بنو إسرائیل»، با حذف و تصرّف (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
5. سنن ابن ماجه، ص 906، کتاب فتن، ب 29، ح 4059 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
6. مسند أبی یعلی، ج 7، ص 36، ح 3945 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).   
7. صحیح ابن حبّان، ج 15، ص 162، ح 6759 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).  
8. در همۀ نسخه های چاپی الفتن نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «أعاد» یافت می شود که به «عاد» اصلاح و ترجمه گردید.
9. الفتن، ص 7-416، جزء 9، دنبالۀ ح 1351 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
10. سنن الترمذیّ، ج 4، ص 1-90، کتاب فتن، ب 38، ح 2219 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
11. سنن ابن ماجه، ص 894، کتاب فتن، ب 22، ح 4020 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
12. گاهی برای این و گاهی برای آن باشد.
13. بر پایۀ آیین اسلام، بلندکردن صداها در مساجد، جز در اذان، جایز نیست.
14. بر پایۀ آیین اسلام، پوشیدن جامه های ابریشمی برای مرد مسلمان جایز نیست، و همچنین برای وی روا نیست که بر ابریشم بنشیند یا بخابد و یا آن را روی خُد بکشد.  
15. إرشاد القلوب، ج 1، ص 150، ب 18 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).   
16. در همۀ نسخه های چاپی مسند أبی داود الطیالسیّ نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «حاصباً» یافت می شود که به «حاصب» اصلاح و ترجمه گردید.
17. میان دو کروشه از افزوده های ما است.
18. در همۀ نسخه های چاپی مسند أبی داود الطیالسیّ نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «فیها» یافت می شود که به «منها» اصلاح و ترجمه گردید.
19. میان دو کروشه از افزوده های ما است.
20. مسند أبی داود الطیالسیّ، ج 2، ص 7-456، ح 1233 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
21. قرآن کریم، سورۀ ذاریات، آیۀ 41 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
22. جامع البیان فی تأویل القرآن، ج 22، ص 433 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
23. میان دو کروشه از افزوده های ما است.
24. کتاب العلوم (أمالی أحمد ابن عیسى)، جزء 4، 9-268، کتاب تحریم مسکر، باب ما ذکر فی الغناء و النوح و أشباههما (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
25. بنگرید: حلیة الأولیاء، ج 3، جزء 5، ص 192 .
26. الملاحم، ص 276، ب 35، ح 220 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
27. نوادر الأُصول فی معرفة أحادیث الرسول، ج 2، ص 196، اصل 150 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
28. حلیة الأولیاء، ج 1، جزء 2، ص 382 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
29. نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج 14، ص 275، با نقل از: قصص الأنبیاء کسائی.
30. مختصر إثبات الرجعة، ح 16، نشریافته در مجلّۀ: تراثنا، سال 2، ش 4، ص ص 8- 457 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
31. قرآن کریم، سورۀ فصّلت، آیۀ 53 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
32. روضة الکافی، ج 8، ص 119، ح 181 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
33. قرآن کریم، سورۀ فصّلت، آیۀ 53 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
34. روضة الکافی، ج 8، ص 257، ح 575 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
35. قرآن کریم، سورۀ فصّلت، آیۀ 53 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
36. الإرشاد، ج 2، ص 373 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
37. در همۀ نسخه های چاپی المعجم الأوسط نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «یتمصّرون» یافت می شود که به «یمصّرون» اصلاح و ترجمه گردید.
38. المعجم الأوسط، ج 6، ص 167، ح 6095 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
39. جنگ جَمَل همان نبردی مشهور است که میان سپاه امام علی(علیه السّلام) و سپاه عایشه که در کجاوه ای بر روی جَمَلی (شتری نر) سوار شد با فرماندهی طَلْحَة و زُبَیْر، در سرزمین بصره، در سال 36 هـ.ق، روی داده است (بهره گرفته شده از: برخی منابع).  
40. در همۀ نسخه های چاپی بحار الأنوار نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «تارات» یافت می شود که به «ثأرات» اصلاح و ترجمه گردید. 
41. در همۀ نسخه های چاپی بحار الأنوار نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «الأحمر» یافت می شود که به «الأخضر» اصلاح و ترجمه گردید.

42. بحار الأنوار، ج 32، ص 6-253، ب 4، ح 199، با نقل از: شرح نهج البلاغة، میثم بحرانی (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
43. در همۀ نسخه های چاپی السنن الواردة فی الفتن نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «تقذف» یافت می شود که به «تعذّب» اصلاح و ترجمه گردید.
44. السنن الواردة فی الفتن، ص 269، جزء 5، ب 103، ح 597 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی). 
45. قرآن کریم، سورۀ اسراء، آیۀ 58 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
46. البدء و التاریخ، جزء 4، ص 3-102، ف 13 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
47. التشریف بالمنن، ص 283، فتن سُلَیْلی، ب 73، ح 410 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).  
48. میان دو کروشه از افزوده های ما است.
49. ضمیر در گفتار امام علی(علیه السّلام): «از آنان» به «مردان زورا و زیندگانش» برمی گردد.
50. در همۀ نسخه های چاپی إلزام الناصب نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «أرض الرجف» یافت می شود که به «الأرض الرخوة» اصلاح و ترجمه گردید.
51. إلزام الناصب، ج 2، ص 163، خطبۀ بیان 1 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
52. الخصال، ص 7-506، أبواب ستّه عشر، ح 4 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).  
53. قرآن کریم، سورۀ فصّلت، آیۀ 16 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).  
54. الغیبة، نعمانی، ص 269، ب 14، ح 41 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی). 
55. قرآن کریم، سورۀ نساء، آیۀ 47 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
56. الغیبة، نعمانی، ص 289، ب 14، ح 67 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
57. بهره گرفته شده از: معجم معالم الحجاز، ج 1، جزء 2، ص 3-242، درگاه «البَیْداء».
58. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
59. میان دو کروشه از افزوده های ما است.
60. الفتن، ص 228، جزء 5، ح 899 و الفتن، ص 229، جزء 5، ح 900 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
61. الفتن، ص 229، الجزء 5، ح 901 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
62. عقد الدرر، ص 351، ب 12، ف 2، با نقل از: قصص الأنبیاء کسائی (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
63. المعجم الأوسط، ج 1، ص 97، ح 297 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).  
64. مسند أبی یعلی، ج 12، ص 403، ح 6967 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
65. حیاة الحیوان الکبری، ج 2، ص 333 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
66. عیون أخبار الرضا، ج 2، ص 245 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

✔️برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۸ ، ۱۰:۱۱
خادم گمنام