آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

اللهم عجل لولیک الفرج

آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

اللهم عجل لولیک الفرج

آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

این وبلاگ برای ارائۀ پیشگوییهای گوناگون در بارۀ نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام) و رویدادهای آخرالزّمان است که بیشتر آنها برگرفته از کتابهای زرتشتیان، یهودیان، مسیحیان و مسلمانان، به ویژه آیات قرآن کریم و روایات اسلامی می باشند، و خوانندگان گرامی را از رویدادهایِ پیشِ رویِ جهان آگاه می سازند.

بایگانی

زشت کردن نوآوران در دین و بیرون روندگان از آن از نشانه های نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) است.

روی دادن مسخ میان بنی اسرائیل

خداوند متعالی به پیامبرش(صلّی الله علیه و آله)، در بارۀ گروهی از یهود، فرمود:

«بپرس از ایشان در بارۀ آبادی ای که کنار دریا بود، هنگامی که روز شنبه سرپیچی می کردند، آن گاه که ماهیهایشان روز شنبۀ (تعطیلی) آنان درون آب نزدشان می آمدند و روزی که دست از کار نمی کشیدند (دیگر روزها) نزدشان نمی آمدند؛ این گونه آنان را برای نافرمانی ای که می کردند، می آزماییم ... پس، هنگامی که آن چه را بدان یادآوری شده بودند، فراموش کردند، کسانی را که از بدی بازمی داشتند، رهایی بخشیدیم، و کسانی را که ستم کردند، برای آن نافرمانی ای که می کردند، با شکنجه ای سخت گرفتار کردیم. پس، آن گاه که از آن چه بازداشته شده بودند، سرکشی کردند، گفتیم به ایشان: بوزینگانی رانده شده باشید»(1).

از داستانهای شگفت قرآنی، داستان «اصحاب سَبْت» - شنبه کاران- است، و آن، این است که گروهی از یهودیان بنی اسرائیل در بندر «اَیْلَه» در اردن، شمال خلیج عَقَبَه بر کنارۀ دریای سرخ، در زمان داود پیامبر(علیه السّلام) می زیستند و در جستجوی روزیشان در درازای روزهای هفته جز شنبه بودند که در آن، برای پرستش، دست از کار می کشیدند و در آن، شکار ماهی بر آنان حرام بود. پس، ماهیها را شکار می کردند و از آن می خُردند و بخشی را می فروختند و روزگاری از زندگانیشان را بر آن کار ماندند، و پس از آرامشی، این گروه به رهاکردن بندگی در روز شنبه و سرگرم شدن به خُشگذرانى و داد و ستد و نافرمانی آغازیدند. پس، خداوند خاست که ایمان و شکیباییشان را بیازماید، و چنان شد که ماهیها روز شنبه فراوان به کناره می آمدند و روزهای دیگر پنهان می شدند، و یهودیان با پنهانکاری بر فرمان خدا به شکار نکردن در روز شنبه چاره جویی کردند، و تورها و جلوگیرهایی روز جمعه می گذاشتند تا ماهیها روز شنبه بیایند و درون تورها بروند و روز یک شنبه آنها را بیرون می آوردند. پس، گروهی از بنی اسرائیل برخاستند و آنان را از آن کار حرام بازداشتند، ولی آنان از ایشان نپذیرفتند. پس، خداوند گروه بازدارنده را رهایی بخشید، و بر سرپیچی کنندگان از بنی اسرائیل، به کیفر نافرمانی و تباهکاریشان، شکنجۀ زشت کردن را چیره ساخت، و آنان را بوزینگانی کرد که سه روز زندگی کردند و مردند و زایشی نداشتند(2).
 
روی دادن مسخ میان مسلمانان

از احادیث اسلامی بهره گرفته می شود که اندکی پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام)، بسیاری از مردم، به ویژه مسلمانان، برای بیرون رفتن از دین و شتاب ورزی در نافرمانیها، گرفتار شکنجه های گوناگون و سخت می شوند، مانند مَسْخ، و آن، زشت کردن آفرینش انسان و دگرگون کردن آن از گونۀ سرشتی اش به دیگر گونه ها می باشد، و خَسْف، و آن، فرورفتن چیزی در زمین یا فروکردن چیزی در آن می باشد، و قَذْف، و آن، پرتاب کردن سنگ از آسمان بر روی زمین پس از برآمدن بزرگ ستاره ای دنباله دار می باشد، و ریح حَمْراء، و آن، تندبادی سرخ است که در پی برآمدن بزرگ ستاره ای دنباله دار می وزد، و رَجْف، و آن، تکان دادن سختِ زمین و زمین لرزۀ بزرگ می باشد، و صاعِقَه، و آن، روشنایی ای است که در آسمان با صدایی سخت، پس از جوششی الکتریکی در ابر، می درخشد، و سَیْف -شمشیر-، و مراد از آن، جنگ افزارهای گوناگون به کار رونده در جنگهاست، و غَرْق، و آن فرورفتن در آب می باشد.

رسول خدا(صلّى الله علیه و آله) فرمود:

در بنی اسرائیل چیزی روی نداده است، مگر آن که در گروه مردم من (مسلمانان) مانند آن، تا زشت کردن و فروبردن و سنگباران کردن، خاهد بود(3).

«بنی اسرائیل» فرزندان پیامبر خدا یعقوب(علیه السّلام) -دارای لقب اسرائیل- و مردمی اند که از تبار او می باشند(4).

از عبدالله پسر مسعود روایت شده است که پیامبر(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

پیش روی ساعت (زمان قیام قائم) زشت کردنی، فروبردنی و سنگباران کردنی است(5).

بدان که مراد از «ساعت» در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، زمان قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.

از اَنَس روایت شده است که رسول خدا(صلّىاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود:

به زودی در این گروه مردم من (مسلمانان) فروبردنی، زشت کردنی، تکان دادنی سخت و سنگباران کردنی می باشد(6).

از ابو هُرَیْرَه روایت شده است که پیامبر(صلّی الله علیه و سلّم) فرمود:

ساعت (زمان قیام قائم) بر پا نمی شود، مگر آن که در گروه مردم من (مسلمانان) فروبردنی، زشت کردنی و سنگباران کردنی باشد(7).

از ابن عُمَر روایت شده است که پیامبر(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

... سوگند که بی گمان، واپسینهای این گروه مردم (مسلمانان) با تکان دادنِ سخت آزمایش می شوند ... پس، اگر برگردند (توبه کنند)، خداوند بر آنان بازمی گردد (می بخشدشان)، پس، اگر برگردند (گناه کنند)، خداوند تکان دادن سخت، سنگباران کردن، زشت کردن و آذرخشها را بر آنان بازمی گرداند(8)(9).

از عِمْران پسر حُصَیْن روایت شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه و سلّم) فرمود:

در این گروه مردم (مسلمانان) فروبردنی، زشت کردنی و سنگباران کردنی است. مردی از مسلمانان گفت: ای فرستادۀ خدا، آنها کی خاهند بود؟ فرمود: هنگامی که کنیزان آوازخان و ابزارهای نوازندگی زدنی پدیدار و مستی آوران نوشیده شوند(10).

از ابو مالِک اَشْعَری روایت شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه و سلّم) فرمود:

سوگند که بی گمان، مردمانی از گروه مردم من (مسلمانان) مستی آور را می نوشند، در حالی که آن را با نام دیگری می نامند، و بر سر آنان، با ابزارهای نوازندگی زدنی و زنان آوازخان، نواخته می شود. خداوند ایشان را در زمین فرو می برد، و برخی از آنان را بوزینگان و خوکان می کند(11).

رسول خدا(صلّى الله علیه و آله) فرمود:

هر گاه گروه مردم من (مسلمانان) پانزده کار را پیشۀ خُد کنند، در آنان گرفتاری فرود می آید. هر گاه مالیات چیز دست به دست شونده(12)، امانت دارایی آسان به دست آمده و صدقه دادن زیان باشد، مرد فرمانبردار زنش شود و با مادرش نافرمانی و با دوستش نرمخویی کند و از پدرش روی گرداند، صداها در مسجدها بلند شوند(13)، مرد از ترس بدی اش گرامی داشته شود، رهبر مردم پست ترینشان باشد، ابریشم بپوشند(14)، کنیزان آوازخان و ابزارهای نوازندگی زدنی را برگزینند، مستی آوران را بنوشند و زنا فراوان شود، پس، در آن هنگام، چشم به راه بادی سرخ، فروبردنی و زشت کردنی و چیره شدن دشمن بر شما باشید، سپس یاری نخاهید شد(15).

از ابو اُمامَه روایت شده است که پیامبر(صلّی الله علیه و سلّم) فرمود:

مردمانی از این گروه مردم (مسلمانان) شب را بر خُردنی و نوشیدنی و سرگرمی و بازی سپری می کنند؛ پس، صبح می کنند، در حالی که بوزینگان و خوکانی شده اند، و سوگند که بی گمان، فروبردنی و سنگباران کردنی به ایشان می رسد، به گونه ای که مردم صبح کنند و بگویند: امشب تنها پسران آن کس فرو برده شدند و تنها خانۀ آن کس فرو برده شد، و سوگند که بی گمان، تندبادی(16) سنگ آور از آسمان بر آنان فرستاده می شود، چنان که بر قوم لوط فرستاده شد، بر گروههایی از آنان و بر خانه ها[یشان](17)، و سوگند که بی گمان، بر آنان باد نازا که عاد را نابود کرد، فرستاده می شود، بر گروههایی از آنان(18) و بر خانه ها[یشان](19)، برای مستی آور نوشیدنشان، ابریشم پوشیدنشان و کنیزان آوازخان برگزیدنشان و ربا خُردنشان و از خِیشاوندی بریدنشان(20).

خداوند متعالی فرمود:

«و در عاد، هنگامی که باد نازا را بر آنان فرستادیم»(21)، و ابن عبّاس گفته است: «باد نازا» درخت را بارور نمی کند و ابر را برنمی انگیزاند(22)؛ پس، آن، بادِ شکنجه ای است که ابر را برای باریدن و روییدنی را برای میوه دهی بارور نمی کند.

«عاد» قومی خُد بزرگ بین و توانمند بودند که در شهر اِرَم دارای ستونها زندگی می کردند و بتها را می پرستیدند و به پیامبری هود(علیه السّلام)، هنگامی که آنان را به پرستش خداوند فرا خاند، ایمان نیاوردند، پس، خداوند آنان را با بادی توفنده و سرکش که هفت شب و هشت روز پایدار بود، نابود کرد. 

زُهْرِی از علی پسر حسین[(علیهما السّلام)](23) روایت کرده است که رسول خدا(صلّى الله علیه و آله و سلّم) فرمود:

این گروه مردم (مسلمانان) با پنج گونه از شکنجه ها شکنجه می شوند: سنگباران کردنی، زشت کردنی، فروبردنی، بادی سرخ مانند باد عاد، و مارهایی بالدار که میان آسمان و زمین پرواز می کنند، آنان را از گلو فرو می برند. گفتند: آن رویدادها کی خاهند بود، ای رسول خدا؟ فرمود: هنگامی که مستی آوران را بنوشند، کنیزان آوازخان برای آنان بخانند و ابریشم را زیرانداز کنند(24).

و مقصود پیامبر(صلّى الله علیه و آله) از گفتارش: «مارهایی بالدار که میان آسمان و زمین پرواز می کنند»، سنگهایی آسمانی اند که درون هوای فشردۀ پیرامون زمین می روند و می سوزند و شعله ور می شوند و برخی از آنها بر روی زمین می افتند و مایۀ نابودی بسیاری از مردم می شوند، پس از برآمدن بزرگ ستاره ای دنباله دار که «گیسوی شیطان» نامیده می شود، در ماه رمضان سال قیام امام مهدی(علیه السّلام)، و سخنش: «آنان را از گلو فرو می برند» اشاره می کند به آن که این مارهای آتشین پرنده و شهابهای آسمانی که بر برخی سرزمینها پرتاب می شوند، نابودگر هر چیزی می باشند که به آن برسند، چنان که در برخی احادیث اسلامی در بیان ویژگی آنها آمده است: «آتشی است ... جانها و داراییها را می خُرَد»(25).

 

خالِد پسر ابو ‏عِمْران گفته است:

از حُذَیْفَه پسر یَمان در بارۀ زمامدارانی که کار این گروه مردم (مسلمانان) را سرپرستی می کنند، پرسیده شد؟ پس، رهبری ابوبکر، عمر، عثمان، علی و بنی ‏اُمیّه، سپس رهبری فرزندان ‏عبّاس را یادآوری کرد، سپس، سفیانی، یأجوج و  مأجوج، جنبنده، دجّال، فروبردن، زشت کردن‏ و مارهای بالدار که در هوا جای دارند را یاد کرد، سپس، برآمدن خُرشید از غروبگاهش را یادآوری کرد(26).

شایان یادآوری است، «فرزندان ‏عبّاس» در سخن حذیفه، بنی عبّاسی را در بر می گیرد که پس از فروپاشی دولت بنی اُمیّه، سرزمینهای اسلامی را فرمانروایی کردند، و نیز فرمانروایان بنی عبّاسی را در بر می گیرد که در آخر الزّمان بر بخشی از سرزمینهای مشرق چیره می شوند.

از ابو اُمامَه روایت شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه و سلّم) فرمود:

در گروه مردم من (مسلمانان) ترساننده ای خاهد بود؛ پس، مردم به دانشمندانشان می رسند که ناگهان ایشان بوزینگان و خوکان شده اند(27).

بنا بر آن چه هویداست، مراد از «ترساننده ای» در این روایت، نخستین ترساننده است که در رمضان روی می دهد، و آن، صدایی سخت است که در پی فروافتادن شهابی بزرگ از آسمان در مشرق زمین شنیده می شود، هنگام برآمدن خُرشید در مکّه، در صبح روز جمعه نیمۀ ماه رمضان سالی که امام مهدی(علیه السّلام) در آن به پا برمی خیزد.

جعفر گفته است که شنیدم مالک پسر دینار می گفت:

در آخر الزّمان بادها و تاریکی ای خاهند بود؛ پس، مردم به دانشمندانشان پناه می برند و آنان را زشت گردیده می یابند(28).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه مالک تابعی پسر دینار آن را به وی نسبت نداده است.

یادکردن خبر شورش دجّال و ویژگی وی ... کعب گفته است:

و نشانۀ شورش اش آن است که بادی مانند باد قوم عاد بوَزَد، صدایی بلند و بزرگ مانند صدای بلند قوم صالح شنیده شود و زشت کردنی مانند زشت کردن اصحاب رَس باشد، و آن، هنگامی است که مردم فرمان دادن به کار نیک و بازداشتن از کار زشت را رها کنند. پس، هر گاه ریختن خونها را آغاز کنند، ربا را حلال بدانند، ساختمان را برافرازند، مستی آوران را بنوشند، مردان به مردان و زنان به زنان بسنده کنند، پس، در آن هنگام، دجّال از سوی مشرق برمی شورد..(29).

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه کعب الأحبار تابعی آن را به وی نسبت نداده است.

محمّد پسر مُسْلِم گفت: مردی از ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) پرسید: کی قائم شما آشکار می‏شود؟ فرمود:

هنگامی که گمراهی بسیار و راهنمایی اندک شود، برگشتن از حق و تباهی فراوان و درستی و راستی کم شوند، مردان به مردان و زنان به زنان بسنده کنند، فقیهان به دنیا و بیشتر مردمان به شعرها و شاعران گرایند، گروهی از نوآوران در دین زشت گردند، به‏ گونه ای که بوزینگانی و خوکانی شوند...(30).

طَیّار از ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) روایت کرده است:

در بارۀ گفتار خداوند(عزّ و جلّ): «به زودی نشانه هایمان را در گوشه و کناره ها و در جانهایشان به آنان می نمایانیم تا برای ایشان روشن شود که آن حق است»(31)، فرمود: فروبردنی، زشت کردنی و سنگباران کردنی اند. گفت: گفتم: «تا برای ایشان روشن شود»؟ فرمود: این را رها کن، آن، قیام قائم است(32).

مراد امام صادق(علیه السّلام) از سخنش: «این را رها کن» همان رهاکردن پرسش از تفسیر گفتار خداوند(عزّ و جلّ): «تا برای ایشان روشن شود» است که به بنی اُمیّه و پیروانشان اشاره دارد، و آن برای این است که امام همروزگار با برخی فرمانروایان اَمَوی بود، پس، از تفسیر این گفتار روی گردانید و روش پنهان ورزی را در پیش گرفت، و «آن» اشاره دارد به گفتار خداوند: «آن حق است».

ابو بَصِیر از ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) روایت کرده و گفته است:

از او در بارۀ گفتار خداوند(عزّ و جلّ): «به زودی نشانه هایمان را در گوشه و کناره ها و در جانهایشان به آنان می نمایانیم تا برای ایشان روشن شود که آن حق است»(33)
پرسیدم؟ فرمود: به آنان در جانهایشان زشت گردیدن را می نمایاند، و به آنان در گوشه و کناره ها فروریختن گوشه و کناره ها بر ایشان را می نمایاند؛ پس، توانایی خداوند(عزّ و جلّ) را در جانهایشان و در گوشه و کناره ها می بینند. به او گفتم: «تا برای ایشان روشن شود که آن حق است»؟ فرمود: شورش قائم همان حقِّ از نزد خداوند(عزّ و جلّ) می باشد که مردم آن را می بینند و گریزناپذیر است(34).

مقصود از «فروریختن گوشه و کناره ها بر آنان»، فروریختن گوشه و کناره های آسمان و زمین بر مردم است، و این شکنجه ای است که اندکی پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام) فرود می آید، یا با پرتاب کردن سنگها و شهابهای آسمانی بر برخی سرزمینها مانند بغداد، بصره، ری، سیستان و خراسان، یا با فروبردن زمین در برخی بخشها مانند بغداد، بصره، حَرَسْتای دمشق و بَیْدای مدینه.

 

علی پسر ابو حَمْزَه از ابو حسن موسی -کاظم-(علیه السّلام) روایت کرده است:

در بارۀ گفتار او(جلّ قائلاً): «به زودی نشانه هایمان را در گوشه و کناره ها و در جانهایشان به آنان می نمایانیم تا برای ایشان روشن شود که او حق است»(35)، فرمود: شکنجه ها در گوشه و کناره ها و زشت کردن در دشمنان حق اند(36).

 

روی دادن مسخ در بصره

از اَنَس پسر مالک روایت شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه و سلّم) فرمود:

ای انس کوچولو، بی گمان، پس از من مسلمانان شهرهایی می سازند(37). از آن شهرهایی که می سازند، شهری است که به آن «بصره» گفته می شود. پس، اگر تو به آن جا رفتی، بپرهیز از رودش، بازارش و دروازۀ پادشاهش؛ زیرا بی گمان، به زودی در آن شهر فروبردنی، زشت کردنی و سنگباران کردنی خاهد بود. نشانۀ آن زمان این است که در آن، برابری بمیرد، برگشتن از حق آشکار، زنا بسیار و گواهی دروغ پخش شود(38).

هنگامی که امیر مؤمنان -علی(علیه السّلام)- از کار جنگ با جَمَلیها(39) دست کشید ... فرمود:

ای بصریها، ای زیندگان سرزمین زیر و رو شده که با زیندگانش سه بار زیر و رو شده است، و بر خداوند است که چهارمین را به پایان رساند ... ای پسر جارود. بله، خونخاهیهای(40) بزرگی اند که از آنهاست گروه هوادارانی که برخی دیگری را می کشند، و از آنهاست آشوبی که مایۀ ویران رها کردن فرودگاهها، ویران شدن خانه ها، دست یازیدن به داراییها، کشتن مردانی و در بند کردن زنانی خاهد بود که سربریده می شوند، سر بریده شدنی؛ ای وای کار آنها سخنی شگفت است ... کشته می شود کسی که می کشد و می گریزد شتابان و ترسان کسی که با شتاب و ترس می گریزاند. سپس تکان دادنی سخت و آن گاه سنگباران کردنی و سپس فروبردنی و آن گاه زشت کردنی و آن گاه گرسنگی خاکستری و سپس مرگ سبز(41) خاهد بود، و آن، فرورفتن در آب است ...(42).

 

روی دادن مسخ در بغداد

از حُذَیْفَه روایت شده است که رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

در زَوْرا نبردی است. گفتند: ای فرستادۀ خدا، زورا چیست؟ فرمود: شهری در مشرق، میان رودهاست که بدترین مردمان خدا و بسیارزورگویانی از گروه مردمان من (مسلمانان) در آن جای می گیرند، و با چهار گونه از شکنجه ها شکنجه می شود(43): با شمشیر، فروبردن، سنگباران کردن و زشت کردن(44).

مقصود از «زَوْرا» در این روایت، زورای کهن یا شهر بغداد، پایتخت عراق، است، و «رودها» همان دجله و فرات و شاخه های آن دو می باشند.

در کتاب ابو حُذَیْفَه، از مُقاتِل روایت شده است که وی گفت:

پس از مرگ ضَحّاک، در کتابهای گردآوری شده نزدش، در بارۀ گفتار خداوند(عزّ و جلّ): «و هیچ آبادی ای نیست، مگر آن که ما پیش از روز قیامت نابودگر یا شکنجه کنندۀ آن می باشیم، شکنجه ای سخت؛ آن، در کتاب نوشته شده بود»(45)، خانده ام: ... نابودی زورا با بادی ماندگار که از آن جا می گذرد، خاهد بود؛ پس زیندگانش صبح می کنند، در حالی که بوزینگان و خوکان اند...(46).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه ضَحّاک خراسانی تابعی پسر مُزاحِم آن را به وی نسبت نداده است.

بدان که مراد از «روز قیامت» در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، روز قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.

مقصود از «کتاب» در این جا، لوح محفوظ، و «زورا» همان زورای کهن یا شهر بغداد است، و «بادی ماندگار» همان تندبادی سرخ می باشد که سه روز پایدار می شود، و در پی برآمدن بزرگ ستاره ای دنباله دار که «گیسوی شیطان» نامیده می شود، در ماه رمضان سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) می وزد. 

از ابن عبّاس روایت شده است که گفت:

بادی سرخ در زورا برمی خیزد که مردم آن را نمی شناسند؛ پس، به دانشمندانشان پناه می برند و آنان را در حالی می یابند که بوزینگان و خوکانی گردیده اند که چهره هایشان سیاه و چشمهایشان آبی شده است(47).

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه عبدالله صحابی پسر عبّاس آن را به وی نسبت نداده است.مراد از «زورا» در این جا، زورای کهن یا شهر بغداد است.

امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در بیان نشانه های قیام قائم(علیه السّلام)، فرمود:

گروههای مردم، بهوش که بی گمان، هر گاه سفیانی آشکار شود، برای وی نبردهایی بزرگ خاهند بود ... سفیانی سوی [زورا](48) فرود می آید و از آنان(49) شست هزار تن را می کشد، و بی گمان، در آن جا گنجهای قارون اند، و برای آن جا، پس از فروبردن، سنگباران کردن و زشت کردن، دگرگونیهایی بزرگ خاهند بود، و در فرورفتن در زمین از میخ آهنین در زمین سست(50) شتابانتر می باشد(51).

«سُفْیانِی» همان عُثْمان شامی پسر عَنْبَسَه، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوِی از نژاد ابو سفیان در آخر الزّمان می باشد که در ماه صفر سالی که پیش از سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) است، رهبری برخی جنبشهایی را که پیشتر در سوریه آغازیده شده بودند، می پذیرد، و در ماه رجب در درۀ خشک در سُوَیْدا برمی شورد، و در ماه رمضان بر دمشق و سپس بر بیشتر سرزمینهای شام چیره می شود، و سپاهش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یورش می برد.

مقصود از «زورا» در این جا همان زورای کهن یا شهر بغداد می باشد، و «قارون» مردی نابخشنده و بسیاردارا از بنی اسرائیل بود که با خداوند و پیامبرش موسی(علیه السّلام) دشمنی کرد. پس، خداوند او و خانه و گنجهایش را با زمین لرزه ای سخت در زمین فرو برد، و یافت شدن گنج قارون در زورا اشاره به بودن اندوخته های بسیار از داراییها در بغداد در آخر الزّمان است.

روی دادن مسخ در تهران

از دو روایت که در پی می آیند، روی دادن شکنجۀ زشت کردن، در شهر ری یا تهران کنونی، پایتخت ایران، را بهره می گیریم. از اَعْمَش روایت شده است که جعفر پسر محمّد(علیهما السّلام) فرمود:

... زیندگان شهری که «ری» خانده می شود، آنان دشمنان خدا، دشمنان فرستادۀ او و دشمنان خاندان وی اند، جنگ با خاندان رسول خدا(صلّی الله علیه و ‏آله) را جهاد، و داراییشان را دارایی آسان به دست آمده می دانند. پس، برای ایشان شکنجۀ خارشدن در زندگانی این جهان و جهان پسین می باشد، و برای ایشان شکنجه ای ماندگار است ...(52).

ابو بَصِیر گفته است: به ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) گفتم: گفتار او(عزّ و جلّ): «شکنجۀ خارشدن در زندگی این جهان...»(53)، آن شکنجۀ خارشدن در این جهان چیست؟ فرمود:

ای ابو بصیر، چه خاری ای خارتر از آن که مرد در خانه و سراپرده، کنار برادران و میان روزیخُرانش باشد که ناگهان خانواده اش بر او گریبان چاک داده و سخت فریاد کشیده باشند. مردم می گویند: این چیست؟! گفته می شود: آن کس اکنون زشت گردید. گفتم: پیش از قیام قائم(علیه السّلام) یا پس از آن است؟ فرمود: نه، بلکه پیش از آن است(54).

 

روی دادن مسخ در بیدای مدینه

از جابر پسر یزید جُعْفِی روایت شده است که ابو جعفر محمّد باقر پسر علی(علیهما السّلام) فرمود:

... سفیانی سپاهی را سوی مدینه می فرستد؛ پس، مهدی از آن جا سوی مکّه می کوچد و به فرماندۀ سپاه سفیانی خبر می رسد که مهدی سوی مکّه رفته است. پس، سپاهی را در پی او می فرستد، ولی به وی نمی رسد، تا آن که درون مکّه می رود، در حالی که بر روش موسی پسر عِمْران(علیه السّلام) ترسان و چشم به راه است. فرمود: پس، فرماندۀ سپاه سفیانی در بَیْدا فرود می آید، و فریادگری از آسمان فریاد می زند: «ای بیدا، گروه را نابود کن»؛ پس، فرو برده می شوند، و از آنان رهایی نمی یابد، مگر سه تنی که خداوند گونه هایشان را به پشت گردنهایشان برمی گرداند، و اینان از کلبیها می باشند، و در بارۀ ایشان این آیه فرو فرستاده شده است: «ای کسانی که کتاب داده شدید، به آن چه ما آن را فرو فرستادیم ایمان آورید، در حالی که آن چه را با شماست، پذیرا می باشد، پیش از آن که چهره هایی را پاک کرده و آنها را به پشتهایشان برگردانیم»(55)...(56).

«بَیْدا» در روزگاران کهن زمینی بیابان در جنوب مدینه بر راه مکّه بود، و امروزه، درون آبادی شهر مدینه شده است(57).«کلبیها» از قبیله های عربی مشهوری اند که از شبه جزیرۀ عربی درون شام رفتند و در سرزمینهایش جای گرفتند، و معاویه با دختر بَحْدَل کلبی میسون ازدواج کرد و یزید(لعنه الله) از وی زاده شد، و نسبت سفیانی از سوی داییهایش به کلب می رسد، و کلبیها همواره پشتیبان ارتشیِ بنی اُمیّه و دست زورمندشان در دوران فرمانرواییشان بودند(58).

مراد از «کتاب» در این آیۀ شریف همان تورات و انجیل، و «آن چه ما آن را فرو فرستادیم»، قرآن کریم است، و از سخن امام باقر(علیه السّلام) و آیۀ شریف هویدا می شود که اگر یهودیان و مسیحیان پیش از آن که سپاه سفیانی در بیدا فرو برده شوند و برخی از آنان زشت گردند، قرآن و دین اسلام را باور نکنند، پس از قیام امام مهدی(علیه السّلام) و فرود عیسی مسیح(علیه السّلام)، پشیمان و زیانکار خاهند شد.

از جابر روایت شده است که ابو جعفر [باقر(علیه السّلام)](59) فرمود:

هر گاه خبر کشتن انسان پاک به سفیانی برسد، و او آن کسی می باشد که بر زیانش فرمان داده شده است، تودۀ مسلمانان، از حرم رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) سوی حرم خداوند(تعالی) در مکّه، با شتاب و ترس می گریزند. پس، هنگامی که خبر آن رویداد به وی رسید، سربازانی را سوی مدینه می فرستد که بر آنان مردی از کلبیها می باشد، تا آن که به بیدا رسیدند، فرو برده می شوند، رهایی نمی یابد از ایشان جز دو مرد از کلبیان که نامشان وَبَر و وَبِیر است و چهره هایشان به پشت گردنشان برمی گردد(60).

شایان یادآوری است که این روایت در کتاب الفتن دو بخش شده بود، و ما آن دو را برای فراگیرشدن بهره اش، به هم پیوند دادیم و روایت را به گونۀ درستش در این جا نقل کردیم.

«انسان پاک» -نَفْس زَکِیَّه- همان فرستادۀ امام مهدی(علیه السّلام) سوی مکّیان، کمی پیش از قیامش می باشد.

از ابو قَبِیل روایت شده است که گفت:

رهایی نمی یابد از آنان جز بَشِیر (مژده دهنده) و نَذِیر (هشدار دهنده)؛ ولی بشیر، پس بی گمان، وی نزد مهدی و همراهانش می آید و آنان را به آن چه از کارشان بود، آگاه می کند، و گواه آن در چهره اش می باشد که خداوند رویش را سوی پشت گردنش برگردانده است، پس، آن را می پذیرند، برای آن چه از دگرگونی چهره اش می بینند و می دانند که گروه فرو برده شده اند، و دومین مانند آن است که خداوند چهره اش را به پشت سرش برگردانده است، پس، نزد سفیانی می آید و او را به آن چه در همراهانش فرود آمده است، آگاه می کند، پس، آن را می پذیرد و می داند که آن حق است، برای آن نشان که در وی می بیند، و آن دو از کلبیها می باشند(61).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه ابو قَبِیل مَعَافِرِی تابعی آن را به وی نسبت نداده است.

 

روی دادن مسخ میان لشکریان دجّال

در برخی کتابها خبری یافت می شود که زشت گردیدن گروه بسیاری از لشکریان دجّال یک چشم پیش از فرود آمدن عیسی مسیح(علیه السّلام) سوی زمین را می رساند: 

«گفته می شود: بی گمان، مهدی سوی کارزار دجّال می رود و بر سرش عمامۀ رسول خدا(صلَّى الله علیه و سلَّم) است، عمامه ای سفید. پس، رویاروی می شوند و  کارزار می کنند، کارزاری سخت، و از همراهان دجّال سی هزار تن را می کشد، و دجّال و کسانی که با وی می باشند، سوی بیت المقدس شکست می خُرَند. پس، خداوند(تعالى) زمین را به نگاه داشتن اسبانشان فرمان می دهد، سپس خداوند(تعالى) بادی سرخ را بر آنان می فرستد، و از ایشان چهل هزار تن نابود می شوند. سپس مهدی در جستجوی وی می رود و از لشکرش نزدیک پنجاه هزار تن را می یابد و نشانه ها و کارهای فراتر از توان را به آنان نشان می دهد و ایشان را به ایمان فرا می خاند، پس، ایمان نمی آورند، و خدا آنان را بوزینگان و خوکان می گرداند. سپس خداوند(عزّ و جلّ) به جبرائیل فرمان می دهد که عیسی(علیهما السّلام) را سوی زمین فرود بیاورد... »(62).

 

سرنوشت مسخ شدگان

از روایات اسلامی که در بارۀ زشت گردیدگان آمده اند، بهره می گیریم که آنان نمی خُرَند و نمی آشامند و بیش از سه روز نمی مانند و برایشان فرزند و پشتی نیست.
 
از عبدالله پسر عُمَر روایت شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه و سلّم) فرمود:

هرگز گروه مردمی زشت نگردیده است که برایش فرزندی باشد(63).

اُمُّ سَلَمَه گفت که از رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) در بارۀ کسی که زشت گردیده است، پرسیدم، آیا برای او فرزندی می باشد؟ فرمود:

هرگز کسی زشت نگردیده است که برایش فرزندی و پشتی باشد(64).

ابن عبّاس گفته است:

هرگز زشت گردیده ای بیش از سه روز زندگی نکرده است، و نمی خُرَد و نمی نوشد(65).

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه عبدالله صحابی پسر عبّاس آن را به وی نسبت نداده است.

از علی پسر محمّد پسر جَهْم روایت شده است که رضا علی پسر موسی(علیهما السّلام) فرمود:

... بی گمان، زشت گردیدگان بیش از سه روز نمانده اند تا آن که مردند، و چیزی از آنان زاده نشده است، و امروزه زشت گردیده ای بر روی زمین نیست...(66).

 

 

در پایان یادآوری می کنیم، چنان که پیامبر و خاندانش(صلوات الله علیهم) خبر داده اند، بی گمان، گناهان و نافرمانیهای گوناگون، میان مردم، به ویژه مسلمانان، پدیدار شده اند، و گمانی نیست در این که شکنجه های یادشده به زودی فرود می آیند، و از خدای متعالی می خاهیم که در قیام امام مهدی(علیه السّلام) و بهسازی کارهای جهان شتاب ورزد.
------------------------------------------------------- 

1. قرآن کریم، سورۀ اعراف، آیۀ 163 و 6-165 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
2. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
3. بحار الأنوار، ج 10، ص 233، ب 15، ذیل ش 3، با نقل از: الفصول المختارة (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
4. الموسوعة الحرّة «ویکیبیدیا»، درگاه «بنو إسرائیل»، با حذف و تصرّف (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
5. سنن ابن ماجه، ص 906، کتاب فتن، ب 29، ح 4059 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
6. مسند أبی یعلی، ج 7، ص 36، ح 3945 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).   
7. صحیح ابن حبّان، ج 15، ص 162، ح 6759 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).  
8. در همۀ نسخه های چاپی الفتن نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «أعاد» یافت می شود که به «عاد» اصلاح و ترجمه گردید.
9. الفتن، ص 7-416، جزء 9، دنبالۀ ح 1351 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
10. سنن الترمذیّ، ج 4، ص 1-90، کتاب فتن، ب 38، ح 2219 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
11. سنن ابن ماجه، ص 894، کتاب فتن، ب 22، ح 4020 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
12. گاهی برای این و گاهی برای آن باشد.
13. بر پایۀ آیین اسلام، بلندکردن صداها در مساجد، جز در اذان، جایز نیست.
14. بر پایۀ آیین اسلام، پوشیدن جامه های ابریشمی برای مرد مسلمان جایز نیست، و همچنین برای وی روا نیست که بر ابریشم بنشیند یا بخابد و یا آن را روی خُد بکشد.  
15. إرشاد القلوب، ج 1، ص 150، ب 18 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).   
16. در همۀ نسخه های چاپی مسند أبی داود الطیالسیّ نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «حاصباً» یافت می شود که به «حاصب» اصلاح و ترجمه گردید.
17. میان دو کروشه از افزوده های ما است.
18. در همۀ نسخه های چاپی مسند أبی داود الطیالسیّ نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «فیها» یافت می شود که به «منها» اصلاح و ترجمه گردید.
19. میان دو کروشه از افزوده های ما است.
20. مسند أبی داود الطیالسیّ، ج 2، ص 7-456، ح 1233 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
21. قرآن کریم، سورۀ ذاریات، آیۀ 41 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
22. جامع البیان فی تأویل القرآن، ج 22، ص 433 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
23. میان دو کروشه از افزوده های ما است.
24. کتاب العلوم (أمالی أحمد ابن عیسى)، جزء 4، 9-268، کتاب تحریم مسکر، باب ما ذکر فی الغناء و النوح و أشباههما (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
25. بنگرید: حلیة الأولیاء، ج 3، جزء 5، ص 192 .
26. الملاحم، ص 276، ب 35، ح 220 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
27. نوادر الأُصول فی معرفة أحادیث الرسول، ج 2، ص 196، اصل 150 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
28. حلیة الأولیاء، ج 1، جزء 2، ص 382 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
29. نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج 14، ص 275، با نقل از: قصص الأنبیاء کسائی.
30. مختصر إثبات الرجعة، ح 16، نشریافته در مجلّۀ: تراثنا، سال 2، ش 4، ص ص 8- 457 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
31. قرآن کریم، سورۀ فصّلت، آیۀ 53 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
32. روضة الکافی، ج 8، ص 119، ح 181 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
33. قرآن کریم، سورۀ فصّلت، آیۀ 53 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
34. روضة الکافی، ج 8، ص 257، ح 575 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
35. قرآن کریم، سورۀ فصّلت، آیۀ 53 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
36. الإرشاد، ج 2، ص 373 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
37. در همۀ نسخه های چاپی المعجم الأوسط نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «یتمصّرون» یافت می شود که به «یمصّرون» اصلاح و ترجمه گردید.
38. المعجم الأوسط، ج 6، ص 167، ح 6095 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
39. جنگ جَمَل همان نبردی مشهور است که میان سپاه امام علی(علیه السّلام) و سپاه عایشه که در کجاوه ای بر روی جَمَلی (شتری نر) سوار شد با فرماندهی طَلْحَة و زُبَیْر، در سرزمین بصره، در سال 36 هـ.ق، روی داده است (بهره گرفته شده از: برخی منابع).  
40. در همۀ نسخه های چاپی بحار الأنوار نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «تارات» یافت می شود که به «ثأرات» اصلاح و ترجمه گردید. 
41. در همۀ نسخه های چاپی بحار الأنوار نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «الأحمر» یافت می شود که به «الأخضر» اصلاح و ترجمه گردید.

42. بحار الأنوار، ج 32، ص 6-253، ب 4، ح 199، با نقل از: شرح نهج البلاغة، میثم بحرانی (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
43. در همۀ نسخه های چاپی السنن الواردة فی الفتن نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «تقذف» یافت می شود که به «تعذّب» اصلاح و ترجمه گردید.
44. السنن الواردة فی الفتن، ص 269، جزء 5، ب 103، ح 597 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی). 
45. قرآن کریم، سورۀ اسراء، آیۀ 58 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
46. البدء و التاریخ، جزء 4، ص 3-102، ف 13 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
47. التشریف بالمنن، ص 283، فتن سُلَیْلی، ب 73، ح 410 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).  
48. میان دو کروشه از افزوده های ما است.
49. ضمیر در گفتار امام علی(علیه السّلام): «از آنان» به «مردان زورا و زیندگانش» برمی گردد.
50. در همۀ نسخه های چاپی إلزام الناصب نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «أرض الرجف» یافت می شود که به «الأرض الرخوة» اصلاح و ترجمه گردید.
51. إلزام الناصب، ج 2، ص 163، خطبۀ بیان 1 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
52. الخصال، ص 7-506، أبواب ستّه عشر، ح 4 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).  
53. قرآن کریم، سورۀ فصّلت، آیۀ 16 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).  
54. الغیبة، نعمانی، ص 269، ب 14، ح 41 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی). 
55. قرآن کریم، سورۀ نساء، آیۀ 47 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
56. الغیبة، نعمانی، ص 289، ب 14، ح 67 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
57. بهره گرفته شده از: معجم معالم الحجاز، ج 1، جزء 2، ص 3-242، درگاه «البَیْداء».
58. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
59. میان دو کروشه از افزوده های ما است.
60. الفتن، ص 228، جزء 5، ح 899 و الفتن، ص 229، جزء 5، ح 900 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
61. الفتن، ص 229، الجزء 5، ح 901 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
62. عقد الدرر، ص 351، ب 12، ف 2، با نقل از: قصص الأنبیاء کسائی (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
63. المعجم الأوسط، ج 1، ص 97، ح 297 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).  
64. مسند أبی یعلی، ج 12، ص 403، ح 6967 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
65. حیاة الحیوان الکبری، ج 2، ص 333 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
66. عیون أخبار الرضا، ج 2، ص 245 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

✔️برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی