یمن در آخرالزمان (تحولات جدید در یمن نشانه ی چیست؟ عبد ربّه منصور هادی از یمن گریخت !)
جغرافیای یمن
یَمَن کشوری در خاورمیانه و پایانۀ جنوب غربی قارّۀ آسیاست، و بخشی از شبه جزیرۀ عربی را فرا می گیرد، واز شمال به عربستان سعودی و از جنوب به دریای عرب و خلیج عَدَن و از غرب به دریای سرخ و از شرق به عُمان می رسد(1).
یمنیها گرامیان نزد خدا و رسولش(صلّی الله علیه وآله)
بی گمان، یمن همواره گاهوارۀ پرورش انسانهایی شایسته و پارسا چون اُوَیْس قَرَنِی بوده است، و یمنیها، بر اثر ایمان و پرهیزگاری، گروهی گرامی نزد خداوند و فرستاده اش می باشند، و چنان که ایشان در آغازۀ پیدایش دین اسلام، در پذیرش آن و یاری پیامبر(صلّی الله علیه وآله) و سفارش شدۀ وی امام علی(علیه السّلام) شتاب ورزیدند، در آخرالزّمان در پیوستن به امام مهدی(علیه السّلام) و یاری کردنش بر دیگر مردمان پیشی می گیرند(2).
شایان یادآوری است، برخی یمنیها از گذشته هوادار امام علی(علیه السّلام) بودند، و در گزینش وی در جایگاه خلیفۀ چهارم مسلمانان، نقشی بنیادین داشتند، و از نخستین کسانی بودند که در مدینه با علی(علیه السّلام) پیمان بستند، و با وی، در دو فتنۀ جَمَل و صِفَّین، ضدّ باطل جنگیدند.
از علی پسر ابو طالب(علیه السّلام) روایت شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه وآله) فرمود:
هر کس یمنیها را دوست بدارد، بی گمان، من را دوست داشته است،
و هر کس با یمنیها دشمنی ورزد، بی گمان، با من دشمنی ورزیده است(3).
از جابِر روایت شده است که ابو جعفر -باقر-(علیه السّلام) گفت: ... رسول خدا(صلّی الله علیه وآله) فرمود:
... مردان یمنی با فضیلتترند. ایمان (باور) یمنی
و حکمت (دانش استوار) یمنی است...(4).
از مَعاذ نقل شده است که می گفت: رسول خدا(صلّی الله علیه وسلّم) من را سوی یمن فرستاد و فرمود:
... بی گمان، تو را سوی گروهی فرستادم که
دلهایشان نازک است، و بر سر حق دو بار می جنگند...(5).
جابر پسر عبدالله انصاری گفت که فرستادگانی یمنی نزد رسول خدا(صلّی الله علیه وآله) آمدند ...، فرمود:
گروهی اند که دلهایشان نازک و ایمانشان استوار می باشد. منصور که میان
هفتاد هزار نفر برمی شورد، از ایشان است؛ جانشینِ من و جانشینِ سفارش
شدۀ من را یاری می کند، و بندهای شمشیرهایشان از چرم است...(6).
مقصود پیامبر(صلّی الله علیه وآله) از «سفارش شدۀ من»، امام علی(علیه السّلام)، و مراد وی از «جانشینِ من» و «جانشینِ سفارش شدۀ من»، امام مهدی(علیه السّلام) است.
کَعْب گفته است:
فرماندهان مهدی بهترین مردم اند، [و](7) یاوران و هم پیمانانش
برخی از کوفیان و یمنیها و جایگزینان شایستۀ شام اند…(8).
نیز از کعب روایت شده است که گفت:
... برای خدای متعالی در یمن دو گنج می باشد؛ یکی از آن دو را
روز [نبرد](9) یَرْموک آورد، در حالی که اَزْدیها دو سوم مردم بودند،
و دیگری را روز نبرد خونین بزرگ می آورد که هفتاد هزار تن اند،
و بندهای شمشیرهایشان از چرم(10) است(11).
نبرد یرموک همان درگیری شش روزه ای است که میان عربها و امپراتوری روم شرقی، نزدیک رودخانۀ یرموک در اردن، در سال ۱۵ هـ.ق برابر ۶۳۶ م، روی داد و به پیروزی مسلمانان انجامید، و ایشان، یک سال پس از این جنگ، بیت المقدس را در تنگنا افکندند. برخی تاریخ نویسان، شمار رزم آوران عرب در نبرد یرموک را 30 هزار تن و شمار رومیها را چندین برابر آنان یاد کرده اند.
قبیلۀ اَزْد از قبایل بزرگ عرب ساکن منطقۀ مآرب یمن، در جنوب شبه جزیرۀ عربی بود که شاخه های گوناگونی، مانند اَوْس، خَزْرَج، خُزاعَه، غَسّان و دَوْس را در بر می گرفت. ازدیها نزدیک سدۀ نخست و دوم میلادی، کم کم سوی شمال شبه جزیرۀ عربی کوچیدند و در مناطق گوناگون آن جای گرفتند. پس از آشکارشدن دین اسلام، برای مردمان قبیلۀ ازد، در کشورگشاییها و رواج اسلام، نقشهایی بنیادین و بزرگ داشتند.(12)
مراد از «نبرد خونین بزرگ» در این حدیث، همان جنگ خونین بزرگی است که در آخرالزّمان، میان گروه حق با رهبری مهدی(علیه السّلام) و گروه باطل با رهبری سفیانی، روی می دهد، و گمانی نیست در اینکه یمانیها در این درگیری نقشی بزرگ دارند.
بلاهای فرود آینده بر یمن
بر پایۀ روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان، ساکنان یمن، پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام)، دچار برخی گرفتاریهای سخت می شوند؛ مانند ستم پادشاه، درگیری میان مردم و سپاهیان، یورش ملخها بر کشتزارها، شعله ورشدن آتشهایی بزرگ بر اثر ترکیدن برخی آتش فشانها و بسته شدن راهها.
مَعاذ پسر جَبَل گفته است:
از یمن بیرون بروید پیش از پاره شدن رشته، مرادش راه است،
و پیش از آنکه برای شما توشه ای مگر ملخها نباشد،
و پیش از آنکه آتشی شما را سوی شام براند(13).
این روایت به رخدادن سه رویداد مهم در یمن در آخرالزّمان اشاره می کند: بسته شدن راههای پیونددهنده بین یمن و دیگر کشورها بر اثر جنگ و ناامنی، یورش ملخها بر کشتزارهای یمن که مایۀ نایابی خوراک و گرسنگی می شود، وشعله ورشدن آتشهایی بزرگ بر اثر ترکیدن برخی آتش فشانهای یافت شده در یمن که یمنیها را سوی شام می کوچاند، و گمانی نیست در اینکه کمی پیش از آغاز این جوششهای آتش فشانی یا هنگام روی دادن آنها، صداهایی مانند رعد و زلزله هایی بزرگ و ویرانگر پدید می آیند که سرزمین یمن را سخت می لرزانند و ساکنانش را می ترسانند.
از حُذَیْفَه پسر یَمان نقل شده است که پیامبر(صلّی الله علیه وسلّم) فرمود:
... ویرانی یمن از ملخها است...(14).
پوشیده نیست که خاستگاه این ملخهای یورشگر بر یمن افریقا می باشد، و آنها از دریای سرخ می گذرند و به این سرزمین یا سرزمینهای حجاز و شام می آیند.
قَتادَه از سعید پسر مُسَیِّب روایت کرده است که وی از امیر مؤمنان(علیه السّلام) در بارۀ سخن او (خدای) متعالی: «هیچ آبادی ای نیست، مگر آنکه ما آن را پیش از روز قیامت نابود یا گرفتار می کنیم»(15)، پرسید(16)، فرمود:
ویران می شود ... یمن از ملخها و پادشاه...(17).
بدان که بی گمان، مراد از «روز قیامت»، در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، همان روز قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.
چنین می نماید، مقصود از «پادشاه» در این حدیث، همان منصور قحطانی باشد که پیش از قیام منصور حسینی یمانی در یمن زمامداری می کند.
امام علی پسر ابو طالب(علیهما السّلام)، در بیان نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، فرمود:
... هنگامی که ... سپاهیان و یمنیها بر سر زمامداری درگیر شوند...(18).
چنان که هویداست، مقصود از سپاهیان در این حدیث، همان نیروهای سپاه منصور قحطانی می باشند، و گمانی نیست در اینکه درگیریِ میان مردم یمن و این سپاهیان مایۀ کشتار و ویرانی در یمن می شود.
شایستۀ یادآوری است، در برخی کتابهای حدیث روایاتی یافت می شوند که از چیره شدن حَبَشیان بر یمن و ویران شدن این سرزمین با دستان آنان در آخرالزمان خبر می دهند؛ پس بی گمان، این روایات اگر از ساخته های راویان نباشند، می توانند به روی دادن این دو رویداد در یمن در زمانهای گذشته اشاره کنند؛ با توجّه به آنکه بی گمان، از روزگاران کهن، میان حبشه و شبه جزیرۀ عربی، بر دو سوی دریای سرخ، درگیری بود، و در برخی زمانها زمامداران حبشه بر یمن و حجاز یورش می بردند؛ چنان که أَبْرَهَه، پیش از پدیدارشدن آیین اسلام، بر یمن چیره شد، و بر حجاز، با هدف ویران کردن کعبه، یورش برد، و داستانش شهرت دارد.
در کتاب ابو حُذَیْفَه، از مُقاتِل نقل شده است که گفت: پس از مرگ ضَحّاک، در کتابهای نگه داری شده نزد وی، در بارۀ سخن خدای عزیز و جلیل: «و هیچ آبادی ای نیست، مگر آنکه ما آن را پیش از روز قیامت نابود یا گرفتار می کنیم، گرفتاریِ سختی، و آن، در کتاب (لوح محفوظ) نگاشته شده بود»(19)، خوانده ام:
... ویرانی یمن از ملخها و حَبَشِیان است...(20).
مراد از «حَبَشِیان»، همان گروههای سیاه پوستِ ساکن سرزمینهای حبشه اند که اکنون کشورهای إِتْیوپی، اِرِیتْرِه، صُومالِی و جِیبُوتِی را در بر می گیرد.
امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در بیان رویدادهایی که پیش از قیام قائم(علیه السّلام) خواهند بود، فرمود:
... چیره شدن حبشه بر یمن...(21).
--------------------------------------------------------------------
1. با بهره گیری از: برخی منابع.
2. با بهره گیری از: برخی منابع.
3. کمال الدین، ص 490، جزء 2، ب 50، ح 2 (ترجمۀ نویسنده).
4. روضة الکافی، ج 8، ص 50، ح 27 (ترجمۀ نویسنده).
5. المسند، ج 8، ص 243، ح 22114 (ترجمۀ نویسنده).
6. الغیبة، نعمانی، ص 46، ب 2، ح 1 (ترجمۀ نویسنده).
7. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
8. الفتن ص 250، جزء 5، ح 977 (ترجمۀ نویسنده).
9. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
10. در همۀ نسخه های چاپیِ الفتن یافت شده نزد ما، در متن عربیِ حدیث، در اینجا «المَسَد» -پوست درخت خرما- یافت می شود که به «المَسْک» -چرم- اصلاح و ترجمه گردید؛ زیرا پوست درخت خرما در ساخت سلاح در آخرالزّمان کاربرد ندارد، و روی دادن لغزش در نوشتن دو واژۀ همانند «المسک» و «المسد» شگفت نیست.
11. الفتن، ص 306، جزء 6، ح 1178(ترجمۀ نویسنده).
12. با بهره گیری از: برخی منابع تاریخی.
13. الفتن، ص 427، جزء 9، ذیل ح 1359 (ترجمۀ نویسنده).
14. التذکرة، ص 50- 1349، باب خراب الأرض و البلاد قبل الشام (ترجمۀ نویسنده).
15. قرآن کریم، سورۀ اسراء، آیۀ 58 (ترجمۀ نویسنده).
16. در همۀ نسخه های چاپیِ مناقب آل أبی طالب یافت شده نزد ما، در متن عربیِ حدیث، در اینجا «سئل» یافت می شود که به «سأل» اصلاح و ترجمه گردید.
17. مناقب آل أبی طالب، ج 2، ص 312 (ترجمۀ نویسنده).
18. إلزام الناصب، ج ۲، ص 183، خطبۀ بیان 2 (ترجمۀ نویسنده).
19. قرآن کریم، سورۀ اسراء، آیۀ 58 (ترجمۀ نویسنده).
20. البدء و التاریخ، جزء 4، ص 3- 102، ف 13 (ترجمۀ نویسنده).
21. مناقب آل أبی طالب، ج 2، ص 309 (ترجمۀ نویسنده).
تحولات جدید در یمن نشانه ی چیست؟
چون یمانی موعودی که در صنعاء در رجب از سال ظهور امام مهدی(علیه السلام) قیام می کند و بر یمن چیره می شود و پرچم را به امام مهدی(علیه السّلام) می دهد، بنا بر روایات اسلامی، از تبار امام حسین(علیه السّلام) می باشد، و بی گمان، حوثیها از نژاد امام حسن(علیه السّلام) می باشند، می بینیم که این گروه در فتنه می افتند و به زمامداری در یمن نمی رسند، و برای همین، چنان که در احادیث اسلامی آمده است، به زودی بر یمنیها زمامداری ستمگر از قحطانیها با نام منصور چیره می شود که سپاهش را سوی شام می فرستد، و دور نیست که آن زمامدار همان عبدربّه منصور هادی باشد که در صنعا تحت نظر قرار داشت روز گذشته موفق شد پایتخت این کشور را به مقصد عدن ترک کند. گفته میشود او توانسته است به صورت ناشناس از محل خود گریخته و به جنوب یعنی جایی که طرفدارانش در آنجا حضور دارند، برود.
از زُرارَة پسر اَعْیَن نقل شده است که ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) فرمود: پناه برید به خدا از بدی سفیانی و دجّال و غیر آن دو از آشوبگران. گفته شد به او: ای پسر رسول خدا(صلّی الله علیه وآله وسلّم)، امّا دجّال، پس شناختیم او را و بی گمان، از درون احادیث شما چگونگی وی آشکار شده است. پس سفیانی و غیر او از آشوبگران چه کسانی اند، و چه می کنند؟ فرمود او (علیه السّلام):
نخستین کسی که از آنان (آشوبگران) برمی شورد، مردی است که به او اَصْهَب
پسر قیس گفته می شود؛ از سرزمینهای جزیره بیرون می آید و برای او چیرگی
سختی با کشتار و زخمی کردن مردم و ستمِ بسیار خواهد بود. سپس
جُرْهُمی از سرزمینهای شام برمی شورد، و قحطانی از سرزمینهای یمن
برمی شورد، و برای هر کدام از ایشان در زمامداریشان نیروی بسیاری است،
و از آنان بر زیندگان آن سرزمینها ستم و آشوب چیره می شود. پس، هنگامی
که ایشان در آن حال اند، [ناگهان](1) سمرقندی با پرچمهای سیاه از خراسان
و سفیانی از درۀ خشک از دره های شام بر آنان می شورند ... پس، قحطانی
نخستین کسی است که با سفیانی کارزار می کند و در هم می شکند و به
یمن باز می گردد و یمانی او را می کشد. سپس اصهب و جرهمی، پس از
جنگهای بسیار، از سفیانی می گریزند و سفیانی آن دو را دنبال می کند
و بر هر دویشان چیره می شود، و بر هر کسی که با او درگیر شود،
پیروز می گردد، مگر یمانی...(2).
اَصْهَب مَرْوانِی همان رهبر عراقیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد مَرْوان حِمار در آخرالزّمان است که پیش از سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، جنبش خود را از سرزمینهای جزیره(25) می آغازد، و در جمادی اوّل یا دوم همان سال بر عراق چیره می شود، و با شَیْصَبانِی هاشمی در کوفه پیمان می بندد، و سپاهش با فرماندهی عَوْف سُلَمِی با ایران می جنگد و بر سوریه یورش می برد.
-------------------------------------------------
1. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
2. مختصر إثبات الرجعة، ح 16، مندرج در مجلّۀ: تراثنا، سال 2، ش 4، ص 5- 454 (ترجمۀ نویسنده).