از احادیث اسلامی بهره گرفته میشود که عبدالّاههای سهگانه میان مسلمانان در آخرالزّمان فرمانروایی میکنند: نخستینشان، «عبدالّاه عبّاسی» واپسین پادشاهان سهگانۀ بنی عبّاس در مشرقزمین و مردی بلندجایگاه و ناتوان میباشد، و دومینشان، «عبدالّاه کِنْدِی» رهبر قیسیان، بربرها و سیاهان آفریقایی در لیبی و پیرامونش است که مردی لنگ و بسیاربد میباشد، و سومینشان «عبدالّاه سفیانی» رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان است که مردی بسیارکشتارگر و بسیارزورگو و زشترو و پلیدترین آفریده میباشد که هرگز خدا را نپرستیده است، و جنگهای بزرگی میان نیروهای این سه عبدالّاه در شام و جزیره و دیگرجاها روی میدهند.
چنین مینماید که هر سه رهبر یادشدۀ عبّاسی و کندی و سفیانی یا برخی از آنان نام راستینشان عبدالّاه نیست، بلکه آن، لقب یا نامی به کار گرفتهشده و جایگزین است که خُد را به آن مینامند و با آن، نام درست و چهرۀ راستینشان را از دیگران در برخی زمانها پنهان میکنند، و از روایات اسلامی هویدا میشود که عبدالّاه عبّاسی نامش از نامهای پیامبران است، و عبدالّاه کندی نامش عبدالرحمان و عبدالّاه سفیانی نامش عثمان میباشد، و از برخی احادیث اسلامی بهره گرفته میشود که عبدالّاه همان نام فرمانروای عبّاسی در آخرالزّمان است، و خداوند داناتر است.
شایان یادآوری است، با نگاه به آنکه چهار تن از رهبران عبّاسی نام «عبدالّاه» را بر دوش کشیدند: سفّاح، منصور، مأمون و مستعصم، برخی پژوهشگران و نویسندگان باور دارند که روایات اسلامیای که در بارۀ عبدالّاه عبّاسی آمدهاند، با عبدالّاه مستعصم که واپسین رهبران بنی عبّاس پس از بنی اُمیّه بود، سازگارند، ولی آشکار از آن روایات، اگر ساختگی نباشند، این است که مراد همان عبدالّاه عبّاسی واپسین رهبران بنی عبّاس در آخرالزّمان میباشد.
پیمانبستن با عبدالّاه عبّاسی، برکنارکردن وی و دوران فرمانرواییاش
از عَمّار ابن یاسِر روایت شده است که وی گفت:
بیگمان، دولت خاندان پیامبر شما در آخرالزّمان خاهد بود، و برای آن نشانههاییاند ... پس، هر گاه رومیان و ترکها بر شما بشورانند، و لشکرها بسیج شوند، و رهبر شما که داراییها را میاندوزد، بمیرد، و پس از او مردی ناتوان(۱) پادشاه شود که دو سالی(۲) پس از پیمان بستهشدن با وی برکنار میگردد، و نابودی پادشاهی آنان از جایی میآید که پدیدار شد، و ترکها و رومیان با هم ناسازگاری میکنند، و جنگها در زمین فراوان میشوند ... و سه تن در شام پدیدار میشوند که همۀ آنان خاستار پادشاهیاند: مردی ابقع، مردی اصهب و مردی از خاندان ابو سفیان که میان کلبیها برمیشورد، و مردم را در دمشق در تنگنا میاندازد(۳)، و مغربیها(۴) سوی مصر میروند؛ پس، هر گاه درون آنجا بروند، همان، نشانۀ [شورش](۵) سفیانی است، و پیش از آن، کسی که به خاندان محمّد(علیهمالسّلام) فرا میخاند، برمیشورد، و ترکان در جزیره(۶) فرود میآیند، و رومیان در فلسطین فرود میآیند، و عبدالّاه عبدالّاه را دنبال میکند(۷) تا آنکه سربازانشان در قَرْقِیسِیا بر سر رودخانه رویاروی میشوند، و کارزاری بزرگ خاهد بود، و زمامدار مغرب میرود و مردان را میکشد و زنان را در بند میکند ... پس، فریادگری از آسمان بانگ میزند: ای مردم، بیگمان، فرماندۀ شما فلانی است، و آن، همان مهدی است که زمین را از دادن بهرۀ هر کس و برابری پر میکند، چنانکه از ستمورزی و برگشتن از راستی لبریز شده است.(۸)
چنین مینماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّىالّاهعلیهوآله) باشد، اگرچه عمّار ابن یاسر صحابی آن را به وی نسبت نداده است.
بدان که مراد از «رومیان» در بسیاری از روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان، اروپاییان و گروههایی از آمریکاییانی میباشند که از فرزندان رومیاناند، و مقصود از «ترکها» در بسیاری از احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان، ترکهای ترکیهاند.
از روایت عمّار و دیگر احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان بهره گرفته میشود که دولتهای روم و ترک و عرب، مانند آمریکا، فرانسه، ترکیه و عربستان سعودی، با هم یا جداگانه، نیروهایی را بر گروههایی از مسلمانان میشورانند. برای نمونه، اصهب مروانی و پیروانش، از بازماندگان حزب بعث و گروه داعش، را یاری میکنند تا بر جزیره و عراق چیره شوند، و آنان را بر ایرانیان میشورانند، و نیز نیروهایی از خزرها و ترکان را با فرماندهی شَرُوسِی در قَفْقاز جنوبی بسیج میکنند، و آنان را در ماه رمضان پیش از قیام امام مهدی(علیهالسّلام) یا در ماهی نزدیک به آن بر ایران میشورانند، سپس آنان را برای یاری اصهب مروانی سوی عراق میفرستند، و سرانجام، آن یورشگران قفقازی با پیروان اصهب همگی در آنجا نابود میشوند. بنا بر این، نبرد این دو گروه شورشی از جنگهای نیابتی است. افزون بر آن، ترکهای ترکیه برای رسیدن به سودهای راهبردیشان و کشتن و چپاول و پیشگیری از پیشروی یورشگران سوی مرزهایشان، درون بخشی از سرزمینهای جزیره که در شمال و شرق سوریه جای دارد، میروند، و رومیان برای پاسداری از سودهای راهبردیشان و پشتیبانی از اسرائیل، بهویژه بَیْتُالْمَقْدِس، در برابر یورش شورشیان آفریقاییِ آینده از لیبی و پیرامونش به شام، به رملۀ فلسطین میآیند.
رهبر مسلمانان که داراییها را میاندوزد و آنها را در زندگانی مردم هزینه نمیکند و از «کسانی که تلا و نقره میاندوزند و آنها را در راه خدا نمیپردازند، پس، آنان را به شکنجهای دردناک مژده بده»(۹) میباشد، و نزدیک به دو سالی پیش از قیام امام مهدی(علیهالسّلام) میمیرد، دومین پادشاهان سهگانۀ بنی عبّاس است که در آخرالزّمان بخشی از سرزمینهای مشرق را فرمانروایی میکنند، و مردی ناتوان که در جایگاهش میایستد و پس از گذشتن دو سالی از پیمان بستهشدن با وی برکنار میگردد، عبدالّاه عبّاسی واپسین پادشاهان سهگانۀ بنی عبّاس در آخرالزّمان است.
گفتار پیامبر(صلّی الّاه علیه وآله): «نابودی پادشاهی آنان از جایی میآید که پدیدار شد» به رازی بزرگ اشاره میکند، و آن این است که همان گونه که آغاز پیدایش پادشاهی بنی عبّاس در دولت نخستینشان از خراسان بود، همچنین نابودی پادشاهی ایشان در پایان دولت دومشان از خراسان خاهد بود.
«مردی ابقع» (گندمگون) همان اَبْقَع فِهْرِی فرماندۀ فرماندهان در مصر در آخرالزّمان است که نیروهای قیسی، بربر و سیاه آفریقاییِ پیرو اعرج کندی را از مصر سوی فلسطین، اُردن و سوریه فرماندهی میکند.
«مردی اصهب» (زرد آمیخته با سرخی و سپیدی)(۱۰) همان اَصْهَب مَرْوانِی، رهبر زیندگان جزیره(۱۱) و عراق(۱۲) و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد مَرْوان حِمار در آخرالزّمان است که در صفر پیش از قیام امام مهدی(علیهالسّلام) رهبری برخی جنبشهایی که پیشتر در سرزمینهای جزیره و عراق آغازیده شده بودند را میپذیرد، و در رجب یا نزدیکش بر بغداد، سپس بر بیشتر سرزمینهای کشور عراق چیره میشود، و با هاشمی شَیْصَبانِی شورشگر در کوفه پیمان میبندد، و سپاهش با فرماندهی عَوْف سُلَمِی با ایران میجنگد، و بر سوریه یورش میبرد.
«مردی از خاندان ابو سفیان» همان عُثْمان ابن عَنْبَسَه شامی، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخرالزّمان است که جنبش خُد را در سوریه در صفر پیش از قیام امام مهدی(علیهالسّلام) میآغازد، و در رجب در درۀ خشک در سُوَیْدا برمیشورد، و در ماه رمضان بر دمشق، سپس بر بیشتر سرزمینهای شام چیره میشود، و سپاهش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یورش میبرد.
«کلبیها» از قبیلههای عربی مشهوریاند که از شبهجزیرۀ عربی درون شام رفتند و در سرزمینهایش جای گرفتند، و معاویه با مَیْسُون، دختر بَحْدَل کلبی، زناشویی کرد و یزید(لعنهالّاه) از وی زاده شد، و خِیشاوندی سفیانی از سوی داییهایش به کلب میرسد، و کلبیان همواره پشتیبان ارتشیِ بنی اُمیّه و دست زورمندشان در دوران فرمانرواییشان بودهاند.(۱۳)
«کسی که به خاندان محمّد(علیهمالسّلام) فرا میخاند» همان شُعَیْب ابن صالح تَمِیمِی خراسانی، فرماندۀ خراسانیان است که چند ماهی پیش از قیام امام مهدی(علیهالسّلام) جنبش خُد را در تالَقان میآغازد، و در رجب در سَمَرْقَنْد برمیشورد، و هنگامی که هاشمی چینی از چین و مُلْتان به خراسان میآید و در آنجا برپا میخیزد، به او میپیوندد و فرماندۀ سپاهش میشود، پس، همراه سپاهشان با پرچمهایی سیاه و کوچک به ایران میآیند تا حسنی گیلانی را یاری و سپاه سفیانی را دور کنند، و پس از آن به عراق میروند و هاشمی شعیب را به مکّه میفرستد تا با مهدی(علیهالسّلام) پیمان ببندد، سپس رهسپار دمشق و بیتالمقدس میشوند.
در سخن رسول خدا(صلّیالّاهعلیهوآله): «عبدالّاه عبدالّاه را دنبال میکند تا آنکه سربازانشان در قَرْقِیسِیا بر سر رودخانه رویاروی میشوند»، «عبدالّاه» نخست همان عبدالّاه سفیانی، واپسین زمامدار بنی اُمیّه در شام است، و «عبدالّاه» دوم همان عبدالّاه عبّاسی واپسین پادشاهان سهگانۀ بنی عبّاس در مشرق میباشد که سپاهی را به سوریه میفرستد، و بنا بر آنچه هویداست، نیروهای سپاه سفیانی پس از آنکه بر دمشق چیره میشوند، بر نیروهای سپاه عبّاسی که در شام ماندگارند، میشورند و آنان را سوی جزیره دنبال میکنند تا آنکه دو سپاه بر سر رودخانۀ خابور در قرقیسیا رویاروی میشوند و کارزاری بزرگ میکنند.
مراد از «رودخانه» در اینجا، خابور از بزرگترین رودخانههای ریزنده در فرات است، و قَرْقِیسِیا -عربیشدۀ کرکیسیوم یونانی- از شهرهای کهن در سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات نزدیک ریزشگاه رود خابور در فرات بود، و اکنون تپههایی باستانی از آن، نزدیک شهر دَیْرُ الزَّوْر بر جای ماندهاند، و شهر بُصَیْرَه که در شرق سوریه و نزدیک مرزهای غربی عراق جای دارد، بر آن ساخته شده است.(۱۴)
مقصود از «زمامدار مغرب» همان عبدالرحمان اَعْرَجِ (لنگ) کِنْدِی، رهبر قیسیان، بربرها و سیاهان آفریقایی در آخرالزّمان است که چند ماهی پیش از قیام امام مهدی(علیهالسّلام) رهبری برخی جنبشهایی که پیشتر در لیبی و پیرامونش آغازیده شده بودند را میپذیرد، و در جمادی آخر یا نزدیکش در آنجا برمیشورد، سپس سپاهش را به مصر میآورد، و آنان را با فرماندهی اَبْقَع فِهْرِی مصری برای نبرد سوی فلسطین، اردن و سوریه میفرستد.
------------------------------------------------------
۱. در همۀ نسخههای چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «صحیح» (تندرست) یافت میشود که سازگار با آنچه در دو روایت مانند این روایت که در «الفتن» آمدهاند، به «ضعیف» اصلاح و ترجمه گردید.
۲. در همۀ نسخههای چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «سنین» (سالها) یافت میشود که سازگار با آنچه در دو روایت مانند این روایت که در «الفتن» آمدهاند، به «سنتین» اصلاح و ترجمه گردید.
۳. در همۀ نسخههای چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «یحضر» یافت میشود که سازگار با آنچه در روایتی مانند این که در «الفتن» آمده است، به «یحصر» اصلاح و ترجمه گردید.
۴. در همۀ نسخههای چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «الغرب» یافت میشود که به «المغرب» اصلاح و ترجمه گردید.
۵. میان دو چنگک از افزودههای ما است که آن را از روایتی دیگر مانند این روایت گرفتهایم که در «عقد الدرر» آمده است.
۶. در همۀ نسخههای چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «الحِیْرَة» یافت میشود که به «الجزیرة» اصلاح و ترجمه گردید.
۷. در همۀ نسخههای چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «یسبق» (پیشی میگیرد) یافت میشود که سازگار با آنچه در روایتی مانند این روایت که در «الفتن» آمده است، به «یتبع» اصلاح و ترجمه گردید.
۸. الغیبة، توسی، ص ۴-۴۶۳، ف ۷، ح ۴۷۹؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۹. قرآن کریم، سورۀ توبه، آیه ۳۴؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۰. بهرهگرفتهشده از: المعجم الوسیط، درگاه «الأصهب».
۱۱. جزیره بخش شمالی سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات از جنوب شرقی ترکیه و شمال و شرق سوریه تا درون عراق است، و مراد از «جَزِیرَه» در اینجا، بیشتر سرزمینهای جزیره میباشد که درون کشور عراق جای دارد، و از مَوْصِل در شمال تا تَکْرِیت بر کنارۀ باختری دجله و حَدِیثَه بر کنارۀ خاوری فرات کشیده میشود؛ بهرهگرفتهشده از: برخی منابع.
۱۲. مقصود از «عِراق» در اینجا، بخش جنوبی سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات و پیرامون آندو است که از سامَرّا بر کنارۀ خاوری دجله و هِیْت بر کنارۀ باختری فرات آغاز میشود و تا آبادان در جنوب غربی ایران و پایانۀ بَصْرَه در شمال کویت کشیده میشود؛ بهرهگرفتهشده از: برخی منابع.
۱۳. بهرهگرفتهشده از: برخی منابع.
۱۴. بهرهگرفتهشده از: برخی منابع.
عبدالّاه عبّاسی پایان چهلمین از پادشاهان بنی عبّاس و عبدالّاه اعرج کندی زمامدار مغربیان
علی ابن ابی طالب(علیهماالسّلام)، در بیان نشانههای ظهور قائم(علیهالسّلام)، فرمود:
... سپس پایان چهلمین، و او عبدالّاه بلندپایه است، پس، درنگ نخاهد کرد تا آنکه برسد به وی سپاهی که پیشاپیشش ترکاناند، و در آن، شعیب است(۱۵) که او را میکشد... .(۱۶)
بدان که از روایات اسلامی بهره گرفته میشود که برای بنی عبّاس دو دولت و چهل پادشاه میباشد: دولت نخستین همان است که در سرزمینهای اسلامی، پس از فروپاشی دولت اَمَوی، بنیادگذاری و ۵۲۴ سال با سی و هفت پادشاه ماندگار شد و از میان رفت، و دولت دومین آن است که در بخشی از سرزمینهای مشرق، در آخرالزّمان برپا میگردد و ۴۰ سال با سه پادشاه پایدار میماند، سپس کمی پیش از قیام امام مهدی(علیهالسّلام) نابود میشود.
بنا بر آنچه هویداست، مراد از «سپاهی که پیشاپیشش ترکاناند، و در آن، شعیب است»، سپاهی است که هاشمی چینی آن را رهبری و شعیب تمیمی خراسانی آن را فرماندهی میکند، و پیشاپیش آن ترکهای اُیْغُورند که امیر مؤمنان علی(علیهالسّلام) به آنان اشاره کرده است در سخنش: «هر گاه ... برای فرزندم پرچمهای ترکها که در گوشهوکنارهها و دوردستها پراکندهاند، پدیدار شوند»(۱۷)، و نیز امام علی(علیهالسّلام) فرموده است: «پرچمهایی سیاه پدیدار میشوند که با سفیانی کارزار میکنند، در آنان جوانی از بنی هاشم است که در شانۀ چپش خالی، و بر پیشاپیشش مردی از بنی تمیم است که شعیب ابن صالح خانده میشود، پس، همراهان سفیانی را در هم میشکند»(۱۸)، و اگر درست در نوشتار عربی حدیث همان واژۀ «سعیر» (زبانۀ آتش) باشد که در همۀ نسخههای چاپی إلزام الناصب نزد ما یافت میشود، پس آن، اشاره میکند به آنکه لشکریان این سپاه، مانند دیگر ارتشیان همروزگارشان، از جنگافزارهای آتشین به کار رونده در آخرالزّمان، مانند تفنگها، توپها و موشکها، بهره میگیرند؛ چنان که رسول خدا(صلّیالّاهعلیهوآله) در بیان ویژگی آن مرد هاشمیای که پرچم را به امام مهدی(علیهالسّلام) برمیگرداند، فرمود: «او کسی است که چهرهاش چون دینار (پول تلا)، دندانهایش مانند ارّه و شمشیرش چون شعلۀ آتش میباشد»(۱۹).
----------------------------------------------------------
۱۵. در همۀ نسخههای چاپی إلزام الناصب ، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «یدرک بجیش یقدمه لشرک و فیه سعیر» یافت میشود که به «یدرکه جیش یقدمه الترک و فیه شعیب» اصلاح و ترجمه گردید.
۱۶. إلزام الناصب، ج ۲، ص ۱۸۴، خطبة البیان ۲؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۷. الغیبة، نعمانی، ص ۲۸۳، ب ۱۴، ح ۵۵؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۸. الفتن، ص ۲۱۶، الجزء ۴، ح ۸۶۳؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۹. الغیبة، نعمانی، ص ۲۵۶، ب ۱۴، ح ۱؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
کعب گفته است:
هر گاه مردی از بنی عبّاس که به وی عبدالّاه گفته میشود، پادشاهی کند، و او دارندۀ واپسین پولهای زر و سیم از آنان است که با آن پولها آغازیده شده و با آنها پایان داده میشوند، پس، وی کلید گرفتاری و شمشیر نابودی است. پس، هر گاه نامهای برای او با نام عبدالّاه عبدالّاه امیر مؤمنان در شام خانده شود، درنگ نمیکنید تا آنکه به شما نامهای برسد که بیگمان، بر منبر مصر از عبدالّاه عبدالرحمان امیر مؤمنان خانده شده است. پس، هر گاه چنان شود، مشرقیها و مغربیها، مانند دو اسب همدوش در گروبندی، به شام پیشی گیرند؛ میبینند که پادشاهی انجام نمیشود، مگر برای کسی که شام را نگه دارد، هر کدام میگوید: کسی که بر آن چیره شود، بیگمان، دارندۀ پادشاهی شده است.(۲۰)
«عبدالّاه عبدالّاه» همان عبدالّاه دارندۀ واپسین پولهای زر و سیم، واپسین پادشاهان سهگانۀ بنی عبّاس در آخرالزّمان است که نیروهایش را از مشرقزمین به شام میفرستد، و از یادآوری عبدالّاه دو بار برای این پادشاه عبّاسی هویداست که لقب و نام وی، هر دویشان، عبدالّاه میباشد، و «عبدالّاه عبدالرحمان» همان اَعْرَج کِنْدِی، رهبر قیسیان، بربرها و سیاهان آفریقایی در لیبی و پیرامونش در آخرالزّمان است.
مراد از «مغرب» در این خبر، لیبی و پیرامونش، و مقصود از «شام»، سوریه است.
شایان یادآوری است، عبدالّاه عبّاسی در این خبر با ویژگی «ذو العین الآخرة منهم» (دارندۀ واپسین پولهای زر و سیم از آنان) بیان شده است، و «اَصْمَعِی در کتاب الأجناس گفته است: «العَیْن» پولهای سیم و زر است»(۲۱)، و بر کسی پوشیده نیست که «الآخرة» وصف برای «العین» میباشد نه «ذو العین»، و بر پایۀ این خبر و دیگر احادیث اسلامی، عبدالّاه عبّاسی مانند کسی که پیش از وی بود، پادشاهی داراست، ولی برای ناتوانیاش برکنار میشود و داراییهایش از دستش میرود، چنانکه حُذَیْفَه از پیامبر(صلّیالّاهعلیهوآله) روایت کرده است: «رهبری برکنار میشود، به گونهای که بر روی زمین گام بردارد، در حالی که چیزی از زمین برای وی نیست»(۲۲)، و فرمانروایی بنی عبّاس با زر و سیم آغازیده شده و با آندو پایان داده میشود.
دانشمند شیعه محمّدباقر مجلسی(رحمهالّاه) گفته است: «سخن او: «و وی ذو العین است»، مقصودش آن میباشد که در آغاز نامش عین است، چنانکه نخستینشان ابو العبّاس عبدالّاه ابن محمّد ابن علی ابن عبدالّاه ابن عبّاس بود، و واپسینشان عبدالّاه ابن مستنصر، لقب مستعصم دادهشده، بود»(۲۳)، و درست همان چیزی است که ما یاد کردهایم.
جُبَیْر ابن نُفَیْر گفته است:
وای بر عبدالرحمان از عبدالّاه، وای بر عبدالّاه از عبدالرحمان.(۲۴)
اگر خبر جُبَیْر ابن نُفَیْر حَضْرَمی حِمْصِی تابعی ساختگی نباشد، مراد از «عبدالرحمان»، عبدالرحمان اَعْرَج کنْدِی رهبر شورشیان آفریقایی در لیبی و پیرامونش، و «عبدالّاه» نخست، سفیانی رهبر اَمَویان در شام، و «عبدالّاه» دوم، رهبر عبّاسیان در مشرق است.
----------------------------------------------------------------
۲۰. الفتن، ج ۱، ص ۲۶۱، الجزء ۴، ح ۷۴۲، چاپ قاهره؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۲۱. المزهر فی علوم اللغة و أنواعها؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۲۲. الغیبة، نعمانی، ص ۲۷۶، ب ۱۴، ح ۳۹.
۲۳. بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۲۱۳، ب ۲۵، دنبالۀ ح ۶۴؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۲۴. الفتن، ص ۱۹۰، الجزء ۴، ح ۷۸۱؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
حدیثی یافت میشود که چنین مینماید از سخنان امام صادق(علیهالسّلام) باشد که در آن جابر ابن یزید جُعْفِی را به نگهداری کتاب سُلَیْم فرمان میدهد، و وی را از برخی رویدادهای آخرالزّمان آگاه میکند:
نگهدار این کتاب را ای جابر؛ پس، پادشاهی برای بنی عبّاس است تا آنکه به عبدالّاه(۲۵) دارندۀ واپسین پولهای زر و سیم پایان یابد، و آتشی(۲۶) در حجاز پدیدار شود، و مسجد جامع کوفه و آنچه بنیانگذار در صَرات(۲۷) برافراشته است، ویران شوند، و هر گاه پادشاه ترکان نابود شود، سرزمینهای(۲۸) شام آشفته میشوند و پادشاهان در هم میشکنند(۲۹) و راستی آشکار میشود، و ستایش برای خداوند است.(۳۰)
مقصود از «عبدالّاه» در این روایت، عبدالّاه عبّاسی واپسین پادشاهان سهگانۀ بنی عبّاس در مشرق در آخرالزّمان است، و «ذی العین» (دارندۀ پولهای زر و سیم) از ویژگیهایش میباشد، و «الآخرة» (واپسین) ویژگی «العین» است، نه «ذو العین».
بنا بر آنچه هویداست، مراد از پدیدارشدن آتشی در حجاز، شعلهورشدن آتشهایی بزرگ در پی ترکیدن برخی آتشفشانهای حجاز است، به گونهای که بخشهای گستردهای از حجاز و سرزمینهای پیرامونش را روشن میکنند و از جاهای دور، مانند شهر بُصْری در جنوب دمشق، دیده میشوند، چنانکه رسول خدا(صلّیالّاهعلیهوآله) فرمود: «ساعت (زمان قیام قائم) برپا نمیشود، مگر آنکه آتشی از سرزمین حجاز بیرون آید که در بصری گردنهای شتران را روشن میکند»(۳۱)، و ویرانی مسجد جامع کوفه یا با ویرانکردن ساختمانش میباشد یا با کمشدن نمازگزاران در آن و رهاکردنش، پس از رفتن سپاه سفیانی درون کوفه، چنانکه امام صادق(علیهالسّلام) فرمود: «هرگاه ... مسجد جامع کوفه از آبادانی ویران شود»(۳۲)، و نمیدانیم که مقصود از «آنچه بنیانگذار در صَرات برافراشته است» چیست، و میتواند پلی باشد که بر رود صرات بسته و ویران میشود، و «پادشاه ترکان» همان واپسین فرمانروایان ترکیه در آخرالزّمان است، چنانکه امام علی(علیهالسّلام) فرمود: «هر گاه ... زمامدار قُسْطَنْطِینِیَّه نابود شود»(۳۳)، و آشفتگی سرزمینهای شام و نیز زیندگانش با آشوبی فراگیر هنگام آشکارشدن پرچمهای ابقع و اصهب و سفیانی در آنجا خاهد بود، چنانکه امیر مؤمنان علی(علیهالسّلام) فرمود: «شام آشفته میشود و پرچمها برافراشته میشوند»(۳۴)، و نیز فرمود: «پس، شامیان و فلسطینیها آشفته میشوند»(۳۵)، و همۀ این رویدادهای یادشده از نشانههای نزدیکشدن زمان قیام امام مهدی(علیهالسّلام) میباشند.
------------------------------------------------------
۲۵. در نسخۀ چاپی کتاب سلیم بن قیس الهلالیّ پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «بعباد الّاه» یافت میشود که سازگار با آنچه در برخی نسخههای خطّی این کتاب آمده است، به «بعبدالّاه» اصلاح و ترجمه گردید.
۲۶. در نسخۀ چاپی کتاب سلیم بن قیس الهلالیّ پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «ناد» یافت میشود که سازگار با آنچه در برخی نسخههای خطّی این کتاب آمده است، به «نار» اصلاح و ترجمه گردید.
۲۷. در نسخۀ چاپی کتاب سلیم بن قیس الهلالیّ پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «الثانی بالفرات» یافت میشود که سازگار با آنچه در برخی نسخههای خطّی این کتاب آمده است، به «البانی بالصراة» اصلاح و ترجمه گردید. «صَرات: ... آن، رودخانهای است که از نهر عیسی، نزدیک سرزمینی که به آن مُحَوَّل گفته میشود، سرچشمه میگیرد، میان آنجا و میان بغداد فرسنگی است»؛ معجم البلدان، ج ۳، ص ۳۹۹، درگاه «الصَّراة»؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۲۸. در نسخۀ چاپی کتاب سلیم بن قیس الهلالیّ پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «لسان» یافت میشود که به «بلاد» اصلاح و ترجمه گردید.
۲۹. در نسخۀ چاپی کتاب سلیم بن قیس الهلالیّ پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «یکثر» یافت میشود که به «یکسر» اصلاح و ترجمه گردید.
۳۰. کتاب سلیم بن قیس الهلالیّ، ج ۲، ص ۸۳۳، دنبالۀ ح ۴۱؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۳۱. صحیح مسلم، ج ۴، ص ۸-۲۲۲۷، ک الفتن و أشراط الساعة، ب ۱۴، ح ۴۲؛ ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر.
۳۲. التشریف بالمنن، ص ۷۰-۳۶۹، الملحقات، ح ۵۴۲؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۳۳. إلزام الناصب، ج ۲، ص ۱۸۳، خطبة البیان ۲؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۳۴. دلائل الإمامة، ص ۴۷۵، ح ۴۶۵؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۳۵. إلزام الناصب، ج ۲، ص ۱۶۲، خطبة البیان ۱؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
کوتاهی زمان پادشاهی بنی عبّاس پس از مرگ عبدالّاه عبّاسی
ابو بَصِیر گفته است که شنیدم ابو عبدالّاه [صادق](علیهالسّلام) میفرمود:
کسی برای من مرگ عبدالّاه را گردن بگیرد، برای او قائم را گردن میگیرم. سپس فرمود: هر گاه عبدالّاه بمیرد، مردم پس از وی بر کسی گرد نمیآیند، و این پراکندگی اگر خدا بخاهد، جز با زمامدار شما به پایان نمیرسد، و پادشاهیِ سالیانه میرود، و پادشاهیِ ماهانه و روزانه میشود. گفتم: آن رویدادها به درازا خاهند کشید؟ فرمود: این گونه نیست.(۳۶)
با نگاه به آنکه حدیث اشارهکننده به مردن عبدالّاه کمی پیش از قیام امام مهدی(علیهالسّلام) را ابو بصیر از امام صادق(علیهالسّلام) در روزگار دولت نخست عبّاسیان شنیده و روایت کرده است، و بیگمان، همین امام گرامی در روایاتی دیگر آشکارا فرموده است که بنی عبّاس دیگر بار در آخرالزّمان به فرمانروایی میرسند، بهناچار باید گفته شود که مرادش از «عبدالّاه»، واپسین پادشاهان بنی عبّاس در آخرالزّمان است، و خداوند داناتر است.
از این روایت هویداست، عبدالّاهی که امام صادق(علیهالسّلام) برای گردنگیرندۀ مرگش قیام قائم(علیهالسّلام) را به گردن گرفته است، پادشاهی پایانی است که پس از وی، فرمانروایی سازششده بر او در کشورش نمیآید، و اگر مقصود از «عبدالّاه» در اینجا همان عبدالّاه عبّاسی واپسین پادشاهان سهگانۀ بنی عبّاس در آخرالزّمان باشد، پس بیگمان، از سخن امام بهره گرفته میشود که پس از مرگ وی درگیریها و ناسازگاریهایی میان تهماندههای دستگاه عبّاسی بر سر پادشاهی روی میدهند، و زمان فرمانرواییشان کوتاه میشود و جز چند ماهی و چند روزی پایدار نمیماند.
نابودی عبدالّاه عبّاسی و برکنارکردن کسی در آستانۀ برکناریاش
از جابر روایت شده است که ابو جعفر فرمود:
هر گاه سفیانی بر اَبْقَع، منصور، کِنْدی، ترکها و رومیان چیره شود، بیرون میآید و به عراق میرسد. سپس گیسوی سختیآور(۳۷) برمیآید. پس، در آن هنگام، نابودی عبدالّاه خاهد بود، و کسی که در آستانۀ برکنارشدن است، برکنار میگردد، و این برکناری، نادانسته، به گروههایی در شهر زورا نسبت داده میشود. پس، اَخوض با زور بر شهری چیره میشود، و در آنجا کشتاری بزرگ میکند، و شش تن سرانِ از خاندان عبّاس را میکشد، و سر میبُرَد در آنجا سربریدنی دست و پا بسته، سپس سوی کوفه میرود.(۳۸)
بنا بر پژوهش نویسنده، هنگامی که این روایت را با دیگر روایات بیانگر رویدادهای آخرالزّمان میسنجیم، مییابیم که بیگمان، در نقل و رونویسی نوشتار آن درهمریختگی، آشفتگی و پیش و پس افتادن روی داده است، و درست آن است که روایت این گونه باشد:
از جابر روایت شده است که ابو جعفر [باقر(علیهالسّلام)](۳۹) فرمود:
گیسوی سختیآور(۴۰) برمیآید. پس، در آن هنگام، نابودی عبدالّاه خاهد بود، و کسی که در آستانۀ برکنارشدن است، برکنار میشود، و این برکناری، نادانسته، به گروههایی در شهر زَوْرا نسبت داده میشود. پس، هر گاه سفیانی بر اَبْقَع، منصور، کِنْدِی، ترکها و رومیان چیره شود، بیرون میآید و به عراق میرسد. پس، اَخْوَص(۴۱) با زور بر شهری چیره میشود، و در آنجا کشتاری بزرگ میکند، و شش تن سرانِ از خاندان عبّاس را میکشد، و سر میبُرَد در آنجا سربریدنی دست و پا بسته، سپس سوی کوفه میرود.(۴۲)
«گیسوی سختیآور»، بزرگستارۀ دنبالهداری است که «گیسوی شیطان» نیز نامیده میشود، و در ماه رمضان پیش از قیام امام مهدی(علیهالسّلام) از مشرق برمیآید، و مایۀ گرفتاریها و ناخُشیهایی برای مردم میشود.
هرچند از برخی احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان بهره گرفته میشود که عبدالّاه عبّاسی واپسین رهبران بنی عبّاس در مشرق در آخرالزّمان است، و او همان رهبر ناتوانی میباشد که در پایان کار برکنار و نابود میشود، ولی آشکار از این روایتِ جابر جُعْفِی آن است که «کسی که در آستانۀ برکنارشدن است»، رهبری جز «عبدالّاه» است.
«زَوْرا» در روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان به دو شهر گفته میشود: تهران کنونی که همان زورای نو است، و بغداد که همان زورای کهن میباشد، و مقصود از آن در اینجا یکی از آن دو شهر است.
«اَبْقَع» (گندمگون) همان اَبْقَع فِهْرِی فرماندۀ فرماندهان در مصر در آخرالزّمان است که نیروهای قیسی، بربر و سیاه آفریقاییِ پیرو اعرج کندی را از مصر سوی فلسطین، اُردن و سوریه فرماندهی میکند.
«منصور» همان منصور قحطانی واپسین کسی است که در آخرالزّمان در یمن با ستم فرمانروایی میکند، و سربازانش را برای پاسداری از اسرائیل، از صنعا به رمله در فلسطین میآورد، و با سپاه ابقع فهری مصری هنگامی که بر بیتالمقدس یورش میبرند، کارزار میکند، سپس بر سوریه یورش میبرد و با سپاه سفیانی میجنگد و شکست میخُرَد و به یمن بازمیگردد و منصور حسینی یمانی او را میکشد.
«کِنْدِی» همان عبدالرحمان اَعْرَج کِنْدِی، رهبر قیسیان، بربرها و سیاهان آفریقایی در لیبی و پیرامونش در آخرالزّمان است که سپاهش را به مصر میآورد، و آنان را با فرماندهی ابقع فهری مصری برای نبرد سوی فلسطین، اُردن و سوریه میفرستد.
مراد از «ترکها» در بسیاری از احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان، ترکهای ترکیهاند، و مقصود از «رومیان» در بسیاری از روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان، اروپاییان و گروههایی از آمریکاییانی میباشند که از فرزندان رومیاناند.
اَخْوَص (چشمفرورفته) از ویژگیهای عثمان سفیانی، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخرالزّمان است.
بدان که در آیین اسلام، کشتنِ دست و پا بسته روا نیست، هرچند کشتهشونده جانور یا انسانی بزهکار و سزاوار کشتن باشد.
------------------------------------------------------------
۳۶. الغیبة، توسی، ص ۴۴۷، ف ۷، ح ۴۴۵؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۳۷. در همۀ نسخههای چاپی الفتن نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «ذی الشفاء» یا «ذو الشفا» یافت میشود که به «ذو الشَّقاء» اصلاح و ترجمه گردید.
۳۸. الفتن، ص ۲۰۹، الجزء ۴، ح ۸۴۱؛ ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر.
۳۹. میان دو چنگک از افزودههای ما است.
۴۰. در نسخۀ چاپی الفتن پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «ذی الشفاء»، و در دیگر نسخههای چاپی این کتاب «ذو الشفاء» یافت میشود که به «ذو الشَّقاء» اصلاح و ترجمه گردید.
۴۱. در نسخۀ چاپی الفتن پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «الأخوض» یافت میشود که سازگار با آنچه در نسخۀ چاپی این کتاب در قاهره آمده است، به «الأخوص» اصلاح و ترجمه گردید.
۴۲. الفتن، ص ۲۰۹، الجزء ۴، ح ۸۴۱، با حذف و تصرّف در روایت؛ ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر.
عبدالّاه سفیانی پلیدترین آفریده و یکی از پرچمداران سهگانه در شام
کعب گفته است:
... بر شما از پرچمهای زرد میترسم، هنگامی که از مغرب در مصر فرود آیند؛ برای آنان دو نبرد خاهند بود: نبردی در فلسطین و دیگری در شام، سپس مهاجران به ایشان میگروند ... پس، نابود میشوند. سپس شورشگری برمیشورد که به او عبدالّاه گفته میشود و پلیدترین آفریده است، کارش در حِمْص شعلهور میشود(۴۳) و در دمشق درخشان میگردد و در فلسطین آشکار میشود، بر کسی که با وی دشمنی ورزد، چیره میشود... .(۴۴)
چنین مینماید که این خبر از سخنان پیامبر(صلّىالّاهعلیهوآله) یا بهرهگرفتهشده از آن باشد، اگرچه کعب الأحبار تابعی آن را به وی نسبت نداده است.
مراد از «پرچمهای زرد»، پرچمهای قیسیان، بربرها و سیاهان آفریقایی است که کمی پیش از قیام امام مهدی(علیهالسّلام)، با رهبری عبدالرحمان اَعْرَج کِنْدِی از لیبی بر مصر یورش میبرند، سپس با فرماندهی اَبْقَع فِهْرِی مصری سوی فلسطین و اُردن میآیند و بر شهر بیتالمقدس یورش میبرند تا درونش بروند، ولی به هدفشان نمیرسند، و پس از آن، سوی سوریه میشتابند و با فرمانروایش و پشتیبانانش میجنگند، و مقصود از «مهاجران» که به سپاه شورشیان آفریقایی میپیوندند، برخی گروههای تروریستی سَلَفیاند که پیشتر از سراسر جهان، بهویژه آفریقا، به سوریه کوچیدهاند و در آنجا برای کارزار با پادشاهش ماندگار شدهاند، و «عبدالّاه» همان عثمان سُفْیانِی، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخرالزّمان است.
کعب گفته است:
سوی فرات، در کنار شام یا اندکی پس از آن، گردآمدنگاهی بزرگ خاهد بود؛ پس، بر سر داراییها کارزار میکنند، و از هر نه تن هفت تن کشته میشوند، و آن، پس از صدای سخت فروافتادن چیزی سنگین و سست شونده در ماه رمضان، و پس از جداشدن سه پرچمی است که هر کدام از آنان پادشاهی را برای خُدش میخاهد، و در ایشان مردی میباشد که نامش عبدالّاه است.(۴۵)
چنین مینماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّىالّاهعلیهوآله) باشد، اگرچه کعب الأحبار تابعی آن را به وی نسبت نداده است.
مراد از «گردآمدنگاهی بزرگ خاهد بود؛ پس، بر سر داراییها کارزار میکنند»، همان بخش قرقیسیا است که در آن، سپاهیانی فراوان گرد میآیند و بر سر گنجی از تلا که فرات نمایانش میکند، کارزار میکنند.
مقصود از «صدای سخت فروافتادن چیزی سنگین»(۴۶) در اینجا، صدایی سخت است که در پی فروافتادن شهابی بزرگ از آسمان در مشرقزمین شنیده میشود، هنگام برآمدن خُرشید در مکّه، در صبح روز جمعه نیمۀ ماه رمضان پیش از قیام امام مهدی(علیهالسّلام).
از برخی خبرها بهره گرفته میشود که «سستشونده» در اینجا وصف برای موصوفی مُقَدَّر است که «زمین» باشد، و مراد از آن، شهر حَرَسْتا پیرامون دمشق و آبادی جابِیَه در دوردستهای آن است که در ماه رمضان پیش از قیام امام مهدی(علیهالسّلام) فروبرده میشوند، یا آن در اینجا وصف برای موصوفی مُقَدَّر است که «آسمان» باشد، و مقصود از آن، شهابی بزرگ است که از آسمان فرو میافتد، چنانکه در سخن خداوند متعالی آمده است: «و آسمان بشکافد، پس، آسمان در آن روز سستشونده است»(۴۷)، و خداوند داناتر است.
مقصود از «سه پرچمی» در این روایت، پرچم اصهب مروانی از جزیره و عراق، پرچم اَبْقَع فِهْری از مصر و پرچم عثمان سفیانی از سوریه است، و «عبدالّاه» همان عثمان سُفْیانِی، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخرالزّمان است.
-------------------------------------------------------------
۴۳. در نسخۀ چاپی الفتن پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «یشعل» یافت میشود که سازگار با آنچه در نسخۀ چاپی این کتاب در قاهره آمده است، به «یشتعل» اصلاح و ترجمه گردید.
۴۴. الفتن، ص ۲-۴۷۱، الجزء ۱۰، ح ۱۴۸۲؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۴۵. الفتن، ص ۴-۲۳۳، الجزء ۵، ح ۹۲۳؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۴۶. بهرهگرفتهشده از: برخی فرهنگهای واژگان عربی.
۴۷. قرآن کریم، سورۀ حاقّه، آیۀ ۱۶؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
عبدالّاه عبّاسی از نژاد مأمون و عبدالّاه سفیانی از نژاد خالد
از شگفتیهای تاریخ اسلام آن است، همان گونه که عبّاسیان بر بنی اُمیّه شوریدند و زمانی دراز در جایگاهشان ایستادند، اَمویان نیز در آخرالزّمان بر بنی عبّاس میشورند و آنان را کیفر میدهند، و چند ماهی پادشاهی میکنند، و چون عبدالّاه مأمون عبّاسی پادشاهی بسیار سیاستمدار و فریبکار و دانشمند به احادیث آمده در بارۀ رویدادهای آخرالزّمان و قیام امام مهدی(علیهالسّلام) بود، و بنا بر آگاهی نابسندهاش از خبرها و پیشگوییهای یادشده در کتابهای گذشتگان، میپنداشت که وی واپسین رهبران بنی عبّاس و مهر پایان آنان است، و سفیانی شامی از خاندان اُمیّه و حسنی گیلانی از خاندان ابو طالب پس از وی بیدرنگ بر خاندان عبّاس میشورند، پس، برای همین، نرمخویی با خاندان ابو طالب و دوستداشتن خاندان پیامبر(صلواتالّاهعلیهم) و دلسوزی بر پیروان و دوستدارانشان را وانمود میکرد، و امام رضا(علیهالسّلام) را، جای پسرش عبّاس، ولی عهد و جانشینش برگزید، برای جلوگیری از ریختن خونهای خاندانش و پایداری دوستی میان آل عبّاس و آل ابو طالب پس از مرگش، و در پاسخ نامهای که عبّاسیان برای او نوشتند و پاسخ آن و چرایی گرامیداشتن وی آل ابو طالب و یاری دادنش به آنان را میخاستند، نوشت:
«... پس، رشید خبر داد به من از پدرانش و از آنچه در «کتاب دولت» و جز آن یافته بود که هفتم از فرزندان عبّاس برپا نمیشود برای بنی عبّاس پس از وی گروه برپاخاستهای، و همواره خُشِی برای آنان با زندگیاش بستگی خاهد داشت ... هر گاه خُدِ مرا از دست دهید، برای خُدتان پناهگاهی جستجو کنید، و چه دور است(۴۸)، برای شما نیست مگر شمشیر، حسنی شورشگر و ورزیده(۴۹) نزد شما میآید، پس، شما را درو میکند، دروکردنی، یا سفیانی خارکننده، و قائمِ مهدی که از ریختن خونهایتان پیشگیری نمیکند، جز خونهایی که سزاوار نریختن باشند...»(۵۰)، و با همۀ آنها، امام رضا(علیهالسّلام) با دست مأمون(لعنهالّاه) شهید شد، و پدرش امام موسی کاظم(علیهالسّلام) با دست پدرش هارون رشید(لعنهالّاه) شهید شد، برای کینهتوزی و رشکبردن آندو بر خاندان ابو طالب(علیهمالسّلام)!
شاید مراد از «جز کتاب دولت» در سخن مأمون، خبر ابن منادی و حدیث فضل کاتب باشد که در پی میآیند.
ابن مُنادِی گفت: ابو سلیمان عبدالّاه ابن جَرِیر جُوالِقِی خبر داد من را از مردی اهل کتاب(۵۱) که وی آگاه کرد او را که دانیال پیامبر(علیهالسّلام) در کتابش یاد کرده است:
... میان فرماندهان عجمها (پارسیان) دشمنی و ناسازگاری میافتد ... کسی را که میخاهند برمیدارند و کسی را که میخاهند، سرپرست میکنند، زمانی نادراز ... تا آنکه کار مردم را مردی از فرزندان پادشاه هفتم سرپرستی کند، سپس در پی ماههایی اندک، مردی که از خاندان پادشاه سوم است و به وی سفیانی گفته میشود، سرپرستی میکند... .(۵۲)
بر کسی که اخبار آشوبها و نبردهای پُرکشتار در آخرالزّمان را پیگیری میکند، پوشیده نمیماند، سخنانی که ابن منادی با سندهایش از کتاب دانیال آورده است، بهراستی از احادیث اسلامی، بهویژه سخن رسول خدا(صلّیالّاهعلیهوآله)، میباشند، ولی با برخی نادرستها آمیخته گردیده و به کسی جز گوینده اش نسبت داده شده اند، و بیگمان، در اینجا آنچه از آنها درست و سازگار با دیگر خبرهاست را آورده ایم.
بدان که «عَجَم» نامی برای همۀ مردمان ناعرب است، ولی چه بسیار عجم به کار میرود و با چیزی که همراه سخن میباشد، دانسته میشود که مقصود از آن همان پارسیان یا ایرانیاناند، چنانکه در این خبر آمده است.
مراد از «مردی از فرزندان پادشاه هفتم»، عبدالّاه عبّاسی واپسین پادشاهان سه گانۀ بنی عبّاس در مشرق در آخرالزّمان است که از نژاد مأمون عبّاسی هفتمین رهبر از بنی عبّاس پس از بنی اُمیّه میباشد، و مقصود از «پادشاه سوم» که سفیانی از خاندان وی میباشد، خالد ابن یزید ابن معاویه ابن ابو سفیان است، چنانکه در حدیثی که امام باقر(علیه السّلام) از امام علی(علیه السّلام) روایت کرده، آمده است: «مردی از فرزندان خالد ابن یزید ابن معاویه ابن ابی سفیان برمی شورد...»(۵۳).
از فضل کاتب روایت شده است که گفت: نزد ابو عبدالّاه [صادق](علیهالسّلام) بودم، ... فرمود:
بیگمان، فلانی پسر فلانی تا آنکه رسید به هفتمین از فرزندان فلانی، گفتم: پس، نشانه در میان ما و شما چیست، قربانت شوم؟ فرمود: ای فضل، از زمین جدا نشو تا آنکه سفیانی برشورد. پس، هر گاه سفیانی برشورد، سوی ما برگردید... .(۵۴)
با نگاه به آنکه امام صادق(علیهالسّلام) در این حدیث پادشاهان بنی عبّاس را، تنها از نخستین تا هفتمین آنان، بیشمارش بازماندگانشان، برشمرد و سپس شورش سفیانی را یاد کرد، به اندیشۀ انسان پیشی میگیرد که هفتمینشان همان واپسینشان است، با آنکه گمانی نیست در دانابودن امام به اینکه شمار پادشاهان بنی عبّاس چهل است، و اینکه سفیانی بر چهلمین از ایشان برمیشورد، و سخن درست در این جایگاه آن است که بگوییم امام در پیِ شمردن همۀ رهبران بنی عبّاس نبود، بلکه به شمارش هفتتای نخستین از آنان و پایانبردن سخن به یادآوری هفتمینشان و شورش سفیانی بسنده کرد؛ زیرا وی از سوی نیاکانش آگاه بود که عبّاسی هفتم که مأمون است، بزرگترین رهبران عبّاسی در پادشاهی و دانشمندترینشان در دانش میباشد و واپسین رهبران بنی عبّاس در آخرالزّمان از نژاد وی است و سفیانی بر او میشورد، چنانکه ابن اَحْنَف از امیر مؤمنان علی(علیهالسّلام) روایت کرده است:
«هفتمین آنان دانشمندترینشان است»(۵۵).
به هر روی، چیزی که از روایات اسلامی آشکار میشود و در جهان بیرونی روی میدهد، برپایی دو دولت با چهل پادشاه برای بنی عبّاس میباشد: دولت نخستین همان است که در سرزمینهای اسلامی، پس از فروپاشی دولت اَمَوی، بنیادگذاری و ۵۲۴ سال با سی و هفت پادشاه ماندگار شد و از میان رفت، و دولت دومین آن است که در بخشی از سرزمینهای مشرق، در آخرالزّمان برپا میگردد و ۴۰ سال با سه پادشاه پایدار میماند، سپس کمی پیش از قیام امام مهدی(علیهالسّلام) نابود میشود، و سفیانی و حسنی و خراسانی در پایان این دولت بر عبدالّاه عبّاسی که مردی از تبار پادشاه هفتم از بنی عبّاس (مأمون) میباشد، میشورند.
-----------------------------------------------------------
۴۸. مرادش آن است که دستانتان به پناهگاه نمیرسد.
۴۹. در نوشتار عربی سخن مأمون در اینجا «الحسنیّ الثائر البائر» یافت میشود. در تهذیب اللغة آمده است: «البائِر: المُجَرِّب (ورزیده)». محمّدباقر مجلسی(رحمهالّاه) در بحار الأنوار، ج ۴۹، ص ۲۱۵، در بیان واژۀ «البائر» گفته است: «البائر: الهالک (نابودشونده)»؛ زیرا وی کشته میشود، و میتواند «الباتر» باشد که شمشیر برنده است»، و نویسنده میگوید که درستِ در این جایگاه همان معنایی است که از تهذیب اللغة آوردیم؛ زیرا مراد از «حسنی ثائر (شورشگر)» همان حسنی گیلانیای است که در دیلم برپا میخیزد و بر دشمنانش چیره میشود و چیرۀ کسی نمیشود تا آنکه به کوفه و نجف برود و با امام مهدی(علیهالسّلام) پیمان ببندد، و روایتی یافت نمیشود که به کشتهشدنش اشاره کند، و امام علی(علیهالسّلام) در بارهاش فرمود: «قیامگری از ما در گیلان برپا میخیزد»؛ منتخب کفایة المهتدی، ص ۴، ح ۳، نسخهای خطّی عکسی، ولی حسنی هالک (نابودشونده) همان کسی است که کمی پیش از قیام امام مهدی(علیهالسّلام) خُدسرانه در مکّه برمیشورد و کشته میشود؛ چنانکه از ابو عبدالّاه [صادق](علیهالسّلام) روایت شده است: «هنگامی که ... حسنی جنبش کند ... پس، حسنی به شورش پیشی میگیرد و مکّیان بر وی یورش میبرند و میکشندش و سرش را سوی شامی میفرستند»؛ الکافی، ج ۱۵، ص ۶-۵۱۵، ک الروضة، ح ۲۸۶.
۵۰. الطرائف، ص ۲۸۰، الجزء ۲؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۵۱. اهل کتاب پیروان یکی از دینهاییاند که برای پیامبرانش کتابی آسمانی بود؛ مانند یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان، و مراد از «مردی اهل کتاب» در اینجا، انسانی یهودی یا مسیحی است.
۵۲. الملاحم، ص ۸-۷۶، ب ۶، ح ۲۱؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۵۳. الفتن، ص ۱۹۳، الجزء ۴، ح ۷۹۲؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۵۴. الکافی، ج ۱۵، ص ۴-۶۲۳، ک الروضة، ح ۴۱۲؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۵۵. مناقب آل أبی طالب، ج ۲، ص ۱۱-۳۱۰؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
جالوتْ عبدالّاهِ حَجّام آسیبزنندۀ به اسفهانیها!
امیر مؤمنان علی(علیهالسّلام)، در خطبۀ ملاحم معروف به «زهرا»، فرمود:
... وای بر اسفهانیها از جالوت عبدالّاهِ حَجّام... .(۵۶)
«جالوت» نام بسیارزورگوی فلسطینی است که داود پیامبر، از پیامبران بنی اسرائیل(علیهمالسّلام)، سوی او رفت و با وی کارزار کرد و با سنگی که از فلاخنش پرتاب کرد، او را کشت.(۵۷)
بنا بر آنچه هویداست، واژۀ «جالوت» در این حدیث اشاره میکند به بسیارزورگو بودن و سرکشی فراوان عبدالّاهِ حجّامی که به اسفهانیها در آخرالزّمان آسیب میزند، و میتواند صیغۀ مبالغه باشد به معنای «جَلّاد» (سرپرست تازیانهزدن و کشتن) از «جَلَتَ» به معنای «جَلَدَ و ضَرَبَ»، و «حَجّام» صیغۀ مبالغه است و به «کسی که بسیار خون را با بادکش میگیرد» گفته میشود، و بنا بر این، این لقب در اینجا اشاره دارد به «مردی که خون مردم را بسیار میریزد»، و یا آن، صیغۀ مبالغه است به معنای «بسیارگزنده» از «حَجَمَ» به معنای «لَسَعَ»، و خداوند داناتر است.
به هر روی، اگر این روایت ساختگی نباشد، میتواند مراد از «جالوت عبدالّاهِ حَجّام» همان عبدالّاه عبّاسی واپسین پادشاهان سهگانۀ بنی عبّاس در مشرق در آخرالزّمان باشد، و خداوند داناتر است.
----------------------------------------------------
۵۶. مناقب آل أبی طالب، ج ۲، ص ۱۰-۳۰۹؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۵۷. بهرهگرفتهشده از: المنجد فی الأعلام، درگاه «جُلیات».
📚گزیدههایی از کتاب: جهان در آستانۀ ظهور؛ پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تَنْکابُنِی
✍🏻روش ما در نوشتن واژه ها، بر پایۀ درستنویسی و سازگاری نوشتار با گفتار و برخی نکته های دیگر است.
✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman