بهتر است قبل از شروع هر بحثی خود آن موضوع خوب توضیح داده شود تا در آخر معلوم شود که ما درباره چه چیزی می خواهیم صحبت کنیم. در اینجا مهم است که 2 کلمه تعریف شود:
کلمه اول:مراد ما از آخر الزمان چیست؟
کلمه دوم:سرزمین ها؛
این دو کلمه باید اول باز شود تا معلوم شود که ما در باره چه موضوعی صحبت می کنیم چون خود مثال آخر الزمان چند اصطلاح دارد:
الان می بینی که کلمه آخر الزمان در یک کتاب به کار می رود در حالی که در یک صفحه به یک معنا و در صفحه دیگر در معنای دیگر و همچنین معانی متعدد.
اینها اگر در ابتدا تعریفشان روشن و معلوم نباشد در آینده اختلاف و اشتباه به وجود می آید.
برای آخر الزمان سه اصطلاح گفته اند:
معنای اول آن :آفرینش کل عالم را که در نظر بگیریم، آنطور که برخی از دانشمندان از علوم اسلامی و قرآن وحدیث استفاده کرده اند، 12 میلیارد سال از آفرینش هستی می گذرد که تقریبا حداقل در فیزیک نوین این نظریه را قبول کرده اند و معتقدند که...
در مورد واژه آخرالزمان سه اصطلاح با کار می برند:
1-اولین اصطلاح مربوط به پیدایش و آفرینش هستی است که ما امروز با آن روبه رو هستیم .حدوداً دوازده میلیارد سال برای این زمان در نظر گرفته اند و در فیزیک جدید که هاوکینگ مدعی ابتکار و ابداع این نظریه است معتقد است که حدوداً 13 الی 14 میلیارد سال از آفرینش هستی می گذرد.
با توجه به این تاریخ، آخر الزمان شامل کل دوره ای می شود که انسان در آن پیدا شده، یعنی حضرت آدم هم در زمانی آفریده شده که به اصطلاح باید بگوییم در دوره آخر الزمان. در برخی از احادیث هم پیامبر (صلی الله علیه و آله) به این نکته اشاره فرمودند که: « من در آخر الزمان آمده ام به این معنی که اگر عمر هستی را از صبح تا شب حساب کنید این قدر-یعنی دو انگشت- مانده به غروب به دنیا آمدم یعنی درست در آخرین لحظه هستی زمانی که خیلی به قیامت نمانده است.»
این اصطلاح ،اصطلاح عامی است و در برخی از احادیث به کار برده می شود و مورد نظر ما نیست.
2-دومین اصطلاح برای آخر الزمان اصطلاحی است که از زمان بعثت پیامبر شروع می شود و معتقدند پیامبر اسلام حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)، پیامبر آخر الزمان است و از زمان بعثت ایشان تا شروع قیامت را دوره آخر الزمان نامیده اند.
این هم مورد نظر ما نیست.جاهایی این اصطلاح را به کار می برند، مربوط به بحث ما نمی شود.
3-سومین اصطلاح به دوره غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اطلاق می شود. دوره ای است که امام معصوم (علیه السلام) غایب شده اند و با توجه به ویژگی ها و علائمی که گفته شده در صورت تحقق این علائم و این علل و اسباب ،ایشان ظهور خواهند کرد و عدل و داد را در سراسر هستی حاکم خواهند کرد بعد از آنکه ظلم و ستم همه جا را فرا گرفته باشد.
آخر الزمانی که ما می گوییم این آخر الزمان است یعنی دوره غیبت امام معصوم(علیه السلام) که مسلما فرق خواهد داشت با اصطلاح پایان تاریخ که غربی ها به کار می برند، با اصطلاح عهد جدید که مسیحی ها به کار می برند، با اصطلاح پایان عهد که باز مسیحی ها به کار می برند.
یعنی این کلمه معادل ندارد.شما نباید آخر الزمان به معنای سوم را با پایان تاریخ یا عهد جدید یا پایان تاریخ و عهد اشتباه بگیرید.
پس منظور ما از آخر الزمان در این اصطلاح، دوره غیبت امام دوازدهم و ظهور ایشان است.این معنای آخر الزمان هست.مقطع خاصی که امام دوازدهم شیعیان در این مقطع غایب بودند و انشاء الله ظهور خواهند کرد و عدالت را گسترش خواهند داد.
دومین اصطلاح، سرزمین است.خب منظور ما از سرزمین چیست؟
این نکته را هم باید عرض کنم که علمای اسلام و در تمدن اسلامی، علمی داشتند به نام علم مسالک و ممالک که ترجمه امروزیش می شود جغرافیا . به جغرافیای در اصطلاح تمدن اسلامی مسالک و ممالک گفته می شده است..یک علم مستقلی بود که وظیفه ای را که امروز علم جغرافیا به عهده دارد ، علم مسالک و ممالک به عهده داشت.
کتابهای زیادی در این زمینه نوشته شده مثل :
ممالک و مسالک استخری؛
مسالک و ممالک ابن خردادبه؛
صورة الرض ابن حوقل؛
احسن التقاسیم مجلسی و خیلی کتابهای دیگر که اگر الان هم اگر بخوانید می تواند اطلاعات زیادی را در اختیار شما قرار دهد.
این علمی که به مسالک و ممالک معروف بود معیار ها و شاخص های خاصی برای تقسیم سرزمین ها داشت.
امروزه کشور های مختلف را بر اساس مرزهای سیاسی تقسیم می کنند .مثلا ایران ،عراق،افغانستان مرزهاش بر اساس معیار های سیاسی تقسیم شده و جغرافیای سیاسی هم عهده دار تبیین این موضوع است.اما در قدیم معیار ها و شاخصه های دیگری برای تقسیم سرزمین ها به کار می بردند که من به بعضی از این ها اشاره می کنم.
1-نژاد، معیار تقسم سرزمین ها
مثلا یکی از معیار های تقسیم ،نژاد بود. سرزمین ها را بر اساس نژاد تقسیم می کردند.
مثال:سرزمین عرب به غرب زاگرس تا شمال آفریقا اطلاق می شد.وقتی می گفتند سرزمین عرب منظورشان غرب سلسله کوه زاگرس بود.
سرزمین عجم به شرق زاگرس اطلاق می شد.تا همین اواخر هم از اصطلاح عراق عرب و عراق عجم که استفاده می شد بر اساس همین نژاد بود.عراق عرب که امروز ما عراق می نامیم و عراق عجم همین اراک و استان مرکزی بود که در قدیم به آن عراق عجم می گفتند.
این یکی از معیارهای تقسیم سرزمین نژاد بود.سرزمین عرب،سرزمین عجم،سرزمین ترک ،سرزمین خزر، سرزمین ... سرزمین های فارس مثلا سرزمین های دیگر که اصطلاحات خاصی ،سرزمین بربز.این یک معیار که کم هم ازش استفاده نمی شد.
2-عناصر طبیعی، معیار تقسم سرزمین ها
معیار دوم تقسیم سرزمین ها بر اساس عناصر طبیعی بود.از اصطلاح ماوراء النهر ،بین النهرین ،زیاد استفاده می شد.بین النهرین به سرزمین عراق اطلاق می شد.که بین دو نهر دجله و فرات بود.ماوراء النهر به ماوراء رودخانه جیحون، اطلاق می شد.مثلا از اصطلاحات دیگر مثل اصطلاح جزیره ،جزیره(نه بین النهرین) که به شمال عراق اطلاق می شد به خاطر این بود که آن منطقه بین دو رودخانه بزرگ قرار گرفته بود، شمال عراق به مرکزیّت موسل را می گفتند جزیره.بر اساس معیار های طبیعی این سرزمین را تقسیم می کردند.
پس بعضی وقتها برای تقسیم بندی و نشان دادن سرزمین ها از عناصر طبیعی استفاده می کردند.
3-فرهنگ و زبان، دین، سیاست معیار تقسم سرزمین ها
گاهی از عنصر فرهنگ و زبان ،گاهی از عنصر دین و گاهی هم از عنصر سیاست. استفاده می کردند مثلا می گفتند سرزمین غزنوی ها،سرزمین سامانیان،سرزمین ساسانیان،سرزمین هخامنشیان که قبل از اسلام بود.این شاخص ها متفاوت بودند.
علت اینکه روی این بحث تاکید می کنم این است که احادیث ما در همچین فضایی صادر شده است وقتی که امام (علیه السلام)حدیثی به مخاطبش می فرماید باید توجه داشته باشیم این کلمه و این اصطلاح در چه زمانی و به چه معنایی به کار برده شده است.
مثال:پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) نامه ای نوشتند به خسرو پرویز عنوانش این است که «الی عظیم فارس»«نامه ای از سوی محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) الی عظیم فارس.»اینجا فارس به معنای نژاد نیست. فارس به معنای سرزمین ایران است که در آن زمان شامل ایران امروز ،قسمتهای بزرگی از عراق حتی سوریه، قسمتهایی از ترکیه ،آذربایجان ، ارمنستان حتی تا نزدیکی های گرجستان و از این طرف شامل افغانستان و قسمتهایی از پاکستان و ترکمنستان و تاجیکستان می شد.
وقتی پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) می فرمایند «الی عظیم فارس» اینجا بحث ، بحث نژاد نیست در آن دوره به آن سرزمینی که خسرو پرویز حکومت می کرد سرزمین فارس اطلاق می شد.یک معیاری بود در تقسیم.
پس وقتی که گفته می شود که اگر علم در ثریا هم باشد فرزندان فارس به آن دست خواهند یافت، منظور ساکنین این سرزمین است شامل ترک و فارس و عرب و لر و بلوچ و هر کسی که در این سرزمین زندگی می کند.
چون اینجا فارس به معنای نژاد نیست به معنای سرزمین است.
یا مثلا وقتی در اصطلاح می گویند که امام (علیه السلام) مثلا می فرمایند« به سرزمین مغرب»، باید برویم ببینیم که آنجا در آن دوره غرب به کجا اطلاق می شده یا وقتی می فرمایند که در سرزمین مثلا «اصحابنا القمییین» در اصطلاح احادیث ما از این زیاد استفاده شده است.آیا «اصحابنا القمییین» فقط شامل قمی ها می شود؟ نه.شما بروید احادیث را ببینید، می بینید در آن دوره به تمام شهرهایی که تحت نفود فرهنگ قمیّ بودند، قمی می گفتند. هرچند که اصلا قم را از اول تا آخر عمرش ندیده باشد.
این را عرض کردم که بدانید معیارها و شاخص هایی که در آن زمان استفاده می شد برای تقسیم سرزمین ها با معیارها و شاخص های امروزی ما فرق می کند .اگر در حدیث دیدید سرزمین فارس،خیال نکنید فقط استان فارس است، اگر در حدیث دیدید آذربایجان، تصور نکنید فقط آذربایجان شرقی است، یا اگر در احادیث از اصطلاح خراسان به کار بردند باید برویم ببینیم در آن دوره خراسان را به چه معنا به کار می بردند.
سرزمین یمن:
مثلا سرزمین یمن خیلی تغییر پیدا نکرده است.همان جنوب شبهه جزیره عربستان را یمن می گویند.
در احادیث وقتی از علائم صحبت می شود و گفته می شود یمن؛ یمن منظور همین عربستان است که هم از نظر نژاد با عرب حجاز و اطراف آن فرق می کنند ، هم از نظر مذهب از همان اول اینها شیعه بودند.گرایشهای شیعی داشتند حالا یا شیعه زیدی بودند یا شیعه اسماعیلی .به هر حال از نظر مذهبی نزدیکترین فرقه ، نزدیکترین افراد به امامیه بودند و معمولا گرایش های شیعی داشتند .نژادشان هم با نژاد اینها فرق داشته است در علائم الظهور هم خیلی تاکید شده به خروج یمانی.
یکی از علائم قطعیه در برخی از احادیث، خروج یمانی از این سرزمین است.این حوادثی هم که تازگی ها در آنجا اتفاق می افتد می تواند راهنمای خوبی باشد برای پیگیری علائم دیگر.
مراد از جزیره:
سرزمین دیگری که در احادیث خیلی به آن تاکید شده (من اینها را فقط عنوانهایشان را می گویم که به بحث اصلی مان برسیم)جزیره است.
جزیره عرض کردم به شمال عراق اطلاق می شود و امروز تقریبا می شود گفت کردستان عراق همان سرزمین جزیره است. در علائم الظهور به ورود اخوان الترک به ورود برادران ترک در این سرزمین خیلی تاکید شده یعنی از نشانه های ظهور ورود برادران ترک در این سرزمین است که انشاء الله توجه داشته باشید ببینید این برادران ترک کی آنجا وارد می شوند؟ تقریبا از علائم مهم هست از علائم قطعیه نیست ولی از علائم مهم است و جالب هم این است که که حالا آنطوری که من گشتم تقریبا در مورد هیچ نژادی از اصطلاح برادران استفاده نشده است. حالا چرا اینجا در چند حدیث امام (علیه السلام) می فرماید: وقتی که برادران ترک وارد جزیره شدند جزیره یعنی شمال عراق ،منتظر ظهور قائم باشید حالا برادران ترک چه کسانی هستند؟ شما انشا الله پیدا کنید.
سرزمین خراسان:
یکی از سرزمین های دیگری که خیلی نقش دارد در بحث مهدویت، خراسان هست.
خراسانی که در احادیث آمده منطقه ای را شامل می شود که امروزه در ایران به سه استان تقسیم شده علاوه بر استان خراسان رضوی خراسان شمالی خراسان جنوبی شامل قسمتهای بزرگی از افغانستان ترکمنستان و حتی ازبکستان هم می شود .
خراسان سه شهر مهم داشته است.یکی از آنها نیشابور بوده.دیگری هرات و یکی دیگر مرو که از این سه شهر فقط نیشابور در ایران هست.هرات در افغانستان و مرو هم در ترکمنستان واقع شده است.خراسان سرزمین بزرگی بوده و حکومتهای بزرگی هم از آنجا برخاسته اند.مهمترین علائمی که در این سرزمین بروز خواهد کرد خروج سید خراسانی است و پرچمهای سیاه که بارها در تاریخ بدان اشاره شده است.
سرزمین شام:
سرزمین دیگر که شام هست که امروزه می توانیمبرش بگوییم منظور از شام کشور سوریه،اردن،لبنان و حتی گاهی شامل فلسطین و شمال عراق هم می شود.
این سرزمین هم نقش زیادی در بحث علائم ظهور دارد، به خصوص خروج سفیانی که از علائم حتمیه می باشد.