بستهشدن راهها و بازداشتن حجگزاران از حج در آخرالزّمان
بستهشدن راههای پیونددهنده میان سرزمینها در پی جنگها و آشفتگیها، و بازداشتن بسیاری از مسلمان از رفتن به مکّه برای انجام کارهای حجّ واجب، از نشانههای نزدیکشدن زمان قیام امام مهدی(علیهالسّلام) است.
امیر مؤمنان علی(علیهالسّلام) فرمود:
... آگاه باشید که بیگمان، خشکی سمتوسوی خُد را میبندد، و دریا سوارِ خِیش را بازمیدارد... .(1)
کعب گفته است:
نزدیک است که دریا دشوار گردد، به گونهای که کشتیای در آن شناور نشود، و خشکی دشوار گردد، به گونهای که کسی نتواند به خانهای پناه برد.(2)
چنین مینماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّىاللهعلیهوآله) باشد، اگرچه کعب الاحبار تابعی آن را به وی نسبت نداده است.
حسن بَصْرِی گفته است:
... راهها بسته میشوند؛ پس، کسی از شهری به شهری نمیرود.(3)
چنین مینماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّىاللهعلیهوآله) باشد، اگرچه حسن بصری تابعی آن را به وی نسبت نداده است.
ابو سعید خُدْرِی گفته است که پیامبر(صلّىاللهعلیه[وآله]وسلّم) فرمود:
ساعت (زمان قیام قائم) برپا نمیشود، مگر آنکه خانۀ خدا (کعبه) حجگزارده نشود.(4)
بدان که مراد از «ساعت» در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، زمان قیام امام مهدی(علیهالسّلام) میباشد.
از عبدالله ابن عُمَر روایت شده است که رسول خدا(صلّیاللهعلیهوآله) فرمود:
... هر گاه مسجد بُراثا ویران گردد، حج از دست میرود. به او گفته شد: این مسجد براثا کجاست؟ فرمود: در غرب زورا از سرزمین عراق است که هفتاد پیامبر و سفارششده(5) در آنجا نماز گزاردهاند، و واپسین کسی که در آنجا نماز میگزارد، این است. و با دستش سوی سرور ما علی پسر ابو طالب(علیهالسّلام) اشاره کرد.(6)
بنا بر آنچه هویداست، مقصود از «زَوْرا» در این حدیث، دجلۀ بغداد است(7)، و «بُراثا» کویی در غرب دجله و شمال بغداد کنونی، میان کَرْخ و کاظِمَیْن، میباشد، و از روایات اسلامی بهره گرفته میشود که آنجا در روزگاران کهن جایگاه پرستش بسیاری از پیامبران و سفارششدگانشان، مانند نوح و ابراهیم و امام علی(صلواتاللهعلیهم) بود، و خانۀ مریم و زادگاه عیسی(علیهماالسّلام) در آنجاست، و در دوران اسلامی، با فرمان امام علی(علیهالسّلام)، در آنجا مسجد براثا ساخته شد که از مسجدهای کهن در عراق میباشد، و همواره نزد شیعیان دارای جایگاهی ویژه بوده است، و آنان به دیدارش میروند و در آن نماز میگزارند، و بیگمان، مسجد گرامی براثا چند بار ویران گردیده است، و واپسین ویرانیاش با دستان پیروانش اصهب مروانی، در ماه ذیقعدۀ پیش از قیام امام مهدی(علیهالسّلام)، خاهد بود، و در پی این رویداد ناگوار، راه حج بر بسیاری از مسلمانان، به ویژه عراقیها، بسته میشود.(8)
جابر ابن عبدالله انصاری گفته است: اَنَس پسر مالک که خدمتگزار رسول خدا(صلّیاللهعلیهوآله) بود، برای من حدیث گفت:
هنگامی که امیر مؤمنان علی پسر ابو طالب(علیهالسّلام) از کارزار نَهْرَوانیان(9) بازگشت، در بُراثا فرود آمد و در آنجا ترسایی مسیحی که حُباب نام داشت در دیرش بود ... پس، امیر مؤمنان(علیهالسّلام) به وی فرمود: در کجا پناه میگیری؟ گفت: در دیری که برای من است، اینجا، میباشم. امیر مؤمنان(علیهالسّلام) به وی فرمود: پس از این روزت، در آنجا نمان، ولی در اینجا مسجدی بساز ... هشدار ای حباب، بهزودی کنار این مسجدِ تو شهری ساخته میشود و بسیارزورگویان در آنجا فراوان میشوند و گرفتاری در آن شهر سخت میگردد تا آنکه هر شب جمعهای در آنجا هفتاد هزار شرمگاه حرام آمیزش شوند. پس، هر گاه گرفتاریشان بزرگ شود، با کمک پلی بر مسجد تو یورش میبرند(10) [و آن را ویران میکنند](11) ... جز کافری ویرانش نمی کند. هر گاه آن کار را کنند، از حج بازداشته میشوند ... و سبزیهایشان می سوزند... .(12)
شایان یادآوری است، اصهب مروانی و پیروانش، پس از آنکه بر کشور عراق چیره میشوند، با برخی سران شیعه و پیروانشان، بهویژه کسانی که در کوفه میزیند، همپیمان میشوند، و برای همین، مروانیها سوی شیعه و جایگهای مقدّس آنان دست اندازی نمیکنند، ولی هنگامی که گرفتاری بر آنان سخت میشود، پیمانهای پیشینشان را میشکنند و دشمنیهایشان در بارۀ شیعیان را آشکار میکنند و برخی جایگاههای مقدّس نزد آنان، بهویژه مسجد براثا، را ویران میکنند. پس، هر گاه آن کار را بکنند، خداوند با دستان سفیانی و پیروانش آنان را از حج بازمیدارد و شکنجهشان میکند و میکشد.
مراد از شهری که در کنار مسجد براثا ساخته میشود، بغداد است که ابو جعفر منصور، دومین پادشاه بنی عبّاس، به پدیدآوردن آن در غرب دجله و جنوب براثا، از 145 تا 147 هـ.ق برابر 762 تا 764 م، فرمان داد، و آنجا را پایتخت دولت عبّاسیان کرد.
بنا بر آنچه هویداست، پلی که مروانیان ناصبی (ستیزهخو) از آن میگذرند و بر مسجد براثا یورش میبرند و ویرانش میکنند، «پل صَرّافیّه» کنونی در شمال بغداد است که کوی وزیریّۀ سنّینشین در شرق دجله را به کوی عُطَیْفیّۀ شیعهنشین در غرب آن پیوند میدهد.
سدِیر صَیْرَفِی گفت که با گروهی از کوفیان نزد ابو عبدالله جعفر پسر محمّد(علیهماالسّلام) بودیم، به آنان رو کرد و فرمود:
حج گزارید، پیش از آنکه حج نگزارید(13)، حج گزارید، پیش از آنکه خشکی سمتوسوی خُد را ببندد، حج گزارید پیش از ویرانکردن مسجدی در عراق که میان درخت خرما و رودهاست، حج گزارید پیش از آنکه در زَوْرا درخت سِدری (کُناری) بریده شود که بر بالای(14) ریشههای درخت خرمایی روییده است که مریم(علیهاالسّلام) از آن خرمای تازۀ چیدهشده برداشت؛ پس در آن هنگام، از حج بازداشته میشوید... .(15)
مقصود از «مسجدی در عراق» مسجد گرامی بُراثا در غرب دجله است، و «زَوْرا» در اینجا همان زورای کهن یا بخش غربی بغداد کنونی پایتخت عراق است، و «درخت خرما» همان درخت خرمایی است که مریم(علیهاالسّلام)، هنگام زاییدن عیسی(علیهالسّلام) و گرفتن درد زایمان، زیر آن رفت و تنهاش را تکان داد؛ پس، خرمایِ ترِ تازهچیدهشدهای بر وی فروریخت و از آن خُرد(16).
از محمّد ابن معروف هِلالی روایت شده است که ابو عبدالله جعفر پسر محمّد(علیهماالسّلام) فرمود:
گریختن با شتاب و ترس، گریختن با شتاب و ترس، هر گاه عربها افسارهایشان را بَرکنند و خشکی سمتوسوی خُد را ببندد و جلو حج گرفته شود. سپس فرمود: حج گزارید، پیش از آنکه حج نگزارید، و با انگشتِ شست خِیش به قبله اشاره کرد و فرمود: در این سو هفتاد هزار تن یا بیشتر کشته میشوند.(17)
کندن عربها افسارهایشان را همان شورشهای برخی مردمان عرب بر فرمانروایانشان و کندن آنان ریسمان پادشاهان از گردنهایشان است، چند ماه پیش از قیام امام مهدی(علیهالسّلام)، مانند شورش پیروان اَعْرَج کِنْدِی در لیبی و پیروان اَبْقَع فِهْرِی در مصر و پیروان اَصْهَب مَرْوانِی در عراق و پیروان سُفْیانِی شامِی در سوریه، و گمانی نیست در آنکه این شورشها و جنبشها مایۀ جنگها و آشفتگیها و رویدادن کشتار، ویرانی و تاراج در سرزمینها میشوند. بنا بر این، از نمونههای آشوبهای آخرالزّمان به شمار میآیند، و پرهیز از آنها بایسته است.
بنا بر آنچه هویداست، کشتن هفتاد هزار تن در پی ناسازگاری سخت و درگیری خونینی خاهد بود که میان حجگزاران در ماه ذیحجّه در مکّه، پس از پخششدن خبر کشتهشدن پادشاه حجاز و سرزمینهای پیرامونش، روی میدهد.
از حَمْران روایت شده است که ابو عبدالله-صادق-(علیهالسّلام) فرمود:
... پس، هر گاه ... ببینی که خانۀ خدا بیگمان، بسته شد و فرمان داده میشود به رهاکردنش، پس، بپرهیز، و از خداوند(عزّ و جلّ) رهایی بخاه... .(18)
شایان یادآوری است، پس از رویدادن درگیریای خونین میان حجگزاران در مکّه و کشتن بسیاری از آنان، کعبه بسته و پردۀ ارزشمندش تاراج میشود، و نیز سفیانی شامی پیش از آن، به رهاکردن خانۀ خدا فرمان میدهد و سوریها و عراقیها و مصریها را از حجگزاردن بازمیدارد و سپاهی را به مدینه میفرستد، پس، آنجا را تاراج میکنند و بسیاری از زیندگانش را میکشند، سپس هنگامی که میخاهند به مکّه بروند و کعبه را ویران کنند و امام مهدی(علیهالسّلام) را دستگیر کنند و بکشند، ناگهان در بیدای مدینه فروبرده میشوند.
اصْبَغ ابن نُباتَه از امیر مؤمنان-علی-(علیهالسّلام)، در بیان نشانههای شورش قائم(علیهالسّلام)، روایت کرده است:
بهوش که بیگمان، برای شورش او(19) ده نشانه است: نخستین آنها «شکافتن کُنجها(20) در کوچههای کوفه»، «بستن مسجدها»(21)، «بازماندن حاجیان»، «فروبردنی»(22)، «پرتابکردنی در خراسان»(23)، «برآمدن بزرگستارۀ دنبالهدار»، «همراستایی ستارگان»، «کارزاری و آشفتگیای»، «کشتاری» و «تاراجی»؛ آنها نشانههایی دهگانهاند، و از نشانه تا نشانه شگفتیای است. پس، هر گاه نشانهها به پایان برسند، قائم ما، گیرندۀ حق(24)، قیام میکند.(25)
امیر مؤمنان علی(علیهالسّلام)، در بیان نشانههای قیام قائم(علیهالسّلام)، فرمود:
... از شام خبری میآید که بیگمان، جلو حجگزاران گرفته شده است. در آن هنگام، حاجیان از سمتوسوی حج بازداشته میشوند؛ پس، کسی از شام و از عراق حج نمیگزارد، و حجگزاری از مصر خاهد بود، و سپس، در پی آن، جلو حج گرفته میشود... .(26)
ابن مَهْزِیار اهوازی، در بارۀ دیدارش با امام مهدی(علیهالسّلام)، در جایگاهی ناشناخته در حجاز، در روزگار پنهانشدن کوتاهمدّتش، گفته است:
... آن گاه که او را دیدم، خِرَدم در خوبی و ویژگیاش سرگردان شد. پس، به من فرمود: ای پسر مهزیار، چگونه برادرانت را در عراق پشتِ سر گذاشتی؟ گفتم: در تنگیِ زندگی و ناخُشی، در حالی که بیگمان، شمشیرهای بنی شَیْصَبان پیدرپی بر آنان بوده است. فرمود: خدا بکشد ایشان را، چگونه [از راستی](27) بازداشته میشوند! گویا این گروه را میبینم که در خانههای خِیش کشته شدهاند، و فرمان خداوند آنان را شب یا روز فراگرفته است. گفتم: ای پسر فرستادۀ خدا، آن رویداد کی خاهد شد؟ فرمود: هنگامی که میان شما و راه کعبه، با دست گروههایی که بهرهای از خوبی برایشان نیست و خدا و پیامبرش از آنان بیزارند، بسته شود، و سه [روز](28) سرخی در آسمان پدیدار شود که در آن، ستونهایی مانند ستونهای نقرهایاند که نورانی میدرخشند، و شَرُوسِی، با هدفِ کوه سیاه در پشتِ ری که پیوسته به کوه سرخ و چسبیده به کوههای تالِقان است، از اَرْمَنِسْتان و آذَرْبایْجان بیرون میآید. پس، میان او و میان مَرْوَزی نبردی نابودگر و ریشهبرانداز خاهد بود که در آن، خردسال سپیدمو، و از آن، بزرگسال پیر میشود، و میان آندو کشتار آشکار میشود. پس، در آن هنگام، رفتن وی سوی زَوْرا را پیشبینی کنید، و در آنجا درنگ نمیکند تا به ماهان و سپس به واسِط عراق برود، و در آنجا، شش(29) [روز](30) یا کمتر میماند. آن گاه، به کوفان میرود، و میان آنان(31)، نبردی از نجف به حِیرَه تا غَرِی خاهد بود، نبردی سخت که در پی آن خِرَدها از یاد برده میشوند. پس، در آن هنگام، نابودی هر دو گروه میباشد، و بر خداوند است دروکردن بازماندگان... .(32)
«شَیْصَبان»، بنا بر آنچه از برخی فرهنگهای واژگان عربی هویداست، از نامهای شیطانِ راندهشدهای میباشد که در قرآن کریم با نام اِبْلِیس یاد شده است(33)، و مراد از «بنی شیصبان» در این حدیث، بنی عبّاساند که شیطان هنگام بستن نطفهشان همبازشان است و آنان همدست شیطاناند در فریبدادن مردم و گمراهکردنشان، و دو بار بر مسلمانان چیره میشوند: بار نخست همان بود که پس از فروپاشی دولت بنی اُمیّه، سرزمینهای اسلامی را فرمانروایی کردند، و بار دوم آن است که در آخرالزّمان، بخشی از سرزمینهای مشرق را فرمانروایی میکنند، و اندکی پیش از قیام امام مهدی(علیهالسّلام) نابود میشوند.
چنین مینماید که مراد امام مهدی(علیهالسّلام) از گروههایِ بیبهره از خوبی، مانند دین و انسانبودن، که راه حج را بر بسیاری از مسلمانان، به ویژه عراقیها، میبندند، همان سفیانی و پیروانش باشند که به مردم میگویند: بیگمان، ما خداباوران و پیروان روش پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) میباشیم، ولی هنگامی که کارهایشان دیده میشوند، آشکار میشود که آنان کفرورزان به خدا و دشمنان فرستادهاش و بیرونروندگان از دین و انسانیّت میباشند.
سرخی که در آسمان پدیدار میشود، سرخیای است که در پی برآمدن بزرگستارهای دنبالهدار و وزش تندبادی سرخ در ماه رمضان پیش از قیام امام مهدی(علیهالسّلام) پدید میآید، و ستونهای درخشنده مانند ستونهای نقرهای همان سنگهای آسمانیاند که درون پوشش گازی زمین میروند و میسوزند و شعلهور میشوند و برخی از آنها بر روی زمین میافتند.
بنا بر آنچه از برخی محاسبههای جفری و روایات اسلامی آشکار میشود، «شَرُوسِی» مرد روسیِ یهودی نژاد و ناصبی روشی است که نیروهای خَزَری را فرماندهی میکند که در قَفْقاز جنوبی گرد میآیند، و چند ماه پیش از قیام امام مهدی(علیهالسّلام) بر ایران یورش میبرند، سپس به عراق میروند و در آنجا نابود میشوند.
«مَرْوَزِی» (مَرْوِی) مردی هاشمی است که نیاکان کهن وی در مَرْو که از شهرهای خراسان میباشد، میزیستهاند، و سومین رهبر انقلاب ایران است، و ایرانیانِ پایداریکننده در برابر یورش شروسی و نیروهایش را رهبری میکند، و شاید آن مرد همان «جَحّافی» (نیشابوری) یادشده در برخی احادیث اسلامی باشد، و خداوند داناتر است.(34)
«اَرْمَنِسْتان» سرزمینی است که میان جمهوری آذربایجان در شرق و ترکیه در غرب و گرجستان در شمال و رود اَرَس در جنوب جای دارد، و «آذَرْبایْجان» سرزمینی در شمال غربی ایران است که میان دریای خزر در شرق و ترکیه در غرب و رود اَرَس در شمال جای دارد، و آن جدای از جمهوری آذربایجان میباشد که نادرست به این نام نامیده شده است.
«پشتِ ری» همان بخش بلند جایگرفته در شمال شهر ری کهن است، و مراد از آن در اینجا، بخش شمالی از شهر کنونی تهران میباشد، و «کوه سیاه» همان کوه تُوچال است که از دور سیاه دیده میشود و بر بخش تجریش و پیرامونش در شمال شهر تهران سایه میافکند و در بخش جنوبی کوههای اَلْبُرْز مرکزی جای دارد، و «کوه سرخ» همان کوه سرخی است که در بخش کرج، میان کوه سیاه در تهران و کوههای تالقان، جای دارد، و اکنون از آن سنگهای سرخ که در ساختمان کاربرد دارند، برداشته میشود، و مقصود از «تالِقان» در این حدیث، سرزمینی است که میان کَرَج و قَزْوِین، در 120 کیلومتری شمال غربی تهران جای دارد، و «زَوْرا» در اینجا همان زورای نو یا بخش شمالی تهران کنونی پایتخت ایران میباشد.
«ماهان» دو تاییِ «ماه» است، و ماه در زبان فارسی کهن یا دَرِی به معنای شهر یا بزرگترین شهر هر سرزمینی میباشد، و عربها پس از گشودن دو شهر «دِینَوَرِ» و «نَهَاوَنْد»، نخستین را به کوفه وابسته کردند و «ماه کوفه» نامیدند، و دومین را به بصره وابسته کردند و «ماه بصره» نامیدند، و اکنون دینور در استان کِرْمانْشاه و نهاوند در استان هَمَدان جای دارد.
«واسِط» شهری است که اکنون کُوت نامیده می شود، و در راه بصره به بغداد، نزدیک مرزهای ایران جای دارد، و به این نام نامیده شده است؛ زیرا دوری آن تا بصره و کوفه نزدیک میانه میباشد.
«کُوفان» یا «کُوفَه» در روزگاران کهن سرزمینی شنزار و سرخ بر کنارۀ غربی رود فُرات بود که شهر کوفه در مشرق، و بخشهای بلند جایگرفته در پشت آنجا در مغرب، مانند ثَوِیَّه، غَرِی و نَجَف، را در بر میگرفت، و «غَرِی» جایگاهی در پایانههای پشت کوفه میباشد که پس از ثَوِیَّه، در جنوب حَنّانَه تا جنوب نُخَیْلَه در گورستان وادیِ سلام، جای دارد، و آرامگاه امام علی(علیهالسّلام) در آنجا است، و «نجف» بلندیای در پایانۀ پشت کوفه بر کنارۀ دریای نجف در مغرب میباشد که نزدیک 1 کیلومتر از آرامگاه امیر مؤمنان علی(علیهالسّلام) دور است، و این نام با گذر زمانها شناسهای شد برای شهری که در کنار همان بلندی پدید آمد، و «حِیْرَه» شهری کهن در جنوب شهر کوفه و پشت آنجا و نزدیک 7 کیلومتر از آن دور بود، و اکنون ویرانههایی از آن در غرب شهری کوچک که ابو صُخَیْر نامیده میشود، ماندهاند.(35)
از ابو سعید خُدْرِی روایت شده است که پیامبر(صلّیاللهعلیه[وآله]وسلّم) فرمود:
سوگند که بیگمان، خانۀ خدا، پس از شورش یأجُوج و مأجُوج، حج گزارده و عمره گزارده میشود.(36)
«حَجّ» دیدار خانۀ خدا در مکّه است با کارهایی ویژه در روزهایی ویژه از ماه ذیحجّه، و عُمْرَه دیدار خانۀ خدا در مکّه است با کارهایی ویژه در هر زمانی که باشد.
بدان که یأجوج و مأجوج، بنا بر پژوهش نویسنده در آیههای قرآنی و روایات اسلامی، نیروهایی از گروههای خَزَر رامنشدهاند که در قَفْقاز جنوبی گرد میآیند، و چند ماه پیش از قیام امام مهدی(علیهالسّلام)، با فرماندهی شَرُوسِی بر ایران یورش میبرند، سپس به عراق میروند و در آنجا نابود میشوند.
مقصود پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) از سخنش: «سوگند که بیگمان، خانۀ خدا ... حج گزارده و عمره گزارده میشود» آن است که در دورۀ زمانی میان شورش یأجوج و مأجوج و قیام امام مهدی(علیهالسّلام)، دیدار خانۀ خدا در مکّه به گونهای سراسری رها نمیشود، بلکه برخی مسلمانان حجّ و عمره میگذارند.
در پایان یادآور میشویم، از برخی احادیث اسلامی هویدا میشود که امام مهدی(علیهالسّلام) در روزگار پنهانشدنش، در هر سالی در روزهای برگزاری حج به مکّه میآید، ولی در واپسین حجّ پیش از قیامش که در آن ناسازگاری و یورش و کشتار میان حاجیان میافتند، امام در میانشان نمیآید و با آنان حج نمیگزارد؛ پس حجّشان پذیرفته نمیشود.
عبَیْد ابن زُرارَه گفته است که شنیدم ابو عبدالله-صادق-(علیهالسّلام) میفرمود:
مردم، امام خُد را از دست میدهند، پس، در جایگاه گردآمدن حاجیان هست و آنان را مىبیند، و آنان وی را نمیبینند.(37)
علی ابن محمّد رازی روایت کرده است از کسی که ابو عبدالله-صادق-(علیهالسّلام) فرمود:
سالی که دارندۀ این فرمان در جایگاه گردآمدن حجگزاران نیست، از مردم حجّشان پذیرفته نمیشود.(38)
«فرمان» در این حدیث همان فرمان خداوند به برپاکردن راستی و برابری است، و «دارندۀ این فرمان» امام مهدی(علیهالسّلام) میباشد.
🔻عبدالله ابن عَمْر گفته است:
مردم، بیامام، با هم حج مىگزارند و با هم در عرفات میمانند... .(39)
چنین مینماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّىاللهعلیهوآله) باشد، اگرچه عبدالله ابن عَمْر صحابی آن را به وی نسبت نداده است.
----------------------------------------------------------------
1. إلزام الناصب، ج 2، ص 185، خطبة البیان 2؛ ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر.
2. الفتن، ص ۴۴، الجزء 1، ح 149؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
3. التشریف بالمنن، ص 2۵۴، الفتن للسُّلَیْلیّ، ب ۴۱، ح ۳۷۲؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
4. المستدرک علی الصحیحین، ج 5، ص 365، کتاب الفتن و الملاحم، ح 8570؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
5. مقصود از «سفارششده» در اینجا، کسی است که پیامبر به جانشینیاش پس از خُدش سفارش میکند.
6. التشریف بالمنن، ص 261، الفتن للسُّلَیْلیّ، ب 48، ح 379؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
7. یاقوت حَمَوِی گفته است: «... دجلۀ بغداد زورا نامیده شده است»؛ معجم البلدان، ج 3، ص 155، درگاه «زوراء».
8. بهرهگرفتهشده از: برخی منابع.
9. «نَهْرَوانیان» همان خوارج (شورشیان) میباشند که بر امام علی(علیهالسّلام) شوریدند. پس، میان آنان و سپاه امام نبردی در سرزمین نَهْرَوان -میان واسِط و بغداد-، در سال 38 هـ.ق، روی داد؛ بهرهگرفتهشده از: برخی منابع.
10. در همۀ نسخههای چاپی الیقین نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «سدّوا» یافت میشود که سازگار با آنچه در بحار الأنوار آمده است، به «شدّوا» اصلاح و ترجمه گردید.
11. میان دو کروشه از افزودههای ما است.
12. الیقین، ص 3-421، ب 157؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
13. در نسخۀ چاپی الأمالی پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «لایحجّوا» یافت میشود که سازگار با آنچه در بحار الأنوار آمده است، به «لاتحجّوا» اصلاح و ترجمه گردید.
14. در نسخۀ چاپی الأمالی پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «عسل» یافت میشود که به «عسقل» اصلاح و ترجمه گردید.
15. الأمالی، مفید، ص 5-64، المجلس 7، ح 10؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
16. بنگرید: قرآن کریم، سورۀ مریم، آیۀ 25.
17. الأُصول الستّة عشر، ص 4-353، من نوادر علیّ ابن أسباط، ح 31؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
18. فروع الکافی، ج 8، ص 42-36، کتاب الروضة، ح 7؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
19. در نسخۀ چاپی مشارق أنوار الیقین پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «لخروجی» یافت میشود که سازگار با آنچه در حدیثی مانند این که در کفایة الأثر، ص 266 آمده است: «ألا و إنّ لخروجه علامات عشرة...»، به «لخروجه» اصلاح و ترجمه گردید.
20. در نسخۀ چاپی مشارق أنوار الیقین پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «تحریف الرایات» یافت میشود که سازگار با آنچه در خطبۀ مخزون امام علی(علیهالسّلام) نقلشده در بحار الأنوار، ج 53، ص 82، ب 29، ح 86 آمده است، به «تخریق الزوایا» اصلاح و ترجمه گردید. مقصود از «شکافتن کنُجها» پدیدیدآوردن پناهگاههاست.
21. در خطبۀ مخزون امام علی(علیهالسّلام) که در بحار الأنوار، ج 53، ص 82، ب 29، ح 86 نقل شده، آمده است: «بستن مسجدها چهل شب»، و بنا بر آنچه هویداست، مرادش بستن مسجدهای کوفه در روزهای یورش سپاه سفیانی بر آن شهر و فرودآمدنشان در آنجاست.
22. مراد از «فروبردنی» در اینجا، فروبردن شهر حَرَسْتا در شمال شرقی دمشق و فروبردن سپاهی از سفیانی در بَیْدای مدینه است.
23. بنا بر آنچه هویداست، مقصود از «پرتابکردنی در خراسان» در اینجا، باراندن سنگها و شهابهای آسمانی بر شهر هَرات است که از سرزمینهای خراسان در شمال غربی افقانستان میباشد.
24. مراد از «حق» در اینجا همان بهره و نصیب است، و حقِّ امام سرپرستی بر مردم میباشد.
25. مشارق أنوارالیقین، ص 262، خطبة الافتخار؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
26. إلزام الناصب، ج 2، ص 161، خطبة البیان 1؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
27. میان دو کروشه از افزودههای ما است.
28. میان دو کروشه از افزودههای ما است.
29. در همۀ نسخههای چاپی بحار الأنوار و کمال الدین نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «سنة» یافت میشود که به «ستّة» اصلاح و ترجمه گردید.
30. میان دو کروشه از افزودههای ما است.
31. مرادش آن است: میان نیروهای خزر یورشگر با فرماندهی شروسی و نیروهای کوفی پاسداریکننده با رهبری شیصبانی و همتایانش نبردی خاهد بود، و آندو همان دو گروه نابود شوندهاند که در دنبالۀ حدیث به آنان اشاره شده است.
32. بحار الأنوار، ج 52، ص 6-45، ب 18، ح 32، با نقل از: کمال الدین؛ ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر.
33. در این باره بنگرید: لسان العرب، درگاه «شصب».
34. سخن نویسنده.
35. بهرهگرفتهشده از: منابع گوناگون.
36. الکتاب المصنّف، ج 7، ص 501، ح 37543؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
37. کمال الدین، ص 346، الجزء 2، ب 33، ح 33؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
38. دلائل الإمامة، ص 487، ح 485؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
39. الفتن، ص 238، الجزء 5، دنبالۀ ح 937؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
✔️ برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور، پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی