پدیدارشدن آشوبهای گوناگون در آخرالزّمان
🔵آشوب تیره
از عَوْف ابن مالک روایت شده است که رسول خدا (صلّیالّاهعلیه[وآله]وسلّم) فرمود:
چگونه میباشی تو ای عوف، هنگامی که این گروه مردم (مسلمانان) بر هفتاد و سه دسته جدا شوند، یکی در بهشت و دیگرانشان در آتش؟! گفتم: و آن کی خاهد بود، ای رسول خدا؟ فرمود: هر گاه پاسبانان فراوان شوند، کنیزان سروری کنند، جوانانِ موی بر پشت لب روییده(۱) بر منبرها بنشینند و قرآن را ابزارهای نوازندگیِ دمیدنیِ خُد کنند، مسجدها آراسته گردند، منبرها بلند شوند، مالیات چیز دست به دست شونده(۲) و امانت دارایی آسان به چنگ آمده شود، برای جز خدا فقه در دین آموخته شود، مرد زنش را فرمانبرداری و مادرش را نافرمانی [و دوستش را نزدیک](۳) و پدرش را دور کند، پسینیان این گروه مردم (مسلمانان) پیشینیان آن را ناسزا گویند، قبیله را بیرونروندگان از راه درست مهتری کنند و رهبر گروه پَستترینشان باشد، و مرد برای پرهیز از بدیاش گرامی داشته شود، پس، در آن روز آن رویداد خاهد بود ... سپس آشوبی تیره و تاریک میآید، سپس آشوبها برخی در پی دیگریاند تا آنکه مردی از خاندان من برشورد که به وی مهدی گفته میشود؛ پس، اگر به او رسیدی، پیرویاش کن و از راهیافتگان باش.(۴)
مقصود از «آشوبی تیره»، آشوبی سخت و سراسری است که به بسیاری از مردم میرسد.
---------------------------------------------------------------------
۱. در همۀ نسخههای چاپی المعجم الکبیر نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «الحُمْلان» (گوسفندان) یافت میشود که سازگار با آنچه در برخی روایات اسلامی آمده است از «نشستن نوجوانان بر منبرها» و «نوجوانان بر منبرها سخنرانی میکنند»، به «الغلمان» اصلاح و ترجمه گردید.
۲. مرادش آن است که گاهی برای این و گاهی برای آن باشد.
۳. میان دو قلّاب از افزودههای ما است که آن را از روایتی مانند این روایت گرفتهایم که در «سنن الترمذیّ» آمده است.
۴. المعجم الکبیر، ج ۱۸، ص ۵۱، ح ۹۱؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
از ابن ابی صَدَقَۀ یمانی روایت شده است که گفت:
پیش روی ساعت امیرانی دروغگو، وزیرانی شتابورز در نافرمانیها، امانتدارانی خیانتکار، سرپرستان گروههایی ستمکار و عبادتپیشگانی(۱) بیرونرونده از راه درست برانگیخته میشوند؛ خاهشهایشان گوناگون، چهرههایشان چهرۀ ترسایان است، برای آنان دوری از نافرمانیها و چیزهای آمیخته با حلال و حرامی(۲) نیست، دلهایشان بدبوتر از مردارهاست، خداوند آنان را آشوبی تیره و تاریک میپوشاند، سرگردان و کورکورانه در آن میافتند، مانند سرگردان و کورکورانهافتادن یهودیان [در](۳) تاریکی.(۴)
چنین مینماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّیالّاهعلیهوآله)باشد، اگرچه ابن ابی صدقۀ یمانی آن را به وی نسبت نداده است.
بدان که مراد از «ساعت» در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، زمان قیام قائم(علیهالسّلام) است.
---------------------------------------------------------------
۱. واژۀ «القُرّاء» در متن عربی حدیث به معنای عبادتپیشگان و قرآنخانان میباشد، و چنین مینماید که مراد از آن در اینجا همان معنای نخست است.
۲. در همۀ نسخههای چاپی السنن الواردة فی الفتن نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «دعة» یافت میشود که سازگار با آن چه در «البحر الزخّار» آمده است، به «الغلمان» اصلاح و ترجمه گردید.
۳. میان دو قلّاب از افزودههای ما است.
۴. السنن الواردة فی الفتن، ص ۱۱۸، الجزء ۳، ب ۳۶، ح ۲۱۸؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
از اَصْبَغ ابن نُباتَه روایت شده است که گفت:
امیر مؤمنان [علی](علیهالسّلام) سخنرانی کرد و فرمود: ... چشم به راه آشوب اَمَوی و دولت کسرَوی باشید، سپس دولت بنی عبّاس با گشایش و سختی(۱) روی میآورد، و شهری میان دِجْلَه و دُجَیل(۲) و فُرات ساخته میشود که به آن زَوْرا گفته میشود، نفرینشده است کسی که آنجا زیست کند، از آنجا سرشت بسیارزورگویان بیرون میآید، در آنجا کاخها بلند و پردهها آویزان میشوند، با فریب و شتابورزی در نافرمانیها رفتار میکنند(۳)، پس، بنی عبّاس که ۴۲ پادشاهاند(۴)، آنجا را به شمار سالهای پادشاهیشان دست به دست میکنند، سپس آشوب تیره و گردنبند سرخ(۵) است که در پسِ آن(۶) گیرندۀ حق میباشد.(۷)
بنا بر آنچه هویداست، مراد از «دولت کسرَوی» در این حدیث، دولت پادشاهان بنی اُمیّه است که خلافت اسلامی را به دولت پادشاهی موروثی مانند دولت کسراها (خسروها) در ایران کهن دگرگون کردند، و دولت عبّاسیان نیز این گونه بوده است، و برخی پژوهشگران باور دارند که مقصود از «گردنبند سرخ» همان کراوات سرخ است که غربیان مسیحی بر گردنهایشان میپوشند و به صلیب نسبت داده میشود و نماد فرهنگ غربی در روزگار ما میباشد، و شاید یادکردن آن در اینجا به جنبش رومیان صلیبی در آخرالزّمان و لشکرکشی آنان در سرزمینهای اسلامی و دستاندازیشان در کارهای مسلمانان اشاره میکند، و خداوند داناتر است، و مقصود از «زَوْرا» در اینجا، زورای کهن یا شهر بغداد میباشد که پایتخت عبّاسیان بوده است.
بدان که از روایات اسلامی بهرهگرفته میشود که برای بنی عبّاس دو دولت و چهل پادشاه میباشد: دولت نخستین همان است که در سرزمینهای اسلامی، پس از فروپاشی دولت اَمَوی، بنیادگذاری و ۵۲۴ سال با سی و هفت پادشاه ماندگار شد و از میان رفت، و دولت دومین آن است که در بخشی از سرزمینهای مشرق، در آخرالزّمان بر پا میگردد و ۴۰ سال با سه پادشاه پایدار میماند، سپس کمی پیش از قیام امام مهدی(علیهالسّلام) نابود میشود.
---------------------------------------------------------------
۱. در مناقب آل أبی طالب، ج ۲، ص ۳۰۸، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «بالروع و الیأس» (با ترس و ناامیدی) یافت میشود.
۲. دِجْلَه و فُرات از بزرگترین رودهاییاند که از عراق میگذرند، و دُجَیْل رودخانهای میان بغداد و تکریت است که سرزمینهایی را آبیاری میکند و در رود دجله میریزد؛ بهرهگرفتهشده از: برخی منابع.
۳. در همۀ نسخههای چاپی مشارق أنوار الیقین نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «یتعلون» یافت میشود که به «یتعاملون» اصلاح و ترجمه گردید.
۴. در همۀ نسخههای چاپی مشارق أنوار الیقین نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «۴۲ ملکاً» یافت میشود، ولی بهرهگرفتهشده از دیگر روایات اسلامی «۴۰ ملکاً» میباشد، و دور نیست که این بند از افزودههای رونوشتبرداران باشد.
۵. این بند از حدیث در بحار الأنوار، ج ۴۱، ص ۳۱۸، ب ۱۱۴، ح ۴۲، با نقل از: مناقب آل أبی طالب این گونه آمده است: «الفتنة الحمراء و القلادة الغبراء» (آشوب سرخ و گردنبند تیره)، و درست همان چیزی است که در مشارق أنوار الیقین آمده است؛ زیرا به کار برده شده در روایات اسلامی همان آشوب تیره است، نه آشوب سرخ.
۶. در همۀ نسخههای چاپی مشارق أنوار الیقین نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «عنقها» یافت میشود که سازگار با آنچه که در حدیثی در مناقب آل أبی طالب، ج ۲، ص ۳۰۸ آمده است، به «عقبها» اصلاح و ترجمه گردید.
۷. مشارق أنوارالیقین، ص ۲-۲۶۰، خطبة الافتخار؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
ابوبَصِیرازابو جعفر [باقر](علیهالسّلام) روایت کرده است که رسول خدا(صلّىالّاهعلیهوآله) روزی که نزدش گروهی از همراهانش بودند، فرمود:
«خدایا برادرانم را به من بشناسان» -دو بار-. پس، کسی از همراهانش که پیرامونش بود، گفت: آیا ما برادرانت نیستیم ای رسول خدا؟! فرمود: نه، بیگمان، شما همراهان من میباشید، و برادرانم گروهی از آخرالزّماناند که ایمان آوردهاند، در حالی که مرا ندیدهاند، سوگند که بیگمان، خداوند آنان را با نامهایشان و نامهای پدرانشان به من شناسانده است، پیش از آنکه ایشان را از پشتهای پدرانشان و شکمهای مادرانشان بیرون آوَرَد، بیگمان، یکی از آنان سخت ماندگارتر است بر دینش از کشیدن درختی خاردار در شب بسیار تاریک، یا مانند گیرندۀ آتش برافروختۀ درخت گز(۱)، اینان چراغهای تاریکیها میباشند، خدا ایشان را از هر آشوب تیرۀ تاریکی رهایی میبخشد.(۲)
-------------------------------------------------------------
۱. درخت گز چوب سفتی دارد و آتش آن دیر خاموش میشود.
۲. بصائر الدرجات، ص ۸۴، الجزء ۲، ب ۱۴، ح ۴؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
🔵آشوب سخت و رنگارنگ و ریشهبرانداز
از حُذَیفَه ابن یَمان روایت شده است که گفت:
در آخرالزّمان سه آشوب خاهد بود: سخت و رنگارنگ و ریشهبرانداز. پس، «سخت» در رهبری فرزندان عبّاس میباشد؛ ریختن [خونها](۱) و گرفتن داراییها به ناراستی. و «رنگارنگ» در زمان مردی از ایشان خاهد بود که در بارۀ هیچ مؤمنی پیمانی را نگاه نمیدارد(۲)، اگر از وی درخاست مهربانی شود، مهربانی نمیورزد، و اگر توانا شود، چشمپوشی نمیکند، خاهشش گردآوری داراییهاست، در میان مردم روشی پست دارد، سپس میمیرد ... سپس ناسازگاری میافتد، سپس مردی از ایشان برمیخیزد و مردم را سوی خِیش فرامیخاند که با وی گروه هوادارانی بد و کمککارانی ستمگرند. پس بیگمان، مردم در آن روز، از سختی گرفتاریای که میانشان فرود میآید، آرزوی مرگ میکنند ... پس، مردمان در زمانش در سختی و گرفتاریای(۳) خاهند بود، سپس میمیرد یا کشته میشود. و «ریشهبرانداز» پس، گروهیاند که از مغرب برمیشورند، راستی را با نادرستی در هم میآمیزند، و سوی مردی از قریشیان فرامیخانند، چهرههایشان و فراخانهایشان سوی زشتی است، فرزندان عبّاس را جستجو میکنند؛ پس، هر کس به آن زمان برسد، باید پَلاسی از پلاسهای خانهاش باشد، و آن، زمانِ سفیانی است؛ پس، مردمان همواره آن گونهاند تا آنکه محمّد ابن عبدالّاهِ حسینیِ مهدی برشورد ... پس، برای وی میان مَقام و زَمْزَم پیمان گرفته میشود ... سپس بیگمان، وی سوی شام میرود و سفیانی را میکشد، سپس بیگمان، وی با همراهانش در سرزمینهای رومیان میرود و با فرمان خداوند قُسْطَنْطِینِیَّه را میگشاید ... پس، هنگامی که ایشان آن گونهاند، ناگهان به آنان خبر میرسد که بیگمان، دجّال برشوریده است، رها میکنند آنچه را که در دستانشان است و سوی او روی میآورند؛ پس، در آن هنگام، مسیح عیسی ابن مریم فرود میآید و دجّال را میکشد.(۴)
چنین مینماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّیالّاهعلیهوآله) باشد، اگرچه حُذَیْفَه ابن یَمان صحابی آن را به وی نسبت نداده است.
بر کسی که اخبار آشوبها و نبردهای پُرکشتار در آخرالزّمان را پیگیری میکند، پوشیده نمیماند که بیگمان، به این حدیث برخی سخنانی افزوده شدهاند که از رسول خدا(صلّیالّاهعلیهوآله) نمیباشند، و ما در اینجا آنچه از آنها درست و سازگار با دیگر احادیث بودهاند را آوردیم، و جای نیاوردهها سه نقطه گذاشتیم.
مراد از «فرزندان عبّاس» در اینجا بنی عبّاسیاند که بخشی از سرزمینهای مشرق را در آخرالزّمان فرمانروانی میکنند، و مقصود از «مغرب» در اینجا همان شام، و «مردی از قریشیان»، عثمان ابن عَنْبَسَه سفیانی است که با بنی عبّاس دشمنی میورزد و از آنان خونخاهی میکند.
امام مهدی(علیهالسّلام) در مدینه آشکار میشود، سپس به مکّه میرود و کنار کعبه، میان جایگاه ایستادن ابراهیم(علیهالسّلام) و چاه زَمْزَم، میایستد و همراهانش با او پیمان میبندند.
«قُسْطَنْطِینِیَّه» شهری بزرگ و کهن بر کنارۀ دریای مَرْمَرَه در ترکیه است که پایتخت امپراتوری روم شرقی بود، و ترکهای عثمانی آن را گشودند و آن را اِسْتانْبُول نامیدند و پادشاهانشان در آنجا ماندگار شدند تا آنکه پایتخت را به آنکارا جابهجا کردند، و چون این شهر میان دو قارّۀ اروپا و آسیا جای دارد، به آن دروازۀ اروپا گفته میشود.(۵)
-----------------------------------------------------
۱. میان دو قلّاب از افزودههای ما است.
۲. این گفتار برگرفته از سخن خداوند متعالی در قرآن کریم، سورۀ توبه، آیۀ ۱۰ است: «در بارۀ هیچ مؤمنی پیمانی را نگاه نمیدارند، و آنان همان ستمکاراناند».
۳. در نسخۀ چاپی الملاحم پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «شدّة و غلاء» یافت میشود که به «شدّة و بلاء» اصلاح و ترجمه گردید.
۴. الملاحم، ص ۱۰-۲۰۹، ب ۲۶، ح ۱۵۵؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۵. بهرهگرفتهشده از: برخی منابع.
📚گزیدههایی از کتاب: جهان در آستانۀ ظهور؛ پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تَنْکابُنِی
✍🏻روش ما در نوشتن واژهها، بر پایۀ درستنویسی و سازگاری نوشتار با گفتار و برخی نکته های دیگر است.
✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman