آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

اللهم عجل لولیک الفرج

آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

اللهم عجل لولیک الفرج

آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

این وبلاگ برای ارائۀ پیشگوییهای گوناگون در بارۀ نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام) و رویدادهای آخرالزّمان است که بیشتر آنها برگرفته از کتابهای زرتشتیان، یهودیان، مسیحیان و مسلمانان، به ویژه آیات قرآن کریم و روایات اسلامی می باشند، و خوانندگان گرامی را از رویدادهایِ پیشِ رویِ جهان آگاه می سازند.

بایگانی

۱۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است

بزرگ نمایی و نهان شدنِ ماهِ نو در آخرالزّمان

چهارشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۳، ۱۰:۴۱ ب.ظ

بزرگ نمایی و نهان شدنِ ماهِ نواز نشانه های نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) است.
از ابو هُرَیْرَه نقل شده است کهرسول خدا(صلّی الله علیه وسلّم) فرمود:


از نشانه های ساعت (زمان قیام قائم) بزرگ نمایی هلالهای ماه است، به گونه ای
 که هلال در شبِ نخستش دیده، امّا گفته شود هلال شبِ دوم است(1).


بدان که بی گمان، مراد از «ساعت»، در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، همان زمان قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.
از اَصْبَغ پسر نُباتَه روایت شده است که امیر مؤمنان علی پسر ابو طالب(علیه الصلاة والسّلام) فرمود:


... پس هر گاه آن زمان فرا رسد، گاهی هلالهای ماه بزرگ به چشم می آیند،
به گونه ای که ماهِ شبِ ‏نو، دو شبه دیده ‏شود؛ و گاهی پنهان می‏ شوند، به گونه ای
که ماه رمضان در آغاز خود افطار، و عید فِطْر در پایان آن، روزه گرفته ‏شود...(2).


شاید بتوان گفت، دلیل بزرگ نمایی هلال ماه نو در آخرالزّمان، دیده شدنِ آن با چشم مسلّح، و سبب پنهان شدنش، کاهش دید انسان بر اثر آلودگی هوا با ذرّات گرد و غبار یا پخش نور در شب در سالهای نزدیک به زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) است.
چنین می نماید، ناسازگاریهایی که در این سالهای واپسین، میان مسلمانان، بر سر دیدن هلال ماهِ رمضان و مشخّص کردن آغاز این ماه و زمان عید فطر، بروز کرده اند، از مصداقهای انجام یافتن روایات یادشده در روزگار کنونی ما باشند.
---------------------------------------------------
1. المعجم الأوسط، ج 7، ص 65، ح 6864.
2. بحار الأنوار، ج 93، ص 4- 303، ب 37، دنباله ح 19، با نقل از: فضائل الأشهر الثلاثة.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۳ ، ۲۲:۴۱
خادم گمنام

تحولات دمشق در عصر آخرالزمان و خروج سفیانی

يكشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۳، ۱۱:۲۰ ق.ظ

دمشق یا به طور مطلق شام، پایتخت و بزرگ‌ترین شهر سوریه است چون درروایات متعددی شام آورده شده وشام به طورکلی برمناطق مختلف مثل سوریه ،لبنان،فلسطین،اردن وقسمتهای شمالغربی عراق هم اطلاق میشده ما دمشق رابررسی میکنیم تا به یقین مشخص شودکه کشورسوریه را دربرمیگیردونوعی بررسی روایی برکشورسوریه شده باشد اگرچه میتوان بسیاری از روایاتی راکه لفظ شام آمده برسوریه تطبیق داد.البته شهرهایی ماننددرعا،حرستا،حمص و...درروایات آمده که درشرایط کنونی جز کشور سوریه است .خلاصه سوریه مرکزحوادث منطقه می باشد چه قبل ازظهور وچه بعد از ظهور.
نکات بسیاری درباره دمشق درروایات دیده میشود که شاید مهمترین آنهامحل حکوت سفیانی،جنگ اصلی آقاامام زمان(عج)باسفیانی دراین منطقه میباشد.امابررسی دمشق این نقطه حساس درآخرالزمان


حکمرانی سفیانی در دمشق

خروج سفیانی

السفیانی من ولد خالد بن یزید بن أبی سفیان ، رجل ضخم الهامة ، بوجهه آثار جدری ، وبعینه نکتة بیاض ، یخرج من ناحیة مدینة دمشق ، فی واد یقال له وادی الیابس ، یخرج فی سبعة نفر ، مع رجل منهم لواء معقود ، یعرفون فی لوائه النصر ، یسیر ( الرعب ) بین یدیه علی ثلاثین میلا ، لا یری ذلک العلم أحد یریده إلا انهزم(1)
از علی علیه السلام : سفیانی از فرزندان خالد بن یزید بن ابی سفیان است که دارای هیکل وجثه ای بزرگ بوده که در صورتش آثار آبله ودر چشمش نقطه ای سفید می باشد که از ناحیه ای از شهر دمشق که ، یابس ، نامیده می شود در میان هفت نفر که یکی از آنها نیز پرچم دارد خروج می نماید ، طرفداران آن اعتقاد به پیروزی آن پرچم دارند ، در جلو ان پرچم ترس ووحشت نمایان بوده وهر کس که بخواهد بطرف آن برود ، با دیدن آن فراری می گردد .

          

سفیانی برمنبردمشق

یخرج ابن آکلة الأکباد من الوادی الیابس ، وهو رجل ربعة ، وحش الوجه ، ضخم الهامة ، بوجهه أثر جدری ، إذا رأیته حسبته أعور ، اسمه عثمان ، وأبوه عنبسة ، وهو من ولد أبی سفیان ، حتی یأتی أرضا ذات قرار ومعین فیستوی علی منبرها(2)
از علی علیه السلام : فرزند خورندهء جگرها ( مراد سفیانی است که از فرزندان هند جگر خوار می باشد ) از محلی بنام ، یابس ، خروج کرده متوسط القامة بوده وصورتی وحشی وهیکلی بزرگ وچاق داشته که در صورت او اثر آبله دیده می شود وزمانی که به او نگاه کنی خیال می کنی یک چشم است . اسم او عثمان ونام پدرش عنبه واز نسل ابو سفیان می باشد ووارد دمشق شده وبر آن مسلط می گردد وبرمنبرش قرارمیگیرد.

جنایات وخباثات سفیانی دردمشق

... إذ خرج السفیانی فی ستین وثلاثمائة راکب ، حتی یأتی دمشق ، فلا یأتی علیه شهر حتی یبایعه من کلب ثلاثون ألفا ... ثم إن رجالا من قریش یهربون إلی قسطنطینیة فیبعث السفیانی إلی عظیم الروم أن أبعث إلی بهم فی المجامع ، قال فیبعث بهم إلیه فیضرب أعناقهم علی باب المدینة دمشق . وقال حذیفة : حتی إنه یطاف بالمرأة فی مسجد دمشق فی الثوب علی مجلس مجلس ، حتی تأتی فخذ السفیانی فتجلس علیه ، وهو فی المحراب قاعد ، فیقوم رجل من المسلمین فیقول ، ویحکم أکفرتم بالله بعد إیمانکم ؟ إن هذا لا یحل ، فیقوم فیضرب عنقه فی مسجد دمشق ، ویقتل کل من شایعه علی ذلک . فعند ذلک ینادی من السماء مناد : أیها الناس إن الله عز وجل قد قطع عنکم مدة الجبارین والمنافقین وأشیاعهم وأتباعهم . وولاکم خیر أمة محمد صلی الله علیه وسلم فالحقوا به بمکة ، فإنه المهدی...(3)
... زمانیکه که سفیانی در میان سیصد و شصت سوار خروج نموده وبه دمشق می رود وبه هر شهری که وارد می شود از قبیله ، کلب ، سی هزار نفر با او بیعت می نمایند... پس از آن مردانی از قریش به قسطنطنیه گریخته ولی سفیانی ، کسانی را نزد پادشاه بزرگ روم ، میفرستد که آنها را به من برگردان ، و او نیز بر می گرداند ، و سفیانی نیز آنها را در کنار دروازه شهر دمشق ، گردن می زند... حذیفه گوید: سرانجام کار به جایی می رسد که زنها در مسجد جامع دمشق حرکت می کنند و محافلی تشکیل می دهند و در حالی که سفیانی در محراب نشسته است بعضی از زنان در دامن او می نشینند. در این موقع، یک نفر بلند می شود و فریاد می زند: ای مردم! این عمل حرام است، مگر کافر شده اید؟ به امر سفیانی گردنش را می زنند و هر کسی که متابعت از این شخص بکند او را می کشند. پس، در این موقع منادی از آسمان فریاد می زند: ای مردم روی زمین! خداوند به زندگی ستمکاران خاتمه داد و منافقان و پیروان آنها از بین رفتند. خداوند برای شما فرمانروایی از آل محمد(ص) معین فرموده که در مکه است. بشتابید و از دستورهایش پیروی کنید و نامش مهدی است.

ندای پیروزی ازناحیه دمشق

 

            

جابر بن یزید الجعفیّ، قال: قال أبو جعفر محمّد بن علیّ الباقر علیه السلام: یا جابر الزم الأرض فلا تحرّک یداً ولا رِجلاً حتّی تری علامات أذکرها لک إن أدرکتَها: أوّلها اختلاف ولد فلان (بنی العباس) وما أراک تُدرک ذلک، ولکن حدِّث به بعدی، ومنادٍ ینادی من السماء، ویجیئکم الصوت من ناحیة دمشق بالفتح(4)
جابر جعفی از امام باقر ( ع ) روایت کرده است که فرمود: ای جابر ، پا برجا و استوار برزمین باش ودست وپای خودرا حرکت نده تا علامات ونشانه هایی را برای تو بیان کنم که سالی آنها را نخواهی دیدوفقط برای بعداز من نقل اول این علامات اختلاف در بنی عباس است بعدندای منادی از آسمان ، ومیرسد صد از دمشق به پیروزی برشما.
إلزم الأرض لا تحرکن یدک ولا رجلک أبدا ، حتی تری علامات أذکرها لک فی سنة ، وتری منادیا ینادی بدمشق(5)
جابر جعفی از امام باقر ( ع ) روایت کرده است که فرمود : ای جابر ، پا برجا و استوار برزمین باش ودست وپای خودرا حرکت نده تا علامات ونشانه هایی را برای تو بیان کنم که سالی آنها را خواهی دید ، می بینی که ندا دهنده ای در دمشق ندا می کند
و صدایى که از ناحیه دمشق مى آید همان پیام آسمانى است که مردم تصور مى کنند از جانب شام یا غرب مى آید. و یا اینکه براى مردم عراق اینگونه جلوه مى کند. زیرا گفتگوى آن حضرت (امام باقر)(ع ) با جابر جعفى کوفى است و عبارت آن چنین است :
((آن صدا (پیام آسمانى ) از جانب دمشق به گوش مى رسد.))این صدا از ناحیه دمشق شنیده می شود و مژده ظهور حضرت مهدی (ع) را می دهد(6)
محمد بن مسلم از حضرت باقر العلوم علیه السّلام حدیث می کند که آن حضرت فرمودند:
توقعوا الصوت یاءتیکم بغتة من قبل دمشق فیه لکم فرج عظیم.(7)
منتظر صدا که ناگهان از ناحیه دمشق می رسد، باشید. البته در این (صوت) برای شما فرجی عظیمی است.
آیا منظور از کلمه «صوت» صیحه آسمانی است؟ به ظاهر یا همین است یا قیام سفیانی. امید است صدای حیاتبخش جبرئیل علیه السلام باشد.
پیامبر اکرم (ص) در مقام تشریح نبرد سفیانی در دمشق می فرماید:
خداوند به جبرئیل فرمان می دهد که از فراز مسجد دمشق بانگ برآورد که: ای امت محمد (ص)، پناه و پناهگاه شما آمد. او فرج و گشایش شما، حضرت مهدی (ع) است که از مکه خروج می کند. پس او را اجابت کنید.(8)


آن نداچیست

حتی إنه یطاف بالمرأة فی مسجد دمشق فی الثوب علی مجلس مجلس، حتی تأتی فخذ السفیانی فتجلس علیه، وهو فی المحراب قاعد، فیقوم رجل من المسلمین فیقول، ویحکم أکفرتم بالله بعد إیمانکم؟ إن هذا لا یحل، فیقوم فیضرب عنقه فی مسجد دمشق، ویقتل کل من شایعه علی ذلک. فعند ذلک ینادی من السماء مناد: أیها الناس إن الله عزوجل قد قطع عنکم مدة الجبارین و المنافقین وأشیاعهم وأتباعهم. وولاکم خیر أمة محمد صلی الله علیه وسلم فالحقوا به بمکة، فإنه المهدی(9)
سرانجام کار به جایی می رسد که زنها در مسجد جامع دمشق حرکت می کنند و محافلی تشکیل می دهند و در حالی که سفیانی در محراب نشسته است بعضی از زنان در دامن او می نشینند. در این موقع، یک نفر بلند می شود و فریاد می زند: ای مردم! این عمل حرام است، مگر کافر شده اید؟
به امر سفیانی گردنش را می زنند و هر کسی که متابعت از این شخص بکند او را می کشند. پس، در این موقع منادی از آسمان فریاد می زند: ای مردم روی زمین! خداوند به زندگی ستمکاران خاتمه داد و منافقان و پیروان آنها از بین رفتند. خداوند برای شما فرمانروایی از آل محمد(ص) معین فرموده که در مکه است. بشتابید و از دستورهایش پیروی کنید و نامش مهدی است. 

 

کشته شدن عوف سلمی دردمشق 

وعن حذلم بن بشیر، قال: قلت لعلیّ بن الحسین (علیه السلام): صف لی خروج المهدی، وعرّفنی دلائله وعلاماته، فقال: یکون قبل خروجه رجل یقال له عوف السلمی بأرض الجزیرة، ویکون مأواه بکریت، وقتله بمسجد دمشق، ثمّ یکون خروج شعیب بن صالح من سمرقند، ثمّ یخرج السفیانی الملعون من الوادی الیابس، وهو من ولد عتبة بن أبی سفیان، فإذا ظهر السفیانی اختفی المهدی، ثمّ یخرج بعد ذلک (10)
قبل از قیام مهدی علیه السلام مردی در سرزمین جزیره خروج خواهد کرد به نام عوف سلمی. قرارگاه او در تکریت است وقتلش در مسجد دمشق. سپس خروج شعیب بن صالح در سمرقند خواهد بود. بعد از او، خروج سفیانی ملعون از بیابان یابس (خشک) می باشد .

 

        

  

عوف سلمی که در برخی از سایتها او را با صدام تطبیق کردند کسی است که در دمشق کشته میشود در حالی که صدام در بغداد اعدام شدواگر هم صدام زنده باشد وباز هم خروج کند که بعید است باید در دمشق کشته شود وبعد از او شعیب خروج میکندوبرخی عوف رابا رفیق حریری تطبیق کردند که این هم به نظر نمی رسد چرا که او در بیروت کشته شده است نه در دمشق والا باید در ودروایت می گفت در شام کشته می شودکه متاسفانه تطبیقات ناصحیح محققان را از ارائه یک تحقیق درست منحرف میکندومسجد دمشق مسجد امویان میباشد.

 

خرابی دیوارمسجددمشق

فضل بن شاذان از عمار یاسر نقل می کند که فرمودند:
دعوة اهل بیت نبیکم فی آخر الزمان فالزموا الارض و کفوا حتی تروا قادتها فاذا خالف الترک الروم و کثرت الحروب فی الارض ینادی مناد علی سور دمشق ویل لازم من شر قد اقترب و یخرب حائط مسجدها.(11)
دعوت اهل بیت پیامبر شما در آخرالزمان است. ملازم خانه های خود باشید و از جای خود حرکت نکنید و صبر پیشه سازید تا اینکه رهبر قیام را ببیند. پس، هرگاه ترکها با رومیها درگیر شوند و جنگ و خونریزی در زمین بالا گیرد منادی بر دروازه دمشق فریاد خواهد زد که وای از شری که نزدیک شده است، و نیز دیوار مسجد دمشق فرو ریزد.
روایات فراوان و روشنى درباره این زلزله وجود دارد به گونه اى که برخى از مکانها و خسارتهاى آن و حتى وقت آن را پیش از ورود سپاهیان غربى مشخص مى سازد. گرچه از بعضى روایات استفاده مى شود که سپاه غرب بهنگام وقوع زلزله در دمشق بسر مى برد. همچنین احادیث ، این زمین لرزه را ((الرجفة ، والخسف ، و الزلزله )) (تکان شدید، فرو رفتن ، لرزش ) مى نامد، مانند روایتى که از امام باقر(ع ) (از امیرمؤ منان (ع )) نقل شده است . که فرمود:
و در روایات دیگر دو مکان را مشخص ساخته است که در آنها زمین فرو مى رود بنام : حرستا و جابیه ، و به نظر مى رسد که کلمه حرستا در این روایت اشتباه ذکر شده است چنانکه در روایت مربوط به لشکریان غرب خواهد آمد، و دیوار غربى مسجد دمشق خراب مى شود.
منظور از عبارت ((اسبهاى سفید)): اسبهاى ابلق غربى هاست که گوشهاى آنها بریده شده و وسیله سوارى آنهایند.
و مقصود از پسر جگرخوار: یعنى فرزند هند زن ابوسفیان ، زیرا سفیانى از فرزندان معاویه است چنانکه خواهد آمد و در روایتى محل خروج سفیانى از ((وادى یابس )) (بیابان خشک ) آمده که در منطقه حوران نزدیک اذرعات (درعا) در مرز سوریه و اردن قرار دارد.

 

حمله صدهزارمشرک ومنافق از کوفه به دمشق

ثمّ یخرج عن الکوفة مائة ألف مشرک ومنافق حتّی یضربوا دمشق لا یصدّهم عنها صادّ، وهی إرم ذات العماد(12).
آنگاه از کوفه صد هزار مشرک و منافق بیرون می آیند تا وارد دمشق می شوند و هیچ مانع جلوی آنها را نمی گیرد و آنجا همان ارم، دارای بناهای رفیع می باشد.

      

 

افتادن ونابودی گروهی از مسجددمشق از سمت راست آن

وعن جابر بن یزید الجعفی، قال: قال أبو جعفر محمّد بن علی الباقر(علیه السلام):
یا جابر، الزم الارض، ولا تحرّک یداً ولا رجلاً حتّی تری علامات أذکرها لک إن أدرکتها. 
أوّلها اختلاف بنی العباس، وما أراک تدرک ذلک، ولکن حدّث به من بعدی عنّی، ومناد ینادی من السماء، ویجیئکم صوت من ناحیة المشرق بالفتح، وتخسف قریة من قری الشام تسمّی الجابیة، وتسقط طائفة من مسجد دمشق الایمن، ومارقة تمرق من ناحیة الترک، ویعقبها هرج الروم، وسیقبل إخوان الترک حتّی ینزلوا الجزیرة، وستقبل مارقة الروم حتّی ینزلوا الرملة، فتلک السنة یا جابر فیها اختلاف کثیر فی کلّ أرض من ناحیة المغرب. 
فأوّل أرض تخرب أرض الشام، فیلتقی السفیانی بالابقع فیقتتلون، فیقتله السفیانی ومن تبعه ویقتل الاصهب... (13)

((پیوسته بر جاى خود باش و دست و پاى مجنبان تا علامتهایى را که براى تو بیان مى کنم مشاهد کنى : اختلاف در بین خاندان فلان و پیدایش ندا کننده اى که از آسمان پیام مى دهد و این صدا از ناحیه دمشق شنیده مى شود و مژده ظهور حضرت مهدى (ع ) را مى دهد و فرو رفتن آبادى اى از شام که آن را جابیه نامند و هواداران ترکها روى آورده تا در جزیره فرود آیند و خوارج روم در رمله مستقر خواهند شد در آن سال در هر نقطه اى از زمین از ناحیه غرب اختلاف و درگیرى وجود دارد نخستین سرزمینى که نابود مى شود شام است و میان سه لشکر اصهب و ابقع و سفیانى اختلاف ایجاد مى شود.))

 

ورودلشکریان غربی وفرورفتن بخش غربی دمشق

یدخل أوائل أهل المغرب مسجد دمشق فبیناهم ینظرون فی أعاجیبه إذ رجفت الأرض فانقعر غربی مسجدها ویخسف بقریة یقال لها حرستا ثم یخرج عند ذلک السفیانی ...(14)
نخستین گروههاى لشکریان مغربى وارد مسجد دمشق مى شوند و در حالیکه مشغول تماشاى دیدنى هاى شگفت انگیز آن هستند، ناگهان زمین فرو رفته و بخش غربى مسجد دمشق و آبادى اى به نام حرستا فرو مى رود، در این هنگام سفیانى خروج مى کند.(14)


خراب کردن دمشق توسط امام زمان(عج)
علاّمه مجلسی ـ اعلی الله مقامه ـ در کتاب نفیس «بحار الانوار» در باب رجعت، در این مورد که یهود و نصاری از سرزمینهای اسلامی اخراج خواهند شد در حدیثی از امیرمؤمنان علی (علیه السلام)چنین نقل کرده است:
«عن عبایة الأسدی قال: سمعت أمیرالمؤمنین (علیه السلام) و هو متّکِئ و أنا قائم علیه: لأبنین بمصر منبراً منیراً، و لأنقضنّ دمشق حجراً حجراً، و لأخرجنّ الیهود و النّصاری من کلّ کور العرب، و لأسوقنّ العرب بعصای هذه. 
قال: قلت له: یا أمیر المؤمنین! کأنّک تخبر أنّک تحیی بعد ما تموت! 
فقال: هیهات یا عبایة! ذهبت فی غیر مذهب، یفعله رجل منّی». (15)

«عبایه اسدی گوید: امیرالمؤمنین (علیه السلام) تکیه داده بود و من بالای سر آن حضرت ایستاده بودم، در این هنگام شنیدم که فرمود: من در آینده در مصر منبری روشنی بخش بنیان خواهم نمود، و دمشق را ویران خواهم نمود، و یهود و نصاری را از سرزمینهای عرب بیرون خواهم راند، و عرب را با این عصای خود ـ به طرف حق ـ سوق خواهم داد.
عبایه می گوید: من عرض کردم: یا امیر المؤمنین! گویی شما خبر می دهید که بعد از مردن بار دیگر زنده می شوید و این کارها را انجام می دهید!
فرمود: هیهات ای عبایة! مقصود من از این سخنان آن گونه که تو خیال کردی نیست; مردی از دودمان من اینها را انجام خواهد داد».
از جمله آخر این حدیث که حضرت فرموده است: «این کارها را مردی از دودمان من انجام خواهد داد»، استفاده می شود که مقصود از او شخص امام قائم و حجّت منتظر (علیه السلام) است.
اما خرابی دمشق با توجه به سخن امیرمؤ منان (علیه السلام) که فرمود: «دمشق را قطعا تخریب خواهم کرد... این عمل را مردی از خاندان من انجام می دهد» ظاهرا همان ویرانی ای است که در نبرد بزرگ آزادسازی قدس که توسط امام مهدی (علیه السلام) با سفیانی، یهودیان و رومی ها اتفاق می افتد. 

 

کشته شدن سفیانی

یقتل السفیانی عند شجرة بغوطة دمشق(16)
در زمان آن جناب سفیانی نزد درختی در دمشق کشته می‏شود
المهدی والسفیانی وکلب یقتتلون فی بیت المقدس حین تستقبله البیعة، فیؤتی بالسفیانی أسیراً، فیأمر به فیذبح علی باب الرحبة، ثمّ تباع نساؤهم وغنائمهم علی درج دمشق(17)

 

خروج اصهب ازدمشق

یخرج«الأصهب»بدمشق فی خمسین ألفا مخالفین للحسنی (18)
خروج میکند اصهب از دمشق همراه پنجاه هزارنفربه خاطر مخالفت با حسنی

عبور ترکها ازدمشق

 

کسی از دمشق صدائی میزند، و در یکی از دهات آن فرو رفتگی پدید میاید، و قسمتی از مسجد آن فرو میریزد، و میبینی که طایفه ترک از آنجا دمشق میگذرند و در جزیره موصل فرود میایند. رومیان هم در رمله فرود آینده و آن سالی است که در تمام سرزمین عرب اختلافات روی میدهد.(19)
کشته شدن مردی ازبنی ذنب حماردردمشق کشته شدنی که تاحالادیده نشده.

العیّاشی: بإسناده عن جابر الجُعفیّ، عن أبی جعفر علیه السلام یقول: إلزم الأرض لا تحرّک یدک ولا رجلک أبداً حتّی تری علامات أذکرها لک فی سنة، وتری منادیاً ینادی بدمشق، وخسف بقریة من قراها، وتسقط طائفة من مسجدها، فإذا رأیت الترک جازوها فأقبلت الترک حتّی نزلت الجزیرة، وأقبلت الروم حتّی نزلت الرملة، وهی سنة اختلاف فی کلّ أرض من أرض العرب، وإنّ أهل الشام یختلفون عند ذلک علی ثلاث رایات، الأصهب، والأبقع، والسفیانیّ، مع بنی ذنب الحمار مضر، ومع السفیانی أخواله من کلب، فیظهر السفیانیّ و مَن معه علی بنی ذنب الحمار حتّی یقتلوا قتلاً لم یقتله شی‏ء قطّ، ویحضر رجل بدمشق فیقتل هو ومَن معه قتلاً لم یقتله شی‏ء قطّ، وهو من بنی ذنب الحمار، وهی الآیة الّتی یقول اللَّه تبارک وتعالی: «فاختَلَفَ الأحزابُ مِن بَینهم فوَیلٌ للّذین کَفَروا مِن مَشهد یَومٍ عظیم»(20) و یظهر السفیانی و من معه حتی لا یکون له همة إلا آل محمد صلی الله علیه و اله و شیعتهم فیبعث بعثا إلی الکوفة، فیصاب باناس من شیعة آل محمد بالکوفة قتلا و صلبا.(21)
جابر جعفی از امام باقر (ع) روایت نموده که آن حضرت(ع) می فرمود که در جای خود بنشین و دست و پای خود را تکان مده، تا اینکه در سالی ببینی آن علامتها را که برای تو ذکر می کنم. هنگامی که دیدی ندا کننده ای در دمشق ندا می کند و شهری از شهرهای آن به زمین فرو می رود و قدری از مسجد آنجا خراب می شود وقتی که دیدی که لشکر ترکان از دمشق گذشتند هر آینه رو می آورند تا اینکه در جزیره فرود می آیند سپس روم را می بینی که به سرزمین رمله فرود می آیند و این سال سالی است که در همه بلاد عرب محاربه و جنگ و اختلاف واقع می گردد و اهل شام در اینوقت با سه بیرق و پرچم به جنگ بر می خیزند، پرچم اصهب، پرچم ابقع و پرچم سفیانی، که مضر همراه بنی ذنب حمار (بنی عباس) هستند و همراه سفیانی دائی های او از کلب هستند، سفیانی و همراهان او بر بنی ذنب حمار (بنی عباس) پیروز می شوند ـ بنی ذنب حمار (بنی عباس) بنوعی به قتل می رسند که مانند آن هرگز واقع نشده باشد و همچنین مردی از بنی ذنب حمار (بنی عباس) با جمعیت و استعداد از دمشق می رسد پس سفیانی او را با جمعیتش به گونهای که مانند آن هرگز واقع نشده، همه را به قتل می رساند.
و همین قصه است تاویل قول خدایتعالی: پاره ی گروه ها از میان خلایق با هم مخالفت کردند. پس وای بر کافران از شر حاضر شدن روز بزرگ که روز جنگ سفیانی باشد. سفیانی بر تمام مخالفین خود پیروز می شود و سپس برای او مقصدی نمی باشد مگر آل محمّد(ص) و شیعیان ایشان، پس لشکری به کوفه می فرستد وقتی که به آنجا می رسند جماعتی از شیعه ی آل محمّد(ص) می گیرند، پاره ای را می کشند و پاره ای دیگر را بدار می کشند.


پی‌نوشت‌ها:

1-عقد الدرر : ص 72 - 73 ب 4 ف 2 و کنز العمال : ج 11 ص 284 ح 31535و برهان المتقی : ص 112 - 113 ب 4 ف 2 ح 8و فرائد فوائد الفکر : ص 15 ب و منتخب الأثر : ص 458 ف 6 ب 6 ح 22
2-کمال الدین : ج 2 ص 651 ب 57 ح 9 و البحار : ج 52 ص 205 ب 25 ح 36
3-الاختصاص : ص 208 و منتخب الأثر : ص 423 ف 6 ب 1 ح 4 و البحار : ج 52 ص 186 ب 25
4-غیبة نعمانی 149 والاختصاص 255
5-النعمانی : ص 279 ب 14 ح 67و غیبة الطوسی : ص 269 - الفضل عن الحسن بن محبوب ، کما فی الارشادو البحار : ج 51 ص 56 ح 44
6-عصرظهور-علی کورانی ص112
7-غیبت نعمانی ص 279
8-عقددالدررص94
9-معجم لاحادیث المهدی جلد1ح235 عقددالدررص 74 البرهان المتقی ص77 اثباة الهدیج3 ص 557
10-غیبة شیخ طوسی ص 270
11-غیبت طوسی ص268
12- بحارالانوارج53 ص83 مختص بصائرالدرجات ص 200
13-المهدی المنتظرج2 ص254 و255
14-نسخه خطى ابن حماد، ص 71.
15-بحار الانوارج53 ص59
16-المهدی منتظرج1 ص412
17-البرهان متقی الهندی 31/123
18-ملاحم ص100
19-تر جمه مهدی موعودصفحه 1001
20-سوره مبارکه مریم 27
21-بحارالانوارج52 ص225 و تفسیرعیاشی ج1 ص64

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۲۰
خادم گمنام

گسترش ربا (نزول ) و رشوه در آخرالزمان

پنجشنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۳، ۰۲:۴۶ ب.ظ

آیاتی که در قرآن راجع به ربا (نزول ) آمده بسیار عجیب میباشد مانند آیه ۲۷۹ و۲۷۸ سوره بقره که می فرماید :
یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و ذروا ما بقی من الربا ان کنتم مومنین فان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من الله و رسوله ……..

ای کسانی که ایمان آورده اید تقوا پیشه کنید و ربا را رها کنید اگر ایمان دارید پس اگرربا را رها نکنید خدا و رسول خدا با شما جنگ خواهند کرد .

قال رسول الله (ص) :
و عندها یظهر الربا ،یتعاملون بالرشی و یوضع الدین و ترفع الدنیا [۱] در آن زمان ربا شایع و زیاد می شود و کارها با رشوه انجام می یابد .دین را کنار گذاشته و دنیا را بزرگ می دانند :
قال رسول الله (ص):
لیاتین علی الناس زمان لایبقی احد الا اکل الربا فان لم یاکله اصابه غباره [۲] زمانی میآید که کسی یافت نمی شود جز اینکه ربا می خورد اگر هم نخورد گرد و غبار ربا به او می رسد .

امام عسکری فرمودند : زمانی می آید که …… اگر به مقام و منصبی برسند از رشوه اشباع و سیر نمی شوند .[۳] امام علی (ع) فرمودند : به نام هدیه ،رشوه می گیرند .[۴]

[۱] بشاره الاسلام ص ۲۶
[۲] نهج الفصاحه ج ۲ ص ۵۰۰
[۳] حدیقه الشیعه
[۴] مهجه البیضاء ج ۳ ص ۳۴۳

در قرآن کریم و بسیاری از روایات اسلامی نسبت به خطر شیوع ربا در جامعه هشدار داده شده است تا حدی که در کلام باریتعالی ، ربا جنگ با خدا دانسته می شود . از آنجا که از نگاه شریعت مبین اسلام ، ربا به منزله جنگ با خدا دانسته می شود ، بررسی این موضوع که اساسا چرا ربا امری اینچنین مذموم و به یک معنا ضد اجتماعی و اقتصادی برای هر جامعه ای اعم از مسلمان و غیر مسلمان است ، امری مهم محسوب می شود .

ربا از دیدگاه اسلامی به مفهومی اشاره دارد که در آن گرفتن یک مال در عوض پرداخت مالی از همان جنس است بطوریکه میزان یکی زیادتر از دیگری باشد. ربا به دو نوع ربای معاملی و ربای قرضی تقسیم می‌شود و گرفتن آن در فقه اسلامی به شدت نهی شده، بطوریکه گناه یک درهم ربا را بیشتر از هفتاد بار زنای با محارم دانسته می شود . ماده ۵۹۵ قانون مجازات اسلامی ربا را جرم و برای آن مجازات در نظر گرفته است: «مرتکبین اعم از ربا دهنده، ربا گیرنده و واسطه بین آنها علاوه بر ردِ اضافه به صاحب مال به شش ماه تا سه سال حبس و تا ۷۴ ضربه شلاق و نیز معادل مورد ربا به عنوان جزای نقدی محکوم می‌گردند . جامعه  از نگاه شریعت اسلامی به جایگاه مهمی اطلاق می شود که اجتماع مسلمین در بستر آن تحقق می یابد .

هدف اجتماع مسلمین که نمود آن در تکافل اجتماعی ، همبستگی سیاسی و نهایتا حرکت به سمت کمال و سعادت انسانی و الهی به عنوان غایت هدف آفرینش انسان است نیز در بستر جامعه امکان وقوعی می یابد . از این رو با ذکر اهمیت مفاهیمی همچون جامعه و ضرورت دستیابی به سعادت دنیوی و اخروی ، طرح این سوال اهمیت می یابد که چرا ربا که به ظاهر اقتصادی می نماید می تواند به نظام اجتماعی و فرهنگی و همچنین حوزه ی اقتصاد آسیب وارد نماید؟ پاسخگویی به این سوال نیازمند بررسی اثرات و تبعات معاملات ربوی در سه حوزه ی فرهنگی ، اقتصادی و اجتماعی است .

در حوزه ی فرهنگی معاملات ربوی به افزایش روحیه حرص و طمع مالی میانجامد که به خودی خود ارزش هایی همچون قناعت ، امساک نفس ، مسئولیت پذیری اجتماعی ، انسان دوستی ، تعاون و کمک به هم نوع و مواردی از این دست را که بنیان بقای نظام فرهنگی جامعه اسلامی است را به خطر می اندازد . در حوزه ی اجتماعی نیز با افول ارزش های فرهنگی که پایه های اجتماعی محسوب می شوند ، نتیجه چیزی جز از هم گسیختگی اجتماعی ، گسترش بی اعتمادی ، اضمحلال انسجام اجتماعی ، کاهش مشارکت مدنی افراد در فرایند ساخت جامعه نخواهد داشت .

در بعد اقتصادی نیز کاهش نقش مردم در فعالیت های تولیدی ، کاهش سطح بهره وری و اخلال در نظام اقتصادی جامعه نیز از نتایج گسترش ربا در میان مردم خواهد بود . بنابراین با در نظر گرفتن تبعات فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی ربا در جامعه اسلامی و منع مومنین و آحاد مردم از نزدیکی به آن و ضرورت تلاش برای نیل به سعادت معنوی و اخروی ، می توان ربا را که جنگ با خدا دانسته می شود ، به معنایی دیگر به منزله جنگ با جامعه مسلمین نیز به حساب آورد .

میدان جنگ نیمه‌سخت اقتصادی بین دو جبهه حق و باطل، عجین با تاریخ انسانیت است. آن‌جایی که معیشت و تأمین معاش، میدان زورآزمایی است، سخت‌ترین امتحان‌های الهی شکل می‌گیرد؛ آن‌جایی که صداقت انسان در اعتماد و توکل بر خدا به معنای واقعی کلمه سنجیده می‌شود. جهان امروز، جهان جنگ اقتصادی است. شیطان در این مبارزه‌ی تاریخی با بسط «پول» به مثابه خون در رگ‌های جامعه، و تأسیس قبله‌گاه بانک و مَطاف بورس، انسان را به برد‌گی خود برده است. امروزه قدم به قدم معیشت مردم با پول گره خورده است. فرهنگ، وام‌دار پول است، سیاست، وام‌دار پول است، آموزش، وام‌دار پول است، تربیت، وام‌دار پول است، هر چیزی وام‌دار پول است. پول، هرگز نمی‌خوابد! پول، خداست! اگر اراده کند، می‌شود، و اگر نخواهد هرگز!

پول برادر کوچک رباست؛ و«ربا» ذات بانک است. بیش از هفت قرن نیست که ربا، برج و باروی بانک را پناه‌گاه خود کرده است تا در تار و پود زندگی مردم بخزد و با وام‌دار کردن همه‌چیز، بندگی شیطان را تسری دهد. ربای فردی، در قالب بانک، به ربای جمعی و سیستماتیک تبدیل شده است. بانک قبله‌گاه مردم گردیده و سجده بر آن واجب است! بدهی بر روی بدهی؛ بیش از 50 هزار میلیارد دلار بدهی جهان نتیجه‌ی چنین ساز و کاری است. امروز، ثروت‌مندترین کشورهای جهان، بدهکارترین کشورهای جهان هستند.توسعه‌یافتگیِ امروز، مساوق با بدهکاری و وام‌داری شده است. رفاه، عجین با ربا گردیده است. و اما «طمع» دروازه‌ی ورود تهدید رباست که از درون، انسان را برده‌ی این بت مدرن کرده است.

«طمع»، موتور محرک نفس انسان برای توسعه دنیوی و تک‌بعدی در مال و معاش اوست. طمع، ربا را بسط می‌دهد و ربا، طمع را. اگر طمع از درون، انسان را به حرص فرانخواند، شیطان با ابزار ربا از بیرون هیچ نمی‌تواند بکند. ربا جنگ با خداست. در جنگ با خدا، طمع و ربا ابزار شیطان برای آلوده کردن سفره‌ها و لقمه‌های مردم به حرام است. و از آن بدتر، تبلیغ طمع و رباست. و باز هم از آن بدتر، کار فرهنگی انجام دادن در جمهوری اسلامی با تبلیغ طمع و رباست! این، تضادی ساخت‌یافته در ساز و کار نظام فرهنگی و رسانه‌ای ایران شده است.
اهمیت مساله مهدویت مثل اهمیت نبوت است چون آن چیزی که مهدویت مبشر آن است که همه انبیا برای آن آمده اند و آن ایجاد یک جهان توحیدی و ساخته بر اساس عدالت و با استفاده از همه ظرفیت هایی که خدای متعال در انسان قرار داده دوران ظهور دوران جامعه توحیدی است دوران حاکمیت توحید است دوران حاکمیت حقیقی دین دوران استقرار عدل است به معنای کامل و جامع این کلمه انبیا برای این آمدند.

حال قضاوت با شما در چنین جوامعی که دشمنان خدا در کنار شیطان صف آرایی کرده و بر کوس ربا نزول رشوه بورس (قمار) میکوبند و رسانه های این مرز و بوم پهنای باند تبلیغاتی خود را در اختیار نظام فاسد بانکی و قمار خانه بورس گذاشته و در جایی که اصل بانک بر پایه ربا بوده دم از ایجاد بانکداری اسلامی میزنند و آن را با جوایز متعدد تبلیغ میکنند و هر روز شعبه ای جدید از پایگاه جنگ با خدا در گوشه گوشه شهرها مانند قارچ سمی سر از زمین بیرون می آورد جایی برای نفس کشیدن منتظر ظهور باقی مانده که ادعا کند هنوز منتظر ظهور است !!؟

حال آن که اساس بنیان بانک توسط یهود برای نزول دادن به غیر یهود بنا شده شما چگونه و با چه استدلالی نزول اسلامی ترویج میکنید؟ مانند اینکه کسی ادعا کند شراب اسلامی تهیه نموده یا غیبت و زنا را اسلامی کرده است !!! چکسی را فریب میدهیم؟؟؟

ماده ۵۹۵ قانون مجازات اسلامی ربا را جرم و برای آن مجازات در نظر گرفته است: «مرتکبین اعم از ربا دهنده، ربا گیرنده و واسطه بین آنها علاوه بر ردِ اضافه به صاحب مال به شش ماه تا سه سال حبس و تا ۷۴ ضربه شلاق و نیز معادل مورد ربا به عنوان جزای نقدی محکوم می‌گردند .اگر این قانون است چگونه است این همه مرکز ربا در ایران!!!؟؟؟

آیا واقعا این محیط همان جامعه مدعی تشیع و دوسدار اهل بیت است؟ فقهای اسلامی چرا نشسته اند ؟

آیا واقعا صرف اینکه نطق کنید و بگویید جامعه ربویست مسئولیت از گزدن شما ساقط شده؟

جامعه ربوی پهنه عظیم و جولانگاه شیطان است و امام زمان با دوستان شیطان و دشمنان خدا را چه کار که منجیشان باشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۴۶
خادم گمنام

خاورمیانه قدم به قدم بسوی رویارویی بزرگ تاریخی!

چهارشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۳، ۱۰:۰۶ ب.ظ

خاورمیانه در آستانه تحولات بزرگ!

این تحولات چگونه آغاز خواهد شد؟!

آیا تخریب مسجد الاقصی ؟! یا مرگ امیرعبدالله ؟! 

آیا انتفاضه و قیامی در مصر؟! یا آغاز جنگ توسط اسرائیل؟!

سفیانی چه در سر دارد و چگونه و در چه فرصتی قیامش را آغاز خواهد کرد؟

بررسی کوتاه وضعیت کشورهای خاورمیانه

تحولات اخیر ایران و آغاز دولت جدید (چند دستگی مقامات دولتی) چه نقشی در تحولات اخرالزمان دارد؟

* سفیانی در اندیشه چیست و چگونه و در چه فرصتی قیامش را آغاز خواهد کرد؟

قدم به قدم با ما باشید تحولات حال حاضر دنیا در سال 1392 تا 1395 ما آیینه پیشگوی روایات را باز کرده ایم

بزودی پستها ی دقیق با مطالعات و اسناد فوق العاده در اختیار شما قرار خواهد گرفت

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۳ ، ۲۲:۰۶
خادم گمنام

زلزله ها گناهان آخرالزمان

چهارشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۳، ۱۰:۰۲ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

اذا زلزلت الارض زلزالها و أخرجت الارض أثقالها و قال الانسان مالها یومئذ تحدث اخبارها بان ربک اوحى لها. 

این خبرى است از پروردگار جهان در مورد زلزله قیامت؛ یعنى زلزله‏اى که در زمین رخ مى‏دهد. 

این زلزله و تکان، شامل است؛ یعنى همه زمین را فرا مى‏گیرد. زلزله هایى که در زمین واقع مى‏شود در یک قسمت یا یک قطعه واقع مى‏شود و آدمهایى که چند فرسخ دورترند حس نمى‏کنند، نمى‏فهمند و درک نمى‏کنند. اما آن زلزله، زلزله‏اى است که شامل است و نسبت به همه کره زمین عمومیت دارد زلزله‏اى است که در تمام کره زمین، چه این طرفش و چه آن طرفش، شمالش و جنوبش و غربش و شرقش، زیرش و بالایش، بیرونش و درونش را فرا مى‏گیرد.

چندیست کلمه زلزله همانند شنیدن صبح بخیر شده . در ایران و سایر نقاط کره خاکی هر پگاه که از خواب بر می خیزیم یا بزیر آوار رفته ایم و یا از ویران شدن خانه هایی در سوی دیگر مطلع می شویم . و حال آن که این بلایای طبیعی را حاصل تحولات درونی زمین میدانیم و از کم و کیف چگونگی تشکیل آن شاهنا مه ها می سراییم.

در رسانه ها و جرایدمان بر زمین خرده میگیریم که نلرزد و به باری تعالی گوشزد مینماییم که این مردمی که به خاک و خون کشیده میشوند گناهی ندارند.آنقدر خود را فرهیخته میدانیم که در جملات روشنفکر گونه خود خالق خود را زیر سوال میبریم و حال سوال اینجاست که آیا واقعا بی گناه بوده ایم؟؟!!!

ریشه‌یابی زلزله در روایات

از رسول اکرم(ص) نقل شده است که فرمود: «هرگاه پنج چیز شایع شود، پنج چیز در میان شما جاگزین شود، هرگاه زنا شایع شود؛ زلزله‌ها ظاهر شود، هرگاه زکات را ندهند، حیوانات بمیرند و هرگاه حکّام در قضاوت جور کنند آسمان باران خود را نگهدارد و هرگاه ربا فاش و شایع گردد، خسف و فرو رفتن به زمین خواهد بود». 
باز آن حضرت(ص) فرمود: «هرگاه در امّت من ده خصلت ظاهر شود خداوند ایشان را به ده چیز عقوبت کند». گفته شد: یا رسول الله! آن ده خصلت چیست؟ فرمود: «هرگاه دعا کم کنند بلا نازل شود، هرگاه صدقات (قرض، هدیه، وقف، مطلق قدم‌های خیر و انفاقات خیریه) را ترک کنند مرض‌ها زیاد شود، هرگاه زکات را منع کنند چارپایان بمیرند، هرگاه سلطان جور کند منع باران شود، هرگاه زنا در ایشان بسیار شود، مرگ ناگهانی در ایشان زیاد شود، هرگاه ربا زیاد شود، زلزله‌ها زیاد شود، هرگاه به خلاف آنچه خدا نازل فرموده حکم کنند دشمن ایشان بر ایشان مسلط شود، و هرگاه نقض عهد و پیمان کنند خداوند ایشان را مبتلا به قتل سازد و هرگاه کم فروشی کنند خداوند ایشان را به سال‌های خشک و قحط بگیرد.»
سپس این آیه را تلاوت فرمود: «ظهر الفساد فی البرّ و البحر بما کسبت أیدی الناس لیذیقهم بعض الذی عملوا لعلّهم یرجعون؛3 فساد در دریا و خشکی ظاهر شد به سبب آنچه دست مردم کسب کرده تا اینکه بچشاند ایشان را اثر بعضی از آنچه عمل کرده‌اند، تا شاید برگشت کنند.»

از جمله حوادث آستانه ظهور امام عصر(ع)، رخداد زلزله‌هایی بزرگ است که در رأس آنها می‌توان به زلزله‌های بزرگ شام و دمشق اشاره کرد. روایات فراوان و روشنی دربارة این زلزله وجود دارد به گونه‌ای که برخی از مکان‌ها و خسارت‌های آن و حتّی وقت آن را پیش از ورود سپاهیان غربی مشخص می‌سازد. گرچه از بعضی روایات استفاده می‌شود که سپاه غرب به هنگام وقوع زلزله در دمشق به سر می‌برد. 

چنان که آمار جهانی نشان می‌دهد، در بین سال‌های 1000 تا 1800 میلادی؛ یعنی طیّ 800 سال تنها 21 زلزله با قدرت بزرگ روی داده است. در حالی که بین سال‌های 1800 تا 1900، یعنی طی 100 سال، 18 زلزله بزرگ و 50 سال بعد بین 1900 تا 1950، 30 زلزلة بزرگ روی داده است. یعنی تقریباً در طول 50 سال تعداد زلزله‌ها برابر با شمار آنها در طول 850 سال قبل بوده است.1 بین سال‌های 1950 تا 1991، 93 زلزله بزرگ در جهان به وقوع پیوست؛ تقریباً سه برابر و نیم قرن گذشته. این زلزله‌ها موجب مرگ 3/1 میلیون نفر انسان در سراسر کرة خاکی شد. افزایش شدید تعداد زمین لرزه‌ها بسیاری از دانشمندان را متوجّه این موضوع ساخت که زمین به دوره‌ای تازه از حیات خود وارد می‌شود.

راجر بیلهام در نشست اتحادیة علم زمین‌شناسی و ژئوفیزیک دربارة سیر این وقایع اعلام کرد: «واقعیت آشکار این است که در دهه‌های آتی شاهد فجایعی خواهیم بود که تاکنون مانند آنها را ندیده‌ایم. تلفات بیش از یک میلیون، پیش آمد غیرممکنی نخواهد بود. 50 درصد جمعیت یک شهر با زمین لرزه‌ای ساده از دست می‌روند». بیلهام گفت: «با وجود اینکه در دهه‌های اخیر زمین لرزه‌ها در مرکز شهرهای بزرگ جهان روی نداده‌اند، امّا نمی‌توان از ادامه این روند مطمئن بود.»2
آمار تکان دهنده و متحیر کنندة بزرگ‌ترین زلزله‌های تاریخ جهان به خوبی گویای این واقعیت است:

که به این آمار حوادثی مانند زلزلة بزرگ هاییتی را می‌توان اضافه نمود که گاه گفته می‌شود عمدی و محصول پدیده‌ای موسوم به «هارپ» است. همچنین رخداد بزرگ زلزله و در پی آن سونامی ژاپن هنوز در نظرها هست به این لیست زلزله های اخیر دروود بم اردبیل بوشهر بلوچستان و غیره و ذالک را نیز اضافه کنید .

برای منتظران قیام آقا امام زمان (عجل‌الله تعالی فرجه الشریف) هیچ مطلبی زیباتر از این نیست که در مورد زمان، شرایط و چگونگی قیام حضرت سخن گفته شود. هر جایی در عالم حرکتی رخ می‌دهد، منتظران حضرت، این حرکت را در ارتباط با قیام مورد محاسبه قرار می دهند که انشاءالله این اتفاق‌های عالم، بد و خوب و تلخ و شیرین همه این مقدمات عاجل باشد و طبیعی هم هست، امتی که 1400 سال منتظر بوده، خیلی مراقب اوضاع عالم هست تا ببیند چه زمانی مولای او، که منجی عالم است، ظهور خواهد کرد.

اما برای نزدیک بودن ظهور، دو نوع دلیل وجود دارد که یکی از این دو نوع، حوادثِ در آستانه ظهور هستند، حوادثی که در عالم رخ می دهند و در روایات هم این حوادث ذکر شده است، حوادثی هستند که باید رخ دهند و یا بعضا مبهم هستند و یا ممکن است حتی این حوادث رخ ندهد و ظهور رخ دهد، کما اینکه این مطلب در روایات تصریح شده است، سیل‌ها و زلزله‌ها باید این‌گونه باشند، تعداد کسانی که به مرگ طبیعی و غیرطبیعی می‌میرند، باید این تعداد باشند، یا برخی از مردم منطقه علیه حکام خودشان خروش می‌کنند و برخی از حکام در این شرایط می‌میرند، این ها مسایلی است که در حوادث ظهور ذکر شده و نمی‌خواهیم الان به این بحث بپردازیم، احتیاط خیلی بالایی هم وجود دارد که انسان بتواند، حوادث را تطبیق بدهد، یعنی آنچه که در روایات در باب ظهور آمده است، بتواند تطبیق بدهد که این اتفاقی که در این منطقه افتاده، مصداق همان نکته‌ای است که ائمه بزرگوار علیه‌السلام در روایات، بیان فرمودند، به هر حال بحث پرطرفدار و دقیقی لازم دارد که باید در جای خودش به آن پرداخت.

لاکن چشم پوشی از این وقایع هر چند با مبحث ظهور مرتبط نباشد از معقوله ازدیاد گناهان دور نیست .

آیا وقت آن نرسیده جامعه بشری به خود آید ...؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

این بقیة الله التی لا تخلو من العترة الهادیة این المعد لقطع دابر الظلمة . . . .

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۳ ، ۲۲:۰۲
خادم گمنام

آرماگدون در ادبیات مسیحیان صهیونیست که امروز در غرب در دو منطقه ی وسیع آمریکا و مخصوصا در اروپای غربی در انگلستان مخاطب زیادی برای خود دارد و از فعالیتهای فرهنگی در این زمینه عبور کرده و به فعالیت های سیاسی رسیده اند. امروزه با تکیه بر صندلی های قدرت در آمریکا اهداف خود را پیش می برند.

آرماگدون یا هارمجدون واژه ای است عبری به معنی تپه شریفان است و این تپه ی شریفان یا کوه مجدون تپه ای که در جنوب شرقی حیفا در شمال فلسطین در کرانه غربی رود اردن قرار گرفته است.

مکان وقوع آرماگدون بر روی نقشه 

این منطقه ، منطقه ای بسیار محدود و کوچک است و امروزه برای جنگ آخرالزمان این گروه انتخاب شده است .

آرماگدون نامی برای جنگ آخرالزمان:

نزد بنیادگران انجیلی آمریکا یا ( مسیحیان صهیونیست)برای ظهور و بازگشت دوم مسیح (ع) . جنگی هسته ای در محل وقوع آرماگدون به وقوع می پیوندد که به نابودی و تخریب اکثر شهرهای جهان می انجامد.از آرماگدون در قرآن و سنت سخنی به میان نیامده و از هیچ یک از ائمه ع سخنی در این باره نقل نشده است. در روایاتی که از ائمه ع به دست ما رسیده است از واقعه و جنگی که در نزدیکی ظهور به وقوع می پیوندد به نام قرقیسیا سخن به میان آمده است ولی مکان وقوع آن با نبرد آرماگدون متفاوت است.

نیروهای درگیر در آرماگدون:

1- نیروهای شر با فرماندهی ضد مسیح ( آنتی کرایست ) یا دجال ( اعراب ، مسلمانان و حامیان روسی )

2-نیروهای خیر (حامیان اسرائیل ) با فرماندهی مسیح

آقای جری فالول به عنوان یکی از مبلغین جدی مسیحیت صهیونیست است گفته :

روسیه یا روش و هم پیمانان آنها (ایران ، آفریقای جنوبی یا حبشه، آفریقای شمالی یا لیبی ،اروپای شرقی جومر ، قفقاز ) در خیل سپاهیان شر قرار می گیرند.

فراگیر بودن و اتمی بودن این جنگ از ویژگیهای بارز آرماگدون در نزد مسیحیان صهیونیست می باشد.

 

زمان واقعه ی آرماگدون :

1- بعد از برپایی مملکت اسرائیل 

2- قبل از ظهور عیسی (ع)

 

نتایج واقعه ی آِرماگدون :

1- کشتار کامل مسلمانان و اعراب

2-نابودی پنج ششم مردم جهان 

3-کشتار دو سوم مردم یهود (تنها 144 هزار نفر می مانند که مسیحی می شوند)

4-خشک شدن فرات 

5-تخریب کامل قدس 

6-عروج مسیحیان بنیادگرا

7-نزول عیسی ع و همراهانش و نابودی نیروهای شر

8-آغاز هزاره ی خوشبختی 

 

مراحل پیش قراول آرماگدون 

1-بازگشت یهود به سرزمین فلسطین 

2-برپایی دولت یهودی در سرزمین مقدس

3-بشارت لاهوت انجیلی به تمام ملل (از جمله اسرائیل و یهودیان)

4-ساخت هیکل و مراسم قربانی 

5-عروج کلیسا ، احیای مذهبی ، تولد دوباره 

6-دوره ی سختی و مصیبت 7 ساله 

7-واقعه ی آرماگدون 

 

 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۳۸
خادم گمنام

این سؤالات و ده ها سؤال مشابه دیگر از زمانی در ذهن علاقمندان به مباحث آخرالزمان، منتظران و مومنان به امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شکل گرفت که ماجرای غم انگیز هجوم گروه های تکفیری به سوریه پیش آمد. در این مقاله ابتدا به معرفی اجمالی شخصیت سفیانی می‌پردازیم و سپس به تطبیق جریان شناسانه سفیانی با تروریست‌های سوریه و عراق می‌پردازیم .

در روایات متعددی از سفیانی و حوادث مربوط به آن سخن به میان آمده است برای اشاره به این شخصیت ، بیش تر از دو واژه «سفیانی» و «ابن اکله الاکباد» «پسر زن جگر خوار» استفاده شده است. در رابطه با نام او امام علی (علیه السلام) می فرمایند: (فرزند زن جگر خوار از سرزمین خشک قیام می کند . نامش عثمان و فرزند عنبسه است) .

در روایات، سفیانی فردی از نسل قریش ، بنی امیه ، ابو سفیان و فرزند زن جگر خوار معرفی شده است. از آنجا که ابوسفیان از قبیله بنی امیه است و بنی امیه از طوائف قریش هستند و زن جگر خوار، همسر ابوسفیان، بنابراین سفیانی از نسل ابوسفیان است و به همین علت نیز با لقب سفیانی مشهور شده است..
در روایات سفیانی به فردی ازرق (کبود چشم) اعور (شبیه یک چشم) وحش الوجه (دارای صورت وحشت انگیز) اشقر (سرخ و سفید آن که سرخی بر سفیدی اش غالب باشد) احمر (سرخ روی) جدری (ابله روی) ضخم الهامه (بزرگ سر) ربعه (میانه بالا) توصیف گردیده است. سفیانی از منطقه شام خروج می کند و پس از ظهور سپاهی را به سمت امام زمان در مدینه گسیل می دارد. این سپاه در منطقۀ بیداء بین مدینه و مکه در زمین فرو می رود. پس از این مواجهه امام با دیگر لشگریان سفیانی در عراق آغاز می شود و تا حدود ۹ ماه ادامه می یابد؛ ماجرای سفیانی با کشته شدن او در بیت المقدس به پایان می رسد.

1.سفیانی جریانی خون ریز و سفاک بنابر روایات سفیانی رهبر جریانی سفاک، خون ریز و ضد انسانی است. او به هرکجا که پای می گذارد، زندگی مردمان آنجا را تباه می سازد. قتل و تجاوز دو مشخصۀ بارز در سفیانی است که در روایات به آن اشاره شده است از جمله در روایتی امام محمد باقر علیه السلام می فرمایند: سفیانی سپاهی هفتاد هزار نفری را به کوفه گسیل می دارد. آن ها برخی از اهل کوفه را می کشند، برخی را به دار می آویزند و برخی را اسیر می کنند . کارنامه تروریست های مستقر در سوریه و عراق نیز بیانگر سفاکی و جنایت کاری آنهاست. اعمالی مثل قتل، سرقت تجاوز، سربریدن بی گناهان حتی کودکان، مُثله کردن ،آدم ربایی، بخصوص ربایش زنان و دختران و… نمونه هایی از اعمال دد منشانۀ این قوم اهریمنی است که این روزها به کرّات از اخبار شنیده می شود.


2. سفیانی جریانی به ظاهر اسلامی بر خلاف دجال که به احتمال زیاد جریانی غیر اسلامی است ، سفیانی جریانی درون اسلامی است؛ قائلۀ او به نام اسلام با حمایت بخشی از مسلمانان با دیدگاه خاص شکل می گیرد؛ جنس اسلامی که سفیانی نماینده آن است، اسلام بنی امیه است: اسلامی ظاهری و عاری از حقیقت ؛ اسلامی که تأمین کنندۀ منافع مادی پیروان آن است و مطابق با خواست آنان تغییر می کند. تأکید روایات بر واژه سفیانی، مؤید این مطلب است؛ چرا که سفیانی اگر چه نامش عثمان بن عنبسه است، اما منش و تفکر او، منش و تفکر ابو سفیان جریان بنی امیه می باشد. در روایات بسیاری بر همراهی و همانندی سفیانی با بنی امیه تأکید شده است و نیز او را فردی در امتداد ابوسفیان، معاویه و یزید معرفی کرده اند. همچنین علت شهرت او به سفیانی به این اعتبار است که، او از نسل ابوسفیان و از دودمان بنی امیه و همراه و هم فکر امویان است. پرچم داراین نوع از اسلام -اسلام بنی امیه- معاویه است! معاویه ای که هر طور دلش میخواست دین را تغییر می داد (مثل خواندن نماز جمعه در چهارشنبه و… ) و با تمسک به ظاهر دین با حقیقت دین ( علی علیه السلام ) می جنگید . سلفی ها، تکفیری و تروریست هایی مثل داعش نیز شباهت بسیاری با امویان دارند. آنها ظواهر اسلام را “البته به صورت دلخواه” فریاد می زنند ولی در عمل هیچ احترامی برای احکام دین قائل نیستند؛ در واقع آنها در عمل پیرو معاویه بن ابی سفیان اند و این را نیز فاش می گویند . در یکی از نوشته های بر جا مانده از تروریست ها آمده است: باید در شام مجسمه بزرگی از یزید بن معاویه بن ابی سفیان درست شود که سر حسین بن علی علیه السلام را در دست دارد و آن زمان است که معاویۀ جدید به عنوان خلیفۀ امارت اسلامی شام خروج خواهد کرد تا حکومت فراگیر خود را روی زمین برپا کند .


3. سفیانی جریانی ضد شیعه و ضد امام زمان علیه السلام ضدیت با شیعه و جنگ با امام عصرعلیه السلام از مشخصات بارز سفیانی است. اشارۀ روایات فراوانی به کشتار شیعیان توسط سفیانی ودر نهایت جنگ او با امام عصرعلیه السلام و گسیل داشتن لشکری بزرگ به سمت مدینه برای مقابله با امام عصرعلیه السلام، حکایت گر دشمنی سفیانی با شیعه است. در روایتی از امام محمد باقر علیه السلام می فرماید : خشم و کینه او تنها متوجه شیعیان ماست و تنها برکشتن آنها حریص است یکی از نکات برجسته در رفتار تروریست های تکفیری چون داعش اعمال وقیحانه و وحشیانۀ آنها در قبال علویان و شیعیان عراق و سوریه است. بریدن سر جوان سوری به اتهام شیعه بودن با شعار الله اکبر! اعدام و بدار آویختن پسر بچۀ سه ساله و شیعۀ عراقی تباری که پس از قتل خانواده اش صورت گرفت و …. نمونه هایی از این دد منشی و سفاکی است.


4. ارتباط سفیانی با دشمنان اسلام اگر چه سفیانی نمایندۀ جریان اسلام تکفیری است ، ولی در همان حال ارتباط جدی با جبهۀ کفر خارج از دایرۀ اسلام دارد. در روایات به گرایش سفیانی به نصرانیت و آویختن صلیب به گردنش اشاره شده است و البته اجداد او ( معاویه و یزید و.. ) نیز همواره با یهود و نصارا در ارتباط بودند و از حمایت های آنها استفاده می کردند و کیست که نداند، تروریست های تکفیری دست نشاندۀ اسرائیل و آمریکا هستند و این انبوه سلاح های آمریکایی، اسراییلی و غربی در دست تروریستها است که عامل به خاک خون کشیدن مظلومان است و…. از آنچه تا کنون گفته شد به خوبی روشن گردید که از لحاظ جریان شناسی بین سفیانی موعود که روزی در سوریه خروج خواهد کرد با تروریست ها و تکفیری های امروز شباهت های فراوانی وجود دارد؛ اما آیا به راستی این دو یکی هستند؟ در پاسخ باید گفت: اگر چه سفیانی جریانی تاریخی در امتداد امویان و عباسیان است؛ ولی همان طور که اشاره شد، فردی مشخص با ویژگیهای خاصِّ خود نیز، هست. البته ممکن است (و ما نیز امیدواریم) در میان این حوادث تلخ عراق و سوریه چنین فردی ظهور نماید و خروج سفیانی به عنوان یکی از علائم حتمی ظهور امام زمان علیه السلام محقق ولی در حال حاضر در این باره اظهار نظر قطعی نمی توان کرد

آنچه می توان گفت

این است که بین جریان اسلام اصیل (اسلام اهل بیت علیه السلام) و اسلام التقاطی (اسلام اموی) همواره در طول تاریخ جنگ بوده و خواهد بود. در برهه ای منادی اسلام حقیقی اصیل؛ یعنی امام علی علیه السلام با پرچمدار اسلام التقاطی؛ یعنی معاویه در جنگ بود. زمانی امام مجتبی علیه السلام با معاویه و زمانی امام حسین علیه السلام با یزید اموی! و این تقابل ادامه خواهد داشت تا هنگامۀ ظهور، که برای آخرین بار این دو اسلام در برابر هم صف آرایی کنند و آن گاه در یک طرف میدان، سفیانی، نماینده امویان وطرف دیگر میدان مهدی آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم حضور خواهد داشت. در آن کار زار که طبق روایات حدود ۹ ماه طول به خواهد انجامید، سفیانی رفته رفته از عراق و شامات عقب نشینی خواهد کرد و سرانجام در فلسطین به دست امام عصر علیه السلام به قتل خواهد رسید. آری ، ماجرای اهل بیت علیهم السلام و امویان ماجرایی تاریخی است ؛ امام حسین علیه السلام در این باره می فرمایند: (نحن و بنو امیه اختصمنا فی الله تعالی قلنا صدق الله و قالو کذب فنحن خصمان یوم القیامه) ما و بنی امیه همواره در حال دشمنی هستیم درباره خدا، ما میگوییم خدا راست گفت، آنها می گویند دروغ گفت و این دشمنی تا قیامت ادامه دارد . آنچه امروز در عراق و سوریه جریان دارد در راستای همین جنگ تاریخی ، قابل تحلیل است . جنگ سوریه به نوعی جنگ کفر با اسلامِ به رهبری ایران است. در اینجا نیز دو جریان اسلام التقاطی (اموی) با اسلام حقیقی و ناب (ولایت اهل بیت) حضور دارند. بنابراین اگر چه نمی توان گفت تکفیری های امروز همان سفیانی علائم ظهور هستند، ولی می توان گفت که از همان قبیله و قماش اند و در همان دستگاه تاریخی قابل تحلیل می باشند. به عبارت دیگر سلفی های تکفیری از جمله داعش که حسابشان از عموم اهل سنت جداست، نمایندۀ سفیانی آینده و مروانیان و امویان گذشته، در عصر حاضرند. به امید انیکه روزی شاهد تحقق یکایک علائم ظهور و اعلام ندای «أنا بقیه الله» باشیم.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۰۴
خادم گمنام

دجّالها در آخرالزّمان

پنجشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۱۶ ب.ظ

معنای واژۀ دجّال
دجّال به کسی گفته می شود که بسیار دروغگوست و ظاهری بسیار فریبنده دارد.


زیادبودن دجّالها در آخرالزّمان
بر پایۀ احادیث اسلامی، در آخرالزّمان شمار دجّالها رو به فزونی می نهد، به گونه ای که از ۳۰ و ۷۰ نیز می گذرد.


دجّالهای سه گانه

از سخن پیامبر(صلّی الله علیه وآله) هویداست که برجسته ترین دجّالهای آخرالزّمان سه تای اند که نخستین و دومی آنان، پیش از ظهور امام مهدی(علیه السّلام) پدیدار می شوند، و سومی ایشان، پس از قیام آن بزرگوار پدیدار می شود.
زیرکترین دجّال (أکیس الدجّالین) کسی است که پیشاپیش همۀ دجّالها در بصره پدیدار می شود، و با بهره گیری از زیرکی اش، مردم را می فریبد و گمراه می کند، و ایمان و دارایی آنان را نابود می سازد. وی اسفهانی استبرشو مردم می پندارند که از نسل علی(علیه السّلام) می باشد، در حالی که چنین نیست.

دروغگوترین دجّال (أکذب الدجّالین) کسی است که پس از زیرکترین دجّال، در سیستان پدیدار می شود، و با بهره گیری از سخنوری اش، مردم را سالیان دراز می فریبد و گمراه می کند. وی اسفهانی و از نسل فاطمه(علیها السّلام) می باشد.
بزرگترین دجّال (أکبر الدجّالین) همان دجّال یک چشم می باشد که پس از دروغگوترین دجّال، پدیدار می شود، و از تبار یهودیان اسفهان و واپسین فرمانروای شیطانی بر روی زمین است که مردمان را با نیروی بسیار و کارهای شگفتش، می فریبد و گمراه می کند. وی نزد ایرانیان کهن و زرتشتیان، اَژْدَهاک (ضَحّاک) و هم روزگار با سوشیانس، و میان یهودیان و مسیحیان، اَنْتای کرایْسْت (ضدّ مسیح) و هم روزگار با عیسی مسیح(علیه السّلام)، و میان مسلمانان، دجّال یک چشم و هم روزگار با امام مهدی و عیسی مسیح(علیهماالسّلام) می باشد.


 زمان خروج دجّال یک چشم
 دجّال یک چشم پس از قیام امام مهدی(علیه السلام) و پیش از فرود عیسی مسیح(علیه السّلام)، هنگام بروز خشکسالی سخت و کمبود غذاها و زمانی که مسلمانان، شهر استانبول (قُسْطَنْطَنِیَّه) یا دروازۀ اروپا را گشوده اند، و در حال پیشروی سوی اروپا می باشند، برمی شورد.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۳ ، ۱۲:۱۶
خادم گمنام

شام سرزمین آغاز فتنه های آخرالزمان

چهارشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۳، ۰۳:۵۷ ب.ظ

شام یکی از مناطق مهم در آخرالزّمان بوده و قلمرو سپاه سفیانی در شام است. به بیان بهتر این سرزمین جایی برای آغاز فتنه ها و التهابات در آخرالزمان محسوب می شود.

شام یکی از مناطق مهم در آخرالزّمان است که شامل کشورهای سوریه، لبنان، اردن و فلسطین امروزی است. قلمرو سپاه سفیانی در شام است. در این نوشتار نگاهی اجمالی به کشور سوریه و وقایع مرتبط با عصر ظهور خواهیم داشت.

این سرزمین یکی از قدیمی‌ترین نقاط مسکونی آسیاست که در هزاره سوم قبل از میلاد، قوم "سامی آموری" در آن زندگی می‌کردند. در تاریخ قبل از میلاد مسیح، سوریه بارها در دست قدرت‌های بزرگ جهانی چرخیده تا آنکه در سال 63 میلادی به دست حکومت روم شرقی افتاده است. این سرزمین تا زمان فتح شدن در زمان ابوبکر تحت نفوذ دولت بیزانس بوده است.

در زمان پیامبر اکرم(ص)، سپاه اسلام در غزوه موته با سپاه مسلح رومیان روبه‌رو شدند و مقدمات نفوذ به شام فراهم شد. در سال یازدهم هجری پیغمبر سپاهی به فرماندهی اسامه بن زید به همراه بزرگان صحابه روانه شام کردند ولی در همین روزها ایشان رحلت فرمودند. در زمان ابوبکر مسلمانان یرموک را فتح کردند. معاویه در زمان عمر حکومت دمشق را به دست گرفت و بیشتر شهرهای شام را فتح کرد.

در زمان جنگ جهانی اوّل با ورود عثمانی، ملّیون عرب زمینه را برای رهایی از چنگال ترکان آماده دیده، شروع به فعالیت کردند. پس از شکست عثمانی در جنگ جهانی، مردم سوریه امیرفیصل بن حسین را به عنوان پادشاه برگزیدند امّا در سال1920 نیروهای فرانسه، سوریه و لبنان را به اشغال خود درآوردند و با رأی جامعه ملل تحت قیمومیت فرانسه درآمد،(4) در نهایت ژنرال ماترو فرمانده فرانسه آزاد در سال1941، استقلال و تأسیس جمهوری سوریه را اعلام کرد.

مذاهب و فرقه‌های مذهبی در سوریه

مسلمانان 86 درصد و مسیحیان حدود 5 درصد جمعیت سوریه را به خود اختصاص داده‌اند. حدود 5 هزار یهودی نیز در دمشق و اطراف آن زندگی می‌کنند و امّا در میان مسلمین، فرق مذهبی مختلفی در سوریه وجود دارند که پس از اهل سنت که اکثریت را تشکیل می دهند عبارتند از:

1. دروزیه: گروهی از غلات شیعه هستند که حدود یک میلیون نفر از جمعیت سوریه را تشکیل می‌دهند. فرقه دروزیه ترکیبی از عقاید شیعه، زرتشتی و مسیحی دارند.

2. علویان: آنان که خود را شیعه اثنی‌عشری می‌دانند، نزدیک به دو میلیون نفر هستند. علویان پست‌های حساس را در سوریه برعهده دارند. شایان ذکر است، علویان اغلب صحابه اولیه رسول خدا(ص) ازجمله عمار و یاسر، مقداد، سلمان و اباذر را قبول دارند و به آنان عشق می‌ورزند.

3. شیعه امامیه یا اثنی عشریه: بین دویست تا سیصد هزار نفر هستند. آنان در غرب "باب توما" در دمشق و قریه داریا زندگی می کنند و اکنون نیز قریه راویه و اطراف مرقد مطهر حضرت زینب(س) محلّ سکونت بیشتر آنان شده است.

سوریه و تحولّات آخرالزّمان

این منطقه درآستانه شورش سفیانی دچار مجموعه‌ای از فتنه‌ها و التهابات می‌شود که برخی از آنها با استفاده از روایات عبارتند از:

1. پدید آمدن فتنه‌ای برای همه مسلمانان و استیلای روم و ترک (غربی‌ها و روس‌ها) بر آنها.

2. به وجود آمدن فتنه‌ای ویژه در سرزمین شام که باعث اختلاف، ضعف و تنگناهای اقتصادی می‌گردد.

3. کشمکش و درگیری بین دو گروه اصلی قدرتمند در شام.

4. زلزله دمشق و ویرانی سمت غربی مسجد شهر و بعضی از گوشه‌های آن.

5. درگیری سه نفر از سران، بر سر قدرت در شام (ابقع، اصهب و سفیانی) و چیره شدن سفیانی بر آن دو و استیلای وی بر سوریه و اردن و یکپارچه شدن منطقه تحت فرمان او.

6. ورود نیروهای بیگانه به سرزمین شام.

از جابر جعفی نقل شده است که از امام باقر(ع) درباره این گفته خدای سبحان سۆال شد که فرمود: "به راستی ما شما را با چیزهایی همچون، ترس و گرسنگی و کاهش مال، جان و میوه‌ها مورد آزمایش قرار می‌دهیم؛ صبر پیشگان را بشارت ده». حضرت فرمود: "گرسنگی بر دو گونه است؛ عام و خاص. گرسنگی خاص در کوفه است که خداوند آن را ویژه دشمنان آل محمد(ص) گرداند و آنان را هلاک سازد امّا گرسنگی عام، در شام خواهد بود و آن گرسنگی و ترسی است که تا آن زمان هرگز به آن گرفتار نشده‌اند، گرسنگی قبل از قیام قائم و وحشت و اضطراب بعد از قیام آن حضرت خواهد بود.»

روایتی که از امام باقر(ع) از امیر مۆمنان(ع) نقل شده است: "وقتی در شام دو گروه نظامی اختلاف کنند، نشانه‌ای از نشانه‌های الهی آشکار می‌شود، پرسیدند: ای امیرالمۆمنین آن نشانه چیست؟ فرمود: زمین‌لرزه‌ای در شام[سوریه] رخ می‌دهد که صد هزار نفر در اثر آن هلاک می‌گردند و این را خداوند رحمتی برای مۆمنان و عذابی برای کافران قرار می‌دهد. وقتی آن هنگام فرارسد، نظاره‌گر سوارانی دارای اسب‌هایی سفید و درفش‌های زرد رنگ، باشید که از مغرب روی می‌آورند تا وارد شام می‌شوند و در آن لحظات است که فریاد و بی‌تابی بزرگ و مرگ سرخ فرا می‌رسد. وقتی آن وضع پیش آمد پس بنگرید فرو رفتن آبادی‌ای از روستاهای دمشق را که به آن "حرشا" می‌گویند، در این هنگام فرزند هند جگرخوار (سفیانی) از بیابان خروج کرده، بر منبر دمشق قرار می‌گیرد، در این بحبوحه در انتظار ظهور حضرت مهدی(ع) باشید."

جنبش‌های ابقع و اصهب ازجمله دیگر وقایعی است که در این ایام در شام رخ می‌دهد.

پی‌نوشت‌ها:

1. کورانی، علی، عصر ظهور

2. بحارالانوار، ج52

3. عتبات عالیات و سوریه

4.راسخون

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۵۷
خادم گمنام

قیام سید خراسانی

سه شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۳۹ ب.ظ

 پاسخ سید سلیمان مدنی تنکابنی پژوهشگر و نویسنده در حوزه ی مهدویت و آخرالزمان به افرادی که می گویند سید خراسانی از ایران است و می خواهند حقایق را پنهان کنند.

دو نفر منتقدی که سید خراسانی را ایرانی می دانند:

1- به گمان من، آنکسی که بدیهیات ظهور را انکار می کنه و مهمترین تکیه گاه شیعیان در جهان امروز رو به بنی عباس تشبیه می کنه (و ارتباط واضح خلفای عثمانی قدیم و عثمانیان جدید مثل اردوغان رو با حکومت عباسیان و مشابهت روشهای مکارانه شون رو نادیده می گیره) و خراسانی و شعیب رو اهل چین و ماچین میدونه (در حالیکه میدانیم شعیب صالح و گنجهای طالقان به یاری حسنی گیلانی میروند و هر عاقلی میدونه که طالقان ایران به گیلان نزدیکتره یا تالقان افغانستان)، چنین آدمی سزاوارتر به صفت دجال هست.

2-آخه سید خراسانی از سین میانگ با چی میخواد بیاد نصف دنیا رو بگیره؟ با چوب و چماق؟
هشت سال جلو دنیا وایستادیم، شهید دادیم، سی سال تحریم و فشار رو ما تحمل کردیم، ولایت طاغوت رو ما به ولایت امان زمان تبدیل کردیم، اسرائیل از ترس موشک های ماست که جرئت نکرده بیاد نیل تا فرات رو صاف کنه، ماییم که جلویی تکفیری ها توی عراق و سوریه وایستادیم، اون وقت سید خراسانی از چین بیاد و شعیب هم از تالقان؟!!! تازه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران شده بنی عباس آخرالزمان!!!

پاسخ سید سلیمان مدنی تنکابنی :

یادآور می شویم که مراد از طالقان در روایات مرتبط با شعیب و گنجهای خدا در طالقان همان طالقان افغانستان است؛ زیرا در روایات آمده است که شعیب اهل طالقان است و خروج وی از سمرقند خواهد بود، و در روایتی از امام علی(علیه السلام) که به سرزمینهایی در آخرالزمان و گنجهای خدا در طالقان اشاره فرموده است، طالقان را کنار سمرقند بیان کرده است، و چنان که می دانید این دو منطقه در خراسان به هم نزدیک اند و طالقان درست پایین منطقه سمرقند قرار گرفته است.

البته شعیب پس از خروج در سمرقند به ری می آید و در تهران با دشمنان امام زمان علیه السلام مانند سپاه سفیانی که بر ری یورش می برند، می جنگد و به کمک حسنی گیلانی می شتابد. همه این روایتها امروزه در اینترنت یافت می شوند و ما در مقاله مفصل خود آنها را می آوریم و هیچ روایتی ندارد شعیب اهل ری است و این مطلب را شیخ علی کورانی بی دلیل ادعا کرده است.
اما سید خراسانی یا هاشمی خراسانی که روایات اسلامی بر جوان بودن وی تصریح دارند، طبق روایات اسلامی از شیعه و سنی، در بخشهایی از چین جنبش خود را می آغازد و به ماوراء النهر در خراسان می آید و سپس همراه شعیب به سوی ری می آید و با سپاه سفیانی می جنگد و از ایران به عراق و سپس سوی شام و بیت المقدس می رود. گفتنی است اکنون استان سین بیش از 50 میلیون مسلمان دارد که خواهان استقلال از حکومت چین اند.
خراسان سرزمینی پهناور در آسیای میانه است که از شمال شرقی ایران آغاز و تا مرزهای غربی چین و هند کشیده می شود، و اکنون بیشتر افغانستان، ترکمنستان، ازبکستان و تاجیکستان و بخشهایی از ایران و قرقیزستان را در بر می گیرد (با بهره گیری از: برخی منابع).
اینک می پردازیم به بیان روایاتی که بر چینی بودن سیّد خراسانی تصریح دارند:
هنگامی که پسر مَهْزِیار اهوازی، در جایگاهی ناشناخته در حجاز، با امام مهدی(علیه‏ السّلام) رو به رو شد، امام به وی فرمود:


ای پسر مهزیار -در حالی که دستش را کشید- تو را از خبری آگاه
می کنم؛ بی گمان، هر گاه چینی پنهان شده ای را بجوید(1) و مغربی
 جنبش کند و عبّاسی برود و با سفیانی پیمان بسته شود،
به سرپرست از سوی خدا اجازه داده می شود؛ پس در
صَفا و مَرْوَه(2)، میان 313 نفر بی کم و کاستی برمی شورم...(3).


در این حدیث، مراد از «چینی» همان هاشمی خراسانی است که جنبش خود را از چین می آغازد و در ماه رجبِ سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) در سمرقند -از شهرهای خراسان- به پا می خیزد و مهدی(علیه السّلام) را در پایانۀ روزهای پنهان شدنش می جوید و فرمانبرداری را به وی می سپارد.
1. در همۀ نسخه های چاپی موجود نزد ما از مختصر البصائر، در اینجا نادرست، «فقد» ثبت شده است که به «تفقّد» اصلاح و ترجمه شد.
2. مغربی همان فَهْرِی مغربی از قبیلۀ قیس و رهبر بربرهایِ سلفی در شمال افریقاست که جنبش خود را از مغرب می آغازد و بر مصر و سوریه یورش می برد.
3. مختصر البصائر، ص 429، ح 508.
امام باقر(علیه السّلام) می فرماید:


گویا می بینم که از دورترین سرزمینهای مشرق، از شهری که به آن
«شیلا» گفته می شود، گروهی قیام کرده و حقّ خود را از چینیها
می خواهند، امّا به آنان داده نمی شود؛ دگر باره آن را می خواهند
و همچنان داده نمی شوند. چون کار را چنین دیدند، شمشیرهای خود را
بر دوشهایشان می گذارند و با آنان می جنگند. در نتیجه، چینیها راضی
می شوند آنچه را این گروه خواسته اند، بدهند، امّا ایشان نمی پذیرند
و شمار زیادی از آنان را می کشند. سپس همه سرزمینهای ترکها(1)
و هندیان(2) را می گیرند و سوی خراسان می آیند و تسلیم آنجا
را از مردم آن سامان می خواهند، امّا به مقصود نمی رسند. در نتیجه،
خراسان را به زور می گیرند و چیزی جز دادن حکومت به صاحب شما
(امام مهدی علیه السلام) نمی خواهند. در این هنگام، سفیانی برمی شورد
می کند و آنان با او درگیر و همگی کشته می شوند. امّا هم آنان و هم
کشندگانشان (سپاهیان سفیانی) با دعای صاحب شما به دنیا باز می گردند
و ایشان از آنان انتقام می گیرند و تا پایان دنیا در حکومت او زندگی می کنند(3).


1. به استان سین کیانگ و مناطق ترک نشین اطراف اشاره دارد.
2. به هند، پاکستان اشاره دارد که در گذشته یک کشور بودند.
3. منتخب کفایة المهتدی، ص 4 - 3، ح 2.
بی گمان، این حدیث به مبارزات استقلال طلبانۀ مسلمانان ترک نژاد در استان سین کیانگ چین در عصر کنونی اشاره دارد.
گفتنی است، یاران خراسانی در آغاز کار گروهی از مسلمانان مبارز چینی می باشند که بیشترشان سنّیان اند و ماهها و بلکه سالها پیش از ظهور خراسانی، شورش خود را در استان سین کیانگ، با هدف کسب استقلال از دولت چین، آغاز کرده اند و پس از گزینش حسینی خراسانی به رهبری خود و پیوستن به شیعیان، هدفشان دگرگون می شود و سپس به مولتان در پاکستان می آیند و پس از اسقرار در سرزمین خراسان و تشکیل دولت، برای پیوستن به امام مهدی(علیه السلام)، سوی عراق لشکر می کشند.
نگارنده چند سال قبل از برخی طلاب چینی ساکن قم شنید که در میان چینیهای ساکن سین کیانگ گروهی از سادات از جمله سادات مدنی نیز می زیند. البته سید خراسانی ممکن است از نسل جعفر بن ابی طالب(علیهما السلام) باشد نه سید حسینی.
امام علی(علیه السلام) نیز فرموده است:


... پس هر گاه آن شخص به پا خاسته ای که از چین و مولتان(1) آمده است،
در خراسان قیام کند، سفیانی لشکرهایش را به سوی او می فرستد...(2).


1. مُولْتان سرزمینی است که در جنوب استان پَنْجاب در پاکستان جای دارد، و مرکزش شهر تاریخی مولتان است(با بهره گیری از: دانشنامۀ آزاد «ویکی پدیا»، مدخل «مولتان».)، و اکنون، در این سرزمین، گروه بسیاری از شیعیان منتظر ظهور امام مهدی(علیه السّلام) می زیَند.
2 . إلزام الناصب، ج 2، ص 133.
مؤلّف «البدء و التاریخ»، پس از بیان روایتی از پسر عبّاس، در بارۀ دارندگان پرچمهای سیاه و مهیّاگران حکومت مهدی(علیه السلام) در مشرق، از  برخی کارشناسان چنین نقل کرده است:


... بی گمان، نقطۀ آغاز حرکت آنها (پرچمهای سیاه) از کشور چین
و ناحیه ای که به آن «ختن»(1) گفته می شود، خواهد بود.
در آنجا گروهی از فرزندان فاطمه(علیها السلام)
از نسل حسین بن علی هستند...(2).


1. خُتَن شهر و منطقه ای در بلاد ترکستان چین و نزدیک مرزهای جامو و کشمیر است. ختن امروزه در استان سین کیانگ در غرب چین قرار دارد که بیشترین جمعیّت آن را مسلمانان ترک تبار تشکیل می دهند.
2. البدء و التاریخ، ج 2، ص 175، ف 9.


سلام جناب تنکابنی
چرا آن اشکالی را که در مورد روایت ظهور خراسانی از شیلا نوشتم، پاسخی ندادی؟ "از نظر دانش روانشناسی"، سانسور کردن سوالات و متکلم وحده بودن، نشانه ضعف و نداشتن دلیل محکم نمی باشد احیانا؟
[پاسخ:]
سلام جناب مهدی، گویا شما مقالۀ ما در بارۀ قیام خراسانی در وبلاگ قبلی مان را نخوانده اید. چنین بحثهایی را قبلاً اشاره کرده ام و در آینده بیشتر خواهم کرد. بله ما هم می دانیم شیلا نام شبه جزیرۀ کره است. پیشتر گفته ایم که این کلمه ممکن است تصحیف شیملا باشد. نیز می تواند نام منطقه ای در قدیم در همان سین کیانگ باشد که اکنون نام دیگری باشد. چنان که در خراسان قدیم به نام شیلارود یا شیله رود برمی خوریم. ما از نظر پژوهش و تحقیق و روانشناسی مشکل نداریم. مشکل از ناحیۀ شما و مانند شماهاست که حقیقت را بر نمی تابید و به فحش و تهمت و مطالب بی دلیل روی می آورید و تا کنون نتوانستید حتی یک دلیل بر درستی سخن تان در بارۀ ایرانی بودن خراسانی و شعیب بیاورید.
اینک بخشی از مقالۀ قدیم خود را که برخی خوانندگان گرامی در وبلاگ قبلی دیده اند، در اینجا می آوریم و چه بسا ممکن است و احتمال دارد که این اشکال را شما از ما در آنجا گرفته باشید، البته به صورت احتمال می گویم تا تهمت دروغگویی نزنید:
شیلا یا سیلا نامی بود که در قدیم بر شبه جزیرۀ کره اطلاق می گردید. به عنوان نمونه، در مروج الذهب، ج 1، ص 6- 155، می خوانیم: «پس از آبادیهای چین، به سوی دریا سرزمینهایی که شناخته شده و وصف شده باشند، وجود ندارند، جز سرزمینهای سیلا و جزایر آن...». با توجّه به آنکه میان کرۀ شمالی و همسایه اش چین اختلافی وجود ندارد، نمی تواند مراد از «شیلا»- در متن حدیث یادشده - کرۀ شمالی باشد.
بنا بر این، با توجّه به متون روایات اسلامی و توضیحات برخی نویسندگان مسلمان و مبارزات استقلال خواهانۀ مسلمانان ترک نژاد استان سین کیانگ با دولت چین، باید گفت، «شیلا» نام سرزمینی در ختن یا مناطق نزدیک به آن است که اکنون این نام کاربرد ندارد و یا ما از آن بی خبریم.
البتّه این احتمال نیز وجود دارد که «شیلا» در اصل همان «شیملا» - شهر و منطقه ای کوهستانی و سرسبز در شمال غربی هند - باشد و در ضبط کلمه اشتباهی روی داده است. همچنین احتمال دارد نام منطقه ای در کشمیر هند باشد که مجاور منطقۀ ختن در استان سین کیانگ است.


بیش از اینها نیز مطالب هست ولی فرصت نیست، و در هر حال فحش و ناسزاشنیدن
در مسیر نشر معارف قرآنی و اهل البیت(علیهم السلام) بسیار شیرین است.
خداوند به ما و همۀ دوستان حقجو صبر دهد و به برخی دوستان ناآگاه بصیرت.
لطفا در این باره نظر ندهید که ارائه نخواهد شد و می خواهیم
بحث طولانی نشود. البته اگر روایتی در باره ایرانی بودن هاشمی خراسانی
ارائه شود،با کمال میل در وبلاگ می آوریم.
----------------------------------
از نظر دانش روانشناسی، فحش و ناسزاگویی نشانه ضعف
و نداشتن دلیل محکم می باشد.
-------------------------------------
گفتنی است، نگارنده تا کنون از هیچ یک از مقامات جمهوری اسلامی ایران،
از ابتدای انقلاب تا کنون، ادّعای سید خراسانی یا شعیب بودن را نشنیده
است، و این گونه مطالب تنها از سوی برخی افراد کم بهره از دانش
و ساده لوح ارائه گردیده است.
نیز شایستۀ یادآوری است، همان گونه که ما پیشتر نیز یادآور شده ایم،
انقلاب ایران و حکومت روحانیون در ایران به ظهور امام مهدی(علیه السلام)
و قیام حسنی گیلانی منتهی می شود، و امریکا و انگلیس
دیگر بار بر ایران عزیز چیره نمی شوند.

نوشته سید سلیمان مدنی تنکابنی 

۲۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۳۹
خادم گمنام

وزش تندبادی سرخ و سرخ شدن آسمان در آخرالزّمان

دوشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۳، ۰۳:۴۸ ب.ظ

وزش تندبادی سرخ و سرخ شدن هوای آسمان از نشانه های نزدیک شدن زمان ظهور و قیام امام مهدی(علیه السّلام) می باشد.
شایان یادآوری است، بی گمان، درخشش ستارۀ فروزانِ گرفتاری که گیسوی شیطان نامیده می شود و مایۀ بدبختی و ناخوشی برای مردمان است، از نشانه های نزدیک شدن زمان ظهور امام مهدی(علیه السّلام) می باشد، و آن، ستارۀ دنباله دار ناشناخته ای است که در ماه صفر سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) از سوی مشرق در آسمان پدیدار می شود، و چند ماه میان خورشید و زمین می گردد تا آنکه در ماه رمضان همان سال، بر اثر نیروی کششیِ زمین به آن نزدیک می شود و گردش می چرخد و اندک اندک درون هوای فشردۀ دور زمین می رود، و هنگام برخوردش با آن، صدایی مانند صدای توفیدن ابر پدید می آید، و چون عنصر آهن دارد که در بسیاری از دنباله دارها یافت می شود، با رنگ تلایی یا زعفرانی می سوزد، و سه یا هفت شبِ پیاپی برای زمینیان نورافشانی می کند، و با گازها، گردها و سنگهای همراهش، تندبادی سرخ پدید می آورد که هوای آسمان را سرخ می کند و بر روی زمین شهابهای بسیاری فرو می باراند، و سپس، از آن ستارۀ درخشنده شهابی بزرگ می ماند که با صدایِ سختی، در بامداد روز جمعه میانۀ ماه رمضان، زمان برآمدن خورشید در مکّه، در مشرق زمین فرو می افتد، و در این هنگام، خورشید پنهان و زمین تاریک می شود، و مردم می ترسند و دچار ناخوشیهای سختی می شوند.
بنا بر این، پیش از درخشش ستارۀ فروزان گرفتاری، بر مردم است که به خداوند و فرستاده اش محمّد(صلّی الله علیه وآله) و امامان دوازده گانۀ پس از وی(علیهم السلام) ایمان بیاورند و سوی خداوند از همۀ گناهانشان توبه کنند و از وی آمرزش بخواهند و از کفرورزان و تبهکاران دور شوند و خوراک یک سال را آماده کنند، و هنگامی که زمان فروافتادن شهابِ مانده از آن ستارۀ دنباله دار بر روی زمین نزدیک می شود، باید درون خانه هایشان بروند و درها و روزنه هایش را ببندند و خودشان را بپوشانند و گوشهایشان را ببندند و سرگرم الله اکبر گفتن و نماز شوند، و هر گاه آوایِ بلند را دریافتند، باید برای خدا سجده کنند و بگویند: سبحان القدّوس، سبحان القدّوس، ربّنا القدّوس. پس کسی که آن کارها انجام دهد، رهایی می یابد، و کسی که آنها را انجام ندهد، نابود می شود.(1)


از حُذَیْفَه پسر یَمان نقل شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه وسلّم) فرمود:  
بی گمان، سوی شما آتشی روی می آورد که امروز، در دره ای که به آن
بَرَهُوت گفته می شود، خاموش است. در آن آتش، مردمان را گرفتاری دردناکی
 فرا می گیرد که جانها و داراییها را می خورد، همۀ دنیا را در هشت روز می گردد،
مانند پرواز باد و ابر پرواز می کند. گرمی آن در شب بیشتر از گرمی اش در روز
است، و برای آن، میان آسمان و زمین، غرشی مانند صدای ابر توفنده می باشد. آن
آتش در روز، به سرهای آفریدگان نزدیکتر است تا آسمان. گفتم: ای فرستادة خدا،
آیا در آن روز، مردان و زنانِ مؤمن از این آتش در امان اند؟ فرمود: کجایند مردان و زنان
 مؤمن؟! در آن روز، مردم ازخران بدترند؛ مانند چهارپایان بر یکدیگر می جهند،
در حالی که میان آنان مردی نیست که بگوید: بس کنید، بس کنید(2).


بدان که بی گمان، مراد از «آتشی» در این حدیث، همان گیسوی شیطان یا ستارۀ فروزان گرفتاری ای است که در آخرالزّمان از مشرق می درخشد و وزش تندبادی سرخ را پدید می آورد، و برهوت، هرچند بنا بر آنچه میان دانشمندان جغرافی و تاریخ مشهور است، نام دره ای در حَضْرَمُوتِ یمن می باشد(3)، چنین می نماید که آن، در اینجا به جایگاهی ناشناخته در فضایی گسترده اشاره می کند که ستارگان دنباله دار در آنجا می گردند؛ چنان که شماری از نجومیان هم روزگار با ما باور دارند، سرچشمۀ بسیاری از دنباله دارها ابرواره ای گرد و غول پیکر می باشد که منظومۀ خورشیدی را در بر گرفته است، و این ابرواره نزد ایشان اَبْرِ اُورْت نامیده شده است.


از حذیفه پسر یمان روایت شده است که رسول خدا(صلّى الله علیه وآله وسلّم) فرمود:
در گروه مردم من (مسلمانان) فروبرده شدن، سنگباران شدن،
لرزشِ سخت،زلزله ها، مارهای بالدار، باد سرخ، آتشی که از سوی
مشرق نابودشان می کند، بادی که در دریا پرتابشان می کند،
و نشانه های پیاپی ای که چون دانه های به رشته کشیده شده
برخی در پیِ دیگری می آیند، خواهند بود...(4).


رسول خدا(صلّى الله علیه وآله) فرمود:


هر گاه گروه مردم من (مسلمانان) پانزده ویژگی را داشته باشند، در
ایشان ناخوشی فرود می آید. هر گاهدرآمدهای همگانی داراییِ ویژه،
سپرده شده ها داراییِ گرفته شده و بخشش به نیازمند زیان باشد،
مرد فرمانبردار زنش شود و با مادرش نافرمانی کند، با دوستش مهربانی
ورزد و از پدرش روی گرداند، در مساجد صداها بلند شوند(5)، مرد از ترس
بدی اش گرامی داشته شود، رهبر گروه پست ترین کسِ ایشان باشد،
ابریشم بپوشند(6)، کنیزانِ آوازه خوان و ابزارهای موسیقی را برگزینند،
مستی آوران را بنوشند و زنا بسیار شود، در آن هنگام، چشم به راه
باد سرخی، فروبرده شدنی و زشت گردیدنی و چیره شدنِ
 دشمن بر شما باشید. سپس یاری نخواهید شد(7).


از ابو اُمامَه نقل شده است که پیامبر(صلّی الله علیه وسلّم) فرمود:


دسته ای از این گروه مردم (مسلمانان) شب را بر خوردنی و نوشیدنی
 و سرگرمی و بازی سپری می کنند، و صبح می کنند، در حالی که بوزینگان
و خوکانی شده اند، و بی گمان، فروبرده شدن و سنگباران شدنی به ایشان
می رسد، به گونه ای که مردم صبح کنند و بگویند: امشب تنها پسرانِ
آن کس فرو برده شدند و خانۀ آن کس فرو برده شد، و بی گمان، تندبادی
 سنگ آور از آسمان سنگی را بر ایشان می فرستد، چنان که بر دسته هایی
 از گروه لوط و خانه های [آنان](8) فرستاده شد، و بی گمان، بر گروههایی
و خانه های [ایشان](9) همان باد ناباروری که عاد را نابود کرد، فرستاده
می شود؛ بر ای مستی آور نوشیدنشان، ابریشم پوشیدنشان، کنیزان
آوازه خوان برگزیدنشان، ربا خوردنشان و خویشاوندی بریدنشان...(10).


باد نابارور همان باد گرفتاری ای می باشد که ابر را برای باران ریزی و روییدنی را برای میوه دهی بارور نمی سازد.
گفتنی است، عاد از آن گروه مردمان توانمندی بودند که در روزگاران کهن، بر اثر سرکشی و تباهکاریشان، با گرفتاری تندباد نابود شدند؛ چنان که خدای متعالی در بارۀ آن خبر داده است:


... امّا گروه عاد، پس نابرحق در زمین بزرگی ورزیدند ... پس، بر آنان،
در روزهای ناخجسته ای، باد توفنده ای فرستادیم تا به ایشان گرفتاریِ
رسواشدن در زندگی دنیا را بچشانیم، و بی گمان، گرفتاری آخرت
رسواکننده تر خواهد بود، در حالی که آنان یاری نخواهند شد(11).


نیز خدای متعالی فرمود:


«و امّا عاد پس با باد توفنده و سرکشی نابود شدند که آن را هفت شب
و هشت روز پی در پی بد بر ایشان چیره کرد؛ پس این گروه را در آن شبها
و روزها می بینی که بر زمین افتاده اند؛ گویی آنان ریشه های درخت
 خرمای فرو افتاده اند. آیا می بینی برای ایشان کسی مانده است؟»(12).


زُهْرِی از علی پسر حسین[(علیهما السّلام)] روایت کرده است که رسول خدا(صلّى الله علیه وآله وسلّم) فرمود:


این گروه از مردم (مسلمانان) با پنج گونه گرفتاری گرفتار می شوند:
سنگباران شدنی، زشت گردیدنی، فروبرده شدنی، باد سرخی مانند
باد عاد و مارهای بالداری که میان آسمان و زمین پرواز می کنند و آنان
را از گلو فرو می برند. گفتند: ای رسول خدا، اینها کی خواهند بود؟
فرمود: هنگامی که مستی آوران را بنوشند، کنیزانِ آوازه خوان
برای ایشان بخوانند و ابریشم بگسترانند(13).


از اَرْطات نقل شده است که گفت:


... از نشانه های شورش دجّال باد شرقی ای نه گرم و نه سرد است
که بت اسکندریّة را ویران می کند و درختان زیتونِ مغرب و شام را
از ریشه برمی کند و فرات و چشمه ها و رودها را می خشکاند، و برای آن،
زمانهای روزها و ماهها و زمانهای هلالهایِ ماه فراموش می شوند(14).


اسکندریّه نام بسیاری از جایها و شهرهایی است که به نام اسکندر مقدونی نامیده شده بود، و گفته شده است که شمار آنها به 70 می رسید؛ پس، از آنها می باشد اسکندریّه در مصر و اسکندریّه در عراق و اسکندریّه در ایتالیا، و چنان که هویداست، بی گمان، مراد از «بت اسکندریّه» در این حدیث، همان دو تندیس همانند ابو الهول اند که از گرانیت سرخ ساخته شده اند و نزدیک دو کنار ستونی بلند در پرستشگاه سِراپِیُوم در اسکندریّه یافت می شوند(15).
در کتاب ابو حُذَیْفَه، از مُقاتِل روایت شده است که وی گفت: پس از مرگ ضَحّاک، در کتابهای نگه داری شده نزدش، در بارۀ سخن خدای عزیز و جلیل: «و هیچ آبادی ای نیست، مگر آنکه ما آنجا را پیش از روز قیامت، نابود یا گرفتار گرفتاریِ سختی می کنیم، و آن، در کتاب (لوح محفوظ) نگاشته شده بود»(16)، خوانده ام:


... نابودی زوراء با باد پایداری که در آنجا می گذرد، خواهد بود؛ پس،

زیندگان در آنجا صبح می کنند، در حالی که بوزینگان و خوکان اند...(17).


بدان که بی گمان، مراد از «روز قیامت»، در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، همان روز قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.
از پسر عبّاس نقل شده است که گفت:


باد سرخی در زوراء می وَزَد که مردم آن را نمی شناسند.
 پس، به دانشمندانشان پناه می برند و ایشان را در حالی می یابند
 که بوزینگان و خوکانی گردیده اند که چهره هایشان سیاه
و چشمهایشان آبی شده است(18).


چنین می نماید، مقصود از «زوراء» در حدیث ضحّاک و پسر عبّاس، زورای کهن باشد که همان بغداد است، هرچند رویدادهای اشاره شده به آنها در زورای نو نیز که همان تهران کنونی است، روی می دهند.
حسن بَصْری گفته است:


چشم به راه نشانه های پیاپی ای از آسمان باشید که چون دانه های
به رشته کشیده شده ای پشت سر هم اند؛ پس، نخستین نشانه ها
آذرخشها، سپس باد زرد، سپس باد پیوسته ای و صدایی از آسمان
خواهد بود که در آن، آفریدگانی می میرند...(19).


نیز حسن بصری به همشهریانش گفت:


باد زردی از سوی قبله(20) نزد شما می آید. سه روز و دو شب پایدار است،
به گونه ای که شب از زردیِ بسیار مانند روزِِ روشن شود، و پس از آن،
در آب فرورفتن بصره خواهد بود(21).


از جعفر نقل شده است که گفت: شنیدم مالک پسر دینار می گفت:


در آخرالزّمان بادها و تاریکی ای خواهند بود. پس، مردم به دانشمندانشان
پناه می برند و ایشان را در حالی می یابند که بی گمان، زشت گردیده اند(22).


مُنْذِر جَوْزِی گفت که شنیدم ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) می فرمود:


پیش از قیام قائم(علیه السّلام) مردم با آتشی که در آسمان
 آشکار می شود و سرخی ای که آسمان را فرا می گیرد...،
از نافرمانیهایشان بازداشته می شوند(23).


امام مهدی(علیه السلام)، در بیان نشانه های نابودی زمامداران بنی عبّاس در آخرالزّمان و فرارسیدن گشایش، به پسر مَهْزَیار اهوازی فرمود:


هنگامی که ... سه [روز](24) سرخی ای در آسمان پدیدار شود که در آن،
ستونهایی مانند ستونهای نقره ای اند که نورافشانی می کنند...(25).


از کَعْب روایت شده است که گفت:


نابودی بنی عبّاس هنگام ستاره ای که در هوا پدیدار می شود و صدایِ
سختِ فروافتادن چیز سنگینی و شکاف بردارنده ای(26) است که همۀ
آنها در ماه رمضان خواهند بود. سرخی میان پنجم تا بیستم از رمضان است،
و صدایِ سختِ فروافتادن چیزی سنگین در نیمه تا بیستم می باشد،
و شکاف بردارنده از میان بیستم تا بیست و چهارم است،و ستاره ای
که پرتاب می­شود و مانند ماه نورافشانی می کند و سپس چون مار
در هم می پیچد، به  گونه ای که نزدیک باشد دو سر آن به هم برسند،
و دو لرزشِ سخت در شبِ دو فروبرده شدن(27) خواهند بود،
و ستاره ای که پرتاب می شود، شهابی می باشد که از آسمان
 فرو می افتد و با آن صدای سختی است تا آنکه در مشرق بیفتد
و ناخوشیِ سختیِ از آن به مردم برسد(28)
.


وَلِید گفته است: از کعب به من رسیده است که وی گفت:


خشکی ای در مشرق، شکاف بردارنده ای(29) در مغرب،
سرخی ای در هوا(30) و مرگی فراگیر در قبله(31).


این روایت به رویدادهای چهارگانه ای اشاره می کند که پیش از قیام قائم(علیه السّلام) روی خواهند داد، و آنها همان خشکیِ در ری، فروبرده شدنِ آبادی حَرَسْتا در دمشق و سرخ شدن هوای آسمان بر اثر درخشش ستاره ای دنباله دار و پخش شدن مرگ در مکّه می باشند.
نُوسْتْرْاَدَمُوس، پیشگو و ستاره شناس مشهور فرانسوی، نزدیکی مرّیخ و زحل را نشانۀ درخشش ستارۀ دنباله دار و بروز دگرگونیهای آب و هواییِ زیانبار و رویدادن جنگها و یورشها و سوختن سرزمینها می داند:


سالی که زحل و مرّیخ مانندِ هم می درخشند،
هوایِ بسیار خشک، برشتته شده، دنباله داری دراز.
بر اثر آتشهایی پنهانی، سرزمین پهناورِ شعله ور می شود از گرمای سوزان.
کم بارانی، بادِ گرم، جنگهایی، یورشهایی(32).


--------------------------------------------------------------
1. با بهره گیری از: منابع گوناگون.
2. حلیة الأولیاء، ج 5 ، ص 173 (ترجمۀ نویسنده).
3. در این باره بنگرید: معجم البلدان، ج 1، ص 405، مدخل «برهوت».
4. ترتیب الأمالی الخمیسیّة، ج 2، ص 371، ح 2796 (ترجمۀ نویسنده). 
5. بنا بر آیین اسلام، بلندکردن صدا در مسجد، مگر در اذان، روا نیست.
6. بنا بر آیین اسلام، برای مرد مسلمان روا نیست که ابریشم بپوشد.
7. إرشاد القلوب، ج 1، ص 150، ب 18 (ترجمۀ نویسنده). 
8. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
9. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
10. مسند أبی داود الطیالسیّ، ج 2، ص 7- 456، ح 1233 (ترجمۀ نویسنده). 
11. قرآن کریم، سورۀ فُصِّلَت، آیۀ 6- 15 (ترجمۀ نویسنده).
12.  قرآن کریم، سورۀ حاقّه، آیۀ 8- 6 (ترجمۀ نویسنده). 
13. کتاب العلوم (أمالی أحمد بن عیسى)، جزء 4، 9-268، کتاب تحریم مسکر، باب آنچه در غنا و نوحه و مانند آن دو یاد شده (ترجمۀ نویسنده). 
14. الفتن، ص 3- 262، جزء 7، ذیل ح 1318 (ترجمۀ نویسنده). 
15. در بیان مطالب در بارۀ «اسکندریّه» و «پرستشگاه سراپیوم» از برخی منابع بهره بردیم.
16. قرآن کریم، سورۀ اسراء، آیۀ 58 .
17. البدء و التاریخ، جزء 4، ص 3- 102، ف 13 (ترجمۀ نویسنده). 
18. التشریف بالمنن، ص 283، فتن سُلَیْلی، ب 73، ح 410 (ترجمۀ نویسنده).
19. التشریف بالمنن، ص 254، فتن سُّلَیْلیّ، ب 41، ح 372 (ترجمۀ نویسنده). 
20. مرادش آن است که این باد از سوی جنوب غربی بصره می وزد.
21. التشریف بالمنن، ص 254، فتن سُّلَیْلیّ، ب 41، ح 372 (ترجمۀ نویسنده). 
22. حلیة الأولیاء، ج 1، جزء 2، ص 3- 382 (ترجمۀ نویسنده). 
23. الإرشاد، ج ۲، ص 378 (ترجمۀ نویسنده).
24. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
25. بحار الأنوار، ج 52، ص 6- 45، ب 18، ح 32، با نقل از: کمال ‏الدین (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).
26. چنین می نماید که «شکاف بردارنده ای» در اینجا وصف است برای موصوف مقدّری که «زمین» می باشد، و مراد از آن، همان آبادی حرستایی است که در دمشق فروبرده می شود (سخن نویسنده).
27. در همۀ نسخه های چاپیِ الفتن یافت شده نزد ما، در متن عربیِ حدیث، در اینجا «الفسحین» -دو شکاف-، یافت می شود، و چنین می نماید که این واژه نادرست نویسی شدۀ «الخسفین» -دو فروبرده شدن- باشد که در متن آورده ایم.
28. الفتن، 152، جزء ۳، ح ۶21 (ترجمۀ نویسنده).
29. چنین می نماید که «شکاف بردارنده ای» در اینجا وصف است برای موصوف مقدّری که «زمین» می باشد.
30. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الفتن، در متن عربیِ حدیث در اینجا «الجوف» یافت می شود که به «الجوّ» اصلاح و ترجمه گردید.
31. الفتن، ص 148، جزء 3، ح 606 (ترجمۀ نویسنده).
32. متن انگلیسی و فرانسوی آثار نوسترادموس، سانتوری 4، رباعی 67 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۴۸
خادم گمنام

سه گروهی که خداوندبا آنها صحبت نمی کند!

يكشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۴۴ ب.ظ

                   

 

الکافی: عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْوَشَّاءِ، عَنْ دَاوُدَ الْحَمَّارِ[۱]، عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ:

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام، قَالَ: سَمِعْتُهُ یَقُولُ: «ثَلَاثَهٌ لَایُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ و لَا یُزَکِّیهِمْ و لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ: مَنِ ادَّعى‏ إِمَامَهً مِنَ اللَّهِ لَیْسَتْ‏[۲] لَهُ، و مَنْ جَحَدَ إِمَاماً مِنَ اللَّهِ، و مَنْ زَعَمَ أَنَّ لَهُمَا فِی الْإِسْلَامِ نَصِیباً».[۳]

ابی یعفور گفت:شنیدم ابو عبد اللَّه صادق (ع) گفت: در روز رستاخیز خداوند عزت با سه فرقه سخن نگوید و از آلودگى تطهیرشان نکند، و آنان گرفتار شکنجه ‏اى پر درد باشند: اول: هر کس بناحق ادعاى امامت کند. دوم: هر کس امام بر حق را انکار کند. سوم: هر کس که تصور کند دو فرقه اول از اسلام محمدى نصیب و بهره‏ اى دارند.

نکاتی که از این حدیث بر می آید

۱-هرکه به ناحق ادعای امامت کردنباید به سوی او برویم.

۲-هرکس ائمه اطهار ع راانکار کرد نبایداز او حمایت ویا طرفداری کنیم.

۳-کسانی که گمان کنند این دو گروه بویژه کسانی که فکر می کنند منکرین امامت بویی از اسلام برده اند از آنها هم باید دوری بجوییم

۴-این احادیث را می توان به خاطر حکومتهای آخر الزمانی بیان کرد بوییه شیعیان مراقب باشندبه سمت این افراد گرایش نداشته باشند

۵-درقیامهای منطقه در شرایط فعلی هر کسی که نماز می خواند ویا الله اکبر می گفت که مسلمان نیست بلکه بویی از اسلام نبرده

۶-بدون هیچ قیدی هر حکومت ویا هر شخص ویا هر گروهی که این ۳ خصوصیت را دارد بویی از اسلام نبرده واگز از آنها حمایت شودخطایی نابخشودنی واشتباهی فاحش است

زیرنویس

[۱] ( ۴). فی« ج»:« الجمّاز». و هو سهو. و داود هذا، هو داود بن سلیمان أبو سلیمان الحمّار. راجع: رجال النجاشی، ص ۱۶۰، الرقم ۴۲۳؛ رجال البرقی، ص ۳۲؛ الفهرست للطوسی، ص ۱۸۴، الرقم ۲۸۶؛ رجال الطوسی، ص ۲۰۲، الرقم ۲۵۷۳٫

[۲] ( ۵). فی« ج»:« و لیست».

[۳] ( ۶). الغیبه للنعمانی، ص ۱۱۱، ح ۲ و ۳؛ الخصال، ص ۱۰۶، باب الثلاثه ح ۶۹؛ ثواب الأعمال، ص ۲۵۵، ح ۳، و فیه عن أبی الحسن الماضی، مع زیاده فی أوّله و آخره، و فی کلّها بسند آخر. و فی تفسیر العیّاشی، ج ۱، ص ۱۷۸، ح ۶۵، عن أبی حمزه الثمالی، عن علیّ بن الحسین علیه السلام؛ تحف العقول، ص ۳۲۹، و فی کلّها مع اختلاف یسیر الوافی، ج ۲، ص ۱۸۰، ح ۶۳۶؛ الوسائل، ج ۲۸، ص ۳۴۹، ذیل ح ۳۴۹۳۷؛ البحار، ج ۷، ص ۲۱۲، ذیل ح ۱۱۳؛ و ج ۸، ص ۳۶۳، ح ۴۰٫

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۴۴
خادم گمنام

حکومت بنی جعفرقبل از بنی عباس آخرالزمان

يكشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۲۳ ب.ظ

                        

درباره آل جعفرکه به احتمال قوی نسبشان به جعفربن ابی طالب بخورد چندروایت مشابه که با تعاضد روایی می توان به نتایجی رسیدکه :

۱-آل جعفرمی تواند حکومت ضعیفی باشد.

۲- یااصلا حکومتی نباشد بلکه یک حزب باشد(باتوجه به کلمه رایه که به معنای حزب وگروه است).

۳-حزب آل جعفر گمراه کننده است وبایدازاین  دوری کرد.

۴-بنی عباس شرتروگمراه کننده تر ازآل جعفردرآخرالزمان هستند.

۵-قبل از بنی عباس آل جعفر می آیند.

۶-سفیانی بنی جعفر را ازبین برده وساقط می کند

۷-بعد از بنی جعفر وبنی عباس پرچمها وحزبهایی که رهبران آن حسنی هستند می آیند که هیچکدام را نباید یاری کنیم نه بنی جعفرونه بنی عباس ونه هیچکدام از حسنی ها

۸-باتوجه به روایت شاید بنی جعفر شاخه ای ازبنی عباس باشد که باهم اختلاف ودرگیری دارند

۹-دامنه بنی جعفر وبنی عباس تا شام می باشد

۱۰-احتمال اینکه عامل اختلاف بنی جعفروبنی عباس حاکم شام (اصهب)باشد زیاد است که سفیانی همه را نابود می کند(هم اصهب وهم بنی جعفروهم بنی عباس)

                  

امادرباب (و ما جاء فی هلاک من تشبه بالمهدی عجل اللّه فرجه) ازکتاب شرح الأخبار فی فضائل الأئمه الأطهار علیهم السلام  آمده که شخصی از امام باقر علیه السلام سوال کرد چه زمانی فرج خواهد رسید که امام آیه ۷۱ سوره اعراف را تلاوت کردند وسپس فرمودند:

هما پرچمی (حکومت یا حزبی)ازجعفربین ابیطالب برافراشته خواهد شد که این پرچم گمراهی وطاغوت است وپس از بنی جعفربرای بنی عباس پرچمی گمراه کننده ترازبنی جعفراست وشرارت آن بیشتر است بعد از آن پرچمهایی برای حسن بن علی علیهما السلام بلند می شود درحالی که در آنها نیز چیزی وهدایت وقدرتی نیست آنگاه پرچمی برای فرزند حسین بن علی(علیهماالسلام)برافراشته خواهد شد که آن امر ما ست یعنی ظهور آقا امام زمان عج اله تعالی فرجه که پرچمهایی که اینگونه باشد نباید کمک ویاری کرد.

مما جاء عن أبی جعفر محمد بن علی علیه السلام، أنه سئل عن الفرج، متى یکون؟فقال: إن اللّه عزّ و جلّ یقول: «فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ» (۱)ثم قال: یرفع لآل جعفر بن أبی طالب رایه ضلال، ثم یرفع آل عباس رایه أضلّ منها و أشر، ثم یرفع لآل الحسن بن علی علیه السلام رایات و لیست بشی‏ء، ثم یرفع لولد الحسین علیه السلام رایه فیها الأمر.(۲)

البته می توان با توجه به احادیث دیگر وجمع آنهابا این حدیث تعداد ۱۲نفر از بنی هاشم که همه آنها گمراهی در پی دارندرا اشاره ای داشت.

عن أبی جعفر علیه السلام قال:

قلت له: جعلت فداک، بلغنا أن لآل جعفر رایه و لآل العباس رایتین، فهل انتهی إلیک من علم ذلک شیء؟ قال: أما آل جعفر فلیس بشیء و لا إلی شیء، و أما آل العباس فان لهم ملکا مبطئا یقربون فیه البعید، و یباعدون فیه القریب، و سلطانهم عسیر لیس فیه یسیر، حتی إذا أمنوا مکر الله، و أمنوا عقابه، صیح فیهم صیحه لا یبقی لهم مناد یجمعهم و لا یسمعهم، و هو قول الله حتی إذا أخذت الارض زخرفها و ازینت  الآیه.

قلت: جعلت فداک، فمتی یکون ذلک؟ قال: أما إنه لم یوقت لنا فیه وقت، و لکن إذا حدثناکم بشیء فکان کما نقول، فقولوا: صدق الله و رسوله، و إن کان بخلاف ذلک فقولوا: صدق الله و رسوله، تؤجروا مرتین.

و لکن إذا اشتدت الحاجه و الفاقه، و أنکر الناس بعضهم بعضا، فعند ذلک توقعوا هذا الامر صباحا و مساء.

قلت: جعلت فداک الحاجه و الفاقه قد عرفناها، فما إنکار الناس بعضهم بعضا؟ قال: یأتی الرجل أخاه فی حاجه فیلقاه بغیر الوجه الذی کان یلقاه فیه و یکلمه بغیر الکلام الذی کان یکلمه.(۳)

فضیل بن یسار می گوید خدمت امام باقر (ع) عرضه داشتم:

فدایت شوم ما حدیث می کنیم که برای آل جعفر یک رایت (حکومت) و برای آل فلان (عباس) یک رایت (حکومت) است. آیا نزد شما چیزی در این باره هست؟ حضرت فرمود: اما برای آل جعفر هیچ چیز (حکومت) نیست لکن برای بنی فلان (عباس) دو حکومت بطن در بطن است که دور را نزدیک می کنند و نزدیک را دور می گردانند سلطنت و حکومت آنها همه سخت و ناگوار است که هیچ راحتی در آن نیست ـ آنها در سلطنتشان هیچ یک از مصادر کارهای خیر را انجام نمی دهند بنی عباس در دوران سلطنتشان دچار تکان های سختی خواهند شد که همگی آنها، از آنها، برطرف خواهد شد. تا وقتی که از مکر خدا خیالشان راحت شد و خیالشان از عذاب الهی ایمن شد و گمان کردند که آنها به قدرت کافی و وافی رسیدند و دیگر هیچ کس قادر بر، برانداختن آنها نیست، ناگهان صیحه ای به حکومت آنها زده می شود که دیگر هیچ شخصی نخواهد بود که آنها را جمع کند و کسی نخواهد بود که گوش به حرف آنها دهد و همه ی اینها در قول خدا است تا گاهی که برگیرد زمین زیور خویش را و بیاراید خود را و پندارند اهل او که ایشانند توانایان بر آن ناگهان، امر ما در شب یا روز بیاید پس همه را نابود کنیم چنانکه گوئی در آن کس نبوده است. بدانید برای هر یک از ظالمان زمین وارثی و آثاری برای خود باقی می گذارند مگر آل فلان که برای آنها هیچ باقی نخواهند گذاشت.

فضیل می گوید: فدایت شوم آیا برای آنها باقی نخواهد بود ( از افراد و …)؟

حضرت فرمود: هرگز هیچ چیز از آنها باقی نخواهد بود.

اما هنگامی دچار این مصیبت می شوند که خونی از ما خاندان را بریزند آنگاه خداوند آنها را دچار این عذاب می کند و برای آنها هیچ باقی نخواهد بود.

إن قبل رایاتنا رایه لآل جعفر واخری لآل مرداس، فأما رایه آل جعفر فلیست بشئ ولا إلی شئ، فغضبت – وکنت أقرب الناس إلیه – فقلت: جعلت فداک إن قبل رایاتکم رایات؟ قال: إی والله إن لبنی مرداس   ملکا موطدا لا یعرفون فی سلطانهم شیئا من الخیر، سلطانهم عسر لیس فیه یسر یدنون فیه البعید ویقصون فیه القریب حتی إذا أمنوا مکرالله وعقابه  صیح بهم صیحه لم یبق لهم راع یجمعهم، ولا داع یسمعهم، ولا جماعه  یجتمعون إلیها، وقد ضربهم الله مثلا فی کتابه  حتی إذا أخذت الارض زخرفها وازینت [وظن أهلها أنهم قادرون علیها أتاها أمرنا لیلا أو نهارا] – الآیه ثم حلف محمد بن الحنفیه بالله إن هذه الآیه نزلت فیهم، فقلت: جعلت فداک لقد حدثتنی عن هؤلاء بأمر عظیم، فمتی یهلکون؟ فقال: ویحک یا محمد إن الله خالف علمه وقت الموقتین، إن موسی (علیه السلام) وعد قومه ثلاثین یوما وکان فی علم الله عزوجل زیاده عشره أیام لم یخبر بها موسی، فکفر قومه، واتخذوا العجل من بعده لما جاز عنهم الوقت ; وإن یونس وعد قومه العذاب وکان فی علم الله أن یعفو عنهم، وکان من أمره ما قد علمت، ولکن إذا رأیت الحاجه قد ظهرت، وقال الرجل: بت اللیله بغیر عشاء، وحتی یلقاک الرجل بوجه، ثم یلقاک بوجه آخر – قلت هذه الحاجه قد عرفتها فما الاخری وأی شئ هی؟ قال: یلقاک بوجه طلق، فإذا جئت تستقرضه قرضا لقیک بغیر ذلک الوجه – فعند ذلک تقع الصیحه من قریب.

بیان: بنو مرداس کنایه عن بنی العباس إذ کان فی الصحابه رجل کان یقال له عباس بن مرداس.(۴)

راوی می گوید به امام باقر (ع) عرضه داشتم: فدایت شوم به ما رسیده است که برای آل جعفر یک رایت (حکومت) است و برای آل فلان (عباس) دو رایت است آیا در این باره علمی به شما رسیده است؟

حضرت فرمود: اما پرچم (حکومت) آل جعفر چیزی نیست و بجائی هم نمی رسد، اما آل عباس، بدرستی برای آنها حکومتی، بطن در بطنی است که آنها در حکومت خود دور را نزدیک و و نزدیک را دور می سازند در حکومت آنها همه چیزش سختی است بگونه ای که تا آنها در حکومت هستند در حکومت آنها آسانی و آسایش یافت نشود هنگامی که احساس امنیت کنند و وقتی که از مکر خدا خیالشان راحت شد و خیالشان از عذاب الهی ایمن شد ناگهان در میان آنها صیحه ای زده شود بگونه ای که کسی برای آنها باقی نمی ماند تا مردم را فرا خواند و کسی هم نخواهد بود که گوش به حرف آنها دهد و همه ی اینها در قول خداست تا گاهی که برگیرد زمین زیور خویش را و بیاراید خود را.

عرضه داشتم: فدایت شوم چه وقت خواهد بود آن؟ امام باقر (ع) فرمود: بدرستی که برای آن ما وقتی تعیین نمی کنیم اما هنگامی که ما برای شما حدیث کردیم چیزی را ـ و همان طور شد که گفتیم. بگوئید خدا و رسولش راست گفتند. لکن اگر واقعه ای را ما گفتیم اما در عمل شما، آنگونه آن را ندیدید باز بگوئید خدا و رسولش راست گفتند تا دو اجر ببرید (اما جواب سؤالت) اما هنگامی که حاجت و سختی شدت پیدا کرد و بعضی از مردم بعضی دیگر را انکار کردند در آن هنگام صبح و شب منتظر این امر باشید. عرضه داشتم: فدایت شوم حاجت وفاقت را شناختم اما انکار بعضی از مردم بعضی دیگر را، یعنی چه؟ حضرت فرمود: مردی برای برآوردن حاجت خویش نزد برادر خود می رود او را به وجهی می بیند به غیر از صورتی که قبلاً او را ملاقات می کرد به صورتی ملاقات می کند که قبلاً او را اینگونه ندیده بود. (از برآوردن حاجت خودداری می کند).

علی بن ابراهیم در تفسیر آیه شریفه حتی اذا اخذت الارض زخرفها و ازینت(۵) از پدرش او از محمد بن فضیل او از پدرش او از باقر روایت نموده که بخدمه آن حضرت عرض کردم که فدای تو شوم بماچنین نقل شده که از آل جعفر یکقر بساطت خواهد رسید و از بنی عباس دو نفر آیا از علم این مطلب چیزی بتو رسیده است فرمود که آل جعفر چیزی نیستند و چیزی هم در دست ایشان نخواهد شد لیکن بنی عباس را سلطنتی هست طولانی در ایام آن سلطنت کسانی را که نسبت بایشان دورند نسبت بخودشان حساب میکنند و آنانی را که نزدیک اند دور و سلطنتشان صعبب و مشگل است و اندک چیزی در آن یعنی نسبت برعیت عدل و وفا نمیباشد بلکه مرتکب جور و بیداد میشوند مدتی بدین طرز میگذرانند تا وقتیکه از مکر خدا مطمئن و از عقاب وی خاطر جمع گردیدنددر آنوقت اختلال و اغتشاش در اموراتشان بهم میرسد و دولتشان بنوعی‏پایمال می شود که بزرگی در میانشان نمیباشد که پراکنده گان ایشان را بدور سرش جمع نماید اینست معنی قول خدای تعالی عرض کردم که فدای تو شوم آنچه که فرمودی کی واقع خواهد شد فرمود که آگاه باش که برای این امر وقت معین در نزد ما نیست ولکن ما وقتیکه بشما چیزی را خبر دادیم و آنهم چنانچه گفته بودیم تحقق بهمرسانید آنوقت بگوئید که خدا و رسول او راست گفته اند و اگر بخلاف گفته ما درآمد نیز بگوئید که خدا و رسول او راست گفته اند تا اینکه دو اجر برای شما داده شود و لکن در زمانیکه احتیاج را فهمیدم ولیکن مراداز انکار خلایق چیست فرمود اینست که مردی برای حاجتی بنزد برادر دینی خودمیاید برادرش با وی ملاقات میکند بغیر آن طریقیکه پیشتر میگردد و با وی سخن میگوید بغیر از آن سخنانیکه پیشتر از آن میگفت یعنی وقتیکه فهمیدکه باو احتیاج دارد و اظهار حاجه خودنمود هر آینه از او کناره جوئی مینماید و بشانش اعتنا نمیکند.

                                

عن غیبه النعمانی عن محمد بن بشیر قال سمعت محمد بن الحنفیه :

ان قبل رایتنا رایه لآل جعفر فلیست بشی‏ء و لا الی شی‏ء فغضبت و کنت أقرب الناس الیه فقلت جعلت فداک ان قبل رایاتکم قال أی و الله ان لبنی مرداس ملکا موطدا لایعرفون فی سلطانهم شیئا من الخیر سلطانهم عسر لیس فیه یسر یدنون فیه البعید و یقصون فیه القریب حتی اذا أمنوا مکر الله و عقابه صیح بهم صیحه لم یبق لهم مناد یسمعهم و لا جماعه یجتمعون الیها و قد ضربهم الله مثلا فی کتابه حتی اذا أخذت الارض زخرفها و ازینت و ظن أهلها انهم قادرون علیها أتاها أمرنا لیلا أو نهارا الایه ثم حلف محمد بن الحنفیه بالله ان هذه الایه نزلت فیهم فقلت جعلت فداک لقد حدثتنی عن هولاء بأمر عظیم فمتی یهلکون فقال ویحک یا محمد ان الله خالف علمه علم الموقتین و ان موسی وعد قومه و کان فی علم الله زیاده عشره أیام لم یخبر بها موسی فکفر قومه واتخذوا العجل من بعده لما جاز عنهم الوقت و ان یونس وعد قومه العذاب و کان فی علم الله ان یعفو عنهم و کان من أمره ما قد علمت ولکن اذا رأیت الحاجه قد ظهرت و قال الرجل بت بغیر عشاء حتی یلقاک الرجل بوجه ثم یلقاک بوجه آخر قلت هذه الجاجه قد عرفتها والاخری أی شی‏ء هی حتی یلقاک بوجه طلق فاذا جئت تستقرضه قرضا لقیک بغیر ذلک الوجه فعند ذلک تقع الصیحه من قریب. (۶)

محمد بن حنفیه شنیدم که میگفت: پیش از آمدن لشکر ما لشکری از اولاد جعفر است، و لشکر دیگری هم از اولاد مرداس میباشد. لشکر اولاد جعفر چندان مهم نیست و بجائی نمیرسند، من با اینکه از هر کس باو نزدیک تر بودم، مع الوصف از این حرف خشمگین شدم. سپس گفتم: قربانت شوم آنچه گفتی پیش از آمدن لشکر شماست؟ گفت: آری و الله بنی مرداس دولت نیرومند خواهند داشت. ولی در طول سلطنت خود کار نیکی انجام نمیدهند. حکومت آنها برای مردم طاقت فرسا است و آسایشی در آن دیده نمیشود، افراد دور را بخود نزدیک و نزدیکانرا از خود دور میکند. هنگامیکه از انتقام الهی و کیفر او غافل ماندند، ناگهان با یک صیحه چنان دمار از روزگار آنها برآورند که یکنفر نماند آنها را صدا زند، و جمعیتی باقی نخواهد ماند که بدور آنها جمع شوند، چنانکه خداوند در قرآن بانها مثل زده و فرموده است: حتی اذا اخذت الارض زخرفها و ازینت… آنگاه محمد حنفیه سوگند یاد کرد که این آیه درباره آنها بنی مرداس نازل شده است، من عرضکردم: قربانت شوم با این فرمایش خودتان امر عظیمی را درباره آنها بمن اطلاع دادید، آنها کی نابود میشوند؟ فرمود: وای بر تو ای محمد آنچه خداوند میداند، پیش بینی کسانی را که وقت اینگونه واقع را تعیین می کنند بر هم می زند. موسی بن عمران بقوم خود وعده داد که بعد از سی شب نزد آنها برگردد ولی در علم خداوند گذشته بود که ده شب باید بر آن افزوده شود و آنرا بموسی اطلاع نداد، چون قوم دیدند سی شب گذشت و موسی برنگشت، وعده او را دروغ پنداشتند و کافر شدند و در غیاب او گوساله پرست گشتند. یونس هم بقومش اعلان کرد که عذاب بر آنها فرود میاید ولی در علم خداوند چنین گذشته بود که گناهکاران را مورد عفو قرار دهد و میدانی که بالاخره چه شد ولی وقتی دیدی که فقر و احتیاج آشکار شد، بطوریکه شخصی بگوید دیشب را بدون شام بسر آوردم، و هنگامیکه مردی دیگر با روی دیگری تو را ملاقات کند، موقع نابودی آنها فرا رسیده است، گفتم معنی احتیاج را دانستم ولی مقصود از روی دیگری چیست؟ محمد بن حنفیه گفت: مقصود اینست که شخصی تو را با روی گشاده ملاقات میکند، ولی وقتی رفتی که از وی چیزی قرض کنی با قیافه دیگری تو را میپذیرد یعنی روی خود را درهم میکشد در آنموقع صیحه ای از نزدیک میرسد و آنها را نابود میگرداند.(۷)

                           

قال حدثنا نعیم حدثنا عبد اللّه بن مروان عن أرطأه عن تبیع عن کعب قال: إذا دارت رحاء بنی العباس و ربط أصحاب الرایات السود خیولهم بزیتون الشام و یهلک اللّه الأصهب‏ و یقتله و عامه أهل بیته على أیدیهم حتى لا یبقى اموی منهم إلا هارب و مختف و یسقط السفیانی بنو جعفر و بنو العباس و یجلس ابن آکله الأکباد على منبر دمشق و یخرج البربر الى صره الشام فهو علام

ه خروج المهدی.(۸)

                

وقتى که سنگ آسیاى بنى عباس بگردش افتاد و افراد بیرقهاى سیاه، مالهاى سوارى خود را بزیتون شام بستند و خدا اصهب‏ را  با عموم اهل بیتش بطورى بدست آن‏ها کشت که یک نفر اموى‏  نماند مگر اینکه فرارى و مخفى باشد و سفیانى بنى جعفرو بنى عباس را از بین برد و ابن آکله الاکباد(سفیانی) بر منبر شام نشست و بربر بسوى جنگ شام خروج کرد، علامت خروج مهدى علیه السّلام است.

حدثنا عبد الله بن مروان عن أرطاه عن تبیع عن کعب قال إذا دارت رحى بنی العباس وربط أصحاب الرایات السود خیولهم بزیتون الشام ویهلک الله لهم الأصهب ویقتله وعامه أهل بیته على أیدیهم حتى لا یبقى أموی منهم إلا هارب أو مختفی ویسقط السعفتان بنو جعفر وبنو العباس ویجلس ابن آکله الأکباد على منبر دمشق ویخرج البربر إلى سره الشام فهو علامه خروج المهدی.(۹)

وقتى که سنگ آسیاى بنى عباس بگردش افتاد و افراد بیرقهاى سیاه، مالهاى سوارى خود را بزیتون شام بستند و خدا اصهب‏ را  با عموم اهل بیتش بطورى بدست آن‏ها کشت که یک نفر اموى‏  نماند مگر اینکه فرارى و مخفى باشد و سفیانى دونخل(کنایه از قدرتمندی این دوویا همشکل وروش بودن آندو)بنى جعفرو بنى عباس را از بین برد و ابن آکله الاکباد  بر منبر شام نشست و بربر بسوى جنگ شام خروج کرد، علامت خروج مهدى علیه السّلام است.

نکته آخردرباه تطبیق آل جعفروبنی عباس

یک شخص شیعه همواره تمام جوانب را در نظر می گیرد ویاد گرفتیم که تمام روایات را بررسی کنیم وبا جمع روایات به نتایجی که رسیدیم عمل کنیم البته گاهی اوقات بسیار باید محتاط بود ودست به تطبیق سریع نزنیم چون احتمالات متعددی است وگاه باید طرح مسئله کنیم مثلا در این مورداز مکان بنی جعفروبنی عباس نمی توان چیز زیادی گفت: تنها می توان احتمال دادکه :
۱-یکی از کشورهایی که سفیانی به آنها حمله می کند بنی جعفر یابنی عباس است .
۲-یک گروهک یا حزبی است که دریکی از کشورهای تحت قلمرو سفیانی فعالیت می کندمی تواند بنی جعفر باشد.
۳-احتمال دارد مجموع چند کشورکه یک شیوه وایدئولوژی وسیاست واحد دارندویک هدف را دنبال می کند بنی عباس یا بنی جعفر باشد.
۴-امکان داردیک گروه بین المللی باشد مانند اتحادیه عرب بنی عباس یا بنی جعفر باشد.
پس چون نمی توان به خوبی نتیجه گرفت باید سکوت کرد وتطبیق صریح نکردتا حقایقی روشن شود وکم کم نشانه ها هویدا شود.

روح الله رستمیان حوزه علمیه قم ۱۵صفر۱۴۳۳ مطابق با۱۸دی۱۳۹۰

پا ورقی ها

۱-سوره اعراف ۷۱

۲-شرح الأخبار فی فضائل الأئمه الأطهار علیهم السلام، ج‏۳، ص: ۳۵۷

۳- بحار ج۵۲ ص۱۸۵

۴- کتاب الغیبه ص ۲۹۲وبحارج۵۲ ص۲۴۸

۵-سوره یونس ۲۴

۶- الزام الناصب ج۲ ص۱۱۵

۷- ترجمه مهدی موعودص۱۰۲۷

۸- الملاحم و الفتن فی ظهور الغائب المنتظر (عج)  ( (الباب الخامس و المائه)) فیما ذکره نعیم من علامه المهدی بهلاک بنی جعفر و بنی العباس،

۹- الفتن ص۱۹۱

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۳ ، ۱۲:۲۳
خادم گمنام

نقش فرانسه در رخدادهای ایران در آخرالزّمان

پنجشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۳، ۰۲:۱۳ ب.ظ

نوسترادموس، پیشگوی اروپایی، نزدیک 460 سال پیش، در رباعی ای که بیانگر رخدادهای ایران در آخرالزّمان است، جنگی پیوسته در پیِ بارندگی و گرسنگی را پیش بینی و به نقش فرانسه در بارۀ ایران اشاره کرده است:

باران، گرسنگی و جنگ در ایران باز نمی ایستند.

ایمانی بزرگ پادشاه را به زانو در می آورد.

آن کارهایی که در فرانسه آغاز شده بودند، در همان جا پایان می یابند.

نشانه ای رازآلود برای سرنوشت کسی که در تنگناست(1).

بنا بر باور برخی کارشناسان، مراد نوسترادموس از «کارهایی که در فرانسه آغاز شده بودند» تصمیماتی است که زمامداران چهار کشور امریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان، در کنفرانسی با میزبانی فرانسه، در ژانویه‌ ۱۹۷۹ برابر دی 1357، در جزیرۀ گوآدِلُوپ که از بخشهای وابسته به کشور فرانسه در دریای کارائیب است، گرفتند، و راه را برای رفتنِ روح الله خمینی -بنیادگزار انقلاب ایران- از عراق به فرانسه باز، و زمینۀ فروپاشی زمامداری محمّدرضا پهلوی -شاه ایران- را فراهم کردند.

جالب توجّه است اگر بدانید، اکنون پس از گذشت 34 سال از برگزاری کنفرانس گوآدلپ، و در جریان برگزاری نشست سومین دور گفتگوهای هسته ای ایران با 6 کشور امریکا، فرانسه، انگلیس، روسیه، چین و آلمان، از 16 تا 18 آبان 1392 برابر 7 تا 9 نوامبر 2013، در ژنو، وزیر خارجۀ فرانسه، با گرفتن ماضعی سختگیرانه تر از امریکاییان و بهانه جوییها و ارائۀ درخواستهایی فراتر از سطح این گفتگوها، آشکارا خواهان به شکست کشاندن روند سازش میان ایران و امریکا شد، تا زمینۀ درگیری نظامی دولتهای غربی با ایران را فراهم کند. بی گمان، در آینده ای نزدیک، چنان که نوسترادموس پیش بینی کرده است، شاهد کارهای زیانبار پیدا و پنهان دیگری در فرانسه و از سوی زمامداران این کشور در بارۀ ایران خواهیم بود.

برای دخالت فراتر از اندازۀ فرانسه در گفتگوهای هسته ای میان ایران و شش کشور یادشده سه دلیل بزرگ یافت می شوند:

نخست: فرانسویها با برچیدن پیمانهای شرکتهای نفتی و خودروسازی خود با ایران در جریان تحریمهای زورکی امریکا بر زیان ایران، زیانهای بسیاری دیده اند، و اکنون نگران پس ماندن از دیگر رقبای خویش در بستن پیمانهای سودآور تازه با ایران اند.

دوم: فرانسه تا پیش از اشغال لبنان با دست نیروهای سوری در سال 1976 م، نفوذ بسیاری در حاکمیّت سیاسی این کشور داشت که این وضعیّت سبب تأمین منافع فرانسه در لبنان و خاورمیانه و ایجاد امنیّت برای اسرائیل بود، و اکنون فرانسه با همدستی قطر، عربستان سعودی و اسرائیل، از زمامداران ایران می خواهد دست از پشتیبانی جنبش حزب الله لبنان بردارند تا با ناتوان شدن این گروه، زمینه برای بازگشت نفوذ سیاسی فرانسویها در لبنان فراهم شود.

سوم: فرانسه برای جلب خشنودی قطر، عربستان سعودی و اسرائیل، با درخواست پشتیبانی نکردن ایرانیان از سوریه و به شکست کشاندن گفتگوهای هسته ای و سازش نکردن ایران با دولتهای غربی، به ویژه امریکا، می خواهد پاسخی به روسیه دهد که همواره با قطعنامه های سازمان ملل متّحد بر زیان سوریه مخالفت می ورزد.

گفتنی است، کمی پس از نشست سومین دور گفتگوهای هسته ای ایران با 6 کشور در ژنو، عربستان سعودی پیمان نظامیِ بزرگی با فرانسه بست، و زمامدارانِ اسرائیل خرسندی خود را از بهانه جوییها و پیشنهادهای فرانسویان در گفتگوهای ژنو آشکار کردند، و قطر نیز، در سه سال گذشته، بزرگترین سرمایه گذار بیرونی در فرانسه بوده است.

نیز شایان یادآوری است، همدستی دولتمردان فرانسوی با یهودیان، به ویژه سران اسرائیل، در برنامه ریزی و اجرای طرح اسلام هراسی در جهان با زمینه سازی برای رویدادی تروریستی ضدّ گردانندگان نشریّۀ شارلی ایبدو در پاریس در 17 دی 1393 برابر 7 ژانویه 2015 و به دنبال آن فراخوان مردم و سران کشورهای جهان به راهپیمایی در این شهر و پخش گسترده کاریکاتوری توهین آمیز در بارۀ پیامبر اسلام و فرستادن ناو جنگی شارل دوگل سوی خلیج فارس را می توان آغازی بر پایان کارهای زمامداران فرانسوی ضدّ مسلمانان، به ویژه ایرانیان، دانست.

نویسنده : سید سلیمان مدنی تنکابنی 

منبع http://akheruzzaman.blogfa.com

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۱۳
خادم گمنام