با توجه به پیش بینی های ائمه و معصومین درباره ظهور سفیانی در آخرالزمان چندین عامل در شناسایی جنبش وی قابل ذکر است.
1- گروه سفیانی بر ضد حکومت سوریه می جنگد و با از بین بردن دشمنانش قدرت بلامنازعی در سوریه ، عراق ، لبنان و... بدست می آورد.
2- وی با شیعیان دشمنی دارد و جنایاتش در عراق گواهی دهنده این مساله است
3- سفیانی بعد از جنگ جهانی سوم که قدرت کشورهای غربی و شرقی ضعیف شده بر می خیزد و آنها را شکست می دهد
4- دولت عربستان از این گروه در زمان ظهور حضرت قائم درخواست کمک می کند که نشاندهنده روابط نزدیک این کشور با سفیانی است.
5- کشورهای غربی و اسراییل در هنگامی که بدلیل جنگ جهانی ضعیف شده اند از سفیانی حمایت می کنند.
6- سفیانی بعد از بدست آوردن عراق به ایران که بدلیل مشکلات اقتصادی دچار ضعف شده است حمله می کند و تا استخر پیش می آید که در این جا روایاتی داریم مبنی بر اینکه با ظهور حضرت قائم، سفیانی ضعیف شده و با کمک حضرت قائم در استخر و با فرماندهی شعیب صالح شکست سختی نصیب سفیانی می شود و ستاره اقبال وی رو به افول می نهد
7- با توجه به آبشخوری که سفیانی از آن بر می خیزد گروه هایی مانند داعش که داعیه حکومت بر شام و عراق دارند نزدیکترین گروه به سفیانی هستند که هم از عربستان تغذیه می شوند و هم با شیعیان دشمنی آشکاری دارند والله اعلم.با این حال باید منتظر درگیری های روسیه با کشورهای غربی و آمریکا نشست تا با براه افتادن جنگ جهانی سوم و ضعیف شدن این کشورها، سفیانی ظهور کند.
یکی از صفاتی که برای سفیانی در روایات شریف ذکر گردیده است ، نفاق و دورویی اوست. تا حدی که با وجود درنده خویی سفیانی ، او تلاش می کند که به قیام خود رنگ و لعاب مذهبی بدهد.البته در روایات دیگر داریم که ابلیس در خواب به او الهام می کند که قیام کند و سفیانی حرکت خود را بسیار مذهبی می بیند.
« سفیانی در اثر عبادت بسیار زرد رنگ به نظر می رسد » نسخه خطی ابن حماد ص 75
البته این ریاکاری و نفاق بیشتر مربوط به اوائل کار اوست و بعد از خروج و در طی کشتارهای وسیع ، پرده از چهره بر می دارد.
امیرمومنان (ع) :
« روز جمعه خروج می کند و بر فراز منبر دمشق قرار می گیرد ، و آن نخستین منبری است که او صعود می کند ، آنگاه خطبه می خواند و مردم را به جهاد (منظور فتوای جهادی است که در اینجا معلوم می شود حرکت او مذهبی است)فرمان می دهد ، و از آنها بیعت می گیرد که هرگز با او مخالفت نکنند ، چه بر طبق خواسته شان باشد و یا بر خلاف آن » الزام الناصب ص 198
پیامبر اکرم(ص) :
« در آن هنگام(سفیانی) بی درنگ از وادی یابس ( بیابان خشک و سوزان) خروج کرده وارد دمشق می شود» بشاره الاسلام ص 86 و 106
صفات ذکر شده بر سفیانی در روایات از قرار زیر است :
- نسب او از ابوسفیان و خاندان بنی امیه است
- دارای چهره ای گلگون ، سرخ و سفید ، بور و چشمانی زاغ و موهایی زرد رنگ است
- محل خروج او از "شام" یا "وادی یابس" خواهد بود
- نسبت به خاندان عصمت و طهارت(ع) و شیعیان کینه ای عمیق دارد
-رنگ پرچم او قرمز است
-یهود و غربیان از او حمایت می کنند
- لشگر مجهز و قدرتمند دارد و بر امور نظامی تسلط دارد
-ریاکار و منافق است و سعی می کند مردم را فریب دهد
–سفیانی فردی شرور ، ستمگر ، زشت خو و سنگ دل است
و در حدیث دیگری از نعیم در کتاب الفتن آمده است :
از سرزمین شخصی از آل سفیان مردی از غرب خروج کرده و ملک عراق را به قتل می رساند. حتی در روایات داریم که می گوید به هر کس که سر یک شیعه را بیاورد سکه اهدا کنند و یا جنایاتی که حتی زنان باردار را نیز بیرحمانه می کشد. که این نشاندهنده عکس آنچیزی است که برخی دوستان فکر می کنند حکومت لیبرالی یا آزادی بیان در حد کشورهای غربی می آورد.
(ویخرج من البریة من آل سفیان رجل من المغرب ویقتل ملک العراق)
در این حدیث نیز به وضوح به سرزمین سفیانی و غرب و قتل حاکم عراق اشاره شده.
و پس از قتل حاکم عراق و سقوط بغداد سفیانی سربازان خود را به سراسر جهان می فرستند. ( یبث السفیانی جنوده فی الآفاق بعد دخوله الکوفه وبغداد) به روایت نعیم بن حماد
در وصف سفیانی داریم :
« او پلیدترین مخلوق روی زمین است که لحظه ای خدا را نپرستیده و مکه و مدینه را ندیده است »
از محتوی حدیث روشن می گردد که معنی ظاهری در آن مد نظر نیست زیرا این کلام معصوم(ع) که بیان می دارد سفیانی لحظه ای خدا را نپرستیده است با روایاتی که بیان می دارند که او برای فریب مردم عبادت زیاد می کند ، منافات دارد مانند این حدیث :
« سفیانی در اثر عبادت بسیار زرد رنگ به نظر می رسد » نسخه خطی ابن حماد ص 75
پس نتیجه می گیریم که منظور حدیث ، ندیدن ظاهری مکه و مدینه نیست.
پس اگر ندیدن ظاهر مکه و مدینه در حدیث فوق منظور معصوم(ع) نباشد ، این حدیث می تواند بیانگر چه چیزی باشد ؟ می توان فهمید همانگونه که در حدیث عبادت ظاهری مورد نظر نیست ، در مورد دیدن مکه و مدینه ، مقصود دیدن ظاهری نیست ، بلکه به احتمال قوی با توجه به اینکه سفیانی با لشگرکشی به مکه و مدینه قصد فتح آنجا را دارد ، منظور حدیث این باشد ، که حکومت آنجا را نخواهد دید ، این حدیث به طور غیر مستقیم بیان می دارد که سفیانی در آرزوی حکومت حجاز است! که آن را نخواهد دید.
خروج سفیانی
یکى از نشانه هاى قطعى ظهور است. سفیانى، عنصر بى بند وبار، آلوده وپرده در اموى نسب واموى نژاد است که در سوریه انقلاب مى کند وانقلابش نیز، پس از غلبه بر دوگروه مخالف خویش، پیروز مى گردد و خط مخالف راکه رهبرى یکى را مردى سرخ رو و دیگرى را مردى "ابرص " به عهده دارد، در هم مى کوبد. فضاى سیاسى و اجتماعى براى او آماده مى شود و او بر منطقه وسیعى که شامل: دمشق، حمص، حلب، اردن، فلسطین و اسرائیل کنونى است، مسلط مى گردد ویهودیان از او پیروى مى کنند و همه این تحولات ظرف شش ماه صورت مى پذیرد .
پس از استقرار قدرت وسیطره سفیانى در سوریه ومنطقه وسیعى که نام برده شد، سپاه گرانى مرکب از 142 هزار نفر سازماندهى مى کند وبخشى از آن را به منظور فتح عراق وبخشى دیگر را به سوى حجاز ومدینه منوره، گسیل مى دارد. سپاه 12 هزار نفرى او به سوى مدینه مى رود تا حضرت مهدى (ع) آن اصلاحگر بزرگ جهانى را که خبر ظهورش پخش گردیده، دستگیر نماید. آنان سه روز در مدینه توقف مى کنند ودر آن جا دست به چپاول وجنایت مى زنند وپس از آن، بخش مهم آن 12 هزار نفر، مدینه را به منظور دستیابى به امام مهدى (ع) به قصد مکه ترک مى کنند، چرا که اطلاع مى یابندکه آن اصلاحگر بزرگ، از مدینه به مکه رفته است.
این سپاه تجاوزکار در راه مکه، به بیابانى مى رسند ودر آن جا، زمین به امر خدا همه آنان را مى بلعد و جز دو نفر باقى نمى ماند، یکى از آن دو به سوى حضرت مهدى (ع) مى رود تا بشارت نابودى دشمنان حق وعدالت را بدهد ودیگرى به سوى سفیانى مى رود تا سرنوشت شوم ستونى از سپاه تجاوزکار او را گزارش کند. اما سپاه تجاوزکارى که از سوى سفیانى به عراق گسیل مى گردد، در منطقه اى از اطراف نجف که روحاء نام دارد پیاده مى شود وده ها هزار نفر از آنان براى اشغال نجف وکوفه حرکت مى کنند.
روز عیدى از اعیاد اسلامى، تجاوز خویش را به این دو شهر آغاز مى کنند وسر راه خود با ستونى از مدافعان که از بغداد مى رسد درگیر مى شوند و میان این ده ها هزار مدافع عراقى و سپاه سفیانى، جنگ وحشتناکى جریان مى یابد که البته سپاه سفیانى پیروز مى شود وکوفه را به اشغال خود در مى آورد ودر آن جا سخت به کشتار وسیع غیر نظامیان، جارى ساختن سیلاب خون از بیگناهان، برپا ساختن چوبه هاى بى شمار دار وبه اسارت بردن زنان ودختران، دست مى زند.مردى براى دفاع ازکوفه وحقوق مردم آن بپا مى خیزد وانقلابى به راه مى اندازد، امَا کشته مى شود.
سرانجام این بخش از سپاه سفیانى به سوى شام برمى گردد، اما گروهى ازکوفه وگروهى به فرماندهى سید هاشمى وگروهى به فرماندهى قهرمان پرواپیشه "یمنى "، سپاه 100 هزار نفرى سفیانى را تعقیب مى کنند وطی جنگ خونین میان راه عراق وشام همه را درهم مى کوبند و انبوهى اسیر و غنایم جنگى، بدست مى آورند .
اما سرانجامِ شوم سفیانى و جنبش ارتجاعى او، بدین گونه پایان مى پذیرد که: حضرت مهدى(ع) آن اصلاحگر زمین وزمان پس از ظهور خویش، از مکه به تدریج به کوفه مى رسد وپس از استقرار عدالت در حجاز و عراق ودمشق، قلمرو سیطره ظالمانه سفیانى را هدف قرار مى دهد. در حرکت اصلاحى امام به سوى شام، انبوهى از حق طلبان به او مى پیوندند وسفیانى نیز در رمله ، شمال شرقى فلسطین و قدس براى شرارت آماده مى شود.لحظات رویارویى دو سپاه حق و باطل و عدل و بیداد، فرا مى رسد، گروه هایى از سپاه سفیانى، قرارگاه خویش را رها کرده وبه لشکر حق مى پیوندند وگروهى نیز به سپاه سفیانى ملحق مى شوند. شرایط براى یک پیکار بزرگ وسرنوشت ساز آماده مى شود.
سفیانى با دریافت گزارش رسیدن نیروى حق و آمدن اصلاحگر بزرگ امام مهدى(ع)از عراق به شام وفلسطین، خود را با همه قدرت و امکانات آماده رویا رویى ودیدار مى کند و بنا به روایتى از امام باقر(ع) مى گوید:
"اخرجوا الی ابن عمى
یعنى: عموزاده ام را نزد من بیاورید. (1) پس از آنکه رویاروى هم قرار مى گیرند وامام مهدى(ع) سفیانى را براى گفتگو به حضور مى پذیرد و آن گفتگو به بیعت سفیانى با حضرت مهدى وبا ایمان به او وحرکت عظیم وعمیق و آسمانى او مى انجامد، سفیانى از قرارگاه حضرت مهدى(ع) به سوى سپاه خویش باز مى گردد که سران سپاهش مى پرسند: چه کردى؟ پاسخ مى دهد: "من در برابر منطق پولادین وموضع بحق حضرت مهدى(ع)،اسلام او را پذیرفتم وبه راه و رسم اوگردن نهادم و با او دست بیعت دادم وازگذشته سیاه خویش، ندامت کردم سران سپاه او مى گویند:زشت باد رأى تو در شرایطى که خلیفه اى بلا مانع وپراقتدار به سوى امام مهدى(ع) رفتى، اینک بر خط اطاعت اوگردن نهاده، بازگشته اى؟ سفیانى از پیمان خویش دست کشیده وبیعت خویش با حجت خدا وخلیفه راستین او را مى شکند وبه تشویق سران سپاه تجاوزکار خود، براى پیکار با حق و عدالت آماده مى شود 0
سحرگاه یکى از روزها، پیکار نهایى حق وباطل آغاز مى گردد و خداوند پس از نبردى خونبار میان دو سپاه عدل وظلم، حجت خدا ویاران حق گراى او را پیروزى کامل مى بخشد و آنان، سپاه حق ستیز سفیانى را به طورکامل نابود مى سازند. (2)
طبق روایت دیگرى، سفیانى از سرنوشت شوم وتکان دهنده سپاه خویش که در راه مکه به زمین فرو مى رود وزمین به فرمان خدا آن ها را مى بلعد درس عبرت گرفته و مى کوشد تا فرمان امام مهدى(ع) راگردن نهد. به همین جهت بیعت مى کند، اما پس ازاندک زمانى بیعت خویش را مى شکند و سرکشى مى کند وپس از نبردى خونین به اسارت درمى آید و نابود مى گردد. (3)
به روایت دیگرى، پس از دستگیرى به دستور حضرت مهدى(ع) در دروازه بیت المقدس کشته مى شود.(4)
----------------------------------------------------------------------------------------------------------
1. به اعتبار اینکه از نسل بنو امیه است و آنان خود را پسرعموهاى بنى هاشم مى پندارند.
2. بحار الانوار ج 52 ص 388 معجم احایث الامام المهدى(ع) ج 3 ص 6 31.
3. عقد الدررص 33 1 معجم احادیث، الامام المهدى(ع) ج 1 ص 5 0 5.
4. عقد الدور ص 85 معجم احادیث الامام المهدى(ع)ج 3 ص 313.