آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

اللهم عجل لولیک الفرج

آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

اللهم عجل لولیک الفرج

آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

این وبلاگ برای ارائۀ پیشگوییهای گوناگون در بارۀ نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام) و رویدادهای آخرالزّمان است که بیشتر آنها برگرفته از کتابهای زرتشتیان، یهودیان، مسیحیان و مسلمانان، به ویژه آیات قرآن کریم و روایات اسلامی می باشند، و خوانندگان گرامی را از رویدادهایِ پیشِ رویِ جهان آگاه می سازند.

بایگانی

زلزله ها گناهان آخرالزمان

چهارشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۳، ۱۰:۰۲ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

اذا زلزلت الارض زلزالها و أخرجت الارض أثقالها و قال الانسان مالها یومئذ تحدث اخبارها بان ربک اوحى لها. 

این خبرى است از پروردگار جهان در مورد زلزله قیامت؛ یعنى زلزله‏اى که در زمین رخ مى‏دهد. 

این زلزله و تکان، شامل است؛ یعنى همه زمین را فرا مى‏گیرد. زلزله هایى که در زمین واقع مى‏شود در یک قسمت یا یک قطعه واقع مى‏شود و آدمهایى که چند فرسخ دورترند حس نمى‏کنند، نمى‏فهمند و درک نمى‏کنند. اما آن زلزله، زلزله‏اى است که شامل است و نسبت به همه کره زمین عمومیت دارد زلزله‏اى است که در تمام کره زمین، چه این طرفش و چه آن طرفش، شمالش و جنوبش و غربش و شرقش، زیرش و بالایش، بیرونش و درونش را فرا مى‏گیرد.

چندیست کلمه زلزله همانند شنیدن صبح بخیر شده . در ایران و سایر نقاط کره خاکی هر پگاه که از خواب بر می خیزیم یا بزیر آوار رفته ایم و یا از ویران شدن خانه هایی در سوی دیگر مطلع می شویم . و حال آن که این بلایای طبیعی را حاصل تحولات درونی زمین میدانیم و از کم و کیف چگونگی تشکیل آن شاهنا مه ها می سراییم.

در رسانه ها و جرایدمان بر زمین خرده میگیریم که نلرزد و به باری تعالی گوشزد مینماییم که این مردمی که به خاک و خون کشیده میشوند گناهی ندارند.آنقدر خود را فرهیخته میدانیم که در جملات روشنفکر گونه خود خالق خود را زیر سوال میبریم و حال سوال اینجاست که آیا واقعا بی گناه بوده ایم؟؟!!!

ریشه‌یابی زلزله در روایات

از رسول اکرم(ص) نقل شده است که فرمود: «هرگاه پنج چیز شایع شود، پنج چیز در میان شما جاگزین شود، هرگاه زنا شایع شود؛ زلزله‌ها ظاهر شود، هرگاه زکات را ندهند، حیوانات بمیرند و هرگاه حکّام در قضاوت جور کنند آسمان باران خود را نگهدارد و هرگاه ربا فاش و شایع گردد، خسف و فرو رفتن به زمین خواهد بود». 
باز آن حضرت(ص) فرمود: «هرگاه در امّت من ده خصلت ظاهر شود خداوند ایشان را به ده چیز عقوبت کند». گفته شد: یا رسول الله! آن ده خصلت چیست؟ فرمود: «هرگاه دعا کم کنند بلا نازل شود، هرگاه صدقات (قرض، هدیه، وقف، مطلق قدم‌های خیر و انفاقات خیریه) را ترک کنند مرض‌ها زیاد شود، هرگاه زکات را منع کنند چارپایان بمیرند، هرگاه سلطان جور کند منع باران شود، هرگاه زنا در ایشان بسیار شود، مرگ ناگهانی در ایشان زیاد شود، هرگاه ربا زیاد شود، زلزله‌ها زیاد شود، هرگاه به خلاف آنچه خدا نازل فرموده حکم کنند دشمن ایشان بر ایشان مسلط شود، و هرگاه نقض عهد و پیمان کنند خداوند ایشان را مبتلا به قتل سازد و هرگاه کم فروشی کنند خداوند ایشان را به سال‌های خشک و قحط بگیرد.»
سپس این آیه را تلاوت فرمود: «ظهر الفساد فی البرّ و البحر بما کسبت أیدی الناس لیذیقهم بعض الذی عملوا لعلّهم یرجعون؛3 فساد در دریا و خشکی ظاهر شد به سبب آنچه دست مردم کسب کرده تا اینکه بچشاند ایشان را اثر بعضی از آنچه عمل کرده‌اند، تا شاید برگشت کنند.»

از جمله حوادث آستانه ظهور امام عصر(ع)، رخداد زلزله‌هایی بزرگ است که در رأس آنها می‌توان به زلزله‌های بزرگ شام و دمشق اشاره کرد. روایات فراوان و روشنی دربارة این زلزله وجود دارد به گونه‌ای که برخی از مکان‌ها و خسارت‌های آن و حتّی وقت آن را پیش از ورود سپاهیان غربی مشخص می‌سازد. گرچه از بعضی روایات استفاده می‌شود که سپاه غرب به هنگام وقوع زلزله در دمشق به سر می‌برد. 

چنان که آمار جهانی نشان می‌دهد، در بین سال‌های 1000 تا 1800 میلادی؛ یعنی طیّ 800 سال تنها 21 زلزله با قدرت بزرگ روی داده است. در حالی که بین سال‌های 1800 تا 1900، یعنی طی 100 سال، 18 زلزله بزرگ و 50 سال بعد بین 1900 تا 1950، 30 زلزلة بزرگ روی داده است. یعنی تقریباً در طول 50 سال تعداد زلزله‌ها برابر با شمار آنها در طول 850 سال قبل بوده است.1 بین سال‌های 1950 تا 1991، 93 زلزله بزرگ در جهان به وقوع پیوست؛ تقریباً سه برابر و نیم قرن گذشته. این زلزله‌ها موجب مرگ 3/1 میلیون نفر انسان در سراسر کرة خاکی شد. افزایش شدید تعداد زمین لرزه‌ها بسیاری از دانشمندان را متوجّه این موضوع ساخت که زمین به دوره‌ای تازه از حیات خود وارد می‌شود.

راجر بیلهام در نشست اتحادیة علم زمین‌شناسی و ژئوفیزیک دربارة سیر این وقایع اعلام کرد: «واقعیت آشکار این است که در دهه‌های آتی شاهد فجایعی خواهیم بود که تاکنون مانند آنها را ندیده‌ایم. تلفات بیش از یک میلیون، پیش آمد غیرممکنی نخواهد بود. 50 درصد جمعیت یک شهر با زمین لرزه‌ای ساده از دست می‌روند». بیلهام گفت: «با وجود اینکه در دهه‌های اخیر زمین لرزه‌ها در مرکز شهرهای بزرگ جهان روی نداده‌اند، امّا نمی‌توان از ادامه این روند مطمئن بود.»2
آمار تکان دهنده و متحیر کنندة بزرگ‌ترین زلزله‌های تاریخ جهان به خوبی گویای این واقعیت است:

که به این آمار حوادثی مانند زلزلة بزرگ هاییتی را می‌توان اضافه نمود که گاه گفته می‌شود عمدی و محصول پدیده‌ای موسوم به «هارپ» است. همچنین رخداد بزرگ زلزله و در پی آن سونامی ژاپن هنوز در نظرها هست به این لیست زلزله های اخیر دروود بم اردبیل بوشهر بلوچستان و غیره و ذالک را نیز اضافه کنید .

برای منتظران قیام آقا امام زمان (عجل‌الله تعالی فرجه الشریف) هیچ مطلبی زیباتر از این نیست که در مورد زمان، شرایط و چگونگی قیام حضرت سخن گفته شود. هر جایی در عالم حرکتی رخ می‌دهد، منتظران حضرت، این حرکت را در ارتباط با قیام مورد محاسبه قرار می دهند که انشاءالله این اتفاق‌های عالم، بد و خوب و تلخ و شیرین همه این مقدمات عاجل باشد و طبیعی هم هست، امتی که 1400 سال منتظر بوده، خیلی مراقب اوضاع عالم هست تا ببیند چه زمانی مولای او، که منجی عالم است، ظهور خواهد کرد.

اما برای نزدیک بودن ظهور، دو نوع دلیل وجود دارد که یکی از این دو نوع، حوادثِ در آستانه ظهور هستند، حوادثی که در عالم رخ می دهند و در روایات هم این حوادث ذکر شده است، حوادثی هستند که باید رخ دهند و یا بعضا مبهم هستند و یا ممکن است حتی این حوادث رخ ندهد و ظهور رخ دهد، کما اینکه این مطلب در روایات تصریح شده است، سیل‌ها و زلزله‌ها باید این‌گونه باشند، تعداد کسانی که به مرگ طبیعی و غیرطبیعی می‌میرند، باید این تعداد باشند، یا برخی از مردم منطقه علیه حکام خودشان خروش می‌کنند و برخی از حکام در این شرایط می‌میرند، این ها مسایلی است که در حوادث ظهور ذکر شده و نمی‌خواهیم الان به این بحث بپردازیم، احتیاط خیلی بالایی هم وجود دارد که انسان بتواند، حوادث را تطبیق بدهد، یعنی آنچه که در روایات در باب ظهور آمده است، بتواند تطبیق بدهد که این اتفاقی که در این منطقه افتاده، مصداق همان نکته‌ای است که ائمه بزرگوار علیه‌السلام در روایات، بیان فرمودند، به هر حال بحث پرطرفدار و دقیقی لازم دارد که باید در جای خودش به آن پرداخت.

لاکن چشم پوشی از این وقایع هر چند با مبحث ظهور مرتبط نباشد از معقوله ازدیاد گناهان دور نیست .

آیا وقت آن نرسیده جامعه بشری به خود آید ...؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

این بقیة الله التی لا تخلو من العترة الهادیة این المعد لقطع دابر الظلمة . . . .

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۳ ، ۲۲:۰۲
خادم گمنام

آرماگدون در ادبیات مسیحیان صهیونیست که امروز در غرب در دو منطقه ی وسیع آمریکا و مخصوصا در اروپای غربی در انگلستان مخاطب زیادی برای خود دارد و از فعالیتهای فرهنگی در این زمینه عبور کرده و به فعالیت های سیاسی رسیده اند. امروزه با تکیه بر صندلی های قدرت در آمریکا اهداف خود را پیش می برند.

آرماگدون یا هارمجدون واژه ای است عبری به معنی تپه شریفان است و این تپه ی شریفان یا کوه مجدون تپه ای که در جنوب شرقی حیفا در شمال فلسطین در کرانه غربی رود اردن قرار گرفته است.

مکان وقوع آرماگدون بر روی نقشه 

این منطقه ، منطقه ای بسیار محدود و کوچک است و امروزه برای جنگ آخرالزمان این گروه انتخاب شده است .

آرماگدون نامی برای جنگ آخرالزمان:

نزد بنیادگران انجیلی آمریکا یا ( مسیحیان صهیونیست)برای ظهور و بازگشت دوم مسیح (ع) . جنگی هسته ای در محل وقوع آرماگدون به وقوع می پیوندد که به نابودی و تخریب اکثر شهرهای جهان می انجامد.از آرماگدون در قرآن و سنت سخنی به میان نیامده و از هیچ یک از ائمه ع سخنی در این باره نقل نشده است. در روایاتی که از ائمه ع به دست ما رسیده است از واقعه و جنگی که در نزدیکی ظهور به وقوع می پیوندد به نام قرقیسیا سخن به میان آمده است ولی مکان وقوع آن با نبرد آرماگدون متفاوت است.

نیروهای درگیر در آرماگدون:

1- نیروهای شر با فرماندهی ضد مسیح ( آنتی کرایست ) یا دجال ( اعراب ، مسلمانان و حامیان روسی )

2-نیروهای خیر (حامیان اسرائیل ) با فرماندهی مسیح

آقای جری فالول به عنوان یکی از مبلغین جدی مسیحیت صهیونیست است گفته :

روسیه یا روش و هم پیمانان آنها (ایران ، آفریقای جنوبی یا حبشه، آفریقای شمالی یا لیبی ،اروپای شرقی جومر ، قفقاز ) در خیل سپاهیان شر قرار می گیرند.

فراگیر بودن و اتمی بودن این جنگ از ویژگیهای بارز آرماگدون در نزد مسیحیان صهیونیست می باشد.

 

زمان واقعه ی آرماگدون :

1- بعد از برپایی مملکت اسرائیل 

2- قبل از ظهور عیسی (ع)

 

نتایج واقعه ی آِرماگدون :

1- کشتار کامل مسلمانان و اعراب

2-نابودی پنج ششم مردم جهان 

3-کشتار دو سوم مردم یهود (تنها 144 هزار نفر می مانند که مسیحی می شوند)

4-خشک شدن فرات 

5-تخریب کامل قدس 

6-عروج مسیحیان بنیادگرا

7-نزول عیسی ع و همراهانش و نابودی نیروهای شر

8-آغاز هزاره ی خوشبختی 

 

مراحل پیش قراول آرماگدون 

1-بازگشت یهود به سرزمین فلسطین 

2-برپایی دولت یهودی در سرزمین مقدس

3-بشارت لاهوت انجیلی به تمام ملل (از جمله اسرائیل و یهودیان)

4-ساخت هیکل و مراسم قربانی 

5-عروج کلیسا ، احیای مذهبی ، تولد دوباره 

6-دوره ی سختی و مصیبت 7 ساله 

7-واقعه ی آرماگدون 

 

 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۳۸
خادم گمنام

این سؤالات و ده ها سؤال مشابه دیگر از زمانی در ذهن علاقمندان به مباحث آخرالزمان، منتظران و مومنان به امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شکل گرفت که ماجرای غم انگیز هجوم گروه های تکفیری به سوریه پیش آمد. در این مقاله ابتدا به معرفی اجمالی شخصیت سفیانی می‌پردازیم و سپس به تطبیق جریان شناسانه سفیانی با تروریست‌های سوریه و عراق می‌پردازیم .

در روایات متعددی از سفیانی و حوادث مربوط به آن سخن به میان آمده است برای اشاره به این شخصیت ، بیش تر از دو واژه «سفیانی» و «ابن اکله الاکباد» «پسر زن جگر خوار» استفاده شده است. در رابطه با نام او امام علی (علیه السلام) می فرمایند: (فرزند زن جگر خوار از سرزمین خشک قیام می کند . نامش عثمان و فرزند عنبسه است) .

در روایات، سفیانی فردی از نسل قریش ، بنی امیه ، ابو سفیان و فرزند زن جگر خوار معرفی شده است. از آنجا که ابوسفیان از قبیله بنی امیه است و بنی امیه از طوائف قریش هستند و زن جگر خوار، همسر ابوسفیان، بنابراین سفیانی از نسل ابوسفیان است و به همین علت نیز با لقب سفیانی مشهور شده است..
در روایات سفیانی به فردی ازرق (کبود چشم) اعور (شبیه یک چشم) وحش الوجه (دارای صورت وحشت انگیز) اشقر (سرخ و سفید آن که سرخی بر سفیدی اش غالب باشد) احمر (سرخ روی) جدری (ابله روی) ضخم الهامه (بزرگ سر) ربعه (میانه بالا) توصیف گردیده است. سفیانی از منطقه شام خروج می کند و پس از ظهور سپاهی را به سمت امام زمان در مدینه گسیل می دارد. این سپاه در منطقۀ بیداء بین مدینه و مکه در زمین فرو می رود. پس از این مواجهه امام با دیگر لشگریان سفیانی در عراق آغاز می شود و تا حدود ۹ ماه ادامه می یابد؛ ماجرای سفیانی با کشته شدن او در بیت المقدس به پایان می رسد.

1.سفیانی جریانی خون ریز و سفاک بنابر روایات سفیانی رهبر جریانی سفاک، خون ریز و ضد انسانی است. او به هرکجا که پای می گذارد، زندگی مردمان آنجا را تباه می سازد. قتل و تجاوز دو مشخصۀ بارز در سفیانی است که در روایات به آن اشاره شده است از جمله در روایتی امام محمد باقر علیه السلام می فرمایند: سفیانی سپاهی هفتاد هزار نفری را به کوفه گسیل می دارد. آن ها برخی از اهل کوفه را می کشند، برخی را به دار می آویزند و برخی را اسیر می کنند . کارنامه تروریست های مستقر در سوریه و عراق نیز بیانگر سفاکی و جنایت کاری آنهاست. اعمالی مثل قتل، سرقت تجاوز، سربریدن بی گناهان حتی کودکان، مُثله کردن ،آدم ربایی، بخصوص ربایش زنان و دختران و… نمونه هایی از اعمال دد منشانۀ این قوم اهریمنی است که این روزها به کرّات از اخبار شنیده می شود.


2. سفیانی جریانی به ظاهر اسلامی بر خلاف دجال که به احتمال زیاد جریانی غیر اسلامی است ، سفیانی جریانی درون اسلامی است؛ قائلۀ او به نام اسلام با حمایت بخشی از مسلمانان با دیدگاه خاص شکل می گیرد؛ جنس اسلامی که سفیانی نماینده آن است، اسلام بنی امیه است: اسلامی ظاهری و عاری از حقیقت ؛ اسلامی که تأمین کنندۀ منافع مادی پیروان آن است و مطابق با خواست آنان تغییر می کند. تأکید روایات بر واژه سفیانی، مؤید این مطلب است؛ چرا که سفیانی اگر چه نامش عثمان بن عنبسه است، اما منش و تفکر او، منش و تفکر ابو سفیان جریان بنی امیه می باشد. در روایات بسیاری بر همراهی و همانندی سفیانی با بنی امیه تأکید شده است و نیز او را فردی در امتداد ابوسفیان، معاویه و یزید معرفی کرده اند. همچنین علت شهرت او به سفیانی به این اعتبار است که، او از نسل ابوسفیان و از دودمان بنی امیه و همراه و هم فکر امویان است. پرچم داراین نوع از اسلام -اسلام بنی امیه- معاویه است! معاویه ای که هر طور دلش میخواست دین را تغییر می داد (مثل خواندن نماز جمعه در چهارشنبه و… ) و با تمسک به ظاهر دین با حقیقت دین ( علی علیه السلام ) می جنگید . سلفی ها، تکفیری و تروریست هایی مثل داعش نیز شباهت بسیاری با امویان دارند. آنها ظواهر اسلام را “البته به صورت دلخواه” فریاد می زنند ولی در عمل هیچ احترامی برای احکام دین قائل نیستند؛ در واقع آنها در عمل پیرو معاویه بن ابی سفیان اند و این را نیز فاش می گویند . در یکی از نوشته های بر جا مانده از تروریست ها آمده است: باید در شام مجسمه بزرگی از یزید بن معاویه بن ابی سفیان درست شود که سر حسین بن علی علیه السلام را در دست دارد و آن زمان است که معاویۀ جدید به عنوان خلیفۀ امارت اسلامی شام خروج خواهد کرد تا حکومت فراگیر خود را روی زمین برپا کند .


3. سفیانی جریانی ضد شیعه و ضد امام زمان علیه السلام ضدیت با شیعه و جنگ با امام عصرعلیه السلام از مشخصات بارز سفیانی است. اشارۀ روایات فراوانی به کشتار شیعیان توسط سفیانی ودر نهایت جنگ او با امام عصرعلیه السلام و گسیل داشتن لشکری بزرگ به سمت مدینه برای مقابله با امام عصرعلیه السلام، حکایت گر دشمنی سفیانی با شیعه است. در روایتی از امام محمد باقر علیه السلام می فرماید : خشم و کینه او تنها متوجه شیعیان ماست و تنها برکشتن آنها حریص است یکی از نکات برجسته در رفتار تروریست های تکفیری چون داعش اعمال وقیحانه و وحشیانۀ آنها در قبال علویان و شیعیان عراق و سوریه است. بریدن سر جوان سوری به اتهام شیعه بودن با شعار الله اکبر! اعدام و بدار آویختن پسر بچۀ سه ساله و شیعۀ عراقی تباری که پس از قتل خانواده اش صورت گرفت و …. نمونه هایی از این دد منشی و سفاکی است.


4. ارتباط سفیانی با دشمنان اسلام اگر چه سفیانی نمایندۀ جریان اسلام تکفیری است ، ولی در همان حال ارتباط جدی با جبهۀ کفر خارج از دایرۀ اسلام دارد. در روایات به گرایش سفیانی به نصرانیت و آویختن صلیب به گردنش اشاره شده است و البته اجداد او ( معاویه و یزید و.. ) نیز همواره با یهود و نصارا در ارتباط بودند و از حمایت های آنها استفاده می کردند و کیست که نداند، تروریست های تکفیری دست نشاندۀ اسرائیل و آمریکا هستند و این انبوه سلاح های آمریکایی، اسراییلی و غربی در دست تروریستها است که عامل به خاک خون کشیدن مظلومان است و…. از آنچه تا کنون گفته شد به خوبی روشن گردید که از لحاظ جریان شناسی بین سفیانی موعود که روزی در سوریه خروج خواهد کرد با تروریست ها و تکفیری های امروز شباهت های فراوانی وجود دارد؛ اما آیا به راستی این دو یکی هستند؟ در پاسخ باید گفت: اگر چه سفیانی جریانی تاریخی در امتداد امویان و عباسیان است؛ ولی همان طور که اشاره شد، فردی مشخص با ویژگیهای خاصِّ خود نیز، هست. البته ممکن است (و ما نیز امیدواریم) در میان این حوادث تلخ عراق و سوریه چنین فردی ظهور نماید و خروج سفیانی به عنوان یکی از علائم حتمی ظهور امام زمان علیه السلام محقق ولی در حال حاضر در این باره اظهار نظر قطعی نمی توان کرد

آنچه می توان گفت

این است که بین جریان اسلام اصیل (اسلام اهل بیت علیه السلام) و اسلام التقاطی (اسلام اموی) همواره در طول تاریخ جنگ بوده و خواهد بود. در برهه ای منادی اسلام حقیقی اصیل؛ یعنی امام علی علیه السلام با پرچمدار اسلام التقاطی؛ یعنی معاویه در جنگ بود. زمانی امام مجتبی علیه السلام با معاویه و زمانی امام حسین علیه السلام با یزید اموی! و این تقابل ادامه خواهد داشت تا هنگامۀ ظهور، که برای آخرین بار این دو اسلام در برابر هم صف آرایی کنند و آن گاه در یک طرف میدان، سفیانی، نماینده امویان وطرف دیگر میدان مهدی آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم حضور خواهد داشت. در آن کار زار که طبق روایات حدود ۹ ماه طول به خواهد انجامید، سفیانی رفته رفته از عراق و شامات عقب نشینی خواهد کرد و سرانجام در فلسطین به دست امام عصر علیه السلام به قتل خواهد رسید. آری ، ماجرای اهل بیت علیهم السلام و امویان ماجرایی تاریخی است ؛ امام حسین علیه السلام در این باره می فرمایند: (نحن و بنو امیه اختصمنا فی الله تعالی قلنا صدق الله و قالو کذب فنحن خصمان یوم القیامه) ما و بنی امیه همواره در حال دشمنی هستیم درباره خدا، ما میگوییم خدا راست گفت، آنها می گویند دروغ گفت و این دشمنی تا قیامت ادامه دارد . آنچه امروز در عراق و سوریه جریان دارد در راستای همین جنگ تاریخی ، قابل تحلیل است . جنگ سوریه به نوعی جنگ کفر با اسلامِ به رهبری ایران است. در اینجا نیز دو جریان اسلام التقاطی (اموی) با اسلام حقیقی و ناب (ولایت اهل بیت) حضور دارند. بنابراین اگر چه نمی توان گفت تکفیری های امروز همان سفیانی علائم ظهور هستند، ولی می توان گفت که از همان قبیله و قماش اند و در همان دستگاه تاریخی قابل تحلیل می باشند. به عبارت دیگر سلفی های تکفیری از جمله داعش که حسابشان از عموم اهل سنت جداست، نمایندۀ سفیانی آینده و مروانیان و امویان گذشته، در عصر حاضرند. به امید انیکه روزی شاهد تحقق یکایک علائم ظهور و اعلام ندای «أنا بقیه الله» باشیم.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۰۴
خادم گمنام

دجّالها در آخرالزّمان

پنجشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۱۶ ب.ظ

معنای واژۀ دجّال
دجّال به کسی گفته می شود که بسیار دروغگوست و ظاهری بسیار فریبنده دارد.


زیادبودن دجّالها در آخرالزّمان
بر پایۀ احادیث اسلامی، در آخرالزّمان شمار دجّالها رو به فزونی می نهد، به گونه ای که از ۳۰ و ۷۰ نیز می گذرد.


دجّالهای سه گانه

از سخن پیامبر(صلّی الله علیه وآله) هویداست که برجسته ترین دجّالهای آخرالزّمان سه تای اند که نخستین و دومی آنان، پیش از ظهور امام مهدی(علیه السّلام) پدیدار می شوند، و سومی ایشان، پس از قیام آن بزرگوار پدیدار می شود.
زیرکترین دجّال (أکیس الدجّالین) کسی است که پیشاپیش همۀ دجّالها در بصره پدیدار می شود، و با بهره گیری از زیرکی اش، مردم را می فریبد و گمراه می کند، و ایمان و دارایی آنان را نابود می سازد. وی اسفهانی استبرشو مردم می پندارند که از نسل علی(علیه السّلام) می باشد، در حالی که چنین نیست.

دروغگوترین دجّال (أکذب الدجّالین) کسی است که پس از زیرکترین دجّال، در سیستان پدیدار می شود، و با بهره گیری از سخنوری اش، مردم را سالیان دراز می فریبد و گمراه می کند. وی اسفهانی و از نسل فاطمه(علیها السّلام) می باشد.
بزرگترین دجّال (أکبر الدجّالین) همان دجّال یک چشم می باشد که پس از دروغگوترین دجّال، پدیدار می شود، و از تبار یهودیان اسفهان و واپسین فرمانروای شیطانی بر روی زمین است که مردمان را با نیروی بسیار و کارهای شگفتش، می فریبد و گمراه می کند. وی نزد ایرانیان کهن و زرتشتیان، اَژْدَهاک (ضَحّاک) و هم روزگار با سوشیانس، و میان یهودیان و مسیحیان، اَنْتای کرایْسْت (ضدّ مسیح) و هم روزگار با عیسی مسیح(علیه السّلام)، و میان مسلمانان، دجّال یک چشم و هم روزگار با امام مهدی و عیسی مسیح(علیهماالسّلام) می باشد.


 زمان خروج دجّال یک چشم
 دجّال یک چشم پس از قیام امام مهدی(علیه السلام) و پیش از فرود عیسی مسیح(علیه السّلام)، هنگام بروز خشکسالی سخت و کمبود غذاها و زمانی که مسلمانان، شهر استانبول (قُسْطَنْطَنِیَّه) یا دروازۀ اروپا را گشوده اند، و در حال پیشروی سوی اروپا می باشند، برمی شورد.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۳ ، ۱۲:۱۶
خادم گمنام

شام سرزمین آغاز فتنه های آخرالزمان

چهارشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۳، ۰۳:۵۷ ب.ظ

شام یکی از مناطق مهم در آخرالزّمان بوده و قلمرو سپاه سفیانی در شام است. به بیان بهتر این سرزمین جایی برای آغاز فتنه ها و التهابات در آخرالزمان محسوب می شود.

شام یکی از مناطق مهم در آخرالزّمان است که شامل کشورهای سوریه، لبنان، اردن و فلسطین امروزی است. قلمرو سپاه سفیانی در شام است. در این نوشتار نگاهی اجمالی به کشور سوریه و وقایع مرتبط با عصر ظهور خواهیم داشت.

این سرزمین یکی از قدیمی‌ترین نقاط مسکونی آسیاست که در هزاره سوم قبل از میلاد، قوم "سامی آموری" در آن زندگی می‌کردند. در تاریخ قبل از میلاد مسیح، سوریه بارها در دست قدرت‌های بزرگ جهانی چرخیده تا آنکه در سال 63 میلادی به دست حکومت روم شرقی افتاده است. این سرزمین تا زمان فتح شدن در زمان ابوبکر تحت نفوذ دولت بیزانس بوده است.

در زمان پیامبر اکرم(ص)، سپاه اسلام در غزوه موته با سپاه مسلح رومیان روبه‌رو شدند و مقدمات نفوذ به شام فراهم شد. در سال یازدهم هجری پیغمبر سپاهی به فرماندهی اسامه بن زید به همراه بزرگان صحابه روانه شام کردند ولی در همین روزها ایشان رحلت فرمودند. در زمان ابوبکر مسلمانان یرموک را فتح کردند. معاویه در زمان عمر حکومت دمشق را به دست گرفت و بیشتر شهرهای شام را فتح کرد.

در زمان جنگ جهانی اوّل با ورود عثمانی، ملّیون عرب زمینه را برای رهایی از چنگال ترکان آماده دیده، شروع به فعالیت کردند. پس از شکست عثمانی در جنگ جهانی، مردم سوریه امیرفیصل بن حسین را به عنوان پادشاه برگزیدند امّا در سال1920 نیروهای فرانسه، سوریه و لبنان را به اشغال خود درآوردند و با رأی جامعه ملل تحت قیمومیت فرانسه درآمد،(4) در نهایت ژنرال ماترو فرمانده فرانسه آزاد در سال1941، استقلال و تأسیس جمهوری سوریه را اعلام کرد.

مذاهب و فرقه‌های مذهبی در سوریه

مسلمانان 86 درصد و مسیحیان حدود 5 درصد جمعیت سوریه را به خود اختصاص داده‌اند. حدود 5 هزار یهودی نیز در دمشق و اطراف آن زندگی می‌کنند و امّا در میان مسلمین، فرق مذهبی مختلفی در سوریه وجود دارند که پس از اهل سنت که اکثریت را تشکیل می دهند عبارتند از:

1. دروزیه: گروهی از غلات شیعه هستند که حدود یک میلیون نفر از جمعیت سوریه را تشکیل می‌دهند. فرقه دروزیه ترکیبی از عقاید شیعه، زرتشتی و مسیحی دارند.

2. علویان: آنان که خود را شیعه اثنی‌عشری می‌دانند، نزدیک به دو میلیون نفر هستند. علویان پست‌های حساس را در سوریه برعهده دارند. شایان ذکر است، علویان اغلب صحابه اولیه رسول خدا(ص) ازجمله عمار و یاسر، مقداد، سلمان و اباذر را قبول دارند و به آنان عشق می‌ورزند.

3. شیعه امامیه یا اثنی عشریه: بین دویست تا سیصد هزار نفر هستند. آنان در غرب "باب توما" در دمشق و قریه داریا زندگی می کنند و اکنون نیز قریه راویه و اطراف مرقد مطهر حضرت زینب(س) محلّ سکونت بیشتر آنان شده است.

سوریه و تحولّات آخرالزّمان

این منطقه درآستانه شورش سفیانی دچار مجموعه‌ای از فتنه‌ها و التهابات می‌شود که برخی از آنها با استفاده از روایات عبارتند از:

1. پدید آمدن فتنه‌ای برای همه مسلمانان و استیلای روم و ترک (غربی‌ها و روس‌ها) بر آنها.

2. به وجود آمدن فتنه‌ای ویژه در سرزمین شام که باعث اختلاف، ضعف و تنگناهای اقتصادی می‌گردد.

3. کشمکش و درگیری بین دو گروه اصلی قدرتمند در شام.

4. زلزله دمشق و ویرانی سمت غربی مسجد شهر و بعضی از گوشه‌های آن.

5. درگیری سه نفر از سران، بر سر قدرت در شام (ابقع، اصهب و سفیانی) و چیره شدن سفیانی بر آن دو و استیلای وی بر سوریه و اردن و یکپارچه شدن منطقه تحت فرمان او.

6. ورود نیروهای بیگانه به سرزمین شام.

از جابر جعفی نقل شده است که از امام باقر(ع) درباره این گفته خدای سبحان سۆال شد که فرمود: "به راستی ما شما را با چیزهایی همچون، ترس و گرسنگی و کاهش مال، جان و میوه‌ها مورد آزمایش قرار می‌دهیم؛ صبر پیشگان را بشارت ده». حضرت فرمود: "گرسنگی بر دو گونه است؛ عام و خاص. گرسنگی خاص در کوفه است که خداوند آن را ویژه دشمنان آل محمد(ص) گرداند و آنان را هلاک سازد امّا گرسنگی عام، در شام خواهد بود و آن گرسنگی و ترسی است که تا آن زمان هرگز به آن گرفتار نشده‌اند، گرسنگی قبل از قیام قائم و وحشت و اضطراب بعد از قیام آن حضرت خواهد بود.»

روایتی که از امام باقر(ع) از امیر مۆمنان(ع) نقل شده است: "وقتی در شام دو گروه نظامی اختلاف کنند، نشانه‌ای از نشانه‌های الهی آشکار می‌شود، پرسیدند: ای امیرالمۆمنین آن نشانه چیست؟ فرمود: زمین‌لرزه‌ای در شام[سوریه] رخ می‌دهد که صد هزار نفر در اثر آن هلاک می‌گردند و این را خداوند رحمتی برای مۆمنان و عذابی برای کافران قرار می‌دهد. وقتی آن هنگام فرارسد، نظاره‌گر سوارانی دارای اسب‌هایی سفید و درفش‌های زرد رنگ، باشید که از مغرب روی می‌آورند تا وارد شام می‌شوند و در آن لحظات است که فریاد و بی‌تابی بزرگ و مرگ سرخ فرا می‌رسد. وقتی آن وضع پیش آمد پس بنگرید فرو رفتن آبادی‌ای از روستاهای دمشق را که به آن "حرشا" می‌گویند، در این هنگام فرزند هند جگرخوار (سفیانی) از بیابان خروج کرده، بر منبر دمشق قرار می‌گیرد، در این بحبوحه در انتظار ظهور حضرت مهدی(ع) باشید."

جنبش‌های ابقع و اصهب ازجمله دیگر وقایعی است که در این ایام در شام رخ می‌دهد.

پی‌نوشت‌ها:

1. کورانی، علی، عصر ظهور

2. بحارالانوار، ج52

3. عتبات عالیات و سوریه

4.راسخون

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۵۷
خادم گمنام

قیام سید خراسانی

سه شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۳۹ ب.ظ

 پاسخ سید سلیمان مدنی تنکابنی پژوهشگر و نویسنده در حوزه ی مهدویت و آخرالزمان به افرادی که می گویند سید خراسانی از ایران است و می خواهند حقایق را پنهان کنند.

دو نفر منتقدی که سید خراسانی را ایرانی می دانند:

1- به گمان من، آنکسی که بدیهیات ظهور را انکار می کنه و مهمترین تکیه گاه شیعیان در جهان امروز رو به بنی عباس تشبیه می کنه (و ارتباط واضح خلفای عثمانی قدیم و عثمانیان جدید مثل اردوغان رو با حکومت عباسیان و مشابهت روشهای مکارانه شون رو نادیده می گیره) و خراسانی و شعیب رو اهل چین و ماچین میدونه (در حالیکه میدانیم شعیب صالح و گنجهای طالقان به یاری حسنی گیلانی میروند و هر عاقلی میدونه که طالقان ایران به گیلان نزدیکتره یا تالقان افغانستان)، چنین آدمی سزاوارتر به صفت دجال هست.

2-آخه سید خراسانی از سین میانگ با چی میخواد بیاد نصف دنیا رو بگیره؟ با چوب و چماق؟
هشت سال جلو دنیا وایستادیم، شهید دادیم، سی سال تحریم و فشار رو ما تحمل کردیم، ولایت طاغوت رو ما به ولایت امان زمان تبدیل کردیم، اسرائیل از ترس موشک های ماست که جرئت نکرده بیاد نیل تا فرات رو صاف کنه، ماییم که جلویی تکفیری ها توی عراق و سوریه وایستادیم، اون وقت سید خراسانی از چین بیاد و شعیب هم از تالقان؟!!! تازه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران شده بنی عباس آخرالزمان!!!

پاسخ سید سلیمان مدنی تنکابنی :

یادآور می شویم که مراد از طالقان در روایات مرتبط با شعیب و گنجهای خدا در طالقان همان طالقان افغانستان است؛ زیرا در روایات آمده است که شعیب اهل طالقان است و خروج وی از سمرقند خواهد بود، و در روایتی از امام علی(علیه السلام) که به سرزمینهایی در آخرالزمان و گنجهای خدا در طالقان اشاره فرموده است، طالقان را کنار سمرقند بیان کرده است، و چنان که می دانید این دو منطقه در خراسان به هم نزدیک اند و طالقان درست پایین منطقه سمرقند قرار گرفته است.

البته شعیب پس از خروج در سمرقند به ری می آید و در تهران با دشمنان امام زمان علیه السلام مانند سپاه سفیانی که بر ری یورش می برند، می جنگد و به کمک حسنی گیلانی می شتابد. همه این روایتها امروزه در اینترنت یافت می شوند و ما در مقاله مفصل خود آنها را می آوریم و هیچ روایتی ندارد شعیب اهل ری است و این مطلب را شیخ علی کورانی بی دلیل ادعا کرده است.
اما سید خراسانی یا هاشمی خراسانی که روایات اسلامی بر جوان بودن وی تصریح دارند، طبق روایات اسلامی از شیعه و سنی، در بخشهایی از چین جنبش خود را می آغازد و به ماوراء النهر در خراسان می آید و سپس همراه شعیب به سوی ری می آید و با سپاه سفیانی می جنگد و از ایران به عراق و سپس سوی شام و بیت المقدس می رود. گفتنی است اکنون استان سین بیش از 50 میلیون مسلمان دارد که خواهان استقلال از حکومت چین اند.
خراسان سرزمینی پهناور در آسیای میانه است که از شمال شرقی ایران آغاز و تا مرزهای غربی چین و هند کشیده می شود، و اکنون بیشتر افغانستان، ترکمنستان، ازبکستان و تاجیکستان و بخشهایی از ایران و قرقیزستان را در بر می گیرد (با بهره گیری از: برخی منابع).
اینک می پردازیم به بیان روایاتی که بر چینی بودن سیّد خراسانی تصریح دارند:
هنگامی که پسر مَهْزِیار اهوازی، در جایگاهی ناشناخته در حجاز، با امام مهدی(علیه‏ السّلام) رو به رو شد، امام به وی فرمود:


ای پسر مهزیار -در حالی که دستش را کشید- تو را از خبری آگاه
می کنم؛ بی گمان، هر گاه چینی پنهان شده ای را بجوید(1) و مغربی
 جنبش کند و عبّاسی برود و با سفیانی پیمان بسته شود،
به سرپرست از سوی خدا اجازه داده می شود؛ پس در
صَفا و مَرْوَه(2)، میان 313 نفر بی کم و کاستی برمی شورم...(3).


در این حدیث، مراد از «چینی» همان هاشمی خراسانی است که جنبش خود را از چین می آغازد و در ماه رجبِ سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) در سمرقند -از شهرهای خراسان- به پا می خیزد و مهدی(علیه السّلام) را در پایانۀ روزهای پنهان شدنش می جوید و فرمانبرداری را به وی می سپارد.
1. در همۀ نسخه های چاپی موجود نزد ما از مختصر البصائر، در اینجا نادرست، «فقد» ثبت شده است که به «تفقّد» اصلاح و ترجمه شد.
2. مغربی همان فَهْرِی مغربی از قبیلۀ قیس و رهبر بربرهایِ سلفی در شمال افریقاست که جنبش خود را از مغرب می آغازد و بر مصر و سوریه یورش می برد.
3. مختصر البصائر، ص 429، ح 508.
امام باقر(علیه السّلام) می فرماید:


گویا می بینم که از دورترین سرزمینهای مشرق، از شهری که به آن
«شیلا» گفته می شود، گروهی قیام کرده و حقّ خود را از چینیها
می خواهند، امّا به آنان داده نمی شود؛ دگر باره آن را می خواهند
و همچنان داده نمی شوند. چون کار را چنین دیدند، شمشیرهای خود را
بر دوشهایشان می گذارند و با آنان می جنگند. در نتیجه، چینیها راضی
می شوند آنچه را این گروه خواسته اند، بدهند، امّا ایشان نمی پذیرند
و شمار زیادی از آنان را می کشند. سپس همه سرزمینهای ترکها(1)
و هندیان(2) را می گیرند و سوی خراسان می آیند و تسلیم آنجا
را از مردم آن سامان می خواهند، امّا به مقصود نمی رسند. در نتیجه،
خراسان را به زور می گیرند و چیزی جز دادن حکومت به صاحب شما
(امام مهدی علیه السلام) نمی خواهند. در این هنگام، سفیانی برمی شورد
می کند و آنان با او درگیر و همگی کشته می شوند. امّا هم آنان و هم
کشندگانشان (سپاهیان سفیانی) با دعای صاحب شما به دنیا باز می گردند
و ایشان از آنان انتقام می گیرند و تا پایان دنیا در حکومت او زندگی می کنند(3).


1. به استان سین کیانگ و مناطق ترک نشین اطراف اشاره دارد.
2. به هند، پاکستان اشاره دارد که در گذشته یک کشور بودند.
3. منتخب کفایة المهتدی، ص 4 - 3، ح 2.
بی گمان، این حدیث به مبارزات استقلال طلبانۀ مسلمانان ترک نژاد در استان سین کیانگ چین در عصر کنونی اشاره دارد.
گفتنی است، یاران خراسانی در آغاز کار گروهی از مسلمانان مبارز چینی می باشند که بیشترشان سنّیان اند و ماهها و بلکه سالها پیش از ظهور خراسانی، شورش خود را در استان سین کیانگ، با هدف کسب استقلال از دولت چین، آغاز کرده اند و پس از گزینش حسینی خراسانی به رهبری خود و پیوستن به شیعیان، هدفشان دگرگون می شود و سپس به مولتان در پاکستان می آیند و پس از اسقرار در سرزمین خراسان و تشکیل دولت، برای پیوستن به امام مهدی(علیه السلام)، سوی عراق لشکر می کشند.
نگارنده چند سال قبل از برخی طلاب چینی ساکن قم شنید که در میان چینیهای ساکن سین کیانگ گروهی از سادات از جمله سادات مدنی نیز می زیند. البته سید خراسانی ممکن است از نسل جعفر بن ابی طالب(علیهما السلام) باشد نه سید حسینی.
امام علی(علیه السلام) نیز فرموده است:


... پس هر گاه آن شخص به پا خاسته ای که از چین و مولتان(1) آمده است،
در خراسان قیام کند، سفیانی لشکرهایش را به سوی او می فرستد...(2).


1. مُولْتان سرزمینی است که در جنوب استان پَنْجاب در پاکستان جای دارد، و مرکزش شهر تاریخی مولتان است(با بهره گیری از: دانشنامۀ آزاد «ویکی پدیا»، مدخل «مولتان».)، و اکنون، در این سرزمین، گروه بسیاری از شیعیان منتظر ظهور امام مهدی(علیه السّلام) می زیَند.
2 . إلزام الناصب، ج 2، ص 133.
مؤلّف «البدء و التاریخ»، پس از بیان روایتی از پسر عبّاس، در بارۀ دارندگان پرچمهای سیاه و مهیّاگران حکومت مهدی(علیه السلام) در مشرق، از  برخی کارشناسان چنین نقل کرده است:


... بی گمان، نقطۀ آغاز حرکت آنها (پرچمهای سیاه) از کشور چین
و ناحیه ای که به آن «ختن»(1) گفته می شود، خواهد بود.
در آنجا گروهی از فرزندان فاطمه(علیها السلام)
از نسل حسین بن علی هستند...(2).


1. خُتَن شهر و منطقه ای در بلاد ترکستان چین و نزدیک مرزهای جامو و کشمیر است. ختن امروزه در استان سین کیانگ در غرب چین قرار دارد که بیشترین جمعیّت آن را مسلمانان ترک تبار تشکیل می دهند.
2. البدء و التاریخ، ج 2، ص 175، ف 9.


سلام جناب تنکابنی
چرا آن اشکالی را که در مورد روایت ظهور خراسانی از شیلا نوشتم، پاسخی ندادی؟ "از نظر دانش روانشناسی"، سانسور کردن سوالات و متکلم وحده بودن، نشانه ضعف و نداشتن دلیل محکم نمی باشد احیانا؟
[پاسخ:]
سلام جناب مهدی، گویا شما مقالۀ ما در بارۀ قیام خراسانی در وبلاگ قبلی مان را نخوانده اید. چنین بحثهایی را قبلاً اشاره کرده ام و در آینده بیشتر خواهم کرد. بله ما هم می دانیم شیلا نام شبه جزیرۀ کره است. پیشتر گفته ایم که این کلمه ممکن است تصحیف شیملا باشد. نیز می تواند نام منطقه ای در قدیم در همان سین کیانگ باشد که اکنون نام دیگری باشد. چنان که در خراسان قدیم به نام شیلارود یا شیله رود برمی خوریم. ما از نظر پژوهش و تحقیق و روانشناسی مشکل نداریم. مشکل از ناحیۀ شما و مانند شماهاست که حقیقت را بر نمی تابید و به فحش و تهمت و مطالب بی دلیل روی می آورید و تا کنون نتوانستید حتی یک دلیل بر درستی سخن تان در بارۀ ایرانی بودن خراسانی و شعیب بیاورید.
اینک بخشی از مقالۀ قدیم خود را که برخی خوانندگان گرامی در وبلاگ قبلی دیده اند، در اینجا می آوریم و چه بسا ممکن است و احتمال دارد که این اشکال را شما از ما در آنجا گرفته باشید، البته به صورت احتمال می گویم تا تهمت دروغگویی نزنید:
شیلا یا سیلا نامی بود که در قدیم بر شبه جزیرۀ کره اطلاق می گردید. به عنوان نمونه، در مروج الذهب، ج 1، ص 6- 155، می خوانیم: «پس از آبادیهای چین، به سوی دریا سرزمینهایی که شناخته شده و وصف شده باشند، وجود ندارند، جز سرزمینهای سیلا و جزایر آن...». با توجّه به آنکه میان کرۀ شمالی و همسایه اش چین اختلافی وجود ندارد، نمی تواند مراد از «شیلا»- در متن حدیث یادشده - کرۀ شمالی باشد.
بنا بر این، با توجّه به متون روایات اسلامی و توضیحات برخی نویسندگان مسلمان و مبارزات استقلال خواهانۀ مسلمانان ترک نژاد استان سین کیانگ با دولت چین، باید گفت، «شیلا» نام سرزمینی در ختن یا مناطق نزدیک به آن است که اکنون این نام کاربرد ندارد و یا ما از آن بی خبریم.
البتّه این احتمال نیز وجود دارد که «شیلا» در اصل همان «شیملا» - شهر و منطقه ای کوهستانی و سرسبز در شمال غربی هند - باشد و در ضبط کلمه اشتباهی روی داده است. همچنین احتمال دارد نام منطقه ای در کشمیر هند باشد که مجاور منطقۀ ختن در استان سین کیانگ است.


بیش از اینها نیز مطالب هست ولی فرصت نیست، و در هر حال فحش و ناسزاشنیدن
در مسیر نشر معارف قرآنی و اهل البیت(علیهم السلام) بسیار شیرین است.
خداوند به ما و همۀ دوستان حقجو صبر دهد و به برخی دوستان ناآگاه بصیرت.
لطفا در این باره نظر ندهید که ارائه نخواهد شد و می خواهیم
بحث طولانی نشود. البته اگر روایتی در باره ایرانی بودن هاشمی خراسانی
ارائه شود،با کمال میل در وبلاگ می آوریم.
----------------------------------
از نظر دانش روانشناسی، فحش و ناسزاگویی نشانه ضعف
و نداشتن دلیل محکم می باشد.
-------------------------------------
گفتنی است، نگارنده تا کنون از هیچ یک از مقامات جمهوری اسلامی ایران،
از ابتدای انقلاب تا کنون، ادّعای سید خراسانی یا شعیب بودن را نشنیده
است، و این گونه مطالب تنها از سوی برخی افراد کم بهره از دانش
و ساده لوح ارائه گردیده است.
نیز شایستۀ یادآوری است، همان گونه که ما پیشتر نیز یادآور شده ایم،
انقلاب ایران و حکومت روحانیون در ایران به ظهور امام مهدی(علیه السلام)
و قیام حسنی گیلانی منتهی می شود، و امریکا و انگلیس
دیگر بار بر ایران عزیز چیره نمی شوند.

نوشته سید سلیمان مدنی تنکابنی 

۲۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۳۹
خادم گمنام

وزش تندبادی سرخ و سرخ شدن آسمان در آخرالزّمان

دوشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۳، ۰۳:۴۸ ب.ظ

وزش تندبادی سرخ و سرخ شدن هوای آسمان از نشانه های نزدیک شدن زمان ظهور و قیام امام مهدی(علیه السّلام) می باشد.
شایان یادآوری است، بی گمان، درخشش ستارۀ فروزانِ گرفتاری که گیسوی شیطان نامیده می شود و مایۀ بدبختی و ناخوشی برای مردمان است، از نشانه های نزدیک شدن زمان ظهور امام مهدی(علیه السّلام) می باشد، و آن، ستارۀ دنباله دار ناشناخته ای است که در ماه صفر سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) از سوی مشرق در آسمان پدیدار می شود، و چند ماه میان خورشید و زمین می گردد تا آنکه در ماه رمضان همان سال، بر اثر نیروی کششیِ زمین به آن نزدیک می شود و گردش می چرخد و اندک اندک درون هوای فشردۀ دور زمین می رود، و هنگام برخوردش با آن، صدایی مانند صدای توفیدن ابر پدید می آید، و چون عنصر آهن دارد که در بسیاری از دنباله دارها یافت می شود، با رنگ تلایی یا زعفرانی می سوزد، و سه یا هفت شبِ پیاپی برای زمینیان نورافشانی می کند، و با گازها، گردها و سنگهای همراهش، تندبادی سرخ پدید می آورد که هوای آسمان را سرخ می کند و بر روی زمین شهابهای بسیاری فرو می باراند، و سپس، از آن ستارۀ درخشنده شهابی بزرگ می ماند که با صدایِ سختی، در بامداد روز جمعه میانۀ ماه رمضان، زمان برآمدن خورشید در مکّه، در مشرق زمین فرو می افتد، و در این هنگام، خورشید پنهان و زمین تاریک می شود، و مردم می ترسند و دچار ناخوشیهای سختی می شوند.
بنا بر این، پیش از درخشش ستارۀ فروزان گرفتاری، بر مردم است که به خداوند و فرستاده اش محمّد(صلّی الله علیه وآله) و امامان دوازده گانۀ پس از وی(علیهم السلام) ایمان بیاورند و سوی خداوند از همۀ گناهانشان توبه کنند و از وی آمرزش بخواهند و از کفرورزان و تبهکاران دور شوند و خوراک یک سال را آماده کنند، و هنگامی که زمان فروافتادن شهابِ مانده از آن ستارۀ دنباله دار بر روی زمین نزدیک می شود، باید درون خانه هایشان بروند و درها و روزنه هایش را ببندند و خودشان را بپوشانند و گوشهایشان را ببندند و سرگرم الله اکبر گفتن و نماز شوند، و هر گاه آوایِ بلند را دریافتند، باید برای خدا سجده کنند و بگویند: سبحان القدّوس، سبحان القدّوس، ربّنا القدّوس. پس کسی که آن کارها انجام دهد، رهایی می یابد، و کسی که آنها را انجام ندهد، نابود می شود.(1)


از حُذَیْفَه پسر یَمان نقل شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه وسلّم) فرمود:  
بی گمان، سوی شما آتشی روی می آورد که امروز، در دره ای که به آن
بَرَهُوت گفته می شود، خاموش است. در آن آتش، مردمان را گرفتاری دردناکی
 فرا می گیرد که جانها و داراییها را می خورد، همۀ دنیا را در هشت روز می گردد،
مانند پرواز باد و ابر پرواز می کند. گرمی آن در شب بیشتر از گرمی اش در روز
است، و برای آن، میان آسمان و زمین، غرشی مانند صدای ابر توفنده می باشد. آن
آتش در روز، به سرهای آفریدگان نزدیکتر است تا آسمان. گفتم: ای فرستادة خدا،
آیا در آن روز، مردان و زنانِ مؤمن از این آتش در امان اند؟ فرمود: کجایند مردان و زنان
 مؤمن؟! در آن روز، مردم ازخران بدترند؛ مانند چهارپایان بر یکدیگر می جهند،
در حالی که میان آنان مردی نیست که بگوید: بس کنید، بس کنید(2).


بدان که بی گمان، مراد از «آتشی» در این حدیث، همان گیسوی شیطان یا ستارۀ فروزان گرفتاری ای است که در آخرالزّمان از مشرق می درخشد و وزش تندبادی سرخ را پدید می آورد، و برهوت، هرچند بنا بر آنچه میان دانشمندان جغرافی و تاریخ مشهور است، نام دره ای در حَضْرَمُوتِ یمن می باشد(3)، چنین می نماید که آن، در اینجا به جایگاهی ناشناخته در فضایی گسترده اشاره می کند که ستارگان دنباله دار در آنجا می گردند؛ چنان که شماری از نجومیان هم روزگار با ما باور دارند، سرچشمۀ بسیاری از دنباله دارها ابرواره ای گرد و غول پیکر می باشد که منظومۀ خورشیدی را در بر گرفته است، و این ابرواره نزد ایشان اَبْرِ اُورْت نامیده شده است.


از حذیفه پسر یمان روایت شده است که رسول خدا(صلّى الله علیه وآله وسلّم) فرمود:
در گروه مردم من (مسلمانان) فروبرده شدن، سنگباران شدن،
لرزشِ سخت،زلزله ها، مارهای بالدار، باد سرخ، آتشی که از سوی
مشرق نابودشان می کند، بادی که در دریا پرتابشان می کند،
و نشانه های پیاپی ای که چون دانه های به رشته کشیده شده
برخی در پیِ دیگری می آیند، خواهند بود...(4).


رسول خدا(صلّى الله علیه وآله) فرمود:


هر گاه گروه مردم من (مسلمانان) پانزده ویژگی را داشته باشند، در
ایشان ناخوشی فرود می آید. هر گاهدرآمدهای همگانی داراییِ ویژه،
سپرده شده ها داراییِ گرفته شده و بخشش به نیازمند زیان باشد،
مرد فرمانبردار زنش شود و با مادرش نافرمانی کند، با دوستش مهربانی
ورزد و از پدرش روی گرداند، در مساجد صداها بلند شوند(5)، مرد از ترس
بدی اش گرامی داشته شود، رهبر گروه پست ترین کسِ ایشان باشد،
ابریشم بپوشند(6)، کنیزانِ آوازه خوان و ابزارهای موسیقی را برگزینند،
مستی آوران را بنوشند و زنا بسیار شود، در آن هنگام، چشم به راه
باد سرخی، فروبرده شدنی و زشت گردیدنی و چیره شدنِ
 دشمن بر شما باشید. سپس یاری نخواهید شد(7).


از ابو اُمامَه نقل شده است که پیامبر(صلّی الله علیه وسلّم) فرمود:


دسته ای از این گروه مردم (مسلمانان) شب را بر خوردنی و نوشیدنی
 و سرگرمی و بازی سپری می کنند، و صبح می کنند، در حالی که بوزینگان
و خوکانی شده اند، و بی گمان، فروبرده شدن و سنگباران شدنی به ایشان
می رسد، به گونه ای که مردم صبح کنند و بگویند: امشب تنها پسرانِ
آن کس فرو برده شدند و خانۀ آن کس فرو برده شد، و بی گمان، تندبادی
 سنگ آور از آسمان سنگی را بر ایشان می فرستد، چنان که بر دسته هایی
 از گروه لوط و خانه های [آنان](8) فرستاده شد، و بی گمان، بر گروههایی
و خانه های [ایشان](9) همان باد ناباروری که عاد را نابود کرد، فرستاده
می شود؛ بر ای مستی آور نوشیدنشان، ابریشم پوشیدنشان، کنیزان
آوازه خوان برگزیدنشان، ربا خوردنشان و خویشاوندی بریدنشان...(10).


باد نابارور همان باد گرفتاری ای می باشد که ابر را برای باران ریزی و روییدنی را برای میوه دهی بارور نمی سازد.
گفتنی است، عاد از آن گروه مردمان توانمندی بودند که در روزگاران کهن، بر اثر سرکشی و تباهکاریشان، با گرفتاری تندباد نابود شدند؛ چنان که خدای متعالی در بارۀ آن خبر داده است:


... امّا گروه عاد، پس نابرحق در زمین بزرگی ورزیدند ... پس، بر آنان،
در روزهای ناخجسته ای، باد توفنده ای فرستادیم تا به ایشان گرفتاریِ
رسواشدن در زندگی دنیا را بچشانیم، و بی گمان، گرفتاری آخرت
رسواکننده تر خواهد بود، در حالی که آنان یاری نخواهند شد(11).


نیز خدای متعالی فرمود:


«و امّا عاد پس با باد توفنده و سرکشی نابود شدند که آن را هفت شب
و هشت روز پی در پی بد بر ایشان چیره کرد؛ پس این گروه را در آن شبها
و روزها می بینی که بر زمین افتاده اند؛ گویی آنان ریشه های درخت
 خرمای فرو افتاده اند. آیا می بینی برای ایشان کسی مانده است؟»(12).


زُهْرِی از علی پسر حسین[(علیهما السّلام)] روایت کرده است که رسول خدا(صلّى الله علیه وآله وسلّم) فرمود:


این گروه از مردم (مسلمانان) با پنج گونه گرفتاری گرفتار می شوند:
سنگباران شدنی، زشت گردیدنی، فروبرده شدنی، باد سرخی مانند
باد عاد و مارهای بالداری که میان آسمان و زمین پرواز می کنند و آنان
را از گلو فرو می برند. گفتند: ای رسول خدا، اینها کی خواهند بود؟
فرمود: هنگامی که مستی آوران را بنوشند، کنیزانِ آوازه خوان
برای ایشان بخوانند و ابریشم بگسترانند(13).


از اَرْطات نقل شده است که گفت:


... از نشانه های شورش دجّال باد شرقی ای نه گرم و نه سرد است
که بت اسکندریّة را ویران می کند و درختان زیتونِ مغرب و شام را
از ریشه برمی کند و فرات و چشمه ها و رودها را می خشکاند، و برای آن،
زمانهای روزها و ماهها و زمانهای هلالهایِ ماه فراموش می شوند(14).


اسکندریّه نام بسیاری از جایها و شهرهایی است که به نام اسکندر مقدونی نامیده شده بود، و گفته شده است که شمار آنها به 70 می رسید؛ پس، از آنها می باشد اسکندریّه در مصر و اسکندریّه در عراق و اسکندریّه در ایتالیا، و چنان که هویداست، بی گمان، مراد از «بت اسکندریّه» در این حدیث، همان دو تندیس همانند ابو الهول اند که از گرانیت سرخ ساخته شده اند و نزدیک دو کنار ستونی بلند در پرستشگاه سِراپِیُوم در اسکندریّه یافت می شوند(15).
در کتاب ابو حُذَیْفَه، از مُقاتِل روایت شده است که وی گفت: پس از مرگ ضَحّاک، در کتابهای نگه داری شده نزدش، در بارۀ سخن خدای عزیز و جلیل: «و هیچ آبادی ای نیست، مگر آنکه ما آنجا را پیش از روز قیامت، نابود یا گرفتار گرفتاریِ سختی می کنیم، و آن، در کتاب (لوح محفوظ) نگاشته شده بود»(16)، خوانده ام:


... نابودی زوراء با باد پایداری که در آنجا می گذرد، خواهد بود؛ پس،

زیندگان در آنجا صبح می کنند، در حالی که بوزینگان و خوکان اند...(17).


بدان که بی گمان، مراد از «روز قیامت»، در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، همان روز قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.
از پسر عبّاس نقل شده است که گفت:


باد سرخی در زوراء می وَزَد که مردم آن را نمی شناسند.
 پس، به دانشمندانشان پناه می برند و ایشان را در حالی می یابند
 که بوزینگان و خوکانی گردیده اند که چهره هایشان سیاه
و چشمهایشان آبی شده است(18).


چنین می نماید، مقصود از «زوراء» در حدیث ضحّاک و پسر عبّاس، زورای کهن باشد که همان بغداد است، هرچند رویدادهای اشاره شده به آنها در زورای نو نیز که همان تهران کنونی است، روی می دهند.
حسن بَصْری گفته است:


چشم به راه نشانه های پیاپی ای از آسمان باشید که چون دانه های
به رشته کشیده شده ای پشت سر هم اند؛ پس، نخستین نشانه ها
آذرخشها، سپس باد زرد، سپس باد پیوسته ای و صدایی از آسمان
خواهد بود که در آن، آفریدگانی می میرند...(19).


نیز حسن بصری به همشهریانش گفت:


باد زردی از سوی قبله(20) نزد شما می آید. سه روز و دو شب پایدار است،
به گونه ای که شب از زردیِ بسیار مانند روزِِ روشن شود، و پس از آن،
در آب فرورفتن بصره خواهد بود(21).


از جعفر نقل شده است که گفت: شنیدم مالک پسر دینار می گفت:


در آخرالزّمان بادها و تاریکی ای خواهند بود. پس، مردم به دانشمندانشان
پناه می برند و ایشان را در حالی می یابند که بی گمان، زشت گردیده اند(22).


مُنْذِر جَوْزِی گفت که شنیدم ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) می فرمود:


پیش از قیام قائم(علیه السّلام) مردم با آتشی که در آسمان
 آشکار می شود و سرخی ای که آسمان را فرا می گیرد...،
از نافرمانیهایشان بازداشته می شوند(23).


امام مهدی(علیه السلام)، در بیان نشانه های نابودی زمامداران بنی عبّاس در آخرالزّمان و فرارسیدن گشایش، به پسر مَهْزَیار اهوازی فرمود:


هنگامی که ... سه [روز](24) سرخی ای در آسمان پدیدار شود که در آن،
ستونهایی مانند ستونهای نقره ای اند که نورافشانی می کنند...(25).


از کَعْب روایت شده است که گفت:


نابودی بنی عبّاس هنگام ستاره ای که در هوا پدیدار می شود و صدایِ
سختِ فروافتادن چیز سنگینی و شکاف بردارنده ای(26) است که همۀ
آنها در ماه رمضان خواهند بود. سرخی میان پنجم تا بیستم از رمضان است،
و صدایِ سختِ فروافتادن چیزی سنگین در نیمه تا بیستم می باشد،
و شکاف بردارنده از میان بیستم تا بیست و چهارم است،و ستاره ای
که پرتاب می­شود و مانند ماه نورافشانی می کند و سپس چون مار
در هم می پیچد، به  گونه ای که نزدیک باشد دو سر آن به هم برسند،
و دو لرزشِ سخت در شبِ دو فروبرده شدن(27) خواهند بود،
و ستاره ای که پرتاب می شود، شهابی می باشد که از آسمان
 فرو می افتد و با آن صدای سختی است تا آنکه در مشرق بیفتد
و ناخوشیِ سختیِ از آن به مردم برسد(28)
.


وَلِید گفته است: از کعب به من رسیده است که وی گفت:


خشکی ای در مشرق، شکاف بردارنده ای(29) در مغرب،
سرخی ای در هوا(30) و مرگی فراگیر در قبله(31).


این روایت به رویدادهای چهارگانه ای اشاره می کند که پیش از قیام قائم(علیه السّلام) روی خواهند داد، و آنها همان خشکیِ در ری، فروبرده شدنِ آبادی حَرَسْتا در دمشق و سرخ شدن هوای آسمان بر اثر درخشش ستاره ای دنباله دار و پخش شدن مرگ در مکّه می باشند.
نُوسْتْرْاَدَمُوس، پیشگو و ستاره شناس مشهور فرانسوی، نزدیکی مرّیخ و زحل را نشانۀ درخشش ستارۀ دنباله دار و بروز دگرگونیهای آب و هواییِ زیانبار و رویدادن جنگها و یورشها و سوختن سرزمینها می داند:


سالی که زحل و مرّیخ مانندِ هم می درخشند،
هوایِ بسیار خشک، برشتته شده، دنباله داری دراز.
بر اثر آتشهایی پنهانی، سرزمین پهناورِ شعله ور می شود از گرمای سوزان.
کم بارانی، بادِ گرم، جنگهایی، یورشهایی(32).


--------------------------------------------------------------
1. با بهره گیری از: منابع گوناگون.
2. حلیة الأولیاء، ج 5 ، ص 173 (ترجمۀ نویسنده).
3. در این باره بنگرید: معجم البلدان، ج 1، ص 405، مدخل «برهوت».
4. ترتیب الأمالی الخمیسیّة، ج 2، ص 371، ح 2796 (ترجمۀ نویسنده). 
5. بنا بر آیین اسلام، بلندکردن صدا در مسجد، مگر در اذان، روا نیست.
6. بنا بر آیین اسلام، برای مرد مسلمان روا نیست که ابریشم بپوشد.
7. إرشاد القلوب، ج 1، ص 150، ب 18 (ترجمۀ نویسنده). 
8. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
9. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
10. مسند أبی داود الطیالسیّ، ج 2، ص 7- 456، ح 1233 (ترجمۀ نویسنده). 
11. قرآن کریم، سورۀ فُصِّلَت، آیۀ 6- 15 (ترجمۀ نویسنده).
12.  قرآن کریم، سورۀ حاقّه، آیۀ 8- 6 (ترجمۀ نویسنده). 
13. کتاب العلوم (أمالی أحمد بن عیسى)، جزء 4، 9-268، کتاب تحریم مسکر، باب آنچه در غنا و نوحه و مانند آن دو یاد شده (ترجمۀ نویسنده). 
14. الفتن، ص 3- 262، جزء 7، ذیل ح 1318 (ترجمۀ نویسنده). 
15. در بیان مطالب در بارۀ «اسکندریّه» و «پرستشگاه سراپیوم» از برخی منابع بهره بردیم.
16. قرآن کریم، سورۀ اسراء، آیۀ 58 .
17. البدء و التاریخ، جزء 4، ص 3- 102، ف 13 (ترجمۀ نویسنده). 
18. التشریف بالمنن، ص 283، فتن سُلَیْلی، ب 73، ح 410 (ترجمۀ نویسنده).
19. التشریف بالمنن، ص 254، فتن سُّلَیْلیّ، ب 41، ح 372 (ترجمۀ نویسنده). 
20. مرادش آن است که این باد از سوی جنوب غربی بصره می وزد.
21. التشریف بالمنن، ص 254، فتن سُّلَیْلیّ، ب 41، ح 372 (ترجمۀ نویسنده). 
22. حلیة الأولیاء، ج 1، جزء 2، ص 3- 382 (ترجمۀ نویسنده). 
23. الإرشاد، ج ۲، ص 378 (ترجمۀ نویسنده).
24. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
25. بحار الأنوار، ج 52، ص 6- 45، ب 18، ح 32، با نقل از: کمال ‏الدین (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).
26. چنین می نماید که «شکاف بردارنده ای» در اینجا وصف است برای موصوف مقدّری که «زمین» می باشد، و مراد از آن، همان آبادی حرستایی است که در دمشق فروبرده می شود (سخن نویسنده).
27. در همۀ نسخه های چاپیِ الفتن یافت شده نزد ما، در متن عربیِ حدیث، در اینجا «الفسحین» -دو شکاف-، یافت می شود، و چنین می نماید که این واژه نادرست نویسی شدۀ «الخسفین» -دو فروبرده شدن- باشد که در متن آورده ایم.
28. الفتن، 152، جزء ۳، ح ۶21 (ترجمۀ نویسنده).
29. چنین می نماید که «شکاف بردارنده ای» در اینجا وصف است برای موصوف مقدّری که «زمین» می باشد.
30. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الفتن، در متن عربیِ حدیث در اینجا «الجوف» یافت می شود که به «الجوّ» اصلاح و ترجمه گردید.
31. الفتن، ص 148، جزء 3، ح 606 (ترجمۀ نویسنده).
32. متن انگلیسی و فرانسوی آثار نوسترادموس، سانتوری 4، رباعی 67 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۴۸
خادم گمنام

سه گروهی که خداوندبا آنها صحبت نمی کند!

يكشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۴۴ ب.ظ

                   

 

الکافی: عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْوَشَّاءِ، عَنْ دَاوُدَ الْحَمَّارِ[۱]، عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ:

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام، قَالَ: سَمِعْتُهُ یَقُولُ: «ثَلَاثَهٌ لَایُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ و لَا یُزَکِّیهِمْ و لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ: مَنِ ادَّعى‏ إِمَامَهً مِنَ اللَّهِ لَیْسَتْ‏[۲] لَهُ، و مَنْ جَحَدَ إِمَاماً مِنَ اللَّهِ، و مَنْ زَعَمَ أَنَّ لَهُمَا فِی الْإِسْلَامِ نَصِیباً».[۳]

ابی یعفور گفت:شنیدم ابو عبد اللَّه صادق (ع) گفت: در روز رستاخیز خداوند عزت با سه فرقه سخن نگوید و از آلودگى تطهیرشان نکند، و آنان گرفتار شکنجه ‏اى پر درد باشند: اول: هر کس بناحق ادعاى امامت کند. دوم: هر کس امام بر حق را انکار کند. سوم: هر کس که تصور کند دو فرقه اول از اسلام محمدى نصیب و بهره‏ اى دارند.

نکاتی که از این حدیث بر می آید

۱-هرکه به ناحق ادعای امامت کردنباید به سوی او برویم.

۲-هرکس ائمه اطهار ع راانکار کرد نبایداز او حمایت ویا طرفداری کنیم.

۳-کسانی که گمان کنند این دو گروه بویژه کسانی که فکر می کنند منکرین امامت بویی از اسلام برده اند از آنها هم باید دوری بجوییم

۴-این احادیث را می توان به خاطر حکومتهای آخر الزمانی بیان کرد بوییه شیعیان مراقب باشندبه سمت این افراد گرایش نداشته باشند

۵-درقیامهای منطقه در شرایط فعلی هر کسی که نماز می خواند ویا الله اکبر می گفت که مسلمان نیست بلکه بویی از اسلام نبرده

۶-بدون هیچ قیدی هر حکومت ویا هر شخص ویا هر گروهی که این ۳ خصوصیت را دارد بویی از اسلام نبرده واگز از آنها حمایت شودخطایی نابخشودنی واشتباهی فاحش است

زیرنویس

[۱] ( ۴). فی« ج»:« الجمّاز». و هو سهو. و داود هذا، هو داود بن سلیمان أبو سلیمان الحمّار. راجع: رجال النجاشی، ص ۱۶۰، الرقم ۴۲۳؛ رجال البرقی، ص ۳۲؛ الفهرست للطوسی، ص ۱۸۴، الرقم ۲۸۶؛ رجال الطوسی، ص ۲۰۲، الرقم ۲۵۷۳٫

[۲] ( ۵). فی« ج»:« و لیست».

[۳] ( ۶). الغیبه للنعمانی، ص ۱۱۱، ح ۲ و ۳؛ الخصال، ص ۱۰۶، باب الثلاثه ح ۶۹؛ ثواب الأعمال، ص ۲۵۵، ح ۳، و فیه عن أبی الحسن الماضی، مع زیاده فی أوّله و آخره، و فی کلّها بسند آخر. و فی تفسیر العیّاشی، ج ۱، ص ۱۷۸، ح ۶۵، عن أبی حمزه الثمالی، عن علیّ بن الحسین علیه السلام؛ تحف العقول، ص ۳۲۹، و فی کلّها مع اختلاف یسیر الوافی، ج ۲، ص ۱۸۰، ح ۶۳۶؛ الوسائل، ج ۲۸، ص ۳۴۹، ذیل ح ۳۴۹۳۷؛ البحار، ج ۷، ص ۲۱۲، ذیل ح ۱۱۳؛ و ج ۸، ص ۳۶۳، ح ۴۰٫

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۴۴
خادم گمنام

حکومت بنی جعفرقبل از بنی عباس آخرالزمان

يكشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۲۳ ب.ظ

                        

درباره آل جعفرکه به احتمال قوی نسبشان به جعفربن ابی طالب بخورد چندروایت مشابه که با تعاضد روایی می توان به نتایجی رسیدکه :

۱-آل جعفرمی تواند حکومت ضعیفی باشد.

۲- یااصلا حکومتی نباشد بلکه یک حزب باشد(باتوجه به کلمه رایه که به معنای حزب وگروه است).

۳-حزب آل جعفر گمراه کننده است وبایدازاین  دوری کرد.

۴-بنی عباس شرتروگمراه کننده تر ازآل جعفردرآخرالزمان هستند.

۵-قبل از بنی عباس آل جعفر می آیند.

۶-سفیانی بنی جعفر را ازبین برده وساقط می کند

۷-بعد از بنی جعفر وبنی عباس پرچمها وحزبهایی که رهبران آن حسنی هستند می آیند که هیچکدام را نباید یاری کنیم نه بنی جعفرونه بنی عباس ونه هیچکدام از حسنی ها

۸-باتوجه به روایت شاید بنی جعفر شاخه ای ازبنی عباس باشد که باهم اختلاف ودرگیری دارند

۹-دامنه بنی جعفر وبنی عباس تا شام می باشد

۱۰-احتمال اینکه عامل اختلاف بنی جعفروبنی عباس حاکم شام (اصهب)باشد زیاد است که سفیانی همه را نابود می کند(هم اصهب وهم بنی جعفروهم بنی عباس)

                  

امادرباب (و ما جاء فی هلاک من تشبه بالمهدی عجل اللّه فرجه) ازکتاب شرح الأخبار فی فضائل الأئمه الأطهار علیهم السلام  آمده که شخصی از امام باقر علیه السلام سوال کرد چه زمانی فرج خواهد رسید که امام آیه ۷۱ سوره اعراف را تلاوت کردند وسپس فرمودند:

هما پرچمی (حکومت یا حزبی)ازجعفربین ابیطالب برافراشته خواهد شد که این پرچم گمراهی وطاغوت است وپس از بنی جعفربرای بنی عباس پرچمی گمراه کننده ترازبنی جعفراست وشرارت آن بیشتر است بعد از آن پرچمهایی برای حسن بن علی علیهما السلام بلند می شود درحالی که در آنها نیز چیزی وهدایت وقدرتی نیست آنگاه پرچمی برای فرزند حسین بن علی(علیهماالسلام)برافراشته خواهد شد که آن امر ما ست یعنی ظهور آقا امام زمان عج اله تعالی فرجه که پرچمهایی که اینگونه باشد نباید کمک ویاری کرد.

مما جاء عن أبی جعفر محمد بن علی علیه السلام، أنه سئل عن الفرج، متى یکون؟فقال: إن اللّه عزّ و جلّ یقول: «فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ» (۱)ثم قال: یرفع لآل جعفر بن أبی طالب رایه ضلال، ثم یرفع آل عباس رایه أضلّ منها و أشر، ثم یرفع لآل الحسن بن علی علیه السلام رایات و لیست بشی‏ء، ثم یرفع لولد الحسین علیه السلام رایه فیها الأمر.(۲)

البته می توان با توجه به احادیث دیگر وجمع آنهابا این حدیث تعداد ۱۲نفر از بنی هاشم که همه آنها گمراهی در پی دارندرا اشاره ای داشت.

عن أبی جعفر علیه السلام قال:

قلت له: جعلت فداک، بلغنا أن لآل جعفر رایه و لآل العباس رایتین، فهل انتهی إلیک من علم ذلک شیء؟ قال: أما آل جعفر فلیس بشیء و لا إلی شیء، و أما آل العباس فان لهم ملکا مبطئا یقربون فیه البعید، و یباعدون فیه القریب، و سلطانهم عسیر لیس فیه یسیر، حتی إذا أمنوا مکر الله، و أمنوا عقابه، صیح فیهم صیحه لا یبقی لهم مناد یجمعهم و لا یسمعهم، و هو قول الله حتی إذا أخذت الارض زخرفها و ازینت  الآیه.

قلت: جعلت فداک، فمتی یکون ذلک؟ قال: أما إنه لم یوقت لنا فیه وقت، و لکن إذا حدثناکم بشیء فکان کما نقول، فقولوا: صدق الله و رسوله، و إن کان بخلاف ذلک فقولوا: صدق الله و رسوله، تؤجروا مرتین.

و لکن إذا اشتدت الحاجه و الفاقه، و أنکر الناس بعضهم بعضا، فعند ذلک توقعوا هذا الامر صباحا و مساء.

قلت: جعلت فداک الحاجه و الفاقه قد عرفناها، فما إنکار الناس بعضهم بعضا؟ قال: یأتی الرجل أخاه فی حاجه فیلقاه بغیر الوجه الذی کان یلقاه فیه و یکلمه بغیر الکلام الذی کان یکلمه.(۳)

فضیل بن یسار می گوید خدمت امام باقر (ع) عرضه داشتم:

فدایت شوم ما حدیث می کنیم که برای آل جعفر یک رایت (حکومت) و برای آل فلان (عباس) یک رایت (حکومت) است. آیا نزد شما چیزی در این باره هست؟ حضرت فرمود: اما برای آل جعفر هیچ چیز (حکومت) نیست لکن برای بنی فلان (عباس) دو حکومت بطن در بطن است که دور را نزدیک می کنند و نزدیک را دور می گردانند سلطنت و حکومت آنها همه سخت و ناگوار است که هیچ راحتی در آن نیست ـ آنها در سلطنتشان هیچ یک از مصادر کارهای خیر را انجام نمی دهند بنی عباس در دوران سلطنتشان دچار تکان های سختی خواهند شد که همگی آنها، از آنها، برطرف خواهد شد. تا وقتی که از مکر خدا خیالشان راحت شد و خیالشان از عذاب الهی ایمن شد و گمان کردند که آنها به قدرت کافی و وافی رسیدند و دیگر هیچ کس قادر بر، برانداختن آنها نیست، ناگهان صیحه ای به حکومت آنها زده می شود که دیگر هیچ شخصی نخواهد بود که آنها را جمع کند و کسی نخواهد بود که گوش به حرف آنها دهد و همه ی اینها در قول خدا است تا گاهی که برگیرد زمین زیور خویش را و بیاراید خود را و پندارند اهل او که ایشانند توانایان بر آن ناگهان، امر ما در شب یا روز بیاید پس همه را نابود کنیم چنانکه گوئی در آن کس نبوده است. بدانید برای هر یک از ظالمان زمین وارثی و آثاری برای خود باقی می گذارند مگر آل فلان که برای آنها هیچ باقی نخواهند گذاشت.

فضیل می گوید: فدایت شوم آیا برای آنها باقی نخواهد بود ( از افراد و …)؟

حضرت فرمود: هرگز هیچ چیز از آنها باقی نخواهد بود.

اما هنگامی دچار این مصیبت می شوند که خونی از ما خاندان را بریزند آنگاه خداوند آنها را دچار این عذاب می کند و برای آنها هیچ باقی نخواهد بود.

إن قبل رایاتنا رایه لآل جعفر واخری لآل مرداس، فأما رایه آل جعفر فلیست بشئ ولا إلی شئ، فغضبت – وکنت أقرب الناس إلیه – فقلت: جعلت فداک إن قبل رایاتکم رایات؟ قال: إی والله إن لبنی مرداس   ملکا موطدا لا یعرفون فی سلطانهم شیئا من الخیر، سلطانهم عسر لیس فیه یسر یدنون فیه البعید ویقصون فیه القریب حتی إذا أمنوا مکرالله وعقابه  صیح بهم صیحه لم یبق لهم راع یجمعهم، ولا داع یسمعهم، ولا جماعه  یجتمعون إلیها، وقد ضربهم الله مثلا فی کتابه  حتی إذا أخذت الارض زخرفها وازینت [وظن أهلها أنهم قادرون علیها أتاها أمرنا لیلا أو نهارا] – الآیه ثم حلف محمد بن الحنفیه بالله إن هذه الآیه نزلت فیهم، فقلت: جعلت فداک لقد حدثتنی عن هؤلاء بأمر عظیم، فمتی یهلکون؟ فقال: ویحک یا محمد إن الله خالف علمه وقت الموقتین، إن موسی (علیه السلام) وعد قومه ثلاثین یوما وکان فی علم الله عزوجل زیاده عشره أیام لم یخبر بها موسی، فکفر قومه، واتخذوا العجل من بعده لما جاز عنهم الوقت ; وإن یونس وعد قومه العذاب وکان فی علم الله أن یعفو عنهم، وکان من أمره ما قد علمت، ولکن إذا رأیت الحاجه قد ظهرت، وقال الرجل: بت اللیله بغیر عشاء، وحتی یلقاک الرجل بوجه، ثم یلقاک بوجه آخر – قلت هذه الحاجه قد عرفتها فما الاخری وأی شئ هی؟ قال: یلقاک بوجه طلق، فإذا جئت تستقرضه قرضا لقیک بغیر ذلک الوجه – فعند ذلک تقع الصیحه من قریب.

بیان: بنو مرداس کنایه عن بنی العباس إذ کان فی الصحابه رجل کان یقال له عباس بن مرداس.(۴)

راوی می گوید به امام باقر (ع) عرضه داشتم: فدایت شوم به ما رسیده است که برای آل جعفر یک رایت (حکومت) است و برای آل فلان (عباس) دو رایت است آیا در این باره علمی به شما رسیده است؟

حضرت فرمود: اما پرچم (حکومت) آل جعفر چیزی نیست و بجائی هم نمی رسد، اما آل عباس، بدرستی برای آنها حکومتی، بطن در بطنی است که آنها در حکومت خود دور را نزدیک و و نزدیک را دور می سازند در حکومت آنها همه چیزش سختی است بگونه ای که تا آنها در حکومت هستند در حکومت آنها آسانی و آسایش یافت نشود هنگامی که احساس امنیت کنند و وقتی که از مکر خدا خیالشان راحت شد و خیالشان از عذاب الهی ایمن شد ناگهان در میان آنها صیحه ای زده شود بگونه ای که کسی برای آنها باقی نمی ماند تا مردم را فرا خواند و کسی هم نخواهد بود که گوش به حرف آنها دهد و همه ی اینها در قول خداست تا گاهی که برگیرد زمین زیور خویش را و بیاراید خود را.

عرضه داشتم: فدایت شوم چه وقت خواهد بود آن؟ امام باقر (ع) فرمود: بدرستی که برای آن ما وقتی تعیین نمی کنیم اما هنگامی که ما برای شما حدیث کردیم چیزی را ـ و همان طور شد که گفتیم. بگوئید خدا و رسولش راست گفتند. لکن اگر واقعه ای را ما گفتیم اما در عمل شما، آنگونه آن را ندیدید باز بگوئید خدا و رسولش راست گفتند تا دو اجر ببرید (اما جواب سؤالت) اما هنگامی که حاجت و سختی شدت پیدا کرد و بعضی از مردم بعضی دیگر را انکار کردند در آن هنگام صبح و شب منتظر این امر باشید. عرضه داشتم: فدایت شوم حاجت وفاقت را شناختم اما انکار بعضی از مردم بعضی دیگر را، یعنی چه؟ حضرت فرمود: مردی برای برآوردن حاجت خویش نزد برادر خود می رود او را به وجهی می بیند به غیر از صورتی که قبلاً او را ملاقات می کرد به صورتی ملاقات می کند که قبلاً او را اینگونه ندیده بود. (از برآوردن حاجت خودداری می کند).

علی بن ابراهیم در تفسیر آیه شریفه حتی اذا اخذت الارض زخرفها و ازینت(۵) از پدرش او از محمد بن فضیل او از پدرش او از باقر روایت نموده که بخدمه آن حضرت عرض کردم که فدای تو شوم بماچنین نقل شده که از آل جعفر یکقر بساطت خواهد رسید و از بنی عباس دو نفر آیا از علم این مطلب چیزی بتو رسیده است فرمود که آل جعفر چیزی نیستند و چیزی هم در دست ایشان نخواهد شد لیکن بنی عباس را سلطنتی هست طولانی در ایام آن سلطنت کسانی را که نسبت بایشان دورند نسبت بخودشان حساب میکنند و آنانی را که نزدیک اند دور و سلطنتشان صعبب و مشگل است و اندک چیزی در آن یعنی نسبت برعیت عدل و وفا نمیباشد بلکه مرتکب جور و بیداد میشوند مدتی بدین طرز میگذرانند تا وقتیکه از مکر خدا مطمئن و از عقاب وی خاطر جمع گردیدنددر آنوقت اختلال و اغتشاش در اموراتشان بهم میرسد و دولتشان بنوعی‏پایمال می شود که بزرگی در میانشان نمیباشد که پراکنده گان ایشان را بدور سرش جمع نماید اینست معنی قول خدای تعالی عرض کردم که فدای تو شوم آنچه که فرمودی کی واقع خواهد شد فرمود که آگاه باش که برای این امر وقت معین در نزد ما نیست ولکن ما وقتیکه بشما چیزی را خبر دادیم و آنهم چنانچه گفته بودیم تحقق بهمرسانید آنوقت بگوئید که خدا و رسول او راست گفته اند و اگر بخلاف گفته ما درآمد نیز بگوئید که خدا و رسول او راست گفته اند تا اینکه دو اجر برای شما داده شود و لکن در زمانیکه احتیاج را فهمیدم ولیکن مراداز انکار خلایق چیست فرمود اینست که مردی برای حاجتی بنزد برادر دینی خودمیاید برادرش با وی ملاقات میکند بغیر آن طریقیکه پیشتر میگردد و با وی سخن میگوید بغیر از آن سخنانیکه پیشتر از آن میگفت یعنی وقتیکه فهمیدکه باو احتیاج دارد و اظهار حاجه خودنمود هر آینه از او کناره جوئی مینماید و بشانش اعتنا نمیکند.

                                

عن غیبه النعمانی عن محمد بن بشیر قال سمعت محمد بن الحنفیه :

ان قبل رایتنا رایه لآل جعفر فلیست بشی‏ء و لا الی شی‏ء فغضبت و کنت أقرب الناس الیه فقلت جعلت فداک ان قبل رایاتکم قال أی و الله ان لبنی مرداس ملکا موطدا لایعرفون فی سلطانهم شیئا من الخیر سلطانهم عسر لیس فیه یسر یدنون فیه البعید و یقصون فیه القریب حتی اذا أمنوا مکر الله و عقابه صیح بهم صیحه لم یبق لهم مناد یسمعهم و لا جماعه یجتمعون الیها و قد ضربهم الله مثلا فی کتابه حتی اذا أخذت الارض زخرفها و ازینت و ظن أهلها انهم قادرون علیها أتاها أمرنا لیلا أو نهارا الایه ثم حلف محمد بن الحنفیه بالله ان هذه الایه نزلت فیهم فقلت جعلت فداک لقد حدثتنی عن هولاء بأمر عظیم فمتی یهلکون فقال ویحک یا محمد ان الله خالف علمه علم الموقتین و ان موسی وعد قومه و کان فی علم الله زیاده عشره أیام لم یخبر بها موسی فکفر قومه واتخذوا العجل من بعده لما جاز عنهم الوقت و ان یونس وعد قومه العذاب و کان فی علم الله ان یعفو عنهم و کان من أمره ما قد علمت ولکن اذا رأیت الحاجه قد ظهرت و قال الرجل بت بغیر عشاء حتی یلقاک الرجل بوجه ثم یلقاک بوجه آخر قلت هذه الجاجه قد عرفتها والاخری أی شی‏ء هی حتی یلقاک بوجه طلق فاذا جئت تستقرضه قرضا لقیک بغیر ذلک الوجه فعند ذلک تقع الصیحه من قریب. (۶)

محمد بن حنفیه شنیدم که میگفت: پیش از آمدن لشکر ما لشکری از اولاد جعفر است، و لشکر دیگری هم از اولاد مرداس میباشد. لشکر اولاد جعفر چندان مهم نیست و بجائی نمیرسند، من با اینکه از هر کس باو نزدیک تر بودم، مع الوصف از این حرف خشمگین شدم. سپس گفتم: قربانت شوم آنچه گفتی پیش از آمدن لشکر شماست؟ گفت: آری و الله بنی مرداس دولت نیرومند خواهند داشت. ولی در طول سلطنت خود کار نیکی انجام نمیدهند. حکومت آنها برای مردم طاقت فرسا است و آسایشی در آن دیده نمیشود، افراد دور را بخود نزدیک و نزدیکانرا از خود دور میکند. هنگامیکه از انتقام الهی و کیفر او غافل ماندند، ناگهان با یک صیحه چنان دمار از روزگار آنها برآورند که یکنفر نماند آنها را صدا زند، و جمعیتی باقی نخواهد ماند که بدور آنها جمع شوند، چنانکه خداوند در قرآن بانها مثل زده و فرموده است: حتی اذا اخذت الارض زخرفها و ازینت… آنگاه محمد حنفیه سوگند یاد کرد که این آیه درباره آنها بنی مرداس نازل شده است، من عرضکردم: قربانت شوم با این فرمایش خودتان امر عظیمی را درباره آنها بمن اطلاع دادید، آنها کی نابود میشوند؟ فرمود: وای بر تو ای محمد آنچه خداوند میداند، پیش بینی کسانی را که وقت اینگونه واقع را تعیین می کنند بر هم می زند. موسی بن عمران بقوم خود وعده داد که بعد از سی شب نزد آنها برگردد ولی در علم خداوند گذشته بود که ده شب باید بر آن افزوده شود و آنرا بموسی اطلاع نداد، چون قوم دیدند سی شب گذشت و موسی برنگشت، وعده او را دروغ پنداشتند و کافر شدند و در غیاب او گوساله پرست گشتند. یونس هم بقومش اعلان کرد که عذاب بر آنها فرود میاید ولی در علم خداوند چنین گذشته بود که گناهکاران را مورد عفو قرار دهد و میدانی که بالاخره چه شد ولی وقتی دیدی که فقر و احتیاج آشکار شد، بطوریکه شخصی بگوید دیشب را بدون شام بسر آوردم، و هنگامیکه مردی دیگر با روی دیگری تو را ملاقات کند، موقع نابودی آنها فرا رسیده است، گفتم معنی احتیاج را دانستم ولی مقصود از روی دیگری چیست؟ محمد بن حنفیه گفت: مقصود اینست که شخصی تو را با روی گشاده ملاقات میکند، ولی وقتی رفتی که از وی چیزی قرض کنی با قیافه دیگری تو را میپذیرد یعنی روی خود را درهم میکشد در آنموقع صیحه ای از نزدیک میرسد و آنها را نابود میگرداند.(۷)

                           

قال حدثنا نعیم حدثنا عبد اللّه بن مروان عن أرطأه عن تبیع عن کعب قال: إذا دارت رحاء بنی العباس و ربط أصحاب الرایات السود خیولهم بزیتون الشام و یهلک اللّه الأصهب‏ و یقتله و عامه أهل بیته على أیدیهم حتى لا یبقى اموی منهم إلا هارب و مختف و یسقط السفیانی بنو جعفر و بنو العباس و یجلس ابن آکله الأکباد على منبر دمشق و یخرج البربر الى صره الشام فهو علام

ه خروج المهدی.(۸)

                

وقتى که سنگ آسیاى بنى عباس بگردش افتاد و افراد بیرقهاى سیاه، مالهاى سوارى خود را بزیتون شام بستند و خدا اصهب‏ را  با عموم اهل بیتش بطورى بدست آن‏ها کشت که یک نفر اموى‏  نماند مگر اینکه فرارى و مخفى باشد و سفیانى بنى جعفرو بنى عباس را از بین برد و ابن آکله الاکباد(سفیانی) بر منبر شام نشست و بربر بسوى جنگ شام خروج کرد، علامت خروج مهدى علیه السّلام است.

حدثنا عبد الله بن مروان عن أرطاه عن تبیع عن کعب قال إذا دارت رحى بنی العباس وربط أصحاب الرایات السود خیولهم بزیتون الشام ویهلک الله لهم الأصهب ویقتله وعامه أهل بیته على أیدیهم حتى لا یبقى أموی منهم إلا هارب أو مختفی ویسقط السعفتان بنو جعفر وبنو العباس ویجلس ابن آکله الأکباد على منبر دمشق ویخرج البربر إلى سره الشام فهو علامه خروج المهدی.(۹)

وقتى که سنگ آسیاى بنى عباس بگردش افتاد و افراد بیرقهاى سیاه، مالهاى سوارى خود را بزیتون شام بستند و خدا اصهب‏ را  با عموم اهل بیتش بطورى بدست آن‏ها کشت که یک نفر اموى‏  نماند مگر اینکه فرارى و مخفى باشد و سفیانى دونخل(کنایه از قدرتمندی این دوویا همشکل وروش بودن آندو)بنى جعفرو بنى عباس را از بین برد و ابن آکله الاکباد  بر منبر شام نشست و بربر بسوى جنگ شام خروج کرد، علامت خروج مهدى علیه السّلام است.

نکته آخردرباه تطبیق آل جعفروبنی عباس

یک شخص شیعه همواره تمام جوانب را در نظر می گیرد ویاد گرفتیم که تمام روایات را بررسی کنیم وبا جمع روایات به نتایجی که رسیدیم عمل کنیم البته گاهی اوقات بسیار باید محتاط بود ودست به تطبیق سریع نزنیم چون احتمالات متعددی است وگاه باید طرح مسئله کنیم مثلا در این مورداز مکان بنی جعفروبنی عباس نمی توان چیز زیادی گفت: تنها می توان احتمال دادکه :
۱-یکی از کشورهایی که سفیانی به آنها حمله می کند بنی جعفر یابنی عباس است .
۲-یک گروهک یا حزبی است که دریکی از کشورهای تحت قلمرو سفیانی فعالیت می کندمی تواند بنی جعفر باشد.
۳-احتمال دارد مجموع چند کشورکه یک شیوه وایدئولوژی وسیاست واحد دارندویک هدف را دنبال می کند بنی عباس یا بنی جعفر باشد.
۴-امکان داردیک گروه بین المللی باشد مانند اتحادیه عرب بنی عباس یا بنی جعفر باشد.
پس چون نمی توان به خوبی نتیجه گرفت باید سکوت کرد وتطبیق صریح نکردتا حقایقی روشن شود وکم کم نشانه ها هویدا شود.

روح الله رستمیان حوزه علمیه قم ۱۵صفر۱۴۳۳ مطابق با۱۸دی۱۳۹۰

پا ورقی ها

۱-سوره اعراف ۷۱

۲-شرح الأخبار فی فضائل الأئمه الأطهار علیهم السلام، ج‏۳، ص: ۳۵۷

۳- بحار ج۵۲ ص۱۸۵

۴- کتاب الغیبه ص ۲۹۲وبحارج۵۲ ص۲۴۸

۵-سوره یونس ۲۴

۶- الزام الناصب ج۲ ص۱۱۵

۷- ترجمه مهدی موعودص۱۰۲۷

۸- الملاحم و الفتن فی ظهور الغائب المنتظر (عج)  ( (الباب الخامس و المائه)) فیما ذکره نعیم من علامه المهدی بهلاک بنی جعفر و بنی العباس،

۹- الفتن ص۱۹۱

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۳ ، ۱۲:۲۳
خادم گمنام

نقش فرانسه در رخدادهای ایران در آخرالزّمان

پنجشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۳، ۰۲:۱۳ ب.ظ

نوسترادموس، پیشگوی اروپایی، نزدیک 460 سال پیش، در رباعی ای که بیانگر رخدادهای ایران در آخرالزّمان است، جنگی پیوسته در پیِ بارندگی و گرسنگی را پیش بینی و به نقش فرانسه در بارۀ ایران اشاره کرده است:

باران، گرسنگی و جنگ در ایران باز نمی ایستند.

ایمانی بزرگ پادشاه را به زانو در می آورد.

آن کارهایی که در فرانسه آغاز شده بودند، در همان جا پایان می یابند.

نشانه ای رازآلود برای سرنوشت کسی که در تنگناست(1).

بنا بر باور برخی کارشناسان، مراد نوسترادموس از «کارهایی که در فرانسه آغاز شده بودند» تصمیماتی است که زمامداران چهار کشور امریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان، در کنفرانسی با میزبانی فرانسه، در ژانویه‌ ۱۹۷۹ برابر دی 1357، در جزیرۀ گوآدِلُوپ که از بخشهای وابسته به کشور فرانسه در دریای کارائیب است، گرفتند، و راه را برای رفتنِ روح الله خمینی -بنیادگزار انقلاب ایران- از عراق به فرانسه باز، و زمینۀ فروپاشی زمامداری محمّدرضا پهلوی -شاه ایران- را فراهم کردند.

جالب توجّه است اگر بدانید، اکنون پس از گذشت 34 سال از برگزاری کنفرانس گوآدلپ، و در جریان برگزاری نشست سومین دور گفتگوهای هسته ای ایران با 6 کشور امریکا، فرانسه، انگلیس، روسیه، چین و آلمان، از 16 تا 18 آبان 1392 برابر 7 تا 9 نوامبر 2013، در ژنو، وزیر خارجۀ فرانسه، با گرفتن ماضعی سختگیرانه تر از امریکاییان و بهانه جوییها و ارائۀ درخواستهایی فراتر از سطح این گفتگوها، آشکارا خواهان به شکست کشاندن روند سازش میان ایران و امریکا شد، تا زمینۀ درگیری نظامی دولتهای غربی با ایران را فراهم کند. بی گمان، در آینده ای نزدیک، چنان که نوسترادموس پیش بینی کرده است، شاهد کارهای زیانبار پیدا و پنهان دیگری در فرانسه و از سوی زمامداران این کشور در بارۀ ایران خواهیم بود.

برای دخالت فراتر از اندازۀ فرانسه در گفتگوهای هسته ای میان ایران و شش کشور یادشده سه دلیل بزرگ یافت می شوند:

نخست: فرانسویها با برچیدن پیمانهای شرکتهای نفتی و خودروسازی خود با ایران در جریان تحریمهای زورکی امریکا بر زیان ایران، زیانهای بسیاری دیده اند، و اکنون نگران پس ماندن از دیگر رقبای خویش در بستن پیمانهای سودآور تازه با ایران اند.

دوم: فرانسه تا پیش از اشغال لبنان با دست نیروهای سوری در سال 1976 م، نفوذ بسیاری در حاکمیّت سیاسی این کشور داشت که این وضعیّت سبب تأمین منافع فرانسه در لبنان و خاورمیانه و ایجاد امنیّت برای اسرائیل بود، و اکنون فرانسه با همدستی قطر، عربستان سعودی و اسرائیل، از زمامداران ایران می خواهد دست از پشتیبانی جنبش حزب الله لبنان بردارند تا با ناتوان شدن این گروه، زمینه برای بازگشت نفوذ سیاسی فرانسویها در لبنان فراهم شود.

سوم: فرانسه برای جلب خشنودی قطر، عربستان سعودی و اسرائیل، با درخواست پشتیبانی نکردن ایرانیان از سوریه و به شکست کشاندن گفتگوهای هسته ای و سازش نکردن ایران با دولتهای غربی، به ویژه امریکا، می خواهد پاسخی به روسیه دهد که همواره با قطعنامه های سازمان ملل متّحد بر زیان سوریه مخالفت می ورزد.

گفتنی است، کمی پس از نشست سومین دور گفتگوهای هسته ای ایران با 6 کشور در ژنو، عربستان سعودی پیمان نظامیِ بزرگی با فرانسه بست، و زمامدارانِ اسرائیل خرسندی خود را از بهانه جوییها و پیشنهادهای فرانسویان در گفتگوهای ژنو آشکار کردند، و قطر نیز، در سه سال گذشته، بزرگترین سرمایه گذار بیرونی در فرانسه بوده است.

نیز شایان یادآوری است، همدستی دولتمردان فرانسوی با یهودیان، به ویژه سران اسرائیل، در برنامه ریزی و اجرای طرح اسلام هراسی در جهان با زمینه سازی برای رویدادی تروریستی ضدّ گردانندگان نشریّۀ شارلی ایبدو در پاریس در 17 دی 1393 برابر 7 ژانویه 2015 و به دنبال آن فراخوان مردم و سران کشورهای جهان به راهپیمایی در این شهر و پخش گسترده کاریکاتوری توهین آمیز در بارۀ پیامبر اسلام و فرستادن ناو جنگی شارل دوگل سوی خلیج فارس را می توان آغازی بر پایان کارهای زمامداران فرانسوی ضدّ مسلمانان، به ویژه ایرانیان، دانست.

نویسنده : سید سلیمان مدنی تنکابنی 

منبع http://akheruzzaman.blogfa.com

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۱۳
خادم گمنام

یکی از عواملی که برای یاری امام  عصر عج الله فرجه الشریف نیاز است این است که شیعه تا می تواند خود را به مهلکه نیندازد وخود را به کشتن ندهد جان خود را حفظ کند تا به یاری مولای خود برسد و همینکه ظهوررا باید نزدیک بدانیم یعنی جان خود را حفظ کنیم تا حضرت را یاری کنیم رکن اصلی یاری رسانی به امام جان شیعه وشیعیان اند.حتی امام حسین علیه السلام برای حفظ جان خود از مدینه خارج شد وبرای حفظ جان از مکه خارج شد تااورانکشند.

درروایتی می بینید که امام صادق علیه السلام در حالی که قیام گروهی را تشریح می کند وحتی کشته های آنان را شهید می نامد ولی باز تاکید می کند جان خود ار باید حفظ کرد.

عنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ: کَأَنِّی بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ یَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا یُعْطَوْنَهُ ثُمَّ یَطْلُبُونَهُ فَلَا یُعْطَوْنَهُ فَإِذَا رَأَوْا ذَلِکَ وَضَعُوا سُیُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِمْ فَیُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلَا یَقْبَلُونَهُ حَتَّى یَقُومُوا وَ لَا یَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَى صَاحِبِکُمْ قَتْلَاهُمْ شُهَدَاءُ أَمَا إِنِّی لَوْ أَدْرَکْتُ ذَلِکَ لَاسْتَبْقَیْتُ نَفْسِی‏ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ.

الغیبه( للنعمانی)، النص، ص: ۲۷۴

همانا از امام باقر علیه السّلام  فرمودند:  انگارمی بینم گروهی را در شرق که خارج شده اند  وحق را می خواهند  ولی به آنها نمی دهند، دوباره حق را می خواهند و طلب می کنندولی به آنها نمی دهند وقتی می بینند اینچنین است  شمشیرهای خود را بر دوش می گذارند   پس به آنها آنچه را که خواسته بودند میدهند ولی  آنها قبول نمی کنند تا اینکه قیام می کنند وقیامشان را نگه داشته تا اینکه به  صاحب شما می دهند کشته هایشان شهید اند اما اگر من آن زمان را درک کنم جانم را نگه می داشتم برای صاحب این امر.

نکاتی که از این حدیث بدست می آید

۱-گروهی در آخرالزمان قبل از ظهور امام ازشرق خارج می شوند یا حرکتی می کنند

۲-این خروج قیام مسلحانه نیست  بلکه خارج شدن از خانه هایشان یا حرکتی مسالمت آمیز است چون بعد از آنکه به آنها حقی که خواستارند نمی دهند مسلح می شوند ولی باز هم در روایت نیامده که از اسلحه استفاده می کنند بلکه تنها آمادگی آنها بیان می شود

۳-حقی که این گروه می طلبند ولایت ائمه است ومبارزه با کسانی که ولایت ائمه رامنحرف کرده اند یعنی بنی عباس آخرالزمان

أَنَّ أَئِمَّهَ الْحَقِ‏ وَ أَتْبَاعَهُمْ هُمُ الَّذِینَ عَلَى دِینِ اللَّهِ وَ أَنَّ أَئِمَّهَ الْجَوْرِ لَمَعْزُولُونَ عَنْ دِینِ اللَّهِ وَ عَنِ الْحَقِ‏ فَقَدْ ضَلُّوا وَ أَضَلُّوا فَأَعْمَالُهُمُ الَّتِی یَعْمَلُونَهَا

الغیبه( للنعمانی)، النص، ص:۱۲۹

در این روایت به صراحت تاکید شده که  همانا حق ائمه اطهارند وکسانی که از آنها تبعیت کنند و امامان جور از دین خدا دورند وبر حق نیستند وآنها گمراه شده وگمراه کننده می باشند دقیقا بر حکومت وامامان بنی عباس آخرالزمان تطبیق می شود که این گروه اهل شرق حق را می خواهند یعنی توحید وولایت معصوم را می خواهند

۴-خروج آنها می تواند بر خراسانیکه  بر بنی عباس  می شورد باشد چرا که درروایتی آمده

… لَا بُدَّ لِبَنِی فُلَانٍ مِنْ أَنْ یَمْلِکُوا فَإِذَا مَلَکُوا ثُمَّ اخْتَلَفُوا تَفَرَّقَ مُلْکُهُمْ وَ تَشَتَّتَ أَمْرُهُمْ حَتَّى یَخْرُجَ عَلَیْهِمُ الْخُرَاسَانِیُّ وَ السُّفْیَانِیُّ هَذَا مِنَ الْمَشْرِق‏…

الغیبه( للنعمانی)، النص، ص: ۲۵۶

به ناچار بنی عباس حکومتی تشکیل می دهند وهنگامی که قدرتمند شده وحکومت می کنند اختلاف در آنها پیش می آید و تفرقه در حکومتشان می شود وامورآنها پراکنده خواهد شد تا اینکه بر آنها خراسانی از مشرق وسفیانی از مغرب خروج می کند

۵-خروج خراسانی وسفیانی در یک زمان است وبعد از خروج سفیانی امام مهدی عج ظهور مخفی کرده وارتباط با خواص ویارانش دارد لذا این حرکت با خود حضرت مهدی عج الله فرجه هماهنگ می باشد.

فَإِذَا ظَهَرَ السُّفْیَانِیُّ اخْتَفَى‏ الْمَهْدِیُ‏ ثُمَّ یَخْرُجُ بَعْدَ ذَلِک‏ 

الغیبه (للطوسی)/ کتاب الغیبه للحجه، النص، ص: ۴۴۵

۶-کشته های  آنها شهیدند چند دلیل می تواند داشته باشد 

الف:چون اینان بعد از خروج سفیانی حرکت کردند وبعد از خروج سفیانی اجازه حرکت داده شده است

ب: آنها به ظلم کشته شده اند نه اینکه آنها وارد مهلکه وجنگ شده باشند مثلا اینها آماده نبرد بودند ولی عملیاتی نکردند اما بنی عباس به ناحق ومخفیانه یا شبیخون مانند آنها را کشته است یا مثلا درزندانهای بنی عباس کشته شدند

ج:این حرکت برای نابود حکومتی که ولایت ائمه را منحرف کرده، بوده است وبعد از اذن امام معصوم هم بوده پس شهیدند.

۷-خروج آنها قیام نیست چون ادامه حدیث می گوید حتی یقوموا یعنی قیامشان با یقینی شدن ظهور امام عصر عج الله تعالی فرجه است

۸-با این همه اوضاع واحوال باز هم واجب نیست  انسان وارد حرکت آنها شود ومی تواند صبر کند تا ظهور امام زمان عج الله فرجه علنی وآشکار شود وبه یاری وی رود

۹- اینکه دوباردر روایت اشاره شده به اینکه حق را می خواهند ولی به آنها نمی دهند وبار دوم آماده نبرد مسلحانه می شود نشان است این دارد که در بار اول بنی عباس قدرتمند است ولی در بار دوم بنی عباس ضعیف شده وآنها قدرتمند تر شده اند

۱۰-اما چرا امام  کمک به آنها را واجب نکرده است در جواب می توان گفت:

الف: شاید به خاطر هم مسیری خراسانی وسفیانی باشد چرا که هردو یک هدف دارند واین خود انحراف ایجاد می کند یا شبه ایجاد می کند که سفیانی هم شاید حق باشد

ب:شاید نیازی به حرکت آنها نیست وخود سفیانی برای نابودی بنی عباس کافی است

ج:شاید در بین بنی عباس افرادی باشند که ساده گی داشته وفریب خورده اند واگر آنها بجنگند شاید انسانهای بی گناهی کشته شود

د:مهمترین عامل را شاید اهمیت قیام امام دانست واینکه کمک به آن قیام واجب است و با قیام حضرت تمام حکومتهای ظالم بر خواهد افتاد ونیازی به حرکت اینها نمی باشد

اما مهمترین نکته در باره این حدیث اهمیت حفظ جان برای یاری رساند به قیام حضرت است واگر نگاهی به نزدیک دانستن ظهور بکنیم متوجه خواهیم شد اگر هم گفته اند ظهور را نزدیک بدانیم یعنی چون ظهور نزدیک است وهر لحظه امکان دارد حضرت بیاید باید جان خودرا حفظ نموده ووارد مهلکه ها نشویم.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۳ ، ۱۳:۳۵
خادم گمنام

محبان مهدی (عج ) امام صادق(ع) طی روایتی به جزئیات علائم و مفاسدی که در آستانه انقلاب مهدی فراگیر جامعه بشری می گردد اشاره نموده اند که گویی این پیشگویی ها مربوط به همین قرن حاضر است:

 

1. آنگاه که دیدی       حق مرده و اهل حق از میان رفتند.

2.و دیدی که            ستم همه جا را گرفته است.

3.و دیدی که            قرآن فرسوده شده و بدعتهایی از روی هوا و هوس در مفاهیم آن آمده است.

4.و دیدی که            دین بی محتوا شده، همانند ظرفی که آن را واژگون نمایند.

5.و دیدی که            اهل باطل بر اهل حق بزرگی جویند.

6.و دیدی که            شر آشکار است و از آن نهی نهی شود و هر که کار زشت انجام دهد معذورش دارند.

7.و دیدی که            فسق اشکار گردیده و مردان به مردان و زنان به زنان اکنفا کتتد.

8.و دیدی که            شخص مؤمن سکوت اختیار کند و سخنش را نپذیرند.

9.و دیدی که           شخص فاسق دروغ گوید و کسی دروغ و افترایش را بر او باز نگرداند.

10.و دیدی که            بچه کوچک مرد بزرگ را خوار شمارد.

11.و دیدی که            پیوند خویشاوندی بریده شد.

12.و دیدی که            هرکه را بکار بد بستایند خوشحال گردد و سخن گوینده را به خودش باز نگرداند.

13.و دیدی که            پسر بچه همان کند که زنان کنند.

14.و دیدی که            زنان با زنان تزویج کنند.

15.و دیدی که            مداحی و چاپلوسی فراوان شده.

16.و دیدی که            مرد مال خود را در غیر راه  خدا خرج کند و کسی از او جلوگیری نکند.

17.و دیدی که            چون شخص مؤمنی را ببینند، از کوشش و تلاش او به خدا پناه برند.

18.و دیدی که            همسایه، همسایه خود را اذیت کند و مانعی برای او در این کار نباشد.

19.و دیدی که            کافر خوشحال است از آنچه در مؤمن می بیند و شاد است از اینکه در روی زمین فساد و تباهی بیند.

20.و دیدی که            آشکارا شراب بنوشند و برای نوشیدنش گرد هم آیند.

21.و دیدی که            امر به معروف کننده خوار است.

22.و دیدی که            فاسق در آنچه خدا دوست ندارد نیرومند و ستوده است.

23.و دیدی که            اهل قرآن و هر آنکه آن را دوست دارد خوار استو

24.و دیدی که            راه خیر بسته شده و راه شر مورد توجه قرار گرفته است.

25.و دیدی که            خانه کعبه تعطیل شده و دستور به ترک آن دهند.

26.و دیدی که            مرد به زبان گوید آن چه را عمل نکند.

27.و دیدی که            مردان خود را برای استفاده مردان فربه کنند، و زنان برای زنان.

28.و دیدی که            زندگی مرد از پس او اداره می شود و زندگی زن از فرج او.

29.و دیدی که            زنان مانند مردان برای خود انجمنها ترتیب دهند.

30.و دیدی که            در میان فرزندان عباس کارهای زنانگی آشکار شد... و دیدی که پولدار عزیزتر از مؤمن باشد و ربا آشکار شود و بر آن سرزنش نشود.

31.و دیدی که            زن برای نکاح مردان با شوهر خود همکاری کند.

32.و دیدی که            بیشتر مردم و بهترین خانه ها آن ها باشند که به زنان در هرزگی کمک کنند.

33.و دیدی که            مؤمن به خاطر ایمانش غمناک و خوار گردد.

34.و دیدی که            بدعت و زنا آشکار گردد.

35.و دیدی که            مردم به شهادت ناحق اعتماد کنند.

36.و دیدی که            حلال تحریم شود و حرام مجاز.

37.و دیدی که            دستورات دینی طبق تمایلات اشخاص تفسیر گردد.

38.و دیدی که            مردم چنان در ارتکاب گناه جری شده اند که منتظر رسیدن شب نیستند.

39.و دیدی که            مؤمن نتواند کار بد را نکوهش کند جز با قلب.

40.و دیدی که            مال کلان در راه غضب الهی خرج شود.

41.و دیدی که            زمامداران به کافران نزدیک شوند و از نیکان دوری گزینند.

42.و دیدی که            والیان در داوری رشوه گیرند.

43.و دیدی که            پستهای حساس دولتی به مزایده گذارده شود.

44.و دیدی که            مردم با محارم خود نزدیکی کنند.

45.و دیدی که            به حرف تهمت و سوء ظن مردم را بکشند.

46.و دیدی که            مرد به خاطر آمیزش با زنان مورد سرزنش قرار گیرد.(همجنس بازی رواج می یابد)

47.و دیدی که            مرد از کسب زنش از هرزگی نان می خورد و آن را می داند و به آن تن در میدهد.

48.و دیدی که            زن بر مرد خود مسلط می شود و کاری را که مرد نمی خواهد انجام می دهد و به شوهر خود خرجی می دهد.

49.و دیدی که            مرد، زن و کنیزش را کرایه می دهد و به خوراک و پوشیدنی پستی تن در می دهد.

50.و دیدی که            سوگند های بناحق بنام خدا بسیار گردد.

51.و دیدی که            قمار آشکار گردد.

52.و دیدی که            شراب را بدون مانع علنا بفروشند.

53.و دیدی که            زنان مسلمان خود را در اختیار کافران می گذارند.

54.و دیدی که            لهو لعب آشکار گشت و کسی که از کنار آن عبور می کند از آن جلو گیری نکند.

55.و دیدی که            مردم شریف را خوار کند کسی که مردم از تسلطش ترس دارند.

56.و دیدی که            نزدیکترین مردم به فرمانروایان کسی است که به دشنام گویی ما خانواده ستایش شود.

57.و دیدی که            هر کس ما را دوست دارد دروغگویش دانند و شهادت او را نپذیرند.

58.و دیدی که            برسر گفتن حرف زور و ناحق مردم با یکدیگر رقابت کنند.

59.و دیدی که            شنیدن قرآن کریم بر مردم سنگین و گران آید و در عوض شنیدن سخنان با طل برای مردم آسان است.

60.و دیدی که            همسایه همسایه را گرامی می دارد از ترس زبانش.

61.و دیدی که            حدود خدا تعطیل شده و در آن طبق دلخواه خود عمل کنند.

62.و دیدی که            مساجد طلا کاری شده.

63.و دیدی که            راستگو ترین مردم پیش آنان ، مفتریان دروغگو می باشند.

64.و دیدی که            شر و سخن چینی آشکار گردد.

65.و دیدی که            ستمکاری شیوع یافته.

66.و دیدی که            غیبت را سخن نمکین می شمارند و مردم همدیگر را بدان مژده دهند.

67.و دیدی که            برای غیر خدا به حج و جهاد روند.

68.و دیدی که            سلطان به خاطر کافر مؤمن را خوار گرداند.

69.و دیدی که            خرابی و ویرانی بیش از عمران و آبادی است.

70.و دیدی که            زندگی مرد از کم فروشی اداره می شود.

71.و دیدی که            خونریزی را آسان می شمارند.

72.و دیدی که            مرد برای غرض دنیایی، ریاست می طلبد و خود را به بد زبانی مشهور می سازد تا از او بترسند و کارها به او واگذارند.

73.و دیدی که            نماز را سبک شمارند.

74.و دیدی که            مرد مال بسیار دارد ولی از وقتی که آن را پیدا کرده، زکات  آن رن نپرداخته است.

75.و دیدی که            قبر مردها را بشکافند و آنها را بیازارند و کفنهایشان را بفروشند.

76.و دیدی که            آشوب بسیار است.

77.و دیدی که            مرد روز خود را به نشئه بسر برد و شب را به مستی صبح کند و به وضعی که مردم درآنند اهمیت ندهد.

78.و دیدی که            با حیوانات عمل زشت انجام می دهند.

79.و دیدی که            حیوانات همدیگر را بدرند.

80.و دیدی که            مرد به مصلی رود ولی چون برمی گردد جامه به تن ندارد.

81.و دیدی که            دل مرد سخت و چشمانشان خشک و یاد خدا بر آنان سنگین آید.

82.و دیدی که            کسبهای حرام شیوع یافته و بر سر آن رقابت کنند.

83.و دیدی که            نماز خوان برای ریا و خود نمایی نماز می خواند.

84.و دیدی که            فقیه برای غیر دین فقه می آموزد و دنیا و ریاست طلب می کند.

85.و دیدی که            مردم دور کسی را گرفته اند که قدرت دارد.

86.و دیدی که            هر کسی روزی حلال می جوید مورد سرزنش قرار می گیرد و جوینده حرام مورد ستایش و تعظیم.

87.و دیدی که            در مکه و مدینه کارهایی می کنند که خداوند دوست ندارد و کسی هم نیست که مانع شود و هیچ کس آنها را از این اعمال زشت باز نمی دارد.

88.و دیدی که            آلت لهو و لعب در مکه و مدینه آشکار می گردد.

89.و دیدی که            اگر کسی سخن حق می گوید و امر به معروف و نهی از منکر می کند دیگران او را نصیحت کنند و بگویند: این کاربر تو لازم نیست.

90.و دیدی که            مردم به همدیگر نگاه می کنند و به مردم بدکار اقتدا نمایند.

91.و دیدی که            راه خیر به کلی خالی است و کسی از آن راه نمی رود.

92.و دیدی که            مرده را به مسخره می گیرند و کسی برای مرگ او غمگین نشود.

93.و دیدی که            هر سال بدعت و شرارت بیشتر می شود.

94.و دیدی که            مردم و انجمنها پیروی مگر از توانگران.

95.و دیدی که            به فقیر چیزی بدهند درحالیکه به او بخندند و برای غیر خدا به او ترحم نمایند.

96.و دیدی که            نشانه های آسمانی پدید آید ولی کسی از آن هراس نکند.

97.و دیدی که            مردم در حضور جمع همانند بهائم مرتکب عمل جنسی شوند و هیچ کس از ترس، کار زشت را انکار نکند.

98.و دیدی که            مردم در غیر اطاعت خدا زیاده خرج کنند ولی در مورد اطاعت خدا از کم هم دریغ کنند.

99.و دیدی که            بی احترامی به پدر و مادر آشکار گردد و مقام آنها را سبک شمارند و حال آنها در پیش فرزند از همه بدتر باشد.

100.و دیدی که          زنها بر حکومت غالب گشته و پستهای حساس را قبضه کنند و کاری پیش نرود جز آنچه طبق دلخواه آنان باشد.

101.و دیدی که          پسر به پدر خود افترا زند و به پدر و مادر خود نفرین کند و از مرگشان خوشحال گردد.

102.و دیدی که         اگر روزی بر مردی بگذرد و در آن روز گناهی بزرگ مرتکب نشده باشد مانند هرزگی  یا کم فروشی و یا انجام کار حرام یا میخوارگی ، آن روز گرفته و غمگین است و خیال می کند که روزش به هدر رفته و عمرش در آن روز بیخود تلف شده است.

103.و دیدی که        سلطان مداد غذایی را احتکار می کند.

104.و دیدی که       حق خویشاوندان پیامبر (خمس) بنا حق تقسیم شود و بدان قمار بازی کنند و میخوارگی نمایند.

105.و دیدی که       با شراب مداوا کنند و برای بیمار نسخه نمایند و بدان بهبودی جویند.

106.و دیدی که       مردم در مورد ترک امر به معروف و نهی از منکر بی عقیدگی بدان یکسان شوند.

107.و دیدی که       منافقان و اهل نفاق سر و صدایی دارند و اهل حق بی سر و صدا و خاموشند.

108. و دیدی که      برای اذان گفتن و نماز خواندن مزد بگیرند.

109.و دیدی که       مسجدها پر است از کسانیکه ترس از خدا ندارند و برای غیبت و خوردن گوشت اهل حق به مسجد آیند و در مساجد از شراب مست کننده توصیف کنند.

110.و دیدی که      شخص مست از خرد تهی گشته و بر مردم پیش نمازی کند و به مستی او ایراد نگیرند و چون مست گردد گرامیش دارند.

111. و دیدی که     هر که مال یتیمان بخورد به شایستگی او را بستایند.

112.و دیدی که       قضات به خلاف دستور خدا داوری کنند.

113.و دیدی که        زمامداران از روی طمع خیانتکاران را امین خود سازند.

114.و دیدی که         میراث حق را فرمانروایان بدست افراد بدکار و بی باک نسبت به خدا داده اند، از آنها حق حساب بگیرند و جلوی آنها را رها سازند تا هرچه خواهند انجام دهند.

115.و دیدی که        بر فراز منبر ها مردم را به پرهیزکاری دستور دهند ولی خود گوینده به دستورش عمل نکند.

116.و دیدی که        وقت نماز را سبک شمارند.

117.و دیدی که        صدقه به وساطت دیگران به اهل آن دهند و بخاطر رضای خدا ندهند، بلکه روی درخواست مردم و اصرار آنها بپردازند.

118.و دیدی که        تمام هم و غم  مردم شکم و عورتشان است و باکی ندارند که چه بخورند و با چه آمیزش کنند.

119.و دیدی که        دنیا به آنها روی آورده است.

120.و دیدی که         نشانه های حق مندرس گشته است.
در چنین موقعی مواظب خود باش و نجات خود را از خداوند بخواه.

منابع:
-روضه کافی ،”مرحوم کلینی"،حدیث 7

-بحار الانوار،"علامه مجلسی"،ج 52 ، صص 254-260.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۳ ، ۱۴:۱۳
خادم گمنام

آخر الزمان و سرزمین های درگیر

دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۲۹ ق.ظ

بهتر است قبل از شروع هر بحثی خود آن موضوع خوب توضیح داده شود تا در آخر معلوم شود که ما درباره چه چیزی می خواهیم صحبت کنیم. در اینجا مهم است که 2 کلمه تعریف شود:

کلمه اول:مراد ما از آخر الزمان چیست؟

کلمه دوم:سرزمین ها؛

این دو کلمه باید اول باز شود تا معلوم شود که ما در باره چه موضوعی صحبت می کنیم چون خود مثال آخر الزمان چند اصطلاح دارد:

الان می بینی که کلمه آخر الزمان در یک کتاب به کار می رود در حالی که در یک صفحه به یک معنا و در صفحه دیگر در معنای دیگر و همچنین معانی متعدد.

اینها اگر در ابتدا تعریفشان روشن و معلوم نباشد در آینده اختلاف و اشتباه به وجود می آید.

برای آخر الزمان سه اصطلاح گفته اند:

معنای اول آن :آفرینش کل عالم را که در نظر بگیریم، آنطور که برخی از دانشمندان از علوم اسلامی و قرآن وحدیث استفاده کرده اند، 12 میلیارد سال از آفرینش هستی می گذرد که تقریبا حداقل در فیزیک نوین این نظریه را قبول کرده اند و معتقدند که...

در مورد واژه آخرالزمان سه اصطلاح با کار می برند:

1-اولین اصطلاح مربوط به پیدایش و آفرینش هستی است که ما امروز با آن روبه رو هستیم .حدوداً دوازده میلیارد سال برای این زمان در نظر گرفته اند و در فیزیک جدید که هاوکینگ مدعی ابتکار و ابداع این نظریه است معتقد است که حدوداً 13 الی 14 میلیارد سال از آفرینش هستی می گذرد. 

با توجه به این تاریخ، آخر الزمان شامل کل دوره ای می شود که انسان در آن پیدا شده، یعنی حضرت آدم هم در زمانی آفریده شده که به اصطلاح باید بگوییم در دوره آخر الزمان. در برخی از احادیث هم پیامبر (صلی الله علیه و آله) به این نکته اشاره فرمودند که: « من در آخر الزمان آمده ام به این معنی که اگر عمر هستی را از صبح تا شب حساب کنید این قدر-یعنی دو انگشت- مانده به غروب به دنیا آمدم یعنی درست در آخرین لحظه هستی زمانی که خیلی به قیامت نمانده است.»

این اصطلاح ،اصطلاح عامی است و در برخی از احادیث به کار برده می شود و مورد نظر ما نیست.

2-دومین اصطلاح برای آخر الزمان اصطلاحی است که از زمان بعثت پیامبر شروع می شود و معتقدند پیامبر اسلام حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)، پیامبر آخر الزمان است و از زمان بعثت ایشان تا شروع قیامت را دوره آخر الزمان نامیده اند.

این هم مورد نظر ما نیست.جاهایی این اصطلاح را به کار می برند، مربوط به بحث ما نمی شود.

3-سومین اصطلاح به دوره غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اطلاق می شود. دوره ای است که امام معصوم (علیه السلام) غایب شده اند و با توجه به ویژگی ها و علائمی که گفته شده در صورت تحقق این علائم و این علل و اسباب ،ایشان ظهور خواهند کرد و عدل و داد را در سراسر هستی حاکم خواهند کرد بعد از آنکه ظلم و ستم همه جا را فرا گرفته باشد.

آخر الزمانی که ما می گوییم این آخر الزمان است یعنی دوره غیبت امام معصوم(علیه السلام) که مسلما فرق خواهد داشت با اصطلاح پایان تاریخ که غربی ها به کار می برند، با اصطلاح عهد جدید که مسیحی ها به کار می برند، با اصطلاح پایان عهد که باز مسیحی ها به کار می برند.

یعنی این کلمه معادل ندارد.شما نباید آخر الزمان به معنای سوم را با پایان تاریخ یا عهد جدید یا پایان تاریخ و عهد اشتباه بگیرید.

پس منظور ما از آخر الزمان در این اصطلاح، دوره غیبت امام دوازدهم و ظهور ایشان است.این معنای آخر الزمان هست.مقطع خاصی که امام دوازدهم شیعیان در این مقطع غایب بودند و انشاء الله ظهور خواهند کرد و عدالت را گسترش خواهند داد.

دومین اصطلاح، سرزمین است.خب منظور ما از سرزمین چیست؟

این نکته را هم باید عرض کنم که علمای اسلام و در تمدن اسلامی، علمی داشتند به نام علم مسالک و ممالک که ترجمه امروزیش می شود جغرافیا . به جغرافیای در اصطلاح تمدن اسلامی مسالک و ممالک گفته می شده است..یک علم مستقلی بود که وظیفه ای را که امروز علم جغرافیا به عهده دارد ، علم مسالک و ممالک به عهده داشت.

کتابهای زیادی در این زمینه نوشته شده مثل : 

ممالک و مسالک استخری؛

مسالک و ممالک ابن خردادبه؛

صورة الرض ابن حوقل؛

احسن التقاسیم مجلسی و خیلی کتابهای دیگر که اگر الان هم اگر بخوانید می تواند اطلاعات زیادی را در اختیار شما قرار دهد.

این علمی که به مسالک و ممالک معروف بود معیار ها و شاخص های خاصی برای تقسیم سرزمین ها داشت.

امروزه کشور های مختلف را بر اساس مرزهای سیاسی تقسیم می کنند .مثلا ایران ،عراق،افغانستان مرزهاش بر اساس معیار های سیاسی تقسیم شده و جغرافیای سیاسی هم عهده دار تبیین این موضوع است.اما در قدیم معیار ها و شاخصه های دیگری برای تقسیم سرزمین ها به کار می بردند که من به بعضی از این ها اشاره می کنم.

1-نژاد، معیار تقسم سرزمین ها

مثلا یکی از معیار های تقسیم ،نژاد بود. سرزمین ها را بر اساس نژاد تقسیم می کردند.

مثال:سرزمین عرب به غرب زاگرس تا شمال آفریقا اطلاق می شد.وقتی می گفتند سرزمین عرب منظورشان غرب سلسله کوه زاگرس بود.

سرزمین عجم به شرق زاگرس اطلاق می شد.تا همین اواخر هم از اصطلاح عراق عرب و عراق عجم که استفاده می شد بر اساس همین نژاد بود.عراق عرب که امروز ما عراق می نامیم و عراق عجم همین اراک و استان مرکزی بود که در قدیم به آن عراق عجم می گفتند.

این یکی از معیارهای تقسیم سرزمین نژاد بود.سرزمین عرب،سرزمین عجم،سرزمین ترک ،سرزمین خزر، سرزمین ... سرزمین های فارس مثلا سرزمین های دیگر که اصطلاحات خاصی ،سرزمین بربز.این یک معیار که کم هم ازش استفاده نمی شد.

2-عناصر طبیعی، معیار تقسم سرزمین ها

معیار دوم تقسیم سرزمین ها بر اساس عناصر طبیعی بود.از اصطلاح ماوراء النهر ،بین النهرین ،زیاد استفاده می شد.بین النهرین به سرزمین عراق اطلاق می شد.که بین دو نهر دجله و فرات بود.ماوراء النهر به ماوراء رودخانه جیحون، اطلاق می شد.مثلا از اصطلاحات دیگر مثل اصطلاح جزیره ،جزیره(نه بین النهرین) که به شمال عراق اطلاق می شد به خاطر این بود که آن منطقه بین دو رودخانه بزرگ قرار گرفته بود، شمال عراق به مرکزیّت موسل را می گفتند جزیره.بر اساس معیار های طبیعی این سرزمین را تقسیم می کردند.

پس بعضی وقتها برای تقسیم بندی و نشان دادن سرزمین ها از عناصر طبیعی استفاده می کردند.

3-فرهنگ و زبان، دین، سیاست معیار تقسم سرزمین ها

گاهی از عنصر فرهنگ و زبان ،گاهی از عنصر دین و گاهی هم از عنصر سیاست. استفاده می کردند مثلا می گفتند سرزمین غزنوی ها،سرزمین سامانیان،سرزمین ساسانیان،سرزمین هخامنشیان که قبل از اسلام بود.این شاخص ها متفاوت بودند.

علت اینکه روی این بحث تاکید می کنم این است که احادیث ما در همچین فضایی صادر شده است وقتی که امام (علیه السلام)حدیثی به مخاطبش می فرماید باید توجه داشته باشیم این کلمه و این اصطلاح در چه زمانی و به چه معنایی به کار برده شده است.

مثال:پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) نامه ای نوشتند به خسرو پرویز عنوانش این است که «الی عظیم فارس»«نامه ای از سوی محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) الی عظیم فارس.»اینجا فارس به معنای نژاد نیست. فارس به معنای سرزمین ایران است که در آن زمان شامل ایران امروز ،قسمتهای بزرگی از عراق حتی سوریه، قسمتهایی از ترکیه ،آذربایجان ، ارمنستان حتی تا نزدیکی های گرجستان و از این طرف شامل افغانستان و قسمتهایی از پاکستان و ترکمنستان و تاجیکستان می شد.

وقتی پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) می فرمایند «الی عظیم فارس» اینجا بحث ، بحث نژاد نیست در آن دوره به آن سرزمینی که خسرو پرویز حکومت می کرد سرزمین فارس اطلاق می شد.یک معیاری بود در تقسیم.

پس وقتی که گفته می شود که اگر علم در ثریا هم باشد فرزندان فارس به آن دست خواهند یافت، منظور ساکنین این سرزمین است شامل ترک و فارس و عرب و لر و بلوچ و هر کسی که در این سرزمین زندگی می کند.

چون اینجا فارس به معنای نژاد نیست به معنای سرزمین است.

یا مثلا وقتی در اصطلاح می گویند که امام (علیه السلام) مثلا می فرمایند« به سرزمین مغرب»، باید برویم ببینیم که آنجا در آن دوره غرب به کجا اطلاق می شده یا وقتی می فرمایند که در سرزمین مثلا «اصحابنا القمییین» در اصطلاح احادیث ما از این زیاد استفاده شده است.آیا «اصحابنا القمییین» فقط شامل قمی ها می شود؟ نه.شما بروید احادیث را ببینید، می بینید در آن دوره به تمام شهرهایی که تحت نفود فرهنگ قمیّ بودند، قمی می گفتند. هرچند که اصلا قم را از اول تا آخر عمرش ندیده باشد.

این را عرض کردم که بدانید معیارها و شاخص هایی که در آن زمان استفاده می شد برای تقسیم سرزمین ها با معیارها و شاخص های امروزی ما فرق می کند .اگر در حدیث دیدید سرزمین فارس،خیال نکنید فقط استان فارس است، اگر در حدیث دیدید آذربایجان، تصور نکنید فقط آذربایجان شرقی است، یا اگر در احادیث از اصطلاح خراسان به کار بردند باید برویم ببینیم در آن دوره خراسان را به چه معنا به کار می بردند.

سرزمین یمن:

مثلا سرزمین یمن خیلی تغییر پیدا نکرده است.همان جنوب شبهه جزیره عربستان را یمن می گویند.

در احادیث وقتی از علائم صحبت می شود و گفته می شود یمن؛ یمن منظور همین عربستان است که هم از نظر نژاد با عرب حجاز و اطراف آن فرق می کنند ، هم از نظر مذهب از همان اول اینها شیعه بودند.گرایشهای شیعی داشتند حالا یا شیعه زیدی بودند یا شیعه اسماعیلی .به هر حال از نظر مذهبی نزدیکترین فرقه ، نزدیکترین افراد به امامیه بودند و معمولا گرایش های شیعی داشتند .نژادشان هم با نژاد اینها فرق داشته است در علائم الظهور هم خیلی تاکید شده به خروج یمانی.

یکی از علائم قطعیه در برخی از احادیث، خروج یمانی از این سرزمین است.این حوادثی هم که تازگی ها در آنجا اتفاق می افتد می تواند راهنمای خوبی باشد برای پیگیری علائم دیگر.

مراد از جزیره:

سرزمین دیگری که در احادیث خیلی به آن تاکید شده (من اینها را فقط عنوانهایشان را می گویم که به بحث اصلی مان برسیم)جزیره است.

جزیره عرض کردم به شمال عراق اطلاق می شود و امروز تقریبا می شود گفت کردستان عراق همان سرزمین جزیره است. در علائم الظهور به ورود اخوان الترک به ورود برادران ترک در این سرزمین خیلی تاکید شده یعنی از نشانه های ظهور ورود برادران ترک در این سرزمین است که انشاء الله توجه داشته باشید ببینید این برادران ترک کی آنجا وارد می شوند؟ تقریبا از علائم مهم هست از علائم قطعیه نیست ولی از علائم مهم است و جالب هم این است که که حالا آنطوری که من گشتم تقریبا در مورد هیچ نژادی از اصطلاح برادران استفاده نشده است. حالا چرا اینجا در چند حدیث امام (علیه السلام) می فرماید: وقتی که برادران ترک وارد جزیره شدند جزیره یعنی شمال عراق ،منتظر ظهور قائم باشید حالا برادران ترک چه کسانی هستند؟ شما انشا الله پیدا کنید.

سرزمین خراسان:

یکی از سرزمین های دیگری که خیلی نقش دارد در بحث مهدویت، خراسان هست.

خراسانی که در احادیث آمده منطقه ای را شامل می شود که امروزه در ایران به سه استان تقسیم شده علاوه بر استان خراسان رضوی خراسان شمالی خراسان جنوبی شامل قسمتهای بزرگی از افغانستان ترکمنستان و حتی ازبکستان هم می شود . 

خراسان سه شهر مهم داشته است.یکی از آنها نیشابور بوده.دیگری هرات و یکی دیگر مرو که از این سه شهر فقط نیشابور در ایران هست.هرات در افغانستان و مرو هم در ترکمنستان واقع شده است.خراسان سرزمین بزرگی بوده و حکومتهای بزرگی هم از آنجا برخاسته اند.مهمترین علائمی که در این سرزمین بروز خواهد کرد خروج سید خراسانی است و پرچمهای سیاه که بارها در تاریخ بدان اشاره شده است.

سرزمین شام:

سرزمین دیگر که شام هست که امروزه می توانیمبرش بگوییم منظور از شام کشور سوریه،اردن،لبنان و حتی گاهی شامل فلسطین و شمال عراق هم می شود.

این سرزمین هم نقش زیادی در بحث علائم ظهور دارد، به خصوص خروج سفیانی که از علائم حتمیه می باشد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۳ ، ۰۰:۲۹
خادم گمنام

رواج آوازخوانی و موسیقی در آخرالزّمان

دوشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۹:۴۷ ب.ظ

رواج آوازخوانی و موسیقیهای گوناگون میان مسلمانان از نشانه های نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) است.
عبدالله پسر عبّاس گفت که با رسول خدا(صلّى الله علیه وآله وسلّم) حج گزاردیم، واپسین حجّ وی. پس، حلقۀ در کعبه را گرفت و به ما رو کرد و فرمود: آیا شما را از نشانه های «ساعت» آگاه نکنم؟ و در آن روز، سلمان از همۀ مردم به او نزدیکتر بود، گفت: بله ای فرستادۀ خدا. فرمود:


... هنگام آن نشانه ها، کنیزانِ آوازخوان و ابزارهای موسیقی آشکار می شوند
... و طبلک میان باریک و ابزارهای موسیقی را نیکو، و فرمان دادن
به کارهای پسندیده و بازداشتن از کارهای زشت را ناخوش می دارند...(1).


بدان که بی گمان، مراد از «ساعت»، در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، همان زمان قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.
از عِمْران پسر حُصَیْن نقل شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه وسلّم) فرمود:


در این گروه از مردم (مسلمانان)، فروبرده شدن، زشت گردیدن
و سنگباران شدنی خواهند بود. مردی از مسلمانان گفت: ای
فرستادۀ خدا، آنها کی خواهند بود؟ فرمود: هنگامی که کنیزانِ آوازخوان
و ابزارهای موسیقی پدیدار و مستی آوران نوشیده شوند(2).


بی گمان، مردم، بویژه مسلمانان، برای بیرون رفتن از دین و بدکارگی، در آخرالزّمان دچار گرفتاریهای سخت گوناگوناگون می شوند، و در این روایت به سه تایِ از آنها اشاره شده است: پس، نخستین خَسْف می باشد، و آن، فرورفتن چیزی در زمین یا فروکردن چیزی در آن است، و دومین مَسْخ می باشد، و آن، زشت کردن آفرینش انسان و دگرگون کردن آن از گونۀ طبیعی اش به دیگر گونه هاست، و سومین قَذْف می باشد، و آن، پرتاب کردن سنگ از آسمان در پیِ درخشش بزرگ ستاره ای دنباله دار است.
از ابو مالک اَشْعَری روایت شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه وسلّم) فرمود:


بی گمان، مردمانی از گروه مردم من (مسلمانان) مستی آور را می نوشند،
در حالی که بر آن نام دیگری می نهند، و بر سر آنان، با ابزارهای موسیقی
و زنانِ آوازخوان، نواخته می شود؛ خداوند ایشان را در زمین فرو می برد،
و برخی از آنان را بوزینگان و خوکان می گرداند(3).


چنان که می بینید، امروزه همۀ نافرمانیها و گناهانی که پیامبر(صلّی الله علیه وآله) از آنها در حدیثهای یادشده خبر داده است، میان مسلمانان پدیدار شده اند، و از خدای متعالی می خواهیم که در قیام امام مهدی(علیه السّلام) و بهسازی کارهای جهان شتاب ورزد.
شایان یادآوری است که بی گمان، از آیات قرآنی و روایات اسلامی بسیاری حرام بودن پدیدآوردن آواز و موسیقی و گوش کردن آن دو بر مردان و زنان بهره گرفته می شود، شادکننده یا اندوه آور باشند، و نیز از آن دو، حرام بودن خرید و فروش و کرایه دادن و کرایه گرفتن مرد و زن آوازخوان و ساختن گونه های ابزارهای موسیقی و خرید و فروش و کرایه دادن و کرایه گرفتن آنها دانسته می شود، و بی گمان، روایات اسلامی بسیاری در بارۀ بازداشتن از آوازخوانی و موسیقی و بیان آسیبهای آن دو آمده اند، و ما در اینجا به یادآوری برخی از آنها بسنده می کنیم.
از ابو اُمامَه نقل شده است که پیامبر(صلّى الله علیه وسلّم) فرمود:


بی گمان، خدای عزیز و جلیل من را برای راهنمایی و مهربانی بر جهانیان
برانگیخت، و من را به نابودکردن ابزارهای موسیقی و ابزارهای دمیدنیِ
نوازندگی، بتها، صلیبها و کارهای دوران نادانی فرمان داد...(4).


در اینجا شایسته است اشاره شود که نی و بوق از ابزارهای دمیدنی موسیقی اند، و بر کسی پوشیده نیست که هر گاه بوق برای آشکار و آگاه کردن به کار رود، حرام نمی باشد.
سَکونی از ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) روایت کرده است که رسول خدا(صلّى الله علیه وآله) فرمود:


شما را از رقصیدن، ابزار دمیدنیِ نواختن، طبلکهای میان باریک
و طبلهای یک رویه بازمی دارم(5).


از  پسر مسعود نقل شده است [که رسول خدا(صلّى الله علیه وآله) فرمود)](6):


از شنیدن ابزارهای موسیقی و آوازخوانی بپرهیزید؛ زیرا بی گمان، آن دو
دورویی را در دل می رویانند، چنان که آب گیاه تازه را می رویاند(7).


از روایات اسلامی چنین برمی آید که آوازه خوانی و موسیقی افزون بر دورویی، یاد خدا را از دلها می برند، شرم و ناموس پرستی را می زدایند و ناداری می آورند. برخی بررسیها و آزموده ها نیز نشان می دهند که موسیقیهای ساختگی اثرهای زیانباری بر تن و روان انسانها می گذارند و اندیشه را در راههای نادرست سیر می دهند، ولی گوش دادن به آواهای برخاسته از طبیعت پیرامون انسان، مانند چهچه بلبلان، شرشر باران و آبشارها، صدای گذر آب در جویبارها و وزش باد بر شاخۀ درختان، مایۀ تندرستی، آرامش روان، افزایش خرد و پیشرفت اندیشۀ انسانها می باشد(8).
------------------------------------------------------
1. تفسیر القمّیّ، ج 2، ص 82- 279، سورۀ محمّد-صلّی الله علیه وآله- (ترجمۀ نویسنده).
2. سنن الترمذیّ، ج 4، ص 1- 90، کتاب فتن، ب 38، ح 2219 (ترجمۀ نویسنده).
3. سنن ابن ماجة، ج 2، ص 1333، کتاب فتن، ب 22، ح 4020 (ترجمۀ نویسنده).
4. مسند أبی داود الطیالسیّ، ج 2، ص 454، ح 1230 (ترجمۀ نویسنده).
5. فروع الکافی، ج 6، ص 439، کتاب أشربه، ب 36، ح 7 (ترجمۀ نویسنده).
6. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
7. کنز العمّال، ج 8، جزء 15، ص 96، ح 40660، با نقل از: أمالی ابن صَصْری (ترجمۀ نویسنده).
8 . بهره گرفته شده از: برخی منابع.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۳ ، ۲۱:۴۷
خادم گمنام

جهان در آستانه ظهور

جمعه, ۹ خرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۳۳ ق.ظ

با نام و یاد هستی بخش هستی آفرین

در بخش قبل عبارت ها و توصیفهایی برای شما روشن شد و پاسخ داده شد و حال خواننده محترم با لفظ برخی گفته ها آشنایی بیشتری دارد برای مثال منظور از کلمه سرزمین و یا مثلا خراسان و شام را بهتر و مفهومی تر درک مینماید .

در این گزیده ابتدایی ترین مبحث شروع جنگ های آخرالزمان و قیام مولا و سرورمان مهدی موعود تشریح میشود .این مقاله هم خوانی برخی مسائل روز و در حال وقوع را برسی و تحلیل مینماید. باشد که تلنگری باشد بر قلبهای تاریک که به خود ایند و در پی شناخت امام خود بیشتر کوشیده و پرده تاریک گناهان را با آب زلال معرفت شستشو دهند.

از انجایی که میدانید در هنگام ظهور حضرت هیچ حکومتی پا برجا نیست و تمام حکومتهای موجود دنیا چه اسلامی و چه غیر اسلامی به نابودی کشیده شده است و این ادعا را نفی مینماید که برخی حکومت خود را پرچم دار و در راستای قیام مهدی میدانند توجه شما را به بخش اول این مبحث جلب مینماییم :

انطباق عجیب تحولات و رخدادهای کنونی خاورمیانه و جهان، با نشانه ها و وقایع آستانه ظهور، خصوصا در طی دهه گذشته، هر شیعه منتظری را ناخواسته بر آن می دارد که به کنکاش و جستجوی بیشتر در این زمینه بپردازد تا به میزان صحت این انطباق ها پی ببرد.

همزمان، بشارت های بزرگان نیز بر آتش این اشتیاق می افزاید و موجب می شود تا فرد منتظر با دقت و اشتیاق زائدالوصف به دنبال بررسی نشانه های ظهور برآید که خواه، ناخواه در صورت یقین به صحت این انطباق ها و نزدیکی ظهور، برای زمینه سازی بیشتر ظهور و استقبال از آن واقعه مبارک، فرد منتظر به اصلاح خود و جامعه مبادرت می ورزد که میزان آن بستگی به میزان صداقت و همت افراد دارد. 

بدون اصلاح گری و خودسازی و تلاش برای ساختن جامعه، پیگیری وقایع ظهور نوعی تفنن و سرگرمی محسوب می شود که نه تنها فایده چندانی برای فرد و جامعه ندارد که می تواند آثار سوئی نیز در پی داشته باشد.

البته گاه این اصلاح و خودسازی در یک فرد، به صورت فرو نرفتن بیشتر در منجلاب گناه و فساد و تباهی که از خصوصیات برجسته و مهم آخرالزمان و عصر ظهور است، ظاهر می شود که این اثر مثبت نیز در جای خود، مسئله مهمی محسوب می شود.

به بیان دیگر بررسی حوادث و نشانه های ظهور در صورتی به حال فرد و جامعه اثرگذار و مفید است که منجر به حرکت به سوی قواعد ظهور شود، یعنی فرد پس از یقین به این همانی تحولات جاری، به سمت اصلاح خود و جامعه و تقویت ایمان و باورهای دینی و مبارزه صحیح با مظاهر بی دینی در جامعه و تلاش برای تحقق اهداف و آرمان های انقلاب و اسلام بپردازد که به جرات می توان گفت افرادی که با صداقت به بررسی تحولات و حوادث ظهور می پردازند، اهداف فوق را در درجات مختلف درک کرده و به سمت قواعد ظهور پیش خواهند رفت. 

بعد از گذر از این مقدمه مهم که توجه به آن بسیار ضروری است، به موضوع اصلی مقاله برمی گردیم، تحولات چندماهه کشورهای خاورمیانه و ازجمله کشور سوریه، همه نگاه ها را به خود جلب کرده است، تجمع تمام نیروهای اهریمنی بر روی سوریه و به میدان آوردن تمام نیروها و امکانات سیاسی، فکری، بین المللی و ایجاد جنگ روانی عظیم و زمینه سازی برای مداخله نظامی، تحریک همسایگان سوریه، تجهیز گروه های مسلح و حمایت همه جانبه از آنها و براه انداختن جنگ رسانه ای با انواع دروغ و فریب و ... علیه سوریه نشان از آغاز مرحله ای جدید در تحولات شام و سوریه دارد که با توجه با تحقق بسیاری از نشانه های ظهور، می توان گفت مرحله جدید می تواند آخرین مرحله قبل از خروج سفیانی یا مرحله زمینه سازی برای خروج این عنصر مزدور در منطقه باشد که در تحولات عصر ظهور طی روایات بسیاری مورد اشاره قرار گرفته است. 

چرخش عجیب ترکیه بر ضد سوریه، افزایش مداخلات عربستان و قطر و دیگر کشورهای عربی در اوضاع سوریه و لبنان، مواضع و تحرکات قابل تامل اردن در قبال سوریه، هماهنگی کامل اروپا و آمریکا برای ایجاد ناامنی و به سقوط کشاندن حکومت سوریه و بالاگرفتن موج اعتراضات داخلی در این کشور نشان می دهد که احتمالاً تحولات بزرگ و غیرمنتظره ای در این منطقه حساس رخ خواهد داد که تاثیرات عمیقی بر وقایع پیش روی خاورمیانه دارد.

هر یک از جبهه حق و باطل در تلاش است تا با تسلط بر این منطقه حساس دست بالا را در وقایع تاریخ ساز آتی داشته باشد، آیا تحولات جاری می تواند همان تحولات مورد اشاره روایات در آستانه خروج سفیانی باشد؟ 

تلاش این مقاله بر آن است تا حد ممکن تصویری روشن از تحولات شام قبل از خروج سفیانی و انطباق آن با تحولات جاری را بدست آوریم:

سرزمین شام از دیرباز نقش مهمی در تحولات جامعه اسلامی بازی کرده است، حضور معاویه و یزید و دیگر حکام مکار و خونریز اموی در این منطقه و نقش عمیق آنها در تحولات زمان خود که عمدتاً نقشی منفی بوده است، از دیرباز کفه این سرزمین را در تحولات منطقه سنگین کرده است. در طول تاریخ این منطقه تاثیر مهمی بر سایر بلاد اسلامی داشته است.

در روایات عصر ظهور نیز یکی از مهمترین نقاط اثرگذار بر واقعه شریف ظهور، شام است، شام در لسان روایات شامل سوریه، اردن، لبنان و قسمت هایی از فلسطین و حتی به نقلی برخی از نقاط شمال غربی عراق است، اصلی ترین شورش مقابله کننده با ظهور از این مناطق برمی خیزد که در نظر دارد ضمن مبارزه با موج بیداری و انقلاب اسلامی منطقه ای، جوامع اسلامی را تحت سلطه خود درآورد.

این سرزمین مبدا، معبر و محل تلاقی قیام های بسیاری در عصر ظهور است، جنگ های بزرگی در این سرزمین در عصر ظهور واقع می شود که نشان از اهمیت آن برای طرف های درگیر دارد. 

تحولات شام بعد از خروج سفیانی دارای شفافیت خوبی است و می توان توالی و ترتیب آن را تا حدودی مشخص کرد، اما این سرزمین قبل از خروج سفیانی و در فاصله زمانی متصل به خروج وی نیز شاهد تحولات مهمی خواهد بود که به صورت نامنظم و کمی مبهم در روایات ذکر شده است، با توجه به اهمیت تحولات این مقطع زمانی، یعنی تحولات قبل از خروج سفیانی و احتمال انطباق آن بر تحولات جاری منطقه، این مقاله در تلاش است تا با نگاهی تحلیلی و دقیق به این تحولات مهم پرداخته و انطباق وقایع جاری این سرزمین با روایات عصر ظهور را بررسی نماید: 

روایات شریف برای سرزمین شام قبل از خروج سفیانی تحولات بسیاری را برشمرده اند که با دسته بندی آنها می توان به وقایع زیر اشاره کرد:

1- فتنه ی عمومی در سرزمین های اسلامی که در شام هم وجود دارد.

2- فتنه ی ویژه برای شام، اختلاف شدید، خشکسالی و قطحی به علت محاصره اقتصادی غرب.

3- وجود درگیری میان دو گروه معارض در شام و ایجاد پراکندگی و ضعف در آنها.

4- بلند شدن نداء و صدایی بشارت بخش از جانب شام.

5- وقوع زلزله ای مهیب و کشته شدن افراد زیاد در شام.

6- ورود نیروهای خارجی به شام که شامل نیروهای ایرانی، غربی، مغربی و ترک می باشد.

7- کشته شدن حاکم شام.

8- درگیری ابقع، اصهب و سفیانی در شام که منجر به قدرت یابی سفیانی می شود. 

فتنه عمومی در سرزمین های اسلامی که در شام هم وجود دارد.

روایات عصر ظهور، جوی متلاطم و متشنج را در اکثر کشورهای اسلامی در آستانه ظهور به تصویر می کشند که البته این تلاطم و اختلافات، جزء لاینفک هر تغییر و انقلابی است، چون عده ای که مخالف تغییر و انقلاب هستند و منافع و موجودیت خود را در خطر می بینند، تلاش می کنند تا به هر وسیله ممکن، حتی با جنایات هولناک جلوی انقلاب را بگیرند.

هرچند مبداء زمانی و فاصله مشخصی برای این فتنه ها و اختلافات تا ظهور ذکر نشده است اما آنچه مسلم است این فتنه ها و اختلافات که مدتی قبل از ظهور در جوامع انسانی و خصوصا در خاورمیانه به عنوان مکان جغرافیایی ظهور وجود دارد، در سال های منتهی به ظهور تشدید می شود و در سال ظهور به اوج خود می رسد:

فتنه تیر و تاری پدید آید و آنگاه فتنه به دنبال فتنه برپا شود تا مردی از اهل بیت(ع) من به نام مهدی(ع) خارج شود، اگر او را درک کردی با او باش تا از هدایت یافتگان باشی.

الحاوی للفتاوی، ج 2، ص138 

مردم شرق و غرب به اختلاف می گرایند، اهل قبله(مسلمانان) نیز دچار اختلاف می شوند، مردم از ناامنی به شدت رنج می برند و این چنین روزگار سپری می شود تا منادی آسمانی ندا دهد ....

غیبت نعمانی، ص 132، ملاحم و الفتن، ص 114 

...و آن سالی است که در تمام سرزمین عرب اختلافات روی می دهد.

بحار الانوار، ج‏52، ص 222 

آنگاه که در عراق اضطراب های شدید سلب آرامش نمود و اختلافات شام را فراگرفت و اهل یمن بر سر حکومت درگیر شدند...

الزام الناصب، ص 204 

شما را به مهدی(عج) بشارت می دهم، هنگامی که اختلاف شدید در میان مردم پدید آید و زلزله های سختی واقع شود، او قیام می کند.

غیبت شیخ طوسی، ص 111، ملاحم و الفتن، ص 134 

قائم قیام نمی کند مگر پس از وحشت شدید، زلزله ها و فتنه های فراگیری که بر مردم چیره شود و طاعونی پیش از آن شایع شود و شمشیر برنده ای در میان عرب پدید آید و اختلاف در میان مردم افتد....

غیبت نعمانی، ص 123، بشارت الاسلام، ص 92 

ای جابر قائم ظهور نمی کند مگر هنگامی که شهرها را فتنه و آشوب فراگرفته باشد، و مردم راه فرار بجویند ولی راهی پیدا نکنند.

مهدی موعود(ترجمه بحارالانوار)، ص 1055 

حرکت عمومی مردمی بر ضد حاکمان مستبد و طاغوتی نیز که می توان از آن به یک بیداری اسلامی و انقلاب مقدس نام برد، در روایات متعددی مورد اشاره قرار گرفته است که در آستانه ظهور رخ می دهد، مانند روایتی که می فرماید، ظهور در هنگام انقلاب ها و قیام های مردمی خواهد بود:

ابوسعید خدری از رسول معظم روایت کرده که فرمود: شما را بشارت می دهم که مهدی(ع) در موقع اختلاف و انقلاب امت من ظهور خواهد کرد.

فتنه ها و آشوب های آخرالزمان، (ملاحم و الفتن)، باب 18، ص 155 

آن (ظهور) هنگامی است که زمامداران ستمگر شما که سیاست مسلمانان را بلد نبودند، از بین بروند.

الزام الناصب، ص 213 

به طور مسلم، این اختلاف و درگیری که می توان از آن به فتنه های آستانه ظهور نام برد، در سرزمین شام که از مهمترین بلاد مسلمین است نیز روی خواهد داد، همچنانکه برخی از روایات صراحتاً به این موضوع اشاره کرده اند:

مژده پیروزی را از سمت دمشق می شنوید... و شورشیان روم پیش می آیند و در رمله مستقر می شوند، پس اولین جایی که از غرب (غرب بلاد اسلامی) خراب می شود، سرزمین شام است.

غیبت شیخ طوسی، 269، غیبت نعمانی، 279/67 

وقتی که از کشمکش و اختلافات داخلی شام اطلاع یافتید باید از شام گریخت، زیرا آشوب و جنگ در آنجاست.

مهدی موعود(ترجمه بحارالانوار )، ص 1055 

در آن سال اختلاقات بسیاری در هر زمین از ناحیه غرب روی می دهد نخستین جائی که خراب می شود شام است...

مهدی موعود(ترجمه بحارالانوار)، ص 987 

با دیدن سه علامت منتظر آمدن مهدی باشید. وی عرض کرد: یا امیرالمومنین آنها چیستند؟ فرمود: اول اختلافی که در بین اهل شام پدید می آید، و آمدن پرچم های سیاه از خراسان و وحشتی در ماه رمضان.

غیبه نعمانی، ص 133؛ بحارالانوار، ج 52، ص 229؛ منتخب الاثر، ص 220 

سعید بن مسیب می گوید: در شام فتنه ای خواهد بود که از هر ناحیه ای آن را برطرف می کنند. از ناحیه دیگری سربلند می کند و آن فتنه انتها ندارد تا اینکه منادی از آسمان ندا می کند که امیر شما فلان خواهد بود.

فتنه ها و آشوب های آخرالزمان(ملاحم و الفتن)،باب 76، ص 29 

وقتی که در سرزمین شام بلوایی را مشاهده نمودی، پس مرگ است و مردن، تا آنکه غربیان به تحرک آمده و روانه سرزمین های عربی گردند. که حوادثی بین آنان رخ خواهد داد.

الملاحم و الفتن ص 107.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۳۳
خادم گمنام