آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

اللهم عجل لولیک الفرج

آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

اللهم عجل لولیک الفرج

آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

این وبلاگ برای ارائۀ پیشگوییهای گوناگون در بارۀ نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام) و رویدادهای آخرالزّمان است که بیشتر آنها برگرفته از کتابهای زرتشتیان، یهودیان، مسیحیان و مسلمانان، به ویژه آیات قرآن کریم و روایات اسلامی می باشند، و خوانندگان گرامی را از رویدادهایِ پیشِ رویِ جهان آگاه می سازند.

بایگانی

ماه صفرماه آغاز نشانه ها

شنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۰۵ ق.ظ

در روایات آخرالزمان ازماه صفر به عنوان آغاز نشانه های ظهور حضرت یاد شده به طوری که اراده خداوند متعال برای ظهور از این ماه یاد شده درحالی که آغاز نابودی بنی عباس ،اختلاف مردم و صاحبان پرچم های سه گانه شام وحرکات ترک ها و رومی ها وهرج و مرج در عالم از این ماه می باشد در این مقاله سعی شده که به بررسی روایات ماه صفر درآخرالزمان بپردازیم البته روایت ضعیف هم داردکه نوعی تعاضد روایی آن راحل می کند.

عزیزانی که روایتی یا مطلبی درباره این ماه یافتند برای ما بفرستند.

 

ستاره دنباله داردرماه صفر

ابن مسعود قال تکون علامه فی صفر ویبتدأ نجم له ذناب.(۱)

یکی از مهمترین ظهور ستاره های دنباله داری که در روایات اخرالزمان آمده است ستاره دنباله داری است که بعد ازآن بنی عباس آخرالزمان از بین خواهد رفت . که برای نمونه به یکی از این روایات اشاره داریم:

                              

امام باقر(علیه السلام) نیز فرموده است:

… آشکار می شود اَکیَس (زیرکتر) با گروهی که به آنان اهمّیّت  داده نمی شود، دلهایشان چون پاره های آهن است، موهایشان تا شانه هایشان بوده، برای ایشان دلسوزی و بخششی بر دشمنانشان نیست، نامهایشان کنیه ها و قبیله هایشان آبادیهاست و بر ایشان لباسهایی مانند رنگِ شبِ تاریک است. اکیس این گروه را به سوی آل عبّاس رهبری می کند و دولت آنان را فراهم می سازد. پس بزرگان آن زمان را می کشند تا جایی که آن بزرگان از دست این گروه به بیابان فرار می کنند) فرار به بیابان کنایه از شدّت گرفتاری بزرگان آن زمان است.(همواره دولتشان بر قرار است تا آنکه ستارۀ دنباله دار پدیدار شود و میانشان با یکدیگر اختلاف افتد.(۲)

إنما نجم الآیات نجم ینقلب فی الآفاق فی صفر(۳)

 

همانا ستاره نشانه ها(که می توان گفت که همان ستاره ای که آغاز نشانه های ظهور است)همان ستاره ای که در آفاق حرکت وگردش خودرا در صفریا در ربیعین یادر رجب آغاز می کنددر این هنگام حرکت می کند خاقان ( فرمانروای ترکها یا چین) با ترکهاپشت سر آنها روم حرکت می کند با پرچمهای برافراشته و صلیبها.

 

شنیده شدن صوتی درماه صفر

عن النبی صلى الله علیه وسلم قال (تکون آیه فی شهر رمضان ثم تظهر عصابه فی شوال ثم تکون معمعه فی ذی القعده ثم یسلب الحاج فی ذی الحجه ثم تنتهک المحارم فی المحرم ثم یکون صوت فی صفر ثم تنازع القبائل فی شهری ربیع ثم العجب کل العجب بین جمادی ورجب(۴)

از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده که فرمود: سر و صدائی در ماه رمضان به پا می شود که شخص خواب را بیدار می کند و شخص بیدار را می ترساند، بعد از آن گروهی در ماه شوال ظاهر می شوند، و در ماه ذی قعده جنگ و جدالی خواهند شد، در ماه ذی حجه حجاج را غارت میکنند در ماه محرم هتک حرمت هائی میشود، در ماه صفر صدائی بوجود میاید و قبیله ها در ماه ربیع به نزاع می پردازند. و العجب کل العجب‏بین جمادی و رجب.

                              

اختلاف ۴نفردرماه صفر درمکه ، سفیانی و اصهب درشام و مردی مصری که جبار است.

یختلف الناس فی صفر ویفترق الناس على أربعه نفر رجل بمکه العائذ ورجلین بالشام أحدهما السفیانی والآخر من ولد الحکم أزرق أصهب ورجل من أهل مصر جبار فذلک أربعه. (۵)

یختلف الناس فی صفر ویفترقون على أربعه نفر رجل بمکه العائذ ورجلین بالشام أحدهما السفیانی والآخر من ولد الحکم أزرق أصهب ورجل من أهل مصر جبار فذلک أربعه فیغضب رجل من کنده فیخرج إلى الذین بالشام فیأتی الجیش إلى مصر فیقتل ذلک الجبار ویفت مصر فت البعره ثم یبعث إلى الذی بمکه.(۶)

مردم در صفر اختلاف پیدا می کنند و به چهار نفر می گرایند؛مردی در مکّه: پناهنده، و دو مرد در شام: یکی از آن دو سفیانی و دیگری از فرزندان حَکَم که چشم آبی و سرخ وسفید یا کک و مکی یا همان پیسی مانند(البته به معنای شیر هم آمده) است و مردی ازاهل مصر که زورگوست؛ پس اینها چهارتایند. پس خشمگین می شودمردی از کِندَه و می شورد به سوی کسانی که در شام اند و سپاه را به مصر می آورد، در نتیجه آن جبّار کشته می شود و مصر چون پهن شتر می پاشد. سپس لشکرکشی می کندبه سوی کسی که در مکّه است.

 

جنگ صفر تا صفراول آغازظهورمهدی(عج)

إذا أراد الله أن یظهر آل محمد، بدأ الحرب من صفر إلی صفر، وذلک أوان خروج المهدی علیه السلام(۷)

هنگامی که خداوند بخواهد آل محمد را ظاهر کند جنگ از صفر تا صفر آغاز می شودو این ابتدای خروج مهدی است.

و قال: من کتاب عبدالله بن بشار رضیع الحسین علیه‏السلام اذا أراد الله ان یظهر آل محمد بدا الحرب من صفر الی صفر، و ذلک او ان خروج المهدی علیه‏السلام.(۸)

«هر گاه خداوند اراده کند که قائم آل محمد صلی الله علیه و اله و سلم را ظاهر کند، ابتداء  جنگ شود از صفر تا صفر و این أوان خروج مهدی است».

 

رسوایی وامرعظیمی درماه صفر

عن أبی بصیر عن أبی عبد الله (علیه السلام) قال سألته عن رجب، قال: (ذلک شهر کانت الجاهلیه تعظمه وکانوا یسمونه الشهر الأصم، قلت شعبان، قال: تشعبت فیه الأمور، قلت رمضان، قال: شهر الله تعالی وفیه ینادی باسم صاحبکم واسم أبیه، قلت شوال، قال: فیه یشول أمر القوم، قلت فذو القعده، قال: یقعدون فیه، قلت فذو الحجه، قال: ذاک شهر الدم، قلت فالمحرم، قال: یحرم فیه الحلال و یحل فیه الحرام، قلت صفر وربیع، قال: فیها خزی فظیع وأمر عظیم، قلت جمادی، قال: فیها الفتح من أولها إلی آخرها).

ابوحمزه ثمالی روایت کرده که گفت: از حضرت امام باقر علیه السلام شنیدم می فرمود: وقتی که از کشمکش و اختلافات داخلی شام اطلاع یافتید باید از شام گریخت، زیرا آشوب و جنگ در آنجاست عرض کردم: به کدام شهر فرار کنیم؟ فرمود: به مکه زیرا مکه در آنروز امن ترین شهرهاست که مردم از هر سو به انجا پناهنده می شوند. عرضکردم: کوفه چطور؟ فرمود: مردم در کوفه چه ها خواهند دید؟ مردان بسیار در آنجا کشته می شوند، مگر یک نفر شامی که سالم می ماند. ولی وای بر کسانیکه در اطراف کوفه باشند چه سختیها به انها می رسد، مردان و زنان در آنجا اسیر می شوند، آسوده ترین مردم کسانی هستند که در آن موقع از نهر فرات عبور کنند و کسانیکه اصلا در آنجا حاضر نباشند.

عرض کردم: ساکنین سواد کوفه را چطور می بینید؟ حضرت با دست مبارک اشاره کردند که خطری بانها نمی رسد. سپس فرمود: بیرون رفتن از آنجا بهتر از توقف در آنجاست. عرض کردم: این واقعه چقدر طور می کشد؟ فرمود: در یک لحظه از روز. عرض کردم: کسانی که اسیر و گرفتار می شوند چه حالی دارند؟ فرمود: باکی نخواهند داشت. زیرا بزودی مردمی که نزد اهل کوفه ارزشی ندارند آنها را نجات می دهند، و بجای دیگر نمی برند. هم در آن کتاب از ابوبصیر نقل کرده که گفت: از حضرت صادق علیه السلام پرسیدم ماه رجب، چا ماهی بوده است؟ فرمود: ماه رجب را مردم عهد جاهلیت بزرگ می داشتند و آنرا شهر اصم می نامیدند. سپس سایر ماهها را حضرت بدین گونه شرح داد. در ماه شعبان کارها از هم جدا شد، ماه رمضان ماه خداست، در آن ماه است که صاحب شما را بنام خود و پدرش صدا میزنند. در ماه شوال کار دشمنان ما بالا میگیرد، و در ذی العقده می نشینند ماه ذی الحجه ماه خون است که مسلمانان قربانی می کنند، و محرم ماهی است که در آن حلال حرام و حرام حلال میگردد، و در ماه صفر و بیع خواری و رسوائی و امر عظیمی روی می دهد و جمادی ماهی است که از اول تا آخر پیروزی است.

روح الله رستمیان -قم-صفر۱۴۳۳

پی نوشتها

۱-الفتن ص۶۰خطی ح۶۲۷

۲-الفتن، ص ۱۳۴، جزء ۳، ح ۵۵۲

۳-الفتن  ۱۳۴ -البته درملاحم والفتن ۴۴باب ۶۲ سید بن طاووس هم به این مضمونی آمده است

۴-ملاحم والفتن باب۶۶

۵-الفتن ۱۷۳

۶-الفتن۱۷۴

۷-معجم الاحادیث المهدی ج۳ح۷۵۶

۸-اثباه الهداءح۷۴۲-الزام الناصب ج۲ص۱۲۵

۹-کتاب مهدی موعود صفحه ۱۰۵۶

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۰۵
خادم گمنام

سیستان در آخرالزّمان

چهارشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۱۱ ق.ظ

جغرافیای سیستان
سِیسْتان سرزمینی پهناور در جنوب خراسان و شمال بَلُوچِستان است، و اکنون بیشتر آن در افغانستان و بخشی از آن در شمال پاکستان و شرق ایران جای دارد، و مرکز آن شهر زَرَنْج بوده است(1).
ویران شدن سیستان
در کتاب ابو حُذَیْفَه از مُقاتِل نقل شده است که وی گفت: پس از مرگ ضَحّاک، در کتابهای نگه داری شده نزدش، در بارۀ سخن خدای عزیز و جلیل: «و هیچ آبادی ای نیست، مگر آنکه ما آن را پیش از روز قیامت نابود یا گرفتار می کنیم، گرفتاریِ سختی، و آن، در کتاب (لوح محفوظ) نوشته شده بود»(2)، خوانده ام:

... ویرانی سیستان از بادها، شنها و مارهایی است...(3).

بدان که بی گمان، مراد از «روز قیامت» در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، همان روز قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.
چنین می نماید که مراد از «مارهایی» در این حدیث، همان سنگهای آسمانی ای باشند که در پیِ درخش بزرگ ستاره ای دنباله دار در ماه رمضان سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، بر برخی سرزمینها پرتاب می شوند، و می تواند مقصود از آنها، همان موشکها و بمبهایی باشند که در جنگها شلّیک می شوند.
احمد پسر اَعْثَم کوفی، تاریخ نویس شیعی، از امام علی(کرّم الله وجهه) نقل کرده است:

... امّا سیستان پس بی گمان، [در آنجا](4) گروهی می باشند که قرآن می خوانند،
در حالی که از گلوهایشان درنمی گذرد، از دین اسلام بیرون می روند، همان
گونه که تیر از کمان بیرون می رود. سپس در آخرالزّمان بر آنجا شن چیره
می شود و آنجا را بر همۀ کسانی که در آن می باشند، ویران می کند...(5).

شایان یادآوری است، هرچند سیستان هر ساله با یک دوره بادهای موسمی 120 روزه (از پایانه های خرداد تا پایانه های مهر) رو به روست که توفانهای شن را در پی دارند، در سالهای کنونی، در پیِ بروز خشکسالی در این سرزمین و بی آبیِ دریاچۀ هامون، مدّت و شتاب وزش این بادها رو به فزونی نهاده و پدیده توفان شن افزایشی چشمگیر یافته و ویرانیها و زیانهای مالی و زیست محیطی فراوانی بر جای گذاشته است که برای نمونه می توان به توفان شنی که اکنون (۱8 خرداد ۱۳۹۴) در این بخش در حال وزیدن است، اشاره کرد.
ابو عبدالله فقیه هَمَدانی در کتاب البُلْدان گفته است: بی گمان، ابو موسی اشعری نقل کرده است که وی از علی پسر ابو طالب(علیه السّلام) از آسوده ترین شهرها و بهترین جایگاهها هنگام فرودآمدن آشوبها و آشکارشدن شمشیر پرسید؟ فرمود:

آسوده ترین جایگاهها در آن روز سرزمین کوهستان می باشد. پس هر گاه خراسان
آشفته شد، میان گرگانیها و تبرستانیها جنگ درگرفت و سیستان ویران شد،
آسوده ترین جایگاهها شهر قم است؛ آن سرزمینی می باشد که بیرون می آیند از

آنجا یاوران بهترینِ مردمان از سوی پدر و مادر و پدر بزرگ و مادر بزرگ و عمو و عمّه...(6).

«سرزمین کوهستان» که به آن «عراق عَجَم» نیز گفته می شود، بخشهایی گسترده و کوهستانی از کشور ایران است که شهرهایی بسیار از ایران، مانند سنندج، کرمانشاه، خرّم آباد، همدان، اراک، اسفهان، کاشان، قم، ساوه، تهران، کرج، قزوین و زنجان، را در بر می گیرد، و خراسان سرزمینی پهناور در آسیای میانه است که از شمال شرقی ایران آغاز و تا مرزهای غربی چین و هند کشیده می شود، و اکنون بیشتر افقانستان، ترکمنستان، ازبکستان و تاجیکستان و بخشهایی از ایران و قرقیزستان را در بر می گیرد، و گرگان سرزمینی میان تبرستان و خراسان بود که اکنون استان گلستان را در خود جای داده است، و تبرستان سرزمینی میان گرگان و جیلان بود که اکنون استان مازندران در شمال کشور ایران را در بر می گیرد(7).
گفتنی است، در این حدیث مراد از «بهترینِ مردمان از سوی پدر و مادر...»، همان امام مهدی(علیه السّلام) می باشد.
-------------------------------------------------------  
1. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
2. قرآن کریم، سورۀ اسراء، آیۀ 58 (ترجمۀ نویسنده).
3. البدء و التاریخ، جزء 4، ص 3- 102، ف 13 (ترجمۀ نویسنده).
4. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
5. الفتوح، جزء 2، ص 80- 78 (ترجمۀ نویسنده).
6. بحار الأنوار، ج 57، ص 217، ب 36، ح 47، با نقل از: تاریخ قم، ترجمۀ نویسنده (گفتنی است، این روایت در البلدان چاپی یافت شده نزد ما با دگرگونی ای در برخی واژه ها و گزاره ها یافت می شود، و آنچه ما نقل کرده ایم نیکوتر و کاملتر است).
7. بهره گرفته شده از: برخی منابع.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۴ ، ۰۱:۱۱
خادم گمنام

روم در آخرالزّمان (ویرایش شده)

چهارشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۳:۴۶ ق.ظ

«روم»، در بسیاری از روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان، اگر مقصود از آن ملّتها باشد، همان اروپاییان و بسیاری از امریکاییان و استرالیاییها می باشند که از فرزندان رومیان اند، و اگر مقصود از آن سرزمینها باشد، همان سرزمینهای اروپاست(1).
1. سخن نویسنده.


چیرگی شمار رومیان بر دیگر گروهها

مُسْتَوْرِد قریشی گفته است که شنیدم رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) می فرماید:

ساعت (زمان قیام قائم) بر پا می شود، در حالی که رومیان بیشترین مردمان اند(1).

بدان که بی گمان، مراد از «ساعت»، در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، همان زمان قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.
از این حدیث بهره گرفته می شود که بی گمان، شمار رومیان پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام) بر شمار دیگر مردمان از ترکها، عربها، بربرها، کردها، فارسها، روسها، هندیان و دیگران افزون می شود.
1. الفتن، ص 331، جزء 6، ح 1247 (ترجمۀ نویسنده).


رومیان سختگیرترین مردم بر مسلمانان
مستورد گفته است که شنیدم رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) می فرماید:

سختگیرترین مردم بر شما (مسلمانان) رومیها می باشند،
و بی گمان، نابودی آنان با ساعت (زمان قیام قائم) خواهد بود(1).

1. المسند، ج 6، ص 296، ح 18045 (ترجمۀ نویسنده).


ویران شدن کناره های دریای روم
امام علی پسر ابو طالب(علیهما السّلام)، در بیان نشانه های ظهور قائم(علیه السّلام)، فرمود:

... هنگامی که ... کناره های روم را شکافتن(1) ویران کند...(2).

بی گمان، امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) در این روایت از پدیدآمدن شکافهایی بزرگ و شیارهایی گسترده در برخی بخشهای ساحلی پیرامون دریای مدیترانه خبر داده است، و بنا بر آنچه هویداست، این رویداد شگفت از پیامدهای زلزله ای سخت می باشد که در ماه رمضان سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) روی می دهد و بخشهای بسیاری از اروپا، ترکیه، سوریه، عراق، لبنان، اسرائیل، مصر و دیگر سرزمینها را ویران می کند.
 بی گمان، نُوسْتْرْاَدَمُوس، پیشگو و ستاره شناس مشهور فرانسوی، از احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان بهره گرفته و به روی دادن زمین لرزه هایِ پیاپی ای که مایۀ غرق شدن برخی شهرهای کناره ای ترکیه و اروپا می شوند، و به یورش نیروهای خزر و ترک بر ایران و یورش نیروهای قیسی و بربر بر مصر و سوریه در فصل بهار، اشاره کرده است:

برای چندین شب زمین خواهد لرزید.
در بهار دو تلاشِ پی در پی انجام می گیرد.
کورِنْتوس و اِفِسُوس در دو دریا شناور می شوند.
جنگ در دو نبرد دلیرانه پایدار خواهد ماند(3).

شایستۀ یادآوری است، کورِنْتوس شهری کهن و بندری در جنوب یونان می باشد که بر خلیج کورنتوس جای دارد، و اِفِسُوس شهری کهن در غرب ترکیه و نزدیک کنارۀ دریای اِژِه جای گرفته است(4)، و چنان که می دانید، گروههای خزر و ترک و قیس و بربر به دلیری در جنگ شناخته شده اند.
1. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از إلزام الناصب، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «البزح» یافت می شود که به «البذح» اصلاح و ترجمه گردید.
2. إلزام الناصب، ج ۲، ص 183، خطبۀ بیان 2 (ترجمۀ نویسنده).
3. نوشتارهای نوسترادموس به زبان فرانسوی و برگردان آن به زبان انگلیسی، سانتوری 2، رباعی 52 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).
4. بهره گرفته شده از: برخی منابع.

 

آشکارکردن جنگ افزار از سوی فرنگیها
اَرْطَـاَه پسر مُنْذِر گفته است: به ما رسیده است که بی گمان، «ناثِ» پیامبری بود، و او روزگار دراز را یاد کرد ...؛ پس، ویژگی سده های گذشته و آنچه در بارۀ آنها بود را بیان کرد تا به واپسین سده ها (آخرالزّمان) رسید و گفت:

... قریشیها سازش خود را رها می کنند و مصر جلویِ پرداختی مردم به دولت را
می گیرد و فرنگیها ابزارهای جنگی خود را آشکار می کنند و بر سرزمین یمن
مردی از فرزندان قحطان فرمانروا می گردد که منصور نامیده می شود...(1).

در این روایت، مراد از «قریشیها» همان عربها، و مقصود از «فرنگیها» همان اروپاییان، به ویژه فرانسویها، می باشند، و پیشگیری از پرداختیِ مردم مصر به دولت در پیِ کشته شدن فرمانروای بسیارزورگوی آنجا هنگام یورش بربرهای مغربی بر این سرزمین روی خواهد داد، و بنا بر آنچه هویداست، بی گمان، مردی از فرزندان قحطان که منصور نامیده می شود، همان عبدربّه منصور هادی رئیس جمهوری کنونی یمن است.
1. الفتن، ص 9- 477، جزء 10، ح 1496 (ترجمۀ نویسنده).

 

هم پیمانی و ناسازگاری میان رومیان و ترکها
از برخی روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان برمی آید که بی گمان، رومیان و ترکان، در آغاز کار، برای کارزار با مسلمان، به ویژه ایرانیان، عراقیها و سوریها، هم پیمان می شوند، ولی در پایان، برای افزودن سودها و برآورده کردن آزمندیها، ناسازگاری می کنند.
از عَمّار پسر یاسِر نقل شده است که گفت:

بی گمان، دولت خاندان پیامبر شما در آخرالزّمان خواهد بود، و برای آن دولت نشانه هایی اند.
 پس، هر گاه [آن زمان را](1) ببینید، بر زمین بچسبید و [دستهایتان را](2) نگه دارید تا آنکه
نشانه های آن دولت بیایند. هنگامی که رومیان و ترکان بر شما بشورانند، و لشکرها بسیج
 شوند، و پادشاه شما که داراییها را می اندوزد، بمیرد، و پس از او، مردی ناتوان(3) پادشاه
شود که شش ماه(4) پس از پیمان بسته شدن با وی بر کنار می گردد، و نابودی زمامداری
آنان از همان جایی می آید که پدیدار شد، و ترکها و رومیان با هم ناسازگاری می کنند،
و جنگها در زمین فراوان می شوند...(5).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه عمّار صحابی پسر یاسر آن را به وی نسبت نداده است.
شایان یادآوری است، فرمان دادن به خانه نشینی و آرامش پیش از آشکارشدن برخی نشانه های قیام امام مهدی(علیه السّلام)، به ویژه شورش سفیانی، از آن چیزهایی است که مؤمنان را از رفتن درون آشوبها پرهیز می دهد، و ایشان را به گوشه گیری از آنها راهنمایی می کند.
بدان که بی گمان، مقصود از «ترکها» در بسیاری از احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان، همان ترکهای ترکیه اند.
از روایت عمّار و دیگر احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان بهره گرفته می شود که بی گمان، دولتهای روم و ترک، مانند امریکا، فرانسه و ترکیه، نیروهایی از ترکان و خزرها را با فرماندهی شَرُوسِی در قَفْقاز جنوبی بسیج می کنند، و آنان را در ماه رمضان سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) بر ایران می شورانند، و سپس سوی عراق می فرستند، و سرانجام، همۀ این یورشگران در آنجا نابود می شوند. بنا بر این، نبرد این گروه شورشی از جنگهای نیابتی است.
پادشاهی که داراییها را می اندوزد و می میرد، همان عبدالله مالدار دومین پادشاهان سه گانۀ بنی عبّاسی است که در آخرالزّمان بر بخشی از سرزمینهای مشرق زمین چیره می شوند، و مرد ناتوانی که جانشین وی می شود و پس از گذشتن شش ماه از زمامداری اش بر کنار می گردد، همان واپسین پادشاهان سه گانۀ بنی عبّاس در آخرالزّمان است.
سخن پیامبر(صلّی الله علیه و آله): «نابودی زمامداری آنان از همان جایی می آید که پدیدار شد» به رازی بزرگ اشاره می کند، و آن این است که بی گمان، هم پیدایش و هم نابودی زمامداری بنی عبّاس در آخرالزّمان، از روم خواهد بود.
1. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
2. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
3. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «صحیح» -تندرست- یافت می شود که سازگار با آنچه در دو روایت همانند این روایت که در کتاب الفتن آمده اند، به «ضعیف» اصلاح و ترجمه گردید.
4. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «سنین» -سالها- یافت می شود، همچنان که در دو روایت همانند این روایت که در کتاب الفتن آمده اند، «سنتین» -دو سال- یافت می شود، و  ما سازگار با درون مایۀ برخی احادیث، آن را به «ستّة أشهر» اصلاح و ترجمه کرده ایم، و خداوند داناتر است.
5. الغیبة، توسی، ص 4-463، ف 7، ح 479 (ترجمۀ نویسنده).


ناسازگاری میان سپاهیان روم
امام علی پسر ابو طالب(علیهما السّلام)، در بیان نشانه های ظهور قائم(علیه السّلام)، فرمود:

... هنگامی که ... میان سپاهیان روم ناسازگاری روی دهد،
و آنچه پنهان شده بود، آشکار شود...(1).

بی گمان، مقصود از «سپاهیان روم» در این حدیث، همان سازمان پیمان اتلانتیک شمالی است که در آوریل 1949 پدید آورده و «ناتو» نامیده شد، و اکنون (آوریل 2009) شمار هم پیمانانش به 28 دولت می رسد، و آنها ایالتهای به هم پیوستۀ امریکا و کانادا و بسیاری از دولتهای اروپایی و ترکیه می باشند.
1. إلزام الناصب، ج ۲، ص 4-183، خطبۀ بیان 2 (ترجمۀ نویسنده).

 

سست شدن توانایی رومیان
امام علی پسر ابو طالب(علیهما السّلام)، در بیان نشانه های قیام قائم(علیه السّلام)، فرمود:

آگاه باشید، ای وای بر بصره از آنچه(1) فرود می آید در آنجا از طاعون و آشوبها که برخی
در پیِ دیگری می آیند... آگاه باشید، ای وای بر بغداد از ری، از مرگ، کشتار و ترسی که
زیندگان عراق را فرا می گیرند، هنگامی که میان ایشان شمشیر فرود آید. پس، آن اندازه
 که خدا بخواهد، کشته می شوند. و نشانۀ آن، هنگامی است که توانایی رومیان سست
شود و عربها چیره گردند، و مردم، مانند جنبش مورچگان، سوی آشوبها بخیزند. پس،
در آن هنگام، عجمها (پارسیان) بر عربها (عراقیها) می شورند و بصره را می گیرند...(2).

بی گمان، امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) در این روایت از روی دادن برخی آشوبها و جنگهای پیاپی و فراگیرشدن برخی بیماریهای واگیر میان مسلمانان در بخشی از سرزمینهای اسلامی خبر داده است، و چنان که می بینید، امروزه بی گمان، جایگاه و توانایی دولتهای اروپا و امریکا رو به سستی و فروریزی است، و جایگاه و توانایی برخی دولتها و گروههای عربی رو به فزونی و پیشرفت است، به گونه ای که هر چه می خواهند، انجام می دهند، و گمانی نیست در اینکه پس از چیره شدن اصهب مروانی و پیروانش، از بر جای ماندگان حزب بعث و گروه داعش، بر عراق، ایرانیان بر این کشور یورش می برند و شهر راهبردی بصره را می گیرند.
بدان که بی گمان، «عَجَم» نامی است برای همۀ مردمان ناعرب، ولی چه بسیار عجم به کار می رود و با چیزی که همراه سخن است، دانسته می شود که مقصود از آن همان پارسیان یا ایرانیان اند، چنان که در این حدیث آمده است.
1. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از إلزام الناصب، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «و ما» یافت می شود که به «ممّا» اصلاح و ترجمه گردید.
2. إلزام الناصب، ج 2، ص 158، خطبۀ بیان 1 (ترجمۀ نویسنده).


تنگنای رومیان بر شامیها
از روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان بهره گرفته می شود که بی گمان، در سال ظهور امام مهدی‏(علیه السّلام)، هنگام برپایی دولت اصهب مروانی در سرزمینهای جزیره و عراق، دولت ایران عراق را در تنگنای اقتصادی می افکند و از رسیدن داراییها و خوراکیها به زیندگان آنجا پیشگیری می کند، و نیز هنگام برپایی دولت سفیانی در سرزمینهای شام، دولتهای اروپا و امریکا این سرزمینها را در تنگنای اقتصادی می افکنند و از رسیدن داراییها و خوراکیها به زیندگان آنجا جلوگیری می کنند.
از جابِر پسر عبدالله نقل شده است که حُذَیْفَه گفته است:

نزدیک است برای زیندگان عراق درهم (پولی) و پیمانه ای (خوراکی ای) گردآوری نشود؛
عجمها (پارسیان) ایشان را از آن باز می دارند، و نزدیک است برای زیندگان شام دینار (پولی)
و پیمانه ای (خوراکی ای) گردآوری نشود؛ رومیها (غربیها) ایشان را از آن باز می دارند(1).

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه حُذَیْفَه صحابی پسر یَمان آن را به وی نسبت نداده است.
شام سرزمینی پهناور در خاورمیانه و جنوب غربیِ آسیا بر کنارۀ شرقی دریای مدیترانه است، و فلسطین، اردن، لبنان و بیشتر سوریۀ کنونی را در بر می گیرد(2).
1. الفتن، ص 463، جزء 10، ح 1442 (ترجمۀ نویسنده).
2. بهره گرفته شده از: برخی منابع.


رفتن رومیان درون شام و چیرگیشان بر آنجا
از برخی خبرهای بیانگر رویدادهای آخرالزّمان هویدا می شود که بی گمان، رومیها، پیش از آنکه سپاه قیسیان و بربرهای مغربی به مصر برسد و پیش از آنکه سپاه سفیانی بر دمشق چیره شود، درون سرزمینهای شام می روند، و چند ماهی بر بخشهایی از آنجاها، به ویژه درازای کناره های شام میان اَنْتاکِیَه تا عَرِیش، چیره می شوند.
امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در بیان رویدادهایی که پیش از قیام قائم(علیه السّلام) خواهند بود، فرمود:

... چیره شدن رومیان بر شام...(1).

عبدالرحمان پسر سلمان گفته است:

پادشاهی از پادشاهان روم بر همۀ شام، مگر دِمَشْق و عَمَّان،
چیره می شود و سپس در هم می شکند...(2).

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه عبدالرحمان شامی تابعی پسر سلمان آن را به وی نسبت نداده است.
چنان که می دانید، بی گمان، دمشق اکنون پایتخت سوریه، و عمّان اکنون پایتخت اردن می باشد، و سفیانی بر این دو شهر و پیرامونشان چیره می شود.
مَکْحُول گفته است:

بی گمان، رومیها، چهل صبح، شام را می شکافند، در حالی که
چیزی از آنجا جلوگیرشان نمی شود، مگر دمشق و بلندیهای بَلْقاء(3).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه مکحول دمشقی تابعی آن را به وی نسبت نداده است.
بَلْقاء اکنون استانی در غرب کشور اردن و در همسایگی اسرائیل است، و مرکز آن شهر سَلْط می باشد، و مراد از «بلندیهای بَلْقاء» همان رشته کوههایی اند که میان رودخانۀ زَرْقا در شمال و رودخانۀ مُوجِب در جنوب کشیده می شوند(4).
بنابر روایتی از وَلِید پسر مُسْلِم، بی گمان، آمدن ترکها و رومیان به سرزمینهای عربها در پیِ گردش ستاره ای دنباله دار در کرانه های آسمان از صفر تا رجب سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) خواهد بود.
ولید گفته است:

... بی گمان، ستاره ای که از نشانه هاست، ستاره ای می باشد که در صفر و دو ربیع
یا در رجب در کرانه های آسمان می گردد، و در آن هنگام، خاقان با ترکها می رود،
و در پیِ او رومیان اند که با پرچمها و صلیبها آشکار می شوند...(5).

«خاقان» واژه ای ترکی است که در گذشته لقب پادشاه ترکان بود، و بی گمان، در این حدیث، مراد از «خاقان» همان پادشاه کشور ترکیه است که نیروهای ترکش از مرزهای جنوب شرقی این کشور می گذرند و درون بخشی از سرزمینهای جزیره که در شمال و شرق کشور سوریه جای دارد، می روند، و مقصود از «رومیها»، نیروهایی مسیحی اند که از اروپا و امریکا و استرالیا به رمله در شمال فلسطین و حمص در میانه و عمقِ حلب در شمال سوریه می آیند.
از روایت عمّار و دیگر احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان بهره گرفته می شود که بی گمان، در سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) ترکهای ترکیه برای پیشگیری از پیشروی سپاهیان سفیانی سوی شمال سوریه، درون بخشی از سرزمینهای جزیره که در شمال و شرق کشور سوریه جای دارد، می روند، و رومیان برای پاسداری از اسرائیل، به ویژه بیت المقدس، در برابر یورش قیسیان و بربرهای مغربی و یورش سپاهیان سفیانی به رملۀ فلسطین می آیند.
از عَمّار پسر یاسِر نقل شده است که گفت:

بی گمان، دولت خاندان پیامبر شما در آخرالزّمان خواهد بود، و برای آن دولت نشانه هایی اند.
... سه تن در شام پدیدار می شوند که همۀ آنان خواستار زمامداری اند: مردی ابقع، مردی
اصهب و مردی از خاندان ابو سفیان که میان کلبیها برمی شورد، و مردم را در دمشق در
تنگنا می اندازد(6)، و مغربیها(7) سوی مصر می روند. پس هر گاه ایشان درون آنجا بروند،
همان، نشانۀ [شورش](8) سفیانی است، و پیش از آن، کسی که به خاندان
محمّد(علیهم السّلام) فرا می خواند، برمی شورد، و ترکان در جزیره(9)
فرود می آیند، و رومیان در فلسطین فرود می آیند...(10).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه عمّار صحابی پسر یاسر آن را به وی نسبت نداده است.
«مردی ابقع» همان اَبْقَع فِهْرِی، رهبر قیسیان و بربرهای مغربی است که در آغازه های سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) رهبری جنبشی را که پیشتر در لیبی آغازیده شده بود، می پذیرد، و در ماه جمادی آخر یا رجب همان سال در آنجا قیام می کند، و سپس سپاهش با فرماندهی اَعْرَج کِنْدِی در مصر فرود می آید، و بر فلسطین، اُردن و سوریه یورش می برد.
«مردی اصهب» همان اَصْهَب مَرْوانِی، رهبر زیندگان جزیره(11) و عراق(12) و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد مَرْوان حِمار در آخرالزّمان است که در ماه صفر سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) رهبری جنبشی را که پیشتر در سرزمینهای جزیره آغازیده شده بود، می پذیرد، و سپس در همان سال بر کشور عراق چیره می شود، و با شَیْصَبانِی هاشمی در کوفه پیمان می بندد، و سپاهش با فرماندهی عَوْف سُلَمِی با ایران می جنگد، و بر سوریه یورش می برد.
«مردی از خاندان ابو سفیان» همان عُثْمان سُفْیانِی پسر عَنْبـَسَه، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخرالزّمان است که در ماه صفر سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) رهبری جنبشی را که پیشتر در شام آغازیده شده بود، می پذیرد، و در ماه رجب همان سال در درۀ خشک قیام می کند، و سپس بر دمشق و بیشتر سرزمینهای شام چیره می شود، و سپاهش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یورش می برد.
«کسی که به خاندان محمّد(علیهم السّلام) فرا می خواند» همان هاشمی خُراسانی، رهبر خراسانیان است که در آغازه های سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) رهبری جنبشی را که پیشتر در استان سِینْ کِیانْگ چین آغازیده شده بود، می پذیرد، و در ماه رجب همان سال، در سَمَرْقنْد قیام می کند، و سپس سپاهش را با فرماندهی شُعَیْب تَمِیمِی پسر صالح به ایران، عراق و شام می آورد.
بی گمان، مراد از «جزیره» در این حدیث، همان بخشی از سرزمینهای جزیره است که در شمال و شرق کشور سوریه جای دارد، و سفیانی، پس از آنکه بنی مروانِ پیرو اصهب را از شام سوی جزیره می راند و در آنجا فرود می آید و با ترکان و رومیان در قرقیسیا نبرد می کند، به دمشق باز می گردد، و سپس سپاهیانش را سوی عراق می فرستد.
1. مناقب آل أبی طالب، ج 2، ص 309 (ترجمۀ نویسنده).
2. الفتن، ص 304، جزء 6، ح 1167 (ترجمۀ نویسنده).
3. الفتن، ص 303، جزء 6، دنبالۀ ح 1166 (ترجمۀ نویسنده).
4. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
5. الفتن، ص 152، جزء 3، دنبالۀ ح 620 (ترجمۀ نویسنده).
 6. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «یحضر» یافت می شود که سازگار با آنچه در روایتی همانند این که در کتاب الفتن آمده است، به «یحصر» اصلاح و ترجمه گردید.
7. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «الغرب» یافت می شود که به «المغرب» اصلاح و ترجمه گردید.
8. میان دو کروشه از افزوده های ما هست که آن را از حدیثی همانند این روایت گرفته ایم که در کتاب عقد الدرر آمده است.
9. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «الحِیْرَة» یافت می شود که به «الجزیرة» اصلاح و ترجمه گردید. گفتنی است، هر چند، بر پایۀ برخی روایات اسلامی، گروهی از ترکها و خزرها با فرماندهی شروسی بر ایران یورش می برند و سوی عراق می روند و در حیره، نزدیک کوفه، فرود می آیند، ولی در اینجا مراد همان فرودآمدن ترکان در بخشی از جزیره هم زمان با فرودآمدن رومیان در رملۀ فلسطین است.
10. الغیبة، توسی، ص 4-463، ف 7، ح 479 (ترجمۀ نویسنده).
11. مراد از «جَزِیْرَه» در اینجا همان بخش شمالی سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات است که از جنوب شرقی ترکیه و شمال و شرق سوریه آغاز می شود و به درون کشور عراق تا تکریت بر کنارۀ باختری دجله و حدیثه بر کنارۀ خاوری فرات کشیده می شود، و مَیّافارِقِین، مارِدِین، شانْلِی اُورْفا، رَقَّه، مَوْصِل، تَکْرِیت و حَدِیثَه از شهرهای آن می باشند (بهره گرفته شده از: برخی منابع).
12. مقصود از «عِراق» در اینجا همان بخش جنوبی سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات و پیرامون آن دو است که از سامرا بر کنارۀ خاوری دجله و هیت بر کنارۀ باختری فرات آغاز می شود و تا پایانۀ آبادان در جنوب غربی ایران و پایانۀ بصره در شمال کویت کشیده می شود، و سامَرا، هِیْت، رَمادِی، فَلُّوجَه، بَغْداد، کَرْبَلا، حِلَّه، کُوفَه، نَجَف، کُوت و بَصْرَه از شهرهای آن می باشند (بهره گرفته شده از: برخی منابع).
از جابِر پسر یزید جُعْفِی نقل شده است که ابو جعفر محمّد باقر پسر علی(علیهما السّلام) فرمود:

ای جابر، به زمین بچسب و دست و پایی مجنبان تا نشانه هایی را که برای تو یاد می کنم،
ببینی، اگر به آنها برسی؛ نخستینشان ناسازگاری بنی عبّاس است، و نمی بینم تو به آن
برسی، ولی پس از من آن را از من بازگو کن، و فریادگری از آسمان بانگ می زند، و بانگ
 پیروزی از سوی دمشق به شما می رسد، و آبادی ای از آبادیهای شام که جابیه نامیده
می شود، فروبرده می شود، و بخشی از سوی راست مسجد دمشق فرو می ریزد،
و شورشیانی که از سوی ترکها برمی شورند، و در پیِ این گروه، آشفتگی روم خواهد
 بود، و به زودی ترکان روی می آورند تا آنکه در جزیره فرود آیند، و به زودی شورشیان روم
روی می آورند تا آنکه در رمله فرود آیند. پس، ای جابر، در آن سال، در هر زمینی از سوی
مغرب ناسازگاری بسیاری می باشد. پس نخستین زمینی که ویران می شود، سرزمین
شام است، سپس در آن هنگام، بر سه پرچم درگیر می شوند: پرچم اصهب، پرچم ابقع
و پرچم سفیانی. پس سفیانی با ابقع رو به رو می شود و کارزار می کنند و سفیانی وی
و پیروانش را می کشد، و سپس اصهب را می کشد، و آن گاه، برایش هدفی جز روی نهادن
سوی عراق نمی باشد، و سپاهش از قرقیسیا می گذرد و در آنجا کارزار می کنند و در آنجا
سد هزار تن از زورگویان کشته می شوند، و سفیانی سپاهی را سوی کوفه می فرستد...(1).

جابِیَه شهری کهن بود که امروزه از میان رفته است و نزدیک شهر نَوی در شمال غربی دشت حَوْران در استان دَرْعا جای دارد، و از آن مگر نشانه هایی پراکنده و تپه ای آتشفشانی که به تلّ الجابیه مشهور می باشد، بر جای نمانده است(2).
در این حدیث بی گمان، مراد از «شورشیانی که از سوی ترکها برمی شورند»، همان نیروهای ترک و خزری می باشند که زیر فرمان شروسی، در ماه رمضان سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، بر ایران یورش می برند، و با نگاه به برخی روایات اسلامی و پیشگوییهای نوسترادموس بهره می گیریم که بی گمان، مقصود از «آشفتگی روم» پس از یورش گروهی شورشی از سوی ترکها، همان درهم آمیختگی و آشفتگی ای است که اروپا دچار آن دو می شود، در پیِ زمین لرزه هایِ پیاپیِ بزرگی که در بخش دریای مدیترانه و پیرامونش روی می دهند و مایۀ در آب فرورفتن برخی شهرهای کناره ای و ویرانی برخی سرزمینهای اروپا و ترکیه و دیگر جاها می شوند.
بی گمان، مقصود از «جزیره» در این روایت همان بخشی از سرزمینهای جزیره است که در شمال و شرق کشور سوریه جای دارد.
رَمْلَه از بزرگترین و کهنترین شهرهای تاریخی فلسطین است که امروزه در استان مرکزی اسرائیل، در 38 کیلومتری شمال غربی قدس، جای دارد(3).
قَرْقِیسِیا -عربی شدۀ کرکیسیوم یونانی- از شهرهای کهن در سرزمینهای میان دو رود در کنار ریزشگاه رود خابور در فرات بود که اکنون تپه هایی باستانی از آن، نزدیک شهر دَیْرُ الزَّوْر بر جای مانده اند، و شهر بُصَیْرَه که در شرق سوریه و نزدیک مرزهای غربی عراق جای دارد، بر آن برپا شده است(4).
1. الغیبة، نعمانی، ص 289، ب 14، ح 67 (ترجمۀ نویسنده).
2. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
3. الموسوعة الحرّة «ویکیبیدیا»، درگاه «الرملة»، با تصرّفی اندک، ترجمۀ نویسنده.
4. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
از جابر جعفی نقل شده است که ابو جعفر -محمّد باقر-(علیه السّلام) می فرمود:

به زمین بچسب [و](1) هرگز دست و پایت را مجنبان تا نشانه هایی را که برای تو یاد می کنم،
در سالی ببینی، و ببینی فریادگری در دمشق بانگ می زند، و فرو برده شدن آبادی ای از
آبادیهایش و فروریختن بخشی از مسجد آنجا را. پس، هر گاه ببینی ترکها از رُها(2) گذشتند،
پس، ترکها روی آورند تا آنکه در جزیره فرود آیند، و رومیها روی آورند تا آنکه در رَمْلَه فرود آیند،
و آن، سالِ ناسازگاری در هر زمینی از سرزمینهای عربهاست، و بی گمان، زیندگانِ شام
 در آن هنگام بر سه پرچم درگیر می شوند: اصهب و ابقع و سفیانی...(3).

رُها از شهرهای کهن در شمال سرزمینهای میان دو رود (دجله و فرات) است که اکنون با نام شانْلِی اُورْفا شناخته می شود، و مرکز استانی با همین نام در جنوب شرقی ترکیه و نزدیک مرزهای شمالی سوریه می باشد(4).
1. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
2. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از التفسیر، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «جازوها» یافت می شود که به «جازوا الرُّها» اصلاح و ترجمه گردید.
3. التفسیر، عیّاشی، ج 1، ص 3-162، ح 222، سورۀ بقره (ترجمۀ نویسنده).
4. بهره گرفته شده از: برخی منابع.


درگیری میان مغربیها با رومیان در اسکندریّه
بنا بر آنچه از روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان آشکار می شود بی گمان، نیروهای قیسی و بربر مغربی پس از یورش بر کشور مصر، با نیروهای رومی پاسداری کننده از فرمانروای مصر در اسکندریّه کارزار و از آنجا بیرونشان می کنند.
نَجِیب پسر سَرِی گفته است:

عبدالرحمان با مغربیها برمی شورد، در حالی که بی گمان، رومیها بر اسکندریّه
چیره شده اند. پس، ایشان در آنجا می باشند و آنان (مغربیها) با ایشان (رومیان)
کارزار می کنند و در هم می شکنندشان و از آنجا دورشان می کنند(1).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه نَجِیب تابعی پسر سَرِی آن را به وی نسبت نداده است.
بنا بر آنچه هویداست، بی گمان، مراد از «عبدالرحمان» در اینجا همان اعرج کندی فرمانده سپاه قیسیان و بربرهای مغربی در لیبی است که ابقع فهری آنان را رهبری می کند.
اسکندریّه شهری بندری است که بر کنارۀ دریای مدیترانه جای دارد، و دومین شهر بزرگ کشور مصر پس از قاهره می باشد، و در گذشته پایتخت آن کشور بوده است(2).
عُقْبَه جُهَنِی پسر عامِر گفته است:

هر گاه مغربیها برشورند، رومیان با مغربیها درگیر می شوند(3).
پس در آن هنگام، اسکندریّه، مصر و کنارۀ شام ویران می شوند(4).

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه عُقْبَه جُهَنِی صحابی پسر عامِر آن را به وی نسبت نداده است.
بر کسی پوشیده نیست که مراد از «مصر» در این حدیث و همانندهایش تنها سرزمین مصر است، نه کشور کنونی مصر که شهر اسکندریّه را نیز در بر می گیرد.
1. الفتن، ص 185، جزء 4، ح 755 (ترجمۀ نویسنده).
2. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
3. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الفتن، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «خلفت الروم علی المغرب» یافت می شود که به «خالفت الروم أهل المغرب» اصلاح و ترجمه گردید.
4. الفتن، ص 184، جزء 4، ح 753 (ترجمۀ نویسنده).


دو نبرد خونین میان رومیان و مسلمانان در فلسطین
از احادیث اسلامی بهره گرفته می شود که از سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) تا سال قیامش میان رومیان و مسلمانان در سرزمینهای شام درگیریهایی روی می دهند که سخت ترین آنها دو تا می باشند:
نختستین: «نبرد خونین کوچک»، و آن جنگی است که در سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) در سرزمین فلسطین، میان عربها و بربرهای مسلمان با رومیان پاسداری کنندۀ کشور اسرائیل، روی می دهد.
دومین: «نبرد خونین بزرگ»، و آن جنگی است که در سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) در چراگاه عَکّا در فلسطین، میان امام و یاران مؤمنش با رومیان و هم پیمانانشان، هنگام گشودن کشور اسرائیل و آزادکردن بیت المقدس، روی می دهد، و این، همان جنگی است که یهودیها و مسیحیان آن را نبرد آرْمَگِدُون می نامند.
کعب الأحبار گفته است:

... هر گاه آشوب را در سرزمینهای شام ببینی، مرگ است و مردن،
و بَنِی اَصْفَر (رومیان) جنبش می کنند و سوی سرزمینهای عربها
می آیند؛ پس میان آنان (رومیها و عربها) نبردهایی خواهند بود(1).

حذیفه گفت: ... گفتم: بنی اصفر چه کسانی اند ای رسول خدا؟ فرمود: رومیان...(2)، و نویسنده می گوید: عربها رومیان را «بَنِی اَصْفَر» -پسران مرد زرد- می نامیدند؛ زیرا آنان چنین می پنداشتند که پدر نخست رومیها که همان روم است، مردی زردپوست بود(3).
نیز کعب گفته است:

در فلسطین دو درگیرى میان رومیان خواهد بود که یکى از آن دو «چیدن»
نامیده می شود، و دومی «دروکردن»(4).

بنا بر آنچه هویداست بی گمان، «چیدن» در «نبرد خونین کوچک» می باشد، و «دروکردن» در «نبرد خونین بزرگ» خواهد بود.
چنین می نماید که این دو روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشند، اگرچه کعب الأحبار تابعی آن دو را به وی نسبت نداده است.
حَسّان پسر عَطِیَّه گفته است:

رومیان در نبرد خونین کوچک بر دشت اردن و بیت المقدس چیره می شوند(5).

نیز حسّان پسر عطیّه گفته است:

رومیها در دشت عَکّا فرود می آیند، و بر فلسطین، دل اردن و بیت المقدس، مدّت چهل روز، چیره
 می شوند و از گردنۀ اَفِیق نمی گذرند. سپس پیشوای مسلمانان سوی آنان می رود و ایشان
را در چراگاه عکّا گرد می آورد. پس در آنجا کارزار می کنند، به گونه ای که خون به موهای پشت
 پاهای اسبان می رسد. خداوند آنان را در هم می شکند، و مسلمانان ایشان را می کشند،
مگر گروهی که به کوهستان لبنان و سپس به کوهستانی در سرزمین روم می روند(6).

چنین می نماید که این دو حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشند، اگرچه حسّان شامی تابعی پسر عطیّه آن دو را به وی نسبت نداده است.
عَکّا از بزرگترین و کهنترین شهرهای تاریخی فلسطین است که امروزه در استان شمالی اسرائیل، بر کنارۀ شرقی دریای مدیترانه جای دارد، و از قدس نزدیک به 181 کیلومتر از شمال غربی آنجا دور می باشد(7).
دشت عکّا در شمال فلسطین  جای دارد، و در تنگنای میان کوه کرمل در جنوب و مرزهای فلسطینی-لبنانی نزدیک راس ناقوره در شمال می باشد(8).
گردنۀ گردنۀ اَفِیق یا گردنۀ فِیق همان گردنه ای است که به زمین پست از سرزمین اردن سرازیر می شود، و از بالای آنجا طبریّه و دریاچه اش آشکار می شود(9).
بر کسی پوشیده نیست که بی گمان، مقصود از «رسیدن خون به موهای پشت پاهای اسبان» در این حدیث، همان فرورفتن چرخهای خودروهای ارتشیِ به کار رونده در آخرالزّمان در خون کشته های نبرد می باشد.
1. التشریف بالمنن، ص 263، فتن سُلَیْلِی، ب 50، ح 382 (ترجمۀ نویسنده).
2. الفتن، ص 300-299، جزء 5، ح 1165 (ترجمۀ نویسنده).
3. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
4. الفتن، ص 336، جزء 6، ح 1261 (ترجمۀ نویسنده).
5. الفتن، ص 345، جزء 6، ح 1296 (ترجمۀ نویسنده).
6. الفتن، ص 303، جزء 6، دنبالۀ ح 1166 (ترجمۀ نویسنده).
7. الموسوعة الحرّة «ویکیبیدیا»، درگاه «عکا»، با حذف و تصرّف (ترجمۀ نویسنده).
8. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
9. معجم البلدان، ج 2، ص 525، درگاه «دیر فیق» (ترجمۀ نویسنده)

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۴ ، ۰۳:۴۶
خادم گمنام

وضعیت زنان در آخرالزمان

دوشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۲۳ ق.ظ

هبوط مسائل اخلاقی و انسانی در زنان

جامعه پیش از ظهور، جامعه‌ای مملوّ از فساد و بی‌بند و‌ باری‌های اخلاقی است، کردارهای حیوانی گروهی انسان‌نما، آن‌چنان فراگیر می‌شود که حالت عادّی به خود می‌گیرد. روایاتی که این وضع اخلاقی پیش از ظهور را بیان نموده‌اند، بسیار زیاد است.

محمّد بن مسلم می‌گوید: به امام باقر(ع) عرض کردم: قائم شما چه وقت ظهور خواهد کرد؟ امام(ع) فرمودند: «آنگاه که مردها خود را شبیه زنان نمایند و زن‌ها شبیه مردان شوند، آنگاه که مردان به مردان اکتفا کنند و زنان به زنان.»

جامعه پیش از ظهور، جامعه‌ای مملوّ از فساد و بی‌بند و‌ باری‌های اخلاقی است، کردارهای حیوانی گروهی انسان‌نما، آن‌چنان فراگیر می‌شود که حالت عادّی به خود می‌گیرد. روایاتی که این وضع اخلاقی پیش از ظهور را بیان نموده‌اند، بسیار زیاد است.
یکی از مسائلی که در حکومت‌های آخرالزّمان مطرح است، بنا بر اخباری که از معصومان(ع) وارد گردیده است، سلطه و نفوذ زنان در امور سیاسی می‌باشد:
امیرمؤمنان(ع) می‌فرماید: «... و آن هنگامی است که زن‌ها مسلّط شوند، کنیزان تسلّط پیدا کنند و کودکان حکومت کنند.»1
«هنگامی که زن‌ها بر تخت سلطنت چیره شوند و بر هر مردی چیره باشند و جز خواسته آنها عملی نگردد.»2
امام صادق(ع) می‌فرمایند: «و زنان را می‌بینی که به‌سان مردان، مجالس (کنفرانس) راه می‌اندازند.»3


وضعیّت اقتصادی زنان درآخرالزّمان
یکی از مهم‌ترین مشکلاتی که بشر در آخرالزّمان با آن سخت دست به گریبان است، مسائل و مشکلات اقتصادی است. نابه‌سامانی عظیم اقتصادی در سرتاسر جهان به وقوع می‌پیوندد و زنان از این واقعه شوم، در امان نخواهند بود؛ بلکه بیشترین ضربه را آنها خواهند خورد.
امام صادق(ع) در بیان نشانه‌های ظهور می‌فرمایند: «بعضی از مردان را می‌بینی که از راه فساد زنان خود ارتزاق می‌کنند.»4
حضرت علی(ع) در بیان نشانه‌های ظهور می‌فرمایند: «زنان در آخرالزّمان به خاطر حرص به دنیا در کسب و کار همسران خود شرکت می‌نمایند.»5


وضعیّت اجتماعی زنان در آخرالزّمان
1. عدم امنیّت برای زنان: از انحرافات خطرناک که جامعه پیش از ظهور به آن گرفتار می‌گردد، بی‌امنیّتی خانوادگی و ناموسی است، این مسئله آن‌چنان فراگیر می‌شود که کمتر کسی می‌تواند یا می‌خواهد از آن جلوگیری نماید.»6
حضرت علی(ع) در این خصوص می‌فرمایند: «سفیانی در حالی که نیزه‌ای در دست دارد، زنی باردار دستگیر می‌نماید و به یکی از یارانش می‌گوید: به او تعدّی نما و او سپس شکم زن را می‌درد و جنینش را بیرون می‌آورد و هیچ کس نمی‌تواند چنین وضعیّت هولناکی را تغییر دهد.»7
2. هبوط مسائل اخلاقی و انسانی در زنان: جامعه پیش از ظهور، جامعه‌ای مملوّ از فساد و بی‌بند و‌ باری‌های
اخلاقی است، کردارهای حیوانی گروهی انسان‌نما، آن‌چنان فراگیر می‌شود که حالت عادّی به خود می‌گیرد. روایاتی که این وضع اخلاقی پیش از ظهور را بیان نموده‌اند، بسیار زیاد است.
محمّد بن مسلم می‌گوید: به امام باقر(ع) عرض کردم: قائم شما چه وقت ظهور خواهد کرد؟ امام(ع) فرمودند: «آنگاه که مردها خود را شبیه زنان نمایند و زن‌ها شبیه مردان شوند، آنگاه که مردان به مردان اکتفا کنند و زنان به زنان.»8
و در حدیثی از امام صادق(ع) است که فرمودند: 
«... در آن زمان زنان را می‌بینی که از بذل خود به کفّار هیچ واهمه‌ای ندارند.»9

امام علی(ع) می‌فرمایند: «ظاهر می‌شود در آخرالزّمان که بدترین زمان‌هاست، زنانی که در عین لباس پوشیدن لخت و عور هستند.»10
3. افزایش زنان بی‌سرپرست: در آخرالزّمان وضعیّت به گونه‌ای است که بر اثر جنگ‌های پی در پی، تعداد مردان کاهش چشمگیری می‌یابد و به همین دلیل، زنان زیادی بی‌سرپرست می‌گردند و به دنبال کسی هستند تا سرپرستی ایشان را به عهده گیرد.
رسول خدا(ص) می‌فرمایند: «قیامت برپا نمی‌شود، مگر اینکه برای پنجاه زن یک سرپرست باشد.»11
و در حدیث دیگری می‌فرمایند: «زمانی فرا رسد که پنجاه زن با یک مرد رو به رو شده، یکی می‌گوید: ای بنده خدا مرا بخر و دیگری می‌گوید به من پناه ده.»12
با مقایسه اخباری که در مورد زن آخرالزّمان به ما رسیده و وضعیّت کنونی زن از حیث اجتماعی و اخلاقی، بین زن امروز و زن آخرالزّمان شباهت بسیاری دیده می‌شود. امّا این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که نمی‌توان فساد اخلاقی را برای تمام زنان تعمیم داد، زیرا در آن زمان، زنان آگاه، عفیف و باایمانی نیز وجود دارند که از اوضاع بد آن زمان متأثّرند. امّا وضع عمومی به شکل دیگری است.13
پی‌نوشت‌ها:
1. کامل سلیمان، روزگار رهایی، ترجمه علی اکبر مهدی‌پور، ج2، ص 761 به نقل از بشار\ الاسلام، صص 41 و 44.
2. محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص 259.
3. همان، ص 257.
4. همان.
5. لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص 428.
6. سیّده ارغوان حیدری، «زن، انتظار، ظهور»، ماهنامه شمیم یاس، سال سوم، ش 8، آبان 1382، ص 8.
7. همان، ص 9. به نقل از مقدّسی شافعی سلمی، عقدالدرر، ص 409.
8. منتخب الاثر، ص 292.
9. بحارالانوار، ج52، صص 257 و 258.
10. منتخب الاثر، ص 426.
11. «زن، انتظار، ظهور»، همان، ص 9، به نقل از احمد بن حنبل، مسند، ج3، ص 120.
12. همان، به نقل از بحارالانوار، ج52، ص 250.
13. همان.

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۰۰:۲۳
خادم گمنام

افزایش گرمای زمین در آخرالزّمان

يكشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۴۹ ق.ظ

از نشانه های نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) گرم شدن زمین و افزایش دمای آن است.
مالک گفته است که شنیدم عَمْرو پسر سعید پسر برادر حسن -شیخی کهن سال از زیندگان یمن- می گفت:

از نشانۀ نزدیک شدن ساعت (زمان قیام قائم) سخت شدن گرمای زمین است(1).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه شیخ راوی آن را به وی نسبت نداده است.
بدان که بی گمان، مراد از «ساعت»، در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، همان زمان قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.
از ابو موسی اَشْعَری نقل شده است که بی گمان، رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

ساعت (زمان قیام قائم) بر پا نمی شود، مگر آنکه ... زمستان خیلی گرم شود...(2).

بنا بر پژوهش بسیاری از کارشناسان بی گمان، گرم شدن زمین و بالارفتن درجۀ گرمای آن در پیِ افزایش گازهای گلخانه ای در هوای فشردۀ پیرامون زمین و جنب و جوشهای بسیار در خورشید به ناخوشیهای سختی می انجامد که زندگی بشر را دچار ترس می کند؛ مانند افزایش سطح آب دریاها با آب شدن کوههای یخ در دو قطب و غرق کردن بخشهای ساحلی، و پیدایش تندبادها، سیلها، خشکیها، آتش سوزیهای بزرگ و شتابان شدن نابودی بیشه زارها و گرسنگیها.
بی گمان، دانشمندان بر اینکه گرمای زمین در 30 سال گدشته پیوسته در حال افزایش است، هم سخن می باشند، و سازمان هواشناسی جهانی خبر داده است که سال 2015 م در میان 136 سال گذشته، یعنی از سال 1980 م، گرمترین خواهد بود.(3)
----------------------------------------------------------
1. السنن الواردة فی الفتن، ص 202، جزء 4، ب 72، ح 430 (ترجمۀ نویسنده).
2. تاریخ مدینة دمشق، ج 21، ص 274 (ترجمۀ نویسنده).
3. بهره گرفته شده از: برخی منابع.

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۴ ، ۰۰:۴۹
خادم گمنام

روایت عجیب عمّار یاسر

شنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۰:۳۷ ب.ظ

در این روایت به بسیاری از رویدادهایی که در ماه رجب سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) روی می دهند، اشاره شده است.
 از عَمّار پسر یاسِر نقل شده است که گفت:

بی گمان، دولت خاندان پیامبر شما در آخرالزّمان خواهد بود، و برای آن دولت
نشانه هایی اند. است. پس هر گاه [آن زمان را](8) ببینید، بر زمین بچسبید
و [دستهایتان را](9) نگه دارید تا آنکه نشانه های آن دولت بیایند. هنگامی که
رومیان و ترکان بر شما بشورانند، و لشکرها بسیج شوند، و پادشاه شما که
داراییها را می اندوزد، بمیرد، و پس از او، مردی ناتوان(10) پادشاه شود که شش
ماه(11) پس از پیمان بسته شدن با وی برکنار می گردد، و نابودی زمامداری آنان
از همان جایی می آید که پدیدار شد، و ترکها و رومیها درگیر می شوند، و در زمین
جنگها فراوان می شوند، و فریادگری از دیوار [مسجد](12) دمشق بانگ می زند:
وای بر زمینیان از بدی ای که بی گمان، نزدیک شده است، و غرب مسجد آنجا
فرو برده می شود، به گونه ای که دیوارش(13) فرو بریزد، و سه تن در شام
پدیدار می شوند که همۀ آنان خواستار زمامداری اند: مردی ابقع (گندم گون)،
مردی اصهب (گلگون) و مردی از خاندان ابو سفیان که میان کلبیها برمی شورد،
و مردم را در دمشق در تنگنا می اندازد(14)، و مغربیها(15) سوی مصر می روند.
پس هر گاه ایشان وارد شدند، همان، نشانۀ [شورش](16) سفیانی است، و پیش
از آن، کسی که به خاندان محمّد(علیهم السّلام) فرا می خواند، برمی شورد،
و ترکان در جزیره(17) و رومیان در فلسطین فرود می آیند، و عبدالله عبدالله را
دنبال می کند(18) تا آنکه سپاهیانشان در قَرْقِیسِیا بر سر رودخانه رو به رو شوند،
و کارزاری بزرگ خواهد بود، و زمامدار مغرب می رود و مردان را می کشد و زنان
را اسیر می کند، سپس میان قیسیان باز می گردد تا آنکه سفیانی در جزیره
فرود آید. پس یمانی پیشی می گیرد و [قیسیان را در اَرِیحا](19) می کشد،
و سفیانی آنچه را فراهم آورده اند، به دست می آورد، و سپس سوی کوفه
می رود و یاورانِ خاندان محمّد(صلّى الله علیه و آله و سلّم) را می کشد،
و مردی از بهترینهایِ آنان(20) را می کشد. سپس مهدی برمی شورد، در
حالی که شعیب پسر صالح پرچمدارش می باشد، و هر گاه ببینید(21) که
بی گمان، کار شامیها به دست پسر ابو سفیان افتاده است، خود را به مکّه
برسانید. در آن هنگام، انسان پاک و برادرش در مکّه در بی کسی کشته
می شوند. پس فریادگری از آسمان بانگ می زند: ای مردم، بی گمان،
فرماندۀ شما آن کس است، و آن، همان مهدی است که زمین را از دادورزی
و برابری پر می کند، چنان که از ستم ورزی و نابرابری پر شده است(22).

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه عمّار صحابی پسر یاسر آن را به وی نسبت نداده است.
شایستۀ یادآوری است، فرمان دادن به خانه نشینی و آرامش پیش از شورش سفیانی، از آن چیزهایی است که مؤمنان را از رفتن درون آشوبها پرهیز می دهد، و ایشان را به گوشه گیری از آنها راهنمایی می کند.
بدان که بی گمان، مراد از «رومیان»، در بسیاری از روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان، همان اروپاییان و بسیاری از امریکاییان و استرالیاییها می باشند که از فرزندان رومیان اند، و بی گمان، مقصود از «ترکها» در بسیاری از احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان، همان ترکهای ترکیه اند.
از روایت عمّار و دیگر احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان بهره گرفته می شود که بی گمان، دولتهای روم و ترک، مانند امریکا، اروپا، اسرائیل، ترکیه و آذربایجان، نیروهایی از ترکان و خزرها را با فرماندهی شَرُوسِی در سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) در قَفْقاز جنوبی گرد می آورند و آنان را بر ایران می شورانند، و سپس سوی عراق می فرستند، و سرانجام، همۀ این یورشگران در آنجا نابود می شوند.
پادشاهی که داراییها را می اندوزد و می میرد، همان دومین پادشاه از پادشاهان سه گانۀ بنی عبّاسی اند که در آخرالزّمان بر بخشی از سرزمینهای مشرق زمین چیره می شوند، و مرد ناتوانی که جانشین وی می شود و پس از گذشت شش ماه از زمامداری اش بر کنار می گردد، همان عبّاسی واپسین پادشاهان سه گانۀ بنی عبّاس در آخرالزّمان است.
چنین می نماید که بی گمان، فریادگر از دیوار مسجد دمشق همان جبرائیل(علیه السّلام) باشد که نزدیک شدن بدی، به ویژه پدیدارشدن آشوب سفیانی، را در رجب سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) بانگ می زند.
رویداد فروبرده شدن زمین در سوریه همان نشانۀ بزرگی است که برای مؤمنان، در ماه رجب سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) آشکار می شود، در پیِ زلزلۀ بزرگی که در دمشق و پیرامونش روی می دهد، و با آن، بخش حَرَسْتا فروبرده می شود و بخشی از دیوار مسجد اَمَوی فرو می ریزد و بیش از سد هزار تن کشته می شوند.
«مردی ابقع» همان اَبْقَع قَیْسِی، رهبر بربرهای مغربی است که پیش از سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، جنبش خود را از لیبی می آغازد، و در ماه رجب سال ظهور، سپاهش با فرماندهی اَعْرَج کِنْدِی در مصر فرود می آید، و بر فلسطین، اُردن و سوریه یورش می برد.
«مردی اصهب» همان اَصْهَب مَرْوانِی، رهبر زیندگان جزیره و عراق و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد مَرْوان حِمار در آخرالزّمان است که پیش از سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، جنبش خود را از سرزمینهای جزیره می آغازد، و در ماه رجب سال ظهور، بر کشور عراق چیره می شود، و سپاهش با فرماندهی عَوْف سُلَمِی با ایران می جنگد، و بر سوریه یورش می برد.
«مردی از خاندان ابو سفیان» همان عُثْمان سُفْیانِی پسر عَنْبـَسَه، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخرالزّمان است که در ماه صفرِ سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، جنبش خود را از درۀ خشک می آغازد، و در ماه رجبِ همان سال، در دمشق قیام می کند، و بر بیشتر سرزمینهای شام چیره می شود، و سپاهش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یورش می برد.
«کسی که به خاندان محمّد(علیهم السّلام) فرا می خواند» همان هاشمی خُراسانی، رهبر خراسانیان است که در میانه های سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، رهبری جنبشی که پیشتر در استان سِینْ کِیانْگ چین آغازیده شده بود را می پذیرد، و در ماه رجبِ همان سال، در سَمَرْقَنْد از شهرهای خراسان قیام می کند، و سپاهش را با فرماندهی شُعَیْب تَمِیمِی پسر صالح به ایران، عراق و شام می آورد.
مقصود از «عبدالله» نخست در این حدیث، همان سفیانی بدشگون می باشد، و نمی دانیم که «عبدالله» دوم چه کسی است.
مراد از «رودخانه» در اینجا، همان خابور از بزرگترین رودهای ریزنده در فرات است، و قَرْقِیسِیا -عربی شدۀ کرکیسیوم یونانی- از شهرهای کهن در سرزمینهای میان رودان در کنار ریزشگاه رود خابور در فرات بود که اکنون تپه هایی باستانی از آن، نزدیک شهر دَیْرُ الزَّوْر بر جای مانده اند، و شهر بُصَیْرَه که در شرق سوریه و نزدیک مرزهای غربی عراق جای دارد، بر آن برپا شده است(23).
بنا بر آنچه هویداست، بی گمان، مراد از «زمامدار مغرب» در این روایت، همان اعرجِ (لنگ) کِنْدِی فرمانده سپاه بربرهای مغربی در لیبی است که ابقع قیسی آنان را رهبری می کند.
مقصود از «یمانی» در اینجا، همان منصور قحطانی ای است که پیش از قیام منصور حسینی یمانی، در یمن با ستم فرمانروایی می کند،  و سپاهش را برای کارزار از صنعا به فلسطین می آورد و بر سوریه یورش می برد، و چنین می نماید که این مرد همان عبدربّه منصور هادی رئیس جمهوری کنونی یمن می باشد.
بی گمان، مراد از «جزیره» در اینجا، همان بخشی از سرزمینهای جزیره است که در شمال و شمال شرقی کشور سوریه جای دارد، و سفیانی پس از آنکه بنی مروانِ پیرو اصهب را از شام سوی جزیره می راند و در آنجا فرود می آید و با ترکان و رومیان در قرقیسیا نبرد می کند، به دمشق باز می گردد، و سپس سپاهیانش را سوی عراق می فرستد، و مقصود از قیسیانی که یمانی آنان را در اریحا می کشد، همان نیروهای بربر مغربیِ پیرو ابقع قیسی اند.

---------------------------------------------------------------------------------------------------

8. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
9. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
10. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «صحیح» -تندرست- یافت می شود که سازگار با آنچه در دو روایت همانند این روایت که در کتاب الفتن آمده اند، به «ضعیف» اصلاح و ترجمه گردید. 
11. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «سنین» -سالها- یافت می شود، همچنان که در دو روایت همانند این روایت که در کتاب الفتن آمده اند، «سنتین» -دو سال- یافت می شود، و  ما سازگار با درون مایۀ برخی احادیث، آن را به «ستّة أشهر» اصلاح و ترجمه کرده ایم، و خداوند داناتر است.
12. میان دو کروشه از افزوده های ما هست که آن را از حدیثی گرفته ایم که در کتاب عقد الدرر آمده است و به فریاد جبرائیل(علیه السّلام) بر دیوار مسجد دمشق پس از پدیدارشدن کارهای زشت دهشت انگیز از سفیانی در محرّم سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) اشاره می کند.
13. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «حائطها» -دیوار دمشق- یافت می شود که به «حائطه» اصلاح و ترجمه گردید.
14. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «یحضر» یافت می شود که سازگار با آنچه در روایتی همانند این که در کتاب الفتن آمده است، به «یحصر» اصلاح و ترجمه گردید.
15. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «الغرب» یافت می شود که به «المغرب» اصلاح و ترجمه گردید.
16. میان دو کروشه از افزوده های ما هست که آن را از حدیثی همانند این روابت گرفته ایم که در کتاب عقد الدرر آمده است.
17 . در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «الحِیْرَة» یافت می شود که به «الجزیرة» اصلاح و ترجمه گردید. گفتنی است، هر چند، بر پایۀ برخی روایات اسلامی، گروهی از ترکها با فرماندهی شروسی بر ایران یورش می برند و سوی عراق می روند و در  حیره، نزدیک کوفه، فرود می آیند، ولی در اینجا مراد همان فرودآمدن ترکان در بخشی از جزیره هم زمان با فرودآمدن رومیان در رملۀ فلسطین است.
18. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «یسبق» -پیشی می گیرد- یافت می شود که سازگار با آنچه در روایتی همانند این روایت که در کتاب الفتن آمده است، به «یتبع» اصلاح و ترجمه گردید. 
19. میان دو کروشه از افزوده های ما هست که آن را از روایتی همانند این روایت گرفته ایم که در کتاب الفتن آمده است. اَرِیحا شهری فلسطینی، تاریخی و کهن بر کنارۀ باختری نزدیک رود اُردن و شمال بحر میّت می باشد، و در شمال شرقی شهر قدس در 38 کیلومتری آن جای دارد (الموسوعة الحرّة «ویکیبیدیا»، درگاه «أریحا»، با حذف و تصرّف، ترجمۀ نویسنده).
20. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «مسمّیهم» یافت می شود که به «مسمّاهم» اصلاح و ترجمه گردید. مراد از «مردی از بهترین یاورانِ خاندان محمّد(صلّى الله علیه و آله)» همان انسان پاکی است که در پشت کوفه کشته می شود، چنان که امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) از آن خبر داده است: ... و کشتن انسانِ بی گناه میان هفتاد تن در پشت کوفه...»؛ در این باره بنگرید: بحار الأنوار، ج 53، ص 82، ب 29، ح 86، خطبۀ مخزون، با نقل از: مختصر البصائر.
21. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «رأی» یافت می شود که به «رأیتم» اصلاح و ترجمه گردید.

22. الغیبة، توسی، ص 4-463، ف 7، ح 479 (ترجمۀ نویسنده).
23. بهره گرفته شده از: برخی منابع.

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۳۷
خادم گمنام

انکار امام مهدی علیه السلام در دوران غیبت

جمعه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۲۲ ب.ظ

یوم الخلاص ص 49):
قال رسول الله صلَّى الله علیه وآله وسلَّم: (من أنکر القائم من ولدی أثناء غیبته، مات میتة جاهلیة).
رسول اکرم صلَّى الله علیه وآله وسلَّم فرمود: کسیکه قائم علیه السلام از فرزندان مرا در ایام غیبتش انکار کند بمرگ جاهلیت خواهد مرد.
(بحار ج 51 ص 160؛ یوم الخلاص ص 65):
قال العسکری علیه السلام: (کأنّی بکم وقد اختلفتم من بعدی بالخلف منّی ألا إنَّ المقرّ بالأئمّة علیهم السلام بعد رسول الله صلَّى الله علیه وآله وسلَّم المنکر لولدی، کمن أقرَّ بجمیع أنبیاء الله ورسله ثمّ أنکر نبوّة رسول الله صلَّى الله علیه وآله وسلَّم لأنَّ طاعة آخرنا کطاعة أوّلنا، والمنکر لآخرنا کالمنکر لأوّلنا).
حضرت امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: گوئی شما را می بینم که پس از من گرفتار اختلاف درباره ی جانشین من می شوید هان کسی که ائمة علیه السلام پس از رسول خدا صلَّى الله علیه وآله وسلَّم را اقرار داشته ومنکر فرزندم علیه السلام شود مانند کسی باشد که همه پیغمبران صلَّى الله علیه وآله وسلَّم ورسولان صلَّى الله علیه وآله وسلَّم را اقرار کند ومنکر نبوت رسول الله صلَّى الله علیه وآله وسلَّم باشد زیرا اطاعت آخر ما مانند اطاعت اول ما ومنکر آخر ما مانند منکر اول ما است.

(بحار ج 51 ص 73؛ یوم الخلاص ص 168):
قال رسول الله صلَّى الله علیه وآله وسلَّم: (والذی بعثنی بالحقّ بشیراً إنَّ الثابتین على القول به زمان غیبته لأعزّ من الکبریت الأحمر).
رسول اکرم صلَّى الله علیه وآله وسلَّم فرمود: قسم به آنکس که مرا بشارت دهنده مبعوث فرمود: همانا کسانی که بر عقیده بوجود مهدی علیه السلام در زمان غیبتش ثابت باشند هر آینه گرامی تر از کبریت احمر خواهند بود.

(منتخب الأثر ص 205؛ بحار ج 51 ص 133؛ یوم الخلاص ص 170):
قال الحسین علیه السلام: (له غیبة یرتدُّ فیها أقوام ویثبت على الدین فیها آخرون فیودون ویقال لهم: (مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ)، أمَا إنَّ الصابر فی غیبته على الأذى والتکذیب بمنزلة المجاهد بالسیف بین یدی رسول الله صلَّى الله علیه وآله وسلَّم).
حضرت امام حسین علیه السلام فرمود: (برای مهدی علیه السلام) غیبتی است که گروهائی در آن مرتد شوند وگروه های دیگر در دین ثابت می مانند ودوستدار باشند وبه آنان گفته شود (در چه وقتی این وعده تحقق یابد اگر راستگو هستید) هان کسیکه در غیبت مهدی علیه السلام بر اذیت وتکذیب صبر کند بمنزلة کسی است که با شمشیر در پیشگاه رسول خدا صلَّى الله علیه وآله وسلَّم جهاد کرده باشد.

(منتخب الأثر ص 218؛ یوم الخلاص ص 178):
قال الکاظم علیه السلام: (لا بدَّ لصاحب هذا الأمر من غیبة حتَّى یرجع عن هذا الأمر من کان یقول به إنَّما هی محنة من الله عزَّ وجلَّ امتحن بها خلقه ولو علم آباؤکم وأجدادکم أصحُّ من هذا لاتَّبعوه).
حضرت امام کاظم علیه السلام فرمود: ناگزیر صاحب الأمر علیه السلام غیبتی دارد که حتَّى معتقدان به امر ولایت از آن بر می گردند همانا این امر محنتی از خدای عزَّ وجلَّ است که خلق خود را می آزماید واگر پدران ونیاکان شما صحیحتر از این می دانستند متابعش می کردند.
(إثبات الهداة ج 3 ص 608؛ عقد الدرر ص 42؛ منتخب الأثر ص 285):

قال العسکری علیه السلام: إنَّ ابنی هو القائم من بعدی، وهو الذی تجری فیه سنن الأنبیاء بالتعمیر والغیبة حتَّى تقسو القلوب لطول أمدها)، فقال صاحبه: یا بن رسول الله صلَّى الله علیه وآله وسلَّم وإنَّ غیبته لتطول؟ قال: (إی وربّی، حتَّى یرجع عن هذا الأمر أکثر القائلین به فلا یبقى إلاَّ من أخذ الله عهده بولایتنا وکتب فی قلبه الإیمان وأیَّده بروح منه).
حضرت امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: همانا پسرم همان قائم علیه السلام پس از من است واو است که سنت های پیغمبران علیه السلام را آباد می سازد وعمر طولانی وغیبت در او جاری می شود تا حدی که سبب طول زمان غیبت سنگدلی مردم فراهم می گردد. راوی به امام علیه السلام عرض کرد: یابن رسول الله صلَّى الله علیه وآله وسلَّم غیبت مهدی علیه السلام طولانی می شود؟ فرمود: آری قسم به پروردگارم تا آنجا که بیشتر کسانی که معتقد بوجود او باشند برمی گردند وباقی نمی ماند مگر کسی که خدا پیمان ولایت ما را از او گرفته وایمان را در قلبش نوشته واو را بوسیله روح خود مؤید فرموده باشد.

(عقد الدرر ص 134):
عن أبی عبد الله الحسین بن علی علیه السلام أنَّه قال: (لصاحب هذا الأمر یعنی المهدی علیه السلام غیبتان إحداهما تطول حتَّى یقول بعضهم: مات، وبعضهم: قتل، وبعضهم: ذهب، ولا یطَّلع على موضعه أحد من ولیّ ولا غیره إلاَّ المولى الذی یلی أمره).
حضرت امام حسین بن علی علیه السلام فرمود: همانا برای صاحب الأمر یعنی مهدی علیه السلام دو غیبت باشد که یک غیبت طولانی است که در آن برخی گویند: مرده است وبعضی گویند: کشته شده وبعضی گویند: رفته است واز مکان او هیچیک از دوستان ودشمنانش آگاه نیست مگر آنکس که متصدی کارهای او باشد.

(یوم الخلاص ص 229؛ بحار ج 52 ص 114):
عن الباقر علیه السلام: (والله لتمیزنَّ، والله لتمحصنَّ، والله لتعزبلنَّ کما یغربل الزوان من القمح)، وفی روایة عن الصادق علیه السلام بزیادة: (حتَّى لا یبقى منکم إلاَّ الأقلّ ثمّ کفه تقلیلاً...).
حضرت امام باقر علیه السلام فرمود: بخدا قسم نمیز کرده می شوید. بخدا قسم خالص وپاک می شوید بخدا قسم غربال می شوید همچنانکه دانه های غیر گندم از گندم در موقع غربال کردن جدا می گردد.
(یوم الخلاص ص 237؛ بحار ج 52 ص 287):

(إثبات الهداة ج 3 ص 482):
عن الصادق جعفر بن محمّد علیه السلام عن أبیه علیه السلام عن جدّه قال: قال رسول الله صلَّى الله علیه وآله وسلَّم: (القائم من ولدی اسمه اسمی وکنیته کنیتی وشمائلی، وسُنّته سُنّتی، یقیم الناس على ملَّتی وشریعتی ویدعوهم إلى کتاب الله عزَّ وجلَّ، من أطاعه أطاعنی، ومن عصاه عصانی ومن أنکره فی غیبته فقد أنکرنی، ومن کذَّبه فقد کذَّبنی ومن صدَّقه فقد صدَّقنی إلى الله أشکو المکذّبین لی فی أمره، والجاحدین لقولی فی شأنه والمضلّین لأمّتی عن طریقه (وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ)).
امام صادق علیه السلام از پدر وجد بزرگوارش علیه السلام فرمود: حضرت رسول اکرم صلَّى الله علیه وآله وسلَّم فرمود: قائم علیه السلام از فرزندان من اسم او اسم من وکنیه او کنیه من وشمائل او شمایل من وسنت وروش او سنت وروش من می باشد مردم را بر ملت وشریعت من وادار می سازد وآنانرا به کتاب خدای عزَّ وجلَّ می خواند هر کس اطاعت او کند اطاعت من کرده وهر که نافرمانیش کند به من نافرمانی کرده وهر کس در غیبتش انکارش کند مرا انکار کرده وهر کس تکذیبش کند مرا تکذیب نموده وهر که تصدیقش کند مرا تصدیق کرده. من بسوی خدا شکایت می کنی از کسانی که در امر او مرا تکذیب کنند واز کسانی که منکر گفتار من در حق او شوند وامت مرا از راه او گمراه سازند (و بزودی ستمگران خواهند دانست که به کجا منقلب شوند).

(إثبات الهداة ج 3 ص 483):
عن غیاث بن إبراهیم عن أبی عبد الله علیه السلام قال: قال رسول الله صلَّى الله علیه وآله وسلَّم: (من أنکر القائم من ولدی فقد أنکرنی).
بنقل از غیاث بن ابراهیم از امام صادق علیه السلام فرمود: رسول خدا صلَّى الله علیه وآله وسلَّم فرمود: کسیکه قائم علیه السلام از فرزندان علیه السلام مرا انکار کند محققا مرا انکار کرده است.

(إثبات الهداة ج 3 ص 532):
عن أبی حمزة الثمالی قال: کنت عند أبی جعفر محمّد بن علی الباقر علیه السلام ذات یوم، فلمَّا تفرَّق من کان عنده قال لی: (یا أبا حمزة من المحتوم الذی لا تبدیل له عند الله قیام قائمنا فمن شکَّ فیما أقول لقی الله وهو به کافر، وله جاحد)، ثمّ قال: (بأبی واُمّی المسمّى باسمی المکنّى بکنیتی السابع من ولدی، بأبی من یملأ الأرض قسطاً وعدلاً کما ملئت جوراً وظلماً).
بنقل از ابی حمزه ثمالی ره گفت: من در محضر حضرت امام باقر علیه السلام بودم وقتی که حاضرین از مجلس متفرق شدند به من فرمود: ای ابو حمزه از امور حتمی که در پیشگاه خدا تغییر وتبدیل در آن نیست قیام قائم ما علیه السلام می باشد کسی که در آنچه می گوییم شک کند به ملاقات خدا می رود در حالی که کافر ومنکر خدا باشد سپس فرمود: پدر ومادرم فدای کسی که همنام وهم کنیه من است وهفتمین فرزندم می باشد پدر ومادرم فدای کسی باد که زمین را پر از عدل وداد کند چنانکه پر از جور وظلم شده باشد.

(بحار ج 51 ص 140):
عن أبی حمزة الثمالی قال: کنت عند أبی جعفر محمّد بن علی الباقر علیه السلام ذات یوم فلمَّا تفرَّق من کان عنده قال لی: (یا أبا حمزة من المحتوم الذی حتمه الله قیام قائمنا فمن شکَّ فیما أقول لقی الله وهو به کافر)، ثمّ قال: (بأبی واُمّی المسمّى باسمی والمکنّى بکنیتی السابع من بعدی بأبی (من) یملأ الأرض عدلاً (وقسطاً) کما ملئت ظلماً وجوراً یا با حمزة من أدرکه فیسلّم له ما سلَّم لمحمّد صلَّى الله علیه وآله وسلَّم وعلی علیه السلام فقد وجبت له الجنّة ومن لم یسلّم فقد حرَّم الله علیه الجنّة ومأواه النار وبئس مثوى الظالمین).
بنقل از ابی حمزه ثمالی رحمه الله گفت: در خدمت امام باقر علیه السلام روزی نشسته بودم چون مردم پراکنده شدند حضرت به من فرمود: ای ابوحمزة در پیشگاه خدا حتمی است قیام قائم ما علیه السلام هر کس شک وتردید در گفتار من کند خدا را دیدار نماید در حالی که کافر بخدا باشد پدر ومادرم فدای کسی که همنام وهم کنیه من وهفتمین فرزندم پس از من است پدرم فدا باد کسی را که زمین را پر از عدل وقسط کند چنانکه پر از ظلم وجور شده باشد ای ابوحمزه هر کس ادراکش کند وتسلیم او گردد چنانکه تسلیم محمد صلَّى الله علیه وآله وسلَّم وعلی علیه السلام گردید بهشت بر او واجب می شود وهر کس تسلیم او نشود خدا بهشت را بر او حرام فرماید وجایگاهش آتش باشد وبد جایگاهی برای ستمگران است.

(إثبات الهداة ج 3 ص 482؛ کشف الغمّة ج 2 ص 528):
عن موسى بن جعفر بن وهب البغدادی قال: سمعت أبا محمّد الحسن بن علی علیه السلام یقول: کأنّی بکم وقد اختلفتم بعدی فی الخلف منّی، أمَا إنَّ المقرّ بالأئمّة علیهم السلام بعد رسول الله صلَّى الله علیه وآله وسلَّم المنکر لولدی کمن أقرَّ بجمیع أولیاء الله ورسله، ثمّ أنکر رسول الله صلَّى الله علیه وآله وسلَّم لأنَّ طاعة آخرنا کطاعة أوّلنا، والمنکر لآخرنا کالمنکر لأوّلنا، أمَا إنَّ لولدی غیبة یرتاب فیها الناس إلاَّ من عصمه الله).
بنقل از موسى بن جعفر بن وهب بغدادی گفت: از حضرت ابو محمد امام حسن بن علی عسکری علیه السلام شنیدم می فرمود: گوئی می بینم شما را که پس از من اختلاف می کنید در مورد جانشینم هان کسی که اقرار به ائمة علیه السلام پس از رحلت رسول اکرم صلَّى الله علیه وآله وسلَّم کند ولی منکر فرزندم باشد مانند کسی است که همه ی پیغمبران ورسولان خدا را قبول وانکار رسول خدا صلَّى الله علیه وآله وسلَّم را نماید زیرا اطاعت آخر ما مانند طاعت اول ما ومنکر آخر ما همانند منکر اول می باشد هان که برای فرزندم علیه السلام غیبتی باشد که مردم در آن به شک وتردید درافتند مگر کسی که خدایش نگهدارد.
(المحجّة البیضاء ج 1 ص 246):
قال الصادق علیه السلام: (المنکر لآخرنا کالمنکر لأوّلنا).
حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: منکر آخر ما همانند منکر اول ما می باشد.
(إثبات الهداة ج 3 ص 459):
عن عبد السلام بن صالح الهروی عن أبی الحسن علی بن موسى الرضا علیه السلام عن أبیه عن آبائه علیهم السلام عن علی علیه السلام قال: قال رسول الله صلَّى الله علیه وآله وسلَّم: (والذی بعثنی بالحقّ بشیراً لیغیبنَّ القائم من ولدی بعهد معهود إلیه منّی حتَّى یقول أکثر الناس: ما لله فی آل محمّد علیهم السلام حاجة ویشکُّ آخرون فی ولادته فمن أدرک زمانه فلیتمسَّک بدینه ولا یجعل للشیطان علیه سبیلاً بشکّه فیزیله عن ملَّتی ویخرجه من دینی فقد أخرج أبویکم من الجنّة من قبل وإنَّ الله عزَّ وجلَّ جعل الشیاطین أولیاء للذین لا یؤمنون).
بنقل از عبد السلام بن صالح هروی از حضرت امام ابو الحسن علی بن موسى الرضا علیه السلام از پدر بزرگوار علیه السلام از آباء عظامش علیهم السلام از حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: حضرت رسول اکرم صلَّى الله علیه وآله وسلَّم فرمود: قسم به آن کس که مرا به حق بشیر مبعوث فرمود. قائم از فرزندان من علیهم السلام البته غیبت می کند به عهدی که از من دارد تا اکثر مردم گویند: خدا را در آل محمد علیهم السلام حاجتی نیست وبسیاری در ولادت او شک کنند پس هر کس ادراک زمانش کند باید متمسک بدینش شود ونباید شیطان به وسیله شک بدو راه یابد تا او را از ملت من زائل واز دین من خارج کند چنانکه پدر ومادر شما را قبلا از بهشت بیرون کرد وهمانا خدای عزَّ وجلَّ شیاطین را دوستان مردم بی ایمان قرار داده.

کانال تلگرام https://web.telegram.org/#/im?p=@joinchatakheruzzaman

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۲:۲۲
خادم گمنام

نبرد قرقیسیا در آخرالزمان

دوشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۳۶ ب.ظ

                                             

قرقیسیا شهرى کوچک نزدیک سرچشمه رود خابور در نهر فرات است که امروز به ویرانه اى نزدیک شهر دیر الزور ، کنار مرز سوریه تبدیل شده و به مرز ترکیه هم نسبتاً نزدیک است .برخى روایات در مورد نبردى بزرگ در آن سامان سخن گفته و آن را به سفیانى ربط داده اند که در زمان امام مهدى(علیه السلام) خواهد بود. در آن سال در هر نقطه اى از مغرب زمین ، کشمکش زیادى روى مى دهد . نخستین سرزمین عرب که خراب مى شود ، شام است.
جم البلدان حموى   مى گوید : این شهر ، به سبب قرقیسیا بن طهمورت ملک به این نام نامیده شد . حمزه اصفهانى مى گوید : قرقیسیا معرّب کرکیسیا است که برگرفته از « کرکیس » ، نام محل اسب دوانى است که به عربى «حلبه» مى گویند و در شعر ، بسیارى اوقات بصورت مقصور مى آید . ( آخرش حذف مى شود ) .

برخى روایات در مورد نبردى بزرگ در آن سامان سخن گفته که بعضى وقت آن را معین کرده و بین بنى عباس و بنى امیه دانسته اند . بعضى روایات هم آن را به سفیانى ربط داده اند که در زمان امام مهدى(علیه السلام) خواهد بود اما برخى دیگر ، سبب درگیرى را گنجى مى دانند که در مسیر فرات پیدا مى شود و بین سفیانى و اتراک اختلاف پیش مى آید .

از جمله روایات ، کافى  از امام باقر(علیه السلام) آورده است که به میسّر فرمود : فاصله شما و قرقیسیا چقدر است ؟ عرض کردم : نزدیک است ، کنار ساحل فرات ، فرمود : اتفاقى در آنجا خواهد افتاد که از روزى که خدا آسمان ها و زمین را آفریده و تا زمانى که آسمان ها و زمین وجود خواهند داشت ، مانند آن وجود نداشته و نخواهد داشت . (میدان جنگ) سفره پرندگان خواهد بود و درندگان زمین و پرندگان آسمان ، از آن سفره سیر خواهند شد . افراد قبیله « قیس » در آن نبرد کشته مى شود و خونخواه و طرفدارى نخواهند داشت .

صاحب کافى مى گوید : عده اى این روایت را آورده اند و اضافه کرده اند : منادى ندا مى دهد : بیایید و گوشت ستمگران را بخورید !

در از حذیفه بن منصور از امام صادق(علیه السلام) : خدا مائده (در روایتى « مأدبه» ) و سفره اى در قرقیسیا دارد که فردى از آسمان از این رخداد مطلع مى شود و مى گوید : اى پرندگان آسمان و درندگان زمین ! بیایید از گوشت بدن ستمگران سیر شوید !

از عبد الله بن ابى یعفور آمده است که ابو جعفر(علیه السلام) به من فرمود : فرزندان عباس و مروان در قرقیسیا نبردى خواهند داشت که در آن نبرد زورمندان به بلوغ نرسیده، پیر مى شوند . خداوند پیروزى را نصیب شان نخواهد کرد و به پرندگان آسمان و درندگان زمین وحى مى شود که از گوشت ستمکاران سیر شوید . آن گاه سفیانى خروج مى کند .

از جمله روایاتى که در مورد خروج سفیانى و ظهور امام مهدى وارد شده ، حدیثى است که مفید در اختصاص  آورده است : جابر جعفى مى گوید که ابوجعفر(علیه السلام) به من فرمود : اى جابر ! سرِ جایت بمان و تکان نخور (=کارى نکن )تا نشانه هایى را که برایت مى گویم ، ببینى و آنها را دریابى : نشانه اول ، اختلاف فرزندان فلانى (بنى عباس بر سر مُلک) است که گمان نمى کنم آن را ببینى ، ولى پس از من اینها را نقل کن . نشانه دیگر صدایى است که از آسمان شنیده مى شود ، همچنین صدایى که از جانب دمشق به شما مى رسد و نوید فتح مى دهد . قریه اى از شام به نام « جابیه » فرو مى رود و قسمت راست مسجد دمشق فرو مى ریزد و گروهى از ترکستان خروج مى کنند ، و پس از آن اوضاع مردم آشفته خواهد شد . برادران ترک در جزیره پیاده مى شوند و جمعى از روم خروج کرده و در « رمله » فرود مى آیند .

اى جابر ! در آن سال در هر نقطه اى از مغرب زمین ، کشمکش زیادى روى مى دهد . نخستین سرزمین عرب که خراب مى شود ، شام است . در شام سه پرچم مختلف با هم جنگ خواهند داشت : پرچم اول اصهب ( سرخ و سفید ) پرچم دوم ابقع (سیاه و سفید) و پرچم سوم سفیانى است . سفیانى با پرچم ابقع برخورد مى کند و با هم مى جنگند و او و تمام همراهانش را به قتل مى رساند . بعد پرچم اصهب را تار و مار مى کند . آن گاه هدفى جز رفتن به عراق ندارد . سپس لشکر او به قرقیسیا مى رسد و جنگى در آنجا جنگ درمى گیرد که صد هزار نفر از ستمگران کشته مى شود
پس از آن سفیانى هفتاد هزار لشکر به کوفه مى فرستد ، آنها مردم کوفه را یا مى کشند، یا دار مى زنند ، و یا به اسیرى مى گیرند . در این بین چند لشکر از خراسان با سرعت برق، منازل میان راه را طى مى کنند . چند نفر از یاران قائم در میان آنها هستند . سپس مردى از موالى اهل کوفه قیام مى کند ، ولى سرلشکر سفیانى او را بین حیره و کوفه به قتل مى رساند .

آن گاه سفیانى لشکرى به مدینه مى فرستد . مهدى از مدینه به مکه مى رود . چون خبر رفتن مهدى از مدینه به سرلشکر سفیانى مى رسد، لشکرى را به دنبال او مى فرستد، ولى وى را نمى یابند مهدی وارد مدینه می‌شود. سرلشکر سفیانى در بیابان « بیدا » فرود مى آید . در آن جا گوینده اى از آسمان صدا مى زند : اى بیدا ! این قوم را نابود گردان ، و با این صدا زمین آنها را در کام خود فرو مى برد . تنها سه نفر از آنها باقى مى ماند که خدا صورت هاى آنها را به عقب برمى گرداند . آن سه نفر از قبیله کلب اند . این آیه درباره اینها آمده است :

« اى کسانى که کتاب آسمانى به شما داده شد ! ایمان بیاورید به آنچه نازل کردیم ، که آنچه را نزد خود دارید ، تصدیق مى کند ، پیش از آن که بعضى از صورت ها را تغییر دهیم ، و آن را به پشت برگردانیم » ( نساء/50 )

در آن روز قائم در مکه است . او در آن جا به بیت الحرام ( خانه خدا ) تکیه مى دهد ، در حالى که به آن پناه بُرده است . مى گوید : اى مردم ! ما از خدا و هر کسى که دعوت ما را بپذیرد ، یارى مى طلبیم . من از خانواده محمد ، پیغمبرتان هستم . ما از هر کس به خدا و محمد نزدیک تریم . 

ابن حماد گفته « ارطاة » را نقل کرده که معرکه قرقیسیا را به سفیانى ربط داده و طرفین را ترک و روم قرار داده و مى گوید : وقتى ترک ها و رومیان گرد بیایند و قریه اى در دمشق فرو رود و دیوار سمت غرب مسجد دمشق فرو ریزد ، در شام سه پرچم برافراشته مى شود : ابقع ، اصهب و سفیانى . در دمشق مردى و همراهانش محاصره شده و کشته مى شوند و دو نفر از آل ابو سفیان خروج مى کنند که پیروزى با دومى است . وقتى پیروان « ابقع » از مصر حرکت کنند ، سفیانى با سپاهش بر ضد آنها شورش مى کند ، و آنقدر از ترکان و رومیان در قرقیسیا مى کشد که درندگان زمین از گوشت شان سیر مى شوند .

اما این روایت ، فقط سخنى بُریده است . همچنین چند روایت وجود دارد که احادیث را مربوط به گنجى مى داند که در آن اختلاف دارند . روشن ترین روایت ، روایتى است که از ابن حماد از پیامبر آورده شده است : « کوهى از طلا و نقره در مسیر فرات نمایان مى شود که از هر نُه نفر که براى دستیابى بر آن بجنگند ، هفت نفر کشته مى شوند . اگر شاهد چنین وضعى بودید ، نزدیک آن نشوید . . . فتنه چهارم هجده سال است ، سپس رخدادهایى نمودار مى شود که خود را نشان مى دهد و فرات کوهى از طلا را نمایان مى کند . امت بر آن هجوم آورده ، از هر نُه نفر ، هفت تن کشته مى شود .
از على(علیه السلام) : سفیانى در شام ظهور مى کند ، آن گاه نبردى میان آنها در قرقیسیا رخ مى دهد (و آن قدر کشته مى دهد) که پرندگان آسمان و درندگان زمین از لاشه هایشان سیر مى شوند . سپس در پشت سرشان جنگى رخ مى دهد و گروهى مى آیند تا وارد خراسان شوند . لشکر سفیانى در پى اهالى خراسان مى آیند ، چنانکه شیعه آل محمد را در کوفه مى کشند ، آن گاه اهل خراسان در پى مهدى بیرون مى روند .

مقصود از فتنه چهارم در این حدیث معلوم نیست ، چرا که تعداد فتنه ها در روایات ناهمگون است . با اینکه تشخیص آخرین فتنه متصل به ظهور مهدى(علیه السلام) آسان است اما اکثر نصوص مربوط به این معرکه ، مُرسَل و گفته اشخاص بوده و جزء احادیث نبوى نیست اما اگر درست باشد ، احتمال دارد که گنج مذکور ، منبع نفت یا معدن طلا و نقره باشد که محل درگیرى سه دولت مى شود اما بیشتر احادیث مى گوید طرف مقابل سفیانى در این معرکه ، ترک ها هستند و چون درگیرى به خاطر ثروتى است که در مرزهاى سوریه و ترکیه وجود دارد ، بنابراین ممکن است منظور از ترک ها ، اهالى فعلى ترکیه باشند .

برخى روایات مى گوید پیش از خروج سفیانى ، عده اى در جزیره اى که جزیره ربیعه یا دیار بکر ، نزدیک قرقیسیاست ، فرود مى آیند . شاید مقصود روس ها یا دیگران باشند که امت ترک نامیده مى شوند .

بر اساس روایات ، مهدى(علیه السلام) نخستین پرچم خود را براى جنگ با ترکان برمى افرازد . مقصود از جزیره در اینجا منطقه اى نزدیک موصل است که آن نیز دیار ربیعه نامیده مى شود ، اما « رمله » که نیروهاى روم در آنجا فرود مى آیند ، شاید « رمله » فلسطین یا مصر باشد ،

کانال تلگرام https://web.telegram.org/#/im?p=@joinchatakheruzzaman

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۲:۳۶
خادم گمنام

سدۀ شیطانی در آخرالزّمان

جمعه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۵۳ ب.ظ

سدۀ شیطانی در آخرالزّمان
از روایات اسلامی بهره گرفته می شود که بی گمان، در آخرالزّمان دورانی سد ساله است که در آن، شیطان بر زمین چیره می شود، و کفر، دورویی، ستم و تباهی میان مردم پخش می شوند.
چنین می نماید که این سدۀ شیطانی با پیروزی انقلاب بُلشویکی در روسیه با رهبری لنین در اکتبر سال 1917 برابر محرّم 1336 آغاز شد، و اگر خدای متعالی بخواهد، در سال 2015 م برابر 1436 هـ.ق پایان می یابد که در آن، چشم به راه رویدادن رویدادهای بزرگی می باشیم که به قیام امام مهدی(علیه السّلام) و فروپاشی چیرگیِ شیطان بر جهان می انجامند.
از بُرَیْدَه نقل شده است که پیامبر(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

ساعت (زمان قیام قائم) بر پا نمی شود، مگر آنکه پیش از آن،
خداوند سد سال در زمین پرستیده نشود(1).

بدان که بی گمان، مراد از «ساعت»، در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، همان زمان قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.
مُسْتَوْرِد پسر شَدّاد گفته است گه شنیدم رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) می فرماید:

برای هر گروه مردمی سررسیدی است، و بی گمان، سررسیدِ گروهِ مردم
من (مسلمانان) سد سال است. پس هر گاه سد سال بر گروه مردم من
سپری شود، آنچه خدا به ایشان وعده داده است، فرا می رسد(2).

------------------------------------------------ 
1. تهذیب الآثار، ج 2، ص 829، ح 1169 (ترجمۀ نویسنده).
2. الفتن، ص 464، جزء 10، ح 1448 (ترجمۀ نویسنده).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۳:۵۳
خادم گمنام

مسخ شدن بدعتگزاران در دین

پنجشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۵۶ ق.ظ

از جمله حوادث بسیار عجیبی که در آخرالزمان روی خواهد داد، مسخ شدن برخی عالمان بدعتگزار در دین است. هنگامی که زمان قیام امام مهدی(علیه ‏السّلام) نزدیک شد، گروهی از دست ‏اندرکاران امور دینی و فرهنگی، بر اثر ترویج نوآوری های غیر دینی و به بازی ‏گرفتن دین، در صورت و سیرت بوزینه و خوک می‏ گردند، و بدین گونه، در میان مردم رسوا می‏ شوند(1).


رسول خدا(صلّی ‏الله‏ علیه ‏و‏ آله) فرمود:

در آخر این امّت، خسف، مسخ و قذف خواهد بود...(2).

مراد پیامبر اسلام(صلّی ‏الله‏ علیه ‏و‏ آله) از «آخر این امّت»، مسلمانانی است که در آخرالزمان زندگی می کنند(3).
خَسْف، فرورفتن چیزی در زمین یا غرق‏ شدن آن در آب است. مَسْخ، دگرگونی صورت و سیرت چیزی است به شکلی جز آنچه هست؛ مانند مبدّل‏ شدن انسان اهلی دوپا به حیوان وحشی چهارپا. قَذْف، پرتاب‏ کردن چیزی از مکانی به مکانی دیگر است؛ مانند سنگ‏باران، بمب‏ باران و موشک‏ باران(4).
محمّد بن مُسلِم گفت: مردی از امام صادق(علیه‏السّلام) پرسید: قیام‏ کنندۀ شما کی ظاهر می شود؟ فرمود:

 

هنگامی که گمراهی زیاد و هدایت کم شود؛ ستم و تباهی بسیار
و درستی و راستی اندک گردد؛ مردان به مردان و زنان به زنان بسنده کنند؛
فقها به دنیا روی آورند و بیشتر مردمان به شعرها و شاعران گرایند؛
گروهی از اهل بدعت ها مسخ شوند، به‏ گونه‏ای که بوزینه و خوک گردند...(5).

بر اساس احادیث اسلامی، حادثۀ مسخ شدن در آخرالزمان، هم در بغداد و نیز در تهران رخ می دهد.
حُذَیفَه از رسول خدا(صلّی الله علیه وآله)، در بارۀ وقوع عذاب مسخ در بغداد، چنین نقل کرده است:

 

در زوراء رویدادی خواهد بود. گفتند: ای رسول خدا، زوراء چیست؟
فرمود: شهری است در مشرق، میان رودها که شرورترین
آفریدگان خدا و زورگویانِ امّت من در آنجا ساکن می شوند و چهار
نوع عذاب می شود؛ با شمشیر، خسف، قذف و مسخ شدن(6).

ابن عبّاس نیز از حادثۀ مسخ شدن بعضی از دانشمندان دین در زوراء، در پیِ وزیدن بادی سرخ در این شهر، خبر داده است:

باد سرخی در زوراء می وزد که مردم نمی شناسندش. پس به
عالمانشان پناه می برند و چنین می یابند که آنان بوزینگان و خوکانی
گشته اند که صورتهاشان سیاه و چشمهاشان کبود است(7).

هرچند به طور قطعی نمی دانیم که مراد از «زوراء» در کلام ابن عبّاس، شهر بغداد یا منطقۀ «پشت ری» (بخش شمالی تهران جدید) است، از دو سخن امام صادق(علیه السلام) هویداست که عذاب مسخ، در پشت ری (تهران) هم واقع خواهد شد.
اَعمَش از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده است:

... اهل شهری که «ری» نامیده می شود. ایشان دشمنان خدا،
دشمنان رسول او و دشمنان خاندان وی هستند و جنگ با خاندان
رسول خدا(صلّی ‏الله‏ علیه ‏و‏ آله) را جهاد و مال ایشان را غنیمت
می پندارند و برای ایشان (اهل ری) عذاب خوارشدن در زندگی
دنیا و آخرت بوده و برای ایشان عذابی ماندگار است...(8).

ابو بصیر می گوید:

به ابو عبدالله(علیه السلام) گفتم: سخن او (خداوند) عزّوجلّ:
«عذاب خوارشدن در زندگی دنیا...»(9)، آن عذاب خوارشدن در دنیا
چیست؟ فرمود:« ای ابا بصیر، چه خواری ای سخت تر از آنکه
مرد در خانه، سراپرده، کنار برادرانش در میان خانواده اش باشد
و ناگهان اهل خانه بر او گریبان چاک داده و یاری طلبند.
مردم بپرسند: چه شده؟! گفته شود: فلانی همین الآن مسخ شد!
پس گفتم: [مسخ] پیش از قیام قائم یا پس از آن [خواهد بود]؟
فرمود: نه، بلکه پیش از آن [خواهد بود] (10)
.

گفتنی است، اگرچه در روایات اسلامی به زمان دقیق وقوع عذاب مسخ اشاره نشده است، به نظر می رسد این حادثۀ شگفت در ماه رمضان سال پیش از قیام امام مهدی(علیه‏ السّلام) رخ خواهد داد.
نیز شایستۀ یادآوری است، چنان که در قرآن کریم، آمده، قوم عاد از جملۀ امّتهایی است که در گذشته گرفتار عذاب مسخ شده اند:

امّا قوم عاد، پس به ناحق در زمین تکبّر ورزیدند ... در نتیجه، در روزهایی
شوم، تندبادی بر آنان فرستادیم تا به ایشان عذاب خوارشدن در زندگی
دنیا را بچشانیم، و بی گمان، عذاب آخرت خوارکننده تر خواهد بود...(11).

--------------------------------------------------------
1. مژذۀ ظهور، ج 2، ص 168، پ 1، با حذف، تصرّف و تکمیل.
2. کنز العمّال، ج 7، جزء 14، ص 123، ح 38714.
3. نگارنده.
4. روزگار رهائی، ج 2، ص 854، بخ 17، با حذف و تصرّف اندک.
5. گزیدۀ کفایة‏ المهتدی، ص 286، ذیل ح 39.
6. عقد الدرر، ص 117، ب 4، ف 2. 7. التشریف بالمنن، ص 283، ب 72، ح 410، فتن سُلَیلی.
8. بحار الأنوار، ج 57، ص 206، ب 36، ح 5 .
9. سورۀ فصّلت، آیۀ 16.
10. الغیبة، ص 269، ب 14، ح 41.
11. سورۀ فُصّلت، آیۀ 6- 15.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۵۶
خادم گمنام

آتشی از آذربایجان

سه شنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۳۰ ب.ظ

                                                   

براساس روایات متعددجنگی در آخرالزمان وآتشی مخوف از آذر بایجان به پا می خیزد که هیچ چیز یارای مقابله با آن را ندارد ونمی توان جلوی آن را گرفت که شیعه وظیفه اش در این نبرد عدم حمایت از هیچ طرف در گیر و سکوت است تا زمانی که بین رکن و مقام امام عصر عج الله تعال فرجه ظهور کند.

روایت اول

عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّهُ قَالَ لِی أَبِی ع‏ لَا بُدَّ لِنَارٍ مِنْ آذَرْبِیجَانَ لَا یَقُومُ لَهَا شَیْ‏ءٌ وَ إِذَا کَانَ ذَلِکَ فَکُونُوا أَحْلَاسَ بُیُوتِکُمْ‏ وَ أَلْبِدُوا مَا أَلْبَدْنَا  فَإِذَا تَحَرَّکَ مُتَحَرِّکُنَا فَاسْعَوْا إِلَیْهِ وَ لَوْ حَبْواً  وَ اللَّهِ لَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ یُبَایِعُ النَّاسَ عَلَى کِتَابٍ جَدِیدٍ عَلَى الْعَرَبِ شَدِیدٌ وَ قَالَ وَیْلٌ لِطُغَاهِ الْعَرَبِ مِنْ شَرٍّ قَدِ اقْتَرَبَ.[۱]

ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمود: «پدرم- امام باقر علیه السّلام- به من فرمود: ناگزیر آتشى از ناحیه آذربایجان زبانه خواهد کشید که هیچ چیز در مقابلش نتواند ایستاد، چون چنین شود خانه ‏نشین باشید (بى ‏طرف بمانید) و تا آنگاه که ما در خانه نشسته‏ ایم شما نیز خانه‏ نشین باشید و چون کسى که از طرف ما حرکت مى ‏کند فعّالیت خود را آغاز کرد به سوى او بشتابید (به هر نحو ممکن) اگر چه بر دست و زانو. به خدا سوگند گوئى هم اکنون به او می ‏نگرم که میان رکن و مقام به فرمانى جدید از مردم بیعت مى‏ گیرد، فرمانى که بر عرب سخت گران است، و (پدرم) فرمود:واى بر سرکشان عرب از شرّى که روى نموده است».

روایت دوم

عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: إِذَا صَعِدَ الْعَبَّاسِیُّ أَعْوَادَ مِنْبَرِ مَرْوَانَ أُدْرِجَ مُلْکُ بَنِی الْعَبَّاسِ وَ قَالَ ع قَالَ لِی أَبِی یَعْنِی الْبَاقِرَ ع لَا بُدَّ لِنَارٍ مِنْ آذَرْبِیجَانَ لَا یَقُومُ‏ لَهَا شَیْ‏ءٌ فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ فَکُونُوا أَحْلَاسَ بُیُوتِکُمْ وَ أَلْبِدُوا مَا أَلْبَدْنَا فَإِذَا تَحَرَّکَ مُتَحَرِّکُنَا فَاسْعَوْا إِلَیْهِ وَ لَوْ حَبْواً وَ اللَّهِ لَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ یُبَایِعُ النَّاسَ عَلَى کِتَابٍ جَدِیدٍ عَلَى الْعَرَبِ شَدِیدٌ قَالَ وَ وَیْلٌ لِلْعَرَبِ مِنْ شَرٍّ قَدِ اقْتَرَبَ.[۲]

ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمود: «هنگامى که‏ عبّاسىّ از چوب هاى (پله‏ هاى چوبین) منبر مروان بالا رود، حکومت بنی عبّاس ترقّى و رونق خواهد یافت و فرمود: پدرم- یعنى امام باقر علیه السّلام- به من فرمود: لا جرم باید آتشى از آذربایجان برافروزد که چیزى در برابرش نتواند ایستاد، پس چون چنین شود در خانه‏ هاى خود بمانید و تا زمانى که ما آرام هستیم شما نیز آرام باشید، و چون حرکت ‏کننده ما به فعّالیت پرداخت به سوى او بشتابید اگر چه بر سر زانوان، به خدا سوگند گوئى من هم اکنون بدو مى ‏نگرم که در میان رکن و مقام از مردم بر فرمانى جدید که بر عرب سخت گران است بیعت مى‏گیرد، فرمود: و واى بر عرب از شرّى که به زودى فرا مى‏رسد».

روایت سوم

… إِنَّ الْقَائِمَ مِنْ وُلْدِ عَلِیٍّ ع لَهُ غَیْبَهٌ کَغَیْبَهِ یُوسُفَ وَ رَجْعَهٌ کَرَجْعَهِ عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ ثُم‏ یَظْهَرُ بَعْدَ غَیْبَتِهِ مَعَ طُلُوعِ النَّجْمِ الْأَحْمَرِ وَ خَرَابِ الزَّوْرَاءِ وَ هِیَ الرَّیُّ وَ خَسْفِ الْمُزَوَّرَهِ وَ هِیَ بَغْدَادُ وَ خُرُوجِ السُّفْیَانِیِّ وَ حَرْبِ وُلْدِ الْعَبَّاسِ مَعَ فِتْیَانٍ أَرْمِینِیَّهٍ وَ آذَرْبِیجَانَ‏ تِلْکَ حَرْبٌ یُقْتَلُ فِیهَا أُلُوفٌ وَ أُلُوفٌ کُلٌّ یَقْبِضُ عَلَى سَیْفٍ مُحَلَّى تَخْفِقُ عَلَیْهِ رَایَاتٌ سُودٌ تِلْکَ حَرْبٌ یَشُوبُهَا الْمَوْتُ الْأَحْمَرُ وَ الطَّاعُونُ الْأَغْبَر[۳]

همانا قائم از فرزندان علىّ علیه السّلام داراى غیبتى است همچون غیبت یوسف، و بازگشتى همانند بازگشت عیسى بن مریم، پس از غیبتش با طلوع ستاره سرخ آشکار خواهد شد. همزمان با ویرانى زوراء که شهر رى است، و فرو رفتن مزوره که همان بغداد باشد، و خروج سفیانىّ، و جنگ فرزندان عبّاس با جوانان ارمنستان و آذربایجان چنان جنگى که هزاران و هزاران نفر در آن کشته مى‏ شوند، هر جنگجو شمشیرى زیور یافته به دست مى‏گیرد، پرچمهاى سیاه بر آن به اهتزاز در مى‏آید، آن جنگى است که به مرگ سرخ و طاعون بسیار خطرناک آمیخته است».

روایت چهارم

… یَخْرُجُ الشَرُوسِیُّ مِنْ أَرْمِینِیَّهَ وَ آذَرْبِیجَانَ‏ یُرِیدُ وَرَاءَ الرَّیِّ الْجَبَلَ الْأَسْوَدَ الْمُتَلَاحِمَ بِالْجَبَلِ الْأَحْمَرِ لَزِیقَ جَبَلِ طَالَقَانَ فَیَکُونُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْمَرْوَزِیِّ وَقْعَهٌ صَیْلَمَانِیَّهٌ یَشِیبُ فِیهَا الصَّغِیرُ وَ یَهْرَمُ مِنْهَا الْکَبِیرُ وَ یَظْهَرُ الْقَتْلُ بَیْنَهُمَا فَعِنْدَهَا تَوَقَّعُوا خُرُوجَهُ إِلَى الزَّوْرَاء…[۴]

از ارمنستان و آذربایجان شروسی «سروسى» به شورش برخیزد و قصد سرزمینهاى وراى  رى را داشته باشد هم آنجا که آن کوه سیاه به آن کوه سرخ بهم پیوسته و نزدیک به کوه طالقان است و میان او و مروزى نبرد سختى درگیرد که کودکان در آن پیر شوند و بزرگان در آن به نهایت پیرى رسند و کشتار در میان آنها ظاهر گردد، در چنین هنگامى منتظر خروج  او باشید تا به «زوراء» درآید.

روایت پنجم

زید بن واقد عن أبیه عن مکحول عن النبیّ صلّى اللّه علیه و سلّم قال: «یکون للترک خرجتان: خرجه یخرجون من آذربیجان‏، و الثانیه یربطون خیولهم بالفرات لا ترک بعدها»[۵]

زیدبن واقد از پدرش که مکحول از حضرت محمّد بن عبد اللَّه صلى اللَّه علیه و آله روایت کرده که فرمود:

طایفه ترک دو مرتبه خروج میکنند، مرتبه اول: از آذربایجان خروج میکنند و مرتبه دوم: سوارى های خود را به فرات می بندند و بعد از آن، ترکى نخواهد بود.

روایت ششم

عن مکحول، قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و سلّم: «للترک خرجتان: إحداهما یخربون آذربیجان‏، و الثانیه یشرعون على ثنی الفرات».[۶]

یزید بن جابر و غیر او از رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله روایت کرده که فرمود: طایفه ترک را دو خروج خواهد بود اول آنکه آذربایجان را خراب می کنند دوم آنکه بسوى نهر فرات سرعت می نمایند.

روایت هفتم

مکحول عن النبی صلّى اللّه علیه و سلّم: «للترک خرجتان: خرجه منها خراب آذربیجان‏، و خرجه یخرجون فی الجزیره، یحتقبون ذوات الحجال، فینصر اللّه المسلمین، فیهم ذبح اللّه الأعظم، لا ترک بعدها».[۷]

مکحول از رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله روایت کرده که فرمود: قوم ترک را دو خروج خواهد بود: یکى آنکه آذربایجان را خراب می کنند و دیگرى آنکه در جزیره خروج می نمایند و مالهاى سوارى حجاز را پنهان خواهند کرد، و خدا مسلمین را یارى می کند، قربانى بزرگ خدا در میان آن گروه است و ترکى بعد از آنها نخواهد بود.

البته برخی روایت دیگر هم است که اشاره هایی به این موضوع یعنی نبردترک با بنی عباس دارد.

نکات روایی

۱-بلندآتش که می تواند جنگ باشد ازآذربایجان حتمی است

۲-هیچ کس نمی تواند جلو دار آن باشد

۳-وظیفه شیعه تاظهورحضرت عدم حمایت از هیکدام طرف درگیر وسلامتی شیعه درهمین است

۴-عدم حرکت برای حمایت از هر کدام مورتایید اهل بیت نیست

۵-حرکت وحمایت زمان ظهور است حتی اگرسینه خیز باشدبرای یاری امام عصر

۶-آن کسی را که تنها باید او را یاری کنیم بین رکن ومقام بیعت می میشود نه جای دیگر مثلا در بصره یاشام

۷-باید هرچه گفت پذیرفت چون کتاب جدیدوروش جدید دارد

۸-پذیرش حضرت از سوی عرب بسیار سخت است

۹-این ظهور برای عربهانوعی امتحان واگر حمایت نکنندشرخواهد بود

۱۰-ابتداحاکم بنی عباس مروانیان را از بین می برد وباعث قدرت یابی بنی عباس می شود

۱۱-بعد ازقدرت بنی عباس ترکها بربنی عباس می شورند

۱۲-نبردترکهابابنی عباس قدرت بنی عباس را می گیرد

۱۳-البته برخی روایات این جنگ جوانان ارمنیه وآذربایجان باهم گفته شده است.

۱۴-این نبردهمراه ستاره دنباله داری است که از علائم نابودی بنی عباس آخرالزمان می باشد.

۱۵-به علت قدرت هر دو این نبرد سنگین است که جوانها پیر می شوند.

۱۶- از مصادیق قتل سرخ وطاعون(مرگ براثربیماری وآلودگیها) است.

۱۷-بیش از یک میلیون نفردر این جنگ کشته می شوند.

۱۸-پرچم های سیاه در این جنگ به اهتزازدرآمده(البته برخی روایات دو پرچم سیاه در آخرالزمان نام برده شده یکی بزرگ یکی کوچک که کوچک متصل به ظهور خواهد شد)

۱۹-این جنگ در وراء ری(به احتمال زیاد تهران) می باشد.

۲۰-ترکها بعد از نبرد ری به عراق حرکت می کنند و با سفیانی می جنگند

۲۱-محدوده مرکزی ایران درگیر این نبرد است.

۲۲-رهبری لشکر ترکها باشروسی(عصبی وبی رحم وبداخلاق)

۲۳-بنی عباس قبل از این جنگ دارای بلندگو و منبری در منطقه هستند.

۲۴-تمام این درگیری های منطقه با ظهور آقا برطرف می شود.

۲۵-محدوده آذربایجان استانهای شمال غربی ایران ،وکشورهای همسایه این استانها می تواند باشد.

 

 

[۱] – الغیبه( للنعمانی) / النص / ۱۹۴

[۲] – الغیبه( للنعمانی)، النص، ص: ۲۶۴

[۳] – الغیبه( للنعمانی)، النص، ص: ۱۴۷

[۴] – کمال الدین و تمام النعمه / ج‏۲ / ۴۶۹ / ۴۳ باب ذکر من شاهد القائم ع و رآه و کلمه …..  ص : ۴۳۴

[۵] – التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن سیدبن طاووس   / ۹۹

[۶] -همان

[۷] -همان ص۱۹۱

۱۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۴ ، ۲۲:۳۰
خادم گمنام

ساختن مناره های دراز و کاخهای برافراشته

چهارشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۱۸ ب.ظ

       

ساختن مناره های دراز و کاخهای برافراشته از نشانه های نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) است.

شایان یادآوری است که بی گمان، اکنون این دو نشانه در سرزمینهای اسلامی، به ویژه در حجاز، به دست آل سعود، آشکار شده اند؛ زیرا آنان در این سالهای واپسین، مناره های بلند و کاخهای برافراشته ای در مکّه و مدینه ساخته اند، مانند برجهای ساعت بر بلندایِ حرم خدای متعالی و خانۀ گرامی اش، به گونه ای که برخی پژوهندگان در بارۀ احادیث بیانگر رویدادهای آخرالزّمان می گویند که برجهای ساعت(1) از نشانه های ساعت می باشند!
از ابو هُرَیْرَِه نقل شده است که رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

ساعت (زمان قیام قائم) بر پا نمی شود،
مگر آنکه مردم در بلندسازی از هم پیشی گیرند(2).

بدان که بی گمان، مراد از «ساعت»، در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، همان زمان قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.
نیز از ابو هریره روایت شده است که گفت:

رسول الله(صلّى الله علیه و سلّم)  روزی میان مردم بود که مردی نزدش آمد و گفت:
ای فرستادۀ خدا، ساعت (زمان قیام قائم) کی خواهد بود؟ فرمود: پرسش شدۀ از آن،
داناتر از پرسشگر نیست، ولی تو را از نشانه هایش آگاه می سازم؛ ... هر گاه
گوسفندچرانان در بلندسازی از هم پیشی گیرند، پس، آن از نشانه هایش است...(3)
.

مقصود از «گوسفندچرانان» در این روایت، همان بیابان نشینانی اند که بر سرزمینهای اسلامی و داراییهای مردم چیره می شوند و در ساختن سازه های بلند بر دیگران می بالند، و بر کسی پوشیده نیست که بی گمان، در روزگار کنونی فرمانروایان خاندان سعود از این گروه اند.
از ابو موسی اَشْعَری نقل شده است که بی گمان، رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

ساعت (زمان قیام قائم) بر پا نمی شود ...،
مگر آنکه خانه ها ساخته و برافراشته شوند...(4).

از عبدالله پسر مسعود روایت شده است که رسول خدا(صلى الله علیه و آله) در سفارشهایش به وی فرمود:

... ای پسر مسعود، به زودی پس از من گروههایی می آیند ... که آنان دورویان این
مردم (مسلمانان) در آخرالزّمان اند ... خانه ها می سازند و کاخها برمی افرازند...(5).

عبدالله پسر عبّاس گفت که با رسول خدا(صلّى الله علیه وآله و سلّم) حج گزاردیم، واپسین حجّ وی. پس حلقۀ در کعبه را گرفت و به ما رو کرد و فرمود: آیا شما را از نشانه های «ساعت» آگاه نکنم؟ و در آن روز، سلمان از همۀ مردم به او نزدیکتر بود، گفت: بله ای فرستادۀ خدا. فرمود:

... بی گمان، هنگام آن نشانه ها ... مناره ها برافراشته می شوند...(6).

امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) در پاسخ صَعْصَعَه پسر صُوحان که از وی پرسید: دجّال کی برمی شورد، فرمود:

پس بی گمان، نشانۀ آن هنگامی است که ...
ساختمانها را برافرازند ... و مناره ها دراز شوند...(7).

امام علی پسر ابو طالب(علیهما السّلام)، در بیان نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، فرمود:

 

... هنگامی که ... ساختمانها در حجاز برافراشته شوند...(8).

از روایات اسلامی حرام بودن ساختن ساختمانهای برافراشته و مناره ها و اذان گاههای بلند بهره گرفته می شود؛ زیرا بر بلندای خانه های مسلمانان جای گرفتن روا نمی باشد، و چنان که امام علی(علیه السّلام) در زمامداریش مناره ای را که بالاتر از بام مسجد بود، ویران کرد، امام مهدی(علیه السّلام) نیز مناره های بلند و کاخهای برافراشتۀ بر جای مانده از دوران پادشاهان بسیار زورگو را در فرمانروایی اش ویران می کند.
از سَکونی، از جعفر، از پدرش، از پدرانش، از علی(علیه السّلام) نقل شده است که:

بی گمان، علی(علیه السّلام) از کنار مناره ای دراز گذر کرد، پس، به ویران کردنِ آن
فرمان داد، سپس فرمود: مناره بلند نمی شود، مگر با بام مسجد(9).

از داود پسر قاسم جعفری روایت شده است که گفت: نزد ابو محمّد -حسن عسکری-(علیه السّلام) بودم، فرمود:

هر گاه قائم قیام کند، منارها را ویران می کند(10)...(11).

----------------------------------------------------------
1. برجهای ساعتِ ساخته شده برابر کعبۀ گرامی در پیرامون مسجد حرام از هفت برج به هم چسبیده پدید آمده اند که درازایِ بزرگترینشان که ساعت در آن جای گرفته است، به 601 متر می رسد (بهره گرفته شده از: برخی منابع).
2. المسند، ج 3، ص 627 ، ح 10860 (ترجمۀ نویسنده).
3. سنن ابن ماجه، ص 901، ب 25، ح 4044 (ترجمۀ نویسنده).
4. تاریخ مدینة دمشق، ج 21، ص 274 (ترجمۀ نویسنده).
5. مکارم الأخلاق، ج 2، ص 344، ب 12، ف 4 (ترجمۀ نویسنده).
6. تفسیر القمّیّ، ج 2، ص 82- 279، سورۀ محمّد-صلّی الله علیه وآله- (ترجمۀ نویسنده).
7. کمال الدین، ص 476، جزء 2، ب 47، ح 1 (ترجمۀ نویسنده).
8. إلزام الناصب، ج ۲، ص 183، خطبۀ بیان 2 (ترجمۀ نویسنده).
9. تهذیب الأحکام، ج 3، ص 227، ب 25، ح 30 (ترجمۀ نویسنده).
10. در نسخۀ چاپی الغیبة، توسی، تکیه شده بر آن، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «المنار» یافت می شود که سازگار با دنبالۀ حدیث و آنچه در بحار الأنوار آمده است، به «المنائر» اصلاح و ترجمه گردید.
11. الغیبة، توسی، ص 206، ف 1، ح 175 (ترجمۀ نویسنده).

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۴ ، ۱۸:۱۸
خادم گمنام

از روایات اسلامی برمی آید که در ماههای جمادی و رجب از سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) رویدادهای شگفت و سرنوشت سازی در جهان، به ویژه خاورمیانه، روی می دهند که مایۀ پند برای مردمان می باشند و از خواب فراموشی بیدارشان می کنند، و بی گمان، از بزرگترین آن رویدادها یورش شروسی بر ایران، قیام اصهب مروانی در بغداد، قیام ابقع قیسی در لیبی، قیام سفیانی شامی در دمشق، قیام حسینی یمانی در صنعا و قیام هاشمی خراسانی در سمرقند می باشند.
از ابو هُرَیْرَه نقل شده است که پیامبر(صلّی الله علیه وسلّم) فرمود:

... شگفتی و سراسر شگفتی میان جمادی و رجب. سپس شتر ماده پالان شده ای
 بهتر خواهد بود از آبادیِ بزرگی که درآمد آن سد هزار است(1).

این حدیث به روی دادنِ برخی رخدادهایی شگفتی آور در جمادی و رجب و به ارزش همه گونه ابزارهای جا به جایی، از شتران، اسبان، خودروها، کشتیها و هواپیماها، در دورۀ آخرالزّمان اشاره دارد؛ به ویژه پس از ماههای یادشده، برای گریختن از سپاه سفیانی سوی بخشهای آرام، یا رفتن سوی مکّه، برای پیوستن به مهدی(علیه السّلام) و یاری اش.
امام مهدی(علیه السّلام) در نامه ای که برای دانشمند شیعی شیخ مفید(رحمه الله) فرستاده است، فرمود:

... ما شما را به حال خود رها نمی ‏کنیم، و یاد شما را از خاطر نمی‏ بریم.
و اگر آن نمی ‏بود، سختی و رنج بر شما فرود می ‏آمد، و دشمنان، شما را
ریشه کن می کردند ... به پنهان ورزی چنگ زنید از شراره کشیدن آتشی
که گروههایی اَمَوی آن را برمی افروزند و با آن گروهی هدایت شده را
می ترسانند ... هر گاه جمادی اوّل از این سالِ شما (سال ظهور)
فرا رسد، از آنچه در آن روی می دهد، پند بگیرید، و برای آنچه در پی اش
خواهد بود، از خواب فراموشیِ خود بیدار شوید. به زودی برای شما از آسمان
نشانه ای روشن آشکار می شود، و همانندِ آن در زمین خواهد بود، و در
مشرق زمین چیزی اندوهبار و آشفته کننده روی می دهد، و پس از آن،
گروههایی بیرون رونده از اسلام بر عراق چیره می شوند که با کارهای
بدشان روزیها بر مسلمانان تنگ می شوند. سپس در پیِ آن،
اندوه و سختی با نابودی سرکشی از بدان از میان می رود،
و با مرگش پرهیزکارانِ بسیار خوب شادمان می شوند...(2).

بر کسی پوشیده نیست که بی گمان، امام مهدی(علیه السّلام) در این نامۀ ارزشمند به رویدادهای بزرگ پیاپی ای اشاره می کند که در سال ظهورش در جهان، به ویژه در سرزمینهای اسلامی، روی می دهند، و مراد از «گروههایی اُمَوی»، همان بنی مروان و بنی سفیان و دنباله های آنان اند، و مقصود از «گروهی هدایت شده»، همان شیعیان علی(علیه السّلام) می باشند، و نشانۀ روشن آسمانی همان صدایِ بلند جبرائیل(علیه السّلام) است که هنگام دمیدن سپیدۀ سحر در مکّه، شب جمعه 23 ماه رمضان، نام قائم(علیه السّلام) را از آسمان فریاد می زند، و نشانۀ زمینیِ همانند نشانۀ آسمانی همان صدای ابلیس(لعنه الله) می باشد که پس از ناپدیدشدن خورشید در مکّه، در پایان روز جمعه 23 ماه رمضان، نام عثمان را از زمین فریاد می زند، و چنین می نماید که سخنش «در مشرق زمین چیزی اندوهبار و آشفته کننده روی می دهد» به رویدادن برخی رویدادها در کشور ایران، مانند درگیری درونی یا یورش بیرونی، اشاره دارد، و در پیِ رخدادهای ایران، چیره شدن اَصْهَب مروانی و پیروانش، از بر جای مانندگان حزب بعث و گروه داعش، بر سرزمینهای جزیره و عراق، خواهد بود، و گمانی نیست در اینکه این گروههایِ ستمکارِ بیرون رونده از اسلام، پس از آنکه بر کشور عراق چیره می شوند، راه رسیدن ایرانیان از آنجا به سوریه را می بندند، و دایرۀ تنگنای دولتهای غربی بر سوریها را تنگتر می کنند، و در پیِ این کارهای دشمنانه، بی گمان، ایرانیان بر بصره یورش می برند و آنجا را می گیرند و عراقیها را در تنگنا می افکنند و از فرستادن کالاهای خوراکی و دیگر چیزها از کشورشان و از بندر بصره به عراق پیشگیری می کنند، و بدین گونه، مسلمانان در عراق و سوریه دچار تنگناهای اقتصادی دشواری می شوند، و بنا بر آنچه هویداست، مراد از «سرکشی از بدان»، همان سفیانی ای است که بر بیشتر سرزمینهای شام چیره می شود، و سپاهش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یورش می برد، و با نابودی اش، مؤمنان در جهان شادمان می شوند.
امام علی(علیه السلام) فرمود:

ای شگفتا و سراسر شگفتی بین ماههای جمادی و رجب،
از فراهم آمدن پراکنده ها و دروشدن روییدنیها و صداهایی پس از صداها(3).

از این روایت چنین بر می آید که مقصود از شگفتی میان ماههای جمادی تا رجب، روی دادن جنگهایی بزرگ در سرزمینهای اسلامی است که با گردآوری نیروها و دروشدن آنها و صداهای پیاپیِ شلّیک و ترکیدن توپها، بمبها و موشکها همراه اند.
کعب الأحبار گفته است:

... و شگفتی سراسر شگفتی بین ماه جمادی و رجب. گفته شد:
آن شگفتی چیست؟ گفت: شورش مغربیهاست، در حالی که بر اسبهای
ناعربی خاکستری سوارند و با کمک شمشیرهایشان اسیر می گیرند
تا آنکه به لَجّون برسند، و قیام سفیانی است...(4).

گفتنی است، طبق روایات اسلامی، پیش از قیام سفیانی در ماه رجب در دمشق، نیروهای بربر زینده در شمال افریقا از غرب مصر وارد این کشور می شوند و سپس به فلسطین و اردن می آیند تا آنکه به بخش لَجُّون در شمال غربی این کشور برسند و از آنجا سوی دمشق در سوریه پیش می تازند.
نیز شایستۀ یادآوری است، مراد از «اسبهای ناعربی خاکستری» در این گونه احادیث، خودروهای نظامی امروزی می باشند که در کشورهای ناعربی ساخته و برای کارهای ارتشی در خاورمیانه، به ویژه کشورهای عربی، به کار گرفته می شوند. از آنجا که خاورمیانه بیشترش بیابانی و خاکی است، برای پوشاندن خودروهای ارتشی از دید دشمن، از رنگهای گراینده به رنگ خاک، مانند خاکستری، بهره می گیرند.


رویدادهای شگفت پنددهنده یا بیدار کننده

1. بروز برخی ناسازگاریها در زمامداران مشرق زمین
2. هم پیمانی عربها با ترکها
3. مرگ کسان و خویشان
4. گریختن پادشاه یمن
5. درگیری یمنیها با پادشاه یمن و سربازانش
6. ویران شدن سرزمین یمن
7. چیره شدن پادشاه یمن بر کشورش
8. کشته شدن پادشاه عراق
9. چیره شدن اصهب مروانی بر عراق
10. آشکارشدن شیصبانی در کوفه
11. چیره شدن جُرْهُمی بر بخشی از سوریه
12. یورش ترکها و خزرها بر کشوری در مشرق
13. مرگ پادشاهی بزرگ در مشرق
14. به قدرت رسیدن پادشاهی در مشرق
15. یورش هند بر پاکستان
16. یورش چین بر هند
17.  پیوستن نیروهای مسلمان چینی به هاشمی خراسانی
18. پیاده شدن نیروهای ترک در جزیره
19. فرودآمدن  نیروهای رومی در رملۀ فلسطین
20. یورش بربرهای مغربی بر مصر، فلسطین، اردن و سوریه
21. کشته شدن پادشاه مصر
22. درگیری سه پرچم در سوریه
23. فروبرده شدن حرستای دمشق با 100 هزار تن کشته
24. قیام هاشمی خراسانی در سمرقند
25. قیام سفیانی در دمشق
26. قیام حسینی یمانی در صنعا
27. یورش پادشاه یمن بر سوریه
28. کشته شدن پادشاه یمن
----------------------------------------------------
1. الفتن، ص 149، جزء ۳، ح ۶۱۱ (ترجمۀ نویسنده).
2. الاحتجاج، ج ۲، ص 9-598، ش ۳۵۹ (ترجمۀ نویسنده).
3. شرح نهج‏ البلاغة، ج 3، ص 7-266، جزء 6 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).
4. السنن الواردة فی الفتن، ص 1021، جزء 5، ح 543 (ترجمۀ نویسنده).

منیع http://akheruzzaman.blogfa.com

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۴ ، ۰۱:۲۳
خادم گمنام

تاریخچه غیبت

پنجشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۰۳ ق.ظ

یکی از مسائل بسیار حساس در حیات آخرین امام شیعیان، بحث غیبت ایشان و دوران آن می باشد؛ اما جالب است بدانید که انبیاء و پیشوایان قبل ازاین امام همام نیز هر یک دارای دورانی از غیبت و سپس بازگشت به سوی امت خویش بوده اند.
بنا به آیات و روایات برجای مانده مسأله ی غیبت مختص به امام عصر (ارواحنا فداه) نیست، بلکه طبق بیان قرآن کریم و روایات فراوان، تعدادی از پیشوایان گذشته نیز، از آن جمله: صالح، یونس، موسی، عیسی، خضر- علیهم السلام- و… به عللی و جهاتی از جمله امتحان امتش، غیبت اختیار کرده، و از انظار مردم پنهان می شدند!
حضرت خضر (ع): به تصریح قرآن کریم، حضرت موسی در زمان غیبت حضرت خضر (ع) از علم او بهره مند می شد، او با اینکه از دیدگان پنهان بود، هرگز از حوادث و اوضاع زمان غفلت نداشت. ولایت و اختیاراتی که از جانب خداوند به او داده شده بود در اموال و نفوس تصرف می کرد و اوضاع را طبق مصالحی رهبری می نمود، چنانچه داستان وی با حضرت موسی (ع) در قرآن (آیات ۵۹ تا ۸۲ کهف) ذکر شده است.
غیبت حضرت موسی بن عمران (ع): طبق تصریح قرآن حضرت موسی چهل روز تمام از بنی اسرائیل دوری گزید. تا اینکه این مدت سپری شد و دوباره به سوی قومش برگشت. (بقره: آیه ۵۱؛ اعراف: آیه ۱۴۲)

یونس (ع): وقتی قوم او بر مخالفت خود افزودند و او را سرزنش کردند، حضرت یونس (ع) از میان آن ها بیرون رفت به طوری که هیچ کس نمی دانست او کجاست!
طبق تصریح قرآن کریم حضرت یونس مدتی در شکم ماهی محبوس و از دیدگان امت خود پنهان بود. (انبیاء: آیه ۸۷؛ صافات: آیه ۱۴۰)
خداوند او را به جهت مصلحتی در شکم ماهی زنده نگه داشت. سپس او را بیرون آورده و سالم به سوی قومش بازگردانید!

غیبت عیسی (ع): یهود و نصاری بر کشته شدن وی اتفاق دارند، اما خداوند می فرماید: «و گفتارشان که ما مسیح عیسی بن مریم پیامبر خدا را کشتیم در حالی که نه او را کشتند و نه به دار آویختند لکن امر بر آن ها مشتبه شد و کسانی که در مورد (قتل) او اختلاف کردند از آن در شک هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروی می کنند و قطعاً او را نکشتند». (نساء: آیه ۱۵۶)
عیسی بن مریم هم اکنون زنده و غایب است و طبق روایات در زمان ظهور حضرت مهدی روحی فداه از آسمان به زمین فرود می آید. چنانکه رسول خدا (ص) فرمود: «مهدی متوجه می شود که عیسی فرزند مریم از آسمان فرود آمده و گویی از موهای سر و صورتش آب می ریزد، مهدی روحی فداه به او می گوید: جلو بایست و با مردم نماز بخوان، حضرت عیسی (ع) می گوید: نماز باید به وسیله شما اقامه شود، پس عیسی پشت سر مردی از فرزندان من ایستاده و نماز می خواند.

غیبت حضرت صالح (ع): حضرت صالح از پیامبران عظیم الشأن است و نام مبارکش «نُه» بار در قرآن آمده و از حیث زمان بعد از نوح و قبل از ابراهیم (ع) بوده است.
حضرت صالح بر قوم ثمود که مردمی بت پرست بودند مبعوث شد. ایشان مدتی از نظر قومش غایب شد، صالح در روز غیبت مردی کامل و دارای اندامی زیبا، و محاسنی انبوه، و گونه های کم گوشت، میانه بالا و متوسط القامه بود، پس از غیبت چون به سوی قوم بازگشت تغییر کرده بود و او را نشناختند. و در موقع بازگشت وی، قومش سه دسته شدند:
۱- دسته اول منکر وی شدند؛ ۲- دسته دوم مشکوک بودند؛ ۳- دسته سوم یقین داشتند که او صالح پیغمبر است.
صالح (ع) نخست به دسته ای که درباره ی وی مشکوک بودند برخورد نمود، و فرمود: من صالح هستم، ولی مردم او را تکذیب کرده دشنامش داده و آزار رسانده گفتند: ما از تو به خدا پناه می بریم، صالح پیغمبر شکل تو نبود.
سپس به نزد دسته ی منکرین آمد، آن ها نیز سخن او را نپذیرفتند و سخت از وی دوری کردند!
آنگاه از کنار گروه سوم که اهل یقین بودند گذشت، و به آن ها گفت: من صالح هستم، آن ها گفتند: راست می گویی خبری به ما ده که بدان وسیله دباره ات شک نکنیم! و بدانیم تو صالح هستی، چه ما تردید داریم که خالق متعال قادر است انسان را در هر صورتی که می خواهد تغییر دهد!
صالح گفت: من همان صالح هستم که ناقه را برای شما آوردم، گفتند درست می گویی منظور ما نیز پرسش از همین مطلب بود، ولی بگو بدانیم ناقه چه علایمی داشت؟!
صالح گفت: علامت ناقه این بود که یک روز برای خوردن آب به آبشخور می رفت و روز دیگر آن را برای شتران دیگر می گذاشت. گفتند درست گفتی، ما به خدا و آن چه تو از نزد او آوردی ایمان داریم.

غیبت لاوی بن برخیا: داستان مشروحی درباره ی نعثل یهودی در تشرف به خدمت رسول اکرم (ص) نقل شده که تفصیل آن چنین می باشد: نعثل چون پاسخ همه ی سؤالاتش را از پیامبر عظیم الشأن اسلام دریافت کرد، شهادتین بر زبان جاری کرد و گفت:
من در کتب انبیای قبل دیدم که در آخرالزمان پیغمبری می آید که نامش «احمد» و «محمد» است، و او خاتم الانبیا بوده و اوصیای او دوازده نفر به عدد اسباطند. رسول اکرم (ص) به نعثل می فرماید: آیا اسباط را می شناسی؟
نعثل گفت: آری، آن ها دوازده نفرند که نخستین آن ها لاوی بن برخیا است. او مدتی از بنی اسرائیل غایب شده، سپس به میان قوم خود برگشت، و دین خدا را پس از اِندراس و از هم گسیختگی از نو زنده کرد، و با پادشاه ستمگری به نام «قرسطیا» جنگید و او را کُشت.
حضرت فرمود: آنچه در میان بنی اسرائیل واقع شده در میان امت من نیز مو به مو واقع خواهد شد، دوازدهمین فرزند من غایب می شود به طوری که دیده نمی شود!
وقتی به طرف امت بازگشت می کند از اسلام اسمی و از قرآن جز رسوم و آداب ظاهری نمانده باشد! در چنین شرایطی خدا به او اجازه خروج می دهد! و خدا اسلام را به وسیله ی او ظاهر کرده و تجدید می نماید.
خوشا به حال کسانی که او را دوست داشته و از او پیروی کنند، و بَدا به حال کسانی که او را دشمن داشته و با او مخالفت نمایند! و خوشا به حال کسانی که به برنامه های هدایت و راهنمایی او متمسک شوند.

غیبت ذوالقرنین: قرآن کریم در سوره کهف آیات ۹۶- ۸۳ داستان مشروحی درباره ی ذوالقرنین دارد و صفات ممتازی را برای او بیان می کند اما این که ذوالقرنین کیست بیان نشده است. و از بسیاری از روایات اسلامی که از پیامبر و ائمه معصومین (ع) نقل شده می خوانیم که: او پیامبر نبود بلکه بنده ی صالحی بود.
جابر بن عبدالله انصاری می گوید: از رسول خدا (ص) شنیدم می فرمود: همانا ذوالقرنین بنده ی صالح خدا بود، و خداوند او را برای بندگانش حجت قرار داده بود، ذوالقرنین مردم را به طرف خدا دعوت کرده و آن ها را به تقوا و پرهیزکاری امر می کرد، اما آن مردم ضربتی به سمت راست سرش زدند، و او مدت ها از نظر مردم غایب شد! غیبتی آنچنان طولانی که گفتند مرده، یا هلاک شده، و معلوم نیست در کدام وادی سرگردان است! اما ذوالقرنین پس از غیبت طولانی مجدداً به طرف قومش بازگشت، این بار نیز مورد حمله قرار گرفت و آنان دومین ضربه را به سمت چپ سرش زدند! سپس حضرت فرمود: آگاه باشید، که در میان شما کسی است که همان روش و سنت ذوالقرنین را دارد، خدای عزوجل سبب و امکانات همه چیز را برای ذوالقرنین فراهم کرد و قدرتی در زمین به او داد که او شرق و غرب را درنوردید. اما به زودی سنت و روش ذوالقرنین در قائم از اولاد من جاری خواهد شد، و قائم شرق و غرب عالَم را زیر فرمان حکومت خود می آورد. در اطراف جهان کوه و دشت و بیابانی نیست که ذوالقرنین در آن قدم ننهاده باشد مگر اینکه مهدی در آن قدم خواهد گذاشت، (و آن را زیر چتر حکومتش خواهد کشید) همه گنج ها و معادن زمین را خداوند برای قائم ظاهر می کند، و او را به وسیله ترسی (که در دل دشمنانش می افکند) یاری خواهد کرد. قائم جهان را پُر از عدل و داد می کند، همان طوری که از ظلم و جور پُر شده است.

پی نوشت ها:
۱- علامه مجلسی. بحارالانوار، ج۵۱: ۱۴۶، ۲۱۵٫
۲- شیخ صدوق. کمال الدین و تمام النعمة، ج۲: ۳۴۵٫
۳- یوسف بن عبدالعزیز الشافعی. عقدالدرر فی اخبار المنتظر: ۳۸٫
۴- شیخ سلیمان قندوزی. ینابیع المودة: ۹۷٫

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۰۳
خادم گمنام

شورش هاشمی شیصبانی

دوشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۳، ۰۱:۱۸ ق.ظ

                                   

شورش هاشمی شیصبانی در کوفه از نشانه های نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) می باشد، و شیصبانی مردی شیطانی از بنی هاشم است که با زمامداران بنی عبّاس در مشرق زمین ناسازگاری می کند، و با اصهب مروانی(1) شورندۀ پیش از وی در سرزمینهای جزیره(2) بر زمامداران عراق، پیمان می بندد، و گروه بسیاری از مردم کوفه و پیرامونش را می فریبد و گمراه می کند، و از آنان سپاهی بزرگ پدید می آورد، و آن را در ماه جمادی دوم از سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، برای نبرد با زمامدار سوریه، سوی دمشق می فرستد، و سرانجام، شیصبانی و بسیاری از پیروانش کشته می شوند. 


جایگاه آغاز شورش شیصبانی 
جابر جُعْفِی گفت که از ابو جعفر باقر(علیه السّلام) در بارۀ سفیانی پرسیدم، فرمود:

شما کجا و سفیانی تا آنکه پیش از وی شَیْصَبانی برشورد؛ او، چون آبی که 
می جوشد(3)، از سرزمین کوفان پدیدار می شود، و فرستادگان شما را می کشد. 
پس، در پیِ آن، چشم به راه سفیانی و قیام قائم(علیه السّلام) باشید(4). 

سُفْیانِی همان عُثْمان شامی پسر عَنْبـَسَه، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخرالزّمان است که در ماه صفرِ سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، جنبش خود را از درۀ خشک می آغازد، و در ماه رجبِ همان سال، در دمشق قیام می کند، و بر بیشتر سرزمینهای شام چیره می شود، و سپاهش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یورش می برد. 
«شَیْصَبان»، بنا بر آنجه از برخی فرهنگنامه های واژگان عربی برمی آید، از نامهای شیطانِ رانده شده ای می باشد که در قرآن کریم با نام اِبْلِیس یاد شده است(5). 
«کُوفان» یا «کُوفَه» در روزگاران کهن سرزمینی شنزار و سرخ بر کنارۀ غربی رود فُرات بود که شهر کوفه در مشرق، و بخشهای بلند جای گرفته در پشت آنجا در مغرب، مانند ثَوِیَّه، غَرِی و نَجَف، را در بر می گرفت، و اکنون، نجف شهری پیوسته به شهر کوفه می باشد که آرامگاه امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) در آن جای دارد(6). 
با توجّه به آنکه سرزمین کوفه بخش نجف را نیز در بر می گرفت، و جابر جعفی مردی شیعی از زیندگان کوفه بود، و امام باقر(علیه السّلام) با وی سخن گفت و فرمود: «فرستادگان شما را می کشد»، چنین می نماید که فرستادگان، نمایندگانی شیعه از شهر کوفه یا شهر نجف باشند که برای راهنمایی و خیرخواهی نزد شیصبانی می روند و او آنان را می کشد. 


ناسازگاری شیصبانی با بنی عبّاس  
از برخی روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان برمی آید که بی گمان، در سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، میان بنی عبّاس فرمانروا در بخشی از سرزمینهای مشرق و گروهی از بنی هاشمِ زینده در عراق، چون شیصبانی و همتایانش، درگیری روی می دهد. 
اَرْطات گفته است: 

نشانۀ پایانی نابودی فرمانروایی بنی عبّاس، سه پادشاه از آنان است که 
پی در پی می آیند، و نامهایشان نامهای پیامبران می باشند، و بیش از این 
سه پادشاه نخواهند داشت، و دوران بنی عبّاس از این پادشاهان سه گانه 
چهل سال است. پس، هر گاه درگیری میان ایشان و گروهی از بنی هاشم 
که میان دو رود (دجله و فرات) گرد می آیند، و زمامداری مردی از بنی عبّاس 
سوی مغرب (شام) و برخورد (درگیری) پرچمهای سیاه و زرد در میانۀ 
شام (دمشق) و کشتن زمامدار مصر و پیشگیری از پرداختی مردم آنجا 
به دولت را ببینی، پس، اینها از نشانه های پایان یافتن دوران آنان است(7). 

چنین می نماید که این روایت ارزشمندِ در بر دارندۀ برخی پیشگوییهای شگفت، از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه وآله) باشد، اگرچه اَرْطات تابعی پسر مُنْذِر آن را به وی نسبت نداده است. 
بدان که بی گمان، از احادیث اسلامی بهره گرفته می شود که برای بنی عبّاس دو دولت می باشد: دولت نخستین همان است که پس از فروپاشی زمامداری اَمَویها در سرزمینهای اسلامی بر پا شد، و دولت دوم آن است که در آخرالزّمان در بخشی از سرزمینهای مشرق بر پا می شود، و برای بنی عبّاس در این دولتِ پایانی سه پادشاه می باشد که به ایشان سیاه نشانانِ نخست گفته می شود، و برخی از بنی هاشمی که در عراق می زیند با آنان ناسازگاری می کنند، و بخشی از نیروهایشان برای پاسداری از زمامدار شام که هم پیمانشان است، در آنجا جای می گیرند، و میان این نیروهای عبّاسی مشرقیِ دارندۀ پرچمهای سیاه و نیروهای بربر مغربیِ دارندۀ پرچمهای زرد، در دمشق نبردی بزرگ روی می دهد، و اندکی پیش از این کارزار، فرمانروای بسیار زورگوی مصر با دست سپاه بربرهای مغربی یا با دست گروهی از مصریان سلفی یا اخوانی ای که به این سپاه می پیوندند، کشته می شود، و همۀ رویدادهای یادشده از نشانه های نابودی دولت دوم بنی عبّاس و نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) می باشند. 


هم پیمانی شیصبانی با مروانی 
پس از بررسی تاریخ عرب و اسلام درمی یابیم که همواره میان بنی اُمیّه و بنی هاشم ناسازگاریهای سختی بوده اند، و میان آن دو هم پیمانی ای یافت نمی شود، مگر آنچه میان هاشمی شیصبانی و اصهب مروانی روی خواهد داد، و این، از شگفتیهای آخرالزّمان است. 
عبدالله پسر عبدالعزیز گفته است که علی پسر ابو طالب(علیهما السّلام) در کوفه سخنرانی کرد و فرمود: 

ای مردم، پس از من بر زمین بچسبید و از تکروان از خاندان محمّد بپرهیزید؛ زیرا 
بی گمان، تکروان از خاندان محمّد برمی شورند، و بر اثر سرپیچی کردن آنان از 
فرمان من و شکستن ایشان پیمانم را، آنچه را که دوست دارند، نمی بینند(8). 
و پرچمی از فرزندان حسین بیرون می آید که در کوفه با فراخوانِ [بنی](9) اُمیّه 
آشکار می شود، و مردم را گرفتاری فرا می گیرد، و خداوند بهترین آفریدگانش 
 را می آزماید، تا پلید را از پاکیزه جدا کند، و برخی مردم از دیگری بیزاری جویند، 
و آن رویدادها به درازا می کشند، تا آنکه خداوند با دست مردی از خاندان محمّد 
برای آنان گشایش کند. و هر کس از فرزندانم برشورد و کار و روشی مگر کار 
و روش من انجام دهد، من از وی بیزارم، و هر کس از فرزندانم پیش از مهدی 
برشورد، بی گمان، شتری است که گردن زده و بخش بخش می گردد، و از 
دجّالهای از فرزندان فاطمه بپرهیزید؛ زیرا بی گمان، برخی فرزندان فاطمه 
دجّال اند، و دجّالی از [کنارۀ](10) دجلۀ بصره پدیدار می شود، 
در حالی که از من نیست، و او پیش درآمد همۀ دجّالهاست(11). 

تکروان از خاندان محمّد(صلّی الله علیه وآله) گروهی از آنان اند که با روش امامان دوازده گانۀ پس از رسول خدا(صلوات الله علیهم) ناسازگاری می کنند، و باور دارند که شوریدن بر پادشاهان ستمگر و برافراشتن پرچم برای برپایی فرمانروایی ای نو برای نامعصومانِ(12) از پسرانِ فاطمه(علیها السّلام) نیز در هر روزگاری رواست، و زیدیها از این گروه اند، در حالی که شیعیان دوازده امامی باور دارند که شورش با شمشیر و بنیادگزاری زمامداری ای نو تنها برای امام مهدی قائم(علیه السّلام) در آخرالزّمان رواست(13). 
امّا برهان روا بودن قیام حسینی یمانی در صنعا و حسنی گیلانی در دیلم، که هر دو از فرزندان علی و فاطمه(علیهما السّلام) می باشند، و هاشمی خراسانی و شعیب تمیمی در سمرقند و مردی قریشی از بنی عَدِی در آبُر از سیستان همان چیزی است که از برخی احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان آشکار می شود که بی گمان، این قیامگرانِ پنج گانه هدف بنیادینشان از قیام، همان فراخواندن مردم به خوشنودی خاندان محمّد(صلوات الله علیهم) و فرمان برداری از امام مهدی(علیه السّلام) می باشد، و آنان پس از قیام قائم(علیه السّلام) با او پیمان می بندند و پرچم را به وی می سپارند، و و بر کسی پوشیده نیست که حسینی یمانی و حسنی گیلانی از فراگیری قانونِ فراگیری که از برخی روایات اسلامی بهره گرفته می شود، بیرون می روند، و آن قانونِ فراگیر این است که بی گمان، پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام)، کسی از فرزندان علی و فاطمه(علیهما السّلام) بر کسی از فرمانروایان ستمگر با شمشیر برنمی شورد، مگر آنکه وی کشته می شود و به هدفش نمی رسد. 
مراد از «پرچمی از فرزندان حسین» در این حدیث، همان پرچم هاشمی شیصبانی، و مقصود از «بنی اُمیّه» در اینجا، همان اصهب مروانی و همراهانش می باشند که در سرزمینهای جزیره بر زمامداران عراق می شورند و در این کشور فرمانروا می شوند. 
دجّالی که در کنارۀ دجلۀ بصره پدیدار می شود، همان نخستین دجّال از دجّالهای سه گانه در آخرالزّمان است، و دجّال زیرکتر نامیده می شود، و  مردم او را از تبار امام علی(علیه السّلام) می پندارند، در حالی که وی این گونه نیست. 


یورش سپاه شیصبانی بر دمشق 
اَصْبَغ پسر نُباتَه گفت که شنیدم امیر مؤمنان(علیه السّلام) به مردم می فرمود: 

... سد هزار تن از شرک ورزان و دورویان از کوفه بیرون می روند 
تا به دمشق بیایند، و پیشگیرنده ای از دمشق جلودارشان 
نمی شود، و آنجا، همان اِرَم دارای ستونهاست...(14). 

چنین می نماید، گروهی که از کوفه سوی دمشق می روند، همان نیروهای سپاه هاشمی شیصبانی و همتایانش باشند که در جمادی دوم از سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، سپاه اصهب مروانی را در نبرد با فرمانروای سوریه یاری می کنند، و گفتار امام علی(علیه السّلام): «و آنجا، همان اِرَم دارای ستونهاست»، برگرفته از سخن خدای متعالی در قرآن کریم، سورۀ فجر، آیۀ 7: «إرم ذات العماد» می باشد، و آشکار می کند که شهر ارم دارای ستونها -کاخهای برافراشته و استوار- همان دمشق پایتخت سوریه است. 
از این حدیث بهره گرفته می شود که بی گمان، بسیاری از کسانی که در آخرالزّمان در کوفه و پیرامونش می زیند و خودشان را شیعه می نامند، پیرو راستین امام علی و جانشینانش(علیهم السّلام) نمی باشند. 


نبرد شروسی و اصهب با شیصبانی 
بی گمان، نیروهای خزر و ترکی که با پشتیبانی امریکا، اروپا، اسرائیل، ترکیه و آذربایجان در قَفْقاز جنوبی گرد می آیند، با فرماندهی شَرُوسِی در ماه جمادی اوّل یا پس از آن از سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) بر ایران یورش می برند، و جنگ میان آنان و ایرانیان با فرماندهی مَرْوْزِی تا پایانه های ماه ذی قعده همان سال پایدار می ماند، و در این هنگام، شروسی بر عراق می تازد، و پس از گرفتن بصره و واسِط، سوی بغداد می شتابد تا اصهب مروانی، فرمانروای عراق، را یاری کند، و در پیِ آن، شروسی و اصهب با نیروهایشان سوی کوفه می روند تا بر آنجا یورش برند. در این هنگام، میان نیروهای خزر، ترک و عربهای بیابانی با نیروهای کوفی پیرو هاشمی شیصبانی و همتایانش، نبرد بزرگی روی می دهد، و یورشگران بر کوفه با دست پاسداری کنندگانِ آنجا سرگرم می شوند، و شمار بسیاری از دو گروه کشته می شوند، بی آنکه یکی بر دیگری پیروز گردد، و در جوشش این درگیریهای سخت، ناگهان سپاه سفیانی از دمشق می رسد و با آن دو گروه می جنگد و بر هر دو چیره می شود و نابودشان می کند. 
پسر مَهْزِیار اهوازی، در بارۀ دیدارش با امام مهدی(علیه السّلام)، در جایگاهی ناشناخته در حجاز، در دوران پنهان بودنش، گفته است: 

... آن گاه که او را دیدم، خِرَدم در خوبی و چگونگی اش سرگردان شد. پس، به 
من فرمود: ای پسر مهزیار، چگونه برادرانت را در عراق پشتِ سر گذاشتی؟ 
گفتم: در تنگیِ زندگی و ناخوشی، در حالی که بی گمان، شمشیرهای 
بنی شَیْصَبان پی در پی بر ایشان بوده است. فرمود: خداوند گرفتار کند آنان 
را، چگونه [از راستی](15) بازداشته می شوند! گویا این گروه را می بینم 
که در خانه های خود کشته شده اند، و فرمان خداوند آنان را شب یا روز 
کیفر داده است. گفتم: ای پسر فرستادۀ خدا، آن، کی خواهد شد؟ فرمود: 
هنگامی که میان شما و راه کعبه، با دست گروههایی که بهره ای از خوبی 
ندارند و خدا و پیامبرش از آنان بیزارند، بسته شود، و سه [روز](16) سرخی 
در آسمان پدیدار گردد که در آن، ستونهایی مانند ستونهای نقره ای می باشند 
که نورانی می درخشند، و شَرُوسِی، با هدفِ کوه سیاهِ در پشتِ ری، پیوسته 
به کوه سرخ و چسبیده به کوههای تالِقان، از اَرْمَنِسْتان و آذَرْبایْجان بیرون می آید. 
پس، میان او و میان مَرْوَزی نبردی نابودگر و ریشه برانداز خواهد بود که در آن، 
خردسال پیر، و بر اثر آن، پیرْ فرتوت می شود، و میان آن دو کشتار آشکار می گردد. 
پس، در آن هنگام، چشم به راه رفتن وی سوی زَوْرا باشید، و در آنجا درنگ نمی کند 
تا به ماهان و سپس به واسِط عراق برود، و در آنجا، شش(17) [روز](18) یا کمتر 
می ماند. آن ‏گاه، به کوفان می‏ رود، و میان آنان(19)، درگیری ای از نجف به حِیرَه 
تا غَرِی خواهد بود، نبردی سخت که بر اثر آن خِرَدها فراموش می شوند. پس، در آن 
هنگام، نابودی هر دو گروه می باشد، و بر خداوند است دروکردن بر جای ماندگان...(20). 

«شَیْصَبان»، بنا بر انچه از برخی فرهنگنامه های واژگان عربی برمی آید، از نامهای شیطانِ رانده شده ای می باشد که در قرآن کریم با نام اِبْلِیس یاد شده است(21)، و مراد از «بنی شیصبان» در این حدیث، همان بنی عبّاس اند که همانند شیطان مردم را می فریبند و گمراهشان می کنند، و دو بار بر مسلمانان چیره می شوند: بار نخست همان بود که پس از فروپاشی دولت بنی اُمیّه، در سرزمینهای اسلامی فرمانروایی کردند، و بار دوم آن است که در آخرالزّمان، در بخشی از سرزمینهای مشرق فرمانروایی می کنند، و کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام) نابود می شوند. 
چنین می نماید، مراد امام مهدی(علیه السّلام) از گروههایِ بی بهره از خوبی، مانند دین و انسانیّت، که راه حج را بر بسیاری از مسلمانان، به ویژه عراقیها و ایرانیان، می بندند، همان سفیانی و پیروانش باشند که به مردم می گویند: بی گمان، ما خداباوران و پیروان روش پیامبر(صلّی الله علیه وآله) می باشیم، ولی هنگامی که کارهایشان دیده می شوند، دانسته می شود که آنان کفرورزان به خدا و دشمنان فرستاده اش و بیرون روندگان از دین و انسان بودن می باشند. 
سرخی ای که در هوای فشردۀ پیرامون زمین پدیدار می شود، همان سرخی ای است که در پیِ درخشش ستاره ای دنباله دار در آسمان و وزش تندبادی سرخ در ماه رمضان سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) پدید می آید، و ستونهای درخشنده مانند ستونهای نقره ای همان شهابهایی اند که درون هوای فشردۀ پیرامون زمین می شوند و می سوزند و برخی از آنها بر روی زمین فروباریده می شوند. 
«شَرُوسِی»، بنا بر آنچه از برخی محاسبه های جفری آشکار می شود، همان مرد روسی یهودی تباری است که نیروهای خزر و ترکی را فرماندهی می کند که در قَفْقاز جنوبی گرد می آیند، و در سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، با پشتیبانی اروپا، امریکا، اسرائیل، ترکیه و آذربایجان، بر ایران و عراق یورش می برند، و سرانجام، همگی نابود می شوند. 
«مَرْوْزِی» همان مرد هاشمی ای است که نیاکان کهن وی در مَرْو که از شهرهای خراسان می باشد، می زیسته اند، و سومین رهبر انقلاب ایران است، و ایرانیانِ پایداری کننده در برابر یورش شروسی و نیروهایش را رهبری می کند.(22) 
«اَرْمَنِسْتان و آذَرْبایْجان» همان دو بخش از قفقاز جنوبی اند که در شمال غربی ایران جای دارند، و بخشی از آذربایجان درون کشور ایران می باشد. 
«پشتِ ری» همان بخشهای بلند جای گرفته در شمال شهر ری کهن است، و مراد از آن در اینجا، همان بخش شمالی از شهر کنونی تهران می باشد، و «کوه سیاه» همان کوه تُوچال است که از دور سیاه دیده می شود و بر بلندایِ بخش تجریش در شمال شهر تهران می باشد و در بخش جنوبی کوههای اَلْبُرْز مرکزی جای دارد، و «کوه سرخ» همان کوهی است که در بخش کرج، میان کوه سیاه در تهران و کوههای تالقان جای دارد، و اکنون از آن سنگهای سرخی که در ساختمان کاربرد دارند، برداشته می شود، و مراد از «تالِقان» در این حدیث، همان سرزمینی است که میان قَزْوِین و کَرَج، در 120 کیلومتری شمال غربی تهران جای دارد، و مقصود از «زَوْرا» در اینجا، همان زورای نو یا شهر کنونی تهران می باشد. 
«ماهان» دو تاییِ «ماه» است، و ماه در زبان فارسی کهن یا دَرِی به معنای شهر یا بزرگترین شهر هر سرزمینی می باشد، و عربها پس از گشودن دو شهر «دِینَوَرِ» و «نَهَاوَنْد»، نخستین را به کوفه وابسته کردند و «ماه کوفه» نامیدند، و دومین را به بصره وابسته کردند و «ماه بصره» نامیدند، و اکنون دینور در استان کِرْمانْشاه و نهاوند در استان هَمَدان جای دارد. 
«واسِط» که اکنون کُوت نامیده می شود، همان شهری است که نزدیک مرزهای شرقی عراق جای دارد، و اکنون مرکز استان واسط می باشد، و به این اسم نامیده شده است؛ زیرا دوری آن تا بصره و کوفه نزدیک به میانه می باشد. 
چنان که پیشتر گفتیم، بی گمان، «کُوفان» یا «کُوفَه» در روزگاران کهن سرزمینی شنزار و سرخ بر کنارۀ غربی رود فُرات بود که شهر کوفه در مشرق، و بخشهای بلند جای گرفته در پشت آنجا در مغرب، مانند ثَوِیَّه، غَرِی و نَجَف، را در بر می گرفت، و «غَرِی» جایگاهی در پایانه های پشت کوفه می باشد که پس از ثَوِیَّه، در جنوب حَنّانَه تا جنوب نُخَیْلَه در گورستان وادی السّلام، جای دارد، و آرامگاه امام علی(علیه السّلام) در آنجاست، و «نجف» بلندی ای در پایانۀ پشت کوفه بر کنارۀ دریای نجف در مغرب می باشد که نزدیک به 1 کیلومتر از آرامگاه امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) دور است، و این اسم با گذر زمانها شناسه ای شد برای شهری که در کنار همان بلندی پدید آمد، و «حِیْرَه» شهری کهن در جنوب شهر کوفه و پشت آنجا و نزدیک به 7 کیلومتر از آن دور بود، و اکنون ویرانه هایی از آنجا در غرب شهری کوچک که ابو صُخَیْر نامیده می شود، بر جای مانده اند.(23) 
روایتی دراز از امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) یافت می شود که برخی رویدادهای عراق در آخرالزّمان، به ویژه چیره شدن مردی از کوهپایه نشینان بر مردم این کشور، را بیان می کند، و آن این است: 
جابر پسر عبدالله انصاری گفته است: اَنَس پسر مالک که خدمتکار رسول خدا(صلّی الله علیه وآله) بود، برای من حدیث نقل کرد و گفت: 

هنگامی که امیر مؤمنان علی پسر ابو طالب(علیه السّلام) از کارزار نَهْرَوانیان(24) 
باز گشت، در بُراثا فرود آمد و در آنجا ترسایی مسیحی که حُباب نام داشت در دیرش 
بود ... پس، امیر مؤمنان(علیه السّلام) به وی فرمود: در کجا جای داری؟ گفت: در 
دیری که برای من است، در آنجا می باشم. امیر مؤمنان(علیه السّلام) به وی فرمود: 
پس از امروزت، در آنجا زندگی نکن، ولی در آنجا مسجدی بساز ... آگاه باش ای حباب، 
به زودی در کنار این مسجدِ تو شهری ساخته می شود و بسیار زورگویان در آنجا فراوان 
می شوند و گرفتاری در آن شهر سخت می شود تا آنکه در هر شبِ جمعه ای در آنجا 
هفتاد هزار آمیزش ناشایست انجام می گیرد. پس، هنگامی که گرفتاریشان بزرگ 
شود، با کمک پلی بر مسجد تو یورش می برند(25) [و آن را ویران می کنند](26) ... 
ویرانش نمی کند مگر کافری. پس، هر گاه آن کار را کنند، از حج بازداشته می شوند ... 
و سبزیهایشان می سوزند ... و خداوند بر آنان مردی کوهپایه نشین را چیره می سازد 
که درون هیچ سرزمینی نمی رود، مگر آنکه آنجا و زیندگانش را نابود کند ... درون 
بصره می رود و در آنجا ساختمان بلندی را رها نمی کند، مگر آنکه بر آن خشم گیرد 
و آنجا و زیندگانش را نابود کند، و آن، هنگامی است که «ویرانه» آباد گردد و در آنجا 
مسجدِ جامعی ساخته شود. پس، در آن هنگام، نابودیِ زیندگان بصره خواهد بود. 
سپس درون شهری می رود ... و مانند همان کارها را انجام می دهد. سپس به بغداد 
روی می آورد و با بخشش درون آنجا می رود. آن گاه، مردم سوی کوفه پناه می برند، 
و سرزمینی از کوفه نمی باشد، مگر آنکه برای آنجا کار آشفته می گردد(27). سپس 
او و کسی که وی را درون بغداد کرده است، سوی قبر من می روند تا آن را بشکافند 
که سفیانی با آن دو رو به رو می شود(28) و آن دو را در هم می شکند و سپس 
آن دو را می کشد، و سپاهی را سوی کوفه می فرستد(29) و برخی زیندگانش را 
به بندگی می گیرد، و مردی از کوفیان می آید و آنان را سوی ساختمانهای بلند 
و نیکویی پناه می دهد؛ پس، هر کس به آنها پناه برد، در آرامش خواهد بود، 
و سپاهی از سفیانی درون کوفه می رود، و کسی را رها نمی کنند، مگر آنکه 
او را بکشند، و بی گمان، مردی از آنان از کنار گوهر درخشندۀ بزرگ 
که بر زمین افتاده است، می گذرد و آن را نمی خواهد، در حالی که 
بچۀ کوچک را می بیند و به وی می رسد و او را می کشد...(30). 

بی گمان، «بُراثا» همان کویی است که در غرب بغداد، میان کوی کَرْخ و کوی کاظِمَیْن، جای دارد، و آنجا -بنا بر روایات اسلامی- در روزگاران کهن جایگاه پرستش بسیاری از پیامبران و سفارش شدگانشان، مانند ابراهیم، دانیال، عیسی و امام علی(صلوات الله علیهم) بود، و خانۀ مریم و زادگاه عیسی(علیهما السّلام) در آنجا جای داشته است، و در دوران اسلامی، با فرمان امام علی(علیه السّلام)، در آنجا مسجد براثا ساخته شد، و آن از مسجدهای کهن در عراق می باشد، و همواره نزد شیعیان دارای جایگاهی ویژه بوده است، و آنان به دیدارش می روند و در آنجا نماز می گزارند، و بی گمان، مسجد گرامی براثا در دورانهای گوناگون چند بار ویران گردیده است، و واپسین ویرانی اش، در ماه ذوالقعده سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، با دستان اصهب مروانی و پیروانش، روی خواهد داد، و در پیِ این رویداد ناگوار، راه حج بر بسیاری از مسلمانان، به ویژه عراقیها، بسته می شود(31). 
شایان یادآوری است، بی گمان، اصهب مروانی و پیروانش، پس از آنکه بر عراق چیره می شوند، با برخی سران شیعه و پیروانشان، به ویژه کسانی که در کوفه می زیند، هم پیمان می شوند، و برای همین، مروانیها سوی شیعه و جایگهای مقدّس آنان دست دراز نمی کنند، ولی هنگامی که گرفتاری بر آنان سخت می شود، پیمانهای پیشین خود را می شکنند و دشمنیهایشان در بارۀ شیعیان را آشکار می کنند و برخی جایگاههای مقدّس نزد آنان، به ویژه مسجد براثا، را ویران می کنند. پس، هر گاه آن کار را انجام دهند، سفیانی و پیروانش آنان را از حج بازمی دارند و بر ایشان چیره  می شوند و گرفتارشان می کنند و می کشند. 
مراد از شهری که در کنار مسجد براثا ساخته می شود، همان بغداد است که ابو جعفر منصور، دومین پادشاه عبّاسی، در سال 145 هـ.ق برابر 762 م، فرمان پدیدآوردن آن را داد. 
مقصود از «مردی کوهپایه نشین» در این حدیث، همان مرد روسی یهودی تباری می باشد که در برخی احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان شروسی نامیده شده است، و فرماندۀ نیروهای خزر و ترکی است که از سرزمین کوهستانی قفقاز بر ایران و عراق می تازند.(32) 
«ویرانه» همان نشانه های شهر بصرۀ کهن پیش از اسلام می باشد که به گونۀ تپه های کوچکی میان بصره ای که در روزگار عمر پسر خَطّاب -دومین خلیفۀ مسلمانان- در جنوب غربی ساخته شد و اکنون شهر زُبَیْر نامیده می شود و بین شهر کنونی بصره در شمال شرقی یافت می شوند، و شایستۀ یادآوری است که در این سالهای واپسین، شهری ورزشی در جایگاه «ویرانه» ساخته و در پایانۀ سال 2013 م گشوده شده است. 
مراد امام علی(علیه السّلام) از شهری که مردی کوهپایه نشین درون آنجا می رود و او نامش را یاد نکرده است، همان شهر واسِط می باشد که اکنون کُوت نامیده می شود، و در راه بصره به بغداد، نزدیک مرزهای شرقی عراق جای دارد.(33) 
بدان که بی گمان، از برخی محاسبه های جفری آشکار می شود، شروسی ای که نیروهای خزر و ترک گرد آمده در قفقاز جنوبی را برای یورش بر ایران و عراق فرماندهی می کند، مردی روسی و یهودی تبار است، و گمان می کنم کسی که وی را درون بغداد می کند، همان اصهب مروانی ای باشد که از عربهای بیابانی ناصبی(34) است، و بر کسی که در تاریخ اسلام پژوهشی دارد، پوشیده نیست که بی گمان، یهودیان و مروانیان در بارۀ امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) کینه و دشمنی سختی دارند. بنا بر این، بی گمان، رفتن شروسی یهودی سوی کوفه با اصهب مروانی ای که راه را به وی نشان می دهد، با هدف شکافتن قبر امام علی(علیه السّلام)، کار شگفتی نیست، بلکه شگفت آن است، کسی که این دو مرد پلید را نابود می کند و آن دو را از انجام این گناه زشت باز می دارد، همان سفیانی ناصبی است که کینه و دشمنی اش در بارۀ امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) سخت تر از آن دو می باشد. 
جابر از ابو جعفر -باقر-(علیه السّلام) نقل کرده است که وی فرمود: 

ای جابر، قائم آشکار نمی شود، مگر آنکه مردم را در شام آشوبی فرا گیرد 
که بیرون رفتن از آن را می خواهند، پس نمی یابندش، و میان کوفَه و حِیرَه 
کشتاری باشد که کشته های آنان برابرند، و فریادگری از آسمان فریاد زند(35). 

بی گمان، آشوب فراگیر در شام همان درگیری ای است که میان گروههای چهارگانه، در پایدارکردن زمامداری بشّار اسد یا فروپاشیدن آن، در جمادی دوم سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) روی می دهد، و آن گروهها همان گروه حسنی لبنانی، گروه اصهب مروانی، گروه ابقع قیسی و گروه سفیانی شامی می باشند. 
بنا بر آنچه از برخی روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان بهره گرفته می شود، بی گمان، کشتار میان کوفه و حیره برآیند نبرد خونینی است که در آغازه های ذی حجّۀ سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) میان نیروهای خزر و ترک و عربهای بیابانی یورشگر پیرو شروسی یهودی و اصهب مروانی با نیروهای کوفی پاسداری کنندۀ پیرو هاشمی شیصبانی و همتایانش روی می دهد، و بر اثر برابر بودن نیروی ارتشی بین دو گروه و چیره نبودن یکی از آن دو بر دیگری، شمار کشته هایشان برابر می باشد. 
فریاد فریادگر از آسمان همان صدایِ بلند جبرائیل(علیه السّلام) می باشد که هنگام دمیدن سپیدۀ سحر در مکّه، در شب جمعه 23 ماه رمضانِ سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، نام قائم(علیه السّلام) را از آسمان فریاد می زند، و مردم را سوی راستی فرا می خواند، و همۀ زمینیان آن را به زبانهای خودشان می شنوند. 
برای امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) پیشگویی ای است که چنین می نماید از رویدادن برخی رویدادهای سخت و ترسناک در کوفه در آخرالزّمان خبر می دهد، هرچند بر این سرزمین ناخوشیهای سختی پس از درگذشت وی در دوران اَمَویان و عبّاسیان فرود آمده اند: 

ای کوفه، گویا تو را می بینم که همانند کشیده شدن پوستِ چرمالی شدۀ عُکاظِی 
کشیده می شوی، با ناخوشیهای سخت مالیده می شوی و با لرزشهای سخت 
روی هم گذارده می شوی. و بی گمان، من آگاهم که زورگویی برای تو بدی نخواست، 
مگر آنکه خداوند او را با سرگرم کننده ای گرفتار کرد یا با کُشَنده ای برانداخت(36).
 

عُکاظ نام دره ای پیرامون مکّه، میان نخله و طائف، است، و بازارش از شناخته شده ترین بازارهای عربها بود، و «پوستِ چرمالی شدۀ عُکاظِی همان پوست چرمالی شده ای بود که در این بازار نمایش داده می شد و بسیار کشیده شده بود، به گونه ای که در آن پستی و بلندی ای یافت نمی شد، و در سخن امام علی(علیه السّلام) در آنچه از خشونت، لگدگوب کردن و سختی ستم به کوفه می رسد، به کار برده شده است(37). 
برای ما روشن نیست که مراد امام علی(علیه السّلام) از لرزشهای سختِ ویرانگر کوفه آیا همان لرزشهای زمینی می باشند یا ترکیدنهای پی در پیِ بمبها و موشکهایی اند که بر آنجا فرود می آیند. 
شایستۀ یادآوری است، بی گمان، شروسی یهودی و اصهب مروانی که هر دو از بسیار زورگویان اند همراه نیروهای خزر، ترک و عربهای بیابانی، در آغازه های ماه ذی حجّه سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) بر دو شهر کوفه و نجف یورش می برند و می خواهند آن دو جا را بگشایند و قبر امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) را بشکافند. پس، خداوند آنان را با نیروهای شیصبانی و همتایانش که از کوفیان پدید آمده اند، سرگرم می کند، و  سپس آنان را با نیروهای سفیانی که از شام به عراق می آیند، برمی اندازد و نابود می کند، و سرانجام، خداوند سپاه سفیانی زورگو را که بر کوفه یورش می برند و درون آنجا می روند، با دستان سپاه هاشمی خراسانی و دیگر تلاشگران در راه خدا که پیروان امام مهدی(علیه السّلام) می باشند، در هم می شکند و نابود می کند. 


سرنوشت شیصبانی و هوادارانش 
بی گمان، زیندگانِ کوفه و پیرامونش در روزگار ما همگی شیعه اند، و بسیاری از آنان، بر اثر پیروی از برخی رهبران هاشمی گمراه کننده و آشوبگر، به ویژه هاشمیِ شیصبانیِ هم پیمان با اصهب مروانی، در آشوبها می افتند و دچار ناخوشیهای سختی می شوند، و شروسی یهودی و اصهب مروانی و سفیانی شامی و هاشمی خراسانی و امام مهدی(علیه السّلام) آنان را کیفر می دهند. 
پیشتر، در بارۀ کیفر داده شدن کوفیان با دستان سپاه شروسی یهودی و سپاه اصهب مروانی، سخن گفتیم، و امّا سفیانی شامی، پس، وی لشکریانش را از دمشق سوی کوفه و دیگر سرزمینهای عراق می فرستد، و آنان در بارۀ زیندگان این شهر و دیگر جاها، کارهای زشتی، مانند کشتن، اسیرگرفتن، ویران ساختن و چپاول کردن، روا می دارند، و شیصبانی را می کشند. 
از جابر پسر یزید جعفی نقل شده است که ابو جعفر محمّد باقر پسر علی(علیهما السّلام) فرمود: 

... سفیانی سپاهی را سوی کوفه می فرستد، در حالی که شمارشان هفتاد 
هزار تن است و برخی کوفیان را با کشتن، دارزدن و اسیرکردن گرفتار می کنند. 
پس، هنگامی که ایشان در آن حال اند، ناگهان پرچمهایی از سوی خراسان روی 
می آورند، در حالی که فرودگاهها را شتابان درمی نوردند، و چند تن از همراهان 
قائم با آنان اند. سپس مردی از هم پیمانانِ(38) زینده در کوفه میان ناتوانان 
برمی شورد، و فرماندۀ سپاه سفیانی او را میان حِیْرَه و کوفه می کشد، 
و سفیانی سپاهی را سوی مدینه می فرستد...(39). 

مقصود از پرچمهای روی آورنده از خراسان در این روایت، همان پرچمهای هاشمی خُراسانی، رهبر خراسانیان است که که در میانه های سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، رهبری جنبشی که پیشتر در استان سِینْ کِیانْگ چین آغازیده شده بود را می پذیرد، و در ماه رجبِ همان سال، در سَمَرْقَنْد از شهرهای خراسان قیام می کند، و سپاهش را با فرماندهی شُعَیْب تَمِیمِی پسر صالح به ایران، عراق و شام می آورد(40). 
گفتنی است، بی گمان، عربها ناعربانِ هم پیمان با قبیله های عرب را «هم پیمانان» -مَوالِی- می نامیدند، و پوشیده نیست که بسیاری از ناعربهای هم پیمان با عربها از پارسیان بودند(41). 
بنا بر آنچه هویداست، بی گمان، مراد از مردی از هم پیمانانِ زینده در کوفه که فرماندۀ سپاه سفیانی او را میان حیره و کوفه -نجف- می کشد، همان مردی از بهترین یاورانِ خاندان محمّد(صلّى الله علیه وآله) و انسان پاکی می باشد که در پشت کوفه کشته می شود، و بی گمان، در دو روایتی که در پی می آیند نیز به وی اشاره شده است: 

از عَمّار پسر یاسِر روایت شده است که گفت: 

... سفیانی آنچه را فراهم آورده اند، به دست می آورد، و سپس سوی 
کوفه می رود و یاورانِ خاندان محمّد(صلّى الله علیه وآله وسلّم) را 
می کشد، و مردی از بهترینهایِ آنان را می کشد. سپس مهدی 
برمی شورد، در حالی که شعیب پسر صالح پرچمدارش می باشد...(42).
 

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه وآله) باشد، اگرچه عمّار صحابی پسر یاسر آن را به وی نسبت نداده است. 
امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در بیان نشانه های قیام امام مهدی(علیه السّلام)، فرمود: 

... برای آن، نشانه ها و راهنماهایی اند: نخستینِ آنها بستن کوفه با دیده بانان و خندق 
می باشد، بازکردن شکافهایی در کوچه های گشاد کوفه، رهاکردن مساجد کوفه 
در چهل شب، جنبیدن(43) پرچمهای سه گانه ای پیرامون مسجد بزرگتر(44) که 
همانند [پرچمهایِ](45) هدایت می باشند؛ کشنده و کشته شونده در آتش اند، 
کشتنی بسیار، مرگی شتابان و فراگیر، و کشتن انسانِ بی گناه میان هفتاد تن 
در پشت کوفه ... و شورش سفیانی با پرچمی سرخ(46) و صلیبی از تلا...(47). 

از این حدیث و دیگر احادیث بیانگر رویدادهای آخرالزّمان بهره گرفته می شود که بی گمان، کوفیها برای پاسداری از کوفه و زیندگانش، آنجا را با دیده بانان و گودالها می بندند، و در کوچه های گشادش پناهگاههایی آرام پدید می آورند، و مسجدهایشان چهل شب رها می شوند، هنگامی که سپاه سفیانی بر این شهر یورش می برد و در آنجا فرود می آیند، از نزدیک به آغازه های ماه ذوالحجّه سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) تا میانه های ماه محرّم سال قیامش. 
در اینجا شایسته است اشاره شود به اینکه بی گمان، پرچم هاشمی شیصبانی یکی از پرچمهای سه گانه ای می باشد که پیرامون مسجد جامع کوفه برافراشته می شوند، و گمانی نیست در اینکه همۀ این پرچمها پرچمهای گمراهی اند، و کسی که زیر آنها کارزار می کند، کشنده یا کشته شونده باشد، درون دوزخ می رود. 
جابر گفته است که ابو جعفر [باقر(علیه السّلام)](48) فرمود: 

هر گاه سخن آنان (بنی عبّاس) ناسازگار شود و گیسویِ سختی آور(49) بدرخشد، 
درنگ نمی کنند، مگر اندکی، تا آنکه ابقع در مصر آشکار شود؛ مردم را می کشند 
تا به اِرَم (دمشق) برسند. سپس اصهب(50) بر او می شورد؛ پس، میان آن دو 
نبرد خونین بزرگی خواهد بود. سپس سفیانیِ بدشگون پدیدار می شود و بر هر آن 
دو پیروز می گردد، و پیش از آنها، دوازده پرچمِ شناخته شده در کوفه برافراشته 
می شوند، و مردی از فرزندان حسین که به پدرش فرا می خواند، در کوفه 
کشته می شود. سپس سفیانی سپاهیانش را پخش می کند(51).

نویسنده بر این باور است که در نوشتار این حدیث آشفتگی و در در نقل آن نادرستی روی داده است؛ زیرا بی گمان، درخشش گیسویِ سختی آور در ماه رمضان سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) و در پیِ آشکارشدن ابقع در مصر در جمادی دوم همان سال روی خواهد داد، و بنا بر آنچه از همۀ احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان بهره گرفته می شود، پس از پدیدارشدن ستاره ای دنباله دار در ماه صفر سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) و روی دادن درگیری میان زمامداران بنی عبّاس در مشرق زمین در ماه جمادی اوّل همان سال، اَبْقَع قَیْسِی، رهبر بربرهای مغربی، در ماه جمادی دوم، سپاهش را با فرماندهی اَعْرَج کِنْدِی به مصر می آورد و فرمانروایش را می کشد، و سپس بر فلسطین و سوریه یورش می برد و با اَصْهب مَرْوانِی، حسنی لبنانی، زمامدار سوریه و نیروهای بنی عبّاس می جنگد. در این هنگام، سفیانی بر ایشان می شورد و بر همگی پیروز و بر بیشتر سرزمینهای شام چیره می شود. آن گاه، گیسویِ سختی آور در رمضان می درخشد و سفیانی لشکرهایش را به جزیره و عراق می فرستد، و آنان شیصبانی را در در کوفه در ماه ذی حجّه می کشند، و پس از آن، سفیانی گروهی از سربازانش را سوی اِسْتَخْر، سِیسْتان، ری، خُراسان، مدینه و مکّه می فرستد. 
ضمیر در گفتار امام باقر(علیه السّلام): «سخن آنان ناسازگار شود» به بنی عبّاسی بر می گردد که در آخرالزّمان بر بخشی از سرزمینهای مشرق چیره می شوند، و چون امام در آغازه های دوران فرمانروایی عبّاسیان می زیست، نام آنان را آشکار نکرد، و  روش پنهان کاری را در پیش گرفت. 
مراد از «گیسویِ سختی آور»، همان بزرگ ستارۀ دنباله داری است که «گیسوی شیطان» نامیده می شود، و در آخرالزّمان از مشرق سه یا هفت شب پیاپی می درخشد، و برای مردمان سختی و ناخوشی پدید می آورد. 
چنین می نماید که بی گمان، پرچم هاشمی شیصبانی یکی از پرچمهای دوازده گانۀ شناخته شده ای است که در کوفه برافراشته می شوند، و گمانی نیست در اینکه همۀ این پرچمها پرچمهای گمراهی اند. 
گمان می کنم که مقصود از سخن وی: «مردی از فرزندان حسین که به پدرش فرا می خواند، در کوفه کشته می شود»، همان سیّد مُقْتَدا صدر، رهبر گروه صدریها و فرماندۀ سیاسی هم روزگار ما در عراق باشد که از تبار امام حسین(علیه السّلام) است، و چنان که می دانید، این مرد، پس از گذشت سالیانی از کشته شدن پدرش سیّد محمّد صدر با فرمان صدّام و فروپاشی زمامداریش، درون کارهای سیاسی رفت و از جایگاه دینی و اجتماعی پدرش میان عراقیها، به ویژه زیندگان کوفه و عشایر شیعه، بهره گرفت و بسیاری از دوستداران و خواستاران پدرش را سوی خویش فرا خواند و آنان را به گروهش کشاند و جوانانشان را درون سپاهش با نام «سپاه مهدی» کرد، و کوفه را پایگاه کارهایش گردانید. 
امّا هاشمی خراسانی، پس، وی با لشکرهایش و فرماندۀ نیروهایش شعیب پسر صالح از سمرقند سوی کوفه و دیگر سرزمینهای عراق می آید، و آنان آشوبگرانِ از پیروان هاشمی شیصبانی و همتایانش و پیروان اصهب مروانی را که در این شهر و دیگر جاها می زیند، کیفر می دهند، و سپاه سفیانی را نابود می کنند. 
سَدِیر صَیْرَفِی گفت که با گروهی از کوفیان نزد ابو عبدالله جعفر پسر محمّد(علیهما السّلام) بودیم، به آنان رو کرد و فرمود: 

... پس، وای بر شما، ای زیندگان عراق، آن گاه که 
پرچمهایی از خراسان ‏سوی شما بیایند...(52). 

امّا امام مهدی(علیه السّلام)، پس، وی واپسین کسی است که با همراهانش از فرشتگان، پریان و انسانها به کوفه می آید، و بر جای ماندگان از پیروان شیصبانی و دیگران در این شهر و دیگر سرزمینها را که کفر، شرک و دورویی می ورزند و با او ناسازگاری می کنند، کیفر می دهد.
ابو جارود گفته است که از ابو جعفر -باقر-(علیه السّلام) پرسیدم قیام کنندۀ شما کی برمی خیزد؟ فرمود: 

... در حالی که می خواهد راستی را بر پا کند، برمی خیزد، پس از ناامیدشدنِ 
شیعیان ... 313 مرد از مردمان با وی پیمان می بندند ... سوی کوفه می رود. 
پس، شانزده هزار تن از بُتْرِیها از آنجا بیرون می آیند، در حالی که سر تا پا 
جنگ افزار پوشیده، قرآن خوان و فقیه در دین اند و پیشانیهایشان را پینه دار 
کرده و جامه هایشان را بالا برده اند(53)، و دورویی آنان را فرا گرفته است، 
همگی آنان می گویند: ای پسر فاطمه، باز گرد که ما را به تو نیازی نیست. 
پس، شمشیر را میان آنان می گذارد، در پشت نجف، شب دو شنبه از عصر 
تا شام و آنان را می کشد، شتابانتر از گردن زدن و بخش بخش کردن شتری 
که آمادۀ این کار است، و هیچ مردی از آنان از دستش رهایی نمی یابد، 
و کسی از همراهان وی آسیب نمی بیند، و خونهایشان مایۀ نزدیکی 
به خداست. سپس درون کوفه می رود و کسانی از آنان را که آغازگر 
نبرد می باشند، می کشد تا آنکه خدایِ عزیز و جلیل خوشنود شود(54). 

بُتْریها یکی از دسته های زیدیان اند که باور دارند، شوریدن بر پادشاهان ستمگر و برافراشتن پرچم برای برپایی فرمانروایی ای نو برای نامعصومانِ از پسرانِ فاطمه(علیها السّلام) نیز در هر روزگاری رواست. 
شایان یادآوری است، بی گمان، این شانزده هزار تن از بتریها همان نخستین شورندگانی اند که در عراق بر امام مهدی(علیه السّلام) می شورند، و از برخی احادیث بیانگر رویدادهای آخرالزّمان برمی آید که بی گمان، چهار هزار تن از این گرو کجرو از همراهان حسنی گیلانی ای می باشند که در دیلم برمی شورد و پیش از امام مهدی(علیه السّلام) درون کوفه می رود، و سرانجام، با بیشتر همراهانش به وی می پیوندد(55). 
بدان که بی گمان، «پشت نجف» همان «غَرِی» است، و آن، جایگاهی در پایانه های پشت کوفه می باشد که پس از ثَوِیَّه(56)، در جنوب حَنّانَه(57) تا جنوب نُخَیْلَه(58)، جای دارد، و در روزگاران کهن در شرق این بخش دو ساختمان نیکو بودند که به آن دو «غریّان» گفته می شد، و در غرب آن، پیش روی بلندی ای که نَجَف نامیده می شود و بر کنارۀ دریای نجف جای دارد، سه تپۀ سفید بودند که امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) میان آنها به خاک سپرده شد(59). 
در پایان این گفتار توجّه خوانندگان گرامی را به گزارشی در بارۀ سیّد مقتدا صدر که با بهره گیری از منابع گوناگون فراهم آمده است، جلب می کنیم: 
سیّد مقتدا صدر، روحانی تندروی شیعی و از شخصیّتهای سیاسی عراق، سومین پسر سیّد محمّد صدر -عالم شیعی با نفوذ در عراق و زینده در نجف و امام جماعت و جمعۀ کوفه- و شناخته شده ترین بازمانده از خاندان صدر می باشد که از خانواده های سرشناس و علمی شیعه اند. دو برادر مقتدا صدر، همراه پدرش سیّد محمّد صدر و نیز پسر عمو و دختر عموی پدرش -سیّد محمّدباقر صدر و بنت الهُدی صدر- بر اثر مبارزاتی که با حکومت بعثی عراق کردند، در دوران صدّام کشته شدند. 
نیایِ بزرگ مقتدا صدر، سیّد صالح موسوی عاملی از دانشمندان لبنان و زیندۀ بخش جبل عامل بود که بر اثر دشمنی زمامداران ترک عثمانی با شیعیان، ناچار لبنان را رها کرد و در عراق زیست، و سپس دو تن از چهار پسران این کس، با نامهای سیّد محمّدعلی و سیّد صدرالدّین موسوی عاملی، به اسفهان کوچیدند و مقتدا صدر از تبار آن دو می باشد. 
مقتدا صدر، پس از فروپاشی زمامداری صدّام و آمدن به عرصۀ مبارزات سیاسی در عراق، کوفه را پایگاه نخستین کارهای خود گردانید، و برای دستیابی به جایگاهی مردمی و توانمند برای پیشبرد هدفهایش، تلاشهای زیادی برای بازیابی همبستگی با بخشی از هواداران پدرش که همچنان پیرو وی بودند، انجام داد. وی با بهره گیری از نفوذ و اعتبار پدرش میان مردم عراق، به ویژه عشایر شیعۀ این کشور، و با سخنرانیهای آتشین و احساسی در بارۀ برپایی حکومت اسلامی و مخالفت با نیروهای اشغالگر غربی و با پدیدآوردن نهادهای نیکوکاری و بازگشایی دفترهای پدرش در شهرهای گوناگون عراق، توانست سدها هزار تن از مردم بخشهای شیعه نشین عراق، بویژه ساکنان «شهرک صدر» در پیرامون بغداد و کوفیان، را سوی خویش بکشاند. بیشتر هواداران مقتدا صدر از جوانان و کسانی دارای سطح اقتصادی پایین و نیز پیرامون شهرنشینان می باشند که تجربه و آگاهی لازم در مسایل سیاسی را ندارند، و مقتدا صدر با سازماندهی آنان، توانست هستۀ گروه سیاسی «جماعت صدر ثانی» و گروه نظامی «سپاه مهدی» را بنیاد نهد. مقتدا صدر از مخالفان حضور نیروهای بیرونی در عراق می باشد و نیروهای مسلّح زیر فرمانش، مشهور به «جیش المهدی»، در برخی موقعیّتها درگیریهایی با نیروهای اشغالگر غربی و حکومت مرکزی عراق داشته اند. تیرگی روابط وی با اشغالگران و زمامداران کنونی عراق، و مخالفت او با دخالت ایرانیان در کارهای درونی عراق و ناسازگاریش با مرجعیّت دینی در نجف، را می توان زمینه ساز درگیری وی با زمامداران ایران و نفوذ برخی بعثیها و وهّابیها میان گروه هوادارانش دانست. 
جالب توجّه است اگر بدانید، روزنامۀ امریکایی «واشینگتون پست»، در گزارشی گسترده در بارۀ شخصیّت مقتدا صدر و ارتش مهدی، از وی با عنوان «سیاستمداری شیطانی» یاد کرده است. رفتارهای تند سیاسی و نظامی مقتدا صدر دور از روش شیعیان دوازده امامی می باشد، و همانند منش زیدیان است که همواره خواهان شورش بر زمامداران ستمگر روزگار خویش بودند. 
-------------------------------------------------------- 
1. اَصْهَب مَرْوانِی همان رهبر عراقیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد مَرْوان حِمار در آخرالزّمان است که پیش از سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، جنبش خود را از سرزمینهای جزیره می آغازد، و در ماه جمادی دوم همان سال بر کشور عراق چیره می شود، و با شَیْصَبانِی هاشمی در کوفه پیمان می بندد، و سپاهش با فرماندهی عَوْف سُلَمِی با ایران می جنگد، و بر سوریه یورش می برد (سخن نویسنده). 
2. مراد از «جَزِیْرَه» در اینجا، همان بخش شمالی سرزمینهای میان رودهای دِجْلَه و فُرات است که از جنوب شرقی ترکیه و شمال و شرق سوریه آغاز می شود و به درون کشور عراق تا خودِ شهر تَکْرِیت بر کنارۀ باختری دجله و ویرانه های شهر اَنْبار بر کنارۀ خاوری فرات کشیده می شود (بهره گرفته شده از: برخی منابع). 
3. مرادش آن است: شورش شیصبانی در کوفه ناگهانی خواهد بود. 
4. الغیبة، نعمانی، ص 4- 313، ب 18، ح 8 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر). 
5. در این باره بنگرید: لسان العرب، درگاه «شصب». 
6. بهره گرفته شده از: برخی منابع. 
7. الفتن، ص 143، جزء 3، ح 590 (ترجمۀ نویسنده). 
8 . مرادش آن است: گشایشی را که دوست دارند آن را ببینند، نمی بینند. 
9. میان دو کروشه از افزوده های ما هست. 
10. میان دو کروشه از افزوده های ما هست. 
11. التشریف بالمنن، ص 9- 248، فتن ‏سُلَیْلی، ب 36، ح 362 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر). 
12. بر پایۀ باور شیعیان دوازده امامی، معصوم همان کسی است که خداوند وی را، بر اثر چنگ زدن به قرآن کریم، از همۀ حرامهایش باز می دارد، و معصومان همان پیامبر(صلّی الله علیه وآله) و دخترش فاطمۀ زهراء(علیها السّلام) و امامان دوازه گانۀ(علیهم السّلام) پس از وی می باشند (بهره گرفته شده از: برخی روایات اسلامی). 
13. شیعیان  دوازده امامی بر این باورند که بی گمان، یزید و پیروانش بر امام حسین(علیه السّلام) شوریدند، و او بر آنان نشورید، بلکه ایشان را به کارهای پسندیده فرمان و از کارهای ناپسند باز داشت داد و از خویش، خانواده و یارانش در کربلا پاسداری کرد. 
14. بحار الأنوار، ج 52، ص 4- 272، ب 25، ح 167، با نقل از: سرور أهل الإیمان (ترجمۀ نویسنده). 
15. میان دو کروشه از افزوده های ما هست. 
16. میان دو کروشه از افزوده های ما هست. 
17. در همۀ نسخه های چاپی بحارالأنوار و کمال الدین یافت شده نزد ما، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «سنة» یافت می شود که به «ستّة» اصلاح و ترجمه گردید. 
18. میان دو کروشه از افزوده های ما هست. 
19. مرادش آن است: میان نیروهای خزر و ترک یورشگر با فرماندهی شروسی و نیروهای کوفی پاسداری کننده پیرو شیصبانی و همتایانش نبردی خواهد بود، و آن دو همان دو گروه نابود شونده اند که در دنبالۀ حدیث به آنان اشاره شده است. 
20. بحار الأنوار، ج 52، ص 6- 45، ب 18، ح 32، با نقل از: کمال ‏الدین (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر). 
21. در این باره بنگرید: لسان العرب، درگاه «شصب». 
22. سخن نویسنده. 
23. بهره گرفته شده از: منابع گوناگون.  
24. نَهْرَوانیان همان خوارج (شورشیان) می باشند که میان آنان و سپاه امام علی(علیه السّلام) درگیریِ مشهوری در نَهْرَوان -بین واسِط و بغداد-، در سال 38 هـ.ق، روی داده است (بهره گرفته شده از: برخی منابع). 
25. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الیقین، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «سدّوا» یافت می شود که سازگار با آنچه در بحار الأنوار آمده است، به «شدّوا» اصلاح و ترجمه گردید. 
26. میان دو کروشه از افزوده های ما هست. 
27. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الیقین، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «إلّا تشوّش» یافت می شود که به «إلّا أن یتشوّش» اصلاح و ترجمه گردید. 
28. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الیقین، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «فیتلقاهما» یافت می شود که به «فیلقاهما» اصلاح و ترجمه گردید. 
29. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الیقین، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «یتوجّه جیش» یافت می شود که که سازگار با آنچه در بحار الأنوار آمده است، به «یوجّه جیشاً» اصلاح و ترجمه گردید. 
30. الیقین، ص 3-421، ب 157 (ترجمۀ نویسنده). 
31. بهره گرفته شده از: برخی منابع. 
32. سخن نویسنده. 
33. بهره گرفته شده از: برخی منابع. 
34. ناصبیان (ستیزه خویان) همان گروه گمراهی از مسلمانان اند که با امیر مؤمنان علی پسر ابو طالب(علیهما السّلام)، خاندان و پیروانش دشمنی می ورزند، و آنان را با گفتار و کردار می آزارند، و بر کسی پوشیده نیست که بیشتر مسلمانان از ناصبیها بیزارند (بهره گرفته شده از: برخی منابع). 
35. الغیبة، نعمانی، ص 288، ب 14، ح 65 (ترجمۀ نویسنده). 
36. شرح نهج البلاغة، ج 3، ص 197، باب خطب و أوامر 47 (ترجمۀ نویسنده). 
37. بهره گرفته شده از: بحار الأنوار، ج 97، ص 385، ب 6، دنبالۀ ح 5 و منابعی دیگر. 
38. پس از چیره شدن عربها بر ایرانیان و آغاز بردگی آنان و کوچیدن عربها به سرزمینهای گشوده شده و شهرهای نوبنیادی مانند کوفه و بصره، ایرانیانی که تا دیروز در این سرزمینها آزاد می زیستند، ناچار شدند برای برخورداری از آرامش روانی و دیگر حقوق شهروندی، هر یک یا چند تن، با قبیله ای از دهها قبیلۀ عرب تبارِ کوچیده به شهرها و روستاهای عراق، مانند کوفه، پیمان ببندند و خود را در پناه آنان جای دهند. ایرانیِ هم پیمان با قبایل عرب را «مَولا» و گروه آنان را «مَوالِی» می نامیدند (بهره گرفته شده از: پژوهش یکی از دانشمندان معاصر). 
39. الغیبة، نعمانی، ص 289، ب 14، ح 67 (ترجمۀ نویسنده). 
40. سخن نویسنده. 
41. بهره گرفته شده از: برخی منابع. 
42. الغیبة، توسی، ص 4-463، ف 7، ح 479 (ترجمۀ نویسنده). 
43. در همۀ نسخه های چاپی بحارالأنوار و مختصر البصائر یافت شده نزد ما، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «تخفق» یافت می شود که به «خفق» اصلاح و ترجمه گردید. 
44. مرادش همان مسجد جامع کوفه می باشد که بزرگتر از مسجد سَهْلَه است. 
45. میان دو کروشه از افزوده های ما هست. 
46. در همۀ نسخه های چاپی بحارالأنوار و مختصر البصائر یافت شده نزد ما، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «خضراء» یافت می شود که به «حمراء» اصلاح و ترجمه گردید. 
47. بحار الأنوار، ج 53، ص 82، ب 29، ح 86، خطبۀ مخزون، با نقل از: مختصر بصائر الدرجات (ترجمۀ نویسنده). 
48. میان دو کروشه از افزوده های ما هست. 
49. در همۀ نسخه های چاپی الفتن یافت شده نزد ما، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «ذو الشفاء» یا «ذو الشفا» یافت می شود که به «ذو الشَّقاء» اصلاح و ترجمه گردید. 
50. در همۀ نسخه های چاپی الفتن یافت شده نزد ما، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «المُشَوَّه» یافت می شود که به «الأصهب» اصلاح و ترجمه گردید. زیرا المشوّه -زشت رو- از وصفهای ویژۀ سفیانیِ بدشگون است، و گمانی نیست در اینکه پیش از سفیانی، اصهب مروانی با ابقع قیسی می جنگد. 
51. الفتن، ص 196، جزء 4، ح 800 (ترجمۀ نویسنده). 
52. الأمالی، ص 65، مجلس 7، ح 10 (ترجمۀ نویسنده). 
53. بالابردن جامه اشاره به خواستن و آمادگی برای کاری است. بنا بر این، می تواند مراد از سخن وی: «جامه هایشان را بالا برده اند»، آن باشد که بتریها خواستند و آماده شدند برای نادرست دانستن کار امام مهدی(علیه السّلام) و نافرمانی در برابرش و روی گردانی از وی. 
54. دلائل الإمامة، ص 6-455، ح 435 (ترجمۀ نویسنده). 
55. در این باره بنگرید: الهدایة الکبرى، ص 4- 403 . 
56. «ثَّوِیَّه» در روزگاران کهن گورستانی برای زیندگان کوفه در پشت آنجا بود، و اکنون بخشی در شمال شرقی شهر نجف می باشد که آرامگاه کمیل پسر زیاد نَخَعِی -از همراهان امام علی(علیه السّلام)- و پیرامون آن را در بر می گیرد (بهره گرفته شده از: برخی منابع). 
57. در آنجا مسجد حنّانه است که بر جایگاه «قائم مائل» ساخته شده است، و آن، همان ستون ایستادۀ کجی بود که در روزگاران کهن ویران شد (بهره گرفته شده از: برخی منابع). 
58. «نُخَیْلَه» اکنون همان بخش جنوبی گورستان وادی السّلام در نجف است که نزدیک شمال آرامگاه امام علی(علیه السّلام) جای دارد، و گوری در آنجا می باشد که گفته می شود گور هود پیامبر(علیه السّلام) است، ولی از برخی احادیث اسلامی بهره گرفته می شود که آن گور یهودا، نخستین فرزند یعقوب پیامبر(علیه السّلام)، می باشد (با بهره گیری از: برخی منابع). 
59. بهره گرفته شده از: برخی منابع

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۳ ، ۰۱:۱۸
خادم گمنام

فروپاشی تمدن غرب در آخرالزّمان

پنجشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۳، ۰۳:۴۹ ب.ظ

پس از فروپاشی نظام کمونیستی و جداشدن جمهوری های به هم پیوستۀ شوروی در شرق، اکنون جهان سوی در هم ریختن نظام سرمایه داری و فروپاشی تمدّن غرب (اروپا و امریکا) پیش می رود. بنا بر این، همان گونه که در آغازۀ آشکارشدن دین اسلام در شبه جزیرۀ عربی و در پیِ ناتوان شدن امپراتوری روم در غرب و امپراتوری ایران در شرق، مسلمانان توانستند آیین خود را در شرق و غرب جهان بگسترانند، پیش بینی می کنیم، به زودی در آغازۀ هزارۀ سوم میلادی، خورشید تابان اسلام که سالهای دراز در پس ابرهای تاریک ستم و تباهی پنهان شده است، از مشرق زمین بدرخشد و جهان تیره را روشن کند. 
از دیدگاه کارشناسان، چون رهبری دنیای غرب را امریکا، توانمندترین کشور جهان کنونی، بر عهده دارد، فروپاشی این کشور سبب نابودی تمدّن مغرب زمین یا رومِ نو می شود.


عوامل فروپاشی امریکا:
1. فروپاشی بزرگ اقتصادی
چنان که می دانید، پایۀ حکومتها در همۀ نظامها، به ویژه نظام سرمایه داری، بر اقتصاد استوار است. بنا بر این، هر گونه تزلزل اقتصادی، ناپایداری و گاه فروپاشی حکومتها را در پی دارد. بیرون رفتن سرمایه های خارجی از امریکا، رکود اقتصادی، ورشکستگی شرکتهای بزرگ، کاهش اندوخته های نفتی و سنگینی ‏بار هزینه های نظامی بر اقتصاد امریکا، پس از رویداد 11 سپتامبر 2001، این کشور را سوی بزرگترین فروپاشی اقتصادی تاریخ پیش می برد.
ریچارْد فریْمَن، اقتصاددان مشهور امریکایی، در این باره گفته است:

امریکا در آستانۀ یک سقوط بزرگ اقتصادی قرار دارد
که سیستمهای اقتصادی این کشور را واژگون خواهد کرد(١).

 همچنین کارشناسان اقتصادی می گویند:

امریکا اکنون بزرگترین بدهکار بین‏ المللی در تاریخ جهان است. روزانه
یک میلیارد و 250 میلیون دلار به بدهی ایالات متّحده افزوده شده
و تراز منفی تجاری آن کشور به رقم سالانه 450  میلیارد دلار رسیده
است. جمع این کسریها نشان می دهد که نسل امروز امریکا برای
فرزندان خود، 6/2 تریلیون دلار بدهی خارجی باقی خواهد گذاشت(٢).

 

2. تکروی در عرصۀ سیاست بین‏ الملل
پس از رویداد 11 سپتامبر 2001 و در پیش‏ گرفتن سیاستهای یکسویه و تهاجمی از سوی سران امریکا و پشتیبانیهای بی دریغ آنان از اسرائیلیها در برابر فلسطینیان ستمدیده، یورش به افقانستان و قصد حمله به عراق و دیگر کشورها، خشم، نفرت و احساسات ضدّ امریکایی میان ملّتهای جهان، به ویژه مسلمانان، بیش از پیش افزایش یافته است. چنین پدیده ای، به کنار زده شدن کشور امریکا از عرصۀ سیاست بین ‏الملل خواهد انجامید.


3. حاکمیّت نظام سرمایه داری جنگ طلب
بر کسی پوشیده نیست که سرمایه داران امریکایی در کشورشان جورج بوشِ جمهوری خواه را به قدرت رساندند، و سردمداران جمهوری خواه امریکا نیز که خود سرمایه دارند و «بوی خون، نفت و اسلحه»(3) می دهند، پس از رویداد 11 سپتامبر، با افزایش توان نظامی خود(۴)، آشکارا سیاست‏ تهاجمی را در پیش گرفتند و در صدد چیرگی نظامی بر جهان برآمدند؛ به گونه ای که امریکا اکنون یک «روم مهاجم جدید»(5) شده است.
بنا بر این، با توجّه به دیدگاه توینبی، تاریخ دان بزرگ انگلیسی، که جنگ و نظام طبقاتی را دو دلیل بزرگ برای فروپاشی تمدّنها می داند، می توان گفت حاکمیّت نظام سرمایه داری جنگ خواه بر امریکا که باعث افزایش شکافهای طبقاتی میان مردم و روی آوردن سران این کشور به شیوه های تهاجمی شده است، بهترین نشانه و دلیل برای فروپاشی تمدّن مغرب زمین با رهبری امریکا در آینده ای نزدیک می باشد.


4. نداشتن پیام عدالت خواهی
زمامداران امریکا سالهاست که سیاستی زورمدارانه و ستمگرانه را در پیش گرفته اند، و از رفتارهایشان بویی از عدالت، آزادی و انسانیّت به مشام نمی رسد، و بر همین پایه، برژینسکی، نویسنده و سیاستمدار امریکایی، فروپاشی امریکا را این‏ گونه توجیه می کند:

تاریخ به ما آموخته است که نفوذ و تسلّط یک ابرقدرت نمی تواند
همیشگی باشد، مگر اینکه پیامی جهانی بر پایۀ عدالت خواهی
و خیراندیشی داشته باشد؛ و این، تجربۀ روم، فرانسه و بریتانیای
 کبیر است. این پیام باید از اصالت اخلاقی و معنوی برخوردار گردد
و در سلوک و رفتار سرمشقی برای دیگران باشد. در غیر این صورت،
عدالت خواهی و نیکوکاری کوته بینانه و به اصطلاح ملّی، به پوچی
و نخوت ملّی عاری از جاذبۀ جهانی خواهد انجامید، و سرانجام طرد
خواهد شد، کما اینکه در مورد امپراتوری روسیه نیز چنین شد(6).


5 . افتادن در بحرانهای مهارنشدنی
امریکاییان، پس از رویداد 11 سپتامبر 2001، به لشکرکشی و یورش نظامی گسترده به خاورمیانه دست یازیدند. آنان هنوز مشکل افقانستان را از میان برنداشته اند که می خواهند به عراق حمله کنند، بر سوریه و لبنان چیره شوند و بر ایران یورش برند. اجرای این طرحهای شتابزده و خطرناک، همۀ جهان، به ویژه خاورمیانه را، که اقتصاد و پیشرفتهای صنعتی جهان به نفت و اقتصاد این سرزمین وابسته است، سوی آشفتگی و بحرانی گسترده و مهارنشدنی پیش می برد، و در پیِ آن، امریکا و هم پیمانان اروپایی اش درگیر جنگهایی بزرگ و کنترل ناشدنی خواهند شد، و در پایان، با بیداری ملّتهای مسلمان و قیامهای زمینه ساز ظهور امام مهدی(علیه السّلام) رو به رو می شوند. در چنین وضعیّت پیچیده و دشواری، غربیها ناگهان خود را در گردابی بزرگ و باتلاقی ژرف از بحرانهای ناخواسته فرو رفته می بینند که راه گریزی از آنها نخواهد بود.
جالب توجّه است اگر بدانید، امریکاییان از هم اکنون نگرانی و ترس خود را از گرفتارشدن در بحران یادشده، با سخنانی مانند «ما وارد جنگی بزرگ شده ایم که برای آن پایانی متصوّر نیست»، آشکار کرده اند.


پیش بینی فروپاشی تمدّن غرب
در بارۀ فروپاشی تمدّن مغرب زمین که امریکا رهبر آن است، دانشمندان پیش بینیهایی کرده اند که همه از روی دادن آن در آینده ای نزدیک خبر می دهند.
ال. پی. تامسون، تاریخ دان معاصر انگلیسی، در سال 1981 م، گفته است:

حدود 60 درسد احتمال می دهم که تمدّن غرب،
ظرف 20 یا 30 سال آینده خودش را نابود خواهد کرد(٧).

گور ویدال، نویسندۀ مشهور امریکایی، در سال 2001 م، در سخنانی در ایتالیا، با انتقاد از امریکا و مشکلات داخلی آن، گفت:

هیچ امپراتوری ای در جهان پایدار نمانده است. امپراتوری روم 500
 سال و امپراتوری بریتانیا 150 سال عمر داشتند، و امریکا 
با مشکلات خود اگر تا 10 سال دیگر به امپراتوری خود
بر جهان ادامه دهد، شانس آورده است(8).

پیشگوی بزرگ مغرب زمین، نوسترادموس، فروپاشی تمدّن غرب را این گونه پیش بینی کرده است:

آه ای رُم پهناور، نابودی تو دارد نزدیک می شود،
نه نابودی دیوارهایت، بلکه نابودی خون و جوهره ات.
کسی که گفتار تندی دارد، شکاف وحشتناکی ایجاد می کند،
شمشیر تیز تا دسته اش در همه فرو می رود(9).

نوسترادموس در مصرع نخست، واژۀ «پهناور» را در وصف «رم» به کار برده است تا بفهماند که مرادش از آن، سرزمینی گسترده تر از رم کهن می باشد.
پیشگو در مصرع دوم، آسیب پذیری و فروپاشی دنیای غرب یا روم جدید را از درون و بنیاد تمدّن غربی دانسته است، نه از ساختارهای برونی و مادّی آن.
چنین می نماید، مصرع سوم به ادبیّات تند و گفتارهای خشن و جنگطلبانۀ جورج واکر‏ بوش، رئیسجمهوری کنونی امریکا، در برخورد با دیگر دولتها و ملّتهای جهان، در پیِ رویداد 11 سپتامبر 2001 اشاره می کند که برآیند ناخواستۀ آن، بروز شکاف و درگیری میان ملّتها و دولتها در عرصه های بین ‏الملل است.
بخش پایانی این پیشگویی، با بهرهگیری از واژگان «شمشیر تیز»، از به کارگیری پیشرفته ترین و خطرناکترین سلاحهای کشتارهمگانی، مانند بمبها و موشکهای امروزی، با ‏دستان دولتهای زورگو در جهان معاصر خبر می دهد.
بر پایۀ پژوهش نویسنده، رباعی نقل شده از نوسترادموس برگرفته از آیه های کتاب مقدّس می باشد که زورگویی و جنگ افروزی ستمگران را مایۀ نابودی آنان در دوران آخرالزّمان دانسته است:

شریران شمشیر را برهنه کرده و کمان را کشیده اند تا مسکین و فقیر
را بیندازند و راست روان را مقتول سازند* شمشیر ایشان به دلِ خودِ
ایشان فرو خواهد رفت، و کمانهای ایشان شکسته خواهد شد*(10).

-------------------------------------------------
1. روزنامۀ کیهان، ش 17444، 20/5/1381 هـ.ش، ص 1.
2 . روزنامۀ انتخاب، ش 1019، 13/8/1381 هـ.ش، ص 2.
3. هفته نامۀ ندای اصلاحات، ش 5، 27/12/1380 هـ.ش، ص 6، «چالشهای استراتژیک نفت»، نوشتۀ لطف الله میثمی.
۴. کارشناسان می گویند: اکنون بودجۀ نظامی امریکا برابر نیمی از بودجۀ نظامی همۀ کشورهای جهان و به اندازۀ بودجۀ نظامی 17 کشور پس از خود، مانند روسیه، چین و فرانسه، می باشد (با بهره گیری از: برخی منابع).
۵. جسیکا ماتیوز، رئیس بنیاد کارنگی، در تحقیقاتی در بارۀ پیامدهای دیپلماتیک حوادث 11 سپتامبر، خاطرنشان می کند که مسألۀراق و نظریّۀ «حملات پیشگیرانه» علیه دشمنان بالقوّه، امروز این خطر را به وجود آورده است که واشینگتون در نگاه متّحدانش، نوعی «روم مهاجم جدید» جلوه گر شود (روزنامۀ کیهان، ش 17472، 19/6/1381 هـ.ش، ص 12).
۶. خارج از کنترل، ص 105، بخ 3، با حذف و تصرّفی اندک.
٧. روزنامۀ جمهوری اسلامی، ش 7، 21/10/1360 هـ.ش، ص 5، با نقل از: مجلّۀ نیوزویک، 21 دسامبر 1981.
٨ . هفته نامۀ پرتو، ش 95، 21/6/1380 هـ.ش، ص 2.
٩. نوشتارهای نوسترادموس به زبان فرانسوی و برگردان آن به زبان انگلیسی، سانتوری 10، رباعی 65 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).
١٠. کتاب مقدّس، عهد عتیق، ص 856، کتاب مزامیر، مزمور 37، بند 5- 14.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۴۹
خادم گمنام

شورش بربرهای مغربی از نشانه های ظهور

دوشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۴:۲۰ ب.ظ

شورش بربرهای مغربی در لیبی از نشانه های نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) می باشد، و این گروه کجرو با رهبری اَبْقَع قَیْسِی و فرماندهی اَعْرَج کِنْدِی در ماه جمادی دوم سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) بر کشور مصر یورش می برند، و با نیروهای رومی جای گرفته در اسکندریّه کارزار می کنند و آنان را در هم می شکنند، و پس از آنکه زمامدار بسیار زورگوی مصر را می کشند و بسیاری از مصریان را نابود می کنند، برای آزادکردن قدس سوی شام روی می آورند، ولی رومیان جای گرفته در رمله آنان را از این کار بازمی دارند، و در این هنگام، بربرها بر زمامدار سوریه، نیروهای بنی عبّاس و نیروهای اصهب مروانی می شورند، و سپس با سفیانی و پیروانش می جنگند و در هم می شکنند و بخشی از آنان به سپاه سفیانی می پیوندند و او را در یورش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یاری می کنند.


آشوب مغربیان

عبدالله پسر مسعود گفته است که رسول خدا(صلّی الله علیه وسلّم) به ما فرمود:
شما را از هفت آشوب که پس از من خواهند بود، پرهیز می دهم :آشوبی
که از مدینه روی می آورد، آشوبی در مکّه، آشوبی که از یمن روی می آورد،
آشوبی که از شام روی می آورد، آشوبی که از مشرق روی می آورد،
آشوبی از سوی مغرب، و آشوبی از دل شام، و آن، آشوب سفیانی است.

ابن مسعود گفت:

از شما کسی است که به آغاز اینها می رسد، و از این گروه
مردمان (مسلمانان) کسی است که به پایان آنها می رسد.(1)

کعب الأحبار گفته است:

سه آشوب، مانند دیروز رفتۀ شما(2)، خواهند بود: آشوبی که در
شام می باشد، سپس آشوب شرقی است -نابودی پادشاهان-،
آنگاه در پی اش آشوب غربی می آید. و یاد کرد او (کعب)
پرچمهای زرد را، گفت: و آشوب غربی همان آشوب کور است(3).

نیز از کعب الأحبار نقل شده است:

پس از آشوبی شامی، آشوب شرقی خواهد بود-نابودی پادشاهان
و خواری عرب-، تا آنکه مغربیها برشورند(4).

1. الفتن، ص 31، جزء 1، ح 85 (ترجمۀ نویسنده).
2. مرادش آن است: همان گونه که روز گذشتۀ شما بی گمان، آمده و رفته است، پس بی گمان، این آشوبها نیز می آیند و می روند.
3. الفتن، ص 33، جزء 1، ح 95 .
4. الفتن، ص 133، جزء 3، ح 547 .


جنبش بربرهای مغربی یا گروه قیس
خبر داد ما را محمّد پسر هَمّام ... از مَعاذ پسر مَطَر، از مردی -گفت: او را کسی جز مِسْمَع ابو سَیّار نمی دانم- که گفت: ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) فرمود:

پیش از قیامِ قائم گروه(1) قیس جنبش می کند(2).

1. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، نعمانی، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «حرب» یافت می شود که به «حزب» اصلاح و ترجمه گردید.
2. الغیبة، ص 285، ب 14، ح 59(ترجمۀ نویسنده).
بنا بر آنچه هویداست، بی گمان، مراد از جنبش گروه قیس در این حدیث، همان شورش بربرهای مغربی با رهبری ابقع قیسی در لیبی و یورش آنان بر مصر و سوریه می باشد.

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۳ ، ۱۶:۲۰
خادم گمنام

بررسی و تحلیل اجمالی ظهور در روایات

شنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۳، ۱۲:۲۷ ق.ظ

صحبت کردن از حضرت مهدی(ع) و نشانه های ظهور ایشان در واقع صحبت کردن از حوادثی است که بناست در آینده اتفاق بیفتد و لذا بجاست که از خود بپرسیم: اگر در مورد احادیث نقل شده در این زمینه بررسی اسناد صورت گرفت و مطمئن شدیم که آنها از معصوم(ع) صادر شده است، آیا می توان مطمئن بود که حتماً همة آن حوادث آن گونه که در روایات شریف ما آمده اند وقوع یابند؟ پاسخ به این پرسش در کتب عقیدتی و فلسفی تحت عنوان «بداء» داده می شود که طی این بخش از مطالب به آن می پردازیم.

«بداء» در لغت به معنای ظهور و روشن شدن پس از مخفی بودن چیزی است و اصطلاحاً به روشن شدن چیزی پس از مخفی بودن از مردم اطلاق می شود؛ بدین معنا که خداوند متعال بنا بر مصلحتی، مسئله ای را از زبان پیامبر یا ولی ای از اولیای خویش به گونه ای تبیین می کند و سپس در مقام عمل و ظهور و بروز، غیر آن را به مردم نشان می دهد. در قرآن آمده است:
خداوند هر چه را بخواهد محو یا اثبات می کند در حالی که ام الکتاب نزد اوست و خود می داند عاقبت هر چیزی چیست.1

و در آیه ای دیگر: و بدالهم سیّئات ما کسبوا.2
بدی هایی را خود کسب کرده بودند و برای آنها مخفی بود برایشان نمایان شد.
یا: ثمّ بدالهم من بعد ما رأؤا الآیات.3
پس از آنکه نشانه ها را دیدند حقیقت امر بر آنها روشن شد.
این ظهور پس از خفا، تنها برای انسان رخ می دهد و در مورد
خداوند متعال ابداً صدق نمی کند وگرنه لازمه اش این است که خداوند نسبت به آن موضوع جهل داشته باشد که این امر محالی است. خداوند، چنانکه قرآن کریم می فرماید به همه چیز آگاه و داناست 4 و نسبت به همه چیز در همة زمان ها و مکان ها چه حاضر باشند و چه غایب، چه موجود باشند و چه فانی و چه در آینده به وجود بیایند، علم حضوری دارد. قرآن کریم در این زمینه می فرماید:
هیچ چیزی در آسمان و زمین از نظر خداوند متعال مخفی نمی شود.5
از همین روست که مسئلة بداء و ظاهر کردن آن امر مخفی به خداوند نسبت داده می شود:
و بدالهم من الله مالم یکونوا یحتسبون.6
خداوند آنچه را گمان نمی کردند، برای آنها ظاهر کرد.
براساس آیة:خداوند چیزی را که از آنِ مردمی است دگرگون نکند تا آن مردم خود دگرگون شوند.7
و با استفاده از دیگر آیات و روایات می توان چنین برداشت کرد که برخی اعمال حسنه نظیر: صدقه، احسان به دیگران، صلة رحم، نیکی به پدر و مادر، استغفار و توبه، شکر نعمت و ادای حقّ آن و... سرنوشت شخص را تغییر داده و رزق و عمر و برکت زندگی اش را افزایش می دهد، همان طور که اعمال بد و ناشایست اثر عکس آن را بر زندگی شخص می گذارد.
پیش از شرح این عبارت که بداء در حقیقت ظاهر شدن چیزی است که از ناحیة خداوند متعال برای مردم مخفی و برای خودش مشخص بود، لازم است یادآور شویم که خداوند متعال بنا بر آیات قرآن دو لوح دارد:

الف) لوح محفوظ

لوحی که آنچه در آن نوشته می شود؛ پاک نشده و مقدّرات آن تغییر نمی یابند؛ چون مطابق با علم الهی است:
بَل هُوَ قُرآنٌ مَجیدٌ فی لَوحٍ مَحفوظٍ.8
بلکه آن قرآن مجیدی است که در لوح محفوظ ثبت گردیده است.

ب) لوح محو و اثبات
بنا بر شرایط و سننی از سنت های الهی، سرنوشت شخص یا جریانی به شکلی خاص می شود، با از بین رفتن آن سنت ها یا مطرح شدن سنت های جدید سرنوشت آن شخص یا آن جریان تحت الشعاع سنت های جدید قرار می گیرد. به عنوان مثال بناست که شخص در سن 20 سالگی فوت کند امّا به واسطة صلة رحم یا صدقه ای که می دهد، 30 سال به عمرش اضافه می شود و تا 50 سالگی زنده می ماند یا به عکس، آن شخص بناست 50 سال عمر کند به واسطة گناه کبیره ای خاص، 30 سال از عمرش کاسته می شود در همان 20 سالگی می میرد. که البته خداوند متعال از اوّل می دانست که بناست اوّلی 50 سال و دومی 20 سال عمر کند ولی برای روشن شدن این سنت های الهی مطلب به این شکل از زبان پیامبران یا اولیای الهی(ع) بیان می شود.

در قرآن کریم هم آمده است:
یمحوا الله ما یشاء و یثبت و عنده امّ الکتاب.9
یا این آیه:
آنگاه مدتی را [برای شما عمر] مقرّر داشت و اجل حتمی نزد اوست.10
با توجه به این دو لوح و مطالبی که تا به حال به آنها پرداختیم، این پرسش به ذهن می رسد که: آیا ظهور حضرت مهدی(ع) و نشانه هایی که برای آن بیان شده است، در لوح محفوظ اند یا محو و اثبات. به عبارت دیگر آیا ممکن است اصلاً مسئله ای به نام ظهور ایشان تا آخر عمر بشریت و هستی اتفاق نیفتد یا ظهور بدون تحقّق نشانه ها رخ دهد یا همة نشانه ها باید رخ دهند؟ در پاسخ به این پرسش باید نشانه های ظهور را به دو دسته تقسیم کنیم:
1. امور و علایم مشروط
2. امور و علایم حتمی. آنگونه که امام باقر(ع) امور را به موقوفه و حتمیه11 و امام صادق(ع) به حتمی12 و غیر حتمی تقسیم کرده اند. مسئلة بداء هم در چهار زمینه با موضوع ظهور حضرت مهدی(ع) ارتباط می یابد:

1. نشانه های مشروط و غیر حتمی ظهور

جز نشانه هایی که صراحتاً در احادیث به حتمی بودن آنها اشاره شده است، بقیة نشانه های ظهور همگی از امور موقوفه به شمار می روند، چنانکه بزرگانی مانند شیخ مفید، شیخ صدوق و شیخ طوسی بدان تصریح کرده اند. بدین معنا که به جز نشانه های حتمی ظهور بقیة آنها بنا بر مشیت و ارادة الهی ممکن است دچار تغییر و تبدیل، تقدّم یا تأخّر شوند. به عبارت دیگر آنها از جمله امور لوح محو و اثبات به حساب می آیند و ممکن است با تغییر و تبدیل در شرایط آنها و عوض شدن علل رخ دادن آنها به گونة دیگری پدید آیند یا اصلاً رخ ندهند. البته بسیاری از رویدادهایی که در احادیث ما به آنها اشاره شده است تا کنون اتفاق افتاده اند و دچار بداء در اصل تحقّق خویش نشده اند.
مثلاً اگر در حدیث به نزول بلایی (مشروط) اشاره شده باشد به واسطة توسل و استغفار مؤمنان و مسلمانان ممکن است در نزول آن تأخیر رخ دهد یا اصلاً چنین بلایی به جهت عظمت عمل صالح ایشان نازل نشود یا اینکه با برخی اعمال صالح یا ناصالح ظهور حضرت را دچار تعجیل یا تأخیر کنند.

شاید بتوان علت بیان چنین اخباری را این دانست که اگر مسئله به این شکل تبیین نمی شد، مؤمنان هم از احتمال حدوث آن حادثه باخبر نمی شدند و بدان مبتلا می گشتند امّا پس از صدور حدیث از ناحیة معصوم(ع) و آگاه شدن مؤمنان و مسلمانان از آن، با دعا و توسل و استغفار از پدید آمدن چنان حادثة ناگواری ممانعت به عمل آورند یا سبب حدوث اتفاقی خوشایند شوند. البته فراموش نکنیم که عکس این مطلب هم کاملاً صادق است به این معنا که شخص معصوم(ع) با اعلام نزول بلا و علّت آن، حجت را بر مردم تمام می کنند که شما با وجود آنکه می توانستید، آن بلا را از خویش دفع نکردید یا فلان خیر را به سوی خویش جلب ننمودید و از همین روست که روایت شده است:
خداوند متعال، به چیزی مثل بداء عبادت نشده است.13

2. علایم ظهور و امور حتمی

پنج مورد از نشانه های ظهور در بسیاری از روایات که از حدّ تواتر گذشته است؛ از جمله نشانه های حتمی ظهور برشمرده شده اند:
خروج سیّد خراسانی و یمانی، ندای آسمانی مبنی بر حقّانیت حضرت مهدی(ع)، شهادت نفس زکیّه و فرو رفتن سپاهیان سفیانی در منطقة بیداء (بیابان بین مدینه و مکّه).14
این نشانه های پنج گانه را احادیث از علایم حتمی شمرده و هیچ گونه احتمال بدایی در مورد تحقّق آنها نداده اند وگرنه خلاف حتمی بودن آنها می شد. این نشانه ها شدیداً با مسئلة ظهور ارتباط داشته و همگی مقارن ظهور رخ خواهند داد ان شاءالله. بزرگوارانی چون مرحوم آیت الله خویی در پاسخ به نویسندة کتاب سفیانی و علامات ظهور15، علّامه سیّد جعفر مرتضی عاملی، در کتاب خویش و شیخ طوسی، در غیبت خویش16 نسبت به این موضوع تصریح و اذعان کرده اند که:
هر چند بنابر تغییر مصلحت ها با تغییر شروط اخباری که به حوادث آینده می پردازند، ممکن است دچار تغییر و تبدیل شوند؛ جز آنکه روایت تصریح کرده باشد که وقوع آن جریان حتمی است که (با توجه به اعتماد ما به معصومین(ع)) ما هم یقین به حدوث آنها در آینده پیدا می کنیم و قاطعانه می گوییم در آینده چنین خواهد شد.17
اشکال اساسی که به این نظر گرفته می شود؛ متکی به حدیثی است که نعمانی در کتاب خویش آورده است که: ابوهاشم داوود بن قاسم جعفری گفته است: نزد امام جواد(ع) بودیم و صحبت از حتمی بودن آمدن سفیانی شد، از آن حضرت پرسیدم: آیا در مورد امور حتمی هم بداء رخ می دهد؟ فرمودند: آری. گفتم: می ترسم در مورد خود حضرت مهدی(ع) بداء رخ دهد. حضرت فرمودند:
ظهور حضرت مهدی(ع) وعدة الهی است و خداوند خلف وعده نمی کند.18
علّامه مجلسی، هم در بحارالانوار پس از نقل این حدیث این
توضیح را اضافه کرده اند که:
شاید محتوم، معانی مختلفی داشته باشد که با توجه به اختلاف در تعاریف ممکن است در مورد برخی از آنها بداء رخ بدهد. مضاف بر اینکه شاید منظور از بداء در مورد خصوصیات آن حادثة محتوم و حتمی باشد و نه اصل تحقّق آن، که مثلاً پیش از زوال حکومت بنی عباس سفیانی جنبش های خویش را آغاز می کند.19
این فرضیه چندان قابل قبول نیست؛ زیرا در صورت پذیرفتن آن، چه فرقی بین حتمی و غیر حتمی خواهد بود؟ مضاف بر اینکه روایت مورد بحث ما از حیث سند، ضعیف است.20 در ضمن نمی توان از آن همه حدیث و روایتی که به شدت بر حتمی بودن این پنج نشانه و امتناع احتمال رخ دادن بداء در آنها تأکید می کنند، چشم پوشی کرد و به احادیث انگشت شماری از این دسته تمسک نمود؛ چون ممکن است در شرایط خاصی (به فرض قوت و اعتبار سندی آنها) معصوم(ع) مجبور شده باشند از روی تقیه، چنین سخنی بگویند.
عبدالملک بن اعین گوید: به امام باقر(ع) در مورد حضرت مهدی(ع) گفتم: می ترسم که زود بیایند و سفیانی نباشد. حضرت فرمودند:
والله نه. سفیانی از حتمیاتی است که حتماً خواهد آمد.21
امور یا موقوفه اند یا حتمیه که سفیانی از دستة حتمیاتی است که حتماً خواهد بود.22
یا امام صادق(ع) فرمودند:
از حتمیاتی که پیش از قیام حضرت مهدی(ع) خواهند بود اینهاست: شورش سفیانی، فرو رفتن در بیداء، شهادت نفس زکیّه و منادی که از آسمان ندا در دهد.23
حمران بن اعین از امام باقر(ع) راجع به آیة:
ثمّ قضی اجلاً و اجلٌ مسمّی عنده؛24
می پرسد. حضرت می فرمایند:
دو اجل وجود دارد: محتوم و موقوف.
- محتوم چیست؟
- جز آن نخواهد شد.
- و موقوف؟
- مشیت الهی در رابطة آن جاری می شود.
- امیدوارم که سفیانی جزء موقوف ها باشد.
- والله که نه و از محتومات است. 25

3. بداء و قیام حضرت مهدی(ع)

ظهور حضرت حجت(ع) از اموری است که در اسلام نسبت به آنها به شدت تأکید شده و در حتمیت آن ذره ای شک و شبهه وجود ندارد. پیش از این گفتیم که در آیاتی نظیر آیة 55 سورة نور، خداوند متعال به مؤمنان وعده داده است که فرمانروای زمین گردند و بر آن سیطره یابند که چنین واقعه ای در تمام طول تاریخ تا کنون اتفاق نیفتاده است و از آنجا که « ان الله لا یخلف المعیاد»26 و خداوند در وعدة خویش تخلف نمی کند، در آینده ای دور یا نزدیک حتماً چنین اتفاقی خواهد افتاد. ان شاء الله.
علاوه بر اینکه در موارد بسیاری رسول مکرم اسلام(ص) و معصومین(ع) شدیداً تأکید نموده اند که:
حتی اگر از عمر هستی بیش از یک روز باقی نمانده باشد، خداوند آن قدر این روز را طولانی می کند که حضرت مهدی(ع) ظهور کرده و جهان را مملو از قسط و عدل گردانند.27

4. تعیین زمان ظهور حضرت مهدی(ع)
بسیاری از روایات، ما را از توقیت (مشخص کردن زمان ظهور) یا تعیین محدودة زمانی برای ظهور حضرت به شدت نهی کرده اند و شیعیان را امر کرده اند که هر که را چنین کرد تکذیب کنند و دروغ گو بشمارند؛ زیرا این مطلب در زمرة اسرار الهی است و کسی آن را نمی داند؛ امام صادق(ع) به محمدبن مسلم فرمودند:
محمد! اگر کسی وقتی از جانب ما برای ظهور حضرت مهدی(ع) نقل کرد، از تکذیب کردن او نترس! چرا که ما برای احدی تعیین وقت نمی کنیم.28
وقتی فضیل از امام باقر(ع) می پرسد که آیا این مسئله وقت مشخص دارد؟ حضرت سه مرتبه می فرمایند: «آنها که وقت تعیین می کنند دروغ می گویند».29 یکی از یاران امام ششم(ع) به ایشان عرضه می دارد: این مسئله ای که چشم انتظارش هستیم کی خواهد آمد؟ حضرت می فرمایند:
ای مهزم! آنها که وقت تعیین کنند دروغ می گویند، آنها که عجله کنند هلاک می شوند و آنها که تسلیم امر خداوند باشند نجات می یابند و به سوی ما باز می گردند.30
آنگونه که از احادیث برمی آید، ظهور حضرت حجت(ص) از جمله اموری است که خداوند متعال آن را از مردم پنهان نموده است و هر زمان که خداوند تبارک و تعالی اراده کنند و شرایط و علل فراهم و مناسب باشد؛ زمین را از برکات وجودی آن امام همام(ع) بهره مند خواهند نمود.

البته نهی از تعیین وقت، شامل نشانه های حتمی ظهور نمی شود؛ چرا که خود معصومین(ع) در این موارد به فاصلة زمانی میان حدوث آن نشانة حتمی و ظهور حضرت اشاره کرده اند که مثلاً از ابتدای شورش سفیانی تا قیام حضرت بیش از 9 ماه طول نخواهد کشید یا مثلاً 15 روز پس از شهادت نفس زکیّه حضرت در مکه ظهور می کنند. ولیکن دیگر نشانه ها حداکثر به این اشاره می کنند که ظهور آن وجود مقدس نزدیک شده است و نه بیش از این. چنانکه دیدیم برخی از نشانه های ظهور قرن هاست که اتفاق افتاده اند و گذشته اند و هنوز ظهور رخ نداده است. که البته به جهت ایجاد امید در دل شیعیان مبنی بر نزدیک شدن ظهور معصوم(ع) از آن به عنوان نشانة قیام حضرت صاحب(ع) یاد کرده اند.

ضمناً اگر بنا بود زمان ظهور مشخص شود و همگان بدانند که ایشان بناست چه زمانی قیام جهانی خویش را آغاز کنند؛ ستمگران و ظالمان تمام عِدّه و عُدّه خویش را برای آن روز مهیا و آماده می کردند ـ که به خیال خام و واهی خود ـ آن نور الهی را خاموش کنند و نگذارند عدالت را در جهان گسترش دهند و مؤمنان و مستضعفانی هم که قرن ها با حدوث این حادثة عظیم و بزرگ فاصله داشتند مبتلا به یأس و کسالت و خمودی می شدند حال آنکه قرن هاست بسیاری در انتظار آن یار غایب از نظر، دیده ها را خون بار کرده و هر صبح و شام دست دعا به تعجیل در فرج ایشان برداشته اند و امید دارند که در زمرة یاران و یاوران ایشان باشند. مشخص نبودن زمان ظهور خواب از چشم های ستمگران ربوده و هر صبح و شام از این هراسناکند که شاید آن عزیز مقتدر امروز ظهور کند و پایه های حکومت شیطانی شان را درهم شکند.
به امید آنکه آن روز را ببینیم و از یاوران حضرتش باشیم. ان شاءالله.

----------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها :

1. سورة رعد(13)، آیة 39.
2 . سورة زمر(39)، آیة 48.
3 . سورة یوسف(12)، آیة 35.
4 . سورة نساء (4)، آیة 35.
5 . سورة آل عمران (3)، آیة 5.
6 . سورة زمر(39)، آیة 48.
7 . سورة رعد(13)، آیة 11.
8 . سورة بروج(85)، آیات 21 و 22.
9 . سورة رعد(13)، آیة 39.
10. سورة انعام(6)، آیة 2.
11. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص204؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج52، ص249.
12. نعمانی، محمد بن ابراهیم، همان، ص202.
13. کلینی، اصول کافی، ج 1، باب البدأ، ح 1 و صدوق، محمد بن علی بن حسین، التوحید، باب 54، ح 2.
14. صدوق، محمد بن علی بن حسین، کمال الدین، ج2، ص650، طوسی، محمد بن حسن، الغیبة ص267، نعمانی، همان، صص169 و 172؛ مجلسی، محمد باقر، همان؛ ج52، ص204، طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ص426؛صافی گلپایگانی، لطف الله، منتخب الاثر، صص439 و 455.
15. فقیه، محمد، السفیانی و علامات الظهور، ص102.
16. عاملی، جعفر مرتضی، دراسته فی علامات الظهور، ص60.
17. طوسی، محمد بن حسن، همان، ص265.
18. نعمانی، محمد بن ابراهیم، همان، ص205، مجلسی، محمد باقر، همان، ج52، ص250.
19. مجلسی، محمد باقر، همان، ج52، ص251.
20. رک: فقیه، محمد، همان، ص102.
21. نعمانی، محمد بن ابراهیم، همان، ص203؛ مجلسی، محمد باقر، همان، ج52، ص249.
22. نعمانی، محمد بن ابراهیم، همان، ص204؛ مجلسی، محمد باقر، همان، ج52، ص249.
23. نعمانی، محمد بن ابراهیم، همان، ص176، صافی گلپایگانی، لطف الله، همان، ص455.
24. سورة انعام، آیة 2.
25. مجلسی، محمد باقر، همان، ج52، ص249.
26. سورة آل عمران(3)، آیة 9.
27. رک: شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص340، طبرسی، فضل بن حسن، همان، ص401، مجلسی، محمد باقر، همان، ج51، ص133.
28. نعمانی، محمد بن ابراهیم، همان، ص195، طوسی، محمد بن حسن، همان، ص262؛ آل سید حیدر، مصطفی، بشارةالاسلام، ص298، مجلسی، محمد باقر، همان، ج52، ص104.
29. طوسی، محمد بن حسن، همان، ص262؛ مجلسی، محمد باقر، همان، ج52، ص103؛ صافی گلپایگانی، لطف الله، همان، ص463.
30. نعمانی، محمد بن ابراهیم، همان، ص198؛ طوسی، محمد بن حسن، همان، ص262؛ مجلسی، محمد باقر، همان، ج52، ص104؛ آل سید حیدر، مصطفی، همان، ص299؛ صافی گلپایگانی، لطف الله، همان، ص463.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۳ ، ۰۰:۲۷
خادم گمنام

آیات قرآن و مژده ظهور

شنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۳، ۱۲:۲۴ ق.ظ

ظهور حضرت حجت(عج) از اموری است که در اسلام نسبت به آنها به شدت تأکید شده و در حتمیت آن ذره ای شک و شبهه وجود ندارد. پیش از این گفتیم که در آیاتی نظیر آیة 55 سورة نور، خداوند متعال به مؤمنان وعده داده است که فرمانروای زمین گردند و بر آن سیطره یابند.


سوره نور آیه 55

«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمْ وَعَمِلُواْ الصَّلِحَتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِى ارْتَضَى‏ لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِى لَا یُشْرِکُونَ بِى شَیْئاً وَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَسِقُونَ»

ترجمه 

«خداوند به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده‏اند، وعده داده است که حتماً آنان را در زمین جانشین قرار دهد، همان گونه که کسانى پیش از ایشان را جانشین کرد، و قطعاً دینى را که خداوند براى آنان پسندیده است، براى آنان استقرار و اقتدار بخشد و از پى ترسشان امنیّت را جایگزین کند، تا (تنها) مرا بپرستند و چیزى را شریک من نکنند، و هر کس بعد از این، کفر ورزد پس آنان همان فاسقانند».

نکته ها 

در روایات بسیارى از امام سجاد و امام باقر و امام صادق علیهم السلام مى‏خوانیم: مصداق کامل این آیه، حکومت جهانى

حضرت مهدى‏ علیه السلام است.(93) که خداوند وعده داده است در آن روز اهل ایمان بر جهان حکومت کنند.

در قرآن، بارها به حکومت نهایى صالحان تصریح شده است، از جمله:

سه مرتبه فرمود: «لیُظهِره على الدّین کلّه»(94) اسلام بر همه‏ى ادیان پیروز خواهد شد.

در جاى دیگرى فرمود: «أنّ الارض یرثها عبادىَ الصالحون»(95) بندگان صالح من وارث زمین خواهند شد.

و در جاى دیگر مى‏خوانیم: «والعاقبة للتّقوى»(96) یا «والعاقبة للمتّقین»(97)

مراد از جانشینى مؤمنان، یا جانشینى از خداست در زمین و یا جایگزینى از اقوام پیشین.

«قُرطبى» در تفسیر خود، درباره‏ى پیروزى کامل اسلام چند حدیث نقل مى‏کند و مى‏گوید: در زمین خانه‏اى نخواهد بود

مگر آن که اسلام در آن خانه وارد خواهد شد.

پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله در آخرین حج خود در مسیر برگشت از مکّه (روز هیجدهم ذى‏الحجه) در غدیر خم به فرمان خداوند، حضرت على ‏علیه السلام را جانشین خود قرار داد، آیه نازل شد امروز من اسلام را به عنوان دین کامل براى شما پسندیدم؛ «رَضیتُ لکم الاسلام دیناً»(98) در این آیه نیز وعده‏ى خداوند پیروزى آن دینى است که پسندیده است؛ «دینهم الّذِى ارتضى لهم». بنابراین اسلامى که جهان را خواهد گرفت، اسلامِ غدیر خم است.


---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

منابع :

93)تفسیر نورالثقلین.

94)توبه، 33 ؛ فتح، 28 و صفّ، 9.

95)انبیاء، 105.

96)طه، 132.

97)اعراف، 128.

98)مائده، 3.

پیام ها  :

1-اسلام، دین آینده‏ى جهان است. آینده‏ى تاریخ به سود مؤمنان و شکست سلطه‏ى کافران است. «وعداللّه... لیمکننّ لهم دینهم»

2-به محرومان مؤمن، امید دهید تا فشار و سختى‏ها، آنها را مأیوس نکند. «وعد اللّه الّذین آمنوا»

3-کلید و رمز لیاقت براى بدست گرفتن حکومت گسترده‏حقّ، تنها ایمان و عمل صالح است. «الّذین آمنوا و عملوا الصالحات» به کسانى که اهل ایمان و عمل باشند وعده‏ى پیروزى داده شده، نه به آنان که تنها اهل ایمان باشند.

4- دین، از سیاست جدا نیست، بلکه سیاست و حکومت براى حفظ دین است. «لیستخلفنّهم ... یعبدوننى»

5 -در تبلیغ و ارشاد مردم، براى باور کردن آنان، بیان نمونه‏هایى از تاریخ گذشته مفید است. «کما استخلف الّذین من قبلهم»

6- پیروزى نهایى اهل حقّ، یک سنّت الهى است. «کما استخلف الّذین من قبلهم»

7-هدف از پیروزى و حکومت اهل ایمان، استقرار دین الهى در زمین و رسیدن به توحید و امنیّت کامل است. «لیمکّننّ لهم دینهم - لیبدلّنهم - لایشرکون»

8 -دست خدا را در تحولات تاریخ ببینیم. «وعداللّه ... لیمکّننّ لهم - لیبدلّنهم»

9-دین اسلام، تنها دین مورد رضایت الهى است. «دینهم الّذى ارتضى لهم»

10-امنیّت واقعى، در سایه‏ى حکومت دین است. «ولیبدلّنّهم من بعد خوفهم أمنا»

11-امنیّت در جامعه‏ى اسلامى، شرایط مناسبى براى عبادت فراهم مى‏سازد. «أمنا یعبدوننى» (هدف نهایى وعده‏هاى الهى، عبادت خالصانه خداوند است)

12-عبادت خدا، زمانى کامل است که هیچ‏گونه شرکى در کنار آن نباشد. «یعبدوننى لایشرکون»

13-در حکومت صالحان نیز، گروهى انحراف خواهند داشت. «وعداللّه ... و من کفر بعد ذلک»

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۳ ، ۰۰:۲۴
خادم گمنام

مصر در احادیث آخرالزمان

چهارشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۳، ۱۱:۲۲ ب.ظ

                                                 

خروج ابقع از مصر وشکست او از سفیانی
إذا اختلفت الرایات السود خسف بقریه من قری إرم ، وسقط جانب مسجدها الغربی ، ثم تخرج بالشام ثلاث رایات : الأصهب ، والأبقع ، والسفیانی ، فیخرج السفیانی من الشام ، والأبقع من مصر ، فیظهر السفیانی علیهم ”
از علی علیه السلام : زمانی که پرچمهای سپاه ( در شام ) با یکدیگر اختلاف نمایند قریه ای از قراء ، ارم ، در زمین فرو رفته ( بواسطهء زلزله ) وقسمت غربی مسجد آن خراب شده وسقوط می نماید . سپس سه پرچم ( وحزب ) اعلام موجودیت کرده ، اصهب ، ابقع ، وسفیانی وسفیانی از شام ، و ابقع ، از مصر خروج کرده اما سفیانی بر آنها پیروز می گردد .(۱)

 

تحریم اقتصادی مصر
” منعت العراق قفیزها ودرهمها ، ومنعت الشام مدها ودینارها ، ومنعت مصر إردبها ، ودینارها وعدتم من حیث بدأتم ، وعدتم من حیث بدأتم ، وعدتم من حیث بدأتم ”
سهیل ، از پدرش ، از ابو هریره از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل می کند که آن حضرت فرمود : عراق از پیمانه و درهمش ، و شام از پیمانه ودینارش ، و مصر از پیمانه ودینارش محروم میشود ، ( تحریم اقتصادی می شوند ) وبرمیگردید از همانجایی که شروع کردید وبرمی گردید از همانجایی که شروع کردید وبرمی گردید از همانجایی که شروع کردید(۲)

 

شکست مصری هاازشامی هاوبه اسارت رفتن آنان
” إذا ملک رجل الشام ، وآخر مصر ، فاقتتل الشامی والمصری ، وسبا أهل الشام قبائل من مصر ، وأقبل رجل من المشرق برایات سود صغار قبل صاحب الشام ، فهو الذی یؤدی الطاعه إلی المهدی . قال أبو قبیل : یکون بإفریقیه أمیر اثنا عشر سنه ثم تکون بعده فتنه ، ثم یملک رجل أسمر یملأها عدلا ، ثم یسیر إلی المهدی فیؤدی إلیه الطاعه ویقاتل عنه ”
تبیع ، از کعب ، روایت کرده ، و آنرا به پیامبر ( ص ) نسبت نداده است ، در این روایت آمده است : زمانیکه مردی در شام ودیگری در مصر به حکومت برسند با یکدیگر نبرد کرده تا آنکه اهل شام قبیله هائی از مصر را به اسارت می گیرند ، آنگاه مردی از مشرق با پرچمهای سیاه و کوچک بطرف شام خروج می نماید و او همان کسی است که با حضرت مهدی علیه السلام بیعت کرده واز آن حضرت اطاعت می نماید وجنگ می کند از طرف آن حضرت(۳)

 

تسلط قبطیان بر مصر
…وغلبه القبط علی أطراف مصر…
وقبطیان برمصرغلبه وتسلط پیدا خواهندکرد(۴)
درباره قبطیان مصر میتوانید به این لینک مراجعه کنید.

 

فرارحاکم مصربه غرب وآغازگرجنگها

سیکون رجل من بنی أمیه مصر یلی سلطانا ثم یغلب علی سلطانه أو ینزع ( منه ) ثم یفر إلی الروم فیأتی بالروم إلی أهل الاسلام ،فذلک أول الملاحم ”
از ابوالنجم نقل است که می گوید : از اباذر شنیدم که میگفت از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیده که آن حضرت فرمود : بزودی مردی از بنی امیه والی مصر میشود ، آنگاه شکست می خورد یا اینکه حکومت از او گرفته می شود ، سپس بسوی روم میگریزد ، واز آنجا بر ضد مسلمانان لشکر کشی میکند وآن نخستین جنگ ودرگیری است .(۵)

 

حرکت پرچمهای قیس در مصر
ترید الاکثار أم أجمل لک ؟ فقال : بل تجمل لی ، قال : إذا رکزت رایات قیس بمصر ، ورایات کنده بخراسان
حسن بن جهم می گوید : از ابو الحسن ( ع ) درباره مسأله ( فرج ) سؤال کردم حضرت فرمود : آنرا بگونه ای مفصل برایت بیان کنم یا بطور خلاصه ، عرض کردم میخواهم آنرا برایم خلاصه
بیان فرمایی ، حضرت فرمود : ( فرج ) آن زمان است که درفش های قیس در مصر و درفش های کنده در خراسان به حرکت درآید(۶)
البته توجه داشته باشیدکه قیس هم میتواند غربی ها باشد وهم میتواند فلسطینی ها باشند که از غزه می آیند.

 

خروج پرچمهای سبز رنگ از مصر بسوی شام
کأنی برایات من مصر مقبلات خضر مصبغات حتی تأتی الشامات فتهدی إلی ابن صاحب الوصیات                                                   معمر بن خالد از ابی الحسن ( ع ) روایت کرده که فرمود : گویی درفش های سبز رنگ آمیزی شده ای را میبینم که از مصر میآیند تا به شامات میرسند و از [ آنجا ] به سمت فرزند صاحب الوصیات هدایت میشوند(۷)

 

قیام فرمانده نظامی در مصر
لا یطهر الله الأرض من الظالمین حتی یسفک الدم الحرام . – ثم ذکر أمر بنی أمیه وبنی العباس فی حدیث طویل – ثم قال : إذا قام القائم بخراسان ، وغلب علی أرض کوفان وملتان ، وجاز جزیره بنی کاوان ، وقام منا قائم بجیلان وأجابته الآبر والدیلم‍ ( – ان ) ، وظهرت لولدی رایات الترک متفرقات فی الأقطار والجنبات ، وکانوا بین هنات وهنات . إذا خربت البصره ، وقام أمیر الامره بمصر فحکی علیه السلام حکایه طویله – ثم قال : إذا جهزت الألوف ، وصفت الصفوف وقتل الکبش الخروف هناک یقوم الآخر ، ویثور الثائر ، ویهلک الکافر ، ثم یقوم القائم المأمول ، والامام المجهول ، له الشرف والفضل ، وهو من ولدک یا حسین ، لا ابن مثله یظهر بین الرکنین ، فی دریسین بالیین یظهر علی الثقلین ، ولا یترک فی الأرض دمین ، طوبی لمن أدرک زمانه ، ولحق أوانه ، وشهد أیامه ”
ابراهیم بن عبید الله بن علاء ، از پدرش از امام صادق علیه السلام وآن حضرت از علی علیه السلام نقل کرده که فرمود : خداوند زمین را از ستمگران پاک نخواهد کرد تا آنکه خون حرامی ریخته شود ، سپس حضرت برنامه بنی امیه وبنی عباس را در حدیثی طولانی ذکر کرده ، سپس فرمود : زمانیکه شخصی از ما در خراسان قیام کرده وبر سرزمین ، کوفان وملتان غلبه نمود واز جزیرهء بنی کاوان گذشت ونیز شخصی دیگر از ما در جیلان قیام کرده و قبائل ، آبر و دیلمان به او بپیوندند ، و برای یاری فرزند من ( مهدی ) پرچمهای ترک بطور پراکنده در گوشه وکنار جهان در میان کم وبیش مشکلات به اهتزاز در آمد وزمانی که بصره خراب شده و رئیس امارت و حکومت در مصر قیام کند ، سپس حضرت حکایتی طولانی را ذکر کرد ، و فرمود : زمانیکه هزاران نفر تجهیز شده و صفها کشیده شد وشخص بزرگتر ، شخص کوچکتر را بکشد آنگاه شخص دیگری قیام کند و انقلاب نماید و کافر هلاک شود ، سپس قائم منتظر وامام نهان و ناشناخته که صاحب فضل و شرف بوده قیام مینماید و او از فرزندان توست ای حسین ، در حالیکه هیچ فرزندی مانند او نخواهد بود ، در بین رکنین ( بین رکن ومقام در مکه ) با دو لباس کهنه قیام کرده و بر جن و انس غلبه مینماید و [ انتقام از ] دو خون را در زمین ترک نخواهد کرد خوشا به حال کسی که زمان او را درک کرده و شاهد دوران آن حضرت باشد .(۸)

 

خروج بافنده بلند قامت در سرزمین مصر 
…ویخرج الحائک الطویل بأرض مصر والنیل ، قال سلمان فقلت : وما الحائک الطویل ؟ قال : رجل صعلوک لیس من أبناء الملوک ، تظهر له معادن الذهب ، ویساعده العجم والعرب ، ویأتی له منکل شئ حتی یلی الحسن ویکون فی زمانه العظائم ….
مردی بلند قدوبافندهای در سرزمین مصر ونیل خروج میکند سلمان پرسید این مرد کیست؟ فرمود مردی بدبخت واز پادشاهان نیست ومعادن برایش کشف میشود وایرانیان واعراب اورا کمک میکنند تااینکه به مقام ومنزلتی خواهد رسید(۹)


———————————————–
۱-ابن حماد : ص ۷۷ – حدثنا الولید ورشدین ، عن ابن لهیعه ، عن أبی قبیل ، عن أبی رومان ، عن علی قال : – وفیها : قال ابن لهیعه ، عن أبی قبیل ، عن أبی رومان ، عن علی قال : ( تخرج بالشام
ثلاث رایات : الأصهب ، والأبقع من مصر ، فیظهر السفیانی علیهم ) .
کنز العمال : ج ۱۱ ص ۲۸۴ ح ۳۱۵۳۶ – عن روایه ابن حماد الأولی بتفاوت یسیر .
۲- إسحاق بن راهویه : علی ما فی سنن البیهقی .
تفسیر القرطبی : ج ۸ ص ۴ – أوله ، کما فی أحمد ، وقال ” ومما یصحح هذا المذهب ما رواه الصحیح عن أبی هریره ” .
جمع الجوامع : ج ۱ ص ۸۴۸ – کما فی مسلم ، عن أحمد ، ومسلم ، وأبی داود .
کنز العمال : ج ۱۱ ص ۱۳۱ ح ۳۰۹۱۳ – کما فی مسلم ، عن أحمد ، ومسلم ، وأبی داود .
۳-ملاحم ابن طاووس : ص ۵۴ ب ۹۹ – عن ابن حماد ، ما عدا قوله ” یکون بأفریقیه أمیر اثنا عشر سنه ، ثم تکون بعده فتنه ” وفی سنده ” . . رشدی . . شقر ” .بن حماد : ص ۸۵ – حدثنا رشدین ، عن ابن لهیع ، عن أبی قبیل ، عن شفی ، عن تبیع ، عن کعب قال : – ولم یسنده إلی النبی صلی الله علیه وآله .: عرف السیوطی ، الحاوی : ج ۲ ص ۶۸ – عن ابن حماد ، وفیه ” . . قتل صاحب الشام . . اثنتا عشر سنه ویکون بعده فتنه ” .: برهان المتقی : ص ۱۴۹ ب ۷ ح ۸ و ۹ – عن عرف السیوطی ، الحاوی ، ولیس فیه ” قتل صاحب الشام ” .
فرائد فوائد الفکر : ص ۱۷ ب ۵ – عن ابن حماد .
۴- مناقب ابن شهرآشوب : ج ۲ ص ۲۷۴ – مرسلا عن علی علیه السلام : – البحار : ج ۴۱ ص ۳۱۹ ب ۱۱۴ ح ۴۲ – عن مناقب ابن شهرآشوب ،
۵-برهان المتقی : ص ۲۰۰ ح ۶ – کما فی عرف السیوطی ، عنه ، ورواه أیضا بسند آخر عن أبی ذر – فیض القدیر : ج ۴ ص ۱۳۱ ح ۴۷۷۷ – عن الجامع الصغیر- ملاحم ابن المنادی : ص ۳۳
۶-الارشاد : ص ۳۶۰ – علی بن أسباط ، عن ( أبی ) الحسن بن الجهم قال : سأل رجل أبا الحسن علیه السلام عن الفرج فقال : –
غیبه الطوسی : ص ۲۷۲ – کما فی الارشاد بتفاوت ، عن الفضل : – وفیه ” إذا تحرکت رایات . . بخراسان ، أو ذکر غیر کنده ” .البحار : ج ۵۲ ص ۲۱۴ ب ۲۵ ح ۶۸ – عن الارشاد ، وغیبه
الطوسی .
۷- الارشاد : ص ۳۶۰ – الفضل بن شاذان ، عن معمر بن خالد ، عن أبی الحسن علیه السلام قال : – کشف الغمه : ج ۳ ص ۲۵۱ – عن الارشاد ، وفیه ” . . میمون بن خلاد ” .الصراط المستقیم : ج ۲ ص ۲۵۰ ب ۱۱ ف ۸ – عن الارشاد
۸-النعمانی : ص ۲۷۴ – ۲۷۶ ب ۱۴ ح ۵۵ – أخبرنا علی بن أحمد قال : حدثنا عبید الله بن موسی العلوی قال : حدثنا عبد الله بن حماد الأنصاری قال : حدثنا إبراهیم بن عبید الله بن العلاء قال : حدثنی أبی ، عن أبی عبد الله جعفر بن محمد علیهما السلام ” أن أمیر المؤمنین علیه السلام حدث عن أشیاء تکون بعده إلی قیام القائم ، فقال الحسین : یا أمیر المؤمنین متی یطهر الله الأرض من الظالمین ؟ فقال أمیر المؤمنین علیه السلام -البحار : ج ۵۲ ص ۲۳۵ – ۲۳۷ ب ۲۵ ح ۱۰۴ – عن النعمانی
۹-البحار : ج ۵۲ ص ۲۷۵ ب ۲۵ ح ۱۶۸ – عن العدد القویه .نفس الرحمن فی فضائل سلمان : ص ۱۰۳ ب ۱۱ – عن العدد القویه .منتخب الأثر : ص ۲۴۸ ف ۲ ب ۲۵ ح ۶ – عن دلائل الإمامه

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۳ ، ۲۳:۲۲
خادم گمنام

لبنان در آخرالزّمان

چهارشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۳، ۰۱:۵۰ ب.ظ

جغرافیای لبنان
لُبْنان کشوری در خاورمیانه و جنوبِ غربی آسیاست، و از شمال و شرق به سوریه و از جنوب به اسرائیل و از غرب به دریای مدیترانه می رسد، و چون جنبش حزب الله را در خود دارد و با اسرائیل و سوریه همسایه است، دارای جایگاهی راهبردی می باشد(1).

      

چیره شدن زورگویان بر لبنان
از برخی خبرهای بیانگر رویدادهای آخرالزّمان هویداست که بی گمان، رومیها بر بخشی از سرزمینهای شام چیره می شوند، و سفیانی بر بیشتر آن سرزمین دست می یابد. بنا بر این، دور نیست که لبنان یا برخی بخشهایش زیر فرمان رومیان یا سفیانی درآید.
در کتاب مقدّس در بارۀ لبنان آمده است:

... بوته های جنگل به آهن بریده خواهد شد،
و لبنان به دست جبّاران خواهد افتاد*(2).

امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در بیان رویدادهایی که پیش از قیام قائم(علیه السّلام) خواهند بود، فرمود:

... چیره شدن رومیان بر شام...(3).

بدان که بی گمان، مراد از «رومیان»، در بسیاری از روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان، همان اروپاییان و بیشترِ امریکاییان و استرالیاییها می باشند که از فرزندان رومیان اند(4).
شام سرزمینی پهناور در خاورمیانه و جنوب غربیِ آسیا بر کنارۀ شرقی دریای مدیترانه است، و فلسطین، اردن، لبنان و بیشتر سوریۀ کنونی را در بر می گیرد(5). بنا بر این، برخی احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای شام در آخرالزّمان لبنان را نیز در بر می گیرند.


بقاع، سرزمینی آرام
از برخی روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان بهره گرفته می شود که بی گمان، استان بِقاع، به ویژه بعلبک، از سرزمینهایِ در آرامش خواهد بود، و ناخوشیها در پیرامون این بخش، به ویژه شرق آنجا از حمص تا دمشق، فرود می آیند.
امام علی پسر ابو طالب(علیهما السّلام)، در بیان نشانه های قیام قائم(علیه السّلام)، فرمود:

... بَعْلَبَک در آرامش خواهد بود، و گرفتاریها در پیرامون لبنان فرود می آیند. پس،
چه بسیار کشته هایی که در بیابان و اسیرانی که در کنار رود خواهند بود. در آنجا
شیونهایی شنیده و چیزهای ترسناکی همراه می شوند. در این هنگام، زمان
بسیاری بر آنان (شامیها) نمی گذرد، تا آنکه در کارشان خوشی پدید آید...(6).

بَعْلَبَک شهری باستانی در لبنان و مرکز استان بِقاع می باشد و در شمال دشت بقاع جای دارد، و رشته کوههای شرقی و غربی لبنان آن را در بر گرفته اند(7).
از سخن امام علی(علیه السّلام) چنین برمی آید که بی گمان، مقصودش از «پیرامون لبنان»، همان بخشهای جای گرفته در کناره های رشته کوههای شرقی لبنان، درون کشور سوریه، از حمص تا دمشق، باشد، و مراد آن بزرگوار از «رود» در اینجا، همان رود عاصِی (خروشان) است که از بخش هِرْمِل در لبنان سرچشمه می گیرد، و به سوریه می رود و از دو شهر حِمْص و حَمات می گذرد، و سپس درون کشور ترکیه می رود و با گذر از اَنْتاکِیَه، در دریای مدیترانه می ریزد(8).
کعب گفته است:

میان حِمْص و راه گردنۀ عُقاب، هفتاد هزار تن بر اثر جنگ نابود می شوند...(9).

حِمْص شهری در غرب سوریه است که بر کرانۀ رود عاصِی و در بخشی کشاورزی و سرسبز در دشت غاب جای دارد(10).
راه گردنۀ عُقاب گذرگاهی کوهستانی بر بلندایِ غُوطَه دمشق است که هر کس خواهانِ رفتن از دمشق به حمص باشد، از آنجا مى گذرد(11).


بروز آشوبی در صیدا و دیگر سرزمینهای شام

بنا بر برخی احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان، بی گمان، سرزمینهای شام، به ویژه سوریه و لبنان، دچار آشوبی می شوند که چهار سال در آنجا پایدار می ماند، و این همان «آشوب گروههای تروریستی» است که گویا آغازش بازی کودکان است، و در شهر دَرْعا با شعارهایی ضدّ حکومت سوریه که شماری از کودکان در 22 ربیع اوّل 1432 برابر 26 فوریه 2011 بر دیوار مدرسه شان نوشتند، پدید آمد، و در سراسر سوریه و برخی بخشهای لبنان پخش شد، و این آشوب، در ماه صفر از سال پنجم، به شورش سفیانی در شام دگرگون می شود، و در ماه جمادی دوم همان سال، به درگیری میان گروه حسنی لبنانی، گروه اصهب مروانی، گروه ابقع قیسی و گروه سفیانی شامی کشیده می شود، و سرانجام، با قیام امام مهدی(علیه السّلام) پایان می یابد.

پسر مُسَیِّب گفته است:

در شام آشوبی خواهد بود که گویا آغازش بازی کودکان است.
از سویی بالا می آید و از سویی آرام می شود، و پایان نمی یابد
تا آنکه فریادگری فریاد زند: بی گمان، فرمانروا آن کس است(12).

بَحِیر(13) پسر سَعْد گفته است:  

آشوبی از صَیْدا تا بالاهای شام آشکار می شود
که چهار سال در میان آنان درنگ می کند(14)
.

چنین می نماید که این دو روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه وآله) باشد، اگرچه سعید پسر مسیّب و بحیر حمصی پسر سعد آن دو را به وی نسبت نداده اند.
«بالاهای شام» همان برخی بخشهای جای گرفته در شمال غربی سوریه، مانند انتاکیه در غرب حلب، می باشند، و «صَیْدا» شهری در جنوب لبنان بر کنارۀ دریای مدیترانه است که میان بیروت در شمال و صور در جنوب جای دارد، و چنان که می دانید، صیدا پایگاه احمد اسیر سلفی بود که درگیریهای مذهبی و سیاسی را در لبنان برانگیخت و به «شیخ فتنه» شهرت یافت، و در سال 2013 م همراه هوادارانش بر برخی نیروهای ارتش لبنان و هواداران جنبش حزب الله یورش برد و مایۀ کشتن و زخمی شدن چندین تن شد(15).


درگیریِ حسنی و اصهب و ابقع و سفیانی
از احادیث اسلامی چنین برمی آید که سرزمینهای شام، در آخرالزّمان، بیش از دیگر سرزمینهای اسلامی، دچار درگیریهای سیاسی و نظامی خواهند شد، و ناخوشیهای سختی از آنها به شامیها می رسند. بنا بر این، با توجّه به آنکه لبنان بخشی از شام است، لبنانیها از آسیبهای آن درگیریها در آرامش نخواهند بود.
بنا بر برخی آیه های قرآن کریم و روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان، بی گمان،آشوب فراگیر در شام از نخستین نشانه های بزرگ قیام امام مهدی(علیه السّلام) می باشد، و آن، درگیری ای است که میان گروههای چهارگانه، در پایدارکردن زمامداری بشّار اسد یا فروپاشاندن آن، در جمادی دوم سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) روی می دهد، و آن گروهها همان گروه حسنی لبنانی، گروه اصهب مروانی، گروه ابقع قیسی و گروه سفیانی شامی می باشند.
شایان یادآوری است که بی گمان، از میان این گروههای چهارگانه، گروه حسنی از بشّار اسد، زمامدار کنونی سوریه، پاسداری می کند، و سه گروه دیگر با وی می ستیزند، و رهبران این گروههای ستیزه گر هرچند در برانداختن زمامداریِ کنونی در سوریه هم باورند، میان خودشان سخت درگیر می شوند؛ زیرا هر کدام از آنان فرمانروایی را برای خودش می خواهد.
افزون بر آن، سران یمن، ترکیه و روم بر کشور سوریه می شورند، و سرانجام سفیانی بر سپاهیان آن گروههای و دولتها چیره می شود.
امام علی پسر ابو طالب(علیهما السّلام)، در بیان نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، فرمود:

... هنگامی که ... شام را درگیری فرا گیرد،
و زیندگانِ آنجا از میانه روی دور شوند...(16).

جابر از ابو جعفر -باقر-(علیه السّلام) نقل کرده است که وی فرمود:

ای جابر، قائم آشکار نمی شود، مگر آنکه مردم را در شام آشوبی فرا گیرد
که بیرون رفتن از آن را می خواهند، پس نمی یابندش، و میان کُوفَه و حِیرَه(17)
کشتاری باشد که کشته های آنان برابرند، و فریادگری از آسمان فریاد زند(18).

ابو جعفر محمّد پسر علی(علیهما السّلام) فرمود:

از امیر مؤمنان -علی-(علیه السّلام) در بارۀ سخن او (خدای متعالی): «پس،
گروهها میان خودشان درگیر شدند»(19)، پرسیده شد، فرمود: از سه [نشانه])20)
 چشم به راه گشایش باشید. گفته شد: ای امیر مؤمنان، آن سه کدام اند؟ فرمود:
درگیرشدن شامیها میان خودشان، پرچمهای سیاه از خراسان و ترساننده در ماه
رمضان. گفته شد: ترساننده در ماه رمضان چیست؟ فرمود: آیا سخن خدای عزیز و جلیل
 در قرآن را نشنیدید: «اگر بخواهیم، از آسمان نشانه ای بر ایشان فرو می فرستیم؛
پس، گردنهایشان برای آن فرود آیند...»(21). آن، نشانه ای است که دختر نوجوان را
 از سراپرده اش بیرون می آورد و خوابیده را بیدار می کند و بیدار را می ترساند(22).

مقصود از «پرچمهای سیاه از خراسان» در این روایت، همان پرچمهای هاشمی خُراسانی، رهبر خراسانیان است که در میانه های سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، رهبری جنبشی که پیشتر در استان سِینْ کِیانْگ چین آغازیده شده بود را می پذیرد، و در ماه رجبِ همان سال، در سَمَرْقَنْد از شهرهای خراسان قیام می کند، و سپاهش را با فرماندهی شُعَیْب تَمِیمِی پسر صالح به ایران، عراق و شام می آورد.
مراد از «ترساننده در ماه رمضان» در اینجا، دومین ترساننده در این ماه است، و آن، صدایِ بلند جبرائیل(علیه السّلام) می باشد که هنگام دمیدن سپیدۀ سحر در مکّه، شب جمعه 23 ماه رمضانِ سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، نام قائم(علیه السّلام) را از آسمان فریاد می زند، و مردم را سوی راستی فرا می خواند، و همۀ زمینیان آن را به زبانهای خودشان می شنوند.
ضمیر در سخن خدای متعالی: «بر ایشان» به «ناباوران» باز می گردد، و از برخی احادیث اسلامی چنین بهره گرفته می شود که بی گمان، کسانی که گردنهایشان در پیِ فروفرستادن نشانۀ آسمانی فرود می آیند، همان بنی اُمیّه و پیروانشان می باشند.
سَدِیر گفت که ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) به من فرمود:

ای سَدِیر، در خانه ات بمان، و پَلاسی از پلاسهای آن باش، و تا شب و روز
آرام اند، آرام باش. پس، هر گاه خبر برسد که بی گمان، سفیانی برشوریده
است، هرچند با پایت، سوی ما کوچ کن. گفتم: فدایت شوم، آیا پیش از آن
چیزی است؟ فرمود: بله، و با سه انگشت دستش سوی شام اشاره کرد
و فرمود: سه پرچم: پرچمی حسنی، پرچمی اَمَوی و پرچمی قیسی.
پس، هنگامی که ایشان [آن گونه اند](23)، بی گمان، ناگهان سفیانی
برشوریده و آنان را چون کِشته درو می کند که مانند آن را هرگز ندیده ام(24).

گمانی نیست در اینکه فرمان دادن به خانه نشینی، آرامش و بودن انسان پلاسی از پلاسهای خانه، از آن چیزهایی است که مؤمنان را از رفتن درون آشوبها پرهیز می دهد، و ایشان را به گوشه گیری از آنها راهنمایی می کند.
پرچمی حسنی همان پرچم جنبش حزب الله در لبنان با رهبری سیّد حسن نصرالله لبنانی است که از تبار امام حسن پسر امام علی(علیهما السّلام) می باشد، و از لبنان و سوریه و از زمامدارش بشّار اسد پشتیبانی می کند.
پرچمی اَمَوی همان پرچم اَصْهَب مَرْوانِی، رهبر عراقیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد مَرْوان حِمار در آخرالزّمان است که پیش از سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، جنبش خود را از سرزمینهای جزیره(25) می آغازد، و در ماه جمادی اوّل یا جمادی دوم همان سال بر عراق چیره می شود، و با شَیْصَبانِی هاشمی در کوفه پیمان می بندد، و سپاهش با فرماندهی عَوْف سُلَمِی با ایران می جنگد و بر سوریه یورش می برد.
پرچمی قیسی همان پرچم اَبْقَع قَیْسِی، رهبر بربرهای مغربی است که پیش از سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، جنبش خود را از لیبی می آغازد، و در ماه جمادی دوم همان سال، سپاهش با فرماندهی اَعْرَج کِنْدِی در مصر فرود می آید و بر فلسطین و سوریه یورش می برد.
سُفْیانِی همان عُثْمان شامی پسر عَنْبـَسَه، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخرالزّمان است که در ماه صفرِ سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، جنبش خود را از درۀ خشک می آغازد، و در ماه رجبِ همان سال، در دمشق قیام می کند، و بر بیشتر سرزمینهای شام چیره می شود، و سپاهش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یورش می برد.
بر کسی پوشیده نمی باشد که از پرچمهای یادشده، تا کنون تنها پرچم حسنی لبنانی -پرچم جنبش حزب الله- پدیدار شده است، و ما چشم به راهیم که به زودی دیگر پرچمها نیز -اگر خدا بخواهد- آشکار شوند، و گمانی نیست در اینکه پرچمی که پس از پرچم حسنی لبنانی نمایان می شود، همان پرچم اصهب مروانی می باشد.(26)
گفتنی است، در سال ۱۹۸۲ م، هم زمان با حمله های اسرائیل به جنوب لبنان و پس از ربوده شدن سیّد موسی صدر، روحانی برجستۀ شیعه، به دلیل بروز اختلافات سیاسی و نظامی میان رهبران جنبش اَمَل، سیّد حسن نصرالله همراه برخی دیگر از مقامات جنبش امل با رهبری سیّد عبّاس موسوی که به انقلاب ایران گرایش داشتند، از این گروه بیرون رفتند، و این رویداد، زمینه ساز تأسیس حزب الله شد، و در همان سال ۱۹۸۲ م، با رهبری سیّد عبّاس موسوی، هستۀ نخستین حزب الله شکل گرفت. پس از ترور موسوی با دست نیروهای نظامی اسرائیل در سال ۱۹۹۲ م، با اتّفاق شورای تصمیم گیری حزب ‌الله، سیّد حسن نصرالله، روحانی شیعۀ لبنانی، دبیر کلّ حزب ‌الله لبنان شد(27).


فروبرده شدن بیروت
در برخی اخباری که از پیشینیان به دست ما رسیده است، از فرورفتن سه سرزمین در کناره های شام یاد شده است که یکی از آنها شهر بندری بیروت، پایتخت جمهوری لبنان می باشد.
کعب گفته است:

... و آغاز سواحل، خداوند بر آنجا خشم می گیرد؛ پس بر اثر آن خشم،
صارِفِیَّه، قَیْسارِیَّه و بَیْرُوت فروبرده می شوند...(28).

«قیساریّه» شهری بندری در فلسطین، میان حَیْفا و یافا بود که اکنون ویرانه هایی از آن بر جای مانده اند(29).
اکنون در سرزمینهای شام جایی با نام »صارفیّه» یافت نمی شود، و در منابع کهن، یاد نشده است، مگر در دو جا: یکی، در سخن کَعْبُ الأَحْبار، نقل شده در «الفتن» ابن حَمّاد، و دیگری، در سخن ابو سفیان، نقل شده در «تاریخ مدینة دمشق» ابن عَساکِر، و چنین می نماید، این واژه در گذر زمان دگرگون شده است، و آن همان صَفُورِیَّه، آبادیِ مشهور در 6 کیلومتری شمال غربیِ شهر ناصِرَه در فلسطین اشغال شده می باشد.
------------------------------------------------ 
1. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
2. کتاب مقدّس، عهد عتیق، ص 1020، کتاب اِشَعْیا نبی، ب 10، بند 34 .
3. مناقب آل أبی طالب، ج 2، ص 309 (ترجمۀ نویسنده).
4. سخن نویسنده.
5. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
6. إلزام الناصب، ج 2، ص 196،خطبۀ بیان 3 (ترجمۀ نویسنده).
7. الموسوعة الحرّة «ویکیبیدیا»، درگاه «بعلبکّ»، با حذف و تصرّف (ترجمۀ نویسنده).
8. سخن ما در بارۀ رود عاصی بهره گرفته از برخی منابع است.
9. الفتن، ص 320، جزء 6، ذیل ح 1207‏ (ترجمۀ نویسنده).
10. الموسوعة الحرّة «ویکیبیدیا»، درگاه «حمص»، با حذف و تصرّف (ترجمۀ نویسنده).
11. معجم البلدان، ج 2، ص 85، درگاه «ثنیّة العقاب» (ترجمۀ نویسنده).
12. المصنّف، ج 11، ص 361، ح 20746 (ترجمۀ نویسنده).
13. در نسخۀ چاپی الفتن تکیه شده بر آن، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «بجیر» یافت می شود که سازگار با آنچه در نسخۀ چاپی از این کتاب در مصر آمده است، به «بحیر» اصلاح و ترجمه گردید.
14. الفتن، ص 468، جزء 10، ح 1469 (ترجمۀ نویسنده).
15. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
16. إلزام الناصب، ج ۲، ص 183، خطبۀ بیان 2 (ترجمۀ نویسنده).
17. «کُوفَه» در روزگاران کهن سرزمینی شنزار و سرخ بر کنارۀ غربی رود فُرات بود که شهر کوفه در مشرق، و بخشهای بلند جای گرفته در پشت آنجا در مغرب، مانند ثَوِیَّه، غَرِی و نَجَف، را در بر می گرفت، و «حِیْرَه» شهری کهن در جنوب شهر کوفه و پشت آنجا و نزدیک به 7 کیلومتر از آن دور بود، و اکنون ویرانه هایی از آنجا در غرب شهری کوچک که ابو صُخَیْر نامیده می شود، بر جای مانده اند (بهره گرفته شده از: برخی منابع).
18. الغیبة، نعمانی، ص 288، ب 14، ح 65 (ترجمۀ نویسنده).
19. قرآن کریم، سورۀ مریم، آیۀ 37 و سورۀ زخرف، آیۀ 65 (ترجمۀ نویسنده).
20. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
21. قرآن کریم، سورۀ شعراء، آیۀ 4 (ترجمۀ نویسنده).
22. الغیبة، نعمانی، ص 1- 260، ب 14، ح 8 (ترجمۀ نویسنده).
23. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
24. بحار الأنوار، ج 52، ص 1- 270، ب 25، ذیل ح 161، با نقل از: سرور أهل الإیمان (ترجمۀ نویسنده).
25. مراد از «جَزِیْرَه» در اینجا، همان بخش شمالی سرزمینهای میان رودهای دِجْلَه و فُرات است که از جنوب شرقی ترکیه و شمال و شرق سوریه آغاز می شود و به درون کشور عراق تا خودِ شهر تَکْرِیت بر کنارۀ باختری دجله و ویرانه های شهر اَنْبار بر کنارۀ خاوری فرات کشیده می شود (بهره گرفته شده از: برخی منابع).
26. سخن نویسنده.
27. دانشنامۀ آزاد «ویکی پدیا»، درگاه «سید حسن نصرالله»، با حذف و تصرّف.
28. الفتن، ص 11- 310، جزء 6، ح 1192 (ترجمۀ نویسنده).
29. بهره گرفته شده از: برخی منابع

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۳ ، ۱۳:۵۰
خادم گمنام

اختلاف از نشانه های قبل از ظهور

دوشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۵۳ ب.ظ

                                                               

بروز و افزایش اختلاف میان گروههای مختلف جوامع انسانی از مهمترین نشانه های نزدیک شدن ظهور امام مهدی(علیه السلام) است؛ اختلاف میان زن و شوهر، پدر و مادر و فرزندان، برادر و خواهر، دو دوست و دو هم مذهب، اختلاف بین مردم یک سرزمین و زمامدارانش، اختلاف میان زمامداران یک کشور و اختلاف بین ملّتها و دولتها و پیروان مذاهب گوناگون.


اختلاف میان جهانیان، به ویژه مسلمانان

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

قائم(علیه السلام) قیام نمی کند مگر هنگام…
اختلافی شدید میان مردم و پراکندگی در دین…(۱).

نیز از آن بزرگوار روایت شده است:

… میان اهل مشرق و مغرب اختلاف می افتد
و بین اهل قبله (مسلمانان) نیز چنین می شود…(۲).

۱٫ الغیبه، ص ۲۴۰، ب ۱۳، ح ۲۲٫
۲٫ الغیبه، ص ۲۷۰، ب ۱۴، ح ۲۲٫


اختلاف میان زمامداران بنی عبّاس

بروز اختلاف میان زمامداران بنی عبّاس و از نشانه های حتمی بودن آن، یکی از پیچیده ترین و مهمترین مباحث مرتبط با آخرالزمان و مهدوِیّت می باشد که تا کنون به صورت رازی سر به مهر باقیمانده است و نگارنده، با توجّه به آنکه ما اکنون در سالهای نزدیک به ظهور امام مهدی(علیه السلام) به سر می بریم و نگرانی و سرگردانی مؤمنان و منتظران ظهور رو به افزایش است، بر آن شد با استمداد از عنایات الهی و بهره گیری از روایات اسلامی از این راز بزرگ پرده بردارد.
پس از به حکومت رسیدن بنی عبّاس در آخرالزمان و دوام حکومتشان در سالهای دراز، سرانجام بر سر تقسیم قدرت، در دو مرحله میانشان اختلاف می افتد.
در مرحلۀ اوّل که چند سالی با ظهور امام مهدی(علیه السلام) فاصله دارد، بنی عبّاس سه گروه می شوند: بنی عبّاس، خودسران و بنی فاطمه. دو گروه قدرتمند بنی عبّاس و خودسران به تدریج گروه ضعیفتر (بنی فاطمه) را از عرصۀ قدرت خارج می سازند و نتیجۀ این اقدام، سست شدن پایه های نظام عبّاسی بر اثر کاهش حمایت دولتهای قدرتمند خارجی و نیروهای مردمی از ایشان است.
در مرحلۀ دوم، دو گروه قدرتمند باقیمانده با یکدیگر اختلاف پیدا می کنند و این اختلاف در زمانی نزدیک به ظهور امام مهدی(علیه السلام) به اوج می رسد و بنی عبّاس و خودسران در برابر یکدیگر صف آرایی می نمایند و خونریزی زیادی میانشان رخ می دهد و مردم دچار ترس می شوند. 
گفتنی است، نشانه های قیام امام مهدی(علیه السلام) برخی اختصاصی و حتمی اند و بعضی دیگر عمومی و غیر حتمی. اوّلین نشانۀ حتمی، بروز اختلاف دوم میان زمامداران بنی عبّاس در آخرالزمان است.
امام محمّد باقر(علیه السلام) می فرماید:

هر گاه بنی فلان در میانشان اختلاف افتاد، پس در آن هنگام، منتظر گشایش باشید و گشایش شما نیست مگر در اختلاف بنی فلان. پس هر گاه اختلاف پیدا کردند، منتظر صدای بلند در ماه رمضان باشید و خروج قائم. بی گمان خداوند آنچه را بخواهد انجام می دهد و هرگز قائم خروج نخواهد کرد و آنچه را دوست می دارید نخواهید دید، مگر آنکه بنی فلان میانشان اختلاف افتد. پس هر گاه آنچنان شد، مردم در ایشان طمع می ورزند و اختلاف کلمه می شود و سفیانی خروج می کند…(۱).

نیز از آن بزرگوار روایت شده است:

ای جابر، به زمین بچسب و دست و پایی مجنبان تا نشانه هایی را که برایت یادآور می شوم ببینی، اگر به آنها رسیدی(۲).
نخستین آن نشانه ها اختلاف بنی عبّاس است…(۳).


یعقوب بن سَرّاج می‏گوید: به ابو عبدالله(علیه ‏السّلام) – امام صادق- گفتم: گشایش شیعیان شما چه زمانی خواهد بود؟ فرمود:

هنگامی که فرزندان عبّاس اختلاف پیدا کنند و حکومتشان سست گرددو طمع ورزد در ایشان کسی که طمع نمی ورزید، عرب افسار خود رابر کند(۴)، هر چنگالداری چنگالش را بالا برد(۵) و سفیانی آشکار شودو یمانی روی آورد و حسنی حرکت کند، صاحب این امر، با میراث رسول خدا(صلّی الله علیه وآله)، از مدینه به سوی مکّه می رود…(۶).

نیز از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است:

و اختلاف بنی فلان از [نشانه های] حتمی است…(۷).

امام علی(علیه السلام) در این باره چنین می فرماید:

هر گاه پرچمهای سیاه را دیدید، به زمین بچسبید و دستها و پاههایتان را تکان ندهید. سپس گروهی ضعیف که به آنان اهمّیّت داده نمی شودو دلهایشان چون پاره های آهن است، آشکار خواهند شد. ایشان که به هیچ عهد و پیمانی وفا نمی کنند، به حق دعوت می کنند، در حالی که اهلش نیستند، نامهایشان کنیه ها و نسبتهایشان به آبادیهاست(۸)،
موهایشان مانند موهای زنان رهاست، دارای دولت اند تا آنکه میانشاناختلاف افتد. سپس خداوند حق را به هر کس که بخواهد می دهد(۹).

این حدیث به پرچمهای سیاه اوّل اشاره دارد و دارندگان آن، همان بنی عبّاسی اند که در آخر الزمان در مشرق زمین و در میان مردم غیر عرب ظاهر می شوند و به حکومت می رسند.
کعب الأحبار گفته است:

هر گاه خاندان عبّاس در میانشان اختلاف افتاد،پس آن، نخستین سستی کارشان است(۱۰).

محمّد بن حنفیّه گفته است:

همواره پرچمهای سیاهی که از خراسان خارج می شوند، بر سر
نیزه هایشان یاری است(۱۱)، تا آنکه میانشان اختلاف افتد. پس هر گاه میانشان اختلاف افتاد، سه پرچم در شام برافراشته می شود(۱۲)
.

امام باقر(علیه السلام) نیز فرموده است:

. . . دولت ایشان (بنی عبّاس) همواره برقرار است، تا آنکهستارۀ دنباله‏ دار آشکار شود و با یکدیگر اختلاف پیدا کنند(۱۳).

امام علی(علیه السلام) می فرماید:

به زودی شما را رهبرانی که بدترین رهبران اند،سرپرستی می کنند. پس هر گاه به سه پرچم جدا شدند،بدانید که این [مایۀ] نابودی ایشان است(۱۴).

ابو اُمیّۀ کلبی گفته است: حدیث گفت ما را پیرمردی که [دوران] جاهلیّت را درک کرده بود و دو ابرویش بر دو چشمش افتاده بود. [او] گفت:

صاحبان پرچمهای سیاه، همواره گردنهاشان کلفت است(۱۵) تا آنکه  میانشان اختلاف افتد و برخی از ایشان با بعضی [دیگر] مخالفت ورزند.
پس به دسته تقسیم می شوند؛ گروهی به بنی فاطمه، عدّه ای به بنی عبّاس و دسته ای به خودشان فرا می خوانند…(۱۶).

امام صادق(علیه‏السّلام) فرمود:

تباهی حکومت بنی فلان نخواهد بود، مگر آنکه دو شمشیر (دو گروه قدرتمند) بنی فلان درگیر شوند. پس هر گاه با یکدیگر درگیر شدند، تباهی حکومت ایشان در آن هنگام خواهد بود(۱۷).

کعب الأحبار گفته است:

هر گاه دو مرد بلند مرتبه از بنی عبّاس بر کنار شوند، نخستین اختلاف میانشان می افتد. سپس در پیِ آن، اختلاف دیگری است که در آن،نابودی خواهد بود و خروج سفیانی هنگام اختلاف دوم ایشان است(۱۸).

امام محمّد باقر(علیه‏السّلام) فرمود:

به ناچار بنی فلان حکومت خواهند کرد. پس هر گاه حکومت کردند و سپس اختلاف پیدا کردند، حکومتشان متفرّق و کارشان پراکنده می گردد، تا آنکه خراسانی و سفیانی بر ایشان بشورند؛ این از مشرق و آن از مغرب…(۱۹).

۱٫ الغیبه، ص ۲۶۶، ب ۱۴، ذیل ح ۱۳٫
۲٫ یعنی اگر به آن زمان رسیدی، آن نشانه ها را می بینی.
۳٫ الغیبه، ص ۲۸۹، ب ۱۴، ح ۶۷٫
۴٫ یعنی هر کاری که خواست، انجام دهد.
۵٫ واژۀ «صیصیّه» ـ به کار رفته در متن عربی حدیث ـ معانی مختلفی دارد؛ از جمله: چنگال و ناخن پشت پای خروس، شاخ آهو و گاو، قلّاب بافندگی و برج و بارو. در اینجا کنایه از هر چیزی است که نشانۀ زورمندی و آلت دفاعی باشد.
۶٫ الغیبه، ص ۲۷۸ ، ب ۱۴، ح ۴۲٫
۷٫ بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۲۸۹، ب ۲۶، ح ۲۷٫
۸٫ یعنی این گروه عرب نیستند. زیرا عربها کنیه مانند ابوالفضل را نام اشخاص قرار نمی دهند و افراد را به جای آبادیها، به قبیله هاشان نسبت می دهند.
۹٫ الفتن، ص ۱۳۶، جزء ۳، ح ۵۵۸٫
۱۰٫ الفتن، ص ۱۴۱، جزء ۳، ح ۵۷۸٫
۱۱٫ یعنی بنی عبّاس در سایۀ سلاحهایشان نیرومندند.
۱۲٫ الفتن، ص ۱۴۱، جزء ۳، ح ۵۷۷٫
۱۳٫ الفتن، ص ۱۳۴، جزء ۳، ح ۵۵۲‏.
۱۴٫ الفتن، ص ۱۴۰، جزء ۳، ح ۵۷۵٫
۱۵٫ یعنی نیرومندند.
۱۶٫ الفتن، ص ۱- ۱۴۰، جزء ۳، ح ۵۷۶٫
۱۷٫ بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۲۱۰، ب ۲۵، ح ۵۵٫
۱۸٫ الفتن، ص ۱۴۲، جزء ۳، ح ۵۸۱٫
۱۹٫ الغیبه، ص ۲۶۶، ب ۱۴، ذیل ح ۱۳٫


اختلاف میان ایرانیان
شیخ مفید، از اخبار مرتبط با نشانه‏های پیش از قیام قائم(علیه‏السّلام)، چنین دریافته است:

… اختلاف دو گروه از عجم (ایرانیان) و خونریزیِ بسیار میان آنان…(۱).

۱٫ الإرشاد، ج ۲، ص ۳۶۹٫


اختلاف میان زمامداران ایران و کشورهای عربی
امام علی(علیه السلام) می فرماید:

… سپس بین سران عرب و عجم، دشمنی و اختلاف رخ می‏دهد.در نتیجه، همواره با یکدیگر در اختلاف‏اند تا آنکه کار به دستمردی از فرزندان ابوسفیان بیفتد…(۱).

خوانندگان گرامی آگاهند که در کنار روابط به ظاهر دوستانه میان زمامداران ایران و برخی کشورهای عربی، اختلافات ریشه داری از سالها پیش تا کنون میان سران عرب و عجم وجود دارد، و هر چه به زمان خروج سفیانی در شام نزدیکتر شویم، این اختلافات بیشتر می شوند.
۱٫ منتخب کفایه ‏المهتدی ، ح ۳٫

اختلاف میان آل سعود
ه
مان گونه که در مبحث «بحران در حکومت عربستان سعودی» توضیح داده ایم، در پیِ مرگ ملک عبدالله، بر سر تعیین جانشین وی، اختلاف شدیدی میان خاندان سعود روی می دهد، و در نتیجه، حکومتشان از هم می پاشد.
پیامبر اسلام(صلّی الله علیه وآله) در این باره چنین می فرماید:

هنگام مرگ خلیفه ای اختلافی خواهد بود…(۱).

۱٫ عقد الدرر، ص ۱۰۳، ب ۴، ف ۲٫


اختلاف میان ترک و روم
بر اساس روایات اسلامی، در سال پیش از قیام امام مهدی(علیه السلام)، پس از اتّحادی شوم میان امریکا (غرب) و روسیه (شرق) در تهاجم به ایران، میان آن دو اختلاف می افتد و جنگ جهانی رخ می دهد.
از حُذَیفَه بن یمان روایت شده است:

پیامبر(صلّی الله علیه و آله) از فتنه ای (اختلافی) که میان مشرق و مغرب
خواهد بود، یاد کرد و فرمود: در حالی که آنان با یکدیگر اختلاف دارند،
ناگهان سفیانی از درّۀ خشک بر آنان می شورد…
تا آنکه در دمشق فرود می آید(۱).

۱٫ بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۱۸۶، ب ۲۵، ذیل ح ۱۱٫


اختلاف میان ارتش ناتو
همان گونه که در مبحث «اختلاف در ارتش ناتو» آورده ایم، امام علی(علیه السلام) از بروز اختلاف میان نیروهای نظامی غرب یا ارتش ناتو (NATO)، در آستانۀ قیام امام مهدی، خبر داده است:

… هنگامی که… میان سپاهیان روم اختلاف افتد
و آنچه پنهان بوده آشکار شود…(۱).

۱٫ إلزام الناصب، ج ۲، ص ۴- ۱۸۳، خطبۀ بیان ۲٫

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۵۳
خادم گمنام

شروع امر سفیانی از حمص

دوشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۱۸ ب.ظ

یکی از شهرهایی که در روایات آخرالزمان و فتن بسیارحساس است شهر حمص درسوریه می باشد که روایات بسیاری دراین باره وارد شده است .

اما یک روایت را به عنوان مثال می گوییم که امرسفیانی از حمص آغاز می شود و تا دمشق ادامه دارد:

وهو ابن آکله الأکباد  یأتی فی دمشق فیجلس على منبرها فیشتعل أمره بحمص ویوقد بدمشق وذلک إذا خلع من بنی العباس رجلان وهما الفرعان وعند إختلاف الثانی خروج السفیانی حدیث السن جعد الشعر أبیض مدید الجسم اصبعه الوسطى شلاء یکون بینه وبینهم وقعات بالشام ویسبی نساء بنی العباس حتى یوردهن دمشق.

                              

آغاز و شعله ور شدن امرسفیانی در شهر حمص است و درخشندگی و قدرت گرفتن قدرتش و نمایان شدن آن در دمشق است.

                                       

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۱۸
خادم گمنام

محاصره مردم در دمشق بر سر قدرت

دوشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۱۱ ب.ظ

در روایتی از عمار رضی الله عنه که ازاصحاب پیامبر می باشد وارد شده که سه نفر اصلی برای رسیدن به ملک و قدرت و ریاست در شام درگیری دارند تا اینکه این درگیری ها یک نتیجه دارد وآن هم محاصره اهل و مردم دمشق است.

                               

تاکیدی که دراین روایت شده اینگونه است که این سه نفر یعنی مرد ابقع، مرد اصهب و مردی که از نسل ابی سفیان است خروج می کند از قبیله کلب ادامه روایت یحصرالناس راچنداحتمال می توان ذکر کرد:

۱-به فتحه خواندن الناس که ضمیر یحصربه سفیانی برگردد یعنی مردم دمشق توسط سفیانی محاصره می شوند.

۲-الناس به ضمه خوانده شود وفعل مجهول باشد که می توان هم  گفت سفیانی مشق را محاصره می کند وهم هم ابقع واصهب یعنی به خاطر قدرت درگیری دارند.

۳-ابقع واصهب وسفیانی ابتدا باهم هم پیمانند وبعد از محاصره دمشق واز قدرت پایین کشاندن حاکم شام یادمشق که احتمالا بنی عباس از او حمایت میکرده وعقب نشینی بنی عباسیان با هم اختلاف پیدا می کنندودرگیر می شوند که سفیانی برهمه آنها پیروز شده وحکومت شام را بدست می آورد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۱۱
خادم گمنام

جغرافیای یمن
یَمَن کشوری در خاورمیانه و پایانۀ جنوب غربی قارّۀ آسیاست، و بخشی از شبه جزیرۀ عربی را فرا می گیرد، واز شمال به عربستان سعودی و از جنوب به دریای عرب و خلیج عَدَن و از غرب به دریای سرخ و از شرق به عُمان می رسد(1).

                     


یمنیها گرامیان نزد خدا و رسولش(صلّی الله علیه وآله)
بی گمان، یمن همواره گاهوارۀ پرورش انسانهایی شایسته و پارسا چون اُوَیْس قَرَنِی بوده است، و یمنیها، بر اثر ایمان و پرهیزگاری، گروهی گرامی نزد خداوند و فرستاده اش می باشند، و چنان که ایشان در آغازۀ پیدایش دین اسلام، در پذیرش آن و یاری پیامبر(صلّی الله علیه وآله) و سفارش شدۀ وی امام علی(علیه السّلام) شتاب ورزیدند، در آخرالزّمان در پیوستن به امام مهدی(علیه السّلام) و یاری کردنش بر دیگر مردمان پیشی می گیرند(2).
شایان یادآوری است، برخی یمنیها از گذشته هوادار امام علی(علیه السّلام) بودند، و در گزینش وی در جایگاه خلیفۀ چهارم مسلمانان، نقشی بنیادین داشتند، و از نخستین کسانی بودند که در مدینه با علی(علیه السّلام) پیمان بستند، و با وی، در دو فتنۀ جَمَل و صِفَّین، ضدّ باطل جنگیدند.
از علی پسر ابو طالب(علیه السّلام) روایت شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه وآله) فرمود:

هر کس یمنیها را دوست بدارد، بی گمان، من را دوست داشته است،
و هر کس با یمنیها دشمنی ورزد، بی گمان، با من دشمنی ورزیده است(3).

 

از جابِر روایت شده است که ابو جعفر -باقر-(علیه السّلام) گفت: ... رسول خدا(صلّی الله علیه وآله) فرمود:

... مردان یمنی با فضیلت‌ترند. ایمان (باور) یمنی
و حکمت (دانش استوار) یمنی است...(4).

از مَعاذ نقل شده است که می گفت: رسول خدا(صلّی الله علیه وسلّم) من را سوی یمن فرستاد و فرمود:

... بی گمان، تو را سوی گروهی فرستادم که
دلهایشان نازک است، و بر سر حق دو بار می‌ جنگند...(5).

جابر پسر عبدالله انصاری گفت که فرستادگانی یمنی نزد رسول خدا(صلّی الله علیه وآله) آمدند ...، فرمود:

گروهی اند که دلهایشان نازک و ایمانشان استوار می باشد. منصور که میان
هفتاد هزار نفر برمی شورد، از ایشان است؛ جانشینِ من و جانشینِ سفارش
شدۀ من را یاری می کند، و بندهای شمشیرهایشان از چرم است...(6).

مقصود پیامبر(صلّی الله علیه وآله) از «سفارش شدۀ من»، امام علی(علیه السّلام)، و مراد وی از «جانشینِ من» و «جانشینِ سفارش شدۀ من»، امام مهدی(علیه السّلام) است.
کَعْب گفته است:

فرماندهان مهدی بهترین مردم اند، [و](7) یاوران و هم پیمانانش
برخی از کوفیان و یمنیها و جایگزینان شایستۀ شام اند…(8).

نیز از کعب روایت شده است که گفت:

... برای خدای متعالی در یمن دو گنج می باشد؛ یکی از آن دو را
روز [نبرد](9) یَرْموک آورد، در حالی که اَزْدیها دو سوم مردم بودند،
و دیگری را روز نبرد خونین بزرگ می آورد که هفتاد هزار تن اند،
و بندهای شمشیرهایشان از چرم(10) است(11).

نبرد یرموک همان درگیری شش روزه ای است که میان عربها و امپراتوری روم شرقی، نزدیک رودخانۀ یرموک در اردن، در سال ۱۵ هـ.ق برابر ۶۳۶ م، روی داد و به پیروزی مسلمانان انجامید، و ایشان، یک سال پس از این جنگ، بیت المقدس را در تنگنا افکندند. برخی تاریخ نویسان، شمار رزم آوران عرب در نبرد یرموک را 30 هزار تن و شمار رومیها را چندین برابر آنان یاد کرده اند.
قبیلۀ اَزْد از قبایل بزرگ عرب ساکن منطقۀ مآرب یمن، در جنوب شبه جزیرۀ عربی بود که شاخه های گوناگونی، مانند اَوْس، خَزْرَج، خُزاعَه، غَسّان و دَوْس را در بر می گرفت. ازدیها نزدیک سدۀ نخست و دوم میلادی، کم کم سوی شمال شبه جزیرۀ عربی کوچیدند و در مناطق گوناگون آن جای گرفتند. پس از آشکارشدن دین اسلام، برای مردمان قبیلۀ ازد، در کشورگشاییها و رواج اسلام، نقشهایی بنیادین و بزرگ داشتند.(12)
مراد از «نبرد خونین بزرگ» در این حدیث، همان جنگ خونین بزرگی است که در آخرالزّمان، میان گروه حق با رهبری مهدی(علیه السّلام) و گروه باطل با رهبری سفیانی، روی می دهد، و گمانی نیست در اینکه یمانیها در این درگیری نقشی بزرگ دارند.


بلاهای فرود آینده بر یمن
بر پایۀ روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان، ساکنان یمن، پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام)، دچار برخی گرفتاریهای سخت می شوند؛ مانند ستم پادشاه، درگیری میان مردم و سپاهیان، یورش ملخها بر کشتزارها، شعله ورشدن آتشهایی بزرگ بر اثر ترکیدن برخی آتش فشانها و بسته شدن راهها.
مَعاذ پسر جَبَل گفته است:

از یمن بیرون بروید پیش از پاره شدن رشته، مرادش راه است،
و پیش از آنکه برای شما توشه ای مگر ملخها نباشد،
و پیش از آنکه آتشی شما را سوی شام براند(13).

این روایت به رخدادن سه رویداد مهم در یمن در آخرالزّمان اشاره می کند: بسته شدن راههای پیونددهنده بین یمن و دیگر کشورها بر اثر جنگ و ناامنی، یورش ملخها بر کشتزارهای یمن که مایۀ نایابی خوراک و گرسنگی می شود، وشعله ورشدن آتشهایی بزرگ بر اثر ترکیدن برخی آتش فشانهای یافت شده در یمن که یمنیها را سوی شام می کوچاند، و گمانی نیست در اینکه کمی پیش از آغاز این جوششهای آتش فشانی یا هنگام روی دادن آنها، صداهایی مانند رعد و زلزله هایی بزرگ و ویرانگر پدید می آیند که سرزمین یمن را سخت می لرزانند و ساکنانش را می ترسانند.
از حُذَیْفَه پسر یَمان نقل شده است که پیامبر(صلّی الله علیه وسلّم) فرمود:

... ویرانی یمن از ملخها است...(14).

پوشیده نیست که خاستگاه این ملخهای یورشگر بر یمن افریقا می باشد، و آنها از دریای سرخ می گذرند و به این سرزمین یا سرزمینهای حجاز و شام می آیند.
قَتادَه از سعید پسر مُسَیِّب روایت کرده است که وی از امیر مؤمنان(علیه السّلام) در بارۀ سخن او (خدای) متعالی: «هیچ آبادی ای نیست، مگر آنکه ما آن را پیش از روز قیامت نابود یا گرفتار می کنیم»(15)، پرسید(16)، فرمود:

ویران می شود ... یمن از ملخها و پادشاه...(17).

بدان که بی گمان، مراد از «روز قیامت»، در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، همان روز قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.
چنین می نماید، مقصود از «پادشاه» در این حدیث، همان منصور قحطانی باشد که پیش از قیام منصور حسینی یمانی در یمن زمامداری می کند.
امام علی پسر ابو طالب(علیهما السّلام)، در بیان نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، فرمود:

... هنگامی که ... سپاهیان و یمنیها بر سر زمامداری درگیر شوند...(18).

چنان که هویداست، مقصود از سپاهیان در این حدیث، همان نیروهای سپاه منصور قحطانی می باشند، و گمانی نیست در اینکه درگیریِ میان مردم یمن و این سپاهیان مایۀ کشتار و ویرانی در یمن می شود.
شایستۀ یادآوری است، در برخی کتابهای حدیث روایاتی یافت می شوند که از چیره شدن حَبَشیان بر یمن و ویران شدن این سرزمین با دستان آنان در آخرالزمان خبر می دهند؛ پس بی گمان، این روایات اگر از ساخته های راویان نباشند، می توانند به روی دادن این دو رویداد در یمن در زمانهای گذشته اشاره کنند؛ با توجّه به آنکه بی گمان، از روزگاران کهن، میان حبشه و شبه جزیرۀ عربی، بر دو سوی دریای سرخ، درگیری بود، و در برخی زمانها زمامداران حبشه بر یمن و حجاز یورش می بردند؛ چنان که أَبْرَهَه، پیش از پدیدارشدن آیین اسلام، بر یمن چیره شد، و بر حجاز، با هدف ویران کردن کعبه، یورش برد، و داستانش شهرت دارد.
در کتاب ابو حُذَیْفَه، از مُقاتِل نقل شده است که گفت: پس از مرگ ضَحّاک، در کتابهای نگه داری شده نزد وی، در بارۀ سخن خدای عزیز و جلیل: «و هیچ آبادی ای نیست، مگر آنکه ما آن را پیش از روز قیامت نابود یا گرفتار می کنیم، گرفتاریِ سختی، و آن، در کتاب (لوح محفوظ) نگاشته شده بود»(19)، خوانده ام:

... ویرانی یمن از ملخها و حَبَشِیان است...(20).

مراد از «حَبَشِیان»، همان گروههای سیاه پوستِ ساکن سرزمینهای حبشه اند که اکنون کشورهای إِتْیوپی، اِرِیتْرِه، صُومالِی و جِیبُوتِی را در بر می گیرد.
امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در بیان رویدادهایی که پیش از قیام قائم(علیه السّلام) خواهند بود، فرمود:

... چیره شدن حبشه بر یمن...(21).

--------------------------------------------------------------------
1. با بهره گیری از: برخی منابع.
2. با بهره گیری از: برخی منابع.
3. کمال الدین، ص 490، جزء 2، ب 50، ح 2 (ترجمۀ نویسنده). 
4. روضة الکافی، ج 8، ص 50، ح 27 (ترجمۀ نویسنده).
5. المسند، ج 8، ص 243، ح 22114 (ترجمۀ نویسنده).
6. الغیبة، نعمانی، ص 46، ب 2، ح 1 (ترجمۀ نویسنده).
7. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
8. الفتن ص 250، جزء 5، ح 977 (ترجمۀ نویسنده).
9. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
10. در همۀ نسخه های چاپیِ الفتن یافت شده نزد ما، در متن عربیِ حدیث، در اینجا «المَسَد» -پوست درخت خرما- یافت می شود که به «المَسْک» -چرم- اصلاح و ترجمه گردید؛ زیرا پوست درخت خرما در ساخت سلاح در آخرالزّمان کاربرد ندارد، و روی دادن لغزش در نوشتن دو واژۀ همانند «المسک» و «المسد» شگفت نیست.
11. الفتن، ص 306، جزء 6، ح 1178(ترجمۀ نویسنده).
12. با بهره گیری از: برخی منابع تاریخی.
13. الفتن، ص 427، جزء 9، ذیل ح 1359 (ترجمۀ نویسنده).
14. التذکرة، ص 50- 1349، باب خراب الأرض و البلاد قبل الشام (ترجمۀ نویسنده).
15. قرآن کریم، سورۀ اسراء، آیۀ 58 (ترجمۀ نویسنده).
16. در همۀ نسخه های چاپیِ مناقب آل أبی طالب یافت شده نزد ما، در متن عربیِ حدیث، در اینجا «سئل» یافت می شود که به «سأل» اصلاح و ترجمه گردید.
17. مناقب آل أبی‏ طالب، ج 2، ص 312 (ترجمۀ نویسنده).
18. إلزام الناصب، ج ۲، ص 183، خطبۀ بیان 2 (ترجمۀ نویسنده).
19. قرآن کریم، سورۀ اسراء، آیۀ 58 (ترجمۀ نویسنده).
20. البدء و التاریخ، جزء 4، ص 3- 102، ف 13 (ترجمۀ نویسنده). 
21. مناقب آل أبی طالب، ج 2، ص 309 (ترجمۀ نویسنده).

تحولات جدید در یمن نشانه ی چیست؟

چون یمانی موعودی که در صنعاء در رجب از سال ظهور امام مهدی(علیه السلام) قیام می کند و بر یمن چیره می شود و پرچم را به امام مهدی(علیه السّلام) می دهد، بنا بر روایات اسلامی، از تبار امام حسین(علیه السّلام) می باشد، و بی گمان، حوثیها از نژاد امام حسن(علیه السّلام) می باشند، می بینیم که این گروه در فتنه می افتند و به زمامداری در یمن نمی رسند، و برای همین، چنان که در احادیث اسلامی آمده است، به زودی بر یمنیها زمامداری ستمگر از قحطانیها با نام منصور چیره می شود که سپاهش را سوی شام می فرستد، و دور نیست که آن زمامدار همان عبدربّه منصور هادی باشد  که در صنعا تحت نظر قرار داشت روز گذشته موفق شد پایتخت این کشور را به مقصد عدن ترک کند. گفته می‌شود او توانسته است به صورت ناشناس از محل خود گریخته و به جنوب یعنی جایی که طرفدارانش در آنجا حضور دارند، برود.
از زُرارَة پسر اَعْیَن نقل شده است که ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) فرمود: پناه برید به خدا از بدی سفیانی و دجّال و غیر آن دو از آشوبگران. گفته شد به او: ای پسر رسول خدا(صلّی الله علیه وآله وسلّم)، امّا دجّال، پس شناختیم او را و بی گمان، از درون احادیث شما چگونگی وی آشکار شده است. پس سفیانی و غیر او از آشوبگران چه کسانی اند، و چه می کنند؟ فرمود او (علیه السّلام):

نخستین کسی که از آنان (آشوبگران) برمی شورد، مردی است که به او اَصْهَب
 پسر قیس گفته می شود؛ از سرزمینهای جزیره بیرون می آید و برای او چیرگی
 سختی با کشتار و زخمی کردن مردم و ستمِ بسیار خواهد بود. سپس
جُرْهُمی از سرزمینهای شام برمی شورد، و قحطانی از سرزمینهای یمن
برمی شورد، و برای هر کدام از ایشان در زمامداریشان نیروی بسیاری است،
و از آنان بر زیندگان آن سرزمینها ستم و آشوب چیره می شود. پس، هنگامی
 که ایشان در آن حال اند، [ناگهان](1) سمرقندی با پرچمهای سیاه از خراسان
 و سفیانی از درۀ خشک از دره های شام بر آنان می شورند ... پس، قحطانی
 نخستین کسی است که با سفیانی کارزار می کند و در هم می شکند و به
 یمن باز می گردد و یمانی او را می کشد. سپس اصهب و جرهمی، پس از
جنگهای بسیار، از سفیانی می گریزند و سفیانی آن دو را دنبال می کند
و بر هر دویشان چیره می شود، و بر هر کسی که با او درگیر شود،
 پیروز می گردد، مگر یمانی...(2).

اَصْهَب مَرْوانِی همان رهبر عراقیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد مَرْوان حِمار در آخرالزّمان است که پیش از سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، جنبش خود را از سرزمینهای جزیره(25) می آغازد، و در جمادی اوّل یا دوم همان سال بر عراق چیره می شود، و با شَیْصَبانِی هاشمی در کوفه پیمان می بندد، و سپاهش با فرماندهی عَوْف سُلَمِی با ایران می جنگد و بر سوریه یورش می برد.
-------------------------------------------------
1. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
2. مختصر إثبات الرجعة، ح 16، مندرج در مجلّۀ: تراثنا، سال 2، ش 4، ص 5- 454 (ترجمۀ نویسنده).

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۳ ، ۰۱:۰۵
خادم گمنام

گرانی و فروپاشی اقتصاد جهانی در آخرالزمان

جمعه, ۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۸:۳۰ ق.ظ

از نشانه های نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) گران شدن نرخ کالاها و خدمات است که بر اثر آن بسیاری از مردم از دستیابی به نیازهای بایستۀ زندگی، به ویژه خوراک، باز می مانند، و دچار گرسنگی می شوند.
بنا بر روایات اسلامی، بی گمان، گرفتاریهای خداوندی دو گونه اند: گرفتاریهای بزرگ و یک باره، مانند سنگباران شدن، فروبرده شدن و زشت گردیدن؛ و گرفتاریهای کوچک و اندک اندک، مانند گرانی نرخها، گرسنگی و ستم پادشاه.


مُفَضَّل پسر عُمَر گفت:
از ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) در بارۀ سخن خدای عزیز و جلیل:
«و بی گمان، ایشان (نافرمانان) را پیش از گرفتاری سخت تر،
از گرفتاری سبکتر می چشانیم، تا شاید ایشان باز گردند»(1) پرسیدم، فرمود:
گرفتاری سبکتر گرانی نرخ، و گرفتاری سخت تر مهدی با شمشیر است(2).


شایان یادآوری است، امام مهدی(علیه السّلام) با شمشیرش برای مؤمنان مهربانی و خوشی، و برای ستمکاران گرفتاری و کیفر می باشد.
از امیر مؤمنان -علی-(علیه السّلام) روایت شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه وآله) فرمود:


هر گاه خداوند بر گروهی از مردم خشم گیرد و میان آنان گرفتاری ای فرو نفرستد(3)،
نرخهاهایشان بالا می روند، عمرهایشان کوتاه می شوند، بازرگانانشان سود نمی برند،
میوه هایشان پاکیزه (سالم و خوشمزه) نمی شوند، رودهایشان پُرآب نمی گردند،
بارانهایشان نمی بارند و بدهایشان بر آنان چیره ‏می شوند(4).


محمّد پسر مُسْلِم گفت که شنیدم ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) می فرمود:


بی گمان، پیش از قیامگر، آزمایشی از سوی خداوند خواهد بود. گفتم:
فدایت شوم، آن آزمایش چیست؟ آیۀ «و بی گمان، شما را با چیزی
مانند ترس، گرسنگی و کاستنِ داراییها و جانها و میوه ها می آزماییم،
و شکیبایان را مژده بده»(5) را خواند. سپس فرمود: ترس از پادشاهان
پسرانِ آن کس(6)، گرسنگی بر اثر گرانی نرخها، کاستنِ داراییها در پیِ
بی رونقیِ داد و ستدها و کمیِ بهرۀ آنها، کاستنِ جانها بر اثر مرگی شتابان
و فراگیر، کاستنِ میوه ها در پیِ رویش اندک کِشْته ها و کم فزونیِ
میوه ها. سپس فرمود: و شکیبایان را در آن هنگام به شتابان کردن
 قیام قائم(علیه السّلام) مژده بده(7).


مراد از «پادشاهان پسرانِ آن کس» در این حدیث، همان فرمانروایان بنی عبّاسی اند که در آخرالزّمان بر بخشی از سرزمینهای مشرق چیره می شوند.
از عبدالله پسر مسعود روایت شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه وآله) می فرمود:


ساعت (زمان قیام قائم) بر پا نمی شود ...، مگر آنکه اسبان و زنان گران
شوند. سپس ارزان می شوند و تا روز رستاخیز گران نخواهند شد(8).


از سخن پیامبر(صلّى الله علیه وآله) چنین برمی آید که بی گمان، هنگام نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) بهای همه گونه ابزارهای جا به جایی، مانند اسبان، استران، اتوموبیلها، کشتیها و هواپیماها و مهر زنان و هزینه های پیوند زناشویی گران خواهند شد، و سپس نرخها در دولت گرامی اش ارزان می شوند و تا روز رستاخیز همین گونه پایدار می مانند.
با توجّه به همراهی ساعت با قیامت (رستاخیز) در این حدیث، بهره می گیریم که بی گمان، مراد از «ساعت» در اینجا، همان زمان قیام قائم(علیه السّلام) می باشد، و در بسیاری از روایات اسلامی و برخی آیات قرآنی نیز این گونه است.(9)
بالارفتن قیمتها و افزایش نرخ تورّم اقتصادی در آخرالزّمان مشکلی جهانی خواهد بود، و کارشناسان اقتصادی و زمامداران کشورها از چاره جویی برای مهارکردن آن ناتوان می شوند(10).
کَعْب ‏پسر حارث از کاهِنی به نام «سَطِیح»(11)، در بیان رویدادهای آخرالزّمان، نقل کرده است:

... پس، در آن هنگام ... نرخها در همه جا افزایش می یابند...(12).
گفتنی است، گرچه گرانی نرخها از ستمگری زمامداران، ثروت اندوزی تاجران، مدیریّتهای نادرست اقتصادی و کاهش فراورده های دامی و کشاورزی پدید می آید، برآیند کارهای ناشایست و گناهان مردم در آخرالزّمان نیز می باشد.
همچنین شایستۀ یادآوری است، در آخرالزّمان، به ویژه سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، بر اثر جنگها، آشفتگی و ناامنی در جهان، به ویژه سرزمین راهبردی خاورمیانه، بهای نفت ـراهبردیترین کالای تجاری روزگار کنونی(13)ـ به گرانترین بها، در گذر زمان استخراج و خرید و فروش این مادّه، می رسد، و در پیِ آن، بهای دیگر کالاها هم افزایش می یابد، و بدین سان، سایۀ شوم گرانی بر اقتصاد جهان می افتد.
---------------------------------------------------------------
1. قرآن کریم، سورۀ سجده، آیۀ 21 (ترجمۀ نویسنده).
2. بحار الأنوار، ج 51، ص 59، ب 5، ح 55، با نقل از: تأویل الآیات الظاهرة (ترجمۀ نویسنده).
3.مرادش آن است: میان آنان گرفتاری بزرگ و یک باره ای نفرستد.
4. فروع الکافی، ج 5، ص 317، کتاب معیشت، ب 159، ح 53 (ترجمۀ نویسنده).
5. قرآن کریم، سورۀ بقره، آیۀ 155 (ترجمۀ نویسنده).
6. این بخش از حدیث در دو حدیث همانندش، چنین آمده است: «ترس از پادشاهان پسرانِ آن کسدر پایان زمامداریشان»؛ در این باره بنگرید: الغیبة، نعمانی، ص 250، ب 14، ح 5 و کمال الدین، ص 649، جزء 2، ب 57، ح 3 .
7. الإرشاد، ج 2، ص 8- 377 (ترجمۀ نویسنده).
8.المستدرک علی الصحیحین، ج 5، ص 7- 426، ح 8776، کتاب فتن و ملاحم (ترجمۀ نویسنده).
9. سخن نویسنده.
10. روزگار رهائی، ج 2، ص 772، بخ 16، با حذف، تصرّف و تکمیل.
11. سَطِیح کاهن مردی یمنی زیندۀ شام بود که از برخی چیزهای پنهان خبر می داد، و ناتوان زاده شده بود، به گونه ای که نمی توانست بایستد و بنشیند (با بهره گیری از: برخی منابع).
12. بحار الأنوار، ج 51، ص 3- 162، ب 11، با نقل از: مشارق أنوار الیقین (ترجمۀ نویسنده).
13. چنان که می دانید، در عصر کنونی، جا به جایی انسانها و کالاهای برآورندۀ نیازهای زندگی بشر و نیز جا به جاییهای نظامی، همگی به نفت وابسته اند.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۳ ، ۰۸:۳۰
خادم گمنام

بزرگ نمایی و نهان شدنِ ماهِ نو در آخرالزّمان

چهارشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۳، ۱۰:۴۱ ب.ظ

بزرگ نمایی و نهان شدنِ ماهِ نواز نشانه های نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) است.
از ابو هُرَیْرَه نقل شده است کهرسول خدا(صلّی الله علیه وسلّم) فرمود:


از نشانه های ساعت (زمان قیام قائم) بزرگ نمایی هلالهای ماه است، به گونه ای
 که هلال در شبِ نخستش دیده، امّا گفته شود هلال شبِ دوم است(1).


بدان که بی گمان، مراد از «ساعت»، در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، همان زمان قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.
از اَصْبَغ پسر نُباتَه روایت شده است که امیر مؤمنان علی پسر ابو طالب(علیه الصلاة والسّلام) فرمود:


... پس هر گاه آن زمان فرا رسد، گاهی هلالهای ماه بزرگ به چشم می آیند،
به گونه ای که ماهِ شبِ ‏نو، دو شبه دیده ‏شود؛ و گاهی پنهان می‏ شوند، به گونه ای
که ماه رمضان در آغاز خود افطار، و عید فِطْر در پایان آن، روزه گرفته ‏شود...(2).


شاید بتوان گفت، دلیل بزرگ نمایی هلال ماه نو در آخرالزّمان، دیده شدنِ آن با چشم مسلّح، و سبب پنهان شدنش، کاهش دید انسان بر اثر آلودگی هوا با ذرّات گرد و غبار یا پخش نور در شب در سالهای نزدیک به زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) است.
چنین می نماید، ناسازگاریهایی که در این سالهای واپسین، میان مسلمانان، بر سر دیدن هلال ماهِ رمضان و مشخّص کردن آغاز این ماه و زمان عید فطر، بروز کرده اند، از مصداقهای انجام یافتن روایات یادشده در روزگار کنونی ما باشند.
---------------------------------------------------
1. المعجم الأوسط، ج 7، ص 65، ح 6864.
2. بحار الأنوار، ج 93، ص 4- 303، ب 37، دنباله ح 19، با نقل از: فضائل الأشهر الثلاثة.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۳ ، ۲۲:۴۱
خادم گمنام

تحولات دمشق در عصر آخرالزمان و خروج سفیانی

يكشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۳، ۱۱:۲۰ ق.ظ

دمشق یا به طور مطلق شام، پایتخت و بزرگ‌ترین شهر سوریه است چون درروایات متعددی شام آورده شده وشام به طورکلی برمناطق مختلف مثل سوریه ،لبنان،فلسطین،اردن وقسمتهای شمالغربی عراق هم اطلاق میشده ما دمشق رابررسی میکنیم تا به یقین مشخص شودکه کشورسوریه را دربرمیگیردونوعی بررسی روایی برکشورسوریه شده باشد اگرچه میتوان بسیاری از روایاتی راکه لفظ شام آمده برسوریه تطبیق داد.البته شهرهایی ماننددرعا،حرستا،حمص و...درروایات آمده که درشرایط کنونی جز کشور سوریه است .خلاصه سوریه مرکزحوادث منطقه می باشد چه قبل ازظهور وچه بعد از ظهور.
نکات بسیاری درباره دمشق درروایات دیده میشود که شاید مهمترین آنهامحل حکوت سفیانی،جنگ اصلی آقاامام زمان(عج)باسفیانی دراین منطقه میباشد.امابررسی دمشق این نقطه حساس درآخرالزمان


حکمرانی سفیانی در دمشق

خروج سفیانی

السفیانی من ولد خالد بن یزید بن أبی سفیان ، رجل ضخم الهامة ، بوجهه آثار جدری ، وبعینه نکتة بیاض ، یخرج من ناحیة مدینة دمشق ، فی واد یقال له وادی الیابس ، یخرج فی سبعة نفر ، مع رجل منهم لواء معقود ، یعرفون فی لوائه النصر ، یسیر ( الرعب ) بین یدیه علی ثلاثین میلا ، لا یری ذلک العلم أحد یریده إلا انهزم(1)
از علی علیه السلام : سفیانی از فرزندان خالد بن یزید بن ابی سفیان است که دارای هیکل وجثه ای بزرگ بوده که در صورتش آثار آبله ودر چشمش نقطه ای سفید می باشد که از ناحیه ای از شهر دمشق که ، یابس ، نامیده می شود در میان هفت نفر که یکی از آنها نیز پرچم دارد خروج می نماید ، طرفداران آن اعتقاد به پیروزی آن پرچم دارند ، در جلو ان پرچم ترس ووحشت نمایان بوده وهر کس که بخواهد بطرف آن برود ، با دیدن آن فراری می گردد .

          

سفیانی برمنبردمشق

یخرج ابن آکلة الأکباد من الوادی الیابس ، وهو رجل ربعة ، وحش الوجه ، ضخم الهامة ، بوجهه أثر جدری ، إذا رأیته حسبته أعور ، اسمه عثمان ، وأبوه عنبسة ، وهو من ولد أبی سفیان ، حتی یأتی أرضا ذات قرار ومعین فیستوی علی منبرها(2)
از علی علیه السلام : فرزند خورندهء جگرها ( مراد سفیانی است که از فرزندان هند جگر خوار می باشد ) از محلی بنام ، یابس ، خروج کرده متوسط القامة بوده وصورتی وحشی وهیکلی بزرگ وچاق داشته که در صورت او اثر آبله دیده می شود وزمانی که به او نگاه کنی خیال می کنی یک چشم است . اسم او عثمان ونام پدرش عنبه واز نسل ابو سفیان می باشد ووارد دمشق شده وبر آن مسلط می گردد وبرمنبرش قرارمیگیرد.

جنایات وخباثات سفیانی دردمشق

... إذ خرج السفیانی فی ستین وثلاثمائة راکب ، حتی یأتی دمشق ، فلا یأتی علیه شهر حتی یبایعه من کلب ثلاثون ألفا ... ثم إن رجالا من قریش یهربون إلی قسطنطینیة فیبعث السفیانی إلی عظیم الروم أن أبعث إلی بهم فی المجامع ، قال فیبعث بهم إلیه فیضرب أعناقهم علی باب المدینة دمشق . وقال حذیفة : حتی إنه یطاف بالمرأة فی مسجد دمشق فی الثوب علی مجلس مجلس ، حتی تأتی فخذ السفیانی فتجلس علیه ، وهو فی المحراب قاعد ، فیقوم رجل من المسلمین فیقول ، ویحکم أکفرتم بالله بعد إیمانکم ؟ إن هذا لا یحل ، فیقوم فیضرب عنقه فی مسجد دمشق ، ویقتل کل من شایعه علی ذلک . فعند ذلک ینادی من السماء مناد : أیها الناس إن الله عز وجل قد قطع عنکم مدة الجبارین والمنافقین وأشیاعهم وأتباعهم . وولاکم خیر أمة محمد صلی الله علیه وسلم فالحقوا به بمکة ، فإنه المهدی...(3)
... زمانیکه که سفیانی در میان سیصد و شصت سوار خروج نموده وبه دمشق می رود وبه هر شهری که وارد می شود از قبیله ، کلب ، سی هزار نفر با او بیعت می نمایند... پس از آن مردانی از قریش به قسطنطنیه گریخته ولی سفیانی ، کسانی را نزد پادشاه بزرگ روم ، میفرستد که آنها را به من برگردان ، و او نیز بر می گرداند ، و سفیانی نیز آنها را در کنار دروازه شهر دمشق ، گردن می زند... حذیفه گوید: سرانجام کار به جایی می رسد که زنها در مسجد جامع دمشق حرکت می کنند و محافلی تشکیل می دهند و در حالی که سفیانی در محراب نشسته است بعضی از زنان در دامن او می نشینند. در این موقع، یک نفر بلند می شود و فریاد می زند: ای مردم! این عمل حرام است، مگر کافر شده اید؟ به امر سفیانی گردنش را می زنند و هر کسی که متابعت از این شخص بکند او را می کشند. پس، در این موقع منادی از آسمان فریاد می زند: ای مردم روی زمین! خداوند به زندگی ستمکاران خاتمه داد و منافقان و پیروان آنها از بین رفتند. خداوند برای شما فرمانروایی از آل محمد(ص) معین فرموده که در مکه است. بشتابید و از دستورهایش پیروی کنید و نامش مهدی است.

ندای پیروزی ازناحیه دمشق

 

            

جابر بن یزید الجعفیّ، قال: قال أبو جعفر محمّد بن علیّ الباقر علیه السلام: یا جابر الزم الأرض فلا تحرّک یداً ولا رِجلاً حتّی تری علامات أذکرها لک إن أدرکتَها: أوّلها اختلاف ولد فلان (بنی العباس) وما أراک تُدرک ذلک، ولکن حدِّث به بعدی، ومنادٍ ینادی من السماء، ویجیئکم الصوت من ناحیة دمشق بالفتح(4)
جابر جعفی از امام باقر ( ع ) روایت کرده است که فرمود: ای جابر ، پا برجا و استوار برزمین باش ودست وپای خودرا حرکت نده تا علامات ونشانه هایی را برای تو بیان کنم که سالی آنها را نخواهی دیدوفقط برای بعداز من نقل اول این علامات اختلاف در بنی عباس است بعدندای منادی از آسمان ، ومیرسد صد از دمشق به پیروزی برشما.
إلزم الأرض لا تحرکن یدک ولا رجلک أبدا ، حتی تری علامات أذکرها لک فی سنة ، وتری منادیا ینادی بدمشق(5)
جابر جعفی از امام باقر ( ع ) روایت کرده است که فرمود : ای جابر ، پا برجا و استوار برزمین باش ودست وپای خودرا حرکت نده تا علامات ونشانه هایی را برای تو بیان کنم که سالی آنها را خواهی دید ، می بینی که ندا دهنده ای در دمشق ندا می کند
و صدایى که از ناحیه دمشق مى آید همان پیام آسمانى است که مردم تصور مى کنند از جانب شام یا غرب مى آید. و یا اینکه براى مردم عراق اینگونه جلوه مى کند. زیرا گفتگوى آن حضرت (امام باقر)(ع ) با جابر جعفى کوفى است و عبارت آن چنین است :
((آن صدا (پیام آسمانى ) از جانب دمشق به گوش مى رسد.))این صدا از ناحیه دمشق شنیده می شود و مژده ظهور حضرت مهدی (ع) را می دهد(6)
محمد بن مسلم از حضرت باقر العلوم علیه السّلام حدیث می کند که آن حضرت فرمودند:
توقعوا الصوت یاءتیکم بغتة من قبل دمشق فیه لکم فرج عظیم.(7)
منتظر صدا که ناگهان از ناحیه دمشق می رسد، باشید. البته در این (صوت) برای شما فرجی عظیمی است.
آیا منظور از کلمه «صوت» صیحه آسمانی است؟ به ظاهر یا همین است یا قیام سفیانی. امید است صدای حیاتبخش جبرئیل علیه السلام باشد.
پیامبر اکرم (ص) در مقام تشریح نبرد سفیانی در دمشق می فرماید:
خداوند به جبرئیل فرمان می دهد که از فراز مسجد دمشق بانگ برآورد که: ای امت محمد (ص)، پناه و پناهگاه شما آمد. او فرج و گشایش شما، حضرت مهدی (ع) است که از مکه خروج می کند. پس او را اجابت کنید.(8)


آن نداچیست

حتی إنه یطاف بالمرأة فی مسجد دمشق فی الثوب علی مجلس مجلس، حتی تأتی فخذ السفیانی فتجلس علیه، وهو فی المحراب قاعد، فیقوم رجل من المسلمین فیقول، ویحکم أکفرتم بالله بعد إیمانکم؟ إن هذا لا یحل، فیقوم فیضرب عنقه فی مسجد دمشق، ویقتل کل من شایعه علی ذلک. فعند ذلک ینادی من السماء مناد: أیها الناس إن الله عزوجل قد قطع عنکم مدة الجبارین و المنافقین وأشیاعهم وأتباعهم. وولاکم خیر أمة محمد صلی الله علیه وسلم فالحقوا به بمکة، فإنه المهدی(9)
سرانجام کار به جایی می رسد که زنها در مسجد جامع دمشق حرکت می کنند و محافلی تشکیل می دهند و در حالی که سفیانی در محراب نشسته است بعضی از زنان در دامن او می نشینند. در این موقع، یک نفر بلند می شود و فریاد می زند: ای مردم! این عمل حرام است، مگر کافر شده اید؟
به امر سفیانی گردنش را می زنند و هر کسی که متابعت از این شخص بکند او را می کشند. پس، در این موقع منادی از آسمان فریاد می زند: ای مردم روی زمین! خداوند به زندگی ستمکاران خاتمه داد و منافقان و پیروان آنها از بین رفتند. خداوند برای شما فرمانروایی از آل محمد(ص) معین فرموده که در مکه است. بشتابید و از دستورهایش پیروی کنید و نامش مهدی است. 

 

کشته شدن عوف سلمی دردمشق 

وعن حذلم بن بشیر، قال: قلت لعلیّ بن الحسین (علیه السلام): صف لی خروج المهدی، وعرّفنی دلائله وعلاماته، فقال: یکون قبل خروجه رجل یقال له عوف السلمی بأرض الجزیرة، ویکون مأواه بکریت، وقتله بمسجد دمشق، ثمّ یکون خروج شعیب بن صالح من سمرقند، ثمّ یخرج السفیانی الملعون من الوادی الیابس، وهو من ولد عتبة بن أبی سفیان، فإذا ظهر السفیانی اختفی المهدی، ثمّ یخرج بعد ذلک (10)
قبل از قیام مهدی علیه السلام مردی در سرزمین جزیره خروج خواهد کرد به نام عوف سلمی. قرارگاه او در تکریت است وقتلش در مسجد دمشق. سپس خروج شعیب بن صالح در سمرقند خواهد بود. بعد از او، خروج سفیانی ملعون از بیابان یابس (خشک) می باشد .

 

        

  

عوف سلمی که در برخی از سایتها او را با صدام تطبیق کردند کسی است که در دمشق کشته میشود در حالی که صدام در بغداد اعدام شدواگر هم صدام زنده باشد وباز هم خروج کند که بعید است باید در دمشق کشته شود وبعد از او شعیب خروج میکندوبرخی عوف رابا رفیق حریری تطبیق کردند که این هم به نظر نمی رسد چرا که او در بیروت کشته شده است نه در دمشق والا باید در ودروایت می گفت در شام کشته می شودکه متاسفانه تطبیقات ناصحیح محققان را از ارائه یک تحقیق درست منحرف میکندومسجد دمشق مسجد امویان میباشد.

 

خرابی دیوارمسجددمشق

فضل بن شاذان از عمار یاسر نقل می کند که فرمودند:
دعوة اهل بیت نبیکم فی آخر الزمان فالزموا الارض و کفوا حتی تروا قادتها فاذا خالف الترک الروم و کثرت الحروب فی الارض ینادی مناد علی سور دمشق ویل لازم من شر قد اقترب و یخرب حائط مسجدها.(11)
دعوت اهل بیت پیامبر شما در آخرالزمان است. ملازم خانه های خود باشید و از جای خود حرکت نکنید و صبر پیشه سازید تا اینکه رهبر قیام را ببیند. پس، هرگاه ترکها با رومیها درگیر شوند و جنگ و خونریزی در زمین بالا گیرد منادی بر دروازه دمشق فریاد خواهد زد که وای از شری که نزدیک شده است، و نیز دیوار مسجد دمشق فرو ریزد.
روایات فراوان و روشنى درباره این زلزله وجود دارد به گونه اى که برخى از مکانها و خسارتهاى آن و حتى وقت آن را پیش از ورود سپاهیان غربى مشخص مى سازد. گرچه از بعضى روایات استفاده مى شود که سپاه غرب بهنگام وقوع زلزله در دمشق بسر مى برد. همچنین احادیث ، این زمین لرزه را ((الرجفة ، والخسف ، و الزلزله )) (تکان شدید، فرو رفتن ، لرزش ) مى نامد، مانند روایتى که از امام باقر(ع ) (از امیرمؤ منان (ع )) نقل شده است . که فرمود:
و در روایات دیگر دو مکان را مشخص ساخته است که در آنها زمین فرو مى رود بنام : حرستا و جابیه ، و به نظر مى رسد که کلمه حرستا در این روایت اشتباه ذکر شده است چنانکه در روایت مربوط به لشکریان غرب خواهد آمد، و دیوار غربى مسجد دمشق خراب مى شود.
منظور از عبارت ((اسبهاى سفید)): اسبهاى ابلق غربى هاست که گوشهاى آنها بریده شده و وسیله سوارى آنهایند.
و مقصود از پسر جگرخوار: یعنى فرزند هند زن ابوسفیان ، زیرا سفیانى از فرزندان معاویه است چنانکه خواهد آمد و در روایتى محل خروج سفیانى از ((وادى یابس )) (بیابان خشک ) آمده که در منطقه حوران نزدیک اذرعات (درعا) در مرز سوریه و اردن قرار دارد.

 

حمله صدهزارمشرک ومنافق از کوفه به دمشق

ثمّ یخرج عن الکوفة مائة ألف مشرک ومنافق حتّی یضربوا دمشق لا یصدّهم عنها صادّ، وهی إرم ذات العماد(12).
آنگاه از کوفه صد هزار مشرک و منافق بیرون می آیند تا وارد دمشق می شوند و هیچ مانع جلوی آنها را نمی گیرد و آنجا همان ارم، دارای بناهای رفیع می باشد.

      

 

افتادن ونابودی گروهی از مسجددمشق از سمت راست آن

وعن جابر بن یزید الجعفی، قال: قال أبو جعفر محمّد بن علی الباقر(علیه السلام):
یا جابر، الزم الارض، ولا تحرّک یداً ولا رجلاً حتّی تری علامات أذکرها لک إن أدرکتها. 
أوّلها اختلاف بنی العباس، وما أراک تدرک ذلک، ولکن حدّث به من بعدی عنّی، ومناد ینادی من السماء، ویجیئکم صوت من ناحیة المشرق بالفتح، وتخسف قریة من قری الشام تسمّی الجابیة، وتسقط طائفة من مسجد دمشق الایمن، ومارقة تمرق من ناحیة الترک، ویعقبها هرج الروم، وسیقبل إخوان الترک حتّی ینزلوا الجزیرة، وستقبل مارقة الروم حتّی ینزلوا الرملة، فتلک السنة یا جابر فیها اختلاف کثیر فی کلّ أرض من ناحیة المغرب. 
فأوّل أرض تخرب أرض الشام، فیلتقی السفیانی بالابقع فیقتتلون، فیقتله السفیانی ومن تبعه ویقتل الاصهب... (13)

((پیوسته بر جاى خود باش و دست و پاى مجنبان تا علامتهایى را که براى تو بیان مى کنم مشاهد کنى : اختلاف در بین خاندان فلان و پیدایش ندا کننده اى که از آسمان پیام مى دهد و این صدا از ناحیه دمشق شنیده مى شود و مژده ظهور حضرت مهدى (ع ) را مى دهد و فرو رفتن آبادى اى از شام که آن را جابیه نامند و هواداران ترکها روى آورده تا در جزیره فرود آیند و خوارج روم در رمله مستقر خواهند شد در آن سال در هر نقطه اى از زمین از ناحیه غرب اختلاف و درگیرى وجود دارد نخستین سرزمینى که نابود مى شود شام است و میان سه لشکر اصهب و ابقع و سفیانى اختلاف ایجاد مى شود.))

 

ورودلشکریان غربی وفرورفتن بخش غربی دمشق

یدخل أوائل أهل المغرب مسجد دمشق فبیناهم ینظرون فی أعاجیبه إذ رجفت الأرض فانقعر غربی مسجدها ویخسف بقریة یقال لها حرستا ثم یخرج عند ذلک السفیانی ...(14)
نخستین گروههاى لشکریان مغربى وارد مسجد دمشق مى شوند و در حالیکه مشغول تماشاى دیدنى هاى شگفت انگیز آن هستند، ناگهان زمین فرو رفته و بخش غربى مسجد دمشق و آبادى اى به نام حرستا فرو مى رود، در این هنگام سفیانى خروج مى کند.(14)


خراب کردن دمشق توسط امام زمان(عج)
علاّمه مجلسی ـ اعلی الله مقامه ـ در کتاب نفیس «بحار الانوار» در باب رجعت، در این مورد که یهود و نصاری از سرزمینهای اسلامی اخراج خواهند شد در حدیثی از امیرمؤمنان علی (علیه السلام)چنین نقل کرده است:
«عن عبایة الأسدی قال: سمعت أمیرالمؤمنین (علیه السلام) و هو متّکِئ و أنا قائم علیه: لأبنین بمصر منبراً منیراً، و لأنقضنّ دمشق حجراً حجراً، و لأخرجنّ الیهود و النّصاری من کلّ کور العرب، و لأسوقنّ العرب بعصای هذه. 
قال: قلت له: یا أمیر المؤمنین! کأنّک تخبر أنّک تحیی بعد ما تموت! 
فقال: هیهات یا عبایة! ذهبت فی غیر مذهب، یفعله رجل منّی». (15)

«عبایه اسدی گوید: امیرالمؤمنین (علیه السلام) تکیه داده بود و من بالای سر آن حضرت ایستاده بودم، در این هنگام شنیدم که فرمود: من در آینده در مصر منبری روشنی بخش بنیان خواهم نمود، و دمشق را ویران خواهم نمود، و یهود و نصاری را از سرزمینهای عرب بیرون خواهم راند، و عرب را با این عصای خود ـ به طرف حق ـ سوق خواهم داد.
عبایه می گوید: من عرض کردم: یا امیر المؤمنین! گویی شما خبر می دهید که بعد از مردن بار دیگر زنده می شوید و این کارها را انجام می دهید!
فرمود: هیهات ای عبایة! مقصود من از این سخنان آن گونه که تو خیال کردی نیست; مردی از دودمان من اینها را انجام خواهد داد».
از جمله آخر این حدیث که حضرت فرموده است: «این کارها را مردی از دودمان من انجام خواهد داد»، استفاده می شود که مقصود از او شخص امام قائم و حجّت منتظر (علیه السلام) است.
اما خرابی دمشق با توجه به سخن امیرمؤ منان (علیه السلام) که فرمود: «دمشق را قطعا تخریب خواهم کرد... این عمل را مردی از خاندان من انجام می دهد» ظاهرا همان ویرانی ای است که در نبرد بزرگ آزادسازی قدس که توسط امام مهدی (علیه السلام) با سفیانی، یهودیان و رومی ها اتفاق می افتد. 

 

کشته شدن سفیانی

یقتل السفیانی عند شجرة بغوطة دمشق(16)
در زمان آن جناب سفیانی نزد درختی در دمشق کشته می‏شود
المهدی والسفیانی وکلب یقتتلون فی بیت المقدس حین تستقبله البیعة، فیؤتی بالسفیانی أسیراً، فیأمر به فیذبح علی باب الرحبة، ثمّ تباع نساؤهم وغنائمهم علی درج دمشق(17)

 

خروج اصهب ازدمشق

یخرج«الأصهب»بدمشق فی خمسین ألفا مخالفین للحسنی (18)
خروج میکند اصهب از دمشق همراه پنجاه هزارنفربه خاطر مخالفت با حسنی

عبور ترکها ازدمشق

 

کسی از دمشق صدائی میزند، و در یکی از دهات آن فرو رفتگی پدید میاید، و قسمتی از مسجد آن فرو میریزد، و میبینی که طایفه ترک از آنجا دمشق میگذرند و در جزیره موصل فرود میایند. رومیان هم در رمله فرود آینده و آن سالی است که در تمام سرزمین عرب اختلافات روی میدهد.(19)
کشته شدن مردی ازبنی ذنب حماردردمشق کشته شدنی که تاحالادیده نشده.

العیّاشی: بإسناده عن جابر الجُعفیّ، عن أبی جعفر علیه السلام یقول: إلزم الأرض لا تحرّک یدک ولا رجلک أبداً حتّی تری علامات أذکرها لک فی سنة، وتری منادیاً ینادی بدمشق، وخسف بقریة من قراها، وتسقط طائفة من مسجدها، فإذا رأیت الترک جازوها فأقبلت الترک حتّی نزلت الجزیرة، وأقبلت الروم حتّی نزلت الرملة، وهی سنة اختلاف فی کلّ أرض من أرض العرب، وإنّ أهل الشام یختلفون عند ذلک علی ثلاث رایات، الأصهب، والأبقع، والسفیانیّ، مع بنی ذنب الحمار مضر، ومع السفیانی أخواله من کلب، فیظهر السفیانیّ و مَن معه علی بنی ذنب الحمار حتّی یقتلوا قتلاً لم یقتله شی‏ء قطّ، ویحضر رجل بدمشق فیقتل هو ومَن معه قتلاً لم یقتله شی‏ء قطّ، وهو من بنی ذنب الحمار، وهی الآیة الّتی یقول اللَّه تبارک وتعالی: «فاختَلَفَ الأحزابُ مِن بَینهم فوَیلٌ للّذین کَفَروا مِن مَشهد یَومٍ عظیم»(20) و یظهر السفیانی و من معه حتی لا یکون له همة إلا آل محمد صلی الله علیه و اله و شیعتهم فیبعث بعثا إلی الکوفة، فیصاب باناس من شیعة آل محمد بالکوفة قتلا و صلبا.(21)
جابر جعفی از امام باقر (ع) روایت نموده که آن حضرت(ع) می فرمود که در جای خود بنشین و دست و پای خود را تکان مده، تا اینکه در سالی ببینی آن علامتها را که برای تو ذکر می کنم. هنگامی که دیدی ندا کننده ای در دمشق ندا می کند و شهری از شهرهای آن به زمین فرو می رود و قدری از مسجد آنجا خراب می شود وقتی که دیدی که لشکر ترکان از دمشق گذشتند هر آینه رو می آورند تا اینکه در جزیره فرود می آیند سپس روم را می بینی که به سرزمین رمله فرود می آیند و این سال سالی است که در همه بلاد عرب محاربه و جنگ و اختلاف واقع می گردد و اهل شام در اینوقت با سه بیرق و پرچم به جنگ بر می خیزند، پرچم اصهب، پرچم ابقع و پرچم سفیانی، که مضر همراه بنی ذنب حمار (بنی عباس) هستند و همراه سفیانی دائی های او از کلب هستند، سفیانی و همراهان او بر بنی ذنب حمار (بنی عباس) پیروز می شوند ـ بنی ذنب حمار (بنی عباس) بنوعی به قتل می رسند که مانند آن هرگز واقع نشده باشد و همچنین مردی از بنی ذنب حمار (بنی عباس) با جمعیت و استعداد از دمشق می رسد پس سفیانی او را با جمعیتش به گونهای که مانند آن هرگز واقع نشده، همه را به قتل می رساند.
و همین قصه است تاویل قول خدایتعالی: پاره ی گروه ها از میان خلایق با هم مخالفت کردند. پس وای بر کافران از شر حاضر شدن روز بزرگ که روز جنگ سفیانی باشد. سفیانی بر تمام مخالفین خود پیروز می شود و سپس برای او مقصدی نمی باشد مگر آل محمّد(ص) و شیعیان ایشان، پس لشکری به کوفه می فرستد وقتی که به آنجا می رسند جماعتی از شیعه ی آل محمّد(ص) می گیرند، پاره ای را می کشند و پاره ای دیگر را بدار می کشند.


پی‌نوشت‌ها:

1-عقد الدرر : ص 72 - 73 ب 4 ف 2 و کنز العمال : ج 11 ص 284 ح 31535و برهان المتقی : ص 112 - 113 ب 4 ف 2 ح 8و فرائد فوائد الفکر : ص 15 ب و منتخب الأثر : ص 458 ف 6 ب 6 ح 22
2-کمال الدین : ج 2 ص 651 ب 57 ح 9 و البحار : ج 52 ص 205 ب 25 ح 36
3-الاختصاص : ص 208 و منتخب الأثر : ص 423 ف 6 ب 1 ح 4 و البحار : ج 52 ص 186 ب 25
4-غیبة نعمانی 149 والاختصاص 255
5-النعمانی : ص 279 ب 14 ح 67و غیبة الطوسی : ص 269 - الفضل عن الحسن بن محبوب ، کما فی الارشادو البحار : ج 51 ص 56 ح 44
6-عصرظهور-علی کورانی ص112
7-غیبت نعمانی ص 279
8-عقددالدررص94
9-معجم لاحادیث المهدی جلد1ح235 عقددالدررص 74 البرهان المتقی ص77 اثباة الهدیج3 ص 557
10-غیبة شیخ طوسی ص 270
11-غیبت طوسی ص268
12- بحارالانوارج53 ص83 مختص بصائرالدرجات ص 200
13-المهدی المنتظرج2 ص254 و255
14-نسخه خطى ابن حماد، ص 71.
15-بحار الانوارج53 ص59
16-المهدی منتظرج1 ص412
17-البرهان متقی الهندی 31/123
18-ملاحم ص100
19-تر جمه مهدی موعودصفحه 1001
20-سوره مبارکه مریم 27
21-بحارالانوارج52 ص225 و تفسیرعیاشی ج1 ص64

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۲۰
خادم گمنام

گسترش ربا (نزول ) و رشوه در آخرالزمان

پنجشنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۳، ۰۲:۴۶ ب.ظ

آیاتی که در قرآن راجع به ربا (نزول ) آمده بسیار عجیب میباشد مانند آیه ۲۷۹ و۲۷۸ سوره بقره که می فرماید :
یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و ذروا ما بقی من الربا ان کنتم مومنین فان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من الله و رسوله ……..

ای کسانی که ایمان آورده اید تقوا پیشه کنید و ربا را رها کنید اگر ایمان دارید پس اگرربا را رها نکنید خدا و رسول خدا با شما جنگ خواهند کرد .

قال رسول الله (ص) :
و عندها یظهر الربا ،یتعاملون بالرشی و یوضع الدین و ترفع الدنیا [۱] در آن زمان ربا شایع و زیاد می شود و کارها با رشوه انجام می یابد .دین را کنار گذاشته و دنیا را بزرگ می دانند :
قال رسول الله (ص):
لیاتین علی الناس زمان لایبقی احد الا اکل الربا فان لم یاکله اصابه غباره [۲] زمانی میآید که کسی یافت نمی شود جز اینکه ربا می خورد اگر هم نخورد گرد و غبار ربا به او می رسد .

امام عسکری فرمودند : زمانی می آید که …… اگر به مقام و منصبی برسند از رشوه اشباع و سیر نمی شوند .[۳] امام علی (ع) فرمودند : به نام هدیه ،رشوه می گیرند .[۴]

[۱] بشاره الاسلام ص ۲۶
[۲] نهج الفصاحه ج ۲ ص ۵۰۰
[۳] حدیقه الشیعه
[۴] مهجه البیضاء ج ۳ ص ۳۴۳

در قرآن کریم و بسیاری از روایات اسلامی نسبت به خطر شیوع ربا در جامعه هشدار داده شده است تا حدی که در کلام باریتعالی ، ربا جنگ با خدا دانسته می شود . از آنجا که از نگاه شریعت مبین اسلام ، ربا به منزله جنگ با خدا دانسته می شود ، بررسی این موضوع که اساسا چرا ربا امری اینچنین مذموم و به یک معنا ضد اجتماعی و اقتصادی برای هر جامعه ای اعم از مسلمان و غیر مسلمان است ، امری مهم محسوب می شود .

ربا از دیدگاه اسلامی به مفهومی اشاره دارد که در آن گرفتن یک مال در عوض پرداخت مالی از همان جنس است بطوریکه میزان یکی زیادتر از دیگری باشد. ربا به دو نوع ربای معاملی و ربای قرضی تقسیم می‌شود و گرفتن آن در فقه اسلامی به شدت نهی شده، بطوریکه گناه یک درهم ربا را بیشتر از هفتاد بار زنای با محارم دانسته می شود . ماده ۵۹۵ قانون مجازات اسلامی ربا را جرم و برای آن مجازات در نظر گرفته است: «مرتکبین اعم از ربا دهنده، ربا گیرنده و واسطه بین آنها علاوه بر ردِ اضافه به صاحب مال به شش ماه تا سه سال حبس و تا ۷۴ ضربه شلاق و نیز معادل مورد ربا به عنوان جزای نقدی محکوم می‌گردند . جامعه  از نگاه شریعت اسلامی به جایگاه مهمی اطلاق می شود که اجتماع مسلمین در بستر آن تحقق می یابد .

هدف اجتماع مسلمین که نمود آن در تکافل اجتماعی ، همبستگی سیاسی و نهایتا حرکت به سمت کمال و سعادت انسانی و الهی به عنوان غایت هدف آفرینش انسان است نیز در بستر جامعه امکان وقوعی می یابد . از این رو با ذکر اهمیت مفاهیمی همچون جامعه و ضرورت دستیابی به سعادت دنیوی و اخروی ، طرح این سوال اهمیت می یابد که چرا ربا که به ظاهر اقتصادی می نماید می تواند به نظام اجتماعی و فرهنگی و همچنین حوزه ی اقتصاد آسیب وارد نماید؟ پاسخگویی به این سوال نیازمند بررسی اثرات و تبعات معاملات ربوی در سه حوزه ی فرهنگی ، اقتصادی و اجتماعی است .

در حوزه ی فرهنگی معاملات ربوی به افزایش روحیه حرص و طمع مالی میانجامد که به خودی خود ارزش هایی همچون قناعت ، امساک نفس ، مسئولیت پذیری اجتماعی ، انسان دوستی ، تعاون و کمک به هم نوع و مواردی از این دست را که بنیان بقای نظام فرهنگی جامعه اسلامی است را به خطر می اندازد . در حوزه ی اجتماعی نیز با افول ارزش های فرهنگی که پایه های اجتماعی محسوب می شوند ، نتیجه چیزی جز از هم گسیختگی اجتماعی ، گسترش بی اعتمادی ، اضمحلال انسجام اجتماعی ، کاهش مشارکت مدنی افراد در فرایند ساخت جامعه نخواهد داشت .

در بعد اقتصادی نیز کاهش نقش مردم در فعالیت های تولیدی ، کاهش سطح بهره وری و اخلال در نظام اقتصادی جامعه نیز از نتایج گسترش ربا در میان مردم خواهد بود . بنابراین با در نظر گرفتن تبعات فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی ربا در جامعه اسلامی و منع مومنین و آحاد مردم از نزدیکی به آن و ضرورت تلاش برای نیل به سعادت معنوی و اخروی ، می توان ربا را که جنگ با خدا دانسته می شود ، به معنایی دیگر به منزله جنگ با جامعه مسلمین نیز به حساب آورد .

میدان جنگ نیمه‌سخت اقتصادی بین دو جبهه حق و باطل، عجین با تاریخ انسانیت است. آن‌جایی که معیشت و تأمین معاش، میدان زورآزمایی است، سخت‌ترین امتحان‌های الهی شکل می‌گیرد؛ آن‌جایی که صداقت انسان در اعتماد و توکل بر خدا به معنای واقعی کلمه سنجیده می‌شود. جهان امروز، جهان جنگ اقتصادی است. شیطان در این مبارزه‌ی تاریخی با بسط «پول» به مثابه خون در رگ‌های جامعه، و تأسیس قبله‌گاه بانک و مَطاف بورس، انسان را به برد‌گی خود برده است. امروزه قدم به قدم معیشت مردم با پول گره خورده است. فرهنگ، وام‌دار پول است، سیاست، وام‌دار پول است، آموزش، وام‌دار پول است، تربیت، وام‌دار پول است، هر چیزی وام‌دار پول است. پول، هرگز نمی‌خوابد! پول، خداست! اگر اراده کند، می‌شود، و اگر نخواهد هرگز!

پول برادر کوچک رباست؛ و«ربا» ذات بانک است. بیش از هفت قرن نیست که ربا، برج و باروی بانک را پناه‌گاه خود کرده است تا در تار و پود زندگی مردم بخزد و با وام‌دار کردن همه‌چیز، بندگی شیطان را تسری دهد. ربای فردی، در قالب بانک، به ربای جمعی و سیستماتیک تبدیل شده است. بانک قبله‌گاه مردم گردیده و سجده بر آن واجب است! بدهی بر روی بدهی؛ بیش از 50 هزار میلیارد دلار بدهی جهان نتیجه‌ی چنین ساز و کاری است. امروز، ثروت‌مندترین کشورهای جهان، بدهکارترین کشورهای جهان هستند.توسعه‌یافتگیِ امروز، مساوق با بدهکاری و وام‌داری شده است. رفاه، عجین با ربا گردیده است. و اما «طمع» دروازه‌ی ورود تهدید رباست که از درون، انسان را برده‌ی این بت مدرن کرده است.

«طمع»، موتور محرک نفس انسان برای توسعه دنیوی و تک‌بعدی در مال و معاش اوست. طمع، ربا را بسط می‌دهد و ربا، طمع را. اگر طمع از درون، انسان را به حرص فرانخواند، شیطان با ابزار ربا از بیرون هیچ نمی‌تواند بکند. ربا جنگ با خداست. در جنگ با خدا، طمع و ربا ابزار شیطان برای آلوده کردن سفره‌ها و لقمه‌های مردم به حرام است. و از آن بدتر، تبلیغ طمع و رباست. و باز هم از آن بدتر، کار فرهنگی انجام دادن در جمهوری اسلامی با تبلیغ طمع و رباست! این، تضادی ساخت‌یافته در ساز و کار نظام فرهنگی و رسانه‌ای ایران شده است.
اهمیت مساله مهدویت مثل اهمیت نبوت است چون آن چیزی که مهدویت مبشر آن است که همه انبیا برای آن آمده اند و آن ایجاد یک جهان توحیدی و ساخته بر اساس عدالت و با استفاده از همه ظرفیت هایی که خدای متعال در انسان قرار داده دوران ظهور دوران جامعه توحیدی است دوران حاکمیت توحید است دوران حاکمیت حقیقی دین دوران استقرار عدل است به معنای کامل و جامع این کلمه انبیا برای این آمدند.

حال قضاوت با شما در چنین جوامعی که دشمنان خدا در کنار شیطان صف آرایی کرده و بر کوس ربا نزول رشوه بورس (قمار) میکوبند و رسانه های این مرز و بوم پهنای باند تبلیغاتی خود را در اختیار نظام فاسد بانکی و قمار خانه بورس گذاشته و در جایی که اصل بانک بر پایه ربا بوده دم از ایجاد بانکداری اسلامی میزنند و آن را با جوایز متعدد تبلیغ میکنند و هر روز شعبه ای جدید از پایگاه جنگ با خدا در گوشه گوشه شهرها مانند قارچ سمی سر از زمین بیرون می آورد جایی برای نفس کشیدن منتظر ظهور باقی مانده که ادعا کند هنوز منتظر ظهور است !!؟

حال آن که اساس بنیان بانک توسط یهود برای نزول دادن به غیر یهود بنا شده شما چگونه و با چه استدلالی نزول اسلامی ترویج میکنید؟ مانند اینکه کسی ادعا کند شراب اسلامی تهیه نموده یا غیبت و زنا را اسلامی کرده است !!! چکسی را فریب میدهیم؟؟؟

ماده ۵۹۵ قانون مجازات اسلامی ربا را جرم و برای آن مجازات در نظر گرفته است: «مرتکبین اعم از ربا دهنده، ربا گیرنده و واسطه بین آنها علاوه بر ردِ اضافه به صاحب مال به شش ماه تا سه سال حبس و تا ۷۴ ضربه شلاق و نیز معادل مورد ربا به عنوان جزای نقدی محکوم می‌گردند .اگر این قانون است چگونه است این همه مرکز ربا در ایران!!!؟؟؟

آیا واقعا این محیط همان جامعه مدعی تشیع و دوسدار اهل بیت است؟ فقهای اسلامی چرا نشسته اند ؟

آیا واقعا صرف اینکه نطق کنید و بگویید جامعه ربویست مسئولیت از گزدن شما ساقط شده؟

جامعه ربوی پهنه عظیم و جولانگاه شیطان است و امام زمان با دوستان شیطان و دشمنان خدا را چه کار که منجیشان باشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۴۶
خادم گمنام

خاورمیانه قدم به قدم بسوی رویارویی بزرگ تاریخی!

چهارشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۳، ۱۰:۰۶ ب.ظ

خاورمیانه در آستانه تحولات بزرگ!

این تحولات چگونه آغاز خواهد شد؟!

آیا تخریب مسجد الاقصی ؟! یا مرگ امیرعبدالله ؟! 

آیا انتفاضه و قیامی در مصر؟! یا آغاز جنگ توسط اسرائیل؟!

سفیانی چه در سر دارد و چگونه و در چه فرصتی قیامش را آغاز خواهد کرد؟

بررسی کوتاه وضعیت کشورهای خاورمیانه

تحولات اخیر ایران و آغاز دولت جدید (چند دستگی مقامات دولتی) چه نقشی در تحولات اخرالزمان دارد؟

* سفیانی در اندیشه چیست و چگونه و در چه فرصتی قیامش را آغاز خواهد کرد؟

قدم به قدم با ما باشید تحولات حال حاضر دنیا در سال 1392 تا 1395 ما آیینه پیشگوی روایات را باز کرده ایم

بزودی پستها ی دقیق با مطالعات و اسناد فوق العاده در اختیار شما قرار خواهد گرفت

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۳ ، ۲۲:۰۶
خادم گمنام