آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

اللهم عجل لولیک الفرج

آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

اللهم عجل لولیک الفرج

آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

این وبلاگ برای ارائۀ پیشگوییهای گوناگون در بارۀ نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام) و رویدادهای آخرالزّمان است که بیشتر آنها برگرفته از کتابهای زرتشتیان، یهودیان، مسیحیان و مسلمانان، به ویژه آیات قرآن کریم و روایات اسلامی می باشند، و خوانندگان گرامی را از رویدادهایِ پیشِ رویِ جهان آگاه می سازند.

بایگانی

تاریخچه غیبت

پنجشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۰۳ ق.ظ

یکی از مسائل بسیار حساس در حیات آخرین امام شیعیان، بحث غیبت ایشان و دوران آن می باشد؛ اما جالب است بدانید که انبیاء و پیشوایان قبل ازاین امام همام نیز هر یک دارای دورانی از غیبت و سپس بازگشت به سوی امت خویش بوده اند.
بنا به آیات و روایات برجای مانده مسأله ی غیبت مختص به امام عصر (ارواحنا فداه) نیست، بلکه طبق بیان قرآن کریم و روایات فراوان، تعدادی از پیشوایان گذشته نیز، از آن جمله: صالح، یونس، موسی، عیسی، خضر- علیهم السلام- و… به عللی و جهاتی از جمله امتحان امتش، غیبت اختیار کرده، و از انظار مردم پنهان می شدند!
حضرت خضر (ع): به تصریح قرآن کریم، حضرت موسی در زمان غیبت حضرت خضر (ع) از علم او بهره مند می شد، او با اینکه از دیدگان پنهان بود، هرگز از حوادث و اوضاع زمان غفلت نداشت. ولایت و اختیاراتی که از جانب خداوند به او داده شده بود در اموال و نفوس تصرف می کرد و اوضاع را طبق مصالحی رهبری می نمود، چنانچه داستان وی با حضرت موسی (ع) در قرآن (آیات ۵۹ تا ۸۲ کهف) ذکر شده است.
غیبت حضرت موسی بن عمران (ع): طبق تصریح قرآن حضرت موسی چهل روز تمام از بنی اسرائیل دوری گزید. تا اینکه این مدت سپری شد و دوباره به سوی قومش برگشت. (بقره: آیه ۵۱؛ اعراف: آیه ۱۴۲)

یونس (ع): وقتی قوم او بر مخالفت خود افزودند و او را سرزنش کردند، حضرت یونس (ع) از میان آن ها بیرون رفت به طوری که هیچ کس نمی دانست او کجاست!
طبق تصریح قرآن کریم حضرت یونس مدتی در شکم ماهی محبوس و از دیدگان امت خود پنهان بود. (انبیاء: آیه ۸۷؛ صافات: آیه ۱۴۰)
خداوند او را به جهت مصلحتی در شکم ماهی زنده نگه داشت. سپس او را بیرون آورده و سالم به سوی قومش بازگردانید!

غیبت عیسی (ع): یهود و نصاری بر کشته شدن وی اتفاق دارند، اما خداوند می فرماید: «و گفتارشان که ما مسیح عیسی بن مریم پیامبر خدا را کشتیم در حالی که نه او را کشتند و نه به دار آویختند لکن امر بر آن ها مشتبه شد و کسانی که در مورد (قتل) او اختلاف کردند از آن در شک هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروی می کنند و قطعاً او را نکشتند». (نساء: آیه ۱۵۶)
عیسی بن مریم هم اکنون زنده و غایب است و طبق روایات در زمان ظهور حضرت مهدی روحی فداه از آسمان به زمین فرود می آید. چنانکه رسول خدا (ص) فرمود: «مهدی متوجه می شود که عیسی فرزند مریم از آسمان فرود آمده و گویی از موهای سر و صورتش آب می ریزد، مهدی روحی فداه به او می گوید: جلو بایست و با مردم نماز بخوان، حضرت عیسی (ع) می گوید: نماز باید به وسیله شما اقامه شود، پس عیسی پشت سر مردی از فرزندان من ایستاده و نماز می خواند.

غیبت حضرت صالح (ع): حضرت صالح از پیامبران عظیم الشأن است و نام مبارکش «نُه» بار در قرآن آمده و از حیث زمان بعد از نوح و قبل از ابراهیم (ع) بوده است.
حضرت صالح بر قوم ثمود که مردمی بت پرست بودند مبعوث شد. ایشان مدتی از نظر قومش غایب شد، صالح در روز غیبت مردی کامل و دارای اندامی زیبا، و محاسنی انبوه، و گونه های کم گوشت، میانه بالا و متوسط القامه بود، پس از غیبت چون به سوی قوم بازگشت تغییر کرده بود و او را نشناختند. و در موقع بازگشت وی، قومش سه دسته شدند:
۱- دسته اول منکر وی شدند؛ ۲- دسته دوم مشکوک بودند؛ ۳- دسته سوم یقین داشتند که او صالح پیغمبر است.
صالح (ع) نخست به دسته ای که درباره ی وی مشکوک بودند برخورد نمود، و فرمود: من صالح هستم، ولی مردم او را تکذیب کرده دشنامش داده و آزار رسانده گفتند: ما از تو به خدا پناه می بریم، صالح پیغمبر شکل تو نبود.
سپس به نزد دسته ی منکرین آمد، آن ها نیز سخن او را نپذیرفتند و سخت از وی دوری کردند!
آنگاه از کنار گروه سوم که اهل یقین بودند گذشت، و به آن ها گفت: من صالح هستم، آن ها گفتند: راست می گویی خبری به ما ده که بدان وسیله دباره ات شک نکنیم! و بدانیم تو صالح هستی، چه ما تردید داریم که خالق متعال قادر است انسان را در هر صورتی که می خواهد تغییر دهد!
صالح گفت: من همان صالح هستم که ناقه را برای شما آوردم، گفتند درست می گویی منظور ما نیز پرسش از همین مطلب بود، ولی بگو بدانیم ناقه چه علایمی داشت؟!
صالح گفت: علامت ناقه این بود که یک روز برای خوردن آب به آبشخور می رفت و روز دیگر آن را برای شتران دیگر می گذاشت. گفتند درست گفتی، ما به خدا و آن چه تو از نزد او آوردی ایمان داریم.

غیبت لاوی بن برخیا: داستان مشروحی درباره ی نعثل یهودی در تشرف به خدمت رسول اکرم (ص) نقل شده که تفصیل آن چنین می باشد: نعثل چون پاسخ همه ی سؤالاتش را از پیامبر عظیم الشأن اسلام دریافت کرد، شهادتین بر زبان جاری کرد و گفت:
من در کتب انبیای قبل دیدم که در آخرالزمان پیغمبری می آید که نامش «احمد» و «محمد» است، و او خاتم الانبیا بوده و اوصیای او دوازده نفر به عدد اسباطند. رسول اکرم (ص) به نعثل می فرماید: آیا اسباط را می شناسی؟
نعثل گفت: آری، آن ها دوازده نفرند که نخستین آن ها لاوی بن برخیا است. او مدتی از بنی اسرائیل غایب شده، سپس به میان قوم خود برگشت، و دین خدا را پس از اِندراس و از هم گسیختگی از نو زنده کرد، و با پادشاه ستمگری به نام «قرسطیا» جنگید و او را کُشت.
حضرت فرمود: آنچه در میان بنی اسرائیل واقع شده در میان امت من نیز مو به مو واقع خواهد شد، دوازدهمین فرزند من غایب می شود به طوری که دیده نمی شود!
وقتی به طرف امت بازگشت می کند از اسلام اسمی و از قرآن جز رسوم و آداب ظاهری نمانده باشد! در چنین شرایطی خدا به او اجازه خروج می دهد! و خدا اسلام را به وسیله ی او ظاهر کرده و تجدید می نماید.
خوشا به حال کسانی که او را دوست داشته و از او پیروی کنند، و بَدا به حال کسانی که او را دشمن داشته و با او مخالفت نمایند! و خوشا به حال کسانی که به برنامه های هدایت و راهنمایی او متمسک شوند.

غیبت ذوالقرنین: قرآن کریم در سوره کهف آیات ۹۶- ۸۳ داستان مشروحی درباره ی ذوالقرنین دارد و صفات ممتازی را برای او بیان می کند اما این که ذوالقرنین کیست بیان نشده است. و از بسیاری از روایات اسلامی که از پیامبر و ائمه معصومین (ع) نقل شده می خوانیم که: او پیامبر نبود بلکه بنده ی صالحی بود.
جابر بن عبدالله انصاری می گوید: از رسول خدا (ص) شنیدم می فرمود: همانا ذوالقرنین بنده ی صالح خدا بود، و خداوند او را برای بندگانش حجت قرار داده بود، ذوالقرنین مردم را به طرف خدا دعوت کرده و آن ها را به تقوا و پرهیزکاری امر می کرد، اما آن مردم ضربتی به سمت راست سرش زدند، و او مدت ها از نظر مردم غایب شد! غیبتی آنچنان طولانی که گفتند مرده، یا هلاک شده، و معلوم نیست در کدام وادی سرگردان است! اما ذوالقرنین پس از غیبت طولانی مجدداً به طرف قومش بازگشت، این بار نیز مورد حمله قرار گرفت و آنان دومین ضربه را به سمت چپ سرش زدند! سپس حضرت فرمود: آگاه باشید، که در میان شما کسی است که همان روش و سنت ذوالقرنین را دارد، خدای عزوجل سبب و امکانات همه چیز را برای ذوالقرنین فراهم کرد و قدرتی در زمین به او داد که او شرق و غرب را درنوردید. اما به زودی سنت و روش ذوالقرنین در قائم از اولاد من جاری خواهد شد، و قائم شرق و غرب عالَم را زیر فرمان حکومت خود می آورد. در اطراف جهان کوه و دشت و بیابانی نیست که ذوالقرنین در آن قدم ننهاده باشد مگر اینکه مهدی در آن قدم خواهد گذاشت، (و آن را زیر چتر حکومتش خواهد کشید) همه گنج ها و معادن زمین را خداوند برای قائم ظاهر می کند، و او را به وسیله ترسی (که در دل دشمنانش می افکند) یاری خواهد کرد. قائم جهان را پُر از عدل و داد می کند، همان طوری که از ظلم و جور پُر شده است.

پی نوشت ها:
۱- علامه مجلسی. بحارالانوار، ج۵۱: ۱۴۶، ۲۱۵٫
۲- شیخ صدوق. کمال الدین و تمام النعمة، ج۲: ۳۴۵٫
۳- یوسف بن عبدالعزیز الشافعی. عقدالدرر فی اخبار المنتظر: ۳۸٫
۴- شیخ سلیمان قندوزی. ینابیع المودة: ۹۷٫

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۰۳
خادم گمنام

شورش هاشمی شیصبانی

دوشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۳، ۰۱:۱۸ ق.ظ

                                   

شورش هاشمی شیصبانی در کوفه از نشانه های نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) می باشد، و شیصبانی مردی شیطانی از بنی هاشم است که با زمامداران بنی عبّاس در مشرق زمین ناسازگاری می کند، و با اصهب مروانی(1) شورندۀ پیش از وی در سرزمینهای جزیره(2) بر زمامداران عراق، پیمان می بندد، و گروه بسیاری از مردم کوفه و پیرامونش را می فریبد و گمراه می کند، و از آنان سپاهی بزرگ پدید می آورد، و آن را در ماه جمادی دوم از سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، برای نبرد با زمامدار سوریه، سوی دمشق می فرستد، و سرانجام، شیصبانی و بسیاری از پیروانش کشته می شوند. 


جایگاه آغاز شورش شیصبانی 
جابر جُعْفِی گفت که از ابو جعفر باقر(علیه السّلام) در بارۀ سفیانی پرسیدم، فرمود:

شما کجا و سفیانی تا آنکه پیش از وی شَیْصَبانی برشورد؛ او، چون آبی که 
می جوشد(3)، از سرزمین کوفان پدیدار می شود، و فرستادگان شما را می کشد. 
پس، در پیِ آن، چشم به راه سفیانی و قیام قائم(علیه السّلام) باشید(4). 

سُفْیانِی همان عُثْمان شامی پسر عَنْبـَسَه، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخرالزّمان است که در ماه صفرِ سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، جنبش خود را از درۀ خشک می آغازد، و در ماه رجبِ همان سال، در دمشق قیام می کند، و بر بیشتر سرزمینهای شام چیره می شود، و سپاهش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یورش می برد. 
«شَیْصَبان»، بنا بر آنجه از برخی فرهنگنامه های واژگان عربی برمی آید، از نامهای شیطانِ رانده شده ای می باشد که در قرآن کریم با نام اِبْلِیس یاد شده است(5). 
«کُوفان» یا «کُوفَه» در روزگاران کهن سرزمینی شنزار و سرخ بر کنارۀ غربی رود فُرات بود که شهر کوفه در مشرق، و بخشهای بلند جای گرفته در پشت آنجا در مغرب، مانند ثَوِیَّه، غَرِی و نَجَف، را در بر می گرفت، و اکنون، نجف شهری پیوسته به شهر کوفه می باشد که آرامگاه امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) در آن جای دارد(6). 
با توجّه به آنکه سرزمین کوفه بخش نجف را نیز در بر می گرفت، و جابر جعفی مردی شیعی از زیندگان کوفه بود، و امام باقر(علیه السّلام) با وی سخن گفت و فرمود: «فرستادگان شما را می کشد»، چنین می نماید که فرستادگان، نمایندگانی شیعه از شهر کوفه یا شهر نجف باشند که برای راهنمایی و خیرخواهی نزد شیصبانی می روند و او آنان را می کشد. 


ناسازگاری شیصبانی با بنی عبّاس  
از برخی روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان برمی آید که بی گمان، در سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، میان بنی عبّاس فرمانروا در بخشی از سرزمینهای مشرق و گروهی از بنی هاشمِ زینده در عراق، چون شیصبانی و همتایانش، درگیری روی می دهد. 
اَرْطات گفته است: 

نشانۀ پایانی نابودی فرمانروایی بنی عبّاس، سه پادشاه از آنان است که 
پی در پی می آیند، و نامهایشان نامهای پیامبران می باشند، و بیش از این 
سه پادشاه نخواهند داشت، و دوران بنی عبّاس از این پادشاهان سه گانه 
چهل سال است. پس، هر گاه درگیری میان ایشان و گروهی از بنی هاشم 
که میان دو رود (دجله و فرات) گرد می آیند، و زمامداری مردی از بنی عبّاس 
سوی مغرب (شام) و برخورد (درگیری) پرچمهای سیاه و زرد در میانۀ 
شام (دمشق) و کشتن زمامدار مصر و پیشگیری از پرداختی مردم آنجا 
به دولت را ببینی، پس، اینها از نشانه های پایان یافتن دوران آنان است(7). 

چنین می نماید که این روایت ارزشمندِ در بر دارندۀ برخی پیشگوییهای شگفت، از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه وآله) باشد، اگرچه اَرْطات تابعی پسر مُنْذِر آن را به وی نسبت نداده است. 
بدان که بی گمان، از احادیث اسلامی بهره گرفته می شود که برای بنی عبّاس دو دولت می باشد: دولت نخستین همان است که پس از فروپاشی زمامداری اَمَویها در سرزمینهای اسلامی بر پا شد، و دولت دوم آن است که در آخرالزّمان در بخشی از سرزمینهای مشرق بر پا می شود، و برای بنی عبّاس در این دولتِ پایانی سه پادشاه می باشد که به ایشان سیاه نشانانِ نخست گفته می شود، و برخی از بنی هاشمی که در عراق می زیند با آنان ناسازگاری می کنند، و بخشی از نیروهایشان برای پاسداری از زمامدار شام که هم پیمانشان است، در آنجا جای می گیرند، و میان این نیروهای عبّاسی مشرقیِ دارندۀ پرچمهای سیاه و نیروهای بربر مغربیِ دارندۀ پرچمهای زرد، در دمشق نبردی بزرگ روی می دهد، و اندکی پیش از این کارزار، فرمانروای بسیار زورگوی مصر با دست سپاه بربرهای مغربی یا با دست گروهی از مصریان سلفی یا اخوانی ای که به این سپاه می پیوندند، کشته می شود، و همۀ رویدادهای یادشده از نشانه های نابودی دولت دوم بنی عبّاس و نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) می باشند. 


هم پیمانی شیصبانی با مروانی 
پس از بررسی تاریخ عرب و اسلام درمی یابیم که همواره میان بنی اُمیّه و بنی هاشم ناسازگاریهای سختی بوده اند، و میان آن دو هم پیمانی ای یافت نمی شود، مگر آنچه میان هاشمی شیصبانی و اصهب مروانی روی خواهد داد، و این، از شگفتیهای آخرالزّمان است. 
عبدالله پسر عبدالعزیز گفته است که علی پسر ابو طالب(علیهما السّلام) در کوفه سخنرانی کرد و فرمود: 

ای مردم، پس از من بر زمین بچسبید و از تکروان از خاندان محمّد بپرهیزید؛ زیرا 
بی گمان، تکروان از خاندان محمّد برمی شورند، و بر اثر سرپیچی کردن آنان از 
فرمان من و شکستن ایشان پیمانم را، آنچه را که دوست دارند، نمی بینند(8). 
و پرچمی از فرزندان حسین بیرون می آید که در کوفه با فراخوانِ [بنی](9) اُمیّه 
آشکار می شود، و مردم را گرفتاری فرا می گیرد، و خداوند بهترین آفریدگانش 
 را می آزماید، تا پلید را از پاکیزه جدا کند، و برخی مردم از دیگری بیزاری جویند، 
و آن رویدادها به درازا می کشند، تا آنکه خداوند با دست مردی از خاندان محمّد 
برای آنان گشایش کند. و هر کس از فرزندانم برشورد و کار و روشی مگر کار 
و روش من انجام دهد، من از وی بیزارم، و هر کس از فرزندانم پیش از مهدی 
برشورد، بی گمان، شتری است که گردن زده و بخش بخش می گردد، و از 
دجّالهای از فرزندان فاطمه بپرهیزید؛ زیرا بی گمان، برخی فرزندان فاطمه 
دجّال اند، و دجّالی از [کنارۀ](10) دجلۀ بصره پدیدار می شود، 
در حالی که از من نیست، و او پیش درآمد همۀ دجّالهاست(11). 

تکروان از خاندان محمّد(صلّی الله علیه وآله) گروهی از آنان اند که با روش امامان دوازده گانۀ پس از رسول خدا(صلوات الله علیهم) ناسازگاری می کنند، و باور دارند که شوریدن بر پادشاهان ستمگر و برافراشتن پرچم برای برپایی فرمانروایی ای نو برای نامعصومانِ(12) از پسرانِ فاطمه(علیها السّلام) نیز در هر روزگاری رواست، و زیدیها از این گروه اند، در حالی که شیعیان دوازده امامی باور دارند که شورش با شمشیر و بنیادگزاری زمامداری ای نو تنها برای امام مهدی قائم(علیه السّلام) در آخرالزّمان رواست(13). 
امّا برهان روا بودن قیام حسینی یمانی در صنعا و حسنی گیلانی در دیلم، که هر دو از فرزندان علی و فاطمه(علیهما السّلام) می باشند، و هاشمی خراسانی و شعیب تمیمی در سمرقند و مردی قریشی از بنی عَدِی در آبُر از سیستان همان چیزی است که از برخی احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان آشکار می شود که بی گمان، این قیامگرانِ پنج گانه هدف بنیادینشان از قیام، همان فراخواندن مردم به خوشنودی خاندان محمّد(صلوات الله علیهم) و فرمان برداری از امام مهدی(علیه السّلام) می باشد، و آنان پس از قیام قائم(علیه السّلام) با او پیمان می بندند و پرچم را به وی می سپارند، و و بر کسی پوشیده نیست که حسینی یمانی و حسنی گیلانی از فراگیری قانونِ فراگیری که از برخی روایات اسلامی بهره گرفته می شود، بیرون می روند، و آن قانونِ فراگیر این است که بی گمان، پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام)، کسی از فرزندان علی و فاطمه(علیهما السّلام) بر کسی از فرمانروایان ستمگر با شمشیر برنمی شورد، مگر آنکه وی کشته می شود و به هدفش نمی رسد. 
مراد از «پرچمی از فرزندان حسین» در این حدیث، همان پرچم هاشمی شیصبانی، و مقصود از «بنی اُمیّه» در اینجا، همان اصهب مروانی و همراهانش می باشند که در سرزمینهای جزیره بر زمامداران عراق می شورند و در این کشور فرمانروا می شوند. 
دجّالی که در کنارۀ دجلۀ بصره پدیدار می شود، همان نخستین دجّال از دجّالهای سه گانه در آخرالزّمان است، و دجّال زیرکتر نامیده می شود، و  مردم او را از تبار امام علی(علیه السّلام) می پندارند، در حالی که وی این گونه نیست. 


یورش سپاه شیصبانی بر دمشق 
اَصْبَغ پسر نُباتَه گفت که شنیدم امیر مؤمنان(علیه السّلام) به مردم می فرمود: 

... سد هزار تن از شرک ورزان و دورویان از کوفه بیرون می روند 
تا به دمشق بیایند، و پیشگیرنده ای از دمشق جلودارشان 
نمی شود، و آنجا، همان اِرَم دارای ستونهاست...(14). 

چنین می نماید، گروهی که از کوفه سوی دمشق می روند، همان نیروهای سپاه هاشمی شیصبانی و همتایانش باشند که در جمادی دوم از سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، سپاه اصهب مروانی را در نبرد با فرمانروای سوریه یاری می کنند، و گفتار امام علی(علیه السّلام): «و آنجا، همان اِرَم دارای ستونهاست»، برگرفته از سخن خدای متعالی در قرآن کریم، سورۀ فجر، آیۀ 7: «إرم ذات العماد» می باشد، و آشکار می کند که شهر ارم دارای ستونها -کاخهای برافراشته و استوار- همان دمشق پایتخت سوریه است. 
از این حدیث بهره گرفته می شود که بی گمان، بسیاری از کسانی که در آخرالزّمان در کوفه و پیرامونش می زیند و خودشان را شیعه می نامند، پیرو راستین امام علی و جانشینانش(علیهم السّلام) نمی باشند. 


نبرد شروسی و اصهب با شیصبانی 
بی گمان، نیروهای خزر و ترکی که با پشتیبانی امریکا، اروپا، اسرائیل، ترکیه و آذربایجان در قَفْقاز جنوبی گرد می آیند، با فرماندهی شَرُوسِی در ماه جمادی اوّل یا پس از آن از سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) بر ایران یورش می برند، و جنگ میان آنان و ایرانیان با فرماندهی مَرْوْزِی تا پایانه های ماه ذی قعده همان سال پایدار می ماند، و در این هنگام، شروسی بر عراق می تازد، و پس از گرفتن بصره و واسِط، سوی بغداد می شتابد تا اصهب مروانی، فرمانروای عراق، را یاری کند، و در پیِ آن، شروسی و اصهب با نیروهایشان سوی کوفه می روند تا بر آنجا یورش برند. در این هنگام، میان نیروهای خزر، ترک و عربهای بیابانی با نیروهای کوفی پیرو هاشمی شیصبانی و همتایانش، نبرد بزرگی روی می دهد، و یورشگران بر کوفه با دست پاسداری کنندگانِ آنجا سرگرم می شوند، و شمار بسیاری از دو گروه کشته می شوند، بی آنکه یکی بر دیگری پیروز گردد، و در جوشش این درگیریهای سخت، ناگهان سپاه سفیانی از دمشق می رسد و با آن دو گروه می جنگد و بر هر دو چیره می شود و نابودشان می کند. 
پسر مَهْزِیار اهوازی، در بارۀ دیدارش با امام مهدی(علیه السّلام)، در جایگاهی ناشناخته در حجاز، در دوران پنهان بودنش، گفته است: 

... آن گاه که او را دیدم، خِرَدم در خوبی و چگونگی اش سرگردان شد. پس، به 
من فرمود: ای پسر مهزیار، چگونه برادرانت را در عراق پشتِ سر گذاشتی؟ 
گفتم: در تنگیِ زندگی و ناخوشی، در حالی که بی گمان، شمشیرهای 
بنی شَیْصَبان پی در پی بر ایشان بوده است. فرمود: خداوند گرفتار کند آنان 
را، چگونه [از راستی](15) بازداشته می شوند! گویا این گروه را می بینم 
که در خانه های خود کشته شده اند، و فرمان خداوند آنان را شب یا روز 
کیفر داده است. گفتم: ای پسر فرستادۀ خدا، آن، کی خواهد شد؟ فرمود: 
هنگامی که میان شما و راه کعبه، با دست گروههایی که بهره ای از خوبی 
ندارند و خدا و پیامبرش از آنان بیزارند، بسته شود، و سه [روز](16) سرخی 
در آسمان پدیدار گردد که در آن، ستونهایی مانند ستونهای نقره ای می باشند 
که نورانی می درخشند، و شَرُوسِی، با هدفِ کوه سیاهِ در پشتِ ری، پیوسته 
به کوه سرخ و چسبیده به کوههای تالِقان، از اَرْمَنِسْتان و آذَرْبایْجان بیرون می آید. 
پس، میان او و میان مَرْوَزی نبردی نابودگر و ریشه برانداز خواهد بود که در آن، 
خردسال پیر، و بر اثر آن، پیرْ فرتوت می شود، و میان آن دو کشتار آشکار می گردد. 
پس، در آن هنگام، چشم به راه رفتن وی سوی زَوْرا باشید، و در آنجا درنگ نمی کند 
تا به ماهان و سپس به واسِط عراق برود، و در آنجا، شش(17) [روز](18) یا کمتر 
می ماند. آن ‏گاه، به کوفان می‏ رود، و میان آنان(19)، درگیری ای از نجف به حِیرَه 
تا غَرِی خواهد بود، نبردی سخت که بر اثر آن خِرَدها فراموش می شوند. پس، در آن 
هنگام، نابودی هر دو گروه می باشد، و بر خداوند است دروکردن بر جای ماندگان...(20). 

«شَیْصَبان»، بنا بر انچه از برخی فرهنگنامه های واژگان عربی برمی آید، از نامهای شیطانِ رانده شده ای می باشد که در قرآن کریم با نام اِبْلِیس یاد شده است(21)، و مراد از «بنی شیصبان» در این حدیث، همان بنی عبّاس اند که همانند شیطان مردم را می فریبند و گمراهشان می کنند، و دو بار بر مسلمانان چیره می شوند: بار نخست همان بود که پس از فروپاشی دولت بنی اُمیّه، در سرزمینهای اسلامی فرمانروایی کردند، و بار دوم آن است که در آخرالزّمان، در بخشی از سرزمینهای مشرق فرمانروایی می کنند، و کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام) نابود می شوند. 
چنین می نماید، مراد امام مهدی(علیه السّلام) از گروههایِ بی بهره از خوبی، مانند دین و انسانیّت، که راه حج را بر بسیاری از مسلمانان، به ویژه عراقیها و ایرانیان، می بندند، همان سفیانی و پیروانش باشند که به مردم می گویند: بی گمان، ما خداباوران و پیروان روش پیامبر(صلّی الله علیه وآله) می باشیم، ولی هنگامی که کارهایشان دیده می شوند، دانسته می شود که آنان کفرورزان به خدا و دشمنان فرستاده اش و بیرون روندگان از دین و انسان بودن می باشند. 
سرخی ای که در هوای فشردۀ پیرامون زمین پدیدار می شود، همان سرخی ای است که در پیِ درخشش ستاره ای دنباله دار در آسمان و وزش تندبادی سرخ در ماه رمضان سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) پدید می آید، و ستونهای درخشنده مانند ستونهای نقره ای همان شهابهایی اند که درون هوای فشردۀ پیرامون زمین می شوند و می سوزند و برخی از آنها بر روی زمین فروباریده می شوند. 
«شَرُوسِی»، بنا بر آنچه از برخی محاسبه های جفری آشکار می شود، همان مرد روسی یهودی تباری است که نیروهای خزر و ترکی را فرماندهی می کند که در قَفْقاز جنوبی گرد می آیند، و در سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، با پشتیبانی اروپا، امریکا، اسرائیل، ترکیه و آذربایجان، بر ایران و عراق یورش می برند، و سرانجام، همگی نابود می شوند. 
«مَرْوْزِی» همان مرد هاشمی ای است که نیاکان کهن وی در مَرْو که از شهرهای خراسان می باشد، می زیسته اند، و سومین رهبر انقلاب ایران است، و ایرانیانِ پایداری کننده در برابر یورش شروسی و نیروهایش را رهبری می کند.(22) 
«اَرْمَنِسْتان و آذَرْبایْجان» همان دو بخش از قفقاز جنوبی اند که در شمال غربی ایران جای دارند، و بخشی از آذربایجان درون کشور ایران می باشد. 
«پشتِ ری» همان بخشهای بلند جای گرفته در شمال شهر ری کهن است، و مراد از آن در اینجا، همان بخش شمالی از شهر کنونی تهران می باشد، و «کوه سیاه» همان کوه تُوچال است که از دور سیاه دیده می شود و بر بلندایِ بخش تجریش در شمال شهر تهران می باشد و در بخش جنوبی کوههای اَلْبُرْز مرکزی جای دارد، و «کوه سرخ» همان کوهی است که در بخش کرج، میان کوه سیاه در تهران و کوههای تالقان جای دارد، و اکنون از آن سنگهای سرخی که در ساختمان کاربرد دارند، برداشته می شود، و مراد از «تالِقان» در این حدیث، همان سرزمینی است که میان قَزْوِین و کَرَج، در 120 کیلومتری شمال غربی تهران جای دارد، و مقصود از «زَوْرا» در اینجا، همان زورای نو یا شهر کنونی تهران می باشد. 
«ماهان» دو تاییِ «ماه» است، و ماه در زبان فارسی کهن یا دَرِی به معنای شهر یا بزرگترین شهر هر سرزمینی می باشد، و عربها پس از گشودن دو شهر «دِینَوَرِ» و «نَهَاوَنْد»، نخستین را به کوفه وابسته کردند و «ماه کوفه» نامیدند، و دومین را به بصره وابسته کردند و «ماه بصره» نامیدند، و اکنون دینور در استان کِرْمانْشاه و نهاوند در استان هَمَدان جای دارد. 
«واسِط» که اکنون کُوت نامیده می شود، همان شهری است که نزدیک مرزهای شرقی عراق جای دارد، و اکنون مرکز استان واسط می باشد، و به این اسم نامیده شده است؛ زیرا دوری آن تا بصره و کوفه نزدیک به میانه می باشد. 
چنان که پیشتر گفتیم، بی گمان، «کُوفان» یا «کُوفَه» در روزگاران کهن سرزمینی شنزار و سرخ بر کنارۀ غربی رود فُرات بود که شهر کوفه در مشرق، و بخشهای بلند جای گرفته در پشت آنجا در مغرب، مانند ثَوِیَّه، غَرِی و نَجَف، را در بر می گرفت، و «غَرِی» جایگاهی در پایانه های پشت کوفه می باشد که پس از ثَوِیَّه، در جنوب حَنّانَه تا جنوب نُخَیْلَه در گورستان وادی السّلام، جای دارد، و آرامگاه امام علی(علیه السّلام) در آنجاست، و «نجف» بلندی ای در پایانۀ پشت کوفه بر کنارۀ دریای نجف در مغرب می باشد که نزدیک به 1 کیلومتر از آرامگاه امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) دور است، و این اسم با گذر زمانها شناسه ای شد برای شهری که در کنار همان بلندی پدید آمد، و «حِیْرَه» شهری کهن در جنوب شهر کوفه و پشت آنجا و نزدیک به 7 کیلومتر از آن دور بود، و اکنون ویرانه هایی از آنجا در غرب شهری کوچک که ابو صُخَیْر نامیده می شود، بر جای مانده اند.(23) 
روایتی دراز از امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) یافت می شود که برخی رویدادهای عراق در آخرالزّمان، به ویژه چیره شدن مردی از کوهپایه نشینان بر مردم این کشور، را بیان می کند، و آن این است: 
جابر پسر عبدالله انصاری گفته است: اَنَس پسر مالک که خدمتکار رسول خدا(صلّی الله علیه وآله) بود، برای من حدیث نقل کرد و گفت: 

هنگامی که امیر مؤمنان علی پسر ابو طالب(علیه السّلام) از کارزار نَهْرَوانیان(24) 
باز گشت، در بُراثا فرود آمد و در آنجا ترسایی مسیحی که حُباب نام داشت در دیرش 
بود ... پس، امیر مؤمنان(علیه السّلام) به وی فرمود: در کجا جای داری؟ گفت: در 
دیری که برای من است، در آنجا می باشم. امیر مؤمنان(علیه السّلام) به وی فرمود: 
پس از امروزت، در آنجا زندگی نکن، ولی در آنجا مسجدی بساز ... آگاه باش ای حباب، 
به زودی در کنار این مسجدِ تو شهری ساخته می شود و بسیار زورگویان در آنجا فراوان 
می شوند و گرفتاری در آن شهر سخت می شود تا آنکه در هر شبِ جمعه ای در آنجا 
هفتاد هزار آمیزش ناشایست انجام می گیرد. پس، هنگامی که گرفتاریشان بزرگ 
شود، با کمک پلی بر مسجد تو یورش می برند(25) [و آن را ویران می کنند](26) ... 
ویرانش نمی کند مگر کافری. پس، هر گاه آن کار را کنند، از حج بازداشته می شوند ... 
و سبزیهایشان می سوزند ... و خداوند بر آنان مردی کوهپایه نشین را چیره می سازد 
که درون هیچ سرزمینی نمی رود، مگر آنکه آنجا و زیندگانش را نابود کند ... درون 
بصره می رود و در آنجا ساختمان بلندی را رها نمی کند، مگر آنکه بر آن خشم گیرد 
و آنجا و زیندگانش را نابود کند، و آن، هنگامی است که «ویرانه» آباد گردد و در آنجا 
مسجدِ جامعی ساخته شود. پس، در آن هنگام، نابودیِ زیندگان بصره خواهد بود. 
سپس درون شهری می رود ... و مانند همان کارها را انجام می دهد. سپس به بغداد 
روی می آورد و با بخشش درون آنجا می رود. آن گاه، مردم سوی کوفه پناه می برند، 
و سرزمینی از کوفه نمی باشد، مگر آنکه برای آنجا کار آشفته می گردد(27). سپس 
او و کسی که وی را درون بغداد کرده است، سوی قبر من می روند تا آن را بشکافند 
که سفیانی با آن دو رو به رو می شود(28) و آن دو را در هم می شکند و سپس 
آن دو را می کشد، و سپاهی را سوی کوفه می فرستد(29) و برخی زیندگانش را 
به بندگی می گیرد، و مردی از کوفیان می آید و آنان را سوی ساختمانهای بلند 
و نیکویی پناه می دهد؛ پس، هر کس به آنها پناه برد، در آرامش خواهد بود، 
و سپاهی از سفیانی درون کوفه می رود، و کسی را رها نمی کنند، مگر آنکه 
او را بکشند، و بی گمان، مردی از آنان از کنار گوهر درخشندۀ بزرگ 
که بر زمین افتاده است، می گذرد و آن را نمی خواهد، در حالی که 
بچۀ کوچک را می بیند و به وی می رسد و او را می کشد...(30). 

بی گمان، «بُراثا» همان کویی است که در غرب بغداد، میان کوی کَرْخ و کوی کاظِمَیْن، جای دارد، و آنجا -بنا بر روایات اسلامی- در روزگاران کهن جایگاه پرستش بسیاری از پیامبران و سفارش شدگانشان، مانند ابراهیم، دانیال، عیسی و امام علی(صلوات الله علیهم) بود، و خانۀ مریم و زادگاه عیسی(علیهما السّلام) در آنجا جای داشته است، و در دوران اسلامی، با فرمان امام علی(علیه السّلام)، در آنجا مسجد براثا ساخته شد، و آن از مسجدهای کهن در عراق می باشد، و همواره نزد شیعیان دارای جایگاهی ویژه بوده است، و آنان به دیدارش می روند و در آنجا نماز می گزارند، و بی گمان، مسجد گرامی براثا در دورانهای گوناگون چند بار ویران گردیده است، و واپسین ویرانی اش، در ماه ذوالقعده سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، با دستان اصهب مروانی و پیروانش، روی خواهد داد، و در پیِ این رویداد ناگوار، راه حج بر بسیاری از مسلمانان، به ویژه عراقیها، بسته می شود(31). 
شایان یادآوری است، بی گمان، اصهب مروانی و پیروانش، پس از آنکه بر عراق چیره می شوند، با برخی سران شیعه و پیروانشان، به ویژه کسانی که در کوفه می زیند، هم پیمان می شوند، و برای همین، مروانیها سوی شیعه و جایگهای مقدّس آنان دست دراز نمی کنند، ولی هنگامی که گرفتاری بر آنان سخت می شود، پیمانهای پیشین خود را می شکنند و دشمنیهایشان در بارۀ شیعیان را آشکار می کنند و برخی جایگاههای مقدّس نزد آنان، به ویژه مسجد براثا، را ویران می کنند. پس، هر گاه آن کار را انجام دهند، سفیانی و پیروانش آنان را از حج بازمی دارند و بر ایشان چیره  می شوند و گرفتارشان می کنند و می کشند. 
مراد از شهری که در کنار مسجد براثا ساخته می شود، همان بغداد است که ابو جعفر منصور، دومین پادشاه عبّاسی، در سال 145 هـ.ق برابر 762 م، فرمان پدیدآوردن آن را داد. 
مقصود از «مردی کوهپایه نشین» در این حدیث، همان مرد روسی یهودی تباری می باشد که در برخی احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان شروسی نامیده شده است، و فرماندۀ نیروهای خزر و ترکی است که از سرزمین کوهستانی قفقاز بر ایران و عراق می تازند.(32) 
«ویرانه» همان نشانه های شهر بصرۀ کهن پیش از اسلام می باشد که به گونۀ تپه های کوچکی میان بصره ای که در روزگار عمر پسر خَطّاب -دومین خلیفۀ مسلمانان- در جنوب غربی ساخته شد و اکنون شهر زُبَیْر نامیده می شود و بین شهر کنونی بصره در شمال شرقی یافت می شوند، و شایستۀ یادآوری است که در این سالهای واپسین، شهری ورزشی در جایگاه «ویرانه» ساخته و در پایانۀ سال 2013 م گشوده شده است. 
مراد امام علی(علیه السّلام) از شهری که مردی کوهپایه نشین درون آنجا می رود و او نامش را یاد نکرده است، همان شهر واسِط می باشد که اکنون کُوت نامیده می شود، و در راه بصره به بغداد، نزدیک مرزهای شرقی عراق جای دارد.(33) 
بدان که بی گمان، از برخی محاسبه های جفری آشکار می شود، شروسی ای که نیروهای خزر و ترک گرد آمده در قفقاز جنوبی را برای یورش بر ایران و عراق فرماندهی می کند، مردی روسی و یهودی تبار است، و گمان می کنم کسی که وی را درون بغداد می کند، همان اصهب مروانی ای باشد که از عربهای بیابانی ناصبی(34) است، و بر کسی که در تاریخ اسلام پژوهشی دارد، پوشیده نیست که بی گمان، یهودیان و مروانیان در بارۀ امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) کینه و دشمنی سختی دارند. بنا بر این، بی گمان، رفتن شروسی یهودی سوی کوفه با اصهب مروانی ای که راه را به وی نشان می دهد، با هدف شکافتن قبر امام علی(علیه السّلام)، کار شگفتی نیست، بلکه شگفت آن است، کسی که این دو مرد پلید را نابود می کند و آن دو را از انجام این گناه زشت باز می دارد، همان سفیانی ناصبی است که کینه و دشمنی اش در بارۀ امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) سخت تر از آن دو می باشد. 
جابر از ابو جعفر -باقر-(علیه السّلام) نقل کرده است که وی فرمود: 

ای جابر، قائم آشکار نمی شود، مگر آنکه مردم را در شام آشوبی فرا گیرد 
که بیرون رفتن از آن را می خواهند، پس نمی یابندش، و میان کوفَه و حِیرَه 
کشتاری باشد که کشته های آنان برابرند، و فریادگری از آسمان فریاد زند(35). 

بی گمان، آشوب فراگیر در شام همان درگیری ای است که میان گروههای چهارگانه، در پایدارکردن زمامداری بشّار اسد یا فروپاشیدن آن، در جمادی دوم سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) روی می دهد، و آن گروهها همان گروه حسنی لبنانی، گروه اصهب مروانی، گروه ابقع قیسی و گروه سفیانی شامی می باشند. 
بنا بر آنچه از برخی روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان بهره گرفته می شود، بی گمان، کشتار میان کوفه و حیره برآیند نبرد خونینی است که در آغازه های ذی حجّۀ سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) میان نیروهای خزر و ترک و عربهای بیابانی یورشگر پیرو شروسی یهودی و اصهب مروانی با نیروهای کوفی پاسداری کنندۀ پیرو هاشمی شیصبانی و همتایانش روی می دهد، و بر اثر برابر بودن نیروی ارتشی بین دو گروه و چیره نبودن یکی از آن دو بر دیگری، شمار کشته هایشان برابر می باشد. 
فریاد فریادگر از آسمان همان صدایِ بلند جبرائیل(علیه السّلام) می باشد که هنگام دمیدن سپیدۀ سحر در مکّه، در شب جمعه 23 ماه رمضانِ سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، نام قائم(علیه السّلام) را از آسمان فریاد می زند، و مردم را سوی راستی فرا می خواند، و همۀ زمینیان آن را به زبانهای خودشان می شنوند. 
برای امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) پیشگویی ای است که چنین می نماید از رویدادن برخی رویدادهای سخت و ترسناک در کوفه در آخرالزّمان خبر می دهد، هرچند بر این سرزمین ناخوشیهای سختی پس از درگذشت وی در دوران اَمَویان و عبّاسیان فرود آمده اند: 

ای کوفه، گویا تو را می بینم که همانند کشیده شدن پوستِ چرمالی شدۀ عُکاظِی 
کشیده می شوی، با ناخوشیهای سخت مالیده می شوی و با لرزشهای سخت 
روی هم گذارده می شوی. و بی گمان، من آگاهم که زورگویی برای تو بدی نخواست، 
مگر آنکه خداوند او را با سرگرم کننده ای گرفتار کرد یا با کُشَنده ای برانداخت(36).
 

عُکاظ نام دره ای پیرامون مکّه، میان نخله و طائف، است، و بازارش از شناخته شده ترین بازارهای عربها بود، و «پوستِ چرمالی شدۀ عُکاظِی همان پوست چرمالی شده ای بود که در این بازار نمایش داده می شد و بسیار کشیده شده بود، به گونه ای که در آن پستی و بلندی ای یافت نمی شد، و در سخن امام علی(علیه السّلام) در آنچه از خشونت، لگدگوب کردن و سختی ستم به کوفه می رسد، به کار برده شده است(37). 
برای ما روشن نیست که مراد امام علی(علیه السّلام) از لرزشهای سختِ ویرانگر کوفه آیا همان لرزشهای زمینی می باشند یا ترکیدنهای پی در پیِ بمبها و موشکهایی اند که بر آنجا فرود می آیند. 
شایستۀ یادآوری است، بی گمان، شروسی یهودی و اصهب مروانی که هر دو از بسیار زورگویان اند همراه نیروهای خزر، ترک و عربهای بیابانی، در آغازه های ماه ذی حجّه سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) بر دو شهر کوفه و نجف یورش می برند و می خواهند آن دو جا را بگشایند و قبر امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) را بشکافند. پس، خداوند آنان را با نیروهای شیصبانی و همتایانش که از کوفیان پدید آمده اند، سرگرم می کند، و  سپس آنان را با نیروهای سفیانی که از شام به عراق می آیند، برمی اندازد و نابود می کند، و سرانجام، خداوند سپاه سفیانی زورگو را که بر کوفه یورش می برند و درون آنجا می روند، با دستان سپاه هاشمی خراسانی و دیگر تلاشگران در راه خدا که پیروان امام مهدی(علیه السّلام) می باشند، در هم می شکند و نابود می کند. 


سرنوشت شیصبانی و هوادارانش 
بی گمان، زیندگانِ کوفه و پیرامونش در روزگار ما همگی شیعه اند، و بسیاری از آنان، بر اثر پیروی از برخی رهبران هاشمی گمراه کننده و آشوبگر، به ویژه هاشمیِ شیصبانیِ هم پیمان با اصهب مروانی، در آشوبها می افتند و دچار ناخوشیهای سختی می شوند، و شروسی یهودی و اصهب مروانی و سفیانی شامی و هاشمی خراسانی و امام مهدی(علیه السّلام) آنان را کیفر می دهند. 
پیشتر، در بارۀ کیفر داده شدن کوفیان با دستان سپاه شروسی یهودی و سپاه اصهب مروانی، سخن گفتیم، و امّا سفیانی شامی، پس، وی لشکریانش را از دمشق سوی کوفه و دیگر سرزمینهای عراق می فرستد، و آنان در بارۀ زیندگان این شهر و دیگر جاها، کارهای زشتی، مانند کشتن، اسیرگرفتن، ویران ساختن و چپاول کردن، روا می دارند، و شیصبانی را می کشند. 
از جابر پسر یزید جعفی نقل شده است که ابو جعفر محمّد باقر پسر علی(علیهما السّلام) فرمود: 

... سفیانی سپاهی را سوی کوفه می فرستد، در حالی که شمارشان هفتاد 
هزار تن است و برخی کوفیان را با کشتن، دارزدن و اسیرکردن گرفتار می کنند. 
پس، هنگامی که ایشان در آن حال اند، ناگهان پرچمهایی از سوی خراسان روی 
می آورند، در حالی که فرودگاهها را شتابان درمی نوردند، و چند تن از همراهان 
قائم با آنان اند. سپس مردی از هم پیمانانِ(38) زینده در کوفه میان ناتوانان 
برمی شورد، و فرماندۀ سپاه سفیانی او را میان حِیْرَه و کوفه می کشد، 
و سفیانی سپاهی را سوی مدینه می فرستد...(39). 

مقصود از پرچمهای روی آورنده از خراسان در این روایت، همان پرچمهای هاشمی خُراسانی، رهبر خراسانیان است که که در میانه های سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، رهبری جنبشی که پیشتر در استان سِینْ کِیانْگ چین آغازیده شده بود را می پذیرد، و در ماه رجبِ همان سال، در سَمَرْقَنْد از شهرهای خراسان قیام می کند، و سپاهش را با فرماندهی شُعَیْب تَمِیمِی پسر صالح به ایران، عراق و شام می آورد(40). 
گفتنی است، بی گمان، عربها ناعربانِ هم پیمان با قبیله های عرب را «هم پیمانان» -مَوالِی- می نامیدند، و پوشیده نیست که بسیاری از ناعربهای هم پیمان با عربها از پارسیان بودند(41). 
بنا بر آنچه هویداست، بی گمان، مراد از مردی از هم پیمانانِ زینده در کوفه که فرماندۀ سپاه سفیانی او را میان حیره و کوفه -نجف- می کشد، همان مردی از بهترین یاورانِ خاندان محمّد(صلّى الله علیه وآله) و انسان پاکی می باشد که در پشت کوفه کشته می شود، و بی گمان، در دو روایتی که در پی می آیند نیز به وی اشاره شده است: 

از عَمّار پسر یاسِر روایت شده است که گفت: 

... سفیانی آنچه را فراهم آورده اند، به دست می آورد، و سپس سوی 
کوفه می رود و یاورانِ خاندان محمّد(صلّى الله علیه وآله وسلّم) را 
می کشد، و مردی از بهترینهایِ آنان را می کشد. سپس مهدی 
برمی شورد، در حالی که شعیب پسر صالح پرچمدارش می باشد...(42).
 

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه وآله) باشد، اگرچه عمّار صحابی پسر یاسر آن را به وی نسبت نداده است. 
امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در بیان نشانه های قیام امام مهدی(علیه السّلام)، فرمود: 

... برای آن، نشانه ها و راهنماهایی اند: نخستینِ آنها بستن کوفه با دیده بانان و خندق 
می باشد، بازکردن شکافهایی در کوچه های گشاد کوفه، رهاکردن مساجد کوفه 
در چهل شب، جنبیدن(43) پرچمهای سه گانه ای پیرامون مسجد بزرگتر(44) که 
همانند [پرچمهایِ](45) هدایت می باشند؛ کشنده و کشته شونده در آتش اند، 
کشتنی بسیار، مرگی شتابان و فراگیر، و کشتن انسانِ بی گناه میان هفتاد تن 
در پشت کوفه ... و شورش سفیانی با پرچمی سرخ(46) و صلیبی از تلا...(47). 

از این حدیث و دیگر احادیث بیانگر رویدادهای آخرالزّمان بهره گرفته می شود که بی گمان، کوفیها برای پاسداری از کوفه و زیندگانش، آنجا را با دیده بانان و گودالها می بندند، و در کوچه های گشادش پناهگاههایی آرام پدید می آورند، و مسجدهایشان چهل شب رها می شوند، هنگامی که سپاه سفیانی بر این شهر یورش می برد و در آنجا فرود می آیند، از نزدیک به آغازه های ماه ذوالحجّه سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) تا میانه های ماه محرّم سال قیامش. 
در اینجا شایسته است اشاره شود به اینکه بی گمان، پرچم هاشمی شیصبانی یکی از پرچمهای سه گانه ای می باشد که پیرامون مسجد جامع کوفه برافراشته می شوند، و گمانی نیست در اینکه همۀ این پرچمها پرچمهای گمراهی اند، و کسی که زیر آنها کارزار می کند، کشنده یا کشته شونده باشد، درون دوزخ می رود. 
جابر گفته است که ابو جعفر [باقر(علیه السّلام)](48) فرمود: 

هر گاه سخن آنان (بنی عبّاس) ناسازگار شود و گیسویِ سختی آور(49) بدرخشد، 
درنگ نمی کنند، مگر اندکی، تا آنکه ابقع در مصر آشکار شود؛ مردم را می کشند 
تا به اِرَم (دمشق) برسند. سپس اصهب(50) بر او می شورد؛ پس، میان آن دو 
نبرد خونین بزرگی خواهد بود. سپس سفیانیِ بدشگون پدیدار می شود و بر هر آن 
دو پیروز می گردد، و پیش از آنها، دوازده پرچمِ شناخته شده در کوفه برافراشته 
می شوند، و مردی از فرزندان حسین که به پدرش فرا می خواند، در کوفه 
کشته می شود. سپس سفیانی سپاهیانش را پخش می کند(51).

نویسنده بر این باور است که در نوشتار این حدیث آشفتگی و در در نقل آن نادرستی روی داده است؛ زیرا بی گمان، درخشش گیسویِ سختی آور در ماه رمضان سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) و در پیِ آشکارشدن ابقع در مصر در جمادی دوم همان سال روی خواهد داد، و بنا بر آنچه از همۀ احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان بهره گرفته می شود، پس از پدیدارشدن ستاره ای دنباله دار در ماه صفر سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) و روی دادن درگیری میان زمامداران بنی عبّاس در مشرق زمین در ماه جمادی اوّل همان سال، اَبْقَع قَیْسِی، رهبر بربرهای مغربی، در ماه جمادی دوم، سپاهش را با فرماندهی اَعْرَج کِنْدِی به مصر می آورد و فرمانروایش را می کشد، و سپس بر فلسطین و سوریه یورش می برد و با اَصْهب مَرْوانِی، حسنی لبنانی، زمامدار سوریه و نیروهای بنی عبّاس می جنگد. در این هنگام، سفیانی بر ایشان می شورد و بر همگی پیروز و بر بیشتر سرزمینهای شام چیره می شود. آن گاه، گیسویِ سختی آور در رمضان می درخشد و سفیانی لشکرهایش را به جزیره و عراق می فرستد، و آنان شیصبانی را در در کوفه در ماه ذی حجّه می کشند، و پس از آن، سفیانی گروهی از سربازانش را سوی اِسْتَخْر، سِیسْتان، ری، خُراسان، مدینه و مکّه می فرستد. 
ضمیر در گفتار امام باقر(علیه السّلام): «سخن آنان ناسازگار شود» به بنی عبّاسی بر می گردد که در آخرالزّمان بر بخشی از سرزمینهای مشرق چیره می شوند، و چون امام در آغازه های دوران فرمانروایی عبّاسیان می زیست، نام آنان را آشکار نکرد، و  روش پنهان کاری را در پیش گرفت. 
مراد از «گیسویِ سختی آور»، همان بزرگ ستارۀ دنباله داری است که «گیسوی شیطان» نامیده می شود، و در آخرالزّمان از مشرق سه یا هفت شب پیاپی می درخشد، و برای مردمان سختی و ناخوشی پدید می آورد. 
چنین می نماید که بی گمان، پرچم هاشمی شیصبانی یکی از پرچمهای دوازده گانۀ شناخته شده ای است که در کوفه برافراشته می شوند، و گمانی نیست در اینکه همۀ این پرچمها پرچمهای گمراهی اند. 
گمان می کنم که مقصود از سخن وی: «مردی از فرزندان حسین که به پدرش فرا می خواند، در کوفه کشته می شود»، همان سیّد مُقْتَدا صدر، رهبر گروه صدریها و فرماندۀ سیاسی هم روزگار ما در عراق باشد که از تبار امام حسین(علیه السّلام) است، و چنان که می دانید، این مرد، پس از گذشت سالیانی از کشته شدن پدرش سیّد محمّد صدر با فرمان صدّام و فروپاشی زمامداریش، درون کارهای سیاسی رفت و از جایگاه دینی و اجتماعی پدرش میان عراقیها، به ویژه زیندگان کوفه و عشایر شیعه، بهره گرفت و بسیاری از دوستداران و خواستاران پدرش را سوی خویش فرا خواند و آنان را به گروهش کشاند و جوانانشان را درون سپاهش با نام «سپاه مهدی» کرد، و کوفه را پایگاه کارهایش گردانید. 
امّا هاشمی خراسانی، پس، وی با لشکرهایش و فرماندۀ نیروهایش شعیب پسر صالح از سمرقند سوی کوفه و دیگر سرزمینهای عراق می آید، و آنان آشوبگرانِ از پیروان هاشمی شیصبانی و همتایانش و پیروان اصهب مروانی را که در این شهر و دیگر جاها می زیند، کیفر می دهند، و سپاه سفیانی را نابود می کنند. 
سَدِیر صَیْرَفِی گفت که با گروهی از کوفیان نزد ابو عبدالله جعفر پسر محمّد(علیهما السّلام) بودیم، به آنان رو کرد و فرمود: 

... پس، وای بر شما، ای زیندگان عراق، آن گاه که 
پرچمهایی از خراسان ‏سوی شما بیایند...(52). 

امّا امام مهدی(علیه السّلام)، پس، وی واپسین کسی است که با همراهانش از فرشتگان، پریان و انسانها به کوفه می آید، و بر جای ماندگان از پیروان شیصبانی و دیگران در این شهر و دیگر سرزمینها را که کفر، شرک و دورویی می ورزند و با او ناسازگاری می کنند، کیفر می دهد.
ابو جارود گفته است که از ابو جعفر -باقر-(علیه السّلام) پرسیدم قیام کنندۀ شما کی برمی خیزد؟ فرمود: 

... در حالی که می خواهد راستی را بر پا کند، برمی خیزد، پس از ناامیدشدنِ 
شیعیان ... 313 مرد از مردمان با وی پیمان می بندند ... سوی کوفه می رود. 
پس، شانزده هزار تن از بُتْرِیها از آنجا بیرون می آیند، در حالی که سر تا پا 
جنگ افزار پوشیده، قرآن خوان و فقیه در دین اند و پیشانیهایشان را پینه دار 
کرده و جامه هایشان را بالا برده اند(53)، و دورویی آنان را فرا گرفته است، 
همگی آنان می گویند: ای پسر فاطمه، باز گرد که ما را به تو نیازی نیست. 
پس، شمشیر را میان آنان می گذارد، در پشت نجف، شب دو شنبه از عصر 
تا شام و آنان را می کشد، شتابانتر از گردن زدن و بخش بخش کردن شتری 
که آمادۀ این کار است، و هیچ مردی از آنان از دستش رهایی نمی یابد، 
و کسی از همراهان وی آسیب نمی بیند، و خونهایشان مایۀ نزدیکی 
به خداست. سپس درون کوفه می رود و کسانی از آنان را که آغازگر 
نبرد می باشند، می کشد تا آنکه خدایِ عزیز و جلیل خوشنود شود(54). 

بُتْریها یکی از دسته های زیدیان اند که باور دارند، شوریدن بر پادشاهان ستمگر و برافراشتن پرچم برای برپایی فرمانروایی ای نو برای نامعصومانِ از پسرانِ فاطمه(علیها السّلام) نیز در هر روزگاری رواست. 
شایان یادآوری است، بی گمان، این شانزده هزار تن از بتریها همان نخستین شورندگانی اند که در عراق بر امام مهدی(علیه السّلام) می شورند، و از برخی احادیث بیانگر رویدادهای آخرالزّمان برمی آید که بی گمان، چهار هزار تن از این گرو کجرو از همراهان حسنی گیلانی ای می باشند که در دیلم برمی شورد و پیش از امام مهدی(علیه السّلام) درون کوفه می رود، و سرانجام، با بیشتر همراهانش به وی می پیوندد(55). 
بدان که بی گمان، «پشت نجف» همان «غَرِی» است، و آن، جایگاهی در پایانه های پشت کوفه می باشد که پس از ثَوِیَّه(56)، در جنوب حَنّانَه(57) تا جنوب نُخَیْلَه(58)، جای دارد، و در روزگاران کهن در شرق این بخش دو ساختمان نیکو بودند که به آن دو «غریّان» گفته می شد، و در غرب آن، پیش روی بلندی ای که نَجَف نامیده می شود و بر کنارۀ دریای نجف جای دارد، سه تپۀ سفید بودند که امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) میان آنها به خاک سپرده شد(59). 
در پایان این گفتار توجّه خوانندگان گرامی را به گزارشی در بارۀ سیّد مقتدا صدر که با بهره گیری از منابع گوناگون فراهم آمده است، جلب می کنیم: 
سیّد مقتدا صدر، روحانی تندروی شیعی و از شخصیّتهای سیاسی عراق، سومین پسر سیّد محمّد صدر -عالم شیعی با نفوذ در عراق و زینده در نجف و امام جماعت و جمعۀ کوفه- و شناخته شده ترین بازمانده از خاندان صدر می باشد که از خانواده های سرشناس و علمی شیعه اند. دو برادر مقتدا صدر، همراه پدرش سیّد محمّد صدر و نیز پسر عمو و دختر عموی پدرش -سیّد محمّدباقر صدر و بنت الهُدی صدر- بر اثر مبارزاتی که با حکومت بعثی عراق کردند، در دوران صدّام کشته شدند. 
نیایِ بزرگ مقتدا صدر، سیّد صالح موسوی عاملی از دانشمندان لبنان و زیندۀ بخش جبل عامل بود که بر اثر دشمنی زمامداران ترک عثمانی با شیعیان، ناچار لبنان را رها کرد و در عراق زیست، و سپس دو تن از چهار پسران این کس، با نامهای سیّد محمّدعلی و سیّد صدرالدّین موسوی عاملی، به اسفهان کوچیدند و مقتدا صدر از تبار آن دو می باشد. 
مقتدا صدر، پس از فروپاشی زمامداری صدّام و آمدن به عرصۀ مبارزات سیاسی در عراق، کوفه را پایگاه نخستین کارهای خود گردانید، و برای دستیابی به جایگاهی مردمی و توانمند برای پیشبرد هدفهایش، تلاشهای زیادی برای بازیابی همبستگی با بخشی از هواداران پدرش که همچنان پیرو وی بودند، انجام داد. وی با بهره گیری از نفوذ و اعتبار پدرش میان مردم عراق، به ویژه عشایر شیعۀ این کشور، و با سخنرانیهای آتشین و احساسی در بارۀ برپایی حکومت اسلامی و مخالفت با نیروهای اشغالگر غربی و با پدیدآوردن نهادهای نیکوکاری و بازگشایی دفترهای پدرش در شهرهای گوناگون عراق، توانست سدها هزار تن از مردم بخشهای شیعه نشین عراق، بویژه ساکنان «شهرک صدر» در پیرامون بغداد و کوفیان، را سوی خویش بکشاند. بیشتر هواداران مقتدا صدر از جوانان و کسانی دارای سطح اقتصادی پایین و نیز پیرامون شهرنشینان می باشند که تجربه و آگاهی لازم در مسایل سیاسی را ندارند، و مقتدا صدر با سازماندهی آنان، توانست هستۀ گروه سیاسی «جماعت صدر ثانی» و گروه نظامی «سپاه مهدی» را بنیاد نهد. مقتدا صدر از مخالفان حضور نیروهای بیرونی در عراق می باشد و نیروهای مسلّح زیر فرمانش، مشهور به «جیش المهدی»، در برخی موقعیّتها درگیریهایی با نیروهای اشغالگر غربی و حکومت مرکزی عراق داشته اند. تیرگی روابط وی با اشغالگران و زمامداران کنونی عراق، و مخالفت او با دخالت ایرانیان در کارهای درونی عراق و ناسازگاریش با مرجعیّت دینی در نجف، را می توان زمینه ساز درگیری وی با زمامداران ایران و نفوذ برخی بعثیها و وهّابیها میان گروه هوادارانش دانست. 
جالب توجّه است اگر بدانید، روزنامۀ امریکایی «واشینگتون پست»، در گزارشی گسترده در بارۀ شخصیّت مقتدا صدر و ارتش مهدی، از وی با عنوان «سیاستمداری شیطانی» یاد کرده است. رفتارهای تند سیاسی و نظامی مقتدا صدر دور از روش شیعیان دوازده امامی می باشد، و همانند منش زیدیان است که همواره خواهان شورش بر زمامداران ستمگر روزگار خویش بودند. 
-------------------------------------------------------- 
1. اَصْهَب مَرْوانِی همان رهبر عراقیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد مَرْوان حِمار در آخرالزّمان است که پیش از سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، جنبش خود را از سرزمینهای جزیره می آغازد، و در ماه جمادی دوم همان سال بر کشور عراق چیره می شود، و با شَیْصَبانِی هاشمی در کوفه پیمان می بندد، و سپاهش با فرماندهی عَوْف سُلَمِی با ایران می جنگد، و بر سوریه یورش می برد (سخن نویسنده). 
2. مراد از «جَزِیْرَه» در اینجا، همان بخش شمالی سرزمینهای میان رودهای دِجْلَه و فُرات است که از جنوب شرقی ترکیه و شمال و شرق سوریه آغاز می شود و به درون کشور عراق تا خودِ شهر تَکْرِیت بر کنارۀ باختری دجله و ویرانه های شهر اَنْبار بر کنارۀ خاوری فرات کشیده می شود (بهره گرفته شده از: برخی منابع). 
3. مرادش آن است: شورش شیصبانی در کوفه ناگهانی خواهد بود. 
4. الغیبة، نعمانی، ص 4- 313، ب 18، ح 8 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر). 
5. در این باره بنگرید: لسان العرب، درگاه «شصب». 
6. بهره گرفته شده از: برخی منابع. 
7. الفتن، ص 143، جزء 3، ح 590 (ترجمۀ نویسنده). 
8 . مرادش آن است: گشایشی را که دوست دارند آن را ببینند، نمی بینند. 
9. میان دو کروشه از افزوده های ما هست. 
10. میان دو کروشه از افزوده های ما هست. 
11. التشریف بالمنن، ص 9- 248، فتن ‏سُلَیْلی، ب 36، ح 362 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر). 
12. بر پایۀ باور شیعیان دوازده امامی، معصوم همان کسی است که خداوند وی را، بر اثر چنگ زدن به قرآن کریم، از همۀ حرامهایش باز می دارد، و معصومان همان پیامبر(صلّی الله علیه وآله) و دخترش فاطمۀ زهراء(علیها السّلام) و امامان دوازه گانۀ(علیهم السّلام) پس از وی می باشند (بهره گرفته شده از: برخی روایات اسلامی). 
13. شیعیان  دوازده امامی بر این باورند که بی گمان، یزید و پیروانش بر امام حسین(علیه السّلام) شوریدند، و او بر آنان نشورید، بلکه ایشان را به کارهای پسندیده فرمان و از کارهای ناپسند باز داشت داد و از خویش، خانواده و یارانش در کربلا پاسداری کرد. 
14. بحار الأنوار، ج 52، ص 4- 272، ب 25، ح 167، با نقل از: سرور أهل الإیمان (ترجمۀ نویسنده). 
15. میان دو کروشه از افزوده های ما هست. 
16. میان دو کروشه از افزوده های ما هست. 
17. در همۀ نسخه های چاپی بحارالأنوار و کمال الدین یافت شده نزد ما، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «سنة» یافت می شود که به «ستّة» اصلاح و ترجمه گردید. 
18. میان دو کروشه از افزوده های ما هست. 
19. مرادش آن است: میان نیروهای خزر و ترک یورشگر با فرماندهی شروسی و نیروهای کوفی پاسداری کننده پیرو شیصبانی و همتایانش نبردی خواهد بود، و آن دو همان دو گروه نابود شونده اند که در دنبالۀ حدیث به آنان اشاره شده است. 
20. بحار الأنوار، ج 52، ص 6- 45، ب 18، ح 32، با نقل از: کمال ‏الدین (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر). 
21. در این باره بنگرید: لسان العرب، درگاه «شصب». 
22. سخن نویسنده. 
23. بهره گرفته شده از: منابع گوناگون.  
24. نَهْرَوانیان همان خوارج (شورشیان) می باشند که میان آنان و سپاه امام علی(علیه السّلام) درگیریِ مشهوری در نَهْرَوان -بین واسِط و بغداد-، در سال 38 هـ.ق، روی داده است (بهره گرفته شده از: برخی منابع). 
25. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الیقین، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «سدّوا» یافت می شود که سازگار با آنچه در بحار الأنوار آمده است، به «شدّوا» اصلاح و ترجمه گردید. 
26. میان دو کروشه از افزوده های ما هست. 
27. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الیقین، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «إلّا تشوّش» یافت می شود که به «إلّا أن یتشوّش» اصلاح و ترجمه گردید. 
28. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الیقین، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «فیتلقاهما» یافت می شود که به «فیلقاهما» اصلاح و ترجمه گردید. 
29. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الیقین، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «یتوجّه جیش» یافت می شود که که سازگار با آنچه در بحار الأنوار آمده است، به «یوجّه جیشاً» اصلاح و ترجمه گردید. 
30. الیقین، ص 3-421، ب 157 (ترجمۀ نویسنده). 
31. بهره گرفته شده از: برخی منابع. 
32. سخن نویسنده. 
33. بهره گرفته شده از: برخی منابع. 
34. ناصبیان (ستیزه خویان) همان گروه گمراهی از مسلمانان اند که با امیر مؤمنان علی پسر ابو طالب(علیهما السّلام)، خاندان و پیروانش دشمنی می ورزند، و آنان را با گفتار و کردار می آزارند، و بر کسی پوشیده نیست که بیشتر مسلمانان از ناصبیها بیزارند (بهره گرفته شده از: برخی منابع). 
35. الغیبة، نعمانی، ص 288، ب 14، ح 65 (ترجمۀ نویسنده). 
36. شرح نهج البلاغة، ج 3، ص 197، باب خطب و أوامر 47 (ترجمۀ نویسنده). 
37. بهره گرفته شده از: بحار الأنوار، ج 97، ص 385، ب 6، دنبالۀ ح 5 و منابعی دیگر. 
38. پس از چیره شدن عربها بر ایرانیان و آغاز بردگی آنان و کوچیدن عربها به سرزمینهای گشوده شده و شهرهای نوبنیادی مانند کوفه و بصره، ایرانیانی که تا دیروز در این سرزمینها آزاد می زیستند، ناچار شدند برای برخورداری از آرامش روانی و دیگر حقوق شهروندی، هر یک یا چند تن، با قبیله ای از دهها قبیلۀ عرب تبارِ کوچیده به شهرها و روستاهای عراق، مانند کوفه، پیمان ببندند و خود را در پناه آنان جای دهند. ایرانیِ هم پیمان با قبایل عرب را «مَولا» و گروه آنان را «مَوالِی» می نامیدند (بهره گرفته شده از: پژوهش یکی از دانشمندان معاصر). 
39. الغیبة، نعمانی، ص 289، ب 14، ح 67 (ترجمۀ نویسنده). 
40. سخن نویسنده. 
41. بهره گرفته شده از: برخی منابع. 
42. الغیبة، توسی، ص 4-463، ف 7، ح 479 (ترجمۀ نویسنده). 
43. در همۀ نسخه های چاپی بحارالأنوار و مختصر البصائر یافت شده نزد ما، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «تخفق» یافت می شود که به «خفق» اصلاح و ترجمه گردید. 
44. مرادش همان مسجد جامع کوفه می باشد که بزرگتر از مسجد سَهْلَه است. 
45. میان دو کروشه از افزوده های ما هست. 
46. در همۀ نسخه های چاپی بحارالأنوار و مختصر البصائر یافت شده نزد ما، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «خضراء» یافت می شود که به «حمراء» اصلاح و ترجمه گردید. 
47. بحار الأنوار، ج 53، ص 82، ب 29، ح 86، خطبۀ مخزون، با نقل از: مختصر بصائر الدرجات (ترجمۀ نویسنده). 
48. میان دو کروشه از افزوده های ما هست. 
49. در همۀ نسخه های چاپی الفتن یافت شده نزد ما، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «ذو الشفاء» یا «ذو الشفا» یافت می شود که به «ذو الشَّقاء» اصلاح و ترجمه گردید. 
50. در همۀ نسخه های چاپی الفتن یافت شده نزد ما، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «المُشَوَّه» یافت می شود که به «الأصهب» اصلاح و ترجمه گردید. زیرا المشوّه -زشت رو- از وصفهای ویژۀ سفیانیِ بدشگون است، و گمانی نیست در اینکه پیش از سفیانی، اصهب مروانی با ابقع قیسی می جنگد. 
51. الفتن، ص 196، جزء 4، ح 800 (ترجمۀ نویسنده). 
52. الأمالی، ص 65، مجلس 7، ح 10 (ترجمۀ نویسنده). 
53. بالابردن جامه اشاره به خواستن و آمادگی برای کاری است. بنا بر این، می تواند مراد از سخن وی: «جامه هایشان را بالا برده اند»، آن باشد که بتریها خواستند و آماده شدند برای نادرست دانستن کار امام مهدی(علیه السّلام) و نافرمانی در برابرش و روی گردانی از وی. 
54. دلائل الإمامة، ص 6-455، ح 435 (ترجمۀ نویسنده). 
55. در این باره بنگرید: الهدایة الکبرى، ص 4- 403 . 
56. «ثَّوِیَّه» در روزگاران کهن گورستانی برای زیندگان کوفه در پشت آنجا بود، و اکنون بخشی در شمال شرقی شهر نجف می باشد که آرامگاه کمیل پسر زیاد نَخَعِی -از همراهان امام علی(علیه السّلام)- و پیرامون آن را در بر می گیرد (بهره گرفته شده از: برخی منابع). 
57. در آنجا مسجد حنّانه است که بر جایگاه «قائم مائل» ساخته شده است، و آن، همان ستون ایستادۀ کجی بود که در روزگاران کهن ویران شد (بهره گرفته شده از: برخی منابع). 
58. «نُخَیْلَه» اکنون همان بخش جنوبی گورستان وادی السّلام در نجف است که نزدیک شمال آرامگاه امام علی(علیه السّلام) جای دارد، و گوری در آنجا می باشد که گفته می شود گور هود پیامبر(علیه السّلام) است، ولی از برخی احادیث اسلامی بهره گرفته می شود که آن گور یهودا، نخستین فرزند یعقوب پیامبر(علیه السّلام)، می باشد (با بهره گیری از: برخی منابع). 
59. بهره گرفته شده از: برخی منابع

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۳ ، ۰۱:۱۸
خادم گمنام

فروپاشی تمدن غرب در آخرالزّمان

پنجشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۳، ۰۳:۴۹ ب.ظ

پس از فروپاشی نظام کمونیستی و جداشدن جمهوری های به هم پیوستۀ شوروی در شرق، اکنون جهان سوی در هم ریختن نظام سرمایه داری و فروپاشی تمدّن غرب (اروپا و امریکا) پیش می رود. بنا بر این، همان گونه که در آغازۀ آشکارشدن دین اسلام در شبه جزیرۀ عربی و در پیِ ناتوان شدن امپراتوری روم در غرب و امپراتوری ایران در شرق، مسلمانان توانستند آیین خود را در شرق و غرب جهان بگسترانند، پیش بینی می کنیم، به زودی در آغازۀ هزارۀ سوم میلادی، خورشید تابان اسلام که سالهای دراز در پس ابرهای تاریک ستم و تباهی پنهان شده است، از مشرق زمین بدرخشد و جهان تیره را روشن کند. 
از دیدگاه کارشناسان، چون رهبری دنیای غرب را امریکا، توانمندترین کشور جهان کنونی، بر عهده دارد، فروپاشی این کشور سبب نابودی تمدّن مغرب زمین یا رومِ نو می شود.


عوامل فروپاشی امریکا:
1. فروپاشی بزرگ اقتصادی
چنان که می دانید، پایۀ حکومتها در همۀ نظامها، به ویژه نظام سرمایه داری، بر اقتصاد استوار است. بنا بر این، هر گونه تزلزل اقتصادی، ناپایداری و گاه فروپاشی حکومتها را در پی دارد. بیرون رفتن سرمایه های خارجی از امریکا، رکود اقتصادی، ورشکستگی شرکتهای بزرگ، کاهش اندوخته های نفتی و سنگینی ‏بار هزینه های نظامی بر اقتصاد امریکا، پس از رویداد 11 سپتامبر 2001، این کشور را سوی بزرگترین فروپاشی اقتصادی تاریخ پیش می برد.
ریچارْد فریْمَن، اقتصاددان مشهور امریکایی، در این باره گفته است:

امریکا در آستانۀ یک سقوط بزرگ اقتصادی قرار دارد
که سیستمهای اقتصادی این کشور را واژگون خواهد کرد(١).

 همچنین کارشناسان اقتصادی می گویند:

امریکا اکنون بزرگترین بدهکار بین‏ المللی در تاریخ جهان است. روزانه
یک میلیارد و 250 میلیون دلار به بدهی ایالات متّحده افزوده شده
و تراز منفی تجاری آن کشور به رقم سالانه 450  میلیارد دلار رسیده
است. جمع این کسریها نشان می دهد که نسل امروز امریکا برای
فرزندان خود، 6/2 تریلیون دلار بدهی خارجی باقی خواهد گذاشت(٢).

 

2. تکروی در عرصۀ سیاست بین‏ الملل
پس از رویداد 11 سپتامبر 2001 و در پیش‏ گرفتن سیاستهای یکسویه و تهاجمی از سوی سران امریکا و پشتیبانیهای بی دریغ آنان از اسرائیلیها در برابر فلسطینیان ستمدیده، یورش به افقانستان و قصد حمله به عراق و دیگر کشورها، خشم، نفرت و احساسات ضدّ امریکایی میان ملّتهای جهان، به ویژه مسلمانان، بیش از پیش افزایش یافته است. چنین پدیده ای، به کنار زده شدن کشور امریکا از عرصۀ سیاست بین ‏الملل خواهد انجامید.


3. حاکمیّت نظام سرمایه داری جنگ طلب
بر کسی پوشیده نیست که سرمایه داران امریکایی در کشورشان جورج بوشِ جمهوری خواه را به قدرت رساندند، و سردمداران جمهوری خواه امریکا نیز که خود سرمایه دارند و «بوی خون، نفت و اسلحه»(3) می دهند، پس از رویداد 11 سپتامبر، با افزایش توان نظامی خود(۴)، آشکارا سیاست‏ تهاجمی را در پیش گرفتند و در صدد چیرگی نظامی بر جهان برآمدند؛ به گونه ای که امریکا اکنون یک «روم مهاجم جدید»(5) شده است.
بنا بر این، با توجّه به دیدگاه توینبی، تاریخ دان بزرگ انگلیسی، که جنگ و نظام طبقاتی را دو دلیل بزرگ برای فروپاشی تمدّنها می داند، می توان گفت حاکمیّت نظام سرمایه داری جنگ خواه بر امریکا که باعث افزایش شکافهای طبقاتی میان مردم و روی آوردن سران این کشور به شیوه های تهاجمی شده است، بهترین نشانه و دلیل برای فروپاشی تمدّن مغرب زمین با رهبری امریکا در آینده ای نزدیک می باشد.


4. نداشتن پیام عدالت خواهی
زمامداران امریکا سالهاست که سیاستی زورمدارانه و ستمگرانه را در پیش گرفته اند، و از رفتارهایشان بویی از عدالت، آزادی و انسانیّت به مشام نمی رسد، و بر همین پایه، برژینسکی، نویسنده و سیاستمدار امریکایی، فروپاشی امریکا را این‏ گونه توجیه می کند:

تاریخ به ما آموخته است که نفوذ و تسلّط یک ابرقدرت نمی تواند
همیشگی باشد، مگر اینکه پیامی جهانی بر پایۀ عدالت خواهی
و خیراندیشی داشته باشد؛ و این، تجربۀ روم، فرانسه و بریتانیای
 کبیر است. این پیام باید از اصالت اخلاقی و معنوی برخوردار گردد
و در سلوک و رفتار سرمشقی برای دیگران باشد. در غیر این صورت،
عدالت خواهی و نیکوکاری کوته بینانه و به اصطلاح ملّی، به پوچی
و نخوت ملّی عاری از جاذبۀ جهانی خواهد انجامید، و سرانجام طرد
خواهد شد، کما اینکه در مورد امپراتوری روسیه نیز چنین شد(6).


5 . افتادن در بحرانهای مهارنشدنی
امریکاییان، پس از رویداد 11 سپتامبر 2001، به لشکرکشی و یورش نظامی گسترده به خاورمیانه دست یازیدند. آنان هنوز مشکل افقانستان را از میان برنداشته اند که می خواهند به عراق حمله کنند، بر سوریه و لبنان چیره شوند و بر ایران یورش برند. اجرای این طرحهای شتابزده و خطرناک، همۀ جهان، به ویژه خاورمیانه را، که اقتصاد و پیشرفتهای صنعتی جهان به نفت و اقتصاد این سرزمین وابسته است، سوی آشفتگی و بحرانی گسترده و مهارنشدنی پیش می برد، و در پیِ آن، امریکا و هم پیمانان اروپایی اش درگیر جنگهایی بزرگ و کنترل ناشدنی خواهند شد، و در پایان، با بیداری ملّتهای مسلمان و قیامهای زمینه ساز ظهور امام مهدی(علیه السّلام) رو به رو می شوند. در چنین وضعیّت پیچیده و دشواری، غربیها ناگهان خود را در گردابی بزرگ و باتلاقی ژرف از بحرانهای ناخواسته فرو رفته می بینند که راه گریزی از آنها نخواهد بود.
جالب توجّه است اگر بدانید، امریکاییان از هم اکنون نگرانی و ترس خود را از گرفتارشدن در بحران یادشده، با سخنانی مانند «ما وارد جنگی بزرگ شده ایم که برای آن پایانی متصوّر نیست»، آشکار کرده اند.


پیش بینی فروپاشی تمدّن غرب
در بارۀ فروپاشی تمدّن مغرب زمین که امریکا رهبر آن است، دانشمندان پیش بینیهایی کرده اند که همه از روی دادن آن در آینده ای نزدیک خبر می دهند.
ال. پی. تامسون، تاریخ دان معاصر انگلیسی، در سال 1981 م، گفته است:

حدود 60 درسد احتمال می دهم که تمدّن غرب،
ظرف 20 یا 30 سال آینده خودش را نابود خواهد کرد(٧).

گور ویدال، نویسندۀ مشهور امریکایی، در سال 2001 م، در سخنانی در ایتالیا، با انتقاد از امریکا و مشکلات داخلی آن، گفت:

هیچ امپراتوری ای در جهان پایدار نمانده است. امپراتوری روم 500
 سال و امپراتوری بریتانیا 150 سال عمر داشتند، و امریکا 
با مشکلات خود اگر تا 10 سال دیگر به امپراتوری خود
بر جهان ادامه دهد، شانس آورده است(8).

پیشگوی بزرگ مغرب زمین، نوسترادموس، فروپاشی تمدّن غرب را این گونه پیش بینی کرده است:

آه ای رُم پهناور، نابودی تو دارد نزدیک می شود،
نه نابودی دیوارهایت، بلکه نابودی خون و جوهره ات.
کسی که گفتار تندی دارد، شکاف وحشتناکی ایجاد می کند،
شمشیر تیز تا دسته اش در همه فرو می رود(9).

نوسترادموس در مصرع نخست، واژۀ «پهناور» را در وصف «رم» به کار برده است تا بفهماند که مرادش از آن، سرزمینی گسترده تر از رم کهن می باشد.
پیشگو در مصرع دوم، آسیب پذیری و فروپاشی دنیای غرب یا روم جدید را از درون و بنیاد تمدّن غربی دانسته است، نه از ساختارهای برونی و مادّی آن.
چنین می نماید، مصرع سوم به ادبیّات تند و گفتارهای خشن و جنگطلبانۀ جورج واکر‏ بوش، رئیسجمهوری کنونی امریکا، در برخورد با دیگر دولتها و ملّتهای جهان، در پیِ رویداد 11 سپتامبر 2001 اشاره می کند که برآیند ناخواستۀ آن، بروز شکاف و درگیری میان ملّتها و دولتها در عرصه های بین ‏الملل است.
بخش پایانی این پیشگویی، با بهرهگیری از واژگان «شمشیر تیز»، از به کارگیری پیشرفته ترین و خطرناکترین سلاحهای کشتارهمگانی، مانند بمبها و موشکهای امروزی، با ‏دستان دولتهای زورگو در جهان معاصر خبر می دهد.
بر پایۀ پژوهش نویسنده، رباعی نقل شده از نوسترادموس برگرفته از آیه های کتاب مقدّس می باشد که زورگویی و جنگ افروزی ستمگران را مایۀ نابودی آنان در دوران آخرالزّمان دانسته است:

شریران شمشیر را برهنه کرده و کمان را کشیده اند تا مسکین و فقیر
را بیندازند و راست روان را مقتول سازند* شمشیر ایشان به دلِ خودِ
ایشان فرو خواهد رفت، و کمانهای ایشان شکسته خواهد شد*(10).

-------------------------------------------------
1. روزنامۀ کیهان، ش 17444، 20/5/1381 هـ.ش، ص 1.
2 . روزنامۀ انتخاب، ش 1019، 13/8/1381 هـ.ش، ص 2.
3. هفته نامۀ ندای اصلاحات، ش 5، 27/12/1380 هـ.ش، ص 6، «چالشهای استراتژیک نفت»، نوشتۀ لطف الله میثمی.
۴. کارشناسان می گویند: اکنون بودجۀ نظامی امریکا برابر نیمی از بودجۀ نظامی همۀ کشورهای جهان و به اندازۀ بودجۀ نظامی 17 کشور پس از خود، مانند روسیه، چین و فرانسه، می باشد (با بهره گیری از: برخی منابع).
۵. جسیکا ماتیوز، رئیس بنیاد کارنگی، در تحقیقاتی در بارۀ پیامدهای دیپلماتیک حوادث 11 سپتامبر، خاطرنشان می کند که مسألۀراق و نظریّۀ «حملات پیشگیرانه» علیه دشمنان بالقوّه، امروز این خطر را به وجود آورده است که واشینگتون در نگاه متّحدانش، نوعی «روم مهاجم جدید» جلوه گر شود (روزنامۀ کیهان، ش 17472، 19/6/1381 هـ.ش، ص 12).
۶. خارج از کنترل، ص 105، بخ 3، با حذف و تصرّفی اندک.
٧. روزنامۀ جمهوری اسلامی، ش 7، 21/10/1360 هـ.ش، ص 5، با نقل از: مجلّۀ نیوزویک، 21 دسامبر 1981.
٨ . هفته نامۀ پرتو، ش 95، 21/6/1380 هـ.ش، ص 2.
٩. نوشتارهای نوسترادموس به زبان فرانسوی و برگردان آن به زبان انگلیسی، سانتوری 10، رباعی 65 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).
١٠. کتاب مقدّس، عهد عتیق، ص 856، کتاب مزامیر، مزمور 37، بند 5- 14.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۴۹
خادم گمنام

شورش بربرهای مغربی از نشانه های ظهور

دوشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۴:۲۰ ب.ظ

شورش بربرهای مغربی در لیبی از نشانه های نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) می باشد، و این گروه کجرو با رهبری اَبْقَع قَیْسِی و فرماندهی اَعْرَج کِنْدِی در ماه جمادی دوم سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) بر کشور مصر یورش می برند، و با نیروهای رومی جای گرفته در اسکندریّه کارزار می کنند و آنان را در هم می شکنند، و پس از آنکه زمامدار بسیار زورگوی مصر را می کشند و بسیاری از مصریان را نابود می کنند، برای آزادکردن قدس سوی شام روی می آورند، ولی رومیان جای گرفته در رمله آنان را از این کار بازمی دارند، و در این هنگام، بربرها بر زمامدار سوریه، نیروهای بنی عبّاس و نیروهای اصهب مروانی می شورند، و سپس با سفیانی و پیروانش می جنگند و در هم می شکنند و بخشی از آنان به سپاه سفیانی می پیوندند و او را در یورش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یاری می کنند.


آشوب مغربیان

عبدالله پسر مسعود گفته است که رسول خدا(صلّی الله علیه وسلّم) به ما فرمود:
شما را از هفت آشوب که پس از من خواهند بود، پرهیز می دهم :آشوبی
که از مدینه روی می آورد، آشوبی در مکّه، آشوبی که از یمن روی می آورد،
آشوبی که از شام روی می آورد، آشوبی که از مشرق روی می آورد،
آشوبی از سوی مغرب، و آشوبی از دل شام، و آن، آشوب سفیانی است.

ابن مسعود گفت:

از شما کسی است که به آغاز اینها می رسد، و از این گروه
مردمان (مسلمانان) کسی است که به پایان آنها می رسد.(1)

کعب الأحبار گفته است:

سه آشوب، مانند دیروز رفتۀ شما(2)، خواهند بود: آشوبی که در
شام می باشد، سپس آشوب شرقی است -نابودی پادشاهان-،
آنگاه در پی اش آشوب غربی می آید. و یاد کرد او (کعب)
پرچمهای زرد را، گفت: و آشوب غربی همان آشوب کور است(3).

نیز از کعب الأحبار نقل شده است:

پس از آشوبی شامی، آشوب شرقی خواهد بود-نابودی پادشاهان
و خواری عرب-، تا آنکه مغربیها برشورند(4).

1. الفتن، ص 31، جزء 1، ح 85 (ترجمۀ نویسنده).
2. مرادش آن است: همان گونه که روز گذشتۀ شما بی گمان، آمده و رفته است، پس بی گمان، این آشوبها نیز می آیند و می روند.
3. الفتن، ص 33، جزء 1، ح 95 .
4. الفتن، ص 133، جزء 3، ح 547 .


جنبش بربرهای مغربی یا گروه قیس
خبر داد ما را محمّد پسر هَمّام ... از مَعاذ پسر مَطَر، از مردی -گفت: او را کسی جز مِسْمَع ابو سَیّار نمی دانم- که گفت: ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) فرمود:

پیش از قیامِ قائم گروه(1) قیس جنبش می کند(2).

1. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، نعمانی، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «حرب» یافت می شود که به «حزب» اصلاح و ترجمه گردید.
2. الغیبة، ص 285، ب 14، ح 59(ترجمۀ نویسنده).
بنا بر آنچه هویداست، بی گمان، مراد از جنبش گروه قیس در این حدیث، همان شورش بربرهای مغربی با رهبری ابقع قیسی در لیبی و یورش آنان بر مصر و سوریه می باشد.

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۳ ، ۱۶:۲۰
خادم گمنام

بررسی و تحلیل اجمالی ظهور در روایات

شنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۳، ۱۲:۲۷ ق.ظ

صحبت کردن از حضرت مهدی(ع) و نشانه های ظهور ایشان در واقع صحبت کردن از حوادثی است که بناست در آینده اتفاق بیفتد و لذا بجاست که از خود بپرسیم: اگر در مورد احادیث نقل شده در این زمینه بررسی اسناد صورت گرفت و مطمئن شدیم که آنها از معصوم(ع) صادر شده است، آیا می توان مطمئن بود که حتماً همة آن حوادث آن گونه که در روایات شریف ما آمده اند وقوع یابند؟ پاسخ به این پرسش در کتب عقیدتی و فلسفی تحت عنوان «بداء» داده می شود که طی این بخش از مطالب به آن می پردازیم.

«بداء» در لغت به معنای ظهور و روشن شدن پس از مخفی بودن چیزی است و اصطلاحاً به روشن شدن چیزی پس از مخفی بودن از مردم اطلاق می شود؛ بدین معنا که خداوند متعال بنا بر مصلحتی، مسئله ای را از زبان پیامبر یا ولی ای از اولیای خویش به گونه ای تبیین می کند و سپس در مقام عمل و ظهور و بروز، غیر آن را به مردم نشان می دهد. در قرآن آمده است:
خداوند هر چه را بخواهد محو یا اثبات می کند در حالی که ام الکتاب نزد اوست و خود می داند عاقبت هر چیزی چیست.1

و در آیه ای دیگر: و بدالهم سیّئات ما کسبوا.2
بدی هایی را خود کسب کرده بودند و برای آنها مخفی بود برایشان نمایان شد.
یا: ثمّ بدالهم من بعد ما رأؤا الآیات.3
پس از آنکه نشانه ها را دیدند حقیقت امر بر آنها روشن شد.
این ظهور پس از خفا، تنها برای انسان رخ می دهد و در مورد
خداوند متعال ابداً صدق نمی کند وگرنه لازمه اش این است که خداوند نسبت به آن موضوع جهل داشته باشد که این امر محالی است. خداوند، چنانکه قرآن کریم می فرماید به همه چیز آگاه و داناست 4 و نسبت به همه چیز در همة زمان ها و مکان ها چه حاضر باشند و چه غایب، چه موجود باشند و چه فانی و چه در آینده به وجود بیایند، علم حضوری دارد. قرآن کریم در این زمینه می فرماید:
هیچ چیزی در آسمان و زمین از نظر خداوند متعال مخفی نمی شود.5
از همین روست که مسئلة بداء و ظاهر کردن آن امر مخفی به خداوند نسبت داده می شود:
و بدالهم من الله مالم یکونوا یحتسبون.6
خداوند آنچه را گمان نمی کردند، برای آنها ظاهر کرد.
براساس آیة:خداوند چیزی را که از آنِ مردمی است دگرگون نکند تا آن مردم خود دگرگون شوند.7
و با استفاده از دیگر آیات و روایات می توان چنین برداشت کرد که برخی اعمال حسنه نظیر: صدقه، احسان به دیگران، صلة رحم، نیکی به پدر و مادر، استغفار و توبه، شکر نعمت و ادای حقّ آن و... سرنوشت شخص را تغییر داده و رزق و عمر و برکت زندگی اش را افزایش می دهد، همان طور که اعمال بد و ناشایست اثر عکس آن را بر زندگی شخص می گذارد.
پیش از شرح این عبارت که بداء در حقیقت ظاهر شدن چیزی است که از ناحیة خداوند متعال برای مردم مخفی و برای خودش مشخص بود، لازم است یادآور شویم که خداوند متعال بنا بر آیات قرآن دو لوح دارد:

الف) لوح محفوظ

لوحی که آنچه در آن نوشته می شود؛ پاک نشده و مقدّرات آن تغییر نمی یابند؛ چون مطابق با علم الهی است:
بَل هُوَ قُرآنٌ مَجیدٌ فی لَوحٍ مَحفوظٍ.8
بلکه آن قرآن مجیدی است که در لوح محفوظ ثبت گردیده است.

ب) لوح محو و اثبات
بنا بر شرایط و سننی از سنت های الهی، سرنوشت شخص یا جریانی به شکلی خاص می شود، با از بین رفتن آن سنت ها یا مطرح شدن سنت های جدید سرنوشت آن شخص یا آن جریان تحت الشعاع سنت های جدید قرار می گیرد. به عنوان مثال بناست که شخص در سن 20 سالگی فوت کند امّا به واسطة صلة رحم یا صدقه ای که می دهد، 30 سال به عمرش اضافه می شود و تا 50 سالگی زنده می ماند یا به عکس، آن شخص بناست 50 سال عمر کند به واسطة گناه کبیره ای خاص، 30 سال از عمرش کاسته می شود در همان 20 سالگی می میرد. که البته خداوند متعال از اوّل می دانست که بناست اوّلی 50 سال و دومی 20 سال عمر کند ولی برای روشن شدن این سنت های الهی مطلب به این شکل از زبان پیامبران یا اولیای الهی(ع) بیان می شود.

در قرآن کریم هم آمده است:
یمحوا الله ما یشاء و یثبت و عنده امّ الکتاب.9
یا این آیه:
آنگاه مدتی را [برای شما عمر] مقرّر داشت و اجل حتمی نزد اوست.10
با توجه به این دو لوح و مطالبی که تا به حال به آنها پرداختیم، این پرسش به ذهن می رسد که: آیا ظهور حضرت مهدی(ع) و نشانه هایی که برای آن بیان شده است، در لوح محفوظ اند یا محو و اثبات. به عبارت دیگر آیا ممکن است اصلاً مسئله ای به نام ظهور ایشان تا آخر عمر بشریت و هستی اتفاق نیفتد یا ظهور بدون تحقّق نشانه ها رخ دهد یا همة نشانه ها باید رخ دهند؟ در پاسخ به این پرسش باید نشانه های ظهور را به دو دسته تقسیم کنیم:
1. امور و علایم مشروط
2. امور و علایم حتمی. آنگونه که امام باقر(ع) امور را به موقوفه و حتمیه11 و امام صادق(ع) به حتمی12 و غیر حتمی تقسیم کرده اند. مسئلة بداء هم در چهار زمینه با موضوع ظهور حضرت مهدی(ع) ارتباط می یابد:

1. نشانه های مشروط و غیر حتمی ظهور

جز نشانه هایی که صراحتاً در احادیث به حتمی بودن آنها اشاره شده است، بقیة نشانه های ظهور همگی از امور موقوفه به شمار می روند، چنانکه بزرگانی مانند شیخ مفید، شیخ صدوق و شیخ طوسی بدان تصریح کرده اند. بدین معنا که به جز نشانه های حتمی ظهور بقیة آنها بنا بر مشیت و ارادة الهی ممکن است دچار تغییر و تبدیل، تقدّم یا تأخّر شوند. به عبارت دیگر آنها از جمله امور لوح محو و اثبات به حساب می آیند و ممکن است با تغییر و تبدیل در شرایط آنها و عوض شدن علل رخ دادن آنها به گونة دیگری پدید آیند یا اصلاً رخ ندهند. البته بسیاری از رویدادهایی که در احادیث ما به آنها اشاره شده است تا کنون اتفاق افتاده اند و دچار بداء در اصل تحقّق خویش نشده اند.
مثلاً اگر در حدیث به نزول بلایی (مشروط) اشاره شده باشد به واسطة توسل و استغفار مؤمنان و مسلمانان ممکن است در نزول آن تأخیر رخ دهد یا اصلاً چنین بلایی به جهت عظمت عمل صالح ایشان نازل نشود یا اینکه با برخی اعمال صالح یا ناصالح ظهور حضرت را دچار تعجیل یا تأخیر کنند.

شاید بتوان علت بیان چنین اخباری را این دانست که اگر مسئله به این شکل تبیین نمی شد، مؤمنان هم از احتمال حدوث آن حادثه باخبر نمی شدند و بدان مبتلا می گشتند امّا پس از صدور حدیث از ناحیة معصوم(ع) و آگاه شدن مؤمنان و مسلمانان از آن، با دعا و توسل و استغفار از پدید آمدن چنان حادثة ناگواری ممانعت به عمل آورند یا سبب حدوث اتفاقی خوشایند شوند. البته فراموش نکنیم که عکس این مطلب هم کاملاً صادق است به این معنا که شخص معصوم(ع) با اعلام نزول بلا و علّت آن، حجت را بر مردم تمام می کنند که شما با وجود آنکه می توانستید، آن بلا را از خویش دفع نکردید یا فلان خیر را به سوی خویش جلب ننمودید و از همین روست که روایت شده است:
خداوند متعال، به چیزی مثل بداء عبادت نشده است.13

2. علایم ظهور و امور حتمی

پنج مورد از نشانه های ظهور در بسیاری از روایات که از حدّ تواتر گذشته است؛ از جمله نشانه های حتمی ظهور برشمرده شده اند:
خروج سیّد خراسانی و یمانی، ندای آسمانی مبنی بر حقّانیت حضرت مهدی(ع)، شهادت نفس زکیّه و فرو رفتن سپاهیان سفیانی در منطقة بیداء (بیابان بین مدینه و مکّه).14
این نشانه های پنج گانه را احادیث از علایم حتمی شمرده و هیچ گونه احتمال بدایی در مورد تحقّق آنها نداده اند وگرنه خلاف حتمی بودن آنها می شد. این نشانه ها شدیداً با مسئلة ظهور ارتباط داشته و همگی مقارن ظهور رخ خواهند داد ان شاءالله. بزرگوارانی چون مرحوم آیت الله خویی در پاسخ به نویسندة کتاب سفیانی و علامات ظهور15، علّامه سیّد جعفر مرتضی عاملی، در کتاب خویش و شیخ طوسی، در غیبت خویش16 نسبت به این موضوع تصریح و اذعان کرده اند که:
هر چند بنابر تغییر مصلحت ها با تغییر شروط اخباری که به حوادث آینده می پردازند، ممکن است دچار تغییر و تبدیل شوند؛ جز آنکه روایت تصریح کرده باشد که وقوع آن جریان حتمی است که (با توجه به اعتماد ما به معصومین(ع)) ما هم یقین به حدوث آنها در آینده پیدا می کنیم و قاطعانه می گوییم در آینده چنین خواهد شد.17
اشکال اساسی که به این نظر گرفته می شود؛ متکی به حدیثی است که نعمانی در کتاب خویش آورده است که: ابوهاشم داوود بن قاسم جعفری گفته است: نزد امام جواد(ع) بودیم و صحبت از حتمی بودن آمدن سفیانی شد، از آن حضرت پرسیدم: آیا در مورد امور حتمی هم بداء رخ می دهد؟ فرمودند: آری. گفتم: می ترسم در مورد خود حضرت مهدی(ع) بداء رخ دهد. حضرت فرمودند:
ظهور حضرت مهدی(ع) وعدة الهی است و خداوند خلف وعده نمی کند.18
علّامه مجلسی، هم در بحارالانوار پس از نقل این حدیث این
توضیح را اضافه کرده اند که:
شاید محتوم، معانی مختلفی داشته باشد که با توجه به اختلاف در تعاریف ممکن است در مورد برخی از آنها بداء رخ بدهد. مضاف بر اینکه شاید منظور از بداء در مورد خصوصیات آن حادثة محتوم و حتمی باشد و نه اصل تحقّق آن، که مثلاً پیش از زوال حکومت بنی عباس سفیانی جنبش های خویش را آغاز می کند.19
این فرضیه چندان قابل قبول نیست؛ زیرا در صورت پذیرفتن آن، چه فرقی بین حتمی و غیر حتمی خواهد بود؟ مضاف بر اینکه روایت مورد بحث ما از حیث سند، ضعیف است.20 در ضمن نمی توان از آن همه حدیث و روایتی که به شدت بر حتمی بودن این پنج نشانه و امتناع احتمال رخ دادن بداء در آنها تأکید می کنند، چشم پوشی کرد و به احادیث انگشت شماری از این دسته تمسک نمود؛ چون ممکن است در شرایط خاصی (به فرض قوت و اعتبار سندی آنها) معصوم(ع) مجبور شده باشند از روی تقیه، چنین سخنی بگویند.
عبدالملک بن اعین گوید: به امام باقر(ع) در مورد حضرت مهدی(ع) گفتم: می ترسم که زود بیایند و سفیانی نباشد. حضرت فرمودند:
والله نه. سفیانی از حتمیاتی است که حتماً خواهد آمد.21
امور یا موقوفه اند یا حتمیه که سفیانی از دستة حتمیاتی است که حتماً خواهد بود.22
یا امام صادق(ع) فرمودند:
از حتمیاتی که پیش از قیام حضرت مهدی(ع) خواهند بود اینهاست: شورش سفیانی، فرو رفتن در بیداء، شهادت نفس زکیّه و منادی که از آسمان ندا در دهد.23
حمران بن اعین از امام باقر(ع) راجع به آیة:
ثمّ قضی اجلاً و اجلٌ مسمّی عنده؛24
می پرسد. حضرت می فرمایند:
دو اجل وجود دارد: محتوم و موقوف.
- محتوم چیست؟
- جز آن نخواهد شد.
- و موقوف؟
- مشیت الهی در رابطة آن جاری می شود.
- امیدوارم که سفیانی جزء موقوف ها باشد.
- والله که نه و از محتومات است. 25

3. بداء و قیام حضرت مهدی(ع)

ظهور حضرت حجت(ع) از اموری است که در اسلام نسبت به آنها به شدت تأکید شده و در حتمیت آن ذره ای شک و شبهه وجود ندارد. پیش از این گفتیم که در آیاتی نظیر آیة 55 سورة نور، خداوند متعال به مؤمنان وعده داده است که فرمانروای زمین گردند و بر آن سیطره یابند که چنین واقعه ای در تمام طول تاریخ تا کنون اتفاق نیفتاده است و از آنجا که « ان الله لا یخلف المعیاد»26 و خداوند در وعدة خویش تخلف نمی کند، در آینده ای دور یا نزدیک حتماً چنین اتفاقی خواهد افتاد. ان شاء الله.
علاوه بر اینکه در موارد بسیاری رسول مکرم اسلام(ص) و معصومین(ع) شدیداً تأکید نموده اند که:
حتی اگر از عمر هستی بیش از یک روز باقی نمانده باشد، خداوند آن قدر این روز را طولانی می کند که حضرت مهدی(ع) ظهور کرده و جهان را مملو از قسط و عدل گردانند.27

4. تعیین زمان ظهور حضرت مهدی(ع)
بسیاری از روایات، ما را از توقیت (مشخص کردن زمان ظهور) یا تعیین محدودة زمانی برای ظهور حضرت به شدت نهی کرده اند و شیعیان را امر کرده اند که هر که را چنین کرد تکذیب کنند و دروغ گو بشمارند؛ زیرا این مطلب در زمرة اسرار الهی است و کسی آن را نمی داند؛ امام صادق(ع) به محمدبن مسلم فرمودند:
محمد! اگر کسی وقتی از جانب ما برای ظهور حضرت مهدی(ع) نقل کرد، از تکذیب کردن او نترس! چرا که ما برای احدی تعیین وقت نمی کنیم.28
وقتی فضیل از امام باقر(ع) می پرسد که آیا این مسئله وقت مشخص دارد؟ حضرت سه مرتبه می فرمایند: «آنها که وقت تعیین می کنند دروغ می گویند».29 یکی از یاران امام ششم(ع) به ایشان عرضه می دارد: این مسئله ای که چشم انتظارش هستیم کی خواهد آمد؟ حضرت می فرمایند:
ای مهزم! آنها که وقت تعیین کنند دروغ می گویند، آنها که عجله کنند هلاک می شوند و آنها که تسلیم امر خداوند باشند نجات می یابند و به سوی ما باز می گردند.30
آنگونه که از احادیث برمی آید، ظهور حضرت حجت(ص) از جمله اموری است که خداوند متعال آن را از مردم پنهان نموده است و هر زمان که خداوند تبارک و تعالی اراده کنند و شرایط و علل فراهم و مناسب باشد؛ زمین را از برکات وجودی آن امام همام(ع) بهره مند خواهند نمود.

البته نهی از تعیین وقت، شامل نشانه های حتمی ظهور نمی شود؛ چرا که خود معصومین(ع) در این موارد به فاصلة زمانی میان حدوث آن نشانة حتمی و ظهور حضرت اشاره کرده اند که مثلاً از ابتدای شورش سفیانی تا قیام حضرت بیش از 9 ماه طول نخواهد کشید یا مثلاً 15 روز پس از شهادت نفس زکیّه حضرت در مکه ظهور می کنند. ولیکن دیگر نشانه ها حداکثر به این اشاره می کنند که ظهور آن وجود مقدس نزدیک شده است و نه بیش از این. چنانکه دیدیم برخی از نشانه های ظهور قرن هاست که اتفاق افتاده اند و گذشته اند و هنوز ظهور رخ نداده است. که البته به جهت ایجاد امید در دل شیعیان مبنی بر نزدیک شدن ظهور معصوم(ع) از آن به عنوان نشانة قیام حضرت صاحب(ع) یاد کرده اند.

ضمناً اگر بنا بود زمان ظهور مشخص شود و همگان بدانند که ایشان بناست چه زمانی قیام جهانی خویش را آغاز کنند؛ ستمگران و ظالمان تمام عِدّه و عُدّه خویش را برای آن روز مهیا و آماده می کردند ـ که به خیال خام و واهی خود ـ آن نور الهی را خاموش کنند و نگذارند عدالت را در جهان گسترش دهند و مؤمنان و مستضعفانی هم که قرن ها با حدوث این حادثة عظیم و بزرگ فاصله داشتند مبتلا به یأس و کسالت و خمودی می شدند حال آنکه قرن هاست بسیاری در انتظار آن یار غایب از نظر، دیده ها را خون بار کرده و هر صبح و شام دست دعا به تعجیل در فرج ایشان برداشته اند و امید دارند که در زمرة یاران و یاوران ایشان باشند. مشخص نبودن زمان ظهور خواب از چشم های ستمگران ربوده و هر صبح و شام از این هراسناکند که شاید آن عزیز مقتدر امروز ظهور کند و پایه های حکومت شیطانی شان را درهم شکند.
به امید آنکه آن روز را ببینیم و از یاوران حضرتش باشیم. ان شاءالله.

----------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها :

1. سورة رعد(13)، آیة 39.
2 . سورة زمر(39)، آیة 48.
3 . سورة یوسف(12)، آیة 35.
4 . سورة نساء (4)، آیة 35.
5 . سورة آل عمران (3)، آیة 5.
6 . سورة زمر(39)، آیة 48.
7 . سورة رعد(13)، آیة 11.
8 . سورة بروج(85)، آیات 21 و 22.
9 . سورة رعد(13)، آیة 39.
10. سورة انعام(6)، آیة 2.
11. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص204؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج52، ص249.
12. نعمانی، محمد بن ابراهیم، همان، ص202.
13. کلینی، اصول کافی، ج 1، باب البدأ، ح 1 و صدوق، محمد بن علی بن حسین، التوحید، باب 54، ح 2.
14. صدوق، محمد بن علی بن حسین، کمال الدین، ج2، ص650، طوسی، محمد بن حسن، الغیبة ص267، نعمانی، همان، صص169 و 172؛ مجلسی، محمد باقر، همان؛ ج52، ص204، طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ص426؛صافی گلپایگانی، لطف الله، منتخب الاثر، صص439 و 455.
15. فقیه، محمد، السفیانی و علامات الظهور، ص102.
16. عاملی، جعفر مرتضی، دراسته فی علامات الظهور، ص60.
17. طوسی، محمد بن حسن، همان، ص265.
18. نعمانی، محمد بن ابراهیم، همان، ص205، مجلسی، محمد باقر، همان، ج52، ص250.
19. مجلسی، محمد باقر، همان، ج52، ص251.
20. رک: فقیه، محمد، همان، ص102.
21. نعمانی، محمد بن ابراهیم، همان، ص203؛ مجلسی، محمد باقر، همان، ج52، ص249.
22. نعمانی، محمد بن ابراهیم، همان، ص204؛ مجلسی، محمد باقر، همان، ج52، ص249.
23. نعمانی، محمد بن ابراهیم، همان، ص176، صافی گلپایگانی، لطف الله، همان، ص455.
24. سورة انعام، آیة 2.
25. مجلسی، محمد باقر، همان، ج52، ص249.
26. سورة آل عمران(3)، آیة 9.
27. رک: شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص340، طبرسی، فضل بن حسن، همان، ص401، مجلسی، محمد باقر، همان، ج51، ص133.
28. نعمانی، محمد بن ابراهیم، همان، ص195، طوسی، محمد بن حسن، همان، ص262؛ آل سید حیدر، مصطفی، بشارةالاسلام، ص298، مجلسی، محمد باقر، همان، ج52، ص104.
29. طوسی، محمد بن حسن، همان، ص262؛ مجلسی، محمد باقر، همان، ج52، ص103؛ صافی گلپایگانی، لطف الله، همان، ص463.
30. نعمانی، محمد بن ابراهیم، همان، ص198؛ طوسی، محمد بن حسن، همان، ص262؛ مجلسی، محمد باقر، همان، ج52، ص104؛ آل سید حیدر، مصطفی، همان، ص299؛ صافی گلپایگانی، لطف الله، همان، ص463.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۳ ، ۰۰:۲۷
خادم گمنام

آیات قرآن و مژده ظهور

شنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۳، ۱۲:۲۴ ق.ظ

ظهور حضرت حجت(عج) از اموری است که در اسلام نسبت به آنها به شدت تأکید شده و در حتمیت آن ذره ای شک و شبهه وجود ندارد. پیش از این گفتیم که در آیاتی نظیر آیة 55 سورة نور، خداوند متعال به مؤمنان وعده داده است که فرمانروای زمین گردند و بر آن سیطره یابند.


سوره نور آیه 55

«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمْ وَعَمِلُواْ الصَّلِحَتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِى ارْتَضَى‏ لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِى لَا یُشْرِکُونَ بِى شَیْئاً وَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَسِقُونَ»

ترجمه 

«خداوند به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده‏اند، وعده داده است که حتماً آنان را در زمین جانشین قرار دهد، همان گونه که کسانى پیش از ایشان را جانشین کرد، و قطعاً دینى را که خداوند براى آنان پسندیده است، براى آنان استقرار و اقتدار بخشد و از پى ترسشان امنیّت را جایگزین کند، تا (تنها) مرا بپرستند و چیزى را شریک من نکنند، و هر کس بعد از این، کفر ورزد پس آنان همان فاسقانند».

نکته ها 

در روایات بسیارى از امام سجاد و امام باقر و امام صادق علیهم السلام مى‏خوانیم: مصداق کامل این آیه، حکومت جهانى

حضرت مهدى‏ علیه السلام است.(93) که خداوند وعده داده است در آن روز اهل ایمان بر جهان حکومت کنند.

در قرآن، بارها به حکومت نهایى صالحان تصریح شده است، از جمله:

سه مرتبه فرمود: «لیُظهِره على الدّین کلّه»(94) اسلام بر همه‏ى ادیان پیروز خواهد شد.

در جاى دیگرى فرمود: «أنّ الارض یرثها عبادىَ الصالحون»(95) بندگان صالح من وارث زمین خواهند شد.

و در جاى دیگر مى‏خوانیم: «والعاقبة للتّقوى»(96) یا «والعاقبة للمتّقین»(97)

مراد از جانشینى مؤمنان، یا جانشینى از خداست در زمین و یا جایگزینى از اقوام پیشین.

«قُرطبى» در تفسیر خود، درباره‏ى پیروزى کامل اسلام چند حدیث نقل مى‏کند و مى‏گوید: در زمین خانه‏اى نخواهد بود

مگر آن که اسلام در آن خانه وارد خواهد شد.

پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله در آخرین حج خود در مسیر برگشت از مکّه (روز هیجدهم ذى‏الحجه) در غدیر خم به فرمان خداوند، حضرت على ‏علیه السلام را جانشین خود قرار داد، آیه نازل شد امروز من اسلام را به عنوان دین کامل براى شما پسندیدم؛ «رَضیتُ لکم الاسلام دیناً»(98) در این آیه نیز وعده‏ى خداوند پیروزى آن دینى است که پسندیده است؛ «دینهم الّذِى ارتضى لهم». بنابراین اسلامى که جهان را خواهد گرفت، اسلامِ غدیر خم است.


---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

منابع :

93)تفسیر نورالثقلین.

94)توبه، 33 ؛ فتح، 28 و صفّ، 9.

95)انبیاء، 105.

96)طه، 132.

97)اعراف، 128.

98)مائده، 3.

پیام ها  :

1-اسلام، دین آینده‏ى جهان است. آینده‏ى تاریخ به سود مؤمنان و شکست سلطه‏ى کافران است. «وعداللّه... لیمکننّ لهم دینهم»

2-به محرومان مؤمن، امید دهید تا فشار و سختى‏ها، آنها را مأیوس نکند. «وعد اللّه الّذین آمنوا»

3-کلید و رمز لیاقت براى بدست گرفتن حکومت گسترده‏حقّ، تنها ایمان و عمل صالح است. «الّذین آمنوا و عملوا الصالحات» به کسانى که اهل ایمان و عمل باشند وعده‏ى پیروزى داده شده، نه به آنان که تنها اهل ایمان باشند.

4- دین، از سیاست جدا نیست، بلکه سیاست و حکومت براى حفظ دین است. «لیستخلفنّهم ... یعبدوننى»

5 -در تبلیغ و ارشاد مردم، براى باور کردن آنان، بیان نمونه‏هایى از تاریخ گذشته مفید است. «کما استخلف الّذین من قبلهم»

6- پیروزى نهایى اهل حقّ، یک سنّت الهى است. «کما استخلف الّذین من قبلهم»

7-هدف از پیروزى و حکومت اهل ایمان، استقرار دین الهى در زمین و رسیدن به توحید و امنیّت کامل است. «لیمکّننّ لهم دینهم - لیبدلّنهم - لایشرکون»

8 -دست خدا را در تحولات تاریخ ببینیم. «وعداللّه ... لیمکّننّ لهم - لیبدلّنهم»

9-دین اسلام، تنها دین مورد رضایت الهى است. «دینهم الّذى ارتضى لهم»

10-امنیّت واقعى، در سایه‏ى حکومت دین است. «ولیبدلّنّهم من بعد خوفهم أمنا»

11-امنیّت در جامعه‏ى اسلامى، شرایط مناسبى براى عبادت فراهم مى‏سازد. «أمنا یعبدوننى» (هدف نهایى وعده‏هاى الهى، عبادت خالصانه خداوند است)

12-عبادت خدا، زمانى کامل است که هیچ‏گونه شرکى در کنار آن نباشد. «یعبدوننى لایشرکون»

13-در حکومت صالحان نیز، گروهى انحراف خواهند داشت. «وعداللّه ... و من کفر بعد ذلک»

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۳ ، ۰۰:۲۴
خادم گمنام

مصر در احادیث آخرالزمان

چهارشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۳، ۱۱:۲۲ ب.ظ

                                                 

خروج ابقع از مصر وشکست او از سفیانی
إذا اختلفت الرایات السود خسف بقریه من قری إرم ، وسقط جانب مسجدها الغربی ، ثم تخرج بالشام ثلاث رایات : الأصهب ، والأبقع ، والسفیانی ، فیخرج السفیانی من الشام ، والأبقع من مصر ، فیظهر السفیانی علیهم ”
از علی علیه السلام : زمانی که پرچمهای سپاه ( در شام ) با یکدیگر اختلاف نمایند قریه ای از قراء ، ارم ، در زمین فرو رفته ( بواسطهء زلزله ) وقسمت غربی مسجد آن خراب شده وسقوط می نماید . سپس سه پرچم ( وحزب ) اعلام موجودیت کرده ، اصهب ، ابقع ، وسفیانی وسفیانی از شام ، و ابقع ، از مصر خروج کرده اما سفیانی بر آنها پیروز می گردد .(۱)

 

تحریم اقتصادی مصر
” منعت العراق قفیزها ودرهمها ، ومنعت الشام مدها ودینارها ، ومنعت مصر إردبها ، ودینارها وعدتم من حیث بدأتم ، وعدتم من حیث بدأتم ، وعدتم من حیث بدأتم ”
سهیل ، از پدرش ، از ابو هریره از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل می کند که آن حضرت فرمود : عراق از پیمانه و درهمش ، و شام از پیمانه ودینارش ، و مصر از پیمانه ودینارش محروم میشود ، ( تحریم اقتصادی می شوند ) وبرمیگردید از همانجایی که شروع کردید وبرمی گردید از همانجایی که شروع کردید وبرمی گردید از همانجایی که شروع کردید(۲)

 

شکست مصری هاازشامی هاوبه اسارت رفتن آنان
” إذا ملک رجل الشام ، وآخر مصر ، فاقتتل الشامی والمصری ، وسبا أهل الشام قبائل من مصر ، وأقبل رجل من المشرق برایات سود صغار قبل صاحب الشام ، فهو الذی یؤدی الطاعه إلی المهدی . قال أبو قبیل : یکون بإفریقیه أمیر اثنا عشر سنه ثم تکون بعده فتنه ، ثم یملک رجل أسمر یملأها عدلا ، ثم یسیر إلی المهدی فیؤدی إلیه الطاعه ویقاتل عنه ”
تبیع ، از کعب ، روایت کرده ، و آنرا به پیامبر ( ص ) نسبت نداده است ، در این روایت آمده است : زمانیکه مردی در شام ودیگری در مصر به حکومت برسند با یکدیگر نبرد کرده تا آنکه اهل شام قبیله هائی از مصر را به اسارت می گیرند ، آنگاه مردی از مشرق با پرچمهای سیاه و کوچک بطرف شام خروج می نماید و او همان کسی است که با حضرت مهدی علیه السلام بیعت کرده واز آن حضرت اطاعت می نماید وجنگ می کند از طرف آن حضرت(۳)

 

تسلط قبطیان بر مصر
…وغلبه القبط علی أطراف مصر…
وقبطیان برمصرغلبه وتسلط پیدا خواهندکرد(۴)
درباره قبطیان مصر میتوانید به این لینک مراجعه کنید.

 

فرارحاکم مصربه غرب وآغازگرجنگها

سیکون رجل من بنی أمیه مصر یلی سلطانا ثم یغلب علی سلطانه أو ینزع ( منه ) ثم یفر إلی الروم فیأتی بالروم إلی أهل الاسلام ،فذلک أول الملاحم ”
از ابوالنجم نقل است که می گوید : از اباذر شنیدم که میگفت از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیده که آن حضرت فرمود : بزودی مردی از بنی امیه والی مصر میشود ، آنگاه شکست می خورد یا اینکه حکومت از او گرفته می شود ، سپس بسوی روم میگریزد ، واز آنجا بر ضد مسلمانان لشکر کشی میکند وآن نخستین جنگ ودرگیری است .(۵)

 

حرکت پرچمهای قیس در مصر
ترید الاکثار أم أجمل لک ؟ فقال : بل تجمل لی ، قال : إذا رکزت رایات قیس بمصر ، ورایات کنده بخراسان
حسن بن جهم می گوید : از ابو الحسن ( ع ) درباره مسأله ( فرج ) سؤال کردم حضرت فرمود : آنرا بگونه ای مفصل برایت بیان کنم یا بطور خلاصه ، عرض کردم میخواهم آنرا برایم خلاصه
بیان فرمایی ، حضرت فرمود : ( فرج ) آن زمان است که درفش های قیس در مصر و درفش های کنده در خراسان به حرکت درآید(۶)
البته توجه داشته باشیدکه قیس هم میتواند غربی ها باشد وهم میتواند فلسطینی ها باشند که از غزه می آیند.

 

خروج پرچمهای سبز رنگ از مصر بسوی شام
کأنی برایات من مصر مقبلات خضر مصبغات حتی تأتی الشامات فتهدی إلی ابن صاحب الوصیات                                                   معمر بن خالد از ابی الحسن ( ع ) روایت کرده که فرمود : گویی درفش های سبز رنگ آمیزی شده ای را میبینم که از مصر میآیند تا به شامات میرسند و از [ آنجا ] به سمت فرزند صاحب الوصیات هدایت میشوند(۷)

 

قیام فرمانده نظامی در مصر
لا یطهر الله الأرض من الظالمین حتی یسفک الدم الحرام . – ثم ذکر أمر بنی أمیه وبنی العباس فی حدیث طویل – ثم قال : إذا قام القائم بخراسان ، وغلب علی أرض کوفان وملتان ، وجاز جزیره بنی کاوان ، وقام منا قائم بجیلان وأجابته الآبر والدیلم‍ ( – ان ) ، وظهرت لولدی رایات الترک متفرقات فی الأقطار والجنبات ، وکانوا بین هنات وهنات . إذا خربت البصره ، وقام أمیر الامره بمصر فحکی علیه السلام حکایه طویله – ثم قال : إذا جهزت الألوف ، وصفت الصفوف وقتل الکبش الخروف هناک یقوم الآخر ، ویثور الثائر ، ویهلک الکافر ، ثم یقوم القائم المأمول ، والامام المجهول ، له الشرف والفضل ، وهو من ولدک یا حسین ، لا ابن مثله یظهر بین الرکنین ، فی دریسین بالیین یظهر علی الثقلین ، ولا یترک فی الأرض دمین ، طوبی لمن أدرک زمانه ، ولحق أوانه ، وشهد أیامه ”
ابراهیم بن عبید الله بن علاء ، از پدرش از امام صادق علیه السلام وآن حضرت از علی علیه السلام نقل کرده که فرمود : خداوند زمین را از ستمگران پاک نخواهد کرد تا آنکه خون حرامی ریخته شود ، سپس حضرت برنامه بنی امیه وبنی عباس را در حدیثی طولانی ذکر کرده ، سپس فرمود : زمانیکه شخصی از ما در خراسان قیام کرده وبر سرزمین ، کوفان وملتان غلبه نمود واز جزیرهء بنی کاوان گذشت ونیز شخصی دیگر از ما در جیلان قیام کرده و قبائل ، آبر و دیلمان به او بپیوندند ، و برای یاری فرزند من ( مهدی ) پرچمهای ترک بطور پراکنده در گوشه وکنار جهان در میان کم وبیش مشکلات به اهتزاز در آمد وزمانی که بصره خراب شده و رئیس امارت و حکومت در مصر قیام کند ، سپس حضرت حکایتی طولانی را ذکر کرد ، و فرمود : زمانیکه هزاران نفر تجهیز شده و صفها کشیده شد وشخص بزرگتر ، شخص کوچکتر را بکشد آنگاه شخص دیگری قیام کند و انقلاب نماید و کافر هلاک شود ، سپس قائم منتظر وامام نهان و ناشناخته که صاحب فضل و شرف بوده قیام مینماید و او از فرزندان توست ای حسین ، در حالیکه هیچ فرزندی مانند او نخواهد بود ، در بین رکنین ( بین رکن ومقام در مکه ) با دو لباس کهنه قیام کرده و بر جن و انس غلبه مینماید و [ انتقام از ] دو خون را در زمین ترک نخواهد کرد خوشا به حال کسی که زمان او را درک کرده و شاهد دوران آن حضرت باشد .(۸)

 

خروج بافنده بلند قامت در سرزمین مصر 
…ویخرج الحائک الطویل بأرض مصر والنیل ، قال سلمان فقلت : وما الحائک الطویل ؟ قال : رجل صعلوک لیس من أبناء الملوک ، تظهر له معادن الذهب ، ویساعده العجم والعرب ، ویأتی له منکل شئ حتی یلی الحسن ویکون فی زمانه العظائم ….
مردی بلند قدوبافندهای در سرزمین مصر ونیل خروج میکند سلمان پرسید این مرد کیست؟ فرمود مردی بدبخت واز پادشاهان نیست ومعادن برایش کشف میشود وایرانیان واعراب اورا کمک میکنند تااینکه به مقام ومنزلتی خواهد رسید(۹)


———————————————–
۱-ابن حماد : ص ۷۷ – حدثنا الولید ورشدین ، عن ابن لهیعه ، عن أبی قبیل ، عن أبی رومان ، عن علی قال : – وفیها : قال ابن لهیعه ، عن أبی قبیل ، عن أبی رومان ، عن علی قال : ( تخرج بالشام
ثلاث رایات : الأصهب ، والأبقع من مصر ، فیظهر السفیانی علیهم ) .
کنز العمال : ج ۱۱ ص ۲۸۴ ح ۳۱۵۳۶ – عن روایه ابن حماد الأولی بتفاوت یسیر .
۲- إسحاق بن راهویه : علی ما فی سنن البیهقی .
تفسیر القرطبی : ج ۸ ص ۴ – أوله ، کما فی أحمد ، وقال ” ومما یصحح هذا المذهب ما رواه الصحیح عن أبی هریره ” .
جمع الجوامع : ج ۱ ص ۸۴۸ – کما فی مسلم ، عن أحمد ، ومسلم ، وأبی داود .
کنز العمال : ج ۱۱ ص ۱۳۱ ح ۳۰۹۱۳ – کما فی مسلم ، عن أحمد ، ومسلم ، وأبی داود .
۳-ملاحم ابن طاووس : ص ۵۴ ب ۹۹ – عن ابن حماد ، ما عدا قوله ” یکون بأفریقیه أمیر اثنا عشر سنه ، ثم تکون بعده فتنه ” وفی سنده ” . . رشدی . . شقر ” .بن حماد : ص ۸۵ – حدثنا رشدین ، عن ابن لهیع ، عن أبی قبیل ، عن شفی ، عن تبیع ، عن کعب قال : – ولم یسنده إلی النبی صلی الله علیه وآله .: عرف السیوطی ، الحاوی : ج ۲ ص ۶۸ – عن ابن حماد ، وفیه ” . . قتل صاحب الشام . . اثنتا عشر سنه ویکون بعده فتنه ” .: برهان المتقی : ص ۱۴۹ ب ۷ ح ۸ و ۹ – عن عرف السیوطی ، الحاوی ، ولیس فیه ” قتل صاحب الشام ” .
فرائد فوائد الفکر : ص ۱۷ ب ۵ – عن ابن حماد .
۴- مناقب ابن شهرآشوب : ج ۲ ص ۲۷۴ – مرسلا عن علی علیه السلام : – البحار : ج ۴۱ ص ۳۱۹ ب ۱۱۴ ح ۴۲ – عن مناقب ابن شهرآشوب ،
۵-برهان المتقی : ص ۲۰۰ ح ۶ – کما فی عرف السیوطی ، عنه ، ورواه أیضا بسند آخر عن أبی ذر – فیض القدیر : ج ۴ ص ۱۳۱ ح ۴۷۷۷ – عن الجامع الصغیر- ملاحم ابن المنادی : ص ۳۳
۶-الارشاد : ص ۳۶۰ – علی بن أسباط ، عن ( أبی ) الحسن بن الجهم قال : سأل رجل أبا الحسن علیه السلام عن الفرج فقال : –
غیبه الطوسی : ص ۲۷۲ – کما فی الارشاد بتفاوت ، عن الفضل : – وفیه ” إذا تحرکت رایات . . بخراسان ، أو ذکر غیر کنده ” .البحار : ج ۵۲ ص ۲۱۴ ب ۲۵ ح ۶۸ – عن الارشاد ، وغیبه
الطوسی .
۷- الارشاد : ص ۳۶۰ – الفضل بن شاذان ، عن معمر بن خالد ، عن أبی الحسن علیه السلام قال : – کشف الغمه : ج ۳ ص ۲۵۱ – عن الارشاد ، وفیه ” . . میمون بن خلاد ” .الصراط المستقیم : ج ۲ ص ۲۵۰ ب ۱۱ ف ۸ – عن الارشاد
۸-النعمانی : ص ۲۷۴ – ۲۷۶ ب ۱۴ ح ۵۵ – أخبرنا علی بن أحمد قال : حدثنا عبید الله بن موسی العلوی قال : حدثنا عبد الله بن حماد الأنصاری قال : حدثنا إبراهیم بن عبید الله بن العلاء قال : حدثنی أبی ، عن أبی عبد الله جعفر بن محمد علیهما السلام ” أن أمیر المؤمنین علیه السلام حدث عن أشیاء تکون بعده إلی قیام القائم ، فقال الحسین : یا أمیر المؤمنین متی یطهر الله الأرض من الظالمین ؟ فقال أمیر المؤمنین علیه السلام -البحار : ج ۵۲ ص ۲۳۵ – ۲۳۷ ب ۲۵ ح ۱۰۴ – عن النعمانی
۹-البحار : ج ۵۲ ص ۲۷۵ ب ۲۵ ح ۱۶۸ – عن العدد القویه .نفس الرحمن فی فضائل سلمان : ص ۱۰۳ ب ۱۱ – عن العدد القویه .منتخب الأثر : ص ۲۴۸ ف ۲ ب ۲۵ ح ۶ – عن دلائل الإمامه

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۳ ، ۲۳:۲۲
خادم گمنام

لبنان در آخرالزّمان

چهارشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۳، ۰۱:۵۰ ب.ظ

جغرافیای لبنان
لُبْنان کشوری در خاورمیانه و جنوبِ غربی آسیاست، و از شمال و شرق به سوریه و از جنوب به اسرائیل و از غرب به دریای مدیترانه می رسد، و چون جنبش حزب الله را در خود دارد و با اسرائیل و سوریه همسایه است، دارای جایگاهی راهبردی می باشد(1).

      

چیره شدن زورگویان بر لبنان
از برخی خبرهای بیانگر رویدادهای آخرالزّمان هویداست که بی گمان، رومیها بر بخشی از سرزمینهای شام چیره می شوند، و سفیانی بر بیشتر آن سرزمین دست می یابد. بنا بر این، دور نیست که لبنان یا برخی بخشهایش زیر فرمان رومیان یا سفیانی درآید.
در کتاب مقدّس در بارۀ لبنان آمده است:

... بوته های جنگل به آهن بریده خواهد شد،
و لبنان به دست جبّاران خواهد افتاد*(2).

امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در بیان رویدادهایی که پیش از قیام قائم(علیه السّلام) خواهند بود، فرمود:

... چیره شدن رومیان بر شام...(3).

بدان که بی گمان، مراد از «رومیان»، در بسیاری از روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان، همان اروپاییان و بیشترِ امریکاییان و استرالیاییها می باشند که از فرزندان رومیان اند(4).
شام سرزمینی پهناور در خاورمیانه و جنوب غربیِ آسیا بر کنارۀ شرقی دریای مدیترانه است، و فلسطین، اردن، لبنان و بیشتر سوریۀ کنونی را در بر می گیرد(5). بنا بر این، برخی احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای شام در آخرالزّمان لبنان را نیز در بر می گیرند.


بقاع، سرزمینی آرام
از برخی روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان بهره گرفته می شود که بی گمان، استان بِقاع، به ویژه بعلبک، از سرزمینهایِ در آرامش خواهد بود، و ناخوشیها در پیرامون این بخش، به ویژه شرق آنجا از حمص تا دمشق، فرود می آیند.
امام علی پسر ابو طالب(علیهما السّلام)، در بیان نشانه های قیام قائم(علیه السّلام)، فرمود:

... بَعْلَبَک در آرامش خواهد بود، و گرفتاریها در پیرامون لبنان فرود می آیند. پس،
چه بسیار کشته هایی که در بیابان و اسیرانی که در کنار رود خواهند بود. در آنجا
شیونهایی شنیده و چیزهای ترسناکی همراه می شوند. در این هنگام، زمان
بسیاری بر آنان (شامیها) نمی گذرد، تا آنکه در کارشان خوشی پدید آید...(6).

بَعْلَبَک شهری باستانی در لبنان و مرکز استان بِقاع می باشد و در شمال دشت بقاع جای دارد، و رشته کوههای شرقی و غربی لبنان آن را در بر گرفته اند(7).
از سخن امام علی(علیه السّلام) چنین برمی آید که بی گمان، مقصودش از «پیرامون لبنان»، همان بخشهای جای گرفته در کناره های رشته کوههای شرقی لبنان، درون کشور سوریه، از حمص تا دمشق، باشد، و مراد آن بزرگوار از «رود» در اینجا، همان رود عاصِی (خروشان) است که از بخش هِرْمِل در لبنان سرچشمه می گیرد، و به سوریه می رود و از دو شهر حِمْص و حَمات می گذرد، و سپس درون کشور ترکیه می رود و با گذر از اَنْتاکِیَه، در دریای مدیترانه می ریزد(8).
کعب گفته است:

میان حِمْص و راه گردنۀ عُقاب، هفتاد هزار تن بر اثر جنگ نابود می شوند...(9).

حِمْص شهری در غرب سوریه است که بر کرانۀ رود عاصِی و در بخشی کشاورزی و سرسبز در دشت غاب جای دارد(10).
راه گردنۀ عُقاب گذرگاهی کوهستانی بر بلندایِ غُوطَه دمشق است که هر کس خواهانِ رفتن از دمشق به حمص باشد، از آنجا مى گذرد(11).


بروز آشوبی در صیدا و دیگر سرزمینهای شام

بنا بر برخی احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان، بی گمان، سرزمینهای شام، به ویژه سوریه و لبنان، دچار آشوبی می شوند که چهار سال در آنجا پایدار می ماند، و این همان «آشوب گروههای تروریستی» است که گویا آغازش بازی کودکان است، و در شهر دَرْعا با شعارهایی ضدّ حکومت سوریه که شماری از کودکان در 22 ربیع اوّل 1432 برابر 26 فوریه 2011 بر دیوار مدرسه شان نوشتند، پدید آمد، و در سراسر سوریه و برخی بخشهای لبنان پخش شد، و این آشوب، در ماه صفر از سال پنجم، به شورش سفیانی در شام دگرگون می شود، و در ماه جمادی دوم همان سال، به درگیری میان گروه حسنی لبنانی، گروه اصهب مروانی، گروه ابقع قیسی و گروه سفیانی شامی کشیده می شود، و سرانجام، با قیام امام مهدی(علیه السّلام) پایان می یابد.

پسر مُسَیِّب گفته است:

در شام آشوبی خواهد بود که گویا آغازش بازی کودکان است.
از سویی بالا می آید و از سویی آرام می شود، و پایان نمی یابد
تا آنکه فریادگری فریاد زند: بی گمان، فرمانروا آن کس است(12).

بَحِیر(13) پسر سَعْد گفته است:  

آشوبی از صَیْدا تا بالاهای شام آشکار می شود
که چهار سال در میان آنان درنگ می کند(14)
.

چنین می نماید که این دو روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه وآله) باشد، اگرچه سعید پسر مسیّب و بحیر حمصی پسر سعد آن دو را به وی نسبت نداده اند.
«بالاهای شام» همان برخی بخشهای جای گرفته در شمال غربی سوریه، مانند انتاکیه در غرب حلب، می باشند، و «صَیْدا» شهری در جنوب لبنان بر کنارۀ دریای مدیترانه است که میان بیروت در شمال و صور در جنوب جای دارد، و چنان که می دانید، صیدا پایگاه احمد اسیر سلفی بود که درگیریهای مذهبی و سیاسی را در لبنان برانگیخت و به «شیخ فتنه» شهرت یافت، و در سال 2013 م همراه هوادارانش بر برخی نیروهای ارتش لبنان و هواداران جنبش حزب الله یورش برد و مایۀ کشتن و زخمی شدن چندین تن شد(15).


درگیریِ حسنی و اصهب و ابقع و سفیانی
از احادیث اسلامی چنین برمی آید که سرزمینهای شام، در آخرالزّمان، بیش از دیگر سرزمینهای اسلامی، دچار درگیریهای سیاسی و نظامی خواهند شد، و ناخوشیهای سختی از آنها به شامیها می رسند. بنا بر این، با توجّه به آنکه لبنان بخشی از شام است، لبنانیها از آسیبهای آن درگیریها در آرامش نخواهند بود.
بنا بر برخی آیه های قرآن کریم و روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان، بی گمان،آشوب فراگیر در شام از نخستین نشانه های بزرگ قیام امام مهدی(علیه السّلام) می باشد، و آن، درگیری ای است که میان گروههای چهارگانه، در پایدارکردن زمامداری بشّار اسد یا فروپاشاندن آن، در جمادی دوم سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) روی می دهد، و آن گروهها همان گروه حسنی لبنانی، گروه اصهب مروانی، گروه ابقع قیسی و گروه سفیانی شامی می باشند.
شایان یادآوری است که بی گمان، از میان این گروههای چهارگانه، گروه حسنی از بشّار اسد، زمامدار کنونی سوریه، پاسداری می کند، و سه گروه دیگر با وی می ستیزند، و رهبران این گروههای ستیزه گر هرچند در برانداختن زمامداریِ کنونی در سوریه هم باورند، میان خودشان سخت درگیر می شوند؛ زیرا هر کدام از آنان فرمانروایی را برای خودش می خواهد.
افزون بر آن، سران یمن، ترکیه و روم بر کشور سوریه می شورند، و سرانجام سفیانی بر سپاهیان آن گروههای و دولتها چیره می شود.
امام علی پسر ابو طالب(علیهما السّلام)، در بیان نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، فرمود:

... هنگامی که ... شام را درگیری فرا گیرد،
و زیندگانِ آنجا از میانه روی دور شوند...(16).

جابر از ابو جعفر -باقر-(علیه السّلام) نقل کرده است که وی فرمود:

ای جابر، قائم آشکار نمی شود، مگر آنکه مردم را در شام آشوبی فرا گیرد
که بیرون رفتن از آن را می خواهند، پس نمی یابندش، و میان کُوفَه و حِیرَه(17)
کشتاری باشد که کشته های آنان برابرند، و فریادگری از آسمان فریاد زند(18).

ابو جعفر محمّد پسر علی(علیهما السّلام) فرمود:

از امیر مؤمنان -علی-(علیه السّلام) در بارۀ سخن او (خدای متعالی): «پس،
گروهها میان خودشان درگیر شدند»(19)، پرسیده شد، فرمود: از سه [نشانه])20)
 چشم به راه گشایش باشید. گفته شد: ای امیر مؤمنان، آن سه کدام اند؟ فرمود:
درگیرشدن شامیها میان خودشان، پرچمهای سیاه از خراسان و ترساننده در ماه
رمضان. گفته شد: ترساننده در ماه رمضان چیست؟ فرمود: آیا سخن خدای عزیز و جلیل
 در قرآن را نشنیدید: «اگر بخواهیم، از آسمان نشانه ای بر ایشان فرو می فرستیم؛
پس، گردنهایشان برای آن فرود آیند...»(21). آن، نشانه ای است که دختر نوجوان را
 از سراپرده اش بیرون می آورد و خوابیده را بیدار می کند و بیدار را می ترساند(22).

مقصود از «پرچمهای سیاه از خراسان» در این روایت، همان پرچمهای هاشمی خُراسانی، رهبر خراسانیان است که در میانه های سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، رهبری جنبشی که پیشتر در استان سِینْ کِیانْگ چین آغازیده شده بود را می پذیرد، و در ماه رجبِ همان سال، در سَمَرْقَنْد از شهرهای خراسان قیام می کند، و سپاهش را با فرماندهی شُعَیْب تَمِیمِی پسر صالح به ایران، عراق و شام می آورد.
مراد از «ترساننده در ماه رمضان» در اینجا، دومین ترساننده در این ماه است، و آن، صدایِ بلند جبرائیل(علیه السّلام) می باشد که هنگام دمیدن سپیدۀ سحر در مکّه، شب جمعه 23 ماه رمضانِ سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، نام قائم(علیه السّلام) را از آسمان فریاد می زند، و مردم را سوی راستی فرا می خواند، و همۀ زمینیان آن را به زبانهای خودشان می شنوند.
ضمیر در سخن خدای متعالی: «بر ایشان» به «ناباوران» باز می گردد، و از برخی احادیث اسلامی چنین بهره گرفته می شود که بی گمان، کسانی که گردنهایشان در پیِ فروفرستادن نشانۀ آسمانی فرود می آیند، همان بنی اُمیّه و پیروانشان می باشند.
سَدِیر گفت که ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) به من فرمود:

ای سَدِیر، در خانه ات بمان، و پَلاسی از پلاسهای آن باش، و تا شب و روز
آرام اند، آرام باش. پس، هر گاه خبر برسد که بی گمان، سفیانی برشوریده
است، هرچند با پایت، سوی ما کوچ کن. گفتم: فدایت شوم، آیا پیش از آن
چیزی است؟ فرمود: بله، و با سه انگشت دستش سوی شام اشاره کرد
و فرمود: سه پرچم: پرچمی حسنی، پرچمی اَمَوی و پرچمی قیسی.
پس، هنگامی که ایشان [آن گونه اند](23)، بی گمان، ناگهان سفیانی
برشوریده و آنان را چون کِشته درو می کند که مانند آن را هرگز ندیده ام(24).

گمانی نیست در اینکه فرمان دادن به خانه نشینی، آرامش و بودن انسان پلاسی از پلاسهای خانه، از آن چیزهایی است که مؤمنان را از رفتن درون آشوبها پرهیز می دهد، و ایشان را به گوشه گیری از آنها راهنمایی می کند.
پرچمی حسنی همان پرچم جنبش حزب الله در لبنان با رهبری سیّد حسن نصرالله لبنانی است که از تبار امام حسن پسر امام علی(علیهما السّلام) می باشد، و از لبنان و سوریه و از زمامدارش بشّار اسد پشتیبانی می کند.
پرچمی اَمَوی همان پرچم اَصْهَب مَرْوانِی، رهبر عراقیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد مَرْوان حِمار در آخرالزّمان است که پیش از سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، جنبش خود را از سرزمینهای جزیره(25) می آغازد، و در ماه جمادی اوّل یا جمادی دوم همان سال بر عراق چیره می شود، و با شَیْصَبانِی هاشمی در کوفه پیمان می بندد، و سپاهش با فرماندهی عَوْف سُلَمِی با ایران می جنگد و بر سوریه یورش می برد.
پرچمی قیسی همان پرچم اَبْقَع قَیْسِی، رهبر بربرهای مغربی است که پیش از سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، جنبش خود را از لیبی می آغازد، و در ماه جمادی دوم همان سال، سپاهش با فرماندهی اَعْرَج کِنْدِی در مصر فرود می آید و بر فلسطین و سوریه یورش می برد.
سُفْیانِی همان عُثْمان شامی پسر عَنْبـَسَه، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخرالزّمان است که در ماه صفرِ سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، جنبش خود را از درۀ خشک می آغازد، و در ماه رجبِ همان سال، در دمشق قیام می کند، و بر بیشتر سرزمینهای شام چیره می شود، و سپاهش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یورش می برد.
بر کسی پوشیده نمی باشد که از پرچمهای یادشده، تا کنون تنها پرچم حسنی لبنانی -پرچم جنبش حزب الله- پدیدار شده است، و ما چشم به راهیم که به زودی دیگر پرچمها نیز -اگر خدا بخواهد- آشکار شوند، و گمانی نیست در اینکه پرچمی که پس از پرچم حسنی لبنانی نمایان می شود، همان پرچم اصهب مروانی می باشد.(26)
گفتنی است، در سال ۱۹۸۲ م، هم زمان با حمله های اسرائیل به جنوب لبنان و پس از ربوده شدن سیّد موسی صدر، روحانی برجستۀ شیعه، به دلیل بروز اختلافات سیاسی و نظامی میان رهبران جنبش اَمَل، سیّد حسن نصرالله همراه برخی دیگر از مقامات جنبش امل با رهبری سیّد عبّاس موسوی که به انقلاب ایران گرایش داشتند، از این گروه بیرون رفتند، و این رویداد، زمینه ساز تأسیس حزب الله شد، و در همان سال ۱۹۸۲ م، با رهبری سیّد عبّاس موسوی، هستۀ نخستین حزب الله شکل گرفت. پس از ترور موسوی با دست نیروهای نظامی اسرائیل در سال ۱۹۹۲ م، با اتّفاق شورای تصمیم گیری حزب ‌الله، سیّد حسن نصرالله، روحانی شیعۀ لبنانی، دبیر کلّ حزب ‌الله لبنان شد(27).


فروبرده شدن بیروت
در برخی اخباری که از پیشینیان به دست ما رسیده است، از فرورفتن سه سرزمین در کناره های شام یاد شده است که یکی از آنها شهر بندری بیروت، پایتخت جمهوری لبنان می باشد.
کعب گفته است:

... و آغاز سواحل، خداوند بر آنجا خشم می گیرد؛ پس بر اثر آن خشم،
صارِفِیَّه، قَیْسارِیَّه و بَیْرُوت فروبرده می شوند...(28).

«قیساریّه» شهری بندری در فلسطین، میان حَیْفا و یافا بود که اکنون ویرانه هایی از آن بر جای مانده اند(29).
اکنون در سرزمینهای شام جایی با نام »صارفیّه» یافت نمی شود، و در منابع کهن، یاد نشده است، مگر در دو جا: یکی، در سخن کَعْبُ الأَحْبار، نقل شده در «الفتن» ابن حَمّاد، و دیگری، در سخن ابو سفیان، نقل شده در «تاریخ مدینة دمشق» ابن عَساکِر، و چنین می نماید، این واژه در گذر زمان دگرگون شده است، و آن همان صَفُورِیَّه، آبادیِ مشهور در 6 کیلومتری شمال غربیِ شهر ناصِرَه در فلسطین اشغال شده می باشد.
------------------------------------------------ 
1. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
2. کتاب مقدّس، عهد عتیق، ص 1020، کتاب اِشَعْیا نبی، ب 10، بند 34 .
3. مناقب آل أبی طالب، ج 2، ص 309 (ترجمۀ نویسنده).
4. سخن نویسنده.
5. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
6. إلزام الناصب، ج 2، ص 196،خطبۀ بیان 3 (ترجمۀ نویسنده).
7. الموسوعة الحرّة «ویکیبیدیا»، درگاه «بعلبکّ»، با حذف و تصرّف (ترجمۀ نویسنده).
8. سخن ما در بارۀ رود عاصی بهره گرفته از برخی منابع است.
9. الفتن، ص 320، جزء 6، ذیل ح 1207‏ (ترجمۀ نویسنده).
10. الموسوعة الحرّة «ویکیبیدیا»، درگاه «حمص»، با حذف و تصرّف (ترجمۀ نویسنده).
11. معجم البلدان، ج 2، ص 85، درگاه «ثنیّة العقاب» (ترجمۀ نویسنده).
12. المصنّف، ج 11، ص 361، ح 20746 (ترجمۀ نویسنده).
13. در نسخۀ چاپی الفتن تکیه شده بر آن، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «بجیر» یافت می شود که سازگار با آنچه در نسخۀ چاپی از این کتاب در مصر آمده است، به «بحیر» اصلاح و ترجمه گردید.
14. الفتن، ص 468، جزء 10، ح 1469 (ترجمۀ نویسنده).
15. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
16. إلزام الناصب، ج ۲، ص 183، خطبۀ بیان 2 (ترجمۀ نویسنده).
17. «کُوفَه» در روزگاران کهن سرزمینی شنزار و سرخ بر کنارۀ غربی رود فُرات بود که شهر کوفه در مشرق، و بخشهای بلند جای گرفته در پشت آنجا در مغرب، مانند ثَوِیَّه، غَرِی و نَجَف، را در بر می گرفت، و «حِیْرَه» شهری کهن در جنوب شهر کوفه و پشت آنجا و نزدیک به 7 کیلومتر از آن دور بود، و اکنون ویرانه هایی از آنجا در غرب شهری کوچک که ابو صُخَیْر نامیده می شود، بر جای مانده اند (بهره گرفته شده از: برخی منابع).
18. الغیبة، نعمانی، ص 288، ب 14، ح 65 (ترجمۀ نویسنده).
19. قرآن کریم، سورۀ مریم، آیۀ 37 و سورۀ زخرف، آیۀ 65 (ترجمۀ نویسنده).
20. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
21. قرآن کریم، سورۀ شعراء، آیۀ 4 (ترجمۀ نویسنده).
22. الغیبة، نعمانی، ص 1- 260، ب 14، ح 8 (ترجمۀ نویسنده).
23. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
24. بحار الأنوار، ج 52، ص 1- 270، ب 25، ذیل ح 161، با نقل از: سرور أهل الإیمان (ترجمۀ نویسنده).
25. مراد از «جَزِیْرَه» در اینجا، همان بخش شمالی سرزمینهای میان رودهای دِجْلَه و فُرات است که از جنوب شرقی ترکیه و شمال و شرق سوریه آغاز می شود و به درون کشور عراق تا خودِ شهر تَکْرِیت بر کنارۀ باختری دجله و ویرانه های شهر اَنْبار بر کنارۀ خاوری فرات کشیده می شود (بهره گرفته شده از: برخی منابع).
26. سخن نویسنده.
27. دانشنامۀ آزاد «ویکی پدیا»، درگاه «سید حسن نصرالله»، با حذف و تصرّف.
28. الفتن، ص 11- 310، جزء 6، ح 1192 (ترجمۀ نویسنده).
29. بهره گرفته شده از: برخی منابع

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۳ ، ۱۳:۵۰
خادم گمنام

اختلاف از نشانه های قبل از ظهور

دوشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۵۳ ب.ظ

                                                               

بروز و افزایش اختلاف میان گروههای مختلف جوامع انسانی از مهمترین نشانه های نزدیک شدن ظهور امام مهدی(علیه السلام) است؛ اختلاف میان زن و شوهر، پدر و مادر و فرزندان، برادر و خواهر، دو دوست و دو هم مذهب، اختلاف بین مردم یک سرزمین و زمامدارانش، اختلاف میان زمامداران یک کشور و اختلاف بین ملّتها و دولتها و پیروان مذاهب گوناگون.


اختلاف میان جهانیان، به ویژه مسلمانان

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

قائم(علیه السلام) قیام نمی کند مگر هنگام…
اختلافی شدید میان مردم و پراکندگی در دین…(۱).

نیز از آن بزرگوار روایت شده است:

… میان اهل مشرق و مغرب اختلاف می افتد
و بین اهل قبله (مسلمانان) نیز چنین می شود…(۲).

۱٫ الغیبه، ص ۲۴۰، ب ۱۳، ح ۲۲٫
۲٫ الغیبه، ص ۲۷۰، ب ۱۴، ح ۲۲٫


اختلاف میان زمامداران بنی عبّاس

بروز اختلاف میان زمامداران بنی عبّاس و از نشانه های حتمی بودن آن، یکی از پیچیده ترین و مهمترین مباحث مرتبط با آخرالزمان و مهدوِیّت می باشد که تا کنون به صورت رازی سر به مهر باقیمانده است و نگارنده، با توجّه به آنکه ما اکنون در سالهای نزدیک به ظهور امام مهدی(علیه السلام) به سر می بریم و نگرانی و سرگردانی مؤمنان و منتظران ظهور رو به افزایش است، بر آن شد با استمداد از عنایات الهی و بهره گیری از روایات اسلامی از این راز بزرگ پرده بردارد.
پس از به حکومت رسیدن بنی عبّاس در آخرالزمان و دوام حکومتشان در سالهای دراز، سرانجام بر سر تقسیم قدرت، در دو مرحله میانشان اختلاف می افتد.
در مرحلۀ اوّل که چند سالی با ظهور امام مهدی(علیه السلام) فاصله دارد، بنی عبّاس سه گروه می شوند: بنی عبّاس، خودسران و بنی فاطمه. دو گروه قدرتمند بنی عبّاس و خودسران به تدریج گروه ضعیفتر (بنی فاطمه) را از عرصۀ قدرت خارج می سازند و نتیجۀ این اقدام، سست شدن پایه های نظام عبّاسی بر اثر کاهش حمایت دولتهای قدرتمند خارجی و نیروهای مردمی از ایشان است.
در مرحلۀ دوم، دو گروه قدرتمند باقیمانده با یکدیگر اختلاف پیدا می کنند و این اختلاف در زمانی نزدیک به ظهور امام مهدی(علیه السلام) به اوج می رسد و بنی عبّاس و خودسران در برابر یکدیگر صف آرایی می نمایند و خونریزی زیادی میانشان رخ می دهد و مردم دچار ترس می شوند. 
گفتنی است، نشانه های قیام امام مهدی(علیه السلام) برخی اختصاصی و حتمی اند و بعضی دیگر عمومی و غیر حتمی. اوّلین نشانۀ حتمی، بروز اختلاف دوم میان زمامداران بنی عبّاس در آخرالزمان است.
امام محمّد باقر(علیه السلام) می فرماید:

هر گاه بنی فلان در میانشان اختلاف افتاد، پس در آن هنگام، منتظر گشایش باشید و گشایش شما نیست مگر در اختلاف بنی فلان. پس هر گاه اختلاف پیدا کردند، منتظر صدای بلند در ماه رمضان باشید و خروج قائم. بی گمان خداوند آنچه را بخواهد انجام می دهد و هرگز قائم خروج نخواهد کرد و آنچه را دوست می دارید نخواهید دید، مگر آنکه بنی فلان میانشان اختلاف افتد. پس هر گاه آنچنان شد، مردم در ایشان طمع می ورزند و اختلاف کلمه می شود و سفیانی خروج می کند…(۱).

نیز از آن بزرگوار روایت شده است:

ای جابر، به زمین بچسب و دست و پایی مجنبان تا نشانه هایی را که برایت یادآور می شوم ببینی، اگر به آنها رسیدی(۲).
نخستین آن نشانه ها اختلاف بنی عبّاس است…(۳).


یعقوب بن سَرّاج می‏گوید: به ابو عبدالله(علیه ‏السّلام) – امام صادق- گفتم: گشایش شیعیان شما چه زمانی خواهد بود؟ فرمود:

هنگامی که فرزندان عبّاس اختلاف پیدا کنند و حکومتشان سست گرددو طمع ورزد در ایشان کسی که طمع نمی ورزید، عرب افسار خود رابر کند(۴)، هر چنگالداری چنگالش را بالا برد(۵) و سفیانی آشکار شودو یمانی روی آورد و حسنی حرکت کند، صاحب این امر، با میراث رسول خدا(صلّی الله علیه وآله)، از مدینه به سوی مکّه می رود…(۶).

نیز از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است:

و اختلاف بنی فلان از [نشانه های] حتمی است…(۷).

امام علی(علیه السلام) در این باره چنین می فرماید:

هر گاه پرچمهای سیاه را دیدید، به زمین بچسبید و دستها و پاههایتان را تکان ندهید. سپس گروهی ضعیف که به آنان اهمّیّت داده نمی شودو دلهایشان چون پاره های آهن است، آشکار خواهند شد. ایشان که به هیچ عهد و پیمانی وفا نمی کنند، به حق دعوت می کنند، در حالی که اهلش نیستند، نامهایشان کنیه ها و نسبتهایشان به آبادیهاست(۸)،
موهایشان مانند موهای زنان رهاست، دارای دولت اند تا آنکه میانشاناختلاف افتد. سپس خداوند حق را به هر کس که بخواهد می دهد(۹).

این حدیث به پرچمهای سیاه اوّل اشاره دارد و دارندگان آن، همان بنی عبّاسی اند که در آخر الزمان در مشرق زمین و در میان مردم غیر عرب ظاهر می شوند و به حکومت می رسند.
کعب الأحبار گفته است:

هر گاه خاندان عبّاس در میانشان اختلاف افتاد،پس آن، نخستین سستی کارشان است(۱۰).

محمّد بن حنفیّه گفته است:

همواره پرچمهای سیاهی که از خراسان خارج می شوند، بر سر
نیزه هایشان یاری است(۱۱)، تا آنکه میانشان اختلاف افتد. پس هر گاه میانشان اختلاف افتاد، سه پرچم در شام برافراشته می شود(۱۲)
.

امام باقر(علیه السلام) نیز فرموده است:

. . . دولت ایشان (بنی عبّاس) همواره برقرار است، تا آنکهستارۀ دنباله‏ دار آشکار شود و با یکدیگر اختلاف پیدا کنند(۱۳).

امام علی(علیه السلام) می فرماید:

به زودی شما را رهبرانی که بدترین رهبران اند،سرپرستی می کنند. پس هر گاه به سه پرچم جدا شدند،بدانید که این [مایۀ] نابودی ایشان است(۱۴).

ابو اُمیّۀ کلبی گفته است: حدیث گفت ما را پیرمردی که [دوران] جاهلیّت را درک کرده بود و دو ابرویش بر دو چشمش افتاده بود. [او] گفت:

صاحبان پرچمهای سیاه، همواره گردنهاشان کلفت است(۱۵) تا آنکه  میانشان اختلاف افتد و برخی از ایشان با بعضی [دیگر] مخالفت ورزند.
پس به دسته تقسیم می شوند؛ گروهی به بنی فاطمه، عدّه ای به بنی عبّاس و دسته ای به خودشان فرا می خوانند…(۱۶).

امام صادق(علیه‏السّلام) فرمود:

تباهی حکومت بنی فلان نخواهد بود، مگر آنکه دو شمشیر (دو گروه قدرتمند) بنی فلان درگیر شوند. پس هر گاه با یکدیگر درگیر شدند، تباهی حکومت ایشان در آن هنگام خواهد بود(۱۷).

کعب الأحبار گفته است:

هر گاه دو مرد بلند مرتبه از بنی عبّاس بر کنار شوند، نخستین اختلاف میانشان می افتد. سپس در پیِ آن، اختلاف دیگری است که در آن،نابودی خواهد بود و خروج سفیانی هنگام اختلاف دوم ایشان است(۱۸).

امام محمّد باقر(علیه‏السّلام) فرمود:

به ناچار بنی فلان حکومت خواهند کرد. پس هر گاه حکومت کردند و سپس اختلاف پیدا کردند، حکومتشان متفرّق و کارشان پراکنده می گردد، تا آنکه خراسانی و سفیانی بر ایشان بشورند؛ این از مشرق و آن از مغرب…(۱۹).

۱٫ الغیبه، ص ۲۶۶، ب ۱۴، ذیل ح ۱۳٫
۲٫ یعنی اگر به آن زمان رسیدی، آن نشانه ها را می بینی.
۳٫ الغیبه، ص ۲۸۹، ب ۱۴، ح ۶۷٫
۴٫ یعنی هر کاری که خواست، انجام دهد.
۵٫ واژۀ «صیصیّه» ـ به کار رفته در متن عربی حدیث ـ معانی مختلفی دارد؛ از جمله: چنگال و ناخن پشت پای خروس، شاخ آهو و گاو، قلّاب بافندگی و برج و بارو. در اینجا کنایه از هر چیزی است که نشانۀ زورمندی و آلت دفاعی باشد.
۶٫ الغیبه، ص ۲۷۸ ، ب ۱۴، ح ۴۲٫
۷٫ بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۲۸۹، ب ۲۶، ح ۲۷٫
۸٫ یعنی این گروه عرب نیستند. زیرا عربها کنیه مانند ابوالفضل را نام اشخاص قرار نمی دهند و افراد را به جای آبادیها، به قبیله هاشان نسبت می دهند.
۹٫ الفتن، ص ۱۳۶، جزء ۳، ح ۵۵۸٫
۱۰٫ الفتن، ص ۱۴۱، جزء ۳، ح ۵۷۸٫
۱۱٫ یعنی بنی عبّاس در سایۀ سلاحهایشان نیرومندند.
۱۲٫ الفتن، ص ۱۴۱، جزء ۳، ح ۵۷۷٫
۱۳٫ الفتن، ص ۱۳۴، جزء ۳، ح ۵۵۲‏.
۱۴٫ الفتن، ص ۱۴۰، جزء ۳، ح ۵۷۵٫
۱۵٫ یعنی نیرومندند.
۱۶٫ الفتن، ص ۱- ۱۴۰، جزء ۳، ح ۵۷۶٫
۱۷٫ بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۲۱۰، ب ۲۵، ح ۵۵٫
۱۸٫ الفتن، ص ۱۴۲، جزء ۳، ح ۵۸۱٫
۱۹٫ الغیبه، ص ۲۶۶، ب ۱۴، ذیل ح ۱۳٫


اختلاف میان ایرانیان
شیخ مفید، از اخبار مرتبط با نشانه‏های پیش از قیام قائم(علیه‏السّلام)، چنین دریافته است:

… اختلاف دو گروه از عجم (ایرانیان) و خونریزیِ بسیار میان آنان…(۱).

۱٫ الإرشاد، ج ۲، ص ۳۶۹٫


اختلاف میان زمامداران ایران و کشورهای عربی
امام علی(علیه السلام) می فرماید:

… سپس بین سران عرب و عجم، دشمنی و اختلاف رخ می‏دهد.در نتیجه، همواره با یکدیگر در اختلاف‏اند تا آنکه کار به دستمردی از فرزندان ابوسفیان بیفتد…(۱).

خوانندگان گرامی آگاهند که در کنار روابط به ظاهر دوستانه میان زمامداران ایران و برخی کشورهای عربی، اختلافات ریشه داری از سالها پیش تا کنون میان سران عرب و عجم وجود دارد، و هر چه به زمان خروج سفیانی در شام نزدیکتر شویم، این اختلافات بیشتر می شوند.
۱٫ منتخب کفایه ‏المهتدی ، ح ۳٫

اختلاف میان آل سعود
ه
مان گونه که در مبحث «بحران در حکومت عربستان سعودی» توضیح داده ایم، در پیِ مرگ ملک عبدالله، بر سر تعیین جانشین وی، اختلاف شدیدی میان خاندان سعود روی می دهد، و در نتیجه، حکومتشان از هم می پاشد.
پیامبر اسلام(صلّی الله علیه وآله) در این باره چنین می فرماید:

هنگام مرگ خلیفه ای اختلافی خواهد بود…(۱).

۱٫ عقد الدرر، ص ۱۰۳، ب ۴، ف ۲٫


اختلاف میان ترک و روم
بر اساس روایات اسلامی، در سال پیش از قیام امام مهدی(علیه السلام)، پس از اتّحادی شوم میان امریکا (غرب) و روسیه (شرق) در تهاجم به ایران، میان آن دو اختلاف می افتد و جنگ جهانی رخ می دهد.
از حُذَیفَه بن یمان روایت شده است:

پیامبر(صلّی الله علیه و آله) از فتنه ای (اختلافی) که میان مشرق و مغرب
خواهد بود، یاد کرد و فرمود: در حالی که آنان با یکدیگر اختلاف دارند،
ناگهان سفیانی از درّۀ خشک بر آنان می شورد…
تا آنکه در دمشق فرود می آید(۱).

۱٫ بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۱۸۶، ب ۲۵، ذیل ح ۱۱٫


اختلاف میان ارتش ناتو
همان گونه که در مبحث «اختلاف در ارتش ناتو» آورده ایم، امام علی(علیه السلام) از بروز اختلاف میان نیروهای نظامی غرب یا ارتش ناتو (NATO)، در آستانۀ قیام امام مهدی، خبر داده است:

… هنگامی که… میان سپاهیان روم اختلاف افتد
و آنچه پنهان بوده آشکار شود…(۱).

۱٫ إلزام الناصب، ج ۲، ص ۴- ۱۸۳، خطبۀ بیان ۲٫

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۵۳
خادم گمنام

شروع امر سفیانی از حمص

دوشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۱۸ ب.ظ

یکی از شهرهایی که در روایات آخرالزمان و فتن بسیارحساس است شهر حمص درسوریه می باشد که روایات بسیاری دراین باره وارد شده است .

اما یک روایت را به عنوان مثال می گوییم که امرسفیانی از حمص آغاز می شود و تا دمشق ادامه دارد:

وهو ابن آکله الأکباد  یأتی فی دمشق فیجلس على منبرها فیشتعل أمره بحمص ویوقد بدمشق وذلک إذا خلع من بنی العباس رجلان وهما الفرعان وعند إختلاف الثانی خروج السفیانی حدیث السن جعد الشعر أبیض مدید الجسم اصبعه الوسطى شلاء یکون بینه وبینهم وقعات بالشام ویسبی نساء بنی العباس حتى یوردهن دمشق.

                              

آغاز و شعله ور شدن امرسفیانی در شهر حمص است و درخشندگی و قدرت گرفتن قدرتش و نمایان شدن آن در دمشق است.

                                       

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۱۸
خادم گمنام

محاصره مردم در دمشق بر سر قدرت

دوشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۱۱ ب.ظ

در روایتی از عمار رضی الله عنه که ازاصحاب پیامبر می باشد وارد شده که سه نفر اصلی برای رسیدن به ملک و قدرت و ریاست در شام درگیری دارند تا اینکه این درگیری ها یک نتیجه دارد وآن هم محاصره اهل و مردم دمشق است.

                               

تاکیدی که دراین روایت شده اینگونه است که این سه نفر یعنی مرد ابقع، مرد اصهب و مردی که از نسل ابی سفیان است خروج می کند از قبیله کلب ادامه روایت یحصرالناس راچنداحتمال می توان ذکر کرد:

۱-به فتحه خواندن الناس که ضمیر یحصربه سفیانی برگردد یعنی مردم دمشق توسط سفیانی محاصره می شوند.

۲-الناس به ضمه خوانده شود وفعل مجهول باشد که می توان هم  گفت سفیانی مشق را محاصره می کند وهم هم ابقع واصهب یعنی به خاطر قدرت درگیری دارند.

۳-ابقع واصهب وسفیانی ابتدا باهم هم پیمانند وبعد از محاصره دمشق واز قدرت پایین کشاندن حاکم شام یادمشق که احتمالا بنی عباس از او حمایت میکرده وعقب نشینی بنی عباسیان با هم اختلاف پیدا می کنندودرگیر می شوند که سفیانی برهمه آنها پیروز شده وحکومت شام را بدست می آورد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۱۱
خادم گمنام

جغرافیای یمن
یَمَن کشوری در خاورمیانه و پایانۀ جنوب غربی قارّۀ آسیاست، و بخشی از شبه جزیرۀ عربی را فرا می گیرد، واز شمال به عربستان سعودی و از جنوب به دریای عرب و خلیج عَدَن و از غرب به دریای سرخ و از شرق به عُمان می رسد(1).

                     


یمنیها گرامیان نزد خدا و رسولش(صلّی الله علیه وآله)
بی گمان، یمن همواره گاهوارۀ پرورش انسانهایی شایسته و پارسا چون اُوَیْس قَرَنِی بوده است، و یمنیها، بر اثر ایمان و پرهیزگاری، گروهی گرامی نزد خداوند و فرستاده اش می باشند، و چنان که ایشان در آغازۀ پیدایش دین اسلام، در پذیرش آن و یاری پیامبر(صلّی الله علیه وآله) و سفارش شدۀ وی امام علی(علیه السّلام) شتاب ورزیدند، در آخرالزّمان در پیوستن به امام مهدی(علیه السّلام) و یاری کردنش بر دیگر مردمان پیشی می گیرند(2).
شایان یادآوری است، برخی یمنیها از گذشته هوادار امام علی(علیه السّلام) بودند، و در گزینش وی در جایگاه خلیفۀ چهارم مسلمانان، نقشی بنیادین داشتند، و از نخستین کسانی بودند که در مدینه با علی(علیه السّلام) پیمان بستند، و با وی، در دو فتنۀ جَمَل و صِفَّین، ضدّ باطل جنگیدند.
از علی پسر ابو طالب(علیه السّلام) روایت شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه وآله) فرمود:

هر کس یمنیها را دوست بدارد، بی گمان، من را دوست داشته است،
و هر کس با یمنیها دشمنی ورزد، بی گمان، با من دشمنی ورزیده است(3).

 

از جابِر روایت شده است که ابو جعفر -باقر-(علیه السّلام) گفت: ... رسول خدا(صلّی الله علیه وآله) فرمود:

... مردان یمنی با فضیلت‌ترند. ایمان (باور) یمنی
و حکمت (دانش استوار) یمنی است...(4).

از مَعاذ نقل شده است که می گفت: رسول خدا(صلّی الله علیه وسلّم) من را سوی یمن فرستاد و فرمود:

... بی گمان، تو را سوی گروهی فرستادم که
دلهایشان نازک است، و بر سر حق دو بار می‌ جنگند...(5).

جابر پسر عبدالله انصاری گفت که فرستادگانی یمنی نزد رسول خدا(صلّی الله علیه وآله) آمدند ...، فرمود:

گروهی اند که دلهایشان نازک و ایمانشان استوار می باشد. منصور که میان
هفتاد هزار نفر برمی شورد، از ایشان است؛ جانشینِ من و جانشینِ سفارش
شدۀ من را یاری می کند، و بندهای شمشیرهایشان از چرم است...(6).

مقصود پیامبر(صلّی الله علیه وآله) از «سفارش شدۀ من»، امام علی(علیه السّلام)، و مراد وی از «جانشینِ من» و «جانشینِ سفارش شدۀ من»، امام مهدی(علیه السّلام) است.
کَعْب گفته است:

فرماندهان مهدی بهترین مردم اند، [و](7) یاوران و هم پیمانانش
برخی از کوفیان و یمنیها و جایگزینان شایستۀ شام اند…(8).

نیز از کعب روایت شده است که گفت:

... برای خدای متعالی در یمن دو گنج می باشد؛ یکی از آن دو را
روز [نبرد](9) یَرْموک آورد، در حالی که اَزْدیها دو سوم مردم بودند،
و دیگری را روز نبرد خونین بزرگ می آورد که هفتاد هزار تن اند،
و بندهای شمشیرهایشان از چرم(10) است(11).

نبرد یرموک همان درگیری شش روزه ای است که میان عربها و امپراتوری روم شرقی، نزدیک رودخانۀ یرموک در اردن، در سال ۱۵ هـ.ق برابر ۶۳۶ م، روی داد و به پیروزی مسلمانان انجامید، و ایشان، یک سال پس از این جنگ، بیت المقدس را در تنگنا افکندند. برخی تاریخ نویسان، شمار رزم آوران عرب در نبرد یرموک را 30 هزار تن و شمار رومیها را چندین برابر آنان یاد کرده اند.
قبیلۀ اَزْد از قبایل بزرگ عرب ساکن منطقۀ مآرب یمن، در جنوب شبه جزیرۀ عربی بود که شاخه های گوناگونی، مانند اَوْس، خَزْرَج، خُزاعَه، غَسّان و دَوْس را در بر می گرفت. ازدیها نزدیک سدۀ نخست و دوم میلادی، کم کم سوی شمال شبه جزیرۀ عربی کوچیدند و در مناطق گوناگون آن جای گرفتند. پس از آشکارشدن دین اسلام، برای مردمان قبیلۀ ازد، در کشورگشاییها و رواج اسلام، نقشهایی بنیادین و بزرگ داشتند.(12)
مراد از «نبرد خونین بزرگ» در این حدیث، همان جنگ خونین بزرگی است که در آخرالزّمان، میان گروه حق با رهبری مهدی(علیه السّلام) و گروه باطل با رهبری سفیانی، روی می دهد، و گمانی نیست در اینکه یمانیها در این درگیری نقشی بزرگ دارند.


بلاهای فرود آینده بر یمن
بر پایۀ روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان، ساکنان یمن، پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام)، دچار برخی گرفتاریهای سخت می شوند؛ مانند ستم پادشاه، درگیری میان مردم و سپاهیان، یورش ملخها بر کشتزارها، شعله ورشدن آتشهایی بزرگ بر اثر ترکیدن برخی آتش فشانها و بسته شدن راهها.
مَعاذ پسر جَبَل گفته است:

از یمن بیرون بروید پیش از پاره شدن رشته، مرادش راه است،
و پیش از آنکه برای شما توشه ای مگر ملخها نباشد،
و پیش از آنکه آتشی شما را سوی شام براند(13).

این روایت به رخدادن سه رویداد مهم در یمن در آخرالزّمان اشاره می کند: بسته شدن راههای پیونددهنده بین یمن و دیگر کشورها بر اثر جنگ و ناامنی، یورش ملخها بر کشتزارهای یمن که مایۀ نایابی خوراک و گرسنگی می شود، وشعله ورشدن آتشهایی بزرگ بر اثر ترکیدن برخی آتش فشانهای یافت شده در یمن که یمنیها را سوی شام می کوچاند، و گمانی نیست در اینکه کمی پیش از آغاز این جوششهای آتش فشانی یا هنگام روی دادن آنها، صداهایی مانند رعد و زلزله هایی بزرگ و ویرانگر پدید می آیند که سرزمین یمن را سخت می لرزانند و ساکنانش را می ترسانند.
از حُذَیْفَه پسر یَمان نقل شده است که پیامبر(صلّی الله علیه وسلّم) فرمود:

... ویرانی یمن از ملخها است...(14).

پوشیده نیست که خاستگاه این ملخهای یورشگر بر یمن افریقا می باشد، و آنها از دریای سرخ می گذرند و به این سرزمین یا سرزمینهای حجاز و شام می آیند.
قَتادَه از سعید پسر مُسَیِّب روایت کرده است که وی از امیر مؤمنان(علیه السّلام) در بارۀ سخن او (خدای) متعالی: «هیچ آبادی ای نیست، مگر آنکه ما آن را پیش از روز قیامت نابود یا گرفتار می کنیم»(15)، پرسید(16)، فرمود:

ویران می شود ... یمن از ملخها و پادشاه...(17).

بدان که بی گمان، مراد از «روز قیامت»، در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، همان روز قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.
چنین می نماید، مقصود از «پادشاه» در این حدیث، همان منصور قحطانی باشد که پیش از قیام منصور حسینی یمانی در یمن زمامداری می کند.
امام علی پسر ابو طالب(علیهما السّلام)، در بیان نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، فرمود:

... هنگامی که ... سپاهیان و یمنیها بر سر زمامداری درگیر شوند...(18).

چنان که هویداست، مقصود از سپاهیان در این حدیث، همان نیروهای سپاه منصور قحطانی می باشند، و گمانی نیست در اینکه درگیریِ میان مردم یمن و این سپاهیان مایۀ کشتار و ویرانی در یمن می شود.
شایستۀ یادآوری است، در برخی کتابهای حدیث روایاتی یافت می شوند که از چیره شدن حَبَشیان بر یمن و ویران شدن این سرزمین با دستان آنان در آخرالزمان خبر می دهند؛ پس بی گمان، این روایات اگر از ساخته های راویان نباشند، می توانند به روی دادن این دو رویداد در یمن در زمانهای گذشته اشاره کنند؛ با توجّه به آنکه بی گمان، از روزگاران کهن، میان حبشه و شبه جزیرۀ عربی، بر دو سوی دریای سرخ، درگیری بود، و در برخی زمانها زمامداران حبشه بر یمن و حجاز یورش می بردند؛ چنان که أَبْرَهَه، پیش از پدیدارشدن آیین اسلام، بر یمن چیره شد، و بر حجاز، با هدف ویران کردن کعبه، یورش برد، و داستانش شهرت دارد.
در کتاب ابو حُذَیْفَه، از مُقاتِل نقل شده است که گفت: پس از مرگ ضَحّاک، در کتابهای نگه داری شده نزد وی، در بارۀ سخن خدای عزیز و جلیل: «و هیچ آبادی ای نیست، مگر آنکه ما آن را پیش از روز قیامت نابود یا گرفتار می کنیم، گرفتاریِ سختی، و آن، در کتاب (لوح محفوظ) نگاشته شده بود»(19)، خوانده ام:

... ویرانی یمن از ملخها و حَبَشِیان است...(20).

مراد از «حَبَشِیان»، همان گروههای سیاه پوستِ ساکن سرزمینهای حبشه اند که اکنون کشورهای إِتْیوپی، اِرِیتْرِه، صُومالِی و جِیبُوتِی را در بر می گیرد.
امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در بیان رویدادهایی که پیش از قیام قائم(علیه السّلام) خواهند بود، فرمود:

... چیره شدن حبشه بر یمن...(21).

--------------------------------------------------------------------
1. با بهره گیری از: برخی منابع.
2. با بهره گیری از: برخی منابع.
3. کمال الدین، ص 490، جزء 2، ب 50، ح 2 (ترجمۀ نویسنده). 
4. روضة الکافی، ج 8، ص 50، ح 27 (ترجمۀ نویسنده).
5. المسند، ج 8، ص 243، ح 22114 (ترجمۀ نویسنده).
6. الغیبة، نعمانی، ص 46، ب 2، ح 1 (ترجمۀ نویسنده).
7. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
8. الفتن ص 250، جزء 5، ح 977 (ترجمۀ نویسنده).
9. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
10. در همۀ نسخه های چاپیِ الفتن یافت شده نزد ما، در متن عربیِ حدیث، در اینجا «المَسَد» -پوست درخت خرما- یافت می شود که به «المَسْک» -چرم- اصلاح و ترجمه گردید؛ زیرا پوست درخت خرما در ساخت سلاح در آخرالزّمان کاربرد ندارد، و روی دادن لغزش در نوشتن دو واژۀ همانند «المسک» و «المسد» شگفت نیست.
11. الفتن، ص 306، جزء 6، ح 1178(ترجمۀ نویسنده).
12. با بهره گیری از: برخی منابع تاریخی.
13. الفتن، ص 427، جزء 9، ذیل ح 1359 (ترجمۀ نویسنده).
14. التذکرة، ص 50- 1349، باب خراب الأرض و البلاد قبل الشام (ترجمۀ نویسنده).
15. قرآن کریم، سورۀ اسراء، آیۀ 58 (ترجمۀ نویسنده).
16. در همۀ نسخه های چاپیِ مناقب آل أبی طالب یافت شده نزد ما، در متن عربیِ حدیث، در اینجا «سئل» یافت می شود که به «سأل» اصلاح و ترجمه گردید.
17. مناقب آل أبی‏ طالب، ج 2، ص 312 (ترجمۀ نویسنده).
18. إلزام الناصب، ج ۲، ص 183، خطبۀ بیان 2 (ترجمۀ نویسنده).
19. قرآن کریم، سورۀ اسراء، آیۀ 58 (ترجمۀ نویسنده).
20. البدء و التاریخ، جزء 4، ص 3- 102، ف 13 (ترجمۀ نویسنده). 
21. مناقب آل أبی طالب، ج 2، ص 309 (ترجمۀ نویسنده).

تحولات جدید در یمن نشانه ی چیست؟

چون یمانی موعودی که در صنعاء در رجب از سال ظهور امام مهدی(علیه السلام) قیام می کند و بر یمن چیره می شود و پرچم را به امام مهدی(علیه السّلام) می دهد، بنا بر روایات اسلامی، از تبار امام حسین(علیه السّلام) می باشد، و بی گمان، حوثیها از نژاد امام حسن(علیه السّلام) می باشند، می بینیم که این گروه در فتنه می افتند و به زمامداری در یمن نمی رسند، و برای همین، چنان که در احادیث اسلامی آمده است، به زودی بر یمنیها زمامداری ستمگر از قحطانیها با نام منصور چیره می شود که سپاهش را سوی شام می فرستد، و دور نیست که آن زمامدار همان عبدربّه منصور هادی باشد  که در صنعا تحت نظر قرار داشت روز گذشته موفق شد پایتخت این کشور را به مقصد عدن ترک کند. گفته می‌شود او توانسته است به صورت ناشناس از محل خود گریخته و به جنوب یعنی جایی که طرفدارانش در آنجا حضور دارند، برود.
از زُرارَة پسر اَعْیَن نقل شده است که ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) فرمود: پناه برید به خدا از بدی سفیانی و دجّال و غیر آن دو از آشوبگران. گفته شد به او: ای پسر رسول خدا(صلّی الله علیه وآله وسلّم)، امّا دجّال، پس شناختیم او را و بی گمان، از درون احادیث شما چگونگی وی آشکار شده است. پس سفیانی و غیر او از آشوبگران چه کسانی اند، و چه می کنند؟ فرمود او (علیه السّلام):

نخستین کسی که از آنان (آشوبگران) برمی شورد، مردی است که به او اَصْهَب
 پسر قیس گفته می شود؛ از سرزمینهای جزیره بیرون می آید و برای او چیرگی
 سختی با کشتار و زخمی کردن مردم و ستمِ بسیار خواهد بود. سپس
جُرْهُمی از سرزمینهای شام برمی شورد، و قحطانی از سرزمینهای یمن
برمی شورد، و برای هر کدام از ایشان در زمامداریشان نیروی بسیاری است،
و از آنان بر زیندگان آن سرزمینها ستم و آشوب چیره می شود. پس، هنگامی
 که ایشان در آن حال اند، [ناگهان](1) سمرقندی با پرچمهای سیاه از خراسان
 و سفیانی از درۀ خشک از دره های شام بر آنان می شورند ... پس، قحطانی
 نخستین کسی است که با سفیانی کارزار می کند و در هم می شکند و به
 یمن باز می گردد و یمانی او را می کشد. سپس اصهب و جرهمی، پس از
جنگهای بسیار، از سفیانی می گریزند و سفیانی آن دو را دنبال می کند
و بر هر دویشان چیره می شود، و بر هر کسی که با او درگیر شود،
 پیروز می گردد، مگر یمانی...(2).

اَصْهَب مَرْوانِی همان رهبر عراقیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد مَرْوان حِمار در آخرالزّمان است که پیش از سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، جنبش خود را از سرزمینهای جزیره(25) می آغازد، و در جمادی اوّل یا دوم همان سال بر عراق چیره می شود، و با شَیْصَبانِی هاشمی در کوفه پیمان می بندد، و سپاهش با فرماندهی عَوْف سُلَمِی با ایران می جنگد و بر سوریه یورش می برد.
-------------------------------------------------
1. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
2. مختصر إثبات الرجعة، ح 16، مندرج در مجلّۀ: تراثنا، سال 2، ش 4، ص 5- 454 (ترجمۀ نویسنده).

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۳ ، ۰۱:۰۵
خادم گمنام

گرانی و فروپاشی اقتصاد جهانی در آخرالزمان

جمعه, ۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۸:۳۰ ق.ظ

از نشانه های نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) گران شدن نرخ کالاها و خدمات است که بر اثر آن بسیاری از مردم از دستیابی به نیازهای بایستۀ زندگی، به ویژه خوراک، باز می مانند، و دچار گرسنگی می شوند.
بنا بر روایات اسلامی، بی گمان، گرفتاریهای خداوندی دو گونه اند: گرفتاریهای بزرگ و یک باره، مانند سنگباران شدن، فروبرده شدن و زشت گردیدن؛ و گرفتاریهای کوچک و اندک اندک، مانند گرانی نرخها، گرسنگی و ستم پادشاه.


مُفَضَّل پسر عُمَر گفت:
از ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) در بارۀ سخن خدای عزیز و جلیل:
«و بی گمان، ایشان (نافرمانان) را پیش از گرفتاری سخت تر،
از گرفتاری سبکتر می چشانیم، تا شاید ایشان باز گردند»(1) پرسیدم، فرمود:
گرفتاری سبکتر گرانی نرخ، و گرفتاری سخت تر مهدی با شمشیر است(2).


شایان یادآوری است، امام مهدی(علیه السّلام) با شمشیرش برای مؤمنان مهربانی و خوشی، و برای ستمکاران گرفتاری و کیفر می باشد.
از امیر مؤمنان -علی-(علیه السّلام) روایت شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه وآله) فرمود:


هر گاه خداوند بر گروهی از مردم خشم گیرد و میان آنان گرفتاری ای فرو نفرستد(3)،
نرخهاهایشان بالا می روند، عمرهایشان کوتاه می شوند، بازرگانانشان سود نمی برند،
میوه هایشان پاکیزه (سالم و خوشمزه) نمی شوند، رودهایشان پُرآب نمی گردند،
بارانهایشان نمی بارند و بدهایشان بر آنان چیره ‏می شوند(4).


محمّد پسر مُسْلِم گفت که شنیدم ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) می فرمود:


بی گمان، پیش از قیامگر، آزمایشی از سوی خداوند خواهد بود. گفتم:
فدایت شوم، آن آزمایش چیست؟ آیۀ «و بی گمان، شما را با چیزی
مانند ترس، گرسنگی و کاستنِ داراییها و جانها و میوه ها می آزماییم،
و شکیبایان را مژده بده»(5) را خواند. سپس فرمود: ترس از پادشاهان
پسرانِ آن کس(6)، گرسنگی بر اثر گرانی نرخها، کاستنِ داراییها در پیِ
بی رونقیِ داد و ستدها و کمیِ بهرۀ آنها، کاستنِ جانها بر اثر مرگی شتابان
و فراگیر، کاستنِ میوه ها در پیِ رویش اندک کِشْته ها و کم فزونیِ
میوه ها. سپس فرمود: و شکیبایان را در آن هنگام به شتابان کردن
 قیام قائم(علیه السّلام) مژده بده(7).


مراد از «پادشاهان پسرانِ آن کس» در این حدیث، همان فرمانروایان بنی عبّاسی اند که در آخرالزّمان بر بخشی از سرزمینهای مشرق چیره می شوند.
از عبدالله پسر مسعود روایت شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه وآله) می فرمود:


ساعت (زمان قیام قائم) بر پا نمی شود ...، مگر آنکه اسبان و زنان گران
شوند. سپس ارزان می شوند و تا روز رستاخیز گران نخواهند شد(8).


از سخن پیامبر(صلّى الله علیه وآله) چنین برمی آید که بی گمان، هنگام نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) بهای همه گونه ابزارهای جا به جایی، مانند اسبان، استران، اتوموبیلها، کشتیها و هواپیماها و مهر زنان و هزینه های پیوند زناشویی گران خواهند شد، و سپس نرخها در دولت گرامی اش ارزان می شوند و تا روز رستاخیز همین گونه پایدار می مانند.
با توجّه به همراهی ساعت با قیامت (رستاخیز) در این حدیث، بهره می گیریم که بی گمان، مراد از «ساعت» در اینجا، همان زمان قیام قائم(علیه السّلام) می باشد، و در بسیاری از روایات اسلامی و برخی آیات قرآنی نیز این گونه است.(9)
بالارفتن قیمتها و افزایش نرخ تورّم اقتصادی در آخرالزّمان مشکلی جهانی خواهد بود، و کارشناسان اقتصادی و زمامداران کشورها از چاره جویی برای مهارکردن آن ناتوان می شوند(10).
کَعْب ‏پسر حارث از کاهِنی به نام «سَطِیح»(11)، در بیان رویدادهای آخرالزّمان، نقل کرده است:

... پس، در آن هنگام ... نرخها در همه جا افزایش می یابند...(12).
گفتنی است، گرچه گرانی نرخها از ستمگری زمامداران، ثروت اندوزی تاجران، مدیریّتهای نادرست اقتصادی و کاهش فراورده های دامی و کشاورزی پدید می آید، برآیند کارهای ناشایست و گناهان مردم در آخرالزّمان نیز می باشد.
همچنین شایستۀ یادآوری است، در آخرالزّمان، به ویژه سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، بر اثر جنگها، آشفتگی و ناامنی در جهان، به ویژه سرزمین راهبردی خاورمیانه، بهای نفت ـراهبردیترین کالای تجاری روزگار کنونی(13)ـ به گرانترین بها، در گذر زمان استخراج و خرید و فروش این مادّه، می رسد، و در پیِ آن، بهای دیگر کالاها هم افزایش می یابد، و بدین سان، سایۀ شوم گرانی بر اقتصاد جهان می افتد.
---------------------------------------------------------------
1. قرآن کریم، سورۀ سجده، آیۀ 21 (ترجمۀ نویسنده).
2. بحار الأنوار، ج 51، ص 59، ب 5، ح 55، با نقل از: تأویل الآیات الظاهرة (ترجمۀ نویسنده).
3.مرادش آن است: میان آنان گرفتاری بزرگ و یک باره ای نفرستد.
4. فروع الکافی، ج 5، ص 317، کتاب معیشت، ب 159، ح 53 (ترجمۀ نویسنده).
5. قرآن کریم، سورۀ بقره، آیۀ 155 (ترجمۀ نویسنده).
6. این بخش از حدیث در دو حدیث همانندش، چنین آمده است: «ترس از پادشاهان پسرانِ آن کسدر پایان زمامداریشان»؛ در این باره بنگرید: الغیبة، نعمانی، ص 250، ب 14، ح 5 و کمال الدین، ص 649، جزء 2، ب 57، ح 3 .
7. الإرشاد، ج 2، ص 8- 377 (ترجمۀ نویسنده).
8.المستدرک علی الصحیحین، ج 5، ص 7- 426، ح 8776، کتاب فتن و ملاحم (ترجمۀ نویسنده).
9. سخن نویسنده.
10. روزگار رهائی، ج 2، ص 772، بخ 16، با حذف، تصرّف و تکمیل.
11. سَطِیح کاهن مردی یمنی زیندۀ شام بود که از برخی چیزهای پنهان خبر می داد، و ناتوان زاده شده بود، به گونه ای که نمی توانست بایستد و بنشیند (با بهره گیری از: برخی منابع).
12. بحار الأنوار، ج 51، ص 3- 162، ب 11، با نقل از: مشارق أنوار الیقین (ترجمۀ نویسنده).
13. چنان که می دانید، در عصر کنونی، جا به جایی انسانها و کالاهای برآورندۀ نیازهای زندگی بشر و نیز جا به جاییهای نظامی، همگی به نفت وابسته اند.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۳ ، ۰۸:۳۰
خادم گمنام

بزرگ نمایی و نهان شدنِ ماهِ نو در آخرالزّمان

چهارشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۳، ۱۰:۴۱ ب.ظ

بزرگ نمایی و نهان شدنِ ماهِ نواز نشانه های نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) است.
از ابو هُرَیْرَه نقل شده است کهرسول خدا(صلّی الله علیه وسلّم) فرمود:


از نشانه های ساعت (زمان قیام قائم) بزرگ نمایی هلالهای ماه است، به گونه ای
 که هلال در شبِ نخستش دیده، امّا گفته شود هلال شبِ دوم است(1).


بدان که بی گمان، مراد از «ساعت»، در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، همان زمان قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.
از اَصْبَغ پسر نُباتَه روایت شده است که امیر مؤمنان علی پسر ابو طالب(علیه الصلاة والسّلام) فرمود:


... پس هر گاه آن زمان فرا رسد، گاهی هلالهای ماه بزرگ به چشم می آیند،
به گونه ای که ماهِ شبِ ‏نو، دو شبه دیده ‏شود؛ و گاهی پنهان می‏ شوند، به گونه ای
که ماه رمضان در آغاز خود افطار، و عید فِطْر در پایان آن، روزه گرفته ‏شود...(2).


شاید بتوان گفت، دلیل بزرگ نمایی هلال ماه نو در آخرالزّمان، دیده شدنِ آن با چشم مسلّح، و سبب پنهان شدنش، کاهش دید انسان بر اثر آلودگی هوا با ذرّات گرد و غبار یا پخش نور در شب در سالهای نزدیک به زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) است.
چنین می نماید، ناسازگاریهایی که در این سالهای واپسین، میان مسلمانان، بر سر دیدن هلال ماهِ رمضان و مشخّص کردن آغاز این ماه و زمان عید فطر، بروز کرده اند، از مصداقهای انجام یافتن روایات یادشده در روزگار کنونی ما باشند.
---------------------------------------------------
1. المعجم الأوسط، ج 7، ص 65، ح 6864.
2. بحار الأنوار، ج 93، ص 4- 303، ب 37، دنباله ح 19، با نقل از: فضائل الأشهر الثلاثة.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۳ ، ۲۲:۴۱
خادم گمنام

تحولات دمشق در عصر آخرالزمان و خروج سفیانی

يكشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۳، ۱۱:۲۰ ق.ظ

دمشق یا به طور مطلق شام، پایتخت و بزرگ‌ترین شهر سوریه است چون درروایات متعددی شام آورده شده وشام به طورکلی برمناطق مختلف مثل سوریه ،لبنان،فلسطین،اردن وقسمتهای شمالغربی عراق هم اطلاق میشده ما دمشق رابررسی میکنیم تا به یقین مشخص شودکه کشورسوریه را دربرمیگیردونوعی بررسی روایی برکشورسوریه شده باشد اگرچه میتوان بسیاری از روایاتی راکه لفظ شام آمده برسوریه تطبیق داد.البته شهرهایی ماننددرعا،حرستا،حمص و...درروایات آمده که درشرایط کنونی جز کشور سوریه است .خلاصه سوریه مرکزحوادث منطقه می باشد چه قبل ازظهور وچه بعد از ظهور.
نکات بسیاری درباره دمشق درروایات دیده میشود که شاید مهمترین آنهامحل حکوت سفیانی،جنگ اصلی آقاامام زمان(عج)باسفیانی دراین منطقه میباشد.امابررسی دمشق این نقطه حساس درآخرالزمان


حکمرانی سفیانی در دمشق

خروج سفیانی

السفیانی من ولد خالد بن یزید بن أبی سفیان ، رجل ضخم الهامة ، بوجهه آثار جدری ، وبعینه نکتة بیاض ، یخرج من ناحیة مدینة دمشق ، فی واد یقال له وادی الیابس ، یخرج فی سبعة نفر ، مع رجل منهم لواء معقود ، یعرفون فی لوائه النصر ، یسیر ( الرعب ) بین یدیه علی ثلاثین میلا ، لا یری ذلک العلم أحد یریده إلا انهزم(1)
از علی علیه السلام : سفیانی از فرزندان خالد بن یزید بن ابی سفیان است که دارای هیکل وجثه ای بزرگ بوده که در صورتش آثار آبله ودر چشمش نقطه ای سفید می باشد که از ناحیه ای از شهر دمشق که ، یابس ، نامیده می شود در میان هفت نفر که یکی از آنها نیز پرچم دارد خروج می نماید ، طرفداران آن اعتقاد به پیروزی آن پرچم دارند ، در جلو ان پرچم ترس ووحشت نمایان بوده وهر کس که بخواهد بطرف آن برود ، با دیدن آن فراری می گردد .

          

سفیانی برمنبردمشق

یخرج ابن آکلة الأکباد من الوادی الیابس ، وهو رجل ربعة ، وحش الوجه ، ضخم الهامة ، بوجهه أثر جدری ، إذا رأیته حسبته أعور ، اسمه عثمان ، وأبوه عنبسة ، وهو من ولد أبی سفیان ، حتی یأتی أرضا ذات قرار ومعین فیستوی علی منبرها(2)
از علی علیه السلام : فرزند خورندهء جگرها ( مراد سفیانی است که از فرزندان هند جگر خوار می باشد ) از محلی بنام ، یابس ، خروج کرده متوسط القامة بوده وصورتی وحشی وهیکلی بزرگ وچاق داشته که در صورت او اثر آبله دیده می شود وزمانی که به او نگاه کنی خیال می کنی یک چشم است . اسم او عثمان ونام پدرش عنبه واز نسل ابو سفیان می باشد ووارد دمشق شده وبر آن مسلط می گردد وبرمنبرش قرارمیگیرد.

جنایات وخباثات سفیانی دردمشق

... إذ خرج السفیانی فی ستین وثلاثمائة راکب ، حتی یأتی دمشق ، فلا یأتی علیه شهر حتی یبایعه من کلب ثلاثون ألفا ... ثم إن رجالا من قریش یهربون إلی قسطنطینیة فیبعث السفیانی إلی عظیم الروم أن أبعث إلی بهم فی المجامع ، قال فیبعث بهم إلیه فیضرب أعناقهم علی باب المدینة دمشق . وقال حذیفة : حتی إنه یطاف بالمرأة فی مسجد دمشق فی الثوب علی مجلس مجلس ، حتی تأتی فخذ السفیانی فتجلس علیه ، وهو فی المحراب قاعد ، فیقوم رجل من المسلمین فیقول ، ویحکم أکفرتم بالله بعد إیمانکم ؟ إن هذا لا یحل ، فیقوم فیضرب عنقه فی مسجد دمشق ، ویقتل کل من شایعه علی ذلک . فعند ذلک ینادی من السماء مناد : أیها الناس إن الله عز وجل قد قطع عنکم مدة الجبارین والمنافقین وأشیاعهم وأتباعهم . وولاکم خیر أمة محمد صلی الله علیه وسلم فالحقوا به بمکة ، فإنه المهدی...(3)
... زمانیکه که سفیانی در میان سیصد و شصت سوار خروج نموده وبه دمشق می رود وبه هر شهری که وارد می شود از قبیله ، کلب ، سی هزار نفر با او بیعت می نمایند... پس از آن مردانی از قریش به قسطنطنیه گریخته ولی سفیانی ، کسانی را نزد پادشاه بزرگ روم ، میفرستد که آنها را به من برگردان ، و او نیز بر می گرداند ، و سفیانی نیز آنها را در کنار دروازه شهر دمشق ، گردن می زند... حذیفه گوید: سرانجام کار به جایی می رسد که زنها در مسجد جامع دمشق حرکت می کنند و محافلی تشکیل می دهند و در حالی که سفیانی در محراب نشسته است بعضی از زنان در دامن او می نشینند. در این موقع، یک نفر بلند می شود و فریاد می زند: ای مردم! این عمل حرام است، مگر کافر شده اید؟ به امر سفیانی گردنش را می زنند و هر کسی که متابعت از این شخص بکند او را می کشند. پس، در این موقع منادی از آسمان فریاد می زند: ای مردم روی زمین! خداوند به زندگی ستمکاران خاتمه داد و منافقان و پیروان آنها از بین رفتند. خداوند برای شما فرمانروایی از آل محمد(ص) معین فرموده که در مکه است. بشتابید و از دستورهایش پیروی کنید و نامش مهدی است.

ندای پیروزی ازناحیه دمشق

 

            

جابر بن یزید الجعفیّ، قال: قال أبو جعفر محمّد بن علیّ الباقر علیه السلام: یا جابر الزم الأرض فلا تحرّک یداً ولا رِجلاً حتّی تری علامات أذکرها لک إن أدرکتَها: أوّلها اختلاف ولد فلان (بنی العباس) وما أراک تُدرک ذلک، ولکن حدِّث به بعدی، ومنادٍ ینادی من السماء، ویجیئکم الصوت من ناحیة دمشق بالفتح(4)
جابر جعفی از امام باقر ( ع ) روایت کرده است که فرمود: ای جابر ، پا برجا و استوار برزمین باش ودست وپای خودرا حرکت نده تا علامات ونشانه هایی را برای تو بیان کنم که سالی آنها را نخواهی دیدوفقط برای بعداز من نقل اول این علامات اختلاف در بنی عباس است بعدندای منادی از آسمان ، ومیرسد صد از دمشق به پیروزی برشما.
إلزم الأرض لا تحرکن یدک ولا رجلک أبدا ، حتی تری علامات أذکرها لک فی سنة ، وتری منادیا ینادی بدمشق(5)
جابر جعفی از امام باقر ( ع ) روایت کرده است که فرمود : ای جابر ، پا برجا و استوار برزمین باش ودست وپای خودرا حرکت نده تا علامات ونشانه هایی را برای تو بیان کنم که سالی آنها را خواهی دید ، می بینی که ندا دهنده ای در دمشق ندا می کند
و صدایى که از ناحیه دمشق مى آید همان پیام آسمانى است که مردم تصور مى کنند از جانب شام یا غرب مى آید. و یا اینکه براى مردم عراق اینگونه جلوه مى کند. زیرا گفتگوى آن حضرت (امام باقر)(ع ) با جابر جعفى کوفى است و عبارت آن چنین است :
((آن صدا (پیام آسمانى ) از جانب دمشق به گوش مى رسد.))این صدا از ناحیه دمشق شنیده می شود و مژده ظهور حضرت مهدی (ع) را می دهد(6)
محمد بن مسلم از حضرت باقر العلوم علیه السّلام حدیث می کند که آن حضرت فرمودند:
توقعوا الصوت یاءتیکم بغتة من قبل دمشق فیه لکم فرج عظیم.(7)
منتظر صدا که ناگهان از ناحیه دمشق می رسد، باشید. البته در این (صوت) برای شما فرجی عظیمی است.
آیا منظور از کلمه «صوت» صیحه آسمانی است؟ به ظاهر یا همین است یا قیام سفیانی. امید است صدای حیاتبخش جبرئیل علیه السلام باشد.
پیامبر اکرم (ص) در مقام تشریح نبرد سفیانی در دمشق می فرماید:
خداوند به جبرئیل فرمان می دهد که از فراز مسجد دمشق بانگ برآورد که: ای امت محمد (ص)، پناه و پناهگاه شما آمد. او فرج و گشایش شما، حضرت مهدی (ع) است که از مکه خروج می کند. پس او را اجابت کنید.(8)


آن نداچیست

حتی إنه یطاف بالمرأة فی مسجد دمشق فی الثوب علی مجلس مجلس، حتی تأتی فخذ السفیانی فتجلس علیه، وهو فی المحراب قاعد، فیقوم رجل من المسلمین فیقول، ویحکم أکفرتم بالله بعد إیمانکم؟ إن هذا لا یحل، فیقوم فیضرب عنقه فی مسجد دمشق، ویقتل کل من شایعه علی ذلک. فعند ذلک ینادی من السماء مناد: أیها الناس إن الله عزوجل قد قطع عنکم مدة الجبارین و المنافقین وأشیاعهم وأتباعهم. وولاکم خیر أمة محمد صلی الله علیه وسلم فالحقوا به بمکة، فإنه المهدی(9)
سرانجام کار به جایی می رسد که زنها در مسجد جامع دمشق حرکت می کنند و محافلی تشکیل می دهند و در حالی که سفیانی در محراب نشسته است بعضی از زنان در دامن او می نشینند. در این موقع، یک نفر بلند می شود و فریاد می زند: ای مردم! این عمل حرام است، مگر کافر شده اید؟
به امر سفیانی گردنش را می زنند و هر کسی که متابعت از این شخص بکند او را می کشند. پس، در این موقع منادی از آسمان فریاد می زند: ای مردم روی زمین! خداوند به زندگی ستمکاران خاتمه داد و منافقان و پیروان آنها از بین رفتند. خداوند برای شما فرمانروایی از آل محمد(ص) معین فرموده که در مکه است. بشتابید و از دستورهایش پیروی کنید و نامش مهدی است. 

 

کشته شدن عوف سلمی دردمشق 

وعن حذلم بن بشیر، قال: قلت لعلیّ بن الحسین (علیه السلام): صف لی خروج المهدی، وعرّفنی دلائله وعلاماته، فقال: یکون قبل خروجه رجل یقال له عوف السلمی بأرض الجزیرة، ویکون مأواه بکریت، وقتله بمسجد دمشق، ثمّ یکون خروج شعیب بن صالح من سمرقند، ثمّ یخرج السفیانی الملعون من الوادی الیابس، وهو من ولد عتبة بن أبی سفیان، فإذا ظهر السفیانی اختفی المهدی، ثمّ یخرج بعد ذلک (10)
قبل از قیام مهدی علیه السلام مردی در سرزمین جزیره خروج خواهد کرد به نام عوف سلمی. قرارگاه او در تکریت است وقتلش در مسجد دمشق. سپس خروج شعیب بن صالح در سمرقند خواهد بود. بعد از او، خروج سفیانی ملعون از بیابان یابس (خشک) می باشد .

 

        

  

عوف سلمی که در برخی از سایتها او را با صدام تطبیق کردند کسی است که در دمشق کشته میشود در حالی که صدام در بغداد اعدام شدواگر هم صدام زنده باشد وباز هم خروج کند که بعید است باید در دمشق کشته شود وبعد از او شعیب خروج میکندوبرخی عوف رابا رفیق حریری تطبیق کردند که این هم به نظر نمی رسد چرا که او در بیروت کشته شده است نه در دمشق والا باید در ودروایت می گفت در شام کشته می شودکه متاسفانه تطبیقات ناصحیح محققان را از ارائه یک تحقیق درست منحرف میکندومسجد دمشق مسجد امویان میباشد.

 

خرابی دیوارمسجددمشق

فضل بن شاذان از عمار یاسر نقل می کند که فرمودند:
دعوة اهل بیت نبیکم فی آخر الزمان فالزموا الارض و کفوا حتی تروا قادتها فاذا خالف الترک الروم و کثرت الحروب فی الارض ینادی مناد علی سور دمشق ویل لازم من شر قد اقترب و یخرب حائط مسجدها.(11)
دعوت اهل بیت پیامبر شما در آخرالزمان است. ملازم خانه های خود باشید و از جای خود حرکت نکنید و صبر پیشه سازید تا اینکه رهبر قیام را ببیند. پس، هرگاه ترکها با رومیها درگیر شوند و جنگ و خونریزی در زمین بالا گیرد منادی بر دروازه دمشق فریاد خواهد زد که وای از شری که نزدیک شده است، و نیز دیوار مسجد دمشق فرو ریزد.
روایات فراوان و روشنى درباره این زلزله وجود دارد به گونه اى که برخى از مکانها و خسارتهاى آن و حتى وقت آن را پیش از ورود سپاهیان غربى مشخص مى سازد. گرچه از بعضى روایات استفاده مى شود که سپاه غرب بهنگام وقوع زلزله در دمشق بسر مى برد. همچنین احادیث ، این زمین لرزه را ((الرجفة ، والخسف ، و الزلزله )) (تکان شدید، فرو رفتن ، لرزش ) مى نامد، مانند روایتى که از امام باقر(ع ) (از امیرمؤ منان (ع )) نقل شده است . که فرمود:
و در روایات دیگر دو مکان را مشخص ساخته است که در آنها زمین فرو مى رود بنام : حرستا و جابیه ، و به نظر مى رسد که کلمه حرستا در این روایت اشتباه ذکر شده است چنانکه در روایت مربوط به لشکریان غرب خواهد آمد، و دیوار غربى مسجد دمشق خراب مى شود.
منظور از عبارت ((اسبهاى سفید)): اسبهاى ابلق غربى هاست که گوشهاى آنها بریده شده و وسیله سوارى آنهایند.
و مقصود از پسر جگرخوار: یعنى فرزند هند زن ابوسفیان ، زیرا سفیانى از فرزندان معاویه است چنانکه خواهد آمد و در روایتى محل خروج سفیانى از ((وادى یابس )) (بیابان خشک ) آمده که در منطقه حوران نزدیک اذرعات (درعا) در مرز سوریه و اردن قرار دارد.

 

حمله صدهزارمشرک ومنافق از کوفه به دمشق

ثمّ یخرج عن الکوفة مائة ألف مشرک ومنافق حتّی یضربوا دمشق لا یصدّهم عنها صادّ، وهی إرم ذات العماد(12).
آنگاه از کوفه صد هزار مشرک و منافق بیرون می آیند تا وارد دمشق می شوند و هیچ مانع جلوی آنها را نمی گیرد و آنجا همان ارم، دارای بناهای رفیع می باشد.

      

 

افتادن ونابودی گروهی از مسجددمشق از سمت راست آن

وعن جابر بن یزید الجعفی، قال: قال أبو جعفر محمّد بن علی الباقر(علیه السلام):
یا جابر، الزم الارض، ولا تحرّک یداً ولا رجلاً حتّی تری علامات أذکرها لک إن أدرکتها. 
أوّلها اختلاف بنی العباس، وما أراک تدرک ذلک، ولکن حدّث به من بعدی عنّی، ومناد ینادی من السماء، ویجیئکم صوت من ناحیة المشرق بالفتح، وتخسف قریة من قری الشام تسمّی الجابیة، وتسقط طائفة من مسجد دمشق الایمن، ومارقة تمرق من ناحیة الترک، ویعقبها هرج الروم، وسیقبل إخوان الترک حتّی ینزلوا الجزیرة، وستقبل مارقة الروم حتّی ینزلوا الرملة، فتلک السنة یا جابر فیها اختلاف کثیر فی کلّ أرض من ناحیة المغرب. 
فأوّل أرض تخرب أرض الشام، فیلتقی السفیانی بالابقع فیقتتلون، فیقتله السفیانی ومن تبعه ویقتل الاصهب... (13)

((پیوسته بر جاى خود باش و دست و پاى مجنبان تا علامتهایى را که براى تو بیان مى کنم مشاهد کنى : اختلاف در بین خاندان فلان و پیدایش ندا کننده اى که از آسمان پیام مى دهد و این صدا از ناحیه دمشق شنیده مى شود و مژده ظهور حضرت مهدى (ع ) را مى دهد و فرو رفتن آبادى اى از شام که آن را جابیه نامند و هواداران ترکها روى آورده تا در جزیره فرود آیند و خوارج روم در رمله مستقر خواهند شد در آن سال در هر نقطه اى از زمین از ناحیه غرب اختلاف و درگیرى وجود دارد نخستین سرزمینى که نابود مى شود شام است و میان سه لشکر اصهب و ابقع و سفیانى اختلاف ایجاد مى شود.))

 

ورودلشکریان غربی وفرورفتن بخش غربی دمشق

یدخل أوائل أهل المغرب مسجد دمشق فبیناهم ینظرون فی أعاجیبه إذ رجفت الأرض فانقعر غربی مسجدها ویخسف بقریة یقال لها حرستا ثم یخرج عند ذلک السفیانی ...(14)
نخستین گروههاى لشکریان مغربى وارد مسجد دمشق مى شوند و در حالیکه مشغول تماشاى دیدنى هاى شگفت انگیز آن هستند، ناگهان زمین فرو رفته و بخش غربى مسجد دمشق و آبادى اى به نام حرستا فرو مى رود، در این هنگام سفیانى خروج مى کند.(14)


خراب کردن دمشق توسط امام زمان(عج)
علاّمه مجلسی ـ اعلی الله مقامه ـ در کتاب نفیس «بحار الانوار» در باب رجعت، در این مورد که یهود و نصاری از سرزمینهای اسلامی اخراج خواهند شد در حدیثی از امیرمؤمنان علی (علیه السلام)چنین نقل کرده است:
«عن عبایة الأسدی قال: سمعت أمیرالمؤمنین (علیه السلام) و هو متّکِئ و أنا قائم علیه: لأبنین بمصر منبراً منیراً، و لأنقضنّ دمشق حجراً حجراً، و لأخرجنّ الیهود و النّصاری من کلّ کور العرب، و لأسوقنّ العرب بعصای هذه. 
قال: قلت له: یا أمیر المؤمنین! کأنّک تخبر أنّک تحیی بعد ما تموت! 
فقال: هیهات یا عبایة! ذهبت فی غیر مذهب، یفعله رجل منّی». (15)

«عبایه اسدی گوید: امیرالمؤمنین (علیه السلام) تکیه داده بود و من بالای سر آن حضرت ایستاده بودم، در این هنگام شنیدم که فرمود: من در آینده در مصر منبری روشنی بخش بنیان خواهم نمود، و دمشق را ویران خواهم نمود، و یهود و نصاری را از سرزمینهای عرب بیرون خواهم راند، و عرب را با این عصای خود ـ به طرف حق ـ سوق خواهم داد.
عبایه می گوید: من عرض کردم: یا امیر المؤمنین! گویی شما خبر می دهید که بعد از مردن بار دیگر زنده می شوید و این کارها را انجام می دهید!
فرمود: هیهات ای عبایة! مقصود من از این سخنان آن گونه که تو خیال کردی نیست; مردی از دودمان من اینها را انجام خواهد داد».
از جمله آخر این حدیث که حضرت فرموده است: «این کارها را مردی از دودمان من انجام خواهد داد»، استفاده می شود که مقصود از او شخص امام قائم و حجّت منتظر (علیه السلام) است.
اما خرابی دمشق با توجه به سخن امیرمؤ منان (علیه السلام) که فرمود: «دمشق را قطعا تخریب خواهم کرد... این عمل را مردی از خاندان من انجام می دهد» ظاهرا همان ویرانی ای است که در نبرد بزرگ آزادسازی قدس که توسط امام مهدی (علیه السلام) با سفیانی، یهودیان و رومی ها اتفاق می افتد. 

 

کشته شدن سفیانی

یقتل السفیانی عند شجرة بغوطة دمشق(16)
در زمان آن جناب سفیانی نزد درختی در دمشق کشته می‏شود
المهدی والسفیانی وکلب یقتتلون فی بیت المقدس حین تستقبله البیعة، فیؤتی بالسفیانی أسیراً، فیأمر به فیذبح علی باب الرحبة، ثمّ تباع نساؤهم وغنائمهم علی درج دمشق(17)

 

خروج اصهب ازدمشق

یخرج«الأصهب»بدمشق فی خمسین ألفا مخالفین للحسنی (18)
خروج میکند اصهب از دمشق همراه پنجاه هزارنفربه خاطر مخالفت با حسنی

عبور ترکها ازدمشق

 

کسی از دمشق صدائی میزند، و در یکی از دهات آن فرو رفتگی پدید میاید، و قسمتی از مسجد آن فرو میریزد، و میبینی که طایفه ترک از آنجا دمشق میگذرند و در جزیره موصل فرود میایند. رومیان هم در رمله فرود آینده و آن سالی است که در تمام سرزمین عرب اختلافات روی میدهد.(19)
کشته شدن مردی ازبنی ذنب حماردردمشق کشته شدنی که تاحالادیده نشده.

العیّاشی: بإسناده عن جابر الجُعفیّ، عن أبی جعفر علیه السلام یقول: إلزم الأرض لا تحرّک یدک ولا رجلک أبداً حتّی تری علامات أذکرها لک فی سنة، وتری منادیاً ینادی بدمشق، وخسف بقریة من قراها، وتسقط طائفة من مسجدها، فإذا رأیت الترک جازوها فأقبلت الترک حتّی نزلت الجزیرة، وأقبلت الروم حتّی نزلت الرملة، وهی سنة اختلاف فی کلّ أرض من أرض العرب، وإنّ أهل الشام یختلفون عند ذلک علی ثلاث رایات، الأصهب، والأبقع، والسفیانیّ، مع بنی ذنب الحمار مضر، ومع السفیانی أخواله من کلب، فیظهر السفیانیّ و مَن معه علی بنی ذنب الحمار حتّی یقتلوا قتلاً لم یقتله شی‏ء قطّ، ویحضر رجل بدمشق فیقتل هو ومَن معه قتلاً لم یقتله شی‏ء قطّ، وهو من بنی ذنب الحمار، وهی الآیة الّتی یقول اللَّه تبارک وتعالی: «فاختَلَفَ الأحزابُ مِن بَینهم فوَیلٌ للّذین کَفَروا مِن مَشهد یَومٍ عظیم»(20) و یظهر السفیانی و من معه حتی لا یکون له همة إلا آل محمد صلی الله علیه و اله و شیعتهم فیبعث بعثا إلی الکوفة، فیصاب باناس من شیعة آل محمد بالکوفة قتلا و صلبا.(21)
جابر جعفی از امام باقر (ع) روایت نموده که آن حضرت(ع) می فرمود که در جای خود بنشین و دست و پای خود را تکان مده، تا اینکه در سالی ببینی آن علامتها را که برای تو ذکر می کنم. هنگامی که دیدی ندا کننده ای در دمشق ندا می کند و شهری از شهرهای آن به زمین فرو می رود و قدری از مسجد آنجا خراب می شود وقتی که دیدی که لشکر ترکان از دمشق گذشتند هر آینه رو می آورند تا اینکه در جزیره فرود می آیند سپس روم را می بینی که به سرزمین رمله فرود می آیند و این سال سالی است که در همه بلاد عرب محاربه و جنگ و اختلاف واقع می گردد و اهل شام در اینوقت با سه بیرق و پرچم به جنگ بر می خیزند، پرچم اصهب، پرچم ابقع و پرچم سفیانی، که مضر همراه بنی ذنب حمار (بنی عباس) هستند و همراه سفیانی دائی های او از کلب هستند، سفیانی و همراهان او بر بنی ذنب حمار (بنی عباس) پیروز می شوند ـ بنی ذنب حمار (بنی عباس) بنوعی به قتل می رسند که مانند آن هرگز واقع نشده باشد و همچنین مردی از بنی ذنب حمار (بنی عباس) با جمعیت و استعداد از دمشق می رسد پس سفیانی او را با جمعیتش به گونهای که مانند آن هرگز واقع نشده، همه را به قتل می رساند.
و همین قصه است تاویل قول خدایتعالی: پاره ی گروه ها از میان خلایق با هم مخالفت کردند. پس وای بر کافران از شر حاضر شدن روز بزرگ که روز جنگ سفیانی باشد. سفیانی بر تمام مخالفین خود پیروز می شود و سپس برای او مقصدی نمی باشد مگر آل محمّد(ص) و شیعیان ایشان، پس لشکری به کوفه می فرستد وقتی که به آنجا می رسند جماعتی از شیعه ی آل محمّد(ص) می گیرند، پاره ای را می کشند و پاره ای دیگر را بدار می کشند.


پی‌نوشت‌ها:

1-عقد الدرر : ص 72 - 73 ب 4 ف 2 و کنز العمال : ج 11 ص 284 ح 31535و برهان المتقی : ص 112 - 113 ب 4 ف 2 ح 8و فرائد فوائد الفکر : ص 15 ب و منتخب الأثر : ص 458 ف 6 ب 6 ح 22
2-کمال الدین : ج 2 ص 651 ب 57 ح 9 و البحار : ج 52 ص 205 ب 25 ح 36
3-الاختصاص : ص 208 و منتخب الأثر : ص 423 ف 6 ب 1 ح 4 و البحار : ج 52 ص 186 ب 25
4-غیبة نعمانی 149 والاختصاص 255
5-النعمانی : ص 279 ب 14 ح 67و غیبة الطوسی : ص 269 - الفضل عن الحسن بن محبوب ، کما فی الارشادو البحار : ج 51 ص 56 ح 44
6-عصرظهور-علی کورانی ص112
7-غیبت نعمانی ص 279
8-عقددالدررص94
9-معجم لاحادیث المهدی جلد1ح235 عقددالدررص 74 البرهان المتقی ص77 اثباة الهدیج3 ص 557
10-غیبة شیخ طوسی ص 270
11-غیبت طوسی ص268
12- بحارالانوارج53 ص83 مختص بصائرالدرجات ص 200
13-المهدی المنتظرج2 ص254 و255
14-نسخه خطى ابن حماد، ص 71.
15-بحار الانوارج53 ص59
16-المهدی منتظرج1 ص412
17-البرهان متقی الهندی 31/123
18-ملاحم ص100
19-تر جمه مهدی موعودصفحه 1001
20-سوره مبارکه مریم 27
21-بحارالانوارج52 ص225 و تفسیرعیاشی ج1 ص64

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۲۰
خادم گمنام

گسترش ربا (نزول ) و رشوه در آخرالزمان

پنجشنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۳، ۰۲:۴۶ ب.ظ

آیاتی که در قرآن راجع به ربا (نزول ) آمده بسیار عجیب میباشد مانند آیه ۲۷۹ و۲۷۸ سوره بقره که می فرماید :
یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و ذروا ما بقی من الربا ان کنتم مومنین فان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من الله و رسوله ……..

ای کسانی که ایمان آورده اید تقوا پیشه کنید و ربا را رها کنید اگر ایمان دارید پس اگرربا را رها نکنید خدا و رسول خدا با شما جنگ خواهند کرد .

قال رسول الله (ص) :
و عندها یظهر الربا ،یتعاملون بالرشی و یوضع الدین و ترفع الدنیا [۱] در آن زمان ربا شایع و زیاد می شود و کارها با رشوه انجام می یابد .دین را کنار گذاشته و دنیا را بزرگ می دانند :
قال رسول الله (ص):
لیاتین علی الناس زمان لایبقی احد الا اکل الربا فان لم یاکله اصابه غباره [۲] زمانی میآید که کسی یافت نمی شود جز اینکه ربا می خورد اگر هم نخورد گرد و غبار ربا به او می رسد .

امام عسکری فرمودند : زمانی می آید که …… اگر به مقام و منصبی برسند از رشوه اشباع و سیر نمی شوند .[۳] امام علی (ع) فرمودند : به نام هدیه ،رشوه می گیرند .[۴]

[۱] بشاره الاسلام ص ۲۶
[۲] نهج الفصاحه ج ۲ ص ۵۰۰
[۳] حدیقه الشیعه
[۴] مهجه البیضاء ج ۳ ص ۳۴۳

در قرآن کریم و بسیاری از روایات اسلامی نسبت به خطر شیوع ربا در جامعه هشدار داده شده است تا حدی که در کلام باریتعالی ، ربا جنگ با خدا دانسته می شود . از آنجا که از نگاه شریعت مبین اسلام ، ربا به منزله جنگ با خدا دانسته می شود ، بررسی این موضوع که اساسا چرا ربا امری اینچنین مذموم و به یک معنا ضد اجتماعی و اقتصادی برای هر جامعه ای اعم از مسلمان و غیر مسلمان است ، امری مهم محسوب می شود .

ربا از دیدگاه اسلامی به مفهومی اشاره دارد که در آن گرفتن یک مال در عوض پرداخت مالی از همان جنس است بطوریکه میزان یکی زیادتر از دیگری باشد. ربا به دو نوع ربای معاملی و ربای قرضی تقسیم می‌شود و گرفتن آن در فقه اسلامی به شدت نهی شده، بطوریکه گناه یک درهم ربا را بیشتر از هفتاد بار زنای با محارم دانسته می شود . ماده ۵۹۵ قانون مجازات اسلامی ربا را جرم و برای آن مجازات در نظر گرفته است: «مرتکبین اعم از ربا دهنده، ربا گیرنده و واسطه بین آنها علاوه بر ردِ اضافه به صاحب مال به شش ماه تا سه سال حبس و تا ۷۴ ضربه شلاق و نیز معادل مورد ربا به عنوان جزای نقدی محکوم می‌گردند . جامعه  از نگاه شریعت اسلامی به جایگاه مهمی اطلاق می شود که اجتماع مسلمین در بستر آن تحقق می یابد .

هدف اجتماع مسلمین که نمود آن در تکافل اجتماعی ، همبستگی سیاسی و نهایتا حرکت به سمت کمال و سعادت انسانی و الهی به عنوان غایت هدف آفرینش انسان است نیز در بستر جامعه امکان وقوعی می یابد . از این رو با ذکر اهمیت مفاهیمی همچون جامعه و ضرورت دستیابی به سعادت دنیوی و اخروی ، طرح این سوال اهمیت می یابد که چرا ربا که به ظاهر اقتصادی می نماید می تواند به نظام اجتماعی و فرهنگی و همچنین حوزه ی اقتصاد آسیب وارد نماید؟ پاسخگویی به این سوال نیازمند بررسی اثرات و تبعات معاملات ربوی در سه حوزه ی فرهنگی ، اقتصادی و اجتماعی است .

در حوزه ی فرهنگی معاملات ربوی به افزایش روحیه حرص و طمع مالی میانجامد که به خودی خود ارزش هایی همچون قناعت ، امساک نفس ، مسئولیت پذیری اجتماعی ، انسان دوستی ، تعاون و کمک به هم نوع و مواردی از این دست را که بنیان بقای نظام فرهنگی جامعه اسلامی است را به خطر می اندازد . در حوزه ی اجتماعی نیز با افول ارزش های فرهنگی که پایه های اجتماعی محسوب می شوند ، نتیجه چیزی جز از هم گسیختگی اجتماعی ، گسترش بی اعتمادی ، اضمحلال انسجام اجتماعی ، کاهش مشارکت مدنی افراد در فرایند ساخت جامعه نخواهد داشت .

در بعد اقتصادی نیز کاهش نقش مردم در فعالیت های تولیدی ، کاهش سطح بهره وری و اخلال در نظام اقتصادی جامعه نیز از نتایج گسترش ربا در میان مردم خواهد بود . بنابراین با در نظر گرفتن تبعات فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی ربا در جامعه اسلامی و منع مومنین و آحاد مردم از نزدیکی به آن و ضرورت تلاش برای نیل به سعادت معنوی و اخروی ، می توان ربا را که جنگ با خدا دانسته می شود ، به معنایی دیگر به منزله جنگ با جامعه مسلمین نیز به حساب آورد .

میدان جنگ نیمه‌سخت اقتصادی بین دو جبهه حق و باطل، عجین با تاریخ انسانیت است. آن‌جایی که معیشت و تأمین معاش، میدان زورآزمایی است، سخت‌ترین امتحان‌های الهی شکل می‌گیرد؛ آن‌جایی که صداقت انسان در اعتماد و توکل بر خدا به معنای واقعی کلمه سنجیده می‌شود. جهان امروز، جهان جنگ اقتصادی است. شیطان در این مبارزه‌ی تاریخی با بسط «پول» به مثابه خون در رگ‌های جامعه، و تأسیس قبله‌گاه بانک و مَطاف بورس، انسان را به برد‌گی خود برده است. امروزه قدم به قدم معیشت مردم با پول گره خورده است. فرهنگ، وام‌دار پول است، سیاست، وام‌دار پول است، آموزش، وام‌دار پول است، تربیت، وام‌دار پول است، هر چیزی وام‌دار پول است. پول، هرگز نمی‌خوابد! پول، خداست! اگر اراده کند، می‌شود، و اگر نخواهد هرگز!

پول برادر کوچک رباست؛ و«ربا» ذات بانک است. بیش از هفت قرن نیست که ربا، برج و باروی بانک را پناه‌گاه خود کرده است تا در تار و پود زندگی مردم بخزد و با وام‌دار کردن همه‌چیز، بندگی شیطان را تسری دهد. ربای فردی، در قالب بانک، به ربای جمعی و سیستماتیک تبدیل شده است. بانک قبله‌گاه مردم گردیده و سجده بر آن واجب است! بدهی بر روی بدهی؛ بیش از 50 هزار میلیارد دلار بدهی جهان نتیجه‌ی چنین ساز و کاری است. امروز، ثروت‌مندترین کشورهای جهان، بدهکارترین کشورهای جهان هستند.توسعه‌یافتگیِ امروز، مساوق با بدهکاری و وام‌داری شده است. رفاه، عجین با ربا گردیده است. و اما «طمع» دروازه‌ی ورود تهدید رباست که از درون، انسان را برده‌ی این بت مدرن کرده است.

«طمع»، موتور محرک نفس انسان برای توسعه دنیوی و تک‌بعدی در مال و معاش اوست. طمع، ربا را بسط می‌دهد و ربا، طمع را. اگر طمع از درون، انسان را به حرص فرانخواند، شیطان با ابزار ربا از بیرون هیچ نمی‌تواند بکند. ربا جنگ با خداست. در جنگ با خدا، طمع و ربا ابزار شیطان برای آلوده کردن سفره‌ها و لقمه‌های مردم به حرام است. و از آن بدتر، تبلیغ طمع و رباست. و باز هم از آن بدتر، کار فرهنگی انجام دادن در جمهوری اسلامی با تبلیغ طمع و رباست! این، تضادی ساخت‌یافته در ساز و کار نظام فرهنگی و رسانه‌ای ایران شده است.
اهمیت مساله مهدویت مثل اهمیت نبوت است چون آن چیزی که مهدویت مبشر آن است که همه انبیا برای آن آمده اند و آن ایجاد یک جهان توحیدی و ساخته بر اساس عدالت و با استفاده از همه ظرفیت هایی که خدای متعال در انسان قرار داده دوران ظهور دوران جامعه توحیدی است دوران حاکمیت توحید است دوران حاکمیت حقیقی دین دوران استقرار عدل است به معنای کامل و جامع این کلمه انبیا برای این آمدند.

حال قضاوت با شما در چنین جوامعی که دشمنان خدا در کنار شیطان صف آرایی کرده و بر کوس ربا نزول رشوه بورس (قمار) میکوبند و رسانه های این مرز و بوم پهنای باند تبلیغاتی خود را در اختیار نظام فاسد بانکی و قمار خانه بورس گذاشته و در جایی که اصل بانک بر پایه ربا بوده دم از ایجاد بانکداری اسلامی میزنند و آن را با جوایز متعدد تبلیغ میکنند و هر روز شعبه ای جدید از پایگاه جنگ با خدا در گوشه گوشه شهرها مانند قارچ سمی سر از زمین بیرون می آورد جایی برای نفس کشیدن منتظر ظهور باقی مانده که ادعا کند هنوز منتظر ظهور است !!؟

حال آن که اساس بنیان بانک توسط یهود برای نزول دادن به غیر یهود بنا شده شما چگونه و با چه استدلالی نزول اسلامی ترویج میکنید؟ مانند اینکه کسی ادعا کند شراب اسلامی تهیه نموده یا غیبت و زنا را اسلامی کرده است !!! چکسی را فریب میدهیم؟؟؟

ماده ۵۹۵ قانون مجازات اسلامی ربا را جرم و برای آن مجازات در نظر گرفته است: «مرتکبین اعم از ربا دهنده، ربا گیرنده و واسطه بین آنها علاوه بر ردِ اضافه به صاحب مال به شش ماه تا سه سال حبس و تا ۷۴ ضربه شلاق و نیز معادل مورد ربا به عنوان جزای نقدی محکوم می‌گردند .اگر این قانون است چگونه است این همه مرکز ربا در ایران!!!؟؟؟

آیا واقعا این محیط همان جامعه مدعی تشیع و دوسدار اهل بیت است؟ فقهای اسلامی چرا نشسته اند ؟

آیا واقعا صرف اینکه نطق کنید و بگویید جامعه ربویست مسئولیت از گزدن شما ساقط شده؟

جامعه ربوی پهنه عظیم و جولانگاه شیطان است و امام زمان با دوستان شیطان و دشمنان خدا را چه کار که منجیشان باشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۴۶
خادم گمنام

خاورمیانه قدم به قدم بسوی رویارویی بزرگ تاریخی!

چهارشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۳، ۱۰:۰۶ ب.ظ

خاورمیانه در آستانه تحولات بزرگ!

این تحولات چگونه آغاز خواهد شد؟!

آیا تخریب مسجد الاقصی ؟! یا مرگ امیرعبدالله ؟! 

آیا انتفاضه و قیامی در مصر؟! یا آغاز جنگ توسط اسرائیل؟!

سفیانی چه در سر دارد و چگونه و در چه فرصتی قیامش را آغاز خواهد کرد؟

بررسی کوتاه وضعیت کشورهای خاورمیانه

تحولات اخیر ایران و آغاز دولت جدید (چند دستگی مقامات دولتی) چه نقشی در تحولات اخرالزمان دارد؟

* سفیانی در اندیشه چیست و چگونه و در چه فرصتی قیامش را آغاز خواهد کرد؟

قدم به قدم با ما باشید تحولات حال حاضر دنیا در سال 1392 تا 1395 ما آیینه پیشگوی روایات را باز کرده ایم

بزودی پستها ی دقیق با مطالعات و اسناد فوق العاده در اختیار شما قرار خواهد گرفت

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۳ ، ۲۲:۰۶
خادم گمنام

زلزله ها گناهان آخرالزمان

چهارشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۳، ۱۰:۰۲ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

اذا زلزلت الارض زلزالها و أخرجت الارض أثقالها و قال الانسان مالها یومئذ تحدث اخبارها بان ربک اوحى لها. 

این خبرى است از پروردگار جهان در مورد زلزله قیامت؛ یعنى زلزله‏اى که در زمین رخ مى‏دهد. 

این زلزله و تکان، شامل است؛ یعنى همه زمین را فرا مى‏گیرد. زلزله هایى که در زمین واقع مى‏شود در یک قسمت یا یک قطعه واقع مى‏شود و آدمهایى که چند فرسخ دورترند حس نمى‏کنند، نمى‏فهمند و درک نمى‏کنند. اما آن زلزله، زلزله‏اى است که شامل است و نسبت به همه کره زمین عمومیت دارد زلزله‏اى است که در تمام کره زمین، چه این طرفش و چه آن طرفش، شمالش و جنوبش و غربش و شرقش، زیرش و بالایش، بیرونش و درونش را فرا مى‏گیرد.

چندیست کلمه زلزله همانند شنیدن صبح بخیر شده . در ایران و سایر نقاط کره خاکی هر پگاه که از خواب بر می خیزیم یا بزیر آوار رفته ایم و یا از ویران شدن خانه هایی در سوی دیگر مطلع می شویم . و حال آن که این بلایای طبیعی را حاصل تحولات درونی زمین میدانیم و از کم و کیف چگونگی تشکیل آن شاهنا مه ها می سراییم.

در رسانه ها و جرایدمان بر زمین خرده میگیریم که نلرزد و به باری تعالی گوشزد مینماییم که این مردمی که به خاک و خون کشیده میشوند گناهی ندارند.آنقدر خود را فرهیخته میدانیم که در جملات روشنفکر گونه خود خالق خود را زیر سوال میبریم و حال سوال اینجاست که آیا واقعا بی گناه بوده ایم؟؟!!!

ریشه‌یابی زلزله در روایات

از رسول اکرم(ص) نقل شده است که فرمود: «هرگاه پنج چیز شایع شود، پنج چیز در میان شما جاگزین شود، هرگاه زنا شایع شود؛ زلزله‌ها ظاهر شود، هرگاه زکات را ندهند، حیوانات بمیرند و هرگاه حکّام در قضاوت جور کنند آسمان باران خود را نگهدارد و هرگاه ربا فاش و شایع گردد، خسف و فرو رفتن به زمین خواهد بود». 
باز آن حضرت(ص) فرمود: «هرگاه در امّت من ده خصلت ظاهر شود خداوند ایشان را به ده چیز عقوبت کند». گفته شد: یا رسول الله! آن ده خصلت چیست؟ فرمود: «هرگاه دعا کم کنند بلا نازل شود، هرگاه صدقات (قرض، هدیه، وقف، مطلق قدم‌های خیر و انفاقات خیریه) را ترک کنند مرض‌ها زیاد شود، هرگاه زکات را منع کنند چارپایان بمیرند، هرگاه سلطان جور کند منع باران شود، هرگاه زنا در ایشان بسیار شود، مرگ ناگهانی در ایشان زیاد شود، هرگاه ربا زیاد شود، زلزله‌ها زیاد شود، هرگاه به خلاف آنچه خدا نازل فرموده حکم کنند دشمن ایشان بر ایشان مسلط شود، و هرگاه نقض عهد و پیمان کنند خداوند ایشان را مبتلا به قتل سازد و هرگاه کم فروشی کنند خداوند ایشان را به سال‌های خشک و قحط بگیرد.»
سپس این آیه را تلاوت فرمود: «ظهر الفساد فی البرّ و البحر بما کسبت أیدی الناس لیذیقهم بعض الذی عملوا لعلّهم یرجعون؛3 فساد در دریا و خشکی ظاهر شد به سبب آنچه دست مردم کسب کرده تا اینکه بچشاند ایشان را اثر بعضی از آنچه عمل کرده‌اند، تا شاید برگشت کنند.»

از جمله حوادث آستانه ظهور امام عصر(ع)، رخداد زلزله‌هایی بزرگ است که در رأس آنها می‌توان به زلزله‌های بزرگ شام و دمشق اشاره کرد. روایات فراوان و روشنی دربارة این زلزله وجود دارد به گونه‌ای که برخی از مکان‌ها و خسارت‌های آن و حتّی وقت آن را پیش از ورود سپاهیان غربی مشخص می‌سازد. گرچه از بعضی روایات استفاده می‌شود که سپاه غرب به هنگام وقوع زلزله در دمشق به سر می‌برد. 

چنان که آمار جهانی نشان می‌دهد، در بین سال‌های 1000 تا 1800 میلادی؛ یعنی طیّ 800 سال تنها 21 زلزله با قدرت بزرگ روی داده است. در حالی که بین سال‌های 1800 تا 1900، یعنی طی 100 سال، 18 زلزله بزرگ و 50 سال بعد بین 1900 تا 1950، 30 زلزلة بزرگ روی داده است. یعنی تقریباً در طول 50 سال تعداد زلزله‌ها برابر با شمار آنها در طول 850 سال قبل بوده است.1 بین سال‌های 1950 تا 1991، 93 زلزله بزرگ در جهان به وقوع پیوست؛ تقریباً سه برابر و نیم قرن گذشته. این زلزله‌ها موجب مرگ 3/1 میلیون نفر انسان در سراسر کرة خاکی شد. افزایش شدید تعداد زمین لرزه‌ها بسیاری از دانشمندان را متوجّه این موضوع ساخت که زمین به دوره‌ای تازه از حیات خود وارد می‌شود.

راجر بیلهام در نشست اتحادیة علم زمین‌شناسی و ژئوفیزیک دربارة سیر این وقایع اعلام کرد: «واقعیت آشکار این است که در دهه‌های آتی شاهد فجایعی خواهیم بود که تاکنون مانند آنها را ندیده‌ایم. تلفات بیش از یک میلیون، پیش آمد غیرممکنی نخواهد بود. 50 درصد جمعیت یک شهر با زمین لرزه‌ای ساده از دست می‌روند». بیلهام گفت: «با وجود اینکه در دهه‌های اخیر زمین لرزه‌ها در مرکز شهرهای بزرگ جهان روی نداده‌اند، امّا نمی‌توان از ادامه این روند مطمئن بود.»2
آمار تکان دهنده و متحیر کنندة بزرگ‌ترین زلزله‌های تاریخ جهان به خوبی گویای این واقعیت است:

که به این آمار حوادثی مانند زلزلة بزرگ هاییتی را می‌توان اضافه نمود که گاه گفته می‌شود عمدی و محصول پدیده‌ای موسوم به «هارپ» است. همچنین رخداد بزرگ زلزله و در پی آن سونامی ژاپن هنوز در نظرها هست به این لیست زلزله های اخیر دروود بم اردبیل بوشهر بلوچستان و غیره و ذالک را نیز اضافه کنید .

برای منتظران قیام آقا امام زمان (عجل‌الله تعالی فرجه الشریف) هیچ مطلبی زیباتر از این نیست که در مورد زمان، شرایط و چگونگی قیام حضرت سخن گفته شود. هر جایی در عالم حرکتی رخ می‌دهد، منتظران حضرت، این حرکت را در ارتباط با قیام مورد محاسبه قرار می دهند که انشاءالله این اتفاق‌های عالم، بد و خوب و تلخ و شیرین همه این مقدمات عاجل باشد و طبیعی هم هست، امتی که 1400 سال منتظر بوده، خیلی مراقب اوضاع عالم هست تا ببیند چه زمانی مولای او، که منجی عالم است، ظهور خواهد کرد.

اما برای نزدیک بودن ظهور، دو نوع دلیل وجود دارد که یکی از این دو نوع، حوادثِ در آستانه ظهور هستند، حوادثی که در عالم رخ می دهند و در روایات هم این حوادث ذکر شده است، حوادثی هستند که باید رخ دهند و یا بعضا مبهم هستند و یا ممکن است حتی این حوادث رخ ندهد و ظهور رخ دهد، کما اینکه این مطلب در روایات تصریح شده است، سیل‌ها و زلزله‌ها باید این‌گونه باشند، تعداد کسانی که به مرگ طبیعی و غیرطبیعی می‌میرند، باید این تعداد باشند، یا برخی از مردم منطقه علیه حکام خودشان خروش می‌کنند و برخی از حکام در این شرایط می‌میرند، این ها مسایلی است که در حوادث ظهور ذکر شده و نمی‌خواهیم الان به این بحث بپردازیم، احتیاط خیلی بالایی هم وجود دارد که انسان بتواند، حوادث را تطبیق بدهد، یعنی آنچه که در روایات در باب ظهور آمده است، بتواند تطبیق بدهد که این اتفاقی که در این منطقه افتاده، مصداق همان نکته‌ای است که ائمه بزرگوار علیه‌السلام در روایات، بیان فرمودند، به هر حال بحث پرطرفدار و دقیقی لازم دارد که باید در جای خودش به آن پرداخت.

لاکن چشم پوشی از این وقایع هر چند با مبحث ظهور مرتبط نباشد از معقوله ازدیاد گناهان دور نیست .

آیا وقت آن نرسیده جامعه بشری به خود آید ...؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

این بقیة الله التی لا تخلو من العترة الهادیة این المعد لقطع دابر الظلمة . . . .

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۳ ، ۲۲:۰۲
خادم گمنام

آرماگدون در ادبیات مسیحیان صهیونیست که امروز در غرب در دو منطقه ی وسیع آمریکا و مخصوصا در اروپای غربی در انگلستان مخاطب زیادی برای خود دارد و از فعالیتهای فرهنگی در این زمینه عبور کرده و به فعالیت های سیاسی رسیده اند. امروزه با تکیه بر صندلی های قدرت در آمریکا اهداف خود را پیش می برند.

آرماگدون یا هارمجدون واژه ای است عبری به معنی تپه شریفان است و این تپه ی شریفان یا کوه مجدون تپه ای که در جنوب شرقی حیفا در شمال فلسطین در کرانه غربی رود اردن قرار گرفته است.

مکان وقوع آرماگدون بر روی نقشه 

این منطقه ، منطقه ای بسیار محدود و کوچک است و امروزه برای جنگ آخرالزمان این گروه انتخاب شده است .

آرماگدون نامی برای جنگ آخرالزمان:

نزد بنیادگران انجیلی آمریکا یا ( مسیحیان صهیونیست)برای ظهور و بازگشت دوم مسیح (ع) . جنگی هسته ای در محل وقوع آرماگدون به وقوع می پیوندد که به نابودی و تخریب اکثر شهرهای جهان می انجامد.از آرماگدون در قرآن و سنت سخنی به میان نیامده و از هیچ یک از ائمه ع سخنی در این باره نقل نشده است. در روایاتی که از ائمه ع به دست ما رسیده است از واقعه و جنگی که در نزدیکی ظهور به وقوع می پیوندد به نام قرقیسیا سخن به میان آمده است ولی مکان وقوع آن با نبرد آرماگدون متفاوت است.

نیروهای درگیر در آرماگدون:

1- نیروهای شر با فرماندهی ضد مسیح ( آنتی کرایست ) یا دجال ( اعراب ، مسلمانان و حامیان روسی )

2-نیروهای خیر (حامیان اسرائیل ) با فرماندهی مسیح

آقای جری فالول به عنوان یکی از مبلغین جدی مسیحیت صهیونیست است گفته :

روسیه یا روش و هم پیمانان آنها (ایران ، آفریقای جنوبی یا حبشه، آفریقای شمالی یا لیبی ،اروپای شرقی جومر ، قفقاز ) در خیل سپاهیان شر قرار می گیرند.

فراگیر بودن و اتمی بودن این جنگ از ویژگیهای بارز آرماگدون در نزد مسیحیان صهیونیست می باشد.

 

زمان واقعه ی آرماگدون :

1- بعد از برپایی مملکت اسرائیل 

2- قبل از ظهور عیسی (ع)

 

نتایج واقعه ی آِرماگدون :

1- کشتار کامل مسلمانان و اعراب

2-نابودی پنج ششم مردم جهان 

3-کشتار دو سوم مردم یهود (تنها 144 هزار نفر می مانند که مسیحی می شوند)

4-خشک شدن فرات 

5-تخریب کامل قدس 

6-عروج مسیحیان بنیادگرا

7-نزول عیسی ع و همراهانش و نابودی نیروهای شر

8-آغاز هزاره ی خوشبختی 

 

مراحل پیش قراول آرماگدون 

1-بازگشت یهود به سرزمین فلسطین 

2-برپایی دولت یهودی در سرزمین مقدس

3-بشارت لاهوت انجیلی به تمام ملل (از جمله اسرائیل و یهودیان)

4-ساخت هیکل و مراسم قربانی 

5-عروج کلیسا ، احیای مذهبی ، تولد دوباره 

6-دوره ی سختی و مصیبت 7 ساله 

7-واقعه ی آرماگدون 

 

 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۳۸
خادم گمنام

این سؤالات و ده ها سؤال مشابه دیگر از زمانی در ذهن علاقمندان به مباحث آخرالزمان، منتظران و مومنان به امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شکل گرفت که ماجرای غم انگیز هجوم گروه های تکفیری به سوریه پیش آمد. در این مقاله ابتدا به معرفی اجمالی شخصیت سفیانی می‌پردازیم و سپس به تطبیق جریان شناسانه سفیانی با تروریست‌های سوریه و عراق می‌پردازیم .

در روایات متعددی از سفیانی و حوادث مربوط به آن سخن به میان آمده است برای اشاره به این شخصیت ، بیش تر از دو واژه «سفیانی» و «ابن اکله الاکباد» «پسر زن جگر خوار» استفاده شده است. در رابطه با نام او امام علی (علیه السلام) می فرمایند: (فرزند زن جگر خوار از سرزمین خشک قیام می کند . نامش عثمان و فرزند عنبسه است) .

در روایات، سفیانی فردی از نسل قریش ، بنی امیه ، ابو سفیان و فرزند زن جگر خوار معرفی شده است. از آنجا که ابوسفیان از قبیله بنی امیه است و بنی امیه از طوائف قریش هستند و زن جگر خوار، همسر ابوسفیان، بنابراین سفیانی از نسل ابوسفیان است و به همین علت نیز با لقب سفیانی مشهور شده است..
در روایات سفیانی به فردی ازرق (کبود چشم) اعور (شبیه یک چشم) وحش الوجه (دارای صورت وحشت انگیز) اشقر (سرخ و سفید آن که سرخی بر سفیدی اش غالب باشد) احمر (سرخ روی) جدری (ابله روی) ضخم الهامه (بزرگ سر) ربعه (میانه بالا) توصیف گردیده است. سفیانی از منطقه شام خروج می کند و پس از ظهور سپاهی را به سمت امام زمان در مدینه گسیل می دارد. این سپاه در منطقۀ بیداء بین مدینه و مکه در زمین فرو می رود. پس از این مواجهه امام با دیگر لشگریان سفیانی در عراق آغاز می شود و تا حدود ۹ ماه ادامه می یابد؛ ماجرای سفیانی با کشته شدن او در بیت المقدس به پایان می رسد.

1.سفیانی جریانی خون ریز و سفاک بنابر روایات سفیانی رهبر جریانی سفاک، خون ریز و ضد انسانی است. او به هرکجا که پای می گذارد، زندگی مردمان آنجا را تباه می سازد. قتل و تجاوز دو مشخصۀ بارز در سفیانی است که در روایات به آن اشاره شده است از جمله در روایتی امام محمد باقر علیه السلام می فرمایند: سفیانی سپاهی هفتاد هزار نفری را به کوفه گسیل می دارد. آن ها برخی از اهل کوفه را می کشند، برخی را به دار می آویزند و برخی را اسیر می کنند . کارنامه تروریست های مستقر در سوریه و عراق نیز بیانگر سفاکی و جنایت کاری آنهاست. اعمالی مثل قتل، سرقت تجاوز، سربریدن بی گناهان حتی کودکان، مُثله کردن ،آدم ربایی، بخصوص ربایش زنان و دختران و… نمونه هایی از اعمال دد منشانۀ این قوم اهریمنی است که این روزها به کرّات از اخبار شنیده می شود.


2. سفیانی جریانی به ظاهر اسلامی بر خلاف دجال که به احتمال زیاد جریانی غیر اسلامی است ، سفیانی جریانی درون اسلامی است؛ قائلۀ او به نام اسلام با حمایت بخشی از مسلمانان با دیدگاه خاص شکل می گیرد؛ جنس اسلامی که سفیانی نماینده آن است، اسلام بنی امیه است: اسلامی ظاهری و عاری از حقیقت ؛ اسلامی که تأمین کنندۀ منافع مادی پیروان آن است و مطابق با خواست آنان تغییر می کند. تأکید روایات بر واژه سفیانی، مؤید این مطلب است؛ چرا که سفیانی اگر چه نامش عثمان بن عنبسه است، اما منش و تفکر او، منش و تفکر ابو سفیان جریان بنی امیه می باشد. در روایات بسیاری بر همراهی و همانندی سفیانی با بنی امیه تأکید شده است و نیز او را فردی در امتداد ابوسفیان، معاویه و یزید معرفی کرده اند. همچنین علت شهرت او به سفیانی به این اعتبار است که، او از نسل ابوسفیان و از دودمان بنی امیه و همراه و هم فکر امویان است. پرچم داراین نوع از اسلام -اسلام بنی امیه- معاویه است! معاویه ای که هر طور دلش میخواست دین را تغییر می داد (مثل خواندن نماز جمعه در چهارشنبه و… ) و با تمسک به ظاهر دین با حقیقت دین ( علی علیه السلام ) می جنگید . سلفی ها، تکفیری و تروریست هایی مثل داعش نیز شباهت بسیاری با امویان دارند. آنها ظواهر اسلام را “البته به صورت دلخواه” فریاد می زنند ولی در عمل هیچ احترامی برای احکام دین قائل نیستند؛ در واقع آنها در عمل پیرو معاویه بن ابی سفیان اند و این را نیز فاش می گویند . در یکی از نوشته های بر جا مانده از تروریست ها آمده است: باید در شام مجسمه بزرگی از یزید بن معاویه بن ابی سفیان درست شود که سر حسین بن علی علیه السلام را در دست دارد و آن زمان است که معاویۀ جدید به عنوان خلیفۀ امارت اسلامی شام خروج خواهد کرد تا حکومت فراگیر خود را روی زمین برپا کند .


3. سفیانی جریانی ضد شیعه و ضد امام زمان علیه السلام ضدیت با شیعه و جنگ با امام عصرعلیه السلام از مشخصات بارز سفیانی است. اشارۀ روایات فراوانی به کشتار شیعیان توسط سفیانی ودر نهایت جنگ او با امام عصرعلیه السلام و گسیل داشتن لشکری بزرگ به سمت مدینه برای مقابله با امام عصرعلیه السلام، حکایت گر دشمنی سفیانی با شیعه است. در روایتی از امام محمد باقر علیه السلام می فرماید : خشم و کینه او تنها متوجه شیعیان ماست و تنها برکشتن آنها حریص است یکی از نکات برجسته در رفتار تروریست های تکفیری چون داعش اعمال وقیحانه و وحشیانۀ آنها در قبال علویان و شیعیان عراق و سوریه است. بریدن سر جوان سوری به اتهام شیعه بودن با شعار الله اکبر! اعدام و بدار آویختن پسر بچۀ سه ساله و شیعۀ عراقی تباری که پس از قتل خانواده اش صورت گرفت و …. نمونه هایی از این دد منشی و سفاکی است.


4. ارتباط سفیانی با دشمنان اسلام اگر چه سفیانی نمایندۀ جریان اسلام تکفیری است ، ولی در همان حال ارتباط جدی با جبهۀ کفر خارج از دایرۀ اسلام دارد. در روایات به گرایش سفیانی به نصرانیت و آویختن صلیب به گردنش اشاره شده است و البته اجداد او ( معاویه و یزید و.. ) نیز همواره با یهود و نصارا در ارتباط بودند و از حمایت های آنها استفاده می کردند و کیست که نداند، تروریست های تکفیری دست نشاندۀ اسرائیل و آمریکا هستند و این انبوه سلاح های آمریکایی، اسراییلی و غربی در دست تروریستها است که عامل به خاک خون کشیدن مظلومان است و…. از آنچه تا کنون گفته شد به خوبی روشن گردید که از لحاظ جریان شناسی بین سفیانی موعود که روزی در سوریه خروج خواهد کرد با تروریست ها و تکفیری های امروز شباهت های فراوانی وجود دارد؛ اما آیا به راستی این دو یکی هستند؟ در پاسخ باید گفت: اگر چه سفیانی جریانی تاریخی در امتداد امویان و عباسیان است؛ ولی همان طور که اشاره شد، فردی مشخص با ویژگیهای خاصِّ خود نیز، هست. البته ممکن است (و ما نیز امیدواریم) در میان این حوادث تلخ عراق و سوریه چنین فردی ظهور نماید و خروج سفیانی به عنوان یکی از علائم حتمی ظهور امام زمان علیه السلام محقق ولی در حال حاضر در این باره اظهار نظر قطعی نمی توان کرد

آنچه می توان گفت

این است که بین جریان اسلام اصیل (اسلام اهل بیت علیه السلام) و اسلام التقاطی (اسلام اموی) همواره در طول تاریخ جنگ بوده و خواهد بود. در برهه ای منادی اسلام حقیقی اصیل؛ یعنی امام علی علیه السلام با پرچمدار اسلام التقاطی؛ یعنی معاویه در جنگ بود. زمانی امام مجتبی علیه السلام با معاویه و زمانی امام حسین علیه السلام با یزید اموی! و این تقابل ادامه خواهد داشت تا هنگامۀ ظهور، که برای آخرین بار این دو اسلام در برابر هم صف آرایی کنند و آن گاه در یک طرف میدان، سفیانی، نماینده امویان وطرف دیگر میدان مهدی آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم حضور خواهد داشت. در آن کار زار که طبق روایات حدود ۹ ماه طول به خواهد انجامید، سفیانی رفته رفته از عراق و شامات عقب نشینی خواهد کرد و سرانجام در فلسطین به دست امام عصر علیه السلام به قتل خواهد رسید. آری ، ماجرای اهل بیت علیهم السلام و امویان ماجرایی تاریخی است ؛ امام حسین علیه السلام در این باره می فرمایند: (نحن و بنو امیه اختصمنا فی الله تعالی قلنا صدق الله و قالو کذب فنحن خصمان یوم القیامه) ما و بنی امیه همواره در حال دشمنی هستیم درباره خدا، ما میگوییم خدا راست گفت، آنها می گویند دروغ گفت و این دشمنی تا قیامت ادامه دارد . آنچه امروز در عراق و سوریه جریان دارد در راستای همین جنگ تاریخی ، قابل تحلیل است . جنگ سوریه به نوعی جنگ کفر با اسلامِ به رهبری ایران است. در اینجا نیز دو جریان اسلام التقاطی (اموی) با اسلام حقیقی و ناب (ولایت اهل بیت) حضور دارند. بنابراین اگر چه نمی توان گفت تکفیری های امروز همان سفیانی علائم ظهور هستند، ولی می توان گفت که از همان قبیله و قماش اند و در همان دستگاه تاریخی قابل تحلیل می باشند. به عبارت دیگر سلفی های تکفیری از جمله داعش که حسابشان از عموم اهل سنت جداست، نمایندۀ سفیانی آینده و مروانیان و امویان گذشته، در عصر حاضرند. به امید انیکه روزی شاهد تحقق یکایک علائم ظهور و اعلام ندای «أنا بقیه الله» باشیم.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۰۴
خادم گمنام

دجّالها در آخرالزّمان

پنجشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۱۶ ب.ظ

معنای واژۀ دجّال
دجّال به کسی گفته می شود که بسیار دروغگوست و ظاهری بسیار فریبنده دارد.


زیادبودن دجّالها در آخرالزّمان
بر پایۀ احادیث اسلامی، در آخرالزّمان شمار دجّالها رو به فزونی می نهد، به گونه ای که از ۳۰ و ۷۰ نیز می گذرد.


دجّالهای سه گانه

از سخن پیامبر(صلّی الله علیه وآله) هویداست که برجسته ترین دجّالهای آخرالزّمان سه تای اند که نخستین و دومی آنان، پیش از ظهور امام مهدی(علیه السّلام) پدیدار می شوند، و سومی ایشان، پس از قیام آن بزرگوار پدیدار می شود.
زیرکترین دجّال (أکیس الدجّالین) کسی است که پیشاپیش همۀ دجّالها در بصره پدیدار می شود، و با بهره گیری از زیرکی اش، مردم را می فریبد و گمراه می کند، و ایمان و دارایی آنان را نابود می سازد. وی اسفهانی استبرشو مردم می پندارند که از نسل علی(علیه السّلام) می باشد، در حالی که چنین نیست.

دروغگوترین دجّال (أکذب الدجّالین) کسی است که پس از زیرکترین دجّال، در سیستان پدیدار می شود، و با بهره گیری از سخنوری اش، مردم را سالیان دراز می فریبد و گمراه می کند. وی اسفهانی و از نسل فاطمه(علیها السّلام) می باشد.
بزرگترین دجّال (أکبر الدجّالین) همان دجّال یک چشم می باشد که پس از دروغگوترین دجّال، پدیدار می شود، و از تبار یهودیان اسفهان و واپسین فرمانروای شیطانی بر روی زمین است که مردمان را با نیروی بسیار و کارهای شگفتش، می فریبد و گمراه می کند. وی نزد ایرانیان کهن و زرتشتیان، اَژْدَهاک (ضَحّاک) و هم روزگار با سوشیانس، و میان یهودیان و مسیحیان، اَنْتای کرایْسْت (ضدّ مسیح) و هم روزگار با عیسی مسیح(علیه السّلام)، و میان مسلمانان، دجّال یک چشم و هم روزگار با امام مهدی و عیسی مسیح(علیهماالسّلام) می باشد.


 زمان خروج دجّال یک چشم
 دجّال یک چشم پس از قیام امام مهدی(علیه السلام) و پیش از فرود عیسی مسیح(علیه السّلام)، هنگام بروز خشکسالی سخت و کمبود غذاها و زمانی که مسلمانان، شهر استانبول (قُسْطَنْطَنِیَّه) یا دروازۀ اروپا را گشوده اند، و در حال پیشروی سوی اروپا می باشند، برمی شورد.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۳ ، ۱۲:۱۶
خادم گمنام

شام سرزمین آغاز فتنه های آخرالزمان

چهارشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۳، ۰۳:۵۷ ب.ظ

شام یکی از مناطق مهم در آخرالزّمان بوده و قلمرو سپاه سفیانی در شام است. به بیان بهتر این سرزمین جایی برای آغاز فتنه ها و التهابات در آخرالزمان محسوب می شود.

شام یکی از مناطق مهم در آخرالزّمان است که شامل کشورهای سوریه، لبنان، اردن و فلسطین امروزی است. قلمرو سپاه سفیانی در شام است. در این نوشتار نگاهی اجمالی به کشور سوریه و وقایع مرتبط با عصر ظهور خواهیم داشت.

این سرزمین یکی از قدیمی‌ترین نقاط مسکونی آسیاست که در هزاره سوم قبل از میلاد، قوم "سامی آموری" در آن زندگی می‌کردند. در تاریخ قبل از میلاد مسیح، سوریه بارها در دست قدرت‌های بزرگ جهانی چرخیده تا آنکه در سال 63 میلادی به دست حکومت روم شرقی افتاده است. این سرزمین تا زمان فتح شدن در زمان ابوبکر تحت نفوذ دولت بیزانس بوده است.

در زمان پیامبر اکرم(ص)، سپاه اسلام در غزوه موته با سپاه مسلح رومیان روبه‌رو شدند و مقدمات نفوذ به شام فراهم شد. در سال یازدهم هجری پیغمبر سپاهی به فرماندهی اسامه بن زید به همراه بزرگان صحابه روانه شام کردند ولی در همین روزها ایشان رحلت فرمودند. در زمان ابوبکر مسلمانان یرموک را فتح کردند. معاویه در زمان عمر حکومت دمشق را به دست گرفت و بیشتر شهرهای شام را فتح کرد.

در زمان جنگ جهانی اوّل با ورود عثمانی، ملّیون عرب زمینه را برای رهایی از چنگال ترکان آماده دیده، شروع به فعالیت کردند. پس از شکست عثمانی در جنگ جهانی، مردم سوریه امیرفیصل بن حسین را به عنوان پادشاه برگزیدند امّا در سال1920 نیروهای فرانسه، سوریه و لبنان را به اشغال خود درآوردند و با رأی جامعه ملل تحت قیمومیت فرانسه درآمد،(4) در نهایت ژنرال ماترو فرمانده فرانسه آزاد در سال1941، استقلال و تأسیس جمهوری سوریه را اعلام کرد.

مذاهب و فرقه‌های مذهبی در سوریه

مسلمانان 86 درصد و مسیحیان حدود 5 درصد جمعیت سوریه را به خود اختصاص داده‌اند. حدود 5 هزار یهودی نیز در دمشق و اطراف آن زندگی می‌کنند و امّا در میان مسلمین، فرق مذهبی مختلفی در سوریه وجود دارند که پس از اهل سنت که اکثریت را تشکیل می دهند عبارتند از:

1. دروزیه: گروهی از غلات شیعه هستند که حدود یک میلیون نفر از جمعیت سوریه را تشکیل می‌دهند. فرقه دروزیه ترکیبی از عقاید شیعه، زرتشتی و مسیحی دارند.

2. علویان: آنان که خود را شیعه اثنی‌عشری می‌دانند، نزدیک به دو میلیون نفر هستند. علویان پست‌های حساس را در سوریه برعهده دارند. شایان ذکر است، علویان اغلب صحابه اولیه رسول خدا(ص) ازجمله عمار و یاسر، مقداد، سلمان و اباذر را قبول دارند و به آنان عشق می‌ورزند.

3. شیعه امامیه یا اثنی عشریه: بین دویست تا سیصد هزار نفر هستند. آنان در غرب "باب توما" در دمشق و قریه داریا زندگی می کنند و اکنون نیز قریه راویه و اطراف مرقد مطهر حضرت زینب(س) محلّ سکونت بیشتر آنان شده است.

سوریه و تحولّات آخرالزّمان

این منطقه درآستانه شورش سفیانی دچار مجموعه‌ای از فتنه‌ها و التهابات می‌شود که برخی از آنها با استفاده از روایات عبارتند از:

1. پدید آمدن فتنه‌ای برای همه مسلمانان و استیلای روم و ترک (غربی‌ها و روس‌ها) بر آنها.

2. به وجود آمدن فتنه‌ای ویژه در سرزمین شام که باعث اختلاف، ضعف و تنگناهای اقتصادی می‌گردد.

3. کشمکش و درگیری بین دو گروه اصلی قدرتمند در شام.

4. زلزله دمشق و ویرانی سمت غربی مسجد شهر و بعضی از گوشه‌های آن.

5. درگیری سه نفر از سران، بر سر قدرت در شام (ابقع، اصهب و سفیانی) و چیره شدن سفیانی بر آن دو و استیلای وی بر سوریه و اردن و یکپارچه شدن منطقه تحت فرمان او.

6. ورود نیروهای بیگانه به سرزمین شام.

از جابر جعفی نقل شده است که از امام باقر(ع) درباره این گفته خدای سبحان سۆال شد که فرمود: "به راستی ما شما را با چیزهایی همچون، ترس و گرسنگی و کاهش مال، جان و میوه‌ها مورد آزمایش قرار می‌دهیم؛ صبر پیشگان را بشارت ده». حضرت فرمود: "گرسنگی بر دو گونه است؛ عام و خاص. گرسنگی خاص در کوفه است که خداوند آن را ویژه دشمنان آل محمد(ص) گرداند و آنان را هلاک سازد امّا گرسنگی عام، در شام خواهد بود و آن گرسنگی و ترسی است که تا آن زمان هرگز به آن گرفتار نشده‌اند، گرسنگی قبل از قیام قائم و وحشت و اضطراب بعد از قیام آن حضرت خواهد بود.»

روایتی که از امام باقر(ع) از امیر مۆمنان(ع) نقل شده است: "وقتی در شام دو گروه نظامی اختلاف کنند، نشانه‌ای از نشانه‌های الهی آشکار می‌شود، پرسیدند: ای امیرالمۆمنین آن نشانه چیست؟ فرمود: زمین‌لرزه‌ای در شام[سوریه] رخ می‌دهد که صد هزار نفر در اثر آن هلاک می‌گردند و این را خداوند رحمتی برای مۆمنان و عذابی برای کافران قرار می‌دهد. وقتی آن هنگام فرارسد، نظاره‌گر سوارانی دارای اسب‌هایی سفید و درفش‌های زرد رنگ، باشید که از مغرب روی می‌آورند تا وارد شام می‌شوند و در آن لحظات است که فریاد و بی‌تابی بزرگ و مرگ سرخ فرا می‌رسد. وقتی آن وضع پیش آمد پس بنگرید فرو رفتن آبادی‌ای از روستاهای دمشق را که به آن "حرشا" می‌گویند، در این هنگام فرزند هند جگرخوار (سفیانی) از بیابان خروج کرده، بر منبر دمشق قرار می‌گیرد، در این بحبوحه در انتظار ظهور حضرت مهدی(ع) باشید."

جنبش‌های ابقع و اصهب ازجمله دیگر وقایعی است که در این ایام در شام رخ می‌دهد.

پی‌نوشت‌ها:

1. کورانی، علی، عصر ظهور

2. بحارالانوار، ج52

3. عتبات عالیات و سوریه

4.راسخون

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۵۷
خادم گمنام

قیام سید خراسانی

سه شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۳۹ ب.ظ

 پاسخ سید سلیمان مدنی تنکابنی پژوهشگر و نویسنده در حوزه ی مهدویت و آخرالزمان به افرادی که می گویند سید خراسانی از ایران است و می خواهند حقایق را پنهان کنند.

دو نفر منتقدی که سید خراسانی را ایرانی می دانند:

1- به گمان من، آنکسی که بدیهیات ظهور را انکار می کنه و مهمترین تکیه گاه شیعیان در جهان امروز رو به بنی عباس تشبیه می کنه (و ارتباط واضح خلفای عثمانی قدیم و عثمانیان جدید مثل اردوغان رو با حکومت عباسیان و مشابهت روشهای مکارانه شون رو نادیده می گیره) و خراسانی و شعیب رو اهل چین و ماچین میدونه (در حالیکه میدانیم شعیب صالح و گنجهای طالقان به یاری حسنی گیلانی میروند و هر عاقلی میدونه که طالقان ایران به گیلان نزدیکتره یا تالقان افغانستان)، چنین آدمی سزاوارتر به صفت دجال هست.

2-آخه سید خراسانی از سین میانگ با چی میخواد بیاد نصف دنیا رو بگیره؟ با چوب و چماق؟
هشت سال جلو دنیا وایستادیم، شهید دادیم، سی سال تحریم و فشار رو ما تحمل کردیم، ولایت طاغوت رو ما به ولایت امان زمان تبدیل کردیم، اسرائیل از ترس موشک های ماست که جرئت نکرده بیاد نیل تا فرات رو صاف کنه، ماییم که جلویی تکفیری ها توی عراق و سوریه وایستادیم، اون وقت سید خراسانی از چین بیاد و شعیب هم از تالقان؟!!! تازه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران شده بنی عباس آخرالزمان!!!

پاسخ سید سلیمان مدنی تنکابنی :

یادآور می شویم که مراد از طالقان در روایات مرتبط با شعیب و گنجهای خدا در طالقان همان طالقان افغانستان است؛ زیرا در روایات آمده است که شعیب اهل طالقان است و خروج وی از سمرقند خواهد بود، و در روایتی از امام علی(علیه السلام) که به سرزمینهایی در آخرالزمان و گنجهای خدا در طالقان اشاره فرموده است، طالقان را کنار سمرقند بیان کرده است، و چنان که می دانید این دو منطقه در خراسان به هم نزدیک اند و طالقان درست پایین منطقه سمرقند قرار گرفته است.

البته شعیب پس از خروج در سمرقند به ری می آید و در تهران با دشمنان امام زمان علیه السلام مانند سپاه سفیانی که بر ری یورش می برند، می جنگد و به کمک حسنی گیلانی می شتابد. همه این روایتها امروزه در اینترنت یافت می شوند و ما در مقاله مفصل خود آنها را می آوریم و هیچ روایتی ندارد شعیب اهل ری است و این مطلب را شیخ علی کورانی بی دلیل ادعا کرده است.
اما سید خراسانی یا هاشمی خراسانی که روایات اسلامی بر جوان بودن وی تصریح دارند، طبق روایات اسلامی از شیعه و سنی، در بخشهایی از چین جنبش خود را می آغازد و به ماوراء النهر در خراسان می آید و سپس همراه شعیب به سوی ری می آید و با سپاه سفیانی می جنگد و از ایران به عراق و سپس سوی شام و بیت المقدس می رود. گفتنی است اکنون استان سین بیش از 50 میلیون مسلمان دارد که خواهان استقلال از حکومت چین اند.
خراسان سرزمینی پهناور در آسیای میانه است که از شمال شرقی ایران آغاز و تا مرزهای غربی چین و هند کشیده می شود، و اکنون بیشتر افغانستان، ترکمنستان، ازبکستان و تاجیکستان و بخشهایی از ایران و قرقیزستان را در بر می گیرد (با بهره گیری از: برخی منابع).
اینک می پردازیم به بیان روایاتی که بر چینی بودن سیّد خراسانی تصریح دارند:
هنگامی که پسر مَهْزِیار اهوازی، در جایگاهی ناشناخته در حجاز، با امام مهدی(علیه‏ السّلام) رو به رو شد، امام به وی فرمود:


ای پسر مهزیار -در حالی که دستش را کشید- تو را از خبری آگاه
می کنم؛ بی گمان، هر گاه چینی پنهان شده ای را بجوید(1) و مغربی
 جنبش کند و عبّاسی برود و با سفیانی پیمان بسته شود،
به سرپرست از سوی خدا اجازه داده می شود؛ پس در
صَفا و مَرْوَه(2)، میان 313 نفر بی کم و کاستی برمی شورم...(3).


در این حدیث، مراد از «چینی» همان هاشمی خراسانی است که جنبش خود را از چین می آغازد و در ماه رجبِ سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) در سمرقند -از شهرهای خراسان- به پا می خیزد و مهدی(علیه السّلام) را در پایانۀ روزهای پنهان شدنش می جوید و فرمانبرداری را به وی می سپارد.
1. در همۀ نسخه های چاپی موجود نزد ما از مختصر البصائر، در اینجا نادرست، «فقد» ثبت شده است که به «تفقّد» اصلاح و ترجمه شد.
2. مغربی همان فَهْرِی مغربی از قبیلۀ قیس و رهبر بربرهایِ سلفی در شمال افریقاست که جنبش خود را از مغرب می آغازد و بر مصر و سوریه یورش می برد.
3. مختصر البصائر، ص 429، ح 508.
امام باقر(علیه السّلام) می فرماید:


گویا می بینم که از دورترین سرزمینهای مشرق، از شهری که به آن
«شیلا» گفته می شود، گروهی قیام کرده و حقّ خود را از چینیها
می خواهند، امّا به آنان داده نمی شود؛ دگر باره آن را می خواهند
و همچنان داده نمی شوند. چون کار را چنین دیدند، شمشیرهای خود را
بر دوشهایشان می گذارند و با آنان می جنگند. در نتیجه، چینیها راضی
می شوند آنچه را این گروه خواسته اند، بدهند، امّا ایشان نمی پذیرند
و شمار زیادی از آنان را می کشند. سپس همه سرزمینهای ترکها(1)
و هندیان(2) را می گیرند و سوی خراسان می آیند و تسلیم آنجا
را از مردم آن سامان می خواهند، امّا به مقصود نمی رسند. در نتیجه،
خراسان را به زور می گیرند و چیزی جز دادن حکومت به صاحب شما
(امام مهدی علیه السلام) نمی خواهند. در این هنگام، سفیانی برمی شورد
می کند و آنان با او درگیر و همگی کشته می شوند. امّا هم آنان و هم
کشندگانشان (سپاهیان سفیانی) با دعای صاحب شما به دنیا باز می گردند
و ایشان از آنان انتقام می گیرند و تا پایان دنیا در حکومت او زندگی می کنند(3).


1. به استان سین کیانگ و مناطق ترک نشین اطراف اشاره دارد.
2. به هند، پاکستان اشاره دارد که در گذشته یک کشور بودند.
3. منتخب کفایة المهتدی، ص 4 - 3، ح 2.
بی گمان، این حدیث به مبارزات استقلال طلبانۀ مسلمانان ترک نژاد در استان سین کیانگ چین در عصر کنونی اشاره دارد.
گفتنی است، یاران خراسانی در آغاز کار گروهی از مسلمانان مبارز چینی می باشند که بیشترشان سنّیان اند و ماهها و بلکه سالها پیش از ظهور خراسانی، شورش خود را در استان سین کیانگ، با هدف کسب استقلال از دولت چین، آغاز کرده اند و پس از گزینش حسینی خراسانی به رهبری خود و پیوستن به شیعیان، هدفشان دگرگون می شود و سپس به مولتان در پاکستان می آیند و پس از اسقرار در سرزمین خراسان و تشکیل دولت، برای پیوستن به امام مهدی(علیه السلام)، سوی عراق لشکر می کشند.
نگارنده چند سال قبل از برخی طلاب چینی ساکن قم شنید که در میان چینیهای ساکن سین کیانگ گروهی از سادات از جمله سادات مدنی نیز می زیند. البته سید خراسانی ممکن است از نسل جعفر بن ابی طالب(علیهما السلام) باشد نه سید حسینی.
امام علی(علیه السلام) نیز فرموده است:


... پس هر گاه آن شخص به پا خاسته ای که از چین و مولتان(1) آمده است،
در خراسان قیام کند، سفیانی لشکرهایش را به سوی او می فرستد...(2).


1. مُولْتان سرزمینی است که در جنوب استان پَنْجاب در پاکستان جای دارد، و مرکزش شهر تاریخی مولتان است(با بهره گیری از: دانشنامۀ آزاد «ویکی پدیا»، مدخل «مولتان».)، و اکنون، در این سرزمین، گروه بسیاری از شیعیان منتظر ظهور امام مهدی(علیه السّلام) می زیَند.
2 . إلزام الناصب، ج 2، ص 133.
مؤلّف «البدء و التاریخ»، پس از بیان روایتی از پسر عبّاس، در بارۀ دارندگان پرچمهای سیاه و مهیّاگران حکومت مهدی(علیه السلام) در مشرق، از  برخی کارشناسان چنین نقل کرده است:


... بی گمان، نقطۀ آغاز حرکت آنها (پرچمهای سیاه) از کشور چین
و ناحیه ای که به آن «ختن»(1) گفته می شود، خواهد بود.
در آنجا گروهی از فرزندان فاطمه(علیها السلام)
از نسل حسین بن علی هستند...(2).


1. خُتَن شهر و منطقه ای در بلاد ترکستان چین و نزدیک مرزهای جامو و کشمیر است. ختن امروزه در استان سین کیانگ در غرب چین قرار دارد که بیشترین جمعیّت آن را مسلمانان ترک تبار تشکیل می دهند.
2. البدء و التاریخ، ج 2، ص 175، ف 9.


سلام جناب تنکابنی
چرا آن اشکالی را که در مورد روایت ظهور خراسانی از شیلا نوشتم، پاسخی ندادی؟ "از نظر دانش روانشناسی"، سانسور کردن سوالات و متکلم وحده بودن، نشانه ضعف و نداشتن دلیل محکم نمی باشد احیانا؟
[پاسخ:]
سلام جناب مهدی، گویا شما مقالۀ ما در بارۀ قیام خراسانی در وبلاگ قبلی مان را نخوانده اید. چنین بحثهایی را قبلاً اشاره کرده ام و در آینده بیشتر خواهم کرد. بله ما هم می دانیم شیلا نام شبه جزیرۀ کره است. پیشتر گفته ایم که این کلمه ممکن است تصحیف شیملا باشد. نیز می تواند نام منطقه ای در قدیم در همان سین کیانگ باشد که اکنون نام دیگری باشد. چنان که در خراسان قدیم به نام شیلارود یا شیله رود برمی خوریم. ما از نظر پژوهش و تحقیق و روانشناسی مشکل نداریم. مشکل از ناحیۀ شما و مانند شماهاست که حقیقت را بر نمی تابید و به فحش و تهمت و مطالب بی دلیل روی می آورید و تا کنون نتوانستید حتی یک دلیل بر درستی سخن تان در بارۀ ایرانی بودن خراسانی و شعیب بیاورید.
اینک بخشی از مقالۀ قدیم خود را که برخی خوانندگان گرامی در وبلاگ قبلی دیده اند، در اینجا می آوریم و چه بسا ممکن است و احتمال دارد که این اشکال را شما از ما در آنجا گرفته باشید، البته به صورت احتمال می گویم تا تهمت دروغگویی نزنید:
شیلا یا سیلا نامی بود که در قدیم بر شبه جزیرۀ کره اطلاق می گردید. به عنوان نمونه، در مروج الذهب، ج 1، ص 6- 155، می خوانیم: «پس از آبادیهای چین، به سوی دریا سرزمینهایی که شناخته شده و وصف شده باشند، وجود ندارند، جز سرزمینهای سیلا و جزایر آن...». با توجّه به آنکه میان کرۀ شمالی و همسایه اش چین اختلافی وجود ندارد، نمی تواند مراد از «شیلا»- در متن حدیث یادشده - کرۀ شمالی باشد.
بنا بر این، با توجّه به متون روایات اسلامی و توضیحات برخی نویسندگان مسلمان و مبارزات استقلال خواهانۀ مسلمانان ترک نژاد استان سین کیانگ با دولت چین، باید گفت، «شیلا» نام سرزمینی در ختن یا مناطق نزدیک به آن است که اکنون این نام کاربرد ندارد و یا ما از آن بی خبریم.
البتّه این احتمال نیز وجود دارد که «شیلا» در اصل همان «شیملا» - شهر و منطقه ای کوهستانی و سرسبز در شمال غربی هند - باشد و در ضبط کلمه اشتباهی روی داده است. همچنین احتمال دارد نام منطقه ای در کشمیر هند باشد که مجاور منطقۀ ختن در استان سین کیانگ است.


بیش از اینها نیز مطالب هست ولی فرصت نیست، و در هر حال فحش و ناسزاشنیدن
در مسیر نشر معارف قرآنی و اهل البیت(علیهم السلام) بسیار شیرین است.
خداوند به ما و همۀ دوستان حقجو صبر دهد و به برخی دوستان ناآگاه بصیرت.
لطفا در این باره نظر ندهید که ارائه نخواهد شد و می خواهیم
بحث طولانی نشود. البته اگر روایتی در باره ایرانی بودن هاشمی خراسانی
ارائه شود،با کمال میل در وبلاگ می آوریم.
----------------------------------
از نظر دانش روانشناسی، فحش و ناسزاگویی نشانه ضعف
و نداشتن دلیل محکم می باشد.
-------------------------------------
گفتنی است، نگارنده تا کنون از هیچ یک از مقامات جمهوری اسلامی ایران،
از ابتدای انقلاب تا کنون، ادّعای سید خراسانی یا شعیب بودن را نشنیده
است، و این گونه مطالب تنها از سوی برخی افراد کم بهره از دانش
و ساده لوح ارائه گردیده است.
نیز شایستۀ یادآوری است، همان گونه که ما پیشتر نیز یادآور شده ایم،
انقلاب ایران و حکومت روحانیون در ایران به ظهور امام مهدی(علیه السلام)
و قیام حسنی گیلانی منتهی می شود، و امریکا و انگلیس
دیگر بار بر ایران عزیز چیره نمی شوند.

نوشته سید سلیمان مدنی تنکابنی 

۲۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۳۹
خادم گمنام

وزش تندبادی سرخ و سرخ شدن آسمان در آخرالزّمان

دوشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۳، ۰۳:۴۸ ب.ظ

وزش تندبادی سرخ و سرخ شدن هوای آسمان از نشانه های نزدیک شدن زمان ظهور و قیام امام مهدی(علیه السّلام) می باشد.
شایان یادآوری است، بی گمان، درخشش ستارۀ فروزانِ گرفتاری که گیسوی شیطان نامیده می شود و مایۀ بدبختی و ناخوشی برای مردمان است، از نشانه های نزدیک شدن زمان ظهور امام مهدی(علیه السّلام) می باشد، و آن، ستارۀ دنباله دار ناشناخته ای است که در ماه صفر سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) از سوی مشرق در آسمان پدیدار می شود، و چند ماه میان خورشید و زمین می گردد تا آنکه در ماه رمضان همان سال، بر اثر نیروی کششیِ زمین به آن نزدیک می شود و گردش می چرخد و اندک اندک درون هوای فشردۀ دور زمین می رود، و هنگام برخوردش با آن، صدایی مانند صدای توفیدن ابر پدید می آید، و چون عنصر آهن دارد که در بسیاری از دنباله دارها یافت می شود، با رنگ تلایی یا زعفرانی می سوزد، و سه یا هفت شبِ پیاپی برای زمینیان نورافشانی می کند، و با گازها، گردها و سنگهای همراهش، تندبادی سرخ پدید می آورد که هوای آسمان را سرخ می کند و بر روی زمین شهابهای بسیاری فرو می باراند، و سپس، از آن ستارۀ درخشنده شهابی بزرگ می ماند که با صدایِ سختی، در بامداد روز جمعه میانۀ ماه رمضان، زمان برآمدن خورشید در مکّه، در مشرق زمین فرو می افتد، و در این هنگام، خورشید پنهان و زمین تاریک می شود، و مردم می ترسند و دچار ناخوشیهای سختی می شوند.
بنا بر این، پیش از درخشش ستارۀ فروزان گرفتاری، بر مردم است که به خداوند و فرستاده اش محمّد(صلّی الله علیه وآله) و امامان دوازده گانۀ پس از وی(علیهم السلام) ایمان بیاورند و سوی خداوند از همۀ گناهانشان توبه کنند و از وی آمرزش بخواهند و از کفرورزان و تبهکاران دور شوند و خوراک یک سال را آماده کنند، و هنگامی که زمان فروافتادن شهابِ مانده از آن ستارۀ دنباله دار بر روی زمین نزدیک می شود، باید درون خانه هایشان بروند و درها و روزنه هایش را ببندند و خودشان را بپوشانند و گوشهایشان را ببندند و سرگرم الله اکبر گفتن و نماز شوند، و هر گاه آوایِ بلند را دریافتند، باید برای خدا سجده کنند و بگویند: سبحان القدّوس، سبحان القدّوس، ربّنا القدّوس. پس کسی که آن کارها انجام دهد، رهایی می یابد، و کسی که آنها را انجام ندهد، نابود می شود.(1)


از حُذَیْفَه پسر یَمان نقل شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه وسلّم) فرمود:  
بی گمان، سوی شما آتشی روی می آورد که امروز، در دره ای که به آن
بَرَهُوت گفته می شود، خاموش است. در آن آتش، مردمان را گرفتاری دردناکی
 فرا می گیرد که جانها و داراییها را می خورد، همۀ دنیا را در هشت روز می گردد،
مانند پرواز باد و ابر پرواز می کند. گرمی آن در شب بیشتر از گرمی اش در روز
است، و برای آن، میان آسمان و زمین، غرشی مانند صدای ابر توفنده می باشد. آن
آتش در روز، به سرهای آفریدگان نزدیکتر است تا آسمان. گفتم: ای فرستادة خدا،
آیا در آن روز، مردان و زنانِ مؤمن از این آتش در امان اند؟ فرمود: کجایند مردان و زنان
 مؤمن؟! در آن روز، مردم ازخران بدترند؛ مانند چهارپایان بر یکدیگر می جهند،
در حالی که میان آنان مردی نیست که بگوید: بس کنید، بس کنید(2).


بدان که بی گمان، مراد از «آتشی» در این حدیث، همان گیسوی شیطان یا ستارۀ فروزان گرفتاری ای است که در آخرالزّمان از مشرق می درخشد و وزش تندبادی سرخ را پدید می آورد، و برهوت، هرچند بنا بر آنچه میان دانشمندان جغرافی و تاریخ مشهور است، نام دره ای در حَضْرَمُوتِ یمن می باشد(3)، چنین می نماید که آن، در اینجا به جایگاهی ناشناخته در فضایی گسترده اشاره می کند که ستارگان دنباله دار در آنجا می گردند؛ چنان که شماری از نجومیان هم روزگار با ما باور دارند، سرچشمۀ بسیاری از دنباله دارها ابرواره ای گرد و غول پیکر می باشد که منظومۀ خورشیدی را در بر گرفته است، و این ابرواره نزد ایشان اَبْرِ اُورْت نامیده شده است.


از حذیفه پسر یمان روایت شده است که رسول خدا(صلّى الله علیه وآله وسلّم) فرمود:
در گروه مردم من (مسلمانان) فروبرده شدن، سنگباران شدن،
لرزشِ سخت،زلزله ها، مارهای بالدار، باد سرخ، آتشی که از سوی
مشرق نابودشان می کند، بادی که در دریا پرتابشان می کند،
و نشانه های پیاپی ای که چون دانه های به رشته کشیده شده
برخی در پیِ دیگری می آیند، خواهند بود...(4).


رسول خدا(صلّى الله علیه وآله) فرمود:


هر گاه گروه مردم من (مسلمانان) پانزده ویژگی را داشته باشند، در
ایشان ناخوشی فرود می آید. هر گاهدرآمدهای همگانی داراییِ ویژه،
سپرده شده ها داراییِ گرفته شده و بخشش به نیازمند زیان باشد،
مرد فرمانبردار زنش شود و با مادرش نافرمانی کند، با دوستش مهربانی
ورزد و از پدرش روی گرداند، در مساجد صداها بلند شوند(5)، مرد از ترس
بدی اش گرامی داشته شود، رهبر گروه پست ترین کسِ ایشان باشد،
ابریشم بپوشند(6)، کنیزانِ آوازه خوان و ابزارهای موسیقی را برگزینند،
مستی آوران را بنوشند و زنا بسیار شود، در آن هنگام، چشم به راه
باد سرخی، فروبرده شدنی و زشت گردیدنی و چیره شدنِ
 دشمن بر شما باشید. سپس یاری نخواهید شد(7).


از ابو اُمامَه نقل شده است که پیامبر(صلّی الله علیه وسلّم) فرمود:


دسته ای از این گروه مردم (مسلمانان) شب را بر خوردنی و نوشیدنی
 و سرگرمی و بازی سپری می کنند، و صبح می کنند، در حالی که بوزینگان
و خوکانی شده اند، و بی گمان، فروبرده شدن و سنگباران شدنی به ایشان
می رسد، به گونه ای که مردم صبح کنند و بگویند: امشب تنها پسرانِ
آن کس فرو برده شدند و خانۀ آن کس فرو برده شد، و بی گمان، تندبادی
 سنگ آور از آسمان سنگی را بر ایشان می فرستد، چنان که بر دسته هایی
 از گروه لوط و خانه های [آنان](8) فرستاده شد، و بی گمان، بر گروههایی
و خانه های [ایشان](9) همان باد ناباروری که عاد را نابود کرد، فرستاده
می شود؛ بر ای مستی آور نوشیدنشان، ابریشم پوشیدنشان، کنیزان
آوازه خوان برگزیدنشان، ربا خوردنشان و خویشاوندی بریدنشان...(10).


باد نابارور همان باد گرفتاری ای می باشد که ابر را برای باران ریزی و روییدنی را برای میوه دهی بارور نمی سازد.
گفتنی است، عاد از آن گروه مردمان توانمندی بودند که در روزگاران کهن، بر اثر سرکشی و تباهکاریشان، با گرفتاری تندباد نابود شدند؛ چنان که خدای متعالی در بارۀ آن خبر داده است:


... امّا گروه عاد، پس نابرحق در زمین بزرگی ورزیدند ... پس، بر آنان،
در روزهای ناخجسته ای، باد توفنده ای فرستادیم تا به ایشان گرفتاریِ
رسواشدن در زندگی دنیا را بچشانیم، و بی گمان، گرفتاری آخرت
رسواکننده تر خواهد بود، در حالی که آنان یاری نخواهند شد(11).


نیز خدای متعالی فرمود:


«و امّا عاد پس با باد توفنده و سرکشی نابود شدند که آن را هفت شب
و هشت روز پی در پی بد بر ایشان چیره کرد؛ پس این گروه را در آن شبها
و روزها می بینی که بر زمین افتاده اند؛ گویی آنان ریشه های درخت
 خرمای فرو افتاده اند. آیا می بینی برای ایشان کسی مانده است؟»(12).


زُهْرِی از علی پسر حسین[(علیهما السّلام)] روایت کرده است که رسول خدا(صلّى الله علیه وآله وسلّم) فرمود:


این گروه از مردم (مسلمانان) با پنج گونه گرفتاری گرفتار می شوند:
سنگباران شدنی، زشت گردیدنی، فروبرده شدنی، باد سرخی مانند
باد عاد و مارهای بالداری که میان آسمان و زمین پرواز می کنند و آنان
را از گلو فرو می برند. گفتند: ای رسول خدا، اینها کی خواهند بود؟
فرمود: هنگامی که مستی آوران را بنوشند، کنیزانِ آوازه خوان
برای ایشان بخوانند و ابریشم بگسترانند(13).


از اَرْطات نقل شده است که گفت:


... از نشانه های شورش دجّال باد شرقی ای نه گرم و نه سرد است
که بت اسکندریّة را ویران می کند و درختان زیتونِ مغرب و شام را
از ریشه برمی کند و فرات و چشمه ها و رودها را می خشکاند، و برای آن،
زمانهای روزها و ماهها و زمانهای هلالهایِ ماه فراموش می شوند(14).


اسکندریّه نام بسیاری از جایها و شهرهایی است که به نام اسکندر مقدونی نامیده شده بود، و گفته شده است که شمار آنها به 70 می رسید؛ پس، از آنها می باشد اسکندریّه در مصر و اسکندریّه در عراق و اسکندریّه در ایتالیا، و چنان که هویداست، بی گمان، مراد از «بت اسکندریّه» در این حدیث، همان دو تندیس همانند ابو الهول اند که از گرانیت سرخ ساخته شده اند و نزدیک دو کنار ستونی بلند در پرستشگاه سِراپِیُوم در اسکندریّه یافت می شوند(15).
در کتاب ابو حُذَیْفَه، از مُقاتِل روایت شده است که وی گفت: پس از مرگ ضَحّاک، در کتابهای نگه داری شده نزدش، در بارۀ سخن خدای عزیز و جلیل: «و هیچ آبادی ای نیست، مگر آنکه ما آنجا را پیش از روز قیامت، نابود یا گرفتار گرفتاریِ سختی می کنیم، و آن، در کتاب (لوح محفوظ) نگاشته شده بود»(16)، خوانده ام:


... نابودی زوراء با باد پایداری که در آنجا می گذرد، خواهد بود؛ پس،

زیندگان در آنجا صبح می کنند، در حالی که بوزینگان و خوکان اند...(17).


بدان که بی گمان، مراد از «روز قیامت»، در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، همان روز قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.
از پسر عبّاس نقل شده است که گفت:


باد سرخی در زوراء می وَزَد که مردم آن را نمی شناسند.
 پس، به دانشمندانشان پناه می برند و ایشان را در حالی می یابند
 که بوزینگان و خوکانی گردیده اند که چهره هایشان سیاه
و چشمهایشان آبی شده است(18).


چنین می نماید، مقصود از «زوراء» در حدیث ضحّاک و پسر عبّاس، زورای کهن باشد که همان بغداد است، هرچند رویدادهای اشاره شده به آنها در زورای نو نیز که همان تهران کنونی است، روی می دهند.
حسن بَصْری گفته است:


چشم به راه نشانه های پیاپی ای از آسمان باشید که چون دانه های
به رشته کشیده شده ای پشت سر هم اند؛ پس، نخستین نشانه ها
آذرخشها، سپس باد زرد، سپس باد پیوسته ای و صدایی از آسمان
خواهد بود که در آن، آفریدگانی می میرند...(19).


نیز حسن بصری به همشهریانش گفت:


باد زردی از سوی قبله(20) نزد شما می آید. سه روز و دو شب پایدار است،
به گونه ای که شب از زردیِ بسیار مانند روزِِ روشن شود، و پس از آن،
در آب فرورفتن بصره خواهد بود(21).


از جعفر نقل شده است که گفت: شنیدم مالک پسر دینار می گفت:


در آخرالزّمان بادها و تاریکی ای خواهند بود. پس، مردم به دانشمندانشان
پناه می برند و ایشان را در حالی می یابند که بی گمان، زشت گردیده اند(22).


مُنْذِر جَوْزِی گفت که شنیدم ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) می فرمود:


پیش از قیام قائم(علیه السّلام) مردم با آتشی که در آسمان
 آشکار می شود و سرخی ای که آسمان را فرا می گیرد...،
از نافرمانیهایشان بازداشته می شوند(23).


امام مهدی(علیه السلام)، در بیان نشانه های نابودی زمامداران بنی عبّاس در آخرالزّمان و فرارسیدن گشایش، به پسر مَهْزَیار اهوازی فرمود:


هنگامی که ... سه [روز](24) سرخی ای در آسمان پدیدار شود که در آن،
ستونهایی مانند ستونهای نقره ای اند که نورافشانی می کنند...(25).


از کَعْب روایت شده است که گفت:


نابودی بنی عبّاس هنگام ستاره ای که در هوا پدیدار می شود و صدایِ
سختِ فروافتادن چیز سنگینی و شکاف بردارنده ای(26) است که همۀ
آنها در ماه رمضان خواهند بود. سرخی میان پنجم تا بیستم از رمضان است،
و صدایِ سختِ فروافتادن چیزی سنگین در نیمه تا بیستم می باشد،
و شکاف بردارنده از میان بیستم تا بیست و چهارم است،و ستاره ای
که پرتاب می­شود و مانند ماه نورافشانی می کند و سپس چون مار
در هم می پیچد، به  گونه ای که نزدیک باشد دو سر آن به هم برسند،
و دو لرزشِ سخت در شبِ دو فروبرده شدن(27) خواهند بود،
و ستاره ای که پرتاب می شود، شهابی می باشد که از آسمان
 فرو می افتد و با آن صدای سختی است تا آنکه در مشرق بیفتد
و ناخوشیِ سختیِ از آن به مردم برسد(28)
.


وَلِید گفته است: از کعب به من رسیده است که وی گفت:


خشکی ای در مشرق، شکاف بردارنده ای(29) در مغرب،
سرخی ای در هوا(30) و مرگی فراگیر در قبله(31).


این روایت به رویدادهای چهارگانه ای اشاره می کند که پیش از قیام قائم(علیه السّلام) روی خواهند داد، و آنها همان خشکیِ در ری، فروبرده شدنِ آبادی حَرَسْتا در دمشق و سرخ شدن هوای آسمان بر اثر درخشش ستاره ای دنباله دار و پخش شدن مرگ در مکّه می باشند.
نُوسْتْرْاَدَمُوس، پیشگو و ستاره شناس مشهور فرانسوی، نزدیکی مرّیخ و زحل را نشانۀ درخشش ستارۀ دنباله دار و بروز دگرگونیهای آب و هواییِ زیانبار و رویدادن جنگها و یورشها و سوختن سرزمینها می داند:


سالی که زحل و مرّیخ مانندِ هم می درخشند،
هوایِ بسیار خشک، برشتته شده، دنباله داری دراز.
بر اثر آتشهایی پنهانی، سرزمین پهناورِ شعله ور می شود از گرمای سوزان.
کم بارانی، بادِ گرم، جنگهایی، یورشهایی(32).


--------------------------------------------------------------
1. با بهره گیری از: منابع گوناگون.
2. حلیة الأولیاء، ج 5 ، ص 173 (ترجمۀ نویسنده).
3. در این باره بنگرید: معجم البلدان، ج 1، ص 405، مدخل «برهوت».
4. ترتیب الأمالی الخمیسیّة، ج 2، ص 371، ح 2796 (ترجمۀ نویسنده). 
5. بنا بر آیین اسلام، بلندکردن صدا در مسجد، مگر در اذان، روا نیست.
6. بنا بر آیین اسلام، برای مرد مسلمان روا نیست که ابریشم بپوشد.
7. إرشاد القلوب، ج 1، ص 150، ب 18 (ترجمۀ نویسنده). 
8. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
9. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
10. مسند أبی داود الطیالسیّ، ج 2، ص 7- 456، ح 1233 (ترجمۀ نویسنده). 
11. قرآن کریم، سورۀ فُصِّلَت، آیۀ 6- 15 (ترجمۀ نویسنده).
12.  قرآن کریم، سورۀ حاقّه، آیۀ 8- 6 (ترجمۀ نویسنده). 
13. کتاب العلوم (أمالی أحمد بن عیسى)، جزء 4، 9-268، کتاب تحریم مسکر، باب آنچه در غنا و نوحه و مانند آن دو یاد شده (ترجمۀ نویسنده). 
14. الفتن، ص 3- 262، جزء 7، ذیل ح 1318 (ترجمۀ نویسنده). 
15. در بیان مطالب در بارۀ «اسکندریّه» و «پرستشگاه سراپیوم» از برخی منابع بهره بردیم.
16. قرآن کریم، سورۀ اسراء، آیۀ 58 .
17. البدء و التاریخ، جزء 4، ص 3- 102، ف 13 (ترجمۀ نویسنده). 
18. التشریف بالمنن، ص 283، فتن سُلَیْلی، ب 73، ح 410 (ترجمۀ نویسنده).
19. التشریف بالمنن، ص 254، فتن سُّلَیْلیّ، ب 41، ح 372 (ترجمۀ نویسنده). 
20. مرادش آن است که این باد از سوی جنوب غربی بصره می وزد.
21. التشریف بالمنن، ص 254، فتن سُّلَیْلیّ، ب 41، ح 372 (ترجمۀ نویسنده). 
22. حلیة الأولیاء، ج 1، جزء 2، ص 3- 382 (ترجمۀ نویسنده). 
23. الإرشاد، ج ۲، ص 378 (ترجمۀ نویسنده).
24. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
25. بحار الأنوار، ج 52، ص 6- 45، ب 18، ح 32، با نقل از: کمال ‏الدین (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).
26. چنین می نماید که «شکاف بردارنده ای» در اینجا وصف است برای موصوف مقدّری که «زمین» می باشد، و مراد از آن، همان آبادی حرستایی است که در دمشق فروبرده می شود (سخن نویسنده).
27. در همۀ نسخه های چاپیِ الفتن یافت شده نزد ما، در متن عربیِ حدیث، در اینجا «الفسحین» -دو شکاف-، یافت می شود، و چنین می نماید که این واژه نادرست نویسی شدۀ «الخسفین» -دو فروبرده شدن- باشد که در متن آورده ایم.
28. الفتن، 152، جزء ۳، ح ۶21 (ترجمۀ نویسنده).
29. چنین می نماید که «شکاف بردارنده ای» در اینجا وصف است برای موصوف مقدّری که «زمین» می باشد.
30. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الفتن، در متن عربیِ حدیث در اینجا «الجوف» یافت می شود که به «الجوّ» اصلاح و ترجمه گردید.
31. الفتن، ص 148، جزء 3، ح 606 (ترجمۀ نویسنده).
32. متن انگلیسی و فرانسوی آثار نوسترادموس، سانتوری 4، رباعی 67 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۴۸
خادم گمنام

سه گروهی که خداوندبا آنها صحبت نمی کند!

يكشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۴۴ ب.ظ

                   

 

الکافی: عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْوَشَّاءِ، عَنْ دَاوُدَ الْحَمَّارِ[۱]، عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ:

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام، قَالَ: سَمِعْتُهُ یَقُولُ: «ثَلَاثَهٌ لَایُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ و لَا یُزَکِّیهِمْ و لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ: مَنِ ادَّعى‏ إِمَامَهً مِنَ اللَّهِ لَیْسَتْ‏[۲] لَهُ، و مَنْ جَحَدَ إِمَاماً مِنَ اللَّهِ، و مَنْ زَعَمَ أَنَّ لَهُمَا فِی الْإِسْلَامِ نَصِیباً».[۳]

ابی یعفور گفت:شنیدم ابو عبد اللَّه صادق (ع) گفت: در روز رستاخیز خداوند عزت با سه فرقه سخن نگوید و از آلودگى تطهیرشان نکند، و آنان گرفتار شکنجه ‏اى پر درد باشند: اول: هر کس بناحق ادعاى امامت کند. دوم: هر کس امام بر حق را انکار کند. سوم: هر کس که تصور کند دو فرقه اول از اسلام محمدى نصیب و بهره‏ اى دارند.

نکاتی که از این حدیث بر می آید

۱-هرکه به ناحق ادعای امامت کردنباید به سوی او برویم.

۲-هرکس ائمه اطهار ع راانکار کرد نبایداز او حمایت ویا طرفداری کنیم.

۳-کسانی که گمان کنند این دو گروه بویژه کسانی که فکر می کنند منکرین امامت بویی از اسلام برده اند از آنها هم باید دوری بجوییم

۴-این احادیث را می توان به خاطر حکومتهای آخر الزمانی بیان کرد بوییه شیعیان مراقب باشندبه سمت این افراد گرایش نداشته باشند

۵-درقیامهای منطقه در شرایط فعلی هر کسی که نماز می خواند ویا الله اکبر می گفت که مسلمان نیست بلکه بویی از اسلام نبرده

۶-بدون هیچ قیدی هر حکومت ویا هر شخص ویا هر گروهی که این ۳ خصوصیت را دارد بویی از اسلام نبرده واگز از آنها حمایت شودخطایی نابخشودنی واشتباهی فاحش است

زیرنویس

[۱] ( ۴). فی« ج»:« الجمّاز». و هو سهو. و داود هذا، هو داود بن سلیمان أبو سلیمان الحمّار. راجع: رجال النجاشی، ص ۱۶۰، الرقم ۴۲۳؛ رجال البرقی، ص ۳۲؛ الفهرست للطوسی، ص ۱۸۴، الرقم ۲۸۶؛ رجال الطوسی، ص ۲۰۲، الرقم ۲۵۷۳٫

[۲] ( ۵). فی« ج»:« و لیست».

[۳] ( ۶). الغیبه للنعمانی، ص ۱۱۱، ح ۲ و ۳؛ الخصال، ص ۱۰۶، باب الثلاثه ح ۶۹؛ ثواب الأعمال، ص ۲۵۵، ح ۳، و فیه عن أبی الحسن الماضی، مع زیاده فی أوّله و آخره، و فی کلّها بسند آخر. و فی تفسیر العیّاشی، ج ۱، ص ۱۷۸، ح ۶۵، عن أبی حمزه الثمالی، عن علیّ بن الحسین علیه السلام؛ تحف العقول، ص ۳۲۹، و فی کلّها مع اختلاف یسیر الوافی، ج ۲، ص ۱۸۰، ح ۶۳۶؛ الوسائل، ج ۲۸، ص ۳۴۹، ذیل ح ۳۴۹۳۷؛ البحار، ج ۷، ص ۲۱۲، ذیل ح ۱۱۳؛ و ج ۸، ص ۳۶۳، ح ۴۰٫

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۴۴
خادم گمنام

حکومت بنی جعفرقبل از بنی عباس آخرالزمان

يكشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۲۳ ب.ظ

                        

درباره آل جعفرکه به احتمال قوی نسبشان به جعفربن ابی طالب بخورد چندروایت مشابه که با تعاضد روایی می توان به نتایجی رسیدکه :

۱-آل جعفرمی تواند حکومت ضعیفی باشد.

۲- یااصلا حکومتی نباشد بلکه یک حزب باشد(باتوجه به کلمه رایه که به معنای حزب وگروه است).

۳-حزب آل جعفر گمراه کننده است وبایدازاین  دوری کرد.

۴-بنی عباس شرتروگمراه کننده تر ازآل جعفردرآخرالزمان هستند.

۵-قبل از بنی عباس آل جعفر می آیند.

۶-سفیانی بنی جعفر را ازبین برده وساقط می کند

۷-بعد از بنی جعفر وبنی عباس پرچمها وحزبهایی که رهبران آن حسنی هستند می آیند که هیچکدام را نباید یاری کنیم نه بنی جعفرونه بنی عباس ونه هیچکدام از حسنی ها

۸-باتوجه به روایت شاید بنی جعفر شاخه ای ازبنی عباس باشد که باهم اختلاف ودرگیری دارند

۹-دامنه بنی جعفر وبنی عباس تا شام می باشد

۱۰-احتمال اینکه عامل اختلاف بنی جعفروبنی عباس حاکم شام (اصهب)باشد زیاد است که سفیانی همه را نابود می کند(هم اصهب وهم بنی جعفروهم بنی عباس)

                  

امادرباب (و ما جاء فی هلاک من تشبه بالمهدی عجل اللّه فرجه) ازکتاب شرح الأخبار فی فضائل الأئمه الأطهار علیهم السلام  آمده که شخصی از امام باقر علیه السلام سوال کرد چه زمانی فرج خواهد رسید که امام آیه ۷۱ سوره اعراف را تلاوت کردند وسپس فرمودند:

هما پرچمی (حکومت یا حزبی)ازجعفربین ابیطالب برافراشته خواهد شد که این پرچم گمراهی وطاغوت است وپس از بنی جعفربرای بنی عباس پرچمی گمراه کننده ترازبنی جعفراست وشرارت آن بیشتر است بعد از آن پرچمهایی برای حسن بن علی علیهما السلام بلند می شود درحالی که در آنها نیز چیزی وهدایت وقدرتی نیست آنگاه پرچمی برای فرزند حسین بن علی(علیهماالسلام)برافراشته خواهد شد که آن امر ما ست یعنی ظهور آقا امام زمان عج اله تعالی فرجه که پرچمهایی که اینگونه باشد نباید کمک ویاری کرد.

مما جاء عن أبی جعفر محمد بن علی علیه السلام، أنه سئل عن الفرج، متى یکون؟فقال: إن اللّه عزّ و جلّ یقول: «فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ» (۱)ثم قال: یرفع لآل جعفر بن أبی طالب رایه ضلال، ثم یرفع آل عباس رایه أضلّ منها و أشر، ثم یرفع لآل الحسن بن علی علیه السلام رایات و لیست بشی‏ء، ثم یرفع لولد الحسین علیه السلام رایه فیها الأمر.(۲)

البته می توان با توجه به احادیث دیگر وجمع آنهابا این حدیث تعداد ۱۲نفر از بنی هاشم که همه آنها گمراهی در پی دارندرا اشاره ای داشت.

عن أبی جعفر علیه السلام قال:

قلت له: جعلت فداک، بلغنا أن لآل جعفر رایه و لآل العباس رایتین، فهل انتهی إلیک من علم ذلک شیء؟ قال: أما آل جعفر فلیس بشیء و لا إلی شیء، و أما آل العباس فان لهم ملکا مبطئا یقربون فیه البعید، و یباعدون فیه القریب، و سلطانهم عسیر لیس فیه یسیر، حتی إذا أمنوا مکر الله، و أمنوا عقابه، صیح فیهم صیحه لا یبقی لهم مناد یجمعهم و لا یسمعهم، و هو قول الله حتی إذا أخذت الارض زخرفها و ازینت  الآیه.

قلت: جعلت فداک، فمتی یکون ذلک؟ قال: أما إنه لم یوقت لنا فیه وقت، و لکن إذا حدثناکم بشیء فکان کما نقول، فقولوا: صدق الله و رسوله، و إن کان بخلاف ذلک فقولوا: صدق الله و رسوله، تؤجروا مرتین.

و لکن إذا اشتدت الحاجه و الفاقه، و أنکر الناس بعضهم بعضا، فعند ذلک توقعوا هذا الامر صباحا و مساء.

قلت: جعلت فداک الحاجه و الفاقه قد عرفناها، فما إنکار الناس بعضهم بعضا؟ قال: یأتی الرجل أخاه فی حاجه فیلقاه بغیر الوجه الذی کان یلقاه فیه و یکلمه بغیر الکلام الذی کان یکلمه.(۳)

فضیل بن یسار می گوید خدمت امام باقر (ع) عرضه داشتم:

فدایت شوم ما حدیث می کنیم که برای آل جعفر یک رایت (حکومت) و برای آل فلان (عباس) یک رایت (حکومت) است. آیا نزد شما چیزی در این باره هست؟ حضرت فرمود: اما برای آل جعفر هیچ چیز (حکومت) نیست لکن برای بنی فلان (عباس) دو حکومت بطن در بطن است که دور را نزدیک می کنند و نزدیک را دور می گردانند سلطنت و حکومت آنها همه سخت و ناگوار است که هیچ راحتی در آن نیست ـ آنها در سلطنتشان هیچ یک از مصادر کارهای خیر را انجام نمی دهند بنی عباس در دوران سلطنتشان دچار تکان های سختی خواهند شد که همگی آنها، از آنها، برطرف خواهد شد. تا وقتی که از مکر خدا خیالشان راحت شد و خیالشان از عذاب الهی ایمن شد و گمان کردند که آنها به قدرت کافی و وافی رسیدند و دیگر هیچ کس قادر بر، برانداختن آنها نیست، ناگهان صیحه ای به حکومت آنها زده می شود که دیگر هیچ شخصی نخواهد بود که آنها را جمع کند و کسی نخواهد بود که گوش به حرف آنها دهد و همه ی اینها در قول خدا است تا گاهی که برگیرد زمین زیور خویش را و بیاراید خود را و پندارند اهل او که ایشانند توانایان بر آن ناگهان، امر ما در شب یا روز بیاید پس همه را نابود کنیم چنانکه گوئی در آن کس نبوده است. بدانید برای هر یک از ظالمان زمین وارثی و آثاری برای خود باقی می گذارند مگر آل فلان که برای آنها هیچ باقی نخواهند گذاشت.

فضیل می گوید: فدایت شوم آیا برای آنها باقی نخواهد بود ( از افراد و …)؟

حضرت فرمود: هرگز هیچ چیز از آنها باقی نخواهد بود.

اما هنگامی دچار این مصیبت می شوند که خونی از ما خاندان را بریزند آنگاه خداوند آنها را دچار این عذاب می کند و برای آنها هیچ باقی نخواهد بود.

إن قبل رایاتنا رایه لآل جعفر واخری لآل مرداس، فأما رایه آل جعفر فلیست بشئ ولا إلی شئ، فغضبت – وکنت أقرب الناس إلیه – فقلت: جعلت فداک إن قبل رایاتکم رایات؟ قال: إی والله إن لبنی مرداس   ملکا موطدا لا یعرفون فی سلطانهم شیئا من الخیر، سلطانهم عسر لیس فیه یسر یدنون فیه البعید ویقصون فیه القریب حتی إذا أمنوا مکرالله وعقابه  صیح بهم صیحه لم یبق لهم راع یجمعهم، ولا داع یسمعهم، ولا جماعه  یجتمعون إلیها، وقد ضربهم الله مثلا فی کتابه  حتی إذا أخذت الارض زخرفها وازینت [وظن أهلها أنهم قادرون علیها أتاها أمرنا لیلا أو نهارا] – الآیه ثم حلف محمد بن الحنفیه بالله إن هذه الآیه نزلت فیهم، فقلت: جعلت فداک لقد حدثتنی عن هؤلاء بأمر عظیم، فمتی یهلکون؟ فقال: ویحک یا محمد إن الله خالف علمه وقت الموقتین، إن موسی (علیه السلام) وعد قومه ثلاثین یوما وکان فی علم الله عزوجل زیاده عشره أیام لم یخبر بها موسی، فکفر قومه، واتخذوا العجل من بعده لما جاز عنهم الوقت ; وإن یونس وعد قومه العذاب وکان فی علم الله أن یعفو عنهم، وکان من أمره ما قد علمت، ولکن إذا رأیت الحاجه قد ظهرت، وقال الرجل: بت اللیله بغیر عشاء، وحتی یلقاک الرجل بوجه، ثم یلقاک بوجه آخر – قلت هذه الحاجه قد عرفتها فما الاخری وأی شئ هی؟ قال: یلقاک بوجه طلق، فإذا جئت تستقرضه قرضا لقیک بغیر ذلک الوجه – فعند ذلک تقع الصیحه من قریب.

بیان: بنو مرداس کنایه عن بنی العباس إذ کان فی الصحابه رجل کان یقال له عباس بن مرداس.(۴)

راوی می گوید به امام باقر (ع) عرضه داشتم: فدایت شوم به ما رسیده است که برای آل جعفر یک رایت (حکومت) است و برای آل فلان (عباس) دو رایت است آیا در این باره علمی به شما رسیده است؟

حضرت فرمود: اما پرچم (حکومت) آل جعفر چیزی نیست و بجائی هم نمی رسد، اما آل عباس، بدرستی برای آنها حکومتی، بطن در بطنی است که آنها در حکومت خود دور را نزدیک و و نزدیک را دور می سازند در حکومت آنها همه چیزش سختی است بگونه ای که تا آنها در حکومت هستند در حکومت آنها آسانی و آسایش یافت نشود هنگامی که احساس امنیت کنند و وقتی که از مکر خدا خیالشان راحت شد و خیالشان از عذاب الهی ایمن شد ناگهان در میان آنها صیحه ای زده شود بگونه ای که کسی برای آنها باقی نمی ماند تا مردم را فرا خواند و کسی هم نخواهد بود که گوش به حرف آنها دهد و همه ی اینها در قول خداست تا گاهی که برگیرد زمین زیور خویش را و بیاراید خود را.

عرضه داشتم: فدایت شوم چه وقت خواهد بود آن؟ امام باقر (ع) فرمود: بدرستی که برای آن ما وقتی تعیین نمی کنیم اما هنگامی که ما برای شما حدیث کردیم چیزی را ـ و همان طور شد که گفتیم. بگوئید خدا و رسولش راست گفتند. لکن اگر واقعه ای را ما گفتیم اما در عمل شما، آنگونه آن را ندیدید باز بگوئید خدا و رسولش راست گفتند تا دو اجر ببرید (اما جواب سؤالت) اما هنگامی که حاجت و سختی شدت پیدا کرد و بعضی از مردم بعضی دیگر را انکار کردند در آن هنگام صبح و شب منتظر این امر باشید. عرضه داشتم: فدایت شوم حاجت وفاقت را شناختم اما انکار بعضی از مردم بعضی دیگر را، یعنی چه؟ حضرت فرمود: مردی برای برآوردن حاجت خویش نزد برادر خود می رود او را به وجهی می بیند به غیر از صورتی که قبلاً او را ملاقات می کرد به صورتی ملاقات می کند که قبلاً او را اینگونه ندیده بود. (از برآوردن حاجت خودداری می کند).

علی بن ابراهیم در تفسیر آیه شریفه حتی اذا اخذت الارض زخرفها و ازینت(۵) از پدرش او از محمد بن فضیل او از پدرش او از باقر روایت نموده که بخدمه آن حضرت عرض کردم که فدای تو شوم بماچنین نقل شده که از آل جعفر یکقر بساطت خواهد رسید و از بنی عباس دو نفر آیا از علم این مطلب چیزی بتو رسیده است فرمود که آل جعفر چیزی نیستند و چیزی هم در دست ایشان نخواهد شد لیکن بنی عباس را سلطنتی هست طولانی در ایام آن سلطنت کسانی را که نسبت بایشان دورند نسبت بخودشان حساب میکنند و آنانی را که نزدیک اند دور و سلطنتشان صعبب و مشگل است و اندک چیزی در آن یعنی نسبت برعیت عدل و وفا نمیباشد بلکه مرتکب جور و بیداد میشوند مدتی بدین طرز میگذرانند تا وقتیکه از مکر خدا مطمئن و از عقاب وی خاطر جمع گردیدنددر آنوقت اختلال و اغتشاش در اموراتشان بهم میرسد و دولتشان بنوعی‏پایمال می شود که بزرگی در میانشان نمیباشد که پراکنده گان ایشان را بدور سرش جمع نماید اینست معنی قول خدای تعالی عرض کردم که فدای تو شوم آنچه که فرمودی کی واقع خواهد شد فرمود که آگاه باش که برای این امر وقت معین در نزد ما نیست ولکن ما وقتیکه بشما چیزی را خبر دادیم و آنهم چنانچه گفته بودیم تحقق بهمرسانید آنوقت بگوئید که خدا و رسول او راست گفته اند و اگر بخلاف گفته ما درآمد نیز بگوئید که خدا و رسول او راست گفته اند تا اینکه دو اجر برای شما داده شود و لکن در زمانیکه احتیاج را فهمیدم ولیکن مراداز انکار خلایق چیست فرمود اینست که مردی برای حاجتی بنزد برادر دینی خودمیاید برادرش با وی ملاقات میکند بغیر آن طریقیکه پیشتر میگردد و با وی سخن میگوید بغیر از آن سخنانیکه پیشتر از آن میگفت یعنی وقتیکه فهمیدکه باو احتیاج دارد و اظهار حاجه خودنمود هر آینه از او کناره جوئی مینماید و بشانش اعتنا نمیکند.

                                

عن غیبه النعمانی عن محمد بن بشیر قال سمعت محمد بن الحنفیه :

ان قبل رایتنا رایه لآل جعفر فلیست بشی‏ء و لا الی شی‏ء فغضبت و کنت أقرب الناس الیه فقلت جعلت فداک ان قبل رایاتکم قال أی و الله ان لبنی مرداس ملکا موطدا لایعرفون فی سلطانهم شیئا من الخیر سلطانهم عسر لیس فیه یسر یدنون فیه البعید و یقصون فیه القریب حتی اذا أمنوا مکر الله و عقابه صیح بهم صیحه لم یبق لهم مناد یسمعهم و لا جماعه یجتمعون الیها و قد ضربهم الله مثلا فی کتابه حتی اذا أخذت الارض زخرفها و ازینت و ظن أهلها انهم قادرون علیها أتاها أمرنا لیلا أو نهارا الایه ثم حلف محمد بن الحنفیه بالله ان هذه الایه نزلت فیهم فقلت جعلت فداک لقد حدثتنی عن هولاء بأمر عظیم فمتی یهلکون فقال ویحک یا محمد ان الله خالف علمه علم الموقتین و ان موسی وعد قومه و کان فی علم الله زیاده عشره أیام لم یخبر بها موسی فکفر قومه واتخذوا العجل من بعده لما جاز عنهم الوقت و ان یونس وعد قومه العذاب و کان فی علم الله ان یعفو عنهم و کان من أمره ما قد علمت ولکن اذا رأیت الحاجه قد ظهرت و قال الرجل بت بغیر عشاء حتی یلقاک الرجل بوجه ثم یلقاک بوجه آخر قلت هذه الجاجه قد عرفتها والاخری أی شی‏ء هی حتی یلقاک بوجه طلق فاذا جئت تستقرضه قرضا لقیک بغیر ذلک الوجه فعند ذلک تقع الصیحه من قریب. (۶)

محمد بن حنفیه شنیدم که میگفت: پیش از آمدن لشکر ما لشکری از اولاد جعفر است، و لشکر دیگری هم از اولاد مرداس میباشد. لشکر اولاد جعفر چندان مهم نیست و بجائی نمیرسند، من با اینکه از هر کس باو نزدیک تر بودم، مع الوصف از این حرف خشمگین شدم. سپس گفتم: قربانت شوم آنچه گفتی پیش از آمدن لشکر شماست؟ گفت: آری و الله بنی مرداس دولت نیرومند خواهند داشت. ولی در طول سلطنت خود کار نیکی انجام نمیدهند. حکومت آنها برای مردم طاقت فرسا است و آسایشی در آن دیده نمیشود، افراد دور را بخود نزدیک و نزدیکانرا از خود دور میکند. هنگامیکه از انتقام الهی و کیفر او غافل ماندند، ناگهان با یک صیحه چنان دمار از روزگار آنها برآورند که یکنفر نماند آنها را صدا زند، و جمعیتی باقی نخواهد ماند که بدور آنها جمع شوند، چنانکه خداوند در قرآن بانها مثل زده و فرموده است: حتی اذا اخذت الارض زخرفها و ازینت… آنگاه محمد حنفیه سوگند یاد کرد که این آیه درباره آنها بنی مرداس نازل شده است، من عرضکردم: قربانت شوم با این فرمایش خودتان امر عظیمی را درباره آنها بمن اطلاع دادید، آنها کی نابود میشوند؟ فرمود: وای بر تو ای محمد آنچه خداوند میداند، پیش بینی کسانی را که وقت اینگونه واقع را تعیین می کنند بر هم می زند. موسی بن عمران بقوم خود وعده داد که بعد از سی شب نزد آنها برگردد ولی در علم خداوند گذشته بود که ده شب باید بر آن افزوده شود و آنرا بموسی اطلاع نداد، چون قوم دیدند سی شب گذشت و موسی برنگشت، وعده او را دروغ پنداشتند و کافر شدند و در غیاب او گوساله پرست گشتند. یونس هم بقومش اعلان کرد که عذاب بر آنها فرود میاید ولی در علم خداوند چنین گذشته بود که گناهکاران را مورد عفو قرار دهد و میدانی که بالاخره چه شد ولی وقتی دیدی که فقر و احتیاج آشکار شد، بطوریکه شخصی بگوید دیشب را بدون شام بسر آوردم، و هنگامیکه مردی دیگر با روی دیگری تو را ملاقات کند، موقع نابودی آنها فرا رسیده است، گفتم معنی احتیاج را دانستم ولی مقصود از روی دیگری چیست؟ محمد بن حنفیه گفت: مقصود اینست که شخصی تو را با روی گشاده ملاقات میکند، ولی وقتی رفتی که از وی چیزی قرض کنی با قیافه دیگری تو را میپذیرد یعنی روی خود را درهم میکشد در آنموقع صیحه ای از نزدیک میرسد و آنها را نابود میگرداند.(۷)

                           

قال حدثنا نعیم حدثنا عبد اللّه بن مروان عن أرطأه عن تبیع عن کعب قال: إذا دارت رحاء بنی العباس و ربط أصحاب الرایات السود خیولهم بزیتون الشام و یهلک اللّه الأصهب‏ و یقتله و عامه أهل بیته على أیدیهم حتى لا یبقى اموی منهم إلا هارب و مختف و یسقط السفیانی بنو جعفر و بنو العباس و یجلس ابن آکله الأکباد على منبر دمشق و یخرج البربر الى صره الشام فهو علام

ه خروج المهدی.(۸)

                

وقتى که سنگ آسیاى بنى عباس بگردش افتاد و افراد بیرقهاى سیاه، مالهاى سوارى خود را بزیتون شام بستند و خدا اصهب‏ را  با عموم اهل بیتش بطورى بدست آن‏ها کشت که یک نفر اموى‏  نماند مگر اینکه فرارى و مخفى باشد و سفیانى بنى جعفرو بنى عباس را از بین برد و ابن آکله الاکباد(سفیانی) بر منبر شام نشست و بربر بسوى جنگ شام خروج کرد، علامت خروج مهدى علیه السّلام است.

حدثنا عبد الله بن مروان عن أرطاه عن تبیع عن کعب قال إذا دارت رحى بنی العباس وربط أصحاب الرایات السود خیولهم بزیتون الشام ویهلک الله لهم الأصهب ویقتله وعامه أهل بیته على أیدیهم حتى لا یبقى أموی منهم إلا هارب أو مختفی ویسقط السعفتان بنو جعفر وبنو العباس ویجلس ابن آکله الأکباد على منبر دمشق ویخرج البربر إلى سره الشام فهو علامه خروج المهدی.(۹)

وقتى که سنگ آسیاى بنى عباس بگردش افتاد و افراد بیرقهاى سیاه، مالهاى سوارى خود را بزیتون شام بستند و خدا اصهب‏ را  با عموم اهل بیتش بطورى بدست آن‏ها کشت که یک نفر اموى‏  نماند مگر اینکه فرارى و مخفى باشد و سفیانى دونخل(کنایه از قدرتمندی این دوویا همشکل وروش بودن آندو)بنى جعفرو بنى عباس را از بین برد و ابن آکله الاکباد  بر منبر شام نشست و بربر بسوى جنگ شام خروج کرد، علامت خروج مهدى علیه السّلام است.

نکته آخردرباه تطبیق آل جعفروبنی عباس

یک شخص شیعه همواره تمام جوانب را در نظر می گیرد ویاد گرفتیم که تمام روایات را بررسی کنیم وبا جمع روایات به نتایجی که رسیدیم عمل کنیم البته گاهی اوقات بسیار باید محتاط بود ودست به تطبیق سریع نزنیم چون احتمالات متعددی است وگاه باید طرح مسئله کنیم مثلا در این مورداز مکان بنی جعفروبنی عباس نمی توان چیز زیادی گفت: تنها می توان احتمال دادکه :
۱-یکی از کشورهایی که سفیانی به آنها حمله می کند بنی جعفر یابنی عباس است .
۲-یک گروهک یا حزبی است که دریکی از کشورهای تحت قلمرو سفیانی فعالیت می کندمی تواند بنی جعفر باشد.
۳-احتمال دارد مجموع چند کشورکه یک شیوه وایدئولوژی وسیاست واحد دارندویک هدف را دنبال می کند بنی عباس یا بنی جعفر باشد.
۴-امکان داردیک گروه بین المللی باشد مانند اتحادیه عرب بنی عباس یا بنی جعفر باشد.
پس چون نمی توان به خوبی نتیجه گرفت باید سکوت کرد وتطبیق صریح نکردتا حقایقی روشن شود وکم کم نشانه ها هویدا شود.

روح الله رستمیان حوزه علمیه قم ۱۵صفر۱۴۳۳ مطابق با۱۸دی۱۳۹۰

پا ورقی ها

۱-سوره اعراف ۷۱

۲-شرح الأخبار فی فضائل الأئمه الأطهار علیهم السلام، ج‏۳، ص: ۳۵۷

۳- بحار ج۵۲ ص۱۸۵

۴- کتاب الغیبه ص ۲۹۲وبحارج۵۲ ص۲۴۸

۵-سوره یونس ۲۴

۶- الزام الناصب ج۲ ص۱۱۵

۷- ترجمه مهدی موعودص۱۰۲۷

۸- الملاحم و الفتن فی ظهور الغائب المنتظر (عج)  ( (الباب الخامس و المائه)) فیما ذکره نعیم من علامه المهدی بهلاک بنی جعفر و بنی العباس،

۹- الفتن ص۱۹۱

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۳ ، ۱۲:۲۳
خادم گمنام

نقش فرانسه در رخدادهای ایران در آخرالزّمان

پنجشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۳، ۰۲:۱۳ ب.ظ

نوسترادموس، پیشگوی اروپایی، نزدیک 460 سال پیش، در رباعی ای که بیانگر رخدادهای ایران در آخرالزّمان است، جنگی پیوسته در پیِ بارندگی و گرسنگی را پیش بینی و به نقش فرانسه در بارۀ ایران اشاره کرده است:

باران، گرسنگی و جنگ در ایران باز نمی ایستند.

ایمانی بزرگ پادشاه را به زانو در می آورد.

آن کارهایی که در فرانسه آغاز شده بودند، در همان جا پایان می یابند.

نشانه ای رازآلود برای سرنوشت کسی که در تنگناست(1).

بنا بر باور برخی کارشناسان، مراد نوسترادموس از «کارهایی که در فرانسه آغاز شده بودند» تصمیماتی است که زمامداران چهار کشور امریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان، در کنفرانسی با میزبانی فرانسه، در ژانویه‌ ۱۹۷۹ برابر دی 1357، در جزیرۀ گوآدِلُوپ که از بخشهای وابسته به کشور فرانسه در دریای کارائیب است، گرفتند، و راه را برای رفتنِ روح الله خمینی -بنیادگزار انقلاب ایران- از عراق به فرانسه باز، و زمینۀ فروپاشی زمامداری محمّدرضا پهلوی -شاه ایران- را فراهم کردند.

جالب توجّه است اگر بدانید، اکنون پس از گذشت 34 سال از برگزاری کنفرانس گوآدلپ، و در جریان برگزاری نشست سومین دور گفتگوهای هسته ای ایران با 6 کشور امریکا، فرانسه، انگلیس، روسیه، چین و آلمان، از 16 تا 18 آبان 1392 برابر 7 تا 9 نوامبر 2013، در ژنو، وزیر خارجۀ فرانسه، با گرفتن ماضعی سختگیرانه تر از امریکاییان و بهانه جوییها و ارائۀ درخواستهایی فراتر از سطح این گفتگوها، آشکارا خواهان به شکست کشاندن روند سازش میان ایران و امریکا شد، تا زمینۀ درگیری نظامی دولتهای غربی با ایران را فراهم کند. بی گمان، در آینده ای نزدیک، چنان که نوسترادموس پیش بینی کرده است، شاهد کارهای زیانبار پیدا و پنهان دیگری در فرانسه و از سوی زمامداران این کشور در بارۀ ایران خواهیم بود.

برای دخالت فراتر از اندازۀ فرانسه در گفتگوهای هسته ای میان ایران و شش کشور یادشده سه دلیل بزرگ یافت می شوند:

نخست: فرانسویها با برچیدن پیمانهای شرکتهای نفتی و خودروسازی خود با ایران در جریان تحریمهای زورکی امریکا بر زیان ایران، زیانهای بسیاری دیده اند، و اکنون نگران پس ماندن از دیگر رقبای خویش در بستن پیمانهای سودآور تازه با ایران اند.

دوم: فرانسه تا پیش از اشغال لبنان با دست نیروهای سوری در سال 1976 م، نفوذ بسیاری در حاکمیّت سیاسی این کشور داشت که این وضعیّت سبب تأمین منافع فرانسه در لبنان و خاورمیانه و ایجاد امنیّت برای اسرائیل بود، و اکنون فرانسه با همدستی قطر، عربستان سعودی و اسرائیل، از زمامداران ایران می خواهد دست از پشتیبانی جنبش حزب الله لبنان بردارند تا با ناتوان شدن این گروه، زمینه برای بازگشت نفوذ سیاسی فرانسویها در لبنان فراهم شود.

سوم: فرانسه برای جلب خشنودی قطر، عربستان سعودی و اسرائیل، با درخواست پشتیبانی نکردن ایرانیان از سوریه و به شکست کشاندن گفتگوهای هسته ای و سازش نکردن ایران با دولتهای غربی، به ویژه امریکا، می خواهد پاسخی به روسیه دهد که همواره با قطعنامه های سازمان ملل متّحد بر زیان سوریه مخالفت می ورزد.

گفتنی است، کمی پس از نشست سومین دور گفتگوهای هسته ای ایران با 6 کشور در ژنو، عربستان سعودی پیمان نظامیِ بزرگی با فرانسه بست، و زمامدارانِ اسرائیل خرسندی خود را از بهانه جوییها و پیشنهادهای فرانسویان در گفتگوهای ژنو آشکار کردند، و قطر نیز، در سه سال گذشته، بزرگترین سرمایه گذار بیرونی در فرانسه بوده است.

نیز شایان یادآوری است، همدستی دولتمردان فرانسوی با یهودیان، به ویژه سران اسرائیل، در برنامه ریزی و اجرای طرح اسلام هراسی در جهان با زمینه سازی برای رویدادی تروریستی ضدّ گردانندگان نشریّۀ شارلی ایبدو در پاریس در 17 دی 1393 برابر 7 ژانویه 2015 و به دنبال آن فراخوان مردم و سران کشورهای جهان به راهپیمایی در این شهر و پخش گسترده کاریکاتوری توهین آمیز در بارۀ پیامبر اسلام و فرستادن ناو جنگی شارل دوگل سوی خلیج فارس را می توان آغازی بر پایان کارهای زمامداران فرانسوی ضدّ مسلمانان، به ویژه ایرانیان، دانست.

نویسنده : سید سلیمان مدنی تنکابنی 

منبع http://akheruzzaman.blogfa.com

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۱۳
خادم گمنام

یکی از عواملی که برای یاری امام  عصر عج الله فرجه الشریف نیاز است این است که شیعه تا می تواند خود را به مهلکه نیندازد وخود را به کشتن ندهد جان خود را حفظ کند تا به یاری مولای خود برسد و همینکه ظهوررا باید نزدیک بدانیم یعنی جان خود را حفظ کنیم تا حضرت را یاری کنیم رکن اصلی یاری رسانی به امام جان شیعه وشیعیان اند.حتی امام حسین علیه السلام برای حفظ جان خود از مدینه خارج شد وبرای حفظ جان از مکه خارج شد تااورانکشند.

درروایتی می بینید که امام صادق علیه السلام در حالی که قیام گروهی را تشریح می کند وحتی کشته های آنان را شهید می نامد ولی باز تاکید می کند جان خود ار باید حفظ کرد.

عنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ: کَأَنِّی بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ یَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا یُعْطَوْنَهُ ثُمَّ یَطْلُبُونَهُ فَلَا یُعْطَوْنَهُ فَإِذَا رَأَوْا ذَلِکَ وَضَعُوا سُیُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِمْ فَیُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلَا یَقْبَلُونَهُ حَتَّى یَقُومُوا وَ لَا یَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَى صَاحِبِکُمْ قَتْلَاهُمْ شُهَدَاءُ أَمَا إِنِّی لَوْ أَدْرَکْتُ ذَلِکَ لَاسْتَبْقَیْتُ نَفْسِی‏ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ.

الغیبه( للنعمانی)، النص، ص: ۲۷۴

همانا از امام باقر علیه السّلام  فرمودند:  انگارمی بینم گروهی را در شرق که خارج شده اند  وحق را می خواهند  ولی به آنها نمی دهند، دوباره حق را می خواهند و طلب می کنندولی به آنها نمی دهند وقتی می بینند اینچنین است  شمشیرهای خود را بر دوش می گذارند   پس به آنها آنچه را که خواسته بودند میدهند ولی  آنها قبول نمی کنند تا اینکه قیام می کنند وقیامشان را نگه داشته تا اینکه به  صاحب شما می دهند کشته هایشان شهید اند اما اگر من آن زمان را درک کنم جانم را نگه می داشتم برای صاحب این امر.

نکاتی که از این حدیث بدست می آید

۱-گروهی در آخرالزمان قبل از ظهور امام ازشرق خارج می شوند یا حرکتی می کنند

۲-این خروج قیام مسلحانه نیست  بلکه خارج شدن از خانه هایشان یا حرکتی مسالمت آمیز است چون بعد از آنکه به آنها حقی که خواستارند نمی دهند مسلح می شوند ولی باز هم در روایت نیامده که از اسلحه استفاده می کنند بلکه تنها آمادگی آنها بیان می شود

۳-حقی که این گروه می طلبند ولایت ائمه است ومبارزه با کسانی که ولایت ائمه رامنحرف کرده اند یعنی بنی عباس آخرالزمان

أَنَّ أَئِمَّهَ الْحَقِ‏ وَ أَتْبَاعَهُمْ هُمُ الَّذِینَ عَلَى دِینِ اللَّهِ وَ أَنَّ أَئِمَّهَ الْجَوْرِ لَمَعْزُولُونَ عَنْ دِینِ اللَّهِ وَ عَنِ الْحَقِ‏ فَقَدْ ضَلُّوا وَ أَضَلُّوا فَأَعْمَالُهُمُ الَّتِی یَعْمَلُونَهَا

الغیبه( للنعمانی)، النص، ص:۱۲۹

در این روایت به صراحت تاکید شده که  همانا حق ائمه اطهارند وکسانی که از آنها تبعیت کنند و امامان جور از دین خدا دورند وبر حق نیستند وآنها گمراه شده وگمراه کننده می باشند دقیقا بر حکومت وامامان بنی عباس آخرالزمان تطبیق می شود که این گروه اهل شرق حق را می خواهند یعنی توحید وولایت معصوم را می خواهند

۴-خروج آنها می تواند بر خراسانیکه  بر بنی عباس  می شورد باشد چرا که درروایتی آمده

… لَا بُدَّ لِبَنِی فُلَانٍ مِنْ أَنْ یَمْلِکُوا فَإِذَا مَلَکُوا ثُمَّ اخْتَلَفُوا تَفَرَّقَ مُلْکُهُمْ وَ تَشَتَّتَ أَمْرُهُمْ حَتَّى یَخْرُجَ عَلَیْهِمُ الْخُرَاسَانِیُّ وَ السُّفْیَانِیُّ هَذَا مِنَ الْمَشْرِق‏…

الغیبه( للنعمانی)، النص، ص: ۲۵۶

به ناچار بنی عباس حکومتی تشکیل می دهند وهنگامی که قدرتمند شده وحکومت می کنند اختلاف در آنها پیش می آید و تفرقه در حکومتشان می شود وامورآنها پراکنده خواهد شد تا اینکه بر آنها خراسانی از مشرق وسفیانی از مغرب خروج می کند

۵-خروج خراسانی وسفیانی در یک زمان است وبعد از خروج سفیانی امام مهدی عج ظهور مخفی کرده وارتباط با خواص ویارانش دارد لذا این حرکت با خود حضرت مهدی عج الله فرجه هماهنگ می باشد.

فَإِذَا ظَهَرَ السُّفْیَانِیُّ اخْتَفَى‏ الْمَهْدِیُ‏ ثُمَّ یَخْرُجُ بَعْدَ ذَلِک‏ 

الغیبه (للطوسی)/ کتاب الغیبه للحجه، النص، ص: ۴۴۵

۶-کشته های  آنها شهیدند چند دلیل می تواند داشته باشد 

الف:چون اینان بعد از خروج سفیانی حرکت کردند وبعد از خروج سفیانی اجازه حرکت داده شده است

ب: آنها به ظلم کشته شده اند نه اینکه آنها وارد مهلکه وجنگ شده باشند مثلا اینها آماده نبرد بودند ولی عملیاتی نکردند اما بنی عباس به ناحق ومخفیانه یا شبیخون مانند آنها را کشته است یا مثلا درزندانهای بنی عباس کشته شدند

ج:این حرکت برای نابود حکومتی که ولایت ائمه را منحرف کرده، بوده است وبعد از اذن امام معصوم هم بوده پس شهیدند.

۷-خروج آنها قیام نیست چون ادامه حدیث می گوید حتی یقوموا یعنی قیامشان با یقینی شدن ظهور امام عصر عج الله تعالی فرجه است

۸-با این همه اوضاع واحوال باز هم واجب نیست  انسان وارد حرکت آنها شود ومی تواند صبر کند تا ظهور امام زمان عج الله فرجه علنی وآشکار شود وبه یاری وی رود

۹- اینکه دوباردر روایت اشاره شده به اینکه حق را می خواهند ولی به آنها نمی دهند وبار دوم آماده نبرد مسلحانه می شود نشان است این دارد که در بار اول بنی عباس قدرتمند است ولی در بار دوم بنی عباس ضعیف شده وآنها قدرتمند تر شده اند

۱۰-اما چرا امام  کمک به آنها را واجب نکرده است در جواب می توان گفت:

الف: شاید به خاطر هم مسیری خراسانی وسفیانی باشد چرا که هردو یک هدف دارند واین خود انحراف ایجاد می کند یا شبه ایجاد می کند که سفیانی هم شاید حق باشد

ب:شاید نیازی به حرکت آنها نیست وخود سفیانی برای نابودی بنی عباس کافی است

ج:شاید در بین بنی عباس افرادی باشند که ساده گی داشته وفریب خورده اند واگر آنها بجنگند شاید انسانهای بی گناهی کشته شود

د:مهمترین عامل را شاید اهمیت قیام امام دانست واینکه کمک به آن قیام واجب است و با قیام حضرت تمام حکومتهای ظالم بر خواهد افتاد ونیازی به حرکت اینها نمی باشد

اما مهمترین نکته در باره این حدیث اهمیت حفظ جان برای یاری رساند به قیام حضرت است واگر نگاهی به نزدیک دانستن ظهور بکنیم متوجه خواهیم شد اگر هم گفته اند ظهور را نزدیک بدانیم یعنی چون ظهور نزدیک است وهر لحظه امکان دارد حضرت بیاید باید جان خودرا حفظ نموده ووارد مهلکه ها نشویم.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۳ ، ۱۳:۳۵
خادم گمنام

محبان مهدی (عج ) امام صادق(ع) طی روایتی به جزئیات علائم و مفاسدی که در آستانه انقلاب مهدی فراگیر جامعه بشری می گردد اشاره نموده اند که گویی این پیشگویی ها مربوط به همین قرن حاضر است:

 

1. آنگاه که دیدی       حق مرده و اهل حق از میان رفتند.

2.و دیدی که            ستم همه جا را گرفته است.

3.و دیدی که            قرآن فرسوده شده و بدعتهایی از روی هوا و هوس در مفاهیم آن آمده است.

4.و دیدی که            دین بی محتوا شده، همانند ظرفی که آن را واژگون نمایند.

5.و دیدی که            اهل باطل بر اهل حق بزرگی جویند.

6.و دیدی که            شر آشکار است و از آن نهی نهی شود و هر که کار زشت انجام دهد معذورش دارند.

7.و دیدی که            فسق اشکار گردیده و مردان به مردان و زنان به زنان اکنفا کتتد.

8.و دیدی که            شخص مؤمن سکوت اختیار کند و سخنش را نپذیرند.

9.و دیدی که           شخص فاسق دروغ گوید و کسی دروغ و افترایش را بر او باز نگرداند.

10.و دیدی که            بچه کوچک مرد بزرگ را خوار شمارد.

11.و دیدی که            پیوند خویشاوندی بریده شد.

12.و دیدی که            هرکه را بکار بد بستایند خوشحال گردد و سخن گوینده را به خودش باز نگرداند.

13.و دیدی که            پسر بچه همان کند که زنان کنند.

14.و دیدی که            زنان با زنان تزویج کنند.

15.و دیدی که            مداحی و چاپلوسی فراوان شده.

16.و دیدی که            مرد مال خود را در غیر راه  خدا خرج کند و کسی از او جلوگیری نکند.

17.و دیدی که            چون شخص مؤمنی را ببینند، از کوشش و تلاش او به خدا پناه برند.

18.و دیدی که            همسایه، همسایه خود را اذیت کند و مانعی برای او در این کار نباشد.

19.و دیدی که            کافر خوشحال است از آنچه در مؤمن می بیند و شاد است از اینکه در روی زمین فساد و تباهی بیند.

20.و دیدی که            آشکارا شراب بنوشند و برای نوشیدنش گرد هم آیند.

21.و دیدی که            امر به معروف کننده خوار است.

22.و دیدی که            فاسق در آنچه خدا دوست ندارد نیرومند و ستوده است.

23.و دیدی که            اهل قرآن و هر آنکه آن را دوست دارد خوار استو

24.و دیدی که            راه خیر بسته شده و راه شر مورد توجه قرار گرفته است.

25.و دیدی که            خانه کعبه تعطیل شده و دستور به ترک آن دهند.

26.و دیدی که            مرد به زبان گوید آن چه را عمل نکند.

27.و دیدی که            مردان خود را برای استفاده مردان فربه کنند، و زنان برای زنان.

28.و دیدی که            زندگی مرد از پس او اداره می شود و زندگی زن از فرج او.

29.و دیدی که            زنان مانند مردان برای خود انجمنها ترتیب دهند.

30.و دیدی که            در میان فرزندان عباس کارهای زنانگی آشکار شد... و دیدی که پولدار عزیزتر از مؤمن باشد و ربا آشکار شود و بر آن سرزنش نشود.

31.و دیدی که            زن برای نکاح مردان با شوهر خود همکاری کند.

32.و دیدی که            بیشتر مردم و بهترین خانه ها آن ها باشند که به زنان در هرزگی کمک کنند.

33.و دیدی که            مؤمن به خاطر ایمانش غمناک و خوار گردد.

34.و دیدی که            بدعت و زنا آشکار گردد.

35.و دیدی که            مردم به شهادت ناحق اعتماد کنند.

36.و دیدی که            حلال تحریم شود و حرام مجاز.

37.و دیدی که            دستورات دینی طبق تمایلات اشخاص تفسیر گردد.

38.و دیدی که            مردم چنان در ارتکاب گناه جری شده اند که منتظر رسیدن شب نیستند.

39.و دیدی که            مؤمن نتواند کار بد را نکوهش کند جز با قلب.

40.و دیدی که            مال کلان در راه غضب الهی خرج شود.

41.و دیدی که            زمامداران به کافران نزدیک شوند و از نیکان دوری گزینند.

42.و دیدی که            والیان در داوری رشوه گیرند.

43.و دیدی که            پستهای حساس دولتی به مزایده گذارده شود.

44.و دیدی که            مردم با محارم خود نزدیکی کنند.

45.و دیدی که            به حرف تهمت و سوء ظن مردم را بکشند.

46.و دیدی که            مرد به خاطر آمیزش با زنان مورد سرزنش قرار گیرد.(همجنس بازی رواج می یابد)

47.و دیدی که            مرد از کسب زنش از هرزگی نان می خورد و آن را می داند و به آن تن در میدهد.

48.و دیدی که            زن بر مرد خود مسلط می شود و کاری را که مرد نمی خواهد انجام می دهد و به شوهر خود خرجی می دهد.

49.و دیدی که            مرد، زن و کنیزش را کرایه می دهد و به خوراک و پوشیدنی پستی تن در می دهد.

50.و دیدی که            سوگند های بناحق بنام خدا بسیار گردد.

51.و دیدی که            قمار آشکار گردد.

52.و دیدی که            شراب را بدون مانع علنا بفروشند.

53.و دیدی که            زنان مسلمان خود را در اختیار کافران می گذارند.

54.و دیدی که            لهو لعب آشکار گشت و کسی که از کنار آن عبور می کند از آن جلو گیری نکند.

55.و دیدی که            مردم شریف را خوار کند کسی که مردم از تسلطش ترس دارند.

56.و دیدی که            نزدیکترین مردم به فرمانروایان کسی است که به دشنام گویی ما خانواده ستایش شود.

57.و دیدی که            هر کس ما را دوست دارد دروغگویش دانند و شهادت او را نپذیرند.

58.و دیدی که            برسر گفتن حرف زور و ناحق مردم با یکدیگر رقابت کنند.

59.و دیدی که            شنیدن قرآن کریم بر مردم سنگین و گران آید و در عوض شنیدن سخنان با طل برای مردم آسان است.

60.و دیدی که            همسایه همسایه را گرامی می دارد از ترس زبانش.

61.و دیدی که            حدود خدا تعطیل شده و در آن طبق دلخواه خود عمل کنند.

62.و دیدی که            مساجد طلا کاری شده.

63.و دیدی که            راستگو ترین مردم پیش آنان ، مفتریان دروغگو می باشند.

64.و دیدی که            شر و سخن چینی آشکار گردد.

65.و دیدی که            ستمکاری شیوع یافته.

66.و دیدی که            غیبت را سخن نمکین می شمارند و مردم همدیگر را بدان مژده دهند.

67.و دیدی که            برای غیر خدا به حج و جهاد روند.

68.و دیدی که            سلطان به خاطر کافر مؤمن را خوار گرداند.

69.و دیدی که            خرابی و ویرانی بیش از عمران و آبادی است.

70.و دیدی که            زندگی مرد از کم فروشی اداره می شود.

71.و دیدی که            خونریزی را آسان می شمارند.

72.و دیدی که            مرد برای غرض دنیایی، ریاست می طلبد و خود را به بد زبانی مشهور می سازد تا از او بترسند و کارها به او واگذارند.

73.و دیدی که            نماز را سبک شمارند.

74.و دیدی که            مرد مال بسیار دارد ولی از وقتی که آن را پیدا کرده، زکات  آن رن نپرداخته است.

75.و دیدی که            قبر مردها را بشکافند و آنها را بیازارند و کفنهایشان را بفروشند.

76.و دیدی که            آشوب بسیار است.

77.و دیدی که            مرد روز خود را به نشئه بسر برد و شب را به مستی صبح کند و به وضعی که مردم درآنند اهمیت ندهد.

78.و دیدی که            با حیوانات عمل زشت انجام می دهند.

79.و دیدی که            حیوانات همدیگر را بدرند.

80.و دیدی که            مرد به مصلی رود ولی چون برمی گردد جامه به تن ندارد.

81.و دیدی که            دل مرد سخت و چشمانشان خشک و یاد خدا بر آنان سنگین آید.

82.و دیدی که            کسبهای حرام شیوع یافته و بر سر آن رقابت کنند.

83.و دیدی که            نماز خوان برای ریا و خود نمایی نماز می خواند.

84.و دیدی که            فقیه برای غیر دین فقه می آموزد و دنیا و ریاست طلب می کند.

85.و دیدی که            مردم دور کسی را گرفته اند که قدرت دارد.

86.و دیدی که            هر کسی روزی حلال می جوید مورد سرزنش قرار می گیرد و جوینده حرام مورد ستایش و تعظیم.

87.و دیدی که            در مکه و مدینه کارهایی می کنند که خداوند دوست ندارد و کسی هم نیست که مانع شود و هیچ کس آنها را از این اعمال زشت باز نمی دارد.

88.و دیدی که            آلت لهو و لعب در مکه و مدینه آشکار می گردد.

89.و دیدی که            اگر کسی سخن حق می گوید و امر به معروف و نهی از منکر می کند دیگران او را نصیحت کنند و بگویند: این کاربر تو لازم نیست.

90.و دیدی که            مردم به همدیگر نگاه می کنند و به مردم بدکار اقتدا نمایند.

91.و دیدی که            راه خیر به کلی خالی است و کسی از آن راه نمی رود.

92.و دیدی که            مرده را به مسخره می گیرند و کسی برای مرگ او غمگین نشود.

93.و دیدی که            هر سال بدعت و شرارت بیشتر می شود.

94.و دیدی که            مردم و انجمنها پیروی مگر از توانگران.

95.و دیدی که            به فقیر چیزی بدهند درحالیکه به او بخندند و برای غیر خدا به او ترحم نمایند.

96.و دیدی که            نشانه های آسمانی پدید آید ولی کسی از آن هراس نکند.

97.و دیدی که            مردم در حضور جمع همانند بهائم مرتکب عمل جنسی شوند و هیچ کس از ترس، کار زشت را انکار نکند.

98.و دیدی که            مردم در غیر اطاعت خدا زیاده خرج کنند ولی در مورد اطاعت خدا از کم هم دریغ کنند.

99.و دیدی که            بی احترامی به پدر و مادر آشکار گردد و مقام آنها را سبک شمارند و حال آنها در پیش فرزند از همه بدتر باشد.

100.و دیدی که          زنها بر حکومت غالب گشته و پستهای حساس را قبضه کنند و کاری پیش نرود جز آنچه طبق دلخواه آنان باشد.

101.و دیدی که          پسر به پدر خود افترا زند و به پدر و مادر خود نفرین کند و از مرگشان خوشحال گردد.

102.و دیدی که         اگر روزی بر مردی بگذرد و در آن روز گناهی بزرگ مرتکب نشده باشد مانند هرزگی  یا کم فروشی و یا انجام کار حرام یا میخوارگی ، آن روز گرفته و غمگین است و خیال می کند که روزش به هدر رفته و عمرش در آن روز بیخود تلف شده است.

103.و دیدی که        سلطان مداد غذایی را احتکار می کند.

104.و دیدی که       حق خویشاوندان پیامبر (خمس) بنا حق تقسیم شود و بدان قمار بازی کنند و میخوارگی نمایند.

105.و دیدی که       با شراب مداوا کنند و برای بیمار نسخه نمایند و بدان بهبودی جویند.

106.و دیدی که       مردم در مورد ترک امر به معروف و نهی از منکر بی عقیدگی بدان یکسان شوند.

107.و دیدی که       منافقان و اهل نفاق سر و صدایی دارند و اهل حق بی سر و صدا و خاموشند.

108. و دیدی که      برای اذان گفتن و نماز خواندن مزد بگیرند.

109.و دیدی که       مسجدها پر است از کسانیکه ترس از خدا ندارند و برای غیبت و خوردن گوشت اهل حق به مسجد آیند و در مساجد از شراب مست کننده توصیف کنند.

110.و دیدی که      شخص مست از خرد تهی گشته و بر مردم پیش نمازی کند و به مستی او ایراد نگیرند و چون مست گردد گرامیش دارند.

111. و دیدی که     هر که مال یتیمان بخورد به شایستگی او را بستایند.

112.و دیدی که       قضات به خلاف دستور خدا داوری کنند.

113.و دیدی که        زمامداران از روی طمع خیانتکاران را امین خود سازند.

114.و دیدی که         میراث حق را فرمانروایان بدست افراد بدکار و بی باک نسبت به خدا داده اند، از آنها حق حساب بگیرند و جلوی آنها را رها سازند تا هرچه خواهند انجام دهند.

115.و دیدی که        بر فراز منبر ها مردم را به پرهیزکاری دستور دهند ولی خود گوینده به دستورش عمل نکند.

116.و دیدی که        وقت نماز را سبک شمارند.

117.و دیدی که        صدقه به وساطت دیگران به اهل آن دهند و بخاطر رضای خدا ندهند، بلکه روی درخواست مردم و اصرار آنها بپردازند.

118.و دیدی که        تمام هم و غم  مردم شکم و عورتشان است و باکی ندارند که چه بخورند و با چه آمیزش کنند.

119.و دیدی که        دنیا به آنها روی آورده است.

120.و دیدی که         نشانه های حق مندرس گشته است.
در چنین موقعی مواظب خود باش و نجات خود را از خداوند بخواه.

منابع:
-روضه کافی ،”مرحوم کلینی"،حدیث 7

-بحار الانوار،"علامه مجلسی"،ج 52 ، صص 254-260.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۳ ، ۱۴:۱۳
خادم گمنام

آخر الزمان و سرزمین های درگیر

دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۲۹ ق.ظ

بهتر است قبل از شروع هر بحثی خود آن موضوع خوب توضیح داده شود تا در آخر معلوم شود که ما درباره چه چیزی می خواهیم صحبت کنیم. در اینجا مهم است که 2 کلمه تعریف شود:

کلمه اول:مراد ما از آخر الزمان چیست؟

کلمه دوم:سرزمین ها؛

این دو کلمه باید اول باز شود تا معلوم شود که ما در باره چه موضوعی صحبت می کنیم چون خود مثال آخر الزمان چند اصطلاح دارد:

الان می بینی که کلمه آخر الزمان در یک کتاب به کار می رود در حالی که در یک صفحه به یک معنا و در صفحه دیگر در معنای دیگر و همچنین معانی متعدد.

اینها اگر در ابتدا تعریفشان روشن و معلوم نباشد در آینده اختلاف و اشتباه به وجود می آید.

برای آخر الزمان سه اصطلاح گفته اند:

معنای اول آن :آفرینش کل عالم را که در نظر بگیریم، آنطور که برخی از دانشمندان از علوم اسلامی و قرآن وحدیث استفاده کرده اند، 12 میلیارد سال از آفرینش هستی می گذرد که تقریبا حداقل در فیزیک نوین این نظریه را قبول کرده اند و معتقدند که...

در مورد واژه آخرالزمان سه اصطلاح با کار می برند:

1-اولین اصطلاح مربوط به پیدایش و آفرینش هستی است که ما امروز با آن روبه رو هستیم .حدوداً دوازده میلیارد سال برای این زمان در نظر گرفته اند و در فیزیک جدید که هاوکینگ مدعی ابتکار و ابداع این نظریه است معتقد است که حدوداً 13 الی 14 میلیارد سال از آفرینش هستی می گذرد. 

با توجه به این تاریخ، آخر الزمان شامل کل دوره ای می شود که انسان در آن پیدا شده، یعنی حضرت آدم هم در زمانی آفریده شده که به اصطلاح باید بگوییم در دوره آخر الزمان. در برخی از احادیث هم پیامبر (صلی الله علیه و آله) به این نکته اشاره فرمودند که: « من در آخر الزمان آمده ام به این معنی که اگر عمر هستی را از صبح تا شب حساب کنید این قدر-یعنی دو انگشت- مانده به غروب به دنیا آمدم یعنی درست در آخرین لحظه هستی زمانی که خیلی به قیامت نمانده است.»

این اصطلاح ،اصطلاح عامی است و در برخی از احادیث به کار برده می شود و مورد نظر ما نیست.

2-دومین اصطلاح برای آخر الزمان اصطلاحی است که از زمان بعثت پیامبر شروع می شود و معتقدند پیامبر اسلام حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)، پیامبر آخر الزمان است و از زمان بعثت ایشان تا شروع قیامت را دوره آخر الزمان نامیده اند.

این هم مورد نظر ما نیست.جاهایی این اصطلاح را به کار می برند، مربوط به بحث ما نمی شود.

3-سومین اصطلاح به دوره غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اطلاق می شود. دوره ای است که امام معصوم (علیه السلام) غایب شده اند و با توجه به ویژگی ها و علائمی که گفته شده در صورت تحقق این علائم و این علل و اسباب ،ایشان ظهور خواهند کرد و عدل و داد را در سراسر هستی حاکم خواهند کرد بعد از آنکه ظلم و ستم همه جا را فرا گرفته باشد.

آخر الزمانی که ما می گوییم این آخر الزمان است یعنی دوره غیبت امام معصوم(علیه السلام) که مسلما فرق خواهد داشت با اصطلاح پایان تاریخ که غربی ها به کار می برند، با اصطلاح عهد جدید که مسیحی ها به کار می برند، با اصطلاح پایان عهد که باز مسیحی ها به کار می برند.

یعنی این کلمه معادل ندارد.شما نباید آخر الزمان به معنای سوم را با پایان تاریخ یا عهد جدید یا پایان تاریخ و عهد اشتباه بگیرید.

پس منظور ما از آخر الزمان در این اصطلاح، دوره غیبت امام دوازدهم و ظهور ایشان است.این معنای آخر الزمان هست.مقطع خاصی که امام دوازدهم شیعیان در این مقطع غایب بودند و انشاء الله ظهور خواهند کرد و عدالت را گسترش خواهند داد.

دومین اصطلاح، سرزمین است.خب منظور ما از سرزمین چیست؟

این نکته را هم باید عرض کنم که علمای اسلام و در تمدن اسلامی، علمی داشتند به نام علم مسالک و ممالک که ترجمه امروزیش می شود جغرافیا . به جغرافیای در اصطلاح تمدن اسلامی مسالک و ممالک گفته می شده است..یک علم مستقلی بود که وظیفه ای را که امروز علم جغرافیا به عهده دارد ، علم مسالک و ممالک به عهده داشت.

کتابهای زیادی در این زمینه نوشته شده مثل : 

ممالک و مسالک استخری؛

مسالک و ممالک ابن خردادبه؛

صورة الرض ابن حوقل؛

احسن التقاسیم مجلسی و خیلی کتابهای دیگر که اگر الان هم اگر بخوانید می تواند اطلاعات زیادی را در اختیار شما قرار دهد.

این علمی که به مسالک و ممالک معروف بود معیار ها و شاخص های خاصی برای تقسیم سرزمین ها داشت.

امروزه کشور های مختلف را بر اساس مرزهای سیاسی تقسیم می کنند .مثلا ایران ،عراق،افغانستان مرزهاش بر اساس معیار های سیاسی تقسیم شده و جغرافیای سیاسی هم عهده دار تبیین این موضوع است.اما در قدیم معیار ها و شاخصه های دیگری برای تقسیم سرزمین ها به کار می بردند که من به بعضی از این ها اشاره می کنم.

1-نژاد، معیار تقسم سرزمین ها

مثلا یکی از معیار های تقسیم ،نژاد بود. سرزمین ها را بر اساس نژاد تقسیم می کردند.

مثال:سرزمین عرب به غرب زاگرس تا شمال آفریقا اطلاق می شد.وقتی می گفتند سرزمین عرب منظورشان غرب سلسله کوه زاگرس بود.

سرزمین عجم به شرق زاگرس اطلاق می شد.تا همین اواخر هم از اصطلاح عراق عرب و عراق عجم که استفاده می شد بر اساس همین نژاد بود.عراق عرب که امروز ما عراق می نامیم و عراق عجم همین اراک و استان مرکزی بود که در قدیم به آن عراق عجم می گفتند.

این یکی از معیارهای تقسیم سرزمین نژاد بود.سرزمین عرب،سرزمین عجم،سرزمین ترک ،سرزمین خزر، سرزمین ... سرزمین های فارس مثلا سرزمین های دیگر که اصطلاحات خاصی ،سرزمین بربز.این یک معیار که کم هم ازش استفاده نمی شد.

2-عناصر طبیعی، معیار تقسم سرزمین ها

معیار دوم تقسیم سرزمین ها بر اساس عناصر طبیعی بود.از اصطلاح ماوراء النهر ،بین النهرین ،زیاد استفاده می شد.بین النهرین به سرزمین عراق اطلاق می شد.که بین دو نهر دجله و فرات بود.ماوراء النهر به ماوراء رودخانه جیحون، اطلاق می شد.مثلا از اصطلاحات دیگر مثل اصطلاح جزیره ،جزیره(نه بین النهرین) که به شمال عراق اطلاق می شد به خاطر این بود که آن منطقه بین دو رودخانه بزرگ قرار گرفته بود، شمال عراق به مرکزیّت موسل را می گفتند جزیره.بر اساس معیار های طبیعی این سرزمین را تقسیم می کردند.

پس بعضی وقتها برای تقسیم بندی و نشان دادن سرزمین ها از عناصر طبیعی استفاده می کردند.

3-فرهنگ و زبان، دین، سیاست معیار تقسم سرزمین ها

گاهی از عنصر فرهنگ و زبان ،گاهی از عنصر دین و گاهی هم از عنصر سیاست. استفاده می کردند مثلا می گفتند سرزمین غزنوی ها،سرزمین سامانیان،سرزمین ساسانیان،سرزمین هخامنشیان که قبل از اسلام بود.این شاخص ها متفاوت بودند.

علت اینکه روی این بحث تاکید می کنم این است که احادیث ما در همچین فضایی صادر شده است وقتی که امام (علیه السلام)حدیثی به مخاطبش می فرماید باید توجه داشته باشیم این کلمه و این اصطلاح در چه زمانی و به چه معنایی به کار برده شده است.

مثال:پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) نامه ای نوشتند به خسرو پرویز عنوانش این است که «الی عظیم فارس»«نامه ای از سوی محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) الی عظیم فارس.»اینجا فارس به معنای نژاد نیست. فارس به معنای سرزمین ایران است که در آن زمان شامل ایران امروز ،قسمتهای بزرگی از عراق حتی سوریه، قسمتهایی از ترکیه ،آذربایجان ، ارمنستان حتی تا نزدیکی های گرجستان و از این طرف شامل افغانستان و قسمتهایی از پاکستان و ترکمنستان و تاجیکستان می شد.

وقتی پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) می فرمایند «الی عظیم فارس» اینجا بحث ، بحث نژاد نیست در آن دوره به آن سرزمینی که خسرو پرویز حکومت می کرد سرزمین فارس اطلاق می شد.یک معیاری بود در تقسیم.

پس وقتی که گفته می شود که اگر علم در ثریا هم باشد فرزندان فارس به آن دست خواهند یافت، منظور ساکنین این سرزمین است شامل ترک و فارس و عرب و لر و بلوچ و هر کسی که در این سرزمین زندگی می کند.

چون اینجا فارس به معنای نژاد نیست به معنای سرزمین است.

یا مثلا وقتی در اصطلاح می گویند که امام (علیه السلام) مثلا می فرمایند« به سرزمین مغرب»، باید برویم ببینیم که آنجا در آن دوره غرب به کجا اطلاق می شده یا وقتی می فرمایند که در سرزمین مثلا «اصحابنا القمییین» در اصطلاح احادیث ما از این زیاد استفاده شده است.آیا «اصحابنا القمییین» فقط شامل قمی ها می شود؟ نه.شما بروید احادیث را ببینید، می بینید در آن دوره به تمام شهرهایی که تحت نفود فرهنگ قمیّ بودند، قمی می گفتند. هرچند که اصلا قم را از اول تا آخر عمرش ندیده باشد.

این را عرض کردم که بدانید معیارها و شاخص هایی که در آن زمان استفاده می شد برای تقسیم سرزمین ها با معیارها و شاخص های امروزی ما فرق می کند .اگر در حدیث دیدید سرزمین فارس،خیال نکنید فقط استان فارس است، اگر در حدیث دیدید آذربایجان، تصور نکنید فقط آذربایجان شرقی است، یا اگر در احادیث از اصطلاح خراسان به کار بردند باید برویم ببینیم در آن دوره خراسان را به چه معنا به کار می بردند.

سرزمین یمن:

مثلا سرزمین یمن خیلی تغییر پیدا نکرده است.همان جنوب شبهه جزیره عربستان را یمن می گویند.

در احادیث وقتی از علائم صحبت می شود و گفته می شود یمن؛ یمن منظور همین عربستان است که هم از نظر نژاد با عرب حجاز و اطراف آن فرق می کنند ، هم از نظر مذهب از همان اول اینها شیعه بودند.گرایشهای شیعی داشتند حالا یا شیعه زیدی بودند یا شیعه اسماعیلی .به هر حال از نظر مذهبی نزدیکترین فرقه ، نزدیکترین افراد به امامیه بودند و معمولا گرایش های شیعی داشتند .نژادشان هم با نژاد اینها فرق داشته است در علائم الظهور هم خیلی تاکید شده به خروج یمانی.

یکی از علائم قطعیه در برخی از احادیث، خروج یمانی از این سرزمین است.این حوادثی هم که تازگی ها در آنجا اتفاق می افتد می تواند راهنمای خوبی باشد برای پیگیری علائم دیگر.

مراد از جزیره:

سرزمین دیگری که در احادیث خیلی به آن تاکید شده (من اینها را فقط عنوانهایشان را می گویم که به بحث اصلی مان برسیم)جزیره است.

جزیره عرض کردم به شمال عراق اطلاق می شود و امروز تقریبا می شود گفت کردستان عراق همان سرزمین جزیره است. در علائم الظهور به ورود اخوان الترک به ورود برادران ترک در این سرزمین خیلی تاکید شده یعنی از نشانه های ظهور ورود برادران ترک در این سرزمین است که انشاء الله توجه داشته باشید ببینید این برادران ترک کی آنجا وارد می شوند؟ تقریبا از علائم مهم هست از علائم قطعیه نیست ولی از علائم مهم است و جالب هم این است که که حالا آنطوری که من گشتم تقریبا در مورد هیچ نژادی از اصطلاح برادران استفاده نشده است. حالا چرا اینجا در چند حدیث امام (علیه السلام) می فرماید: وقتی که برادران ترک وارد جزیره شدند جزیره یعنی شمال عراق ،منتظر ظهور قائم باشید حالا برادران ترک چه کسانی هستند؟ شما انشا الله پیدا کنید.

سرزمین خراسان:

یکی از سرزمین های دیگری که خیلی نقش دارد در بحث مهدویت، خراسان هست.

خراسانی که در احادیث آمده منطقه ای را شامل می شود که امروزه در ایران به سه استان تقسیم شده علاوه بر استان خراسان رضوی خراسان شمالی خراسان جنوبی شامل قسمتهای بزرگی از افغانستان ترکمنستان و حتی ازبکستان هم می شود . 

خراسان سه شهر مهم داشته است.یکی از آنها نیشابور بوده.دیگری هرات و یکی دیگر مرو که از این سه شهر فقط نیشابور در ایران هست.هرات در افغانستان و مرو هم در ترکمنستان واقع شده است.خراسان سرزمین بزرگی بوده و حکومتهای بزرگی هم از آنجا برخاسته اند.مهمترین علائمی که در این سرزمین بروز خواهد کرد خروج سید خراسانی است و پرچمهای سیاه که بارها در تاریخ بدان اشاره شده است.

سرزمین شام:

سرزمین دیگر که شام هست که امروزه می توانیمبرش بگوییم منظور از شام کشور سوریه،اردن،لبنان و حتی گاهی شامل فلسطین و شمال عراق هم می شود.

این سرزمین هم نقش زیادی در بحث علائم ظهور دارد، به خصوص خروج سفیانی که از علائم حتمیه می باشد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۳ ، ۰۰:۲۹
خادم گمنام