آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

اللهم عجل لولیک الفرج

آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

اللهم عجل لولیک الفرج

آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

این وبلاگ برای ارائۀ پیشگوییهای گوناگون در بارۀ نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام) و رویدادهای آخرالزّمان است که بیشتر آنها برگرفته از کتابهای زرتشتیان، یهودیان، مسیحیان و مسلمانان، به ویژه آیات قرآن کریم و روایات اسلامی می باشند، و خوانندگان گرامی را از رویدادهایِ پیشِ رویِ جهان آگاه می سازند.

بایگانی

جنگهای خونین و آشوبهای فراگیر از صفر تا صفر

سه شنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ۰۹:۱۱ ق.ظ

صفر دومین ماه از ماههای دوازده گانۀ سال هجری قمری است، و از روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان بهره گرفته می شود که بی گمان، هر گاه خدای متعالی بخواهد امام مهدی(علیه السّلام) را بر جهانیان چیره کند، میان آنان، به ویژه مسلمانان، جنگهایی خونین و آشوبهایی فراگیر را در یک سال پیش می اندازد که از صفر پیش از قیام امام آغازیده، و در محرّم سال قیامش پایان داده می شوند، و چنین می نماید که آغاز جنبشهای اصهب مروانی در عراق و اعرج کندی در لیبی و عثمان سفیانی در سوریه همان آغاز آشوبها و جنگهایی باشند که در این بازۀ زمانی روی می دهند، و خداوند داناتر است.

شایان یادآوری است که بی گمان، ماه صفر در روزگار نادانی عربها به بدشگونی شناخته شده بود، و عربها باور داشتند که صفر ماه فرود آمدن ناشادمانیها و ناخوشایندهاست، و افسوس اینکه آن باور نادرست میان مسلمانان تا روزگار کنونی ما نیز پخش شده است، به گونه ای که بسیاری از ایشان می گویند که صفر ماهی بدشگون است، به ویژه واپسین روز چهار شنبۀ آن. پس، از سفرکردن در صفر یا پیوند زناشویی در آن خودداری می کنند، در حالی که از پیامبر و خاندانش(صلوات الله علیهم) چیزی که نشانگر ناخجستگی این ماه یا برخی روزهایش باشد، به ما نرسیده است.

ابو جعفر -صادق-(علیه السّلام) فرمود:

هر گاه صفر بی کاستی و  آسیب باشد، سال بی کاستی و  آسیب خواهد بود...(1).

از کتاب عبدالله پسر بَشّار، شیرخورده(2) با حسین(علیه السّلام)، نقل شده است:

هر گاه خداوند بخواهد خاندان محمّد را چیره گرداند، جنگ را از صفر تا صفر

پیش می اندازد، و آن رویداد در آستانۀ قیام مهدی(علیه السّلام) است(3).

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه عبدالله پسر بَشّار، شیرخورده با حسین پسر علی(علیهما السّلام) آن را به وی نسبت نداده است.

ابو هُرَیْرَه از پیامبر(صلّی الله علیه و سلّم) نقل کرده است که فرمود:

مرگی(4) در صفر خواهد بود...(5).

ما به روشنی نمی دانیم مرگی که رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) از روی دادنش در ماه صفر خبر داده است، برای چه و در کجا روی می دهد، و شاید آن رویداد از درگیریهای خونین در شام برمی خیزد، و خداوند داناتر است.

بنا بر آنچه در احادیث اسلامی آمده است، بزرگ ستارۀ شکنجه ای که «گیسوی شیطان» نامیده می شود، از ماه صفر تا رجب سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، در کرانه های آسمان می گردد تا آنکه میان خورشید و زمین جای می گیرد و در ماه رمضان همان سال به زمین نزدیک می شود و گردش می چرخد و اندک اندک درون هوای فشردۀ پیرامونش می رود و می سوزد و شعله ور می شود و سه یا هفت شبِ پیاپی برای زمینیان نورافشانی می کند، و تندبادی سرخ پدید می آورد و شهابهای بسیاری بر روی زمین فرو می باراند و مایۀ سختیها و ناخوشیهایی برای مردم می شود.

پسر مسعود گفته است: 

در ماه صفر نشانه ای خواهد بود،

و ستاره ای که برای وی دنباله هایی اند، پدیدار(6) می شود(7).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه عبدالله صحابی پسر مسعود آن را به وی نسبت نداده است.

از روایت وَلِید پسر مُسْلِم بهره گرفته می شود که بی گمان، ترکها و رومیان، هنگام گردش ستاره ای دنباله دار در کرانه های آسمان از صفر تا رجب سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، به سرزمینهای عربی می آیند.

ولید گفته است:

... بی گمان، ستاره ای که از نشانه هاست، ستاره ای می باشد که در صفر و در دو ربیع

یا در رجب در کرانه ها می گردد، و هنگام آن رویداد، خاقان با ترکها می رود،

و در پیِ او رومیان اند که با پرچمها و صلیبها آشکار می شوند(8).

«خاقان» واژه ای ترکی است که در روزگاران کهن لقب پادشاه ترکان بود، و بنا بر آنچه هویداست، بی گمان، در این حدیث، مراد از «خاقان» همان رئیس جمهوری کشور ترکیه است که نیروهای ترکش از مرزهای جنوب شرقی این کشور می گذرند و درون بخشی از سرزمینهای جزیره که در شمال و شرق کشور سوریه جای دارد، می روند، و مقصود از «رومیان»، نیروهایی مسیحی اند که از سرزمینهایی مانند اروپا، امریکا و استرالیا به اسکندریّه در شمال مصر، رَمْلَه در شمال فلسطین، حِمْص در غرب سوریه و دشت عُمْق، میان حَلَب و اَنْتاکِیَه، در شمال غربی سوریه و قَرْقِیسِیا در شرق این کشور می آیند.

ذی قَرَبات(9) گفته است:

مردم در صفر ناسازگاری می کنند، و به چهار تن می گرایند: مردی در مکّه پناهنده،

و دو مرد در شام که یکی از آن دو سفیانی و دیگری کبودچشم و زردی آمیخته

با سرخی و سپیدی از فرزندان حَکَم می باشد، و مردی از زیندگان مصر که

[کوتاه قدّی](10) بسیارزورگو است، پس، آنان چهارتای اند. مردی از کِنْدیان خشمگین

می شود و سوی کسانی که در شام اند، می رود و سپاه را به مصر می آورد.

پس، آن بسیارزورگو کشته می شود و مصر چون پاشیده شدن سرگین شتر پاشیده

می شود. سپس [سفیانی سپاهی را](11) سوی کسی که در مکّه است، می فرستد(12).

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه ذو قَرَبات حِمْیَری صحابی آن را به وی نسبت نداده است.

مراد از «مردی در مکّه پناهنده» در این حدیث، همان امام مهدی(علیه السّلام) است که پس از پنهان شدنی دراززمان، در مدینه آشکار می شود، و هنگامی که سپاه سفیانی به این سرزمین می رسد، و می خواهند وی را دستگیر کنند و بکشند، او بر جان خویش نگران می شود و سوی مکّه می گریزد و در ماه محرّم به کعبه پناه می برد.

بدان که بی گمان، «پناهنده» از ویژگیهای امام مهدی(علیه السّلام) می باشد، و بر کسی که از زبان عربی آگاه است، پوشیده نیست که پناهنده در اینجا معنایش «پناهنده به کعبه در آینده» می باشد، و از این حدیث و دیگر احادیث اسلامی بهره گرفته می شود که پیروان امام مهدی(علیه السّلام) هنگامی که برخی نشانه های ظهورش را در ماه صفر می بینند، با برخی نشانه هایی که پیشتر دیده اند، چشم به راه قیامش در ماه محرّم سال آینده می شوند.

«سفیانی» همان عُثْمان شامی پسر عَنْبَسَه، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخرالزّمان است که در ماه صفر سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) رهبری برخی جنبشهایی را که پیشتر در سوریه آغازیده شده بودند، می پذیرد، و در ماه رجب همان سال در درۀ خشک قیام می کند، و در ماه رمضان بر دمشق و سپس بر بیشتر سرزمینهای شام چیره می شود، و سپاهش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یورش می برد.

و «دیگری کبودچشم و زردی آمیخته با سرخی و سپیدی از فرزندان حَکَم» همان اَصْهَب مَرْوانِی، رهبر زیندگان جزیره(13) و عراق(14) و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد مَرْوان حِمار پسر محمّد پسر مروان پسر حکم پسر ابو عاص پسر اُمیّه در آخرالزّمان است که در ماه صفر سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) رهبری جنبشی را که پیشتر در سرزمینهای جزیره آغازیده شده بود، می پذیرد، و نزدیک ماه رجب همان سال بر بغداد و سپس بر بیشتر سرزمینهای کشور عراق چیره می شود، و با هاشمی شَیْصَبانِی شورشگر در کوفه پیمان می بندد، و سپاهش با فرماندهی عَوْف سُلَمِی با ایران می جنگد، و بر سوریه یورش می برد، و برخی پژوهشگران باور دارند که اصهب مروانی همان عزّت ابراهیم دُورِی صدّام دوم در عراق می باشد.

بنا بر آنچه هویداست، «مردی از زیندگان مصر که کوتاه قدّی بسیارزورگو است» همان عبدالفتّاح سِیسِی رئیس جمهوری کنونی مصر می باشد که نماد زمامداران سکولار(15) ستیزه گر با گروههای تروریستی مانند داعش است، و با دست سپاه قیسیان، بربرها و سیاهان افریقایی یا با دست گروهی از مصریان سَلَفی یا اخوانی ای که به این سپاه می پیوندند، کشته می شود.

«مردی از کِنْدیان» همان اَعْرَج کِنْدِی رهبر قیسیان، بربرها و سیاهان افریقایی است که در آغازه های سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) رهبری برخی جنبشهایی را که پیشتر در لیبی آغازیده شده بودند، می پذیرد، و در ماه رجب همان سال در آنجا قیام می کند، و سپس سپاهش را به مصر می آورد، و آنان را با فرماندهی اَبْقَع فِهْرِی برای نبرد سوی فلسطین، اُردن و سوریه می فرستد.

امیر مؤمنان علی پسر ابو طالب(علیه السّلام) فرمود:

سه پرچم ناسازگاری می کنند: پرچمی در مغرب، وای بر مصر از آنچه(16) در آنجا

فرود می آید از آنان (مغربیها)، و پرچمی در جزیره، و پرچمی در شام؛

آشوب یک سالی میان آنان پایدار می شود...(17).

بی گمان، امام علی(علیه السّلام) در این روایت از روی دادن آشوبهایی یک ساله میان نیروهای اعرج کندی از لیبی و نیروهای اصهب مروانی از جزیره و نیروهای عثمان سفیانی از سوریه خبر داده است، و از برخی احادیث اسلامی بهره گرفته می شود که آشوبها در میان پرچمداران سه گانه از صفر سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) آغازیده می شوند و در محرّم سال قیام وی پایان می یابند.

شَهْر پسر حَوْشَبْ گفته است:

... در صفری از صفرها هر بسیارزورگویی در جایگاه گردآمدن رودها کشته می شود(18).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه شهر تابعی پسر حوشب آن را به وی نسبت نداده است.

مقصود از «صفری از صفرها» در این روایت، همان صفری است که در پیِ محرّمی می آید که امام مهدی(علیه السلام) در آن ماه در مکّه قیام می کند، و مراد از «جایگاه گردآمدن رودها»، سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات و پیرامون آن دو می باشد که کشتارگاه بسیاری از بسیارزورگویان در آخرالزّمان است.

ابو بَصِیر از ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) نقل کرده و گفته است:

از او در بارۀ رجب پرسیدم؟ فرمود: آن ماهِ یادآوری است که عربهای روزگار نادانی آن را بزرگ

می داشته اند، و آن را ماه ناشنوای خدا می نامیده اند(19). گفتم: شعبان؟ فرمود: کارها

در آن شاخه شاخه می شوند. گفتم: رمضان؟ فرمود: ماه خداست، و در آن به نام زمامدارتان

و نام پدرش بانگ زده می شود. گفتم: پس شوّال؟ فرمود: کار گروه در آن پراکنده می شود.

گفتم: پس ذی قعده؟ فرمود: در آن می نشینند(20). گفتم: پس ذی حجّه؟ فرمود: آن ماه خون

است. گفتم: پس محرّم؟ فرمود: در آن حلال حرام، و حرام حلال کرده می شود. گفتم:

صفر و ربیع؟ فرمود: در آن دو رسوایی ای سخت زشت و کاری بزرگ است. گفتم: جمادی؟

فرمود: در آن گشودن است از آغازش تا پایانش(21).

مراد از «زمامدارتان» در این حدیث، همان امام مهدی(علیه السّلام)، و مقصود از «گروه»، فرمانروایان بنی عبّاسی اند که در آخرالزّمان بر بخشی از سرزمینهای مشرق چیره می شوند.

---------------------------------------------------------

1. سرور أهل الإیمان، ص 45 (ترجمۀ نویسنده).

2. در هیچ روایت و تاریخی یافت نمی شود که عبدالله پسر بشّار و امام حسین(علیه السّلام) از یک پستان شیر خورده باشند، مگر در این سخن، و شاید مراد گوینده اش آن باشد که آن دو را یک دایه پرورش داده است.

3. الصراط المستقیم، ج 2، ص 285، ب 11، ف 11 (ترجمۀ نویسنده).

4. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الفتن، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «صوت» یافت می شود که سازگار با آنچه در المستدرک علی الصحیحین آمده است، به «موت» اصلاح و ترجمه گردید.

5. الفتن، ص 149، الجزء 3، ح 611 (ترجمۀ نویسنده).

6. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الفتن، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «یبتدأ» یافت می شود که به «یتبدّی» اصلاح و ترجمه گردید.

7. الفتن، ص 148، جزء 3، ح 609 (ترجمۀ نویسنده).

8. الفتن، ص 152، جزء 3، دنبالۀ ح 620 (ترجمۀ نویسنده).

9. در نسخۀ چاپی الفتن پشتوانۀ ما، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «ذی قریات» یافت می شود که به «ذی قربات» اصلاح و ترجمه گردید.

10. میان دو کروشه از افزوده های ما هست، و آن را از روایت دیگری همانند این روایت گرفته ایم که در کتاب الفتن آمده است.

11. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.

12. الفتن، ص 198، جزء ۴، ح 806 (ترجمۀ نویسنده).

13. جزیره بخش شمالی سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات از جنوب شرقی ترکیه و شمال و شرق سوریه تا درون عراق است، و مراد از «جَزِیرَه» در اینجا، همان بیشتر سرزمینهای جزیره می باشد که درون کشور عراق جای دارد، و از مَوْصِل در شمال تا تَکْرِیت بر کنارۀ باختری دجله و حَدِیثَه بر کنارۀ خاوری فرات کشیده می شود (بهره گرفته شده از: برخی منابع).

14. مقصود از «عِراق» در اینجا، همان بخش جنوبی سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات و پیرامون آن دو است که از سامَرا بر کنارۀ خاوری دجله و هِیْت بر کنارۀ باختری فرات آغاز می شود و تا آبادان در جنوب غربی ایران و پایانۀ بَصْرَه در شمال کویت کشیده می شود (بهره گرفته شده از: برخی منابع).

15. زمامداران سکولار کسانی اند که نه باورهای دینی را پشتیبانی و نه با آنها ناسازگاری می کنند.

16. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از عقد الدرر، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «و ما» یافت می شود که به «ممّا» اصلاح و ترجمه گردید.

17. عقد الدرر، ص 7-126، ب 4، ف 2 (ترجمۀ نویسنده).

18. الملاحم، ص 166، ب 18، ح 97 (ترجمۀ نویسنده).

19. هنگامی که به تاریخ روزگار نادانی عربها می نگریم، می بینیم که آنان واژۀ «الله» را به کار می بردند و او را باور داشتند، ولی ایشان برای «الله» همبازانی می گرفتند و بتها را در کنار «الله»می پرستیدند.

20. در نسخۀ چاپی سرور أهل الإیمان پشتوانۀ ما، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «یقاعدون» یافت می شود که سازگار با آنچه در بحار الأنوار آمده است، به «یقعدون» اصلاح و ترجمه گردید.

21. سرور أهل الإیمان، ص 46 (ترجمۀ نویسنده).

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۵ ، ۰۹:۱۱
خادم گمنام

پدیدارشدن یمانی دروغین در بصره!!!

پنجشنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۵، ۱۲:۱۸ ق.ظ

سالهاست شخصی در بصرۀ عراق پدیدار شده است که خود را امام احمد الحسن الیمانی و سیّد، فرزند، یاور، نائب و وصیّ امام مهدی(علیه السّلام) و وارث علم و سلاح و پرچم و وصیّت پیامبر(صلّی الله علیه و آله) می داند و می گوید که من همان یمانی موعود، طالع (درخشنده) از مشرق، قیامگر مشرقی و قائم و  مهدی نخستینی می باشم که با وی میان رکن و مقام بیعت می شود! زهی بی شرمی و بی حیایی.

بررسیهای انجام شده آشکار می سازند که وی همان احمد اسماعیل گاطع همبوشی بصری است که به دروغ خود را سیّد می شناساند و نام پدرش را از اسماعیل به حسن تغییر داده است تا نام وی و پدرش همانند نام امام زمان و پدرش(علیهما السّلام) احمد ابن الحسن شود. زیرا احمد از اسامی امام دوازدهم و حسن نام پدر آن بزرگوار است. این شخص که در سال 1968 م در پیرامون بصره زاده شد و مدّتی در نجف به تحصیل علوم دینی پرداخت، از سال 2004 م به این سو دعوت خویش را آغاز کرد و با ادّعاهایی دروغین دیگران را به بیعت خویش فرا خواند و گروهی را فریفت و هوادارانی را فراهم آورد. در سال ۲۰۰۸ م در بصره و ناصریّه میان هواداران احمد الحسن موسوم به «انصار المهدی» و نیروهای دولت عراق درگیری ای مسلّحانه روی داد که در آن بیش از 70 تن کشته شدند. پس از آن وی ناپدید شد و برخی از مرگش و گروهی از گریختنش به کشور امارات خبر دادند، ولی هوادارانش مدّعی شدند که احمد بصری برای مدّت شش سال غایب گردید تا دیگر بار ظاهر شود!

نویسنده پس از چهارده سال پژوهش در مباحث مهدویّت و آخرالزّمان در هیچ روایتی نیافته است که امام زمان(علیه السّلام) فرزندی با نام احمد دارد که پیش از وی با آن ویژگیها آشکار می شود. بلکه قائم و مهدی نخستینی که وارث علم و سلاح و پرچم و وصیّت پیامبر(صلّی الله علیه و آله) می باشد و با وی میان رکن و مقام بیعت می شود، تنها خود امام زمان(علیه السّلام) است.

احمد اسماعیل خود را طالع از مشرق و قیامگر مشرقی می داند، و پُر روشن است که این دو واژه از ویژگیهای هاشمی چینی یا شعیب ابن صالح تمیمی خراسانی می باشند و هیچ پیوندی با احمد اسماعیل بصری ندارند. خراسان کجا و بصره کجا!

بنا بر پژوهش نویسنده در روایات اسلامی، در سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) دو یمانی در یمن برمی شورند که نخستین آنان منصور قحطانی پادشاه ستمگر یمن می باشد که پس از ویران کردن کشورش، سپاهش را برای پاسداری از اسرائیل به فلسطین می آورد و آنان را کنار نیروهای رومی جای گرفته در رمله پیاده می کند، و با نیروهای قیسی، بربر و سیاه افریقایی می جنگد و مردم را چون کشتار دوران جاهلیّت می کشد و سفیانی بر وی می شورد و پس از شکست، به یمن می گریزد، و دومین یمانی جوانی یمنی از نسل زید ابن علیّ ابن الحسین(علیهما السّلام) است که از وی با عنوان منصور یاد می شود و پرچمش هدایتگرترین پرچمها سوی حقیقت می باشد و در ماه رجب سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) در یمن برمی شورد و پس از کشتن منصور قحطانی، به مدینه می رود و به امام می پیوندد و از یاوران وی می شود، و سرانجام به عراق و شام می آید. یمن کجا و بصره کجا! شگفت آن است که برخی هواداران احمد بصری در دروغی آشکار مدّعی شده اند که یمن یکی از نامهای بصره است! تو گویی که می خواهند کودکان را با چنین سخنان بیهوده ای بفریبند.

گفتنی است، احمد اسماعیل بصری خود را از یاران امام مهدی(علیه السّلام) می داند، در حالی که بنا بر برخی روایات اسلامی، امام مهدی(علیه السّلام) از بصره یاوری ندارد. نیز در هیچ روایتی نیامده است که در سال ظهور امام مهدی(علیه السلام) یا پیش از آن قیامگر بر حقِّ با نام و نشانی از عراق، به ویژه بصره، قیام می کند. قیامگران بر حقّ شناخته شده همگی از دیگر سرزمینها می باشند.

نیز شایان یادآوری است، در برخی روایات اسلامی آمده است که دجّالی در کنارۀ دجلۀ بصره شورش خود را می آغازد و برخی نویسندگان هم روزگار ما پنداشته اند که وی همان احمد اسماعیل بصری است، در حالی که نویسنده باور دارد که دجّال یادشده یکی از دجّالهای سه گانه در آخرالزّمان و چهره ای جهانی و شناخته شده است و احمد بصری چنین جایگاهی ندارد.

با توجّه به جا به جایی پولهای انبوه میان افراد حلقه های نخستین هواداران احمد اسماعیل بصری و تبلیغات گسترده در بارۀ دعوت مردم سوی این رهبر گمراه و هواداری کسانی چون «عبدالله هاشم»، فیلمساز مسلمان مصری ساکن امریکا و یکی از سازندگان مستند ۵۲ بخشی ظهور (The Arrivals) از این شخص، بودن دستان قدرتمند خارجی عرب و غربی در پشت این جریان باطل و انحرافی میان شیعیان دور از ذهن نیست.

در اینجا با خواست خدای متعالی، برای افراد فریب خوردۀ هوادار احمد اسماعیل بصری که در جبهۀ باطل می کوشند و نیز برای گروه خوانندگان مقالات تلگرامی خودم که بیشترشان حقجو می باشند، پیشبینی می کنم که گروه شیطانی احمد اسماعیل بصری خیلی زود در سال 1438 هـ.ق نابود و رسوا می شوند. زیرا هنگامی که جنگها و آشوبها سخت می شوند، مدّعیان دروغین و هوادارانشان چون خوشگذران اند و تاب مقاومت در برابر سختیها را ندارند، کنارزده و فراموش می شوند، و تنها شخصیّتهای واقعی زمان ظهور دوام می آورند، چه حق باشند مانند منصور حسینی یمانی و شعیب تمیمی خراسانی، و چه باطل باشند مانند اصهب مروانی و عثمان سفیانی.

نویسنده در پژوهشی که در نوشتارها و دیدگاههای احمد اسماعیل بصری و گروه هواداران و مبلّغینش داشته و نیز در بحثهای اینترنتی ای که با برخی آنان کرده، به چند نکته دست یافته است:

1. عدم تعادل روحی و روانی احمد اسماعیل بصری و نداشتن دانش فراوان حوزوی.

2. هوادران احمد اسماعیل، جز اندکی افراد مرموز و فریبکار، بیشترشان انسانهایی ساده و سطحی نگر و فریب خورده اند که دانش و دانسته های اندکی دارند.

3. در سخنان مبلّغین احمد اسماعیل بصری تضاد وتناقض بسیاری دیده می شود، و برای گیج کردن مخاطبان و آشفته کردن ذهنشان، انبوهی از روایات را به صورت درهم و برهم و گاه دگرگون کرده با ترجمه های غلط و متنهای نادرست ارائه می کنند.

4. برآیند سخنان مبلّغین احمد اسماعیل بصری در حقیقت آن است که احمد اسماعیل بصری همان امام دوازدهم قائم(علیه السّلام) است، امّا به گونه ای مزوّرانه این نکته را از دیگران پنهان می کنند.

5. احمد اسماعیل بصری و هواداران و مبلّغینش چون بر درستی بافته های ذهنی خودشان دلایل درست و استواری ندارند، از خواب و استخاره نیز کمک می گیرند.

در پایان این گفتار از هواداران احمد اسماعیل بصری می خواهیم که از لجاجت و خیره سری دست بکشند و به راه راست بازگردند، و به خوانندگان گرامی و پیروان امام مهدی(علیه السّلام) یادآور می شویم، هشیار باشید و فریب نیرنگهای شیاطین و دشمنان دین را نخورید، و وقت ارزشمند خود را که پدیدآورندۀ عمر گرانبهایتان است، برای خواندن و اندیشیدن در گفتارهای بیهوده و آمیخته با راست و دروغ مدّعیان دروغین از دست ندهید و به بحث و نقد آنان و سخنانشان نپردازید؛ زیرا گفته اند: بی گمان، باطل (نادرست) با یادنکردنش، از میان می رود.

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۵ ، ۰۰:۱۸
خادم گمنام

بالا رفتن آمار طلاق در آخرالزمان

يكشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۵۷ ق.ظ

 افزایش شمار جداشدن همسران از نشانه های نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) است.

عبدالله پسر عبّاس گفت که با رسول خدا(صلّى الله علیه و آله و سلّم) حج گزاردیم، حجّ وداع(1). پس، کوبۀ در کعبه را گرفت و رویش را سوی ما کرد و فرمود: آیا شما را از پیش درآمدهای «ساعت» آگاه نکنم؟ و در آن روز، سلمان از همۀ مردم به او نزدیکتر بود، گفت: بله ای فرستادۀ خدا. فرمود:

... هنگام آن پیش درآمدها، جداشدن همسران فراوان می شود...(2).

بدان که بی گمان، مراد از «ساعت» در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، همان زمان قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.

امروزه می بینید، چنان که پیامبر(صلّی الله علیه و آله) خبر داده است، بی گمان، ناخوشی طلاق میان مردم، به ویژه مسلمانان، افزایش یافته است، و از خدای متعالی می خواهیم که در قیام امام مهدی(علیه السّلام) و پیونددادن دلهای مردمان و بهسازی کارهای جهان شتاب ورزد.

در اینجا سزاوار است روایتی را یادآور شویم که به ناپسندبودن طلاق نزد خدای متعالی اشاره می کند، و گمانی نیست در اینکه خداوند دوست ندارد مرد همسرش را رها کند، مگر هنگامی که همسر سرکش یا خیانتکار باشد.

ابو خَدِیجَه روایت کرده است که ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) فرمود:

بی گمان، خدای عزیز و جلیل خانه ای را که در آن جشن همسرشدن باشد،

دوست می دارد، و از خانه ای که در آن جداشدن همسران است، ناخوشایند می باشد،

و نزد خداوند چیزی ناخوشایندتر از جداشدن همسران نیست(3).

------------------------------------------------------

1. حجّ وداع واپسین حجّی است که پیامبر(صلّی الله علیه و آله) آن را گزارد.

2. تفسیر القمّیّ، ج 2، ص 81-279، سورۀ محمّد-صلّی الله علیه و آله- (ترجمۀ نویسنده).

3. فروع الکافی، ج 6، ص 58، کتاب طلاق، ب 1، ح 3 (ترجمۀ نویسنده).

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۵۷
خادم گمنام

پیامدهای نزدیکی بهرام و کیوان در آخرالزّمان

يكشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ۱۰:۵۴ ب.ظ

دو ستارۀ بهرام (مرّیخ) و کیوان (زحل) هر دو سال یک بار به هم نزدیک می شوند، و گاهی این نزدیکی دقیق می باشد، و نزد منجّمان کهن، نزدیکی دقیق آن است که دو ستاره، در یک برج، با یک درجه و دقیقه گرد آیند، و بنا بر سخن دانشمندان نجوم نوین، نزدیکی دقیق آن است که دوری میان دو ستاره، در دیدگاه بینندۀ زمینی، کمتر از پنج درجۀ نجومی باشد.

بنا بر آنچه امام علی‏(علیه السّلام) از آن خبر داده است و آنچه در دیگر احادیث اسلامی یافت می شود، بی گمان، پس از واپسین نزدیکیِ دقیقی که میان بهرام و کیوان پیش از ظهور امام مهدی‏(علیه السّلام) روی می دهد، تکانها و زمین لرزه ها بسیار و پیاپی می شوند، و سپاه هاشمی چینی با فرماندهی شعیب تمیمی خراسانی، با پرچمهایی سیاه و کوچک، از سمرقند سوی عراق می آیند و بخشهای راهبردیش، مانند بصره، بغداد و سرزمین بابل، بویژه شهر کوفه، را می گیرند، و سپاهیان سفیانی و دیگر دشمنان امام مهدی‏(علیه السّلام) را نابود می کنند، و زمینۀ زمامداری آن بزرگوار در این سرزمین و دیگر جاها را فراهم می سازند.

امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در بیان رویدادهای آخرالزّمان، فرمود:

... آگاه باشید، برای شما، پس از زمانی، چیز نو و شگفتی خواهد بود که با آن، برخی گفتارهای

من را خواهید دانست، و برای شما برهانهای گوناگون و  درستی آنها، هنگام درخشیدن

بهرام و کیوان با نزدیکیِ دقیق، آشکار خواهد شد. در این هنگام، تکانها و لرزشها

پیاپی روی خواهند داد، و از کنارۀ جیحون سوی بیابان بابل پرچمهایی روی می آورند...(1).

جَیحُون یا آمُو دَرْیا پرآبترین رود آسیای میانه است که از کوههای هندوکُش و کوههای پامِیر سرچشمه می گیرد، و بخشی از مرزهای طبیعی افقانستان و تاجیکستان را پدید می آورد، و پس از آنکه از افقانستان بیرون می آید، از مشرق ترکمنستان می گذرد، و بخشی از مرزهای‌ طبیعی این کشور و ازبکستان‌ را پدید می آورد،‌ و سپس‌ به ازبکستان‌ می رود و در دریاچۀ آرال می ریزد(2).

مراد از «کنارۀ جیحون»، همان سرزمینهای جای گرفته در شمال رود جیحون اند که به آنها «فرارود» گفته می شود، و بیشتر خراسان را در بر می گیرند، و شهر سمرقند، جایگاه قیام هاشمی چینی و شعیب تمیمی خراسانی، در آن است.

یکی از دانشمندان نجوم ایران زمین، در بارۀ سخن امام علی(علیه السّلام) و رویداد نجومی یادشده، چنین می گوید:

«این سخن کوتاه امام علی(علیهالسّلام) نشانۀ چیرگی گستردۀ آن بزرگوار بر دانش نجوم -مانند دیگر دانشها- می باشد و دنیایی از اسرار در آن نهفته است. بر پایۀ احکام نجومی، مقارنۀ مرّیخ و زحل، بیشتر بر وقوع حوادث آسمانی و زمینی، مانند توفانها و زلزله ها، دلالت دارد. همچنین از تزلزل آرای مردم، پیمان شکنی، دروغ، خیانت و زیادشدن گناه خبر می دهد. نشانۀ اتّحاد دشمنان و اختلاف دوستان نیز هست، که آن خالی از خیانت، و این دور از خونریزی نخواهد بود. سرانجام، از ظاهرشدن آتش در جهان، به صورت عمودهای آتشین از آسمان و برخاستن آتش از روی زمین، حکایت می کند».

نُوسْتْرْاَدَمُوس، پیشگو و ستاره شناس مشهور فرانسوی، نیز با بهره گیری از روایات اسلامی و دانش نجوم، نزدیکی کیوان و بهرام و در پیِ آن شعله ورشدن ستاره ای دنباله دار را نشانۀ بروز دگرگونیهای آب و هوایی نابهنجار و پدید‏اری جنگها و یورشها می داند:

سالی که کیوان و بهرام به یک اندازه آتشین اند،

هوا بسیار خشک، شهاب سنگی دراز

بر اثر آتش سوزی رازآلود یک جایگاه بزرگِ شعله ور از گرمای سوزنده

بارانی کم، بادی گرم، جنگها و یورشها(3).

مراد نوسترادموس از «شهاب سنگی دراز»، همان بزرگ ستارۀ دنباله داری است که «گیسوی شیطان» نامیده می شود، و در ماه صفر سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) از سوی مشرق در آسمان پدیدار می شود، و چند ماه در کرانه ها می گردد تا آنکه میان خورشید و زمین جای می گیرد، و در ماه رمضان همان سال به زمین نزدیک می شود و گرد آن می چرخد و اندک اندک درون هوای فشردۀ پیرامونش می رود و می سوزد و شعله ور می شود و سه یا هفت شبِ پیاپی برای زمینیان نورافشانی می کند، و سختیها و ناخوشیهایی برای مردم پدید می آورد.

چنین می نماید که مراد از نزدیکی دقیق میان بهرام و کیوان در سخن امام علی(علیه السلام) و شعرهای نوسترادموس همان نزدیکی ای باشد که میان دو ستارۀ یادشده در 3 شریور 1395، 21 ذی قعدۀ 1437 برابر 24 اوت 2016 با جدایی زاویه ای 4 درجه و 21 دقیقه در برج قوس روی خواهد داد.

--------------------------------------------------------

1. مشارق أنوار الیقین، ص 266، خطبۀ تَطَنْجِیه (ترجمۀ نویسنده).

2. بهره گرفته شده از: برخی منابع.

3. نوشتارهای نوسترادموس به زبان فرانسوی و برگردان آن به زبان انگلیسی، سانتوری 4، رباعی 67 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۵ ، ۲۲:۵۴
خادم گمنام

بحرین در آخرالزّمان(ویرایش شده)

شنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۴۹ ب.ظ

جغرافیای بحرین

بحرین کشوری جزیره ای در جنوب خلیج فارس می باشد که میان قطر در شرق و جنوب و عربستان سعودی در غرب جای دارد، و بخشی از ایران بوده است، ولی در سال 1350 هـ.ش برابر 1971 م از آن جدا و خودمختار شد(1).

درگیری میان فرمانروا و مردم در بحرین

امام علی پسر ابو طالب(علیهما السّلام)، در بیان نشانه های قیام قائم(علیه السّلام)، فرمود:

... مردم به بدترین حال برمی گردند. پس، هنگام آن رویداد، دولتهای شیطانها می گردند، و بر ناتوانترین بیچارگان یورش برده می شود ... پس، هر گاه چنان شود، آشوبهایی بر آنان روی می آورند که توانایی ای برایشان در برابر آنها نیست. بهوش که بی گمان، نخستین آنها هَجَری کوتاه قد، و واپسین آنها سفیانی شامی(2) است ... بهوش ای وای بر زیندگان بحرین از نبردهایی که پی در پی از هر سو و جایی بر آن جا خواهند بود. پس، بزرگانش بازداشت می شوند، و کودکانش در بند می افتند، و بی گمان، من در آن جا هفت نبرد بزرگ را می شناسم: پس، نخستین نبرد در آن جا در جزیرۀ کنار افتاده از آن در شاخ شمالی اش خواهد بود که سَماهِیج نامیده می شود ... سپس [میان](3) دو خلیج کوچک(4) خواهد بود، و آن هفتمین است، ناخوشیِ فراگیر بزرگ، و نشانۀ آن رویداد [این است که](5) کشته شود در آن نبرد یکی از بزرگان عربها در خانه اش که نزدیک دریاست، و سرش با فرمان فرمانروای آن جا جدا می گردد. پس عربها (مردم بحرین) بر وی یورش می برند، و مردان کشته و داراییها تاراج می شوند. پس، در پیِ آن، عجمها (پارسیان) بر عربها (زمامدار بحرین و هوادارانش) می شورند و آنان را تا سرزمینهای خط دنبال می کنند(6)

بی گمان، امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) در این روایت اشاره کرده است به آن که پیش از ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، آشوب در میان مسلمانان با دست مردی هَجَری و کوتاه قد آغازیده می شود و با دست سفیانی شامی پایان داده می شود، و از روی دادن برخی آشوبها و درگیریهای پیاپی در شرق سرزمینهای شبه جزیرۀ عربی خبر داده است، و نخستین آنها در بخش سماهیج خواهد بود، و واپسین و بزرگترین آنها درگیریهای سختی اند که در بیشتر کشور بحرین، به ویژه مَنامَه تا دِراز، میان فرمانروا و مردمان شیعه ای که بیشترین زیندگان این کشورند، روی خواهند داد، و به پشتیبانی رهبر انقلاب ایران از مردم بحرینی و یورش سپاهش بر بحرین و بخش قطیف از کناره های عربستان سعودی کشیده می شود، و چنان که می دانید، پس از آغاز زبانه کشیدن شورشهای مردمی عربی از تونس در جمعه 10 محرّم 1432 برابر 17 دسامبر 2010، مردم شیعۀ بحرینی جنبش خود بر زمامداری آل خلیفه را در دوشنبه 10 ربیع اوّل 1432 برابر 14 فوریه 2011 آغازیده اند، و این جنبش چنان که بود، پایدار می باشد و زبانه کشیدنش روز به روز افزایش می یابد، و بی گمان، فرمانروای بحرین تلاش کرد تا ناسازگاران با خود را سرکوب کند و در این کار زشت از دولت عربستان سعودی و دیگر دولتها کمک گرفت، و مردم ستمدیدۀ بحرین در این بازۀ زمانی دشواریهای توانفرسا و زیانهای بسیاری، مانند کشته، زخمی، دستگیر، زندانی شدن و ویرانی مسجدهایشان، از زمامداری ستمگر دیده اند.

با نگاه به آن که هَجَر در روزگاران کهن نام شهر احسای کنونی بود، «هَجَری» مردی از احساء می باشد. بنا بر این، دور نیست که مراد از «هَجَری کوتاه قد» همان حَمَد پسر عیسی آل خلیفه فرمانروای کنونی و کوتاه قد در کشور بحرین باشد، و «بی گمان، در تاریخ آل خلیفه و آل صباح یاد شده است که هر دو از قبیله های عَتُوب اند که از عربهای بیابانی زینده در بیابان نجد بودند، و عتوبیان برای بی بارانی و گرسنگی سوی احسا کوچیدند و از آن جا به قطر آمدند و اندک اندک بر بحرین و کویت چیره شدند(7)».

گمان می کنم که مقصود از سخن وی: «این که کشته شود در آن، یکی از بزرگان عربها در خانه اش که نزدیک دریاست»، همان شیخ عیسی قاسم درازی بحرانی، امام جماعت و خطیب جمعۀ مسجد امام صادق(علیه السّلام) در دراز و رهبر شیعیان بحرین باشد، و چنان که می دانید، این مرد از زیندگان بخش دراز در شمال غربی جزیرۀ بحرین است، و خانه اش نزدیک دریا جای دارد، و پدرش ماهیگیر بود، و بنا بر این، مراد از زمامدار در این حدیث، همان پادشاه کنونی بحرین حَمَد پسر عیسی آل خلیفه باشد که پیش از این به وی اشاره کرده ایم.

بنا بر آن چه هویداست، بی گمان، فرمانروایان کشور عربستان سعودی، برای کینه ورزی در بارۀ شیعیان، به ویژه ایرانیان، به فرمانروایان کشور بحرین دستور کشتن شیخ عیسی قاسم را می دهند و آنان را بر این کار دلیر می کنند، و پادشاه بحرین و دولتمردان وی، پس از یورش ایرانیان بر کشورشان، از پل ملک فَهْد(8) سوی سرزمینهای خط در کناره های عربستان سعودی می گریزند، و خداوند داناتر است.
چنین می نماید که «میان دو خلیج کوچک» همان بیشتر جزیرۀ بحرین باشد که میان دو پیشروی کوچک آب دریا در خشکی جای دارد، و در شمال از منامه -پایتخت- بر خلیج کوچک شرقی تا خود دراز -زادگاه و زیستگاه شیخ عیسی قاسم- بر خلیج کوچک غربی کشیده می شود.

بدان که «عَجَم» نامی است برای همۀ مردمان ناعرب، ولی چه بسیار عجم به کار می رود و با چیزی که همراه سخن است، دانسته می شود که مقصود از آن همان پارسیان یا ایرانیان اند، چنان که در این حدیث آمده است.(9)

بَحْرَیْن نامی برای سرزمینی گسترده در شرق شبه جزیرۀ عربی بود، و از بَصْرَه در شمال تا عُمان در جنوب بر درازای کناره های خلیج فارس کشیده می شد، و کُوَیْت، قَطِیف، قَطَر، اَحْسا (هَجَر)، اِمارات و بخشهایی از بصره و عمان، افزون بر جزیره های اَوال، را در بر می گرفت. سپس این نام بر جزیره های اَوال گذاشته شد که از شرق رو به روی بخشی از این کناره هاست، و آن، کشور کنونی بحرین می باشد.

در شمال شرقی کشور بحرین جزیره ای یافت می شود که سَماهِیج نامیده می شده است، و اکنون به آن جزیرۀ مُحْرَق یا استان محرق گفته می شود، و سماهیج در روزگار ما نام یکی از آبادیهای این جزیره است، و از برجسته ترین پایگاههای شورش مردمی در بحرین به شمار می آید.

خَط همان بخش قَطِیف در کناره های کشور عربستان سعودی است که از صَفْوی در شمال تا خود ظَهْران در جنوب کشیده می شود، و در روزگاران کهن بخشی از سرزمینهای بحرین بوده است.(10)

 

ویران شدن خط و هجر و جزیرۀ اَوال

امام علی پسر ابو طالب(علیهما السّلام)، در بیان نشانه های ظهور قائم(علیه السّلام)، فرمود:

... مردم سوی کفر بازمی گردند. پس، هنگام آن رویداد، خداوند ویران کردن شهرها و سرزمینها را می آغازد ... خَط از کشتن و تاراج کردن ویران می شود ... و هَجَر با بادها و شن ویران می شود، و جزیرۀ اَوال از سوی بحرین ویران می شود...(11).

نیز امام علی پسر ابو طالب(علیهما السّلام)، در بیان نشانه های قیام قائم(علیه السّلام)، فرمود:

... بهوش ای وای بر زیندگان خط از نبردهای گوناگونی که برخی از آنها در پی دیگری اند ... بهوش ای وای بر هَجَر از آن چه در آن جا فرود می آید از نزدیک دیوارش...(13).

خَط همان بخش قطیف از صفوی تا خود ظهران می باشد، و هَجَر نامی کهن برای شهر احسای کنونی، و مرکز سرزمین بحرین بود که از بصره تا عمان کشیده شده است، و جزیرۀ اوال همان مجموعه جزایری می باشد که اکنون کشور بحرین نامیده می شود(14).

---------------------------------------------------------

1. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
2. در همۀ نسخه های چاپی إلزام الناصب نزد ما، در نوشتار عربیِ حدیث، در این جا «و الشامیّ» یافت می شود که به «الشامیّ» اصلاح و ترجمه گردید.
3. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
4. در همۀ نسخه های چاپی إلزام الناصب نزد ما، در نوشتار عربیِ حدیث، در این جا «الحورتین» یافت می شود که به «الخورین» اصلاح و ترجمه گردید.
5. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
6. إلزام الناصب، ج 2، ص 7-155، خطبۀ بیان 1 (ترجمۀ نویسنده).
7. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
8. پل ملک فَهْد پلی بر روی دریاست که میان کشور عربستان سعودی و کشور بحرین پیوند می دهد، و درازایش نزدیک به 25 کیلومتر و پهنایش به 23.2 متر می رسد، و پل در نوامبر 1986 به گونه ای رسمی بازگشایی شد (الموسوعة الحرّة «ویکیبیدیا»، درگاه «جسر الملک فهد»، با دگرگونی ای اندک، ترجمۀ نویسنده).
9. سخن نویسنده.
10. بهره گرفته شده از: منابع گوناگون.
11. إلزام الناصب، ج 2، ص 3-172، خطبۀ بیان 2 (ترجمۀ نویسنده).
12. در همۀ نسخه های چاپی إلزام الناصب نزد ما، در نوشتار عربیِ حدیث، در این جا «و ما» یافت می شود که به «ممّا» اصلاح و ترجمه گردید.
13. إلزام الناصب، ج 2، ص 157، خطبۀ بیان 1 (ترجمۀ نویسنده).
14. بهره گرفته شده از: برخی منابع.


سیّد سلیمان مدنی تنکابنی-ایران- قم

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۵ ، ۲۳:۴۹
خادم گمنام

یورش ملخها بر سرزمینها در آخرالزّمان

چهارشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۰۵ ب.ظ

از نشانه های نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) پخش شدن ملخها، به ویژه ملخ سرخ، در برخی سرزمینهای اسلامی، مانند مصر، یمن، حجاز و شام، و یورش بردنِ بهنگام و نابهنگامِ آن بر کشتزارها می باشد که مایۀ نابودکردن داده های کشاورزی و نایابی فراورده های خوراکی و روی دادن گرسنگی فراگیر است.
بنا بر آنچه در قرآن کریم آمده است، ملخ از رنجهایی بود که بر فرعون و گروهش فرو فرستاده شدند. خدای متعالی فرمود:

«و بی گمان، فرعونیان را گرفتار خشکسالیها و کاستنِ میوه ها کردیم تا شاید آنان یادآور شوند ...
پس بر ایشان توفان و ملخها و کنِه ها و قورباغه ها و خون را فرستادیم، نشانه هایی جداگانه؛
پس خود را بزرگ شمردند، در حالی که گروهی بَزِهْکار بودند»(1).

از اَعْلَم اَزْدِی نقل شده است که امیر مؤمنان -علی-(علیه السّلام) فرمود:

پیشِ رویِ قائم مرگی سرخ و مرگی سپید و ملخی بهنگام و ملخی نابهنگام که مانند
 خون سرخ است، خواهند بود. مرگ سرخ با شمشیر، و مرگ سپید با طاعون است(2).

شایان یادآوری است، ملخ از بدترین زیان رسانها برای کشتزارها می باشد، و ملخ بیابانی سرخ از بدترین گونه های ملخهاست که در شرق افریقا یافت می شود، و بی گمان، در این سالهای واپسین، یورش این گونه از ملخ، بر کشتزارهای سرزمینهای جای گرفته در شرق افریقا و در شبه جزیرۀ عربی، دیده شده است.
مَعاذ پسر جَبَل گفته است:

از یمن بیرون بروید پیش از پاره شدن رشته -مرادش راه است-، و پیش از آنکه برای
 شما توشه ای مگر ملخ نباشد، و پیش از آنکه آتشی شما را سوی شام براند(3).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه معاذ صحابی پسر جبل آن را به وی نسبت نداده است.
این روایت به روی دادن سه رویداد بزرگ در یمن در آخرالزّمان اشاره می کند: بسته شدن راههای پیوند دهنده میان یمن و دیگر کشورها با روی دادن جنگ و ناآسودگی، نایابی خوراک و پدیدارشدن گرسنگی با یورش ملخها بر کشتزارهای یمن، و کوچانده شدنِ یمنیها سوی شام در پیِ ترکیدن برخی آتش فشانهای یافت شده در یمن و شعله ورشدن آتشهایی بزرگ از آنها سوی آسمان و روان شدن گدازه های بیرون آینده از دهانه ها و شکافهای آن آتش فشانها چون رودی از آتش بر زمین، و گمانی نیست در اینکه کمی پیش از آغاز این جوششهای آتش فشانی یا هنگام روی دادن آنها، صداهایی مانند غرش ابر و لرزشهایی بزرگ پدید می آیند که سرزمین یمن را سخت می لرزانند و زیندگانش را می ترسانند.
از حُذَیْفَه پسر یَمان نقل شده است که پیامبر(صلّی الله علیه و سلّم) فرمود:

... ویرانی یمن از ملخ است...(4).

از وَهْب پسر مُنَبِّه نقل شده است که گفت:

... ویرانی یمن از سوی ملخ و پادشاه است...(5).

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه وهب صنعانی تابعی پسر منبّه که نژادش هَراتی است، آن را به وی نسبت نداده است.
قَتادَه از سعید پسر مُسَیِّب نقل کرده است که امیر مؤمنان در بارۀ سخن او (خدای) متعالی: «هیچ آبادی ای نیست، مگر آنکه ما پیش از روز قیامت نابودگر یا رنج دهندۀ آن می باشیم»(6)، پرسیده شد؟ فرمود:

ویران می شود ... یمن از ملخ و پادشاه...(7).

بدان که بی گمان، مراد از «روز قیامت» در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، همان روز قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.
چنین می نماید که مقصود از «پادشاه» در دو حدیث یادشده، همان منصور قحطانی ای باشد که پیش از قیام منصور حسینی یمانی، در یمن با ستم فرمانروایی می کند، و میان وی و یمنیها درگیری روی می دهد، و بنا بر آنچه هویداست، بی گمان، منصور قحطانی همان عبدربّه منصور هادی رئیس جمهوری کنونی یمن می باشد.
در کتاب ابو حُذَیْفَه از مُقاتِل نقل شده است که وی گفت: پس از مرگ ضَحّاک، در کتابهای نگه داری شده نزدش، در بارۀ سخن خدای عزیز و جلیل: «و هیچ آبادی ای نیست، مگر آنکه ما پیش از روز قیامت نابودگر یا رنج دهندۀ آن می باشیم، رنجی سخت، و آن، در کتاب (لوح محفوظ) نوشته شده بود»(8)، خوانده ام:

... ویرانی یمن از ملخها و حَبَشِیان است...(9).

مراد از «حَبَشِیان»، همان گروههای سیاه پوستِ زینده در سرزمینهای حبشه اند که اکنون کشورهای إِتْیوپی، اِرِیتْرِه، سُومالِی و جِیبُوتِی را در بر می گیرد.
پوشیده نیست که خاستگاه این ملخهایی که بر یمن یورش می برند، افریقاست، و آنها از دریای سرخ می گذرند و به این سرزمین یا سرزمینهای حجاز و شام می آیند.
----------------------------------------------------
1. قرآن کریم، سورۀ اعراف، آیۀ 33-130 (ترجمۀ نویسنده).
2. الغیبة، نعمانی، ص 286، ب 14، ح 61 (ترجمۀ نویسنده).
3. الفتن، ص 427، جزء 9، ذیل ح 1359 (ترجمۀ نویسنده).
4. التذکرة، ص 50-1349، باب خراب الأرض و البلاد قبل الشام (ترجمۀ نویسنده).
5. السنن الواردة فی الفتن، ص 12-211، جزء 4، ب 76، ح 456 (ترجمۀ نویسنده).
6. قرآن کریم، سورۀ اسراء، آیۀ 58 (ترجمۀ نویسنده).
7. مناقب آل أبی‏ طالب، ج 2، ص 312 (ترجمۀ نویسنده).
8. قرآن کریم، سورۀ اسراء، آیۀ 58 (ترجمۀ نویسنده).
9. البدء و التاریخ، جزء 4، ص 3-102، ف 13 (ترجمۀ نویسنده). 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۰۵
خادم گمنام

بارش بارانهای سیل آسا و سرکشی آبها در آخرالزّمان

شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۲:۲۳ ب.ظ

 بارش بارانهای سیل آسا و سرکشی آبها در آخرالزّمان
بارش بارانهای سیل آسای پی در پی در زمانی کوتاه و سرکشی آبها و فرورفتن بسیاری از سرزمینها در آب از نشانه های نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) می باشد.
بی گمان، بارانهایی که در سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) در بازۀ چهل روز می بارند و مایۀ چیره شدن آب بر زمین و سست شدن و رانش آن و ویرانی سرزمینها و نابودی روییدنیها و تباهی میوه ها و کم شدن خوراکیها می شوند، توفان نوح(علیه السّلام) را به یاد انسان می آورند.
داستان توفان نوح میان مسلمانان، یهودیان و مسیحیان شناخته شده و در قرآن کریم و تورات یاد شده است، و بنا بر آنچه از نوشتار این دو کتاب و جز آن دو هویدا می شود، این توفان فراگیر و جهانی و مرکزش سرزمینهای جزیره و عراق بوده است که میان دو رود دجله و فرات جای گرفته اند. و بی گمان، خداوند دعای نوح(علیه السّلام) بر زیان قومش را که سرکشی و بت پرستی می کردند، پاسخ داد، و به نوح فرمان داد که کشتی ای بزرگ بسازد، و هنگامی که ساختن کشتی پایان یافت، خداوند رنجش را بر آن گروه ستمکار فرود آورد، به گونه ای که در بازۀ چهل روز و شب، از آسمان بارانهایی سیل آسا فرستاده و از زمین چشمه های بسیاری جوشیده شدند؛ پس، از گردآمدن آب آن بارانها و چشمه ها توفانی بزرگ پدید آمد که کافران را نابود کرد، و مؤمنانی که با نوح سوار کشتی شده بودند، از آن رهایی یافتند(1).

از اَنَس پسر مالِک نقل شده است که رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

ساعت (زمان قیام قائم) بر پا نمی شود، مگر آنکه مردمان
بارانی فراگیر باریده شوند و زمین چیزی نرویاند(2).

از اَنَس پسر مالِک شنیده شده است که می گفت:

از [نشانۀ](3) نزدیک شدن ساعت (زمان قیام قائم) پدیدارشدن کانها،
بسیاری باران و کمی روییدنی است...(4).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه انس صحابی پسر مالک آن را به وی نسبت نداده است.
بدان که بی گمان، مراد از «ساعت» در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، همان زمان قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.

از ابو هُرَیْرَه روایت شده است که رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

خشکسالی آن نیست که باران نباریده شود، بلکه خشکسالی آن است که باریده و باریده شوید و زمین چیزی نرویاند(5).

از ابو بَصِیر نقل شده است که ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) فرمود:

بی گمان، پیشاپیش قائم(علیه السّلام) سالی پُرآب و باران خواهد بود که در آن،
میوه ها و خرما روی درخت تباه می شوند. پس، در آن گمان مبرید(6).


ماهها و روزهای بارش بارانهای سیل آسا
ا
ز شَعْبِی نقل شده است که پسر کوّاء به علی(علیه السّلام) گفت:

ای امیر مؤمنان، آیا سخنت: «شگفتا سراسر شگفتی میان جمادی و رجب» را دیدی؟! فرمود او (علیه
السّلام): وای بر تو ای یک چشم، آن، گردآوردن پراکنده ها و زنده کردن مردگان و دروکردن روییدنیها
و سختیها و کارهای بزرگی اند که نابودگر و نیست کننده می باشند، من و تو در آنجا نیستیم(7).
عبدالکریم خَثْعَمِی نقل کرده و گفته است: به ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) گفتم:
قائم(علیه السّلام) چه اندازه پادشاهی می کند؟ فرمود: هفت سال در حالی که برای وی روزها
دراز می شوند، به گونه ای که یک سال از سالهایش اندازۀ ده سال از سالهای شما خواهد بود؛
پس سالهای پادشاهی اش هفتاد سال از سالهای شما می باشد. و هر گاه قیامش نزدیک شود،
مردمان در جمادی آخر و ده روز از رجب بارانی باریده می شوند که آفریدگان همانندش را ندیده اند؛
پس با آن گوشت مؤمنان و تنهای آنان را در گورهایشان می رویاند، و گویا من می نگرم به
آنان در حالی که از سوی جُهَیْنَه روی می آورند و موهایشان را از خاک پاک می کنند(8).

مراد از «جُهَیْنَه» در این حدیث همان سرزمین جهینه از سرزمینهای حجاز است که در غرب مدینه تا کنارۀ دریای سرخ جای دارد(9).
امام مهدی(علیه السّلام) در نامه ای که در روزگار پنهان شدنش، برای دانشمند شیعه شیخ مفید(رحمه الله) فرستاده است، فرمود:

... بی گمان، ما نگاهداری را شما را نادیده نمی گیریم، و یادآوری شما را فراموش نمی کنیم،
و اگر آن ‏نمی بود، بی گمان، سختی بر شما فرود می ‏آمد، و دشمنان، شما را ریشه کن
می کردند ... به پنهان ورزی چنگ زنید از زبانه کشیدن آتش روزگار نادانی عربها که گروههایی
اَمَوی آن را برمی افروزند، و با آن، گروهی راه یافته را می ترسانند ... هر گاه جمادی اوّل از
این سالِ شما (سال ظهور) فرا برسد، از آنچه در آن روی می دهد، پند بگیرید، و برای آنچه در
پی اش خواهد بود، از خواب فراموشیِ خود بیدار شوید. به زودی برای شما از آسمان نشانه ای
روشن پدیدار می شود، و همانندِ آن در زمین خواهد بود، و در سرزمین مشرق چیزی ناشادمانگر
و آشفته کننده روی می دهد، و پس از آن، گروههایی بیرون رونده از اسلام بر عراق چیره
خواهند شد که با کارهای بدشان روزیها بر مسلمانان تنگ می شوند. سپس در پیِ آن، اندوه
از میان می رود با نابودی سرکشی از بدان که با مرگش پرهیزکارانِ خوب شادمان می شوند...(10).

شایان یادآوری است که بی گمان، امام مهدی(علیه السّلام) در این نامۀ ارزشمند به رویدادهای بزرگِ پیاپی ای اشاره می کند که در سال ظهورش در جهان، به ویژه سرزمینهای اسلامی، روی می دهند، و مراد از «گروههایی اَمَوی»، همان بنی مروان و بنی سفیان و دنباله های آنان مانند گروه داعش اند، مقصود از «گروهی هدایت شده»، همان شیعیان امام علی(علیه السّلام) می باشند، و نمی دانیم چه رویدادی در ماه جمادی اوّل روی می دهد که مایۀ پندگرفتن می شود، و سخن وی: «و برای آنچه در پی اش خواهد بود، از خواب فراموشیِ خود بیدار شوید» به بارش بارانهای سیل آسای پیاپی در جمادی آخر و ده روز از رجب اشاره دارد، و آنها همان بارانهای شگفتی اند که آفریدگان مانندشان را ندیده اند، و نیز به سه صدایی که در ماه رجب شنیده می شوند و به قیام سفیانی و یمانی و خراسانی در این ماه اشاره می کند، و نشانۀ روشنِ آسمانی همان صدایِ بلند جبرائیل(علیه السّلام) است که هنگام دمیدن سپیدۀ سحر در مکّه، شب جمعه 23 ماه رمضان، نام قائم(علیه السّلام) را از آسمان فریاد می زند، و نشانۀ زمینیِ همانند نشانۀ آسمانی همان صدای ابلیس(لعنه الله) می باشد که پس از ناپدیدشدن خورشید در مکّه، در پایان روز جمعه 23 ماه رمضان، نام عثمان را از زمین بانگ می زند و مردم را سوی ناراستی فرا می خواند، و سخن امام: «در سرزمین مشرق چیزی ناشادمانگر و آشفته کننده روی می دهد» از مرگ دومین پادشاه بنی عبّاس عبدالله بسیاردارا در ماه رجب و افتادن ناسازگاری و چنددستگی میان آنان در ماه شعبان خبر می دهد، و در پیِ این رویداد بزرگی که دولت بنی عبّاس را سست می کند، چیره شدن اَصْهَب مروانی و پیروانش، از بازماندگان حزب بعث و گروه داعش، بر سرزمینهای جزیره و عراق، خواهد بود، و گمانی نیست در اینکه این گروههایِ ستمکارِ بیرون رونده از اسلام، پس از آنکه بر کشور عراق چیره می شوند، راهِ رسیدن ایرانیان از آنجا به سوریه را می بندند، و دایرۀ تنگنای دولتهای غربی بر سوریها را تنگتر می کنند، و در پیِ این کارهای دشمنانه، بی گمان، ایرانیان بر عراق یورش می برند و شهر راهبردی بصره را می گیرند و عراقیها را در تنگنا می افکنند و از فرستادن کالاهای خوراکی و دیگر چیزها از ایران و از بندر بصره به عراق پیشگیری می کنند، و بدین گونه، مسلمانان در عراق و سوریه دچار تنگناهای اقتصادی دشواری می شوند، و بنا بر آنچه هویداست، مقصود از «سرکشی از بدان»، همان عثمان سفیانی فرمانروای بیشتر سرزمینهای شام است که سپاهش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یورش می برد، و با نابودی اش، دلهای مؤمنان در سراسر جهان شاد می شوند.

چیره شدن آب بر روی زمین
روایت شده است از علی پسر محمّد عسکری، از پدرش، از نیایش امیر المؤمنین(علیه السّلام) که فرمود: رسول خدا(صلّى الله علیه و آله) فرمود: هنگامی که به آسمان چهارم برده شدم، نگاه کردم به گنبدی از لؤلؤ که برای آن چهار گوشه و چهار در بود همه اش از پارچۀ ابریشمی زربافت سبز، گفتم: ای جبرائیل، این گنبدی که نیکوتر از آن را در آسمان چهارم ندیدم چیست؟! گفت: دوست من محمّد، این شکل شهری است که به آن قم گفته می شود و در آنجا بندگان مؤمن خداوند گرد می آیند که چشم به راه محمّد و شفاعت وی برای رستاخیز و حساب کردن می باشند، و بر آنان اندوه، دلنگرانی و ناشادمانیها و ناخوشایندها می رود. [راوی](11) گفت: از علی پسر محمّد عسکری(علیه السّلام) پرسیدم: کی چشم به راه گشایش خواهند شد؟ فرمود:

هنگامی که آب روی زمین را فرا گیرد.(12)

1. میان دو کروشه از افزوده های ما هست، و بنا بر آنچه از کتاب «تاریخ قم، ص 269، ف 8،  ب 1، چاپ نخست، سال 1385 هـ.ش در قم» برمی آید، راوی همان ابو مُقاتِل دیلمی است.
2. الاختصاص، ص 2-101، در مدح مدینۀ قم (ترجمۀ نویسنده).


سستی زمین و رانش آن
عبدالله پسر عبّاس گفت که با رسول خدا(صلّى الله علیه و آله و سلّم) حج گزاردیم، حجّ وداع(13). پس، حلقۀ در کعبه را گرفت و به ما رو کرد و فرمود: آیا شما را از پیش درآمدهای «ساعت» آگاه نکنم؟ و در آن روز، سلمان از همۀ مردم به او نزدیکتر بود، گفت: بله ای فرستادۀ خدا. فرمود:

... هنگام آن پیش درآمدها «رُوَیْبَضَه» سخن خواهد گفت. سلمان گفت: ای فرستادۀ خدا، پدر
و مادرم فدای تو باشد، «رویبضه»(14) چیست؟ فرمود او(صلّی الله علیه و آله و سلّم): کسی
در بارۀ کار تودۀ مردم سخن خواهد گفت که پیش از این چنین نمی کرد. ایشان آن اندازه که
خدا بخواهد، می مانند و در مدّت ماندگاریشان زمین را می کاوند. پس زمین پاره های دل خود،
تلا و نقره، را سوی ایشان می افکند(3). آن گاه، با دست خود به ستونها اشاره کرد و فرمود:
مانند اینها. آنان جز زمانی اندک درنگ نمی کنند تا آنکه زمین سست شود سست شدنی؛ پس
هر گروهی گمان می کند که سرزمین آنان سست شده است. سپس فرمود: پس در آن روز،
تلا و نقره سودی نمی دهند؛ و این، معنای سخن خداوند: «بی گمان، پیش درآمدهای
آن (ساعت) فرا رسیده اند»(15)، می باشد(16).

بدان که بی گمان، بنا بر پژوهش نویسنده، در رونویسی و نقل گفتارهای این حدیث در هم ریختگی و پیش و پس افتادنی روی داده است، و ما سازگار با آنچه از همۀ روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان بهره گرفته ایم، آن را درست و نقل کرده ایم.
بنا بر آنچه هویداست، بی گمان، این سستی سخت برای زمین از نشانه ها و پیامدهای بارش بارانهای سیل آسای پیاپی بر روی آن می باشد.
1. حجّ وداع واپسین حجّی است که پیامبر(صلّی الله علیه و آله) آن را گزارد.
2. «رُوَیْبَضَه»، بنا بر آنچه در فرهنگنامه های واژگان عربی آمده است، کوچک شدۀ رابِضَه می باشد، و ها در آن برای مبالغه است، و جمع آن رُوَیْبَضون و رُوَیْبَضات، و از معانی آن «انسان ناشناخته»، «ناتوان از کارهای بزرگ» و «گوسفندچران» می باشد (در این باره بنگرید: العین و لسان العرب، درگاه «ربض»).
3. مرادش آن است که رویبضه ها در روزگار فرمانرواییشان در آخرالزّمان به گنجها و کانهای زمین دست می یابند، و گمانی نیست که این کار برآیند سخت آزمندیشان بر زیباییهای دنیا و آرایشهای آن و بسیاری گنجها و کانها در کشورشان و بهره گیری آنان از فن آوریهای نوین می باشد.
4. قرآن کریم، سورۀ محمّد(صلّی الله علیه و آله)، آیۀ 18 .
5. تفسیر القمّیّ، ج 2، ص 82-279، سورۀ محمّد-صلّی الله علیه و آله- (ترجمۀ نویسنده).


سیلاب در کوفه و نجف
«کُوفَه» در روزگاران کهن سرزمینی شنزار و سرخ بر کنارۀ غربی رود فُرات بود که شهر کوفه در مشرق، و بخشهای بلند جای گرفته در پشت آنجا در مغرب، مانند ثَوِیَّه، غَرِی و نَجَف، را در بر می گرفت، و «نجف» بلندی ای در پایانۀ پشت کوفه بر کنارۀ دریای نجف در مغرب می باشد که نزدیک 1 کیلومتر از آرامگاه امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) دور است، و این نام با گذر زمانها شناسه ای شد برای شهری که در کنار همان بلندی پدید آمد(17).
از سَعْد نقل شده است که ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) فرمود:

سال گشایش فرات پرآب می شود، به گونه ای که درون کوچه های کوفه می رود(18).

امام صادق از پدرانش(علیهم السّلام) نقل کرده است که علی(علیه السّلام) فرمود:

هر گاه در حجازِ شما آتش افتد و در نَجَفِ شما آب روان شود،
چشم به راه آشکارشدن قیامگرتان باشید(19).

روایت شده است که بی گمان، سرور ما زین العابدین علی پسر حسین(علیهما السّلام)، روز آمدنش به مسجد جامع کوفه و پس از آنکه در آنجا نماز گذارد، بر نجفِ کوفه ایستاد و فرمود:

همان است، همان است، ای نجف. سپس گریست و گفت: چه ناخوشیِ فراگیری! در بارۀ آن پرسیده
شد، فرمود: هر گاه نجفِ شما را سیل و باران پُر کنند، در حجاز، میان سنگها و کلوخها، آتش پدیدار شود
و تاتارها بغداد را بگیرند، چشم به راه آشکارشدن قیامگر باشید که چشم به راهش می باشند(20).

مراد از «تاتارها» در اینجا، همان ترکهای مغول زیندۀ بخش تُرْکِسْتان در آسیای میانه اند که استان سِینْ کِیانْگ چین، ترکمنستان، ازبکستان و تاجیکستان را در بر می گیرد.
از این حدیث و دیگر روایات بیانگر رویدادهای آخرالزّمان هویداست که بی گمان، هنگامی که زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) نزدیک می شود، فرات سرریز می شود، به گونه ای که آب درون خیابانها و کوچه های کوفه و نجف می رود، برخی آتشفشانهای حجاز می جوشند و شعله ور می شوند، و «تاتارها» با رهبری هاشمی چینی و فرماندهی شُعَیْب تَمِیمِی خراسانی بر عراق یورش می برند و بخشهای راهبردیش، مانند بصره، کوفه و به ویژه بغداد را که در آن زمان یکی از بزرگترین پایگاههای ارتشی سپاه سفیانی است، می گیرند.
1. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
2. الإرشاد، ج 2، ص 377 (ترجمۀ نویسنده).
3. الصراط المستقیم، ج 2، ص 258، ف 1، با نقل از: عجائب البلدان (ترجمۀ نویسنده).
4. التشریف بالمنن، ص 369، ملحقات، ح 541 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).


فرورفتن بصره در آب

بَصْرَه شهری بندری در جنوب شرقی عراق بر کنارۀ  خلیج فارس و بر کرانۀ شطّ العرب است که در شمال کویت و نزدیک مرزهای ایران جای دارد(21).
از حُذَیْفَه پسر یَمان روایت شده است که پیامبر(صلّی الله علیه و سلّم) فرمود:

ویرانی در گوشه و کناره های زمین پدیدار می شود(22) تا آنکه مصر ویران گردد،
و مصر از ویرانی آسوده است تا آنکه بصره ویران شود، و ویرانی بصره
از فرورفتن در آب(3) است، و ویرانی مصر از خشکیدن نیل می باشد...(24).

حسن بَصْری به همشهریانش گفته است:

بادی زرد از سوی قبله(25) نزد شما می آید، و سه روز و دو شب پایدار می شود، به گونه ای
که شب از زردیِ بسیار مانند روزِ روشن شود، و پس از آن، در آب فرورفتن بصره خواهد بود،
سپس چشم به راه نشانه های پیاپی ای از آسمان باشید که چون به رشته کشیدن دانه ها
پشت سر هم اند. پس نخستین نشانه ها آذرخشها، سپس باد زرد، آنگاه بادی پایدار و صدایی از
آسمان است که در آن آفریدگانی می میرند، و در واسط نابودی بسیاری، و در کوفه شگفتیهایی،
و در اهواز زمین لرزه هایی می باشند که خانه هایشان گورهایشان خواهند شد،
سپس راهها بسته می شوند. پس، کسی از شهری به شهری نمی رود(26).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) یا امام علی(علیه السّلام) باشد، اگرچه حسن بصری تابعی آن را به یکی از آن دو نسبت نداده است.
«واسِط» که اکنون کُوت نامیده می شود، شهری در شرق عراق است که نزدیک مرزهای ایران جای دارد، و به این نام نامیده شده است؛ زیرا دوری آن تا بصره و کوفه نزدیک میانه می باشد.
اَهْواز شهری در جنوب غربی ایران است که رود کارون از آن می گذرد و نزدیک مرزهای عراق جای دارد.(27)

پسر عبّاس در آنچه از وی نقل شده گفته است:

بی گمان، علی هنگامی که از جنگ بصره آسوده شد، برای مردم سخنرانی کرد و رویدادهایی
را که در بصره خواهند بود، یاد کرد و سپس فرمود: و سختیها و کارهای بزرگی می باشند،
سپس در آب فرو می رود، فروبرده شدنی ویرانگر از چشمۀ زُغَر. گفت: سپس فرود آمد و مردم
دنبالش رفتند، در حالی که شاخۀ بریده شده ای در دستش بود تا آنکه به آبگیری سرتنگ رسید،
و با شاخۀ بریده شده به دهانۀ آن اشاره کرد و فرمود: این زغر است، این زغر است. پسر عبّاس
گفت: پس چشمه روان شد و امیر مؤمنان به آن فرمود: آرام باش زغر، بایست زغر،
زمان تو نزدیک نشده و هنگام تو فرا نرسیده است. گفت: پس در زمین فرو رفت(28).


ابو خِیْرَه گفته است که شنیدم علی(رضی الله عنه) می فرمود:

بی گمان، بصره در آب فروبرده یا سوزانده می شود. گویا من مسجدش
و دارایی خانه اش را می بینم که چون سینۀ کشتی ای است(29).

از سخنان امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) است در نکوهش بصره و زیندگانش پس از نبرد جمل:

... ماندگار پیش روی شما در گرو گناه خویش است، و رونده از میان شما به مهربانی سرور
خویش می رسد. گویا من مسجد شما را می بینم که مانند سینۀ کشتی ای است که بی گمان،
 خداوند رنج را از بالایش و پایینش بر آن فرستاده و کسی که درونش می باشد را در آب فرو برده
 است(30). بی گمان، هنگامی که امیر مؤمنان -علی(علیه السّلام)- از کار جنگ با جَمَلیها آسوده
 شد ... فرمود: ای بصریها، ای زیندگان سرزمین زیر و رو شده که با زیندگانش سه بار زیر و رو شده
 و بر خداست که چهارمی را به پایان رساند ... سرزمین شما خاکش بدبوترین سرزمینهای خداست
 و دورترین آنها از آسمان می باشد، در آنجا نه دهم بدی است، زندانی شدۀ در آن در گناه خود
و بیرون روندۀ از آن در بخشایش خداوند می باشد. گویا می نگرم به همین آبادی شما در حالی
 که آب آنجا را پوشانده است، به گونه ای که از آن جز کنکره های مسجد دیده نمی شوند، انگار
سینۀ پرنده ای در آب فراوان دریاست! پس اَحْنَف پسر قیس نزد وی برخاست و به او گفت: آن
رویداد کی خواهد شد؟ فرمود: ای ابو بحر، بی گمان، تو به آن زمان نخواهی رسید، و میان تو
و میان آن سده هایی اند، ولی بینندۀ از شما باید به کسی که اکنون از شما پنهان است، برساند
تا به برادرانشان برسانند. هنگامی که آنان بصره را ببینند که بی گمان، کلبه های چوبین و نیین اش
خانه هایی و بیشه زارهایش کاخهایی شده اند، گریختن گریختن؛ پس بی گمان، در آن روز
بصره ای(31) برای شما نخواهد بود ... سپس فرمود: خوشا به تو ای بصره، وای بر تو ای
بصره از سپاهی که برایش گرد و خاک برخاسته و آوای آرامی نیست(32). مُنْذِر به وی گفت:
ای امیر مؤمنان، چه چیزی از آنچه یاد کردی، پیش از در آب فرورفتن به ایشان می رسد،
و خوشا چیست و وای کدام است؟ فرمود: آن دو، دو دَرَند. پس خوشا دَرِ آسایش و وای
 دَرِ رنج است، ای پسر جارود. بله، خونخواهیهای(33) بزرگی اند که از آنهاست گروه هوادارانی
که برخی دیگری را می کشند، و از آنهاست آشوبی که مایۀ ویران رها کردن فرودگاهها،
ویران شدن خانه ها، دست یازیدن به داراییها، کشتن مردان و در بند کردن زنانی خواهد بود
که سربریده می شوند، سر بریدنی؛ ای وای کار آنها سخنی شگفت است ... کشته می شود
 کسی که می کشد و می گریزد کسی که می گریزاند. سپس لرزاندنی سخت و آن گاه سنگباران
 کردنی و سپس فروبردنی و آن گاه زشت کردنی و آن گاه گرسنگی خاکستری و سپس مرگ سرخ
 خواهد بود، و آن، فرورفتن در آب است ... فرمان خدا در بارۀ شما انجام شدنی و داوری اش
 پیاده شدنی است، چیزی فرمان خدا را پس نمی اندازد و او زود حسابگر است، خداوند
می فرماید: «و هیچ آبادی ای نیست، مگر آنکه ما پیش از روز قیامت نابودگر یا رنج دهندۀ
 آن می باشیم، رنجی سخت، و آن، در کتاب (لوح محفوظ) نوشته شده بود»(34)...(35).

حسن بصری از کسی که به او خبر داده نقل کرده است که بی گمان، علی پسر ابو طالب(علیه السّلام) به پسر عبّاس گفت: ای پسر عبّاس، بی گمان، چیزهای گوناگونی شنیده ام، ولی تو که خدای از تو خشنود باشد، حدیث بگو، گفت:

... عربهای بیابانی بر شما(36) یورش می برند، و هنگام یورش عربهای بیابانی کشته شدن پادشاه
خواهد بود؛ پس، نابرابری و بدکارگی میان مردم آشکار می شود، و برای شما نشانه هایی پیاپی
می آیند که گویا دانه هایی به رشته کشیده و پاره شده اند که پی در پی فرو می ریزند. پس،
هر گاه پادشاهی که بر سر شماست، کشته شود، چشم به راه شورش آل ابو سفیان باشید،
و نشانۀ شورش آنان نابودی مصر است، و هنگام نابودی مصر، بصره فروبرده می شود،
فروبرده شدنی در بندرگاه آنجا و در کناره های آنجا، و دو فروبرده شدن در بازارش و مسجد
جامعش، سپس در پیِ آن توفان آب خواهد بود؛ پس کسی که از شمشیر رهایی یابد، از آب
رهایی نمی یابد، مگر کسی که در جاهای باز بیرون بصره جای گیرد و درون آنجا را رها کند،
و در مصر سه فرو برده شدن و شش زمین لرزه و سنگباران کردنی از آسمان خواهد بود...(37).

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه عبدالله صحابی پسر عبّاس آن را به وی نسبت نداده است.
گمان می کنم که مراد از «عربهای بیابانی» در این روایت همان پیروان اصهب مروانی از بازماندگان حزب بعث و گروه داعش باشد که بیشترشان از عربهای بیابان نشین اند، و بر مسلمانان عراقی یورش می برند و پادشاهشان را می کشند، و گمانی نیست در اینکه پادشاه کشته شونده در عراق همان نخست وزیر است؛ زیرا در این کشور توانایی وی از رئیس جمهوری بیشتر است، و چیرگی مروانیان با رهبری اصهب مروانی بر بغداد در ماه رجب یا شعبان سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، چیرگی خاندان ابو سفیان با رهبری عثمان سفیانی بر دمشق در ماه رمضان همان سال را در پی دارد، و کمی پیش از این رویداد دو نشانه آشکار می شوند: نخستین آن دو ویرانی مصر و نابودی بسیاری از زیندگانش و زمامدارش در پیِ یورش قیسیان و بربرهای مغربی از لیبی بر این کشور و روی دادن فروبرده شدن و زلزله و سنگباران کردن و خشکیدن نیل در آنجا، و دومی از آن دو ویرانی بصره و نابودی بسیاری از زیندگانش با تکان سخت و سنگباران کردن و فروبرده شدن.


بارانهای پیاپی و سیلاب در ایران

در کتاب اَوِسْتا که کهنترین نوشتار زرتشتیان می باشد، آمده است:

به ناگاه سیل ممالک آریایی را فرا گیرد. به ناگاه لشکر دشمن به ممالک آریایی درآید.
به ناگاه ممالک آریایی در هم شکند(38).

مراد از «ممالک آریایی» همان کشور ایران کنونی، و مقصود از «لشکر دشمن» همان نیروهای سپاه شَرُوسِی است.
نُوسْتْرْاَدَمُوس، پیشگو و ستاره شناس مشهور فرانسوی، هنگامی که از آغاز و انجام انقلاب ایران که در 1970 م پیروز شد، سخن گفت، از بارش بارانی پیوسته در ایران خبر داده است:

باران، گرسنگی و جنگ در ایران باز نمی ایستند.
ایمانی بزرگ پادشاه را به زانو در می آورد.
آن کارهایی که در فرانسه آغاز شده بودند، در همان جا پایان می یابند.
نشانه ای رازآلود برای سرنوشت کسی که در تنگناست(39).

مراد از جنگ پیوسته در ایران همان نبرد ایران با عراق پس از چیره شدن اصهب مروانی بر این کشور و نبرد شروسی با ایران و دیگر جنگهاست.


شناورشدن کورِنْتوس و اِفِسُوس در دو دریا
کورِنْتُوس شهری کهن و بندری در جنوب یونان می باشد که بر خلیج کورنتوس جای دارد، و اِفِسُوس شهری کهن در غرب ترکیه و نزدیک کنارۀ دریای اِژِه جای گرفته است(40).
نُوسْتْرْاَدَمُوس، پیشگو و ستاره شناس مشهور فرانسوی، از احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان بهره گرفته و به روی دادن زمین لرزه هایِ پیاپی ای در زیر دریای مدیترانه و پیرامونش اشاره کرده است که توفانهایی دریایی (تسونامی) پدید می آورند و برخی شهرهای کناره ای اروپا و ترکیه را در آب فرو می برند، و از یورش نیروهای خزر و ترک بر ایران و یورش نیروهای قیسی و بربر بر مصر، فلسطین، اردن و سوریه در فصل بهار، خبر داده است:

برای چندین شب زمین خواهد لرزید.
در بهار دو تلاشِ پی در پی انجام می گیرد.
کورِنْتوس و اِفِسُوس در دو دریا شناور می شوند.
جنگ در دو نبرد دلیرانه پایدار خواهد ماند(41).

شایستۀ یادآوری است، بی گمان، گروههای خزر و ترک و قیس و بربر به دلیری در جنگ شناخته شده اند.


سیلاب در بریتانیای بزرگ
نُوسْتْرْاَدَمُوس، پیشگو و ستاره شناس مشهور فرانسوی، در یکی از رباعیهایش گفته است:

بریتانیای بزرگ که انگلستان را در بر می گیرد،
با سیلاب بسیار بلندی پوشیده خواهد شد.
پیمان نوِ اوسونیا جنگ را پدید خواهد آورد،
به گونه ای که آنها در برابر ایشان کشمکش خواهند کرد(42).

چنین می نماید، سیلاب بزرگی که کشور بریتانیا، به ویژه انگلیس، را فرا می گیرد، برآیند پدیدآمدن موجهای شتابان و نیرومند دریایی و پیشروی آنها سوی کناره ها (تسونامی) باشد، در پیِ رویدادن زلزله ها یا ترکیدنهای آتش فشانی در زیر دریا و یا افتادن شهابها از آسمان در آن، و «اوسونیا» سرزمینی در جنوب ایتالیاست.
-------------------------------------------------------------------
1. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
 2. المسند، ج 4، ص 282، ح 12432 (ترجمۀ نویسنده).
3. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
4. الفتن، ص ۳۸۵، جزء ۹، ح ۱۳۶۷ (ترجمۀ نویسنده).
5. صحیح مسلم، ج 4، ص 2228، کتاب فتن و أشراط ساعت، ب 15، ح 44 (ترجمۀ نویسنده).
6. الإرشاد، ج ۲، ص ۳۷۷ (ترجمۀ نویسنده).
7. معانی الأخبار، ص ٤٠٦، ب نوادر معانی، ح 81 (ترجمۀ نویسنده). 
8. الإرشاد، ج 2، ص 381 (ترجمۀ نویسنده).
9. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
10. الاحتجاج، ج ۲، ص 9-598، ش ۳۵۹ (ترجمۀ نویسنده).
11. میان دو کروشه از افزوده های ما هست، و بنا بر آنچه از کتاب «تاریخ قم، ص 269، ف 8،  ب 1، چاپ نخست، سال 1385 هـ.ش در قم» برمی آید، راوی همان ابو مُقاتِل دیلمی است.
12. الاختصاص، ص 2-101، در مدح مدینۀ قم (ترجمۀ نویسنده).
13. حجّ وداع واپسین حجّی است که پیامبر(صلّی الله علیه و آله) آن را گزارد.
14. «رُوَیْبَضَه»، بنا بر آنچه در فرهنگنامه های واژگان عربی آمده است، کوچک شدۀ رابِضَه می باشد، و ها در آن برای مبالغه است، و جمع آن رُوَیْبَضون و رُوَیْبَضات، و از معانی آن «انسان ناشناخته»، «ناتوان از کارهای بزرگ» و «گوسفندچران» می باشد (در این باره بنگرید: العین و لسان العرب، درگاه «ربض»).
15. قرآن کریم، سورۀ محمّد(صلّی الله علیه و آله)، آیۀ 18 .
16. تفسیر القمّیّ، ج 2، ص 82-279، سورۀ محمّد-صلّی الله علیه و آله- (ترجمۀ نویسنده).
17. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
18. الإرشاد، ج 2، ص 377 (ترجمۀ نویسنده).
19. الصراط المستقیم، ج 2، ص 258، ف 1، با نقل از: عجائب البلدان (ترجمۀ نویسنده).
20. التشریف بالمنن، ص 369، ملحقات، ح 541 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).
21. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
22. در همۀ نسخه های چاپی التذکرة یافت شده نزد ما، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «یبدأ» یافت می شود که به «یبدو» اصلاح و ترجمه گردید.
23. در همۀ نسخه های چاپی التذکرة یافت شده نزد ما، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «العراق» یافت می شود که به «الغرق» اصلاح و ترجمه گردید.
24. التذکرة، ص 1349، باب خراب الأرض و البلاد قبل الشام، با نقل از: روضة المشتاق (ترجمۀ نویسنده).
25. مرادش آن است که این باد از سوی جنوب غربی بصره می وزد.
26. التشریف بالمنن، ص 254، فتن ‏سُلَیْلی، ب 41، ح 372 (ترجمۀ نویسنده).
27. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
28. معجم ما استعجم، ج 2، ص 699، درگاه «عین زغر» (ترجمۀ نویسنده).
29. السنن الواردة فی الفتن، ص 218، جزء 4، ب 81، ح 472 (ترجمۀ نویسنده).
30. بحار الأنوار، ج 32، ص 245، ب 4، ح 194، با نقل از: نهج البلاغة (ترجمۀ نویسنده).
31. در همۀ نسخه های چاپی بحار الأنوار یافت شده نزد ما، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «بصیرة» یافت می شود که به «بصرة» اصلاح و ترجمه گردید. 
32. این سخن از حدیث یادشده می تواند اشاره کند به اینکه سپاهی که بر بصره یورش می برد و در آنجا فرود می آید، برای فرستادن نیروهایش به این بخش، کار هوابرد را انجام می دهد، و چنان که می دانید، برای چنین سپاهی گرد و خاکهای برخاسته و آواهای آرامی نیست.
33. در همۀ نسخه های چاپی بحار الأنوار یافت شده نزد ما، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «تارات» یافت می شود که به «ثأرات» اصلاح و ترجمه گردید. 
34. قرآن کریم، سورۀ اسراء، آیۀ 58 (ترجمۀ نویسنده).
35. بحار الأنوار، ج 32، ص 6-253، ب 4، ح 199، با نقل از: شرح نهج البلاغة، میثم بحرانی (ترجمۀ نویسنده).
36. در نسخۀ چاپی التشریف بالمنن تکیه شده بر آن، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «علیهم» یافت می شود که به «علیکم» اصلاح و ترجمه گردید. 
37. التشریف بالمنن، ص 252، فتن سُلَیْلی، ب 39، ح 370 (ترجمۀ نویسنده).  
38. یَشْت ها، ج 1، ص 371، بخ تیر یشت، کردۀ 16، بند 61 (مانند این نوشتار در بهرام یشت، کردۀ 17، بند 53 نیز آمده است).       
39. نوشتارهای نوسترادموس به زبان فرانسوی و برگردان آن به زبان انگلیسی، سانتوری 1، رباعی 70 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).
40. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
41. نوشتارهای نوسترادموس به زبان فرانسوی و برگردان آن به زبان انگلیسی، سانتوری 2، رباعی 52 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).
42. نوشتارهای نوسترادموس به زبان فرانسوی و برگردان آن به زبان انگلیسی، سانتوری 3، رباعی 70 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).

 

۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۲۳
خادم گمنام

بابل در آخرالزّمان

جمعه, ۲۰ آذر ۱۳۹۴، ۰۲:۳۵ ب.ظ

تاریخچۀ بابل
شهر «بابِل» که واژه اش از واژۀ اَکَدِی «باب اِیلِی» به معنای «دروازۀ خدا»، ریشه می گیرد، از شناخته شده ترین شهرهای جهان کهن و پایتخت کشور بابل بود که در 2000 ق.م بر کنارۀ شاخه ای از رود فرات ساخته شد، و همواره زیستگاه گروههای گوناگونی بوده است، و اکنون تپه ها و ویرانه هایی از آن در 85 کیلومتریِ جنوب بغداد و 5 کیلومتریِ شمال حِلَّه بر جای مانده اند.
کشور باستانی بابل -بنا بر آنچه برخی تاریخ نویسان و جغرافی دانان یادآور شده اند- سرزمینی گسترده میان رودهای دجله و فرات و در کناره های آن دو بود که شهر بابل و بخشهای پیرامونش را که با گذر زمانها حِلَّه، مُسَیِّب، مِدْحَتیّه، مَحاوِیْل، اسکندریّه، هاشمیّه، کوفَه و کَرْبَلا نامیده شدند، در بر می گرفت، و تمدّنهای گوناگونی در آنجا پدیدار شده اند، و زادگاه یا زیستگاه پیامبرانی مانند نوح و ابراهیم(علیهما السّلام) بوده است.
بی گمان، نَبُوکَدْ نَصَّر (بُخْتُ نَصَّر) از بزرگترین و شناخته شده ترین پادشاهان بابل است که امپراتوری بزرگ کَلْدانِی را از عراق تا سوریه و فِلَسْطِین و کِیلِیکِیه(1) گسترانید، و در روزگار وی، در سال 600 ق.م، ساختمان برج بابل، مشهور به باغهای آویزان که پرستشگاهی چند اشکوبه برای مَرْدُوک -بزرگترین خدایان پرستش شونده نزد بابلیان- بود، و یکی از شگفتیهای هفت گانۀ روزگار کهن به شمار می آمد، پایان یافت، و سرانجام، این برج بلند با شهر بابل، در سدۀ نخست پیش از میلاد مسیح(علیه السّلام)، در پیِ زلزله ای سخت ویران شد.
نبوکد نصّر یک بار در سال ۵۹۷ ق.م بر فلسطین یورش برد و شهر أُورْشَلِیم یا بَیْتُ الْمَقْدِس را گشود و شاه یهودیان را بر کنار کرد و پسرش را جای وی گمارد و گروهی از ایشان را اسیر کرد و به بابل آورد. سپس بار دیگر، در پیِ سرکشی یهودیان و پشتیبانی مصریها از آنان، در سال 586 ق.م سوی فلسطین و مصر لشکر کشید و با مصریان جنگید و بر فرعونشان چیره شد، و یهودیان را یک سال در اورشلیم در تنگنا افکند و بر آن شهر یورش برد و آنجا را با پرستشگاهش ویران، و گنجینه هایش را چپاول کرد و بسیاری از زیندگانش را کشت و شاه یهودیان و شماری از بزرگان و بیش از هفت هزار تن از سربازان و فن آورانشان را اسیر کرد و به بابل آورد. یهودیان سالیان دراز تلخی خواری و دربند بودن را چشیدند تا آنکه کوروش هخامنشی پادشاهِ دادگستر ایران در سال 539 ق.م به بابل لشکر کشید و پس از گرفتن این شهر و افزودن کشور بابل به استانهای ایران، یهودیان را رهایی بخشید و به ایشان فرمان داد که به اورشلیم بازگردند و پرستشگاه خود را بازسازی کنند.(2)


یادکردن بابل در کتاب مقدّس و قرآن کریم
در تورات، از شهر بابل به زشتی یاد و از ویرانی آنجا خبر داده شده ‌است که به زودی در بارۀ آن سخن خواهیم گفت، و در قرآن کریم، سورۀ بقره، آیۀ 102، نیز نام بابل آمده است:

«و پیروی کردند آنان (یهود) آنچه را که شیطانها در قلمرو سلیمان خواندند،
و سلیمان ناسپاسی نکرد، ولی شیطانها ناسپاسی کردند که جادو و آنچه را که
بر دو فرشتۀ هاروت و ماروت در بابل فرو فرستاده شده بود، به مردم می آموزند...».

 

بابل، شهری بدشگون
از روایات اسلامی برمی آید که بی گمان، شهر بابل نخستین زمینی است که بتی در آن پرستیده شده است، و از سرزمینهای زیر و رو شده ای می باشد که نمازگزاردن در آنجا ناپسند است، و این شهر در روزگاران کهن دو بار شکنجه شده است، و واپسین شکنجه کردن آنجا و سرزمینهای پیرامونش در سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) خواهد بود.
از ابو صالح غِفاری روایت شده است:

بی گمان، علی پسر ابو طالب(رضی الله عنه) از بابل گذر کرد و در آن حال، اذان گو نزدش آمد و او را
به [زمان](3) نماز عصر آگاه کرد. چون از آنجا بیرون رفت، به اذان گو فرمانِ اذان داد و نماز را بر پا کرد.
و هنگامی که نماز را به پایان برد، فرمود: بی گمان، دوستم(صلّى الله علیه و سلّم) مرا از اینکه در مینِ
 گورستان نماز گزارم و از اینکه در بابل نماز گزارم باز داشت؛ زیرا آنجا دورشده از مهربانی خدا است(4).

شایان یادآوری است که بی گمان، مراد امام علی(علیه السّلام) از «دوستم»، همان پسر عموی گرامی اش محمّد رسول خدا(صلّى الله علیه و آله) می باشد.
از حُجْر حَضْرَمِی پسر عَنْبَس نقل شده است که گفت:

با علی پسر ابو طالب سوی نَهْرَوان رفتیم تا آنکه در بابل بودیم نماز عصر فرا رسید.
گفتیم: نماز. چیزی نگفت. گفتیم: نماز. چیزی نگفت. هنگامی که از آنجا بیرون رفت،
نماز گزارد، و فرمود: در زمینی که سه بار فرو برده شده است، نماز نمی گزارم(5).

جُوَیْرِیَه پسر مُسْهِر گفته است: پس از کشتنِ خوارج، با امیر مؤمنان(صلوات الله علیه) باز می گشتیم تا آنکه وارد سرزمین بابل شدیم، نماز عصر فرا رسید. امیر مؤمنان(علیه السّلام) فرود آمد و مردم فرود آمدند. فرمود:

ای مردم، بی گمان، این سرزمینی دورشده از مهربانی خدا می باشد که در روزگار سه بار شکنجه
 شده است، و آن، یکی از سرزمینهای زیر و رو شده و نخستین زمینی می باشد که بتی در آن پرستیده
 شده است، و بی گمان، برای پیامبر  و سفارش شدۀ پیامبری روا نیست که در آنجا نماز گزارد...(6).

خَوارِج (شورشیان) همان گروه گمراهی از مسلمانان اند که میان آنان و سپاه امام علی(علیه السّلام) نبرد مشهوری در بخش نَهْرَوان -بین واسِط و بغداد-، در سال 38 هـ.ق، روی داده است(7).
مراد از «سفارش شدۀ پیامبر»، همان کسی است که جانشین پیامبر می باشد، و مردم را به آیین وی فرا می خواند؛ مانند خود امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) که سفارش رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) بود.
عُمَر از مردی -مرادش ابو مِخْنَف است-، از عمویش پسر مخنف نقل کرده است که گفت: گویا، بی گمان، به پدرم -مخنف پسر سُلَیْم- می نگرم(8)، در حالی که وی با علی در بابل می رفت، و او می فرمود:

بی گمان، در بابل زمینی است که فرو برده شده است. پس چهارپایت را بران تا شاید
بیرونِ از آنجا نمازِ عصر گزاریم. گفت: چهارپایش را راند و مردم چهارپایانشان را در پیِ او
راندند و هنگامی که از پل صَرات(9) گذشت، فرود آمد و با مردم نمازِ عصر گزارد(10).

ابو حَنِیفَۀ دِینَوَری، در بیان رفتن علی(علیه السّلام) با سپاهش سوی نبرد صِفِّین، آورده است:

... پس، آن گاه که صبح کرد، میان مردم فریاد کوچ کردن سر داد و رفت و هنگامی که به نشانه های
 شهر بابل رسید، به کسانی از همراهانش که با وی می رفتند، فرمود: بی گمان، این شهری است
 که بارها فرو برده شده است؛ پس اسبانتان را برانید و زمامهایشان را شُل کنید تا از جایگاه شهر
 بگذرید، و شاید ما بیرونِ از آنجا به نمازِ عصر برسیم. پس، راند و راندند چهارپایانشان را و از مرزِ
شهر بیرون رفت، در حالی که بی گمان، نماز فرا رسیده بود. فرود آمد و با مردم نماز گزارد(11).

نبرد صِفِّین همان درگیری مشهوری است که میان سپاه امام علی(علیه السّلام) و سپاه معاویه، در بخش صفّین -در مرزهای سوریه بر کنارۀ غربی فرات-، در سال 37 هـ.ق، روی داده است(12). 


پیش بینیِ شهادت امام حسین(علیه السّلام) در بابل
در احادیث اسلامی آمده است که رسول خدا(صلّی الله علیه و آله)، پس از زاده شدن نوۀ بزرگوارش حسین(علیه السّلام)، از شهادت وی در سرزمین بابل که کربلا بخشی از آنجا بود، خبر داده است، و برای همین، هنگامی که امام حسین(علیه السّلام) خواست از مکّه سوی کوفه برود، برخی خویشان و دوستانش او را از این کار باز داشتند.
ابن عَساکِر در کتابش آورده است: عَمْرَه دختر عبدالرحمان نامه ای به او -حسین(علیه السّلام)- نوشت، در حالی که آنچه را وی می خواست انجام دهد، بر او بزرگ (خطرناک) جلوه می داد و از وی می خواست که فرمانبردار باشد و به مردم بپیوندد، و به او خبر می داد که بی گمان، وی سوی جایگاه بر خاک افتادنش می رود، و می گفت: گواهی می دهم، بی گمان، حدیث گفت من را عایشه که وی شنید که رسول خدا(صلّی الله علیه و سلّم) می فرمود:

«حسین در سرزمین بابل کشته می شود».

چون نامه اش را خواند، فرمود: پس ناگزیرم از جای بر خاک افتادنم، و روانه شد.(13) 
نیز از امام صادق(علیه السّلام) نقل شده است که پیامبر(صلّی الله علیه و آله) در بیان چگونگی جایگاه کشته شدن حسین(علیه السّلام) هنگامی که وی کودکی در آغوش مادرش بود، به دخترش فاطمه(علیها السّلام) فرمود:

جایگاهی است که به آن کربلا گفته می شود، و آنجا سرزمین سختی
و گرفتاری برای ما و برای این گروه از مردم (مسلمانان) می باشد(14).


فرودآمدن گرفتاریها بر بابل در آخرالزّمان
در کتاب مقدّس نوشتاری از سخنان خداوند بر زبان اِرْمِیا پیامبر(علیه السّلام) آمده است که می نماید، وی از روی دادن جنگ و ویرانی در سرزمینهای بابل و فروافتادن فرمانروای خود بزرگ بین آنجا در آخرالزّمان خبر می دهد:

«از میان بابل فرار کنید و از زمین کلدانیّین بیرون آیید ...* زیرا اینک من جمیع امّتهای عظیم
را از زمین شمال بر‏می انگیزانم و ایشان را بر بابل می آورم و ایشان در برابر آن صف آرایی
خواهند نمود و در آن وقت گرفتار خواهد شد ...* به سبب خشم خداوند مسکون نخواهد شد،
بلکه بالکل ویران خواهد گشت ...* بنا بر این، یَهُوَه صَبایوت، خدای اسرائیل، چنین می گوید:
اینک من بر پادشاه بابل و بر زمین او عقوبت خواهم رسانید ...* آواز جنگ و شکست عظیم در
 زمین است* ... ای بابل، از برای تو دام گستردم و تو نیز گرفتار شده، اطّلاع نداری ...* خداوند
اسلحه خانۀ خود را گشوده، اسلحۀ خشم خویش را بیرون آورده است ...* تیراندازان را به
ضدّ بابل جمع کنید. ای همگانی که کمان را زه می کنید، در برابر او از هر طرف اُردو زنید تا
احدی رهایی نیابد ...* ... لهاذا خداوند می گوید که جوانانش در کوچه هایش خواهند افتاد،
و جمیع مردان جنگی اش در آن روز هلاک خواهند شد ...* و آن متکبّر ‏لغزش خورده، خواهد
افتاد، و کسی او را نخواهد برخیزانید، و آتش در شهرهایش خواهم افروخت که تمامی حوالی
 آنها را خواهد سوزانید ...* خداوند می گوید: شمشیری‌ بر کلدانیان‌ است‌ و بر ساکنان‌ بابل
‌ و سرورانش‌ و حکیمانش ...* ... شمشیری بر خزانه هایش است و غارت خواهد شد*(15
)».

گفتنی است، بی گمان، «یَهُوَه صَبایُوت» به معنای «خدایِ فرماندۀ لشکرها» می باشد، و بنا بر آنچه برخی کارشناسان بر این باورند که مراد از «جمیع امّتهای عظیم از زمین شمال» در پیشگویی ارمیای پیامبر(علیه السّلام)، همان برخی مردمان اروپا و امریکا زینده در بخشهای شمالی کرۀ زمین می باشند که در سال 2003 م با رهبری جورج واکِر بوش بر عراق یورش بردند، و مراد از «پادشاه خود بزرگ بین بابل»، همان صدّام فرمانروای عراق بود که میان سران جهان در روزگار ما آخرالزّمان بیشترین خود بزرگ بینی را داشت.
بی گمان، نُوسْتْرْاَدَمُوس، پیشگو و ستاره شناس مشهور فرانسوی، از پیشگوییهای اِرْمِیا پیامبر(علیه السّلام) بهره گرفته و از یورش گروههای گوناگون زینده در شمال کرۀ زمین بر بابل خبر داده است:

پادشاه اروپا مانند گِریفون خواهد آمد،
همراه با آنان که از اَکیلون می باشند.
سپاهی بزرگ از سرخ و سفید را فرماندهی خواهد کرد.
و آنان سوی پادشاه بابل خواهند رفت(16).

با نگاه به آنکه امریکا بزرگترین دولت در جهان کنونی می باشد و بر سراسر اروپا چیره است، می تواند مراد از «پادشاه اروپا»، همان رئیس جمهوری امریکا باشد.
نوسترادموس پادشاه اروپا را به گریفون -شیردال- همانند کرده است که جانوری افسانه ای با تن شیر و سر و دو بال عقاب می باشد، و چنان که می دانید، در روزگار ما عقاب نماد نیروی هوایی و شیر نماد نیروی زمینی شده است.
واژۀ «اَکیلون» (Aquilon) در افسانه های رومی خدای باد شمال است. بنا بر این، مراد نوسترادموس از «آنان که از اَکیلون می باشند»، همان زیندگان برخی بخشهای شمال کرۀ زمین، مانند مردم اروپا و امریکا و هم پیمانان جورج واکر بوش در جنگ با عراق در سال 2003 م می باشند، و مقصود از «پادشاه بابل»، همان صدّام فرمانروای عراق است.(17)
از روایات اسلامی بسیاری بهره گرفته می شود که بی گمان، شهرها و روستاهای بابل و زیندگانش، در آخرالزّمان، به ویژه پس از درخشیدن ستاره ای دنباله دار از مشرق، دچار گرفتاریهای بزرگی می شوند، و ما در اینجا، به یادآوری حدیثهایی که در آنها واژۀ «بابل» آمده است، بسنده می کنیم.
بی گمان، درخشیدن بزرگ ستارۀ رنج که «گیسوی شیطان» نامیده می شود و برای مردمان سختی و ناخوشی پدید می آورد، از نشانه های نزدیک شدن زمان قیام قائم(علیه السّلام) می باشد، و آن، ستارۀ دنباله دار ناشناخته ای است که در ماه رمضان سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) از سوی مشرق در آسمان پدیدار می شود و میان خورشید و زمین جای می گیرد و با نیروی کششیِ زمین به آن نزدیک می شود و گردش می چرخد و اندک اندک درون هوای فشردۀ پیرامونش می رود، و هنگام برخوردش با آن، صدایی مانند صدای توفیدن ابر پدید می آید، و چون عنصر آهن دارد که در بسیاری از دنباله دارها یافت می شود، با رنگ تلایی یا زعفرانی می سوزد، و سه یا هفت شبِ پیاپی برای زمینیان نورافشانی می کند، و با گازها، گردها و سنگهای همراهش، تندبادی سرخ پدید می آورد که هوای آسمان را سرخ می کند و بر روی زمین شهابهای بسیاری فرو می باراند، و سپس، از آن ستارۀ سوخته شهابی بزرگ می ماند که با صدایِ سختی، در بامداد روز جمعه میانۀ ماه رمضان، زمان برآمدن خورشید در مکّه، در مشرق زمین فرو می افتد، و در این هنگام، خورشید پنهان و زمین تاریک می شود، و مردم می ترسند و دچار گرفتاریهای سختی می شوند(18).
امام علی پسر ابو طالب(علیهما السّلام)، در بیان نشانه های ظهور قائم(علیه السّلام)، فرمود:

... در سرزمین بابل گرفتاریها فرود می آیند...(19).

امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در بیان نشانه های قیام قائم(علیه السّلام)، فرمود:

... در بابل ناخوشیِ سختی روی می دهد؛ پس در آنجا آفریدگانِ
فراوانی نابود می شوند، و فرو برده شدنِ بسیاری خواهد بود...(20).

جُوَیْرِیَه عَبْدِی پسر مُسْهِر(21) نقل کرده است که امیر مؤمنان علی پسر ابو طالب(علیه السّلام) فرمود:

با سرورم علی(علیه السّلام) در نهروان بودیم و هنگامی که از کارزار آسوده شدیم، ما [و](22)
او در سرزمین بابل فرود آمدیم، در حالی که نزدیک بود خورشید پنهان شود و وی نماز نگزارده بود.
گفتم: ای سرور من، چرا نماز نمی گزاری؟ فرمود: ای جویریه، این، سرزمینی می باشد که دو بار
ناخوشی دیده است، و چشم به راه سومین می باشد. پس، هنگامی که گذشتیم، خورشید پنهان
شد. دیدم سرورم بی گمان، میان دو لبش با عربی یا سُرْیانی سخنی گفت و خورشید بازگشت.
فرمود: ای جویریه، اذان بگو. پس، اذان گفتم و نماز گزاردیم. هنگامی که نماز را به پایان بردیم،
ستارگان تو در تو (انبوه) شدند. گفتم: ای سرور من، بی گمان، دو بار را یادآور شدی، پس، سومین
 بار کی خواهد بود؟ فرمود: ای جویریه، هر گاه در سرزمین بابل پُل ساخته شود و بزرگ ستارۀ
[دنباله دار](23) از مشرق بدرخشد، در آن هنگام، بر روی پُلِ آنجا لشکرهایی کشته می شوند(24).

بی گمان، بازگرداندن خورشید از رویدادهای بیرون از توان بشر و شگفت انگیزی است که با فرمان خدای متعالی، برای برخی پیامبران و سفارش شدگان آنان(صلوات الله علیهم)، مانند یُوشَع پیامبر و امام علی(علیهما السّلام)، روی داده است.
ابو جارود گفته است که شنیدم جویریه می گفت:

علی(علیه السّلام) ما را از کَرْبَلا سوی فرات برد و چون به بابل رسیدیم، به من فرمود: ای جویریه،
این جایگاه چه نامیده می شود؟ گفتم: ای امیر مؤمنان، اینجا بابل است. فرمود: آگاه باش، بی گمان،
 برای هیچ پیامبر و سفارش شدۀ پیامبری روا نیست در سرزمینی که دو بار شکنجه شده است،
نماز بگزارد. گفت: گفتم: ای امیر مؤمنان، اکنون عصر و بی گمان، نماز واجب شده است! فرمود:
تو را آگاه کردم که بی گمان، برای پیامبر و سفارش شدۀ پیامبری روا نیست در سرزمینی که دو بار
 شکنجه شده است و چشم به راه سومین می باشد، نماز بگزارد. هر گاه بزرگ ستارۀ دنباله
 [داری](25) بدرخشد و پلِ بابل ساخته شود، بر سر آن سد هزار نفر کشته می شوند(26)،
[به گونه ای که](27) اسبان تا پایانۀ سُمهایشان [در خون](28) فرو می روند(29).(30)

چون شهر کنونی حلّه، مرکز استان بابل، به شهر باستانی بابل نزدیک است، و میان بغداد -پایتخت- و نجف و کربلا -دو شهر مقدّس- جای دارد، و شاخه ای از فرات از این شهر می گذرد، راهها و پلهای حلّه دارای جایگاهی راهبردی می باشند. بنا بر این، مراد امام علی(علیه السّلام) از پلِ بابل یکی از پلهای نوساز جای گرفته در این شهر است.
بر کسی پوشیده نیست که بی گمان، مقصود از «فرورفتن اسبان تا پایان سُمهایشان در خون» در این حدیث، همان فرورفتن چرخهای خودروهای ارتشیِ به کار رونده در آخرالزّمان در خون کشته های نبرد بر روی پل بابل است.
شایان یادآوری است، بی گمان، نیروهای خزر و ترکی که با پشتیبانی امریکا، اروپا، اسرائیل، گرجستان، ترکیه، ارمنستان و آذربایجان در قَفْقاز جنوبی گرد می آیند، پس از درخشیدن بزرگ ستاره ای دنباله دار در ماه رمضان سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، با فرماندهی شَرُوسِی بر ایران یورش می برند، و جنگ میان آنان و ایرانیان با فرماندهی مَرْوْزِی تا پایانه های ماه ذی قعده همان سال پایدار می ماند، و سپس شروسی با نیروهایش سوی عراق می رود، و پس از گرفتن بصره و واسِط، سوی بغداد می شتابد تا اصهب مروانی، فرمانروای عراق، را یاری کند، و در پیِ آن، شروسی و اصهب با نیروهایشان بر کوفه یورش می برند. در این هنگام، میان نیروهای خزر، ترک و عربهای بیابانی با نیروهای کوفی پیرو هاشمی شیصبانی و همتایانش، نبرد بزرگی روی می دهد، و یورشگران بر کوفه با دست پاسداری کنندگانِ آنجا سرگرم می شوند، و شمار بسیاری از دو گروه کشته می شوند، بی آنکه یکی بر دیگری پیروز گردد، و در جوشش این درگیریهای سخت، ناگهان سپاه سفیانی از دمشق می رسد و با آن دو گروه می جنگد و بر هر دو چیره می شود و نابودشان می کند.
بنا بر این، بی گمان، نیروهایی که در جنگی خونین بر یکی از پلهای بابل در بخش حلّه کشته می شوند، بیشترشان از سربازان لشکرهای اصهب مروانی و شروسی یهودی اند که از بغداد بر کوفه یورش می برند، و کمترشان از سربازان لشکرهای سفیانی اند که از کوفه بر بغداد می تازند، و در پیِ افتادن بدنهای کشته شدگان این کارزار بزرگ درون فرات و بوی بدِ بدنها و خونها، مردم سه روز از این رود دوری می جویند، و در اینجا، یادآوری روایتی که برخی گوشه های جنگ روی دهنده بر سر پل بابل را برای ما آشکار می کند، شایسته است.
اَصْبَغ پسر نُباتَه گفت که شنیدم امیر مؤمنان -علی-(علیه السّلام) به مردم می فرمود:

... شورش سفیانی با پرچم سرخی که فرماندۀ آن مردی از بنی کلب است ... و سد و سی
هزار تن را سوی کوفه می فرستد، و در رَوْحاء(31) و فاروق(32) فرود می آیند. شست
هزار تن از آنان می روند تا آنکه در کوفه، جایگاه قبر هود(علیه السّلام) در نُخَیْلَه(33) فرود آیند.
پس یورش برده می شود بر آنان(34) در روزِ آرایش در حالی که فرمانروایِ مردم بسیارزورگوی
حق ستیزی است که به او کاهن(35) جادوگر گفته می شود، و فرمانروا میان پنج هزار تن
از کاهنان از شهر زورا سوی آنان می رود، و بر پل آنجا هفتاد هزار تن کشته می شوند، به
گونه ای که مردم، برای خونها و بوی بد بدنها، سه روز از فرات دوری می جویند(36)، و از
کوفه هفتاد هزار دوشیزگانی که پوشش و روبندشان برداشته نمی شود، اسیر می گردند
تا آنکه در کجاوه ها(37) گذاشته و به ثَوِیَّه(38) برده شوند، و آن [نزدیک](39) غَرِی(40)
است، ... پس، هنگامی که ایشان در آن حال اند(41)، ناگهان سوارانِ یمانی و خراسانی روی
می آورند، در حالی که مانند دو اسب همدوش در پیشتازی بر یکدیگر پیشی می گیرند...(42).

بنا بر آنچه هویداست، بی گمان، مراد از «روزِ آرایش» در این حدیث، همان روز عید قربان است که برابر یا روز دهم ذی حجّه و از عیدهای بزرگ در اسلام می باشد، و روزِ آرایش نامیده شده است؛ زیرا بی گمان، مسلمانان در آن روز خود، خیابانها و بازارها را می آرایند و برای شادمانی بیرون می روند، و گمان می کنم که مقصود از «فرمانروایِ مردم بسیارزورگوی حق ستیزی است» در روایت، همان اَصْهَب مَرْوانِی، رهبر زیندگان جزیره(43) و عراق(44) و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد مَرْوان حِمار در آخرالزّمان است که در ماه صفر سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) رهبری جنبشی را که پیشتر در سرزمینهای جزیره آغازیده شده بود، می پذیرد، و سپس در همان سال بر کشور عراق چیره می شود، و با شَیْصَبانِی هاشمی در کوفه پیمان می بندد، و سپاهش با فرماندهی عَوْف سُلَمِی با ایران می جنگد، و بر سوریه یورش می برد، و گمانی نیست در اینکه مراد از «زَوْرا» در اینجا، همان زورای کهن یا شهر کنونی بغداد می باشد.


رفتن سپاه سفیانی درون بابل
بی گمان، عُثْمان سُفْیانِی پسر عَنْبـَسَه، پس از چیره شدن بر بیشتر سرزمینهای شام، سپاهی بزرگ را در آغازه های ماه ذی حجّه سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، از دمشق سوی عراق می فرستد، و آنان بخشهای راهبردیش، مانند مَوْصِل، بغداد، بصره و سرزمین بابل، بویژه شهر کوفه، را می گیرند، و کارهای زشتی چون کشتن، اسیرگرفتن، ویران ساختن و چپاول را در بارۀ عراقیها روا می دارند. سپس، سفیانی گروهی از سربازانش را سوی اِسْتَخْر، سِیسْتان، ری، خُراسان، مدینه و مکّه می فرستد.
رِبْعِی پسر حِراش گفته است که شنیدم حُذَیْفَه پسر یَمان می گفت:

رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) آشوبی که میان مشرقیها و مغربیها خواهد بود، را یاد کرد
و فرمود: پس، هنگامی که ایشان در آن حال اند، ناگهان سفیانی، در جوشش آن آشوب، از درۀ
خشک بر آنان می شورد تا آنکه در دمشق فرود آید. پس، دو سپاه را می فرستد: سپاهی سوی
 مشرق، و سپاهی سوی مدینه. [پس، سپاه مشرق می رود](45) تا آنکه در سرزمین بابل، در
شهر دورشده از مهربانی خدا و جایگاه پلید فرود آیند. پس، بیش از سه هزار تن را می کشند
و در آنجا [شکمهای](46) بیش از سیسد زن را می دَرَند و سیسد تن از سران بنی عبّاس را
می کشند. سپس سوی کوفه سرازیر می شوند و آنچه را پیرامون آنجاست، ویران می کنند
 و رو به شام بیرون می آیند. پس، پرچمِ هدایتی از کوفه بیرون می آید و در دوری دو شب از
آنجا(47)، به آن سپاه می رسد، و آنان را می کشند و خبردهنده ای از ایشان رهایی نمی یاید،
و آنچه را از اسیران و داراییهای گرفته شده در دستِ آنان است، رها می سازند...(48).

مراد پیامبر(صلّى الله علیه و آله) از «آشوبی که میان مشرقیها و مغربیها خواهد بود»، همان درگیری خونین بزرگی است که در دمشق میان نیروهای عبّاسی مشرقیِ سیاه نشان و نیروهای قیسی و بربر مغربیِ زردنشان، در ماه رمضان سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، روی می دهد. 
چنین می نماید که مقصود از «شهر دورشده از مهربانی خدا و جایگاه پلید» در این روایت، همان بغداد باشد، و چنان که می دانید، هرچند بغداد پاره ای از سرزمین باستانی بابل نبود، بخشی از آن کشور به شمار می آمده است، و امّا بودن سیسد تن از سران بنی عبّاس در بغداد و کشتن آنان در آنجا با دستان سپاهیان سفیانی در آخرالزّمان، کاری ناشدنی است؛ زیرا بغداد پایگاه فرمانروایی بنی عبّاس در دولت نخستین آنان بوده است. بنا بر این، گمان می رود که هنگام رونویسی حدیث، بخشی از نوشتارهای آن افتاده یا در نقلش، در هم ریختگی و نادرستی روی داده باشد.
از  جابر جُعْفِی نقل شده است که ابو جعفر [باقر(علیه السّلام)](49) فرمود:

سفیانی، پس از آمدن به کوفه و بغداد، سپاهیانش را در سرزمینها می پراکند. پس، از فرارود،
ترسی(50) از خراسانیان به او می رسد. پس مشرقیها بر آنان با کشتار روی می آورند و
سپاهشان از میان(51) می رود. پس، هر گاه خبر آن رویداد به وی برسد، سپاه بزرگی را
سوی اِسْتَخْر(52) می فرستد که بر ایشان مردی از بنی اُمیّه است. پس، برای آنان نبردی
در قُومِس(53)، درگیری ای در دُولابِ(54) ری و جنگی در مرزهای زَرَنْج(55) خواهد بود. پس،
در آن هنگام، سفیانی فرمان کشتار کوفیها و مدنیها را می دهد، و آن گاه، پرچمهای سیاه
از خراسان روی می آورند که بر همۀ مردم جوانی از بنی هاشم است که در کف راستش
خالی است و خداوند کارش و راهش را آسان می کند. سپس برای وی درگیری ای در
مرزهای خراسان است ... سپس، در پیِ درگیری(56) ری، درگیری ای در مدائِن(57) خواهد
بود، و در عاقِرْقَوْفا(58) نبردی نابودگر و ریشه برانداز می باشد که هر رهایی یافته ای
از آن خبر می دهد، سپس، در پیِ آن، سربریدنی بزرگ در بابل خواهد بود، و در زمینی
از سرزمین نَصِیبِین(59) جنگی خواهد بود. سپس گروهی از سرزمین سیاه عراق(60)
بر اَخْوَص می شورند، و آنان همان بهترینان(61) می باشند که بیشترشان از کوفه
 و بصره اند، تا آنکه آنچه را از اسیران کوفه در دو دست وی است، رها سازند(62).

گفتنی است، بی گمان، سربریدن بزرگ در سرزمین بابل که در این حدیث به آن اشاره شده است، با دستان نیروهای سپاه سفیانی روی می دهد.
بدان که بی گمان، اَخْوَص (چشم فرورفته) از ویژگیهای سفیانیِ دورشده از مهربانی خدا، رهبر شامیان در آخرالزّمان، می باشد.


رفتن سپاه خراسانی درون بابل
بنا بر آنچه امام علی‏(علیه السّلام) از آن خبر داده است و آنچه در دیگر احادیث اسلامی یافت می شود، بی گمان، پس از واپسین نزدیکیِ کاملی که میان بهرام (مرّیخ) و کیوان (زحل) پیش از ظهور امام مهدی‏(علیه السّلام) روی می دهد، زمین لرزه ها پیاپی می شوند، و سپاه هاشمی خراسانی با فرماندهی شعیب تمیمی پسر صالح، با پرچمهایی سیاه و کوچک، از سمرقند سوی عراق می آیند و بخشهای راهبردیش، مانند بصره، بغداد و سرزمین بابل، بویژه شهر کوفه، را می گیرند، و سپاهیان سفیانی و دیگر دشمنان امام مهدی‏(علیه السّلام) را نابود می کنند، و زمینۀ زمامداری آن بزرگوار در این سرزمین و دیگر جاها را فراهم می سازند.
امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در بیان رویدادهای آخرالزّمان، فرمود:

... آگاه باشید، برای شما، پس از زمانی، چیز نو و شگفتی خواهد بود که با آن، برخی گفتارهای
من را خواهید دانست، و برای شما برهانهای گوناگون و  درستی آنها، هنگام درخشیدن
بهرام و کیوان با نزدیکیِ دقیق(63)، آشکار خواهد شد. در این هنگام، تکانها و لرزشها
 پیاپی روی خواهند داد، و از کنارۀ جیحون سوی بیابان بابل پرچمهایی روی می آورند...(64).

جَیْحُون یا آمُو دَرْیا پرآبترین رود آسیای میانه است که از کوههای هندوکُش و کوههای پامِیر سرچشمه می گیرد، و بخشی از مرزهای طبیعی افقانستان و تاجیکستان را پدید می آورد، و پس از آنکه از افقانستان بیرون می آید، از مشرق ترکمنستان می گذرد، و بخشی از مرزهای‌ طبیعی ازبکستان‌ و ترکمنستان‌ را پدید می آورد،‌ و سپس‌ به ازبکستان‌ می رود و در دریاچۀ آرال می ریزد(65).
مراد از «کنارۀ جیحون»، همان سرزمینهای جای گرفته در شمال رود جیحون اند که به آنها «فرارود» گفته می شود، و بیشتر خراسان را در بر می گیرند، و شهر سمرقند، جایگاه شورش شعیب تمیمی، در آن است.


بابل، مرکز جهان
در پایان این گفتارمان در بارۀ سرزمین بابل و رویدادهای آنجا در گذشته و آینده یادآوری می کنیم، همان گونه که مردمان در روزگاران کهن، شهر بابل را میانۀ عراق و عراق را میانۀ جهان برمی شمردند، شیعیان دوازده امامی بر این باورند که در آخرالزّمان، شهر کوفه که بخشی از سرزمین بابل می باشد، مرکز عراق، و عراق مرکز جهان خواهد شد؛ زیرا بی گمان، امام مهدی(علیه السّلام) پس از آنکه در مدینه آشکار می شود و در مکّه قیام می کند، با همراهانش به عراق می آید و کوفه را پایگاه رهبری خویش بر جهانیان می گرداند.
-------------------------------------------------------------
1. «کِیلِیکِیه» بخشی کهن در جنوب شبه جزیرۀ آناتولی در ترکیه که بر کنارۀ دریای مدیترانه و جنوب کوههای توروس جای دارد (بهره گرفته شده از: برخی منابع).
2. بهره گرفته شده از: منابع گوناگون.
3. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
4. تفسیر القرآن العظیم، ج 1، ص 180 (ترجمۀ نویسنده).
5. تاریخ بغداد، ج 8، ص 269 (ترجمۀ نویسنده).
6. بحار الأنوار، ج 33، ص 439، ب 23، ح 647، با نقل از: تأویل الآیات الباهرة (ترجمۀ نویسنده).
7. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
8. در نسخۀ چاپی وقعة صفّین تکیه شده بر آن، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «إنّی لأنظر» یافت می شود که به «کأنّی أنظر» اصلاح و ترجمه گردید.
9. صَرات: ... همان رودخانه ای است که از نهر عیسی، در سرزمینی که به آن مُحَوَّل گفته می شود، آغاز می شود، و میان آنجا و بغداد یک فرسنگ است (معجم البلدان، ج 3، ص 399، درگاه «الصَّراة»، ترجمۀ نویسنده).
10. وقعة صفّین، ج 1، ص 135 (ترجمۀ نویسنده).
11. الأخبار الطوال، ج 1، ص 166 (ترجمۀ نویسنده).
12. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
13. تاریخ مدینة دمشق، ج 14، ص 209 (ترجمۀ نویسنده).
14. تفسیر فرات الکوفیّ، ص 171، ح 219 (ترجمۀ نویسنده).
15. کتاب مقدّس، عهد عتیق، ص 80-1178، کتاب اِرْمِیا نبی، ب 50 ، بند 37-8 .
16. نوشتارهای نوسترادموس به زبان فرانسوی و برگردان آن به زبان انگلیسی، سانتوری 10، رباعی 86 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).
17. بی گمان، در روشن کردن این پیشگویی نوسترادموس از برخی منابع بهره برده ایم.
18. بهره گرفته شده از: منابع گوناگون.
19. إلزام الناصب، ج 2، ص 184، خطبۀ بیان 2 (ترجمۀ نویسنده).
20. إلزام الناصب، ج 2، ص 161، خطبۀ بیان 1 (ترجمۀ نویسنده).
21. در نسخۀ چاپی التشریف بالمنن تکیه شده بر آن، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «جویریّة ابن قدامة السعدیّ» یافت می شود که به «جویریّة ابن مسهر العبدیّ» اصلاح و ترجمه گردید.
22. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
23. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
24. التشریف بالمنن، ص 367، ملحقات، ح 538 (ترجمۀ نویسنده).
25. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
26. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از بحار الأنوار، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «قتلوا» یافت می شود که به «قتل» اصلاح و ترجمه گردید.
27. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
28. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
29. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از بحار الأنوار، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «تخوضه» یافت می شود که به «تخوض» اصلاح و ترجمه گردید.
30. بحار الأنوار، ج 41، ص 9-178، ب 109، ح 14، با نقل از: بصائر الدرجات (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).
31. رَوْحاء: آبادی ای از آبادیهای بغداد کنار نهر عیسی نزدیک سِنْدِیَّه است (معجم البلدان، ج 3، ص 76، درگاه «الروحاء»، ترجمۀ نویسنده).
32. در نسخۀ چاپی بحار الأنوار تکیه شده بر آن، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «الفارق» یافت می شود که سازگار با آنچه در سرور أهل الإیمان آمده است، به «الفاروق» اصلاح و ترجمه گردید. «فاروق» -بنا بر آنچه در برخی احادیث آمده است- جایی میان برس و فرات است، و بُرْس -چنان که در معجم البلدان، ج 1، ص 384، درگاه «برس»، آمده است- جایگاهی در سرزمین بابل می باشد که در آن نشانه هایی از بُختُ نَصَّر هست.
33. نُخَیْلَه: -کوچک شدۀ نَخْلَه- جایی نزدیک کوفه سوی شام است (معجم البلدان، ج 5، ص 278، درگاه «النخیلة»، ترجمۀ نویسنده). و «نخیله» اکنون همان بخش جنوبی گورستان وادیِ سلام در نجف است که نزدیک شمال آرامگاه امام علی(علیه السّلام) جای دارد، و گوری در آنجا می باشد که گفته می شود گور هود پیامبر(علیه السّلام) است، ولی از برخی احادیث اسلامی بهره گرفته می شود که آن گور یهودا، نخستین فرزند یعقوب پیامبر(علیه السّلام)، می باشد (بهره گرفته شده از: برخی منابع).
34. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از بحار الأنوار، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «فیهجمون إلیهم»، و در سرور أهل الإیمان «فیهجمون علیهم»، یافت می شود که به «فیُهجَم علیهم» اصلاح و ترجمه گردید.
35. «کاهِن» کسی است که از چیزهای پنهانِ آینده خبر می دهد (بهره گرفته شده از: برخی منابع).
36. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از بحار الأنوار، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «تحمی» یافت می شود که به «یحتمی» اصلاح و ترجمه گردید.
37. مراد از «کجاوه ها» در این حدیث، همان خودروهای جا به جا کنندۀ به کار رونده در آخرالزّمان اند؛ مانند خودروهای باری و دیگران.
38. «ثَّوِیَّه» در روزگاران کهن گورستانی برای زیندگان کوفه در پشت آنجا بود، و اکنون بخشی در شمال شرقی شهر نجف می باشد که آرامگاه کمیل پسر زیاد نَخَعِی -از همراهان امام علی(علیه السّلام)- و پیرامون آن را در بر می گیرد (بهره گرفته شده از: برخی منابع).
39. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
40. «غَرِی» جایگاهی در پایانه های پشت کوفه می باشد که پس از ثَوِیَّه، در جنوب حَنّانَه تا جنوب نُخَیْلَه در گورستان وادیِ سلام، جای دارد، و در روزگاران کهن در شرق این بخش دو ساختمان نیکو بودند که به آن دو «غریّان» گفته می شد، و در غرب آن، پیش روی بلندی ای که نَجَف نامیده می شود و بر کنارۀ دریای نجف جای دارد، سه تپۀ سفید بودند که امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) میان آنها به خاک سپرده شد (بهره گرفته شده از: برخی منابع).
41. مرادش آن است: هنگامی که لشکرهای سفیانی در حال یورش، کشتار و اسیرگرفتن می باشند.
42. بحار الأنوار، ج 52، ص 4-272، ب 25، ح 167، با نقل از: سرور أهل الإیمان (ترجمۀ نویسنده).
43. مراد از «جَزِیْرَه» در اینجا همان بخش شمالی سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات است که از جنوب شرقی ترکیه و شمال و شرق سوریه آغاز می شود و به درون کشور عراق تا تکریت بر کنارۀ باختری دجله و حدیثه بر کنارۀ خاوری فرات کشیده می شود، و مَیّافارِقِین، مارِدِین، شانْلِی اُورْفا، رَقَّه، مَوْصِل، تَکْرِیت و حَدِیثَه از شهرهای آن می باشند (بهره گرفته شده از: برخی منابع).
44. مقصود از «عِراق» در اینجا همان بخش جنوبی سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات و پیرامون آن دو است که از سامرا بر کنارۀ خاوری دجله و هیت بر کنارۀ باختری فرات آغاز می شود و تا پایانۀ آبادان در جنوب غربی ایران و پایانۀ بصره در شمال کویت کشیده می شود، و سامَرا، هِیْت، رَمادِی، فَلُّوجَه، بَغْداد، کَرْبَلا، حِلَّه، کُوفَه، نَجَف، کُوت و بَصْرَه از شهرهای آن می باشند (بهره گرفته شده از: برخی منابع).
45. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
46. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
47. دوری دو شب از کوفه را در روزگار ما می توان نزدیک به 80 کیلومتر برآورد کرد.
48. جامع البیان، ج 19، ص 1-310، ح 29131 (ترجمۀ نویسنده).
49. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
50. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الفتن، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «فرعه» یافت می شود که سازگار با آنچه در نسخۀ چاپی از «العرف الوردیّ» آمده است، به «فزعة» اصلاح و ترجمه گردید.
51. در نسخۀ چاپی الفتن تکیه شده بر آن، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «نجیهم» یافت می شود که سازگار با آنچه در نسخۀ چاپی از این کتاب در مصر آمده است، به «بجیشهم» اصلاح و ترجمه گردید.
52. «اِسْـتَخْر» در روزگاران کهن شهری بزرگ در 60 کیلومتری شمال شرقی شهر کنونی شیراز (7 کیلومتری شمال تخت جمشید) بود که پس از سدۀ چهارم هجری قمری، با گسترش شیراز، از رونق آن کاسته شد، و رو به ویرانی نهاد، و اکنون نشانه ها و ویرانه هایی از آن شهر در بخش مَرْوْدَشت در استان فارس بر جای مانده اند (بهره گرفته شده از: برخی منابع).
53. «قُومِس» -عربی شدۀ کومِش- در روزگاران کهن سرزمینی پهناور در دامنه های جنوبی رشته کوههای البرز بود که میان ری و نیشابور جای داشت، و دامغان و سمنان از شهرهای شناخته شدۀ آن می باشند (بهره گرفته شده از: برخی منابع).
54. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الفتن، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «بدولات» یافت می شود که سازگار با آنچه در نسخۀ چاپی از «العرف الوردیّ» آمده است، به «بدولاب» اصلاح و ترجمه گردید.
«دُولاب» در روزگاران کهن روستایی از روستاهای شهر ری در شمال شرقی آن بود، و اکنون بخشی در جنوب شرقی شهر تهران می باشد، و بر کنارۀ چپ راه خراسان جای دارد (بهره گرفته شده از: برخی منابع).
55. «زَرَنْج»- عربی شدۀ زَرَنْگ- در روزگاران کهن پایتخت کشور سیستان بود که اکنون نشانه ها و آوارهایی از آن پیرامون دریاچۀ هامون بر جای مانده است، و امروزه شهری با نام زرنج یافت می شود که مرکز استان نیمروزِ افغانستان است و در شرق با شهر زابُل در استان سیستان و بلوچستانِ ایران همسایه می باشد (بهره گرفته شده از: برخی منابع).
56. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الفتن، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «وقعتی» یافت می شود که سازگار با آنچه در نسخۀ چاپی از «العرف الوردیّ» آمده است، به «وقعة» اصلاح و ترجمه گردید.
57. «مَدائِن» شهری کهن است که بر کنارۀ دجله جای دارد، و در 32 کیلومتری جنوب شرقی بغداد می باشد (بهره گرفته شده از: برخی منابع).
58. «عاقِرْقَوْفا» یا «عَقْرَقَوْف» آبادی ای از آبادیهای کهن بغداد بود، و اکنون در 30 کیلومتری شمال غربی بغداد جای دارد، و در آنجا تپه هایی باستانی یافت می شوند (بهره گرفته شده از: برخی منابع).
59. «نَصِیبِین» شهری کهن است که در شمال سرزمینهای جزیره در استان مارْدِین ترکیه جای دارد، و در جنوب همسایۀ شهر قامِشْلِی سوریه می باشد، و میان آن دو چیزی مگر مرز نیست، و یکی از شاخه های رود خابور از آن دو شهر می گذرد (بهره گرفته شده از: برخی منابع).
60. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الفتن، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «سوادهم» یافت می شود که به «سواد العراق» اصلاح و ترجمه گردید. مراد از «سرزمین سیاه عراق»، همان سرزمینهای سرسبز پُردرخت و کِشته از روستاها و کشتزارهای جای گرفته در جنوب سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات و پیرامون آن دو می باشند، و این سرزمینها، برای بسیاریِ سرسبزی رو به سیاهیِ باغهایش، به این نام نامیده شدند (بهره گرفته شده از: برخی منابع).
61. در روایات اسلامی آمده است که بی گمان، برخی همراهان و یاوران امام مهدی(علیه السّلام) از بهترینانِ عراقی اند.
62. الفتن، ص 9-218، جزء 4، ح 869 (ترجمۀ نویسنده).
63. گفتنی است، میان بهرام (مرّیخ) و کیوان (زحل) هر دو سال یک بار نزدیکی روی می دهد. از دیدگاه منجّمان کهن، نزدیکی دقیق آن است که دو ستاره، در یک برج، با یک درجه و دقیقه گرد آیند، و بنا بر سخن دانشمندان نجوم نوین، نزدیکی دقیق آن است که دوری میان دو ستاره، در دیدگاه بینندۀ زمینی، کمتر از پنج درجۀ نجومی باشد.
64. مشارق أنوار الیقین، ص 266، خطبۀ تَطَنْجِیَّه (ترجمۀ نویسنده).
65. بهره گرفته شده از: برخی منابع.

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۴ ، ۱۴:۳۵
خادم گمنام

 این بار طرح خاورمیانه جدید به فرانسه واگذار شده و یازده سپتامبر دیگری برای پیش برد اهداف غرب ایجاد شده است. هدف لشکر کشی غرب به شام و دست یافتن به منابع عظیم نفت و گاز خاورمیانه است . دو ابرقدرت شرق و  غرب بر سر این منابع و دست یافتن به آن در حال جنگ هستند و بزودی شاهد تبدیل جنگ های نیابتی به جنگ های رو در رو بین قدرتهای جهانی باید باشیم که باعث وقوع جنگ جهانی سوم و هلاک شدن آنها در قرقیسیا است .  در روایات به حضور رومیان و ترک ها در شام اشاره شده که نشانه ی نزدیک بودن ظهور امام مهدی علیه السلام است . 

از پیامبر اکرم ( صلى الله علیه وآله ) نقل شده که فرمود:

 فتنه اى پدید آید که هر چه سخن از پایان آن رود ادامه یابد ، هیچ خانه اى باقى نماند مگر آنکه فتنه داخل آن شود ، و هیچ مسلمانى نماند مگر آنکه سیلى آن را بر صورت خود لمس کند تا آنکه مردى از خاندان من ظهور نماید . نقطه شروع این فتنه ، منطقه شام است .

از امیر مؤمنان ( علیه السلام ) نقل شده که فرمود :
”حکومت اهل بیت پیامبر شما در آخر الزمان است و برپائى آن نشانه هائى دارد ، از جمله آنکه رومیان و ترکان ، بى دلیل بر شما بشورند ، و نیروها علیه شما بسیج گردند و ترکها با رومیان به مخالفت برخیزند ، و جنگ ها در زمین گسترش یابد . ”
 سخن امام ( علیه السلام ) بیانگر آن است که فتنه رومیها و ترکها و یورش آنان علیه سرزمینهاى اسلامى ، از نشانه هاى ظهور حضرت است .

کانال تلگرام https://web.telegram.org/#/im?p=@joinchatakheruzzaman

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۴ ، ۰۲:۱۹
خادم گمنام

از افزوده‌ها بر اشعار شاه نعمت‌الّاه ولی در احوال کشور در دوران کوتاه پادشاه سوم ایران

لشکرش سیُ سه صف(۱) برای جدال
جنگ او آشکار می‏‌بینم

عهد آن شاه کشور دوران 
دو بلا آشکار می‏‌بینم

یک تزلزل(۲)، یکی بود طاعون(۳)
حال مردم فگار می‌بینم(۴)
———————————————— 

۱. بنا بر آن‌چه که چندین سال پیش اعلان شده بود، نیروهای سپاه پاسداران به سی و دو بخش و یک مرکز فرماندهی کل تقسیم شده بودند! اگر تقسیم‌بندی جدیدی روی داده باشد، از آن بی‌خبرم.
۲. تزلزل: زلزله.
۳. بیماری واگیر مرگبار.
۴. علائم ‏الظهور، ناظم‌الاسلام کرمانی، ص ۸۷، مقالۀ ۵.

📚گزیده‌هایی از کتاب: جهان در آستانۀ ظهور؛ پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تَنْکابُنِی

✍🏻روش ما در نوشتن واژه‎ ها،‌ بر پایۀ درست‌نویسی و سازگاری نوشتار با گفتار و برخی نکته‎ های دیگر است.

✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۴ ، ۱۷:۲۳
خادم گمنام

رئیس جمهوری آیندۀ ایران چه کسی است؟!

دوشنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ۰۵:۱۳ ب.ظ

رئیس جمهوری آیندۀ ایران چه کسی است؟!

در پاسخ به پرسش بسیاری از خوانندگان گرامی در بارۀ این که رئیس جمهوری آینده ایران کیست، یادآور می شوم، نویسنده، با بهره گیری از برخی روایات اسلامی و محاسبات جفری، بر این باور است که این شخص جز در لباس روحانیّت نخواهد بود، هر چند آشکارساختن نام وی را اکنون صلاح نمی دانم، و در این باره به هیچ کس پاسخگو نخواهم بود. بی گمان، پیشبینی ما همان چیزی است که سال 1393 در آخرین ویرایش گفتار «انقلاب ایران، پدیده ای شگفت انگیز در آخرالزّمان» بیان کرده ایم(1).

اکنون که انتخابات به پایان رسیده و نتیجۀ آن مشخّص شده است، آشکارا چیزی را که در گفتار «انقلاب ایران، پدیده ای شگفت انگیز» آورده بودیم و بسیاری از دوستانی که از گذشته پیگیر مقالات ما بوده اند، به یاد دارند، و تا چند ماه قبل نیز در همین کانال آخرالزّمان یافت می شد، در این جا می آوریم:

پیشبینی شمار رؤسای جمهوری در ایران

بنا بر برخی پیشگوییها، حکومت جمهوری در ایران دارای هفت رئیس جمهوری خواهد بود که با سیّد ابوالحسن بنی صدر آغاز شد و به حسن روحانی می انجامد، و چنین پدیده ای یادآور این نکته است که پایان برخی کارها را باید با آغازشان سنجید.

افزون بر آنچه گفتیم، یادآور می شویم که در پایانۀ آبان ۱۳۹۲، در بارۀ سرنوشت آقای حسن روحانی و چندساله بودن حکومت وی دو بار پرسیده شد، چنین جواب آمد: [نصف فزون ..... رد ..... وزر . نفت . سپاه . وسط دایره . وحید . ابتر . دو](2) که نشان می دهد زمامداری وی از چهار سال افزون خواهد شد، ولی به پایان دور دوم نمی رسد.

چنان که می دانید، بنا بر قانون اساسی ایران، هر شخص برای دو دورۀ 4 ساله می‌تواند رئیس جمهوری باشد، و به پایان نرسیدن زمامداری رئیس جمهوری ایران در دور دوم برای آن است که بنا بر پژوهشهای گستردۀ ما در روایات اسلامی، حکومت روحانیّون در ایران با رویدادهای پیش از ظهور امام مهدی(علیه السّلام) رو به رو می شود، و با حوادثی که تا کنون روی داده اند و در آینده روی می دهند، چنین می نماید که ان شاء الله زمان ظهور امام مهدی(علیه السّلام) نزدیک شده است.

پدیدارشدن جَحّافی (نیشابوری) در ایران

در برخی احادیث اسلامی از پدیدارشدن مردی جَحّافی(3) در سرزمین پارس خبر داده شده است که ریاست ایرانیان را در جنگ با عراقیها با ریاست عَوْف سُلَمِی بر دوش می کشد. در هر حال، در بارۀ رئیس جمهوری هشتم بودن این چهره یا جایگاه دیگرش هنوز نمی توان سخن روشنی گفت.
—------------------------------------------------------- 

1. در ایّام و دورۀ دوازدهم انتخابات ریاست جمهوری در ایران، از اعلان نام کاندیداها تا تبلیغات و برگزاری، پی در پی با پرسش خوانندگان تازه وارد به کانال و حتّی برخی دوستان قدیم رو به رو بوده ایم که نظر و پیشبینی شما در مورد این انتخابات و کاندیدای پیروز در آن چیست؟ ما نیز بنا بر اخلاق حرفه ای و ملاحظاتی چون شهروند این کشور بودن و بازدید گروههای گوناگون، به ویژه هواداران هر دو کاندیدای مشهور از کانالمان و این که نمی خواستیم در کنار شادی یک گروه، مایۀ دلشکستگی گروهی دیگر شویم، از پاسخگویی روشن به این پرسش سر باز می زدیم و به ارائۀ گفتار مختصر یادشده در این باره بسنده می کردیم.
2. گفتنی است، برخی دوستان نزدیک و نیز شماری از خوانندگان یکی از وبلاگهای ما در گذشته، با ورود به فایلی اختصاصی با کد ورودی حاصل جمع اعداد یاد شده در جزوۀ «جهان در آستانۀ ظهور 1»، به عبارت جفری یادشده، در سال 1392 هـ.ش، دست رس داشته اند و آن را به یاد می آورند.
3. جَحّاف: -با فتحه و تشدید- راهی هموار در نیشابور است (معجم البلدان، ج 2، ص 110، درگاه «الجحّاف»، ترجمۀ نویسنده).

شایان یادآوری است، با توجّه به وقت اندک و برخی ملاحظات خاص، از هر گونه پرسش در بارۀ گفتار «انقلاب ایران، پدیده ای شگفت انگیز در آخرالزّمان» و عبارت جفری یادشده و بخشهایش آن دو خودداری کنید که به هیچ وجه پاسخگو نخواهیم بود.

یک شنبه 31 اردیبهشت 1396 - سیّد سلیمان مدنی تنکابنی-ایران- قم
  https://telegram.me/joinchatakheruzzaman

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۴ ، ۱۷:۱۳
خادم گمنام

خاورمیانه در آستانه انفجار بزرگ

چهارشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۴، ۰۱:۲۸ ق.ظ

-حال و احوال مردم دنیا رو به بدی خواهد رفت. با توجه به علامات شومی که آسمان (بارش شهاب سنگ ها و ...)و زمین در حال نشان دادن آن است بروز فجایعی چون زلزله های شدیدی که به وقوع می پیوندد که هم اکنون بسیاری از آنان از چین گرفته تا شیلی و برزیل و قاره آمریکا در حال وقوع است و این نشان دهنده این است که باید منتظر اتفاقات بیشتری باشیم و همچنین سیل، خشکسالی، بارش برف در غیر زمان خود رو به فزونی می رود.

- زورگویی حاکمان ستمگر، اختلافات سیاسی میان حاکمان کشورها، بی عدالتی و بی اخلاقی میان حاکمان و مردم ، بیماری ها (روانی و جسمی که باعث بروز اعمال خشونت باری چون دزدی، آدمکشی و ترور می شود) و مرگ های ناگهانی رو به گسترش خواهد بود.
- ایران دچار اختلافات سیاسی بیشتری خواهد شد و قدرتش رو به ضعیف شدن می رود.
- در سوریه تنش و جنگ بین سنی و شیعه به بالاترین حد خود خواهد رسید و به دیگر کشورها هم کشیده خواهد شد که نمونه آن یمن و عراق است و بزودی عربستان و ایران را هم درگیر می کند.

- حمله روسیه به سوریه سبب تحریک اعراب و شورش بربرها در لیبی و هجومشان به مصر وسوریه برای انتقامجویی می شود.

- تنش میان اسراییل و حمله یکی از کشورهای خاورمیانه به آن باعث شروع جنگ هایی خواهد شد که از مرزهای منطقه خواهد گذشت و یکی از علت های  جنگ جهانی سوم خواهد بود.
- اروپا و آمریکا فقط منافع خودشان را می بینند و در راستای منافع واقعی مردم حرکت نمی کنند و فقط شعار حمایت از مردم ستمدیده را خواهند داد و به قول شاه نعمت الله ولی مانند بقالی می مانند که فقط در حال فکر کردن به سود خود هستند و بد شعارند:
 در عمــل غیــر راه کـج نرونـد ....گفتــه ها را شعــار می بینم

نبض عالم به دست مردم غرب،...غـــرب را بد شعار می بینم

بقال شود علم دار در ملک های کفار....فی النار گشته کفار در کفر حالتانه

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۴ ، ۰۱:۲۸
خادم گمنام

بررسی خصوصیات فردی و خروج سفیانی

دوشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۳۲ ب.ظ

با توجه به پیش بینی های ائمه و معصومین درباره ظهور سفیانی در آخرالزمان چندین عامل در شناسایی جنبش وی قابل ذکر است.
1- گروه سفیانی بر ضد حکومت سوریه می جنگد و با از بین بردن دشمنانش قدرت بلامنازعی در سوریه ، عراق ، لبنان و... بدست می آورد.
2- وی با شیعیان دشمنی دارد و جنایاتش در عراق گواهی دهنده این مساله است
3- سفیانی بعد از جنگ جهانی سوم که قدرت کشورهای غربی و شرقی ضعیف شده بر می خیزد و آنها را شکست می دهد
4- دولت عربستان از این گروه در زمان ظهور حضرت قائم درخواست کمک می کند که نشاندهنده روابط نزدیک این کشور با سفیانی است.
5- کشورهای غربی و اسراییل در هنگامی که بدلیل جنگ جهانی ضعیف شده اند از سفیانی حمایت می کنند.
6- سفیانی بعد از بدست آوردن عراق به ایران که بدلیل مشکلات اقتصادی دچار ضعف شده است حمله می کند و تا استخر پیش می آید که در این جا روایاتی داریم مبنی بر اینکه با ظهور حضرت قائم، سفیانی ضعیف شده و با کمک حضرت قائم در استخر و با فرماندهی شعیب صالح شکست سختی نصیب سفیانی می شود و ستاره اقبال وی رو به افول می نهد
7- با توجه به آبشخوری که سفیانی از آن بر می خیزد گروه هایی مانند داعش که داعیه حکومت بر شام و عراق دارند نزدیکترین گروه به سفیانی هستند که هم از عربستان تغذیه می شوند و هم با شیعیان دشمنی آشکاری دارند والله اعلم.با این حال باید منتظر درگیری های روسیه با کشورهای غربی و آمریکا نشست تا با براه افتادن جنگ جهانی سوم و ضعیف شدن این کشورها، سفیانی ظهور کند.

یکی از صفاتی که برای سفیانی در روایات شریف ذکر گردیده است ، نفاق و دورویی اوست. تا حدی که با وجود درنده خویی سفیانی ، او تلاش می کند که به قیام خود رنگ و لعاب مذهبی بدهد.البته در روایات دیگر داریم که ابلیس در خواب به او الهام می کند که قیام کند و سفیانی حرکت خود را بسیار مذهبی می بیند.

« سفیانی در اثر عبادت بسیار زرد رنگ به نظر می رسد »  نسخه خطی ابن حماد ص 75

 البته این ریاکاری و نفاق بیشتر مربوط به اوائل کار اوست و بعد از خروج و در طی کشتارهای وسیع ، پرده از چهره بر می دارد.


امیرمومنان (ع) : 

« روز جمعه خروج می کند و بر فراز منبر دمشق قرار می گیرد ، و آن نخستین منبری است که او صعود می کند ، آنگاه خطبه می خواند  و مردم را به جهاد (منظور فتوای جهادی است که در اینجا معلوم می شود حرکت او مذهبی است)فرمان می دهد ، و از آنها بیعت می گیرد که هرگز با او مخالفت نکنند ، چه بر طبق خواسته شان باشد و یا بر خلاف آن » الزام الناصب ص 198

پیامبر اکرم(ص) :

« در آن هنگام(سفیانی) بی درنگ از وادی یابس ( بیابان خشک و سوزان) خروج کرده وارد دمشق می شود» بشاره الاسلام ص 86 و 106

صفات ذکر شده بر سفیانی در روایات از قرار زیر است :

- نسب او از ابوسفیان و خاندان بنی امیه است
- دارای چهره ای گلگون ، سرخ و سفید ، بور و چشمانی زاغ و موهایی زرد رنگ  است
- محل خروج او از "شام" یا "وادی یابس" خواهد بود
- نسبت به خاندان عصمت و طهارت(ع) و شیعیان کینه ای عمیق دارد
-رنگ پرچم او قرمز است
-یهود و غربیان از او حمایت می کنند
- لشگر مجهز و قدرتمند دارد و بر امور نظامی تسلط دارد
-ریاکار و منافق است و سعی می کند مردم را فریب دهد
–سفیانی فردی شرور ، ستمگر ،  زشت خو  و سنگ دل است

و در حدیث دیگری از نعیم در کتاب الفتن آمده است :

از سرزمین شخصی از آل سفیان مردی از غرب خروج کرده و ملک عراق را به قتل می رساند. حتی در روایات داریم که می گوید به هر کس که سر یک شیعه را بیاورد سکه اهدا کنند و یا جنایاتی که حتی زنان باردار را نیز بیرحمانه می کشد. که این نشاندهنده عکس آنچیزی  است که برخی دوستان فکر می کنند حکومت لیبرالی یا آزادی بیان در حد کشورهای غربی می آورد.

(ویخرج من البریة من آل سفیان رجل من المغرب ویقتل ملک العراق)

در این حدیث نیز به وضوح به سرزمین سفیانی و غرب و قتل حاکم عراق اشاره شده. 
و پس از قتل حاکم عراق و سقوط بغداد سفیانی سربازان خود را به سراسر جهان می فرستند. ( یبث السفیانی جنوده فی الآفاق بعد دخوله الکوفه وبغداد) به روایت نعیم بن حماد
 در وصف سفیانی داریم :

« او پلیدترین مخلوق روی زمین است که لحظه ای خدا را نپرستیده و مکه و مدینه را ندیده است »

از محتوی حدیث روشن می گردد که معنی ظاهری در آن مد نظر نیست زیرا این کلام معصوم(ع) که بیان می دارد سفیانی لحظه ای خدا را نپرستیده است با روایاتی که بیان می دارند که او برای فریب مردم عبادت زیاد می کند ، منافات دارد مانند این حدیث :

« سفیانی در اثر عبادت بسیار زرد رنگ به نظر می رسد »  نسخه خطی ابن حماد ص 75
پس نتیجه می گیریم که منظور حدیث ، ندیدن ظاهری مکه و مدینه نیست.

پس اگر ندیدن ظاهر مکه و مدینه در حدیث فوق منظور معصوم(ع) نباشد ، این حدیث می تواند بیانگر چه چیزی باشد ؟ می توان فهمید همانگونه که در حدیث عبادت ظاهری مورد نظر نیست ، در مورد دیدن مکه و مدینه ، مقصود دیدن ظاهری نیست ، بلکه به احتمال قوی با توجه به اینکه سفیانی با لشگرکشی به مکه و مدینه قصد فتح آنجا را دارد ، منظور حدیث این باشد ، که حکومت آنجا را نخواهد دید ، این حدیث به طور غیر مستقیم بیان می دارد که سفیانی در آرزوی حکومت حجاز است! که آن را نخواهد دید.
 
 خروج سفیانی

 یکى از نشانه هاى قطعى ظهور است. سفیانى، عنصر بى بند وبار، آلوده وپرده در اموى نسب واموى نژاد است که در سوریه انقلاب مى کند وانقلابش نیز، پس از غلبه بر دوگروه مخالف خویش، پیروز مى گردد و خط مخالف راکه رهبرى یکى را مردى سرخ رو و دیگرى را مردى "ابرص " به عهده دارد، در هم مى کوبد. فضاى سیاسى و اجتماعى براى او آماده مى شود و او بر منطقه وسیعى که شامل: دمشق، حمص، حلب، اردن، فلسطین و اسرائیل کنونى است، مسلط مى گردد ویهودیان از او پیروى مى کنند و همه این تحولات ظرف شش ماه صورت مى پذیرد .
پس از استقرار قدرت وسیطره سفیانى در سوریه ومنطقه وسیعى که نام برده شد، سپاه گرانى مرکب از 142 هزار نفر سازماندهى مى کند وبخشى از آن را به منظور فتح عراق وبخشى دیگر را به سوى حجاز ومدینه منوره، گسیل مى دارد. سپاه 12 هزار نفرى او به سوى مدینه مى رود تا حضرت مهدى (ع) آن اصلاحگر بزرگ جهانى را که خبر ظهورش پخش گردیده، دستگیر نماید. آنان سه روز در مدینه توقف مى کنند ودر آن جا دست به چپاول وجنایت مى زنند وپس از آن، بخش مهم آن 12 هزار نفر، مدینه را به منظور دستیابى به امام مهدى (ع) به قصد مکه ترک مى کنند، چرا که اطلاع مى یابندکه آن اصلاحگر بزرگ، از مدینه به مکه رفته است.
این سپاه تجاوزکار در راه مکه، به بیابانى مى رسند ودر آن جا، زمین به امر خدا همه آنان را مى بلعد و جز دو نفر باقى نمى ماند، یکى از آن دو به سوى حضرت مهدى (ع) مى رود تا بشارت نابودى دشمنان حق وعدالت را بدهد ودیگرى به سوى سفیانى مى رود تا سرنوشت شوم ستونى از سپاه تجاوزکار او را گزارش کند. اما سپاه تجاوزکارى که از سوى سفیانى به عراق گسیل مى گردد، در منطقه اى از اطراف نجف که روحاء نام دارد پیاده مى شود وده ها هزار نفر از آنان براى اشغال نجف وکوفه حرکت مى کنند.

روز عیدى از اعیاد اسلامى، تجاوز خویش را به این دو شهر آغاز مى کنند وسر راه خود با ستونى از مدافعان که از بغداد مى رسد درگیر مى شوند و میان این ده ها هزار مدافع عراقى و سپاه سفیانى، جنگ وحشتناکى جریان مى یابد که البته سپاه سفیانى پیروز مى شود وکوفه را به اشغال خود در مى آورد ودر آن جا سخت به کشتار وسیع غیر نظامیان، جارى ساختن سیلاب خون از بیگناهان، برپا ساختن چوبه هاى بى شمار دار وبه اسارت بردن زنان ودختران، دست مى زند.مردى براى دفاع ازکوفه وحقوق مردم آن بپا مى خیزد وانقلابى به راه مى اندازد، امَا کشته مى شود.

سرانجام این بخش از سپاه سفیانى به سوى شام برمى گردد، اما گروهى ازکوفه وگروهى به فرماندهى سید هاشمى وگروهى به فرماندهى قهرمان پرواپیشه "یمنى "، سپاه 100 هزار نفرى سفیانى را تعقیب مى کنند وطی جنگ خونین میان راه عراق وشام همه را درهم مى کوبند و انبوهى اسیر و غنایم جنگى، بدست مى آورند .

اما سرانجامِ شوم سفیانى و جنبش ارتجاعى او، بدین گونه پایان مى پذیرد که: حضرت مهدى(ع) آن اصلاحگر زمین وزمان پس از ظهور خویش، از مکه به تدریج به کوفه مى رسد وپس از استقرار عدالت در حجاز و عراق ودمشق، قلمرو سیطره ظالمانه سفیانى را هدف قرار مى دهد. در حرکت اصلاحى امام به سوى شام، انبوهى از حق طلبان به او مى پیوندند وسفیانى نیز در رمله ، شمال شرقى فلسطین و قدس براى شرارت آماده مى شود.لحظات رویارویى دو سپاه حق و باطل و عدل و بیداد، فرا مى رسد، گروه هایى از سپاه سفیانى، قرارگاه خویش را رها کرده وبه لشکر حق مى پیوندند وگروهى نیز به سپاه سفیانى ملحق مى شوند. شرایط براى یک پیکار بزرگ وسرنوشت ساز آماده مى شود.

سفیانى با دریافت گزارش رسیدن نیروى حق و آمدن اصلاحگر بزرگ امام مهدى(ع)از عراق به شام وفلسطین، خود را با همه قدرت و امکانات آماده رویا رویى ودیدار مى کند و بنا به روایتى از امام باقر(ع) مى گوید:

"اخرجوا الی ابن عمى

یعنى: عموزاده ام را نزد من بیاورید. (1) پس از آنکه رویاروى هم قرار مى گیرند وامام مهدى(ع) سفیانى را براى گفتگو به حضور مى پذیرد و آن گفتگو به بیعت سفیانى با حضرت مهدى وبا ایمان به او وحرکت عظیم وعمیق و آسمانى او مى انجامد، سفیانى از قرارگاه حضرت مهدى(ع) به سوى سپاه خویش باز مى گردد که سران سپاهش مى پرسند: چه کردى؟ پاسخ مى دهد: "من در برابر منطق پولادین وموضع بحق حضرت مهدى(ع)،اسلام او را پذیرفتم وبه راه و رسم اوگردن نهادم و با او دست بیعت دادم وازگذشته سیاه خویش، ندامت کردم سران سپاه او مى گویند:زشت باد رأى تو در شرایطى که خلیفه اى بلا مانع وپراقتدار به سوى امام مهدى(ع) رفتى، اینک بر خط اطاعت اوگردن نهاده، بازگشته اى؟ سفیانى از پیمان خویش دست کشیده وبیعت خویش با حجت خدا وخلیفه راستین او را مى شکند وبه تشویق سران سپاه تجاوزکار خود، براى پیکار با حق و عدالت آماده مى شود 0

سحرگاه یکى از روزها، پیکار نهایى حق وباطل آغاز مى گردد و خداوند پس از نبردى خونبار میان دو سپاه عدل وظلم، حجت خدا ویاران حق گراى او را پیروزى کامل مى بخشد و آنان، سپاه حق ستیز سفیانى را به طورکامل نابود مى سازند. (2)

طبق روایت دیگرى، سفیانى از سرنوشت شوم وتکان دهنده سپاه خویش که در راه مکه به زمین فرو مى رود وزمین به فرمان خدا آن ها را مى بلعد درس عبرت گرفته و مى کوشد تا فرمان امام مهدى(ع) راگردن نهد. به همین جهت بیعت مى کند، اما پس ازاندک زمانى بیعت خویش را مى شکند و سرکشى مى کند وپس از نبردى خونین به اسارت درمى آید و نابود مى گردد. (3)

به روایت دیگرى، پس از دستگیرى به دستور حضرت مهدى(ع) در دروازه بیت المقدس کشته مى شود.(4)

 ----------------------------------------------------------------------------------------------------------

1. به اعتبار اینکه از نسل بنو امیه است و آنان خود را پسرعموهاى بنى هاشم مى پندارند.

2. بحار الانوار ج 52 ص 388 معجم احایث الامام المهدى(ع) ج 3 ص 6 31.

3. عقد الدررص 33 1 معجم احادیث، الامام المهدى(ع) ج 1 ص 5 0 5.

4. عقد الدور ص 85 معجم احادیث الامام المهدى(ع)ج 3 ص 313.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۴ ، ۲۲:۳۲
خادم گمنام

سرگردانی در آخرالزّمان

يكشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۰۹ ق.ظ

از روایات اسلامی بهره گرفته می شود که مسلمانان، از پیِ درگذشت پیامبر(صلّی الله علیه و آله) در سال 11 هـ.ق تا آغاز قیام امام مهدی(علیه السّلام) در آخرالزّمان، با سه دورۀ تودرتوی سستی و سرگردانی رو به رو خواهند شد:
1. دوران درازمدّت 1428 ساله از 11 هـ.ق -زمان درگذشت پیامبر(صلّی الله علیه و آله)- تا 1438 هـ.ق -پایان چهل سال عمر انقلاب ایران-.
2. دوران میان مدّت 40 ساله از 1398 هـ.ق -زمان رفتن بنیادگزار انقلاب ایران، سیّد روح الله خمینی، از عراق به فرانسه- تا 1438 هـ.ق.
3. دوران کوتاه مدّت 6 ساله از 1432 هـ.ق -آغاز آشوب گروههای تروریستی در سوریه- تا 1438 هـ.ق.
از باقر، از پدرانش(صلوات الله علیهم أجمعین) نقل شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) فرمود:

مهدی از فرزندان من است. برای او پنهان شدن و سرگردانی ای خواهد بود
که در آن، گروههای مردم گمراه خواهند شد...(1).

مَسْعَدَه پسر صَدَقَه نقل کرده است که شنیدم ابو عبدالله جعفر پسر محمّد(علیهما السّلام) می فرمود: امیر مؤمنان -علی-(علیه السّلام) برای مردم در کوفه سخنرانی کرد و خداوند را ستود و بر وی آفرین گفت و سپس فرمود:‏

... سرگردان شُدید، همان‏ گونه که بنی اسرائیل در روزگار موسی سرگردان شدند.
به راستی می گویم: بی گمان، سرگردانی شما پس از من، برای زیاده روی
در ستم بر فرزندانم، چندین برابر سرگردانی بنی اسرائیل خواهد شد...(2).

ابو جعفر احمد پسر ‏حسین اَوْدِی نقل کرده است: هنگامی که امام مهدی(علیه‏السّلام) را زمان حج گزاردن در سوی راست کعبه دید، امام با وی سخن گفت و فرمود:

... بی گمان، زمین از حجّتی تهی نمی مانَد، و مردم، بیش از سرگردانی بنی اسرائیل،
در سستی ای نمی مانند، در حالی که روزهای قیام من آشکار شده است.
پس، این امانتی بر گردن تو است، و آن را برای برادرانت از راست روان بازگو کن(3).

حجّتهای خداوند بر بندگان همان پیامبران، فرستادگان و امامان(صلوات الله علیهم) می باشند که آفریدگان با کمک آنان راستی را از ناراستی می شناسند، و چنان که می دانید، بنی اسرائیل هنگامی که از مصر به شبه جزیرۀ سینا آمدند تا درون فلسطین بروند، برای تباهکاریشان در دشت سینا سرگردان شدند و بی آنکه بخواهند، در آنجا زیستند و از رفتن درون سرزمین مقدّس چهل سال بازداشته شدند.
اَصْبَغ پسر نُباتَه گفته است که نزد امیر مؤمنان -علی-(علیه السّلام) ‏آمدم و او را در اندیشه یافتم، در حالی که در زمین می کوبید و نشانه می گذارد. گفتم: ای امیر مؤمنان، مرا چه شده که تو را در اندیشه می بینم...؟ فرمود:

... در زاده شونده ای اندیشیدم که از پشت من است. یازدهم از فرزندانم، او همان مهدی ای
است که زمین را از برابری و دادورزی سرشار خواهد کرد، چنان ‏که از نابرابری و ستم ورزی
لبریز شده است، برای وی پنهان شدن و سرگردانی ای است که گروههایی در آن گمراه
می شوند، و دیگرانی در آن راه می یابند. گفتم: ای امیر مؤمنان، سرگردانی و پنهان شدن
چه اندازه می باشد؟ فرمود: شش روز یا شش ماه یا شش سال...(4).

شایان یادآوری است، در همان سالی که انقلاب ایران پیروز شد، و از یک تا دو سال پیش یا پس از آن، رویدادهای بزرگ دیگری نیز در ایران یا برخی دیگر از کشورهای خاورمیانه، مانند مصر، اسرائیل، فلسطین، لبنان، سوریه، یمن، عربستان، عراق، ترکیه، افقانستان و پاکستان، روی داده اند. بنا بر این، انقلاب ایران را می توان سرآغاز دور تازه ای از رویدادهای دوران چهل سالۀ سرگردانی در آخرالزّمان دانست، و اکنون که به پایان این دورۀ 40 ساله نزدیک می شویم، می بینیم مسلمانان دچار آشوبی فراگیر و سرگردانی ای بزرگ شده اند، و زمینه برای شورش سفیانی شامی و هاشمی خراسانی و حسینی یمانی فراهم شده است.
از یزید پسر ابو حبیب نقل شده است که رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

شورش سفیانی پس از سی و نه است(5).

 از این حدیث و  دیگر احادیث اسلامی هویدا می شود که بی گمان، شورش سفیانی شامی در سال چهلم از سالهای سرگردانی در آخرالزّمان خواهد بود.
-----------------------------------------------------------
1. کمال الدین، ج 1، ص 287، ب 25، ح 5 (ترجمۀ نویسنده).
2. الإرشاد، ج 1، ص 1-290 (ترجمۀ نویسنده).
3. الغیبة، توسی، ص 254، ف 3، ح 223 (ترجمۀ نویسنده).
4. أُصول الکافی، ج 1، ص 399، کتاب حجّت، ب 80، ح 7 (ترجمۀ نویسنده).
5. الفتن، ص 194، جزء 4، ح 794 .

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۴ ، ۱۱:۰۹
خادم گمنام

هرچند روسیه سالهاست که با دولت سوریه در مبارزه با گروههای افراطی سنّی همکاری می کند، امّا ورود آشکار و جدّی وی از دیروز به مبارزه با گروه داعش در سوریه، سبب افزایش تحرّک دولتهای عربی و غربی در نقش آفرینی در سوریه و عراق می شود و سرانجام، به محاصرۀ کامل سوریه از سوی اروپا و امریکا و ورود نیروهای غربی به بخشهایی از خاک این کشور می شود. همچنین، این رویداد سبب شتاب گرفتن فعالیتهای گروه داعش در افریقا و هجوم آنان به مصر و سوریه می شود.

  کعب الأحبار گفته است:
... هر گاه آشوب را در سرزمینهای شام ببینی، مرگ است و مردن،
و بنی اصفر (رومیان) جنبش می کنند و سوی سرزمینهای عربها
می آیند؛ پس میان آنان (رومیها و عربها) نبردهایی خواهد بود(1).

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه کعب الأحبار تابعی آن را به وی نسبت نداده است.
«بنی الأصفر» همان رومیان اند، و عربها رومیها را بنی الأصفر -پسران مرد زرد- می نامیدند؛ زیرا آنان چنین می پنداشتند که پدر نخست رومیها که همان روم است، مردی زردپوست بود(2).
1. التشریف بالمنن، ص 263، فتن سُلَیْلِی، ب 50، ح 382 (ترجمۀ نویسنده).
2. بهره گرفته شده از: برخی منابع.

از جابِر پسر عبدالله نقل شده است که حُذَیْفَه گفته است:
نزدیک است برای زیندگان عراق درهم (پولی) و پیمانه ای (خوراکی ای) گردآوری نشود؛
عجمها (پارسیان) ایشان را از آن باز می دارند، و نزدیک است برای زیندگان شام دینار (پولی)
و پیمانه ای (خوراکی ای) گردآوری نشود؛ رومیها (غربیها) ایشان را از آن باز می دارند(1).

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه حُذَیْفَه صحابی پسر یَمان آن را به وی نسبت نداده است.
1. الفتن، ص 463، جزء 10، ح 1442 (ترجمۀ نویسنده).
شام سرزمینی پهناور در خاورمیانه و جنوب غربیِ آسیا بر کنارۀ شرقی دریای مدیترانه است، و فلسطین، اردن، لبنان و بیشتر سوریۀ کنونی را در بر می گیرد(1).
1. بهره گرفته شده از: برخی منابع.

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۴ ، ۱۷:۲۲
خادم گمنام

تحلیل حادثه خونبار مِنی

يكشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۳۱ ق.ظ

طبق روایات اسلامی، در سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، پس از قیام سفیانی در رجب، شنیده شدن صیحه در رمضان، در ماه ذی حجّه، در پیِ یخش خبر مرگ پادشاه عربستان در روز عرفه، در مِنی میان حجّاج کشتار روی می دهد و چند روز پس از آن، امام مهدی(علیه السّلام) سوی مکّه می رود و در کنار کعبه آشکار می شود.
از دیدگاه نگارنده، حادثۀ کشته شدن حجّاج در مِنی که در ذی حجّه امسال (1436) روی داد، از رویدادهای سال ظهور نیست که در آن 70 هزار نفر یا بیشتر کشته می شوند و ایرانیان و عراقیها در آن حج حضور ندارند، و چنین حوادثی تنها از افزایش سختی و گرفتاری در میان مردم، از جمله حجّاج، در سالهای سخت سه گانه پیش از خروج دجّال، می دهند و ما گمان می کنیم امسال نخستین سال سخت از آن سالهاست. همچنین وقوع این گونه حوادث تلخ در سرزمین حجاز و در ایّام فریضۀ حج سبب بی آبرویی خاندان پادشاهی آل سعود و بروز اختلاف میان آنان و سقوطشان در آینده ای نزدیک می شود.
عبدالله پسر عَمْرو گفته است:

مردم، بی امام، با هم حج مى گزارند و با هم در عرفات می مانند. هنگامی که
آنان در مِنی فرود آمده اند، ناگهان دچار حالتی شبیه هاری سگان می شوند،
و گروهها برخی سوی دیگری برمی شورند، و یکدیگر را می کشند، به گونه ای
که عَقَبَه را خون فرا می گیرد. پس، به بهترینشان پناه می برند و نزدش می آیند،
در حالی که وی رویش را به کعبه چسبانده است و می گرید. گویا اشکهایش را
می نگرم. می گویند: بیا تا با تو پیمان ببندیم. می گوید: وای بر شما، چه بسیار
پیمانهایی را که بی گمان، شکستید، و چه فراوان خونهایی را که بی گمان،
ریختید. پس، پیمان بسته می شود با ناخوشنودی. هر گاه به او رسیدید، با وی
پیمان ببندید؛ زیرا بی گمان، او مهدی در زمین و مهدی در آسمان است(1).


چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) می باشد، اگرچه عبدالله پسر عمرو آن را به وی نسبت نداده است.
مِنی بخشی بیابانی بر سر راه مکّه و کوه عَرَفات است که حجگزاران، در روز دهم ماه ذی حجّۀ حرام، در آنجا قربانی می کنند، و سه جایگاه را که جَمَرات سه گانه نامیده می شوند و نمادهای شیطان اند، سنگباران می کنند، و جَمْرَۀ عَقَبَه یا جَمْرَۀ بزرگتر واپسین آن جایگاهها و نزدیکترین آنها به مکّه است، و عقبه مکانی است که این جمره در آن جای دارد(2).
محمّد پسر معروف هِلالی گفت که ابو عبدالله جعفر پسر محمّد(علیهما السّلام) فرمود:

گریختن، گریختن، هر گاه عربها افسارهای خود را برکنند، و خشکی ‏سمت و سویِ
خود را ببندد، و از حج جلوگیری شود. سپس فرمود: حج گزارید، پیش از آنکه
نتوانید حج گزارید، و با انگشت شستِ خود سوی قبله اشاره کرد و فرمود:
در این سو هفتاد هزار تن یا بیشتر کشته می شوند(3).


شَهْر پسر حَوْشَب گفت که به من رسیده است رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

... در ذی حجّه بر حجگزاران یورش برده می شود...(4).


----------------------------------------------------------------------
1. الفتن، ص 238، جزء 5، دنبالۀ ح 937 (ترجمۀ نویسنده).
2. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
3. الاُصول الستّة عشر، ص 4-353، از نوادر علیّ ابن اسباط، ح 31 (ترجمۀ نویسنده).
4. الفتن، ص 150، جزء 3، ح 613 (ترجمۀ نویسنده).

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۱۱:۳۱
خادم گمنام

سه سال سخت در آخرالزّمان

يكشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۲۹ ب.ظ

از نوشتارهای باستانی زرتشتیان و روایات اسلامی چنین برمی آید که در دورۀ‏‎ آخرالزّمان و پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام) و شورش واپسین دجّال (دجّال یک چشم)، جهانیان با سه سال سخت و پُربلا رو به رو خواهند شد که بسیاری از زیندگان روی زمین در آن سالها نابود خواهند شد.
در نوشتارهای زرتشتیان آمده است:

در پایان هزارۀ هوشیدر بامی، دیوی مهیب(1) به نام «مَلْکوش»، زمستانی سخت و ترسناک
پدید می آورد، و در مدّت سه سال، سراسر گیتی را با برف و باران و تگرگ و باد سرد و طوفان
ویران می سازد، و مردمان و جانوران و دیگر موجودات روی زمین را نابود می کند(2).

هوشِیدَر بامِی همان بهرام یا هاشمی خراسانی و نخستین زمینه ساز زمامداریِ سوشیانت است که در سر هزارۀ چهارم پس از زرتشت (روزگار کنونی) در چین پدیدار می شود، و نزدیک شش ماه پیش از قیام سوشیانت، در سرزمین خراسان به پا می خیزد، و پس از چیره شدن بر آسیای میانه، به یاری ایرانیان می شتابد و سپس به عراق می رود و از آنجا رهسپار دمشق و بیت المقدس می شود.
«مَلْکوش» واژه ای پهلوی و به معنای «مرگ و نابودی» است.
ابو اُمامَه باهِلِی گفته است که رسول خدا(صلّی الله علیه و سلّم) برای ما سخنرانی کرد ... فرمود:

... بی گمان، پیش از شورش دجّال، سه سال سخت خواهد بود که در آنها مردم گرفتار
گرسنگی ای سخت می شوند. خداوند در سال نخست به آسمان فرمان می دهد که
یک سوم بارانش را بازدارد، و به زمین فرمان می دهد، پس یک سوم روییدنی اش را
بازمی دارد. سپس در [سال](3) دوم به آسمان فرمان می دهد، پس دو سوم بارانش
را بازمی دارد، و به زمین فرمان می دهد، پس دو سوم روییدنی اش را بازمی دارد.
سپس خداوند در سال سوم به آسمان فرمان می دهد، پس همۀ بارانش را
بازمی دارد و قطره ای نمی چکاند، و به زمین فرمان می دهد، پس همۀ
روییدنی اش را بازمی دارد و سبزه ای نمی رویاند، و  سُم داری نمی ماند،
مگر آنکه نابود شده باشد، مگر آنچه خداوند بخواهد...(4).

شایان یادآوری است، با سختیها و خشکسالی ای که اکنون شاهد رویدادشان در گوشه و کنار جهان، به ویژه خاورمیانه، می باشیم، اگر آغاز یورش عربستان سعودی به یمن در 5 جمادی دوم 1436 برابر 26 مارس 2015 را سرآغاز سه سال سخت در آخرالزّمان بشماریم، چنین می نماید که 30 جمادی اوّل 1439 برابر 16 فوریه 2018 پایان سالهای سخت یادشده باشد، و چنان که می دانید، در جمادی دوم و ده روز از رجب سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) و اندکی پیش از شورش دجّالِ یک چشم، بارانی بر زمین می بارد که آفریدگان مانندش را ندیده اند، و آن باران خشکسالی را برمی دارد و زمین را پس از مردنش زنده می کند.
--------------------------------------------------- 
1. شیطانی ترسناک.    
2. سوشیانت، ص 97، بخ 4، یادداشت 1 . 
3. در نسخۀ چاپی سنن ابن ماجه تکیه شده بر آن، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا «السنة» یافت نمی شود، و ما آن را سازگار با آنچه در نسخۀ چاپی از این کتاب در مصر آمده است، افزوده و ترجمه کرده ایم.         
4. سنن ابن ماجه، ص 5-913، کتاب فتن، ب 33، ح 4077 (ترجمۀ نویسنده).

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۲۹
خادم گمنام

ماه صفرماه آغاز نشانه ها

شنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۰۵ ق.ظ

در روایات آخرالزمان ازماه صفر به عنوان آغاز نشانه های ظهور حضرت یاد شده به طوری که اراده خداوند متعال برای ظهور از این ماه یاد شده درحالی که آغاز نابودی بنی عباس ،اختلاف مردم و صاحبان پرچم های سه گانه شام وحرکات ترک ها و رومی ها وهرج و مرج در عالم از این ماه می باشد در این مقاله سعی شده که به بررسی روایات ماه صفر درآخرالزمان بپردازیم البته روایت ضعیف هم داردکه نوعی تعاضد روایی آن راحل می کند.

عزیزانی که روایتی یا مطلبی درباره این ماه یافتند برای ما بفرستند.

 

ستاره دنباله داردرماه صفر

ابن مسعود قال تکون علامه فی صفر ویبتدأ نجم له ذناب.(۱)

یکی از مهمترین ظهور ستاره های دنباله داری که در روایات اخرالزمان آمده است ستاره دنباله داری است که بعد ازآن بنی عباس آخرالزمان از بین خواهد رفت . که برای نمونه به یکی از این روایات اشاره داریم:

                              

امام باقر(علیه السلام) نیز فرموده است:

… آشکار می شود اَکیَس (زیرکتر) با گروهی که به آنان اهمّیّت  داده نمی شود، دلهایشان چون پاره های آهن است، موهایشان تا شانه هایشان بوده، برای ایشان دلسوزی و بخششی بر دشمنانشان نیست، نامهایشان کنیه ها و قبیله هایشان آبادیهاست و بر ایشان لباسهایی مانند رنگِ شبِ تاریک است. اکیس این گروه را به سوی آل عبّاس رهبری می کند و دولت آنان را فراهم می سازد. پس بزرگان آن زمان را می کشند تا جایی که آن بزرگان از دست این گروه به بیابان فرار می کنند) فرار به بیابان کنایه از شدّت گرفتاری بزرگان آن زمان است.(همواره دولتشان بر قرار است تا آنکه ستارۀ دنباله دار پدیدار شود و میانشان با یکدیگر اختلاف افتد.(۲)

إنما نجم الآیات نجم ینقلب فی الآفاق فی صفر(۳)

 

همانا ستاره نشانه ها(که می توان گفت که همان ستاره ای که آغاز نشانه های ظهور است)همان ستاره ای که در آفاق حرکت وگردش خودرا در صفریا در ربیعین یادر رجب آغاز می کنددر این هنگام حرکت می کند خاقان ( فرمانروای ترکها یا چین) با ترکهاپشت سر آنها روم حرکت می کند با پرچمهای برافراشته و صلیبها.

 

شنیده شدن صوتی درماه صفر

عن النبی صلى الله علیه وسلم قال (تکون آیه فی شهر رمضان ثم تظهر عصابه فی شوال ثم تکون معمعه فی ذی القعده ثم یسلب الحاج فی ذی الحجه ثم تنتهک المحارم فی المحرم ثم یکون صوت فی صفر ثم تنازع القبائل فی شهری ربیع ثم العجب کل العجب بین جمادی ورجب(۴)

از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده که فرمود: سر و صدائی در ماه رمضان به پا می شود که شخص خواب را بیدار می کند و شخص بیدار را می ترساند، بعد از آن گروهی در ماه شوال ظاهر می شوند، و در ماه ذی قعده جنگ و جدالی خواهند شد، در ماه ذی حجه حجاج را غارت میکنند در ماه محرم هتک حرمت هائی میشود، در ماه صفر صدائی بوجود میاید و قبیله ها در ماه ربیع به نزاع می پردازند. و العجب کل العجب‏بین جمادی و رجب.

                              

اختلاف ۴نفردرماه صفر درمکه ، سفیانی و اصهب درشام و مردی مصری که جبار است.

یختلف الناس فی صفر ویفترق الناس على أربعه نفر رجل بمکه العائذ ورجلین بالشام أحدهما السفیانی والآخر من ولد الحکم أزرق أصهب ورجل من أهل مصر جبار فذلک أربعه. (۵)

یختلف الناس فی صفر ویفترقون على أربعه نفر رجل بمکه العائذ ورجلین بالشام أحدهما السفیانی والآخر من ولد الحکم أزرق أصهب ورجل من أهل مصر جبار فذلک أربعه فیغضب رجل من کنده فیخرج إلى الذین بالشام فیأتی الجیش إلى مصر فیقتل ذلک الجبار ویفت مصر فت البعره ثم یبعث إلى الذی بمکه.(۶)

مردم در صفر اختلاف پیدا می کنند و به چهار نفر می گرایند؛مردی در مکّه: پناهنده، و دو مرد در شام: یکی از آن دو سفیانی و دیگری از فرزندان حَکَم که چشم آبی و سرخ وسفید یا کک و مکی یا همان پیسی مانند(البته به معنای شیر هم آمده) است و مردی ازاهل مصر که زورگوست؛ پس اینها چهارتایند. پس خشمگین می شودمردی از کِندَه و می شورد به سوی کسانی که در شام اند و سپاه را به مصر می آورد، در نتیجه آن جبّار کشته می شود و مصر چون پهن شتر می پاشد. سپس لشکرکشی می کندبه سوی کسی که در مکّه است.

 

جنگ صفر تا صفراول آغازظهورمهدی(عج)

إذا أراد الله أن یظهر آل محمد، بدأ الحرب من صفر إلی صفر، وذلک أوان خروج المهدی علیه السلام(۷)

هنگامی که خداوند بخواهد آل محمد را ظاهر کند جنگ از صفر تا صفر آغاز می شودو این ابتدای خروج مهدی است.

و قال: من کتاب عبدالله بن بشار رضیع الحسین علیه‏السلام اذا أراد الله ان یظهر آل محمد بدا الحرب من صفر الی صفر، و ذلک او ان خروج المهدی علیه‏السلام.(۸)

«هر گاه خداوند اراده کند که قائم آل محمد صلی الله علیه و اله و سلم را ظاهر کند، ابتداء  جنگ شود از صفر تا صفر و این أوان خروج مهدی است».

 

رسوایی وامرعظیمی درماه صفر

عن أبی بصیر عن أبی عبد الله (علیه السلام) قال سألته عن رجب، قال: (ذلک شهر کانت الجاهلیه تعظمه وکانوا یسمونه الشهر الأصم، قلت شعبان، قال: تشعبت فیه الأمور، قلت رمضان، قال: شهر الله تعالی وفیه ینادی باسم صاحبکم واسم أبیه، قلت شوال، قال: فیه یشول أمر القوم، قلت فذو القعده، قال: یقعدون فیه، قلت فذو الحجه، قال: ذاک شهر الدم، قلت فالمحرم، قال: یحرم فیه الحلال و یحل فیه الحرام، قلت صفر وربیع، قال: فیها خزی فظیع وأمر عظیم، قلت جمادی، قال: فیها الفتح من أولها إلی آخرها).

ابوحمزه ثمالی روایت کرده که گفت: از حضرت امام باقر علیه السلام شنیدم می فرمود: وقتی که از کشمکش و اختلافات داخلی شام اطلاع یافتید باید از شام گریخت، زیرا آشوب و جنگ در آنجاست عرض کردم: به کدام شهر فرار کنیم؟ فرمود: به مکه زیرا مکه در آنروز امن ترین شهرهاست که مردم از هر سو به انجا پناهنده می شوند. عرضکردم: کوفه چطور؟ فرمود: مردم در کوفه چه ها خواهند دید؟ مردان بسیار در آنجا کشته می شوند، مگر یک نفر شامی که سالم می ماند. ولی وای بر کسانیکه در اطراف کوفه باشند چه سختیها به انها می رسد، مردان و زنان در آنجا اسیر می شوند، آسوده ترین مردم کسانی هستند که در آن موقع از نهر فرات عبور کنند و کسانیکه اصلا در آنجا حاضر نباشند.

عرض کردم: ساکنین سواد کوفه را چطور می بینید؟ حضرت با دست مبارک اشاره کردند که خطری بانها نمی رسد. سپس فرمود: بیرون رفتن از آنجا بهتر از توقف در آنجاست. عرض کردم: این واقعه چقدر طور می کشد؟ فرمود: در یک لحظه از روز. عرض کردم: کسانی که اسیر و گرفتار می شوند چه حالی دارند؟ فرمود: باکی نخواهند داشت. زیرا بزودی مردمی که نزد اهل کوفه ارزشی ندارند آنها را نجات می دهند، و بجای دیگر نمی برند. هم در آن کتاب از ابوبصیر نقل کرده که گفت: از حضرت صادق علیه السلام پرسیدم ماه رجب، چا ماهی بوده است؟ فرمود: ماه رجب را مردم عهد جاهلیت بزرگ می داشتند و آنرا شهر اصم می نامیدند. سپس سایر ماهها را حضرت بدین گونه شرح داد. در ماه شعبان کارها از هم جدا شد، ماه رمضان ماه خداست، در آن ماه است که صاحب شما را بنام خود و پدرش صدا میزنند. در ماه شوال کار دشمنان ما بالا میگیرد، و در ذی العقده می نشینند ماه ذی الحجه ماه خون است که مسلمانان قربانی می کنند، و محرم ماهی است که در آن حلال حرام و حرام حلال میگردد، و در ماه صفر و بیع خواری و رسوائی و امر عظیمی روی می دهد و جمادی ماهی است که از اول تا آخر پیروزی است.

روح الله رستمیان -قم-صفر۱۴۳۳

پی نوشتها

۱-الفتن ص۶۰خطی ح۶۲۷

۲-الفتن، ص ۱۳۴، جزء ۳، ح ۵۵۲

۳-الفتن  ۱۳۴ -البته درملاحم والفتن ۴۴باب ۶۲ سید بن طاووس هم به این مضمونی آمده است

۴-ملاحم والفتن باب۶۶

۵-الفتن ۱۷۳

۶-الفتن۱۷۴

۷-معجم الاحادیث المهدی ج۳ح۷۵۶

۸-اثباه الهداءح۷۴۲-الزام الناصب ج۲ص۱۲۵

۹-کتاب مهدی موعود صفحه ۱۰۵۶

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۰۵
خادم گمنام

سیستان در آخرالزّمان

چهارشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۱۱ ق.ظ

جغرافیای سیستان
سِیسْتان سرزمینی پهناور در جنوب خراسان و شمال بَلُوچِستان است، و اکنون بیشتر آن در افغانستان و بخشی از آن در شمال پاکستان و شرق ایران جای دارد، و مرکز آن شهر زَرَنْج بوده است(1).
ویران شدن سیستان
در کتاب ابو حُذَیْفَه از مُقاتِل نقل شده است که وی گفت: پس از مرگ ضَحّاک، در کتابهای نگه داری شده نزدش، در بارۀ سخن خدای عزیز و جلیل: «و هیچ آبادی ای نیست، مگر آنکه ما آن را پیش از روز قیامت نابود یا گرفتار می کنیم، گرفتاریِ سختی، و آن، در کتاب (لوح محفوظ) نوشته شده بود»(2)، خوانده ام:

... ویرانی سیستان از بادها، شنها و مارهایی است...(3).

بدان که بی گمان، مراد از «روز قیامت» در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، همان روز قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.
چنین می نماید که مراد از «مارهایی» در این حدیث، همان سنگهای آسمانی ای باشند که در پیِ درخش بزرگ ستاره ای دنباله دار در ماه رمضان سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، بر برخی سرزمینها پرتاب می شوند، و می تواند مقصود از آنها، همان موشکها و بمبهایی باشند که در جنگها شلّیک می شوند.
احمد پسر اَعْثَم کوفی، تاریخ نویس شیعی، از امام علی(کرّم الله وجهه) نقل کرده است:

... امّا سیستان پس بی گمان، [در آنجا](4) گروهی می باشند که قرآن می خوانند،
در حالی که از گلوهایشان درنمی گذرد، از دین اسلام بیرون می روند، همان
گونه که تیر از کمان بیرون می رود. سپس در آخرالزّمان بر آنجا شن چیره
می شود و آنجا را بر همۀ کسانی که در آن می باشند، ویران می کند...(5).

شایان یادآوری است، هرچند سیستان هر ساله با یک دوره بادهای موسمی 120 روزه (از پایانه های خرداد تا پایانه های مهر) رو به روست که توفانهای شن را در پی دارند، در سالهای کنونی، در پیِ بروز خشکسالی در این سرزمین و بی آبیِ دریاچۀ هامون، مدّت و شتاب وزش این بادها رو به فزونی نهاده و پدیده توفان شن افزایشی چشمگیر یافته و ویرانیها و زیانهای مالی و زیست محیطی فراوانی بر جای گذاشته است که برای نمونه می توان به توفان شنی که اکنون (۱8 خرداد ۱۳۹۴) در این بخش در حال وزیدن است، اشاره کرد.
ابو عبدالله فقیه هَمَدانی در کتاب البُلْدان گفته است: بی گمان، ابو موسی اشعری نقل کرده است که وی از علی پسر ابو طالب(علیه السّلام) از آسوده ترین شهرها و بهترین جایگاهها هنگام فرودآمدن آشوبها و آشکارشدن شمشیر پرسید؟ فرمود:

آسوده ترین جایگاهها در آن روز سرزمین کوهستان می باشد. پس هر گاه خراسان
آشفته شد، میان گرگانیها و تبرستانیها جنگ درگرفت و سیستان ویران شد،
آسوده ترین جایگاهها شهر قم است؛ آن سرزمینی می باشد که بیرون می آیند از

آنجا یاوران بهترینِ مردمان از سوی پدر و مادر و پدر بزرگ و مادر بزرگ و عمو و عمّه...(6).

«سرزمین کوهستان» که به آن «عراق عَجَم» نیز گفته می شود، بخشهایی گسترده و کوهستانی از کشور ایران است که شهرهایی بسیار از ایران، مانند سنندج، کرمانشاه، خرّم آباد، همدان، اراک، اسفهان، کاشان، قم، ساوه، تهران، کرج، قزوین و زنجان، را در بر می گیرد، و خراسان سرزمینی پهناور در آسیای میانه است که از شمال شرقی ایران آغاز و تا مرزهای غربی چین و هند کشیده می شود، و اکنون بیشتر افقانستان، ترکمنستان، ازبکستان و تاجیکستان و بخشهایی از ایران و قرقیزستان را در بر می گیرد، و گرگان سرزمینی میان تبرستان و خراسان بود که اکنون استان گلستان را در خود جای داده است، و تبرستان سرزمینی میان گرگان و جیلان بود که اکنون استان مازندران در شمال کشور ایران را در بر می گیرد(7).
گفتنی است، در این حدیث مراد از «بهترینِ مردمان از سوی پدر و مادر...»، همان امام مهدی(علیه السّلام) می باشد.
-------------------------------------------------------  
1. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
2. قرآن کریم، سورۀ اسراء، آیۀ 58 (ترجمۀ نویسنده).
3. البدء و التاریخ، جزء 4، ص 3- 102، ف 13 (ترجمۀ نویسنده).
4. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
5. الفتوح، جزء 2، ص 80- 78 (ترجمۀ نویسنده).
6. بحار الأنوار، ج 57، ص 217، ب 36، ح 47، با نقل از: تاریخ قم، ترجمۀ نویسنده (گفتنی است، این روایت در البلدان چاپی یافت شده نزد ما با دگرگونی ای در برخی واژه ها و گزاره ها یافت می شود، و آنچه ما نقل کرده ایم نیکوتر و کاملتر است).
7. بهره گرفته شده از: برخی منابع.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۴ ، ۰۱:۱۱
خادم گمنام

روم در آخرالزّمان (ویرایش شده)

چهارشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۳:۴۶ ق.ظ

«روم»، در بسیاری از روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان، اگر مقصود از آن ملّتها باشد، همان اروپاییان و بسیاری از امریکاییان و استرالیاییها می باشند که از فرزندان رومیان اند، و اگر مقصود از آن سرزمینها باشد، همان سرزمینهای اروپاست(1).
1. سخن نویسنده.


چیرگی شمار رومیان بر دیگر گروهها

مُسْتَوْرِد قریشی گفته است که شنیدم رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) می فرماید:

ساعت (زمان قیام قائم) بر پا می شود، در حالی که رومیان بیشترین مردمان اند(1).

بدان که بی گمان، مراد از «ساعت»، در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، همان زمان قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.
از این حدیث بهره گرفته می شود که بی گمان، شمار رومیان پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام) بر شمار دیگر مردمان از ترکها، عربها، بربرها، کردها، فارسها، روسها، هندیان و دیگران افزون می شود.
1. الفتن، ص 331، جزء 6، ح 1247 (ترجمۀ نویسنده).


رومیان سختگیرترین مردم بر مسلمانان
مستورد گفته است که شنیدم رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) می فرماید:

سختگیرترین مردم بر شما (مسلمانان) رومیها می باشند،
و بی گمان، نابودی آنان با ساعت (زمان قیام قائم) خواهد بود(1).

1. المسند، ج 6، ص 296، ح 18045 (ترجمۀ نویسنده).


ویران شدن کناره های دریای روم
امام علی پسر ابو طالب(علیهما السّلام)، در بیان نشانه های ظهور قائم(علیه السّلام)، فرمود:

... هنگامی که ... کناره های روم را شکافتن(1) ویران کند...(2).

بی گمان، امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) در این روایت از پدیدآمدن شکافهایی بزرگ و شیارهایی گسترده در برخی بخشهای ساحلی پیرامون دریای مدیترانه خبر داده است، و بنا بر آنچه هویداست، این رویداد شگفت از پیامدهای زلزله ای سخت می باشد که در ماه رمضان سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) روی می دهد و بخشهای بسیاری از اروپا، ترکیه، سوریه، عراق، لبنان، اسرائیل، مصر و دیگر سرزمینها را ویران می کند.
 بی گمان، نُوسْتْرْاَدَمُوس، پیشگو و ستاره شناس مشهور فرانسوی، از احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان بهره گرفته و به روی دادن زمین لرزه هایِ پیاپی ای که مایۀ غرق شدن برخی شهرهای کناره ای ترکیه و اروپا می شوند، و به یورش نیروهای خزر و ترک بر ایران و یورش نیروهای قیسی و بربر بر مصر و سوریه در فصل بهار، اشاره کرده است:

برای چندین شب زمین خواهد لرزید.
در بهار دو تلاشِ پی در پی انجام می گیرد.
کورِنْتوس و اِفِسُوس در دو دریا شناور می شوند.
جنگ در دو نبرد دلیرانه پایدار خواهد ماند(3).

شایستۀ یادآوری است، کورِنْتوس شهری کهن و بندری در جنوب یونان می باشد که بر خلیج کورنتوس جای دارد، و اِفِسُوس شهری کهن در غرب ترکیه و نزدیک کنارۀ دریای اِژِه جای گرفته است(4)، و چنان که می دانید، گروههای خزر و ترک و قیس و بربر به دلیری در جنگ شناخته شده اند.
1. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از إلزام الناصب، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «البزح» یافت می شود که به «البذح» اصلاح و ترجمه گردید.
2. إلزام الناصب، ج ۲، ص 183، خطبۀ بیان 2 (ترجمۀ نویسنده).
3. نوشتارهای نوسترادموس به زبان فرانسوی و برگردان آن به زبان انگلیسی، سانتوری 2، رباعی 52 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).
4. بهره گرفته شده از: برخی منابع.

 

آشکارکردن جنگ افزار از سوی فرنگیها
اَرْطَـاَه پسر مُنْذِر گفته است: به ما رسیده است که بی گمان، «ناثِ» پیامبری بود، و او روزگار دراز را یاد کرد ...؛ پس، ویژگی سده های گذشته و آنچه در بارۀ آنها بود را بیان کرد تا به واپسین سده ها (آخرالزّمان) رسید و گفت:

... قریشیها سازش خود را رها می کنند و مصر جلویِ پرداختی مردم به دولت را
می گیرد و فرنگیها ابزارهای جنگی خود را آشکار می کنند و بر سرزمین یمن
مردی از فرزندان قحطان فرمانروا می گردد که منصور نامیده می شود...(1).

در این روایت، مراد از «قریشیها» همان عربها، و مقصود از «فرنگیها» همان اروپاییان، به ویژه فرانسویها، می باشند، و پیشگیری از پرداختیِ مردم مصر به دولت در پیِ کشته شدن فرمانروای بسیارزورگوی آنجا هنگام یورش بربرهای مغربی بر این سرزمین روی خواهد داد، و بنا بر آنچه هویداست، بی گمان، مردی از فرزندان قحطان که منصور نامیده می شود، همان عبدربّه منصور هادی رئیس جمهوری کنونی یمن است.
1. الفتن، ص 9- 477، جزء 10، ح 1496 (ترجمۀ نویسنده).

 

هم پیمانی و ناسازگاری میان رومیان و ترکها
از برخی روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان برمی آید که بی گمان، رومیان و ترکان، در آغاز کار، برای کارزار با مسلمان، به ویژه ایرانیان، عراقیها و سوریها، هم پیمان می شوند، ولی در پایان، برای افزودن سودها و برآورده کردن آزمندیها، ناسازگاری می کنند.
از عَمّار پسر یاسِر نقل شده است که گفت:

بی گمان، دولت خاندان پیامبر شما در آخرالزّمان خواهد بود، و برای آن دولت نشانه هایی اند.
 پس، هر گاه [آن زمان را](1) ببینید، بر زمین بچسبید و [دستهایتان را](2) نگه دارید تا آنکه
نشانه های آن دولت بیایند. هنگامی که رومیان و ترکان بر شما بشورانند، و لشکرها بسیج
 شوند، و پادشاه شما که داراییها را می اندوزد، بمیرد، و پس از او، مردی ناتوان(3) پادشاه
شود که شش ماه(4) پس از پیمان بسته شدن با وی بر کنار می گردد، و نابودی زمامداری
آنان از همان جایی می آید که پدیدار شد، و ترکها و رومیان با هم ناسازگاری می کنند،
و جنگها در زمین فراوان می شوند...(5).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه عمّار صحابی پسر یاسر آن را به وی نسبت نداده است.
شایان یادآوری است، فرمان دادن به خانه نشینی و آرامش پیش از آشکارشدن برخی نشانه های قیام امام مهدی(علیه السّلام)، به ویژه شورش سفیانی، از آن چیزهایی است که مؤمنان را از رفتن درون آشوبها پرهیز می دهد، و ایشان را به گوشه گیری از آنها راهنمایی می کند.
بدان که بی گمان، مقصود از «ترکها» در بسیاری از احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان، همان ترکهای ترکیه اند.
از روایت عمّار و دیگر احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان بهره گرفته می شود که بی گمان، دولتهای روم و ترک، مانند امریکا، فرانسه و ترکیه، نیروهایی از ترکان و خزرها را با فرماندهی شَرُوسِی در قَفْقاز جنوبی بسیج می کنند، و آنان را در ماه رمضان سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) بر ایران می شورانند، و سپس سوی عراق می فرستند، و سرانجام، همۀ این یورشگران در آنجا نابود می شوند. بنا بر این، نبرد این گروه شورشی از جنگهای نیابتی است.
پادشاهی که داراییها را می اندوزد و می میرد، همان عبدالله مالدار دومین پادشاهان سه گانۀ بنی عبّاسی است که در آخرالزّمان بر بخشی از سرزمینهای مشرق زمین چیره می شوند، و مرد ناتوانی که جانشین وی می شود و پس از گذشتن شش ماه از زمامداری اش بر کنار می گردد، همان واپسین پادشاهان سه گانۀ بنی عبّاس در آخرالزّمان است.
سخن پیامبر(صلّی الله علیه و آله): «نابودی زمامداری آنان از همان جایی می آید که پدیدار شد» به رازی بزرگ اشاره می کند، و آن این است که بی گمان، هم پیدایش و هم نابودی زمامداری بنی عبّاس در آخرالزّمان، از روم خواهد بود.
1. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
2. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
3. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «صحیح» -تندرست- یافت می شود که سازگار با آنچه در دو روایت همانند این روایت که در کتاب الفتن آمده اند، به «ضعیف» اصلاح و ترجمه گردید.
4. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «سنین» -سالها- یافت می شود، همچنان که در دو روایت همانند این روایت که در کتاب الفتن آمده اند، «سنتین» -دو سال- یافت می شود، و  ما سازگار با درون مایۀ برخی احادیث، آن را به «ستّة أشهر» اصلاح و ترجمه کرده ایم، و خداوند داناتر است.
5. الغیبة، توسی، ص 4-463، ف 7، ح 479 (ترجمۀ نویسنده).


ناسازگاری میان سپاهیان روم
امام علی پسر ابو طالب(علیهما السّلام)، در بیان نشانه های ظهور قائم(علیه السّلام)، فرمود:

... هنگامی که ... میان سپاهیان روم ناسازگاری روی دهد،
و آنچه پنهان شده بود، آشکار شود...(1).

بی گمان، مقصود از «سپاهیان روم» در این حدیث، همان سازمان پیمان اتلانتیک شمالی است که در آوریل 1949 پدید آورده و «ناتو» نامیده شد، و اکنون (آوریل 2009) شمار هم پیمانانش به 28 دولت می رسد، و آنها ایالتهای به هم پیوستۀ امریکا و کانادا و بسیاری از دولتهای اروپایی و ترکیه می باشند.
1. إلزام الناصب، ج ۲، ص 4-183، خطبۀ بیان 2 (ترجمۀ نویسنده).

 

سست شدن توانایی رومیان
امام علی پسر ابو طالب(علیهما السّلام)، در بیان نشانه های قیام قائم(علیه السّلام)، فرمود:

آگاه باشید، ای وای بر بصره از آنچه(1) فرود می آید در آنجا از طاعون و آشوبها که برخی
در پیِ دیگری می آیند... آگاه باشید، ای وای بر بغداد از ری، از مرگ، کشتار و ترسی که
زیندگان عراق را فرا می گیرند، هنگامی که میان ایشان شمشیر فرود آید. پس، آن اندازه
 که خدا بخواهد، کشته می شوند. و نشانۀ آن، هنگامی است که توانایی رومیان سست
شود و عربها چیره گردند، و مردم، مانند جنبش مورچگان، سوی آشوبها بخیزند. پس،
در آن هنگام، عجمها (پارسیان) بر عربها (عراقیها) می شورند و بصره را می گیرند...(2).

بی گمان، امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) در این روایت از روی دادن برخی آشوبها و جنگهای پیاپی و فراگیرشدن برخی بیماریهای واگیر میان مسلمانان در بخشی از سرزمینهای اسلامی خبر داده است، و چنان که می بینید، امروزه بی گمان، جایگاه و توانایی دولتهای اروپا و امریکا رو به سستی و فروریزی است، و جایگاه و توانایی برخی دولتها و گروههای عربی رو به فزونی و پیشرفت است، به گونه ای که هر چه می خواهند، انجام می دهند، و گمانی نیست در اینکه پس از چیره شدن اصهب مروانی و پیروانش، از بر جای ماندگان حزب بعث و گروه داعش، بر عراق، ایرانیان بر این کشور یورش می برند و شهر راهبردی بصره را می گیرند.
بدان که بی گمان، «عَجَم» نامی است برای همۀ مردمان ناعرب، ولی چه بسیار عجم به کار می رود و با چیزی که همراه سخن است، دانسته می شود که مقصود از آن همان پارسیان یا ایرانیان اند، چنان که در این حدیث آمده است.
1. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از إلزام الناصب، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «و ما» یافت می شود که به «ممّا» اصلاح و ترجمه گردید.
2. إلزام الناصب، ج 2، ص 158، خطبۀ بیان 1 (ترجمۀ نویسنده).


تنگنای رومیان بر شامیها
از روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان بهره گرفته می شود که بی گمان، در سال ظهور امام مهدی‏(علیه السّلام)، هنگام برپایی دولت اصهب مروانی در سرزمینهای جزیره و عراق، دولت ایران عراق را در تنگنای اقتصادی می افکند و از رسیدن داراییها و خوراکیها به زیندگان آنجا پیشگیری می کند، و نیز هنگام برپایی دولت سفیانی در سرزمینهای شام، دولتهای اروپا و امریکا این سرزمینها را در تنگنای اقتصادی می افکنند و از رسیدن داراییها و خوراکیها به زیندگان آنجا جلوگیری می کنند.
از جابِر پسر عبدالله نقل شده است که حُذَیْفَه گفته است:

نزدیک است برای زیندگان عراق درهم (پولی) و پیمانه ای (خوراکی ای) گردآوری نشود؛
عجمها (پارسیان) ایشان را از آن باز می دارند، و نزدیک است برای زیندگان شام دینار (پولی)
و پیمانه ای (خوراکی ای) گردآوری نشود؛ رومیها (غربیها) ایشان را از آن باز می دارند(1).

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه حُذَیْفَه صحابی پسر یَمان آن را به وی نسبت نداده است.
شام سرزمینی پهناور در خاورمیانه و جنوب غربیِ آسیا بر کنارۀ شرقی دریای مدیترانه است، و فلسطین، اردن، لبنان و بیشتر سوریۀ کنونی را در بر می گیرد(2).
1. الفتن، ص 463، جزء 10، ح 1442 (ترجمۀ نویسنده).
2. بهره گرفته شده از: برخی منابع.


رفتن رومیان درون شام و چیرگیشان بر آنجا
از برخی خبرهای بیانگر رویدادهای آخرالزّمان هویدا می شود که بی گمان، رومیها، پیش از آنکه سپاه قیسیان و بربرهای مغربی به مصر برسد و پیش از آنکه سپاه سفیانی بر دمشق چیره شود، درون سرزمینهای شام می روند، و چند ماهی بر بخشهایی از آنجاها، به ویژه درازای کناره های شام میان اَنْتاکِیَه تا عَرِیش، چیره می شوند.
امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در بیان رویدادهایی که پیش از قیام قائم(علیه السّلام) خواهند بود، فرمود:

... چیره شدن رومیان بر شام...(1).

عبدالرحمان پسر سلمان گفته است:

پادشاهی از پادشاهان روم بر همۀ شام، مگر دِمَشْق و عَمَّان،
چیره می شود و سپس در هم می شکند...(2).

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه عبدالرحمان شامی تابعی پسر سلمان آن را به وی نسبت نداده است.
چنان که می دانید، بی گمان، دمشق اکنون پایتخت سوریه، و عمّان اکنون پایتخت اردن می باشد، و سفیانی بر این دو شهر و پیرامونشان چیره می شود.
مَکْحُول گفته است:

بی گمان، رومیها، چهل صبح، شام را می شکافند، در حالی که
چیزی از آنجا جلوگیرشان نمی شود، مگر دمشق و بلندیهای بَلْقاء(3).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه مکحول دمشقی تابعی آن را به وی نسبت نداده است.
بَلْقاء اکنون استانی در غرب کشور اردن و در همسایگی اسرائیل است، و مرکز آن شهر سَلْط می باشد، و مراد از «بلندیهای بَلْقاء» همان رشته کوههایی اند که میان رودخانۀ زَرْقا در شمال و رودخانۀ مُوجِب در جنوب کشیده می شوند(4).
بنابر روایتی از وَلِید پسر مُسْلِم، بی گمان، آمدن ترکها و رومیان به سرزمینهای عربها در پیِ گردش ستاره ای دنباله دار در کرانه های آسمان از صفر تا رجب سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) خواهد بود.
ولید گفته است:

... بی گمان، ستاره ای که از نشانه هاست، ستاره ای می باشد که در صفر و دو ربیع
یا در رجب در کرانه های آسمان می گردد، و در آن هنگام، خاقان با ترکها می رود،
و در پیِ او رومیان اند که با پرچمها و صلیبها آشکار می شوند...(5).

«خاقان» واژه ای ترکی است که در گذشته لقب پادشاه ترکان بود، و بی گمان، در این حدیث، مراد از «خاقان» همان پادشاه کشور ترکیه است که نیروهای ترکش از مرزهای جنوب شرقی این کشور می گذرند و درون بخشی از سرزمینهای جزیره که در شمال و شرق کشور سوریه جای دارد، می روند، و مقصود از «رومیها»، نیروهایی مسیحی اند که از اروپا و امریکا و استرالیا به رمله در شمال فلسطین و حمص در میانه و عمقِ حلب در شمال سوریه می آیند.
از روایت عمّار و دیگر احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان بهره گرفته می شود که بی گمان، در سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) ترکهای ترکیه برای پیشگیری از پیشروی سپاهیان سفیانی سوی شمال سوریه، درون بخشی از سرزمینهای جزیره که در شمال و شرق کشور سوریه جای دارد، می روند، و رومیان برای پاسداری از اسرائیل، به ویژه بیت المقدس، در برابر یورش قیسیان و بربرهای مغربی و یورش سپاهیان سفیانی به رملۀ فلسطین می آیند.
از عَمّار پسر یاسِر نقل شده است که گفت:

بی گمان، دولت خاندان پیامبر شما در آخرالزّمان خواهد بود، و برای آن دولت نشانه هایی اند.
... سه تن در شام پدیدار می شوند که همۀ آنان خواستار زمامداری اند: مردی ابقع، مردی
اصهب و مردی از خاندان ابو سفیان که میان کلبیها برمی شورد، و مردم را در دمشق در
تنگنا می اندازد(6)، و مغربیها(7) سوی مصر می روند. پس هر گاه ایشان درون آنجا بروند،
همان، نشانۀ [شورش](8) سفیانی است، و پیش از آن، کسی که به خاندان
محمّد(علیهم السّلام) فرا می خواند، برمی شورد، و ترکان در جزیره(9)
فرود می آیند، و رومیان در فلسطین فرود می آیند...(10).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه عمّار صحابی پسر یاسر آن را به وی نسبت نداده است.
«مردی ابقع» همان اَبْقَع فِهْرِی، رهبر قیسیان و بربرهای مغربی است که در آغازه های سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) رهبری جنبشی را که پیشتر در لیبی آغازیده شده بود، می پذیرد، و در ماه جمادی آخر یا رجب همان سال در آنجا قیام می کند، و سپس سپاهش با فرماندهی اَعْرَج کِنْدِی در مصر فرود می آید، و بر فلسطین، اُردن و سوریه یورش می برد.
«مردی اصهب» همان اَصْهَب مَرْوانِی، رهبر زیندگان جزیره(11) و عراق(12) و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد مَرْوان حِمار در آخرالزّمان است که در ماه صفر سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) رهبری جنبشی را که پیشتر در سرزمینهای جزیره آغازیده شده بود، می پذیرد، و سپس در همان سال بر کشور عراق چیره می شود، و با شَیْصَبانِی هاشمی در کوفه پیمان می بندد، و سپاهش با فرماندهی عَوْف سُلَمِی با ایران می جنگد، و بر سوریه یورش می برد.
«مردی از خاندان ابو سفیان» همان عُثْمان سُفْیانِی پسر عَنْبـَسَه، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخرالزّمان است که در ماه صفر سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) رهبری جنبشی را که پیشتر در شام آغازیده شده بود، می پذیرد، و در ماه رجب همان سال در درۀ خشک قیام می کند، و سپس بر دمشق و بیشتر سرزمینهای شام چیره می شود، و سپاهش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یورش می برد.
«کسی که به خاندان محمّد(علیهم السّلام) فرا می خواند» همان هاشمی خُراسانی، رهبر خراسانیان است که در آغازه های سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) رهبری جنبشی را که پیشتر در استان سِینْ کِیانْگ چین آغازیده شده بود، می پذیرد، و در ماه رجب همان سال، در سَمَرْقنْد قیام می کند، و سپس سپاهش را با فرماندهی شُعَیْب تَمِیمِی پسر صالح به ایران، عراق و شام می آورد.
بی گمان، مراد از «جزیره» در این حدیث، همان بخشی از سرزمینهای جزیره است که در شمال و شرق کشور سوریه جای دارد، و سفیانی، پس از آنکه بنی مروانِ پیرو اصهب را از شام سوی جزیره می راند و در آنجا فرود می آید و با ترکان و رومیان در قرقیسیا نبرد می کند، به دمشق باز می گردد، و سپس سپاهیانش را سوی عراق می فرستد.
1. مناقب آل أبی طالب، ج 2، ص 309 (ترجمۀ نویسنده).
2. الفتن، ص 304، جزء 6، ح 1167 (ترجمۀ نویسنده).
3. الفتن، ص 303، جزء 6، دنبالۀ ح 1166 (ترجمۀ نویسنده).
4. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
5. الفتن، ص 152، جزء 3، دنبالۀ ح 620 (ترجمۀ نویسنده).
 6. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «یحضر» یافت می شود که سازگار با آنچه در روایتی همانند این که در کتاب الفتن آمده است، به «یحصر» اصلاح و ترجمه گردید.
7. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «الغرب» یافت می شود که به «المغرب» اصلاح و ترجمه گردید.
8. میان دو کروشه از افزوده های ما هست که آن را از حدیثی همانند این روایت گرفته ایم که در کتاب عقد الدرر آمده است.
9. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «الحِیْرَة» یافت می شود که به «الجزیرة» اصلاح و ترجمه گردید. گفتنی است، هر چند، بر پایۀ برخی روایات اسلامی، گروهی از ترکها و خزرها با فرماندهی شروسی بر ایران یورش می برند و سوی عراق می روند و در حیره، نزدیک کوفه، فرود می آیند، ولی در اینجا مراد همان فرودآمدن ترکان در بخشی از جزیره هم زمان با فرودآمدن رومیان در رملۀ فلسطین است.
10. الغیبة، توسی، ص 4-463، ف 7، ح 479 (ترجمۀ نویسنده).
11. مراد از «جَزِیْرَه» در اینجا همان بخش شمالی سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات است که از جنوب شرقی ترکیه و شمال و شرق سوریه آغاز می شود و به درون کشور عراق تا تکریت بر کنارۀ باختری دجله و حدیثه بر کنارۀ خاوری فرات کشیده می شود، و مَیّافارِقِین، مارِدِین، شانْلِی اُورْفا، رَقَّه، مَوْصِل، تَکْرِیت و حَدِیثَه از شهرهای آن می باشند (بهره گرفته شده از: برخی منابع).
12. مقصود از «عِراق» در اینجا همان بخش جنوبی سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات و پیرامون آن دو است که از سامرا بر کنارۀ خاوری دجله و هیت بر کنارۀ باختری فرات آغاز می شود و تا پایانۀ آبادان در جنوب غربی ایران و پایانۀ بصره در شمال کویت کشیده می شود، و سامَرا، هِیْت، رَمادِی، فَلُّوجَه، بَغْداد، کَرْبَلا، حِلَّه، کُوفَه، نَجَف، کُوت و بَصْرَه از شهرهای آن می باشند (بهره گرفته شده از: برخی منابع).
از جابِر پسر یزید جُعْفِی نقل شده است که ابو جعفر محمّد باقر پسر علی(علیهما السّلام) فرمود:

ای جابر، به زمین بچسب و دست و پایی مجنبان تا نشانه هایی را که برای تو یاد می کنم،
ببینی، اگر به آنها برسی؛ نخستینشان ناسازگاری بنی عبّاس است، و نمی بینم تو به آن
برسی، ولی پس از من آن را از من بازگو کن، و فریادگری از آسمان بانگ می زند، و بانگ
 پیروزی از سوی دمشق به شما می رسد، و آبادی ای از آبادیهای شام که جابیه نامیده
می شود، فروبرده می شود، و بخشی از سوی راست مسجد دمشق فرو می ریزد،
و شورشیانی که از سوی ترکها برمی شورند، و در پیِ این گروه، آشفتگی روم خواهد
 بود، و به زودی ترکان روی می آورند تا آنکه در جزیره فرود آیند، و به زودی شورشیان روم
روی می آورند تا آنکه در رمله فرود آیند. پس، ای جابر، در آن سال، در هر زمینی از سوی
مغرب ناسازگاری بسیاری می باشد. پس نخستین زمینی که ویران می شود، سرزمین
شام است، سپس در آن هنگام، بر سه پرچم درگیر می شوند: پرچم اصهب، پرچم ابقع
و پرچم سفیانی. پس سفیانی با ابقع رو به رو می شود و کارزار می کنند و سفیانی وی
و پیروانش را می کشد، و سپس اصهب را می کشد، و آن گاه، برایش هدفی جز روی نهادن
سوی عراق نمی باشد، و سپاهش از قرقیسیا می گذرد و در آنجا کارزار می کنند و در آنجا
سد هزار تن از زورگویان کشته می شوند، و سفیانی سپاهی را سوی کوفه می فرستد...(1).

جابِیَه شهری کهن بود که امروزه از میان رفته است و نزدیک شهر نَوی در شمال غربی دشت حَوْران در استان دَرْعا جای دارد، و از آن مگر نشانه هایی پراکنده و تپه ای آتشفشانی که به تلّ الجابیه مشهور می باشد، بر جای نمانده است(2).
در این حدیث بی گمان، مراد از «شورشیانی که از سوی ترکها برمی شورند»، همان نیروهای ترک و خزری می باشند که زیر فرمان شروسی، در ماه رمضان سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، بر ایران یورش می برند، و با نگاه به برخی روایات اسلامی و پیشگوییهای نوسترادموس بهره می گیریم که بی گمان، مقصود از «آشفتگی روم» پس از یورش گروهی شورشی از سوی ترکها، همان درهم آمیختگی و آشفتگی ای است که اروپا دچار آن دو می شود، در پیِ زمین لرزه هایِ پیاپیِ بزرگی که در بخش دریای مدیترانه و پیرامونش روی می دهند و مایۀ در آب فرورفتن برخی شهرهای کناره ای و ویرانی برخی سرزمینهای اروپا و ترکیه و دیگر جاها می شوند.
بی گمان، مقصود از «جزیره» در این روایت همان بخشی از سرزمینهای جزیره است که در شمال و شرق کشور سوریه جای دارد.
رَمْلَه از بزرگترین و کهنترین شهرهای تاریخی فلسطین است که امروزه در استان مرکزی اسرائیل، در 38 کیلومتری شمال غربی قدس، جای دارد(3).
قَرْقِیسِیا -عربی شدۀ کرکیسیوم یونانی- از شهرهای کهن در سرزمینهای میان دو رود در کنار ریزشگاه رود خابور در فرات بود که اکنون تپه هایی باستانی از آن، نزدیک شهر دَیْرُ الزَّوْر بر جای مانده اند، و شهر بُصَیْرَه که در شرق سوریه و نزدیک مرزهای غربی عراق جای دارد، بر آن برپا شده است(4).
1. الغیبة، نعمانی، ص 289، ب 14، ح 67 (ترجمۀ نویسنده).
2. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
3. الموسوعة الحرّة «ویکیبیدیا»، درگاه «الرملة»، با تصرّفی اندک، ترجمۀ نویسنده.
4. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
از جابر جعفی نقل شده است که ابو جعفر -محمّد باقر-(علیه السّلام) می فرمود:

به زمین بچسب [و](1) هرگز دست و پایت را مجنبان تا نشانه هایی را که برای تو یاد می کنم،
در سالی ببینی، و ببینی فریادگری در دمشق بانگ می زند، و فرو برده شدن آبادی ای از
آبادیهایش و فروریختن بخشی از مسجد آنجا را. پس، هر گاه ببینی ترکها از رُها(2) گذشتند،
پس، ترکها روی آورند تا آنکه در جزیره فرود آیند، و رومیها روی آورند تا آنکه در رَمْلَه فرود آیند،
و آن، سالِ ناسازگاری در هر زمینی از سرزمینهای عربهاست، و بی گمان، زیندگانِ شام
 در آن هنگام بر سه پرچم درگیر می شوند: اصهب و ابقع و سفیانی...(3).

رُها از شهرهای کهن در شمال سرزمینهای میان دو رود (دجله و فرات) است که اکنون با نام شانْلِی اُورْفا شناخته می شود، و مرکز استانی با همین نام در جنوب شرقی ترکیه و نزدیک مرزهای شمالی سوریه می باشد(4).
1. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
2. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از التفسیر، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «جازوها» یافت می شود که به «جازوا الرُّها» اصلاح و ترجمه گردید.
3. التفسیر، عیّاشی، ج 1، ص 3-162، ح 222، سورۀ بقره (ترجمۀ نویسنده).
4. بهره گرفته شده از: برخی منابع.


درگیری میان مغربیها با رومیان در اسکندریّه
بنا بر آنچه از روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان آشکار می شود بی گمان، نیروهای قیسی و بربر مغربی پس از یورش بر کشور مصر، با نیروهای رومی پاسداری کننده از فرمانروای مصر در اسکندریّه کارزار و از آنجا بیرونشان می کنند.
نَجِیب پسر سَرِی گفته است:

عبدالرحمان با مغربیها برمی شورد، در حالی که بی گمان، رومیها بر اسکندریّه
چیره شده اند. پس، ایشان در آنجا می باشند و آنان (مغربیها) با ایشان (رومیان)
کارزار می کنند و در هم می شکنندشان و از آنجا دورشان می کنند(1).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه نَجِیب تابعی پسر سَرِی آن را به وی نسبت نداده است.
بنا بر آنچه هویداست، بی گمان، مراد از «عبدالرحمان» در اینجا همان اعرج کندی فرمانده سپاه قیسیان و بربرهای مغربی در لیبی است که ابقع فهری آنان را رهبری می کند.
اسکندریّه شهری بندری است که بر کنارۀ دریای مدیترانه جای دارد، و دومین شهر بزرگ کشور مصر پس از قاهره می باشد، و در گذشته پایتخت آن کشور بوده است(2).
عُقْبَه جُهَنِی پسر عامِر گفته است:

هر گاه مغربیها برشورند، رومیان با مغربیها درگیر می شوند(3).
پس در آن هنگام، اسکندریّه، مصر و کنارۀ شام ویران می شوند(4).

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه عُقْبَه جُهَنِی صحابی پسر عامِر آن را به وی نسبت نداده است.
بر کسی پوشیده نیست که مراد از «مصر» در این حدیث و همانندهایش تنها سرزمین مصر است، نه کشور کنونی مصر که شهر اسکندریّه را نیز در بر می گیرد.
1. الفتن، ص 185، جزء 4، ح 755 (ترجمۀ نویسنده).
2. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
3. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الفتن، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «خلفت الروم علی المغرب» یافت می شود که به «خالفت الروم أهل المغرب» اصلاح و ترجمه گردید.
4. الفتن، ص 184، جزء 4، ح 753 (ترجمۀ نویسنده).


دو نبرد خونین میان رومیان و مسلمانان در فلسطین
از احادیث اسلامی بهره گرفته می شود که از سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) تا سال قیامش میان رومیان و مسلمانان در سرزمینهای شام درگیریهایی روی می دهند که سخت ترین آنها دو تا می باشند:
نختستین: «نبرد خونین کوچک»، و آن جنگی است که در سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) در سرزمین فلسطین، میان عربها و بربرهای مسلمان با رومیان پاسداری کنندۀ کشور اسرائیل، روی می دهد.
دومین: «نبرد خونین بزرگ»، و آن جنگی است که در سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) در چراگاه عَکّا در فلسطین، میان امام و یاران مؤمنش با رومیان و هم پیمانانشان، هنگام گشودن کشور اسرائیل و آزادکردن بیت المقدس، روی می دهد، و این، همان جنگی است که یهودیها و مسیحیان آن را نبرد آرْمَگِدُون می نامند.
کعب الأحبار گفته است:

... هر گاه آشوب را در سرزمینهای شام ببینی، مرگ است و مردن،
و بَنِی اَصْفَر (رومیان) جنبش می کنند و سوی سرزمینهای عربها
می آیند؛ پس میان آنان (رومیها و عربها) نبردهایی خواهند بود(1).

حذیفه گفت: ... گفتم: بنی اصفر چه کسانی اند ای رسول خدا؟ فرمود: رومیان...(2)، و نویسنده می گوید: عربها رومیان را «بَنِی اَصْفَر» -پسران مرد زرد- می نامیدند؛ زیرا آنان چنین می پنداشتند که پدر نخست رومیها که همان روم است، مردی زردپوست بود(3).
نیز کعب گفته است:

در فلسطین دو درگیرى میان رومیان خواهد بود که یکى از آن دو «چیدن»
نامیده می شود، و دومی «دروکردن»(4).

بنا بر آنچه هویداست بی گمان، «چیدن» در «نبرد خونین کوچک» می باشد، و «دروکردن» در «نبرد خونین بزرگ» خواهد بود.
چنین می نماید که این دو روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشند، اگرچه کعب الأحبار تابعی آن دو را به وی نسبت نداده است.
حَسّان پسر عَطِیَّه گفته است:

رومیان در نبرد خونین کوچک بر دشت اردن و بیت المقدس چیره می شوند(5).

نیز حسّان پسر عطیّه گفته است:

رومیها در دشت عَکّا فرود می آیند، و بر فلسطین، دل اردن و بیت المقدس، مدّت چهل روز، چیره
 می شوند و از گردنۀ اَفِیق نمی گذرند. سپس پیشوای مسلمانان سوی آنان می رود و ایشان
را در چراگاه عکّا گرد می آورد. پس در آنجا کارزار می کنند، به گونه ای که خون به موهای پشت
 پاهای اسبان می رسد. خداوند آنان را در هم می شکند، و مسلمانان ایشان را می کشند،
مگر گروهی که به کوهستان لبنان و سپس به کوهستانی در سرزمین روم می روند(6).

چنین می نماید که این دو حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشند، اگرچه حسّان شامی تابعی پسر عطیّه آن دو را به وی نسبت نداده است.
عَکّا از بزرگترین و کهنترین شهرهای تاریخی فلسطین است که امروزه در استان شمالی اسرائیل، بر کنارۀ شرقی دریای مدیترانه جای دارد، و از قدس نزدیک به 181 کیلومتر از شمال غربی آنجا دور می باشد(7).
دشت عکّا در شمال فلسطین  جای دارد، و در تنگنای میان کوه کرمل در جنوب و مرزهای فلسطینی-لبنانی نزدیک راس ناقوره در شمال می باشد(8).
گردنۀ گردنۀ اَفِیق یا گردنۀ فِیق همان گردنه ای است که به زمین پست از سرزمین اردن سرازیر می شود، و از بالای آنجا طبریّه و دریاچه اش آشکار می شود(9).
بر کسی پوشیده نیست که بی گمان، مقصود از «رسیدن خون به موهای پشت پاهای اسبان» در این حدیث، همان فرورفتن چرخهای خودروهای ارتشیِ به کار رونده در آخرالزّمان در خون کشته های نبرد می باشد.
1. التشریف بالمنن، ص 263، فتن سُلَیْلِی، ب 50، ح 382 (ترجمۀ نویسنده).
2. الفتن، ص 300-299، جزء 5، ح 1165 (ترجمۀ نویسنده).
3. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
4. الفتن، ص 336، جزء 6، ح 1261 (ترجمۀ نویسنده).
5. الفتن، ص 345، جزء 6، ح 1296 (ترجمۀ نویسنده).
6. الفتن، ص 303، جزء 6، دنبالۀ ح 1166 (ترجمۀ نویسنده).
7. الموسوعة الحرّة «ویکیبیدیا»، درگاه «عکا»، با حذف و تصرّف (ترجمۀ نویسنده).
8. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
9. معجم البلدان، ج 2، ص 525، درگاه «دیر فیق» (ترجمۀ نویسنده)

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۴ ، ۰۳:۴۶
خادم گمنام

وضعیت زنان در آخرالزمان

دوشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۲۳ ق.ظ

هبوط مسائل اخلاقی و انسانی در زنان

جامعه پیش از ظهور، جامعه‌ای مملوّ از فساد و بی‌بند و‌ باری‌های اخلاقی است، کردارهای حیوانی گروهی انسان‌نما، آن‌چنان فراگیر می‌شود که حالت عادّی به خود می‌گیرد. روایاتی که این وضع اخلاقی پیش از ظهور را بیان نموده‌اند، بسیار زیاد است.

محمّد بن مسلم می‌گوید: به امام باقر(ع) عرض کردم: قائم شما چه وقت ظهور خواهد کرد؟ امام(ع) فرمودند: «آنگاه که مردها خود را شبیه زنان نمایند و زن‌ها شبیه مردان شوند، آنگاه که مردان به مردان اکتفا کنند و زنان به زنان.»

جامعه پیش از ظهور، جامعه‌ای مملوّ از فساد و بی‌بند و‌ باری‌های اخلاقی است، کردارهای حیوانی گروهی انسان‌نما، آن‌چنان فراگیر می‌شود که حالت عادّی به خود می‌گیرد. روایاتی که این وضع اخلاقی پیش از ظهور را بیان نموده‌اند، بسیار زیاد است.
یکی از مسائلی که در حکومت‌های آخرالزّمان مطرح است، بنا بر اخباری که از معصومان(ع) وارد گردیده است، سلطه و نفوذ زنان در امور سیاسی می‌باشد:
امیرمؤمنان(ع) می‌فرماید: «... و آن هنگامی است که زن‌ها مسلّط شوند، کنیزان تسلّط پیدا کنند و کودکان حکومت کنند.»1
«هنگامی که زن‌ها بر تخت سلطنت چیره شوند و بر هر مردی چیره باشند و جز خواسته آنها عملی نگردد.»2
امام صادق(ع) می‌فرمایند: «و زنان را می‌بینی که به‌سان مردان، مجالس (کنفرانس) راه می‌اندازند.»3


وضعیّت اقتصادی زنان درآخرالزّمان
یکی از مهم‌ترین مشکلاتی که بشر در آخرالزّمان با آن سخت دست به گریبان است، مسائل و مشکلات اقتصادی است. نابه‌سامانی عظیم اقتصادی در سرتاسر جهان به وقوع می‌پیوندد و زنان از این واقعه شوم، در امان نخواهند بود؛ بلکه بیشترین ضربه را آنها خواهند خورد.
امام صادق(ع) در بیان نشانه‌های ظهور می‌فرمایند: «بعضی از مردان را می‌بینی که از راه فساد زنان خود ارتزاق می‌کنند.»4
حضرت علی(ع) در بیان نشانه‌های ظهور می‌فرمایند: «زنان در آخرالزّمان به خاطر حرص به دنیا در کسب و کار همسران خود شرکت می‌نمایند.»5


وضعیّت اجتماعی زنان در آخرالزّمان
1. عدم امنیّت برای زنان: از انحرافات خطرناک که جامعه پیش از ظهور به آن گرفتار می‌گردد، بی‌امنیّتی خانوادگی و ناموسی است، این مسئله آن‌چنان فراگیر می‌شود که کمتر کسی می‌تواند یا می‌خواهد از آن جلوگیری نماید.»6
حضرت علی(ع) در این خصوص می‌فرمایند: «سفیانی در حالی که نیزه‌ای در دست دارد، زنی باردار دستگیر می‌نماید و به یکی از یارانش می‌گوید: به او تعدّی نما و او سپس شکم زن را می‌درد و جنینش را بیرون می‌آورد و هیچ کس نمی‌تواند چنین وضعیّت هولناکی را تغییر دهد.»7
2. هبوط مسائل اخلاقی و انسانی در زنان: جامعه پیش از ظهور، جامعه‌ای مملوّ از فساد و بی‌بند و‌ باری‌های
اخلاقی است، کردارهای حیوانی گروهی انسان‌نما، آن‌چنان فراگیر می‌شود که حالت عادّی به خود می‌گیرد. روایاتی که این وضع اخلاقی پیش از ظهور را بیان نموده‌اند، بسیار زیاد است.
محمّد بن مسلم می‌گوید: به امام باقر(ع) عرض کردم: قائم شما چه وقت ظهور خواهد کرد؟ امام(ع) فرمودند: «آنگاه که مردها خود را شبیه زنان نمایند و زن‌ها شبیه مردان شوند، آنگاه که مردان به مردان اکتفا کنند و زنان به زنان.»8
و در حدیثی از امام صادق(ع) است که فرمودند: 
«... در آن زمان زنان را می‌بینی که از بذل خود به کفّار هیچ واهمه‌ای ندارند.»9

امام علی(ع) می‌فرمایند: «ظاهر می‌شود در آخرالزّمان که بدترین زمان‌هاست، زنانی که در عین لباس پوشیدن لخت و عور هستند.»10
3. افزایش زنان بی‌سرپرست: در آخرالزّمان وضعیّت به گونه‌ای است که بر اثر جنگ‌های پی در پی، تعداد مردان کاهش چشمگیری می‌یابد و به همین دلیل، زنان زیادی بی‌سرپرست می‌گردند و به دنبال کسی هستند تا سرپرستی ایشان را به عهده گیرد.
رسول خدا(ص) می‌فرمایند: «قیامت برپا نمی‌شود، مگر اینکه برای پنجاه زن یک سرپرست باشد.»11
و در حدیث دیگری می‌فرمایند: «زمانی فرا رسد که پنجاه زن با یک مرد رو به رو شده، یکی می‌گوید: ای بنده خدا مرا بخر و دیگری می‌گوید به من پناه ده.»12
با مقایسه اخباری که در مورد زن آخرالزّمان به ما رسیده و وضعیّت کنونی زن از حیث اجتماعی و اخلاقی، بین زن امروز و زن آخرالزّمان شباهت بسیاری دیده می‌شود. امّا این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که نمی‌توان فساد اخلاقی را برای تمام زنان تعمیم داد، زیرا در آن زمان، زنان آگاه، عفیف و باایمانی نیز وجود دارند که از اوضاع بد آن زمان متأثّرند. امّا وضع عمومی به شکل دیگری است.13
پی‌نوشت‌ها:
1. کامل سلیمان، روزگار رهایی، ترجمه علی اکبر مهدی‌پور، ج2، ص 761 به نقل از بشار\ الاسلام، صص 41 و 44.
2. محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص 259.
3. همان، ص 257.
4. همان.
5. لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص 428.
6. سیّده ارغوان حیدری، «زن، انتظار، ظهور»، ماهنامه شمیم یاس، سال سوم، ش 8، آبان 1382، ص 8.
7. همان، ص 9. به نقل از مقدّسی شافعی سلمی، عقدالدرر، ص 409.
8. منتخب الاثر، ص 292.
9. بحارالانوار، ج52، صص 257 و 258.
10. منتخب الاثر، ص 426.
11. «زن، انتظار، ظهور»، همان، ص 9، به نقل از احمد بن حنبل، مسند، ج3، ص 120.
12. همان، به نقل از بحارالانوار، ج52، ص 250.
13. همان.

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۰۰:۲۳
خادم گمنام

افزایش گرمای زمین در آخرالزّمان

يكشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۴۹ ق.ظ

از نشانه های نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) گرم شدن زمین و افزایش دمای آن است.
مالک گفته است که شنیدم عَمْرو پسر سعید پسر برادر حسن -شیخی کهن سال از زیندگان یمن- می گفت:

از نشانۀ نزدیک شدن ساعت (زمان قیام قائم) سخت شدن گرمای زمین است(1).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه شیخ راوی آن را به وی نسبت نداده است.
بدان که بی گمان، مراد از «ساعت»، در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، همان زمان قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.
از ابو موسی اَشْعَری نقل شده است که بی گمان، رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

ساعت (زمان قیام قائم) بر پا نمی شود، مگر آنکه ... زمستان خیلی گرم شود...(2).

بنا بر پژوهش بسیاری از کارشناسان بی گمان، گرم شدن زمین و بالارفتن درجۀ گرمای آن در پیِ افزایش گازهای گلخانه ای در هوای فشردۀ پیرامون زمین و جنب و جوشهای بسیار در خورشید به ناخوشیهای سختی می انجامد که زندگی بشر را دچار ترس می کند؛ مانند افزایش سطح آب دریاها با آب شدن کوههای یخ در دو قطب و غرق کردن بخشهای ساحلی، و پیدایش تندبادها، سیلها، خشکیها، آتش سوزیهای بزرگ و شتابان شدن نابودی بیشه زارها و گرسنگیها.
بی گمان، دانشمندان بر اینکه گرمای زمین در 30 سال گدشته پیوسته در حال افزایش است، هم سخن می باشند، و سازمان هواشناسی جهانی خبر داده است که سال 2015 م در میان 136 سال گذشته، یعنی از سال 1980 م، گرمترین خواهد بود.(3)
----------------------------------------------------------
1. السنن الواردة فی الفتن، ص 202، جزء 4، ب 72، ح 430 (ترجمۀ نویسنده).
2. تاریخ مدینة دمشق، ج 21، ص 274 (ترجمۀ نویسنده).
3. بهره گرفته شده از: برخی منابع.

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۴ ، ۰۰:۴۹
خادم گمنام

روایت عجیب عمّار یاسر

شنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۰:۳۷ ب.ظ

در این روایت به بسیاری از رویدادهایی که در ماه رجب سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) روی می دهند، اشاره شده است.
 از عَمّار پسر یاسِر نقل شده است که گفت:

بی گمان، دولت خاندان پیامبر شما در آخرالزّمان خواهد بود، و برای آن دولت
نشانه هایی اند. است. پس هر گاه [آن زمان را](8) ببینید، بر زمین بچسبید
و [دستهایتان را](9) نگه دارید تا آنکه نشانه های آن دولت بیایند. هنگامی که
رومیان و ترکان بر شما بشورانند، و لشکرها بسیج شوند، و پادشاه شما که
داراییها را می اندوزد، بمیرد، و پس از او، مردی ناتوان(10) پادشاه شود که شش
ماه(11) پس از پیمان بسته شدن با وی برکنار می گردد، و نابودی زمامداری آنان
از همان جایی می آید که پدیدار شد، و ترکها و رومیها درگیر می شوند، و در زمین
جنگها فراوان می شوند، و فریادگری از دیوار [مسجد](12) دمشق بانگ می زند:
وای بر زمینیان از بدی ای که بی گمان، نزدیک شده است، و غرب مسجد آنجا
فرو برده می شود، به گونه ای که دیوارش(13) فرو بریزد، و سه تن در شام
پدیدار می شوند که همۀ آنان خواستار زمامداری اند: مردی ابقع (گندم گون)،
مردی اصهب (گلگون) و مردی از خاندان ابو سفیان که میان کلبیها برمی شورد،
و مردم را در دمشق در تنگنا می اندازد(14)، و مغربیها(15) سوی مصر می روند.
پس هر گاه ایشان وارد شدند، همان، نشانۀ [شورش](16) سفیانی است، و پیش
از آن، کسی که به خاندان محمّد(علیهم السّلام) فرا می خواند، برمی شورد،
و ترکان در جزیره(17) و رومیان در فلسطین فرود می آیند، و عبدالله عبدالله را
دنبال می کند(18) تا آنکه سپاهیانشان در قَرْقِیسِیا بر سر رودخانه رو به رو شوند،
و کارزاری بزرگ خواهد بود، و زمامدار مغرب می رود و مردان را می کشد و زنان
را اسیر می کند، سپس میان قیسیان باز می گردد تا آنکه سفیانی در جزیره
فرود آید. پس یمانی پیشی می گیرد و [قیسیان را در اَرِیحا](19) می کشد،
و سفیانی آنچه را فراهم آورده اند، به دست می آورد، و سپس سوی کوفه
می رود و یاورانِ خاندان محمّد(صلّى الله علیه و آله و سلّم) را می کشد،
و مردی از بهترینهایِ آنان(20) را می کشد. سپس مهدی برمی شورد، در
حالی که شعیب پسر صالح پرچمدارش می باشد، و هر گاه ببینید(21) که
بی گمان، کار شامیها به دست پسر ابو سفیان افتاده است، خود را به مکّه
برسانید. در آن هنگام، انسان پاک و برادرش در مکّه در بی کسی کشته
می شوند. پس فریادگری از آسمان بانگ می زند: ای مردم، بی گمان،
فرماندۀ شما آن کس است، و آن، همان مهدی است که زمین را از دادورزی
و برابری پر می کند، چنان که از ستم ورزی و نابرابری پر شده است(22).

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه عمّار صحابی پسر یاسر آن را به وی نسبت نداده است.
شایستۀ یادآوری است، فرمان دادن به خانه نشینی و آرامش پیش از شورش سفیانی، از آن چیزهایی است که مؤمنان را از رفتن درون آشوبها پرهیز می دهد، و ایشان را به گوشه گیری از آنها راهنمایی می کند.
بدان که بی گمان، مراد از «رومیان»، در بسیاری از روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان، همان اروپاییان و بسیاری از امریکاییان و استرالیاییها می باشند که از فرزندان رومیان اند، و بی گمان، مقصود از «ترکها» در بسیاری از احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان، همان ترکهای ترکیه اند.
از روایت عمّار و دیگر احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان بهره گرفته می شود که بی گمان، دولتهای روم و ترک، مانند امریکا، اروپا، اسرائیل، ترکیه و آذربایجان، نیروهایی از ترکان و خزرها را با فرماندهی شَرُوسِی در سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) در قَفْقاز جنوبی گرد می آورند و آنان را بر ایران می شورانند، و سپس سوی عراق می فرستند، و سرانجام، همۀ این یورشگران در آنجا نابود می شوند.
پادشاهی که داراییها را می اندوزد و می میرد، همان دومین پادشاه از پادشاهان سه گانۀ بنی عبّاسی اند که در آخرالزّمان بر بخشی از سرزمینهای مشرق زمین چیره می شوند، و مرد ناتوانی که جانشین وی می شود و پس از گذشت شش ماه از زمامداری اش بر کنار می گردد، همان عبّاسی واپسین پادشاهان سه گانۀ بنی عبّاس در آخرالزّمان است.
چنین می نماید که بی گمان، فریادگر از دیوار مسجد دمشق همان جبرائیل(علیه السّلام) باشد که نزدیک شدن بدی، به ویژه پدیدارشدن آشوب سفیانی، را در رجب سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) بانگ می زند.
رویداد فروبرده شدن زمین در سوریه همان نشانۀ بزرگی است که برای مؤمنان، در ماه رجب سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) آشکار می شود، در پیِ زلزلۀ بزرگی که در دمشق و پیرامونش روی می دهد، و با آن، بخش حَرَسْتا فروبرده می شود و بخشی از دیوار مسجد اَمَوی فرو می ریزد و بیش از سد هزار تن کشته می شوند.
«مردی ابقع» همان اَبْقَع قَیْسِی، رهبر بربرهای مغربی است که پیش از سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، جنبش خود را از لیبی می آغازد، و در ماه رجب سال ظهور، سپاهش با فرماندهی اَعْرَج کِنْدِی در مصر فرود می آید، و بر فلسطین، اُردن و سوریه یورش می برد.
«مردی اصهب» همان اَصْهَب مَرْوانِی، رهبر زیندگان جزیره و عراق و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد مَرْوان حِمار در آخرالزّمان است که پیش از سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، جنبش خود را از سرزمینهای جزیره می آغازد، و در ماه رجب سال ظهور، بر کشور عراق چیره می شود، و سپاهش با فرماندهی عَوْف سُلَمِی با ایران می جنگد، و بر سوریه یورش می برد.
«مردی از خاندان ابو سفیان» همان عُثْمان سُفْیانِی پسر عَنْبـَسَه، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخرالزّمان است که در ماه صفرِ سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، جنبش خود را از درۀ خشک می آغازد، و در ماه رجبِ همان سال، در دمشق قیام می کند، و بر بیشتر سرزمینهای شام چیره می شود، و سپاهش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یورش می برد.
«کسی که به خاندان محمّد(علیهم السّلام) فرا می خواند» همان هاشمی خُراسانی، رهبر خراسانیان است که در میانه های سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، رهبری جنبشی که پیشتر در استان سِینْ کِیانْگ چین آغازیده شده بود را می پذیرد، و در ماه رجبِ همان سال، در سَمَرْقَنْد از شهرهای خراسان قیام می کند، و سپاهش را با فرماندهی شُعَیْب تَمِیمِی پسر صالح به ایران، عراق و شام می آورد.
مقصود از «عبدالله» نخست در این حدیث، همان سفیانی بدشگون می باشد، و نمی دانیم که «عبدالله» دوم چه کسی است.
مراد از «رودخانه» در اینجا، همان خابور از بزرگترین رودهای ریزنده در فرات است، و قَرْقِیسِیا -عربی شدۀ کرکیسیوم یونانی- از شهرهای کهن در سرزمینهای میان رودان در کنار ریزشگاه رود خابور در فرات بود که اکنون تپه هایی باستانی از آن، نزدیک شهر دَیْرُ الزَّوْر بر جای مانده اند، و شهر بُصَیْرَه که در شرق سوریه و نزدیک مرزهای غربی عراق جای دارد، بر آن برپا شده است(23).
بنا بر آنچه هویداست، بی گمان، مراد از «زمامدار مغرب» در این روایت، همان اعرجِ (لنگ) کِنْدِی فرمانده سپاه بربرهای مغربی در لیبی است که ابقع قیسی آنان را رهبری می کند.
مقصود از «یمانی» در اینجا، همان منصور قحطانی ای است که پیش از قیام منصور حسینی یمانی، در یمن با ستم فرمانروایی می کند،  و سپاهش را برای کارزار از صنعا به فلسطین می آورد و بر سوریه یورش می برد، و چنین می نماید که این مرد همان عبدربّه منصور هادی رئیس جمهوری کنونی یمن می باشد.
بی گمان، مراد از «جزیره» در اینجا، همان بخشی از سرزمینهای جزیره است که در شمال و شمال شرقی کشور سوریه جای دارد، و سفیانی پس از آنکه بنی مروانِ پیرو اصهب را از شام سوی جزیره می راند و در آنجا فرود می آید و با ترکان و رومیان در قرقیسیا نبرد می کند، به دمشق باز می گردد، و سپس سپاهیانش را سوی عراق می فرستد، و مقصود از قیسیانی که یمانی آنان را در اریحا می کشد، همان نیروهای بربر مغربیِ پیرو ابقع قیسی اند.

---------------------------------------------------------------------------------------------------

8. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
9. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
10. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «صحیح» -تندرست- یافت می شود که سازگار با آنچه در دو روایت همانند این روایت که در کتاب الفتن آمده اند، به «ضعیف» اصلاح و ترجمه گردید. 
11. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «سنین» -سالها- یافت می شود، همچنان که در دو روایت همانند این روایت که در کتاب الفتن آمده اند، «سنتین» -دو سال- یافت می شود، و  ما سازگار با درون مایۀ برخی احادیث، آن را به «ستّة أشهر» اصلاح و ترجمه کرده ایم، و خداوند داناتر است.
12. میان دو کروشه از افزوده های ما هست که آن را از حدیثی گرفته ایم که در کتاب عقد الدرر آمده است و به فریاد جبرائیل(علیه السّلام) بر دیوار مسجد دمشق پس از پدیدارشدن کارهای زشت دهشت انگیز از سفیانی در محرّم سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) اشاره می کند.
13. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «حائطها» -دیوار دمشق- یافت می شود که به «حائطه» اصلاح و ترجمه گردید.
14. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «یحضر» یافت می شود که سازگار با آنچه در روایتی همانند این که در کتاب الفتن آمده است، به «یحصر» اصلاح و ترجمه گردید.
15. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «الغرب» یافت می شود که به «المغرب» اصلاح و ترجمه گردید.
16. میان دو کروشه از افزوده های ما هست که آن را از حدیثی همانند این روابت گرفته ایم که در کتاب عقد الدرر آمده است.
17 . در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «الحِیْرَة» یافت می شود که به «الجزیرة» اصلاح و ترجمه گردید. گفتنی است، هر چند، بر پایۀ برخی روایات اسلامی، گروهی از ترکها با فرماندهی شروسی بر ایران یورش می برند و سوی عراق می روند و در  حیره، نزدیک کوفه، فرود می آیند، ولی در اینجا مراد همان فرودآمدن ترکان در بخشی از جزیره هم زمان با فرودآمدن رومیان در رملۀ فلسطین است.
18. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «یسبق» -پیشی می گیرد- یافت می شود که سازگار با آنچه در روایتی همانند این روایت که در کتاب الفتن آمده است، به «یتبع» اصلاح و ترجمه گردید. 
19. میان دو کروشه از افزوده های ما هست که آن را از روایتی همانند این روایت گرفته ایم که در کتاب الفتن آمده است. اَرِیحا شهری فلسطینی، تاریخی و کهن بر کنارۀ باختری نزدیک رود اُردن و شمال بحر میّت می باشد، و در شمال شرقی شهر قدس در 38 کیلومتری آن جای دارد (الموسوعة الحرّة «ویکیبیدیا»، درگاه «أریحا»، با حذف و تصرّف، ترجمۀ نویسنده).
20. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «مسمّیهم» یافت می شود که به «مسمّاهم» اصلاح و ترجمه گردید. مراد از «مردی از بهترین یاورانِ خاندان محمّد(صلّى الله علیه و آله)» همان انسان پاکی است که در پشت کوفه کشته می شود، چنان که امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) از آن خبر داده است: ... و کشتن انسانِ بی گناه میان هفتاد تن در پشت کوفه...»؛ در این باره بنگرید: بحار الأنوار، ج 53، ص 82، ب 29، ح 86، خطبۀ مخزون، با نقل از: مختصر البصائر.
21. در همۀ نسخه های چاپی یافت شده نزد ما از الغیبة، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «رأی» یافت می شود که به «رأیتم» اصلاح و ترجمه گردید.

22. الغیبة، توسی، ص 4-463، ف 7، ح 479 (ترجمۀ نویسنده).
23. بهره گرفته شده از: برخی منابع.

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۳۷
خادم گمنام

انکار امام مهدی علیه السلام در دوران غیبت

جمعه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۲۲ ب.ظ

یوم الخلاص ص 49):
قال رسول الله صلَّى الله علیه وآله وسلَّم: (من أنکر القائم من ولدی أثناء غیبته، مات میتة جاهلیة).
رسول اکرم صلَّى الله علیه وآله وسلَّم فرمود: کسیکه قائم علیه السلام از فرزندان مرا در ایام غیبتش انکار کند بمرگ جاهلیت خواهد مرد.
(بحار ج 51 ص 160؛ یوم الخلاص ص 65):
قال العسکری علیه السلام: (کأنّی بکم وقد اختلفتم من بعدی بالخلف منّی ألا إنَّ المقرّ بالأئمّة علیهم السلام بعد رسول الله صلَّى الله علیه وآله وسلَّم المنکر لولدی، کمن أقرَّ بجمیع أنبیاء الله ورسله ثمّ أنکر نبوّة رسول الله صلَّى الله علیه وآله وسلَّم لأنَّ طاعة آخرنا کطاعة أوّلنا، والمنکر لآخرنا کالمنکر لأوّلنا).
حضرت امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: گوئی شما را می بینم که پس از من گرفتار اختلاف درباره ی جانشین من می شوید هان کسی که ائمة علیه السلام پس از رسول خدا صلَّى الله علیه وآله وسلَّم را اقرار داشته ومنکر فرزندم علیه السلام شود مانند کسی باشد که همه پیغمبران صلَّى الله علیه وآله وسلَّم ورسولان صلَّى الله علیه وآله وسلَّم را اقرار کند ومنکر نبوت رسول الله صلَّى الله علیه وآله وسلَّم باشد زیرا اطاعت آخر ما مانند اطاعت اول ما ومنکر آخر ما مانند منکر اول ما است.

(بحار ج 51 ص 73؛ یوم الخلاص ص 168):
قال رسول الله صلَّى الله علیه وآله وسلَّم: (والذی بعثنی بالحقّ بشیراً إنَّ الثابتین على القول به زمان غیبته لأعزّ من الکبریت الأحمر).
رسول اکرم صلَّى الله علیه وآله وسلَّم فرمود: قسم به آنکس که مرا بشارت دهنده مبعوث فرمود: همانا کسانی که بر عقیده بوجود مهدی علیه السلام در زمان غیبتش ثابت باشند هر آینه گرامی تر از کبریت احمر خواهند بود.

(منتخب الأثر ص 205؛ بحار ج 51 ص 133؛ یوم الخلاص ص 170):
قال الحسین علیه السلام: (له غیبة یرتدُّ فیها أقوام ویثبت على الدین فیها آخرون فیودون ویقال لهم: (مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ)، أمَا إنَّ الصابر فی غیبته على الأذى والتکذیب بمنزلة المجاهد بالسیف بین یدی رسول الله صلَّى الله علیه وآله وسلَّم).
حضرت امام حسین علیه السلام فرمود: (برای مهدی علیه السلام) غیبتی است که گروهائی در آن مرتد شوند وگروه های دیگر در دین ثابت می مانند ودوستدار باشند وبه آنان گفته شود (در چه وقتی این وعده تحقق یابد اگر راستگو هستید) هان کسیکه در غیبت مهدی علیه السلام بر اذیت وتکذیب صبر کند بمنزلة کسی است که با شمشیر در پیشگاه رسول خدا صلَّى الله علیه وآله وسلَّم جهاد کرده باشد.

(منتخب الأثر ص 218؛ یوم الخلاص ص 178):
قال الکاظم علیه السلام: (لا بدَّ لصاحب هذا الأمر من غیبة حتَّى یرجع عن هذا الأمر من کان یقول به إنَّما هی محنة من الله عزَّ وجلَّ امتحن بها خلقه ولو علم آباؤکم وأجدادکم أصحُّ من هذا لاتَّبعوه).
حضرت امام کاظم علیه السلام فرمود: ناگزیر صاحب الأمر علیه السلام غیبتی دارد که حتَّى معتقدان به امر ولایت از آن بر می گردند همانا این امر محنتی از خدای عزَّ وجلَّ است که خلق خود را می آزماید واگر پدران ونیاکان شما صحیحتر از این می دانستند متابعش می کردند.
(إثبات الهداة ج 3 ص 608؛ عقد الدرر ص 42؛ منتخب الأثر ص 285):

قال العسکری علیه السلام: إنَّ ابنی هو القائم من بعدی، وهو الذی تجری فیه سنن الأنبیاء بالتعمیر والغیبة حتَّى تقسو القلوب لطول أمدها)، فقال صاحبه: یا بن رسول الله صلَّى الله علیه وآله وسلَّم وإنَّ غیبته لتطول؟ قال: (إی وربّی، حتَّى یرجع عن هذا الأمر أکثر القائلین به فلا یبقى إلاَّ من أخذ الله عهده بولایتنا وکتب فی قلبه الإیمان وأیَّده بروح منه).
حضرت امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: همانا پسرم همان قائم علیه السلام پس از من است واو است که سنت های پیغمبران علیه السلام را آباد می سازد وعمر طولانی وغیبت در او جاری می شود تا حدی که سبب طول زمان غیبت سنگدلی مردم فراهم می گردد. راوی به امام علیه السلام عرض کرد: یابن رسول الله صلَّى الله علیه وآله وسلَّم غیبت مهدی علیه السلام طولانی می شود؟ فرمود: آری قسم به پروردگارم تا آنجا که بیشتر کسانی که معتقد بوجود او باشند برمی گردند وباقی نمی ماند مگر کسی که خدا پیمان ولایت ما را از او گرفته وایمان را در قلبش نوشته واو را بوسیله روح خود مؤید فرموده باشد.

(عقد الدرر ص 134):
عن أبی عبد الله الحسین بن علی علیه السلام أنَّه قال: (لصاحب هذا الأمر یعنی المهدی علیه السلام غیبتان إحداهما تطول حتَّى یقول بعضهم: مات، وبعضهم: قتل، وبعضهم: ذهب، ولا یطَّلع على موضعه أحد من ولیّ ولا غیره إلاَّ المولى الذی یلی أمره).
حضرت امام حسین بن علی علیه السلام فرمود: همانا برای صاحب الأمر یعنی مهدی علیه السلام دو غیبت باشد که یک غیبت طولانی است که در آن برخی گویند: مرده است وبعضی گویند: کشته شده وبعضی گویند: رفته است واز مکان او هیچیک از دوستان ودشمنانش آگاه نیست مگر آنکس که متصدی کارهای او باشد.

(یوم الخلاص ص 229؛ بحار ج 52 ص 114):
عن الباقر علیه السلام: (والله لتمیزنَّ، والله لتمحصنَّ، والله لتعزبلنَّ کما یغربل الزوان من القمح)، وفی روایة عن الصادق علیه السلام بزیادة: (حتَّى لا یبقى منکم إلاَّ الأقلّ ثمّ کفه تقلیلاً...).
حضرت امام باقر علیه السلام فرمود: بخدا قسم نمیز کرده می شوید. بخدا قسم خالص وپاک می شوید بخدا قسم غربال می شوید همچنانکه دانه های غیر گندم از گندم در موقع غربال کردن جدا می گردد.
(یوم الخلاص ص 237؛ بحار ج 52 ص 287):

(إثبات الهداة ج 3 ص 482):
عن الصادق جعفر بن محمّد علیه السلام عن أبیه علیه السلام عن جدّه قال: قال رسول الله صلَّى الله علیه وآله وسلَّم: (القائم من ولدی اسمه اسمی وکنیته کنیتی وشمائلی، وسُنّته سُنّتی، یقیم الناس على ملَّتی وشریعتی ویدعوهم إلى کتاب الله عزَّ وجلَّ، من أطاعه أطاعنی، ومن عصاه عصانی ومن أنکره فی غیبته فقد أنکرنی، ومن کذَّبه فقد کذَّبنی ومن صدَّقه فقد صدَّقنی إلى الله أشکو المکذّبین لی فی أمره، والجاحدین لقولی فی شأنه والمضلّین لأمّتی عن طریقه (وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ)).
امام صادق علیه السلام از پدر وجد بزرگوارش علیه السلام فرمود: حضرت رسول اکرم صلَّى الله علیه وآله وسلَّم فرمود: قائم علیه السلام از فرزندان من اسم او اسم من وکنیه او کنیه من وشمائل او شمایل من وسنت وروش او سنت وروش من می باشد مردم را بر ملت وشریعت من وادار می سازد وآنانرا به کتاب خدای عزَّ وجلَّ می خواند هر کس اطاعت او کند اطاعت من کرده وهر که نافرمانیش کند به من نافرمانی کرده وهر کس در غیبتش انکارش کند مرا انکار کرده وهر کس تکذیبش کند مرا تکذیب نموده وهر که تصدیقش کند مرا تصدیق کرده. من بسوی خدا شکایت می کنی از کسانی که در امر او مرا تکذیب کنند واز کسانی که منکر گفتار من در حق او شوند وامت مرا از راه او گمراه سازند (و بزودی ستمگران خواهند دانست که به کجا منقلب شوند).

(إثبات الهداة ج 3 ص 483):
عن غیاث بن إبراهیم عن أبی عبد الله علیه السلام قال: قال رسول الله صلَّى الله علیه وآله وسلَّم: (من أنکر القائم من ولدی فقد أنکرنی).
بنقل از غیاث بن ابراهیم از امام صادق علیه السلام فرمود: رسول خدا صلَّى الله علیه وآله وسلَّم فرمود: کسیکه قائم علیه السلام از فرزندان علیه السلام مرا انکار کند محققا مرا انکار کرده است.

(إثبات الهداة ج 3 ص 532):
عن أبی حمزة الثمالی قال: کنت عند أبی جعفر محمّد بن علی الباقر علیه السلام ذات یوم، فلمَّا تفرَّق من کان عنده قال لی: (یا أبا حمزة من المحتوم الذی لا تبدیل له عند الله قیام قائمنا فمن شکَّ فیما أقول لقی الله وهو به کافر، وله جاحد)، ثمّ قال: (بأبی واُمّی المسمّى باسمی المکنّى بکنیتی السابع من ولدی، بأبی من یملأ الأرض قسطاً وعدلاً کما ملئت جوراً وظلماً).
بنقل از ابی حمزه ثمالی ره گفت: من در محضر حضرت امام باقر علیه السلام بودم وقتی که حاضرین از مجلس متفرق شدند به من فرمود: ای ابو حمزه از امور حتمی که در پیشگاه خدا تغییر وتبدیل در آن نیست قیام قائم ما علیه السلام می باشد کسی که در آنچه می گوییم شک کند به ملاقات خدا می رود در حالی که کافر ومنکر خدا باشد سپس فرمود: پدر ومادرم فدای کسی که همنام وهم کنیه من است وهفتمین فرزندم می باشد پدر ومادرم فدای کسی باد که زمین را پر از عدل وداد کند چنانکه پر از جور وظلم شده باشد.

(بحار ج 51 ص 140):
عن أبی حمزة الثمالی قال: کنت عند أبی جعفر محمّد بن علی الباقر علیه السلام ذات یوم فلمَّا تفرَّق من کان عنده قال لی: (یا أبا حمزة من المحتوم الذی حتمه الله قیام قائمنا فمن شکَّ فیما أقول لقی الله وهو به کافر)، ثمّ قال: (بأبی واُمّی المسمّى باسمی والمکنّى بکنیتی السابع من بعدی بأبی (من) یملأ الأرض عدلاً (وقسطاً) کما ملئت ظلماً وجوراً یا با حمزة من أدرکه فیسلّم له ما سلَّم لمحمّد صلَّى الله علیه وآله وسلَّم وعلی علیه السلام فقد وجبت له الجنّة ومن لم یسلّم فقد حرَّم الله علیه الجنّة ومأواه النار وبئس مثوى الظالمین).
بنقل از ابی حمزه ثمالی رحمه الله گفت: در خدمت امام باقر علیه السلام روزی نشسته بودم چون مردم پراکنده شدند حضرت به من فرمود: ای ابوحمزة در پیشگاه خدا حتمی است قیام قائم ما علیه السلام هر کس شک وتردید در گفتار من کند خدا را دیدار نماید در حالی که کافر بخدا باشد پدر ومادرم فدای کسی که همنام وهم کنیه من وهفتمین فرزندم پس از من است پدرم فدا باد کسی را که زمین را پر از عدل وقسط کند چنانکه پر از ظلم وجور شده باشد ای ابوحمزه هر کس ادراکش کند وتسلیم او گردد چنانکه تسلیم محمد صلَّى الله علیه وآله وسلَّم وعلی علیه السلام گردید بهشت بر او واجب می شود وهر کس تسلیم او نشود خدا بهشت را بر او حرام فرماید وجایگاهش آتش باشد وبد جایگاهی برای ستمگران است.

(إثبات الهداة ج 3 ص 482؛ کشف الغمّة ج 2 ص 528):
عن موسى بن جعفر بن وهب البغدادی قال: سمعت أبا محمّد الحسن بن علی علیه السلام یقول: کأنّی بکم وقد اختلفتم بعدی فی الخلف منّی، أمَا إنَّ المقرّ بالأئمّة علیهم السلام بعد رسول الله صلَّى الله علیه وآله وسلَّم المنکر لولدی کمن أقرَّ بجمیع أولیاء الله ورسله، ثمّ أنکر رسول الله صلَّى الله علیه وآله وسلَّم لأنَّ طاعة آخرنا کطاعة أوّلنا، والمنکر لآخرنا کالمنکر لأوّلنا، أمَا إنَّ لولدی غیبة یرتاب فیها الناس إلاَّ من عصمه الله).
بنقل از موسى بن جعفر بن وهب بغدادی گفت: از حضرت ابو محمد امام حسن بن علی عسکری علیه السلام شنیدم می فرمود: گوئی می بینم شما را که پس از من اختلاف می کنید در مورد جانشینم هان کسی که اقرار به ائمة علیه السلام پس از رحلت رسول اکرم صلَّى الله علیه وآله وسلَّم کند ولی منکر فرزندم باشد مانند کسی است که همه ی پیغمبران ورسولان خدا را قبول وانکار رسول خدا صلَّى الله علیه وآله وسلَّم را نماید زیرا اطاعت آخر ما مانند طاعت اول ما ومنکر آخر ما همانند منکر اول می باشد هان که برای فرزندم علیه السلام غیبتی باشد که مردم در آن به شک وتردید درافتند مگر کسی که خدایش نگهدارد.
(المحجّة البیضاء ج 1 ص 246):
قال الصادق علیه السلام: (المنکر لآخرنا کالمنکر لأوّلنا).
حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: منکر آخر ما همانند منکر اول ما می باشد.
(إثبات الهداة ج 3 ص 459):
عن عبد السلام بن صالح الهروی عن أبی الحسن علی بن موسى الرضا علیه السلام عن أبیه عن آبائه علیهم السلام عن علی علیه السلام قال: قال رسول الله صلَّى الله علیه وآله وسلَّم: (والذی بعثنی بالحقّ بشیراً لیغیبنَّ القائم من ولدی بعهد معهود إلیه منّی حتَّى یقول أکثر الناس: ما لله فی آل محمّد علیهم السلام حاجة ویشکُّ آخرون فی ولادته فمن أدرک زمانه فلیتمسَّک بدینه ولا یجعل للشیطان علیه سبیلاً بشکّه فیزیله عن ملَّتی ویخرجه من دینی فقد أخرج أبویکم من الجنّة من قبل وإنَّ الله عزَّ وجلَّ جعل الشیاطین أولیاء للذین لا یؤمنون).
بنقل از عبد السلام بن صالح هروی از حضرت امام ابو الحسن علی بن موسى الرضا علیه السلام از پدر بزرگوار علیه السلام از آباء عظامش علیهم السلام از حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: حضرت رسول اکرم صلَّى الله علیه وآله وسلَّم فرمود: قسم به آن کس که مرا به حق بشیر مبعوث فرمود. قائم از فرزندان من علیهم السلام البته غیبت می کند به عهدی که از من دارد تا اکثر مردم گویند: خدا را در آل محمد علیهم السلام حاجتی نیست وبسیاری در ولادت او شک کنند پس هر کس ادراک زمانش کند باید متمسک بدینش شود ونباید شیطان به وسیله شک بدو راه یابد تا او را از ملت من زائل واز دین من خارج کند چنانکه پدر ومادر شما را قبلا از بهشت بیرون کرد وهمانا خدای عزَّ وجلَّ شیاطین را دوستان مردم بی ایمان قرار داده.

کانال تلگرام https://web.telegram.org/#/im?p=@joinchatakheruzzaman

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۲:۲۲
خادم گمنام

نبرد قرقیسیا در آخرالزمان

دوشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۳۶ ب.ظ

                                             

قرقیسیا شهرى کوچک نزدیک سرچشمه رود خابور در نهر فرات است که امروز به ویرانه اى نزدیک شهر دیر الزور ، کنار مرز سوریه تبدیل شده و به مرز ترکیه هم نسبتاً نزدیک است .برخى روایات در مورد نبردى بزرگ در آن سامان سخن گفته و آن را به سفیانى ربط داده اند که در زمان امام مهدى(علیه السلام) خواهد بود. در آن سال در هر نقطه اى از مغرب زمین ، کشمکش زیادى روى مى دهد . نخستین سرزمین عرب که خراب مى شود ، شام است.
جم البلدان حموى   مى گوید : این شهر ، به سبب قرقیسیا بن طهمورت ملک به این نام نامیده شد . حمزه اصفهانى مى گوید : قرقیسیا معرّب کرکیسیا است که برگرفته از « کرکیس » ، نام محل اسب دوانى است که به عربى «حلبه» مى گویند و در شعر ، بسیارى اوقات بصورت مقصور مى آید . ( آخرش حذف مى شود ) .

برخى روایات در مورد نبردى بزرگ در آن سامان سخن گفته که بعضى وقت آن را معین کرده و بین بنى عباس و بنى امیه دانسته اند . بعضى روایات هم آن را به سفیانى ربط داده اند که در زمان امام مهدى(علیه السلام) خواهد بود اما برخى دیگر ، سبب درگیرى را گنجى مى دانند که در مسیر فرات پیدا مى شود و بین سفیانى و اتراک اختلاف پیش مى آید .

از جمله روایات ، کافى  از امام باقر(علیه السلام) آورده است که به میسّر فرمود : فاصله شما و قرقیسیا چقدر است ؟ عرض کردم : نزدیک است ، کنار ساحل فرات ، فرمود : اتفاقى در آنجا خواهد افتاد که از روزى که خدا آسمان ها و زمین را آفریده و تا زمانى که آسمان ها و زمین وجود خواهند داشت ، مانند آن وجود نداشته و نخواهد داشت . (میدان جنگ) سفره پرندگان خواهد بود و درندگان زمین و پرندگان آسمان ، از آن سفره سیر خواهند شد . افراد قبیله « قیس » در آن نبرد کشته مى شود و خونخواه و طرفدارى نخواهند داشت .

صاحب کافى مى گوید : عده اى این روایت را آورده اند و اضافه کرده اند : منادى ندا مى دهد : بیایید و گوشت ستمگران را بخورید !

در از حذیفه بن منصور از امام صادق(علیه السلام) : خدا مائده (در روایتى « مأدبه» ) و سفره اى در قرقیسیا دارد که فردى از آسمان از این رخداد مطلع مى شود و مى گوید : اى پرندگان آسمان و درندگان زمین ! بیایید از گوشت بدن ستمگران سیر شوید !

از عبد الله بن ابى یعفور آمده است که ابو جعفر(علیه السلام) به من فرمود : فرزندان عباس و مروان در قرقیسیا نبردى خواهند داشت که در آن نبرد زورمندان به بلوغ نرسیده، پیر مى شوند . خداوند پیروزى را نصیب شان نخواهد کرد و به پرندگان آسمان و درندگان زمین وحى مى شود که از گوشت ستمکاران سیر شوید . آن گاه سفیانى خروج مى کند .

از جمله روایاتى که در مورد خروج سفیانى و ظهور امام مهدى وارد شده ، حدیثى است که مفید در اختصاص  آورده است : جابر جعفى مى گوید که ابوجعفر(علیه السلام) به من فرمود : اى جابر ! سرِ جایت بمان و تکان نخور (=کارى نکن )تا نشانه هایى را که برایت مى گویم ، ببینى و آنها را دریابى : نشانه اول ، اختلاف فرزندان فلانى (بنى عباس بر سر مُلک) است که گمان نمى کنم آن را ببینى ، ولى پس از من اینها را نقل کن . نشانه دیگر صدایى است که از آسمان شنیده مى شود ، همچنین صدایى که از جانب دمشق به شما مى رسد و نوید فتح مى دهد . قریه اى از شام به نام « جابیه » فرو مى رود و قسمت راست مسجد دمشق فرو مى ریزد و گروهى از ترکستان خروج مى کنند ، و پس از آن اوضاع مردم آشفته خواهد شد . برادران ترک در جزیره پیاده مى شوند و جمعى از روم خروج کرده و در « رمله » فرود مى آیند .

اى جابر ! در آن سال در هر نقطه اى از مغرب زمین ، کشمکش زیادى روى مى دهد . نخستین سرزمین عرب که خراب مى شود ، شام است . در شام سه پرچم مختلف با هم جنگ خواهند داشت : پرچم اول اصهب ( سرخ و سفید ) پرچم دوم ابقع (سیاه و سفید) و پرچم سوم سفیانى است . سفیانى با پرچم ابقع برخورد مى کند و با هم مى جنگند و او و تمام همراهانش را به قتل مى رساند . بعد پرچم اصهب را تار و مار مى کند . آن گاه هدفى جز رفتن به عراق ندارد . سپس لشکر او به قرقیسیا مى رسد و جنگى در آنجا جنگ درمى گیرد که صد هزار نفر از ستمگران کشته مى شود
پس از آن سفیانى هفتاد هزار لشکر به کوفه مى فرستد ، آنها مردم کوفه را یا مى کشند، یا دار مى زنند ، و یا به اسیرى مى گیرند . در این بین چند لشکر از خراسان با سرعت برق، منازل میان راه را طى مى کنند . چند نفر از یاران قائم در میان آنها هستند . سپس مردى از موالى اهل کوفه قیام مى کند ، ولى سرلشکر سفیانى او را بین حیره و کوفه به قتل مى رساند .

آن گاه سفیانى لشکرى به مدینه مى فرستد . مهدى از مدینه به مکه مى رود . چون خبر رفتن مهدى از مدینه به سرلشکر سفیانى مى رسد، لشکرى را به دنبال او مى فرستد، ولى وى را نمى یابند مهدی وارد مدینه می‌شود. سرلشکر سفیانى در بیابان « بیدا » فرود مى آید . در آن جا گوینده اى از آسمان صدا مى زند : اى بیدا ! این قوم را نابود گردان ، و با این صدا زمین آنها را در کام خود فرو مى برد . تنها سه نفر از آنها باقى مى ماند که خدا صورت هاى آنها را به عقب برمى گرداند . آن سه نفر از قبیله کلب اند . این آیه درباره اینها آمده است :

« اى کسانى که کتاب آسمانى به شما داده شد ! ایمان بیاورید به آنچه نازل کردیم ، که آنچه را نزد خود دارید ، تصدیق مى کند ، پیش از آن که بعضى از صورت ها را تغییر دهیم ، و آن را به پشت برگردانیم » ( نساء/50 )

در آن روز قائم در مکه است . او در آن جا به بیت الحرام ( خانه خدا ) تکیه مى دهد ، در حالى که به آن پناه بُرده است . مى گوید : اى مردم ! ما از خدا و هر کسى که دعوت ما را بپذیرد ، یارى مى طلبیم . من از خانواده محمد ، پیغمبرتان هستم . ما از هر کس به خدا و محمد نزدیک تریم . 

ابن حماد گفته « ارطاة » را نقل کرده که معرکه قرقیسیا را به سفیانى ربط داده و طرفین را ترک و روم قرار داده و مى گوید : وقتى ترک ها و رومیان گرد بیایند و قریه اى در دمشق فرو رود و دیوار سمت غرب مسجد دمشق فرو ریزد ، در شام سه پرچم برافراشته مى شود : ابقع ، اصهب و سفیانى . در دمشق مردى و همراهانش محاصره شده و کشته مى شوند و دو نفر از آل ابو سفیان خروج مى کنند که پیروزى با دومى است . وقتى پیروان « ابقع » از مصر حرکت کنند ، سفیانى با سپاهش بر ضد آنها شورش مى کند ، و آنقدر از ترکان و رومیان در قرقیسیا مى کشد که درندگان زمین از گوشت شان سیر مى شوند .

اما این روایت ، فقط سخنى بُریده است . همچنین چند روایت وجود دارد که احادیث را مربوط به گنجى مى داند که در آن اختلاف دارند . روشن ترین روایت ، روایتى است که از ابن حماد از پیامبر آورده شده است : « کوهى از طلا و نقره در مسیر فرات نمایان مى شود که از هر نُه نفر که براى دستیابى بر آن بجنگند ، هفت نفر کشته مى شوند . اگر شاهد چنین وضعى بودید ، نزدیک آن نشوید . . . فتنه چهارم هجده سال است ، سپس رخدادهایى نمودار مى شود که خود را نشان مى دهد و فرات کوهى از طلا را نمایان مى کند . امت بر آن هجوم آورده ، از هر نُه نفر ، هفت تن کشته مى شود .
از على(علیه السلام) : سفیانى در شام ظهور مى کند ، آن گاه نبردى میان آنها در قرقیسیا رخ مى دهد (و آن قدر کشته مى دهد) که پرندگان آسمان و درندگان زمین از لاشه هایشان سیر مى شوند . سپس در پشت سرشان جنگى رخ مى دهد و گروهى مى آیند تا وارد خراسان شوند . لشکر سفیانى در پى اهالى خراسان مى آیند ، چنانکه شیعه آل محمد را در کوفه مى کشند ، آن گاه اهل خراسان در پى مهدى بیرون مى روند .

مقصود از فتنه چهارم در این حدیث معلوم نیست ، چرا که تعداد فتنه ها در روایات ناهمگون است . با اینکه تشخیص آخرین فتنه متصل به ظهور مهدى(علیه السلام) آسان است اما اکثر نصوص مربوط به این معرکه ، مُرسَل و گفته اشخاص بوده و جزء احادیث نبوى نیست اما اگر درست باشد ، احتمال دارد که گنج مذکور ، منبع نفت یا معدن طلا و نقره باشد که محل درگیرى سه دولت مى شود اما بیشتر احادیث مى گوید طرف مقابل سفیانى در این معرکه ، ترک ها هستند و چون درگیرى به خاطر ثروتى است که در مرزهاى سوریه و ترکیه وجود دارد ، بنابراین ممکن است منظور از ترک ها ، اهالى فعلى ترکیه باشند .

برخى روایات مى گوید پیش از خروج سفیانى ، عده اى در جزیره اى که جزیره ربیعه یا دیار بکر ، نزدیک قرقیسیاست ، فرود مى آیند . شاید مقصود روس ها یا دیگران باشند که امت ترک نامیده مى شوند .

بر اساس روایات ، مهدى(علیه السلام) نخستین پرچم خود را براى جنگ با ترکان برمى افرازد . مقصود از جزیره در اینجا منطقه اى نزدیک موصل است که آن نیز دیار ربیعه نامیده مى شود ، اما « رمله » که نیروهاى روم در آنجا فرود مى آیند ، شاید « رمله » فلسطین یا مصر باشد ،

کانال تلگرام https://web.telegram.org/#/im?p=@joinchatakheruzzaman

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۲:۳۶
خادم گمنام

سدۀ شیطانی در آخرالزّمان

جمعه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۵۳ ب.ظ

سدۀ شیطانی در آخرالزّمان
از روایات اسلامی بهره گرفته می شود که بی گمان، در آخرالزّمان دورانی سد ساله است که در آن، شیطان بر زمین چیره می شود، و کفر، دورویی، ستم و تباهی میان مردم پخش می شوند.
چنین می نماید که این سدۀ شیطانی با پیروزی انقلاب بُلشویکی در روسیه با رهبری لنین در اکتبر سال 1917 برابر محرّم 1336 آغاز شد، و اگر خدای متعالی بخواهد، در سال 2015 م برابر 1436 هـ.ق پایان می یابد که در آن، چشم به راه رویدادن رویدادهای بزرگی می باشیم که به قیام امام مهدی(علیه السّلام) و فروپاشی چیرگیِ شیطان بر جهان می انجامند.
از بُرَیْدَه نقل شده است که پیامبر(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

ساعت (زمان قیام قائم) بر پا نمی شود، مگر آنکه پیش از آن،
خداوند سد سال در زمین پرستیده نشود(1).

بدان که بی گمان، مراد از «ساعت»، در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، همان زمان قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.
مُسْتَوْرِد پسر شَدّاد گفته است گه شنیدم رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) می فرماید:

برای هر گروه مردمی سررسیدی است، و بی گمان، سررسیدِ گروهِ مردم
من (مسلمانان) سد سال است. پس هر گاه سد سال بر گروه مردم من
سپری شود، آنچه خدا به ایشان وعده داده است، فرا می رسد(2).

------------------------------------------------ 
1. تهذیب الآثار، ج 2، ص 829، ح 1169 (ترجمۀ نویسنده).
2. الفتن، ص 464، جزء 10، ح 1448 (ترجمۀ نویسنده).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۳:۵۳
خادم گمنام

مسخ شدن بدعتگزاران در دین

پنجشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۵۶ ق.ظ

از جمله حوادث بسیار عجیبی که در آخرالزمان روی خواهد داد، مسخ شدن برخی عالمان بدعتگزار در دین است. هنگامی که زمان قیام امام مهدی(علیه ‏السّلام) نزدیک شد، گروهی از دست ‏اندرکاران امور دینی و فرهنگی، بر اثر ترویج نوآوری های غیر دینی و به بازی ‏گرفتن دین، در صورت و سیرت بوزینه و خوک می‏ گردند، و بدین گونه، در میان مردم رسوا می‏ شوند(1).
رسول خدا(صلّی ‏الله‏ علیه ‏و‏ آله) فرمود:

در آخر این امّت، خسف، مسخ و قذف خواهد بود...(2).

مراد پیامبر اسلام(صلّی ‏الله‏ علیه ‏و‏ آله) از «آخر این امّت»، مسلمانانی است که در آخرالزمان زندگی می کنند(3).
خَسْف، فرورفتن چیزی در زمین یا غرق‏ شدن آن در آب است. مَسْخ، دگرگونی صورت و سیرت چیزی است به شکلی جز آنچه هست؛ مانند مبدّل‏ شدن انسان اهلی دوپا به حیوان وحشی چهارپا. قَذْف، پرتاب‏ کردن چیزی از مکانی به مکانی دیگر است؛ مانند سنگ‏باران، بمب‏ باران و موشک‏ باران(4).
محمّد بن مُسلِم گفت: مردی از امام صادق(علیه‏السّلام) پرسید: قیام‏ کنندۀ شما کی ظاهر می شود؟ فرمود:

 

هنگامی که گمراهی زیاد و هدایت کم شود؛ ستم و تباهی بسیار
و درستی و راستی اندک گردد؛ مردان به مردان و زنان به زنان بسنده کنند؛
فقها به دنیا روی آورند و بیشتر مردمان به شعرها و شاعران گرایند؛
گروهی از اهل بدعت ها مسخ شوند، به‏ گونه‏ای که بوزینه و خوک گردند...(5).

بر اساس احادیث اسلامی، حادثۀ مسخ شدن در آخرالزمان، هم در بغداد و نیز در تهران رخ می دهد.
حُذَیفَه از رسول خدا(صلّی الله علیه وآله)، در بارۀ وقوع عذاب مسخ در بغداد، چنین نقل کرده است:

 

در زوراء رویدادی خواهد بود. گفتند: ای رسول خدا، زوراء چیست؟
فرمود: شهری است در مشرق، میان رودها که شرورترین
آفریدگان خدا و زورگویانِ امّت من در آنجا ساکن می شوند و چهار
نوع عذاب می شود؛ با شمشیر، خسف، قذف و مسخ شدن(6).

ابن عبّاس نیز از حادثۀ مسخ شدن بعضی از دانشمندان دین در زوراء، در پیِ وزیدن بادی سرخ در این شهر، خبر داده است:

باد سرخی در زوراء می وزد که مردم نمی شناسندش. پس به
عالمانشان پناه می برند و چنین می یابند که آنان بوزینگان و خوکانی
گشته اند که صورتهاشان سیاه و چشمهاشان کبود است(7).

هرچند به طور قطعی نمی دانیم که مراد از «زوراء» در کلام ابن عبّاس، شهر بغداد یا منطقۀ «پشت ری» (بخش شمالی تهران جدید) است، از دو سخن امام صادق(علیه السلام) هویداست که عذاب مسخ، در پشت ری (تهران) هم واقع خواهد شد.
اَعمَش از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده است:

... اهل شهری که «ری» نامیده می شود. ایشان دشمنان خدا،
دشمنان رسول او و دشمنان خاندان وی هستند و جنگ با خاندان
رسول خدا(صلّی ‏الله‏ علیه ‏و‏ آله) را جهاد و مال ایشان را غنیمت
می پندارند و برای ایشان (اهل ری) عذاب خوارشدن در زندگی
دنیا و آخرت بوده و برای ایشان عذابی ماندگار است...(8).

ابو بصیر می گوید:

به ابو عبدالله(علیه السلام) گفتم: سخن او (خداوند) عزّوجلّ:
«عذاب خوارشدن در زندگی دنیا...»(9)، آن عذاب خوارشدن در دنیا
چیست؟ فرمود:« ای ابا بصیر، چه خواری ای سخت تر از آنکه
مرد در خانه، سراپرده، کنار برادرانش در میان خانواده اش باشد
و ناگهان اهل خانه بر او گریبان چاک داده و یاری طلبند.
مردم بپرسند: چه شده؟! گفته شود: فلانی همین الآن مسخ شد!
پس گفتم: [مسخ] پیش از قیام قائم یا پس از آن [خواهد بود]؟
فرمود: نه، بلکه پیش از آن [خواهد بود] (10)
.

گفتنی است، اگرچه در روایات اسلامی به زمان دقیق وقوع عذاب مسخ اشاره نشده است، به نظر می رسد این حادثۀ شگفت در ماه رمضان سال پیش از قیام امام مهدی(علیه‏ السّلام) رخ خواهد داد.
نیز شایستۀ یادآوری است، چنان که در قرآن کریم، آمده، قوم عاد از جملۀ امّتهایی است که در گذشته گرفتار عذاب مسخ شده اند:

امّا قوم عاد، پس به ناحق در زمین تکبّر ورزیدند ... در نتیجه، در روزهایی
شوم، تندبادی بر آنان فرستادیم تا به ایشان عذاب خوارشدن در زندگی
دنیا را بچشانیم، و بی گمان، عذاب آخرت خوارکننده تر خواهد بود...(11).

--------------------------------------------------------
1. مژذۀ ظهور، ج 2، ص 168، پ 1، با حذف، تصرّف و تکمیل.
2. کنز العمّال، ج 7، جزء 14، ص 123، ح 38714.
3. نگارنده.
4. روزگار رهائی، ج 2، ص 854، بخ 17، با حذف و تصرّف اندک.
5. گزیدۀ کفایة‏ المهتدی، ص 286، ذیل ح 39.
6. عقد الدرر، ص 117، ب 4، ف 2. 7. التشریف بالمنن، ص 283، ب 72، ح 410، فتن سُلَیلی.
8. بحار الأنوار، ج 57، ص 206، ب 36، ح 5 .
9. سورۀ فصّلت، آیۀ 16.
10. الغیبة، ص 269، ب 14، ح 41.
11. سورۀ فُصّلت، آیۀ 6- 15.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۵۶
خادم گمنام

آتشی از آذربایجان

سه شنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۳۰ ب.ظ

                                                   

براساس روایات متعددجنگی در آخرالزمان وآتشی مخوف از آذر بایجان به پا می خیزد که هیچ چیز یارای مقابله با آن را ندارد ونمی توان جلوی آن را گرفت که شیعه وظیفه اش در این نبرد عدم حمایت از هیچ طرف در گیر و سکوت است تا زمانی که بین رکن و مقام امام عصر عج الله تعال فرجه ظهور کند.

روایت اول

عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّهُ قَالَ لِی أَبِی ع‏ لَا بُدَّ لِنَارٍ مِنْ آذَرْبِیجَانَ لَا یَقُومُ لَهَا شَیْ‏ءٌ وَ إِذَا کَانَ ذَلِکَ فَکُونُوا أَحْلَاسَ بُیُوتِکُمْ‏ وَ أَلْبِدُوا مَا أَلْبَدْنَا  فَإِذَا تَحَرَّکَ مُتَحَرِّکُنَا فَاسْعَوْا إِلَیْهِ وَ لَوْ حَبْواً  وَ اللَّهِ لَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ یُبَایِعُ النَّاسَ عَلَى کِتَابٍ جَدِیدٍ عَلَى الْعَرَبِ شَدِیدٌ وَ قَالَ وَیْلٌ لِطُغَاهِ الْعَرَبِ مِنْ شَرٍّ قَدِ اقْتَرَبَ.[۱]

ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمود: «پدرم- امام باقر علیه السّلام- به من فرمود: ناگزیر آتشى از ناحیه آذربایجان زبانه خواهد کشید که هیچ چیز در مقابلش نتواند ایستاد، چون چنین شود خانه ‏نشین باشید (بى ‏طرف بمانید) و تا آنگاه که ما در خانه نشسته‏ ایم شما نیز خانه‏ نشین باشید و چون کسى که از طرف ما حرکت مى ‏کند فعّالیت خود را آغاز کرد به سوى او بشتابید (به هر نحو ممکن) اگر چه بر دست و زانو. به خدا سوگند گوئى هم اکنون به او می ‏نگرم که میان رکن و مقام به فرمانى جدید از مردم بیعت مى‏ گیرد، فرمانى که بر عرب سخت گران است، و (پدرم) فرمود:واى بر سرکشان عرب از شرّى که روى نموده است».

روایت دوم

عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: إِذَا صَعِدَ الْعَبَّاسِیُّ أَعْوَادَ مِنْبَرِ مَرْوَانَ أُدْرِجَ مُلْکُ بَنِی الْعَبَّاسِ وَ قَالَ ع قَالَ لِی أَبِی یَعْنِی الْبَاقِرَ ع لَا بُدَّ لِنَارٍ مِنْ آذَرْبِیجَانَ لَا یَقُومُ‏ لَهَا شَیْ‏ءٌ فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ فَکُونُوا أَحْلَاسَ بُیُوتِکُمْ وَ أَلْبِدُوا مَا أَلْبَدْنَا فَإِذَا تَحَرَّکَ مُتَحَرِّکُنَا فَاسْعَوْا إِلَیْهِ وَ لَوْ حَبْواً وَ اللَّهِ لَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ یُبَایِعُ النَّاسَ عَلَى کِتَابٍ جَدِیدٍ عَلَى الْعَرَبِ شَدِیدٌ قَالَ وَ وَیْلٌ لِلْعَرَبِ مِنْ شَرٍّ قَدِ اقْتَرَبَ.[۲]

ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمود: «هنگامى که‏ عبّاسىّ از چوب هاى (پله‏ هاى چوبین) منبر مروان بالا رود، حکومت بنی عبّاس ترقّى و رونق خواهد یافت و فرمود: پدرم- یعنى امام باقر علیه السّلام- به من فرمود: لا جرم باید آتشى از آذربایجان برافروزد که چیزى در برابرش نتواند ایستاد، پس چون چنین شود در خانه‏ هاى خود بمانید و تا زمانى که ما آرام هستیم شما نیز آرام باشید، و چون حرکت ‏کننده ما به فعّالیت پرداخت به سوى او بشتابید اگر چه بر سر زانوان، به خدا سوگند گوئى من هم اکنون بدو مى ‏نگرم که در میان رکن و مقام از مردم بر فرمانى جدید که بر عرب سخت گران است بیعت مى‏گیرد، فرمود: و واى بر عرب از شرّى که به زودى فرا مى‏رسد».

روایت سوم

… إِنَّ الْقَائِمَ مِنْ وُلْدِ عَلِیٍّ ع لَهُ غَیْبَهٌ کَغَیْبَهِ یُوسُفَ وَ رَجْعَهٌ کَرَجْعَهِ عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ ثُم‏ یَظْهَرُ بَعْدَ غَیْبَتِهِ مَعَ طُلُوعِ النَّجْمِ الْأَحْمَرِ وَ خَرَابِ الزَّوْرَاءِ وَ هِیَ الرَّیُّ وَ خَسْفِ الْمُزَوَّرَهِ وَ هِیَ بَغْدَادُ وَ خُرُوجِ السُّفْیَانِیِّ وَ حَرْبِ وُلْدِ الْعَبَّاسِ مَعَ فِتْیَانٍ أَرْمِینِیَّهٍ وَ آذَرْبِیجَانَ‏ تِلْکَ حَرْبٌ یُقْتَلُ فِیهَا أُلُوفٌ وَ أُلُوفٌ کُلٌّ یَقْبِضُ عَلَى سَیْفٍ مُحَلَّى تَخْفِقُ عَلَیْهِ رَایَاتٌ سُودٌ تِلْکَ حَرْبٌ یَشُوبُهَا الْمَوْتُ الْأَحْمَرُ وَ الطَّاعُونُ الْأَغْبَر[۳]

همانا قائم از فرزندان علىّ علیه السّلام داراى غیبتى است همچون غیبت یوسف، و بازگشتى همانند بازگشت عیسى بن مریم، پس از غیبتش با طلوع ستاره سرخ آشکار خواهد شد. همزمان با ویرانى زوراء که شهر رى است، و فرو رفتن مزوره که همان بغداد باشد، و خروج سفیانىّ، و جنگ فرزندان عبّاس با جوانان ارمنستان و آذربایجان چنان جنگى که هزاران و هزاران نفر در آن کشته مى‏ شوند، هر جنگجو شمشیرى زیور یافته به دست مى‏گیرد، پرچمهاى سیاه بر آن به اهتزاز در مى‏آید، آن جنگى است که به مرگ سرخ و طاعون بسیار خطرناک آمیخته است».

روایت چهارم

… یَخْرُجُ الشَرُوسِیُّ مِنْ أَرْمِینِیَّهَ وَ آذَرْبِیجَانَ‏ یُرِیدُ وَرَاءَ الرَّیِّ الْجَبَلَ الْأَسْوَدَ الْمُتَلَاحِمَ بِالْجَبَلِ الْأَحْمَرِ لَزِیقَ جَبَلِ طَالَقَانَ فَیَکُونُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْمَرْوَزِیِّ وَقْعَهٌ صَیْلَمَانِیَّهٌ یَشِیبُ فِیهَا الصَّغِیرُ وَ یَهْرَمُ مِنْهَا الْکَبِیرُ وَ یَظْهَرُ الْقَتْلُ بَیْنَهُمَا فَعِنْدَهَا تَوَقَّعُوا خُرُوجَهُ إِلَى الزَّوْرَاء…[۴]

از ارمنستان و آذربایجان شروسی «سروسى» به شورش برخیزد و قصد سرزمینهاى وراى  رى را داشته باشد هم آنجا که آن کوه سیاه به آن کوه سرخ بهم پیوسته و نزدیک به کوه طالقان است و میان او و مروزى نبرد سختى درگیرد که کودکان در آن پیر شوند و بزرگان در آن به نهایت پیرى رسند و کشتار در میان آنها ظاهر گردد، در چنین هنگامى منتظر خروج  او باشید تا به «زوراء» درآید.

روایت پنجم

زید بن واقد عن أبیه عن مکحول عن النبیّ صلّى اللّه علیه و سلّم قال: «یکون للترک خرجتان: خرجه یخرجون من آذربیجان‏، و الثانیه یربطون خیولهم بالفرات لا ترک بعدها»[۵]

زیدبن واقد از پدرش که مکحول از حضرت محمّد بن عبد اللَّه صلى اللَّه علیه و آله روایت کرده که فرمود:

طایفه ترک دو مرتبه خروج میکنند، مرتبه اول: از آذربایجان خروج میکنند و مرتبه دوم: سوارى های خود را به فرات می بندند و بعد از آن، ترکى نخواهد بود.

روایت ششم

عن مکحول، قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و سلّم: «للترک خرجتان: إحداهما یخربون آذربیجان‏، و الثانیه یشرعون على ثنی الفرات».[۶]

یزید بن جابر و غیر او از رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله روایت کرده که فرمود: طایفه ترک را دو خروج خواهد بود اول آنکه آذربایجان را خراب می کنند دوم آنکه بسوى نهر فرات سرعت می نمایند.

روایت هفتم

مکحول عن النبی صلّى اللّه علیه و سلّم: «للترک خرجتان: خرجه منها خراب آذربیجان‏، و خرجه یخرجون فی الجزیره، یحتقبون ذوات الحجال، فینصر اللّه المسلمین، فیهم ذبح اللّه الأعظم، لا ترک بعدها».[۷]

مکحول از رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله روایت کرده که فرمود: قوم ترک را دو خروج خواهد بود: یکى آنکه آذربایجان را خراب می کنند و دیگرى آنکه در جزیره خروج می نمایند و مالهاى سوارى حجاز را پنهان خواهند کرد، و خدا مسلمین را یارى می کند، قربانى بزرگ خدا در میان آن گروه است و ترکى بعد از آنها نخواهد بود.

البته برخی روایت دیگر هم است که اشاره هایی به این موضوع یعنی نبردترک با بنی عباس دارد.

نکات روایی

۱-بلندآتش که می تواند جنگ باشد ازآذربایجان حتمی است

۲-هیچ کس نمی تواند جلو دار آن باشد

۳-وظیفه شیعه تاظهورحضرت عدم حمایت از هیکدام طرف درگیر وسلامتی شیعه درهمین است

۴-عدم حرکت برای حمایت از هر کدام مورتایید اهل بیت نیست

۵-حرکت وحمایت زمان ظهور است حتی اگرسینه خیز باشدبرای یاری امام عصر

۶-آن کسی را که تنها باید او را یاری کنیم بین رکن ومقام بیعت می میشود نه جای دیگر مثلا در بصره یاشام

۷-باید هرچه گفت پذیرفت چون کتاب جدیدوروش جدید دارد

۸-پذیرش حضرت از سوی عرب بسیار سخت است

۹-این ظهور برای عربهانوعی امتحان واگر حمایت نکنندشرخواهد بود

۱۰-ابتداحاکم بنی عباس مروانیان را از بین می برد وباعث قدرت یابی بنی عباس می شود

۱۱-بعد ازقدرت بنی عباس ترکها بربنی عباس می شورند

۱۲-نبردترکهابابنی عباس قدرت بنی عباس را می گیرد

۱۳-البته برخی روایات این جنگ جوانان ارمنیه وآذربایجان باهم گفته شده است.

۱۴-این نبردهمراه ستاره دنباله داری است که از علائم نابودی بنی عباس آخرالزمان می باشد.

۱۵-به علت قدرت هر دو این نبرد سنگین است که جوانها پیر می شوند.

۱۶- از مصادیق قتل سرخ وطاعون(مرگ براثربیماری وآلودگیها) است.

۱۷-بیش از یک میلیون نفردر این جنگ کشته می شوند.

۱۸-پرچم های سیاه در این جنگ به اهتزازدرآمده(البته برخی روایات دو پرچم سیاه در آخرالزمان نام برده شده یکی بزرگ یکی کوچک که کوچک متصل به ظهور خواهد شد)

۱۹-این جنگ در وراء ری(به احتمال زیاد تهران) می باشد.

۲۰-ترکها بعد از نبرد ری به عراق حرکت می کنند و با سفیانی می جنگند

۲۱-محدوده مرکزی ایران درگیر این نبرد است.

۲۲-رهبری لشکر ترکها باشروسی(عصبی وبی رحم وبداخلاق)

۲۳-بنی عباس قبل از این جنگ دارای بلندگو و منبری در منطقه هستند.

۲۴-تمام این درگیری های منطقه با ظهور آقا برطرف می شود.

۲۵-محدوده آذربایجان استانهای شمال غربی ایران ،وکشورهای همسایه این استانها می تواند باشد.

 

 

[۱] – الغیبه( للنعمانی) / النص / ۱۹۴

[۲] – الغیبه( للنعمانی)، النص، ص: ۲۶۴

[۳] – الغیبه( للنعمانی)، النص، ص: ۱۴۷

[۴] – کمال الدین و تمام النعمه / ج‏۲ / ۴۶۹ / ۴۳ باب ذکر من شاهد القائم ع و رآه و کلمه …..  ص : ۴۳۴

[۵] – التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن سیدبن طاووس   / ۹۹

[۶] -همان

[۷] -همان ص۱۹۱

۱۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۴ ، ۲۲:۳۰
خادم گمنام

ساختن مناره های دراز و کاخهای برافراشته

چهارشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۱۸ ب.ظ

       

ساختن مناره های دراز و کاخهای برافراشته از نشانه های نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) است.

شایان یادآوری است که بی گمان، اکنون این دو نشانه در سرزمینهای اسلامی، به ویژه در حجاز، به دست آل سعود، آشکار شده اند؛ زیرا آنان در این سالهای واپسین، مناره های بلند و کاخهای برافراشته ای در مکّه و مدینه ساخته اند، مانند برجهای ساعت بر بلندایِ حرم خدای متعالی و خانۀ گرامی اش، به گونه ای که برخی پژوهندگان در بارۀ احادیث بیانگر رویدادهای آخرالزّمان می گویند که برجهای ساعت(1) از نشانه های ساعت می باشند!
از ابو هُرَیْرَِه نقل شده است که رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

ساعت (زمان قیام قائم) بر پا نمی شود،
مگر آنکه مردم در بلندسازی از هم پیشی گیرند(2).

بدان که بی گمان، مراد از «ساعت»، در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، همان زمان قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.
نیز از ابو هریره روایت شده است که گفت:

رسول الله(صلّى الله علیه و سلّم)  روزی میان مردم بود که مردی نزدش آمد و گفت:
ای فرستادۀ خدا، ساعت (زمان قیام قائم) کی خواهد بود؟ فرمود: پرسش شدۀ از آن،
داناتر از پرسشگر نیست، ولی تو را از نشانه هایش آگاه می سازم؛ ... هر گاه
گوسفندچرانان در بلندسازی از هم پیشی گیرند، پس، آن از نشانه هایش است...(3)
.

مقصود از «گوسفندچرانان» در این روایت، همان بیابان نشینانی اند که بر سرزمینهای اسلامی و داراییهای مردم چیره می شوند و در ساختن سازه های بلند بر دیگران می بالند، و بر کسی پوشیده نیست که بی گمان، در روزگار کنونی فرمانروایان خاندان سعود از این گروه اند.
از ابو موسی اَشْعَری نقل شده است که بی گمان، رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

ساعت (زمان قیام قائم) بر پا نمی شود ...،
مگر آنکه خانه ها ساخته و برافراشته شوند...(4).

از عبدالله پسر مسعود روایت شده است که رسول خدا(صلى الله علیه و آله) در سفارشهایش به وی فرمود:

... ای پسر مسعود، به زودی پس از من گروههایی می آیند ... که آنان دورویان این
مردم (مسلمانان) در آخرالزّمان اند ... خانه ها می سازند و کاخها برمی افرازند...(5).

عبدالله پسر عبّاس گفت که با رسول خدا(صلّى الله علیه وآله و سلّم) حج گزاردیم، واپسین حجّ وی. پس حلقۀ در کعبه را گرفت و به ما رو کرد و فرمود: آیا شما را از نشانه های «ساعت» آگاه نکنم؟ و در آن روز، سلمان از همۀ مردم به او نزدیکتر بود، گفت: بله ای فرستادۀ خدا. فرمود:

... بی گمان، هنگام آن نشانه ها ... مناره ها برافراشته می شوند...(6).

امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) در پاسخ صَعْصَعَه پسر صُوحان که از وی پرسید: دجّال کی برمی شورد، فرمود:

پس بی گمان، نشانۀ آن هنگامی است که ...
ساختمانها را برافرازند ... و مناره ها دراز شوند...(7).

امام علی پسر ابو طالب(علیهما السّلام)، در بیان نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، فرمود:

 

... هنگامی که ... ساختمانها در حجاز برافراشته شوند...(8).

از روایات اسلامی حرام بودن ساختن ساختمانهای برافراشته و مناره ها و اذان گاههای بلند بهره گرفته می شود؛ زیرا بر بلندای خانه های مسلمانان جای گرفتن روا نمی باشد، و چنان که امام علی(علیه السّلام) در زمامداریش مناره ای را که بالاتر از بام مسجد بود، ویران کرد، امام مهدی(علیه السّلام) نیز مناره های بلند و کاخهای برافراشتۀ بر جای مانده از دوران پادشاهان بسیار زورگو را در فرمانروایی اش ویران می کند.
از سَکونی، از جعفر، از پدرش، از پدرانش، از علی(علیه السّلام) نقل شده است که:

بی گمان، علی(علیه السّلام) از کنار مناره ای دراز گذر کرد، پس، به ویران کردنِ آن
فرمان داد، سپس فرمود: مناره بلند نمی شود، مگر با بام مسجد(9).

از داود پسر قاسم جعفری روایت شده است که گفت: نزد ابو محمّد -حسن عسکری-(علیه السّلام) بودم، فرمود:

هر گاه قائم قیام کند، منارها را ویران می کند(10)...(11).

----------------------------------------------------------
1. برجهای ساعتِ ساخته شده برابر کعبۀ گرامی در پیرامون مسجد حرام از هفت برج به هم چسبیده پدید آمده اند که درازایِ بزرگترینشان که ساعت در آن جای گرفته است، به 601 متر می رسد (بهره گرفته شده از: برخی منابع).
2. المسند، ج 3، ص 627 ، ح 10860 (ترجمۀ نویسنده).
3. سنن ابن ماجه، ص 901، ب 25، ح 4044 (ترجمۀ نویسنده).
4. تاریخ مدینة دمشق، ج 21، ص 274 (ترجمۀ نویسنده).
5. مکارم الأخلاق، ج 2، ص 344، ب 12، ف 4 (ترجمۀ نویسنده).
6. تفسیر القمّیّ، ج 2، ص 82- 279، سورۀ محمّد-صلّی الله علیه وآله- (ترجمۀ نویسنده).
7. کمال الدین، ص 476، جزء 2، ب 47، ح 1 (ترجمۀ نویسنده).
8. إلزام الناصب، ج ۲، ص 183، خطبۀ بیان 2 (ترجمۀ نویسنده).
9. تهذیب الأحکام، ج 3، ص 227، ب 25، ح 30 (ترجمۀ نویسنده).
10. در نسخۀ چاپی الغیبة، توسی، تکیه شده بر آن، در نوشتار عربیِ حدیث، در اینجا «المنار» یافت می شود که سازگار با دنبالۀ حدیث و آنچه در بحار الأنوار آمده است، به «المنائر» اصلاح و ترجمه گردید.
11. الغیبة، توسی، ص 206، ف 1، ح 175 (ترجمۀ نویسنده).

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۴ ، ۱۸:۱۸
خادم گمنام

از روایات اسلامی برمی آید که در ماههای جمادی و رجب از سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) رویدادهای شگفت و سرنوشت سازی در جهان، به ویژه خاورمیانه، روی می دهند که مایۀ پند برای مردمان می باشند و از خواب فراموشی بیدارشان می کنند، و بی گمان، از بزرگترین آن رویدادها یورش شروسی بر ایران، قیام اصهب مروانی در بغداد، قیام ابقع قیسی در لیبی، قیام سفیانی شامی در دمشق، قیام حسینی یمانی در صنعا و قیام هاشمی خراسانی در سمرقند می باشند.
از ابو هُرَیْرَه نقل شده است که پیامبر(صلّی الله علیه وسلّم) فرمود:

... شگفتی و سراسر شگفتی میان جمادی و رجب. سپس شتر ماده پالان شده ای
 بهتر خواهد بود از آبادیِ بزرگی که درآمد آن سد هزار است(1).

این حدیث به روی دادنِ برخی رخدادهایی شگفتی آور در جمادی و رجب و به ارزش همه گونه ابزارهای جا به جایی، از شتران، اسبان، خودروها، کشتیها و هواپیماها، در دورۀ آخرالزّمان اشاره دارد؛ به ویژه پس از ماههای یادشده، برای گریختن از سپاه سفیانی سوی بخشهای آرام، یا رفتن سوی مکّه، برای پیوستن به مهدی(علیه السّلام) و یاری اش.
امام مهدی(علیه السّلام) در نامه ای که برای دانشمند شیعی شیخ مفید(رحمه الله) فرستاده است، فرمود:

... ما شما را به حال خود رها نمی ‏کنیم، و یاد شما را از خاطر نمی‏ بریم.
و اگر آن نمی ‏بود، سختی و رنج بر شما فرود می ‏آمد، و دشمنان، شما را
ریشه کن می کردند ... به پنهان ورزی چنگ زنید از شراره کشیدن آتشی
که گروههایی اَمَوی آن را برمی افروزند و با آن گروهی هدایت شده را
می ترسانند ... هر گاه جمادی اوّل از این سالِ شما (سال ظهور)
فرا رسد، از آنچه در آن روی می دهد، پند بگیرید، و برای آنچه در پی اش
خواهد بود، از خواب فراموشیِ خود بیدار شوید. به زودی برای شما از آسمان
نشانه ای روشن آشکار می شود، و همانندِ آن در زمین خواهد بود، و در
مشرق زمین چیزی اندوهبار و آشفته کننده روی می دهد، و پس از آن،
گروههایی بیرون رونده از اسلام بر عراق چیره می شوند که با کارهای
بدشان روزیها بر مسلمانان تنگ می شوند. سپس در پیِ آن،
اندوه و سختی با نابودی سرکشی از بدان از میان می رود،
و با مرگش پرهیزکارانِ بسیار خوب شادمان می شوند...(2).

بر کسی پوشیده نیست که بی گمان، امام مهدی(علیه السّلام) در این نامۀ ارزشمند به رویدادهای بزرگ پیاپی ای اشاره می کند که در سال ظهورش در جهان، به ویژه در سرزمینهای اسلامی، روی می دهند، و مراد از «گروههایی اُمَوی»، همان بنی مروان و بنی سفیان و دنباله های آنان اند، و مقصود از «گروهی هدایت شده»، همان شیعیان علی(علیه السّلام) می باشند، و نشانۀ روشن آسمانی همان صدایِ بلند جبرائیل(علیه السّلام) است که هنگام دمیدن سپیدۀ سحر در مکّه، شب جمعه 23 ماه رمضان، نام قائم(علیه السّلام) را از آسمان فریاد می زند، و نشانۀ زمینیِ همانند نشانۀ آسمانی همان صدای ابلیس(لعنه الله) می باشد که پس از ناپدیدشدن خورشید در مکّه، در پایان روز جمعه 23 ماه رمضان، نام عثمان را از زمین فریاد می زند، و چنین می نماید که سخنش «در مشرق زمین چیزی اندوهبار و آشفته کننده روی می دهد» به رویدادن برخی رویدادها در کشور ایران، مانند درگیری درونی یا یورش بیرونی، اشاره دارد، و در پیِ رخدادهای ایران، چیره شدن اَصْهَب مروانی و پیروانش، از بر جای مانندگان حزب بعث و گروه داعش، بر سرزمینهای جزیره و عراق، خواهد بود، و گمانی نیست در اینکه این گروههایِ ستمکارِ بیرون رونده از اسلام، پس از آنکه بر کشور عراق چیره می شوند، راه رسیدن ایرانیان از آنجا به سوریه را می بندند، و دایرۀ تنگنای دولتهای غربی بر سوریها را تنگتر می کنند، و در پیِ این کارهای دشمنانه، بی گمان، ایرانیان بر بصره یورش می برند و آنجا را می گیرند و عراقیها را در تنگنا می افکنند و از فرستادن کالاهای خوراکی و دیگر چیزها از کشورشان و از بندر بصره به عراق پیشگیری می کنند، و بدین گونه، مسلمانان در عراق و سوریه دچار تنگناهای اقتصادی دشواری می شوند، و بنا بر آنچه هویداست، مراد از «سرکشی از بدان»، همان سفیانی ای است که بر بیشتر سرزمینهای شام چیره می شود، و سپاهش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یورش می برد، و با نابودی اش، مؤمنان در جهان شادمان می شوند.
امام علی(علیه السلام) فرمود:

ای شگفتا و سراسر شگفتی بین ماههای جمادی و رجب،
از فراهم آمدن پراکنده ها و دروشدن روییدنیها و صداهایی پس از صداها(3).

از این روایت چنین بر می آید که مقصود از شگفتی میان ماههای جمادی تا رجب، روی دادن جنگهایی بزرگ در سرزمینهای اسلامی است که با گردآوری نیروها و دروشدن آنها و صداهای پیاپیِ شلّیک و ترکیدن توپها، بمبها و موشکها همراه اند.
کعب الأحبار گفته است:

... و شگفتی سراسر شگفتی بین ماه جمادی و رجب. گفته شد:
آن شگفتی چیست؟ گفت: شورش مغربیهاست، در حالی که بر اسبهای
ناعربی خاکستری سوارند و با کمک شمشیرهایشان اسیر می گیرند
تا آنکه به لَجّون برسند، و قیام سفیانی است...(4).

گفتنی است، طبق روایات اسلامی، پیش از قیام سفیانی در ماه رجب در دمشق، نیروهای بربر زینده در شمال افریقا از غرب مصر وارد این کشور می شوند و سپس به فلسطین و اردن می آیند تا آنکه به بخش لَجُّون در شمال غربی این کشور برسند و از آنجا سوی دمشق در سوریه پیش می تازند.
نیز شایستۀ یادآوری است، مراد از «اسبهای ناعربی خاکستری» در این گونه احادیث، خودروهای نظامی امروزی می باشند که در کشورهای ناعربی ساخته و برای کارهای ارتشی در خاورمیانه، به ویژه کشورهای عربی، به کار گرفته می شوند. از آنجا که خاورمیانه بیشترش بیابانی و خاکی است، برای پوشاندن خودروهای ارتشی از دید دشمن، از رنگهای گراینده به رنگ خاک، مانند خاکستری، بهره می گیرند.


رویدادهای شگفت پنددهنده یا بیدار کننده

1. بروز برخی ناسازگاریها در زمامداران مشرق زمین
2. هم پیمانی عربها با ترکها
3. مرگ کسان و خویشان
4. گریختن پادشاه یمن
5. درگیری یمنیها با پادشاه یمن و سربازانش
6. ویران شدن سرزمین یمن
7. چیره شدن پادشاه یمن بر کشورش
8. کشته شدن پادشاه عراق
9. چیره شدن اصهب مروانی بر عراق
10. آشکارشدن شیصبانی در کوفه
11. چیره شدن جُرْهُمی بر بخشی از سوریه
12. یورش ترکها و خزرها بر کشوری در مشرق
13. مرگ پادشاهی بزرگ در مشرق
14. به قدرت رسیدن پادشاهی در مشرق
15. یورش هند بر پاکستان
16. یورش چین بر هند
17.  پیوستن نیروهای مسلمان چینی به هاشمی خراسانی
18. پیاده شدن نیروهای ترک در جزیره
19. فرودآمدن  نیروهای رومی در رملۀ فلسطین
20. یورش بربرهای مغربی بر مصر، فلسطین، اردن و سوریه
21. کشته شدن پادشاه مصر
22. درگیری سه پرچم در سوریه
23. فروبرده شدن حرستای دمشق با 100 هزار تن کشته
24. قیام هاشمی خراسانی در سمرقند
25. قیام سفیانی در دمشق
26. قیام حسینی یمانی در صنعا
27. یورش پادشاه یمن بر سوریه
28. کشته شدن پادشاه یمن
----------------------------------------------------
1. الفتن، ص 149، جزء ۳، ح ۶۱۱ (ترجمۀ نویسنده).
2. الاحتجاج، ج ۲، ص 9-598، ش ۳۵۹ (ترجمۀ نویسنده).
3. شرح نهج‏ البلاغة، ج 3، ص 7-266، جزء 6 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).
4. السنن الواردة فی الفتن، ص 1021، جزء 5، ح 543 (ترجمۀ نویسنده).

منیع http://akheruzzaman.blogfa.com

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۴ ، ۰۱:۲۳
خادم گمنام