آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

اللهم عجل لولیک الفرج

آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

اللهم عجل لولیک الفرج

آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

این وبلاگ برای ارائۀ پیشگوییهای گوناگون در بارۀ نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام) و رویدادهای آخرالزّمان است که بیشتر آنها برگرفته از کتابهای زرتشتیان، یهودیان، مسیحیان و مسلمانان، به ویژه آیات قرآن کریم و روایات اسلامی می باشند، و خوانندگان گرامی را از رویدادهایِ پیشِ رویِ جهان آگاه می سازند.

بایگانی

از روایات اسلامی چنین برمی‌آید که پیش از ظهور امام مهدی(علیه‌السّلام)، مردم از بهبود وضع زندگیشان و از هر خیری ناامید می‌شوند و از زمامداران و احزاب قدرتمند سیاسی کشورشان دلسرد و خسته می‌گردند. اگر انسان نگاهی به وضع کنونی کشورهای جهان، از شرق تا غرب، بیندازد، احساس می‌کند که مردم بسیاری از کشورها روز به روز بیشتر به این سو که اشاره کردیم، پیش می روند، و این ناامیدی که خُد از نشانه های ظهور امام مهدی(علیه‌ السّلام) می‌باشد، بسی امیدوارکننده است.

وقتی بازی احزاب برای فریب مردمان در بسیاری از کشورها به پایان برسد، نوبت به نبرد احزاب می‌رسد، و طبق برخی روایات، حزب عبّاسی، حزب مروانی و حزب سفیانی و حزب قیسی و نیز ترک و روم و هند و سند و چین و .... با هم درگیر می‌شوند، و در آن زمان یاران امام مهدی(علیه السّلام) برمی‌شورند و سرزمینها را یکی پس از دیگری می‌گیرند.


ابو قَبِیل گفته است:

مردم همواره از خوبی در خُشی‌اند تا زمانی که زمامداری بنی عبّاس سست نشود. پس، هر گاه زمامداری آنان سست شود، همواره در آشوبها خاهند بود تا آن که مهدی برخیزد(1).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى‌الله‌علیه‌وآله) باشد، اگرچه ابو قَبِیل مَعَافِرِی تابعی آن را به وی نسبت نداده است.

از محمّد پسر حَنَفِیَّه روایت شده است که گفت:

بنی عبّاس پادشاهی می‌کنند تا آن‌که مردم از خوبی ناامید شوند. سپس کارشان پراکنده می‌گردد. پس، اگر نیافتید(2) جز سوراخ عقربی، درون آن بروید. زیرا بی‌گمان، در مردم بدی‌ای دراز خاهد بود. آن گاه، پادشاهیشان نابود می‌شود، و مهدی قیام می‌کند(3).

چنین می‌نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى‌الله‌علیه‌وآله) باشد، اگرچه محمّد تابعی پسر امام علی(علیه‌السّلام) و خولۀ حَنَفِیَّه آن را به وی نسبت نداده است.
————————————————————- 
1. الفتن، ص 140، الجزء 3، ح 572 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
2. در نسخۀ چاپی الفتن پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «لم یجدوا» یافت می‌شود که سازگار با آن‌چه در نسخۀ چاپ‌شده از این کتاب در مصر آمده است، به «لم تجدوا» اصلاح و ترجمه گردید.
3. الفتن، ص 142، الجزء 3، ح 584 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

✔️ برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی
کانال آخر الزّمان

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۸ ، ۰۱:۰۶
خادم گمنام

فتنه‌های سوزنده و مبارک

جمعه, ۱۵ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۳۵ ق.ظ

هرچند فتنه در اصل پدیده‌ای ناپسند و زیانبار است؛ فتنه‌های آخر الزّمان، با صرف نظر از سختیها و تلخیهایشان، نتایج ارزشمندی را در پی دارند، و سبب افشای ماهیّت منافقان فتنه‌گر، نابودی حکومت زورگویان و در هم ریختن بساط تباهکاران می شوند، و در پایان، با قیام امام مهدی(علیه‌السلام) و زدودن فتنه‌ها، کام مؤمنان شیرین می‌گردد.

امام علی(علیه‌السّلام) فرمود:

در آخر الزّمان فتنه را ناپسند مدارید؛ زیرا بی گمان، فتنه منافقین را نابود می‌کند(1).

امام صادق(علیه‌السّلام) فرمود:

فتنه را آرزو کنید که در آن نابودیِ زورگویان و پاکیِ زمین از تباهکاران است(2).

امام علی(علیه‌السّلام) فرموده است:

هر کس آتش فتنه را برافروزد، سوخت (هیزم) آن خاهد شد(3).
 

-------------------------------------------------------------------------
1. کنز العمّال، ج 6، الجزء 11، ص 189، ح 31167 (ترجمۀ سلیمان مدنی تنکابنی).
2. تنبیه الخواطر، الجزء 2، ص 87 (ترجمۀ سلیمان مدنی تنکابنی).
3. غررالحکم، ح 10677 (ترجمۀ سلیمان مدنی تنکابنی).
✔️ برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی
کانال آخر الزّمان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۸ ، ۰۰:۳۵
خادم گمنام

بررسی روایات اسلامی و رصد کواکب و نجوم خبر از دگرگونی امور و احوال سران و پادشاهان و مردم و بروز بلایای طبیعی، به ویژه سیل و زلزله، در آینده ای نزدیک می دهد. پس از خرشیدگرفتگی 5 دی ماه امسال (1398) حال پادشاهان خاورمیانه، به ویژه حاشیۀ خلیج فارس، اندک اندک رو به ناخُشی می نهد. سران و پادشاهانی که از درد و رنج توده های محروم بی خبرند یا خُد را به بی خبری زده اند!!!

دوران عزل و نصبها و ناپایداری حکومتها در خاورمیانه آغاز شد! پس از کسوف دی ماه چنین رویدادی رو به فزونی می نهد و شاهد تغییر پادشاهان نیز خاهید بود! 

پادشاهان حاشیۀ جنوبی خلیج فارس هم چون پادشاهان شمال و شمال غربی خلیج فارس گرفتار فتنه ها می شوند!

منتظر خبرهای تازه در کانال آخر الزّمان در روزهای آینده باشید.

 بس خبرهاست در این عالم خاک 
که کنند اهل معانی ادراک

...........................................................................................................
سیّد سلیمان مدنی تنکابنی
کانال آخر الزّمان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۸ ، ۰۰:۲۹
خادم گمنام

در آخر الزّمان نرخها گران می شوند و سالهای سختی خاهند بود و فتنه های خاکستری و پیاپی پدیدار می شود و مردم در آن فتنه ها مانند مورچه به این سو و آن سو کشیده می شوند و برخی دیگری را می کشند و قاتل نمی داند برای چه و چه کسی را کشته و مقتول نیز نمی داند برای چه کشته شده است! در آشوب خاکستری پادشاهان و زمامداران و مردم عادی آسیب فراوان می بینند و در فتنه می افتند، و کسانی نیز که به اخبار آخر الزّمان و دستورهای پیامبر و اهل بیتش(صلوات الله علیهم) در پرهیز از فتنه ها عمل می کنند و وارد این فتنه نمی شوند، هرچند کمتر آسیب می بینند و ایمانشان از دست نمی رود، از آسیبهای فتنه ها بی نصیب نخاهند بود. در ماجرای گران کردن بنزین و آشوبهای پس از آن در ایران که نتیجه ای جز جرح و قتل و غارت اموال و ویرانیهای بسیار را در پی نداشت، آن گونه بود و شد که نوشتیم و خاندید، و پیامدهایی نیز دارد که در آیندۀ نزدیک یا دور آشکار می شوند!

شایان یادآوری است، متن روایاتی که در این گفتار به مضمون آنها اشاره شده است، برخی در گذشته در کانال آخر الزّمان آورده شدند، و برخی نیز در آینده ارائه خاهند شد. ایران و افقانستان و سوریه و یمن اکنون در این فتنه غوطه ورند ... ناگفته نماند که تبلیغات راست و دروغ رسانه ها، به ویژه برنامه های ماهواره ای، در شعله ورساختن فتنه ها و کشاندن مردم، به ویژه جوانان کم دانش و تجربه، سوی فتنه ها بسیار اثرگذارند!

البتّه اگر امسال سالِ پیش از ظهور باشد، آشوب آبان 98 می تواند بخشی از درگیری گروهها و احزاب در دو ربیع نیز باشد، وگرنه همان فتنۀ خاکستری است، و خداوند داناتر است. سال پیش از ظهور بودن امسال در صورت بارش بارانهای سیل آسا در ایران و جهان دانسته و یقینی می شود، و گرنه باید صبر کنیم... همچنین آشوب در اصفهان می تواند  همان «بلوایی در اصفهان» باشد که آن اهل دل روشن ضمیر برای یک دورۀ 24 ماهه، از اردیبهشت 97 تا اردیبهشت 99 پیشبینی کرده بود، اگر بلوایی سخت تر از آن در راه نباشد!

گرانی بنزین و آشوبها و خرابیها و قتل و جرح پیش‌آمده پس از آن در کشور به خاست خداوند تحوّلات آخر الزّمانی در ایران را شتاب می بخشد! منتظر خبرهای مهمّی باشید. 

سیّد سلیمان مدنی تنکابنی-ایران- قم
کانال آخر الزّمان

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۸ ، ۱۷:۱۴
خادم گمنام

ربیع اوّل و ربیع آخر سومین و چهارمین ماه از ماههای دوازده گانۀ سال هجری قمری نزد مسلمانان‌اند، و از برخی روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخر الزّمان بهره گرفته می‌شود که در این دو ماه، گردش ستارۀ دنباله‌داری که از نشانه‌های نزدیک‌شدن زمان قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) می‌باشد، مانند پیشتر، در کرانه‌های آسمان پایدار خاهد بود، و میان مردم، به ویژه مسلمانان در سرزمینهای اسلامی، جنگها سخت و آشوبها فراگیر می‌شوند، و بسیاری از گروهها، مانند رومیان، فرنگیان، روسها، ترکها، خزرها، عربها، بربرها، فارسها، کردها، بلوچها، خراسانیان، هندیان، سندیان، چینیان، کره‌ایها و ژاپنیها، گرفتار آن دو می‌شوند.

بنا بر آن‌چه در احادیث اسلامی آمده است، بزرگ ستاره‌ای دنباله‌دار که «گیسوی شیطان» نامیده می‌شود، از ماه صفر تا رجب پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام)، در کرانه‌های آسمان می‌گردد تا آن که در ماه شعبان میان خُرشید و زمین جای می‌گیرد و در ماه رمضان به زمین نزدیک می‌شود و گردش می‌چرخد و اندک اندک درون هوای فشردۀ پیرامونش می‌رود و می‌سوزد و شعله‌ور می‌شود و سه یا هفت شبِ پیاپی برای زمینیان نورافشانی می‌کند، و تندبادی سرخ پدید می‌آورد و شهابهای بسیاری بر روی زمین فرومی‌باراند و مایۀ سختیها و ناخُشیهایی برای مردم می‌شود.

از روایت وَلِید پسر مُسْلِم و جز آن بهره گرفته می‌شود که ترکها و رومیان، هنگام گردش ستاره‌ای دنباله‌دار در کرانه‌های آسمان از ماه صفر تا رجب پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام)، درون سرزمینهای کردی و عربی می‌روند.

ولید گفته است:

جز این نیست که ستارۀ نشانه‌ها ستاره‌ای می‌باشد که در صفر و در دو ربیع یا در رجب در کرانه‌ها می‌گردد، و در آن هنگام، خاقان با ترکها می‌رود، در پیِ او رومیان آشکارشونده با پرچمها و صلیبها می‌روند(1).

 «خاقان» واژه‌ای ترکی است که در روزگاران کهن لقب پادشاهان ترکها بود، و بنا بر آن‌چه هویداست، مراد از «خاقان» در این حدیث، واپسین رئیس‌جمهوری ترکیه در آخر الزّمان است که نیروهای ترکش از مرزهای جنوبی این کشور می‌گذرند و درون بخشی از سرزمینهای جزیره که در شمال و شرق کشور سوریه جای دارد، می‌روند، و مقصود از «رومیان آشکارشونده با پرچمها و صلیبها»، نیروهایی مسیحی‌اند که از سرزمینهای روم، مانند اروپا، آمریکا و استرالیا به دشت عُمْق، میان حَلَب و اَنْتاکِیَه، در شمال غربی سوریه، قَرْقِیسِیا در شرق این کشور و حِمْص در غرب سوریه و رَمْلَه در شمال فلسطین و اسکندریّه در شمال مصر می‌آیند.

ابو هُرَیْرَه از پیامبر(صلّی‌الله‌علیه‌وسلّم) روایت کرده است که فرمود:

... سپس گروهها در دو ماه ربیع با هم درگیر می‌شوند...(2).

بنا بر آن‌چه هویداست، رسول خدا(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) در این روایت از روی‌دادن ناسازگاریها و درگیریها در دو ماه ربیع اوّل و ربیع آخر پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام)، میان گروهها و دسته‌های گوناگون در جهان، به ویژه سرزمینهای اسلامی از مَرّاکُش در مغرب تا سین کیانگ در مشرق، خبر داده است، و خداوند داناتر است.

شایان یادآوری است، هنگامی که ما به نوشتار همۀ این حدیث بازمی گردیم، می بینیم که در نقل برخی سخنانش پیش و پس انداختنی روی داده است، و از آن‌چه پس‌انداخته شده است، سخن «سپس گروهها در دو ماه ربیع با هم  درگیر می‌شوند» می‌باشد، در حالی که آن، به رویدادی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) در ماه محرّم اشاره می‌کند.
------------------------------------------------------------ 
1. الفتن، ص 152، الجزء 3، دنبالۀ ح 620 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
2. الفتن، ص 149، الجزء 3، ح 611 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
✔️ برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۸ ، ۲۳:۴۷
خادم گمنام

خوزستان در آخر الزّمان

يكشنبه, ۳ آذر ۱۳۹۸، ۱۱:۳۷ ب.ظ

امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در بیان نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، فرمود:

ای جابر، هر گاه ناقوس بانگ زند، و کابوس فشار آورد، و گاومیش سخن بگوید، هنگام آن رویدادها، شگفتیها و چه شگفتیهایی خاهند بود! هر گاه آتش در بُصْری بدرخشد، و پرچم عثمانی در درۀ سیاه(1) پدیدار شود، و بصره آشفته گردد و برخی از آنان بر برخی دیگر چیره شوند، و هر گروهی به دیگری بگراید، و لشکرهای خراسان جنبش کنند، و شعیب تمیمی(2) پسر صالح از درون تالقان بجوشد(3)، و برای سعید شوشی در خوزستان پیمان بسته شود، و برای بلندقدان و تناوران کُرد پرچم برافراشته شود...(4).

همان گونه که از پیشترها نیز گفته ایم، گفتاری با عنوان «خوزستان در آخر الزّمان» داریم، ولی هنوز کامل آن آمادۀ ارائه نیست، و همین قدر خوب است بدانید که این سرزمین چنان که درهمسایگی عراق قرار گرفته است و با چون عراق خاکی حاصلخیز و منابع عظیم نفتی دارد، از زمان محمّدرضا پهلوی به این سو مردم آن دیار مانند عراقیها در فقر و محرومیّت به سر می برند، به گونه ای که خوزستان را از هر جهت باید عراق کوچک و اهواز را باید روستایی بزرگ نامید! بنا بر این، با توجّه به همسایگی آن با عراق و شرایط پیش آمده در آن کشور و محرومیّتهای شدید مردم این سرزمین، جنبش سعید شوشی دور از انتظار نیست، هرچند در بارۀ حق یا باطل بودن آن چیزی نمی دانیم یا نباید بر زبان آورد!
———————————————— 
1. در همۀ نسخه های چاپی مشارق أنوار الیقین نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «سوداء» یافت می شود که به «السویداء» اصلاح و ترجمه گردید.
2. در همۀ نسخه های چاپی مشارق أنوار الیقین نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «تبع» یافت می شود که به «نبع» اصلاح و ترجمه گردید.
3. در نسخۀ چاپی مشارق أنوار الیقین پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «التیمیّ» یافت می شود که سازگار با آن چه در برخی نسخه های چاپی این کتاب آمده است، به «التمیمیّ» اصلاح و ترجمه گردید.
4. مشارق أنوار الیقین، ص 266، خطبۀ تَطَنْجِیَه (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
✔️ برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی


 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۸ ، ۲۳:۳۷
خادم گمنام

گران شدن نرخها در آخر الزّمان

يكشنبه, ۳ آذر ۱۳۹۸، ۰۹:۵۵ ب.ظ

گران شدن نرخهایی که مایۀ تنگی و دشواری و گرسنگی می‌شود، از نشانه‌های نزدیک‌شدن زمان قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) است.

بنا بر روایات اسلامی، شکنجه‌های خداوند که بر مردمان فرود می‌آیند، برآیند کارهای ناشایست آنان‌اند، و دو گونه می‌باشند: شکنجه‌های بزرگ و یک‌باره، مانند پرتاب‌کردن، فروبردن و زشت‌کردن؛ و شکنجه‌های کوچک و اندک اندک، مانند گرانی نرخها، گرسنگی و از راستی برگشتن پادشاهان.

مُفَضَّل پسر عُمَر گفت:از ابو عبدالله-صادق-(علیه السّلام) در بارۀ سخن خداوند(عزّ و جلّ): «و سوگند که بی‌گمان، آنان را پیش از شکنجۀ بزرگتر، از شکنجۀ نزدیکتر می‌چشانیم»(1) پرسیدم؟ فرمود:

نزدیکتر گرانی نرخ، و بزرگتر مهدی با شمشیر است(2).

شایان یادآوری است، ضمیر در سخن خدای متعالی: «و سوگند که بی‌گمان، آنان را ... می‌چشانیم» به «بیرون روندگان از دین» برمی‌گردد، و گمانی نیست در آن‌که امام مهدی(علیه‌السّلام) با شمشیرش برای مؤمنان مهربانی و خُشی، و برای بیرون روندگان از دین شکنجه و کیفر می‌باشد.

حَفْص پسر عُمَر از مردی روایت کرده است که ابو عبدالله-صادق-(علیه‌السّلام) فرمود:

گرانی نرخ بدخویی می‌آورد، امانتداری را از میان می‌برد و مرد مسلمان را به ستوه می‌آورد(3).

قاسم پسر اسحاق از پدرش از نیای خُد روایت کرده است که رسول خدا(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود:

نشانۀ خُشنودی خداوند(تعالی) در مردمش، ارزانی نرخهایشان و برابری ورزیدن پادشاهشان، و نشانۀ خشمگینی خداوند(تبارک و تعالى) بر مردمش، از راستی برگشتن پادشاهشان و گرانی نرخهایشان است(4).

از امیر مؤمنان-علی-(علیه‌السّلام) روایت شده است که رسول خدا(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود:

هر گاه خداوند بر گروهی از مردم خشم گیرد و میان آنان شکنجه‌ای فرو نفرستد(5)، نرخهاهایشان گران می‌شوند، عمرهایشان کوتاه می‌شوند، بازرگانانشان سود نمی‌برند، میوه هایشان پاکیزه نمی‌شوند، رودهایشان پُرآب نمی‌شوند، بارانهایشان از آنان بازداشته می‌شوند و بدهایشان بر آنان چیره ‏می‌گردند(6).

محمّد پسر مُسْلِم گفت که شنیدم ابو عبدالله-صادق-(علیه‌السّلام) می‌فرمود:

بی‌گمان، پیش از قائم، آزمایشی از سوی خداوند خاهد بود. گفتم: فدایت شوم، آن آزمایش چیست؟ آیۀ «و سوگند که بی‌گمان، شما را با چیزی از ترس، گرسنگی و کاستن داراییها، جانها و میوه‌ها می‌آزماییم، و به شکیبایان مژده بده»(7) را خاند. سپس فرمود: ترس از پادشاهان پسرانِ آن کس [در پایان زمامداریشان](8)، گرسنگی از گرانی نرخها، کاستن داراییها از بی‌رونقیِ داد و ستدها و کمیِ بهرۀ آنها، کاستنِ جانها از مرگی شتابان و فراگیر و کاستنِ میوه‌ها از رویش اندک کِشْته‌ها و کمفزونی میوه‌ها. سپس فرمود: و شکیبایان را در آن هنگام به شتابان‌کردن شورش قائم(علیه‌السّلام) مژده بده(9).

مراد از «پادشاهان پسرانِ آن کس» در این حدیث، فرمانروایان بنی عبّاس‌اند که در آخر الزّمان بر بخشی از سرزمینهای مشرق چیره می‌شوند.

از عبدالله پسر مسعود روایت شده است که رسول خدا(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرمود:

ساعت (زمان قیام قائم) بر پا نمی‌شود ...، مگر آن‌که اسبان و زنان گران شوند.سپس ارزان می‌شوند و تا روز قیامت (رستاخیز) گران نخاهند شد(10).

با نگاه به همراهی ساعت با قیامت در این حدیث، بهره می‌گیریم که مراد از «ساعت» در این‌جا، زمان قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) می‌باشد، و در بسیاری از روایات اسلامی و برخی آیات قرآنی نیز کار این گونه است.

از سخن پیامبر(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) هویدا می‌شود که هنگام نزدیک‌شدن زمان قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) بهای همه گونه ابزارهای جابه‌جایی، مانند اسبان، استران، خُدروها، کشتیها و هواپیماها و مهر زنان و هزینه‌های پیوند زناشویی بالا می‌روند، و سپس نرخها در دولت گرامی‌اش ارزان می‌شوند و تا روز رستاخیز همین گونه می‌مانند.

کعب ‏پسر حارث از کاهِنی به نام «سَطِیح»(11)، در بیان رویدادهای آخر الزّمان، روایت کرده است:

... برآمدن بزرگ‌ستاره که عربها را سخت و ناگهان می‌ترساند، و برای آن مانند دُم است؛ پس، در آن هنگام، بارانها نمی‌بارند، رودها خشک، شهرها(12) ناسازگار و نرخها در همۀ سرزمینها گران می‌شوند...(13).

کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام)، از ماه صفر تا رجب در کرانه‌های آسمان می‌گردد تا آن‌که در ماه شعبان میان خُرشید و زمین جای می‌گیرد و در ماه رمضان به زمین نزدیک می‌شود و پیرامونش می‌چرخد و اندک اندک درون پوشش گازی‌اش می‌رود و می‌سوزد و شعله‌ور می‌شود و سه یا هفت شبی پیاپی برای زمینیان نورافشانی می‌کند، و تندبادی سرخ پدید می‌آورد و شهابهایی فراوان بر روی زمین فرومی‌باراند و ناگهان با صدایی سخت و بسیار ترسناک در مشرق می‌افتد و مایۀ گرفتاریها و ناخُشیهایی برای مردم می‌شود.

از این روایت و دیگر روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخر الزّمان برمی‌آید که گرانی فراگیر نرخها در سرزمینها در پی برآمدن بزرگ‌ستاره‌ای دنباله‌دار خاهد بود که «گیسوی سختی‌آور» یا «گیسوی شیطان» نامیده می‌شود، و کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام)، از ماه صفر تا رجب در کرانه‌های آسمان می‌گردد تا آن‌که در ماه شعبان میان خُرشید و زمین جای می‌گیرد و در ماه رمضان به زمین نزدیک می‌شود و پیرامونش می‌چرخد و اندک اندک درون پوشش گازی‌اش می‌رود و می‌سوزد و شعله‌ور می‌شود و سه یا هفت شبی پیاپی برای زمینیان نورافشانی می‌کند، و تندبادی سرخ پدید می‌آورد و شهابهایی فراوان بر روی زمین فرومی‌باراند و ناگهان با صدایی سخت و بسیار ترسناک در مشرق می‌افتد و مایۀ گرفتاریها و ناخُشیهایی برای مردم، به ویژه عربها، می‌شود.

سَدِیر صَیْرَفِی گفت که با گروهی از کوفیان نزد ابو عبدالله جعفر پسر محمّد(علیهما‌السّلام) بودیم، به آنان رو کرد و فرمود:

... پس، در آن هنگام، از حج بازداشته می‌شوید، میوه‌ها کاهش می‌یابند، سرزمینها بی‌باران و خشک می‌شوند، دچار گرانی نرخها و از درستی برگشتن پادشاه می‌شوید، ستمگری و ستمِ بیش از اندازه با گرفتاری، وبا و گرسنگی میان شما پدیدار می‌شوند و آشوبها از همۀ گوشه و کناره‌ها بر شما سایه می‌افکنند...(14).

مَدائِنِی در کتاب «صفّین» روایت کرده و گفته است: علی(علیه‌السّلام) پس از پایان کار نَهْرَوان(15) سخنرانی کرد و چیزهای نو و شگفتی از نبردهای پُرکشتار را یادآور شد و فرمود:

هر گاه میان شما، نژادآمیختگان افزون و نَبَطِیها چیره شوند، ویران‌شدن عراق نزدیک خاهد شد. آن، هنگامی است که شهری که دارای درخت شوره‌گز(16) و رودهایی می‌باشد، ساخته شود. پس، هر گاه در آن‌جا نرخها گران، ساختمانها برافراشته و بیرون روندگان از دین فرمانروا شوند و گرفتاری سخت شود و مردمان پست و بد به خُد ببالند، فرورفتن بَیْدا(17) نزدیک و گریختن با شتاب و ترس و کوچیدن گوارا شود...(18).

بی‌گمان، امیر مؤمنان علی(علیه‌السّلام) در این پیشگویی از روی‌دادن برخی رویدادهای برجسته در عراق، به ویژه شهر بغداد، کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) خبر داده است، و آن، هنگامی است که میان عراقیها گروههای نژادآمیخته، مانند گروه داعش و دیگر تروریستهایی که از سراسر جهان به عراق می‌آیند، افزون شوند، و نیز هنگامی‌اند که بر زیندگان عراق نَبَطِیها، مانند برخی کسان از حزب بعث، چیره شوند، و گمانی نیست در آن‌که پس از این رویدادها ایرانیان بر عراقیان یورش می‌برند و شهر راهبردی بصره را می‌گیرند و زیندگان عراق را در تنگنای اقتصادی‌ای می‌افکنند که مایۀ کم‌شدن خُراکیها و گرانی نرخها میان آنان می‌شود، و سپس سفیانی از سوریه بر عراق یورش می‌برد و سپاهی را سوی ایران و سپاهی را سوی عربستان سعودی می‌فرستد؛ پس، سپاه دوم در بیدا فروبرده می‌شود، هنگامی که می‌خاهند از مدینه به مکّه بروند، و مراد از «بیرون روندگان از دین» و «مردمان پست و بد»، اصهب مروانی و پیروانش، از بازماندگان حزب بعث و گروه داعش، می‌باشند که خُدشان را مسلمان نشان می‌دهند، ولی آنان به‌راستی از ناسازگاران با دین و بیروندگان از آن‌اند، و برای سروری کوتاه زمانشان به خِیش می‌بالند(19).

«نَبَطِیها» گروهی ناعرب و ناپارسی‌اند که در سیاه زمینِ عراق جای دارند، و به کشاورزی، چوپانی و هنرهای دستی سرگرم می‌باشند، و «سیاه زمینِ عراق» نامی است که کشورگشایان مسلمان بر سرزمینهای سبز و پُردرخت و کِشْتۀ رو به سیاهی از روستاها و کشتزارهای جای گرفته در جنوب سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات و پیرامون آن‌دو گذارده بودند(20).

امیر مؤمنان علی(علیه‌السّلام)، در بیان نشانه‌های قیام قائم(علیه‌السّلام)، فرمود:

... مردم به کفر بازمی‌گردند. پس، در آن هنگام، خداوند ویران کردن شهرها و سرزمینها را می‌آغازد ... مَوْصِل پس زیندگانش از گرسنگی و گرانی نابود می‌شوند ... و اَنْتاکِیَه از گرسنگی، گرانی و ترس ویران می‌شود ... و حِمْص از گرسنگی و گرانی ویران می‌شود...(21).

«موصل» شهری در شمال عراق، «انتاکیه» شهری در جنوب ترکیه و «حمص» شهری در غرب سوریه است.

علی پسر ابو طالب(علیهماالسّلام)، در بیان نشانه‌های ظهور قائم(علیه‌السّلام)، فرمود:

... در شام گرانی فرود می‌آید...(22).

گرانی نرخها در سرزمینهای شام، به ویژه سوریه، از رومیان، مانند اروپاییان و آمریکاییان، سرچشمه می گیرد، هنگامی که نیروهایشان را به آن‌جا می‌فرستند و بر برخی بخشهایش چیره می‌شوند و از رسیدن داراییها و خُردنیها به شامیها جلوگیری می‌کنند و آنان را در تنگنای اقتصادی سختی می‌افکنند.

«شام» سرزمینی پهناور در خاورمیانه است که فلسطین، اردن، لبنان و بیشتر سوریۀ کنونی و بخشی از جنوب ترکیه و شرق مصر را در بر می‌گیرد(23).

امیر مؤمنان علی(علیه‌السّلام)، در بیان نشانه‌های قیام قائم(علیه‌السّلام)، فرمود:

بهوش، ای وای بر نَجْد از آن‌چه(24) بر آن‌جا فرود می‌آید از بی‌بارانی و گرانی...(25).

«نَجْد» سرزمینی گسترده در میانۀ کشور عربستان سعودی است که مرکزش ریاض می‌باشد. نجد از شمال به عراق و اردن و از جنوب به ربع خالی و از شرق به اَحْسا و از غرب به حجاز می‌رسد. بُرَیدَه، عُنَیزَه، سَدِیر، رِیاض -پایتخت عربستان سعودی-، خَرْج‌ و دَمام از برجسته‌ترین شهرهای نجد می‌باشند(26).

--------------------------------------------------------

1. قرآن کریم، سورۀ سجده، آیۀ 21 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

2. بحار الأنوار، ج 51، ص 59، ب 5، ح 55، با نقل از: تأویل الآیات الظاهرة (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

3. فروع الکافی، ج 5، ص 166، کتاب المعیشة، ب 63، ح 6 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

4. فروع الکافی، ج 5، ص 164، کتاب المعیشة، ب 63، ح 1 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

5. مرادش آن است: میان آنان گرفتاری بزرگ و یک‌باره‌ای نفرستد.

6. فروع الکافی، ج 5، ص 317، کتاب المعیشة، ب 159، ح 53 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

7. قرآن کریم، سورۀ بقره، آیۀ 155 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

8. میان دو کروشه از افزوده‌های ما است، و آن را از دو حدیث همانند این حدیث گرفته‌ایم که یکی از آن دو در: الغیبة، نعمانی، ص 250، ب 14، ح 5، و دیگری در: کمال الدین، ص 678، الجزء 2، ب 25، ح 3 آمده است.

9. الإرشاد، ج 2، ص 8-377 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

10. المستدرک علی الصحیحین، ج 5، ص 7-426، کتاب الفتن و الملاحم، ح 8776 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

11. سَطِیح کاهن از شناخته‌شده‌ترین پیشگویان عرب در روزگار نادانی عربها بود که از برخی چیزهای پنهان خبر می‌داد، و مردی یمنی زیندۀ شام بود که ناتوان زاده شده بود، و همواره چون پاره گوشتی بی‌استخان پهن‌شده بر روی زمین بود، به گونه‌ای که نمی‌توانست بایستد یا بنشیند (بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع).

12. در همۀ نسخه‌های چاپی بحار الأنوار نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «الأعصار» یافت می‌شود که به «الأمصار» اصلاح و ترجمه گردید.

13. بحار الأنوار، ج 51، ص 3-162، ب 11، با نقل از: مشارق أنوار الیقین (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

14. الأمالی، ص 5-64، المجلس 7، ح 10 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

15. مراد از «کار نَهْرَوان» نبردی است که میان گروهی گمراه از مسلمانان با نام خَوارِج (شورشیان) و سپاه امام علی(علیه‌السّلام) در سرزمین نهروان -میان واسِط و بغداد-، در سال 38 هـ.ق، روی داده است (بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع).

16. شوره‌گز درختی شکوفه‌آور از دستۀ درختان گز است که بیشتر در زمینهای خیسِ نزدیک آبها، رودها و دره‌ها می‌روید، و در خیابانها برای آراستن رویانیده می‌شود، و بومی عربستان سعودی، مصر، عراق، ایران، افقانستان و پاکستان می‌باشد (بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع).

17. بَیْدا در روزگاران کهن زمینی بیابان در جنوب مدینه بر راه مکّه بود، و امروزه، درون آبادی شهر مدینه رفته است (بهره‌گرفته‌شده از: معجم معالم الحجاز، ج 1، الجزء 2، ص 3-242، درگاه «البَیْداء»).

18. شرح نهج البلاغة، ج 3، الجزء 6، ص 5-134، باب الخطب و الأوامر، دنبالۀ خطبۀ 70 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی). گفتنی است، این سخن که به امام علی‏(علیه‌السّلام) نسبت داده شده است، در نسخه‌های چاپی «وقعة صفّین» نزد ما، یافت نمی‌شود، و شاید ابن ابی الحدید آن را از نسخه‌ای که فراگیرتر از این نسخه‌ها بوده، آورده است، و یا آن را از منبعی دیگر گرفته و نامش را نادرست برده است، و به هر روی، این سخن و همانندهایش جز از پیامبر یا سفارش شدۀ وی(صلوات‌الله‌علیهما) پدید نمی‌آید.

19. سخن نویسنده.

20. بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع.

21. إلزام الناصب، ج 2، ص 3-172، خطبة البیان 1 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

22. إلزام الناصب، ج 2، ص 184، خطبة البیان 2 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

23. بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع.

24. در همۀ نسخه‌های چاپی إلزام الناصب نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «و ما» یافت می‌شود که به «ممّا» اصلاح و ترجمه گردید.

25. إلزام الناصب، ج 2، ص 8-157، خطبة البیان 1 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

26. بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع.

برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور

 پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

کانال آخر الزّمان

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۸ ، ۲۱:۵۵
خادم گمنام

در سال ظهور امام مهدی علیه السلام در خاورمیانه به ویژه ایران ، جنبشی پیروز و ناوابسته به شرق و غرب ، روی خواهد داد به نام تنگدستان شیعه علی که دارای رهبری بزرگ و الاهی است و چیزی جلودارش نمی باشد.

برخی خانندگان منتظر و نگران گاهی چنین اظهار می دارند که با وضعیت اقتصادی جهان ، به ویژه خاورمیانه و ایران عزیز ما که هر روز خبر از اختلاسها و دزدیها به گوش می رسد و سرمایه داران وابسته به حکومت ها روز به روز بر ثروتشان افزوده می شود و ماه به ماه قیمت کالاها و مسکن و اجاره منزل بالا می رود ،با افزایش هزینه های زندگی و مالیاتهای کمرشکن و تقویت اقتصاد لیبرالی که بنیادش بر نابودی مستضعفان است ، براستی چه بر سر مردم فقیر خواهد آمد و چه بسا خواهند مرد؟

پاسخ ما روشن است که بله مردمان ، به ویژه مسلمانان ، به شرایط بسیار سخت و دشواری می رسند و هنگامی که قدرتمندان و ثروتمندان مردم بیجاره را به مرگ می گیرند تا به تب راضی شوند ، ناگهان با سیل و باران و زلزله و جنگهای ناخواسته ، مانند شورش اصهب مروانی و داعش در عراق و شورش داعش در قفقاز و لیبی و شورش هاشمی چینی در سین کیانگ چین ، شورش شعیب تمیمی خراسانی در سمرقند ،شورش قریشی عدوی در سیستان ، شورش حسینی یمانی در یمن و شورش حسنی گیلانی در دیلمستان رو به رو می شوند و دچار چالش وتزلزلی کنترل ناشدنی می گردند و یاران قیامگران بر حقی که انصار امام مهدی علیه السلام می باشند و نام بردیم  ، و پیروانشان همان مستضعفان پابرهنه اند نه قدرتمندان غافل و ستمگر و ثروتمندان پول حرام جمع کرده پس اینان فرصت نابودی آنان را پیدا نمی کنند و در آن زمان جنبش تنگدستان شیعه علی علیه السلام شکل می گیرد.

محمد پسر مسلم گفت که شیندم ابوعبدالله – صادق – علیه السلام می فرمود :

بی گمان ، پیش از قائم ، آزمایشی از سوی خداوند خواهد بود . گفتم فدایت شوم آن آزمایش چیست ؟ آیه «و سوگند که بی گمان شما را با چیزی از ترس ، گرسنگی و کاستن دارایی ها ، جان ها و میوه ها می آزماییم و به شکیبایان مژده بده »را خواند سپس فرمود : ترس از پادشاهان پسران آن کس [در پایان حکومتشان]گرسنگی از گرانی نرخ ها ، کاستن دارایی ها از بی رونقی داد و ستد ها و کمی بهره آن ها ، کاستن جانها از مرگی شتابان و فراگیر و کاستن میوه ها از رویش اندک کشته ها و کم فزونی میوه ها . سپس فرمود و شکیبابان را در آن هنگام به شتابان کردن شورش قائم علیه السلام مژده بده . الارشاد جلد 2 صفحه 377-8

مراد از پادشاهان پسران آن کس در این حدیث همان فرمانروایان بنی عباس اند که در آخرالزمان در بخشی از سرزمین های مشرق چیره می شوند و به آنها سیاه نشانان نخست گفته میشود . طبق روایات تمام فرج (گشایش) در اختلاف بنی فلان است .

امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در بیان نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، فرمود:

... پس، هر گاه قیامگر که از چین و مُلْتان آمده است، در خراسان به پا خیزد، سفیانی سربازانش(1) را سوی او می فرستد، پس، بر وی چیره نمی شوند. سپس قیامگری از ما در گیلان به پا می خیزد، و مشرقی او را برای دورکردن پیروان عثمان یاری می کند، و  آبُر و دَیْلَم به وی پاسخ می دهند، و از وی بخشش و خُشِیها می یابند...(2).

مُلْتان سرزمینی در جنوب استان پَنْجاب در پاکستان است، و مرکزش شهر باستانی ملتان می باشد (بهره گرفته شده از: دانشنامۀ آزاد «ویکی پدیا»، درگاه «مولتان»)، و بنا بر خبرهایی که به دست ما رسیده اند، اکنون، در این سرزمین، گروهی از شیعیان چشم به راه ظهور امام مهدی(علیه السّلام) می زیَند.

1. در نسخۀ خطّی منتخب کفایة المهتدی پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «فی الجنود» یافت می شود که به «الجنود» اصلاح و ترجمه گردید.

2. منتخب کفایة المهتدی، نسخۀ خطّی، ص 4، ح 3 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی)، و از همین منبع در: إلزام‏ الناصب، ج 2، ص 133، نیز نقل شده است.

. از عَمْر پسر سَعْد روایت شده است که امیر مؤمنان -علی-(علیه السّلام) فرمود:

قیامت بر پا نمی شود، مگر آن که چشم دنیا کنده شود، و سرخی در آسمان پدیدار شود، و آن،  اشکهای باربران عَرْش (تخت پادشاهی خداوند) بر زمینیان است، [و](1) مگر آن که در آنان گروهی به هم پیوسته(2) پدیدار شوند که سوی فرزندانم فرامی خانند و ایشان از فرزندانم بیزارند ... بی گمان، برای بنی عبّاس روزی مانند روز بسیار بلند است، و برای آنان در آن روز شیونی چون شیون زن باردار می باشد، و وای بر شیعیان فرزندان عبّاس از جنگی که میان نهاوند و دینور پیش می آید، آن جنگِ تنگدستان شیعۀ علی است که پیشاهنگشان مردی از همدان خاهد بود که همنام پیامبر(صلّی الله علیه و آله) است...(3).

دینور در استان کِرْمانْشاه و نهاوند در استان هَمَدان جای دارد، و شخصی که نیروهای مبارز را فرماندهی می کند و قصد رفتن به عراق را دارد، همان حسنی گیلانی است ...

1. میان دو کروشه از افزوده های ما است.

2. در همۀ نسخه های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا پس از واژۀ «عصابة» سخن «لا خلاق لهم» -بهره ای از خوبی برایشان نیست- یافت می شود که چون پیاپی آمده بود، انداخته شد.

3. الغیبة، نعمانی، ص 50-149، ب 10، ح 5 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

در پایان شایان یادآوری است، فتنه سوریه حدود 12 ساله و حکومت اسرائیل حدود 73 سال و هفت ماهه شود، به وعده بزرگ الاهی می رسیم ان شاء الله!

برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور

پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۸ ، ۲۰:۵۰
خادم گمنام

زشت کردن نوآوران در دین و بیرون روندگان از آن از نشانه های نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) است.

روی دادن مسخ میان بنی اسرائیل

خداوند متعالی به پیامبرش(صلّی الله علیه و آله)، در بارۀ گروهی از یهود، فرمود:

«بپرس از ایشان در بارۀ آبادی ای که کنار دریا بود، هنگامی که روز شنبه سرپیچی می کردند، آن گاه که ماهیهایشان روز شنبۀ (تعطیلی) آنان درون آب نزدشان می آمدند و روزی که دست از کار نمی کشیدند (دیگر روزها) نزدشان نمی آمدند؛ این گونه آنان را برای نافرمانی ای که می کردند، می آزماییم ... پس، هنگامی که آن چه را بدان یادآوری شده بودند، فراموش کردند، کسانی را که از بدی بازمی داشتند، رهایی بخشیدیم، و کسانی را که ستم کردند، برای آن نافرمانی ای که می کردند، با شکنجه ای سخت گرفتار کردیم. پس، آن گاه که از آن چه بازداشته شده بودند، سرکشی کردند، گفتیم به ایشان: بوزینگانی رانده شده باشید»(1).

از داستانهای شگفت قرآنی، داستان «اصحاب سَبْت» - شنبه کاران- است، و آن، این است که گروهی از یهودیان بنی اسرائیل در بندر «اَیْلَه» در اردن، شمال خلیج عَقَبَه بر کنارۀ دریای سرخ، در زمان داود پیامبر(علیه السّلام) می زیستند و در جستجوی روزیشان در درازای روزهای هفته جز شنبه بودند که در آن، برای پرستش، دست از کار می کشیدند و در آن، شکار ماهی بر آنان حرام بود. پس، ماهیها را شکار می کردند و از آن می خُردند و بخشی را می فروختند و روزگاری از زندگانیشان را بر آن کار ماندند، و پس از آرامشی، این گروه به رهاکردن بندگی در روز شنبه و سرگرم شدن به خُشگذرانى و داد و ستد و نافرمانی آغازیدند. پس، خداوند خاست که ایمان و شکیباییشان را بیازماید، و چنان شد که ماهیها روز شنبه فراوان به کناره می آمدند و روزهای دیگر پنهان می شدند، و یهودیان با پنهانکاری بر فرمان خدا به شکار نکردن در روز شنبه چاره جویی کردند، و تورها و جلوگیرهایی روز جمعه می گذاشتند تا ماهیها روز شنبه بیایند و درون تورها بروند و روز یک شنبه آنها را بیرون می آوردند. پس، گروهی از بنی اسرائیل برخاستند و آنان را از آن کار حرام بازداشتند، ولی آنان از ایشان نپذیرفتند. پس، خداوند گروه بازدارنده را رهایی بخشید، و بر سرپیچی کنندگان از بنی اسرائیل، به کیفر نافرمانی و تباهکاریشان، شکنجۀ زشت کردن را چیره ساخت، و آنان را بوزینگانی کرد که سه روز زندگی کردند و مردند و زایشی نداشتند(2).
 
روی دادن مسخ میان مسلمانان

از احادیث اسلامی بهره گرفته می شود که اندکی پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام)، بسیاری از مردم، به ویژه مسلمانان، برای بیرون رفتن از دین و شتاب ورزی در نافرمانیها، گرفتار شکنجه های گوناگون و سخت می شوند، مانند مَسْخ، و آن، زشت کردن آفرینش انسان و دگرگون کردن آن از گونۀ سرشتی اش به دیگر گونه ها می باشد، و خَسْف، و آن، فرورفتن چیزی در زمین یا فروکردن چیزی در آن می باشد، و قَذْف، و آن، پرتاب کردن سنگ از آسمان بر روی زمین پس از برآمدن بزرگ ستاره ای دنباله دار می باشد، و ریح حَمْراء، و آن، تندبادی سرخ است که در پی برآمدن بزرگ ستاره ای دنباله دار می وزد، و رَجْف، و آن، تکان دادن سختِ زمین و زمین لرزۀ بزرگ می باشد، و صاعِقَه، و آن، روشنایی ای است که در آسمان با صدایی سخت، پس از جوششی الکتریکی در ابر، می درخشد، و سَیْف -شمشیر-، و مراد از آن، جنگ افزارهای گوناگون به کار رونده در جنگهاست، و غَرْق، و آن فرورفتن در آب می باشد.

رسول خدا(صلّى الله علیه و آله) فرمود:

در بنی اسرائیل چیزی روی نداده است، مگر آن که در گروه مردم من (مسلمانان) مانند آن، تا زشت کردن و فروبردن و سنگباران کردن، خاهد بود(3).

«بنی اسرائیل» فرزندان پیامبر خدا یعقوب(علیه السّلام) -دارای لقب اسرائیل- و مردمی اند که از تبار او می باشند(4).

از عبدالله پسر مسعود روایت شده است که پیامبر(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

پیش روی ساعت (زمان قیام قائم) زشت کردنی، فروبردنی و سنگباران کردنی است(5).

بدان که مراد از «ساعت» در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، زمان قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.

از اَنَس روایت شده است که رسول خدا(صلّىاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود:

به زودی در این گروه مردم من (مسلمانان) فروبردنی، زشت کردنی، تکان دادنی سخت و سنگباران کردنی می باشد(6).

از ابو هُرَیْرَه روایت شده است که پیامبر(صلّی الله علیه و سلّم) فرمود:

ساعت (زمان قیام قائم) بر پا نمی شود، مگر آن که در گروه مردم من (مسلمانان) فروبردنی، زشت کردنی و سنگباران کردنی باشد(7).

از ابن عُمَر روایت شده است که پیامبر(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

... سوگند که بی گمان، واپسینهای این گروه مردم (مسلمانان) با تکان دادنِ سخت آزمایش می شوند ... پس، اگر برگردند (توبه کنند)، خداوند بر آنان بازمی گردد (می بخشدشان)، پس، اگر برگردند (گناه کنند)، خداوند تکان دادن سخت، سنگباران کردن، زشت کردن و آذرخشها را بر آنان بازمی گرداند(8)(9).

از عِمْران پسر حُصَیْن روایت شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه و سلّم) فرمود:

در این گروه مردم (مسلمانان) فروبردنی، زشت کردنی و سنگباران کردنی است. مردی از مسلمانان گفت: ای فرستادۀ خدا، آنها کی خاهند بود؟ فرمود: هنگامی که کنیزان آوازخان و ابزارهای نوازندگی زدنی پدیدار و مستی آوران نوشیده شوند(10).

از ابو مالِک اَشْعَری روایت شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه و سلّم) فرمود:

سوگند که بی گمان، مردمانی از گروه مردم من (مسلمانان) مستی آور را می نوشند، در حالی که آن را با نام دیگری می نامند، و بر سر آنان، با ابزارهای نوازندگی زدنی و زنان آوازخان، نواخته می شود. خداوند ایشان را در زمین فرو می برد، و برخی از آنان را بوزینگان و خوکان می کند(11).

رسول خدا(صلّى الله علیه و آله) فرمود:

هر گاه گروه مردم من (مسلمانان) پانزده کار را پیشۀ خُد کنند، در آنان گرفتاری فرود می آید. هر گاه مالیات چیز دست به دست شونده(12)، امانت دارایی آسان به دست آمده و صدقه دادن زیان باشد، مرد فرمانبردار زنش شود و با مادرش نافرمانی و با دوستش نرمخویی کند و از پدرش روی گرداند، صداها در مسجدها بلند شوند(13)، مرد از ترس بدی اش گرامی داشته شود، رهبر مردم پست ترینشان باشد، ابریشم بپوشند(14)، کنیزان آوازخان و ابزارهای نوازندگی زدنی را برگزینند، مستی آوران را بنوشند و زنا فراوان شود، پس، در آن هنگام، چشم به راه بادی سرخ، فروبردنی و زشت کردنی و چیره شدن دشمن بر شما باشید، سپس یاری نخاهید شد(15).

از ابو اُمامَه روایت شده است که پیامبر(صلّی الله علیه و سلّم) فرمود:

مردمانی از این گروه مردم (مسلمانان) شب را بر خُردنی و نوشیدنی و سرگرمی و بازی سپری می کنند؛ پس، صبح می کنند، در حالی که بوزینگان و خوکانی شده اند، و سوگند که بی گمان، فروبردنی و سنگباران کردنی به ایشان می رسد، به گونه ای که مردم صبح کنند و بگویند: امشب تنها پسران آن کس فرو برده شدند و تنها خانۀ آن کس فرو برده شد، و سوگند که بی گمان، تندبادی(16) سنگ آور از آسمان بر آنان فرستاده می شود، چنان که بر قوم لوط فرستاده شد، بر گروههایی از آنان و بر خانه ها[یشان](17)، و سوگند که بی گمان، بر آنان باد نازا که عاد را نابود کرد، فرستاده می شود، بر گروههایی از آنان(18) و بر خانه ها[یشان](19)، برای مستی آور نوشیدنشان، ابریشم پوشیدنشان و کنیزان آوازخان برگزیدنشان و ربا خُردنشان و از خِیشاوندی بریدنشان(20).

خداوند متعالی فرمود:

«و در عاد، هنگامی که باد نازا را بر آنان فرستادیم»(21)، و ابن عبّاس گفته است: «باد نازا» درخت را بارور نمی کند و ابر را برنمی انگیزاند(22)؛ پس، آن، بادِ شکنجه ای است که ابر را برای باریدن و روییدنی را برای میوه دهی بارور نمی کند.

«عاد» قومی خُد بزرگ بین و توانمند بودند که در شهر اِرَم دارای ستونها زندگی می کردند و بتها را می پرستیدند و به پیامبری هود(علیه السّلام)، هنگامی که آنان را به پرستش خداوند فرا خاند، ایمان نیاوردند، پس، خداوند آنان را با بادی توفنده و سرکش که هفت شب و هشت روز پایدار بود، نابود کرد. 

زُهْرِی از علی پسر حسین[(علیهما السّلام)](23) روایت کرده است که رسول خدا(صلّى الله علیه و آله و سلّم) فرمود:

این گروه مردم (مسلمانان) با پنج گونه از شکنجه ها شکنجه می شوند: سنگباران کردنی، زشت کردنی، فروبردنی، بادی سرخ مانند باد عاد، و مارهایی بالدار که میان آسمان و زمین پرواز می کنند، آنان را از گلو فرو می برند. گفتند: آن رویدادها کی خاهند بود، ای رسول خدا؟ فرمود: هنگامی که مستی آوران را بنوشند، کنیزان آوازخان برای آنان بخانند و ابریشم را زیرانداز کنند(24).

و مقصود پیامبر(صلّى الله علیه و آله) از گفتارش: «مارهایی بالدار که میان آسمان و زمین پرواز می کنند»، سنگهایی آسمانی اند که درون هوای فشردۀ پیرامون زمین می روند و می سوزند و شعله ور می شوند و برخی از آنها بر روی زمین می افتند و مایۀ نابودی بسیاری از مردم می شوند، پس از برآمدن بزرگ ستاره ای دنباله دار که «گیسوی شیطان» نامیده می شود، در ماه رمضان سال قیام امام مهدی(علیه السّلام)، و سخنش: «آنان را از گلو فرو می برند» اشاره می کند به آن که این مارهای آتشین پرنده و شهابهای آسمانی که بر برخی سرزمینها پرتاب می شوند، نابودگر هر چیزی می باشند که به آن برسند، چنان که در برخی احادیث اسلامی در بیان ویژگی آنها آمده است: «آتشی است ... جانها و داراییها را می خُرَد»(25).

 

خالِد پسر ابو ‏عِمْران گفته است:

از حُذَیْفَه پسر یَمان در بارۀ زمامدارانی که کار این گروه مردم (مسلمانان) را سرپرستی می کنند، پرسیده شد؟ پس، رهبری ابوبکر، عمر، عثمان، علی و بنی ‏اُمیّه، سپس رهبری فرزندان ‏عبّاس را یادآوری کرد، سپس، سفیانی، یأجوج و  مأجوج، جنبنده، دجّال، فروبردن، زشت کردن‏ و مارهای بالدار که در هوا جای دارند را یاد کرد، سپس، برآمدن خُرشید از غروبگاهش را یادآوری کرد(26).

شایان یادآوری است، «فرزندان ‏عبّاس» در سخن حذیفه، بنی عبّاسی را در بر می گیرد که پس از فروپاشی دولت بنی اُمیّه، سرزمینهای اسلامی را فرمانروایی کردند، و نیز فرمانروایان بنی عبّاسی را در بر می گیرد که در آخر الزّمان بر بخشی از سرزمینهای مشرق چیره می شوند.

از ابو اُمامَه روایت شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه و سلّم) فرمود:

در گروه مردم من (مسلمانان) ترساننده ای خاهد بود؛ پس، مردم به دانشمندانشان می رسند که ناگهان ایشان بوزینگان و خوکان شده اند(27).

بنا بر آن چه هویداست، مراد از «ترساننده ای» در این روایت، نخستین ترساننده است که در رمضان روی می دهد، و آن، صدایی سخت است که در پی فروافتادن شهابی بزرگ از آسمان در مشرق زمین شنیده می شود، هنگام برآمدن خُرشید در مکّه، در صبح روز جمعه نیمۀ ماه رمضان سالی که امام مهدی(علیه السّلام) در آن به پا برمی خیزد.

جعفر گفته است که شنیدم مالک پسر دینار می گفت:

در آخر الزّمان بادها و تاریکی ای خاهند بود؛ پس، مردم به دانشمندانشان پناه می برند و آنان را زشت گردیده می یابند(28).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه مالک تابعی پسر دینار آن را به وی نسبت نداده است.

یادکردن خبر شورش دجّال و ویژگی وی ... کعب گفته است:

و نشانۀ شورش اش آن است که بادی مانند باد قوم عاد بوَزَد، صدایی بلند و بزرگ مانند صدای بلند قوم صالح شنیده شود و زشت کردنی مانند زشت کردن اصحاب رَس باشد، و آن، هنگامی است که مردم فرمان دادن به کار نیک و بازداشتن از کار زشت را رها کنند. پس، هر گاه ریختن خونها را آغاز کنند، ربا را حلال بدانند، ساختمان را برافرازند، مستی آوران را بنوشند، مردان به مردان و زنان به زنان بسنده کنند، پس، در آن هنگام، دجّال از سوی مشرق برمی شورد..(29).

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه کعب الأحبار تابعی آن را به وی نسبت نداده است.

محمّد پسر مُسْلِم گفت: مردی از ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) پرسید: کی قائم شما آشکار می‏شود؟ فرمود:

هنگامی که گمراهی بسیار و راهنمایی اندک شود، برگشتن از حق و تباهی فراوان و درستی و راستی کم شوند، مردان به مردان و زنان به زنان بسنده کنند، فقیهان به دنیا و بیشتر مردمان به شعرها و شاعران گرایند، گروهی از نوآوران در دین زشت گردند، به‏ گونه ای که بوزینگانی و خوکانی شوند...(30).

طَیّار از ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) روایت کرده است:

در بارۀ گفتار خداوند(عزّ و جلّ): «به زودی نشانه هایمان را در گوشه و کناره ها و در جانهایشان به آنان می نمایانیم تا برای ایشان روشن شود که آن حق است»(31)، فرمود: فروبردنی، زشت کردنی و سنگباران کردنی اند. گفت: گفتم: «تا برای ایشان روشن شود»؟ فرمود: این را رها کن، آن، قیام قائم است(32).

مراد امام صادق(علیه السّلام) از سخنش: «این را رها کن» همان رهاکردن پرسش از تفسیر گفتار خداوند(عزّ و جلّ): «تا برای ایشان روشن شود» است که به بنی اُمیّه و پیروانشان اشاره دارد، و آن برای این است که امام همروزگار با برخی فرمانروایان اَمَوی بود، پس، از تفسیر این گفتار روی گردانید و روش پنهان ورزی را در پیش گرفت، و «آن» اشاره دارد به گفتار خداوند: «آن حق است».

ابو بَصِیر از ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) روایت کرده و گفته است:

از او در بارۀ گفتار خداوند(عزّ و جلّ): «به زودی نشانه هایمان را در گوشه و کناره ها و در جانهایشان به آنان می نمایانیم تا برای ایشان روشن شود که آن حق است»(33)
پرسیدم؟ فرمود: به آنان در جانهایشان زشت گردیدن را می نمایاند، و به آنان در گوشه و کناره ها فروریختن گوشه و کناره ها بر ایشان را می نمایاند؛ پس، توانایی خداوند(عزّ و جلّ) را در جانهایشان و در گوشه و کناره ها می بینند. به او گفتم: «تا برای ایشان روشن شود که آن حق است»؟ فرمود: شورش قائم همان حقِّ از نزد خداوند(عزّ و جلّ) می باشد که مردم آن را می بینند و گریزناپذیر است(34).

مقصود از «فروریختن گوشه و کناره ها بر آنان»، فروریختن گوشه و کناره های آسمان و زمین بر مردم است، و این شکنجه ای است که اندکی پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام) فرود می آید، یا با پرتاب کردن سنگها و شهابهای آسمانی بر برخی سرزمینها مانند بغداد، بصره، ری، سیستان و خراسان، یا با فروبردن زمین در برخی بخشها مانند بغداد، بصره، حَرَسْتای دمشق و بَیْدای مدینه.

 

علی پسر ابو حَمْزَه از ابو حسن موسی -کاظم-(علیه السّلام) روایت کرده است:

در بارۀ گفتار او(جلّ قائلاً): «به زودی نشانه هایمان را در گوشه و کناره ها و در جانهایشان به آنان می نمایانیم تا برای ایشان روشن شود که او حق است»(35)، فرمود: شکنجه ها در گوشه و کناره ها و زشت کردن در دشمنان حق اند(36).

 

روی دادن مسخ در بصره

از اَنَس پسر مالک روایت شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه و سلّم) فرمود:

ای انس کوچولو، بی گمان، پس از من مسلمانان شهرهایی می سازند(37). از آن شهرهایی که می سازند، شهری است که به آن «بصره» گفته می شود. پس، اگر تو به آن جا رفتی، بپرهیز از رودش، بازارش و دروازۀ پادشاهش؛ زیرا بی گمان، به زودی در آن شهر فروبردنی، زشت کردنی و سنگباران کردنی خاهد بود. نشانۀ آن زمان این است که در آن، برابری بمیرد، برگشتن از حق آشکار، زنا بسیار و گواهی دروغ پخش شود(38).

هنگامی که امیر مؤمنان -علی(علیه السّلام)- از کار جنگ با جَمَلیها(39) دست کشید ... فرمود:

ای بصریها، ای زیندگان سرزمین زیر و رو شده که با زیندگانش سه بار زیر و رو شده است، و بر خداوند است که چهارمین را به پایان رساند ... ای پسر جارود. بله، خونخاهیهای(40) بزرگی اند که از آنهاست گروه هوادارانی که برخی دیگری را می کشند، و از آنهاست آشوبی که مایۀ ویران رها کردن فرودگاهها، ویران شدن خانه ها، دست یازیدن به داراییها، کشتن مردانی و در بند کردن زنانی خاهد بود که سربریده می شوند، سر بریده شدنی؛ ای وای کار آنها سخنی شگفت است ... کشته می شود کسی که می کشد و می گریزد شتابان و ترسان کسی که با شتاب و ترس می گریزاند. سپس تکان دادنی سخت و آن گاه سنگباران کردنی و سپس فروبردنی و آن گاه زشت کردنی و آن گاه گرسنگی خاکستری و سپس مرگ سبز(41) خاهد بود، و آن، فرورفتن در آب است ...(42).

 

روی دادن مسخ در بغداد

از حُذَیْفَه روایت شده است که رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

در زَوْرا نبردی است. گفتند: ای فرستادۀ خدا، زورا چیست؟ فرمود: شهری در مشرق، میان رودهاست که بدترین مردمان خدا و بسیارزورگویانی از گروه مردمان من (مسلمانان) در آن جای می گیرند، و با چهار گونه از شکنجه ها شکنجه می شود(43): با شمشیر، فروبردن، سنگباران کردن و زشت کردن(44).

مقصود از «زَوْرا» در این روایت، زورای کهن یا شهر بغداد، پایتخت عراق، است، و «رودها» همان دجله و فرات و شاخه های آن دو می باشند.

در کتاب ابو حُذَیْفَه، از مُقاتِل روایت شده است که وی گفت:

پس از مرگ ضَحّاک، در کتابهای گردآوری شده نزدش، در بارۀ گفتار خداوند(عزّ و جلّ): «و هیچ آبادی ای نیست، مگر آن که ما پیش از روز قیامت نابودگر یا شکنجه کنندۀ آن می باشیم، شکنجه ای سخت؛ آن، در کتاب نوشته شده بود»(45)، خانده ام: ... نابودی زورا با بادی ماندگار که از آن جا می گذرد، خاهد بود؛ پس زیندگانش صبح می کنند، در حالی که بوزینگان و خوکان اند...(46).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه ضَحّاک خراسانی تابعی پسر مُزاحِم آن را به وی نسبت نداده است.

بدان که مراد از «روز قیامت» در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، روز قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.

مقصود از «کتاب» در این جا، لوح محفوظ، و «زورا» همان زورای کهن یا شهر بغداد است، و «بادی ماندگار» همان تندبادی سرخ می باشد که سه روز پایدار می شود، و در پی برآمدن بزرگ ستاره ای دنباله دار که «گیسوی شیطان» نامیده می شود، در ماه رمضان سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) می وزد. 

از ابن عبّاس روایت شده است که گفت:

بادی سرخ در زورا برمی خیزد که مردم آن را نمی شناسند؛ پس، به دانشمندانشان پناه می برند و آنان را در حالی می یابند که بوزینگان و خوکانی گردیده اند که چهره هایشان سیاه و چشمهایشان آبی شده است(47).

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه عبدالله صحابی پسر عبّاس آن را به وی نسبت نداده است.مراد از «زورا» در این جا، زورای کهن یا شهر بغداد است.

امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در بیان نشانه های قیام قائم(علیه السّلام)، فرمود:

گروههای مردم، بهوش که بی گمان، هر گاه سفیانی آشکار شود، برای وی نبردهایی بزرگ خاهند بود ... سفیانی سوی [زورا](48) فرود می آید و از آنان(49) شست هزار تن را می کشد، و بی گمان، در آن جا گنجهای قارون اند، و برای آن جا، پس از فروبردن، سنگباران کردن و زشت کردن، دگرگونیهایی بزرگ خاهند بود، و در فرورفتن در زمین از میخ آهنین در زمین سست(50) شتابانتر می باشد(51).

«سُفْیانِی» همان عُثْمان شامی پسر عَنْبَسَه، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوِی از نژاد ابو سفیان در آخر الزّمان می باشد که در ماه صفر سالی که پیش از سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) است، رهبری برخی جنبشهایی را که پیشتر در سوریه آغازیده شده بودند، می پذیرد، و در ماه رجب در درۀ خشک در سُوَیْدا برمی شورد، و در ماه رمضان بر دمشق و سپس بر بیشتر سرزمینهای شام چیره می شود، و سپاهش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یورش می برد.

مقصود از «زورا» در این جا همان زورای کهن یا شهر بغداد می باشد، و «قارون» مردی نابخشنده و بسیاردارا از بنی اسرائیل بود که با خداوند و پیامبرش موسی(علیه السّلام) دشمنی کرد. پس، خداوند او و خانه و گنجهایش را با زمین لرزه ای سخت در زمین فرو برد، و یافت شدن گنج قارون در زورا اشاره به بودن اندوخته های بسیار از داراییها در بغداد در آخر الزّمان است.

روی دادن مسخ در تهران

از دو روایت که در پی می آیند، روی دادن شکنجۀ زشت کردن، در شهر ری یا تهران کنونی، پایتخت ایران، را بهره می گیریم. از اَعْمَش روایت شده است که جعفر پسر محمّد(علیهما السّلام) فرمود:

... زیندگان شهری که «ری» خانده می شود، آنان دشمنان خدا، دشمنان فرستادۀ او و دشمنان خاندان وی اند، جنگ با خاندان رسول خدا(صلّی الله علیه و ‏آله) را جهاد، و داراییشان را دارایی آسان به دست آمده می دانند. پس، برای ایشان شکنجۀ خارشدن در زندگانی این جهان و جهان پسین می باشد، و برای ایشان شکنجه ای ماندگار است ...(52).

ابو بَصِیر گفته است: به ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) گفتم: گفتار او(عزّ و جلّ): «شکنجۀ خارشدن در زندگی این جهان...»(53)، آن شکنجۀ خارشدن در این جهان چیست؟ فرمود:

ای ابو بصیر، چه خاری ای خارتر از آن که مرد در خانه و سراپرده، کنار برادران و میان روزیخُرانش باشد که ناگهان خانواده اش بر او گریبان چاک داده و سخت فریاد کشیده باشند. مردم می گویند: این چیست؟! گفته می شود: آن کس اکنون زشت گردید. گفتم: پیش از قیام قائم(علیه السّلام) یا پس از آن است؟ فرمود: نه، بلکه پیش از آن است(54).

 

روی دادن مسخ در بیدای مدینه

از جابر پسر یزید جُعْفِی روایت شده است که ابو جعفر محمّد باقر پسر علی(علیهما السّلام) فرمود:

... سفیانی سپاهی را سوی مدینه می فرستد؛ پس، مهدی از آن جا سوی مکّه می کوچد و به فرماندۀ سپاه سفیانی خبر می رسد که مهدی سوی مکّه رفته است. پس، سپاهی را در پی او می فرستد، ولی به وی نمی رسد، تا آن که درون مکّه می رود، در حالی که بر روش موسی پسر عِمْران(علیه السّلام) ترسان و چشم به راه است. فرمود: پس، فرماندۀ سپاه سفیانی در بَیْدا فرود می آید، و فریادگری از آسمان فریاد می زند: «ای بیدا، گروه را نابود کن»؛ پس، فرو برده می شوند، و از آنان رهایی نمی یابد، مگر سه تنی که خداوند گونه هایشان را به پشت گردنهایشان برمی گرداند، و اینان از کلبیها می باشند، و در بارۀ ایشان این آیه فرو فرستاده شده است: «ای کسانی که کتاب داده شدید، به آن چه ما آن را فرو فرستادیم ایمان آورید، در حالی که آن چه را با شماست، پذیرا می باشد، پیش از آن که چهره هایی را پاک کرده و آنها را به پشتهایشان برگردانیم»(55)...(56).

«بَیْدا» در روزگاران کهن زمینی بیابان در جنوب مدینه بر راه مکّه بود، و امروزه، درون آبادی شهر مدینه شده است(57).«کلبیها» از قبیله های عربی مشهوری اند که از شبه جزیرۀ عربی درون شام رفتند و در سرزمینهایش جای گرفتند، و معاویه با دختر بَحْدَل کلبی میسون ازدواج کرد و یزید(لعنه الله) از وی زاده شد، و نسبت سفیانی از سوی داییهایش به کلب می رسد، و کلبیها همواره پشتیبان ارتشیِ بنی اُمیّه و دست زورمندشان در دوران فرمانرواییشان بودند(58).

مراد از «کتاب» در این آیۀ شریف همان تورات و انجیل، و «آن چه ما آن را فرو فرستادیم»، قرآن کریم است، و از سخن امام باقر(علیه السّلام) و آیۀ شریف هویدا می شود که اگر یهودیان و مسیحیان پیش از آن که سپاه سفیانی در بیدا فرو برده شوند و برخی از آنان زشت گردند، قرآن و دین اسلام را باور نکنند، پس از قیام امام مهدی(علیه السّلام) و فرود عیسی مسیح(علیه السّلام)، پشیمان و زیانکار خاهند شد.

از جابر روایت شده است که ابو جعفر [باقر(علیه السّلام)](59) فرمود:

هر گاه خبر کشتن انسان پاک به سفیانی برسد، و او آن کسی می باشد که بر زیانش فرمان داده شده است، تودۀ مسلمانان، از حرم رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) سوی حرم خداوند(تعالی) در مکّه، با شتاب و ترس می گریزند. پس، هنگامی که خبر آن رویداد به وی رسید، سربازانی را سوی مدینه می فرستد که بر آنان مردی از کلبیها می باشد، تا آن که به بیدا رسیدند، فرو برده می شوند، رهایی نمی یابد از ایشان جز دو مرد از کلبیان که نامشان وَبَر و وَبِیر است و چهره هایشان به پشت گردنشان برمی گردد(60).

شایان یادآوری است که این روایت در کتاب الفتن دو بخش شده بود، و ما آن دو را برای فراگیرشدن بهره اش، به هم پیوند دادیم و روایت را به گونۀ درستش در این جا نقل کردیم.

«انسان پاک» -نَفْس زَکِیَّه- همان فرستادۀ امام مهدی(علیه السّلام) سوی مکّیان، کمی پیش از قیامش می باشد.

از ابو قَبِیل روایت شده است که گفت:

رهایی نمی یابد از آنان جز بَشِیر (مژده دهنده) و نَذِیر (هشدار دهنده)؛ ولی بشیر، پس بی گمان، وی نزد مهدی و همراهانش می آید و آنان را به آن چه از کارشان بود، آگاه می کند، و گواه آن در چهره اش می باشد که خداوند رویش را سوی پشت گردنش برگردانده است، پس، آن را می پذیرند، برای آن چه از دگرگونی چهره اش می بینند و می دانند که گروه فرو برده شده اند، و دومین مانند آن است که خداوند چهره اش را به پشت سرش برگردانده است، پس، نزد سفیانی می آید و او را به آن چه در همراهانش فرود آمده است، آگاه می کند، پس، آن را می پذیرد و می داند که آن حق است، برای آن نشان که در وی می بیند، و آن دو از کلبیها می باشند(61).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه ابو قَبِیل مَعَافِرِی تابعی آن را به وی نسبت نداده است.

 

روی دادن مسخ میان لشکریان دجّال

در برخی کتابها خبری یافت می شود که زشت گردیدن گروه بسیاری از لشکریان دجّال یک چشم پیش از فرود آمدن عیسی مسیح(علیه السّلام) سوی زمین را می رساند: 

«گفته می شود: بی گمان، مهدی سوی کارزار دجّال می رود و بر سرش عمامۀ رسول خدا(صلَّى الله علیه و سلَّم) است، عمامه ای سفید. پس، رویاروی می شوند و  کارزار می کنند، کارزاری سخت، و از همراهان دجّال سی هزار تن را می کشد، و دجّال و کسانی که با وی می باشند، سوی بیت المقدس شکست می خُرَند. پس، خداوند(تعالى) زمین را به نگاه داشتن اسبانشان فرمان می دهد، سپس خداوند(تعالى) بادی سرخ را بر آنان می فرستد، و از ایشان چهل هزار تن نابود می شوند. سپس مهدی در جستجوی وی می رود و از لشکرش نزدیک پنجاه هزار تن را می یابد و نشانه ها و کارهای فراتر از توان را به آنان نشان می دهد و ایشان را به ایمان فرا می خاند، پس، ایمان نمی آورند، و خدا آنان را بوزینگان و خوکان می گرداند. سپس خداوند(عزّ و جلّ) به جبرائیل فرمان می دهد که عیسی(علیهما السّلام) را سوی زمین فرود بیاورد... »(62).

 

سرنوشت مسخ شدگان

از روایات اسلامی که در بارۀ زشت گردیدگان آمده اند، بهره می گیریم که آنان نمی خُرَند و نمی آشامند و بیش از سه روز نمی مانند و برایشان فرزند و پشتی نیست.
 
از عبدالله پسر عُمَر روایت شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه و سلّم) فرمود:

هرگز گروه مردمی زشت نگردیده است که برایش فرزندی باشد(63).

اُمُّ سَلَمَه گفت که از رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) در بارۀ کسی که زشت گردیده است، پرسیدم، آیا برای او فرزندی می باشد؟ فرمود:

هرگز کسی زشت نگردیده است که برایش فرزندی و پشتی باشد(64).

ابن عبّاس گفته است:

هرگز زشت گردیده ای بیش از سه روز زندگی نکرده است، و نمی خُرَد و نمی نوشد(65).

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه عبدالله صحابی پسر عبّاس آن را به وی نسبت نداده است.

از علی پسر محمّد پسر جَهْم روایت شده است که رضا علی پسر موسی(علیهما السّلام) فرمود:

... بی گمان، زشت گردیدگان بیش از سه روز نمانده اند تا آن که مردند، و چیزی از آنان زاده نشده است، و امروزه زشت گردیده ای بر روی زمین نیست...(66).

 

 

در پایان یادآوری می کنیم، چنان که پیامبر و خاندانش(صلوات الله علیهم) خبر داده اند، بی گمان، گناهان و نافرمانیهای گوناگون، میان مردم، به ویژه مسلمانان، پدیدار شده اند، و گمانی نیست در این که شکنجه های یادشده به زودی فرود می آیند، و از خدای متعالی می خاهیم که در قیام امام مهدی(علیه السّلام) و بهسازی کارهای جهان شتاب ورزد.
------------------------------------------------------- 

1. قرآن کریم، سورۀ اعراف، آیۀ 163 و 6-165 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
2. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
3. بحار الأنوار، ج 10، ص 233، ب 15، ذیل ش 3، با نقل از: الفصول المختارة (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
4. الموسوعة الحرّة «ویکیبیدیا»، درگاه «بنو إسرائیل»، با حذف و تصرّف (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
5. سنن ابن ماجه، ص 906، کتاب فتن، ب 29، ح 4059 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
6. مسند أبی یعلی، ج 7، ص 36، ح 3945 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).   
7. صحیح ابن حبّان، ج 15، ص 162، ح 6759 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).  
8. در همۀ نسخه های چاپی الفتن نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «أعاد» یافت می شود که به «عاد» اصلاح و ترجمه گردید.
9. الفتن، ص 7-416، جزء 9، دنبالۀ ح 1351 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
10. سنن الترمذیّ، ج 4، ص 1-90، کتاب فتن، ب 38، ح 2219 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
11. سنن ابن ماجه، ص 894، کتاب فتن، ب 22، ح 4020 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
12. گاهی برای این و گاهی برای آن باشد.
13. بر پایۀ آیین اسلام، بلندکردن صداها در مساجد، جز در اذان، جایز نیست.
14. بر پایۀ آیین اسلام، پوشیدن جامه های ابریشمی برای مرد مسلمان جایز نیست، و همچنین برای وی روا نیست که بر ابریشم بنشیند یا بخابد و یا آن را روی خُد بکشد.  
15. إرشاد القلوب، ج 1، ص 150، ب 18 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).   
16. در همۀ نسخه های چاپی مسند أبی داود الطیالسیّ نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «حاصباً» یافت می شود که به «حاصب» اصلاح و ترجمه گردید.
17. میان دو کروشه از افزوده های ما است.
18. در همۀ نسخه های چاپی مسند أبی داود الطیالسیّ نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «فیها» یافت می شود که به «منها» اصلاح و ترجمه گردید.
19. میان دو کروشه از افزوده های ما است.
20. مسند أبی داود الطیالسیّ، ج 2، ص 7-456، ح 1233 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
21. قرآن کریم، سورۀ ذاریات، آیۀ 41 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
22. جامع البیان فی تأویل القرآن، ج 22، ص 433 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
23. میان دو کروشه از افزوده های ما است.
24. کتاب العلوم (أمالی أحمد ابن عیسى)، جزء 4، 9-268، کتاب تحریم مسکر، باب ما ذکر فی الغناء و النوح و أشباههما (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
25. بنگرید: حلیة الأولیاء، ج 3، جزء 5، ص 192 .
26. الملاحم، ص 276، ب 35، ح 220 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
27. نوادر الأُصول فی معرفة أحادیث الرسول، ج 2، ص 196، اصل 150 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
28. حلیة الأولیاء، ج 1، جزء 2، ص 382 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
29. نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج 14، ص 275، با نقل از: قصص الأنبیاء کسائی.
30. مختصر إثبات الرجعة، ح 16، نشریافته در مجلّۀ: تراثنا، سال 2، ش 4، ص ص 8- 457 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
31. قرآن کریم، سورۀ فصّلت، آیۀ 53 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
32. روضة الکافی، ج 8، ص 119، ح 181 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
33. قرآن کریم، سورۀ فصّلت، آیۀ 53 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
34. روضة الکافی، ج 8، ص 257، ح 575 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
35. قرآن کریم، سورۀ فصّلت، آیۀ 53 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
36. الإرشاد، ج 2، ص 373 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
37. در همۀ نسخه های چاپی المعجم الأوسط نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «یتمصّرون» یافت می شود که به «یمصّرون» اصلاح و ترجمه گردید.
38. المعجم الأوسط، ج 6، ص 167، ح 6095 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
39. جنگ جَمَل همان نبردی مشهور است که میان سپاه امام علی(علیه السّلام) و سپاه عایشه که در کجاوه ای بر روی جَمَلی (شتری نر) سوار شد با فرماندهی طَلْحَة و زُبَیْر، در سرزمین بصره، در سال 36 هـ.ق، روی داده است (بهره گرفته شده از: برخی منابع).  
40. در همۀ نسخه های چاپی بحار الأنوار نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «تارات» یافت می شود که به «ثأرات» اصلاح و ترجمه گردید. 
41. در همۀ نسخه های چاپی بحار الأنوار نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «الأحمر» یافت می شود که به «الأخضر» اصلاح و ترجمه گردید.

42. بحار الأنوار، ج 32، ص 6-253، ب 4، ح 199، با نقل از: شرح نهج البلاغة، میثم بحرانی (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
43. در همۀ نسخه های چاپی السنن الواردة فی الفتن نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «تقذف» یافت می شود که به «تعذّب» اصلاح و ترجمه گردید.
44. السنن الواردة فی الفتن، ص 269، جزء 5، ب 103، ح 597 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی). 
45. قرآن کریم، سورۀ اسراء، آیۀ 58 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
46. البدء و التاریخ، جزء 4، ص 3-102، ف 13 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
47. التشریف بالمنن، ص 283، فتن سُلَیْلی، ب 73، ح 410 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).  
48. میان دو کروشه از افزوده های ما است.
49. ضمیر در گفتار امام علی(علیه السّلام): «از آنان» به «مردان زورا و زیندگانش» برمی گردد.
50. در همۀ نسخه های چاپی إلزام الناصب نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «أرض الرجف» یافت می شود که به «الأرض الرخوة» اصلاح و ترجمه گردید.
51. إلزام الناصب، ج 2، ص 163، خطبۀ بیان 1 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
52. الخصال، ص 7-506، أبواب ستّه عشر، ح 4 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).  
53. قرآن کریم، سورۀ فصّلت، آیۀ 16 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).  
54. الغیبة، نعمانی، ص 269، ب 14، ح 41 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی). 
55. قرآن کریم، سورۀ نساء، آیۀ 47 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
56. الغیبة، نعمانی، ص 289، ب 14، ح 67 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
57. بهره گرفته شده از: معجم معالم الحجاز، ج 1، جزء 2، ص 3-242، درگاه «البَیْداء».
58. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
59. میان دو کروشه از افزوده های ما است.
60. الفتن، ص 228، جزء 5، ح 899 و الفتن، ص 229، جزء 5، ح 900 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
61. الفتن، ص 229، الجزء 5، ح 901 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
62. عقد الدرر، ص 351، ب 12، ف 2، با نقل از: قصص الأنبیاء کسائی (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
63. المعجم الأوسط، ج 1، ص 97، ح 297 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).  
64. مسند أبی یعلی، ج 12، ص 403، ح 6967 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
65. حیاة الحیوان الکبری، ج 2، ص 333 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
66. عیون أخبار الرضا، ج 2، ص 245 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

✔️برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۸ ، ۱۰:۱۱
خادم گمنام

از مفضل پسر عمر روایت شده است که امام صادق علیه السلام فرمود:

هر همپیمانی (بیعتی) پیش از آشکار شدن قائم علیه السلام همپیمانی کفر , دو رویی و پنهانکاری است . خداوند پیمان دهنده بر آن پیمان و پیمان گیرنده را لعنت - دور از مهربانی اش - کند.

مختصر بصائر الدرجات ، ص 433 ، ح512 

از روایات اسلامی بهره گرفته می شود که هر گونه همپیمانی (بیعت) با هیچ زمامدار و قیامگری پیش از قیام امام مهدی علیه السلام روا نیست ، جز با قیامگران پنج گانه که هاشمی چینی ، شعیب تمیمی خراسانی ، حسنی گیلانی ، قریشی سیستانی و حسینی یمانی اند و برای جواز یاری و همپیمانی با این پنج تن که هدف بنیادینشان از قیام ، فراخاندن مردم به خشنودی خاندان محمد صلوات الله علیهم و فرمانبرداری از امام مهدی علیه السلام و دادن پرچم به او می باشد ، احادیثی هست .

.................................................................................................................................................

برگرفته از : جهان در آستانه ظهور پژوهش و نوشته سید سلیمان مدنی تنکابنی کانال آخرالزمان  

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۸ ، ۲۳:۳۲
خادم گمنام

خبری امیدوار کننده برای دوستان منتظر!!!

دوشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۸، ۱۱:۰۵ ق.ظ

برخی خانندگان منتظر و نگران گاهی چنین اظهار می دارند که با وضعیت اقتصادی خاورمیانه، به ویژه ایران عزیز ما که گرانی و اختلاس و دزدی روز به روز بیشتر می شود و سرمایه داران وابسته به حکومتها روز به روز بر ثروتشان افزوده می شود و گوشت به 100 هزار تومان و سیب زمینی به 7 هزار تومان و برنج به 25 هزار تومان و پراید به 50 میلیون تومان و قیمت مسکن و اجاره منزل به کذا و کذا رسیده و مالیاتها روزافزون و کمرشکن و اقتصاد لیبرالی شده که بنایش بر نابودی مستضعفان است، مردم فقیر و ناتوان معلوم نیست چه به سرشان خاهد آمد و چه بسا خاهند مرد؟!!!

پاسخ روشن ما این است که بله مسلمانان، به ویژه مستضعفان، به شرایط سخت و دشواری می رسند و هنگامی که قدرتمندان و ثرومندان مردم بیچاره را به مرگ می گیرند تا به تب راضی شوند، ناگهان با سیل و باران و زلزله و جنگهای ناخاسته مانند شورش اصهب مروانی و داعش در عراق و شورش داعش در قفقاز و لیبی و شورش هاشمی چینی در سین کیانگ و شورش شعیب در تالقان و سمرقند و قیام سید حسنی در گیلان و شورش قریشی سیستانی در سیستان رو به رو می شوند و دچار چالش و تزلزلی غیر قابل کنترل می گردند و یاران قیامگران بر حقّی که انصار امام مهدی(علیه السلام) می باشند و نام بردیم، همان مستضعفان پا برهنه اند؛ نه قدرتمندان غافل و ستمگر و ثروتمندان پولِ حرام جمع کرده؛ پس اینان فرصت نابودی آنان را پیدا نمی کنند... و در آن زمان همان گونه که با بهره گیری از روایات اسلامی پیشتر وعده داده بودیم، جنبش تنگدستان شیعۀ علی(علیه السّلام) شکل می گیرد، و از سین کیانگ و مولتان و خراسان و ایران و عراق تا سوریه و قدس و اسرائیل همه به دست همین پابرهنگان پرهیزگار می افتد!

اینک اشاره به سه روایت.... 

محمّد پسر مُسْلِم گفت که شنیدم ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) می فرمود:

بی گمان، پیش از قائم، آزمایشی از سوی خداوند خاهد بود. گفتم: فدایت شوم، آن آزمایش چیست؟ آیۀ «و سوگند که بی گمان، شما را با چیزی از ترس، گرسنگی و کاستن داراییها، جانها و میوه ها می آزماییم، و به شکیبایان مژده بده» را خاند. سپس فرمود: ترس از پادشاهان پسرانِ آن کس [در پایان زمامداریشان]، گرسنگی از گرانی نرخها، کاستن داراییها از بی رونقیِ داد و ستدها و کمیِ بهرۀ آنها، کاستنِ جانها از مرگی شتابان و فراگیر و کاستنِ میوه ها از رویش اندک کِشْته ها و کمفزونی میوه ها. سپس فرمود: و شکیبایان را در آن هنگام به شتابان کردن شورش قائم(علیه السّلام) مژده بده(1).

مراد از «پادشاهان پسرانِ آن کس» در این حدیث، فرمانروایان بنی عبّاس اند که در آخر الزّمان بر بخشی از سرزمینهای مشرق چیره می شوند.

1. الإرشاد، ج 2، ص 8-377 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در بیان نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، فرمود:

... پس، هر گاه قیامگر که از چین و مُلْتان آمده است، در خراسان به پا خیزد، سفیانی سربازانش(1) را سوی او می فرستد، پس، بر وی چیره نمی شوند. سپس قیامگری از ما در گیلان به پا می خیزد، و مشرقی او را برای دورکردن پیروان عثمان یاری می کند، و  آبُر و دَیْلَم به وی پاسخ می دهند، و از وی بخشش و خُشِیها می یابند...(2).

مُلْتان سرزمینی در جنوب استان پَنْجاب در پاکستان است، و مرکزش شهر باستانی ملتان می باشد (بهره گرفته شده از: دانشنامۀ آزاد «ویکی پدیا»، درگاه «مولتان»)، و بنا بر خبرهایی که به دست ما رسیده اند، اکنون، در این سرزمین، گروهی از شیعیان چشم به راه ظهور امام مهدی(علیه السّلام) می زیَند.

1. در نسخۀ خطّی منتخب کفایة المهتدی پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «فی الجنود» یافت می شود که به «الجنود» اصلاح و ترجمه گردید.
2. منتخب کفایة المهتدی، نسخۀ خطّی، ص 4، ح 3 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی)، و از همین منبع در: إلزام‏ الناصب، ج 2، ص 133، نیز نقل شده است.

از عَمْر پسر سَعْد روایت شده است که امیر مؤمنان -علی-(علیه السّلام) فرمود:

قیامت بر پا نمی شود، مگر آن که چشم دنیا کنده شود، و سرخی در آسمان پدیدار شود، و آن،  اشکهای باربران عَرْش (تخت پادشاهی خداوند) بر زمینیان است، [و](1) مگر آن که در آنان گروهی به هم پیوسته(2) پدیدار شوند که سوی فرزندانم فرامی خانند و ایشان از فرزندانم بیزارند ... بی گمان، برای بنی عبّاس روزی مانند روز بسیار بلند است، و برای آنان در آن روز شیونی چون شیون زن باردار می باشد، و وای بر شیعیان فرزندان عبّاس از جنگی که میان نهاوند و دینور پیش می آید، آن جنگِ تنگدستان شیعۀ علی است که پیشاهنگشان مردی از همدان خاهد بود که همنام پیامبر(صلّی الله علیه و آله) است...(3).

دینور در استان کِرْمانْشاه و نهاوند در استان هَمَدان جای دارد، و شخصی که نیروهای مبارز را فرماندهی می کند و قصد رفتن به عراق را دارد، همان حسنی گیلانی است ...

1. میان دو کروشه از افزوده های ما است.
2. در همۀ نسخه های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا پس از واژۀ «عصابة» سخن «لا خلاق لهم» -بهره ای از خوبی برایشان نیست- یافت می شود که چون پیاپی آمده بود، انداخته شد.
3. الغیبة، نعمانی، ص 50-149، ب 10، ح 5 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

در پایان شایان یادآوری است، فتنه سوریه حدود 12 ساله و حکومت اسرائیل حدود 73 سال و هفت ماهه شود، به وعده الاهی می رسیم ان شاء الله ....

✔️ برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی
کانال آخر الزّمان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۸ ، ۱۱:۰۵
خادم گمنام

عبداللّه های سه گانه در آخر الزّمان (بخش 9)

يكشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۸، ۱۰:۰۳ ب.ظ

جالوتْ عبداللهِ حَجّام آسیب رسانِ به اسفهانیها!

امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در خطبۀ ملاحم معروف به «زهرا»، فرمود:

... وای بر اسفهانیها از جالوت عبداللهِ حَجّام (خونگیر یا بسیارگزنده)...(1).

«جالوت» نام بسیارزورگوی فلسطینی است که داود پیامبر، از پیامبران بنی اسرائیل(علیهم السّلام)، سوی او رفت و با وی کارزار کرد و با سنگی که از فلاخنش پرتاب کرد، او را کشت(2).

بنا بر آن چه هویداست، واژۀ «جالوت» در این حدیث اشاره می کند به بسیارزورگو بودن و سرکشی  فراوان عبداللهِ حجّامی که به اصفهانیها در آخر الزّمان آسیب می زند، و می تواند صیغۀ مبالغه باشد به معنای «جَلّاد» (سرپرست تازیانه زدن و کشتن) از «جَلَتَ» به معنای جَلَدَ و ضَرَبَ، و برای «حَجّام» معنای شناخته شده ای است که «خونگیر» باشد، یا صیغۀ مبالغه است به معنای «بسیارگزنده» از «حَجَمَ» به معنای لَسَعَ، اگر جالوت نادرست نویسی شدۀ واژه ای دیگر همانندش نباشد که اکنون آن را یاد نمی کنم، و خداوند داناتر است.

به هر روی، اگر این روایت ساختگی نباشد، می تواند مراد از «جالوت عبداللهِ حَجّام» همان عبدالله عبّاسی واپسین پادشاهان سه گانۀ بنی عبّاس در مشرق در آخر الزّمان باشد، و خداوند داناتر است.
---------------------------------------------------- 
1. مناقب آل أبی طالب، ج 2، ص 10-309 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
2. بهره گرفته شده از: المنجد فی الأعلام، درگاه «جُلیات».
                   پایان گفتار
✔️برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور 
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۸ ، ۲۲:۰۳
خادم گمنام

عبداللّه های سه گانه در آخر الزّمان (بخش 8)

يكشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۸، ۰۳:۳۳ ب.ظ

عبدالله عبّاسی از نژاد مأمون و عبدالله سفیانی از نژاد خالد

از شگفتیهای تاریخ اسلام آن است، همان گونه که عبّاسیان بر بنی اُمیّه شوریدند و زمانی دراز در جایگاهشان ایستادند، اَمویان نیز در آخر الزّمان بر بنی عبّاس می شورند و آنان را کیفر می دهند، و چند ماهی پادشاهی می کنند، و چون عبدالله مأمون عبّاسی پادشاهی بسیار سیاستمدار و فریبکار و دانشمند به احادیث آمده در بارۀ رویدادهای آخر الزّمان و قیام امام مهدی(علیه السّلام) بود، و بنا بر آگاهی نابسنده اش از خبرها و پیشگوییهای یادشده در کتابهای گذشتگان، می پنداشت که وی واپسین رهبران بنی عبّاس و مهر پایان آنان است، و سفیانی شامی از خاندان اُمیّه و حسنی گیلانی از خاندان ابو طالب پس از وی بی درنگ بر خاندان عبّاس می شورند، برای همین، نرمخویی با خاندان ابو طالب و دوست داشتن خاندان پیامبر(صلوات الله علیهم) و دلسوزی بر پیروان و دوستدارانشان را وانمود می کرد، و امام رضا(علیه السّلام) را، جای پسرش عبّاس، ولی عهد و جانشینش برگزید، برای جلوگیری از ریختن خونهای خاندانش و پایداری دوستی میان آل عبّاس و آل ابو طالب پس از مرگش، و در پاسخ نامه ای که عبّاسیان برای او نوشتند و پاسخ آن و چرایی گرامی داشتن وی آل ابو طالب و یاری دادنش به آنان را می خاستند، نوشت:
«... پس، رشید خبر داد به من [از](1) پدرانش و از آن چه در «کتاب دولت» و جز آن یافته بود که هفتم از فرزندان عبّاس برپا نمی شود برای بنی عبّاس پس از وی گروه به پاخاسته ای، و همواره خُشِی برای آنان با زندگی اش بستگی خاهد داشت ... هر گاه خُدِ مرا از دست دهید، برای خُدتان پناهگاهی جستجو کنید، و دور است(2)، برای شما نیست مگر شمشیر، حسنی شورشگر و ورزیده(3) نزد شما می آید، پس، شما را درو می کند، دروکردنی، یا سفیانی خارکننده، و قائمِ مهدی که از ریختن خونهایتان پیشگیری نمی کند، جز خونهایی که سزاوار نریختن باشند...»(4)، و با همۀ آنها، امام رضا(علیه السّلام) با دست مأمون(لعنه الله) شهید شد، و پدرش موسی کاظم(علیه السّلام) با دست پدرش هارون رشید(لعنه الله) شهید شد، برای کینه توزی و رشک بردن آن دو بر خاندان ابو طالب(علیهم السّلام)!

شاید مراد از «جز کتاب دولت» در سخن مأمون، خبر ابن منادی و حدیث فضل کاتب باشد که در پی می آیند.

ابن مُنادِی گفت: ابو سلیمان عبدالله جُوالِقِی پسر جَرِیر خبر داد من را از مردی اهل کتاب(5) که وی آگاه کرد او را که دانیال پیامبر(علیه السّلام) در کتابش یاد کرده است:

... میان فرماندهان عجمها (پارسیان) دشمنی و ناسازگاری روی می دهد ... کسی را که می خاهند برمی دارند و کسی را که می خاهند، سرپرست می کنند، زمانی نادراز ... تا آن که کار مردم را مردی از فرزندان پادشاه هفتم سرپرستی کند، سپس در پی ماههایی اندک، مردی که از خاندان پادشاه سوم است و به وی سفیانی گفته می شود، سرپرستی می کند...(6).

بر کسی که اخبار آشوبها و نبردهای پُرکشتار در آخر الزّمان را پیگیری می کند، پوشیده نمی باشد، سخنانی که پسر منادی با سندهایش از کتاب دانیال آورده است، به راستی از احادیث اسلامی، به ویژه سخن رسول خدا(صلّی الله علیه و آله)، می باشند، ولی با برخی نادرستها آمیخته گردیده و به کسی جز گوینده اش نسبت داده شده اند، و بی گمان، در این جا آن چه از آنها درست و سازگار با دیگر خبرهاست را آورده ایم.
بدان که «عَجَم» نامی برای همۀ مردمان ناعرب است، ولی چه بسیار عجم به کار می رود و با چیزی که همراه سخن می باشد، دانسته می شود که مقصود از آن همان پارسیان یا ایرانیان اند، چنان که در این حدیث آمده است.

مراد از «مردی از فرزندان پادشاه هفتم»، عبدالله عبّاسی واپسین پادشاهان سه گانۀ بنی عبّاس در مشرق در آخر الزّمان است که از نژاد مأمون عبّاسی هفتمین رهبر از بنی عبّاس پس از بنی اُمیّه می باشد، و مقصود از «پادشاه سوم» که سفیانی از خاندان وی می باشد، خالد پسر یزید پسر معاویه پسر ابو سفیان است، چنان که در حدیثی که امام باقر(علیه السّلام) از امام علی(علیه السّلام) روایت کرده، آمده است: «مردی از فرزندان خالد پسر یزید پسر معاویه پسر ابو سفیان برمی شورد...»(7).

از فضل کاتب روایت شده است که گفت: نزد ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) بودم، ... فرمود:

بی گمان، آن کس پسر آن کس تا آن که رسید به هفتمین از فرزندان آن کس، گفتم: پس، نشانه در میان ما و شما چیست، فدایت شوم؟ فرمود: ای فضل، از زمین جدا نشو تا آن که سفیانی برشورد. پس، هر گاه سفیانی بشورد، سوی ما برگردید...(8).

با نگاه به آن که امام صادق(علیه السّلام) در این حدیث پادشاهان بنی عبّاس را، تنها از نخستین تا هفتمین آنان، بی شمارش دیگرانشان، برشمرد و سپس شورش سفیانی را یاد کرد، به اندیشۀ انسان پیشی می گیرد که هفتمینشان همان واپسینشان است، با آن که گمانی نیست در دانابودن امام به این که پادشاهان بنی عبّاس چهل پادشاه اند، و این که سفیانی بر چهلمین از ایشان برمی شورد، و سخن درست در این جایگاه آن است که بگوییم امام در پیِ شمردن همۀ رهبران بنی عبّاس نبود، بلکه به شمارش هفت تای نخستین از آنان و پایان بردن سخن به یادآوری هفتمینشان و شورش سفیانی بسنده کرد؛ زیرا وی از سوی نیاکانش آگاه بود که عبّاسی هفتم که مأمون است، بزرگترین رهبران عبّاسی در پادشاهی و دانشمندترینشان در دانش می باشد و واپسین رهبران بنی عبّاس در آخر الزّمان از نژاد وی است و سفیانی بر او می شورد، چنان که ابن اَحْنَف از امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) روایت کرده است: «هفتمین آنان دانشمندترینشان است»(9).

به هر روی، چیزی که از روایات اسلامی آشکار می شود و در جهان بیرونی روی می دهد، برپایی دو دولت با چهل پادشاه برای بنی عبّاس می باشد: دولت نخستین همان است که در سرزمینهای اسلامی، پس از فروپاشی دولت اَمَوی، بنیادگذاری و 524 سال با سی و هفت پادشاه ماندگار شد و از میان رفت، و دولت دومین آن است که در بخشی از سرزمینهای مشرق، در آخر الزّمان برپا می گردد و 40 سال با سه پادشاه پایدار می ماند، سپس کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام) نابود می شود، و سفیانی و حسنی و خراسانی در پایان این دولت بر عبدالله عبّاسی که مردی از نسل پادشاه هفتم از بنی عبّاس (مأمون) می باشد، می شورند.  
----------------------------------------------------------- 

1. میان دو کروشه از افزوده های ما است.
2. مرادش آن است که دستانتان به پناهگاه نمی رسد.
3. در نوشتار عربی سخن مأمون در این جا «الحسنیّ الثائر البائر» یافت می شود. در تهذیب اللّغة آمده است: «البائِر: المُجَرِّب (ورزیده)». محمّدباقر مجلسی(رحمه الله) در بحار الأنوار، ج 49، ص 215، در بیان واژۀ «البائر» گفته است: «البائر الهالک (نابودشونده)»؛ زیرا وی کشته می شود، و می تواند «الباتر» باشد که شمشیر برنده است»، و نویسنده می گوید که درستِ در این جایگاه همان معنایی است که از تهذیب اللّغة آوردیم؛ زیرا مراد از «حسنی ثائر (شورشگر)» همان حسنی گیلانی ای است که در دیلم برمی شورد و بر دشمنانش چیره می شود و چیرۀ کسی نمی شود تا آن که به کوفه و نجف برود و با امام مهدی(علیه السّلام) پیمان ببندد، و روایتی یافت نمی شود که به کشته شدنش اشاره کند، و امام علی(علیه السّلام) در باره اش فرمود: «قیامگری از ما در گیلان به پا می خیزد»؛ منتخب کفایة المهتدی، ص 4، ح 3، نسخه ای خطّی عکسی، ولی حسنی هالک (نابودشونده) همان کسی است که کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام) خُدسرانه در مکّه برمی شورد و کشته می شود، چنان که از ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) روایت شده است: «هنگامی که ... حسنی جنبش کند ... پس، حسنی به شورش پیشی می گیرد و مکّیان بر وی یورش می برند و می کشندش و سرش را سوی شامی می فرستند»؛ روضة الکافی، ج 8، ص 154، ح 285. 
4. الطرائف، ص 280 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
5. اهل کتاب پیروان یکی از دینهایی اند که برای پیامبرانش کتابی آسمانی بود؛ مانند یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان، و مراد از «مردی اهل کتاب» در این جا، انسانی یهودی یا مسیحی است.
6. الملاحم، ص 8-76، ب 6، ح 21 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
7. الفتن، ص 193، جزء 4، ح 792 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
8. روضة الکافی، ج 8، ص 188، ح 412 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
9. مناقب آل أبی طالب، ج 2، ص 11-310 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

✔️برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور 
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۸ ، ۱۵:۳۳
خادم گمنام

عبداللّه های سه گانه در آخر الزّمان (بخش 7)

يكشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۸، ۰۳:۲۳ ب.ظ

عبدالله سفیانی یکی از پرچمداران سه گانه در شام

از کعب روایت شده است که گفت:

سوی فرات،در کنار شام یا کمی پس از آن، جایگاه گردآمدنی بزرگ خاهد بود؛ پس، بر سر داراییها کارزار می کنند، و از هر نه تن هفت تن کشته می شوند، و آن، پس از صدای سخت فروافتادن چیزی سنگین و سست شونده در ماه رمضان، و پس از جداشدن سه پرچمی است که هر کدام از آنان پادشاهی را برای خُدش می خاهد، و در ایشان مردی می باشد که نامش عبدالله است(1).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه کعب الأحبار تابعی آن را به وی نسبت نداده است.

مراد از «جایگاه گردآمدنی بزرگ خاهد بود؛ پس، بر سر داراییها کارزار می کنند»، گردآمدن سپاهیانی فراوان در قرقیسیا و کارزارشان بر سر گنجی از تلاست که فرات نمایانش می کند. 

مقصود از «صدای سخت فروافتادن چیزی سنگین»(2) در این جا، صدایی سخت است که در پی فروافتادن شهابی بزرگ از آسمان در مشرق زمین شنیده می شود، هنگام برآمدن خُرشید در مکّه، در صبح روز جمعه نیمۀ ماه رمضان سالی که امام مهدی(علیه السّلام) در آن به پا می خیزد.

از برخی خبرها بهره گرفته می شود که «سست شونده» در این جا وصف برای موصوفی مُقَدَّر است که «زمین» باشد، و مراد از آن، شهر حَرَسْتا پیرامون دمشق و آبادی جابِیَه در دوردستهای آن است که در ماه رمضان سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) فروبرده می شوند، یا آن در این جا وصف برای موصوفی مُقَدَّر است که «آسمان» باشد، و مقصود از آن، شهابی بزرگ است که از آسمان فرومی افتد، چنان که در سخن خداوند متعالی آمده است: «و آسمان بشکافد، پس، آسمان در آن روز سست شونده است»(3)، و خداوند داناتر است.

مقصود از «سه پرچمی» در این روایت، پرچم اصهب مروانی از جزیره و عراق، پرچم ابقع فِهْری از مصر و پرچم عثمان سفیانی از سوریه است، و «عبدالله» همان عثمان سُفْیانِی، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخر الزّمان است.
----------------------------------------- 

1. الفتن، ص 4-233، جزء 5، ح 923 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
2. بهره گرفته شده از: برخی فرهنگهای واژگان عربی.
3. قرآن کریم، سورۀ حاقّه، آیۀ 16 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

✔️برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور 
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۸ ، ۱۵:۲۳
خادم گمنام

عبداللّه های سه گانه در آخر الزّمان (بخش 6)

شنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۸، ۰۳:۲۳ ب.ظ

عبدالله سفیانی پلیدترین آفریده

از کعب روایت شده است که گفت:

... بر شما از پرچمهای زرد می ترسم، هنگامی از مغرب در مصر فرود آیند؛ برای آنان دو نبرد خاهند بود: نبردی در فلسطین و دیگری در شام، سپس مهاجران به ایشان می گروند ... پس، نابود می شوند. سپس شورشگری برمی شورد که به او عبدالله گفته می شود و پلیدترین آفریده است، کارش در حِمْص شعله ور می شود و در دمشق می درخشد و در فلسطین آشکار می شود، بر کسی که با وی دشمنی ورزد، چیره می شود...(1).

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) یا بهره گرفته شده از آن باشد، اگرچه کعب الأحبار تابعی آن را به وی نسبت نداده است.

مراد از «پرچمهای زرد»، پرچمهای قیسیان، بربرها و سیاهان آفریقایی است که کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام)، با رهبری عبدالرحمان اَعْرَج کِنْدِی از لیبی بر مصر یورش می برند، سپس با فرماندهی اَبْقَع فِهْرِی مصری سوی فلسطین و اُردن می آیند و بر شهر بیت المقدس یورش می برند تا درونش بروند، ولی به هدفشان نمی رسند، و پس از آن، سوی سوریه می شتابند و با فرمانروایش و پشتیبانانش می جنگند، و مقصود از «مهاجران» که به سپاه شورشیان آفریقایی می پیوندند، برخی گروههای تروریستی سَلَفی اند که پیشتر از سراسر جهان، به ویژه آفریقا، به سوریه کوچیده اند و در آن جا ماندگار شده اند برای کارزار با پادشاهش، و «عبدالله» همان عثمان سُفْیانِی، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخر الزّمان است.
---------------------------------------------------- 

1. الفتن، ص 2-471، الجزء 10، ح 1482 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

✔️برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور 
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۸ ، ۱۵:۲۳
خادم گمنام

عبداللّه های سه گانه در آخر الزّمان (بخش 5)

جمعه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۸، ۰۳:۲۰ ب.ظ

نابودی عبدالله عبّاسی و برکنارکردن کسی در آستانۀ برکناری اش

از جابر روایت شده است که ابو جعفر فرمود:

هر گاه سفیانی بر ابقع، منصور، کندی، ترکها و رومیان چیره شود، بیرون می آید و به عراق می رسد. سپس گیسوی سختی آور برمی آید. در آن هنگام، نابودی عبدالله خاهد بود، و کسی که در آستانۀ برکناری است، برکنار می شود، و این برکناری، نادانسته، به گروههایی در شهر زورا نسبت داده می شود. پس، اَخْوَص با زور بر شهری چیره می شود، و در آن جا کشتاری بزرگ می کنند، و شش تن سرانِ از خاندان عبّاس را می کشد، و کسی را در آن جا دست و پا بسته سر می برد، و سپس سوی کوفه می رود(1).

بنا بر پژوهش نویسنده، هنگامی که این روایت را با دیگر روایات بیانگر رویدادهای آخر الزّمان می سنجیم، می یابیم که بی گمان، در نقل و رونویسی نوشتار آن در هم ریختگی، آشفتگی و پیش و پس افتادن روی داده است، و درست آن است که روایت این گونه باشد:

از جابر [جُعْفِی](2) روایت شده است که ابو جعفر [باقر(علیه السّلام)](3) فرمود: گیسوی سختی آور(4) برمی آید. پس، در آن هنگام، نابودی عبدالله خاهد بود، و کسی که در آستانۀ برکناری است، برکنار می شود، و این برکناری، نادانسته، به گروههایی در شهر زَوْرا نسبت داده می شود. هر گاه سفیانی بر اَبْقَع، منصور(5)، کِنْدِی، ترکها و رومیان چیره شود، بیرون می آید و به عراق می رسد. پس، اَخْوَص(6) با زور بر شهری چیره می شود، و در آن جا کشتاری بزرگ می کند، و شش تن سرانِ از خاندان عبّاس را می کشد، و کسی را در آن جا دست و پا بسته سر می بُرَد، سپس سوی کوفه می رود(7).

«گیسوی سختی آور»، بزرگ ستارۀ دنباله دار است که «گیسوی شیطان» نیز نامیده می شود، و در ماه رمضان سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) از مشرق برمی آید، و مایۀ گرفتاریها و ناخُشیهایی برای مردم می شود.

هرچند از برخی احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخر الزّمان بهره گرفته می شده است که عبدالله عبّاسی واپسین رهبران بنی عبّاس در مشرق در آخر الزّمان است، و او همان رهبر ناتوان می باشد که در پایان کار برکنار و نابود می شود، ولی آشکار از این روایتِ جابر آن است که «کسی که در آستانۀ برکناری است» رهبری جز «عبدالله» است، و بنا بر این، عبدالله همان دومین، و کسی که در آستانۀ برکناری است همان سومین پادشاهان بنی عبّاس در آخر الزّمان می باشد، و خداوند داناتر است.

«زَوْرا» دوتاست: زورای نو که همان تهران، و زورای کهن که همان بغداد می باشد.

«اَبْقَع» (گندمگون) همان اَبْقَع فِهْرِی فرماندۀ فرماندهان در مصر در آخر الزّمان است که نیروهای قیسی، بربر و سیاه آفریقاییِ پیرو اعرج کندی را از مصر سوی فلسطین، اُردن و سوریه فرماندهی می کند.

«منصور» همان منصور قحطانی یمانی است که یمن را در آخر الزّمان با ستم فرمانروایی می کند، و سربازانش را برای پشتیبانی اسرائیل، از صنعا به رمله در فلسطین می آورد، و با نیروهای ابقع فهری مصری هنگامی که بر بیت المقدس یورش می برند، می جنگد، سپس بر سوریه یورش می برد و با سپاه سفیانی پیکار می کند و شکست می خُرَد و به یمن بازمی گردد و منصور حسینی یمانی او را می کشد.

«کِنْدِی» همان عبدالرحمان اَعْرَج کِنْدِی، رهبر قیسیان، بربرها و سیاهان آفریقایی در لیبی در آخر الزّمان است که سپاهش را به مصر می آورد، و آنان را با فرماندهی ابقع فهری مصری برای نبرد سوی فلسطین، اردن و سوریه می فرستد.

مراد از «ترکها» در بسیاری از احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخر الزّمان، ترکهای ترکیه اند، و مقصود از «رومیان» در بسیاری از روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخر الزّمان، اروپاییان و بسیاری از آمریکاییان و استرالیاییها می باشند که از فرزندان رومیان اند.

«اَخْوَص» (چشم فرورفته) همان عثمان سفیانی، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخر الزّمان می باشد.

شایان یادآوری است، در آیین اسلام، کشتنِ دست و پا بسته جایز نیست، هرچند کشته شونده جانور یا انسانی بزهکار و سزاوار کشتن باشد.
--------------------------------------------------------- 

1. الفتن، ص 209، جزء 4، ح 841 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).
2. میان دو کروشه از افزوده های ما است.
3. میان دو کروشه از افزوده های ما است.
4. در نسخۀ چاپی الفتن پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «ذی الشفاء»، و در دیگر نسخه های چاپی این کتاب «ذو الشفاء» یافت می شود که به «ذو الشَّقاء» اصلاح و ترجمه گردید.
5. در همۀ نسخه های چاپی الفتن نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «المنصور» یافت می شود که به «منصور» اصلاح و ترجمه گردید.
6. در نسخۀ چاپی الفتن پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «الأخوض» یافت می شود که سازگار با آن چه در نسخۀ چاپی این کتاب در مصر آمده است، به «الأخوص» اصلاح و ترجمه گردید.
7. الفتن، ص 209، جزء 4، ح 841 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).

✔️برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور 
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۸ ، ۱۵:۲۰
خادم گمنام

عبداللّه های سه گانه در آخر الزّمان (بخش 4)

جمعه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۸، ۰۳:۱۵ ب.ظ

کوتاه شدن زمان پادشاهی بنی عبّاس پس از مرگ عبدالله عبّاسی

ابو بَصِیر گفت که شنیدم ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) می فرمود:

کسی برای من مرگ عبدالله را گردن بگیرد، برای او قائم را گردن می گیرم. سپس فرمود: هر گاه عبدالله بمیرد، مردم پس از وی بر کسی گرد نمی آیند، و این پراکندگی اگر خدا بخاهد، جز با زمامدار شما به پایان نمی رسد، و پادشاهیِ سالیانه می رود، و پادشاهیِ ماهانه و روزانه می شود. گفتم: آن رویدادها به درازا خاهند کشید؟ فرمود: چنین نیست(1).

با نگاه به آن که حدیث اشاره کننده به مردن عبدالله کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام) را ابو بصیر از امام صادق(علیه السّلام) در روزگار دولت نخست عبّاسیان شنیده و روایت کرده است، و بی گمان، همین امام بزرگوار در روایاتی دیگر آشکارا فرموده است که بنی عبّاس دیگر بار در آخر الزّمان به فرمانروایی می رسند، می تواند گفته شود که مرادش از عبدالله، واپسین پادشاهان بنی عبّاس در آخر الزّمان است، و خداوند داناتر است.

از این روایت هویداست، عبداللّهی که امام صادق(علیه السّلام) برای گردن گیرندۀ مرگش قیام قائم(علیه السّلام) را به گردن گرفته است، پادشاهی پایانی است که پس از وی، فرمانروایی سازش شده بر او در کشورش نمی آید، و اگر مقصود از «عبدالله» در این جا همان عبدالله عبّاسی واپسین پادشاهان سه گانۀ بنی عبّاس در آخر الزّمان باشد، پس بی گمان، از سخن امام بهره گرفته می شود که پس از مرگ وی درگیریها و ناسازگاریهایی میان ته مانده های دستگاه عبّاسی بر سر رهبری روی می دهند، و زمان فرمانرواییشان کوتاه می شود و جز چند ماه و چند روز پایدار نمی ماند.
------------------------------------------------------------ 

1. الغیبة، توسی، ص 447، ف 7، ح 445 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

✔️برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور 
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۸ ، ۱۵:۱۵
خادم گمنام

عبداللّه های سه گانه در آخر الزّمان (بخش 3)

جمعه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۸، ۰۳:۱۲ ب.ظ

عبدالله عبّاسی دارندۀ واپسین پولهای زر و سیم و کلید گرفتاری و شمشیر نابودی

از کعب روایت شده است که گفت:

هر گاه مردی از بنی عبّاس پادشاهی کند که به وی عبدالله گفته می شود، و او دارندۀ واپسین پولهای زر و سیم از آنان است که با آن پولها آغازیده شده و با آنها پایان داده می شوند، پس، وی کلید گرفتاری و شمشیر نابودی است. هر گاه نامه ای برای او از عبدالله عبدالله امیر مؤمنان در شام خانده شود، درنگ نمی کنید تا آن که برسد به شما نامه ای که بی گمان، بر منبر مصر از عبدالله عبدالرحمان امیر مؤمنان خانده شده است. پس، هر گاه چنان شود، مشرقیها ومغربیها، مانند دو اسب همدوش در گروبندی، به شام پیشی می گیرند؛ می بینند که پادشاهی انجام نمی شود، مگر برای کسی که شام را نگه دارد، هر کدام می گوید: کسی که بر آن جا چیره شود، بی گمان، دارندۀ پادشاهی شده است(1).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه کعب الأحبار تابعی آن را به وی نسبت نداده است.

«عبدالله عبدالله» همان عبدالله دارندۀ واپسین پولهای زر و سیم، واپسین پادشاهان سه گانۀ بنی عبّاس در آخر الزّمان است که نیروهایش را از مشرق زمین به شام می فرستد، و از یادآوری عبدالله دو بار برای این پادشاه عبّاسی هویداست که لقب و نام وی، هر دوشان، عبدالله می باشد، و «عبدالله عبدالرحمان» همان اَعْرَج کِنْدِی، رهبر قیسیان، بربرها و سیاهان آفریقایی در آخر الزّمان است که در میانه های سالی پیش از سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) رهبری برخی جنبشهایی که پیشتر در لیبی و پیرامونش و دوردستهایش آغازیده شده بودند را می پذیرد، و در ماه جمادی آخر یا نزدیکش از همان سال در آن جا برمی شورد، و سپس سپاهش را به مصر می آورد، و آنان را با فرماندهی اَبْقَع فِهْرِی مصری برای نبرد سوی فلسطین، اردن و سوریه می فرستد.

مراد از «مغرب» در این روایت، لیبی و پیرامونش و دوردستهایش، و مقصود از «شام»، سوریه می باشد.
شایان یادآوری است، عبدالله عبّاسی در این روایت با ویژگی «ذو العین الآخرة منهم» -دارندۀ واپسین پولهای زر و سیم از آنان- یاد شده است، و «اَصْمَعِی در کتاب الأجناس گفته است: «العَیْن» پولهای سیم و زر است»(2)، و بر کسی پوشیده نیست که «الآخرة» وصف برای «العین» می باشد نه «ذو العین»، و بر پایۀ این حدیث و دیگر احادیث اسلامی، عبدالله عبّاسی مانند کسی که پیش از وی بود، رهبری داراست، ولی برکنار می شود و داراییهایش از دستش می رود، به گونه ای که بر روی زمین گام برمی دارد، در حالی که چیزی از آن برای وی نیست(3)، و فرمانروایی بنی عبّاس با زر و سیم آغازیده شده و با آن دو پایان داده می شود.

دانشمند شیعه محمّدباقر مجلسی(رحمه الله) گفته است:

«سخن او: «و وی ذو العین است»، مقصودش آن می باشد که در آغاز نامش عین است، چنان که نخستینشان ابو العبّاس عبدالله پسر محمّد پسر علی پسر عبدالله پسر عبّاس بود، و واپسینشان عبدالله پسر مستنصر، لقب مستعصم داده شده، بود»(4)، و درست آن چیزی است که ما یاد کرده ایم.

از جُبَیْر پسر نُفَیْر روایت شده است که گفت:

وای بر عبدالرحمان از عبدالله، وای بر عبدالله از عبدالرحمان(5).

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه جُبَیْر حَضْرَمی حِمْصی تابعی پسر نُفَیْر آن را به وی نسبت نداده است.

مراد از «عبدالرحمان»، عبدالرحمان اَعْرَج کنْدِی رهبر شورشیان آفریقایی در لیبی، و «عبدالله» نخست، سفیانی رهبر اَمَویان در شام، و «عبدالله» دوم، رهبر عبّاسیان در مشرق است.
----------------------------------------------------------------

1. الفتن، ج 1، ص 261، جزء 4، ح 742، چاپ مصر (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
2. المزهر فی علوم اللغة و أنواعها (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
3. بنگرید: الغیبة، نعمانی، ص 276، ب 14، ح 39.
4. بحار الأنوار، ج 52، ص 213، ب 25، دنبالۀ ح 64 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
5. الفتن، ص 190، جزء 4، ح 781 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

حدیثی یافت می شود که چنین می نماید از سخنان امام صادق(علیه السّلام) به جابر جُعْفِی پسر یزید باشد که او را به نگهداری کتاب سُلَیْم فرمان می دهد، و وی را از برخی رویدادهای آخر الزّمان آگاه می کند:

نگهدار این کتاب را ای جابر؛ پس، پادشاهی برای بنی عبّاس است تا آن که به عبدالله(1) دارندۀ واپسین پولهای زر و سیم پایان یابد، و آتشی(2) در حجاز پدیدار شود، و مسجد جامع کوفه و آن چه بنیانگذار در صَرات(3) برافراشته است، ویران شوند، و هر گاه پادشاه ترکان نابود شود، سرزمینهای(4) شام آشفته می شوند و پادشاهان در هم می شکنند(5) و راستی آشکار می شود، و ستایش برای خداوند است(6).

مراد از «عبدالله» در این روایت، عبدالله عبّاسی واپسین پادشاهان سه گانۀ بنی عبّاس در مشرق در آخر الزّمان است، و «ذو العین» -دارندۀ پولهای زر و سیم- از ویژگیهایش می باشد، و «الآخرة» -واپسین- ویژگی «العین» است، نه «ذو العین».

بنا بر آن چه هویداست، مقصود از پدیدارشدن آتشی در حجاز، شعله ورشدن آتشهایی بزرگ در پی ترکیدن برخی آتشفشانهای حجاز است، به گونه ای که بخشهای گسترده ای از حجاز و سرزمینهای پیرامونش را روشن می کنند و از جاهای دور، مانند شهر بُصْری در جنوب دمشق، دیده می شوند، چنان که رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) فرمود: «ساعت (زمان قیام قائم) برپا نمی شود، مگر آن که آتشی از سرزمین حجاز بیرون آید که در بصری گردنهای شتران را روشن می کند»(7)، و ویرانی مسجد جامع کوفه یا با ویران کردن ساختمانش می باشد یا با کم شدن نمازگراران در آن و رهاکردنش، پس از رفتن سپاه سفیانی درون کوفه، چنان که امام صادق(علیه السّلام) فرمود: «هرگاه ... مسجد جامع کوفه از آبادانی ویران شود»(8)، و نمی دانیم که مقصود از «آن چه بنیانگذار در صَرات برافراشته است» چیست، و می تواند پلی باشد که بر رود صرات بسته و ویران می شود، و «پادشاه ترکان» همان واپسین فرمانروایان ترکیه در آخر الزّمان است، چنان که امام علی(علیه السّلام) فرمود: «هر گاه ... زمامدار قسطنطنیّه نابود شود»(9)، و آشفتگی سرزمینهای شام و نیز زیندگانش با آشوبی فراگیر هنگام آشکارشدن پرچمهای ابقع و اصهب و سفیانی در آن جا خاهد بود، چنان که امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) فرمود: «شام آشفته می شود و پرچمها برافراشته می شوند»(10)، و نیز فرمود: «پس، شامیان و فلسطینیها آشفته می شوند»(11)، و همۀ این رویدادهای یادشده از نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام) می باشند.
------------------------------------------------------ 

1. در نسخۀ چاپی کتاب سلیم بن قیس الهلالیّ پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «بعباد الله» یافت می شود که سازگار با آن چه در برخی نسخه های خطّی این کتاب آمده است، به «بعبدالله» اصلاح و ترجمه گردید.
2. در نسخۀ چاپی کتاب سلیم بن قیس الهلالیّ پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «ناد» یافت می شود که سازگار با آن چه در برخی نسخه های خطّی این کتاب آمده است، به «نار» اصلاح و ترجمه گردید.
3. در نسخۀ چاپی کتاب سلیم بن قیس الهلالیّ پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «الثانی بالفرات» یافت می شود که سازگار با آن چه در برخی نسخه های خطّی این کتاب آمده است، به «البانی بالصراة» اصلاح و ترجمه گردید. «صَرات: ... آن، رودخانه ای است که از نهر عیسی، نزدیک سرزمینی که به آن مُحَوَّل گفته می شود، سرچشمه می گیرد، میان آن جا و میان بغداد فرسنگی است»؛ معجم البلدان، ج 3، ص 399، درگاه «الصَّراة» (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
4. در نسخۀ چاپی کتاب سلیم بن قیس الهلالیّ پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «لسان» یافت می شود که به «بلاد» اصلاح و ترجمه گردید.
5. در نسخۀ چاپی کتاب سلیم بن قیس الهلالیّ پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «یکثر» یافت می شود که به «یکسر» اصلاح و ترجمه گردید.
6. کتاب سلیم بن قیس الهلالیّ، ج 2، ص 833، دنبالۀ ح 41 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
7. صحیح مسلم، ج 4، ص 8-2227، کتاب فتن و اشراط ساعت، ب 14، ح 42 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).
8. التشریف بالمنن، ص 70-369، ملحقات، ح 542 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
9. إلزام الناصب، ج 2، ص 183، خطبۀ بیان 2 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
10. دلائل الإمامة، ص 475، ح 465 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
11. إلزام الناصب، ج 2، ص 162، خطبة البیان 1 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

✔️برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور 
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۸ ، ۱۵:۱۲
خادم گمنام

عبداللّه های سه گانه در آخر الزّمان (بخش 2)

جمعه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۸، ۰۲:۵۹ ب.ظ

پیمان بستن با عبدالله عبّاسی، برکنارکردن وی و دوران فرمانروایی اش

از عَمّار پسر یاسِر روایت شده است که وی گفت:

بی گمان، دولت خاندان پیامبر شما در آخر الزّمان خاهد بود، و برای آن نشانه هایی اند ... هر گاه رومیان و ترکها بر شما بشورانند، و لشکرها بسیج شوند، و رهبر شما که داراییها را می اندوزد، بمیرد، و پس از او مردی ناتوان(1) جانشین شود که پس از دو سالی(2) از پیمان بسته شدن با وی برکنار می گردد، و نابودی پادشاهی آنان از جایی می آید که پدیدار شد، و ترکها و رومیان با هم ناسازگاری می کنند، و جنگها در زمین فراوان می شوند ... و سه تن در شام پدیدار می شوند که همۀ آنان خاستار پادشاهی اند: مردی ابقع، مردی اصهب و مردی از خاندان ابو سفیان که میان کلبیها برمی شورد، و مردم را در دمشق در تنگنا می اندازد(3)، و مغربیها(4) سوی مصر می روند؛ پس، هر گاه درون آن جا بروند، همان، نشانۀ [شورش](5) سفیانی است، و پیش از آن، کسی که به خاندان محمّد(علیهم السّلام) فرامی خاند، برمی شورد، و ترکان در جزیره(6) فرود می آیند، و رومیان در فلسطین فرود می آیند، و عبدالله دنبال می کند(7) عبدالله را تا آن که سربازانشان در قَرْقِیسِیا بر سر رودخانه رویاروی می شوند، و کارزاری بزرگ خاهد بود، و زمامدار مغرب می رود و مردان را می کشد و زنان را در بند می کند ... پس، فریادگری از آسمان بانگ می زند: ای مردم، بی گمان، فرماندۀ شما آن کس است، و آن، همان مهدی است که زمین را از همه نگری و برابری پر می کند، چنان که از ستم ورزی و برگشتن از راستی لبریز شده است(8).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه عمّار صحابی پسر یاسر آن را به وی نسبت نداده است. 

شایان یادآوری است، فرمان دادن به خانه نشینی و آرامش پیش از آشکارشدن برخی نشانه های قیام امام مهدی(علیه السّلام)، به ویژه شورش سفیانی، از آن چیزهایی است که مؤمنان را از رفتن درون آشوبها پرهیز می دهد، و ایشان را به گوشه گیری از آنها راهنمایی می کند.

بدان که مراد از «رومیان»، در بسیاری از روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخر الزّمان، اروپاییان و بسیاری از آمریکاییان و استرالیاییها می باشند که از فرزندان رومیان اند، و مقصود از «ترکها» در بسیاری از احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخر الزّمان، ترکهای ترکیه اند.

از روایت عمّار و دیگر احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخر الزّمان بهره گرفته می شود که دولتهای روم و ترک، مانند آمریکا، فرانسه و ترکیه، اصهب مروانی و پیروانش، از بازماندگان حزب بعث و گروه داعش، را یاری می کنند تا بر جزیره و عراق چیره شوند، و آنان را بر ایران می شورانند، و نیز نیروهایی از خزرها و ترکان را با فرماندهی شَرُوسِی در قَفْقاز جنوبی بسیج می کنند، و آنان را در ماه رمضان یا نزدیکش از سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) بر ایران می شورانند، سپس سوی عراق می فرستند، و سرانجام، یورشگران قفقازی با پیروان اصهب همگی در آن جا نابود می شوند. بنا بر این، نبرد این دو گروه شورشی از جنگهای نیابتی است. افزون بر آن، ترکهای ترکیه برای رسیدن به سودهای راهبردیشان و کشتن و چپاول و پیشگیری از پیشروی یورشگران سوی مرزهایشان، درون بخشی از سرزمینهای جزیره که در شمال و شرق سوریه جای دارد، می روند، و رومیان برای نگهداری سودهای راهبردیشان و پشتیبانی از اسرائیل، به ویژه بیت المقدس، در برابر یورش یورشگران، مانند شورشیان آفریقایی، به رملۀ فلسطین می آیند.

رهبر مسلمانان که داراییها را می اندوزد و آنها را در زندگانی مردم هزینه نمی کند و از «کسانی که تلا و نقره می اندوزند و آنها را در راه خدا نمی پردازند، پس، آنان را به شکنجه ای دردناک مژده بده»(9) می باشد، و دو سالی پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام) می میرد، دومین پادشاهان سه گانۀ بنی عبّاس است که در آخر الزّمان بر بخشی از سرزمینهای مشرق چیره می شوند، و مردی ناتوان که جانشین وی می شود و پس از گذشتن دو سالی از پیمان بسته شدن با وی بر کنار می گردد، عبدالله عبّاسی واپسین پادشاهان سه گانۀ بنی عبّاس در آخر الزّمان است.

گفتار پیامبر(صلّی لله علیه و آله): «نابودی پادشاهی آنان از جایی می آید که پدیدار شد» به رازی بزرگ اشاره می کند، و آن این است که هم پیدایش و هم نابودی پادشاهی بنی عبّاس در آخر الزّمان، از روم خاهد بود، و از برخی روایات اسلامی بهره گرفته می شود که پایان نابودی پادشاهی ایشان به دست سفیانی و خراسانی است.

«مردی ابقع» -گندمگون- همان اَبْقَع فِهْرِی فرماندۀ فرماندهان در مصر در آخر الزّمان است که نیروهای قیسی، بربر و سیاه آفریقاییِ پیرو اعرج کندی را از مصر سوی فلسطین، اُردن و سوریه فرماندهی می کند.

«مردی اصهب» -زرد آمیخته با سرخی و سپیدی(10)- همان اَصْهَب مَرْوانِی، رهبر زیندگان جزیره(11) و عراق(12) و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد مَرْوان حِمار در آخر الزّمان است که در ماه صفر سالی پیش از سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) رهبری جنبشی که پیشتر در سرزمینهای جزیره آغازیده شده بود را می پذیرد، و در ماه رجب یا نزدیکش بر بغداد و سپس بر بیشتر سرزمینهای کشور عراق چیره می شود، و با هاشمی شَیْصَبانِی شورشگر در کوفه پیمان می بندد، و سپاهش با فرماندهی عَوْف سُلَمِی با ایران می جنگد، و بر سوریه یورش می برد.

«مردی از خاندان ابو سفیان» همان عثمان سُفْیانِی، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخر الزّمان است که در ماه صفر سالی پیش از سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) رهبری برخی جنبشهایی که پیشتر در سوریه آغازیده شده بودند را می پذیرد، و در ماه رجب در درۀ خشک در سُوَیْدا برمی شورد، و در ماه رمضان بر دمشق و سپس بر بیشتر سرزمینهای شام چیره می شود، و سپاهش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یورش می برد.

«کلبیها» از قبیله های عربی مشهوری اند که از شبه جزیرۀ عربی درون شام رفتند و در سرزمینهایش جای گرفتند، و معاویه با مَیْسُون، دختر بَحْدَل کلبی، زناشویی کرد و یزید(لعنه الله) از وی زاده شد، و خِیشاوندی سفیانی از سوی داییهایش به کلب می رسد، و کلبیان همواره پشتیبان ارتشیِ بنی اُمیّه و دست زورمندشان در دوران فرمانرواییشان بوده اند(13).

«کسی که به خاندان محمّد(علیهم السّلام) فرامی خاند» همان شُعَیْب تَمِیمِی خراسانی پسر صالح، فرماندۀ خراسانیان است که جنبش خُد را در میانه های سالی پیش از سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) در تالَقان می آغازد، سپس در ماه رجب همان سال در سَمَرْقَنْد برمی شورد، و هنگامی که هاشمی چینی از چین و مُلْتان به خراسان می آید و در آن جا  به پا می خیزد، به او می پیوندد و فرماندۀ سپاهش می شود و سپس با سپاهشان و پرچمهایی سیاه و کوچک به ایران و عراق می آیند و هاشمی شعیب را به مکّه می فرستد تا با مهدی(علیه السّلام) پیمان ببندد. 

در سخن رسول خدا(صلّی الله علیه و آله): «عبدالله دنبال می کند عبدالله را تا آن که سربازانشان در قَرْقِیسِیا بر سر رودخانه رویاروی می شوند»، «عبدالله» نخست همان عبدالله سفیانی، واپسین زمامدار بنی اُمیّه در شام است، و «عبدالله» دوم همان عبدالله عبّاسی واپسین پادشاهان سه گانۀ بنی عبّاس در مشرق می باشد که سپاهی را به سوریه می فرستد، و بنا بر آن چه هویداست، نیروهای سپاه سفیانی پس از آن که بر دمشق چیره می شوند، بر نیروهای سپاه عبّاسی که در شام ماندگارند، می شورند و آنان را سوی جزیره دنبال می کنند تا آن که دو سپاه بر سر رودخانۀ خابور در قرقیسیا رویاروی می شوند و کارزاری بزرگ می کنند.

مراد از «رودخانه» در این جا، خابور از بزرگترین رودخانه های ریزنده در فرات است، و قَرْقِیسِیا -عربی شدۀ کرکیسیوم یونانی- از شهرهای کهن در سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات نزدیک ریزشگاه رود خابور در فرات بود، و اکنون تپه هایی باستانی از آن، نزدیک شهر دَیْرُ الزَّوْر بر جای مانده اند، و شهر بُصَیْرَه که در شرق سوریه و نزدیک مرزهای غربی عراق جای دارد، بر آن ساخته شده است(14).

مقصود از «زمامدار مغرب» همان عبدالرحمان اَعْرَجِ -لنگ- کِنْدِی، رهبر قیسیان، بربرها و سیاهان آفریقایی در آخر الزّمان است که در میانه های سالی پیش از سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) رهبری برخی جنبشهایی که پیشتر در لیبی و پیرامونش و دوردستهایش آغازیده شده بودند را می پذیرد، و در ماه جمادی آخر یا نزدیکش از همان سال در آن جا برمی شورد، و سپس سپاهش را به مصر می آورد، و آنان را با فرماندهی ابقع فهری مصری برای نبرد سوی فلسطین، اردن و سوریه می فرستد.
------------------------------------------------------ 

1. در همۀ نسخه های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «صحیح» -تندرست- یافت می شود که سازگار با آن چه در دو روایت مانند این روایت که در «الفتن» آمده اند، به «ضعیف» اصلاح و ترجمه گردید. 
2. در همۀ نسخه های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «سنین» -سالها- یافت می شود که سازگار با آن چه در دو روایت مانند این روایت که در «الفتن» آمده اند، به «سنتین» اصلاح و ترجمه گردید. 
3. در همۀ نسخه های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «یحضر» یافت می شود که سازگار با آن چه در روایتی مانند این که در «الفتن» آمده است، به «یحصر» اصلاح و ترجمه گردید. 
4. در همۀ نسخه های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «الغرب» یافت می شود که به «المغرب» اصلاح و ترجمه گردید.
5. میان دو کروشه از افزوده های ما است که آن را از حدیثی مانند این روایت گرفته ایم که در «عقد الدرر» آمده است. 
6. در همۀ نسخه های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «الحِیْرَة» یافت می شود که به «الجزیرة» اصلاح و ترجمه گردید.
7. در همۀ نسخه های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «یسبق» -پیشی می گیرد- یافت می شود که سازگار با آن چه در روایتی مانند این روایت که در «الفتن» آمده است، به «یتبع» اصلاح و ترجمه گردید.  
8. الغیبة، توسی، ص 4-463، ف 7، ح 479 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
9. قرآن کریم، سورۀ توبه، آیه 34 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
10. بهره گرفته شده از: المعجم الوسیط، درگاه «الأصهب».
11. جزیره بخش شمالی سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات از جنوب شرقی ترکیه و شمال و شرق سوریه تا درون عراق است، و مراد از «جَزِیرَه» در این جا، بیشتر سرزمینهای جزیره می باشد که درون کشور عراق جای دارد، و از مَوْصِل در شمال تا تَکْرِیت بر کنارۀ باختری دجله و حَدِیثَه بر کنارۀ خاوری فرات کشیده می شود (بهره گرفته شده از: برخی منابع).
12. مقصود از «عِراق» در این جا، بخش جنوبی سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات و پیرامون آن دو است که از سامَرا بر کنارۀ خاوری دجله و هِیْت بر کنارۀ باختری فرات آغاز می شود و تا آبادان در جنوب غربی ایران و پایانۀ بَصْرَه در شمال کویت کشیده می شود (بهره گرفته شده از: برخی منابع).
13. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
14. بهره گرفته شده از: برخی منابع.

✔️برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور 
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۸ ، ۱۴:۵۹
خادم گمنام

عبداللّه های سه گانه در آخر الزّمان (بخش1)

جمعه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۸، ۱۱:۳۳ ق.ظ

بر پایۀ پژوهش نویسنده در روایات اسلامی، عبدالله ها در آخر الزّمان سه تن اند: نخستینشان، «عبدالله عبّاسی» واپسین پادشاهان سه گانۀ بنی عبّاس در مشرق زمین و رهبری ناتوان و دارندۀ واپسین پولهای زر و سیم می باشد، و دومینشان، «عبدالله کِنْدِی» رهبر قیسیان، بربرها و سیاهان آفریقایی در لیبی و پیرامونش و دوردستهایش و پادشاهی لنگ و بسیاربد است، و سومینشان «عبدالله سفیانی» رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان و مردی بسیارکشتارگر و بسیارزورگو و زشت رو و پلیدترین آفریده می باشد که هرگز خدا را نپرستیده است، و جنگهای بزرگی میان نیروهای این سه عبدالله در شام و جزیره و دیگرجاها روی می دهند. 

چنین می نماید که هر سه پادشاه یادشدۀ عبّاسی و کندی و سفیانی نام راستینشان عبدالله نیست، بلکه آن، لقب یا نامی مُستَعار و جایگزین است که خُد را به آن می نامند و با آن، نام درست و چهرۀ راستینشان را از دیگران در برخی زمانها پنهان می کنند، و از روایات اسلامی هویداست که عبدالله عبّاسی نامش از نامهای پیامبران است، و عبدالله کندی نامش عبدالرحمان و عبدالله سفیانی نامش عثمان می باشد، و از برخی احادیث اسلامی بهره گرفته می شود که عبدالله همان نام عبّاسی است، و خداوند داناتر است.

شایان یادآوری است، با نگاه به آن که چهار تن از رهبران عبّاسی نام «عبدالله» را بر دوش کشیدند: سفّاح، منصور، مأمون و مستعصم، برخی پژوهشگران و نویسندگان باور دارند که روایات اسلامی آمده در بارۀ عبدالله عبّاسی با عبدالله مستعصم که واپسین رهبران بنی عبّاس پس از بنی اُمیّه بود، سازگار است، ولی آشکار از آن روایات، اگر ساختگی نباشند، این است که مراد همان عبدالله عبّاسی واپسین رهبران بنی عبّاس در آخر الزّمان می باشد.

برخی پژوهشگران باور دارند که عبدالله دارندۀ واپسین پولهای زر و سیم همان دومین پادشاهان سه گانه بنی عبّاس در آخر الزّمان است، و نامش از نامهای پیامبران و لقب یا نام مستعارش عبدالله می باشد، و او رهبری است که داراییها را می اندوزد و کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام) می میرد و پس از وی مردی ناتوان جانشین می شود که پس از دو ماهی -نه دو سالی- از پیمان بسته شدن با وی برکنار می گردد، و برای پایدارکردن دیدگاهشان، برخی روایاتی را که همه اش در این گفتار ما می آیند، پشتوانه می کنند، مانند روایت عمّار پسر یاسر: «هر گاه ... رهبر شما که داراییها را می اندوزد، بمیرد، و پس از او مردی ناتوان جانشین شود که پس از دو سالی از پیمان بسته شدن با وی برکنار می گردد»، و مانند حدیث ابو بَصِیر: «هر گاه عبدالله بمیرد، مردم پس از وی بر کسی گرد نمی آیند ... و پادشاهیِ سالیانه می رود، و پادشاهیِ ماهانه و روزانه می شود»، و مانند روایت جابر جُعْفِی: «در آن هنگام، نابودی عبدالله خاهد بود، و کسی که در آستانۀ برکناری است، برکنار می شود»، و مانند خبر ابن مُنادِی از جُوالِقِی از مردی اهل کتاب: «تا آن که کار مردم را مردی از فرزندان پادشاه هفتم سرپرستی کند، سپس در پی ماههایی اندک، مردی که از خاندان پادشاه سوم است و به وی سفیانی گفته می شود، سرپرستی می کند».

✔️برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور 
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۸ ، ۱۱:۳۳
خادم گمنام

بارش بارانهای سیل آسا و سرکشی آبها در آخر الزّمان

سه شنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۸، ۱۲:۳۸ ق.ظ

بارش بارانهای سیل آسا و سرکشی آبها و فرورفتن بسیاری از سرزمینها در آب از نشانه های نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) می باشند.

بی گمان، بارانهای سیل آسایی که در ماه جمادی آخر و ده روز از رجب سالی پیش از سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) می بارند و مایۀ چیره شدن آب بر سرزمین و سست شدن و رانش آن و ویرانی سرزمینها و نابودی روییدنیها و تباهی میوه ها و کم شدن خُراکیها می شوند، داستان توفان نوح(علیه السّلام) را به یاد ما می آورند.

داستان توفان نوح میان مسلمانان، یهودیان و مسیحیان شناخته شده و در قرآن کریم و تورات یاد شده است، و بنا بر آن چه از نوشتار این دو کتاب و جز آن دو هویداست، این توفان فراگیر و جهانی و مرکز پیدایش اش سرزمینهای جزیره و عراق بوده است که میان دو رود دجله و فرات جای گرفته اند. بی گمان، خداوند دعای نوح(علیه السّلام) بر زیان قومش را که سرکشی و بت پرستی می کردند، پاسخ داد، و به نوح فرمان داد که کشتی ای بزرگ بسازد، و هنگامی که ساختن کشتی پایان یافت، خداوند شکنجه اش را بر آن گروه ستمکار فرود آورد، به گونه ای که در بازۀ چهل روز و شب، از آسمان بارانهایی سیل آسا فرستاده و از زمین چشمه های بسیاری جوشیده شدند؛ پس، از گردآمدن آب آن بارانها و چشمه ها توفانی بزرگ پدید آمد که کافران را نابود کرد، و مؤمنانی که با نوح سوار کشتی شده بودند، از آن رهایی یافتند(1).

از اَنَس پسر مالِک روایت شده است که رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

ساعت (زمان قیام قائم) برپا نمی شود، مگر آن که بر مردم بارانی فراگیر باریده شود و زمین چیزی نرویاند(2).

بدان که مراد از «ساعت» در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، زمان قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.

نیز از انس پسر مالک شنیده شده است که می گفت:

از [نشانۀ](3) نزدیک شدن ساعت (زمان قیام قائم) پدیدارشدن کانها، فراوانی باران و کمی روییدنی است...(4).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه انس صحابی پسر مالک آن را به وی نسبت نداده است.

از عَوْف پسر مالِک اَشْجَعِی روایت شده است که پیامبر(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

بی گمان، پیش از دجّال سالهایی فریبنده اند که باران در آنها فراوان و روییدنی در آنها کم می شود، دروغگو در آنها راستگو و راستگو در آنها دروغگو دانسته می شود، خیانتگر در آنها امانتدار و امانتدار در آنها خیانتگر به شمار می آید، و رُوَیْبَضَه(5) در آنها سخن می گوید. گفته شد: ای رسول خدا، رویبضه چیست؟ فرمود: کسی که چشمگیر نیست(6).

از ابو هُرَیْرَه روایت شده است که رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

خشکسالی آن نیست که باران باریده نشوید، بلکه خشکسالی آن است که باریده و باریده شوید و زمین چیزی نرویاند(7).

از ابو بَصِیر روایت شده است که ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) فرمود:

بی گمان، پیشاپیش قائم(علیه السّلام) سالی پُرآب و باران خاهد بود که در آن، میوه ها و خرما روی درخت تباه می شوند؛ پس، در آن رویداد گمان مبرید(8).

رسول خدا(صلّى الله علیه و آله) فرمود:

بر مردم زمانی می رسد ... خداوند باران آسمان را از آنان در هنگام خِیش بازمی دارد، و آن را نابهنگام فرومی ریزد...(9).

از عبدالله پسر مسعود روایت شده است که گفت:

گفتم: ای فرستادۀ خدا، آیا برای ساعت (زمان قیام قائم) نشانه ای است که ساعت با آن شناخته می شود؟ به من فرمود: ... ای پسر مسعود ... بی گمان، از نشانه های ساعت و پیش درآمدهایش ... آن است که باران بسیارگرم باشد...(10).

از ابو هریره روایت شده است که رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

ساعت (زمان قیام قائم) برپا نمی شود، مگر آن که بر مردم بارانی باریده شود که خانه های گلی نمی پوشاند از آن، و نمی پوشاند از آن جز خانه های مویی (چادری)(11).

------------------------------------------------------------------------------------------

1. بهره گرفته شده از: برخی منابع. 
 2. المسند، ج 4، ص 282، ح 12432 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
3. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
4. الفتن، ص ۳۸۵، جزء ۹، ح ۱۳۶۷ (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
5. «رُوَیْبَضَه»، بنا بر آن چه در فرهنگنامه های واژگان عربی آمده است، کوچک شدۀ رابِضَه می باشد، و «ه» در آن برای مبالغه است، و جمعش رُوَیْبَضون و رُوَیْبَضات، و از معانی آن «انسان ناشناخته»، «ناتوان از کارهای بزرگ» و «گوسفندچران» می باشد (بنگرید: العین و لسان العرب، درگاه «ربض»).
6. شرح مشکل الآثار، ج 1، ص 404، ح 464 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
 7. صحیح مسلم، ج 4، ص 2228، کتاب فتن و أشراط ساعت، ب 15، ح 44 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
8. الإرشاد، ج ۲، ص ۳۷۷ (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
9. جامع الأخبار، ص 355، ف 88، ح 992 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
10. المعجم الکبیر، ج 5، جزء 10، ص 6-195، ح 10556 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
11. المسند، ج 13، 2-11، ح 7564 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۸ ، ۰۰:۳۸
خادم گمنام

قیام هاشمی چینی در آخر الزّمان

يكشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۷، ۰۴:۳۷ ب.ظ

بنا بر روایات اسلامی از شیعه و سنّی، هاشمی چینی جوانی خال در شانه یا دست از تبار جعفر پسر ابو طالب(علیهما السّلام) می باشد که در استان سین کیانگ چین جنبش خُد را می آغازد و پس از گذر از مُلْتان، به خراسان در فرارود می آید، و سپس همراه شعیب تمیمی خراسانی سوی ری می روند و با سپاه سفیانی می جنگند و از ایران به عراق و سپس سوی دمشق و بیت المقدس می روند.

از بُرَیْد پسر مُعاویۀ عِجْلِی و کُلَیْب پسر مُعاویۀ صَیْداوی روایت شده است که گفته اند: شنیدیم که ابو جعفر -باقر-(علیه السّلام) می فرمود:

گویا می بینم که از دوردست سرزمینهای مشرق، از سرزمینی که به آن «شیلا» گفته می شود، گروهی برشوریده اند که حقّشان را از چینیها می خاهند، و داده نمی شوند؛ سپس آن را می خاهند و داده نمی شوند. پس، هر گاه آن رویداد را ببینند، شمشیرهایشان را بر دوشهایشان می گذارند و با آنان می جنگند. پس، چینیها پذیرای دادن آن چه خاسته اند، می شوند، و ایشان نمی پذیرند و مردمِ بسیاری از آنان را می کشند. سپس بر همۀ سرزمینهای ترکها(1) و هندیان(2) چیره می شوند و سوی خراسان روی می آورند و آن جا را از زیندگانش می خاهند و داده نمی شوند و آن را با زور می گیرند، و می خاهند که پادشاهی را جز به زمامدار شما (امام مهدی علیه السّلام) نسپارند. پس، هر گاه سفیانی برشورد، آنان با او پیکار می کنند و همگی کشته می شوند، و آنان با کسانی که آنان را کشته اند (سپاهیان سفیانی) با دعای زمامدارتان به این جهان باز می گردند و آنان از ایشان خونخاهی می کنند و سوی پایان این جهان در زمامداری او می زیند(3).

شِیلا در روزگاران کهن نامی بود که بر دو سرزمین از سرزمینهای مشرق گفته می شد:

1. شیلا نام سرزمینی گسترده در شمال غربی چین بود که امروزه استان سِینْ کِیانْگ و بخشهایی از غرب استان گانْسُو در کشور چین را در بر می گیرد، و سخن امام باقر(علیه السّلام) به همین سرزمین اشاره می کند.

2. شیلا یا سیلا نام شبه جزیرۀ کره بود؛ چنان که در مروج الذهب، ج 1، ص 6-155، آمده است: «پس از آبادیهای چین، سوی دریا سرزمینهایی که شناخته شده و وصف شده باشند، یافت نمی شوند، جز سرزمینهای سیلا و جزایر آن...».(4)

 

بی گمان، امام باقر(علیه السّلام) در این حدیث به شورشهای مردمیِ مسلمانان ترک اُیْقُر در روزگار کنونی در استان سین کیانگ (سرزمین نو) برای خُدگردان شدن و جدایی از دولت چین اشاره می کند، و شایان یادآوری است که سین کیانگیها در 120 سال گذشته بیش از 100 بار بر چینیان شوریدند، و پس از بنیادگذاری «جنبش اسلامی ترکستان شرقی» در سال 1993 م دو شورش برجسته برای آنان روی داد: نخستین در سال 2009 م که از ایشان در آن، نزدیک 200 تن کشته شدند، و دومین در سال 2014 م که از ایشان در آن، نزدیک 100 تن کشته شدند، و اگر این دو شورش همان دوتایی باشند که در روایت به آن دو اشاره شده است، می بایست در آینده ای نزدیک چشم به راه روی دادن شورش سوم این مردم ستمدیده بر چینیان کافر باشیم، مگر آن که بگویم هر سه شورش در زمانهایی نزدیک به هم و کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام) روی خاهند داد.

-------------------------------------------------

1. به ترکستان شرقی یا سین کیانگ اشاره دارد.

2. به بخشهایی از هند و پاکستان اشاره دارد که در گذشته ای نه چندان دور یک کشور بودند.

3. منتخب کفایة المهتدی، ص 4-3، ح 2 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

4. بهره گرفته شده از: برخی منابع.

==============================

امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در بیان نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، فرمود:

... پس، هر گاه قیامگر که از چین و مُلْتان(1) آمده است، در خراسان به پا خیزد، سفیانی سربازانش(2) را سوی او می فرستد، پس، بر وی چیره نمی شوند. سپس قیامگری از ما در گیلان به پا می خیزد، و مشرقی او را برای دورکردن پیروان عثمان یاری می کند، و  آبُر و دَیْلَم به وی پاسخ می دهند، و از وی بخشش و خُشِیها می یابند...(3).

 

مقصود از «مشرقی» در این روایت، هاشمی چینی است که جنبش خیش را از استان سِین کِیانْگ در چین می آغازد، و با سپاهش به ملتان و خراسان می آید، سپس سوی ری می رود و گروهی از نیروهایش را با فرماندهی شعیب تمیمی خراسانی برای یاری حسنی گیلانی درون این شهر می فرستد، و «پیروان عثمان»، گروهی از لشکریان عثمان سفیانی پسر عَنْبَسَه اند که بر برخی بخشهای ایران یورش می برند.

---------------------------------------------------------

1. مُلْتان سرزمینی در جنوب استان پَنْجاب در پاکستان است، و مرکزش شهر باستانی ملتان می باشد (بهره گرفته شده از: دانشنامۀ آزاد «ویکی پدیا»، درگاه «مولتان»)، و بنا بر خبرهایی که به دست ما رسیده اند، اکنون، در این سرزمین، گروهی از شیعیان چشم به راه ظهور امام مهدی(علیه السّلام) می زیَند.

2. در نسخۀ خطّی منتخب کفایة المهتدی پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «فی الجنود» یافت می شود که به «الجنود» اصلاح و ترجمه گردید.

3. منتخب کفایة المهتدی، نسخۀ خطّی، ص 4، ح 3 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی)، و از همین منبع در: إلزام‏ الناصب، ج 2، ص 133، نیز نقل شده است.

===================================

از جابر جُعْفِی روایت شده است که ابو جعفر [باقر(علیه السّلام)](1) فرمود:

سفیانی، پس از درون کوفه و بغداد رفتنش، سپاهیانش را در دوردستها می پراکند. از فرارود(2) از خراسانیان ترسی(3) به او می رسد ... و آن گاه، پرچمهای سیاه از خراسان روی می آورند که بر همۀ مردم جوانی از بنی هاشم است که در کف (پنجه) راستش خالی می باشد و خداوند کارش و راهش را آسان می کند. سپس برای وی نبردی در مرزهای خراسان می باشد، و هاشمی در راه ری می رود، و مردی(4) از بنی تمیم از همپیمانان را که به وی شعیب پسر صالح گفته می شود، به استخر سوی اَمَوی می فرستد....(5).

--------------------------------------------------------

1. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.

2. «فرارود» سرزمینهای جای گرفته در شمال رود جیحون است، و بخشی از خراسان می باشد، و شهر سمرقند، جایگاه قیام شعیب تمیمی خراسانی، از آن جاست، و هاشمی چینی در آن جا به پا می خیزد.

3. در همۀ نسخه های چاپی الفتن نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «فرعه» یافت می شود که سازگار با آن چه در نسخۀ چاپی «العرف الوردیّ» آمده است، به «فزعة» اصلاح و ترجمه گردید.

4. در همۀ نسخه های چاپی الفتن نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «رجل» یافت می شود که به «رجلاً» اصلاح و ترجمه گردید.

5. الفتن، ص 9-218، جزء 4، ح 869 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

==============================

پسر مَهْزِیار اهوازی روایت کرده است، هنگامی که با امام مهدی(علیه‏ السّلام)، در روزگار پنهان شدنش، در جایگاهی ناشناخته در حجاز رو به رو شد، امام به وی فرمود:

ای پسر مهزیار -در حالی که دستش را پیش کشید-، تو را از خبری آگاه می کنم؛ بی گمان، هر گاه چینی پنهان شده ای را بجوید(1) و مغربی بجنبد و عبّاسی برود و با سفیانی پیمان بسته شود، به سرپرست از سوی خداوند فرمان داده می شود؛ پس، در صَفا و مَرْوَه(2)، میان 313 تن برابر(3) برمی شورم...(4).

 

«چینی» همان هاشمی، رهبر زیندگان چین، مُلْتان، خراسان و سیستان در آخر الزّمان است که رهبری جنبشی را که پیشتر در استان سِینْ کِیانْگ چین آغازیده شده بود، می پذیرد، و چند ماه پیش از سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) در آن جا برمی شورد، و پس از گذر از ملتان، در خراسان قیام می کند، و سپس سپاهش را با فرماندهی شُعَیْب تَمِیمِی خراسانی به ایران و عراق می آورد، و با سپاه سفیانی می جنگد، و مهدی(علیه السّلام) را در پایانه های روزهای پنهان شدنش می جوید، و پس از ظهورش در مکّه، شعیب را برای پیمان بستن نزدش می فرستد، و پس از آن، سوی دمشق و بیت المقدس می رود.

«مغربی» همان اَعْرَج کِنْدِی، رهبر قیسیان، بربرها و سیاهان آفریقایی در آخر الزّمان می باشد که در میانه های سالی که پیش از سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) است، رهبری برخی جنبشهایی را که پیشتر در لیبی و پیرامونش و دوردستهایش آغازیده شده بودند، می پذیرد، و در ماه جمادی آخر یا نزدیکش از همان سال در آن جا برمی شورد، و سپس سپاهش را به مصر می آورد، و آنان را با فرماندهی اَبْقَع فِهْرِی مصری برای نبرد سوی فلسطین، اُردن و سوریه می فرستد.

چنین می نماید که مراد از «عبّاسی» در این حدیث، دومین پادشاهان سه گانۀ بنی عبّاس در آخر الزّمان باشد که بر بخشی از سرزمینهای مشرق چیره می شوند، و او همان عبدالله ذو العین (دارندۀ پولهای زر و سیم) است که در ماه رمضان سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) یا نزدیکش می میرد، و پس از وی مردم بر کسی گرد نمی آیند، و مردی ناتوان جانشینش می شود که دو ماه پس از پیمان بسته شدن با وی بر کنار می گردد.

«سُفْیانِی» همان عُثْمان شامی پسر عَنْبَسَه، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخر الزّمان می باشد که در ماه صفر سالی که پیش از سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) است، رهبری برخی جنبشهایی را که پیشتر در سوریه آغازیده شده بودند، می پذیرد، و در ماه رجب در درۀ خشک در سُوَیْدا برمی شورد، و در ماه رمضان بر دمشق و سپس بر بیشتر سرزمینهای شام چیره می شود، و سپاهش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یورش می برد.

امام مهدی(علیه السّلام) همان سرپرست از سوی خداوند بر مردم است که در سالی فرد از سالها، روز شنبه، روز عاشورا، در مکّه قیام می کند و بر همۀ مردم جهان فرمانروا می شود.

----------------------------------------------------------

1. در همۀ نسخه های چاپی مختصر البصائر نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «فقد» یافت می شود که به «تفقّد» اصلاح و ترجمه گردید.

2. صَفا و مَرْوَه: ... همان دو تپۀ سنگی بزرگ نزدیک کعبه و زمزم اند که حجگزاران هفت بار میان آن دو باشتاب می روند (المنجد فی الأعلام، مدخل «الصَّفا و المروة»، ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

3. مرادش بی کم و بیش است.

4. مختصر البصائر، ص 429، ح 508 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی). گفتنی است، دانشمند و نویسندۀ بزرگ شیعی مرحوم محمّدباقر مجلسی نیز همین حدیث را در بحار الأنوار، ج 53، ص 104، ح 131 از همین منبع نقل کرده است.

=================================

نویسندۀ «البدء و التاریخ»، پس از بیان روایتی از پسر عبّاس، در بارۀ دارندگان پرچمهای سیاه و آماده سازان حکومت امام مهدی(علیه السّلام) در مشرق، از  برخی کارشناسان چنین نقل کرده است:

... بی گمان، آغازگاه جنبش آنها (پرچمهای سیاه) از کشور چین و بخشی که به آن «ختن»(1) گفته می شود، خاهد بود. در آن جا گروهی از فرزندان فاطمه(علیها السّلام) از نسل حسین پسر علی می باشند...(2).

----------------------------------------------------------

1. خُتَن بخش و شهری در سرزمینهای ترکستان چین و نزدیک مرزهای جامو و کشمیر است. ختن امروزه در استان سین کیانگ در غرب چین جای دارد که بیشترین زیندگان آن را مسلمانان ترک تبار اُیْقُر پدید آورده اند.

2. البدء و التاریخ، ج 2، ص 175، ف 9 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

================================================

در پایان این گفتار شایستۀ یادآوری است که نویسنده چندین سال پیش، از برخی طلّاب علوم دینی چینی زینده در قم شنید که میان مردم سین کیانگ گروهی از هاشمی تباران، مانند سادات مدنی، یافت می شوند، و چنان که از روایات اسلامی دریافته ایم، هاشمی چینی از تبار جعفر پسر ابو طالب(علیهما السّلام) می باشد، و سیّد حسینی یا سیّد حسنی نیست، و روایات ارزشمندی در این باره به دست ما رسیده اند که آنها را در مقاله ای تفصیلی خاهیم آورد. جالب توجّه است اگر بدانید، گردانندگان بسیاری از پایگاههای مهدوی در فضای مجازی و نویسندگان بسیاری از کتابهای مهدوی در روزگار ما، از سر کم توجّهی و یا از روی عمد و حق پوشی، مباحث پیرامون هاشمی چینی را ارائه نکرده و نمی کنند!!!

آن چه در این گفتار فشرده ارائه گردید، تنها بخش اندکی از گفتار«شورش مشرقیان زمینه ساز فرمانروایی امام مهدی(علیه السّلام)» می باشد.

 

✔️برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور،  پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۷ ، ۱۶:۳۷
خادم گمنام

آیا ایران کشور امام زمان(علیه السّلام) است!!!

يكشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۷، ۰۴:۱۳ ب.ظ

سالهاست برخی عالمان آخر الزّمان و نیز گروهی از منبریان کم بهره از دانش چنین می گویند که ایران کشور امام زمان(علیه السّلام) است، و برای همین، خداوند بسیاری از بلاها، به ویژه آشوب و جنگ، را از این کشور و مردمش دور کرده است!!!

برای آن که بدانیم سخن یادشده دروغی مخالف آیات قرآنی و روایات اسلامی و واقعیّتهای موجود است، به چهار نکته باید توجّه کنیم:

1. با توجّه به آن که امام مهدی(علیه السّلام) در دوران غیبتش در شهر مدینه زندگی می کند، و پس از ظهورش، شهر کوفه را پایتخت و جایگاه زندگی اش برمی گزیند، می توان عربستان سعودی یا عراق و یا هر دو را کشور امام زمان(علیه السّلام) نامید، نه ایران را که چنین جایگاهی ندارد.

2. اگر می بینید کشورهایی چون فلسطین، افقانستان، سوریه، عراق، لیبی و یمن به آشوب و جنگ کشیده شده اند، و ایران آرام است، نمی توانیم نتیجه بگیریم که ایران کشور امام زمان(علیه السّلام) است؛ زیرا کشورهای اسلامی بسیاری چون عربستان سعودی و کویت و قطر و عمّان و اندونزی و مالزی نیز از آن دو بلا دور مانده اند.

3. بنا بر آیات قرآنی و روایات اسلامی، پیش از ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، همه یا بسیاری از کشورهای جهان، به ویژه کشورهای اسلامی، دچار بلاهای گوناگون، مانند جنگ و آشوب، خاهند شد، و ایران نیز از این قاعده جدایی پذیر نیست، ولی مقدّرات الاهی این گونه نوشته شده اند که خداوند به برخی کشورها و مردمانش، مانند ایران و ایرانیان، مهلت بیشتری می دهد تا کفر و سرکشی خِیش را بیشتر آشکار کنند و بیشتر در معرض آزمایشهای الاهی باشند.

4. روایات اسلامی شنیدنی ای در بارۀ وضعیّت ایران و بسیاری از شهرهایش آمده اند که همواره آرام اند تا آن که در نزدیکیهای ظهور دچار آشوب و جنگ و خشکسالی و سنگباران و فروبرده شدن و مسخ شدن و سنگباران و ویرانی می شوند.

5. با نگاه به آن که ایران در جهان در ربا جایگاه نخست و در رشوه -بنا بر برخی گزارشها- جایگاه سوم را داراست، و بورس بازی که نوعی رباخاری و قماربازی آشکار است، و اختلاس و کلاهبرداری و دروغ در آن رواج یافته اند، و اخیراً نیز اصحاب دولت دلارها و سکّه ها و خُدروهای خُد را به بهای گزافی به ملّت فروخته اند، و از تاجران وارد کنندۀ کالاهای مورد نیاز مردم که دلارهای 4200 تومانی دولتی دریافت کرده بودند، درخاست ما به التفاوت آنها تا 8 هزار تومان کرده اند، و با سخت گیری بر تاجران در گمرکها عامل کمبود و گرانی و بیچارگی تولیدکنندگان داخلی و مردم و بیکاری کارگران گشته اند، و برخی انبارهای تاجران بیچاره را که می بایست کالاها را در طول سال و اندک اندک به بازار عرضه می کردند، به بهانۀ احتکار کالا یک باره چپاول کرده اند، و افزون بر اینها به هیچ یک از وعده هایی که در گذر سالیان دراز برای رفاه و آسایش مردم داده اند، وفا نکرده اند، بی انصافی و توهین به مقام شامخ امام مهدی(علیه السّلام) است که ایران را کشور امام زمان بدانیم؛ کشوری که در روایت داریم، هاشمی چینی که قیامگری بر حق و از برپاکنندگان دولت امام مهدی(علیه السّلام) است، خار وارد آن می شود، و با یاری کردن حسنی گیلانی و ... عزیز از آن جا بیرون می رود!!!

✔️برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور، پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۷ ، ۱۶:۱۳
خادم گمنام

رویدادهای مهم و شگفتی در راه اند!!!

يكشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۷، ۰۴:۰۸ ب.ظ

خبرهای مهم و رویدادهای شگفتی در ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه و جهان در ماههای آینده و در مقاطع زمانی خاصّی در راه اند، و بنا بر آن چه که در اوایل اردیبهشت 1397 در جلسه ای که با انسانی اهل دل و روشن ضمیر داشتم و از وی شنیدم، در حدود 7 ماه و 16 ماه آینده و دی ماه بعد از آن، رویدادهایی در ایران و نیز بحران و بلوایی در اصفهان و نیز رویدادی در گنبد کاووس خاهد بود و برخی مناطق ایران با موشک زده می شوند. درگیری دو گروه، یکی پرجمعیّت و دیگری کم جمعیّت ولی مسلّح و فشرده و صاحب قلعه و قدرت. پادشاه بزرگ در رنج و بیماری دیده می شود و باید منتظر باشیم تا قدرتمندان عالمِ باطن تصمیم به رفتنش بگیرند. پادشاه زاده نابود می گردد. آن دیگری هم که می پندارند جایگزین شود، کارش رو به پایان است و حذف شده می باشد. گروهی شرور از شمال غرب سوی کشور و پایتخت قصد تیراندازی دارند. گروهی مهاجم و قدرتمند نیروهایی مسلّح را چون کتاب در هم می فشارند...

گفتنی است، بنابر پیشبینی آن اهل دل روشن ضمیر و نیز برخی محاسبات جفری که چندین سال پیش انجام گرفته است، دی ماه سال 1398 برای ایرانیان سرنوشت ساز خاهد بود، و از آن پس، می بایست چشم به راه تحوّلاتی در ایران باشیم که منجر به درگیریهای نظامی در بهار 1399 می شوند. در جفر آمده بود: «... ز مَه دی هزل فُرْس...»

از دادن هر گونه پاسخ به خانندگان گرامی و دوستان بزرگوار در بارۀ آن چه آورده ایم، معذوریم، و در هر حال، امیدواریم خداوند فتنه های دشمنان داخلی و خارجی و بلاهای آسمانی و زمینی را از سر مؤمنان و مظلومان در کشورمان و دیگر کشورهای جهان دور بگرداند.

سیّد سلیمان مدنی تنکابنی-ایران- قم

اردیبهشت 1397 برابر شعبان 1439

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۷ ، ۱۶:۰۸
خادم گمنام

زمینۀ ظهور امام مهدی(علیه السّلام) در روزگار ما و در زمانی بسیار نزدیک فراهم نیست؛ زیرا:

1. از روزگاران گذشته تا کنون تطبیقات زیادی در بارۀ نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام) شده اند که هیچ کدام درست نبوده اند، حتّی تطبیق نشانه هایی که می گویند الآن در حال وقوع اند.

2. هنگامی که ظهور امام مهدی(علیه السّلام) فرا می رسد، مردم جهان به گونه ای گسترده به وی روی می آورند و پذیرایش می شوند، در حالی که مردم این عصر پذیرای امام نیستند.

پیش از هر سخن، بهتر است یادآور شویم که شبهۀ نزدیک نبودن زمان ظهور امام مهدی(علیه السّلام) به زمان ما را بیشتر کسانی پیش می کشند که کارشناس در مباحث مهدویّت و آخر الزّمان نمی باشند، ولی در این باره قلم فرسایی می کنند!

در نقد بخش نخست شبهۀ یادشده می گوییم: این که در روزگاران گذشته و حتّی در زمان ما برخی تطبیقات نادرست از سوی برخی کسان انجام شده است را نمی توان دلیل بر نادرستی تطبیقات موشکافانه و دقیق برخی پژوهشگران روزگار ما دانست، به ویژه آن که در طول تاریخ اسلامی هیچ زمانی مانند روزگار ما شرایط برای روی دادن نشانه های ظهور فراهم نبوده است، و اگر نگاهی به تحقیقات و تطبیقات دقیق ما در کانال آخر الزّمان بیندازید، خاهید دید که نشانه های بسیاری از ظهور در حال انجامند و یا در آستانۀ روی دادن می باشند. به عنوان نمونه، بحران پیش آمده در یمن و ویرانی این سرزمین با دست پادشاهش و نیز برپایی حکومت رُوَیْبَضه یا روحانیّون در ایران و لشکرکشی ایران به سوریه از نشانه هایی اند که روی داده اند، و نشانه های دیگری نیز می باشند که می توان گفت به زودی روی خاهند داد، و برای آگاه شدن از همۀ آنها می توانید به گفتارهای کانال آخر الزّمان بنگرید.

در نقد بخش دوم شبهۀ یادشده می گوییم: بنا بر روایات اسلامی، سالهای پایانی آخر الزّمان و ظهور امام مهدی(علیه السّلام) هنگامی خاهد بود که مردم جهان به کفر و بی دینی می گرایند و منکر وجود امام می شوند، و اگر نگاهی به مردم جهان در جوامع گوناگون کنونی و حتّی جوامع مذهبی بیندازید، می بینید که مردم از خدا و پیامبر و امام روز به روز رویگردانتر می شوند.

امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در بیان نشانه های قیام قائم(علیه السّلام)، فرمود:

... مردم به کفر باز می گردند. پس، در آن هنگام، خداوند ویران کردن شهرها و سرزمینها را می آغازد...(1).

امام محمّد تقی(علیه السّلام) در بارۀ امام مهدی(علیه السّلام) فرمود:

... برمی خیزد پس از مردن یاد وی و برگشتن بیشتر باورمندان به امامتش...(2).

منصور پسر حازِم از ابو عبدالله -امام صادق-(علیه السّلام) روایت کرده است که وی فرمود:

هر گاه پرچم حق برافراشته شود، مشرقیها و مغربیها به آن ناسزا خاهند گفت! به او گفتم: سرچشمۀ آن واکنش چیست؟ فرمود: آن چه از بنی هاشم می بینند(3).

-------------------------------------------------------------

1. إلزام الناصب، ج 2، ص 3-172، خطبۀ بیان 1 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

2. کمال الدین، ج 2، ص 378، ب 36، ح 3 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

3. الغیبة، نعمانی، ص 309، ب 17، ح 5 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۷ ، ۱۵:۵۷
خادم گمنام

پرهیز از فرزنددارشدن در آخر الزّمان

شنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۷، ۱۱:۳۴ ب.ظ

از ابو موسی اَشْعَری روایت شده است که رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

ساعت (زمان قیام قائم) بر پا نمی شود ...، مگر آن که فرزندداران ناشادمان و نازایان خُشحال شوند...(1).

بدان که مراد از «ساعت» در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، همان زمان قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.

در آخر الزّمان، هزینه های سنگین اقتصادی و آسیبهای بسیار اجتماعی کار نگهداری، پرورش و آموزش فرزندان را بسی دشوار می کند. روی دادن جنگها، خشکسالیها، گرسنگیها و بیماریها نیز بر دشواریهای فرزندداری می افزایند. بی گمان، در چنین روزگاری، بی فرزند‏ها در برابر فرزندداران به خُد خاهند بالید.

هرچند سفارش پرهیز از فرزنددارشدن، کوتاه مدّت و برای دوران جنگ و گرسنگی در جهان است، پرفرزندی نیز چندان خُشایند و کار آسانی نیست، و شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر» بهره گرفته شده از سخن امام علی(علیه السّلام) می باشد که فرموده است:

کمی روزیخُران (همسر و فرزندان و ...) یکی از دو آسایش(2) است(3).

 

 گفتنی است، با توجّه به آن که کشور ما ایران در آینده ای نزدیک دچار خشکسالی و گرسنگی و جنگ و دیگر گرفتاریها خاهد شد، کسانی که دو فرزند یا بیشتر دارند، به آن بسنده کنند، ولی تک فرزندان یا بی فرزندها بهترین موقع برای فرزنددار شدنشان امسال (1397) به ویژه بهار و تابستان است.

نیز شایان یادآوری است، کسانی که پیش یا پس از دیدن این پیش آگاهی باردار شدند یا شوند، بدانند که سقط جنین حرام و مایۀ غضب پروردگار است، و با توکّل بر خدا و امیدوارانه، چشم به راه تولّد فرزند دلبند خِیش باشند.

----------------------------------------------------

1. تاریخ مدینة دمشق، ج 21، ص 274 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

2. آسایش دیگر دارابودن است.

3. شرح نهج البلاغة، ج 9، جزء 18، ص 339، ب حکم و مواعظ، ش 137 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۷ ، ۲۳:۳۴
خادم گمنام

دوران فرمانروایی یهودیان در آخر الزّمان

دوشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۳۰ ب.ظ

در تاریخ پنج هزار سالۀ اُورْشَلِیم یا قدس،‌ دو پیامبر بنی اسرائیلی 73 سال نیرومندانه و دادورزانه بر این شهر و پیرامونش فرمانروایی کردند. داوود پیامبر(علیه السّلام) که از نوجوانی اندامی نیرومند داشت و از دلیری و دانشی خداداده برخُردار بود، پس از جانشینی شائول و پیروزی بر گولیات رهبر فلسطینیانِ ستیزه جویی که از جزایر یونان در دریای اژه به کناره های جنوبی اسرائیل کنونی آمده بودند و می خاستند سرزمین بنی اسرائیل را بگیرند، در 1002 پیش از میلاد مسیح(علیه السّلام) این شهر را پایتخت خیش برگزید و در آن جا کاخ و برج و بارویی بزرگ ساخت. پادشاهی داوود بر قدس 33 سال به درازا کشید. پس از وی، پسرش سلیمان پیامبر(علیه السّلام) در 970 پیش از میلاد، پادشاه شد و کشور بنی اسرائیل را گستراند و برای آنان پرستش گاهی باشکوه و زیبا ساخت و 40 سال بر قدس و پیرامونش فرمانروایی کرد(1)، و زمامداری اش آرامش و رفاه را برای مردم آن سرزمین ارمغان آورد. پس از مرگ سلیمان، در دوران پسرش «رَحَبْعام»، میان بنی اسرائیل ناسازگاری افتاد و کشور یک پارچۀ سلیمان به بخشی شمالی با نام اسرائیل و بخشی جنوبی با نام یهودا جدا شد(2).

شنیدنی است اگر بدانید، بنا بر سخنان نقل شده از دانیال پیامبر(علیه السّلام) و رازگشایی نوسترادموس از آن، دوران پایداری دولت یهود در آخر الزّمان نیز نزدیک 73 سال خاهد بود.

در کتاب تورات سخنانی رازآلود در بارۀ دوران استواری، انبوهی و توانایی یهودیان(3) در سرزمین فلسطین در آخر الزّمان آمده است:

امّا تو ای دانیال! کلام را مخفی دار و کتاب را تا زمان آخر مُهر کن. بسیاری به سرعت تردّد خاهند نمود و علم افزوده خاهد گردید*. پس منِ دانیال نظر کردم، و اینک دو نفر دیگر، یکی به این طرف نهر و دیگری به آن طرف نهر ایستاده بودند* و یکی از ایشان به آن مرد مُلَبَّس به کتان که بالای آبهای نهر ایستاده بود، گفت: انتهای این عجایب تا به کی خاهد بود؟* و آن مرد ملبّس به کتان را که بالای آبهای نهر ایستاده بوده، شنیدم که دست راست و دست چپ خُد را به سوی آسمان برافراشته، به حیِّ ابدی قسم خُرد که برای زمانی و دو زمان و نصف زمان خاهد بود، و چون پراکندگی قوّت قوم مقدّس به انجام رسد، آن گاه همۀ این امور به اتمام خاهد رسید*(4).

نُوسْتْرْاَدَمُوس، دانشمند، پیشگو و ستاره شناس مشهور فرانسوی (1566ـ1503م)، با بهره گیری از آگاهیهای تاریخی و چیره دستی در پرده برداری از رازها، از نوشتارهای کتاب مقدّس در بارۀ دوران فرمانروایی یهودیان و زمان به سر رسیدن دولت آنان در آخر الزّمان این گونه رازگشایی کرده است:

دورۀ این تغییرات برای زمانی و دو زمان و نیم زمان خواهد بود. اگر زمان اشاره به هفته، یعنی هفت سال باشد، پس دو زمان: 49=7×7 سال می شود، و نیم زمان مساوی است با: نصف 49 سال، یعنی 24 سال و 6 ماه و 15 روز، و مجموع آن: 49+24 سال 6 ماه 15 روز یعنی 73 سال و 7 ماه(5).

نوسترادموس، در بخشی از نامه اش به هانری دوم، پادشاه فرانسه، یافته های خُد از گفتارهای کتاب مقدّس را چنین گزارش می کند:

بابل(6) جدید رو به رشد می نهد، دختر تیره بخت به خاطر رجاست(7) که از اوّلین قربانی افزون می دارد، فقط تا هفتاد و سه سال و هفت ماه حکومتش دوام خاهد آورد(8).

در سخنان نوسترادموس، «بابل جدید» همان کشور اسرائیل کنونی، و «دختر تیره بخت» نماد قوم آواره و بدبخت یهود است که برای پلیدیها و کارهای زشتی که پس از پدیداری دولت نوبنیادش در آخر الزّمان انجام می دهد، زمامداری ای 73 سال و 7 ماهه خاهد داشت.
بر پایۀ پیشگوییهای کتاب مقدّس و رمزگشایی و پرده برداری نوسترادموس از نوشتارهای این کتاب، و با نگاه به آن که در 14 می سال 1948 م، با انبوه شدن و نیرومندی یهودیان در سرزمین فلسطین، دولت اسرائیل با پایتختی قدس شریف بنیادگذاری شد، دسامبر سال 2021 م زمان پایان زمامداری 73 سال و 7 ماهۀ یهودیان در آخر الزّمان خاهد بود، و برخی پژوهشگران یهودی، مسیحی و عرب نیز با بهره گیری از همین پیشگویی و رمزگشایی سال 2022 م را زمان نابودی دولت اسرائیل دانسته اند.(9)

گفتنی است، در پایانۀ قرن نوزدهم میلادی، یهودیان صهیونیست، با نگرشی نژادپرستانه و برتری جویی قومی، فلسطین را «سرزمین موعود» شناساندند و خاستار بازگشت یهودیان از سراسر جهان به این سرزمین و پیدایش ملّت یهود و دولت بنی اسرائیل در آن جا شدند.
از سال 1881 م به این سو کوچیدن یهودیان و نایهودیان، به ویژه روسها، به فلسطین آغاز شد، و با گذشت زمان، شمار کوچیدنهای یهودیان و انبوهی آنان در این سرزمین، چنان رو به فزونی نهاد و چشمگیر گردید که مایۀ آن شد تا یهودیان خُد را توانمند و چیره ببینند و در سال 1936 م برنامۀ جداسازی فلسطین به دو بخش یهودی و عربی را پیشنهاد دهند.

سرانجام، در 14 می 1948 م، یهودیان صهیونیست با همکاری دولتهای شرقی و غربی، به ویژه آمریکا و بریتانیا، کشور خُدگردان اسرائیل را در سرزمین فلسطین بنیاد نهادند و برپایی دولت اسرائیل با پایتختی بخش غربی شهر قدس را آشکار کردند.
در پی پیدایش دولت اسرائیل، یهودیان صهیونیست، برای دستیابی به هدفهای بدشگون خیش، سخت ترین ستمها را بر مردم فلسطین روا داشتند، و در گرفتن دارایی، ویران ساختن خانه، ریختن خون و آواره ساختن آنان از وطنشان کوشیدند، و به گسترش آشوب و تباهی در سرزمین فلسطین و دیگر سرزمینهای جهان پرداختند.

گفتنی است، پیدایش دولت اسرائیل در 1948 م بروز اختلافهای ریشه دار و جنگهای چهارگانه (جنگهای 1948-1956- 1967-1973 م) میان دولتهای عربی و اسرائیل را در پی داشت که سرانجام، 30 سال پس از برپایی دولت اسرائیل، با پیمان کمپ دیوید، آتش این اختلاف فروکش کرد. این پیمان که با دست انور سادات،رئیس جمهور مصر، و مناخیم بگین، نخست وزیر اسرائیل، و با میانجیگری جیمی کارتر، رئیس جمهور آمریکا، در 17 سپتامبر 1978 در کاخ سفید امضا شد، نخستین پیمان صلح میان دو سوی جنگ اعراب و اسرائیل بود که به سازش میان مصر و اسرائیل، بازگرداندن صحرای سینا از سوی اسرائیل به مصر و آغاز گفتگو برای پیدایش کشوری فلسطینی در کرانۀ باختری رود اردن و نوار غزّه انجامید، و پس از این پیمان، مصر اسرائیل را به رسمیّت شناخت و روابط دو کشور عادی شد.

نیز شایان یادآوری است، افزون بر جنگهای یادشده میان دولتهای عرب و اسرائیل و کشتارهای گاه و بیگاه فلسطینیان با دست یهودیان صهیونیست، ارتش اسرائیل در 1982 م بر لبنان یورش برد و جنوب این کشور و اردوگاههای فلسطینیان را گرفت، و پس از سه سال، با کشته شدن 1216 سرباز اسرائیلی و 40 هزار فلسطینی و لبنانی، به جنگ پایان داد، و در سال 2000 م از بخشهایی که گرفته بود، پس نشست. نیز میان ارتش اسرائیل و جنبش حماس در غزّه در ژوئن 2006 و در پی آن، میان ارتش اسرائیل و جنبش حزب الله در لبنان در ژوئیه 2006 نبردی روی داد، و سپس نبردهای دیگری میان ارتش اسرائیل و جنبش حماس در 9-2008 م و در 2012 م و در 2014 م روی دادند که همۀ آنها کشتار و ویرانی را در بر داشتند.(10)
اکنون که نزدیک 70 سال از آغاز پیدایش دولت اسرائیل در سرزمین فلسطین سپری شده است، و بنا بر پیشبینی تورات، پراکندگی قوّت قوم مقدّس رو به پایان نهاده است، و یهودیان در حال رسیدن به اوج توانایی خیش می باشند، امیدواریم در آینده ای نزدیک بینندۀ فروپاشی دولت اسرائیل در سرزمین فلسطین و ناتوانی و شکست یهودیان در سراسر جهان باشیم.
—-------------------------------------------------------------------------
1. بنا بر تاریخ مشهور، فرمانروایی داوود(علیه السّلام) بر اورشلیم از 1002 تا 970 و فرمانروایی سلیمان(علیه السّلام) بر این شهر از 970 تا 931 پیش از میلاد مسیح(علیه السّلام) بود.
2. بهره گرفته شده از: منابع گوناگون.
3. نزد مسلمانان، به کافران و سرکشان از بنی اسرائیل «یهودیان» گفته می شود.
4. کتاب مقدّس، عهد عتیق، ص 1309، کتاب دانیال نبی، ب 12، بند 7ـ4 .
5. پیشگویی های نُستراداموس، ص 9-18، پیشگفتار.
6. در کتاب «پیشگویی های نُستراداموس، چاپ نخست، سال 1376 هـ.ش در تهران» در این جا «بابیلون» یافت می شود که به «بابل» اصلاح شد.
7. رجاست: پلیدی و آلودگی.
8. پیشگویی های نُستراداموس، ص 5-144، رساله به هانری دوم پادشاه فرانسه.
9. سخن نویسنده.
10. بهره گرفته شده از: منابع گوناگون.
سیّد سلیمان مدنی تنکابنی-ایران- قم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۳۰
خادم گمنام

پژوهشی در مورد شاه نعمت الله ولی و پیشگوییهایش

دوشنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۶، ۱۱:۱۳ ب.ظ

تاریخچه زندگانی شاه نعمت الله ولی 

شاه نعمت الله ولی، روز دوشنبه، چهاردهم ربیع‏ الاوّل 731، در شهر حَلَب، از شهرهای شام، زاده شد. پدرش، میر عبداللّه، از بزرگان عرب، و مادرش بانویی باشخصیّت از ایل شبانکارۀ فارس بود. نسبت وی با 19 واسطه، به رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) می رسد.
 
سیّد نعمت الله که از شاعران و دانشمندان برجستۀ عصر مغول است، نزدیک 100 سال زیست، و سرانجام در روز پنج شنبه، 23 رجب 832، و بنا بر قولی 834، در کرمان خرقه تهی کرد. شاگردان، خادمان، درویشان و بزرگان شهر، جنازه ‏اش را تا ماهان بر دوش حمل کردند و در آن جا به خاک سپردند.(1) 

 

پیشگو نبودن شاه نعمت الله ولی و کم ارزش بودن پیشگوییهایش

نویسنده با بررسی های چندین ساله ای که در پیشگوییهای گوناگون در بارۀ رویدادهای آخر الزّمان کرده است، هیچ چون و چرایی در بارۀ زمانی که شاه نعمت الله ولی در پیشگوییهایش برای پدیدارشدن نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام) تعیین کرده، نیافته است، جز آن که بگوید وی از عالمان هزاره گرا بوده و بی آن که دارای علم پیشگویی باشد، تیری در تاریکی انداخته و سال 970 را که نزدیک پایانه های نخستین هزارۀ اسلامی می باشد، برگزیده، و با رمزی نه چندان پنهان -«عین و را ذال»-، بیان کرده است.

گفتنی است، برخی نویسندگان و پژوهشگران کم بهره از دانش چنین پنداشته اند که دو بیت مشهور شاه نعمت الله ولی: «نائب مهدی آشکار شود = بلکه من آشکار می بینم» «تا چهل سال ای برادرْ من = دور آن شهریار می بینم» به بنیادگذار انقلاب ایران، سیّد روح الله خمینی، و 40 ساله بودن عمر انقلاب و حکومت «جمهوری اسلامی» در ایران اشاره دارد، در حالی که بنا بر پژوهش نویسنده، میان درون مایۀ اشعار یادشده و انقلاب ایران پیوندی دیده نمی شود، و مقصود شاعر ، رهبر و حکومت دیگری بوده است!!!

شنیدنی است اگر بدانید که مقصود شاه نعمت الله ولی از «نائب مهدی» که پس از روی دادن 7 سال فتنه و کارزار در خراسان و مصر و شام و عراق، در پی زمستان ششم، یعنی سال 977 هـ.ق، آشکار می شود، و در یک دورۀ 40 سالۀ پیش از ظهور امام مهدی(علیه السّلام) زمامداری می کند، همان یمانی ای است که بر پایۀ بخشی ساختگی و دروغین در دنبالۀ روایتی درست از امام صادق(علیه السّلام)، 30 سال زمامداری می کند و دنبالۀ زمامداری اش تا نزدیک 40 سال را پسرش سعید بر دوش می کشد، و چنین می نماید که شاه نعمت الله ولی نه تنها به ساختگی و دروغ بودن روایت بیانگر زمامداری چهل سالۀ یمانی و پسرش سعید و ناسازگاری اش با دیگر روایات اسلامی پی نبرده است، از دقّت کافی و حافظۀ نیرومند در گزارش متن حدیث نیز برخُردار نبوده است.

از زُرارَة پسر اَعْیَن روایت شده است که ابو عبدالله -امام صادق-(علیه السّلام) فرمود:

... یمانی ... سپس آسوده از دشمنان سی سال در زمامداری اش زندگانی می کند، سپس پادشاهی را به پسرش می سپرد و به مکّه پناه می برد و چشم به راه ظهور قائم ما(علیه السّلام) می ماند تا آن که می میرد. پس، پسرش در پی درگذشت پدرش، در پادشاهی و زمامداری اش نزدیک چهل سال می ماند، و آن دو با دعای قائم ما(علیه السّلام) به این جهان باز می گردند...(2).

در بخشهایی از سروده های اصلی شاه نعمت الله ولی آمده است:

«عین و را ذال» چون گذشت از سال 
بوالعجب کار و بار می‏ بینم

در خراسان و مصر و شام و عراق 
فتنه و کارزار می‏ بینم

بعد امسال و چند سال دگر
عالمی چون نِگار  می‏ بینم (....)

چون زمستان پنجمین بگذشت 
ششمش خوش ‏بهار می ‏بینم

نایب مهدی آشکار شود 
 بلکه من آشکار می‏ بینم

 تا چهل سال ای برادرْ من  
دور آن شهریار می‏ بینم

 دور او چون شود تمام به کام  
 پسرش یادگار می‏ بینم

  بعد از آن خود امام خواهد بود   
 که جهان را مدار می‏ بینم

با پژوهشی که پیشکش خانندگان گرامی کرده ایم، و پس از گذشت 6 سده، پرده از راز نهان در پیشگوییهای شاه نعمت الله ولی برداشته ایم، کم ارزش بودن اشعار وی و نیز نادرست و بیهوده بودن سخنان برخی نویسندگان روزگار ما که گفته اند: «آن چه اکنون همه شاه نعمت الله را به آن می شناسند، پیشگوییهای بسیار دقیقی است که تمام آن چه تا کنون بر ما گذشته محقّق گشته؛ از ظهور صفویّه تا سقوط پهلوی و وقوع انقلاب اسلامی که به گفته وی بعد از چهل سال متّصل به ظهور حضرت ولی عصر(عج) خاهد شد»، برای همگان آشکار شده است!!!
 —---------------------------------------------------------
1 . کلّیّات اشعار شاه نعمت ‏الله ولی، ص 9-3، مقدّمه، با حذف و تصرّف.
2. مختصر إثبات الرجعة، ح 16، نشریافته در مجلّۀ: تراثنا، سال 2، ش 4، ص 5-454 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

نسخه های اشعار پیشگوییهای شاه نعمت ‏الله ولی

شاه نعمت ‏الله ولی اشعار فراوانی سروده است، و مشهورترین آنها قصیده ای در پیشگویی حوادث آخر الزّمان و نشانه‏ های ظهور امام مهدی(علیه السّلام) می باشد که در زمان های پسین، دیگران بر اشعار آن قصیده ابیاتی افزوده یا دستکاری هایی کرده و دگرگونی هایی پدید آورده اند. تلاش ما در نوشتار کنونی، ارائۀ اصل اشعار یادشده بر‏ پایۀ نسخه های کهن بر جای مانده از روزگار شاعر است، و چهار نسخۀ دیگر را نیز که ناسازگاری هایی با هم و با نسخۀ اصلی دارند، از دید خانندگان گرامی می گذرانیم:

1. نسخۀ اصل اشعار پیشگوییهای شاه نعمت ‏الله ولی در «کلّیات اشعار شاه نعمت‏ الله ولی» - چاپ هشتم، تیر 1383- که با سعی دکتر جواد نوربخش گردآوردی شده است، و کاملترین و درست ترین چاپ دیوان به شمار می‏رود، و با بهره گیری از نسخه های کهن معتبر، مانند نسخۀ زمان زندگانی شاعر، فراهم شده است.

2 و 3 و 4. نسخه های اشعار پیشگوییهای شاه نعمت الله ولی در کتاب «علائم ‏الظهور» -چاپ سنگی، رجب 1329، تهران- که با دست میرزا محمّد کرمانی (ناظم الإسلام) گرد‏آوری شده اند، و پُر از کاستی ها، لغزش ها و افزوده های برخی شاعران دوران قاجار می باشند، و در آنها به صفویها، نادر شاه، کریم‌خان زند و برخی پادشاهان قاجار اشاره شده است!

5. نسخۀ اشعار پیشگوییهای شاه نعمت ‏الله ولی فراهم شده پس از پیروزی انقلاب و برپایی «حکومت جمهوری اسلامی» در ایران که در آن، دستکاری ها و افزایش هایی در بخشهایی از اصل اشعار پیشگوییهای شاه نعمت ‏الله ولی و نیز در اشعار نسبت داده شده به وی انجام داده اند تا چنین جلوه دهند که سرایندۀ آن اشعار، حکومت خاندان پهلوی و سقوطش و حکومت روحانیّون در ایران را پیشگویی کرده است.

نسخۀ 1؛ اصل اشعار پیشگوییهای شاه نعمت ‏الله ولی:

قدرت کردگار می بینم

حالت روزگار می‏ بینم

حکم امسال صورتی دگر است
نه چو پیر‏ار(1) و پار (2) می‏بینم

از نجوم این سخن نمی‏ گویم
    بلکه از کردگار می‏ بینم

«عین و را ذال»(3) چون گذشت از سال
    بوالعجب کار و بار می‏ بینم 

در خراسان و مصر و شام و عراق
    فتنه و کارزار می‏ بینم

گِرد آئینۀ ضمیر جهان
    گَرد و زنگ و غبار می‏ بینم

همه را حال می‏شود دیگر
گر یکی ور هزار می‏ بینم

ظلمتِ ظلمِ ظالمانِ دیار
بی ‏حد و بی‏ شمار می‏ بینم

قصّه‏ ای بس غریب می‏ شنوم
    غصّه‏ ای در دیار می‏ بینم

جنگ و آشوب و فتنه و بیداد
    از یمین و یسار می ‏بینم

غارت و قتل و لشکر بسیار
    در میان و کنار می ‏بینم

بنده را خواجه ‏وَش(4) همی ‏یابم
    خواجه را بنده ‏وار می‏ بینم

بس فرومایگان بی‏ حاصل
    عامل(5) و خواندگار(6) می‏ بینم

هر که او پار یار بود، امسال
  خاطرش زیر بار می‏ بینم

مذهب و دین ضعیف می‏ یابم
مُبتَدِع افتخار می ‏بینم

سکّۀ نو زنند بر رخ زر
درهمش کم ‏عیار می‏ بینم

دوستان عزیز هر قومی
    گشته غمخوار و خوار می‏ بینم

هر یک از حاکمان هفت اقلیم
دیگری را دچار می‏ بینم

نصب و عزل بِتَکْچی(7) و عُمّال
هر یکی را دو بار می ‏بینم

ماه را روسیاه می ‏یابم
مهر را دل‏فَگار(8) می‏ بینم

ترک و تاجیک را به همدیگر
    خصمی(9) و گیر و دار می ‏بینم

تاجر از دست دزد بی‏ همراه
مانده در رهگذار می ‏بینم

مکر و تزویر و حیله در هر جا
از صغار و کبار می ‏بینم

حال هندو خراب می ‏یابم
جور تُرک و تَتار می‏ بینم

بقعۀ خیر سخت گشته خراب
جای جمع شرار می ‏بینم

بعض اشجار بوستان جهان
بی ‏بهار و ثمار می ‏بینم

اندکی امن اگر بود آن روز
در حد کوهسار می ‏بینم

همدمی و قناعت و کنجی
حالیا اختیار می ‏بینم

گرچه می ‏بینم این همه غمها
شادی‏ای غمگسار می‏ بینم

غم مخور زانکه من در این تشویش
خرّمی وصل یار می ‏بینم

بعد امسال و چند سال دگر
عالمی چون نِگار(10) می‏بینم

چون زمستان پنجمین بگذشت
    ششمش خوش ‏بهار می بینم

نایب مهدی آشکار شود
بلکه من آشکار می‏ بینم

پادشاهی تمام ‏دانایی
سروری باوقار می ‏بینم

بندگان جناب حضرت او
سر به ‏سر تاجدار می‏ بینم

تا چهل سال ای برادرْ من
دور آن شهریار می‏ بینم

دور او چون شود تمام به کام
   پسرش یادگار می ‏بینم

پادشاه و امام هفت اقلیم
شاه عالی‏ تبار می‏ بینم

بعد از آن خود امام خواهد بود
که جهان را مدار می ‏بینم

«میم و حا، میم و دال» می‏ خوانم
نام آن نامدار می‏ بینم

صورت و سیرتش چو پیغمبر
علم و حلمش شعار می‏ بینم

دین و دنیا از او شود معمور
خلق از او بختیار می‏ بینم

ید بیضا که باد پاینده
باز با ذوالفقار می ‏بینم

مهدی وقت و عیسی دوران
هر دو را شهسوار می‏ بینم

گلشن شرع را همی بویم
گل دین را به بار می‏ بینم

این جهان را چو مصر می ‏نگرم
عدل او را حصار می‏ بینم

هفت باشد وزیر سلطانم
همه را کامکار می‏ بینم

عاصیان از امام معصومم
خجل و شرمسار می ‏بینم

بر کف دست ساقی وحدت
بادۀ خوش گوار می ‏بینم

غازی(11) دوست دار دشمن‏ کش
همدم و یار غار می ‏بینم

تیغ آهن ‏دلان زنگ ‏زده
کنْد و بی‏ اعتبار می‏ بینم

زینت شرع و رونق اسلام
محکم و استوار می‏ بینم

گرگ با میش و شیر با آهو
در چرا برقرار می ‏بینم

گنج کسرا و نقد اسکندر
همه بر روی کار می‏ بینم

تُرکِ عیّارْ مست می‏ نگرم
خصم او در خمار می ‏بینم

نعمت ‏الله نشسته در کنجی
از همه بر‏کنار می ‏بینم(12)

—------------------------------------------------------------------ 
 1. پیرار: کوچک شدۀ پیرارسال، به معنای سالِ پیش از سالِ گذشته است.
 2. پار: کوچک شدۀ پارسال، به معنای سالِ گذشته است.
 3. از مادّه تاریخ «عین و را ذال»، بنا بر حساب ابجد، سال 970 هـ.ق به دست می آید. گردآورندۀ کلّیّات اشعار شاه نعمت‏ الله ولی، در این جا، در پاورقی، از نسخۀ نخست مورد استنادش که در کتابخانۀ مَلِک تهران نگهداری می شود و تاریخ نگارش آن اوّل ذی حجّۀ 860 (حدود 30 سال پس از درگذشت شاه نعمت‏الله ولی) می باشد، مادّه ‏تاریخِ «فا و را ذال» را به عنوان نسخۀ جایگزین آورده است که آن نیز، بنا بر حساب ابجد، به سال 980 هـ.ق اشاره دارد.
 4. خواجه ‏وَش: مانند آقا و سرور.
 5. عامل: کارگزار دولتی.
 6. خواندگار: کوچک شدۀ «خداوندگار»، به معنای والی، رئیس و سرور است (بهره گرفته شده از: لغت نامه، درگاه «خواندگار» و «خداوندگار»).
 7. بِتَکْچی یا بِیتَکْچی: ترکی مغولی، به معنای مأمور مالیّات است (بهره گرفته شده از: لغت نامه، درگاه «بیتکچی»).
 8. فگار: کوچک شدۀ افگار، به معنای آزرده و خسته است (بهره گرفته شده از: فرهنگ فارسی، درگاه «فگار» و «افگار»).
 9. خصمی: دشمن.

 10. نگار: کوچک شدۀ «نگارستان»، به معنای جای پُرنقش و نگار و زینت داده شده است. 
 11. غازی: رزمنده و جنگجو.
 12. کلّیّات اشعار شاه نعمت ‏الله ولی، ص60-657، قصیده ها.

 

 

نسخۀ 2؛ اشعار دستکاری شدۀ پیشگوییهای شاه نعمت‏ الله ولی در دوران قاجار:

قدرت کردگار می‏ بینم
حالت روزگار می ‏بینم

از نجوم این سخن نمی ‏گویم
بلکه از سرّ یار می ‏بینم

از سلاطین گردش دوران
یک ‏به ‏یک را سوار می‏ بینم

هر یکی را به مثل ذرّۀ نور
پرتوی آشکار می‏ بینم

سال تاریخ را چنین گویم
قدرت هشت و چار می‏ بینم

بعد از آل ائمّۀ اطـهار
دیگری را سوار می‏ بینم

از پسِ شاهی همه اینها
چند سلطان به کار می‏ بینم

از بزرگی و رفعت ایشان
صفوی برقرار می‏ بینم

چند سلطان ز نسل او پیدا
همه را برقرار می ‏بینم

آخر پادشاهی صفوی
یک حسینی به کار می‏ بینم

از بُخارا، هَرات و بَلْخ و سَرَخْس
لشکری بی‏ شمار می ‏بینم

باز بعد از خرابی ایشان
ساربانی به کار می ‏بینم

نادری در جهان شود پیدا
قامتش استوار می ‏بینم

بیست و شش سال پادشاهی او
تا به گردون(1) غبار می ‏بینم

آخر عهد نوجوانی او
قتل او آشکار می‏ بینم

بعد از آن، دیگری فنا گردد
شاه دیگر به کار می ‏بینم

پادشاهی ز نو شود پیدا
تیغ او آبدار می‏ بینم

بیست و پنج است پادشاهی او
سکّه‏اش پُرعیار می ‏بینم

چون ز نسلش بسی وَلَد مانَد
سر به ‏سر روزگار می‏ بینم

پادشاهی بود چو کوهِ وقار
که محمّد به نام می ‏بینم

ده و هفت است پادشاهی او
اوّلش باوقار می‏ بینم

لیک آن شاه را زیانی هست
محرم هر نگار(2) می‏ بینم

لشکرش سی سه صف برای جدال
جنگ او آشکار می‏ بینم

عهد آن شاه کشور دوران
دو بلا آشکار می‏ بینم

یک تزلزل، یکی بود طاعون
حال مردم فگار می ‏بینم

غارت و قتلِ شیعیان علی
دست ایشان به کار می ‏بینم

«غین و شین»(3) چون ‏که بگذرد از سال
این اساس آشکار می ‏بینم

شهر تبریز را چو کوفه کند
شهر تهران خراب می ‏بینم

جنگ او در میان افغان است
فتح او آشکار می‏ بینم

در سفاهان چو او پیاده شود
در اَبَرْقو(4) سوار می‏ بینم

 

چون به هم می‏ رسند شاه و سوار
قتل او آشکار می‏ بینم

قتل آن شاه کشور دوران
در صف کارزار می ‏بینم

بعد از آن، آن دگر فنا گردد
شاه دیگر به کار می‏ بینم

پادشاهی ز سمت ترکستان
دفع اشرار زار می ‏بینم

اربعین است پادشاهی او
دولتش کامکار می ‏بینم

دائم او را ز کثرت لیل
لیل او بی ‏نهار می‏ بینم

لیک آن شاه را زیانی هست
محرم او نگار می‏ بینم

چون فریدون به تخت بنشیند
دولتش برقرار می ‏بینم

مُلْک تبریز و مُلْک تبرِستان
پسرانش به کار می ‏بینم

صَرصَرِ(5) دیگرش شود پیدا
پای او در رکاب می‏ بینم

مسکن فوت او در اسفاهان
بر سر مَرغْزار(6) می‏ بینم

حاکم قَنْدَهار مثل شتر
بر دماغش مهار می‏ بینم

حکم در باره‏اش صدور دهند
سر او را به دار می ‏بینم

بعد از آن، دیگری فنا گردد
شاه دیگر به کار می ‏بینم

که محمّد به نامْ او باشد
تیغ او آبدار می‏ بینم

چارده سال پادشاهی او
دولتش کامکار می ‏بینم

سال کز مرغ می ‏شود پیدا
فوت او آشکار می ‏بینم

بعد از او، آن دگر فنا گردد
شاه دیگر به کار می ‏بینم

ناصرالدّین به نصرت دوران
چار ده هشت سال می ‏بینم

کوکب روشنی شود پیدا
بلکه دنباله دار می ‏بینم

از خراسان و ری، هم اسفاهان
چه عَلَم ها به کار می‏ بینم

روز جمعه ز شهر ذی‏قعده
تن او در مزار می ‏بینم

شاه دیگر به کار می‏آید
شاهی ‏اش ناگوار می ‏بینم

یازده سال پادشاهی او
حالتش را فگار می‏ بینم

چارشنبه ز شهر ذی‏قعده
مرگ او آشکار می ‏بینم

بعد از آن، دیگری فنا گردد
پسرش یادگار می‏ بینم

«غین و ده دال» چون گذشت از سال
بوالعجب روزگار می‏ بینم

گرد آیینه هست سیر چهار
گرچه زنگ و غبار می ‏بینم

جنگ و آشوب و فتنۀ بسیار
از یمین و یسار می ‏بینم

غارت و قتل و لشکر بسیار
از میان و کنار می‏ بینم

مرگ جُهّال را به یکدیگر
خصم در گیر و دار می‏ بینم

اندکی امن اگر بود آن روز
در حد کوهسار می‏ بینم

دولتش می‏رود به باد فنا
حال مردم فگار می‏ بینم

بعد از آن، چند سال دگر
عالمی چون نگار می ‏بینم

چون زمستان پنجمین بگذشت
ششمین خوش‏ بهار می‏ بینم

نایب مهدی آشکار شود
نوع عالی‏ تبار می‏ بینم

پادشاهی تمام دارنده
سروری باوقار می‏ بینم

بندگان جناب حضرت او
سربه‏سر تاجدار می ‏بینم

تا چهل سال ای برادر جان
دور آن شهریار می‏ بینم

دور ایشان تمام خواهد شد
لشکری را سوار می‏ بینم

سیّدی را ز نسل آل حسن
سروری را سوار می‏ بینم

قائم شرع آل پیغمبر
به جهان آشکار می‏ بینم

«میم حا، میم دال» می‏خوانند
نام او نامدار می ‏بینم

صورت و سیرتش چو پیغمبر
حلم و علمش شعار می ‏بینم

از کمربند آن سپهروقار
تیغ چون ذوالفقار می ‏بینم

سمت مشرق‏زمین طلوع کند
کوردجّالِ زار می‏ بینم

رنگ یک چشم او به رنگ کبود
خری بر خر سوار می ‏بینم

لشکر او بود ز اسفاهان
هم یهود جُمار(7) می ‏بینم

هر قدم از خرش بود فرسنگ
دور گردون غبار می‏ بینم

صورتی پیش چشمۀ خورشید
به نظر آشکار می‏ بینم

آل سفیان همه طلوع کنند
همه کس را فگار می بینم

سروری را که هست پاینده
باز با ذوالفقار می ‏بینم

هم مسیح از سما فرود آید
پسِ کوفه غبار می ‏بینم

آل سفیان تمام کشته شوند
با هزاران سوار می‏ بینم

از دم تیغ عیسیِ مریم
قتل دجّال زار می‏ بینم

مسکنش شهر کوفه خواهد بود
دولتش پایدار می‏ بینم

زینت شرع و دین از اسلام
محکم و استوار می‏ بینم

کارداران نقد اسکندر
همه در راه کار می ‏بینم

ترک اغیار صید خواهد بود
خصم او در مهار می ‏بینم

نه درودی به خود همی گویم
بلکه از سرّ‏ یار می بینم

نعمة‏الله نشسته در کنجی
همه را در کنار می‏ بینم(8)

—------------------------------------------------------—
1. گردون: آسمان.
2. نگار: معشوق و محبوب.
3. مادّه تاریخ «غین و شین»، طبق حساب ابجد، به سال 1300 هـ.ق اشاره دارد.
4. ابرقو یا ابرکوه، شهرستان و بخشی در جنوب غربی استان یزد، و نزدیک استانهای اسفهان و فارس است.
5. صرصر: بانگ، آواز.
6. مرغزار: سبزه‏زار و چمنزار.
7. یهود جمار: گروه هماهنگ یهود.
8. علائم ‏الظهور، ص 90-86، مقالۀ 5.

نسخۀ 3؛ اشعار دستکاری شدۀ پیشگوییهای شاه نعمت‏ الله ولی در دوران قاجار:

بقعۀ خیر و خیر را ویران
گلْسِتان پر ز خار می‏ بینم

ناگهان شخصی از توابع لُر
حاکم و کامکار می ‏بینم

هست شاه و وکیل خوانندش
کمترین هوشیار می ‏بینم

پادشاهی کند چو بیست و دو سال
کارش آخر به زار می‏ بینم

بعد از آن لُر، لُرِ دگر آید
ظالم و نابکار می‏ بینم

سکّه از نو زند چو بر رخ زر
درهمش کم ‏عیار می ‏بینم

هشت سال است پادشاهی او
دولتش بی ‏مدار می‏ بینم

چون زمستان پنجمین گذرد
ششمش خوش ‏بهار می ‏بینم

حال امسال صورت دگر است
نه چو پیرار و پار می‏ بینم

 

پادشاهی به تخت بنشسته
دولتش پایدار می‏ بینم

آن حسن ‏خُلق و آن حسن‏ نیّت
باب عالی ‏تبار می‏ بینم

فرد مردانۀ اولوالعزمی
محرم هر نگار می‏ بینم

میم از اوّل و دال از آخر
نام آن نامدار می‏ بینم

پادشاه تمام ‏دانایی
در همه کار و بار می‏ بینم

گرگ با میش و شیر با آهو
در چرا برقرار می ‏بینم

ناگهان کشته می‏شود در خواب
قاتلِ آن چهار می ‏بینم

این جهان را چو او کند بدرود
بِنْ اَخَش(1) یادگار می‏ بینم

نوجوانی مثال سرو بلند
رستمش بنده ‏وار می ‏بینم

در امورِ شهی‏ است بی‏ تدبیر
لکنش بخت یار می‏ بینم

احتساب و حساب در عهدش
سست و بی ‏اعتبار می ‏بینم

ظلم پنهان، خیانت و خوبی
بر اعاظم شعار می ‏بینم

دولتش بی‏ حساب می‏ بینم
خفتنش بی‏ شمار می ‏بینم

در حقیقت شهی بود مظلم
عاری از گیر و دار می ‏بینم

علمای زمان او ز غرور
همه چون شهریار می ‏بینم

دایم اسبش به زیر زین تلا
کمتران را سوار می ‏بینم

چون فریدون به تخت بنشیند
پسرانش قطـار می ‏بینم

نیست فصل الخطاب در عهدش
فصل را مات‏وار می‏ بینم

کار و بار زمانه وارونه
قحط، هم ننگ و عار می‏ بینم

قسط و انصاف در زمانۀ او
همچو هیمه به نار می‏ بینم

در زمانش وفا و عهدِ دُرُست
همچو یخ در بهار می‏ بینم

بس فرومایگان بی‏ حاصل
حاصل کار و بار می ‏بینم

کهنه ‏رندی به کار برهمنی(2)
اندر این روزگار می‏ بینم

بِخْردی خوار و دانش و بینش
سرّ ناموس ‏وار می‏ بینم

متّصف بر صفات سلطان است
لیک درویش ‏وار می‏ بینم

بلکه ویرانۀ پر از گنج است
کش سعادت‏ شعار می‏ بینم

یار غار بِه ‏است در اوّل
شاه خوش ‏روزگار می ‏بینم

دویُمَش شیخ و زاهد ثانی
هم جُنَید ‏اعتبار می‏ بینم

همچو مولا جلالِ دین مولا
شمسِ تبریز‏وار می‏ بینم

گوهر شب چراغ بهر کمال
آن دُرِ شاهوار می‏ بینم

باکرامات و جامع آداب
آصف روزگار می‏ بینم

از قماش و متاع چین و فرنگ
عالمی چون نگار می‏ بینم

بر فلک رفته معنی قرآن
صورتش زرنگار می‏ بینم(3)


—----------------------------------------------------------
1. بن اخش: برادرزاده ‏اش.
2. بَرَهْمَن: پیشوای روحانی آیین برهمایی (فرهنگ فارسی).
3. علائم ‏الظهور، ص 92-90، مقالۀ 5.

 سید سلیمان مدنی تنکابنی ایران - قم 

 

 

 
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۶ ، ۲۳:۱۳
خادم گمنام

1. امیرالمؤمنین (علیه السلام): پشت ها سنگین شود و حوادث پیاپی واقع شود.

2. امیرالمؤمنین (علیه السلام) : او (حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هنگامی ظاهر می شود که حقیقت ها کم اجر و دنباله روها از نابخردان پیروی کنند.

3. امیرالمؤمنین (علیه السلام): عرب ها دچار اختلاف شوند اشتیاق به ظهور افزون شود.

4. امیرالمؤمنین (علیه السلام): عفاف و خویشتن داری از جامعه رخت بربندد و شیطان بر همگان چیره شود.

5. امیرالمؤمنین (علیه السلام): زن ها فرمانروایی کنند، حوادث جانکاه و کمرشکنی روی می دهد.

6. امیرالمؤمنین (علیه السلام): شکافنده ها بشکافند و پیش بتازند ،تیز پروازان حمله کنند.

7. امیرالمؤمنین (علیه السلام): عراق را فتح کنند و هر نوع اختلافی را با خونریزی پاسخ دهند.

8. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): برای مردم روزگاری می رسد که تنها همّ وغمّشان شکم آن ها و شرف آن ها تجمّلات زندگی و قبلۀ آن ها زن هایشان می گردد.

9. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): دین و آیین آن ها درهم ودینارشان می باشد، آن ها بدترین خلایق هستند برای آن ها نزد خدا ارج و مقامی نیست.

10. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): هنگامی که روابط نامشروع شیوع پیدا می کند زلزله زیاد می شود.

11. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): هنگامی که برای کارهای ناشایست تعاون و همکاری کنند و در احکام دین از یکدیگر دوری کنند.

12. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): انسان به پدر و مادرش جفا می کند ولی با دوستانش از راه وفا و صفا وارد می شود.

13. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): هنگامی که تکبّر و خودپرستی در اعماق دل ها نفوذ کرد آن طور که سم ها در بدن ها نفوذ می کند.

14. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): گناهان علنی شوند و محرّمات الهی سبک شمرده شوند.

15. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): زمانی می آید که مردم گرگ درنده می شوند، هر کس گرگ نباشد او را می خورند.

16. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): مردم به انجام منکرات تظاهر می کنند و اموال فراوان برای غنا و موسیقی خرج می شود.

17. امیرالمؤمنین (علیه السلام): کسی که امر به معروف کند، خوار شود و کسی که مرتکب گناه شود، مورد ستایش قرار گیرد.

18. امیرالمؤمنین (علیه السلام): هنگامی که نیازها وگرفتاری ها فراوان شود مردم همدیگر را نشناسند.

19. امیرالمؤمنین (علیه السلام): انسان برای استمداد به نزد برادرش برود، او را در قیافه ای دیگر غیر آن چه بود می بیند.

20. امیرالمؤمنین (علیه السلام): هنگامی که مردها با مردها در می آمیزند و زن ها با یکدیگر.

21. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): هنگامی که امت من نماز را ضایع کنند و از شهوات پیروی کنند.

22. امیرالمؤمنین (علیه السلام): مرد را برای پوشیده نگه داشتن همسرش سرزنش می کنند.

23. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): مردها خود را شبیه زن ها و زن ها خود را شبیه مردها می کنند.

24. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): هنگامی که زن ها جامه مردان را بپوشند و پوشش حیا از آن ها گرفته شود.

25. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): سپس زمانی می آید که قاریان قرآن را می خوانند ولی از حلقومشان تجاوز نمی کند (عمل نمی شود).

26. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): قرآن را طبق خواسته های خود توجیه می کنند و آیین خدا را با آرای خود تفسیر و تحلیل می کنند.

27. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): ثروتمندان امت برای سیاحت به مکه می روند ومتوسطین آن ها برای تجارت و فقرا برای ریا و تظاهر (افراد خالص کم هستند).

28. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): قرآن با نی و لحن غنا خوانده می شود، بدون این که به هنگام تلاوت با خوف و خشیت از پروردگار همراه باشد.

29. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): پس می بینی که گوش دادن به قرآن برای مردم بسیار سنگین است و گوش دادن به صداهای باطل آسان و فرح بخش شده است.

30. امیرالمؤمنین (علیه السلام): آلات لهو و لعب در رهگذر مردم آشکارا به کار گرفته می شود ، مردم عبور می کنند و کسی جرأت نمی کند از آن جلوگیری کند.

31. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): (در آخرالزمان یعنی نزدیکی ظهور) زمین لرزه بسیار می شود.

32. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): انتظار می رودکه حتی یک قفیزگندم و یک درهم پول به مردم عراق نرسد.

33. امام صادق (علیه السلام): رودخانه ها خشک می شود و قحطی و گرانی پیش می آید.

34. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): سه پرچم در یک سال و یک ماه و یک روز خروج می کنند (1ـ سفیانی 2ـ خراسانی 3ـ یمانی )

35. امام صادق (علیه السلام): مردی از اولاد عمویم زید در یمن خروج می کند.


36. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): یمانی از شیعیان امیرالمؤمنین (علیه السلام) است خروج یمانی و سفیانی مانند دو اسب مسابقه هم زمان به دنبال یکدیگر است.

37. امام صادق (علیه السلام): در آن میان پرچم های هدایت از خراسان بیرون آمده با شتابی هر چه تمام تر منازل را طی کرده و پیش می تازند و تعدادی از یاران حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در میان آن ها خواهند بود.

38. امام صادق (علیه السلام): هنگامی که پرچم های سیاه از خراسان به راه افتاد به سویش بشتابید ولو با سینه خیز رفتن از روی برف ها باشد.

39. امام صادق (علیه السلام): آگاه باشید که آن ها (سپاه خراسانی) یاران حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و زمینۀ سلطنت جهانی او را فراهم می سازند.

40. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): اگر سفیانی را ببینی او را پلید ترین می یابی.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۶ ، ۲۱:۴۸
خادم گمنام

شورش مردانی سیاه مندیل و سفیدجامه در خراسان

يكشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۶، ۰۸:۳۷ ب.ظ

از محمّد پسر حنفیّه روایت شده است که گفت:

پرچمی سیاه برای بنی عبّاس بیرون خاهد آمد. سپس پرچم دیگری سیاه از خراسان بیرون می آید که سربندهایشان سیاه و تن پوشهایشان سفید است، پیشاپیش آنان مردی از تمیم است که به او شعیب پسر صالح پسر شعیب گفته می شود. همراهان سفیانی را در هم می شکنند تا آن که در بیت المقدس فرود آید و برای مهدی چیرگی اش را آماده کند و سیسد تن را از شام سوی وی بکشاند. میان شورش او تا آن که کار را به مهدی بسپارد، هفتاد دو ماه خاهد بود(1).

چنین می نماید که این حدیث سخن پیامبر(صلّى الله علیه و آله) یا امام علی(علیه السّلام) باشد، اگرچه محمّد تابعی پسر خَوْلَۀ حَنَفِیَّه آن را به یکی از آن دو نسبت نداده است.

مراد از «بنی عبّاس» در این جا، بنی عبّاسی اند که در بخشی از سرزمینهای مشرق در آخر الزّمان فرمانروایی می کنند، و مقصود از «خراسان» در این جا، بخشی از سرزمینهای خراسان است که تالقان در افقانستان و سمرقند در ازبکستان را در بر می گیرد، و چنان که می دانید، گذاشتن دستار سیاه بر سر و پوشیدن جامۀ سفید میان مردمان افغانی فراگیر است.
 
شایان یادآوری است، از همۀ روایات اسلامی، مگر این روایت، بهره گرفته می شود، دوری زمانی میان شورش شعیب تمیمی پسر صالح در خراسان در ماه رجب و میان قیام امام مهدی(علیه السّلام) در مکّه و سپردن کار به وی در ماه محرّم بیش از هفت ماه نمی باشد

 

محدوده ی خراسان

بنا بر پژوهش ها در دهها کتاب جغرافیایی قدیم، «خراسان» سرزمینهایی پهناور در آسیای میانه است که از شمال شرقی ایران آغاز و تا مرزهای غربی چین و هند کشیده می شود، و اکنون بیشتر افقانستان، ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان و بخشی از ایران و قرقیزستان را در بر می گیرد.



 

در دانشنامۀ ویکی پدیا آمده است: گسترهٔ تاریخی خراسان شامل استان خراسان در ایران کنونی و بخش‌های زیادی از افغانستان و ترکمنستان امروزی بوده‌است. در مفهوم گسترده‌تر ازبکستان و تاجیکستان و بخش‌هایی از قرقیزستان و قزاقستان را هم می‌توان در قلمرو خراسان بزرگ تاریخی به حساب آورد. برخی نویسندگان همچون علی شریعتی خراسان بزرگ را مهد سیاسی ایران و برخی دیگر آن را حتی سرزمین مادری زبان و فرهنگ فارسی دانسته‌اند.

خراسان سرزمینی است که از غرب از دامغان و سبزوار آغاز می‌شود، و در شرق تا بلخ و رود جیحون کشیده شده‌است. از جنوب، تا شمال سیستان و غزنی و از شمال، به بخارا می‌رسد.

خراسان بزرگ شامل چهار بخش بوده‌است و هر بخش به نام فرمانروای آنجا مشهور بوده‌است. هر کدام از این چهار بخش را یک رب یا ربع می‌نامیده‌اند و دربردارنده رب‌های زیر بوده‌است:
1. ربع ابرشهر با مرکزیت شهر نیشاپور
2. ربع مرو
3. ربع هرات (دربرگیرندهٔ بادغیس و غور)، بلخ (بشمول شبرغان، جوزجان و اندخوی و فاریاب و و بامیان). مرکز فرماندهی نواحی یادشده نیشابور و زمانی هم بلخ بود.
4. ربع بلخ که شامل کهندژ (قندوز)، سمنگان، بغلان (بغولانگو)، تخارستان و بدخشان می‌شده‌است.

—-----------------------------------------------------------------------
1. الفتن، ص 213، جزء 4، ح 851 (ترجمۀ نویسنده).

سیّد سلیمان مدنی تنکابنی-ایران- قم 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۶ ، ۲۰:۳۷
خادم گمنام