آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

اللهم عجل لولیک الفرج

آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

اللهم عجل لولیک الفرج

آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

این وبلاگ برای ارائۀ پیشگوییهای گوناگون در بارۀ نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام) و رویدادهای آخرالزّمان است که بیشتر آنها برگرفته از کتابهای زرتشتیان، یهودیان، مسیحیان و مسلمانان، به ویژه آیات قرآن کریم و روایات اسلامی می باشند، و خوانندگان گرامی را از رویدادهایِ پیشِ رویِ جهان آگاه می سازند.

بایگانی

عبداللّه های سه گانه در آخر الزّمان (بخش 7)

يكشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۸، ۰۳:۲۳ ب.ظ

عبدالله سفیانی یکی از پرچمداران سه گانه در شام

از کعب روایت شده است که گفت:

سوی فرات،در کنار شام یا کمی پس از آن، جایگاه گردآمدنی بزرگ خاهد بود؛ پس، بر سر داراییها کارزار می کنند، و از هر نه تن هفت تن کشته می شوند، و آن، پس از صدای سخت فروافتادن چیزی سنگین و سست شونده در ماه رمضان، و پس از جداشدن سه پرچمی است که هر کدام از آنان پادشاهی را برای خُدش می خاهد، و در ایشان مردی می باشد که نامش عبدالله است(1).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه کعب الأحبار تابعی آن را به وی نسبت نداده است.

مراد از «جایگاه گردآمدنی بزرگ خاهد بود؛ پس، بر سر داراییها کارزار می کنند»، گردآمدن سپاهیانی فراوان در قرقیسیا و کارزارشان بر سر گنجی از تلاست که فرات نمایانش می کند. 

مقصود از «صدای سخت فروافتادن چیزی سنگین»(2) در این جا، صدایی سخت است که در پی فروافتادن شهابی بزرگ از آسمان در مشرق زمین شنیده می شود، هنگام برآمدن خُرشید در مکّه، در صبح روز جمعه نیمۀ ماه رمضان سالی که امام مهدی(علیه السّلام) در آن به پا می خیزد.

از برخی خبرها بهره گرفته می شود که «سست شونده» در این جا وصف برای موصوفی مُقَدَّر است که «زمین» باشد، و مراد از آن، شهر حَرَسْتا پیرامون دمشق و آبادی جابِیَه در دوردستهای آن است که در ماه رمضان سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) فروبرده می شوند، یا آن در این جا وصف برای موصوفی مُقَدَّر است که «آسمان» باشد، و مقصود از آن، شهابی بزرگ است که از آسمان فرومی افتد، چنان که در سخن خداوند متعالی آمده است: «و آسمان بشکافد، پس، آسمان در آن روز سست شونده است»(3)، و خداوند داناتر است.

مقصود از «سه پرچمی» در این روایت، پرچم اصهب مروانی از جزیره و عراق، پرچم ابقع فِهْری از مصر و پرچم عثمان سفیانی از سوریه است، و «عبدالله» همان عثمان سُفْیانِی، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخر الزّمان است.
----------------------------------------- 

1. الفتن، ص 4-233، جزء 5، ح 923 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
2. بهره گرفته شده از: برخی فرهنگهای واژگان عربی.
3. قرآن کریم، سورۀ حاقّه، آیۀ 16 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

✔️برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور 
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۸ ، ۱۵:۲۳
خادم گمنام

عبداللّه های سه گانه در آخر الزّمان (بخش 6)

شنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۸، ۰۳:۲۳ ب.ظ

عبدالله سفیانی پلیدترین آفریده

از کعب روایت شده است که گفت:

... بر شما از پرچمهای زرد می ترسم، هنگامی از مغرب در مصر فرود آیند؛ برای آنان دو نبرد خاهند بود: نبردی در فلسطین و دیگری در شام، سپس مهاجران به ایشان می گروند ... پس، نابود می شوند. سپس شورشگری برمی شورد که به او عبدالله گفته می شود و پلیدترین آفریده است، کارش در حِمْص شعله ور می شود و در دمشق می درخشد و در فلسطین آشکار می شود، بر کسی که با وی دشمنی ورزد، چیره می شود...(1).

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) یا بهره گرفته شده از آن باشد، اگرچه کعب الأحبار تابعی آن را به وی نسبت نداده است.

مراد از «پرچمهای زرد»، پرچمهای قیسیان، بربرها و سیاهان آفریقایی است که کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام)، با رهبری عبدالرحمان اَعْرَج کِنْدِی از لیبی بر مصر یورش می برند، سپس با فرماندهی اَبْقَع فِهْرِی مصری سوی فلسطین و اُردن می آیند و بر شهر بیت المقدس یورش می برند تا درونش بروند، ولی به هدفشان نمی رسند، و پس از آن، سوی سوریه می شتابند و با فرمانروایش و پشتیبانانش می جنگند، و مقصود از «مهاجران» که به سپاه شورشیان آفریقایی می پیوندند، برخی گروههای تروریستی سَلَفی اند که پیشتر از سراسر جهان، به ویژه آفریقا، به سوریه کوچیده اند و در آن جا ماندگار شده اند برای کارزار با پادشاهش، و «عبدالله» همان عثمان سُفْیانِی، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخر الزّمان است.
---------------------------------------------------- 

1. الفتن، ص 2-471، الجزء 10، ح 1482 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

✔️برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور 
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۸ ، ۱۵:۲۳
خادم گمنام

عبداللّه های سه گانه در آخر الزّمان (بخش 5)

جمعه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۸، ۰۳:۲۰ ب.ظ

نابودی عبدالله عبّاسی و برکنارکردن کسی در آستانۀ برکناری اش

از جابر روایت شده است که ابو جعفر فرمود:

هر گاه سفیانی بر ابقع، منصور، کندی، ترکها و رومیان چیره شود، بیرون می آید و به عراق می رسد. سپس گیسوی سختی آور برمی آید. در آن هنگام، نابودی عبدالله خاهد بود، و کسی که در آستانۀ برکناری است، برکنار می شود، و این برکناری، نادانسته، به گروههایی در شهر زورا نسبت داده می شود. پس، اَخْوَص با زور بر شهری چیره می شود، و در آن جا کشتاری بزرگ می کنند، و شش تن سرانِ از خاندان عبّاس را می کشد، و کسی را در آن جا دست و پا بسته سر می برد، و سپس سوی کوفه می رود(1).

بنا بر پژوهش نویسنده، هنگامی که این روایت را با دیگر روایات بیانگر رویدادهای آخر الزّمان می سنجیم، می یابیم که بی گمان، در نقل و رونویسی نوشتار آن در هم ریختگی، آشفتگی و پیش و پس افتادن روی داده است، و درست آن است که روایت این گونه باشد:

از جابر [جُعْفِی](2) روایت شده است که ابو جعفر [باقر(علیه السّلام)](3) فرمود: گیسوی سختی آور(4) برمی آید. پس، در آن هنگام، نابودی عبدالله خاهد بود، و کسی که در آستانۀ برکناری است، برکنار می شود، و این برکناری، نادانسته، به گروههایی در شهر زَوْرا نسبت داده می شود. هر گاه سفیانی بر اَبْقَع، منصور(5)، کِنْدِی، ترکها و رومیان چیره شود، بیرون می آید و به عراق می رسد. پس، اَخْوَص(6) با زور بر شهری چیره می شود، و در آن جا کشتاری بزرگ می کند، و شش تن سرانِ از خاندان عبّاس را می کشد، و کسی را در آن جا دست و پا بسته سر می بُرَد، سپس سوی کوفه می رود(7).

«گیسوی سختی آور»، بزرگ ستارۀ دنباله دار است که «گیسوی شیطان» نیز نامیده می شود، و در ماه رمضان سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) از مشرق برمی آید، و مایۀ گرفتاریها و ناخُشیهایی برای مردم می شود.

هرچند از برخی احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخر الزّمان بهره گرفته می شده است که عبدالله عبّاسی واپسین رهبران بنی عبّاس در مشرق در آخر الزّمان است، و او همان رهبر ناتوان می باشد که در پایان کار برکنار و نابود می شود، ولی آشکار از این روایتِ جابر آن است که «کسی که در آستانۀ برکناری است» رهبری جز «عبدالله» است، و بنا بر این، عبدالله همان دومین، و کسی که در آستانۀ برکناری است همان سومین پادشاهان بنی عبّاس در آخر الزّمان می باشد، و خداوند داناتر است.

«زَوْرا» دوتاست: زورای نو که همان تهران، و زورای کهن که همان بغداد می باشد.

«اَبْقَع» (گندمگون) همان اَبْقَع فِهْرِی فرماندۀ فرماندهان در مصر در آخر الزّمان است که نیروهای قیسی، بربر و سیاه آفریقاییِ پیرو اعرج کندی را از مصر سوی فلسطین، اُردن و سوریه فرماندهی می کند.

«منصور» همان منصور قحطانی یمانی است که یمن را در آخر الزّمان با ستم فرمانروایی می کند، و سربازانش را برای پشتیبانی اسرائیل، از صنعا به رمله در فلسطین می آورد، و با نیروهای ابقع فهری مصری هنگامی که بر بیت المقدس یورش می برند، می جنگد، سپس بر سوریه یورش می برد و با سپاه سفیانی پیکار می کند و شکست می خُرَد و به یمن بازمی گردد و منصور حسینی یمانی او را می کشد.

«کِنْدِی» همان عبدالرحمان اَعْرَج کِنْدِی، رهبر قیسیان، بربرها و سیاهان آفریقایی در لیبی در آخر الزّمان است که سپاهش را به مصر می آورد، و آنان را با فرماندهی ابقع فهری مصری برای نبرد سوی فلسطین، اردن و سوریه می فرستد.

مراد از «ترکها» در بسیاری از احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخر الزّمان، ترکهای ترکیه اند، و مقصود از «رومیان» در بسیاری از روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخر الزّمان، اروپاییان و بسیاری از آمریکاییان و استرالیاییها می باشند که از فرزندان رومیان اند.

«اَخْوَص» (چشم فرورفته) همان عثمان سفیانی، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخر الزّمان می باشد.

شایان یادآوری است، در آیین اسلام، کشتنِ دست و پا بسته جایز نیست، هرچند کشته شونده جانور یا انسانی بزهکار و سزاوار کشتن باشد.
--------------------------------------------------------- 

1. الفتن، ص 209، جزء 4، ح 841 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).
2. میان دو کروشه از افزوده های ما است.
3. میان دو کروشه از افزوده های ما است.
4. در نسخۀ چاپی الفتن پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «ذی الشفاء»، و در دیگر نسخه های چاپی این کتاب «ذو الشفاء» یافت می شود که به «ذو الشَّقاء» اصلاح و ترجمه گردید.
5. در همۀ نسخه های چاپی الفتن نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «المنصور» یافت می شود که به «منصور» اصلاح و ترجمه گردید.
6. در نسخۀ چاپی الفتن پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «الأخوض» یافت می شود که سازگار با آن چه در نسخۀ چاپی این کتاب در مصر آمده است، به «الأخوص» اصلاح و ترجمه گردید.
7. الفتن، ص 209، جزء 4، ح 841 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).

✔️برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور 
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۸ ، ۱۵:۲۰
خادم گمنام

عبداللّه های سه گانه در آخر الزّمان (بخش 4)

جمعه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۸، ۰۳:۱۵ ب.ظ

کوتاه شدن زمان پادشاهی بنی عبّاس پس از مرگ عبدالله عبّاسی

ابو بَصِیر گفت که شنیدم ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) می فرمود:

کسی برای من مرگ عبدالله را گردن بگیرد، برای او قائم را گردن می گیرم. سپس فرمود: هر گاه عبدالله بمیرد، مردم پس از وی بر کسی گرد نمی آیند، و این پراکندگی اگر خدا بخاهد، جز با زمامدار شما به پایان نمی رسد، و پادشاهیِ سالیانه می رود، و پادشاهیِ ماهانه و روزانه می شود. گفتم: آن رویدادها به درازا خاهند کشید؟ فرمود: چنین نیست(1).

با نگاه به آن که حدیث اشاره کننده به مردن عبدالله کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام) را ابو بصیر از امام صادق(علیه السّلام) در روزگار دولت نخست عبّاسیان شنیده و روایت کرده است، و بی گمان، همین امام بزرگوار در روایاتی دیگر آشکارا فرموده است که بنی عبّاس دیگر بار در آخر الزّمان به فرمانروایی می رسند، می تواند گفته شود که مرادش از عبدالله، واپسین پادشاهان بنی عبّاس در آخر الزّمان است، و خداوند داناتر است.

از این روایت هویداست، عبداللّهی که امام صادق(علیه السّلام) برای گردن گیرندۀ مرگش قیام قائم(علیه السّلام) را به گردن گرفته است، پادشاهی پایانی است که پس از وی، فرمانروایی سازش شده بر او در کشورش نمی آید، و اگر مقصود از «عبدالله» در این جا همان عبدالله عبّاسی واپسین پادشاهان سه گانۀ بنی عبّاس در آخر الزّمان باشد، پس بی گمان، از سخن امام بهره گرفته می شود که پس از مرگ وی درگیریها و ناسازگاریهایی میان ته مانده های دستگاه عبّاسی بر سر رهبری روی می دهند، و زمان فرمانرواییشان کوتاه می شود و جز چند ماه و چند روز پایدار نمی ماند.
------------------------------------------------------------ 

1. الغیبة، توسی، ص 447، ف 7، ح 445 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

✔️برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور 
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۸ ، ۱۵:۱۵
خادم گمنام

عبداللّه های سه گانه در آخر الزّمان (بخش 3)

جمعه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۸، ۰۳:۱۲ ب.ظ

عبدالله عبّاسی دارندۀ واپسین پولهای زر و سیم و کلید گرفتاری و شمشیر نابودی

از کعب روایت شده است که گفت:

هر گاه مردی از بنی عبّاس پادشاهی کند که به وی عبدالله گفته می شود، و او دارندۀ واپسین پولهای زر و سیم از آنان است که با آن پولها آغازیده شده و با آنها پایان داده می شوند، پس، وی کلید گرفتاری و شمشیر نابودی است. هر گاه نامه ای برای او از عبدالله عبدالله امیر مؤمنان در شام خانده شود، درنگ نمی کنید تا آن که برسد به شما نامه ای که بی گمان، بر منبر مصر از عبدالله عبدالرحمان امیر مؤمنان خانده شده است. پس، هر گاه چنان شود، مشرقیها ومغربیها، مانند دو اسب همدوش در گروبندی، به شام پیشی می گیرند؛ می بینند که پادشاهی انجام نمی شود، مگر برای کسی که شام را نگه دارد، هر کدام می گوید: کسی که بر آن جا چیره شود، بی گمان، دارندۀ پادشاهی شده است(1).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه کعب الأحبار تابعی آن را به وی نسبت نداده است.

«عبدالله عبدالله» همان عبدالله دارندۀ واپسین پولهای زر و سیم، واپسین پادشاهان سه گانۀ بنی عبّاس در آخر الزّمان است که نیروهایش را از مشرق زمین به شام می فرستد، و از یادآوری عبدالله دو بار برای این پادشاه عبّاسی هویداست که لقب و نام وی، هر دوشان، عبدالله می باشد، و «عبدالله عبدالرحمان» همان اَعْرَج کِنْدِی، رهبر قیسیان، بربرها و سیاهان آفریقایی در آخر الزّمان است که در میانه های سالی پیش از سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) رهبری برخی جنبشهایی که پیشتر در لیبی و پیرامونش و دوردستهایش آغازیده شده بودند را می پذیرد، و در ماه جمادی آخر یا نزدیکش از همان سال در آن جا برمی شورد، و سپس سپاهش را به مصر می آورد، و آنان را با فرماندهی اَبْقَع فِهْرِی مصری برای نبرد سوی فلسطین، اردن و سوریه می فرستد.

مراد از «مغرب» در این روایت، لیبی و پیرامونش و دوردستهایش، و مقصود از «شام»، سوریه می باشد.
شایان یادآوری است، عبدالله عبّاسی در این روایت با ویژگی «ذو العین الآخرة منهم» -دارندۀ واپسین پولهای زر و سیم از آنان- یاد شده است، و «اَصْمَعِی در کتاب الأجناس گفته است: «العَیْن» پولهای سیم و زر است»(2)، و بر کسی پوشیده نیست که «الآخرة» وصف برای «العین» می باشد نه «ذو العین»، و بر پایۀ این حدیث و دیگر احادیث اسلامی، عبدالله عبّاسی مانند کسی که پیش از وی بود، رهبری داراست، ولی برکنار می شود و داراییهایش از دستش می رود، به گونه ای که بر روی زمین گام برمی دارد، در حالی که چیزی از آن برای وی نیست(3)، و فرمانروایی بنی عبّاس با زر و سیم آغازیده شده و با آن دو پایان داده می شود.

دانشمند شیعه محمّدباقر مجلسی(رحمه الله) گفته است:

«سخن او: «و وی ذو العین است»، مقصودش آن می باشد که در آغاز نامش عین است، چنان که نخستینشان ابو العبّاس عبدالله پسر محمّد پسر علی پسر عبدالله پسر عبّاس بود، و واپسینشان عبدالله پسر مستنصر، لقب مستعصم داده شده، بود»(4)، و درست آن چیزی است که ما یاد کرده ایم.

از جُبَیْر پسر نُفَیْر روایت شده است که گفت:

وای بر عبدالرحمان از عبدالله، وای بر عبدالله از عبدالرحمان(5).

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه جُبَیْر حَضْرَمی حِمْصی تابعی پسر نُفَیْر آن را به وی نسبت نداده است.

مراد از «عبدالرحمان»، عبدالرحمان اَعْرَج کنْدِی رهبر شورشیان آفریقایی در لیبی، و «عبدالله» نخست، سفیانی رهبر اَمَویان در شام، و «عبدالله» دوم، رهبر عبّاسیان در مشرق است.
----------------------------------------------------------------

1. الفتن، ج 1، ص 261، جزء 4، ح 742، چاپ مصر (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
2. المزهر فی علوم اللغة و أنواعها (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
3. بنگرید: الغیبة، نعمانی، ص 276، ب 14، ح 39.
4. بحار الأنوار، ج 52، ص 213، ب 25، دنبالۀ ح 64 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
5. الفتن، ص 190، جزء 4، ح 781 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

حدیثی یافت می شود که چنین می نماید از سخنان امام صادق(علیه السّلام) به جابر جُعْفِی پسر یزید باشد که او را به نگهداری کتاب سُلَیْم فرمان می دهد، و وی را از برخی رویدادهای آخر الزّمان آگاه می کند:

نگهدار این کتاب را ای جابر؛ پس، پادشاهی برای بنی عبّاس است تا آن که به عبدالله(1) دارندۀ واپسین پولهای زر و سیم پایان یابد، و آتشی(2) در حجاز پدیدار شود، و مسجد جامع کوفه و آن چه بنیانگذار در صَرات(3) برافراشته است، ویران شوند، و هر گاه پادشاه ترکان نابود شود، سرزمینهای(4) شام آشفته می شوند و پادشاهان در هم می شکنند(5) و راستی آشکار می شود، و ستایش برای خداوند است(6).

مراد از «عبدالله» در این روایت، عبدالله عبّاسی واپسین پادشاهان سه گانۀ بنی عبّاس در مشرق در آخر الزّمان است، و «ذو العین» -دارندۀ پولهای زر و سیم- از ویژگیهایش می باشد، و «الآخرة» -واپسین- ویژگی «العین» است، نه «ذو العین».

بنا بر آن چه هویداست، مقصود از پدیدارشدن آتشی در حجاز، شعله ورشدن آتشهایی بزرگ در پی ترکیدن برخی آتشفشانهای حجاز است، به گونه ای که بخشهای گسترده ای از حجاز و سرزمینهای پیرامونش را روشن می کنند و از جاهای دور، مانند شهر بُصْری در جنوب دمشق، دیده می شوند، چنان که رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) فرمود: «ساعت (زمان قیام قائم) برپا نمی شود، مگر آن که آتشی از سرزمین حجاز بیرون آید که در بصری گردنهای شتران را روشن می کند»(7)، و ویرانی مسجد جامع کوفه یا با ویران کردن ساختمانش می باشد یا با کم شدن نمازگراران در آن و رهاکردنش، پس از رفتن سپاه سفیانی درون کوفه، چنان که امام صادق(علیه السّلام) فرمود: «هرگاه ... مسجد جامع کوفه از آبادانی ویران شود»(8)، و نمی دانیم که مقصود از «آن چه بنیانگذار در صَرات برافراشته است» چیست، و می تواند پلی باشد که بر رود صرات بسته و ویران می شود، و «پادشاه ترکان» همان واپسین فرمانروایان ترکیه در آخر الزّمان است، چنان که امام علی(علیه السّلام) فرمود: «هر گاه ... زمامدار قسطنطنیّه نابود شود»(9)، و آشفتگی سرزمینهای شام و نیز زیندگانش با آشوبی فراگیر هنگام آشکارشدن پرچمهای ابقع و اصهب و سفیانی در آن جا خاهد بود، چنان که امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) فرمود: «شام آشفته می شود و پرچمها برافراشته می شوند»(10)، و نیز فرمود: «پس، شامیان و فلسطینیها آشفته می شوند»(11)، و همۀ این رویدادهای یادشده از نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام) می باشند.
------------------------------------------------------ 

1. در نسخۀ چاپی کتاب سلیم بن قیس الهلالیّ پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «بعباد الله» یافت می شود که سازگار با آن چه در برخی نسخه های خطّی این کتاب آمده است، به «بعبدالله» اصلاح و ترجمه گردید.
2. در نسخۀ چاپی کتاب سلیم بن قیس الهلالیّ پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «ناد» یافت می شود که سازگار با آن چه در برخی نسخه های خطّی این کتاب آمده است، به «نار» اصلاح و ترجمه گردید.
3. در نسخۀ چاپی کتاب سلیم بن قیس الهلالیّ پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «الثانی بالفرات» یافت می شود که سازگار با آن چه در برخی نسخه های خطّی این کتاب آمده است، به «البانی بالصراة» اصلاح و ترجمه گردید. «صَرات: ... آن، رودخانه ای است که از نهر عیسی، نزدیک سرزمینی که به آن مُحَوَّل گفته می شود، سرچشمه می گیرد، میان آن جا و میان بغداد فرسنگی است»؛ معجم البلدان، ج 3، ص 399، درگاه «الصَّراة» (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
4. در نسخۀ چاپی کتاب سلیم بن قیس الهلالیّ پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «لسان» یافت می شود که به «بلاد» اصلاح و ترجمه گردید.
5. در نسخۀ چاپی کتاب سلیم بن قیس الهلالیّ پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «یکثر» یافت می شود که به «یکسر» اصلاح و ترجمه گردید.
6. کتاب سلیم بن قیس الهلالیّ، ج 2، ص 833، دنبالۀ ح 41 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
7. صحیح مسلم، ج 4، ص 8-2227، کتاب فتن و اشراط ساعت، ب 14، ح 42 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).
8. التشریف بالمنن، ص 70-369، ملحقات، ح 542 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
9. إلزام الناصب، ج 2، ص 183، خطبۀ بیان 2 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
10. دلائل الإمامة، ص 475، ح 465 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
11. إلزام الناصب، ج 2، ص 162، خطبة البیان 1 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

✔️برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور 
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۸ ، ۱۵:۱۲
خادم گمنام

عبداللّه های سه گانه در آخر الزّمان (بخش 2)

جمعه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۸، ۰۲:۵۹ ب.ظ

پیمان بستن با عبدالله عبّاسی، برکنارکردن وی و دوران فرمانروایی اش

از عَمّار پسر یاسِر روایت شده است که وی گفت:

بی گمان، دولت خاندان پیامبر شما در آخر الزّمان خاهد بود، و برای آن نشانه هایی اند ... هر گاه رومیان و ترکها بر شما بشورانند، و لشکرها بسیج شوند، و رهبر شما که داراییها را می اندوزد، بمیرد، و پس از او مردی ناتوان(1) جانشین شود که پس از دو سالی(2) از پیمان بسته شدن با وی برکنار می گردد، و نابودی پادشاهی آنان از جایی می آید که پدیدار شد، و ترکها و رومیان با هم ناسازگاری می کنند، و جنگها در زمین فراوان می شوند ... و سه تن در شام پدیدار می شوند که همۀ آنان خاستار پادشاهی اند: مردی ابقع، مردی اصهب و مردی از خاندان ابو سفیان که میان کلبیها برمی شورد، و مردم را در دمشق در تنگنا می اندازد(3)، و مغربیها(4) سوی مصر می روند؛ پس، هر گاه درون آن جا بروند، همان، نشانۀ [شورش](5) سفیانی است، و پیش از آن، کسی که به خاندان محمّد(علیهم السّلام) فرامی خاند، برمی شورد، و ترکان در جزیره(6) فرود می آیند، و رومیان در فلسطین فرود می آیند، و عبدالله دنبال می کند(7) عبدالله را تا آن که سربازانشان در قَرْقِیسِیا بر سر رودخانه رویاروی می شوند، و کارزاری بزرگ خاهد بود، و زمامدار مغرب می رود و مردان را می کشد و زنان را در بند می کند ... پس، فریادگری از آسمان بانگ می زند: ای مردم، بی گمان، فرماندۀ شما آن کس است، و آن، همان مهدی است که زمین را از همه نگری و برابری پر می کند، چنان که از ستم ورزی و برگشتن از راستی لبریز شده است(8).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه عمّار صحابی پسر یاسر آن را به وی نسبت نداده است. 

شایان یادآوری است، فرمان دادن به خانه نشینی و آرامش پیش از آشکارشدن برخی نشانه های قیام امام مهدی(علیه السّلام)، به ویژه شورش سفیانی، از آن چیزهایی است که مؤمنان را از رفتن درون آشوبها پرهیز می دهد، و ایشان را به گوشه گیری از آنها راهنمایی می کند.

بدان که مراد از «رومیان»، در بسیاری از روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخر الزّمان، اروپاییان و بسیاری از آمریکاییان و استرالیاییها می باشند که از فرزندان رومیان اند، و مقصود از «ترکها» در بسیاری از احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخر الزّمان، ترکهای ترکیه اند.

از روایت عمّار و دیگر احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخر الزّمان بهره گرفته می شود که دولتهای روم و ترک، مانند آمریکا، فرانسه و ترکیه، اصهب مروانی و پیروانش، از بازماندگان حزب بعث و گروه داعش، را یاری می کنند تا بر جزیره و عراق چیره شوند، و آنان را بر ایران می شورانند، و نیز نیروهایی از خزرها و ترکان را با فرماندهی شَرُوسِی در قَفْقاز جنوبی بسیج می کنند، و آنان را در ماه رمضان یا نزدیکش از سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) بر ایران می شورانند، سپس سوی عراق می فرستند، و سرانجام، یورشگران قفقازی با پیروان اصهب همگی در آن جا نابود می شوند. بنا بر این، نبرد این دو گروه شورشی از جنگهای نیابتی است. افزون بر آن، ترکهای ترکیه برای رسیدن به سودهای راهبردیشان و کشتن و چپاول و پیشگیری از پیشروی یورشگران سوی مرزهایشان، درون بخشی از سرزمینهای جزیره که در شمال و شرق سوریه جای دارد، می روند، و رومیان برای نگهداری سودهای راهبردیشان و پشتیبانی از اسرائیل، به ویژه بیت المقدس، در برابر یورش یورشگران، مانند شورشیان آفریقایی، به رملۀ فلسطین می آیند.

رهبر مسلمانان که داراییها را می اندوزد و آنها را در زندگانی مردم هزینه نمی کند و از «کسانی که تلا و نقره می اندوزند و آنها را در راه خدا نمی پردازند، پس، آنان را به شکنجه ای دردناک مژده بده»(9) می باشد، و دو سالی پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام) می میرد، دومین پادشاهان سه گانۀ بنی عبّاس است که در آخر الزّمان بر بخشی از سرزمینهای مشرق چیره می شوند، و مردی ناتوان که جانشین وی می شود و پس از گذشتن دو سالی از پیمان بسته شدن با وی بر کنار می گردد، عبدالله عبّاسی واپسین پادشاهان سه گانۀ بنی عبّاس در آخر الزّمان است.

گفتار پیامبر(صلّی لله علیه و آله): «نابودی پادشاهی آنان از جایی می آید که پدیدار شد» به رازی بزرگ اشاره می کند، و آن این است که هم پیدایش و هم نابودی پادشاهی بنی عبّاس در آخر الزّمان، از روم خاهد بود، و از برخی روایات اسلامی بهره گرفته می شود که پایان نابودی پادشاهی ایشان به دست سفیانی و خراسانی است.

«مردی ابقع» -گندمگون- همان اَبْقَع فِهْرِی فرماندۀ فرماندهان در مصر در آخر الزّمان است که نیروهای قیسی، بربر و سیاه آفریقاییِ پیرو اعرج کندی را از مصر سوی فلسطین، اُردن و سوریه فرماندهی می کند.

«مردی اصهب» -زرد آمیخته با سرخی و سپیدی(10)- همان اَصْهَب مَرْوانِی، رهبر زیندگان جزیره(11) و عراق(12) و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد مَرْوان حِمار در آخر الزّمان است که در ماه صفر سالی پیش از سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) رهبری جنبشی که پیشتر در سرزمینهای جزیره آغازیده شده بود را می پذیرد، و در ماه رجب یا نزدیکش بر بغداد و سپس بر بیشتر سرزمینهای کشور عراق چیره می شود، و با هاشمی شَیْصَبانِی شورشگر در کوفه پیمان می بندد، و سپاهش با فرماندهی عَوْف سُلَمِی با ایران می جنگد، و بر سوریه یورش می برد.

«مردی از خاندان ابو سفیان» همان عثمان سُفْیانِی، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخر الزّمان است که در ماه صفر سالی پیش از سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) رهبری برخی جنبشهایی که پیشتر در سوریه آغازیده شده بودند را می پذیرد، و در ماه رجب در درۀ خشک در سُوَیْدا برمی شورد، و در ماه رمضان بر دمشق و سپس بر بیشتر سرزمینهای شام چیره می شود، و سپاهش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یورش می برد.

«کلبیها» از قبیله های عربی مشهوری اند که از شبه جزیرۀ عربی درون شام رفتند و در سرزمینهایش جای گرفتند، و معاویه با مَیْسُون، دختر بَحْدَل کلبی، زناشویی کرد و یزید(لعنه الله) از وی زاده شد، و خِیشاوندی سفیانی از سوی داییهایش به کلب می رسد، و کلبیان همواره پشتیبان ارتشیِ بنی اُمیّه و دست زورمندشان در دوران فرمانرواییشان بوده اند(13).

«کسی که به خاندان محمّد(علیهم السّلام) فرامی خاند» همان شُعَیْب تَمِیمِی خراسانی پسر صالح، فرماندۀ خراسانیان است که جنبش خُد را در میانه های سالی پیش از سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) در تالَقان می آغازد، سپس در ماه رجب همان سال در سَمَرْقَنْد برمی شورد، و هنگامی که هاشمی چینی از چین و مُلْتان به خراسان می آید و در آن جا  به پا می خیزد، به او می پیوندد و فرماندۀ سپاهش می شود و سپس با سپاهشان و پرچمهایی سیاه و کوچک به ایران و عراق می آیند و هاشمی شعیب را به مکّه می فرستد تا با مهدی(علیه السّلام) پیمان ببندد. 

در سخن رسول خدا(صلّی الله علیه و آله): «عبدالله دنبال می کند عبدالله را تا آن که سربازانشان در قَرْقِیسِیا بر سر رودخانه رویاروی می شوند»، «عبدالله» نخست همان عبدالله سفیانی، واپسین زمامدار بنی اُمیّه در شام است، و «عبدالله» دوم همان عبدالله عبّاسی واپسین پادشاهان سه گانۀ بنی عبّاس در مشرق می باشد که سپاهی را به سوریه می فرستد، و بنا بر آن چه هویداست، نیروهای سپاه سفیانی پس از آن که بر دمشق چیره می شوند، بر نیروهای سپاه عبّاسی که در شام ماندگارند، می شورند و آنان را سوی جزیره دنبال می کنند تا آن که دو سپاه بر سر رودخانۀ خابور در قرقیسیا رویاروی می شوند و کارزاری بزرگ می کنند.

مراد از «رودخانه» در این جا، خابور از بزرگترین رودخانه های ریزنده در فرات است، و قَرْقِیسِیا -عربی شدۀ کرکیسیوم یونانی- از شهرهای کهن در سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات نزدیک ریزشگاه رود خابور در فرات بود، و اکنون تپه هایی باستانی از آن، نزدیک شهر دَیْرُ الزَّوْر بر جای مانده اند، و شهر بُصَیْرَه که در شرق سوریه و نزدیک مرزهای غربی عراق جای دارد، بر آن ساخته شده است(14).

مقصود از «زمامدار مغرب» همان عبدالرحمان اَعْرَجِ -لنگ- کِنْدِی، رهبر قیسیان، بربرها و سیاهان آفریقایی در آخر الزّمان است که در میانه های سالی پیش از سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) رهبری برخی جنبشهایی که پیشتر در لیبی و پیرامونش و دوردستهایش آغازیده شده بودند را می پذیرد، و در ماه جمادی آخر یا نزدیکش از همان سال در آن جا برمی شورد، و سپس سپاهش را به مصر می آورد، و آنان را با فرماندهی ابقع فهری مصری برای نبرد سوی فلسطین، اردن و سوریه می فرستد.
------------------------------------------------------ 

1. در همۀ نسخه های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «صحیح» -تندرست- یافت می شود که سازگار با آن چه در دو روایت مانند این روایت که در «الفتن» آمده اند، به «ضعیف» اصلاح و ترجمه گردید. 
2. در همۀ نسخه های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «سنین» -سالها- یافت می شود که سازگار با آن چه در دو روایت مانند این روایت که در «الفتن» آمده اند، به «سنتین» اصلاح و ترجمه گردید. 
3. در همۀ نسخه های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «یحضر» یافت می شود که سازگار با آن چه در روایتی مانند این که در «الفتن» آمده است، به «یحصر» اصلاح و ترجمه گردید. 
4. در همۀ نسخه های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «الغرب» یافت می شود که به «المغرب» اصلاح و ترجمه گردید.
5. میان دو کروشه از افزوده های ما است که آن را از حدیثی مانند این روایت گرفته ایم که در «عقد الدرر» آمده است. 
6. در همۀ نسخه های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «الحِیْرَة» یافت می شود که به «الجزیرة» اصلاح و ترجمه گردید.
7. در همۀ نسخه های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «یسبق» -پیشی می گیرد- یافت می شود که سازگار با آن چه در روایتی مانند این روایت که در «الفتن» آمده است، به «یتبع» اصلاح و ترجمه گردید.  
8. الغیبة، توسی، ص 4-463، ف 7، ح 479 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
9. قرآن کریم، سورۀ توبه، آیه 34 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
10. بهره گرفته شده از: المعجم الوسیط، درگاه «الأصهب».
11. جزیره بخش شمالی سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات از جنوب شرقی ترکیه و شمال و شرق سوریه تا درون عراق است، و مراد از «جَزِیرَه» در این جا، بیشتر سرزمینهای جزیره می باشد که درون کشور عراق جای دارد، و از مَوْصِل در شمال تا تَکْرِیت بر کنارۀ باختری دجله و حَدِیثَه بر کنارۀ خاوری فرات کشیده می شود (بهره گرفته شده از: برخی منابع).
12. مقصود از «عِراق» در این جا، بخش جنوبی سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات و پیرامون آن دو است که از سامَرا بر کنارۀ خاوری دجله و هِیْت بر کنارۀ باختری فرات آغاز می شود و تا آبادان در جنوب غربی ایران و پایانۀ بَصْرَه در شمال کویت کشیده می شود (بهره گرفته شده از: برخی منابع).
13. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
14. بهره گرفته شده از: برخی منابع.

✔️برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور 
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۸ ، ۱۴:۵۹
خادم گمنام

عبداللّه های سه گانه در آخر الزّمان (بخش1)

جمعه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۸، ۱۱:۳۳ ق.ظ

بر پایۀ پژوهش نویسنده در روایات اسلامی، عبدالله ها در آخر الزّمان سه تن اند: نخستینشان، «عبدالله عبّاسی» واپسین پادشاهان سه گانۀ بنی عبّاس در مشرق زمین و رهبری ناتوان و دارندۀ واپسین پولهای زر و سیم می باشد، و دومینشان، «عبدالله کِنْدِی» رهبر قیسیان، بربرها و سیاهان آفریقایی در لیبی و پیرامونش و دوردستهایش و پادشاهی لنگ و بسیاربد است، و سومینشان «عبدالله سفیانی» رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان و مردی بسیارکشتارگر و بسیارزورگو و زشت رو و پلیدترین آفریده می باشد که هرگز خدا را نپرستیده است، و جنگهای بزرگی میان نیروهای این سه عبدالله در شام و جزیره و دیگرجاها روی می دهند. 

چنین می نماید که هر سه پادشاه یادشدۀ عبّاسی و کندی و سفیانی نام راستینشان عبدالله نیست، بلکه آن، لقب یا نامی مُستَعار و جایگزین است که خُد را به آن می نامند و با آن، نام درست و چهرۀ راستینشان را از دیگران در برخی زمانها پنهان می کنند، و از روایات اسلامی هویداست که عبدالله عبّاسی نامش از نامهای پیامبران است، و عبدالله کندی نامش عبدالرحمان و عبدالله سفیانی نامش عثمان می باشد، و از برخی احادیث اسلامی بهره گرفته می شود که عبدالله همان نام عبّاسی است، و خداوند داناتر است.

شایان یادآوری است، با نگاه به آن که چهار تن از رهبران عبّاسی نام «عبدالله» را بر دوش کشیدند: سفّاح، منصور، مأمون و مستعصم، برخی پژوهشگران و نویسندگان باور دارند که روایات اسلامی آمده در بارۀ عبدالله عبّاسی با عبدالله مستعصم که واپسین رهبران بنی عبّاس پس از بنی اُمیّه بود، سازگار است، ولی آشکار از آن روایات، اگر ساختگی نباشند، این است که مراد همان عبدالله عبّاسی واپسین رهبران بنی عبّاس در آخر الزّمان می باشد.

برخی پژوهشگران باور دارند که عبدالله دارندۀ واپسین پولهای زر و سیم همان دومین پادشاهان سه گانه بنی عبّاس در آخر الزّمان است، و نامش از نامهای پیامبران و لقب یا نام مستعارش عبدالله می باشد، و او رهبری است که داراییها را می اندوزد و کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام) می میرد و پس از وی مردی ناتوان جانشین می شود که پس از دو ماهی -نه دو سالی- از پیمان بسته شدن با وی برکنار می گردد، و برای پایدارکردن دیدگاهشان، برخی روایاتی را که همه اش در این گفتار ما می آیند، پشتوانه می کنند، مانند روایت عمّار پسر یاسر: «هر گاه ... رهبر شما که داراییها را می اندوزد، بمیرد، و پس از او مردی ناتوان جانشین شود که پس از دو سالی از پیمان بسته شدن با وی برکنار می گردد»، و مانند حدیث ابو بَصِیر: «هر گاه عبدالله بمیرد، مردم پس از وی بر کسی گرد نمی آیند ... و پادشاهیِ سالیانه می رود، و پادشاهیِ ماهانه و روزانه می شود»، و مانند روایت جابر جُعْفِی: «در آن هنگام، نابودی عبدالله خاهد بود، و کسی که در آستانۀ برکناری است، برکنار می شود»، و مانند خبر ابن مُنادِی از جُوالِقِی از مردی اهل کتاب: «تا آن که کار مردم را مردی از فرزندان پادشاه هفتم سرپرستی کند، سپس در پی ماههایی اندک، مردی که از خاندان پادشاه سوم است و به وی سفیانی گفته می شود، سرپرستی می کند».

✔️برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور 
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۸ ، ۱۱:۳۳
خادم گمنام

بارش بارانهای سیل آسا و سرکشی آبها در آخر الزّمان

سه شنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۸، ۱۲:۳۸ ق.ظ

بارش بارانهای سیل آسا و سرکشی آبها و فرورفتن بسیاری از سرزمینها در آب از نشانه های نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) می باشند.

بی گمان، بارانهای سیل آسایی که در ماه جمادی آخر و ده روز از رجب سالی پیش از سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) می بارند و مایۀ چیره شدن آب بر سرزمین و سست شدن و رانش آن و ویرانی سرزمینها و نابودی روییدنیها و تباهی میوه ها و کم شدن خُراکیها می شوند، داستان توفان نوح(علیه السّلام) را به یاد ما می آورند.

داستان توفان نوح میان مسلمانان، یهودیان و مسیحیان شناخته شده و در قرآن کریم و تورات یاد شده است، و بنا بر آن چه از نوشتار این دو کتاب و جز آن دو هویداست، این توفان فراگیر و جهانی و مرکز پیدایش اش سرزمینهای جزیره و عراق بوده است که میان دو رود دجله و فرات جای گرفته اند. بی گمان، خداوند دعای نوح(علیه السّلام) بر زیان قومش را که سرکشی و بت پرستی می کردند، پاسخ داد، و به نوح فرمان داد که کشتی ای بزرگ بسازد، و هنگامی که ساختن کشتی پایان یافت، خداوند شکنجه اش را بر آن گروه ستمکار فرود آورد، به گونه ای که در بازۀ چهل روز و شب، از آسمان بارانهایی سیل آسا فرستاده و از زمین چشمه های بسیاری جوشیده شدند؛ پس، از گردآمدن آب آن بارانها و چشمه ها توفانی بزرگ پدید آمد که کافران را نابود کرد، و مؤمنانی که با نوح سوار کشتی شده بودند، از آن رهایی یافتند(1).

از اَنَس پسر مالِک روایت شده است که رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

ساعت (زمان قیام قائم) برپا نمی شود، مگر آن که بر مردم بارانی فراگیر باریده شود و زمین چیزی نرویاند(2).

بدان که مراد از «ساعت» در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، زمان قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.

نیز از انس پسر مالک شنیده شده است که می گفت:

از [نشانۀ](3) نزدیک شدن ساعت (زمان قیام قائم) پدیدارشدن کانها، فراوانی باران و کمی روییدنی است...(4).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه انس صحابی پسر مالک آن را به وی نسبت نداده است.

از عَوْف پسر مالِک اَشْجَعِی روایت شده است که پیامبر(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

بی گمان، پیش از دجّال سالهایی فریبنده اند که باران در آنها فراوان و روییدنی در آنها کم می شود، دروغگو در آنها راستگو و راستگو در آنها دروغگو دانسته می شود، خیانتگر در آنها امانتدار و امانتدار در آنها خیانتگر به شمار می آید، و رُوَیْبَضَه(5) در آنها سخن می گوید. گفته شد: ای رسول خدا، رویبضه چیست؟ فرمود: کسی که چشمگیر نیست(6).

از ابو هُرَیْرَه روایت شده است که رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

خشکسالی آن نیست که باران باریده نشوید، بلکه خشکسالی آن است که باریده و باریده شوید و زمین چیزی نرویاند(7).

از ابو بَصِیر روایت شده است که ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) فرمود:

بی گمان، پیشاپیش قائم(علیه السّلام) سالی پُرآب و باران خاهد بود که در آن، میوه ها و خرما روی درخت تباه می شوند؛ پس، در آن رویداد گمان مبرید(8).

رسول خدا(صلّى الله علیه و آله) فرمود:

بر مردم زمانی می رسد ... خداوند باران آسمان را از آنان در هنگام خِیش بازمی دارد، و آن را نابهنگام فرومی ریزد...(9).

از عبدالله پسر مسعود روایت شده است که گفت:

گفتم: ای فرستادۀ خدا، آیا برای ساعت (زمان قیام قائم) نشانه ای است که ساعت با آن شناخته می شود؟ به من فرمود: ... ای پسر مسعود ... بی گمان، از نشانه های ساعت و پیش درآمدهایش ... آن است که باران بسیارگرم باشد...(10).

از ابو هریره روایت شده است که رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

ساعت (زمان قیام قائم) برپا نمی شود، مگر آن که بر مردم بارانی باریده شود که خانه های گلی نمی پوشاند از آن، و نمی پوشاند از آن جز خانه های مویی (چادری)(11).

------------------------------------------------------------------------------------------

1. بهره گرفته شده از: برخی منابع. 
 2. المسند، ج 4، ص 282، ح 12432 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
3. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
4. الفتن، ص ۳۸۵، جزء ۹، ح ۱۳۶۷ (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
5. «رُوَیْبَضَه»، بنا بر آن چه در فرهنگنامه های واژگان عربی آمده است، کوچک شدۀ رابِضَه می باشد، و «ه» در آن برای مبالغه است، و جمعش رُوَیْبَضون و رُوَیْبَضات، و از معانی آن «انسان ناشناخته»، «ناتوان از کارهای بزرگ» و «گوسفندچران» می باشد (بنگرید: العین و لسان العرب، درگاه «ربض»).
6. شرح مشکل الآثار، ج 1، ص 404، ح 464 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
 7. صحیح مسلم، ج 4، ص 2228، کتاب فتن و أشراط ساعت، ب 15، ح 44 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
8. الإرشاد، ج ۲، ص ۳۷۷ (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
9. جامع الأخبار، ص 355، ف 88، ح 992 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
10. المعجم الکبیر، ج 5، جزء 10، ص 6-195، ح 10556 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
11. المسند، ج 13، 2-11، ح 7564 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۸ ، ۰۰:۳۸
خادم گمنام

قیام هاشمی چینی در آخر الزّمان

يكشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۷، ۰۴:۳۷ ب.ظ

بنا بر روایات اسلامی از شیعه و سنّی، هاشمی چینی جوانی خال در شانه یا دست از تبار جعفر پسر ابو طالب(علیهما السّلام) می باشد که در استان سین کیانگ چین جنبش خُد را می آغازد و پس از گذر از مُلْتان، به خراسان در فرارود می آید، و سپس همراه شعیب تمیمی خراسانی سوی ری می روند و با سپاه سفیانی می جنگند و از ایران به عراق و سپس سوی دمشق و بیت المقدس می روند.

از بُرَیْد پسر مُعاویۀ عِجْلِی و کُلَیْب پسر مُعاویۀ صَیْداوی روایت شده است که گفته اند: شنیدیم که ابو جعفر -باقر-(علیه السّلام) می فرمود:

گویا می بینم که از دوردست سرزمینهای مشرق، از سرزمینی که به آن «شیلا» گفته می شود، گروهی برشوریده اند که حقّشان را از چینیها می خاهند، و داده نمی شوند؛ سپس آن را می خاهند و داده نمی شوند. پس، هر گاه آن رویداد را ببینند، شمشیرهایشان را بر دوشهایشان می گذارند و با آنان می جنگند. پس، چینیها پذیرای دادن آن چه خاسته اند، می شوند، و ایشان نمی پذیرند و مردمِ بسیاری از آنان را می کشند. سپس بر همۀ سرزمینهای ترکها(1) و هندیان(2) چیره می شوند و سوی خراسان روی می آورند و آن جا را از زیندگانش می خاهند و داده نمی شوند و آن را با زور می گیرند، و می خاهند که پادشاهی را جز به زمامدار شما (امام مهدی علیه السّلام) نسپارند. پس، هر گاه سفیانی برشورد، آنان با او پیکار می کنند و همگی کشته می شوند، و آنان با کسانی که آنان را کشته اند (سپاهیان سفیانی) با دعای زمامدارتان به این جهان باز می گردند و آنان از ایشان خونخاهی می کنند و سوی پایان این جهان در زمامداری او می زیند(3).

شِیلا در روزگاران کهن نامی بود که بر دو سرزمین از سرزمینهای مشرق گفته می شد:

1. شیلا نام سرزمینی گسترده در شمال غربی چین بود که امروزه استان سِینْ کِیانْگ و بخشهایی از غرب استان گانْسُو در کشور چین را در بر می گیرد، و سخن امام باقر(علیه السّلام) به همین سرزمین اشاره می کند.

2. شیلا یا سیلا نام شبه جزیرۀ کره بود؛ چنان که در مروج الذهب، ج 1، ص 6-155، آمده است: «پس از آبادیهای چین، سوی دریا سرزمینهایی که شناخته شده و وصف شده باشند، یافت نمی شوند، جز سرزمینهای سیلا و جزایر آن...».(4)

 

بی گمان، امام باقر(علیه السّلام) در این حدیث به شورشهای مردمیِ مسلمانان ترک اُیْقُر در روزگار کنونی در استان سین کیانگ (سرزمین نو) برای خُدگردان شدن و جدایی از دولت چین اشاره می کند، و شایان یادآوری است که سین کیانگیها در 120 سال گذشته بیش از 100 بار بر چینیان شوریدند، و پس از بنیادگذاری «جنبش اسلامی ترکستان شرقی» در سال 1993 م دو شورش برجسته برای آنان روی داد: نخستین در سال 2009 م که از ایشان در آن، نزدیک 200 تن کشته شدند، و دومین در سال 2014 م که از ایشان در آن، نزدیک 100 تن کشته شدند، و اگر این دو شورش همان دوتایی باشند که در روایت به آن دو اشاره شده است، می بایست در آینده ای نزدیک چشم به راه روی دادن شورش سوم این مردم ستمدیده بر چینیان کافر باشیم، مگر آن که بگویم هر سه شورش در زمانهایی نزدیک به هم و کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام) روی خاهند داد.

-------------------------------------------------

1. به ترکستان شرقی یا سین کیانگ اشاره دارد.

2. به بخشهایی از هند و پاکستان اشاره دارد که در گذشته ای نه چندان دور یک کشور بودند.

3. منتخب کفایة المهتدی، ص 4-3، ح 2 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

4. بهره گرفته شده از: برخی منابع.

==============================

امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در بیان نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، فرمود:

... پس، هر گاه قیامگر که از چین و مُلْتان(1) آمده است، در خراسان به پا خیزد، سفیانی سربازانش(2) را سوی او می فرستد، پس، بر وی چیره نمی شوند. سپس قیامگری از ما در گیلان به پا می خیزد، و مشرقی او را برای دورکردن پیروان عثمان یاری می کند، و  آبُر و دَیْلَم به وی پاسخ می دهند، و از وی بخشش و خُشِیها می یابند...(3).

 

مقصود از «مشرقی» در این روایت، هاشمی چینی است که جنبش خیش را از استان سِین کِیانْگ در چین می آغازد، و با سپاهش به ملتان و خراسان می آید، سپس سوی ری می رود و گروهی از نیروهایش را با فرماندهی شعیب تمیمی خراسانی برای یاری حسنی گیلانی درون این شهر می فرستد، و «پیروان عثمان»، گروهی از لشکریان عثمان سفیانی پسر عَنْبَسَه اند که بر برخی بخشهای ایران یورش می برند.

---------------------------------------------------------

1. مُلْتان سرزمینی در جنوب استان پَنْجاب در پاکستان است، و مرکزش شهر باستانی ملتان می باشد (بهره گرفته شده از: دانشنامۀ آزاد «ویکی پدیا»، درگاه «مولتان»)، و بنا بر خبرهایی که به دست ما رسیده اند، اکنون، در این سرزمین، گروهی از شیعیان چشم به راه ظهور امام مهدی(علیه السّلام) می زیَند.

2. در نسخۀ خطّی منتخب کفایة المهتدی پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «فی الجنود» یافت می شود که به «الجنود» اصلاح و ترجمه گردید.

3. منتخب کفایة المهتدی، نسخۀ خطّی، ص 4، ح 3 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی)، و از همین منبع در: إلزام‏ الناصب، ج 2، ص 133، نیز نقل شده است.

===================================

از جابر جُعْفِی روایت شده است که ابو جعفر [باقر(علیه السّلام)](1) فرمود:

سفیانی، پس از درون کوفه و بغداد رفتنش، سپاهیانش را در دوردستها می پراکند. از فرارود(2) از خراسانیان ترسی(3) به او می رسد ... و آن گاه، پرچمهای سیاه از خراسان روی می آورند که بر همۀ مردم جوانی از بنی هاشم است که در کف (پنجه) راستش خالی می باشد و خداوند کارش و راهش را آسان می کند. سپس برای وی نبردی در مرزهای خراسان می باشد، و هاشمی در راه ری می رود، و مردی(4) از بنی تمیم از همپیمانان را که به وی شعیب پسر صالح گفته می شود، به استخر سوی اَمَوی می فرستد....(5).

--------------------------------------------------------

1. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.

2. «فرارود» سرزمینهای جای گرفته در شمال رود جیحون است، و بخشی از خراسان می باشد، و شهر سمرقند، جایگاه قیام شعیب تمیمی خراسانی، از آن جاست، و هاشمی چینی در آن جا به پا می خیزد.

3. در همۀ نسخه های چاپی الفتن نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «فرعه» یافت می شود که سازگار با آن چه در نسخۀ چاپی «العرف الوردیّ» آمده است، به «فزعة» اصلاح و ترجمه گردید.

4. در همۀ نسخه های چاپی الفتن نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «رجل» یافت می شود که به «رجلاً» اصلاح و ترجمه گردید.

5. الفتن، ص 9-218، جزء 4، ح 869 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

==============================

پسر مَهْزِیار اهوازی روایت کرده است، هنگامی که با امام مهدی(علیه‏ السّلام)، در روزگار پنهان شدنش، در جایگاهی ناشناخته در حجاز رو به رو شد، امام به وی فرمود:

ای پسر مهزیار -در حالی که دستش را پیش کشید-، تو را از خبری آگاه می کنم؛ بی گمان، هر گاه چینی پنهان شده ای را بجوید(1) و مغربی بجنبد و عبّاسی برود و با سفیانی پیمان بسته شود، به سرپرست از سوی خداوند فرمان داده می شود؛ پس، در صَفا و مَرْوَه(2)، میان 313 تن برابر(3) برمی شورم...(4).

 

«چینی» همان هاشمی، رهبر زیندگان چین، مُلْتان، خراسان و سیستان در آخر الزّمان است که رهبری جنبشی را که پیشتر در استان سِینْ کِیانْگ چین آغازیده شده بود، می پذیرد، و چند ماه پیش از سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) در آن جا برمی شورد، و پس از گذر از ملتان، در خراسان قیام می کند، و سپس سپاهش را با فرماندهی شُعَیْب تَمِیمِی خراسانی به ایران و عراق می آورد، و با سپاه سفیانی می جنگد، و مهدی(علیه السّلام) را در پایانه های روزهای پنهان شدنش می جوید، و پس از ظهورش در مکّه، شعیب را برای پیمان بستن نزدش می فرستد، و پس از آن، سوی دمشق و بیت المقدس می رود.

«مغربی» همان اَعْرَج کِنْدِی، رهبر قیسیان، بربرها و سیاهان آفریقایی در آخر الزّمان می باشد که در میانه های سالی که پیش از سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) است، رهبری برخی جنبشهایی را که پیشتر در لیبی و پیرامونش و دوردستهایش آغازیده شده بودند، می پذیرد، و در ماه جمادی آخر یا نزدیکش از همان سال در آن جا برمی شورد، و سپس سپاهش را به مصر می آورد، و آنان را با فرماندهی اَبْقَع فِهْرِی مصری برای نبرد سوی فلسطین، اُردن و سوریه می فرستد.

چنین می نماید که مراد از «عبّاسی» در این حدیث، دومین پادشاهان سه گانۀ بنی عبّاس در آخر الزّمان باشد که بر بخشی از سرزمینهای مشرق چیره می شوند، و او همان عبدالله ذو العین (دارندۀ پولهای زر و سیم) است که در ماه رمضان سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) یا نزدیکش می میرد، و پس از وی مردم بر کسی گرد نمی آیند، و مردی ناتوان جانشینش می شود که دو ماه پس از پیمان بسته شدن با وی بر کنار می گردد.

«سُفْیانِی» همان عُثْمان شامی پسر عَنْبَسَه، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخر الزّمان می باشد که در ماه صفر سالی که پیش از سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) است، رهبری برخی جنبشهایی را که پیشتر در سوریه آغازیده شده بودند، می پذیرد، و در ماه رجب در درۀ خشک در سُوَیْدا برمی شورد، و در ماه رمضان بر دمشق و سپس بر بیشتر سرزمینهای شام چیره می شود، و سپاهش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یورش می برد.

امام مهدی(علیه السّلام) همان سرپرست از سوی خداوند بر مردم است که در سالی فرد از سالها، روز شنبه، روز عاشورا، در مکّه قیام می کند و بر همۀ مردم جهان فرمانروا می شود.

----------------------------------------------------------

1. در همۀ نسخه های چاپی مختصر البصائر نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «فقد» یافت می شود که به «تفقّد» اصلاح و ترجمه گردید.

2. صَفا و مَرْوَه: ... همان دو تپۀ سنگی بزرگ نزدیک کعبه و زمزم اند که حجگزاران هفت بار میان آن دو باشتاب می روند (المنجد فی الأعلام، مدخل «الصَّفا و المروة»، ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

3. مرادش بی کم و بیش است.

4. مختصر البصائر، ص 429، ح 508 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی). گفتنی است، دانشمند و نویسندۀ بزرگ شیعی مرحوم محمّدباقر مجلسی نیز همین حدیث را در بحار الأنوار، ج 53، ص 104، ح 131 از همین منبع نقل کرده است.

=================================

نویسندۀ «البدء و التاریخ»، پس از بیان روایتی از پسر عبّاس، در بارۀ دارندگان پرچمهای سیاه و آماده سازان حکومت امام مهدی(علیه السّلام) در مشرق، از  برخی کارشناسان چنین نقل کرده است:

... بی گمان، آغازگاه جنبش آنها (پرچمهای سیاه) از کشور چین و بخشی که به آن «ختن»(1) گفته می شود، خاهد بود. در آن جا گروهی از فرزندان فاطمه(علیها السّلام) از نسل حسین پسر علی می باشند...(2).

----------------------------------------------------------

1. خُتَن بخش و شهری در سرزمینهای ترکستان چین و نزدیک مرزهای جامو و کشمیر است. ختن امروزه در استان سین کیانگ در غرب چین جای دارد که بیشترین زیندگان آن را مسلمانان ترک تبار اُیْقُر پدید آورده اند.

2. البدء و التاریخ، ج 2، ص 175، ف 9 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

================================================

در پایان این گفتار شایستۀ یادآوری است که نویسنده چندین سال پیش، از برخی طلّاب علوم دینی چینی زینده در قم شنید که میان مردم سین کیانگ گروهی از هاشمی تباران، مانند سادات مدنی، یافت می شوند، و چنان که از روایات اسلامی دریافته ایم، هاشمی چینی از تبار جعفر پسر ابو طالب(علیهما السّلام) می باشد، و سیّد حسینی یا سیّد حسنی نیست، و روایات ارزشمندی در این باره به دست ما رسیده اند که آنها را در مقاله ای تفصیلی خاهیم آورد. جالب توجّه است اگر بدانید، گردانندگان بسیاری از پایگاههای مهدوی در فضای مجازی و نویسندگان بسیاری از کتابهای مهدوی در روزگار ما، از سر کم توجّهی و یا از روی عمد و حق پوشی، مباحث پیرامون هاشمی چینی را ارائه نکرده و نمی کنند!!!

آن چه در این گفتار فشرده ارائه گردید، تنها بخش اندکی از گفتار«شورش مشرقیان زمینه ساز فرمانروایی امام مهدی(علیه السّلام)» می باشد.

 

✔️برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور،  پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۷ ، ۱۶:۳۷
خادم گمنام

آیا ایران کشور امام زمان(علیه السّلام) است!!!

يكشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۷، ۰۴:۱۳ ب.ظ

سالهاست برخی عالمان آخر الزّمان و نیز گروهی از منبریان کم بهره از دانش چنین می گویند که ایران کشور امام زمان(علیه السّلام) است، و برای همین، خداوند بسیاری از بلاها، به ویژه آشوب و جنگ، را از این کشور و مردمش دور کرده است!!!

برای آن که بدانیم سخن یادشده دروغی مخالف آیات قرآنی و روایات اسلامی و واقعیّتهای موجود است، به چهار نکته باید توجّه کنیم:

1. با توجّه به آن که امام مهدی(علیه السّلام) در دوران غیبتش در شهر مدینه زندگی می کند، و پس از ظهورش، شهر کوفه را پایتخت و جایگاه زندگی اش برمی گزیند، می توان عربستان سعودی یا عراق و یا هر دو را کشور امام زمان(علیه السّلام) نامید، نه ایران را که چنین جایگاهی ندارد.

2. اگر می بینید کشورهایی چون فلسطین، افقانستان، سوریه، عراق، لیبی و یمن به آشوب و جنگ کشیده شده اند، و ایران آرام است، نمی توانیم نتیجه بگیریم که ایران کشور امام زمان(علیه السّلام) است؛ زیرا کشورهای اسلامی بسیاری چون عربستان سعودی و کویت و قطر و عمّان و اندونزی و مالزی نیز از آن دو بلا دور مانده اند.

3. بنا بر آیات قرآنی و روایات اسلامی، پیش از ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، همه یا بسیاری از کشورهای جهان، به ویژه کشورهای اسلامی، دچار بلاهای گوناگون، مانند جنگ و آشوب، خاهند شد، و ایران نیز از این قاعده جدایی پذیر نیست، ولی مقدّرات الاهی این گونه نوشته شده اند که خداوند به برخی کشورها و مردمانش، مانند ایران و ایرانیان، مهلت بیشتری می دهد تا کفر و سرکشی خِیش را بیشتر آشکار کنند و بیشتر در معرض آزمایشهای الاهی باشند.

4. روایات اسلامی شنیدنی ای در بارۀ وضعیّت ایران و بسیاری از شهرهایش آمده اند که همواره آرام اند تا آن که در نزدیکیهای ظهور دچار آشوب و جنگ و خشکسالی و سنگباران و فروبرده شدن و مسخ شدن و سنگباران و ویرانی می شوند.

5. با نگاه به آن که ایران در جهان در ربا جایگاه نخست و در رشوه -بنا بر برخی گزارشها- جایگاه سوم را داراست، و بورس بازی که نوعی رباخاری و قماربازی آشکار است، و اختلاس و کلاهبرداری و دروغ در آن رواج یافته اند، و اخیراً نیز اصحاب دولت دلارها و سکّه ها و خُدروهای خُد را به بهای گزافی به ملّت فروخته اند، و از تاجران وارد کنندۀ کالاهای مورد نیاز مردم که دلارهای 4200 تومانی دولتی دریافت کرده بودند، درخاست ما به التفاوت آنها تا 8 هزار تومان کرده اند، و با سخت گیری بر تاجران در گمرکها عامل کمبود و گرانی و بیچارگی تولیدکنندگان داخلی و مردم و بیکاری کارگران گشته اند، و برخی انبارهای تاجران بیچاره را که می بایست کالاها را در طول سال و اندک اندک به بازار عرضه می کردند، به بهانۀ احتکار کالا یک باره چپاول کرده اند، و افزون بر اینها به هیچ یک از وعده هایی که در گذر سالیان دراز برای رفاه و آسایش مردم داده اند، وفا نکرده اند، بی انصافی و توهین به مقام شامخ امام مهدی(علیه السّلام) است که ایران را کشور امام زمان بدانیم؛ کشوری که در روایت داریم، هاشمی چینی که قیامگری بر حق و از برپاکنندگان دولت امام مهدی(علیه السّلام) است، خار وارد آن می شود، و با یاری کردن حسنی گیلانی و ... عزیز از آن جا بیرون می رود!!!

✔️برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور، پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۷ ، ۱۶:۱۳
خادم گمنام

رویدادهای مهم و شگفتی در راه اند!!!

يكشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۷، ۰۴:۰۸ ب.ظ

خبرهای مهم و رویدادهای شگفتی در ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه و جهان در ماههای آینده و در مقاطع زمانی خاصّی در راه اند، و بنا بر آن چه که در اوایل اردیبهشت 1397 در جلسه ای که با انسانی اهل دل و روشن ضمیر داشتم و از وی شنیدم، در حدود 7 ماه و 16 ماه آینده و دی ماه بعد از آن، رویدادهایی در ایران و نیز بحران و بلوایی در اصفهان و نیز رویدادی در گنبد کاووس خاهد بود و برخی مناطق ایران با موشک زده می شوند. درگیری دو گروه، یکی پرجمعیّت و دیگری کم جمعیّت ولی مسلّح و فشرده و صاحب قلعه و قدرت. پادشاه بزرگ در رنج و بیماری دیده می شود و باید منتظر باشیم تا قدرتمندان عالمِ باطن تصمیم به رفتنش بگیرند. پادشاه زاده نابود می گردد. آن دیگری هم که می پندارند جایگزین شود، کارش رو به پایان است و حذف شده می باشد. گروهی شرور از شمال غرب سوی کشور و پایتخت قصد تیراندازی دارند. گروهی مهاجم و قدرتمند نیروهایی مسلّح را چون کتاب در هم می فشارند...

گفتنی است، بنابر پیشبینی آن اهل دل روشن ضمیر و نیز برخی محاسبات جفری که چندین سال پیش انجام گرفته است، دی ماه سال 1398 برای ایرانیان سرنوشت ساز خاهد بود، و از آن پس، می بایست چشم به راه تحوّلاتی در ایران باشیم که منجر به درگیریهای نظامی در بهار 1399 می شوند. در جفر آمده بود: «... ز مَه دی هزل فُرْس...»

از دادن هر گونه پاسخ به خانندگان گرامی و دوستان بزرگوار در بارۀ آن چه آورده ایم، معذوریم، و در هر حال، امیدواریم خداوند فتنه های دشمنان داخلی و خارجی و بلاهای آسمانی و زمینی را از سر مؤمنان و مظلومان در کشورمان و دیگر کشورهای جهان دور بگرداند.

سیّد سلیمان مدنی تنکابنی-ایران- قم

اردیبهشت 1397 برابر شعبان 1439

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۷ ، ۱۶:۰۸
خادم گمنام

زمینۀ ظهور امام مهدی(علیه السّلام) در روزگار ما و در زمانی بسیار نزدیک فراهم نیست؛ زیرا:

1. از روزگاران گذشته تا کنون تطبیقات زیادی در بارۀ نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام) شده اند که هیچ کدام درست نبوده اند، حتّی تطبیق نشانه هایی که می گویند الآن در حال وقوع اند.

2. هنگامی که ظهور امام مهدی(علیه السّلام) فرا می رسد، مردم جهان به گونه ای گسترده به وی روی می آورند و پذیرایش می شوند، در حالی که مردم این عصر پذیرای امام نیستند.

پیش از هر سخن، بهتر است یادآور شویم که شبهۀ نزدیک نبودن زمان ظهور امام مهدی(علیه السّلام) به زمان ما را بیشتر کسانی پیش می کشند که کارشناس در مباحث مهدویّت و آخر الزّمان نمی باشند، ولی در این باره قلم فرسایی می کنند!

در نقد بخش نخست شبهۀ یادشده می گوییم: این که در روزگاران گذشته و حتّی در زمان ما برخی تطبیقات نادرست از سوی برخی کسان انجام شده است را نمی توان دلیل بر نادرستی تطبیقات موشکافانه و دقیق برخی پژوهشگران روزگار ما دانست، به ویژه آن که در طول تاریخ اسلامی هیچ زمانی مانند روزگار ما شرایط برای روی دادن نشانه های ظهور فراهم نبوده است، و اگر نگاهی به تحقیقات و تطبیقات دقیق ما در کانال آخر الزّمان بیندازید، خاهید دید که نشانه های بسیاری از ظهور در حال انجامند و یا در آستانۀ روی دادن می باشند. به عنوان نمونه، بحران پیش آمده در یمن و ویرانی این سرزمین با دست پادشاهش و نیز برپایی حکومت رُوَیْبَضه یا روحانیّون در ایران و لشکرکشی ایران به سوریه از نشانه هایی اند که روی داده اند، و نشانه های دیگری نیز می باشند که می توان گفت به زودی روی خاهند داد، و برای آگاه شدن از همۀ آنها می توانید به گفتارهای کانال آخر الزّمان بنگرید.

در نقد بخش دوم شبهۀ یادشده می گوییم: بنا بر روایات اسلامی، سالهای پایانی آخر الزّمان و ظهور امام مهدی(علیه السّلام) هنگامی خاهد بود که مردم جهان به کفر و بی دینی می گرایند و منکر وجود امام می شوند، و اگر نگاهی به مردم جهان در جوامع گوناگون کنونی و حتّی جوامع مذهبی بیندازید، می بینید که مردم از خدا و پیامبر و امام روز به روز رویگردانتر می شوند.

امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در بیان نشانه های قیام قائم(علیه السّلام)، فرمود:

... مردم به کفر باز می گردند. پس، در آن هنگام، خداوند ویران کردن شهرها و سرزمینها را می آغازد...(1).

امام محمّد تقی(علیه السّلام) در بارۀ امام مهدی(علیه السّلام) فرمود:

... برمی خیزد پس از مردن یاد وی و برگشتن بیشتر باورمندان به امامتش...(2).

منصور پسر حازِم از ابو عبدالله -امام صادق-(علیه السّلام) روایت کرده است که وی فرمود:

هر گاه پرچم حق برافراشته شود، مشرقیها و مغربیها به آن ناسزا خاهند گفت! به او گفتم: سرچشمۀ آن واکنش چیست؟ فرمود: آن چه از بنی هاشم می بینند(3).

-------------------------------------------------------------

1. إلزام الناصب، ج 2، ص 3-172، خطبۀ بیان 1 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

2. کمال الدین، ج 2، ص 378، ب 36، ح 3 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

3. الغیبة، نعمانی، ص 309، ب 17، ح 5 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۷ ، ۱۵:۵۷
خادم گمنام

پرهیز از فرزنددارشدن در آخر الزّمان

شنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۷، ۱۱:۳۴ ب.ظ

از ابو موسی اَشْعَری روایت شده است که رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

ساعت (زمان قیام قائم) بر پا نمی شود ...، مگر آن که فرزندداران ناشادمان و نازایان خُشحال شوند...(1).

بدان که مراد از «ساعت» در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، همان زمان قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.

در آخر الزّمان، هزینه های سنگین اقتصادی و آسیبهای بسیار اجتماعی کار نگهداری، پرورش و آموزش فرزندان را بسی دشوار می کند. روی دادن جنگها، خشکسالیها، گرسنگیها و بیماریها نیز بر دشواریهای فرزندداری می افزایند. بی گمان، در چنین روزگاری، بی فرزند‏ها در برابر فرزندداران به خُد خاهند بالید.

هرچند سفارش پرهیز از فرزنددارشدن، کوتاه مدّت و برای دوران جنگ و گرسنگی در جهان است، پرفرزندی نیز چندان خُشایند و کار آسانی نیست، و شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر» بهره گرفته شده از سخن امام علی(علیه السّلام) می باشد که فرموده است:

کمی روزیخُران (همسر و فرزندان و ...) یکی از دو آسایش(2) است(3).

 

 گفتنی است، با توجّه به آن که کشور ما ایران در آینده ای نزدیک دچار خشکسالی و گرسنگی و جنگ و دیگر گرفتاریها خاهد شد، کسانی که دو فرزند یا بیشتر دارند، به آن بسنده کنند، ولی تک فرزندان یا بی فرزندها بهترین موقع برای فرزنددار شدنشان امسال (1397) به ویژه بهار و تابستان است.

نیز شایان یادآوری است، کسانی که پیش یا پس از دیدن این پیش آگاهی باردار شدند یا شوند، بدانند که سقط جنین حرام و مایۀ غضب پروردگار است، و با توکّل بر خدا و امیدوارانه، چشم به راه تولّد فرزند دلبند خِیش باشند.

----------------------------------------------------

1. تاریخ مدینة دمشق، ج 21، ص 274 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

2. آسایش دیگر دارابودن است.

3. شرح نهج البلاغة، ج 9، جزء 18، ص 339، ب حکم و مواعظ، ش 137 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۷ ، ۲۳:۳۴
خادم گمنام

دوران فرمانروایی یهودیان در آخر الزّمان

دوشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۳۰ ب.ظ

در تاریخ پنج هزار سالۀ اُورْشَلِیم یا قدس،‌ دو پیامبر بنی اسرائیلی 73 سال نیرومندانه و دادورزانه بر این شهر و پیرامونش فرمانروایی کردند. داوود پیامبر(علیه السّلام) که از نوجوانی اندامی نیرومند داشت و از دلیری و دانشی خداداده برخُردار بود، پس از جانشینی شائول و پیروزی بر گولیات رهبر فلسطینیانِ ستیزه جویی که از جزایر یونان در دریای اژه به کناره های جنوبی اسرائیل کنونی آمده بودند و می خاستند سرزمین بنی اسرائیل را بگیرند، در 1002 پیش از میلاد مسیح(علیه السّلام) این شهر را پایتخت خیش برگزید و در آن جا کاخ و برج و بارویی بزرگ ساخت. پادشاهی داوود بر قدس 33 سال به درازا کشید. پس از وی، پسرش سلیمان پیامبر(علیه السّلام) در 970 پیش از میلاد، پادشاه شد و کشور بنی اسرائیل را گستراند و برای آنان پرستش گاهی باشکوه و زیبا ساخت و 40 سال بر قدس و پیرامونش فرمانروایی کرد(1)، و زمامداری اش آرامش و رفاه را برای مردم آن سرزمین ارمغان آورد. پس از مرگ سلیمان، در دوران پسرش «رَحَبْعام»، میان بنی اسرائیل ناسازگاری افتاد و کشور یک پارچۀ سلیمان به بخشی شمالی با نام اسرائیل و بخشی جنوبی با نام یهودا جدا شد(2).

شنیدنی است اگر بدانید، بنا بر سخنان نقل شده از دانیال پیامبر(علیه السّلام) و رازگشایی نوسترادموس از آن، دوران پایداری دولت یهود در آخر الزّمان نیز نزدیک 73 سال خاهد بود.

در کتاب تورات سخنانی رازآلود در بارۀ دوران استواری، انبوهی و توانایی یهودیان(3) در سرزمین فلسطین در آخر الزّمان آمده است:

امّا تو ای دانیال! کلام را مخفی دار و کتاب را تا زمان آخر مُهر کن. بسیاری به سرعت تردّد خاهند نمود و علم افزوده خاهد گردید*. پس منِ دانیال نظر کردم، و اینک دو نفر دیگر، یکی به این طرف نهر و دیگری به آن طرف نهر ایستاده بودند* و یکی از ایشان به آن مرد مُلَبَّس به کتان که بالای آبهای نهر ایستاده بود، گفت: انتهای این عجایب تا به کی خاهد بود؟* و آن مرد ملبّس به کتان را که بالای آبهای نهر ایستاده بوده، شنیدم که دست راست و دست چپ خُد را به سوی آسمان برافراشته، به حیِّ ابدی قسم خُرد که برای زمانی و دو زمان و نصف زمان خاهد بود، و چون پراکندگی قوّت قوم مقدّس به انجام رسد، آن گاه همۀ این امور به اتمام خاهد رسید*(4).

نُوسْتْرْاَدَمُوس، دانشمند، پیشگو و ستاره شناس مشهور فرانسوی (1566ـ1503م)، با بهره گیری از آگاهیهای تاریخی و چیره دستی در پرده برداری از رازها، از نوشتارهای کتاب مقدّس در بارۀ دوران فرمانروایی یهودیان و زمان به سر رسیدن دولت آنان در آخر الزّمان این گونه رازگشایی کرده است:

دورۀ این تغییرات برای زمانی و دو زمان و نیم زمان خواهد بود. اگر زمان اشاره به هفته، یعنی هفت سال باشد، پس دو زمان: 49=7×7 سال می شود، و نیم زمان مساوی است با: نصف 49 سال، یعنی 24 سال و 6 ماه و 15 روز، و مجموع آن: 49+24 سال 6 ماه 15 روز یعنی 73 سال و 7 ماه(5).

نوسترادموس، در بخشی از نامه اش به هانری دوم، پادشاه فرانسه، یافته های خُد از گفتارهای کتاب مقدّس را چنین گزارش می کند:

بابل(6) جدید رو به رشد می نهد، دختر تیره بخت به خاطر رجاست(7) که از اوّلین قربانی افزون می دارد، فقط تا هفتاد و سه سال و هفت ماه حکومتش دوام خاهد آورد(8).

در سخنان نوسترادموس، «بابل جدید» همان کشور اسرائیل کنونی، و «دختر تیره بخت» نماد قوم آواره و بدبخت یهود است که برای پلیدیها و کارهای زشتی که پس از پدیداری دولت نوبنیادش در آخر الزّمان انجام می دهد، زمامداری ای 73 سال و 7 ماهه خاهد داشت.
بر پایۀ پیشگوییهای کتاب مقدّس و رمزگشایی و پرده برداری نوسترادموس از نوشتارهای این کتاب، و با نگاه به آن که در 14 می سال 1948 م، با انبوه شدن و نیرومندی یهودیان در سرزمین فلسطین، دولت اسرائیل با پایتختی قدس شریف بنیادگذاری شد، دسامبر سال 2021 م زمان پایان زمامداری 73 سال و 7 ماهۀ یهودیان در آخر الزّمان خاهد بود، و برخی پژوهشگران یهودی، مسیحی و عرب نیز با بهره گیری از همین پیشگویی و رمزگشایی سال 2022 م را زمان نابودی دولت اسرائیل دانسته اند.(9)

گفتنی است، در پایانۀ قرن نوزدهم میلادی، یهودیان صهیونیست، با نگرشی نژادپرستانه و برتری جویی قومی، فلسطین را «سرزمین موعود» شناساندند و خاستار بازگشت یهودیان از سراسر جهان به این سرزمین و پیدایش ملّت یهود و دولت بنی اسرائیل در آن جا شدند.
از سال 1881 م به این سو کوچیدن یهودیان و نایهودیان، به ویژه روسها، به فلسطین آغاز شد، و با گذشت زمان، شمار کوچیدنهای یهودیان و انبوهی آنان در این سرزمین، چنان رو به فزونی نهاد و چشمگیر گردید که مایۀ آن شد تا یهودیان خُد را توانمند و چیره ببینند و در سال 1936 م برنامۀ جداسازی فلسطین به دو بخش یهودی و عربی را پیشنهاد دهند.

سرانجام، در 14 می 1948 م، یهودیان صهیونیست با همکاری دولتهای شرقی و غربی، به ویژه آمریکا و بریتانیا، کشور خُدگردان اسرائیل را در سرزمین فلسطین بنیاد نهادند و برپایی دولت اسرائیل با پایتختی بخش غربی شهر قدس را آشکار کردند.
در پی پیدایش دولت اسرائیل، یهودیان صهیونیست، برای دستیابی به هدفهای بدشگون خیش، سخت ترین ستمها را بر مردم فلسطین روا داشتند، و در گرفتن دارایی، ویران ساختن خانه، ریختن خون و آواره ساختن آنان از وطنشان کوشیدند، و به گسترش آشوب و تباهی در سرزمین فلسطین و دیگر سرزمینهای جهان پرداختند.

گفتنی است، پیدایش دولت اسرائیل در 1948 م بروز اختلافهای ریشه دار و جنگهای چهارگانه (جنگهای 1948-1956- 1967-1973 م) میان دولتهای عربی و اسرائیل را در پی داشت که سرانجام، 30 سال پس از برپایی دولت اسرائیل، با پیمان کمپ دیوید، آتش این اختلاف فروکش کرد. این پیمان که با دست انور سادات،رئیس جمهور مصر، و مناخیم بگین، نخست وزیر اسرائیل، و با میانجیگری جیمی کارتر، رئیس جمهور آمریکا، در 17 سپتامبر 1978 در کاخ سفید امضا شد، نخستین پیمان صلح میان دو سوی جنگ اعراب و اسرائیل بود که به سازش میان مصر و اسرائیل، بازگرداندن صحرای سینا از سوی اسرائیل به مصر و آغاز گفتگو برای پیدایش کشوری فلسطینی در کرانۀ باختری رود اردن و نوار غزّه انجامید، و پس از این پیمان، مصر اسرائیل را به رسمیّت شناخت و روابط دو کشور عادی شد.

نیز شایان یادآوری است، افزون بر جنگهای یادشده میان دولتهای عرب و اسرائیل و کشتارهای گاه و بیگاه فلسطینیان با دست یهودیان صهیونیست، ارتش اسرائیل در 1982 م بر لبنان یورش برد و جنوب این کشور و اردوگاههای فلسطینیان را گرفت، و پس از سه سال، با کشته شدن 1216 سرباز اسرائیلی و 40 هزار فلسطینی و لبنانی، به جنگ پایان داد، و در سال 2000 م از بخشهایی که گرفته بود، پس نشست. نیز میان ارتش اسرائیل و جنبش حماس در غزّه در ژوئن 2006 و در پی آن، میان ارتش اسرائیل و جنبش حزب الله در لبنان در ژوئیه 2006 نبردی روی داد، و سپس نبردهای دیگری میان ارتش اسرائیل و جنبش حماس در 9-2008 م و در 2012 م و در 2014 م روی دادند که همۀ آنها کشتار و ویرانی را در بر داشتند.(10)
اکنون که نزدیک 70 سال از آغاز پیدایش دولت اسرائیل در سرزمین فلسطین سپری شده است، و بنا بر پیشبینی تورات، پراکندگی قوّت قوم مقدّس رو به پایان نهاده است، و یهودیان در حال رسیدن به اوج توانایی خیش می باشند، امیدواریم در آینده ای نزدیک بینندۀ فروپاشی دولت اسرائیل در سرزمین فلسطین و ناتوانی و شکست یهودیان در سراسر جهان باشیم.
—-------------------------------------------------------------------------
1. بنا بر تاریخ مشهور، فرمانروایی داوود(علیه السّلام) بر اورشلیم از 1002 تا 970 و فرمانروایی سلیمان(علیه السّلام) بر این شهر از 970 تا 931 پیش از میلاد مسیح(علیه السّلام) بود.
2. بهره گرفته شده از: منابع گوناگون.
3. نزد مسلمانان، به کافران و سرکشان از بنی اسرائیل «یهودیان» گفته می شود.
4. کتاب مقدّس، عهد عتیق، ص 1309، کتاب دانیال نبی، ب 12، بند 7ـ4 .
5. پیشگویی های نُستراداموس، ص 9-18، پیشگفتار.
6. در کتاب «پیشگویی های نُستراداموس، چاپ نخست، سال 1376 هـ.ش در تهران» در این جا «بابیلون» یافت می شود که به «بابل» اصلاح شد.
7. رجاست: پلیدی و آلودگی.
8. پیشگویی های نُستراداموس، ص 5-144، رساله به هانری دوم پادشاه فرانسه.
9. سخن نویسنده.
10. بهره گرفته شده از: منابع گوناگون.
سیّد سلیمان مدنی تنکابنی-ایران- قم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۳۰
خادم گمنام

پژوهشی در مورد شاه نعمت الله ولی و پیشگوییهایش

دوشنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۶، ۱۱:۱۳ ب.ظ

تاریخچه زندگانی شاه نعمت الله ولی 

شاه نعمت الله ولی، روز دوشنبه، چهاردهم ربیع‏ الاوّل 731، در شهر حَلَب، از شهرهای شام، زاده شد. پدرش، میر عبداللّه، از بزرگان عرب، و مادرش بانویی باشخصیّت از ایل شبانکارۀ فارس بود. نسبت وی با 19 واسطه، به رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) می رسد.
 
سیّد نعمت الله که از شاعران و دانشمندان برجستۀ عصر مغول است، نزدیک 100 سال زیست، و سرانجام در روز پنج شنبه، 23 رجب 832، و بنا بر قولی 834، در کرمان خرقه تهی کرد. شاگردان، خادمان، درویشان و بزرگان شهر، جنازه ‏اش را تا ماهان بر دوش حمل کردند و در آن جا به خاک سپردند.(1) 

 

پیشگو نبودن شاه نعمت الله ولی و کم ارزش بودن پیشگوییهایش

نویسنده با بررسی های چندین ساله ای که در پیشگوییهای گوناگون در بارۀ رویدادهای آخر الزّمان کرده است، هیچ چون و چرایی در بارۀ زمانی که شاه نعمت الله ولی در پیشگوییهایش برای پدیدارشدن نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام) تعیین کرده، نیافته است، جز آن که بگوید وی از عالمان هزاره گرا بوده و بی آن که دارای علم پیشگویی باشد، تیری در تاریکی انداخته و سال 970 را که نزدیک پایانه های نخستین هزارۀ اسلامی می باشد، برگزیده، و با رمزی نه چندان پنهان -«عین و را ذال»-، بیان کرده است.

گفتنی است، برخی نویسندگان و پژوهشگران کم بهره از دانش چنین پنداشته اند که دو بیت مشهور شاه نعمت الله ولی: «نائب مهدی آشکار شود = بلکه من آشکار می بینم» «تا چهل سال ای برادرْ من = دور آن شهریار می بینم» به بنیادگذار انقلاب ایران، سیّد روح الله خمینی، و 40 ساله بودن عمر انقلاب و حکومت «جمهوری اسلامی» در ایران اشاره دارد، در حالی که بنا بر پژوهش نویسنده، میان درون مایۀ اشعار یادشده و انقلاب ایران پیوندی دیده نمی شود، و مقصود شاعر ، رهبر و حکومت دیگری بوده است!!!

شنیدنی است اگر بدانید که مقصود شاه نعمت الله ولی از «نائب مهدی» که پس از روی دادن 7 سال فتنه و کارزار در خراسان و مصر و شام و عراق، در پی زمستان ششم، یعنی سال 977 هـ.ق، آشکار می شود، و در یک دورۀ 40 سالۀ پیش از ظهور امام مهدی(علیه السّلام) زمامداری می کند، همان یمانی ای است که بر پایۀ بخشی ساختگی و دروغین در دنبالۀ روایتی درست از امام صادق(علیه السّلام)، 30 سال زمامداری می کند و دنبالۀ زمامداری اش تا نزدیک 40 سال را پسرش سعید بر دوش می کشد، و چنین می نماید که شاه نعمت الله ولی نه تنها به ساختگی و دروغ بودن روایت بیانگر زمامداری چهل سالۀ یمانی و پسرش سعید و ناسازگاری اش با دیگر روایات اسلامی پی نبرده است، از دقّت کافی و حافظۀ نیرومند در گزارش متن حدیث نیز برخُردار نبوده است.

از زُرارَة پسر اَعْیَن روایت شده است که ابو عبدالله -امام صادق-(علیه السّلام) فرمود:

... یمانی ... سپس آسوده از دشمنان سی سال در زمامداری اش زندگانی می کند، سپس پادشاهی را به پسرش می سپرد و به مکّه پناه می برد و چشم به راه ظهور قائم ما(علیه السّلام) می ماند تا آن که می میرد. پس، پسرش در پی درگذشت پدرش، در پادشاهی و زمامداری اش نزدیک چهل سال می ماند، و آن دو با دعای قائم ما(علیه السّلام) به این جهان باز می گردند...(2).

در بخشهایی از سروده های اصلی شاه نعمت الله ولی آمده است:

«عین و را ذال» چون گذشت از سال 
بوالعجب کار و بار می‏ بینم

در خراسان و مصر و شام و عراق 
فتنه و کارزار می‏ بینم

بعد امسال و چند سال دگر
عالمی چون نِگار  می‏ بینم (....)

چون زمستان پنجمین بگذشت 
ششمش خوش ‏بهار می ‏بینم

نایب مهدی آشکار شود 
 بلکه من آشکار می‏ بینم

 تا چهل سال ای برادرْ من  
دور آن شهریار می‏ بینم

 دور او چون شود تمام به کام  
 پسرش یادگار می‏ بینم

  بعد از آن خود امام خواهد بود   
 که جهان را مدار می‏ بینم

با پژوهشی که پیشکش خانندگان گرامی کرده ایم، و پس از گذشت 6 سده، پرده از راز نهان در پیشگوییهای شاه نعمت الله ولی برداشته ایم، کم ارزش بودن اشعار وی و نیز نادرست و بیهوده بودن سخنان برخی نویسندگان روزگار ما که گفته اند: «آن چه اکنون همه شاه نعمت الله را به آن می شناسند، پیشگوییهای بسیار دقیقی است که تمام آن چه تا کنون بر ما گذشته محقّق گشته؛ از ظهور صفویّه تا سقوط پهلوی و وقوع انقلاب اسلامی که به گفته وی بعد از چهل سال متّصل به ظهور حضرت ولی عصر(عج) خاهد شد»، برای همگان آشکار شده است!!!
 —---------------------------------------------------------
1 . کلّیّات اشعار شاه نعمت ‏الله ولی، ص 9-3، مقدّمه، با حذف و تصرّف.
2. مختصر إثبات الرجعة، ح 16، نشریافته در مجلّۀ: تراثنا، سال 2، ش 4، ص 5-454 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

نسخه های اشعار پیشگوییهای شاه نعمت ‏الله ولی

شاه نعمت ‏الله ولی اشعار فراوانی سروده است، و مشهورترین آنها قصیده ای در پیشگویی حوادث آخر الزّمان و نشانه‏ های ظهور امام مهدی(علیه السّلام) می باشد که در زمان های پسین، دیگران بر اشعار آن قصیده ابیاتی افزوده یا دستکاری هایی کرده و دگرگونی هایی پدید آورده اند. تلاش ما در نوشتار کنونی، ارائۀ اصل اشعار یادشده بر‏ پایۀ نسخه های کهن بر جای مانده از روزگار شاعر است، و چهار نسخۀ دیگر را نیز که ناسازگاری هایی با هم و با نسخۀ اصلی دارند، از دید خانندگان گرامی می گذرانیم:

1. نسخۀ اصل اشعار پیشگوییهای شاه نعمت ‏الله ولی در «کلّیات اشعار شاه نعمت‏ الله ولی» - چاپ هشتم، تیر 1383- که با سعی دکتر جواد نوربخش گردآوردی شده است، و کاملترین و درست ترین چاپ دیوان به شمار می‏رود، و با بهره گیری از نسخه های کهن معتبر، مانند نسخۀ زمان زندگانی شاعر، فراهم شده است.

2 و 3 و 4. نسخه های اشعار پیشگوییهای شاه نعمت الله ولی در کتاب «علائم ‏الظهور» -چاپ سنگی، رجب 1329، تهران- که با دست میرزا محمّد کرمانی (ناظم الإسلام) گرد‏آوری شده اند، و پُر از کاستی ها، لغزش ها و افزوده های برخی شاعران دوران قاجار می باشند، و در آنها به صفویها، نادر شاه، کریم‌خان زند و برخی پادشاهان قاجار اشاره شده است!

5. نسخۀ اشعار پیشگوییهای شاه نعمت ‏الله ولی فراهم شده پس از پیروزی انقلاب و برپایی «حکومت جمهوری اسلامی» در ایران که در آن، دستکاری ها و افزایش هایی در بخشهایی از اصل اشعار پیشگوییهای شاه نعمت ‏الله ولی و نیز در اشعار نسبت داده شده به وی انجام داده اند تا چنین جلوه دهند که سرایندۀ آن اشعار، حکومت خاندان پهلوی و سقوطش و حکومت روحانیّون در ایران را پیشگویی کرده است.

نسخۀ 1؛ اصل اشعار پیشگوییهای شاه نعمت ‏الله ولی:

قدرت کردگار می بینم

حالت روزگار می‏ بینم

حکم امسال صورتی دگر است
نه چو پیر‏ار(1) و پار (2) می‏بینم

از نجوم این سخن نمی‏ گویم
    بلکه از کردگار می‏ بینم

«عین و را ذال»(3) چون گذشت از سال
    بوالعجب کار و بار می‏ بینم 

در خراسان و مصر و شام و عراق
    فتنه و کارزار می‏ بینم

گِرد آئینۀ ضمیر جهان
    گَرد و زنگ و غبار می‏ بینم

همه را حال می‏شود دیگر
گر یکی ور هزار می‏ بینم

ظلمتِ ظلمِ ظالمانِ دیار
بی ‏حد و بی‏ شمار می‏ بینم

قصّه‏ ای بس غریب می‏ شنوم
    غصّه‏ ای در دیار می‏ بینم

جنگ و آشوب و فتنه و بیداد
    از یمین و یسار می ‏بینم

غارت و قتل و لشکر بسیار
    در میان و کنار می ‏بینم

بنده را خواجه ‏وَش(4) همی ‏یابم
    خواجه را بنده ‏وار می‏ بینم

بس فرومایگان بی‏ حاصل
    عامل(5) و خواندگار(6) می‏ بینم

هر که او پار یار بود، امسال
  خاطرش زیر بار می‏ بینم

مذهب و دین ضعیف می‏ یابم
مُبتَدِع افتخار می ‏بینم

سکّۀ نو زنند بر رخ زر
درهمش کم ‏عیار می‏ بینم

دوستان عزیز هر قومی
    گشته غمخوار و خوار می‏ بینم

هر یک از حاکمان هفت اقلیم
دیگری را دچار می‏ بینم

نصب و عزل بِتَکْچی(7) و عُمّال
هر یکی را دو بار می ‏بینم

ماه را روسیاه می ‏یابم
مهر را دل‏فَگار(8) می‏ بینم

ترک و تاجیک را به همدیگر
    خصمی(9) و گیر و دار می ‏بینم

تاجر از دست دزد بی‏ همراه
مانده در رهگذار می ‏بینم

مکر و تزویر و حیله در هر جا
از صغار و کبار می ‏بینم

حال هندو خراب می ‏یابم
جور تُرک و تَتار می‏ بینم

بقعۀ خیر سخت گشته خراب
جای جمع شرار می ‏بینم

بعض اشجار بوستان جهان
بی ‏بهار و ثمار می ‏بینم

اندکی امن اگر بود آن روز
در حد کوهسار می ‏بینم

همدمی و قناعت و کنجی
حالیا اختیار می ‏بینم

گرچه می ‏بینم این همه غمها
شادی‏ای غمگسار می‏ بینم

غم مخور زانکه من در این تشویش
خرّمی وصل یار می ‏بینم

بعد امسال و چند سال دگر
عالمی چون نِگار(10) می‏بینم

چون زمستان پنجمین بگذشت
    ششمش خوش ‏بهار می بینم

نایب مهدی آشکار شود
بلکه من آشکار می‏ بینم

پادشاهی تمام ‏دانایی
سروری باوقار می ‏بینم

بندگان جناب حضرت او
سر به ‏سر تاجدار می‏ بینم

تا چهل سال ای برادرْ من
دور آن شهریار می‏ بینم

دور او چون شود تمام به کام
   پسرش یادگار می ‏بینم

پادشاه و امام هفت اقلیم
شاه عالی‏ تبار می‏ بینم

بعد از آن خود امام خواهد بود
که جهان را مدار می ‏بینم

«میم و حا، میم و دال» می‏ خوانم
نام آن نامدار می‏ بینم

صورت و سیرتش چو پیغمبر
علم و حلمش شعار می‏ بینم

دین و دنیا از او شود معمور
خلق از او بختیار می‏ بینم

ید بیضا که باد پاینده
باز با ذوالفقار می ‏بینم

مهدی وقت و عیسی دوران
هر دو را شهسوار می‏ بینم

گلشن شرع را همی بویم
گل دین را به بار می‏ بینم

این جهان را چو مصر می ‏نگرم
عدل او را حصار می‏ بینم

هفت باشد وزیر سلطانم
همه را کامکار می‏ بینم

عاصیان از امام معصومم
خجل و شرمسار می ‏بینم

بر کف دست ساقی وحدت
بادۀ خوش گوار می ‏بینم

غازی(11) دوست دار دشمن‏ کش
همدم و یار غار می ‏بینم

تیغ آهن ‏دلان زنگ ‏زده
کنْد و بی‏ اعتبار می‏ بینم

زینت شرع و رونق اسلام
محکم و استوار می‏ بینم

گرگ با میش و شیر با آهو
در چرا برقرار می ‏بینم

گنج کسرا و نقد اسکندر
همه بر روی کار می‏ بینم

تُرکِ عیّارْ مست می‏ نگرم
خصم او در خمار می ‏بینم

نعمت ‏الله نشسته در کنجی
از همه بر‏کنار می ‏بینم(12)

—------------------------------------------------------------------ 
 1. پیرار: کوچک شدۀ پیرارسال، به معنای سالِ پیش از سالِ گذشته است.
 2. پار: کوچک شدۀ پارسال، به معنای سالِ گذشته است.
 3. از مادّه تاریخ «عین و را ذال»، بنا بر حساب ابجد، سال 970 هـ.ق به دست می آید. گردآورندۀ کلّیّات اشعار شاه نعمت‏ الله ولی، در این جا، در پاورقی، از نسخۀ نخست مورد استنادش که در کتابخانۀ مَلِک تهران نگهداری می شود و تاریخ نگارش آن اوّل ذی حجّۀ 860 (حدود 30 سال پس از درگذشت شاه نعمت‏الله ولی) می باشد، مادّه ‏تاریخِ «فا و را ذال» را به عنوان نسخۀ جایگزین آورده است که آن نیز، بنا بر حساب ابجد، به سال 980 هـ.ق اشاره دارد.
 4. خواجه ‏وَش: مانند آقا و سرور.
 5. عامل: کارگزار دولتی.
 6. خواندگار: کوچک شدۀ «خداوندگار»، به معنای والی، رئیس و سرور است (بهره گرفته شده از: لغت نامه، درگاه «خواندگار» و «خداوندگار»).
 7. بِتَکْچی یا بِیتَکْچی: ترکی مغولی، به معنای مأمور مالیّات است (بهره گرفته شده از: لغت نامه، درگاه «بیتکچی»).
 8. فگار: کوچک شدۀ افگار، به معنای آزرده و خسته است (بهره گرفته شده از: فرهنگ فارسی، درگاه «فگار» و «افگار»).
 9. خصمی: دشمن.

 10. نگار: کوچک شدۀ «نگارستان»، به معنای جای پُرنقش و نگار و زینت داده شده است. 
 11. غازی: رزمنده و جنگجو.
 12. کلّیّات اشعار شاه نعمت ‏الله ولی، ص60-657، قصیده ها.

 

 

نسخۀ 2؛ اشعار دستکاری شدۀ پیشگوییهای شاه نعمت‏ الله ولی در دوران قاجار:

قدرت کردگار می‏ بینم
حالت روزگار می ‏بینم

از نجوم این سخن نمی ‏گویم
بلکه از سرّ یار می ‏بینم

از سلاطین گردش دوران
یک ‏به ‏یک را سوار می‏ بینم

هر یکی را به مثل ذرّۀ نور
پرتوی آشکار می‏ بینم

سال تاریخ را چنین گویم
قدرت هشت و چار می‏ بینم

بعد از آل ائمّۀ اطـهار
دیگری را سوار می‏ بینم

از پسِ شاهی همه اینها
چند سلطان به کار می‏ بینم

از بزرگی و رفعت ایشان
صفوی برقرار می‏ بینم

چند سلطان ز نسل او پیدا
همه را برقرار می ‏بینم

آخر پادشاهی صفوی
یک حسینی به کار می‏ بینم

از بُخارا، هَرات و بَلْخ و سَرَخْس
لشکری بی‏ شمار می ‏بینم

باز بعد از خرابی ایشان
ساربانی به کار می ‏بینم

نادری در جهان شود پیدا
قامتش استوار می ‏بینم

بیست و شش سال پادشاهی او
تا به گردون(1) غبار می ‏بینم

آخر عهد نوجوانی او
قتل او آشکار می‏ بینم

بعد از آن، دیگری فنا گردد
شاه دیگر به کار می ‏بینم

پادشاهی ز نو شود پیدا
تیغ او آبدار می‏ بینم

بیست و پنج است پادشاهی او
سکّه‏اش پُرعیار می ‏بینم

چون ز نسلش بسی وَلَد مانَد
سر به ‏سر روزگار می‏ بینم

پادشاهی بود چو کوهِ وقار
که محمّد به نام می ‏بینم

ده و هفت است پادشاهی او
اوّلش باوقار می‏ بینم

لیک آن شاه را زیانی هست
محرم هر نگار(2) می‏ بینم

لشکرش سی سه صف برای جدال
جنگ او آشکار می‏ بینم

عهد آن شاه کشور دوران
دو بلا آشکار می‏ بینم

یک تزلزل، یکی بود طاعون
حال مردم فگار می ‏بینم

غارت و قتلِ شیعیان علی
دست ایشان به کار می ‏بینم

«غین و شین»(3) چون ‏که بگذرد از سال
این اساس آشکار می ‏بینم

شهر تبریز را چو کوفه کند
شهر تهران خراب می ‏بینم

جنگ او در میان افغان است
فتح او آشکار می‏ بینم

در سفاهان چو او پیاده شود
در اَبَرْقو(4) سوار می‏ بینم

 

چون به هم می‏ رسند شاه و سوار
قتل او آشکار می‏ بینم

قتل آن شاه کشور دوران
در صف کارزار می ‏بینم

بعد از آن، آن دگر فنا گردد
شاه دیگر به کار می‏ بینم

پادشاهی ز سمت ترکستان
دفع اشرار زار می ‏بینم

اربعین است پادشاهی او
دولتش کامکار می ‏بینم

دائم او را ز کثرت لیل
لیل او بی ‏نهار می‏ بینم

لیک آن شاه را زیانی هست
محرم او نگار می‏ بینم

چون فریدون به تخت بنشیند
دولتش برقرار می ‏بینم

مُلْک تبریز و مُلْک تبرِستان
پسرانش به کار می ‏بینم

صَرصَرِ(5) دیگرش شود پیدا
پای او در رکاب می‏ بینم

مسکن فوت او در اسفاهان
بر سر مَرغْزار(6) می‏ بینم

حاکم قَنْدَهار مثل شتر
بر دماغش مهار می‏ بینم

حکم در باره‏اش صدور دهند
سر او را به دار می ‏بینم

بعد از آن، دیگری فنا گردد
شاه دیگر به کار می ‏بینم

که محمّد به نامْ او باشد
تیغ او آبدار می‏ بینم

چارده سال پادشاهی او
دولتش کامکار می ‏بینم

سال کز مرغ می ‏شود پیدا
فوت او آشکار می ‏بینم

بعد از او، آن دگر فنا گردد
شاه دیگر به کار می ‏بینم

ناصرالدّین به نصرت دوران
چار ده هشت سال می ‏بینم

کوکب روشنی شود پیدا
بلکه دنباله دار می ‏بینم

از خراسان و ری، هم اسفاهان
چه عَلَم ها به کار می‏ بینم

روز جمعه ز شهر ذی‏قعده
تن او در مزار می ‏بینم

شاه دیگر به کار می‏آید
شاهی ‏اش ناگوار می ‏بینم

یازده سال پادشاهی او
حالتش را فگار می‏ بینم

چارشنبه ز شهر ذی‏قعده
مرگ او آشکار می ‏بینم

بعد از آن، دیگری فنا گردد
پسرش یادگار می‏ بینم

«غین و ده دال» چون گذشت از سال
بوالعجب روزگار می‏ بینم

گرد آیینه هست سیر چهار
گرچه زنگ و غبار می ‏بینم

جنگ و آشوب و فتنۀ بسیار
از یمین و یسار می ‏بینم

غارت و قتل و لشکر بسیار
از میان و کنار می‏ بینم

مرگ جُهّال را به یکدیگر
خصم در گیر و دار می‏ بینم

اندکی امن اگر بود آن روز
در حد کوهسار می‏ بینم

دولتش می‏رود به باد فنا
حال مردم فگار می‏ بینم

بعد از آن، چند سال دگر
عالمی چون نگار می ‏بینم

چون زمستان پنجمین بگذشت
ششمین خوش‏ بهار می‏ بینم

نایب مهدی آشکار شود
نوع عالی‏ تبار می‏ بینم

پادشاهی تمام دارنده
سروری باوقار می‏ بینم

بندگان جناب حضرت او
سربه‏سر تاجدار می ‏بینم

تا چهل سال ای برادر جان
دور آن شهریار می‏ بینم

دور ایشان تمام خواهد شد
لشکری را سوار می‏ بینم

سیّدی را ز نسل آل حسن
سروری را سوار می‏ بینم

قائم شرع آل پیغمبر
به جهان آشکار می‏ بینم

«میم حا، میم دال» می‏خوانند
نام او نامدار می ‏بینم

صورت و سیرتش چو پیغمبر
حلم و علمش شعار می ‏بینم

از کمربند آن سپهروقار
تیغ چون ذوالفقار می ‏بینم

سمت مشرق‏زمین طلوع کند
کوردجّالِ زار می‏ بینم

رنگ یک چشم او به رنگ کبود
خری بر خر سوار می ‏بینم

لشکر او بود ز اسفاهان
هم یهود جُمار(7) می ‏بینم

هر قدم از خرش بود فرسنگ
دور گردون غبار می‏ بینم

صورتی پیش چشمۀ خورشید
به نظر آشکار می‏ بینم

آل سفیان همه طلوع کنند
همه کس را فگار می بینم

سروری را که هست پاینده
باز با ذوالفقار می ‏بینم

هم مسیح از سما فرود آید
پسِ کوفه غبار می ‏بینم

آل سفیان تمام کشته شوند
با هزاران سوار می‏ بینم

از دم تیغ عیسیِ مریم
قتل دجّال زار می‏ بینم

مسکنش شهر کوفه خواهد بود
دولتش پایدار می‏ بینم

زینت شرع و دین از اسلام
محکم و استوار می‏ بینم

کارداران نقد اسکندر
همه در راه کار می ‏بینم

ترک اغیار صید خواهد بود
خصم او در مهار می ‏بینم

نه درودی به خود همی گویم
بلکه از سرّ‏ یار می بینم

نعمة‏الله نشسته در کنجی
همه را در کنار می‏ بینم(8)

—------------------------------------------------------—
1. گردون: آسمان.
2. نگار: معشوق و محبوب.
3. مادّه تاریخ «غین و شین»، طبق حساب ابجد، به سال 1300 هـ.ق اشاره دارد.
4. ابرقو یا ابرکوه، شهرستان و بخشی در جنوب غربی استان یزد، و نزدیک استانهای اسفهان و فارس است.
5. صرصر: بانگ، آواز.
6. مرغزار: سبزه‏زار و چمنزار.
7. یهود جمار: گروه هماهنگ یهود.
8. علائم ‏الظهور، ص 90-86، مقالۀ 5.

نسخۀ 3؛ اشعار دستکاری شدۀ پیشگوییهای شاه نعمت‏ الله ولی در دوران قاجار:

بقعۀ خیر و خیر را ویران
گلْسِتان پر ز خار می‏ بینم

ناگهان شخصی از توابع لُر
حاکم و کامکار می ‏بینم

هست شاه و وکیل خوانندش
کمترین هوشیار می ‏بینم

پادشاهی کند چو بیست و دو سال
کارش آخر به زار می‏ بینم

بعد از آن لُر، لُرِ دگر آید
ظالم و نابکار می‏ بینم

سکّه از نو زند چو بر رخ زر
درهمش کم ‏عیار می ‏بینم

هشت سال است پادشاهی او
دولتش بی ‏مدار می‏ بینم

چون زمستان پنجمین گذرد
ششمش خوش ‏بهار می ‏بینم

حال امسال صورت دگر است
نه چو پیرار و پار می‏ بینم

 

پادشاهی به تخت بنشسته
دولتش پایدار می‏ بینم

آن حسن ‏خُلق و آن حسن‏ نیّت
باب عالی ‏تبار می‏ بینم

فرد مردانۀ اولوالعزمی
محرم هر نگار می‏ بینم

میم از اوّل و دال از آخر
نام آن نامدار می‏ بینم

پادشاه تمام ‏دانایی
در همه کار و بار می‏ بینم

گرگ با میش و شیر با آهو
در چرا برقرار می ‏بینم

ناگهان کشته می‏شود در خواب
قاتلِ آن چهار می ‏بینم

این جهان را چو او کند بدرود
بِنْ اَخَش(1) یادگار می‏ بینم

نوجوانی مثال سرو بلند
رستمش بنده ‏وار می ‏بینم

در امورِ شهی‏ است بی‏ تدبیر
لکنش بخت یار می‏ بینم

احتساب و حساب در عهدش
سست و بی ‏اعتبار می ‏بینم

ظلم پنهان، خیانت و خوبی
بر اعاظم شعار می ‏بینم

دولتش بی‏ حساب می‏ بینم
خفتنش بی‏ شمار می ‏بینم

در حقیقت شهی بود مظلم
عاری از گیر و دار می ‏بینم

علمای زمان او ز غرور
همه چون شهریار می ‏بینم

دایم اسبش به زیر زین تلا
کمتران را سوار می ‏بینم

چون فریدون به تخت بنشیند
پسرانش قطـار می ‏بینم

نیست فصل الخطاب در عهدش
فصل را مات‏وار می‏ بینم

کار و بار زمانه وارونه
قحط، هم ننگ و عار می‏ بینم

قسط و انصاف در زمانۀ او
همچو هیمه به نار می‏ بینم

در زمانش وفا و عهدِ دُرُست
همچو یخ در بهار می‏ بینم

بس فرومایگان بی‏ حاصل
حاصل کار و بار می ‏بینم

کهنه ‏رندی به کار برهمنی(2)
اندر این روزگار می‏ بینم

بِخْردی خوار و دانش و بینش
سرّ ناموس ‏وار می‏ بینم

متّصف بر صفات سلطان است
لیک درویش ‏وار می‏ بینم

بلکه ویرانۀ پر از گنج است
کش سعادت‏ شعار می‏ بینم

یار غار بِه ‏است در اوّل
شاه خوش ‏روزگار می ‏بینم

دویُمَش شیخ و زاهد ثانی
هم جُنَید ‏اعتبار می‏ بینم

همچو مولا جلالِ دین مولا
شمسِ تبریز‏وار می‏ بینم

گوهر شب چراغ بهر کمال
آن دُرِ شاهوار می‏ بینم

باکرامات و جامع آداب
آصف روزگار می‏ بینم

از قماش و متاع چین و فرنگ
عالمی چون نگار می‏ بینم

بر فلک رفته معنی قرآن
صورتش زرنگار می‏ بینم(3)


—----------------------------------------------------------
1. بن اخش: برادرزاده ‏اش.
2. بَرَهْمَن: پیشوای روحانی آیین برهمایی (فرهنگ فارسی).
3. علائم ‏الظهور، ص 92-90، مقالۀ 5.

 سید سلیمان مدنی تنکابنی ایران - قم 

 

 

 
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۶ ، ۲۳:۱۳
خادم گمنام

1. امیرالمؤمنین (علیه السلام): پشت ها سنگین شود و حوادث پیاپی واقع شود.

2. امیرالمؤمنین (علیه السلام) : او (حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هنگامی ظاهر می شود که حقیقت ها کم اجر و دنباله روها از نابخردان پیروی کنند.

3. امیرالمؤمنین (علیه السلام): عرب ها دچار اختلاف شوند اشتیاق به ظهور افزون شود.

4. امیرالمؤمنین (علیه السلام): عفاف و خویشتن داری از جامعه رخت بربندد و شیطان بر همگان چیره شود.

5. امیرالمؤمنین (علیه السلام): زن ها فرمانروایی کنند، حوادث جانکاه و کمرشکنی روی می دهد.

6. امیرالمؤمنین (علیه السلام): شکافنده ها بشکافند و پیش بتازند ،تیز پروازان حمله کنند.

7. امیرالمؤمنین (علیه السلام): عراق را فتح کنند و هر نوع اختلافی را با خونریزی پاسخ دهند.

8. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): برای مردم روزگاری می رسد که تنها همّ وغمّشان شکم آن ها و شرف آن ها تجمّلات زندگی و قبلۀ آن ها زن هایشان می گردد.

9. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): دین و آیین آن ها درهم ودینارشان می باشد، آن ها بدترین خلایق هستند برای آن ها نزد خدا ارج و مقامی نیست.

10. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): هنگامی که روابط نامشروع شیوع پیدا می کند زلزله زیاد می شود.

11. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): هنگامی که برای کارهای ناشایست تعاون و همکاری کنند و در احکام دین از یکدیگر دوری کنند.

12. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): انسان به پدر و مادرش جفا می کند ولی با دوستانش از راه وفا و صفا وارد می شود.

13. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): هنگامی که تکبّر و خودپرستی در اعماق دل ها نفوذ کرد آن طور که سم ها در بدن ها نفوذ می کند.

14. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): گناهان علنی شوند و محرّمات الهی سبک شمرده شوند.

15. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): زمانی می آید که مردم گرگ درنده می شوند، هر کس گرگ نباشد او را می خورند.

16. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): مردم به انجام منکرات تظاهر می کنند و اموال فراوان برای غنا و موسیقی خرج می شود.

17. امیرالمؤمنین (علیه السلام): کسی که امر به معروف کند، خوار شود و کسی که مرتکب گناه شود، مورد ستایش قرار گیرد.

18. امیرالمؤمنین (علیه السلام): هنگامی که نیازها وگرفتاری ها فراوان شود مردم همدیگر را نشناسند.

19. امیرالمؤمنین (علیه السلام): انسان برای استمداد به نزد برادرش برود، او را در قیافه ای دیگر غیر آن چه بود می بیند.

20. امیرالمؤمنین (علیه السلام): هنگامی که مردها با مردها در می آمیزند و زن ها با یکدیگر.

21. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): هنگامی که امت من نماز را ضایع کنند و از شهوات پیروی کنند.

22. امیرالمؤمنین (علیه السلام): مرد را برای پوشیده نگه داشتن همسرش سرزنش می کنند.

23. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): مردها خود را شبیه زن ها و زن ها خود را شبیه مردها می کنند.

24. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): هنگامی که زن ها جامه مردان را بپوشند و پوشش حیا از آن ها گرفته شود.

25. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): سپس زمانی می آید که قاریان قرآن را می خوانند ولی از حلقومشان تجاوز نمی کند (عمل نمی شود).

26. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): قرآن را طبق خواسته های خود توجیه می کنند و آیین خدا را با آرای خود تفسیر و تحلیل می کنند.

27. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): ثروتمندان امت برای سیاحت به مکه می روند ومتوسطین آن ها برای تجارت و فقرا برای ریا و تظاهر (افراد خالص کم هستند).

28. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): قرآن با نی و لحن غنا خوانده می شود، بدون این که به هنگام تلاوت با خوف و خشیت از پروردگار همراه باشد.

29. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): پس می بینی که گوش دادن به قرآن برای مردم بسیار سنگین است و گوش دادن به صداهای باطل آسان و فرح بخش شده است.

30. امیرالمؤمنین (علیه السلام): آلات لهو و لعب در رهگذر مردم آشکارا به کار گرفته می شود ، مردم عبور می کنند و کسی جرأت نمی کند از آن جلوگیری کند.

31. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): (در آخرالزمان یعنی نزدیکی ظهور) زمین لرزه بسیار می شود.

32. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): انتظار می رودکه حتی یک قفیزگندم و یک درهم پول به مردم عراق نرسد.

33. امام صادق (علیه السلام): رودخانه ها خشک می شود و قحطی و گرانی پیش می آید.

34. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): سه پرچم در یک سال و یک ماه و یک روز خروج می کنند (1ـ سفیانی 2ـ خراسانی 3ـ یمانی )

35. امام صادق (علیه السلام): مردی از اولاد عمویم زید در یمن خروج می کند.


36. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): یمانی از شیعیان امیرالمؤمنین (علیه السلام) است خروج یمانی و سفیانی مانند دو اسب مسابقه هم زمان به دنبال یکدیگر است.

37. امام صادق (علیه السلام): در آن میان پرچم های هدایت از خراسان بیرون آمده با شتابی هر چه تمام تر منازل را طی کرده و پیش می تازند و تعدادی از یاران حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در میان آن ها خواهند بود.

38. امام صادق (علیه السلام): هنگامی که پرچم های سیاه از خراسان به راه افتاد به سویش بشتابید ولو با سینه خیز رفتن از روی برف ها باشد.

39. امام صادق (علیه السلام): آگاه باشید که آن ها (سپاه خراسانی) یاران حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و زمینۀ سلطنت جهانی او را فراهم می سازند.

40. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): اگر سفیانی را ببینی او را پلید ترین می یابی.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۶ ، ۲۱:۴۸
خادم گمنام

شورش مردانی سیاه مندیل و سفیدجامه در خراسان

يكشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۶، ۰۸:۳۷ ب.ظ

از محمّد پسر حنفیّه روایت شده است که گفت:

پرچمی سیاه برای بنی عبّاس بیرون خاهد آمد. سپس پرچم دیگری سیاه از خراسان بیرون می آید که سربندهایشان سیاه و تن پوشهایشان سفید است، پیشاپیش آنان مردی از تمیم است که به او شعیب پسر صالح پسر شعیب گفته می شود. همراهان سفیانی را در هم می شکنند تا آن که در بیت المقدس فرود آید و برای مهدی چیرگی اش را آماده کند و سیسد تن را از شام سوی وی بکشاند. میان شورش او تا آن که کار را به مهدی بسپارد، هفتاد دو ماه خاهد بود(1).

چنین می نماید که این حدیث سخن پیامبر(صلّى الله علیه و آله) یا امام علی(علیه السّلام) باشد، اگرچه محمّد تابعی پسر خَوْلَۀ حَنَفِیَّه آن را به یکی از آن دو نسبت نداده است.

مراد از «بنی عبّاس» در این جا، بنی عبّاسی اند که در بخشی از سرزمینهای مشرق در آخر الزّمان فرمانروایی می کنند، و مقصود از «خراسان» در این جا، بخشی از سرزمینهای خراسان است که تالقان در افقانستان و سمرقند در ازبکستان را در بر می گیرد، و چنان که می دانید، گذاشتن دستار سیاه بر سر و پوشیدن جامۀ سفید میان مردمان افغانی فراگیر است.
 
شایان یادآوری است، از همۀ روایات اسلامی، مگر این روایت، بهره گرفته می شود، دوری زمانی میان شورش شعیب تمیمی پسر صالح در خراسان در ماه رجب و میان قیام امام مهدی(علیه السّلام) در مکّه و سپردن کار به وی در ماه محرّم بیش از هفت ماه نمی باشد

 

محدوده ی خراسان

بنا بر پژوهش ها در دهها کتاب جغرافیایی قدیم، «خراسان» سرزمینهایی پهناور در آسیای میانه است که از شمال شرقی ایران آغاز و تا مرزهای غربی چین و هند کشیده می شود، و اکنون بیشتر افقانستان، ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان و بخشی از ایران و قرقیزستان را در بر می گیرد.



 

در دانشنامۀ ویکی پدیا آمده است: گسترهٔ تاریخی خراسان شامل استان خراسان در ایران کنونی و بخش‌های زیادی از افغانستان و ترکمنستان امروزی بوده‌است. در مفهوم گسترده‌تر ازبکستان و تاجیکستان و بخش‌هایی از قرقیزستان و قزاقستان را هم می‌توان در قلمرو خراسان بزرگ تاریخی به حساب آورد. برخی نویسندگان همچون علی شریعتی خراسان بزرگ را مهد سیاسی ایران و برخی دیگر آن را حتی سرزمین مادری زبان و فرهنگ فارسی دانسته‌اند.

خراسان سرزمینی است که از غرب از دامغان و سبزوار آغاز می‌شود، و در شرق تا بلخ و رود جیحون کشیده شده‌است. از جنوب، تا شمال سیستان و غزنی و از شمال، به بخارا می‌رسد.

خراسان بزرگ شامل چهار بخش بوده‌است و هر بخش به نام فرمانروای آنجا مشهور بوده‌است. هر کدام از این چهار بخش را یک رب یا ربع می‌نامیده‌اند و دربردارنده رب‌های زیر بوده‌است:
1. ربع ابرشهر با مرکزیت شهر نیشاپور
2. ربع مرو
3. ربع هرات (دربرگیرندهٔ بادغیس و غور)، بلخ (بشمول شبرغان، جوزجان و اندخوی و فاریاب و و بامیان). مرکز فرماندهی نواحی یادشده نیشابور و زمانی هم بلخ بود.
4. ربع بلخ که شامل کهندژ (قندوز)، سمنگان، بغلان (بغولانگو)، تخارستان و بدخشان می‌شده‌است.

—-----------------------------------------------------------------------
1. الفتن، ص 213، جزء 4، ح 851 (ترجمۀ نویسنده).

سیّد سلیمان مدنی تنکابنی-ایران- قم 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۶ ، ۲۰:۳۷
خادم گمنام

از برنامه های خداوندی در این دنیا آن است که پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام)، هر گروهی از گروههای بشری به فرمانروایی می رسند، تا برای آنان روشن شود که بر برپایی راستی و برابری توانا نیستند، و از شگفتیهای این کار آن است که بنی عبّاس و بنی اُمیّه در آخرالزّمان برای بار دوم بر مردم فرمانروا می شوند.

از هِشام پسر سالم روایت شده است که ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) فرمود:

این کار (قیام مهدی علیه السّلام) نمی شود تا آن که دسته ای از مردم نماند مگر آن که بر مردم فرمانروا گردیده است، تا گوینده ای نگوید: بی گمان، اگر ما فرمانروا شویم، برابری می ورزیم. سپس برپاکنندۀ راستی و برابری برمی خیزد(1).

از ابو صادق روایت شده است که ابو جعفر -باقر-(علیه السّلام) فرمود:

دولت ما واپسین دولتهاست، و خاندانی که برای آنان دولتی باشد، نخواهند ماند، مگر آن که پیش از ما پادشاهی کنند؛ تا هنگامی که روش ما را ببینند نگویند: هر گاه پادشاهی کنیم، مانند روش اینان رفتار می کنیم، و آن، سخن خداوند(ﻋﺰّ ﻭ ﺟﻞّ) است: «و سرانجام از آنِ پرهیزکاران است»(2)(3).

از ابو خدیجه روایت شده است که ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) فرمود:

قائم برنمی شورد، مگر آن که دوازده تن از بنی هاشم برشورند که هر کدام آنان سوی خدش فرا می خواند(4).

«بنی هاشم» بخشی از قریشیان اند که تبارشان به هاشم پسر عبد مَناف نیای پیامبر(صلّی الله علیه و آله) می رسد، و به طالبیان از نژاد ابو طالب(علیه السّلام) و علویان و فاطمیان از تبار علی و فاطمه(علیهم ا السّلام) و عبّاسیان از نژاد عبّاس و جز آنان جدا می شوند.

شایان یادآوری است، بنی هاشمی که پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام) برمی شورند و مردم را سوی خودشان فرا می خانند و خواستار رهبری می باشند، همان بسیارسرکشانی اند که جای خداوند پرستیده می شوند.

عبدالله پسر عبدالعزیز گفته است که علی پسر ابو طالب(علیهما السّلام) در کوفه سخنرانی کرد و فرمود:

ای مردم، پس از من بر زمین بچسبید و از تکروان از خاندان محمّد بپرهیزید؛ زیرا بی گمان، تکروانِ از خاندان محمّد برمی شورند، و برای سرپیچی کردن آنان از فرمان من و شکستن ایشان پیمانم را، آن چه را که دوست دارند، نمی بینند(5)، و پرچمی از فرزندان حسین بیرون می آید که در کوفه با فراخوانِ [بنی](6) اُمیّه آشکار می شود، و مردم را گرفتاری فرا می گیرد، و خداوند بهترین آفریدگانش را می آزماید، تا پلید را از پاکیزه جدا کند، و برخی مردم از دیگری بیزاری می جویند، و آن رویدادها به درازا می کشند، تا آن که خداوند با دست مردی از خاندان محمّد برای آنان گشایش کند، و هر کس از فرزندانم برشورد و کار و روشی جز کار و روش من انجام دهد، من از او بیزارم، و هر کس از فرزندانم پیش از مهدی برشورد، بی گمان، وی شتر گردن زده و تکه تکه شده است، و از دجّالهای از فرزندان فاطمه بپرهیزید؛ زیرا بی گمان، برخی فرزندان فاطمه دجّال اند، و دجّالی از [کنارۀ](7) دجلۀ بصره برمی شورد، در حالی که از من نیست، و او پیش درآمد همۀ دجّالهاست(8).

تکروان از خاندان محمّد(صلّی الله علیه و آله) گروهی از آنان اند که با روش امامان دوازده گانۀ پس از رسول خدا(صلوات الله علیهم) ناسازگاری می کنند، و باور دارند که شوریدن بر پادشاهان ستمگر و برافراشتن پرچم برای برپایی فرمانروایی ای نو برای نامعصومانِ(9) از پسرانِ فاطمه(علیها السّلام) نیز در هر روزگاری رواست، و زیدیها از این گروه اند، در حالی که شیعیان دوازده امامی باور دارند که شورش با شمشیر و بنیادگذاری زمامداری ای نو تنها برای امام مهدیِ قائم(علیه السّلام) در آخرالزّمان رواست(10).

گواه روا بودن قیام حسینی یمانی در یمن و قیام حسنی گیلانی در دیلم، که هر دو از فرزندان علی و فاطمه(علیهما السّلام) می باشند، و قیام شعیب تمیمی خراسانی در سمرقند و قیام هاشمی چینی در خراسان و قیام مردی قریشی از بنی عَدِی در سیستان همان چیزی است که از برخی احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان آشکار می شود که این قیامگران پنج گانه هدف بنیادینشان از قیام همان فراخواندن مردم به خشنودی خاندان محمّد(صلوات الله علیهم) و فرمانبرداری از امام مهدی(علیه السّلام) می باشد، و آنان پس از قیام قائم(علیه السّلام) با او پیمان می بندند و پرچم را به وی واگذار می کنند، و بر کسی پوشیده نیست که حسینی یمانی و حسنی گیلانی از فراگیری قانونِ فراگیری که از برخی روایات اسلامی بهره گرفته می شود، بیرون می روند، و آن قانونِ فراگیر این است که پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام)، کسی از فرزندان علی و فاطمه(علیهما السّلام) بر کسی از فرمانروایان ستمگر با شمشیر برنمی شورد، مگر آن که وی کشته می شود و به هدفش نمی رسد.
 مراد از «پرچمی از فرزندان حسین» در این حدیث، همان پرچم هاشمی شیصبانی، و مقصود از «بنی اُمیّه» در این جا، همان اصهب مروانی و همراهانش می باشند که از سرزمینهای جزیره بر زمامداران عراق می شورند و در این کشور فرمانروا می شوند.
 
چنین می نماید، دجّالی که آغازگاه قیامش شهر بصره بر کنارۀ دجله است، همان دجّال نخستین از دجّالهای سه گانه در آخرالزّمان باشد که دجّال زیرکتر نامیده شده است، و این دجّال سالهای بسیار پیش از ظهور امام مهدی(علیه السّلام) برمی شورد، و از زیندگان بصره نیست، و مردم او را از تبار امام علی(علیه السّلام) می پندارند، در حالی که وی از نژاد بنی عبّاس است.

--------------------------------------------------------------------------------

1. الغیبة، نعمانی، ص 282، ب 14، ح 53 (ترجمۀ نویسنده).
2. قرآن کریم، سورۀ اعراف، آیۀ 128 (ترجمۀ نویسنده).
3. الغیبة، توسی، ص 3-472، ف 8، ح 493 (ترجمۀ نویسنده).
4. الغیبة، توسی، ص 437، ف 7، ح 428 (ترجمۀ نویسنده).
5. مرادش آن است: گشایشی را که دوست دارند آن را ببینند، نمی بینند.
6. میان دو کروشه از افزوده های ما است.
7. میان دو کروشه از افزوده های ما است.
8. التشریف بالمنن، ص 9-248، فتن ‏سُلَیْلی، ب 36، ح 362 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).
9. بر پایۀ باور شیعیان دوازده امامی، معصوم همان کسی است که خداوند وی را، برای چنگ زدن به قرآن کریم، از همۀ حرامهایش باز می دارد، و معصومان همان پیامبر و دخترش فاطمۀ زهرا و امامان دوازه گانۀ پس از وی(صلوات الله علیهم) می باشند (بهره گرفته شده از: برخی روایات اسلامی).
10. شیعیان دوازده امامی بر این باورند که یزید و پیروانش بر امام حسین(علیه السّلام) شوریدند، و او بر آنان نشورید، بلکه ایشان را به کارهای پسندیده فرمان داد و از کارهای ناپسند باز داشت و از خیش، خانواده و یارانش در کربلا پشتیبانی کرد.

نویسنده مقاله سیّد سلیمان مدنی تنکابنی-ایران- قم  

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۶ ، ۰۰:۳۲
خادم گمنام

چنان که آگاهان به تاریخ معاصر می دانند، حکومت خاندان اسد هرچند نظامی خودکامه بوده و همواره با زور سرنیزه بر سوریه حکومت کرده، عامل پایداری در خاورمیانه و دوام و تضمین امنیّت اسرائیل نیز بوده است. حدود هفت سال پیش، در پی بروز جنبشهایی  با نام بهار عربی در برخی کشورهای عربی اسلامی، گروهی از مردم سوریه نیز اعتراضهایی را بر رژیم بشّار اسد کردند که با سرکوب شدید دولت حاکم رو به رو شد و بحران این کشور با دخالت قدرتهای عربی، غربی و ترکیه در حمایت از معارضین داخلی و معارضین ارسالی به سوریه و دخالت ایران، روسیه و حزب الله در پشتیبانی از بشّار اسد، روز به روز رو به فزونی نهاد تا جایی که اکنون سوریه کشوری ویران با میلیونها آواره و گرسنه و سدها هزار کشته و زخمی شده است.

هدف قدرتهای بزرگ غربی و هم پیمان منطقه ای آنان اسرائیل این است که نه بشّار اسد سقوط کند و نه گروههای معارض بر اوضاع سوریه مسلّط شوند. زیرا اگر قدرتهای معارض چیره شوند، سازش با آنان دشوار است و امنیّت اسرائیل در خطر قرار می گیرد. از سوی دیگر، دولت کنونی بشار اسد نیز آن دولت مستقل قبلی نیست که بودنش امنیّت اسرائیل را تأمین می کرد و خطری برای این کشور نداشت. زیرا این بار بشّار پای قدرتهای خارجی مخالف اسرائیل و غرب، به ویژه ایران را به میدان جنگ این کشور کشانده است و ایران از طریق دوستان منطقه ای اش مانند عراق، سوریه، لبنان و به ویژه حزب الله، به مرزهای اسرائیل دسترس پیدا کرده و آن کشور را از دور با موشکهای دوربرد شهاب و از نزدیک با کلاش و خمپاره در تیررس خیش قرار داده است.

بنا بر این، بهترین راه برای تأمین منافع دولتهای غربی و حفظ امنیّت اسرائیل، تداوم آشوب و جنگ در سوریه است تا هم سلاحهای انبارشده خود را به کشورهای عربی بفروشند و هم مسلمانان را همواره در حال ستیزه و جنگ نگه دارند تا با دستان خیش همدیگر را نابود کنند. برای همین است که می بینیم هر وقت یکی از دو طرف دعوا و تخاصم پیشرویهایی می کند و احتمال پیروزی اش می رود، بر سر وی در حدّی می کوبند که توانش کاهش یابد، ولی نابود نشود، و این گونه است که تغییرات بنیادین در سوریه روی نمی دهد و توازن قوا حفظ می شود. 

اکنون که می بینیم ایران و عراق و سوریه و حزب الله در جنگ با گروههای معارض موفقیّتهای زیادی کسب کرده و پیشرفتهای زیادی داشته اند، و روسیه نیز که رقیب همیشگی امریکاست، در این عرصه در موضع قدرت و اعتبار قرار گرفته است، می بایست منتظر اقدامات ویژۀ امریکا همسو با هم پیمانان منطقه ای اش مانند اسرائیل، ترکیه و عربستان سعودی، در برقراری توازن قوا با کاهش توان دولت سوریه، عراق، ایران و حزب الله و روسیه باشیم. 

البتّه سرانجام با لشکرکشی داعش افریقایی از لیبی به سوریه و قدرت یافتن سفیانی در این کشور، حکومت بشّار اسد فرو می پاشد و توازن قوا بر هم خواهد خورد!

سیّد سلیمان مدنی تنکابنی-ایران- قم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۶ ، ۲۲:۴۳
خادم گمنام

برکنارکردن دو تن از سران و پادشاهان بنی عبّاس و برخی دولتمردانشان از نشانه های نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) است.

امام علی پسر ابو طالب(علیهما السّلام)، در بیان نشانه های قیام قائم(علیه السّلام)، فرمود:

با برکنارکردنهای فرزندان عبّاس شادمان نشوید ... پس، بی گمان، آن نخستین نشانۀ دگرگون کردن است. بهوش که من می شناسم پادشاهانشان را از این هنگام تا آن زمان(1).

 

از کعب نقل شده است:

هر گاه دو مرد از بنی عبّاس که بلندپایه اند، برکنار شوند، نخستین ناسازگاری میانشان می افتد. سپس در پیِ آن، ناسازگاری دیگری است که در آن، نابودی خواهد بود، و شورش سفیانی هنگام ناسازگاری دوم آنان است(2).

 

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه کعب الأحبار تابعی آن را به وی نسبت نداده است.

از جابر روایت شده است که ابو جعفر -باقر(علیه السّلام)- فرمود:

هر گاه سفیانی بر اَبْقَع، منصور، کِنْدی، ترکها و رومیان چیره شود، بیرون می آید و به عراق می رسد. سپس گیسوی سختی آور(3) می درخشد. پس، هنگام آن رویداد، نابودی عبدالله خواهد بود، و کسی که در آستانۀ برکنارشدن است، برکنار می گردد، و این برکناری، نادانسته، به گروههایی در زَوْراء نسبت داده می شود. پس، اَخْوَص(4) با زور بر شهری چیره می شود و در آن جا کشتاری بزرگ می کند و شش تن سرانِ از خاندان عبّاس را می کشد و کسی را در آن جا دست و پا بسته سر می بُرَد، و سپس سوی کوفه می رود(5).

 

اَبْقَع (گندمگون) مردی مصری است که نیروهای قیسی، بربر و سیاه افریقاییِ پیرو اَعْرَج کِنْدِی را از مصر سوی فلسطین، اردن و سوریه فرماندهی می کند، منصور همان منصور قحطانی ای است که پیش از قیام منصور حسینی یمانی، با ستم در یمن فرمانروایی می کند، و چنین می نماید که این مرد همان عبدربّه منصور هادی رئیس جمهوری کنونی یمن باشد، کندی همان اَعْرَج کِنْدِی رهبر قیسیان، بربرها و سیاهان افریقایی است، و «ترکها» همان ترکهای ترکیه اند، و «رومیان»، اروپاییان و بسیاری از امریکاییان و استرالیاییها می باشند که به سرزمینهای شام و  جزیره می آیند.

مراد از «عبدالله» در این حدیث، همان عبدالله ذو العین -پولدار-(6)، دومین پادشاهان سه گانۀ بنی عبّاس در آخرالزّمان است که چند ماه پیش از ظهور امام مهدی(علیه السّلام) می میرد، و پس از او مردی ناتوان جانشینش می شود که دو ماه پس از پیمان بسته شدن با وی برکنار می گردد. 

«گیسوی سختی آور»، همان بزرگ ستارۀ دنباله داری است که در سال پیش از قیام امام مهدی(علیه السلام) از مشرق می درخشد، و مایۀ سختیها و ناخوشیهایی برای مردم می شود.

بدان که اَخْوَص (چشم فرورفته) از ویژگیهای عثمان سفیانی، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخرالزّمان می باشد.

حُذَیْفَه پسر یَمان گفته است:

پادشاهی کشته می شود که برای او در آسمان بهانه پذیر و در زمین یاوری نخواهد بود،‌ و پادشاهی برکنار می شود، به گونه ای که بر روی زمین گام بردارد، در حالی که چیزی از زمین(7) برای وی نیست، و پسر بانوی در بند شده پادشاه می گردد(8).

 

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه حذیفه صحابی آن را به وی نسبت نداده است.

بنا بر پژوهش نویسنده، در این حدیث، مراد از «پادشاهی که کشته می شود»، واپسین زمامداران حجاز و سرزمینهای پیرامونش پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام) می باشد، و مقصود از «پادشاهی که برکنار می شود»، همان واپسین پادشاهان سه گانۀ بنی عبّاسی است که در آخرالزّمان بر بخشی از سرزمینهای مشرق چیره می شوند، و گمانی نیست در این که «پسر بانوی در بند شده که پادشاه می گردد»، همان امام مهدی(علیه السّلام) می باشد؛ زیرا وی از ملیکه زاده شد که دختر یَشُوعا پسر قیصر امپراتور روم شرقی و از زیندگان قُسْطَنْطَنِیَّه -اِسْتانْبُول کنونی- بود، و مسلمانان در درگیریهایشان با رومیان بر مرزهای روم شرقی وی را در بند کردند و در عراق فروختند، و امام علی هادی(علیه السّلام) او را از میان بردگانی که برای فروش به عراق آورده بودند، خرید و آزاد کرد و به عقد فرزندش امام حسن عسکری(علیه السّلام) در آورد.


شایان یادآوری است، کشتن واپسین پادشاهان حجاز و سرزمینهای پیرامونش، در ماه ذی حجّۀ سال پیش از ظهور امام مهدی(علیه السّلام) روی می دهد، و گمان می کنم که برکناری واپسین زمامداران بنی عبّاس، در ماه ذی قعده همان سال خواهد بود، و می توان از این حدیث بهره گرفت که این پادشاه از کسانی است که زمین را دوست می دارد و در روزگار زندگی اش پاره های بسیاری از آن را برای خیش می خرد و دارندۀ آنها می شود، و خداوند داناتر است.
—---------------------------------------------- 
1. إلزام الناصب، ج 2، ص 158، خطبۀ بیان 1 (ترجمۀ نویسنده).
2. الفتن، ص 142، جزء 3، ح 581 (ترجمۀ نویسنده).
3. در همۀ نسخه های چاپی الفتن نزد ما، در نوشتار عربیِ حدیث، در این جا «ذو الشفاء» یا «ذو الشفا» یافت می شود که به «ذو الشَّقاء» اصلاح و ترجمه گردید.
4. در نسخۀ چاپی الفتن پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «الأخوض» یافت می شود که سازگار با آن چه در نسخۀ چاپی این کتاب در مصر آمده است، به «الأخوص» اصلاح و ترجمه گردید.
5. الفتن، ص 209، جزء 4، ح 841 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).
6. «ذو العین» در کتابهای زبان عربی به دارندۀ دارایی آماده و نقد و دارندۀ سیم و زر گفته می شود که ما آن را به «پولدار» ترجمه کرده ایم.
7. در نسخۀ چاپی الغیبة پشتوانۀ ما، در نوشتار عربیِ حدیث، در این جا «الآخر» یافت می شود که سازگار با آن چه در دیگر نسخه های چاپی این کتاب آمده است، به «الأرض» اصلاح و ترجمه گردید.
8. الغیبة، نعمانی، ص 276، ب 14، ح 39 (ترجمۀ نویسنده).

نویسنده مقاله سیّد سلیمان مدنی تنکابنی-ایران- قم  

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۶ ، ۲۲:۱۵
خادم گمنام

وای بر مردم بحرین از حوادث ناگوار در آخرالزمان

چهارشنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۵۹ ب.ظ

یکی ازمناطقی که در روایات آخرالزمان دیده می شود و بستر حوادث فراوان می باشد منطقه بحرین است که نکات قابل توجهی دیده می شود ازجمله آنها که خیلی جالب ومهم به نظر می رسد حضور لشکرسفیانی در این منطقه است و فرمانده و سرلشکر .یاور اصلی سفیانی در این منطقه شخصی است که اول نامش حرف شین میباشد.
حوادث کلی و مهم در این منطقه جزیره شمالی بحرین به نام سماهیج است و یک حادثه دیگر دردبیره که از مناطق بحرین است که حتی قیام و وقایع آن بین وقایع مغرب و مصر و شام است که در روایات آن را مشاهده می کنید.

حضورلشکرسفیانی دربحرین

ای وای بر کوفه شما! این شهر و آنچه که بر آن وارد شود از سفیانی، در آن زمان که او از ناحیه هجر [که یکی از شهرهای بحرین است] بیابد. سفیانی از آن ناحیه با اسب های قوی می تازد که بر آن اسب ها مردانی همچون شیران دلاور و کرکسهای شکاری سوار هستند و سر کرده آنها شخصی است که اول نامش با حرف شین آغاز می شود.(۱)

 

کشته شدن مردم وزندانی شدن نوجوانان

الا یا ویل! لاهل البحرین من وقعات ترادف علیها من کل ناحیه و مکان، فتوخذ کبارها، و تسبی صغارها، و انی لاعرف بها سبع وقعات عظام: فاول وقعه منها فی الجزیره المنفرده عنها من قرنها الشمالی تسمی سماهیج(۲)

وای بر اهل بحرین از رخدادهایی که از هر سو و هر مکانی یکی پس از دیگری در آن پدید می‏ آید و در نتیجه، بزرگان و مردان آن کشته می‏شوند و کودکانش اسیر می‏ گردند.

حادثه‏ ای در جزیره‏ ای از آن که در شاخ شمالی آن قرار دارد و «سماهیچ» [نام بلادی دربحرین] نام دارد.

حادثه‏ ی دوم در «دبیره» [نام روستایی دربحرین -مراصد اطلاع ج۲]

 

ازنشانه های خروج سفیانی

علامه خروج السفیانی: اختلاف ثلاث رایات:
رایه من المغرب، فیا ویل لمصر و ما یحل بها منهم.و رایه من البحرین من جزیره أوال من أرض فارس.و رایه من الشام.

البته امکان دارد منظور از بحرین در این روایت منطقه غربی خاورمیانه باشد یعنی اطراف دریای مدیترانه

 

طوفان های شدید در بحرین

تخرب الهجر بالریاح و الرمل، و تخرب جزیره اوال(۳) من البحرین(۴)

مجمع‌الجزایر در عصر ساسانی به نام جزیره‌ی اصلی و بزرگتر این مجموعه « مشماهیگ» خوانده می‌شد. عرب این نام را معرب ساخته « مسماهیج» می‌گفت و « سماهیج» مخفف آن است. (۵)
——————————————————–
۱-ترجمه خطبه البیان امیرالمومنین علیه السلام
۲-الزام الناصب ج۲ ص۱۹۰
۳-استاد محیط طباطبایی، « اوال» را مشتق از دو ریشه‌ی پارسی « آو» یا آب و « ال» نسبت می‌داند، مانند « آن» در آبان که معنای « آبی» را افاده می‌کند(سرزمین بحرین ـ ص ۲۶۸)
۴-الزام الناصب ج۲ ص۲۱۲
۵- سرزمین بحرین ـ ص ۲۶۸

نویسنده مقاله سیّد سلیمان مدنی تنکابنی-ایران- قم  

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۶ ، ۲۳:۵۹
خادم گمنام

از احادیث اسلامی بهره گرفته می شود که برای بنی اُمیّه با دو شاخه شان دو دولت خواهد بود: دولت نخستین همان است که پس از زمامداری چهار خلیفۀ مسلمانان در سال 41 هـ.ق با دست معاویه پسر ابو سفیان بنیادگذاری شد و در سال 132 هـ.ق با کشته شدن مروان حمار با دست عبّاسیان پایان یافت، و دولت دوم آن است که در آخرالزّمان بر پا می شود، و در این دولت واپسین، بنی مروان با رهبری اصهب مروانی در جزیره و عراق چند ماهی زمامداری می کنند، و بنی سفیان با رهبری عثمان سفیانی نه ماهی در بیشتر سرزمینهای شام فرمانروایی می کنند.


از احمد پسر محمّد پسر ابو نصر نقل شده است که ابو حسن رضا(علیه السّلام) فرمود:


پیش از این کار (زمامداری امام مهدی-علیه السّلام-)، سفیانی و یمانی و مروانی و شعیب پسر صالح خواهند بود...(1).
 

نیز از روایات اسلامی بهره گرفته می شود که بنی عبّاس (سیاه نشانان) دارای دو دولت می باشند: دولت نخستین همان است که پس از فروپاشی زمامداری اَمَویها در سرزمینهای اسلامی در سال 132 هـ.ق با دست عبدالله سفّاح بنیادگذاری شد و در سال 656 هـ.ق با کشته شدن عبدالله مستعصم با دست مغولها نابود شد، و دولت دوم آن است که در آخرالزّمان در بخشی از سرزمینهای مشرق برپا می شود، و آن اندازه که خداوند بخواهد زمامداری خواهند کرد.

عبدالله لَیْثِی پسر ابو اَشْعَث گفته است:

برای بنی عبّاس دو پرچم پدیدار خواهد شد که نخستینِ آن دو آغازش یاری (آسانی) و انجامش سنگینی (سختی) است؛ یاری اش نکنید(2) و خدا آن را یاری نکند، و دیگری آغازش سنگینی و پایانش کفر است؛ یاری اش نکنید(3) و خدا آن را یاری نکند(4).
 

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه عبدالله لَیْثِی تابعی پسر ابو اَشْعَث آن را به وی نسبت نداده است.

امام موسی کاظم(علیه السّلام) که هم روزگار با چهار خلیفۀ عبّاسی بود، فرمود:

پادشاهی بنی عبّاس فریب و پنهانکاری است. از میان می رود، به گونه ای که گفته شود: چیزی از آن بر جای نمانده است، سپس نوسازی می شود، به گونه ای که گفته شود: چیزی بر آن نگذشته است(5).

ابو جعفر -باقر-(علیه السّلام) فرمود:

دولت ما واپسین دولتهاست، و خانواده ای که برای آنان دولتی باشد، نخواهد ماند، مگر آنکه پیش از ما به زمامداری می رسد، تا هنگامی که روش ما را دیدند نگویند: اگر زمامدار شویم، مانند روش اینان رفتار می کنیم، و آن، سخن خدای عزیز و جلیل است: «و سرانجام از آنِ پرهیزکاران است(6)»(7).

........................................................................................................................
1. الغیبة، نعمانی، ص 262، ب 14، ح 12 (ترجمۀ نویسنده).
2. در نسخۀ چاپی الفتن پشتوانۀ ما، در نوشتار عربیِ حدیث، در این جا «لاینصرونها» یافت می شود که به «لاتنصروها» اصلاح و ترجمه گردید.
3. در نسخۀ چاپی الفتن پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «لاینصروها» یافت می شود که سازگار با آنچه در نسخۀ چاپی این کتاب در مصر آمده است، به «لاتنصروها» اصلاح و ترجمه گردید.
4. الفتن، ص 135، جزء 3، ح 556 (ترجمۀ نویسنده).
5. الغیبة، نعمانی، ص 314، ب 18، ح 9 (ترجمۀ نویسنده).
6. قرآن کریم، سورۀ اعراف، آیۀ 128 (ترجمۀ نویسنده).
7. الغیبة، توسی، ص 3-472، ف 8، ح 493 (ترجمۀ نویسنده).

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۰:۲۷
خادم گمنام

جنگ دوگروه نظامی شام رحمتی است برای مومنین

يكشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۱:۵۸ ب.ظ

حضرت امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود: هنگامى که دو گروه با نبرد نظامی  در شام باهم درگیرشدند نشانه ای از نشانه های الهی میباشد. سپس مردم را امر بسکوت و آرامش میکنند. آنگاه شام چنان دچار اضطراب و ناامنى میگردد که در آن گیر و دار صد هزار نفر بهلاکت برسند. خداوند آن شورش و اضطراب را رحمتى براى مومنین و کیفرى براى بی دینان قرار میدهد. وقتى آن روز فرا رسید، خواهى دید که سواران ترک با نیروى کافى و پرچم هاى زرد از سمت مغرب می آیند تا بشام میرسند. در این موقع منتظر باشید که در یکى از دهات شام بنام «حرستا» زمین فرو رود، و چون این نیز عملى شد منتظر آمدن فرزند هند جگر- خوار (سفیانى)دروادی یابس یا همان سرزمین خشک باشید.

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ع قَالَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع‏ إِذَا اخْتَلَفَ رُمْحَانِ بِالشَّامِ فَهُوَ آیَهٌ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ تَعَالَى قِیلَ ثُمَّ مَهْ قَالَ ثُمَّ رَجْفَهٌ تَکُونُ بِالشَّامِ یَهْلِکُ فِیهَا مِائَهُ أَلْفٍ یَجْعَلُهَا اللَّهُ رَحْمَهً لِلْمُؤْمِنِینَ وَ عَذَاباً عَلَى الْکَافِرِینَ فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ فَانْظُرُوا إِلَى أَصْحَابِ الْبَرَاذِینِ‏ الشُّهْبِ وَ الرَّایَاتِ الصُّفْرِ تُقْبِلُ مِنَ الْمَغْرِبِ حَتَّى تَحُلَّ بِالشَّامِ فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ فَانْتَظِرُوا خَسْفاً بِقَرْیَهٍ مِنْ قُرَى الشَّامِ یُقَالُ لَهَا حَرَسْتَا فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ فَانْتَظِرُوا ابْنَ آکِلَهِ الْأَکْبَادِ بِوَادِی الْیَابِسِ‏

غیبت شیخ طوسی ص۴۳۱ وبحارالانوارج۵۲ص۲۱۶

محل وقوع خسف منطقه حرستا واقع درنزدیکی دمشق

نکاتی که از این روایت نورانی میتوان برداشت کرد:

۱-اختلاف دوگروه درشام حتمی است

۲-این اختلاف نظامی وبا اسلحه می باشد

۳-این اختلاف از آیات الهی ونشانه های خداوند است

۴-این درگیری آنقدرادامه داردتا۱۰۰هزارنفردرشام کشته شوند

۵-واین جنگ وکشته هارحمت برای مومنین وعذاب برای کافران است

۶-از هیچ گروه درگیر نباید حمایتی از سوی شیعه صورت بگیردوآرام وبی طرف بود

۷-بعدازاین جنگ و۱۰۰هزارگشته دوگروه دیگروارد این نبرد می شوند وشاید یکی برای کمک یکی از گروههای درگیر ودیگری برا کمک به طرف دیگر درگیری

۸-اولین گروه واردشوندباتوجه به براذین که کنایه از مرکبهای ترک است به احتمال قوی ترک ها هستند

۹-دومین گروه واردشونده صاحبان پرچمهای زردمی باشندکه از غرب دمشق وشام واردمیشوند

۱۰-بعداز وروداین دوگروه خسف (فرورفتگی بواسطه زلزله یا بمب جنگی یا ازاینگونه وقایع)درحرستاصورت می گیرد

۱۱-بازهم شیعه منتظر می ماند از هیچ گروهی حمایت نمی کند

۱۲-دراین هنگام فرزند هند جگرخواریعنی سفیانی خروج خواهد کرد وشرایط برای خروجش درحال آمادگی می باشد(با توجه به روایات تمام گروههای درگیردر شام را سفیانی تارومار می کند)

۱۳-خروج سفیانی دروادی یابس یعنی سرزمین خشک است

https://t.me/joinchatakheruzzaman

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۳:۵۸
خادم گمنام

قدرت گرفتن زنان در آخرالزمان

شنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۶، ۱۰:۰۳ ب.ظ

یکی ازمباحثی که درآخرالزمان توسط ائمه معصومین و رسول گرامی اسلام به عنوان نشانه های  مهم برای ظهور حضرت بیان شده مبحث زنان قبل از ظهور است که یعنی زنان درجایگاه خود به کارگرفته نمی شوند و با آنان در زمینه های سیاسی مشورت شده و حتی کارهای اجرایی بسیاری به آنان داده میشود و مردان از زنان اطاعت کرده طوری که قدرت زنان در چامعه و سیاست بیشتر می شود این در حالی است که از نظر اسلام وظیفه اصلی زن خانه داری و تربیت فرزندان می باشد و جهاد زن خوب شوهرداری کردن است نه به تجارت و سیاست و اجتماع گرایش داشته باشند و متاسفانه این عوامل دست به دست هم داده و باعث فسادهای متعددی درجامعه میشود .

این مقاله اگرچه نوعی نقد عملکرد زنان می باشد ولی سوی توجه به مردان و مسئولین می باشد که مراقب باشند تا در این دام بزرگ شیطان نیافتند.شاید برخی گویند این روایات برای زنان غربی وخارجی است درحالی که مامی گوییم دربسیاری از روایات واژه امت من نقل شده و زمانی که در کشور های مسلمان اینگونه باشد به طریق اولی در کشور های غیر مسلمان است.

زنان قبله مردان می شود

 

یأتی على الناس زمان إذا سمعت باسم رجل خیر من أن تلقاه ، فإذا رأیته لقیته خیرا من أن تجربه ، ولو جربته أظهر لک أحوالا ، دینهم دراهمهم ، وهمهم بطونهم ، وقبلتهم نساؤهم ، یرکعون للرغیف ، ویسجدون للدرهم ، حیارى سکارى ، لا مسلمین ولا نصارى(۰)

برای مردم روزگاری فرا می‏رسد که… دین و آئین آن‏ها درهم‏ هایشان است و همت آن‏ها شکم‏ هایشان و قبله آن‏ها زنانشان می‏باشد. رکوع و سجودشان برای مال دنیاست، در حیرت و مستی خواهند بود و نه مسلمانند و نه نصرانی.

اطاعت مردان اززنان

در حدیثی که جامع الاخبار از سخنان پیغمبر‌(صلی الله علیه و آله و سلم) در حجه الوداع روایت می‌کند؛ آن حضرت فرمود: ای مردم! آنچه را که بعد از من روی می‌دهد هم اکنون به شما می‌گویم. از من بشنوید و حاضران شما به غائبان برسانند…

و اطاع الرجل زوجته …(۱)

مرد از زنش فرمانبرداری می‌کند

 

تشکلیل مجالس زنانه مانندمردان

رأیت النساء یتخذن المجالس کما یتخذها الرجال(۲)

زنان بسان مردان جلساتی تشکیل می دهند

مجلس زنان جهان در ایران تشکیل می‌شود

 

قدرتمندگشتن زنان( تسلط زنان بر مردان و اجتماع)

یأتی علی الناس زمان ، لا یعز فیه إلا الماحل ، ولا یستظرف إلا الفاجر ، ولا یضعف إلا المنصف ، یتخذون الفیء مغنما ، والصدقه مغرما ، والعباده استطاله علی الناس ، وصله الرحم منا والعلم متجرا ، فعند ذلک یکون سلطان النساءومشوره الإماء ، وإماره الصبیان “(۳)

زمانی بر مردم خواهد آمد که جز اشخاص پست ومنافق و حقه باز کسی احترام نشده وجز اشخاص فاجر وفاسق کسی مورد لطف قرار نگیرد افراد باانصاف ضعیف شده واموال عمومی غنیمت و صدقه ( زکات و حقوق واجبه ) خسارت و زیان محسوب شده و برای منت صله رحم انجام شود و علم و دانش برای تجارت بکار رود ، آن زمان است که زنان قدرتمند گشته و با کنیزکان مشورت میشود و بچه ها به حکومت خواهند رسید .

البته این حدیث با کمی تغییر درکافی آمده که امام علی علیه السلام از واژه تسلطن یعنی قدرت می  یابند اسیتفاده کرده است:

قال أمیر المؤمنین علیه السلام ( لیأتین علی الناس زمان یظرف فیه الفاجر ، ویقرب فیه الماجن ، ویضعف فیه المنصف ، قال : فقیل له : متی ذاک یا أمیر المؤمنین ؟ فقال : إذا اتخذت الأمانه مغنما ، والزکاه مغرما ، والعباده استطاله ، والصله منا ، قال : فقیل : متی ذلک یا أمیر المؤمنین ؟ فقال إذا تسلطن النساء ، وسلطن الإماء ، وأمر الصبیان ) .(۴)

 

قدرتمندی زنان به مشورت با آنان

فعند ذلک یکون السلطان بمشوره النساء(۵)

ودرآن زمان قدرت وسلطنت با مشورت با زنان است یعنی مدیریت وکشورداری با مشورت زنان انجام میشود.

 

مرکب سواری زنان

إذا تشبه الرجال بالنساء ، والنساء بالرجال ، واکتفی الرجال بالرجال ، والنساء بالنساء ، ورکبت ذوات الفروج السروج فعلیهن من أمتی لعنه الله  (۶۶)

زمانیکه مردها شبیه زنها و زنها شبیه مردها شده ومردها با مردها و زنها با زنها مشغول شده و زنها سوار بر زینها(مرکب) گشته.وبرآن زنان امت من لعنت خداباد

 

امارت زنان بر اجتماع

والذی نفسی بیده یا سلمان ، فعندها تکون إماره النساء(۷)

سوگند به خدایی که جانم در دست اوست در آن هنگام زنان به فرمانروایی در میآیند

وزرای زن کشورهای اسلامی

 

مشارکت زنان با شوهران در تجارت

عندها تشارک المرأه زوجها فی التجاره(۸)

در آن زمان زنها در تجارت و بازرگانی با مردان خود مشارکت میکنند

افزایش فعالیت اقتصادی زنان

جریان امور بر طبق خواسته های زنان

ورأیت النساء وقد غلبن علی الملک وغلبن علی کل أمر لا یؤتی إلا ما لهن فیه هوی(۹)

وزنهارامیبینی  که برامور وملک وحکومت غلبه می کنند وهرچه را که براساس خواسته های خود می خواهند به جامه عمل می پوشانند.

پرداخت مؤنه مردان توسط زنان شان(خرج منزل بازنان است)

ورأیت الرجل یکری امرأته وجاریته ویرضی بالدنی من الطعام والشراب(۱۰)

وزمانی رادیدی که مردان توسط زنان آب وغذای کمی بدست می آورند وراضی هستندبه کمترین چیزی توسط زنانشان ارتزاق کنند. یعنی دیدی که زن شوهر خود را بدبخت می کند وبرخلاف میل او عمل می نماید وخرجی شوهرش را می پردازد ! وهرگاه دیدی که مرد زن و کلفت خود را اجاره میدهد وبه خوردن وخوراکی که از راه رذالت تحصیل میکند راضی میشود

نکته:

شما الان در جامعه می بینیدکه بسیاری از مردان حاضرند زنشان با نامحرمان باشد وسرکاربرود تا اندک قلیلی حقوق زن را بگیرندودرزندگی استفاده کنند واژه الدنی کاملا مشخص می کند که به زنان حقوق کمی می دهند.

 

رفتار زنان بر خلاف میل شوهران

 

ورأیت المرأه تقهر زوجها وتعمل ما لا یشتهی وتنفق علی زوجها(۱۱)

هرگاه دیدی رفتار زنان بر خلاف میل شوهران شده وکاری را که شوهرانشان دوست ندارند انجام میدهند وزن خرج شوهرش را می دهد

نکته:

البته واژه تقهر دلالت برخشونت زن باشوهرهم میکند

 

تانیث در حکومت بنی عباس آخرالزمان

 

رایت التانیث فی ولد العباس قد ظهر(۱۲)

قبلا بحث بنی عباس آخرالزمان را گفته بودیم که می توانید دراینجامشاهده کنید

سه معنی می توان برای این حدیث کرد واژه تانیث را بریکی از این سه معنی می توانید تطبیق کنید:

الف:گرایش به زنان در حکومتشان

ب:فرزند دختر درحکومتشان بیشتر می شود

ج:شباهت ظاهری به زنان مانندبلندکردن موپیدا کردن یعنی خود را شبیه زنان کنند

نکاتی که داین روایت جالبه اینه که زنان طلاق می گیرندسوار مرکب میشوند،حرف شوهرشان را گوش نمی کنندواکثرعلائم بالا در تهران یافت می شود

عن المفضل بن عمر عن الامام الصادق(ع) قال: یا مفضل! أتدری أینما وقعت الزوراء؟ قال: قلت: الله و حجته اعلم.

فقال: إعلم یا مفضل أن فی حوالی الری جبلا أسود یبتنی فی ذیله بلده تسمی بالطهران و هی دار الزوراء التی تکون قصورها کقصور الجنه و نسوانها کحور العین.و اعلم یا مفضل، أنهن یتلبسن بلباس الکفار و یتزین بزی الجبابره، و یرکبن السروج، و  لایتمکن لأزواجهن، و لاتفی مکاسب (مساکن- خ ل) أزواجهن لهن فیطلبهن الطلاق منهم، و یکتفی الرجال بالرجال و النساء بالنساء، و تشبه الرجال بالنساء و النساء  بالرجال. فإنک إن ترید حفظ دینک فلاتسکن فی هذه البلده، و لاتتخذها مسکنا، لأنها محل الفتنه، و فر منها إلی قله الجبال….(۱۳)

” نقل کرده مفضّل بن عمر ازحضرت صادق(ع) که فرمود: ای مفضل! آیا می دانی کجا واقع می شود دار زوراء؟ عرض کردم: خدا و حجت خدا بهتر می داند. فرمود: ای مفضّل! بدان به درستی که در حوالی ری، کوهی است سیاه، بنا می شود در ذیل آن کوه شهری به اسم طهران که دارای قصرهایی است مانند قصرهای بهشت و زن های آن شهر مانند حورالعین می باشند. بدان ای مفضّل! آن زن ها ملبس به لباس کفار و مزین به زینت جبّارین می شوند و سوار می شوند به زین و تمکین از شوهر نکنند و وفا نکند کسب شوهرها بر مخارج آن ها، پس طلاق بخواهند از شوهرها و …  شبیه می شوند مردها به زن ها و زن ها به مردها، پس اگر خواستی دینت را حفظ کنی، در آن شهر سکنی مکن، و منزل و خانه در آن جا اختیار منما. برای خاطر آن که آن جا محل فتنه است و فرار کن  از آن شهر به سوی قله های کوه و از سوراخ کوهی به سوراخ کوهی مثل روباه و بچه های روباه. “

پی نوشتها

۰-محدث نوری، مستدرک الوسایل، مؤسّسه آل البیت، چاپ اول، ج‏۱۱، ص‏۳۷۹، ح‏۲۲

۱- الدر المنثور : ج ۲ ص ۳۲۴- جامع الاخبار از سخنان پیغمبر‌(صلی الله علیه و آله و سلم) در حجه الوداع

۲- وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه ج۱۱ (الجزء الاول من المجلد السادس)- الکافی : ج ۸ ص ۳۷ ح ۷

۳- البحار : ج ۴۱ ص ۳۳۱ ب ۱۱۴ ح ۵۱- منتخب الأثر : ص ۴۳۷ ف ۶ ب ۲ ح ۱۸

۴- الکافی : ج ۸ ص ۶۹ ح ۲۵

۵- نهج البلاغه ، صالح : ص ۴۸۵ خطبه ۱۰۲

۶- مستدرک الوسائل : ج ۱۲ ص ۳۳۵ ب ۳۹ ح ۶- إثبات الهداه : ج ۳ ص ۵۷۰ ب ۳۲ ف ۴۴ ح ۶۸۶

۷- تفسیر علی بن إبراهیم : ج ۲ ص ۳۰۲ – ۳۰۷

۸-همان

۹- البحار : ج ۵۲ ص ۲۵۴ – ۲۶۰ ب ۲۵ ح ۱۴۷- بشاره الاسلام : ص ۱۲۵ – ۱۳۰ – ب ۷

۱۰-همان

۱۱- إثبات الهداه : ج ۳ ص ۸۶ ب ۲۱ ح ۳۱

۱۲-منتخب الاثرج۳ ص ۲۶

۱۳- مستدرک سفینه البحار، ج۴، ص۲۷۰ ـ به نقل از “منتخب التواریخ”، فصل علائم الظهور، از علامه مجلسی

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۶ ، ۲۲:۰۳
خادم گمنام

اختلاف بنی عباس آخرالزمان

يكشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۵، ۰۱:۴۳ ب.ظ

اسحاق بن عمار از امام صادق علیه‏ السلام روایت کرده که آن حضرت فرمود:

لا ترون ما تحبون حتی یختلف بنو فلان فیما بینهم، فاذا اختلفوا طمع الناس و تفرقت الکلمه و خرج السفیانی [۱]

آنچه را که شما دوست دارید (که مراد قیام حضرت قائم علیه‏ السلام است) نخواهید دید مگر موقعی که بنی فلان (یعنی بنی‏ عباس) در بین خود اختلاف کنند. و چون آنان اختلاف کردند مردم به طمع می ‏افتند و تفرقه ایجاد می‏ شود و آن وقت است که سفیانی ظاهر می‏شود.

فإذا کان ذلک طمع الناس فیهم واختلفت الکلمه وخرج السفیانی [۲]

قال الصادق(ع):متی فرج شیعتکم فقال اذا اختلف ولد العباس و وهی سلطانهم و طمع فیهم من لم یکن یطمع [۳]

حضرت امام جعفر صادق علیه السلام گفتم: فَرَج شیعیان شما کی می رسد؟ فرمودند: هنگامی که بنی عباس با هم کشمکش داشته و پایه دولتشان سست گردد و کسی که هیچگاه در خود احساس طمع به دولت انها نمی کرد، چشم به دولتشان بدوزد.

این اختلافی که درروایات بسیار تاکید شده برسر کلمه است که آن کلمه عدل و عدالت میباشد و آن اختلاف که برخی گفته اند برای اینکه آخرین خلیفه از فلانی می میرد و چون فرزندی ندارد برسرجانشینی او دعوا و اختلاف می شود ربطی به بنی عباس  آخرالزمان ندارد.

دقیقادر روایتی دیگر با تعبیرلاترون ماتحبون به کار برده شده است که اشاره امام به اختلاف میان شیعیان است

که این روایت اشاره به اختلافی که خواهد افتاد دارد.

و الذی نفسی بیده ما ترون ما تحبون حتی یتفل بعضکم فی وجوه بعض، و حتی یسمی بعضکم بعضا کذابین [۴]

قسم به کسی که جانم در دست اوست نکند آنچه راکه دوست دارید نخواهید دید مگر اینکه که برخی از شما روی برخی دیگر آب دهان بیندازد و برخی از شما برخی دیگر را به دروغگو خطاب می کنند.

کلمه، اختلافی در اندیشه وگفتار

سبحان الله أما تحبون أن یظهر الله تبارک وتعالی الحق والعدل فی البلاد، ویجمع الله الکلمه ویؤلف الله بین قلوب مختلفه، ولا یعصون الله عز وجل فی أرضه، وتقام حدوده فی خلقه، ویرد الله الحق إلی أهله فیظهر حتی لا یستخفی بشئ من الحق مخافه أحد من الخلق. أما والله یا عمار لا یموت منکم میت علی الحال التی أنتم علیها إلا کان أفضل عند الله من کثیر من شهداء بدر وأحد، فأبشروا[۵]

صاحب کتاب «مجمع‏ النورین» درباره ‏ی برخی از حوادث قبل از ظهور، در حدیثی از عبدالله بشار برادر رضاعی حضرت سیدالشهداء علیه‏ السلام روایت کرده است که وی گفت: حضرت حسین بن علی علیه ‏السلام در ضمن یک حدیث طولانی چنین فرمود:

«اختلاف الصنفین من العجم فی لفظ کلمه، و یسفک فیهم دماء کثیره، و یقتل منهم الوف الوف الوف و خروج الشروسی من بلاد الأرمینیه الی آذربایجان یسمی بالتبریز، یرید وراء الری، الجبل الأحمر المتلاحم بالجبل الأسود، لزیق جبال الطالقان فتکون بین الشروسی و بین المروزی وقعه صیلمانیه، یشیب منه الصغیر و یهرم منه الکبیر فتوقعوا خروجه الی الزوراء، و هی البغداد هی أرض میشومه، هی أرض ملعونه و یبعث جیشه الی الزوراء مأه و ثلاثون الفا الی الزوراء، و یقتل علی جسرها الی مده ثلاثه أیام سبعون الف نفس، و یفتض اثنی‏عشر ألف بکر، و تری ماء الدجله محمرا من الدم و من نتن الأجساد»[۶]

دو دسته از مردم «عجم» درباره ‏ی لفظ کلمه‏ ای (که ظاهرا کلمه‏ عدل و عدالت باشد) دچار اختلاف می‏گردند و در میان آنان خونریزی بسیار می‏شود و هزاران هزار نفر کشته می‏شوند.(برخی باوقایع مشروطه تطبیق کرده اند)

آنگاه فرمود: و شروسی از بلاد (ارمنیه) به سمت آذربایجان که آن را (تبریز) می‏ نامند به قصد کوه سرخ پشت شهر «ری» که متصل به کوه سیاه، و چسبیده به کوهستان «طالقان» است قیام می ‏کند و میان «شروسی» و مروزی  جنگ بسیار سختی روی می‏دهد که کودکان را پیر و بزرگسالان را فرسوده می‏کند.

سپس فرمود: پس در آن موقع منتظر خروج او، (یعنی: آمدن سفیانی) باشید که به سوی «زوراء» خروج خواهد نمود، و «زوراء» (بغداد) است و آن سرزمین شوم، و زمینی لعن شده می‏باشد، لشکری را که متشکل از صد و سی هزار نفر است برای تسخیر (بغداد) می‏فرستد و تا سه روز بر روی جسر بغداد، (یعنی: پل نهر دجله) می‏جنگند و هفتاد هزار نفر از طرفین بر روی جسر کشته می‏شوند بطوری که آب دجله، از خون رنگین و از اجساد متعفن می‏گردد، و دوازده هزار دختر را (از اهالی بغداد) بی‏ عفت می‏نمایند.

…لَنْ یَخْرُجَ الْقَائِمُ وَ لَا تَرَوْنَ مَا تُحِبُّونَ حَتَّى یَخْتَلِفَ بَنُو فُلَانٍ فِیمَا بَیْنَهُمْ فَإِذَا کَانَ کَذَلِکَ‏ طَمَعَ النَّاسُ فِیهِمْ وَ اخْتَلَفَتِ الْکَلِمَهُ وَ خَرَجَ السُّفْیَانِیُّ وَ قَالَ لَا بُدَّ لِبَنِی فُلَانٍ مِنْ أَنْ یَمْلِکُوا فَإِذَا مَلَکُوفقا ثُمَّ اخْتَلَفُوا تَفَرَّقَ مُلْکُهُمْ وَ تَشَتَّتَ أَمْرُهُمْ حَتَّى یَخْرُجَ عَلَیْهِمُ الْخُرَاسَانِیُّ وَ السُّفْیَانِیُّ هَذَا مِنَ الْمَشْرِقِ وَ هَذَا مِنَ الْمَغْرِبِ یَسْتَبِقَانِ إِلَى الْکُوفَهِ کَفَرَسَیْ رِهَانٍ‏ هَذَا مِنْ هُنَا وَ هَذَا مِنْ هُنَا حَتَّى یَکُونَ هَلَاکُ بَنِی فُلَانٍ عَلَى أَیْدِیهِمَا أَمَا إِنَّهُمْ لَا یُبْقُونَ مِنْهُمْ أَحَداً ثُمَّ قَالَ ع خُرُوجُ السُّفْیَانِیِّ وَ الْیَمَانِیِّ وَ الْخُرَاسَانِیِّ فِی سَنَهٍ وَاحِدَه..[۷]

قائم هرگزخارج نخواهد شد و آنچه را که دوست می دارید نخواهید دید تا آنگاه که فلان طائفه در میان خودشان اختلاف اندازند و چون چنین شود مردم در باره آنان به طمع افتند و اختلاف کلمه روى دهد و سفیانى خروج کند.
و فرمود: فلان طائفه به ناچار باید به حکومت برسند و همین که به حکومت رسیدند و سپس اختلاف نمودند حکومتشان از یکپارچگى بیفتد و کارشان پراکنده شود تا آنکه خراسانىّ و سفیانىّ بر آنان خروج کنند این یک از خاور و آن یک از باختر همچون دو اسب میدان مسابقه بسوى کوفه پیشتازى کنند این از این سو و آن از آن سو تا آنکه نابودى فلان طائفه بدست آن دو انجام پذیرد آنچنان که یک نفر از آنان را باقى نگذارند.
سپس آن حضرت فرمود: خروج سفیانىّ و یمانىّ و خراسانىّ در یک سال‏ و…است

نکاتی دراین باره

۱-اختلاف بین بنی عباس آخرالزمان حتمی است وعامل نابودی آنها اختلاف است نه قدرت های خارجی

۲-بعد از این اختلاف است که مردم(اهل تسنن)جرأت طمع به بنی عباس را می کنند.

۳-حکومت بنی عباس بسیار قدرتمند است وکسی  جرأت نگاه چپ به این حکومت را نمی کند.

۴-خروج سفیانی هم بعد از اختلاف بنی عباس وضعیف شدن آنها است.

۵-باتوجه به خروج سفیانی کلمه فرج در روایات به معنای ظهور حضرت حجت عج الله تعالی فرجه الشریف است

۶-اختلافات بین بنی عباس آخرالزمان باعث خونریزی های متعددی می شود

۷-حرکت سفیانی به خاطر بنی عباس و دشمنی با بنی عباس است و در روایات بسیاری داریم که او دشمن بنی عباس است وبرای انتقام از بنی عباس آخرالزمان خروج می کند.

۸-هم سفیانی وهم خراسانی برحکومت بنی عباس خروج می کنندیکی از غرب یکی از شرق

کسانی که بنی عباس را حکومت عربستان می دانند  باید مراقب باشند از سفیانی حمایت نکنند چرا که دشمنی سفیانی با حکومت عربستان باعت دوستی آنها با سفیانی نشود درحالی که ما حکومت عربستان را بنی عباس آخر الزمان نمی دانیم بلکه بنی عباس آخرالزمان کسی است که سفیانی با او می جنگد وهمین جنگ سفیانی نیز نباید باعث حمایت از بنی عباس شود چرا که چون فلان کشور مثلا الان دارد باسفیانی می جنگد پس ما باید از او حمایت کنیم این خطایی بس بزرگ است که خیلی ها دچار آن می شوند یا بلعکس در روایات داریم برخی از شیعیان و خوبان درلشکرسفیانی می روند ولی درروز ابدال برمی گردند ولی انهایی که کشته شدندخدا میداند چه عاقبتی در قیامت درانتظارشان است.

شاید درباره مدت حکومت بنی عباس آخرالزمان که از جمله نشانه های اصلی وفراموش شده آخرالزمان است کمتر صحبت شده با شد در این روایت ۳ نفر که بر حکومت بنی عباس آخرالزمان حکومت می کنند را بیان می کند که نام سه حاکم آن هم نام پیامبران است و مدت حکومتشان ۴۰سال می باشد.

با توجه اتصال زوال ملک بنی عباس وظهور حضرت این نشانه اهمیت بسیاری دارد.

برکناری دونفرازبنی عباس آخرالزمان

ازجمله نشانه هایی که در آخر الزمان بسیار مهم است و از ائمه به عنوان کل فرج نام برده شده بنی عباس آخرالزمان است که ما در فرصتهای مناسبتر این را موشکافی کرده وبررسی می کنیم .اما قبل از اینکه به بررسی بنی عباس بپردازیم برخی از روایتها رابرای عزیران قرار می دهیم که باشد راهگشای آنان باشد و یکی از نشانه های بنی عباس در آخر الزمان خلع دونفر که آن دو نفر در حکومت بنی عباس از ارکان اصلی نیستند بلکه از ارکان فرعی می باشندکه شخص اول بدون اختلاف برکنار می شود و از قدرت بنی عباس کاسته نمی شود ولی در هنگام خلع دومین شخص از منصب خود بنی عباس دچار اختلاف شده و باعث طمع سفیانی می شود و سفیانی خروج می کند.

 

قبلا گفتیم امرسفیانی که شخصی جوان و موفرفری وسفید و قد بلند است در حمص جرقه می زند و شعله ورشدن آن دردمشق است و با اختلاف بنی عباس است که هنگام خلع شخص دوم از منصب در حالی که اصلی نیست سفیانی خروج می کند.

پی نوشتها

[۱] – روضه کافی ص۲۰۹

[۲] – بحارج۵۲ص۲۳۲

[۳] – اعیان الشیعه ص۷۳و(تفسیر عیاشی از یعقوب بن سراج)

[۴] – بحارالانوارج۵۲ ص۱۱۶

[۵] – بحارالانوار ج۵۲ص۱۲۷-الکافی ج۱ص۳۳۳-کمال الدین ج۲ص۶۴۵

[۶] – مجمع النورین  ص۲۹۷ چاپ محرم ۱۳۲۷ وبشارهالاسلام ص۸۵

[۷]-الغیبه( للنعمانی) ص: ۲۵۶

https://t.me/joinchatakheruzzaman

۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۵ ، ۱۳:۴۳
خادم گمنام

امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در بیان نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، فرمود:


بهوش ای مردم، از من پرسید پیش از آنکه آشوبی شرقی پای خود را بلند و پس از مرگ و زندگی، زمام خویش را لگدمال کند، یا پیش از آنکه در مغرب زمین، آتشی در هیزم بسیار با دامنی گسترده و با فریاد خونخواهی یا مانند آن، برافروخته شود(1).
 

بی گمان، امام علی(علیه السّلام) با این سخن روشن و رسا خبر داده است که پیش از یورش قیسیان، بربرها و سیاهان مغربی از لیبی بر مصر، فلسطین، اردن و سوریه، میان سران بنی عبّاس مشرقی ناسازگاری سختی روی می دهد، به گونه ای که برخی از آنان به دیگری آسیب می زنند، مانند اسبی که بر لگام خویش گام می نهد.

از این روایت و دیگر احادیثی که پیرامون شورش قیسیان، بربرها و سیاهان افریقایی در آخرالزّمان آمده اند، بهره گرفته می شود که بی گمان، هدف بنیادین آنان از شورش همان خونخواهی نیروهای سلفی هم وطن و یا ناهم وطن خود می باشد که در مصر، سوریه و عراق در نبرد با زمامداران این کشورها کشته شده اند.

بر کسی پوشیده نیست، بسیاری از نیروهای مزدوری که اکنون با سپاهیان زمامداران مصر، سوریه، عراق و ایران می جنگند، از افریقاییهای سَلَفی مهاجر از سرزمینهای مغرب، مانند لیبی اند.

...............................................................................

1. بحار الأنوار، ج 53، ص 82، ب 29، ح 86، خطبۀ مخزون، با نقل از: مختصر البصائر (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۳۰
خادم گمنام

ابو اُمیّه کلبی از شیخی که روزگار نادانی عربها را دیده بود و ابروانش بر دو چشمانش افتاده بود، نقل کرده است که گفت:

همواره دارندگان پرچمهای سیاه گردنهایشان نیرومند است تا آن که در میان خودشان ناسازگاری کنند؛ برخی از آنان با دیگری ناسازگاری می کنند و سه دسته می شوند: گروهی سوی بنی فاطمه و دسته ای سوی بنی عبّاس و گروهی سوی خودشان فرا می خوانند(1).


چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه شیخ راوی آن را به وی نسبت نداده است.

.................................................................................

1. الفتن، ص 1-140، جزء 3، ح 576 (ترجمۀ نویسنده).


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۵ ، ۰۰:۳۹
خادم گمنام

از جمله روایاتی که بعد از مطالعه آن آدمی را متعجب می کند روایاتی است که بعد از ظهور امام عصر عج شرق و غرب عالم پرچم وی را لعن می کنند .جواب این سوال مشکل است که چرا اینگونه می شود . بعد از مطالعه روایات نکاتی به دست آمد که می توان جوابی برای این سوال باشد.

۱–عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) ‏ لَا یَخْرُجُ الْقَائِمُ (علیه السلام) حَتَّى یَکُونَ تَکْمِلَهُ الْحَلْقَهِ قُلْتُ وَ کَمْ تَکْمِلَهُ الْحَلْقَهِ قَالَ عَشَرَهُ آلَافٍ جَبْرَئِیلُ عَنْ یَمِینِهِ وَ مِیکَائِیلُ عَنْ یَسَارِهِ ثُمَّ یَهُزُّ الرَّایَهَ وَ یَسِیرُ بِهَا فَلَا یَبْقَى أَحَدٌ فِی الْمَشْرِقِ وَ لَا فِی الْمَغْرِبِ إِلَّا لَعَنَهَا وَ هِیَ رَایَهُ رَسُولِ اللَّه‏

الغیبه( للنعمانی) ص ۳۰۷ / باب ۱۹

ابی بصیر از اصحاب مورد اطمینان امام صادق علیه السلام از امام نقل می کند:

قائم خروج نمی کند مگر اینکه حلقه کامل شود به وی گفتم چه تعداد است مقدار تکمیل کننده عدد حلقه؟ فرمودند ده هزار نفر و جبرئیل از راست و میکائیل از چپ وی .سپس پرچم به اهتزاز در می آید وحرکت می کند بوسیله آن و هیچ کس در شرق وغرب نمی ماند مگر اینکه آن را لعن می کند و آن پرچم رسول خداست

نکات اولین حدیث:

۱-تعداد یاران اولیه حضرت بعد از۳۱۳ نفر ده هزار نفر می باشد

۲-از برخی روایات بدست می آید که این ده هزار نفرملائکه هستند که کشته نمی شوند

۳-البته به خاطر تکمیل حلقه که درروایت آمده می توان گفت مقداری از این یاران از مردم وانسانها هستند

۴-خبر اهتزاز در تمام عالم رسیده می شود

۵-درحالی که مردم می دانند این پرچم رسول خداست آن را لعن می کنند

۶-دلیل لعن پرچم ازاین روایت مشخص نیست

۷-حرکت حضرت با امدادهای غیبی است مانند کمک ملائکه

۸-محافظان اصلی جبرئیل و میکائیل می باشند

۹-ظهور منوط است به تکمیل حلقه بعد از ۳۱۳ نفر

۱۰-روش وحرکت آقامانند حرکت رسول خدا می باشد

۲-عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ سَمِعْتُ‏ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ (علیهما السلام) یَقُولُ‏ إِذَا ظَهَرَتْ رَایَهُ الْحَقِّ لَعَنَهَا أَهْلُ الْمَشْرِقِ وَ أَهْلُ الْمَغْرِبِ أَ تَدْرِی لِمَ ذَاکَ قُلْتُ لَا قَالَ لِلَّذِی یَلْقَى النَّاسُ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ قَبْلَ خُرُوجِهِ.

الغیبه( للنعمانی)، ص ۲۹۹

ابان بن تغلب گفته است:از امام صادق علیه السلام شنیدم که می گفت :هنگامی که پرچم حق برافراشته می شود اهل شرق واهل غرب آن را لعن می کنند آیا میدانی برای چه لعن می کنند؟به خاطر اینکه چیزهایی مردم از اهل بیت امام عصر عج قبل از ظهور دیده اند

نکات حدیث دوم

۱-پرچم آقا امام عصر عج پرچم حق است

۲-قبل از پرچم آقا پرچم حقی برافراشته نشده است

۳- لعن اهل شرق و غرب عالم پرچم حق

۴-قبل از ظهورگروهی از سادات کارهایی در عالم می کنند

۵-کارهای گروههای قبل از ظهور در تمام عالم و شرق و غرب همه می بینند

۶-این کارها باعث انحراف افکار عمومی از مسیر ظهور وحق شده است

۷-علت لعن اهل شرق وغرب اعمالی است که خاندان اهل بیت در آخرالزمان انجام داده اند و عالمیان از آنها دل خوشی ندارند

۸-ازاین روایت مشخص نیست که اعمالی که خاندان اهل بیت انجام داده اند چیست ولی در برخی روایات آمده است

۳-مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: إِذَا رُفِعَتْ رَایَهُ الْحَقِّ لَعَنَهَا أَهْلُ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ قُلْتُ لَهُ مِمَّ ذَلِکَ قَالَ مِمَّا یَلْقَوْنَ مِنْ بَنِی هَاشِم‏

الغیبه( للنعمانی)ص ۲۹۹

منصور بن حازم از امام صادق علیه السلام نقل می کند که حضرت فرمودند:هنگامی که پرچم حق بلند می شود اهل شرق واهل غرب آن را لعن می کنند گفتم به خاطر چه؟فرمودند:به دلیل چیزهایی که از بنی هاشم دیده اند

نکات حدیث سوم

علاوه بر نکات احادیث قبلی می توان گفت که بنی هاشم منظور سادات بنی هاشم اعم از بنی فاطمه،سادات حسنی ،حسینی و…می باشد که در حقیقت در عالم کارهای این گروه به اسم حضرت وقیام امام عصر است که شاید یکی از دلایل اینکه بردن نام امام عصر تا زمان ظهور جایز نیست همین باشد که وقتی کسی غیر معصوم به اسم امام عصر اشاره می کند و نام وی را می برد در حالی که لیاقت نداردباعث می شود که افراد و گروههای مختلف که از وی دل خوشی ندارند به خاطر این حمایت وی از امام عصر از امام عصر هم بدشان آید مثلا:

شما وقتی کسی را می بینید که کارهایش زیاد خوب نیست وخلاف می کند آن شخص بیاید همش اسم کسی راببرد واز وی دفاع کند خواه ناخواه شما هم نسبت به آن شخص مورد تمجید این آقای خلافکار بدبین شده وشاید کمتر سمت ان شخص اگر چه هم خوب باشد بروید وین یک قاعده عرفی می باشد

https://t.me/joinchatakheruzzaman

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۵ ، ۲۲:۵۴
خادم گمنام

حکومت بنی مروان درآخرالزمان

شنبه, ۶ آذر ۱۳۹۵، ۱۲:۲۷ ق.ظ

یکی از اقوام تاثیرگذار در تاریخ که انحراف آنها بسیار بود و در مقابل شیعه ایستاده بودند مروانیان می باشند که در زیارت عاشورا بر آنها لعن وارد شده است.

لَعَنَ اللَّهُ آلَ زِیَادٍ وَ آلَ مَرْوَانَ وَ لَعَنَ اللَّهُ بَنِی أُمَیَّهَ قَاطِبَه

هَذَا یَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِیَادٍ وَ آلُ مَرْوَانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَیْنَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ اللَّهُمَّ فَضَاعِفْ عَلَیْهِمُ اللَّعْنَ وَ الْعَذَاب‏

اللَّهُمَّ الْعَنْ یَزِیدَ خَامِساً وَ الْعَنْ عُبَیْدَ اللَّهِ بْنَ زِیَادٍ وَ ابْنَ مَرْجَانَهَ وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْراً وَ آلَ أَبِی سُفْیَانَ وَ آلَ زِیَادٍ وَ آلَ مَرْوَانَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَه

جواب این سوالات چیست؟

حال نقش بنی مروان در آخرالزمان چگونه است ؟
چگونه حکومتی خواهند داشت؟

اشخاص تاثیرگذار در بین آنها خواهد بود؟

آیا قدرتی خواهند داشت؟

دشمنان وهمدستان آنها چه کسانی هستند؟

 

صحیفه الرضا علیه السلام عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهما السلام کَأَنِّی بِالْقُصُورِ وَ قَدْ شُیِّدَتْ حَوْلَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ کَأَنِّی بِالْأَسْوَاقِ قَدْ حُفَّتْ حَوْلَ قَبْرِهِ فَلَا تَذْهَبُ الْأَیَّامُ وَ اللَّیَالِی حَتَّى یُسَارَ إِلَیْهِ مِنَ الْآفَاقِ وَ ذَلِکَ عِنْدَ انْقِطَاعِ مُلْکِ بَنِی مَرْوَانَ.

 

بحار الأنوار (ط – بیروت) ج‏۹۸ ص ۱۱۴

 

مرحوم مجلسی دربحار روایتی را از امام رضا علیهم السلام که آن حضرت از پدرانشان و از حضرت سجاد علیه السلام نقل می فرمایند:

گویا که من قصرهایی را که بلند می باشد را می بینم که اطراف قبر امام حسین علیه السلام بنا شده است و بازارها اطراف قبر او را احاطه کرده است و شب و روز می گذرد که از آفاق به سوی قبر او می آیند و این در زمان از بین رفتن حکومت بنی مروان است.

 

در این روایت حضرت از واقعه ای پیشگویی می کند که در آخرالزمان اتفاق می افتد زیرا ساختمانهای بلند و آپارتمانها درزمانهای گذشته اطراف حرم امام حسین علیه السلام نبوده و تایید آن به نظر نمی رسد ولی اینکه به سوی زیارت قبر حسین علیه السلام می آیند شاید تایید باشد ولی بازهم باید گفت که زیدیه ، اسماعیلیه ، کیسانیه و… همه ارادتمند امام حسین علیه السلامند و تنها حضور در کربلا وزیارت قبر حسین علیه السلام دلیلی بر خوب بودن افراد نیست مگر کسی که امامیه و دوازه امامی باشد ولی در این این روایت شریف بیشتر اشاره به از بین رفتن حکومت بنی مروان دارد که بعد از آن زیارت رونق می گیرد و این خود نشانه ای واضح برای شیعه می باشد.

حال آیا می توان بنی مروان را حکومت صدام و بعثی های عراق عنوان کرد؟ چرا که بعد از نابودی صدام و بعث در عراق این رونق در زیارت کربلا و ساختمانهای بزرگ وهتلهای بلند در اطراف این مرقد نورانی ساخته شده و بازارها و زفت وآمد به این مکان شریف زیاد شد، طوری که هرساله میلیونها زائر از سراسر زمین به زیارت ایشان می روند.

 از ویژگی های بارز بنی مروان طبق روایات تراشیدن ریش وگذاشتن سبیل بوده است که امیرالمومنین از این گروه هم خبر می دهد که :

 

….قَالَ لَهُ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ فَمَا جُنْدُ بَنِی مَرْوَانَ قَالَتْ فَقَالَ لَهُ أَقْوَامٌ حَلَقُوا اللِّحَى وَ فَتَلُوا الشَّوَارِب‏ ….

الکافی (ط – الإسلامیه) ج‏۱ ص ۳۴۶

 

در روایت حباله والبیه بیان شده که راوی به امیرالمومنین علیه السلام می گوید:

جند بنی مروان چه کسانی اند؟ حباله می گوید : حضرت فرمودند: آنها گروهی اند که ریشهای خود را می تراشند و شبیلهای خود را می گذارند…

از ویژگی های اصلی حکومت بعث همین خصلت می باشد که ریشهای خود را می تراشند و سبیل های خود را میگذارند وهمه در تصویر صدام ولشکریانش کاملا دیده اند واین را می رساند که آنها با اهل بیت علیهم السلام خوب نبوده و زیاد نمی گذارند زیارت ائمه رونق بگیرد.

اما این گروه هنوز نابود نابود نشده اندولی حکومت آنها منقطع شده است  و باقی مانده افراد آنها توسط سفیانی نابود خواهند شد که این افراد در شام ودمشق می باشند و در واقع همان امتداد حزب بعث در عراق هستند که ریش های خود را می زنند و سبیل می گذارند.

عن جابر ، عن أبی جعفر علیه السلام  قال : یقتل أربعه نفر بالشام کلهم ولد خلیفه ، رجل من بنی مروان ورجل من آل أبی سفیان .قال : فیظهر السفیانی على المروانیین فیقتلهم ، ثم یتبع بنی مروان ، فیقتلهم ، ثم یقبل على أهل المشرق وبنی العباس حتى یدخل الکوفه .

جابر از امام باقرعلیه السلام نقل می کند که فرمود:

چهار نفر درشام کشته می شوند که همه آنها فرزند خلیفه هستند ، مردی از بنی مروان ومردی از آل ابی سفیان ، پس سفیانی بر مروانیان غلبه کرده و انها را می کشد وبعد از ان نیز طرفداران آبنی مروان را می کشد و سپس رو به سوی اهل مشرق و بنی عباس می کند تا اینکه وارد کوفه می شود.

 

قال أبو جعفرعلیه السلام : ینازع السفیانی بدمشق أحد بنی مروان فیظهر على المروانی فیقتله ثم یقتل بنی مروان ثلاثه أشهر ثم یدخل على أهل المشرق حتى یدخل الکوفه .

 

امام باقرعلیه السلام فرمود:

 سفیانی با یکی از بنی مروان در دمشق منازعه کرده و درگیر می شود و بر مروانی غلبه می کند سپس بنی مروان را در مدت سه ماه می کشد سپس وارد اهل مشرق شده و وارد کوفه می شود.

 

الفتن لابن حماد ص ۱۷۱-۱۷۲

إحقاق الحق للتستری ج ۲۹ ص ۵۱۸

اینجاست که این روایت نورانی امام باقر علیه السلام برای شیعه معنایش واضح تر می شود که سفیانی برای شما برای مقابله وشکنجه با دشمنانتان کافیست

 

…کَفَى بِالسُّفْیَانِیِّ نَقِمَهً لَکُمْ مِنْ عَدُوِّکُم …

سفیانى براى شکنجه کردن دشمن شما براى شما کافى است

الغیبه( للنعمانی) ص: ۳۰۱ – بحار الأنوار (ط – بیروت) ج‏۵۲ص ۱۴۱

 

حال ببینیم چه کسانی از از بین رفتن مروانی نیرو می گیرند که آغازی برای ظهور حضرت خواهد بود و وظیفه شیعه عدم حمایت از هیچ کدام جز معصوم است .

عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ:

 إِذَا صَعِدَ الْعَبَّاسِیُّ أَعْوَادَ مِنْبَرِ مَرْوَانَ أُدْرِجَ مُلْکُ بَنِی الْعَبَّاسِ وَ قَالَ علیه السلام قَالَ لِی أَبِی یَعْنِی الْبَاقِرَ علیه السلام: لَا بُدَّ لِنَارٍ مِنْ آذَرْبِیجَانَ لَا یَقُومُ لَهَا شَیْ‏ءٌ فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ فَکُونُوا أَحْلَاسَ بُیُوتِکُمْ وَ أَلْبِدُوا مَا أَلْبَدْنَا فَإِذَا تَحَرَّکَ مُتَحَرِّکُنَا فَاسْعَوْا إِلَیْهِ وَ لَوْ حَبْواً وَ اللَّهِ لَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ یُبَایِعُ النَّاسَ عَلَى کِتَابٍ جَدِیدٍ…

 

ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمود:

هنگامى که‏ عبّاسىّ از چوبهاى (پله‏هاى چوبین) منبر مروان بالا رود، حکومت بنی عبّاس ترقّى و رونق خواهد یافت و فرمود: پدرم- یعنى امام باقر علیه السّلام- به من فرمود: ناگزیر باید آتشى از آذربایجان برافروزد که چیزى در برابرش نتواند ایستاد، پس چون چنین شود در خانه‏هاى خود بمانید و تا زمانى که ما آرام هستیم شما نیز آرام باشید  وبه زمین بچسبید و چون حرکت‏کننده ما به فعّالیت پرداخت به سوى او بشتابید اگر چه بر سر زانوان، به خدا سوگند گوئى من هم اکنون بدو مى‏نگرم که در میان رکن و مقام از مردم بر کتابی جدید بیعت می گیرد.

الغیبه( للنعمانی) ص ۲۶۴ – بحار الأنوار (ط – بیروت) ج‏۵۲ ص ۱۳۵

 

سفیانی اصهب مروانی را در شام که کشت ، هدف بعدی او عراق می باشد.

امام باقر علیه السلام فرمودند:

…أَوَّلُ أَرْضٍ تَخْرَبُ أَرْضُ الشَّامِ ثُمَّ یَخْتَلِفُونَ عِنْدَ ذَلِکَ عَلَى ثَلَاثِ رَایَاتٍ رَایَهِ الْأَصْهَبِ وَ رَایَهِ الْأَبْقَعِ وَ رَایَهِ السُّفْیَانِیِّ فَیَلْتَقِی السُّفْیَانِیُّ بِالْأَبْقَعِ فَیَقْتَتِلُونَ فَیَقْتُلُهُ السُّفْیَانِیُّ وَ مَنْ تَبِعَهُ ثُمَّ یَقْتُلُ الْأَصْهَبَ ثُمَّ لَا یَکُونُ لَهُ هِمَّهٌ إِلَّا الْإِقْبَالَ نَحْوَ الْعِرَاق‏….

اولین زمینی که خراب می شود زمین شام است که در این موقع سه پرچم وحزب (اصلی) در آنجا اختلاف می کنند اصهب وابقع وسفیانی که سفیانی بعد از کشتدن ابقع و یارانش اصهب را می کشد و بعد از ان تنها همتش این است که به سوی عراق حرکت کند….

الغیبه( للنعمانی) ص ۲۸۰ – باب ۱۴

 

البته دربرخی روایات که اصهب را همان ابقع معرفی کرده است را می توان به همین معنا که هردو مروانی هستند تعبیر کرد که وقتی سفیانی این دو را می کشد یکی از ترفندهای بنی عباسیان این است که به مکه می روند و اموال فراوانی را بین مردم تقسیم می کنند ومی خواهند برای جذب نیرو خود را شبیه امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف کنند وشاید از زیدیه هم کمک بگیرند

 

بُرَیْدٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام  قَالَ یَا بُرَیْدُ اتَّقِ جَمْعَ الْأَصْهَبِ قُلْتُ وَ مَا الْأَصْهَبُ قَالَ الْأَبْقَعُ قُلْتُ وَ مَا الْأَبْقَعُ قَالَ الْأَبْرَصُ وَ اتَّقِ السُّفْیَانِیَّ وَ اتَّقِ الشَّرِیدَیْنِ مِنْ وُلْدِ فُلَانٍ یَأْتِیَانِ مَکَّهَ یَقْسِمَانِ بِهَا الْأَمْوَالَ یَتَشَبَّهَانِ بِالْقَائِمِ علیه السلام وَ اتَّقِ الشُّذَّاذَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ قُلْتُ وَ یُرِیدُ بِالشُّذَّاذِ الزَّیْدِیَّهَ لِضَعْفِ مَقَالَتِهِمْ وَ أَمَّا کَوْنُهُمْ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ لِأَنَّهُمْ‏ مِنْ بَنِی فَاطِمَهَ.

 

از برید روایت شده که امام محمد باقر علیه السّلام به او فرمود: ا

ى برید! از پیوستن بجمعیت اصهب وابقع برحذر باش.  گفتم: اصهب کیست؟ فرمود: همان ابقع است. گفتم: اصهب کیست؟ فرمود: کسى است که پیسى دارد و از سفیانى پرهیز کن و از دو نفر آواره از اولاد فلان که بمکه مى‏آیند و اموال بمردم تقسیم مى‏کنند و خود را شبیه بقائم نشان می دهند نیز بپرهیز. همچنین از گروه کمی از آل محمد که سادات هستند هم دورى کن.

مقصود حضرت زیدیه هستند که عقیده ضعیفى دارند اما اینکه آنها از آل محمدند چون از فرزندان فاطمه می باشند.

بحار الأنوار (ط – بیروت) ج‏۵۲ ص ۲۷۰

 

نکاتی درباره آل مروان در آخرالزمان

  1. آل مروان مورد لعن وبرائت ائمه معصوم علیهم السلام واقع شده اند.
  2. آل مروان ابتدا حکومتی درعراق دارند که قبر حسین علیه السلام تحت سلطه آنهاست.
  3. حکومت بنی مروان که از بین برود کربلا رونق پیدا کرده و از همه جای دنیا به زیارت قبر شریف می آیند.(بنی عباس اول بسیاری از حکامشان مخالف زیارت بودند مانند متوکل)
  4. بعد از بنی مروان بنی عباس می آید که باعث رونق زیارت کربلا با بنا و ساخته های بلند وبازار ها می شود.
  5. همه بنی مروان از بین نمی روند بلکه گروهی از آنها در شام قدرت دارند.
  6. سفیانی دشمن مشترک بنی مروان وبنی عباس است
  7. شخصیتهای بزرگ بنی مروان مانند اصهب درشام ودمشق هستند.
  8. سفیانی سراغ یکی از طرفداران بنی مروان رفته او ویارانش را می کشد.
  9. سفیانی بعد از ان سراغ اصهب رفته واورا نیز می کشد.
  10. سفیانی بعد از کشتن مروانیان هدفش عراق است.
  11. بعد از کشته شدن مروانیانِ دمشق وشام، بنی عباس ضعیف می شود.
  12. بنی مروان و بنی عباس و زیدیه ازدشمنان سفیانی هستند که کاری از پیش نمی برند.
  13. لزوم خانه نشینی وعدم حمایت از هیچ گروهی تا خروج سفیانی وندای آسمانی درروایات تصریح شده است.
  14. سفیانی برای مبارزه با دشمنان شیعه کافی است و امام عصر علیه السلام خودشان با سفیانی مبارزه می کنند.
  15. بنی مروانیان یک ویژگی بارز دارند که سبیلها را می گذارند وریشها را می تراشند که این خلاف عمل سفیانی و مکاتب افراطی اهل تسنن است.
  16. اهل مشرق و بنی عباس باهم همدست هستند که سفیانی علیه ایشان حرکت می کند.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۵ ، ۰۰:۲۷
خادم گمنام

ساختن ساختمانهای برافراشته و بازارها پیرامون قبر امام حسین(علیه السّلام) و روی آوردن مردم از سراسر جهان به زیارت آن از نشانه های پایان دوران بنی مروان و نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) است.

امام رضا از پدرانش از امیر مؤمنان -علی-(صلوات الله علیهم) نقل کرده است که وی فرمود:

گویا من کاخهایی را می بینم که پیرامون قبر حسین(علیه السّلام) برافراشته شده اند،

و گویا من کجاوه هایی(1) را می بینم که از کوفه سوی قبر حسین می روند،

و شبها و روزها سپری نمی شوند، مگر آنکه از گوشه و کناره ها سوی آنجا برده شوند،

و آن رویداد هنگام پایان زمامداری بنی مروان خواهد بود(2).

امام رضا از پدرانش(علیهم السّلام) نقل کرد و فرمود: علی پسر حسین(علیهما السّلام) فرموده است:

گویا من کاخهایی را می بینم که پیرامون قبر حسین(علیه السّلام) برافراشته

شده اند، و گویا من بازارهایی را می بینم که گرداگرد قبرش را گرفته اند؛

پس، روزها و شبها سپری نمی شوند، مگر آنکه از گوشه و کناره ها سوی آنجا

برده شوند، و آن رویداد هنگام پایان زمامداری بنی مروان(3) خواهد بود(4).

امروزه می بینید، بی گمان، همان گونه که امام علی و نوه اش علی پسر حسین(صلوات الله علیهم) خبر داده اند، پس از فروپاشی زمامداری صدّام در عراق، بازارهایی نو و ساختمانهایی بلند، مانند هتلها، پیرامون حرم حسینی ساخته شده اند، و روی آوردن مردم به زیارت قبر امام حسین(علیه السّلام) افزایشی چشمگیر یافته است، به گونه ای که میلیونها تن از شیعیان حسین(علیه السّلام) و دوستدارانش برای دیدار قبر شریف وی از سراسر جهان سواره و پیاده، روز اربعین حسینی در ماه صفر از هر سال، به کربلا مقدّس می آیند، و چنان که می دانید، بی گمان، مروانیان، مانند بازماندگان حزب بعث و گروه داعش، در این سالهای واپسین، بر بخشهایی از عراق چیره شده اند، و بنا بر برخی پیشگوییهای بیرون آورده شده از روایات اسلامی، آنان به زودی در این کشور به زمامداری می رسند و با شتاب نابود می شوند، و این گونه خدای متعالی زمینه را برای قیام امام مهدی(علیه السّلام) و پیاده کردن فرمانروایی وی بر عراق و همۀ جهان فراهم می کند.

----------------------------------------------------------------

1. مراد از «کجاوه ها» در این حدیث، همان خودروهای جابجاگر مردم در آخرالزّمان اند.

2. بحار الأنوار، ج 41، ص 287، ب 114، ح 9، با نقل از: عیون أخبار الرضا (ترجمۀ نویسنده).

3. برخی یادداشت نویسانِ بر این روایت، در اینجا گفته است: «و در نسخه ای: ملک بنی العبّاس است». بنا بر این، بی گمان، نشانه هایی که در روایت آمده اند، از نشانه های نابودی فرمانروایی بنی عبّاس در آخرالزّمان خواهند بود.

4. بحار الأنوار، ج 98، ص 114، ب 15، ح 36، با نقل از: صحیفة الرضا (ترجمۀ نویسنده).

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۵ ، ۱۰:۵۹
خادم گمنام