آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

اللهم عجل لولیک الفرج

آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

اللهم عجل لولیک الفرج

آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

این وبلاگ برای ارائۀ پیشگوییهای گوناگون در بارۀ نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام) و رویدادهای آخرالزّمان است که بیشتر آنها برگرفته از کتابهای زرتشتیان، یهودیان، مسیحیان و مسلمانان، به ویژه آیات قرآن کریم و روایات اسلامی می باشند، و خوانندگان گرامی را از رویدادهایِ پیشِ رویِ جهان آگاه می سازند.

آدرس کانال آخرالزمان در ایتا https://eitaa.com/joinchatakheruzzaman
آدرس کانال آخرالزمان در تلگرام https://t.me/joinchatakheruzzaman

بایگانی

۳۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علائم ظهور» ثبت شده است

🔵تعیین جایگاه قیام سفیانی برای نخستین بار در تاریخ پژوهشهای مهدوی
 

امیر مؤمنان علی-علیه‎السّلام-، در بیان نشانه‎های ظهور امام مهدی-علیه‌السّلام-، فرمود: ای جابر، هر گاه ناقوس بانگ زند، کابوس فشار آورد و گاومیش سخن بگوید، پس، در آن هنگام، شگفتیها و چه شگفتیهایی خاهند بود! هر گاه آتش در بُصْری بدرخشد، پرچم عثمانی در درۀ سُوَیْدا(۱) پدیدار شود، بصره آشفته گردد و برخی از آنان بر برخی دیگر چیره شوند، هر گروهی بر گروهی دیگر یورش بَرَد(۲)، لشکرهای خراسان بجنبند و شعیب ابن صالح تمیمی(۳) از درون تالقان بجوشد(۴)، برای سعید شوشی در خوزستان پیمان بسته شود، برای بلنداندامان و تناوران کردها(۵) پرچم برافراشته شود و ترکها(۶) بر ارمنیها چیره شوند... .(۷)
 

بی‌گمان امام علی-علیه‌السّلام- با سخنش: «هر گاه ناقوس بانگ زند» خبر داده است که کمی پیش از قیام امام مهدی-علیه‌السّلام-، ناقوسِ خطری کوبیده خاهد شد که مردم را هشدار می‌دهد که آنان در آستانۀ نابودی‌اند، و نیز این سخن می‌تواند به یورش رومیان مسیحی بر سرزمینهای مسلمانان و عربها و کارزارشان با ایشان کمی پیش از قیام اشاره‌گر باشد.

کابُوس (بَخْتَک) فشار سختی است که بر سینۀ انسان در خاب می‌آید و او را آزار می‌دهد و می‌ترساند، و مراد از «کابوس فشار آورد»، فشارهای سختی‌اند که بر مردمان از رویدادهای ترسناک و گرفتاریهای بزرگ در چند ماهی پیش از قیام امام مهدی-علیه‌السّلام- فرود می‌آیند.

در گفتار امام: «گاومیش سخن بگوید» اشاره‌ای نرم به داستان گوسالۀ تلایی‌ای دارد که سامری آن را ساخته و برایش صدای گاو بود، و بیشترِ قوم موسای پیامبر-علیه‌السّلام-، هنگامی که پنهان‌شدن وی به درازا کشید، آن را پرستیدند، و گویا این گاومیش سخنگو در آخرالزّمان به آن گوسالۀ تلایی فریادکش میان بنی‌اسرائیل همانند شده است، و بر پایۀ آن‌چه در اندیشه‌ام می‌گذرد، مقصود از «گاومیش سخن بگوید»، می‌تواند سخن‌گفتن مردی تندخو، نیرومند، ترسناک و پرنیرنگ در کارهای مردم باشد، و خداوند داناتر است.

درخشیدن آتش در بصری درخشش آتشی است که در حجاز، در پی ترکیدن و جوشش برخی آتشفشانهای جنوب مدینه، پدیدار می‌شود و در هوا پخش می‌گردد و زبانه‌هایش سوی آسمان زبانه می‌کشند، به گونه‌ای که بخشهای گسترده‌ای از حجاز و سرزمینهای پیرامونش را روشن می‌کنند و از جاهای دور، مانند بصرای شام(۸)، دیده می‌شوند.

پدیدارشدن پرچم عثمانی در درۀ سویدا همان برافراشته‌شدن پرچم عُثْمان ابن عَنْبَسَه سُفْیانِی، رهبر شامیان و واپسین فرمانروایان اَمَوی از نژاد ابوسفیان در آخرالزّمان است که جنبش خُد را در صفر پیش از قیام امام مهدی-علیه‌السّلام- در سوریه می‌آغازد، و در رجب در درۀ خشک در سُوَیْدا برمی‌شورد، و در ماه رمضان یا نزدیکش بر دمشق، سپس بر بیشتر سرزمینهای شام چیره می‌شود، و سپاهش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یورش می‌برد.

شایان یادآوری است، از بیشتر احادیث اسلامی‌ای که به جایگاه قیام سفیانی اشاره می‌کنند برداشت می‌شود که آن همان «درۀ خشک» در کناره‌های دمشق و دوردستهای آن است، و گمانی نیست در این‌که اکنون در سرزمینهای شام دره‌ای به این نام یافت نمی‌شود، بلکه درۀ خشک نامی همگانی است که همۀ دره‌های خشک در شام را در بر می‌گیرد، و برای همین، به روایتی نیازمندیم که این اسم را ویژه می‌کند و این جایگاه را می‌شناساند، و آن نیست مگر همین روایتی که در آغاز گفتار گزارش کرده‌ایم، و آن ما را یادآوری می‌کند که جای شورش سفیانی همان درۀ سُوَیْدا است؛ پس، روایت نزد پژوهندگان در رویدادهای آخرالزّمان بسیار گرانبها است.

از آن چیزهایی که راهنمایی می‌کنند درۀ خشک در سویدا همان جایگاه شورش سفیانی است، برخی روایات اسلامی‌‌اند که روشن می‌کنند سفیانی «داییهایش از کلبیان‌اند»(۹) و «بیشتر پیروانش از کلبیان‌اند»(۱۰)، و سخن برخی جغرافی‌دانان که می‌گوید: «... سویدا، پس بی‌گمان در آن‌جا گروهی از کلبیان‌اند»(۱۱).
 
«درۀ سویدا» دره‌ای در شهر سویدا در ۱۰۰ کم جنوب شهر دمشق است، و بر پایۀ آن‌چه کمال شوفانی در گفتار «درۀ سویدا دیگر دره نیست» بر پایگاه اینترنتی «السویداء الیوم» از برخی جهانگردان گزارش کرده است، درۀ سویدا دره‌ای گود بود که از کوه حَوْران سرازیر می‌شد، و بر فرازش پلی بلند و استوار و خُش‌ساخت بود و در آن سیلابهای برنده‌ای در برخی فصلها روان بودند که برای به کار انداختن آسیابهای آبی در غرب پل بسنده بودند، و آبهای فراوان در پایان بهار روان نمی‌شدند، و شوفانی گفته است: وادی سویدا سخنی پرکاربرد در زبان مردمان شهر نیست؛ پس ویژگیهایش پنهان شده‌اند، و از آن جز نمای میان‌تُهى‌اش میان ساختمانهایِ نو سویدا و پلهای بر پا بر آن که می‌فهمانند بی‌گمان دره‌ای در زیرشان روان بوده، نمانده است.

بر پایۀ آن‌چه هویدا است، آشفتگی بصره برای جنبش بازماندگان حزب بعث و گروهی از سَلَفیان با رهبری اصهب مروانی در این شهر و پیرامونش و چیره‌شدنشان بر آن و یورش آنان از آن‌جا بر شهر اهواز است، و در پی آن رویداد، یورش ایرانیان بر عراقیها و گرفتنشان بصره را خاهد بود.

«لشکرهای خراسان» همان دارندگان پرچمهای سیاه کوچک در آخرالزّمان‎اند، و «شعیب ابن صالح تمیمی» نوجوانی است که در تالِقان زاده می‌شود، و چند ماه پیش از قیام امام مهدی-علیه‌السّلام- جنبش خد از آن‌جا می‌آغازد، سپس در رجب در سَمَرْقنْد برمی‌شورد، و هنگامی که هاشمی چینی با سپاهش از چین و مُلْتان به خُراسان می‌آید و در آن‌جا برمی‌خیزد، همراه یارانش با وی پیمان می‌بندد و فرمانده سپاهش می‌شود.

مراد از «تالقان» در این حدیث، تالقان خراسان است که اکنون مرکز استان تَخار در شمال شرقی افغانستان است و در ۳۹۵ کم سوی جنوب شرقی سمرقند جای دارد که آن نیز از سرزمینهای خراسان و از شهرهای ازبکستان است.
  
شُوش شهری باستانی در خوزستان است، و خُوزِسْتان استانی در جنوب غربی ایران است که مرکزش اهواز و از شهرهایش آبادان و شوش و شُوشْتَرند.(۱۲)

«سعید شوشی» مردی از زیندگان شوش کنونی است که رهبری جنبشی را در خوزستان در آخرالزّمان می‌پذیرد.

گویا سخن امام علی-علیه‌السّلام-: «بلنداندامان و تناوران کردها» به کردهای طالبانی اشاره می‌کند که در بخشهای کوهستانی عراق، مانند سلیمانیّه و پیرامونش، جای دارند؛ زیرا آنان در سنجش با کردهای بارزانی که در بخشهای ناکوهستانی، مانند اربیل و کرکوک و پیرامونشان، زندگی می‌کنند، بلنداندامتر و تنومندترند، و خداوند داناتر است.

بر پایۀ آن‌چه هویدا است، مقصود امام علی-علیه‌السّلام- از گفتارش: «ترکها بر ارمنیها چیره شوند»، چیره‌شدن ترکهای جمهوری آذربایجان با یاری ترکهای ترکیه بر ارمنیها پس از یورش آنان بر جمهوری ارمنستان است.
-----------------

۱. در همۀ نسخه‌های چاپی مشارق أنوار الیقین نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «سوداء» (سیاه) یافت می‌شود که به «السویداء» اصلاح و ترجمه گردید.
۲. در همۀ نسخه‌های چاپی مشارق أنوار الیقین نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «صبا کلّ قوم إلی قوم» یافت می‌شود که به «صبأ کلّ قوم علی قوم» اصلاح و ترجمه گردید.
۳. در نسخۀ چاپی مشارق أنوار الیقین پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «التیمیّ» یافت می‌شود که سازگار با  آن‌چه در دیگر نسخه‌های چاپی این کتاب آمده است، به «التمیمیّ» اصلاح و ترجمه گردید.
۴. در همۀ نسخه‌های چاپی مشارق أنوار الیقین نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «تبع» یافت می‌شود که به «نبع» اصلاح و ترجمه گردید. 
۵. در همۀ نسخه‌های چاپی مشارق أنوار الیقین نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «کردان» یافت می‌شود که واژه‌ای فارسی است و در سخن عربها به کار نمی‌رود، و به «الأکراد» اصلاح و ترجمه گردید.
۶. در همۀ نسخه‌های چاپی مشارق أنوار الیقین نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «العرب» یافت می‌شود که سازگار با درونمایۀ برخی روایات اسلامی، به «الترک» اصلاح و ترجمه گردید.
۷. مشارق أنوار الیقین، ص ۶-۲۶۵، خطبة التَّطَنْجِیَّة؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۸. بُصْری یا بصرایِ شام شهری در جنوب دمشق در استان دَرْعا و نزدیک مرزهای شمالی اُردُن است؛ برگرفته از: برخی منابع.
۹. کتاب سُلَیم بن قیس الهلالیّ، ج ۲، ص ۷۷۴، ح ۲۵.
۱۰. المستدرک علی الصحیحین، ج ۵، ص ۷۲۷، ک الفتن و الملاحم، ح ۸۶۳۳.
۱۱. البلدان، یعقوبی، ص ۱۶۴، درگاه «جند دمشق».
۱۲. برگرفته از: برخی منابع.
 

ایران- قم- سیّد سلیمان مدنی تنکابنی- ۸ آذر ۱۴۰۰


📚جهان در آستانۀ ظهور؛ پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تُنِکابُنِی 
✍🏻 روش ما در نوشتن واژه‎ها سره‌نویسی و سازگاری نوشتار با گفتار است
 

✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۸ ، ۲۰:۵۵
Admin

در میان شیّادانی که در روزگار ما پدیدار شده اند و خُد را پیشگو جا زده اند و برای فریب انسانهای ساده اندیش، پیشگوییهای دروغین خِیش را به استادی خیالی یا واقعی و شیّادتر از خُد نسبت می دهند، ابو علی شیبانی عراقی است که در روزگار چیرگی صّدام و بعثیان در آن کشور هوادارشان بوده و با آنان ارتباط داشته، و گاه در برخی کاباره های عراق می رقصیده که فیلمهایش نیز در اینترنت موجود است. این انسان پلید، دروغگو و منافق، پس از سقوط صدّام و حزب بعث در عراق، برای این که گیر مردم خشمگین نیفتد و کشته نشود، فرار را بر قرار ترجیح داد و به لبنان گریخت و در آن جا نیز خد را هوادار شیعیان و گروه حزب الله و ایران نشان داد تا نان را به نرخ روز بخُرد و از گزند دیگران در امان باشد. وی، با کمک دستهای پیدا و پنهان و بر پایۀ اهدافی شوم و شیطانی، تبلیغات دروغین و پر سر و صدایی را در برخی شبکه های ماهواره ای در بارۀ رویدادهای آخر الزّمان آغاز کرد که سالهاست ادامه دارد و متّأسفانه برخی انسانهای گمراه و نادان در ایران نیز بوق تبلیغاتی وی شده اند. شنیدنی است اگر بدانید که وی تا کنون نتوانسته هیچ حادثۀ راهبردی و مهمّی را پیشبینی کند و چندین بار دروغگوییهایش بر همگان آشکار شده است، و تنها با بهره‌گیری از برخی خبرهای سیاسیِ از پیش گفته شده و نیز اشارۀ کلی به سقوط برخی هواپیماها یا برکناری و جا به جایی برخی وزرا در برخی کشورها، پیشگوییهای بی ارزشی را ارائه دهد و با این کار  توانسته مخاطبان فراوانی را جذب کند و خد و استادش را پیشگو جلو دهد. گاهی هم برخی مطالب راست، مانند حمله به ایران در آخرالزّمان را برای جلب توجّه مطرح می کند که سخن تازه ای نیست و برگرفته از روایات اسلامی و سخن کارشناسان است و ما نیز حتّی پیش از حملۀ آمریکا و متّحدانش به عراق و سقوط صّدام آن را مطرح کرده بودیم. 

گفتنی است، ابو َعلی شیبانیِ شیطانی نه تنها پیشگو و عالم نیست، بلکه انسانی بسیار گمراه است که سعی در سست کردن باورهای اعتقادی شیعیان و آسیب زدن زدن به آنان با روشی به ظاهر هوادرانه ولی در واقع منافقانه را دارد. همین چند سال قبل بود که وی یکی از شخصیّتهای سیاسی ایران را خراسانی و دیگری را شعیب بن صالح معرّفی کرده بود، در حالی که شعیب -بنا بر روایات اسلامی- همان خراسانی و اهل تالقان در افقانستان است و در سمرقند قیام می کند و سپس به ایران می آید. شیبانی بعدها هنگام برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایران گفته بود که این شخص بار دیگر انتخاب می شود که چنین نشد. سپس گفت او دوباره به قدرت باز می گردد که چنین نخاهد شد. این نکته را نیز به خاطر داشته باشید که افرادی منحرف در ایران و لبنان با بازی رسانه ای و شگردهای تبلیغاتی سعی در پوشاندن دروغهایش و یا پس از روی دادن برخی حوادث حتّی کم ارزش، با دستکاری کردن تاریخ سخنانش تلاش در پیشگویی آن از سوی شیبانی دارند!

چه کسی پیشگوی دروغین است؟
پشت پرده زمینه سازی برای علم کردن مهدی دروغین!!

احمد فتلاوی ، عضو کمیته امنیتی استانداری نجف اشرف و یکی از اعضای کمیته تحقیقاتی مشترک عراقی آمریکایی نیز تأکید کرد: مهدی دروغین یک مزدور اطلاعاتی رژیم بعث عراق بود که در لبنان با شخصی به نام ابوعلی شیبانی ، افسر سابق اطلاعات رژیم صدام که خود از اهالی منطقه مشخاب نجف اشرف است ، آشنا شده بود و با او مراوده داشت . ابوعلی شیبانی که به علت تهدید شدن به مرگ ، عراق را ترک کرده و در لبنان مستقر شده است هم اکنون به عنوان پیشگو در شبکه ماهواره ای شهرزداد فعالیت می کند و پیش از این با الکرعاوی همکاری تنگاتنگی داشته است .

ابوعلی شیبانی دو ماه پیش در شبکه تلویزیونی شهرزداد به مردم عراق و جهانیان نوید داده بود که امام زمان در اوایل ماه دوم میلادی در عراق ظهور خواهد کرد. این مسئله نشان می دهد شیبانی در تلاش برای زمینه سازی به منظور شورش الکرعاوی تحت عنوان اعلام ظهور مهدی (عج ) بوده است .
حوزه نت
کانال آخرالزّمان


 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۸ ، ۰۱:۲۳
Admin

عبداللّه های سه گانه در آخر الزّمان (بخش 8)

يكشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۸، ۰۳:۳۳ ب.ظ

عبدالله عبّاسی از نژاد مأمون و عبدالله سفیانی از نژاد خالد

از شگفتیهای تاریخ اسلام آن است، همان گونه که عبّاسیان بر بنی اُمیّه شوریدند و زمانی دراز در جایگاهشان ایستادند، اَمویان نیز در آخر الزّمان بر بنی عبّاس می شورند و آنان را کیفر می دهند، و چند ماهی پادشاهی می کنند، و چون عبدالله مأمون عبّاسی پادشاهی بسیار سیاستمدار و فریبکار و دانشمند به احادیث آمده در بارۀ رویدادهای آخر الزّمان و قیام امام مهدی(علیه السّلام) بود، و بنا بر آگاهی نابسنده اش از خبرها و پیشگوییهای یادشده در کتابهای گذشتگان، می پنداشت که وی واپسین رهبران بنی عبّاس و مهر پایان آنان است، و سفیانی شامی از خاندان اُمیّه و حسنی گیلانی از خاندان ابو طالب پس از وی بی درنگ بر خاندان عبّاس می شورند، برای همین، نرمخویی با خاندان ابو طالب و دوست داشتن خاندان پیامبر(صلوات الله علیهم) و دلسوزی بر پیروان و دوستدارانشان را وانمود می کرد، و امام رضا(علیه السّلام) را، جای پسرش عبّاس، ولی عهد و جانشینش برگزید، برای جلوگیری از ریختن خونهای خاندانش و پایداری دوستی میان آل عبّاس و آل ابو طالب پس از مرگش، و در پاسخ نامه ای که عبّاسیان برای او نوشتند و پاسخ آن و چرایی گرامی داشتن وی آل ابو طالب و یاری دادنش به آنان را می خاستند، نوشت:
«... پس، رشید خبر داد به من [از](1) پدرانش و از آن چه در «کتاب دولت» و جز آن یافته بود که هفتم از فرزندان عبّاس برپا نمی شود برای بنی عبّاس پس از وی گروه به پاخاسته ای، و همواره خُشِی برای آنان با زندگی اش بستگی خاهد داشت ... هر گاه خُدِ مرا از دست دهید، برای خُدتان پناهگاهی جستجو کنید، و دور است(2)، برای شما نیست مگر شمشیر، حسنی شورشگر و ورزیده(3) نزد شما می آید، پس، شما را درو می کند، دروکردنی، یا سفیانی خارکننده، و قائمِ مهدی که از ریختن خونهایتان پیشگیری نمی کند، جز خونهایی که سزاوار نریختن باشند...»(4)، و با همۀ آنها، امام رضا(علیه السّلام) با دست مأمون(لعنه الله) شهید شد، و پدرش موسی کاظم(علیه السّلام) با دست پدرش هارون رشید(لعنه الله) شهید شد، برای کینه توزی و رشک بردن آن دو بر خاندان ابو طالب(علیهم السّلام)!

شاید مراد از «جز کتاب دولت» در سخن مأمون، خبر ابن منادی و حدیث فضل کاتب باشد که در پی می آیند.

ابن مُنادِی گفت: ابو سلیمان عبدالله جُوالِقِی پسر جَرِیر خبر داد من را از مردی اهل کتاب(5) که وی آگاه کرد او را که دانیال پیامبر(علیه السّلام) در کتابش یاد کرده است:

... میان فرماندهان عجمها (پارسیان) دشمنی و ناسازگاری روی می دهد ... کسی را که می خاهند برمی دارند و کسی را که می خاهند، سرپرست می کنند، زمانی نادراز ... تا آن که کار مردم را مردی از فرزندان پادشاه هفتم سرپرستی کند، سپس در پی ماههایی اندک، مردی که از خاندان پادشاه سوم است و به وی سفیانی گفته می شود، سرپرستی می کند...(6).

بر کسی که اخبار آشوبها و نبردهای پُرکشتار در آخر الزّمان را پیگیری می کند، پوشیده نمی باشد، سخنانی که پسر منادی با سندهایش از کتاب دانیال آورده است، به راستی از احادیث اسلامی، به ویژه سخن رسول خدا(صلّی الله علیه و آله)، می باشند، ولی با برخی نادرستها آمیخته گردیده و به کسی جز گوینده اش نسبت داده شده اند، و بی گمان، در این جا آن چه از آنها درست و سازگار با دیگر خبرهاست را آورده ایم.
بدان که «عَجَم» نامی برای همۀ مردمان ناعرب است، ولی چه بسیار عجم به کار می رود و با چیزی که همراه سخن می باشد، دانسته می شود که مقصود از آن همان پارسیان یا ایرانیان اند، چنان که در این حدیث آمده است.

مراد از «مردی از فرزندان پادشاه هفتم»، عبدالله عبّاسی واپسین پادشاهان سه گانۀ بنی عبّاس در مشرق در آخر الزّمان است که از نژاد مأمون عبّاسی هفتمین رهبر از بنی عبّاس پس از بنی اُمیّه می باشد، و مقصود از «پادشاه سوم» که سفیانی از خاندان وی می باشد، خالد پسر یزید پسر معاویه پسر ابو سفیان است، چنان که در حدیثی که امام باقر(علیه السّلام) از امام علی(علیه السّلام) روایت کرده، آمده است: «مردی از فرزندان خالد پسر یزید پسر معاویه پسر ابو سفیان برمی شورد...»(7).

از فضل کاتب روایت شده است که گفت: نزد ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) بودم، ... فرمود:

بی گمان، آن کس پسر آن کس تا آن که رسید به هفتمین از فرزندان آن کس، گفتم: پس، نشانه در میان ما و شما چیست، فدایت شوم؟ فرمود: ای فضل، از زمین جدا نشو تا آن که سفیانی برشورد. پس، هر گاه سفیانی بشورد، سوی ما برگردید...(8).

با نگاه به آن که امام صادق(علیه السّلام) در این حدیث پادشاهان بنی عبّاس را، تنها از نخستین تا هفتمین آنان، بی شمارش دیگرانشان، برشمرد و سپس شورش سفیانی را یاد کرد، به اندیشۀ انسان پیشی می گیرد که هفتمینشان همان واپسینشان است، با آن که گمانی نیست در دانابودن امام به این که پادشاهان بنی عبّاس چهل پادشاه اند، و این که سفیانی بر چهلمین از ایشان برمی شورد، و سخن درست در این جایگاه آن است که بگوییم امام در پیِ شمردن همۀ رهبران بنی عبّاس نبود، بلکه به شمارش هفت تای نخستین از آنان و پایان بردن سخن به یادآوری هفتمینشان و شورش سفیانی بسنده کرد؛ زیرا وی از سوی نیاکانش آگاه بود که عبّاسی هفتم که مأمون است، بزرگترین رهبران عبّاسی در پادشاهی و دانشمندترینشان در دانش می باشد و واپسین رهبران بنی عبّاس در آخر الزّمان از نژاد وی است و سفیانی بر او می شورد، چنان که ابن اَحْنَف از امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) روایت کرده است: «هفتمین آنان دانشمندترینشان است»(9).

به هر روی، چیزی که از روایات اسلامی آشکار می شود و در جهان بیرونی روی می دهد، برپایی دو دولت با چهل پادشاه برای بنی عبّاس می باشد: دولت نخستین همان است که در سرزمینهای اسلامی، پس از فروپاشی دولت اَمَوی، بنیادگذاری و 524 سال با سی و هفت پادشاه ماندگار شد و از میان رفت، و دولت دومین آن است که در بخشی از سرزمینهای مشرق، در آخر الزّمان برپا می گردد و 40 سال با سه پادشاه پایدار می ماند، سپس کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام) نابود می شود، و سفیانی و حسنی و خراسانی در پایان این دولت بر عبدالله عبّاسی که مردی از نسل پادشاه هفتم از بنی عبّاس (مأمون) می باشد، می شورند.  
----------------------------------------------------------- 

1. میان دو کروشه از افزوده های ما است.
2. مرادش آن است که دستانتان به پناهگاه نمی رسد.
3. در نوشتار عربی سخن مأمون در این جا «الحسنیّ الثائر البائر» یافت می شود. در تهذیب اللّغة آمده است: «البائِر: المُجَرِّب (ورزیده)». محمّدباقر مجلسی(رحمه الله) در بحار الأنوار، ج 49، ص 215، در بیان واژۀ «البائر» گفته است: «البائر الهالک (نابودشونده)»؛ زیرا وی کشته می شود، و می تواند «الباتر» باشد که شمشیر برنده است»، و نویسنده می گوید که درستِ در این جایگاه همان معنایی است که از تهذیب اللّغة آوردیم؛ زیرا مراد از «حسنی ثائر (شورشگر)» همان حسنی گیلانی ای است که در دیلم برمی شورد و بر دشمنانش چیره می شود و چیرۀ کسی نمی شود تا آن که به کوفه و نجف برود و با امام مهدی(علیه السّلام) پیمان ببندد، و روایتی یافت نمی شود که به کشته شدنش اشاره کند، و امام علی(علیه السّلام) در باره اش فرمود: «قیامگری از ما در گیلان به پا می خیزد»؛ منتخب کفایة المهتدی، ص 4، ح 3، نسخه ای خطّی عکسی، ولی حسنی هالک (نابودشونده) همان کسی است که کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام) خُدسرانه در مکّه برمی شورد و کشته می شود، چنان که از ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) روایت شده است: «هنگامی که ... حسنی جنبش کند ... پس، حسنی به شورش پیشی می گیرد و مکّیان بر وی یورش می برند و می کشندش و سرش را سوی شامی می فرستند»؛ روضة الکافی، ج 8، ص 154، ح 285. 
4. الطرائف، ص 280 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
5. اهل کتاب پیروان یکی از دینهایی اند که برای پیامبرانش کتابی آسمانی بود؛ مانند یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان، و مراد از «مردی اهل کتاب» در این جا، انسانی یهودی یا مسیحی است.
6. الملاحم، ص 8-76، ب 6، ح 21 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
7. الفتن، ص 193، جزء 4، ح 792 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
8. روضة الکافی، ج 8، ص 188، ح 412 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
9. مناقب آل أبی طالب، ج 2، ص 11-310 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

✔️برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور 
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۸ ، ۱۵:۳۳
Admin

عبداللّه های سه گانه در آخر الزّمان (بخش 7)

يكشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۸، ۰۳:۲۳ ب.ظ

عبدالله سفیانی یکی از پرچمداران سه گانه در شام

از کعب روایت شده است که گفت:

سوی فرات،در کنار شام یا کمی پس از آن، جایگاه گردآمدنی بزرگ خاهد بود؛ پس، بر سر داراییها کارزار می کنند، و از هر نه تن هفت تن کشته می شوند، و آن، پس از صدای سخت فروافتادن چیزی سنگین و سست شونده در ماه رمضان، و پس از جداشدن سه پرچمی است که هر کدام از آنان پادشاهی را برای خُدش می خاهد، و در ایشان مردی می باشد که نامش عبدالله است(1).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه کعب الأحبار تابعی آن را به وی نسبت نداده است.

مراد از «جایگاه گردآمدنی بزرگ خاهد بود؛ پس، بر سر داراییها کارزار می کنند»، گردآمدن سپاهیانی فراوان در قرقیسیا و کارزارشان بر سر گنجی از تلاست که فرات نمایانش می کند. 

مقصود از «صدای سخت فروافتادن چیزی سنگین»(2) در این جا، صدایی سخت است که در پی فروافتادن شهابی بزرگ از آسمان در مشرق زمین شنیده می شود، هنگام برآمدن خُرشید در مکّه، در صبح روز جمعه نیمۀ ماه رمضان سالی که امام مهدی(علیه السّلام) در آن به پا می خیزد.

از برخی خبرها بهره گرفته می شود که «سست شونده» در این جا وصف برای موصوفی مُقَدَّر است که «زمین» باشد، و مراد از آن، شهر حَرَسْتا پیرامون دمشق و آبادی جابِیَه در دوردستهای آن است که در ماه رمضان سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) فروبرده می شوند، یا آن در این جا وصف برای موصوفی مُقَدَّر است که «آسمان» باشد، و مقصود از آن، شهابی بزرگ است که از آسمان فرومی افتد، چنان که در سخن خداوند متعالی آمده است: «و آسمان بشکافد، پس، آسمان در آن روز سست شونده است»(3)، و خداوند داناتر است.

مقصود از «سه پرچمی» در این روایت، پرچم اصهب مروانی از جزیره و عراق، پرچم ابقع فِهْری از مصر و پرچم عثمان سفیانی از سوریه است، و «عبدالله» همان عثمان سُفْیانِی، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخر الزّمان است.
----------------------------------------- 

1. الفتن، ص 4-233، جزء 5، ح 923 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
2. بهره گرفته شده از: برخی فرهنگهای واژگان عربی.
3. قرآن کریم، سورۀ حاقّه، آیۀ 16 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

✔️برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور 
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۸ ، ۱۵:۲۳
Admin

عبداللّه های سه گانه در آخر الزّمان (بخش 6)

شنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۸، ۰۳:۲۳ ب.ظ

عبدالله سفیانی پلیدترین آفریده

از کعب روایت شده است که گفت:

... بر شما از پرچمهای زرد می ترسم، هنگامی از مغرب در مصر فرود آیند؛ برای آنان دو نبرد خاهند بود: نبردی در فلسطین و دیگری در شام، سپس مهاجران به ایشان می گروند ... پس، نابود می شوند. سپس شورشگری برمی شورد که به او عبدالله گفته می شود و پلیدترین آفریده است، کارش در حِمْص شعله ور می شود و در دمشق می درخشد و در فلسطین آشکار می شود، بر کسی که با وی دشمنی ورزد، چیره می شود...(1).

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) یا بهره گرفته شده از آن باشد، اگرچه کعب الأحبار تابعی آن را به وی نسبت نداده است.

مراد از «پرچمهای زرد»، پرچمهای قیسیان، بربرها و سیاهان آفریقایی است که کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام)، با رهبری عبدالرحمان اَعْرَج کِنْدِی از لیبی بر مصر یورش می برند، سپس با فرماندهی اَبْقَع فِهْرِی مصری سوی فلسطین و اُردن می آیند و بر شهر بیت المقدس یورش می برند تا درونش بروند، ولی به هدفشان نمی رسند، و پس از آن، سوی سوریه می شتابند و با فرمانروایش و پشتیبانانش می جنگند، و مقصود از «مهاجران» که به سپاه شورشیان آفریقایی می پیوندند، برخی گروههای تروریستی سَلَفی اند که پیشتر از سراسر جهان، به ویژه آفریقا، به سوریه کوچیده اند و در آن جا ماندگار شده اند برای کارزار با پادشاهش، و «عبدالله» همان عثمان سُفْیانِی، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخر الزّمان است.
---------------------------------------------------- 

1. الفتن، ص 2-471، الجزء 10، ح 1482 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

✔️برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور 
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۸ ، ۱۵:۲۳
Admin

عبداللّه های سه گانه در آخر الزّمان (بخش 5)

جمعه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۸، ۰۳:۲۰ ب.ظ

نابودی عبدالله عبّاسی و برکنارکردن کسی در آستانۀ برکناری اش

از جابر روایت شده است که ابو جعفر فرمود:

هر گاه سفیانی بر ابقع، منصور، کندی، ترکها و رومیان چیره شود، بیرون می آید و به عراق می رسد. سپس گیسوی سختی آور برمی آید. در آن هنگام، نابودی عبدالله خاهد بود، و کسی که در آستانۀ برکناری است، برکنار می شود، و این برکناری، نادانسته، به گروههایی در شهر زورا نسبت داده می شود. پس، اَخْوَص با زور بر شهری چیره می شود، و در آن جا کشتاری بزرگ می کنند، و شش تن سرانِ از خاندان عبّاس را می کشد، و کسی را در آن جا دست و پا بسته سر می برد، و سپس سوی کوفه می رود(1).

بنا بر پژوهش نویسنده، هنگامی که این روایت را با دیگر روایات بیانگر رویدادهای آخر الزّمان می سنجیم، می یابیم که بی گمان، در نقل و رونویسی نوشتار آن در هم ریختگی، آشفتگی و پیش و پس افتادن روی داده است، و درست آن است که روایت این گونه باشد:

از جابر [جُعْفِی](2) روایت شده است که ابو جعفر [باقر(علیه السّلام)](3) فرمود: گیسوی سختی آور(4) برمی آید. پس، در آن هنگام، نابودی عبدالله خاهد بود، و کسی که در آستانۀ برکناری است، برکنار می شود، و این برکناری، نادانسته، به گروههایی در شهر زَوْرا نسبت داده می شود. هر گاه سفیانی بر اَبْقَع، منصور(5)، کِنْدِی، ترکها و رومیان چیره شود، بیرون می آید و به عراق می رسد. پس، اَخْوَص(6) با زور بر شهری چیره می شود، و در آن جا کشتاری بزرگ می کند، و شش تن سرانِ از خاندان عبّاس را می کشد، و کسی را در آن جا دست و پا بسته سر می بُرَد، سپس سوی کوفه می رود(7).

«گیسوی سختی آور»، بزرگ ستارۀ دنباله دار است که «گیسوی شیطان» نیز نامیده می شود، و در ماه رمضان سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) از مشرق برمی آید، و مایۀ گرفتاریها و ناخُشیهایی برای مردم می شود.

هرچند از برخی احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخر الزّمان بهره گرفته می شده است که عبدالله عبّاسی واپسین رهبران بنی عبّاس در مشرق در آخر الزّمان است، و او همان رهبر ناتوان می باشد که در پایان کار برکنار و نابود می شود، ولی آشکار از این روایتِ جابر آن است که «کسی که در آستانۀ برکناری است» رهبری جز «عبدالله» است، و بنا بر این، عبدالله همان دومین، و کسی که در آستانۀ برکناری است همان سومین پادشاهان بنی عبّاس در آخر الزّمان می باشد، و خداوند داناتر است.

«زَوْرا» دوتاست: زورای نو که همان تهران، و زورای کهن که همان بغداد می باشد.

«اَبْقَع» (گندمگون) همان اَبْقَع فِهْرِی فرماندۀ فرماندهان در مصر در آخر الزّمان است که نیروهای قیسی، بربر و سیاه آفریقاییِ پیرو اعرج کندی را از مصر سوی فلسطین، اُردن و سوریه فرماندهی می کند.

«منصور» همان منصور قحطانی یمانی است که یمن را در آخر الزّمان با ستم فرمانروایی می کند، و سربازانش را برای پشتیبانی اسرائیل، از صنعا به رمله در فلسطین می آورد، و با نیروهای ابقع فهری مصری هنگامی که بر بیت المقدس یورش می برند، می جنگد، سپس بر سوریه یورش می برد و با سپاه سفیانی پیکار می کند و شکست می خُرَد و به یمن بازمی گردد و منصور حسینی یمانی او را می کشد.

«کِنْدِی» همان عبدالرحمان اَعْرَج کِنْدِی، رهبر قیسیان، بربرها و سیاهان آفریقایی در لیبی در آخر الزّمان است که سپاهش را به مصر می آورد، و آنان را با فرماندهی ابقع فهری مصری برای نبرد سوی فلسطین، اردن و سوریه می فرستد.

مراد از «ترکها» در بسیاری از احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخر الزّمان، ترکهای ترکیه اند، و مقصود از «رومیان» در بسیاری از روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخر الزّمان، اروپاییان و بسیاری از آمریکاییان و استرالیاییها می باشند که از فرزندان رومیان اند.

«اَخْوَص» (چشم فرورفته) همان عثمان سفیانی، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخر الزّمان می باشد.

شایان یادآوری است، در آیین اسلام، کشتنِ دست و پا بسته جایز نیست، هرچند کشته شونده جانور یا انسانی بزهکار و سزاوار کشتن باشد.
--------------------------------------------------------- 

1. الفتن، ص 209، جزء 4، ح 841 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).
2. میان دو کروشه از افزوده های ما است.
3. میان دو کروشه از افزوده های ما است.
4. در نسخۀ چاپی الفتن پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «ذی الشفاء»، و در دیگر نسخه های چاپی این کتاب «ذو الشفاء» یافت می شود که به «ذو الشَّقاء» اصلاح و ترجمه گردید.
5. در همۀ نسخه های چاپی الفتن نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «المنصور» یافت می شود که به «منصور» اصلاح و ترجمه گردید.
6. در نسخۀ چاپی الفتن پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «الأخوض» یافت می شود که سازگار با آن چه در نسخۀ چاپی این کتاب در مصر آمده است، به «الأخوص» اصلاح و ترجمه گردید.
7. الفتن، ص 209، جزء 4، ح 841 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).

✔️برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور 
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۸ ، ۱۵:۲۰
Admin

عبداللّه های سه گانه در آخر الزّمان (بخش 3)

جمعه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۸، ۰۳:۱۲ ب.ظ

عبدالله عبّاسی دارندۀ واپسین پولهای زر و سیم و کلید گرفتاری و شمشیر نابودی

از کعب روایت شده است که گفت:

هر گاه مردی از بنی عبّاس پادشاهی کند که به وی عبدالله گفته می شود، و او دارندۀ واپسین پولهای زر و سیم از آنان است که با آن پولها آغازیده شده و با آنها پایان داده می شوند، پس، وی کلید گرفتاری و شمشیر نابودی است. هر گاه نامه ای برای او از عبدالله عبدالله امیر مؤمنان در شام خانده شود، درنگ نمی کنید تا آن که برسد به شما نامه ای که بی گمان، بر منبر مصر از عبدالله عبدالرحمان امیر مؤمنان خانده شده است. پس، هر گاه چنان شود، مشرقیها ومغربیها، مانند دو اسب همدوش در گروبندی، به شام پیشی می گیرند؛ می بینند که پادشاهی انجام نمی شود، مگر برای کسی که شام را نگه دارد، هر کدام می گوید: کسی که بر آن جا چیره شود، بی گمان، دارندۀ پادشاهی شده است(1).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه کعب الأحبار تابعی آن را به وی نسبت نداده است.

«عبدالله عبدالله» همان عبدالله دارندۀ واپسین پولهای زر و سیم، واپسین پادشاهان سه گانۀ بنی عبّاس در آخر الزّمان است که نیروهایش را از مشرق زمین به شام می فرستد، و از یادآوری عبدالله دو بار برای این پادشاه عبّاسی هویداست که لقب و نام وی، هر دوشان، عبدالله می باشد، و «عبدالله عبدالرحمان» همان اَعْرَج کِنْدِی، رهبر قیسیان، بربرها و سیاهان آفریقایی در آخر الزّمان است که در میانه های سالی پیش از سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) رهبری برخی جنبشهایی که پیشتر در لیبی و پیرامونش و دوردستهایش آغازیده شده بودند را می پذیرد، و در ماه جمادی آخر یا نزدیکش از همان سال در آن جا برمی شورد، و سپس سپاهش را به مصر می آورد، و آنان را با فرماندهی اَبْقَع فِهْرِی مصری برای نبرد سوی فلسطین، اردن و سوریه می فرستد.

مراد از «مغرب» در این روایت، لیبی و پیرامونش و دوردستهایش، و مقصود از «شام»، سوریه می باشد.
شایان یادآوری است، عبدالله عبّاسی در این روایت با ویژگی «ذو العین الآخرة منهم» -دارندۀ واپسین پولهای زر و سیم از آنان- یاد شده است، و «اَصْمَعِی در کتاب الأجناس گفته است: «العَیْن» پولهای سیم و زر است»(2)، و بر کسی پوشیده نیست که «الآخرة» وصف برای «العین» می باشد نه «ذو العین»، و بر پایۀ این حدیث و دیگر احادیث اسلامی، عبدالله عبّاسی مانند کسی که پیش از وی بود، رهبری داراست، ولی برکنار می شود و داراییهایش از دستش می رود، به گونه ای که بر روی زمین گام برمی دارد، در حالی که چیزی از آن برای وی نیست(3)، و فرمانروایی بنی عبّاس با زر و سیم آغازیده شده و با آن دو پایان داده می شود.

دانشمند شیعه محمّدباقر مجلسی(رحمه الله) گفته است:

«سخن او: «و وی ذو العین است»، مقصودش آن می باشد که در آغاز نامش عین است، چنان که نخستینشان ابو العبّاس عبدالله پسر محمّد پسر علی پسر عبدالله پسر عبّاس بود، و واپسینشان عبدالله پسر مستنصر، لقب مستعصم داده شده، بود»(4)، و درست آن چیزی است که ما یاد کرده ایم.

از جُبَیْر پسر نُفَیْر روایت شده است که گفت:

وای بر عبدالرحمان از عبدالله، وای بر عبدالله از عبدالرحمان(5).

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه جُبَیْر حَضْرَمی حِمْصی تابعی پسر نُفَیْر آن را به وی نسبت نداده است.

مراد از «عبدالرحمان»، عبدالرحمان اَعْرَج کنْدِی رهبر شورشیان آفریقایی در لیبی، و «عبدالله» نخست، سفیانی رهبر اَمَویان در شام، و «عبدالله» دوم، رهبر عبّاسیان در مشرق است.
----------------------------------------------------------------

1. الفتن، ج 1، ص 261، جزء 4، ح 742، چاپ مصر (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
2. المزهر فی علوم اللغة و أنواعها (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
3. بنگرید: الغیبة، نعمانی، ص 276، ب 14، ح 39.
4. بحار الأنوار، ج 52، ص 213، ب 25، دنبالۀ ح 64 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
5. الفتن، ص 190، جزء 4، ح 781 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

حدیثی یافت می شود که چنین می نماید از سخنان امام صادق(علیه السّلام) به جابر جُعْفِی پسر یزید باشد که او را به نگهداری کتاب سُلَیْم فرمان می دهد، و وی را از برخی رویدادهای آخر الزّمان آگاه می کند:

نگهدار این کتاب را ای جابر؛ پس، پادشاهی برای بنی عبّاس است تا آن که به عبدالله(1) دارندۀ واپسین پولهای زر و سیم پایان یابد، و آتشی(2) در حجاز پدیدار شود، و مسجد جامع کوفه و آن چه بنیانگذار در صَرات(3) برافراشته است، ویران شوند، و هر گاه پادشاه ترکان نابود شود، سرزمینهای(4) شام آشفته می شوند و پادشاهان در هم می شکنند(5) و راستی آشکار می شود، و ستایش برای خداوند است(6).

مراد از «عبدالله» در این روایت، عبدالله عبّاسی واپسین پادشاهان سه گانۀ بنی عبّاس در مشرق در آخر الزّمان است، و «ذو العین» -دارندۀ پولهای زر و سیم- از ویژگیهایش می باشد، و «الآخرة» -واپسین- ویژگی «العین» است، نه «ذو العین».

بنا بر آن چه هویداست، مقصود از پدیدارشدن آتشی در حجاز، شعله ورشدن آتشهایی بزرگ در پی ترکیدن برخی آتشفشانهای حجاز است، به گونه ای که بخشهای گسترده ای از حجاز و سرزمینهای پیرامونش را روشن می کنند و از جاهای دور، مانند شهر بُصْری در جنوب دمشق، دیده می شوند، چنان که رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) فرمود: «ساعت (زمان قیام قائم) برپا نمی شود، مگر آن که آتشی از سرزمین حجاز بیرون آید که در بصری گردنهای شتران را روشن می کند»(7)، و ویرانی مسجد جامع کوفه یا با ویران کردن ساختمانش می باشد یا با کم شدن نمازگراران در آن و رهاکردنش، پس از رفتن سپاه سفیانی درون کوفه، چنان که امام صادق(علیه السّلام) فرمود: «هرگاه ... مسجد جامع کوفه از آبادانی ویران شود»(8)، و نمی دانیم که مقصود از «آن چه بنیانگذار در صَرات برافراشته است» چیست، و می تواند پلی باشد که بر رود صرات بسته و ویران می شود، و «پادشاه ترکان» همان واپسین فرمانروایان ترکیه در آخر الزّمان است، چنان که امام علی(علیه السّلام) فرمود: «هر گاه ... زمامدار قسطنطنیّه نابود شود»(9)، و آشفتگی سرزمینهای شام و نیز زیندگانش با آشوبی فراگیر هنگام آشکارشدن پرچمهای ابقع و اصهب و سفیانی در آن جا خاهد بود، چنان که امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) فرمود: «شام آشفته می شود و پرچمها برافراشته می شوند»(10)، و نیز فرمود: «پس، شامیان و فلسطینیها آشفته می شوند»(11)، و همۀ این رویدادهای یادشده از نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام) می باشند.
------------------------------------------------------ 

1. در نسخۀ چاپی کتاب سلیم بن قیس الهلالیّ پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «بعباد الله» یافت می شود که سازگار با آن چه در برخی نسخه های خطّی این کتاب آمده است، به «بعبدالله» اصلاح و ترجمه گردید.
2. در نسخۀ چاپی کتاب سلیم بن قیس الهلالیّ پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «ناد» یافت می شود که سازگار با آن چه در برخی نسخه های خطّی این کتاب آمده است، به «نار» اصلاح و ترجمه گردید.
3. در نسخۀ چاپی کتاب سلیم بن قیس الهلالیّ پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «الثانی بالفرات» یافت می شود که سازگار با آن چه در برخی نسخه های خطّی این کتاب آمده است، به «البانی بالصراة» اصلاح و ترجمه گردید. «صَرات: ... آن، رودخانه ای است که از نهر عیسی، نزدیک سرزمینی که به آن مُحَوَّل گفته می شود، سرچشمه می گیرد، میان آن جا و میان بغداد فرسنگی است»؛ معجم البلدان، ج 3، ص 399، درگاه «الصَّراة» (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
4. در نسخۀ چاپی کتاب سلیم بن قیس الهلالیّ پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «لسان» یافت می شود که به «بلاد» اصلاح و ترجمه گردید.
5. در نسخۀ چاپی کتاب سلیم بن قیس الهلالیّ پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «یکثر» یافت می شود که به «یکسر» اصلاح و ترجمه گردید.
6. کتاب سلیم بن قیس الهلالیّ، ج 2، ص 833، دنبالۀ ح 41 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
7. صحیح مسلم، ج 4، ص 8-2227، کتاب فتن و اشراط ساعت، ب 14، ح 42 (ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر).
8. التشریف بالمنن، ص 70-369، ملحقات، ح 542 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
9. إلزام الناصب، ج 2، ص 183، خطبۀ بیان 2 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
10. دلائل الإمامة، ص 475، ح 465 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
11. إلزام الناصب، ج 2، ص 162، خطبة البیان 1 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

✔️برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور 
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۸ ، ۱۵:۱۲
Admin

قیام سید خراسانی

سه شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۳۹ ب.ظ

 پاسخ سید سلیمان مدنی تنکابنی پژوهشگر و نویسنده در حوزه ی مهدویت و آخرالزمان به افرادی که می گویند سید خراسانی از ایران است و می خواهند حقایق را پنهان کنند.

دو نفر منتقدی که سید خراسانی را ایرانی می دانند:

1- به گمان من، آنکسی که بدیهیات ظهور را انکار می کنه و مهمترین تکیه گاه شیعیان در جهان امروز رو به بنی عباس تشبیه می کنه (و ارتباط واضح خلفای عثمانی قدیم و عثمانیان جدید مثل اردوغان رو با حکومت عباسیان و مشابهت روشهای مکارانه شون رو نادیده می گیره) و خراسانی و شعیب رو اهل چین و ماچین میدونه (در حالیکه میدانیم شعیب صالح و گنجهای طالقان به یاری حسنی گیلانی میروند و هر عاقلی میدونه که طالقان ایران به گیلان نزدیکتره یا تالقان افغانستان)، چنین آدمی سزاوارتر به صفت دجال هست.

2-آخه سید خراسانی از سین میانگ با چی میخواد بیاد نصف دنیا رو بگیره؟ با چوب و چماق؟
هشت سال جلو دنیا وایستادیم، شهید دادیم، سی سال تحریم و فشار رو ما تحمل کردیم، ولایت طاغوت رو ما به ولایت امان زمان تبدیل کردیم، اسرائیل از ترس موشک های ماست که جرئت نکرده بیاد نیل تا فرات رو صاف کنه، ماییم که جلویی تکفیری ها توی عراق و سوریه وایستادیم، اون وقت سید خراسانی از چین بیاد و شعیب هم از تالقان؟!!! تازه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران شده بنی عباس آخرالزمان!!!

پاسخ سید سلیمان مدنی تنکابنی :

یادآور می شویم که مراد از طالقان در روایات مرتبط با شعیب و گنجهای خدا در طالقان همان طالقان افغانستان است؛ زیرا در روایات آمده است که شعیب اهل طالقان است و خروج وی از سمرقند خواهد بود، و در روایتی از امام علی(علیه السلام) که به سرزمینهایی در آخرالزمان و گنجهای خدا در طالقان اشاره فرموده است، طالقان را کنار سمرقند بیان کرده است، و چنان که می دانید این دو منطقه در خراسان به هم نزدیک اند و طالقان درست پایین منطقه سمرقند قرار گرفته است.

البته شعیب پس از خروج در سمرقند به ری می آید و در تهران با دشمنان امام زمان علیه السلام مانند سپاه سفیانی که بر ری یورش می برند، می جنگد و به کمک حسنی گیلانی می شتابد. همه این روایتها امروزه در اینترنت یافت می شوند و ما در مقاله مفصل خود آنها را می آوریم و هیچ روایتی ندارد شعیب اهل ری است و این مطلب را شیخ علی کورانی بی دلیل ادعا کرده است.
اما سید خراسانی یا هاشمی خراسانی که روایات اسلامی بر جوان بودن وی تصریح دارند، طبق روایات اسلامی از شیعه و سنی، در بخشهایی از چین جنبش خود را می آغازد و به ماوراء النهر در خراسان می آید و سپس همراه شعیب به سوی ری می آید و با سپاه سفیانی می جنگد و از ایران به عراق و سپس سوی شام و بیت المقدس می رود. گفتنی است اکنون استان سین بیش از 50 میلیون مسلمان دارد که خواهان استقلال از حکومت چین اند.
خراسان سرزمینی پهناور در آسیای میانه است که از شمال شرقی ایران آغاز و تا مرزهای غربی چین و هند کشیده می شود، و اکنون بیشتر افغانستان، ترکمنستان، ازبکستان و تاجیکستان و بخشهایی از ایران و قرقیزستان را در بر می گیرد (با بهره گیری از: برخی منابع).
اینک می پردازیم به بیان روایاتی که بر چینی بودن سیّد خراسانی تصریح دارند:
هنگامی که پسر مَهْزِیار اهوازی، در جایگاهی ناشناخته در حجاز، با امام مهدی(علیه‏ السّلام) رو به رو شد، امام به وی فرمود:


ای پسر مهزیار -در حالی که دستش را کشید- تو را از خبری آگاه
می کنم؛ بی گمان، هر گاه چینی پنهان شده ای را بجوید(1) و مغربی
 جنبش کند و عبّاسی برود و با سفیانی پیمان بسته شود،
به سرپرست از سوی خدا اجازه داده می شود؛ پس در
صَفا و مَرْوَه(2)، میان 313 نفر بی کم و کاستی برمی شورم...(3).


در این حدیث، مراد از «چینی» همان هاشمی خراسانی است که جنبش خود را از چین می آغازد و در ماه رجبِ سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) در سمرقند -از شهرهای خراسان- به پا می خیزد و مهدی(علیه السّلام) را در پایانۀ روزهای پنهان شدنش می جوید و فرمانبرداری را به وی می سپارد.
1. در همۀ نسخه های چاپی موجود نزد ما از مختصر البصائر، در اینجا نادرست، «فقد» ثبت شده است که به «تفقّد» اصلاح و ترجمه شد.
2. مغربی همان فَهْرِی مغربی از قبیلۀ قیس و رهبر بربرهایِ سلفی در شمال افریقاست که جنبش خود را از مغرب می آغازد و بر مصر و سوریه یورش می برد.
3. مختصر البصائر، ص 429، ح 508.
امام باقر(علیه السّلام) می فرماید:


گویا می بینم که از دورترین سرزمینهای مشرق، از شهری که به آن
«شیلا» گفته می شود، گروهی قیام کرده و حقّ خود را از چینیها
می خواهند، امّا به آنان داده نمی شود؛ دگر باره آن را می خواهند
و همچنان داده نمی شوند. چون کار را چنین دیدند، شمشیرهای خود را
بر دوشهایشان می گذارند و با آنان می جنگند. در نتیجه، چینیها راضی
می شوند آنچه را این گروه خواسته اند، بدهند، امّا ایشان نمی پذیرند
و شمار زیادی از آنان را می کشند. سپس همه سرزمینهای ترکها(1)
و هندیان(2) را می گیرند و سوی خراسان می آیند و تسلیم آنجا
را از مردم آن سامان می خواهند، امّا به مقصود نمی رسند. در نتیجه،
خراسان را به زور می گیرند و چیزی جز دادن حکومت به صاحب شما
(امام مهدی علیه السلام) نمی خواهند. در این هنگام، سفیانی برمی شورد
می کند و آنان با او درگیر و همگی کشته می شوند. امّا هم آنان و هم
کشندگانشان (سپاهیان سفیانی) با دعای صاحب شما به دنیا باز می گردند
و ایشان از آنان انتقام می گیرند و تا پایان دنیا در حکومت او زندگی می کنند(3).


1. به استان سین کیانگ و مناطق ترک نشین اطراف اشاره دارد.
2. به هند، پاکستان اشاره دارد که در گذشته یک کشور بودند.
3. منتخب کفایة المهتدی، ص 4 - 3، ح 2.
بی گمان، این حدیث به مبارزات استقلال طلبانۀ مسلمانان ترک نژاد در استان سین کیانگ چین در عصر کنونی اشاره دارد.
گفتنی است، یاران خراسانی در آغاز کار گروهی از مسلمانان مبارز چینی می باشند که بیشترشان سنّیان اند و ماهها و بلکه سالها پیش از ظهور خراسانی، شورش خود را در استان سین کیانگ، با هدف کسب استقلال از دولت چین، آغاز کرده اند و پس از گزینش حسینی خراسانی به رهبری خود و پیوستن به شیعیان، هدفشان دگرگون می شود و سپس به مولتان در پاکستان می آیند و پس از اسقرار در سرزمین خراسان و تشکیل دولت، برای پیوستن به امام مهدی(علیه السلام)، سوی عراق لشکر می کشند.
نگارنده چند سال قبل از برخی طلاب چینی ساکن قم شنید که در میان چینیهای ساکن سین کیانگ گروهی از سادات از جمله سادات مدنی نیز می زیند. البته سید خراسانی ممکن است از نسل جعفر بن ابی طالب(علیهما السلام) باشد نه سید حسینی.
امام علی(علیه السلام) نیز فرموده است:


... پس هر گاه آن شخص به پا خاسته ای که از چین و مولتان(1) آمده است،
در خراسان قیام کند، سفیانی لشکرهایش را به سوی او می فرستد...(2).


1. مُولْتان سرزمینی است که در جنوب استان پَنْجاب در پاکستان جای دارد، و مرکزش شهر تاریخی مولتان است(با بهره گیری از: دانشنامۀ آزاد «ویکی پدیا»، مدخل «مولتان».)، و اکنون، در این سرزمین، گروه بسیاری از شیعیان منتظر ظهور امام مهدی(علیه السّلام) می زیَند.
2 . إلزام الناصب، ج 2، ص 133.
مؤلّف «البدء و التاریخ»، پس از بیان روایتی از پسر عبّاس، در بارۀ دارندگان پرچمهای سیاه و مهیّاگران حکومت مهدی(علیه السلام) در مشرق، از  برخی کارشناسان چنین نقل کرده است:


... بی گمان، نقطۀ آغاز حرکت آنها (پرچمهای سیاه) از کشور چین
و ناحیه ای که به آن «ختن»(1) گفته می شود، خواهد بود.
در آنجا گروهی از فرزندان فاطمه(علیها السلام)
از نسل حسین بن علی هستند...(2).


1. خُتَن شهر و منطقه ای در بلاد ترکستان چین و نزدیک مرزهای جامو و کشمیر است. ختن امروزه در استان سین کیانگ در غرب چین قرار دارد که بیشترین جمعیّت آن را مسلمانان ترک تبار تشکیل می دهند.
2. البدء و التاریخ، ج 2، ص 175، ف 9.


سلام جناب تنکابنی
چرا آن اشکالی را که در مورد روایت ظهور خراسانی از شیلا نوشتم، پاسخی ندادی؟ "از نظر دانش روانشناسی"، سانسور کردن سوالات و متکلم وحده بودن، نشانه ضعف و نداشتن دلیل محکم نمی باشد احیانا؟
[پاسخ:]
سلام جناب مهدی، گویا شما مقالۀ ما در بارۀ قیام خراسانی در وبلاگ قبلی مان را نخوانده اید. چنین بحثهایی را قبلاً اشاره کرده ام و در آینده بیشتر خواهم کرد. بله ما هم می دانیم شیلا نام شبه جزیرۀ کره است. پیشتر گفته ایم که این کلمه ممکن است تصحیف شیملا باشد. نیز می تواند نام منطقه ای در قدیم در همان سین کیانگ باشد که اکنون نام دیگری باشد. چنان که در خراسان قدیم به نام شیلارود یا شیله رود برمی خوریم. ما از نظر پژوهش و تحقیق و روانشناسی مشکل نداریم. مشکل از ناحیۀ شما و مانند شماهاست که حقیقت را بر نمی تابید و به فحش و تهمت و مطالب بی دلیل روی می آورید و تا کنون نتوانستید حتی یک دلیل بر درستی سخن تان در بارۀ ایرانی بودن خراسانی و شعیب بیاورید.
اینک بخشی از مقالۀ قدیم خود را که برخی خوانندگان گرامی در وبلاگ قبلی دیده اند، در اینجا می آوریم و چه بسا ممکن است و احتمال دارد که این اشکال را شما از ما در آنجا گرفته باشید، البته به صورت احتمال می گویم تا تهمت دروغگویی نزنید:
شیلا یا سیلا نامی بود که در قدیم بر شبه جزیرۀ کره اطلاق می گردید. به عنوان نمونه، در مروج الذهب، ج 1، ص 6- 155، می خوانیم: «پس از آبادیهای چین، به سوی دریا سرزمینهایی که شناخته شده و وصف شده باشند، وجود ندارند، جز سرزمینهای سیلا و جزایر آن...». با توجّه به آنکه میان کرۀ شمالی و همسایه اش چین اختلافی وجود ندارد، نمی تواند مراد از «شیلا»- در متن حدیث یادشده - کرۀ شمالی باشد.
بنا بر این، با توجّه به متون روایات اسلامی و توضیحات برخی نویسندگان مسلمان و مبارزات استقلال خواهانۀ مسلمانان ترک نژاد استان سین کیانگ با دولت چین، باید گفت، «شیلا» نام سرزمینی در ختن یا مناطق نزدیک به آن است که اکنون این نام کاربرد ندارد و یا ما از آن بی خبریم.
البتّه این احتمال نیز وجود دارد که «شیلا» در اصل همان «شیملا» - شهر و منطقه ای کوهستانی و سرسبز در شمال غربی هند - باشد و در ضبط کلمه اشتباهی روی داده است. همچنین احتمال دارد نام منطقه ای در کشمیر هند باشد که مجاور منطقۀ ختن در استان سین کیانگ است.


بیش از اینها نیز مطالب هست ولی فرصت نیست، و در هر حال فحش و ناسزاشنیدن
در مسیر نشر معارف قرآنی و اهل البیت(علیهم السلام) بسیار شیرین است.
خداوند به ما و همۀ دوستان حقجو صبر دهد و به برخی دوستان ناآگاه بصیرت.
لطفا در این باره نظر ندهید که ارائه نخواهد شد و می خواهیم
بحث طولانی نشود. البته اگر روایتی در باره ایرانی بودن هاشمی خراسانی
ارائه شود،با کمال میل در وبلاگ می آوریم.
----------------------------------
از نظر دانش روانشناسی، فحش و ناسزاگویی نشانه ضعف
و نداشتن دلیل محکم می باشد.
-------------------------------------
گفتنی است، نگارنده تا کنون از هیچ یک از مقامات جمهوری اسلامی ایران،
از ابتدای انقلاب تا کنون، ادّعای سید خراسانی یا شعیب بودن را نشنیده
است، و این گونه مطالب تنها از سوی برخی افراد کم بهره از دانش
و ساده لوح ارائه گردیده است.
نیز شایستۀ یادآوری است، همان گونه که ما پیشتر نیز یادآور شده ایم،
انقلاب ایران و حکومت روحانیون در ایران به ظهور امام مهدی(علیه السلام)
و قیام حسنی گیلانی منتهی می شود، و امریکا و انگلیس
دیگر بار بر ایران عزیز چیره نمی شوند.

نوشته سید سلیمان مدنی تنکابنی 

۲۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۳۹
Admin

رواج آوازخوانی و موسیقی در آخرالزّمان

دوشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۹:۴۷ ب.ظ

رواج آوازخوانی و موسیقیهای گوناگون میان مسلمانان از نشانه های نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) است.
عبدالله پسر عبّاس گفت که با رسول خدا(صلّى الله علیه وآله وسلّم) حج گزاردیم، واپسین حجّ وی. پس، حلقۀ در کعبه را گرفت و به ما رو کرد و فرمود: آیا شما را از نشانه های «ساعت» آگاه نکنم؟ و در آن روز، سلمان از همۀ مردم به او نزدیکتر بود، گفت: بله ای فرستادۀ خدا. فرمود:


... هنگام آن نشانه ها، کنیزانِ آوازخوان و ابزارهای موسیقی آشکار می شوند
... و طبلک میان باریک و ابزارهای موسیقی را نیکو، و فرمان دادن
به کارهای پسندیده و بازداشتن از کارهای زشت را ناخوش می دارند...(1).


بدان که بی گمان، مراد از «ساعت»، در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، همان زمان قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.
از عِمْران پسر حُصَیْن نقل شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه وسلّم) فرمود:


در این گروه از مردم (مسلمانان)، فروبرده شدن، زشت گردیدن
و سنگباران شدنی خواهند بود. مردی از مسلمانان گفت: ای
فرستادۀ خدا، آنها کی خواهند بود؟ فرمود: هنگامی که کنیزانِ آوازخوان
و ابزارهای موسیقی پدیدار و مستی آوران نوشیده شوند(2).


بی گمان، مردم، بویژه مسلمانان، برای بیرون رفتن از دین و بدکارگی، در آخرالزّمان دچار گرفتاریهای سخت گوناگوناگون می شوند، و در این روایت به سه تایِ از آنها اشاره شده است: پس، نخستین خَسْف می باشد، و آن، فرورفتن چیزی در زمین یا فروکردن چیزی در آن است، و دومین مَسْخ می باشد، و آن، زشت کردن آفرینش انسان و دگرگون کردن آن از گونۀ طبیعی اش به دیگر گونه هاست، و سومین قَذْف می باشد، و آن، پرتاب کردن سنگ از آسمان در پیِ درخشش بزرگ ستاره ای دنباله دار است.
از ابو مالک اَشْعَری روایت شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه وسلّم) فرمود:


بی گمان، مردمانی از گروه مردم من (مسلمانان) مستی آور را می نوشند،
در حالی که بر آن نام دیگری می نهند، و بر سر آنان، با ابزارهای موسیقی
و زنانِ آوازخوان، نواخته می شود؛ خداوند ایشان را در زمین فرو می برد،
و برخی از آنان را بوزینگان و خوکان می گرداند(3).


چنان که می بینید، امروزه همۀ نافرمانیها و گناهانی که پیامبر(صلّی الله علیه وآله) از آنها در حدیثهای یادشده خبر داده است، میان مسلمانان پدیدار شده اند، و از خدای متعالی می خواهیم که در قیام امام مهدی(علیه السّلام) و بهسازی کارهای جهان شتاب ورزد.
شایان یادآوری است که بی گمان، از آیات قرآنی و روایات اسلامی بسیاری حرام بودن پدیدآوردن آواز و موسیقی و گوش کردن آن دو بر مردان و زنان بهره گرفته می شود، شادکننده یا اندوه آور باشند، و نیز از آن دو، حرام بودن خرید و فروش و کرایه دادن و کرایه گرفتن مرد و زن آوازخوان و ساختن گونه های ابزارهای موسیقی و خرید و فروش و کرایه دادن و کرایه گرفتن آنها دانسته می شود، و بی گمان، روایات اسلامی بسیاری در بارۀ بازداشتن از آوازخوانی و موسیقی و بیان آسیبهای آن دو آمده اند، و ما در اینجا به یادآوری برخی از آنها بسنده می کنیم.
از ابو اُمامَه نقل شده است که پیامبر(صلّى الله علیه وسلّم) فرمود:


بی گمان، خدای عزیز و جلیل من را برای راهنمایی و مهربانی بر جهانیان
برانگیخت، و من را به نابودکردن ابزارهای موسیقی و ابزارهای دمیدنیِ
نوازندگی، بتها، صلیبها و کارهای دوران نادانی فرمان داد...(4).


در اینجا شایسته است اشاره شود که نی و بوق از ابزارهای دمیدنی موسیقی اند، و بر کسی پوشیده نیست که هر گاه بوق برای آشکار و آگاه کردن به کار رود، حرام نمی باشد.
سَکونی از ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) روایت کرده است که رسول خدا(صلّى الله علیه وآله) فرمود:


شما را از رقصیدن، ابزار دمیدنیِ نواختن، طبلکهای میان باریک
و طبلهای یک رویه بازمی دارم(5).


از  پسر مسعود نقل شده است [که رسول خدا(صلّى الله علیه وآله) فرمود)](6):


از شنیدن ابزارهای موسیقی و آوازخوانی بپرهیزید؛ زیرا بی گمان، آن دو
دورویی را در دل می رویانند، چنان که آب گیاه تازه را می رویاند(7).


از روایات اسلامی چنین برمی آید که آوازه خوانی و موسیقی افزون بر دورویی، یاد خدا را از دلها می برند، شرم و ناموس پرستی را می زدایند و ناداری می آورند. برخی بررسیها و آزموده ها نیز نشان می دهند که موسیقیهای ساختگی اثرهای زیانباری بر تن و روان انسانها می گذارند و اندیشه را در راههای نادرست سیر می دهند، ولی گوش دادن به آواهای برخاسته از طبیعت پیرامون انسان، مانند چهچه بلبلان، شرشر باران و آبشارها، صدای گذر آب در جویبارها و وزش باد بر شاخۀ درختان، مایۀ تندرستی، آرامش روان، افزایش خرد و پیشرفت اندیشۀ انسانها می باشد(8).
------------------------------------------------------
1. تفسیر القمّیّ، ج 2، ص 82- 279، سورۀ محمّد-صلّی الله علیه وآله- (ترجمۀ نویسنده).
2. سنن الترمذیّ، ج 4، ص 1- 90، کتاب فتن، ب 38، ح 2219 (ترجمۀ نویسنده).
3. سنن ابن ماجة، ج 2، ص 1333، کتاب فتن، ب 22، ح 4020 (ترجمۀ نویسنده).
4. مسند أبی داود الطیالسیّ، ج 2، ص 454، ح 1230 (ترجمۀ نویسنده).
5. فروع الکافی، ج 6، ص 439، کتاب أشربه، ب 36، ح 7 (ترجمۀ نویسنده).
6. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
7. کنز العمّال، ج 8، جزء 15، ص 96، ح 40660، با نقل از: أمالی ابن صَصْری (ترجمۀ نویسنده).
8 . بهره گرفته شده از: برخی منابع.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۳ ، ۲۱:۴۷
Admin