آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

اللهم عجل لولیک الفرج

آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

اللهم عجل لولیک الفرج

آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

این وبلاگ برای ارائۀ پیشگوییهای گوناگون در بارۀ نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام) و رویدادهای آخرالزّمان است که بیشتر آنها برگرفته از کتابهای زرتشتیان، یهودیان، مسیحیان و مسلمانان، به ویژه آیات قرآن کریم و روایات اسلامی می باشند، و خوانندگان گرامی را از رویدادهایِ پیشِ رویِ جهان آگاه می سازند.

بایگانی

۳۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آخرالزمان» ثبت شده است

فتنه‌های سوزنده و مبارک

جمعه, ۱۵ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۳۵ ق.ظ

هرچند فتنه در اصل پدیده‌ای ناپسند و زیانبار است؛ فتنه‌های آخر الزّمان، با صرف نظر از سختیها و تلخیهایشان، نتایج ارزشمندی را در پی دارند، و سبب افشای ماهیّت منافقان فتنه‌گر، نابودی حکومت زورگویان و در هم ریختن بساط تباهکاران می شوند، و در پایان، با قیام امام مهدی(علیه‌السلام) و زدودن فتنه‌ها، کام مؤمنان شیرین می‌گردد.

امام علی(علیه‌السّلام) فرمود:

در آخر الزّمان فتنه را ناپسند مدارید؛ زیرا بی گمان، فتنه منافقین را نابود می‌کند(1).

امام صادق(علیه‌السّلام) فرمود:

فتنه را آرزو کنید که در آن نابودیِ زورگویان و پاکیِ زمین از تباهکاران است(2).

امام علی(علیه‌السّلام) فرموده است:

هر کس آتش فتنه را برافروزد، سوخت (هیزم) آن خاهد شد(3).
 

-------------------------------------------------------------------------
1. کنز العمّال، ج 6، الجزء 11، ص 189، ح 31167 (ترجمۀ سلیمان مدنی تنکابنی).
2. تنبیه الخواطر، الجزء 2، ص 87 (ترجمۀ سلیمان مدنی تنکابنی).
3. غررالحکم، ح 10677 (ترجمۀ سلیمان مدنی تنکابنی).
✔️ برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی
کانال آخر الزّمان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۸ ، ۰۰:۳۵
خادم گمنام

بررسی روایات اسلامی و رصد کواکب و نجوم خبر از دگرگونی امور و احوال سران و پادشاهان و مردم و بروز بلایای طبیعی، به ویژه سیل و زلزله، در آینده ای نزدیک می دهد. پس از خرشیدگرفتگی 5 دی ماه امسال (1398) حال پادشاهان خاورمیانه، به ویژه حاشیۀ خلیج فارس، اندک اندک رو به ناخُشی می نهد. سران و پادشاهانی که از درد و رنج توده های محروم بی خبرند یا خُد را به بی خبری زده اند!!!

دوران عزل و نصبها و ناپایداری حکومتها در خاورمیانه آغاز شد! پس از کسوف دی ماه چنین رویدادی رو به فزونی می نهد و شاهد تغییر پادشاهان نیز خاهید بود! 

پادشاهان حاشیۀ جنوبی خلیج فارس هم چون پادشاهان شمال و شمال غربی خلیج فارس گرفتار فتنه ها می شوند!

منتظر خبرهای تازه در کانال آخر الزّمان در روزهای آینده باشید.

 بس خبرهاست در این عالم خاک 
که کنند اهل معانی ادراک

...........................................................................................................
سیّد سلیمان مدنی تنکابنی
کانال آخر الزّمان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۸ ، ۰۰:۲۹
خادم گمنام

خوزستان در آخر الزّمان

يكشنبه, ۳ آذر ۱۳۹۸، ۱۱:۳۷ ب.ظ

امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در بیان نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، فرمود:

ای جابر، هر گاه ناقوس بانگ زند، و کابوس فشار آورد، و گاومیش سخن بگوید، هنگام آن رویدادها، شگفتیها و چه شگفتیهایی خاهند بود! هر گاه آتش در بُصْری بدرخشد، و پرچم عثمانی در درۀ سیاه(1) پدیدار شود، و بصره آشفته گردد و برخی از آنان بر برخی دیگر چیره شوند، و هر گروهی به دیگری بگراید، و لشکرهای خراسان جنبش کنند، و شعیب تمیمی(2) پسر صالح از درون تالقان بجوشد(3)، و برای سعید شوشی در خوزستان پیمان بسته شود، و برای بلندقدان و تناوران کُرد پرچم برافراشته شود...(4).

همان گونه که از پیشترها نیز گفته ایم، گفتاری با عنوان «خوزستان در آخر الزّمان» داریم، ولی هنوز کامل آن آمادۀ ارائه نیست، و همین قدر خوب است بدانید که این سرزمین چنان که درهمسایگی عراق قرار گرفته است و با چون عراق خاکی حاصلخیز و منابع عظیم نفتی دارد، از زمان محمّدرضا پهلوی به این سو مردم آن دیار مانند عراقیها در فقر و محرومیّت به سر می برند، به گونه ای که خوزستان را از هر جهت باید عراق کوچک و اهواز را باید روستایی بزرگ نامید! بنا بر این، با توجّه به همسایگی آن با عراق و شرایط پیش آمده در آن کشور و محرومیّتهای شدید مردم این سرزمین، جنبش سعید شوشی دور از انتظار نیست، هرچند در بارۀ حق یا باطل بودن آن چیزی نمی دانیم یا نباید بر زبان آورد!
———————————————— 
1. در همۀ نسخه های چاپی مشارق أنوار الیقین نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «سوداء» یافت می شود که به «السویداء» اصلاح و ترجمه گردید.
2. در همۀ نسخه های چاپی مشارق أنوار الیقین نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «تبع» یافت می شود که به «نبع» اصلاح و ترجمه گردید.
3. در نسخۀ چاپی مشارق أنوار الیقین پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «التیمیّ» یافت می شود که سازگار با آن چه در برخی نسخه های چاپی این کتاب آمده است، به «التمیمیّ» اصلاح و ترجمه گردید.
4. مشارق أنوار الیقین، ص 266، خطبۀ تَطَنْجِیَه (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
✔️ برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی


 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۸ ، ۲۳:۳۷
خادم گمنام

گران شدن نرخها در آخر الزّمان

يكشنبه, ۳ آذر ۱۳۹۸، ۰۹:۵۵ ب.ظ

گران شدن نرخهایی که مایۀ تنگی و دشواری و گرسنگی می‌شود، از نشانه‌های نزدیک‌شدن زمان قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) است.

بنا بر روایات اسلامی، شکنجه‌های خداوند که بر مردمان فرود می‌آیند، برآیند کارهای ناشایست آنان‌اند، و دو گونه می‌باشند: شکنجه‌های بزرگ و یک‌باره، مانند پرتاب‌کردن، فروبردن و زشت‌کردن؛ و شکنجه‌های کوچک و اندک اندک، مانند گرانی نرخها، گرسنگی و از راستی برگشتن پادشاهان.

مُفَضَّل پسر عُمَر گفت:از ابو عبدالله-صادق-(علیه السّلام) در بارۀ سخن خداوند(عزّ و جلّ): «و سوگند که بی‌گمان، آنان را پیش از شکنجۀ بزرگتر، از شکنجۀ نزدیکتر می‌چشانیم»(1) پرسیدم؟ فرمود:

نزدیکتر گرانی نرخ، و بزرگتر مهدی با شمشیر است(2).

شایان یادآوری است، ضمیر در سخن خدای متعالی: «و سوگند که بی‌گمان، آنان را ... می‌چشانیم» به «بیرون روندگان از دین» برمی‌گردد، و گمانی نیست در آن‌که امام مهدی(علیه‌السّلام) با شمشیرش برای مؤمنان مهربانی و خُشی، و برای بیرون روندگان از دین شکنجه و کیفر می‌باشد.

حَفْص پسر عُمَر از مردی روایت کرده است که ابو عبدالله-صادق-(علیه‌السّلام) فرمود:

گرانی نرخ بدخویی می‌آورد، امانتداری را از میان می‌برد و مرد مسلمان را به ستوه می‌آورد(3).

قاسم پسر اسحاق از پدرش از نیای خُد روایت کرده است که رسول خدا(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود:

نشانۀ خُشنودی خداوند(تعالی) در مردمش، ارزانی نرخهایشان و برابری ورزیدن پادشاهشان، و نشانۀ خشمگینی خداوند(تبارک و تعالى) بر مردمش، از راستی برگشتن پادشاهشان و گرانی نرخهایشان است(4).

از امیر مؤمنان-علی-(علیه‌السّلام) روایت شده است که رسول خدا(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود:

هر گاه خداوند بر گروهی از مردم خشم گیرد و میان آنان شکنجه‌ای فرو نفرستد(5)، نرخهاهایشان گران می‌شوند، عمرهایشان کوتاه می‌شوند، بازرگانانشان سود نمی‌برند، میوه هایشان پاکیزه نمی‌شوند، رودهایشان پُرآب نمی‌شوند، بارانهایشان از آنان بازداشته می‌شوند و بدهایشان بر آنان چیره ‏می‌گردند(6).

محمّد پسر مُسْلِم گفت که شنیدم ابو عبدالله-صادق-(علیه‌السّلام) می‌فرمود:

بی‌گمان، پیش از قائم، آزمایشی از سوی خداوند خاهد بود. گفتم: فدایت شوم، آن آزمایش چیست؟ آیۀ «و سوگند که بی‌گمان، شما را با چیزی از ترس، گرسنگی و کاستن داراییها، جانها و میوه‌ها می‌آزماییم، و به شکیبایان مژده بده»(7) را خاند. سپس فرمود: ترس از پادشاهان پسرانِ آن کس [در پایان زمامداریشان](8)، گرسنگی از گرانی نرخها، کاستن داراییها از بی‌رونقیِ داد و ستدها و کمیِ بهرۀ آنها، کاستنِ جانها از مرگی شتابان و فراگیر و کاستنِ میوه‌ها از رویش اندک کِشْته‌ها و کمفزونی میوه‌ها. سپس فرمود: و شکیبایان را در آن هنگام به شتابان‌کردن شورش قائم(علیه‌السّلام) مژده بده(9).

مراد از «پادشاهان پسرانِ آن کس» در این حدیث، فرمانروایان بنی عبّاس‌اند که در آخر الزّمان بر بخشی از سرزمینهای مشرق چیره می‌شوند.

از عبدالله پسر مسعود روایت شده است که رسول خدا(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرمود:

ساعت (زمان قیام قائم) بر پا نمی‌شود ...، مگر آن‌که اسبان و زنان گران شوند.سپس ارزان می‌شوند و تا روز قیامت (رستاخیز) گران نخاهند شد(10).

با نگاه به همراهی ساعت با قیامت در این حدیث، بهره می‌گیریم که مراد از «ساعت» در این‌جا، زمان قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) می‌باشد، و در بسیاری از روایات اسلامی و برخی آیات قرآنی نیز کار این گونه است.

از سخن پیامبر(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) هویدا می‌شود که هنگام نزدیک‌شدن زمان قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) بهای همه گونه ابزارهای جابه‌جایی، مانند اسبان، استران، خُدروها، کشتیها و هواپیماها و مهر زنان و هزینه‌های پیوند زناشویی بالا می‌روند، و سپس نرخها در دولت گرامی‌اش ارزان می‌شوند و تا روز رستاخیز همین گونه می‌مانند.

کعب ‏پسر حارث از کاهِنی به نام «سَطِیح»(11)، در بیان رویدادهای آخر الزّمان، روایت کرده است:

... برآمدن بزرگ‌ستاره که عربها را سخت و ناگهان می‌ترساند، و برای آن مانند دُم است؛ پس، در آن هنگام، بارانها نمی‌بارند، رودها خشک، شهرها(12) ناسازگار و نرخها در همۀ سرزمینها گران می‌شوند...(13).

کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام)، از ماه صفر تا رجب در کرانه‌های آسمان می‌گردد تا آن‌که در ماه شعبان میان خُرشید و زمین جای می‌گیرد و در ماه رمضان به زمین نزدیک می‌شود و پیرامونش می‌چرخد و اندک اندک درون پوشش گازی‌اش می‌رود و می‌سوزد و شعله‌ور می‌شود و سه یا هفت شبی پیاپی برای زمینیان نورافشانی می‌کند، و تندبادی سرخ پدید می‌آورد و شهابهایی فراوان بر روی زمین فرومی‌باراند و ناگهان با صدایی سخت و بسیار ترسناک در مشرق می‌افتد و مایۀ گرفتاریها و ناخُشیهایی برای مردم می‌شود.

از این روایت و دیگر روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخر الزّمان برمی‌آید که گرانی فراگیر نرخها در سرزمینها در پی برآمدن بزرگ‌ستاره‌ای دنباله‌دار خاهد بود که «گیسوی سختی‌آور» یا «گیسوی شیطان» نامیده می‌شود، و کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام)، از ماه صفر تا رجب در کرانه‌های آسمان می‌گردد تا آن‌که در ماه شعبان میان خُرشید و زمین جای می‌گیرد و در ماه رمضان به زمین نزدیک می‌شود و پیرامونش می‌چرخد و اندک اندک درون پوشش گازی‌اش می‌رود و می‌سوزد و شعله‌ور می‌شود و سه یا هفت شبی پیاپی برای زمینیان نورافشانی می‌کند، و تندبادی سرخ پدید می‌آورد و شهابهایی فراوان بر روی زمین فرومی‌باراند و ناگهان با صدایی سخت و بسیار ترسناک در مشرق می‌افتد و مایۀ گرفتاریها و ناخُشیهایی برای مردم، به ویژه عربها، می‌شود.

سَدِیر صَیْرَفِی گفت که با گروهی از کوفیان نزد ابو عبدالله جعفر پسر محمّد(علیهما‌السّلام) بودیم، به آنان رو کرد و فرمود:

... پس، در آن هنگام، از حج بازداشته می‌شوید، میوه‌ها کاهش می‌یابند، سرزمینها بی‌باران و خشک می‌شوند، دچار گرانی نرخها و از درستی برگشتن پادشاه می‌شوید، ستمگری و ستمِ بیش از اندازه با گرفتاری، وبا و گرسنگی میان شما پدیدار می‌شوند و آشوبها از همۀ گوشه و کناره‌ها بر شما سایه می‌افکنند...(14).

مَدائِنِی در کتاب «صفّین» روایت کرده و گفته است: علی(علیه‌السّلام) پس از پایان کار نَهْرَوان(15) سخنرانی کرد و چیزهای نو و شگفتی از نبردهای پُرکشتار را یادآور شد و فرمود:

هر گاه میان شما، نژادآمیختگان افزون و نَبَطِیها چیره شوند، ویران‌شدن عراق نزدیک خاهد شد. آن، هنگامی است که شهری که دارای درخت شوره‌گز(16) و رودهایی می‌باشد، ساخته شود. پس، هر گاه در آن‌جا نرخها گران، ساختمانها برافراشته و بیرون روندگان از دین فرمانروا شوند و گرفتاری سخت شود و مردمان پست و بد به خُد ببالند، فرورفتن بَیْدا(17) نزدیک و گریختن با شتاب و ترس و کوچیدن گوارا شود...(18).

بی‌گمان، امیر مؤمنان علی(علیه‌السّلام) در این پیشگویی از روی‌دادن برخی رویدادهای برجسته در عراق، به ویژه شهر بغداد، کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) خبر داده است، و آن، هنگامی است که میان عراقیها گروههای نژادآمیخته، مانند گروه داعش و دیگر تروریستهایی که از سراسر جهان به عراق می‌آیند، افزون شوند، و نیز هنگامی‌اند که بر زیندگان عراق نَبَطِیها، مانند برخی کسان از حزب بعث، چیره شوند، و گمانی نیست در آن‌که پس از این رویدادها ایرانیان بر عراقیان یورش می‌برند و شهر راهبردی بصره را می‌گیرند و زیندگان عراق را در تنگنای اقتصادی‌ای می‌افکنند که مایۀ کم‌شدن خُراکیها و گرانی نرخها میان آنان می‌شود، و سپس سفیانی از سوریه بر عراق یورش می‌برد و سپاهی را سوی ایران و سپاهی را سوی عربستان سعودی می‌فرستد؛ پس، سپاه دوم در بیدا فروبرده می‌شود، هنگامی که می‌خاهند از مدینه به مکّه بروند، و مراد از «بیرون روندگان از دین» و «مردمان پست و بد»، اصهب مروانی و پیروانش، از بازماندگان حزب بعث و گروه داعش، می‌باشند که خُدشان را مسلمان نشان می‌دهند، ولی آنان به‌راستی از ناسازگاران با دین و بیروندگان از آن‌اند، و برای سروری کوتاه زمانشان به خِیش می‌بالند(19).

«نَبَطِیها» گروهی ناعرب و ناپارسی‌اند که در سیاه زمینِ عراق جای دارند، و به کشاورزی، چوپانی و هنرهای دستی سرگرم می‌باشند، و «سیاه زمینِ عراق» نامی است که کشورگشایان مسلمان بر سرزمینهای سبز و پُردرخت و کِشْتۀ رو به سیاهی از روستاها و کشتزارهای جای گرفته در جنوب سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات و پیرامون آن‌دو گذارده بودند(20).

امیر مؤمنان علی(علیه‌السّلام)، در بیان نشانه‌های قیام قائم(علیه‌السّلام)، فرمود:

... مردم به کفر بازمی‌گردند. پس، در آن هنگام، خداوند ویران کردن شهرها و سرزمینها را می‌آغازد ... مَوْصِل پس زیندگانش از گرسنگی و گرانی نابود می‌شوند ... و اَنْتاکِیَه از گرسنگی، گرانی و ترس ویران می‌شود ... و حِمْص از گرسنگی و گرانی ویران می‌شود...(21).

«موصل» شهری در شمال عراق، «انتاکیه» شهری در جنوب ترکیه و «حمص» شهری در غرب سوریه است.

علی پسر ابو طالب(علیهماالسّلام)، در بیان نشانه‌های ظهور قائم(علیه‌السّلام)، فرمود:

... در شام گرانی فرود می‌آید...(22).

گرانی نرخها در سرزمینهای شام، به ویژه سوریه، از رومیان، مانند اروپاییان و آمریکاییان، سرچشمه می گیرد، هنگامی که نیروهایشان را به آن‌جا می‌فرستند و بر برخی بخشهایش چیره می‌شوند و از رسیدن داراییها و خُردنیها به شامیها جلوگیری می‌کنند و آنان را در تنگنای اقتصادی سختی می‌افکنند.

«شام» سرزمینی پهناور در خاورمیانه است که فلسطین، اردن، لبنان و بیشتر سوریۀ کنونی و بخشی از جنوب ترکیه و شرق مصر را در بر می‌گیرد(23).

امیر مؤمنان علی(علیه‌السّلام)، در بیان نشانه‌های قیام قائم(علیه‌السّلام)، فرمود:

بهوش، ای وای بر نَجْد از آن‌چه(24) بر آن‌جا فرود می‌آید از بی‌بارانی و گرانی...(25).

«نَجْد» سرزمینی گسترده در میانۀ کشور عربستان سعودی است که مرکزش ریاض می‌باشد. نجد از شمال به عراق و اردن و از جنوب به ربع خالی و از شرق به اَحْسا و از غرب به حجاز می‌رسد. بُرَیدَه، عُنَیزَه، سَدِیر، رِیاض -پایتخت عربستان سعودی-، خَرْج‌ و دَمام از برجسته‌ترین شهرهای نجد می‌باشند(26).

--------------------------------------------------------

1. قرآن کریم، سورۀ سجده، آیۀ 21 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

2. بحار الأنوار، ج 51، ص 59، ب 5، ح 55، با نقل از: تأویل الآیات الظاهرة (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

3. فروع الکافی، ج 5، ص 166، کتاب المعیشة، ب 63، ح 6 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

4. فروع الکافی، ج 5، ص 164، کتاب المعیشة، ب 63، ح 1 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

5. مرادش آن است: میان آنان گرفتاری بزرگ و یک‌باره‌ای نفرستد.

6. فروع الکافی، ج 5، ص 317، کتاب المعیشة، ب 159، ح 53 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

7. قرآن کریم، سورۀ بقره، آیۀ 155 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

8. میان دو کروشه از افزوده‌های ما است، و آن را از دو حدیث همانند این حدیث گرفته‌ایم که یکی از آن دو در: الغیبة، نعمانی، ص 250، ب 14، ح 5، و دیگری در: کمال الدین، ص 678، الجزء 2، ب 25، ح 3 آمده است.

9. الإرشاد، ج 2، ص 8-377 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

10. المستدرک علی الصحیحین، ج 5، ص 7-426، کتاب الفتن و الملاحم، ح 8776 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

11. سَطِیح کاهن از شناخته‌شده‌ترین پیشگویان عرب در روزگار نادانی عربها بود که از برخی چیزهای پنهان خبر می‌داد، و مردی یمنی زیندۀ شام بود که ناتوان زاده شده بود، و همواره چون پاره گوشتی بی‌استخان پهن‌شده بر روی زمین بود، به گونه‌ای که نمی‌توانست بایستد یا بنشیند (بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع).

12. در همۀ نسخه‌های چاپی بحار الأنوار نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «الأعصار» یافت می‌شود که به «الأمصار» اصلاح و ترجمه گردید.

13. بحار الأنوار، ج 51، ص 3-162، ب 11، با نقل از: مشارق أنوار الیقین (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

14. الأمالی، ص 5-64، المجلس 7، ح 10 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

15. مراد از «کار نَهْرَوان» نبردی است که میان گروهی گمراه از مسلمانان با نام خَوارِج (شورشیان) و سپاه امام علی(علیه‌السّلام) در سرزمین نهروان -میان واسِط و بغداد-، در سال 38 هـ.ق، روی داده است (بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع).

16. شوره‌گز درختی شکوفه‌آور از دستۀ درختان گز است که بیشتر در زمینهای خیسِ نزدیک آبها، رودها و دره‌ها می‌روید، و در خیابانها برای آراستن رویانیده می‌شود، و بومی عربستان سعودی، مصر، عراق، ایران، افقانستان و پاکستان می‌باشد (بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع).

17. بَیْدا در روزگاران کهن زمینی بیابان در جنوب مدینه بر راه مکّه بود، و امروزه، درون آبادی شهر مدینه رفته است (بهره‌گرفته‌شده از: معجم معالم الحجاز، ج 1، الجزء 2، ص 3-242، درگاه «البَیْداء»).

18. شرح نهج البلاغة، ج 3، الجزء 6، ص 5-134، باب الخطب و الأوامر، دنبالۀ خطبۀ 70 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی). گفتنی است، این سخن که به امام علی‏(علیه‌السّلام) نسبت داده شده است، در نسخه‌های چاپی «وقعة صفّین» نزد ما، یافت نمی‌شود، و شاید ابن ابی الحدید آن را از نسخه‌ای که فراگیرتر از این نسخه‌ها بوده، آورده است، و یا آن را از منبعی دیگر گرفته و نامش را نادرست برده است، و به هر روی، این سخن و همانندهایش جز از پیامبر یا سفارش شدۀ وی(صلوات‌الله‌علیهما) پدید نمی‌آید.

19. سخن نویسنده.

20. بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع.

21. إلزام الناصب، ج 2، ص 3-172، خطبة البیان 1 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

22. إلزام الناصب، ج 2، ص 184، خطبة البیان 2 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

23. بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع.

24. در همۀ نسخه‌های چاپی إلزام الناصب نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «و ما» یافت می‌شود که به «ممّا» اصلاح و ترجمه گردید.

25. إلزام الناصب، ج 2، ص 8-157، خطبة البیان 1 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

26. بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع.

برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور

 پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

کانال آخر الزّمان

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۸ ، ۲۱:۵۵
خادم گمنام

زشت کردن نوآوران در دین و بیرون روندگان از آن از نشانه های نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) است.

روی دادن مسخ میان بنی اسرائیل

خداوند متعالی به پیامبرش(صلّی الله علیه و آله)، در بارۀ گروهی از یهود، فرمود:

«بپرس از ایشان در بارۀ آبادی ای که کنار دریا بود، هنگامی که روز شنبه سرپیچی می کردند، آن گاه که ماهیهایشان روز شنبۀ (تعطیلی) آنان درون آب نزدشان می آمدند و روزی که دست از کار نمی کشیدند (دیگر روزها) نزدشان نمی آمدند؛ این گونه آنان را برای نافرمانی ای که می کردند، می آزماییم ... پس، هنگامی که آن چه را بدان یادآوری شده بودند، فراموش کردند، کسانی را که از بدی بازمی داشتند، رهایی بخشیدیم، و کسانی را که ستم کردند، برای آن نافرمانی ای که می کردند، با شکنجه ای سخت گرفتار کردیم. پس، آن گاه که از آن چه بازداشته شده بودند، سرکشی کردند، گفتیم به ایشان: بوزینگانی رانده شده باشید»(1).

از داستانهای شگفت قرآنی، داستان «اصحاب سَبْت» - شنبه کاران- است، و آن، این است که گروهی از یهودیان بنی اسرائیل در بندر «اَیْلَه» در اردن، شمال خلیج عَقَبَه بر کنارۀ دریای سرخ، در زمان داود پیامبر(علیه السّلام) می زیستند و در جستجوی روزیشان در درازای روزهای هفته جز شنبه بودند که در آن، برای پرستش، دست از کار می کشیدند و در آن، شکار ماهی بر آنان حرام بود. پس، ماهیها را شکار می کردند و از آن می خُردند و بخشی را می فروختند و روزگاری از زندگانیشان را بر آن کار ماندند، و پس از آرامشی، این گروه به رهاکردن بندگی در روز شنبه و سرگرم شدن به خُشگذرانى و داد و ستد و نافرمانی آغازیدند. پس، خداوند خاست که ایمان و شکیباییشان را بیازماید، و چنان شد که ماهیها روز شنبه فراوان به کناره می آمدند و روزهای دیگر پنهان می شدند، و یهودیان با پنهانکاری بر فرمان خدا به شکار نکردن در روز شنبه چاره جویی کردند، و تورها و جلوگیرهایی روز جمعه می گذاشتند تا ماهیها روز شنبه بیایند و درون تورها بروند و روز یک شنبه آنها را بیرون می آوردند. پس، گروهی از بنی اسرائیل برخاستند و آنان را از آن کار حرام بازداشتند، ولی آنان از ایشان نپذیرفتند. پس، خداوند گروه بازدارنده را رهایی بخشید، و بر سرپیچی کنندگان از بنی اسرائیل، به کیفر نافرمانی و تباهکاریشان، شکنجۀ زشت کردن را چیره ساخت، و آنان را بوزینگانی کرد که سه روز زندگی کردند و مردند و زایشی نداشتند(2).
 
روی دادن مسخ میان مسلمانان

از احادیث اسلامی بهره گرفته می شود که اندکی پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام)، بسیاری از مردم، به ویژه مسلمانان، برای بیرون رفتن از دین و شتاب ورزی در نافرمانیها، گرفتار شکنجه های گوناگون و سخت می شوند، مانند مَسْخ، و آن، زشت کردن آفرینش انسان و دگرگون کردن آن از گونۀ سرشتی اش به دیگر گونه ها می باشد، و خَسْف، و آن، فرورفتن چیزی در زمین یا فروکردن چیزی در آن می باشد، و قَذْف، و آن، پرتاب کردن سنگ از آسمان بر روی زمین پس از برآمدن بزرگ ستاره ای دنباله دار می باشد، و ریح حَمْراء، و آن، تندبادی سرخ است که در پی برآمدن بزرگ ستاره ای دنباله دار می وزد، و رَجْف، و آن، تکان دادن سختِ زمین و زمین لرزۀ بزرگ می باشد، و صاعِقَه، و آن، روشنایی ای است که در آسمان با صدایی سخت، پس از جوششی الکتریکی در ابر، می درخشد، و سَیْف -شمشیر-، و مراد از آن، جنگ افزارهای گوناگون به کار رونده در جنگهاست، و غَرْق، و آن فرورفتن در آب می باشد.

رسول خدا(صلّى الله علیه و آله) فرمود:

در بنی اسرائیل چیزی روی نداده است، مگر آن که در گروه مردم من (مسلمانان) مانند آن، تا زشت کردن و فروبردن و سنگباران کردن، خاهد بود(3).

«بنی اسرائیل» فرزندان پیامبر خدا یعقوب(علیه السّلام) -دارای لقب اسرائیل- و مردمی اند که از تبار او می باشند(4).

از عبدالله پسر مسعود روایت شده است که پیامبر(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

پیش روی ساعت (زمان قیام قائم) زشت کردنی، فروبردنی و سنگباران کردنی است(5).

بدان که مراد از «ساعت» در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، زمان قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.

از اَنَس روایت شده است که رسول خدا(صلّىاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود:

به زودی در این گروه مردم من (مسلمانان) فروبردنی، زشت کردنی، تکان دادنی سخت و سنگباران کردنی می باشد(6).

از ابو هُرَیْرَه روایت شده است که پیامبر(صلّی الله علیه و سلّم) فرمود:

ساعت (زمان قیام قائم) بر پا نمی شود، مگر آن که در گروه مردم من (مسلمانان) فروبردنی، زشت کردنی و سنگباران کردنی باشد(7).

از ابن عُمَر روایت شده است که پیامبر(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

... سوگند که بی گمان، واپسینهای این گروه مردم (مسلمانان) با تکان دادنِ سخت آزمایش می شوند ... پس، اگر برگردند (توبه کنند)، خداوند بر آنان بازمی گردد (می بخشدشان)، پس، اگر برگردند (گناه کنند)، خداوند تکان دادن سخت، سنگباران کردن، زشت کردن و آذرخشها را بر آنان بازمی گرداند(8)(9).

از عِمْران پسر حُصَیْن روایت شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه و سلّم) فرمود:

در این گروه مردم (مسلمانان) فروبردنی، زشت کردنی و سنگباران کردنی است. مردی از مسلمانان گفت: ای فرستادۀ خدا، آنها کی خاهند بود؟ فرمود: هنگامی که کنیزان آوازخان و ابزارهای نوازندگی زدنی پدیدار و مستی آوران نوشیده شوند(10).

از ابو مالِک اَشْعَری روایت شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه و سلّم) فرمود:

سوگند که بی گمان، مردمانی از گروه مردم من (مسلمانان) مستی آور را می نوشند، در حالی که آن را با نام دیگری می نامند، و بر سر آنان، با ابزارهای نوازندگی زدنی و زنان آوازخان، نواخته می شود. خداوند ایشان را در زمین فرو می برد، و برخی از آنان را بوزینگان و خوکان می کند(11).

رسول خدا(صلّى الله علیه و آله) فرمود:

هر گاه گروه مردم من (مسلمانان) پانزده کار را پیشۀ خُد کنند، در آنان گرفتاری فرود می آید. هر گاه مالیات چیز دست به دست شونده(12)، امانت دارایی آسان به دست آمده و صدقه دادن زیان باشد، مرد فرمانبردار زنش شود و با مادرش نافرمانی و با دوستش نرمخویی کند و از پدرش روی گرداند، صداها در مسجدها بلند شوند(13)، مرد از ترس بدی اش گرامی داشته شود، رهبر مردم پست ترینشان باشد، ابریشم بپوشند(14)، کنیزان آوازخان و ابزارهای نوازندگی زدنی را برگزینند، مستی آوران را بنوشند و زنا فراوان شود، پس، در آن هنگام، چشم به راه بادی سرخ، فروبردنی و زشت کردنی و چیره شدن دشمن بر شما باشید، سپس یاری نخاهید شد(15).

از ابو اُمامَه روایت شده است که پیامبر(صلّی الله علیه و سلّم) فرمود:

مردمانی از این گروه مردم (مسلمانان) شب را بر خُردنی و نوشیدنی و سرگرمی و بازی سپری می کنند؛ پس، صبح می کنند، در حالی که بوزینگان و خوکانی شده اند، و سوگند که بی گمان، فروبردنی و سنگباران کردنی به ایشان می رسد، به گونه ای که مردم صبح کنند و بگویند: امشب تنها پسران آن کس فرو برده شدند و تنها خانۀ آن کس فرو برده شد، و سوگند که بی گمان، تندبادی(16) سنگ آور از آسمان بر آنان فرستاده می شود، چنان که بر قوم لوط فرستاده شد، بر گروههایی از آنان و بر خانه ها[یشان](17)، و سوگند که بی گمان، بر آنان باد نازا که عاد را نابود کرد، فرستاده می شود، بر گروههایی از آنان(18) و بر خانه ها[یشان](19)، برای مستی آور نوشیدنشان، ابریشم پوشیدنشان و کنیزان آوازخان برگزیدنشان و ربا خُردنشان و از خِیشاوندی بریدنشان(20).

خداوند متعالی فرمود:

«و در عاد، هنگامی که باد نازا را بر آنان فرستادیم»(21)، و ابن عبّاس گفته است: «باد نازا» درخت را بارور نمی کند و ابر را برنمی انگیزاند(22)؛ پس، آن، بادِ شکنجه ای است که ابر را برای باریدن و روییدنی را برای میوه دهی بارور نمی کند.

«عاد» قومی خُد بزرگ بین و توانمند بودند که در شهر اِرَم دارای ستونها زندگی می کردند و بتها را می پرستیدند و به پیامبری هود(علیه السّلام)، هنگامی که آنان را به پرستش خداوند فرا خاند، ایمان نیاوردند، پس، خداوند آنان را با بادی توفنده و سرکش که هفت شب و هشت روز پایدار بود، نابود کرد. 

زُهْرِی از علی پسر حسین[(علیهما السّلام)](23) روایت کرده است که رسول خدا(صلّى الله علیه و آله و سلّم) فرمود:

این گروه مردم (مسلمانان) با پنج گونه از شکنجه ها شکنجه می شوند: سنگباران کردنی، زشت کردنی، فروبردنی، بادی سرخ مانند باد عاد، و مارهایی بالدار که میان آسمان و زمین پرواز می کنند، آنان را از گلو فرو می برند. گفتند: آن رویدادها کی خاهند بود، ای رسول خدا؟ فرمود: هنگامی که مستی آوران را بنوشند، کنیزان آوازخان برای آنان بخانند و ابریشم را زیرانداز کنند(24).

و مقصود پیامبر(صلّى الله علیه و آله) از گفتارش: «مارهایی بالدار که میان آسمان و زمین پرواز می کنند»، سنگهایی آسمانی اند که درون هوای فشردۀ پیرامون زمین می روند و می سوزند و شعله ور می شوند و برخی از آنها بر روی زمین می افتند و مایۀ نابودی بسیاری از مردم می شوند، پس از برآمدن بزرگ ستاره ای دنباله دار که «گیسوی شیطان» نامیده می شود، در ماه رمضان سال قیام امام مهدی(علیه السّلام)، و سخنش: «آنان را از گلو فرو می برند» اشاره می کند به آن که این مارهای آتشین پرنده و شهابهای آسمانی که بر برخی سرزمینها پرتاب می شوند، نابودگر هر چیزی می باشند که به آن برسند، چنان که در برخی احادیث اسلامی در بیان ویژگی آنها آمده است: «آتشی است ... جانها و داراییها را می خُرَد»(25).

 

خالِد پسر ابو ‏عِمْران گفته است:

از حُذَیْفَه پسر یَمان در بارۀ زمامدارانی که کار این گروه مردم (مسلمانان) را سرپرستی می کنند، پرسیده شد؟ پس، رهبری ابوبکر، عمر، عثمان، علی و بنی ‏اُمیّه، سپس رهبری فرزندان ‏عبّاس را یادآوری کرد، سپس، سفیانی، یأجوج و  مأجوج، جنبنده، دجّال، فروبردن، زشت کردن‏ و مارهای بالدار که در هوا جای دارند را یاد کرد، سپس، برآمدن خُرشید از غروبگاهش را یادآوری کرد(26).

شایان یادآوری است، «فرزندان ‏عبّاس» در سخن حذیفه، بنی عبّاسی را در بر می گیرد که پس از فروپاشی دولت بنی اُمیّه، سرزمینهای اسلامی را فرمانروایی کردند، و نیز فرمانروایان بنی عبّاسی را در بر می گیرد که در آخر الزّمان بر بخشی از سرزمینهای مشرق چیره می شوند.

از ابو اُمامَه روایت شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه و سلّم) فرمود:

در گروه مردم من (مسلمانان) ترساننده ای خاهد بود؛ پس، مردم به دانشمندانشان می رسند که ناگهان ایشان بوزینگان و خوکان شده اند(27).

بنا بر آن چه هویداست، مراد از «ترساننده ای» در این روایت، نخستین ترساننده است که در رمضان روی می دهد، و آن، صدایی سخت است که در پی فروافتادن شهابی بزرگ از آسمان در مشرق زمین شنیده می شود، هنگام برآمدن خُرشید در مکّه، در صبح روز جمعه نیمۀ ماه رمضان سالی که امام مهدی(علیه السّلام) در آن به پا برمی خیزد.

جعفر گفته است که شنیدم مالک پسر دینار می گفت:

در آخر الزّمان بادها و تاریکی ای خاهند بود؛ پس، مردم به دانشمندانشان پناه می برند و آنان را زشت گردیده می یابند(28).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه مالک تابعی پسر دینار آن را به وی نسبت نداده است.

یادکردن خبر شورش دجّال و ویژگی وی ... کعب گفته است:

و نشانۀ شورش اش آن است که بادی مانند باد قوم عاد بوَزَد، صدایی بلند و بزرگ مانند صدای بلند قوم صالح شنیده شود و زشت کردنی مانند زشت کردن اصحاب رَس باشد، و آن، هنگامی است که مردم فرمان دادن به کار نیک و بازداشتن از کار زشت را رها کنند. پس، هر گاه ریختن خونها را آغاز کنند، ربا را حلال بدانند، ساختمان را برافرازند، مستی آوران را بنوشند، مردان به مردان و زنان به زنان بسنده کنند، پس، در آن هنگام، دجّال از سوی مشرق برمی شورد..(29).

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه کعب الأحبار تابعی آن را به وی نسبت نداده است.

محمّد پسر مُسْلِم گفت: مردی از ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) پرسید: کی قائم شما آشکار می‏شود؟ فرمود:

هنگامی که گمراهی بسیار و راهنمایی اندک شود، برگشتن از حق و تباهی فراوان و درستی و راستی کم شوند، مردان به مردان و زنان به زنان بسنده کنند، فقیهان به دنیا و بیشتر مردمان به شعرها و شاعران گرایند، گروهی از نوآوران در دین زشت گردند، به‏ گونه ای که بوزینگانی و خوکانی شوند...(30).

طَیّار از ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) روایت کرده است:

در بارۀ گفتار خداوند(عزّ و جلّ): «به زودی نشانه هایمان را در گوشه و کناره ها و در جانهایشان به آنان می نمایانیم تا برای ایشان روشن شود که آن حق است»(31)، فرمود: فروبردنی، زشت کردنی و سنگباران کردنی اند. گفت: گفتم: «تا برای ایشان روشن شود»؟ فرمود: این را رها کن، آن، قیام قائم است(32).

مراد امام صادق(علیه السّلام) از سخنش: «این را رها کن» همان رهاکردن پرسش از تفسیر گفتار خداوند(عزّ و جلّ): «تا برای ایشان روشن شود» است که به بنی اُمیّه و پیروانشان اشاره دارد، و آن برای این است که امام همروزگار با برخی فرمانروایان اَمَوی بود، پس، از تفسیر این گفتار روی گردانید و روش پنهان ورزی را در پیش گرفت، و «آن» اشاره دارد به گفتار خداوند: «آن حق است».

ابو بَصِیر از ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) روایت کرده و گفته است:

از او در بارۀ گفتار خداوند(عزّ و جلّ): «به زودی نشانه هایمان را در گوشه و کناره ها و در جانهایشان به آنان می نمایانیم تا برای ایشان روشن شود که آن حق است»(33)
پرسیدم؟ فرمود: به آنان در جانهایشان زشت گردیدن را می نمایاند، و به آنان در گوشه و کناره ها فروریختن گوشه و کناره ها بر ایشان را می نمایاند؛ پس، توانایی خداوند(عزّ و جلّ) را در جانهایشان و در گوشه و کناره ها می بینند. به او گفتم: «تا برای ایشان روشن شود که آن حق است»؟ فرمود: شورش قائم همان حقِّ از نزد خداوند(عزّ و جلّ) می باشد که مردم آن را می بینند و گریزناپذیر است(34).

مقصود از «فروریختن گوشه و کناره ها بر آنان»، فروریختن گوشه و کناره های آسمان و زمین بر مردم است، و این شکنجه ای است که اندکی پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام) فرود می آید، یا با پرتاب کردن سنگها و شهابهای آسمانی بر برخی سرزمینها مانند بغداد، بصره، ری، سیستان و خراسان، یا با فروبردن زمین در برخی بخشها مانند بغداد، بصره، حَرَسْتای دمشق و بَیْدای مدینه.

 

علی پسر ابو حَمْزَه از ابو حسن موسی -کاظم-(علیه السّلام) روایت کرده است:

در بارۀ گفتار او(جلّ قائلاً): «به زودی نشانه هایمان را در گوشه و کناره ها و در جانهایشان به آنان می نمایانیم تا برای ایشان روشن شود که او حق است»(35)، فرمود: شکنجه ها در گوشه و کناره ها و زشت کردن در دشمنان حق اند(36).

 

روی دادن مسخ در بصره

از اَنَس پسر مالک روایت شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه و سلّم) فرمود:

ای انس کوچولو، بی گمان، پس از من مسلمانان شهرهایی می سازند(37). از آن شهرهایی که می سازند، شهری است که به آن «بصره» گفته می شود. پس، اگر تو به آن جا رفتی، بپرهیز از رودش، بازارش و دروازۀ پادشاهش؛ زیرا بی گمان، به زودی در آن شهر فروبردنی، زشت کردنی و سنگباران کردنی خاهد بود. نشانۀ آن زمان این است که در آن، برابری بمیرد، برگشتن از حق آشکار، زنا بسیار و گواهی دروغ پخش شود(38).

هنگامی که امیر مؤمنان -علی(علیه السّلام)- از کار جنگ با جَمَلیها(39) دست کشید ... فرمود:

ای بصریها، ای زیندگان سرزمین زیر و رو شده که با زیندگانش سه بار زیر و رو شده است، و بر خداوند است که چهارمین را به پایان رساند ... ای پسر جارود. بله، خونخاهیهای(40) بزرگی اند که از آنهاست گروه هوادارانی که برخی دیگری را می کشند، و از آنهاست آشوبی که مایۀ ویران رها کردن فرودگاهها، ویران شدن خانه ها، دست یازیدن به داراییها، کشتن مردانی و در بند کردن زنانی خاهد بود که سربریده می شوند، سر بریده شدنی؛ ای وای کار آنها سخنی شگفت است ... کشته می شود کسی که می کشد و می گریزد شتابان و ترسان کسی که با شتاب و ترس می گریزاند. سپس تکان دادنی سخت و آن گاه سنگباران کردنی و سپس فروبردنی و آن گاه زشت کردنی و آن گاه گرسنگی خاکستری و سپس مرگ سبز(41) خاهد بود، و آن، فرورفتن در آب است ...(42).

 

روی دادن مسخ در بغداد

از حُذَیْفَه روایت شده است که رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

در زَوْرا نبردی است. گفتند: ای فرستادۀ خدا، زورا چیست؟ فرمود: شهری در مشرق، میان رودهاست که بدترین مردمان خدا و بسیارزورگویانی از گروه مردمان من (مسلمانان) در آن جای می گیرند، و با چهار گونه از شکنجه ها شکنجه می شود(43): با شمشیر، فروبردن، سنگباران کردن و زشت کردن(44).

مقصود از «زَوْرا» در این روایت، زورای کهن یا شهر بغداد، پایتخت عراق، است، و «رودها» همان دجله و فرات و شاخه های آن دو می باشند.

در کتاب ابو حُذَیْفَه، از مُقاتِل روایت شده است که وی گفت:

پس از مرگ ضَحّاک، در کتابهای گردآوری شده نزدش، در بارۀ گفتار خداوند(عزّ و جلّ): «و هیچ آبادی ای نیست، مگر آن که ما پیش از روز قیامت نابودگر یا شکنجه کنندۀ آن می باشیم، شکنجه ای سخت؛ آن، در کتاب نوشته شده بود»(45)، خانده ام: ... نابودی زورا با بادی ماندگار که از آن جا می گذرد، خاهد بود؛ پس زیندگانش صبح می کنند، در حالی که بوزینگان و خوکان اند...(46).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه ضَحّاک خراسانی تابعی پسر مُزاحِم آن را به وی نسبت نداده است.

بدان که مراد از «روز قیامت» در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، روز قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.

مقصود از «کتاب» در این جا، لوح محفوظ، و «زورا» همان زورای کهن یا شهر بغداد است، و «بادی ماندگار» همان تندبادی سرخ می باشد که سه روز پایدار می شود، و در پی برآمدن بزرگ ستاره ای دنباله دار که «گیسوی شیطان» نامیده می شود، در ماه رمضان سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) می وزد. 

از ابن عبّاس روایت شده است که گفت:

بادی سرخ در زورا برمی خیزد که مردم آن را نمی شناسند؛ پس، به دانشمندانشان پناه می برند و آنان را در حالی می یابند که بوزینگان و خوکانی گردیده اند که چهره هایشان سیاه و چشمهایشان آبی شده است(47).

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه عبدالله صحابی پسر عبّاس آن را به وی نسبت نداده است.مراد از «زورا» در این جا، زورای کهن یا شهر بغداد است.

امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در بیان نشانه های قیام قائم(علیه السّلام)، فرمود:

گروههای مردم، بهوش که بی گمان، هر گاه سفیانی آشکار شود، برای وی نبردهایی بزرگ خاهند بود ... سفیانی سوی [زورا](48) فرود می آید و از آنان(49) شست هزار تن را می کشد، و بی گمان، در آن جا گنجهای قارون اند، و برای آن جا، پس از فروبردن، سنگباران کردن و زشت کردن، دگرگونیهایی بزرگ خاهند بود، و در فرورفتن در زمین از میخ آهنین در زمین سست(50) شتابانتر می باشد(51).

«سُفْیانِی» همان عُثْمان شامی پسر عَنْبَسَه، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوِی از نژاد ابو سفیان در آخر الزّمان می باشد که در ماه صفر سالی که پیش از سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) است، رهبری برخی جنبشهایی را که پیشتر در سوریه آغازیده شده بودند، می پذیرد، و در ماه رجب در درۀ خشک در سُوَیْدا برمی شورد، و در ماه رمضان بر دمشق و سپس بر بیشتر سرزمینهای شام چیره می شود، و سپاهش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یورش می برد.

مقصود از «زورا» در این جا همان زورای کهن یا شهر بغداد می باشد، و «قارون» مردی نابخشنده و بسیاردارا از بنی اسرائیل بود که با خداوند و پیامبرش موسی(علیه السّلام) دشمنی کرد. پس، خداوند او و خانه و گنجهایش را با زمین لرزه ای سخت در زمین فرو برد، و یافت شدن گنج قارون در زورا اشاره به بودن اندوخته های بسیار از داراییها در بغداد در آخر الزّمان است.

روی دادن مسخ در تهران

از دو روایت که در پی می آیند، روی دادن شکنجۀ زشت کردن، در شهر ری یا تهران کنونی، پایتخت ایران، را بهره می گیریم. از اَعْمَش روایت شده است که جعفر پسر محمّد(علیهما السّلام) فرمود:

... زیندگان شهری که «ری» خانده می شود، آنان دشمنان خدا، دشمنان فرستادۀ او و دشمنان خاندان وی اند، جنگ با خاندان رسول خدا(صلّی الله علیه و ‏آله) را جهاد، و داراییشان را دارایی آسان به دست آمده می دانند. پس، برای ایشان شکنجۀ خارشدن در زندگانی این جهان و جهان پسین می باشد، و برای ایشان شکنجه ای ماندگار است ...(52).

ابو بَصِیر گفته است: به ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) گفتم: گفتار او(عزّ و جلّ): «شکنجۀ خارشدن در زندگی این جهان...»(53)، آن شکنجۀ خارشدن در این جهان چیست؟ فرمود:

ای ابو بصیر، چه خاری ای خارتر از آن که مرد در خانه و سراپرده، کنار برادران و میان روزیخُرانش باشد که ناگهان خانواده اش بر او گریبان چاک داده و سخت فریاد کشیده باشند. مردم می گویند: این چیست؟! گفته می شود: آن کس اکنون زشت گردید. گفتم: پیش از قیام قائم(علیه السّلام) یا پس از آن است؟ فرمود: نه، بلکه پیش از آن است(54).

 

روی دادن مسخ در بیدای مدینه

از جابر پسر یزید جُعْفِی روایت شده است که ابو جعفر محمّد باقر پسر علی(علیهما السّلام) فرمود:

... سفیانی سپاهی را سوی مدینه می فرستد؛ پس، مهدی از آن جا سوی مکّه می کوچد و به فرماندۀ سپاه سفیانی خبر می رسد که مهدی سوی مکّه رفته است. پس، سپاهی را در پی او می فرستد، ولی به وی نمی رسد، تا آن که درون مکّه می رود، در حالی که بر روش موسی پسر عِمْران(علیه السّلام) ترسان و چشم به راه است. فرمود: پس، فرماندۀ سپاه سفیانی در بَیْدا فرود می آید، و فریادگری از آسمان فریاد می زند: «ای بیدا، گروه را نابود کن»؛ پس، فرو برده می شوند، و از آنان رهایی نمی یابد، مگر سه تنی که خداوند گونه هایشان را به پشت گردنهایشان برمی گرداند، و اینان از کلبیها می باشند، و در بارۀ ایشان این آیه فرو فرستاده شده است: «ای کسانی که کتاب داده شدید، به آن چه ما آن را فرو فرستادیم ایمان آورید، در حالی که آن چه را با شماست، پذیرا می باشد، پیش از آن که چهره هایی را پاک کرده و آنها را به پشتهایشان برگردانیم»(55)...(56).

«بَیْدا» در روزگاران کهن زمینی بیابان در جنوب مدینه بر راه مکّه بود، و امروزه، درون آبادی شهر مدینه شده است(57).«کلبیها» از قبیله های عربی مشهوری اند که از شبه جزیرۀ عربی درون شام رفتند و در سرزمینهایش جای گرفتند، و معاویه با دختر بَحْدَل کلبی میسون ازدواج کرد و یزید(لعنه الله) از وی زاده شد، و نسبت سفیانی از سوی داییهایش به کلب می رسد، و کلبیها همواره پشتیبان ارتشیِ بنی اُمیّه و دست زورمندشان در دوران فرمانرواییشان بودند(58).

مراد از «کتاب» در این آیۀ شریف همان تورات و انجیل، و «آن چه ما آن را فرو فرستادیم»، قرآن کریم است، و از سخن امام باقر(علیه السّلام) و آیۀ شریف هویدا می شود که اگر یهودیان و مسیحیان پیش از آن که سپاه سفیانی در بیدا فرو برده شوند و برخی از آنان زشت گردند، قرآن و دین اسلام را باور نکنند، پس از قیام امام مهدی(علیه السّلام) و فرود عیسی مسیح(علیه السّلام)، پشیمان و زیانکار خاهند شد.

از جابر روایت شده است که ابو جعفر [باقر(علیه السّلام)](59) فرمود:

هر گاه خبر کشتن انسان پاک به سفیانی برسد، و او آن کسی می باشد که بر زیانش فرمان داده شده است، تودۀ مسلمانان، از حرم رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) سوی حرم خداوند(تعالی) در مکّه، با شتاب و ترس می گریزند. پس، هنگامی که خبر آن رویداد به وی رسید، سربازانی را سوی مدینه می فرستد که بر آنان مردی از کلبیها می باشد، تا آن که به بیدا رسیدند، فرو برده می شوند، رهایی نمی یابد از ایشان جز دو مرد از کلبیان که نامشان وَبَر و وَبِیر است و چهره هایشان به پشت گردنشان برمی گردد(60).

شایان یادآوری است که این روایت در کتاب الفتن دو بخش شده بود، و ما آن دو را برای فراگیرشدن بهره اش، به هم پیوند دادیم و روایت را به گونۀ درستش در این جا نقل کردیم.

«انسان پاک» -نَفْس زَکِیَّه- همان فرستادۀ امام مهدی(علیه السّلام) سوی مکّیان، کمی پیش از قیامش می باشد.

از ابو قَبِیل روایت شده است که گفت:

رهایی نمی یابد از آنان جز بَشِیر (مژده دهنده) و نَذِیر (هشدار دهنده)؛ ولی بشیر، پس بی گمان، وی نزد مهدی و همراهانش می آید و آنان را به آن چه از کارشان بود، آگاه می کند، و گواه آن در چهره اش می باشد که خداوند رویش را سوی پشت گردنش برگردانده است، پس، آن را می پذیرند، برای آن چه از دگرگونی چهره اش می بینند و می دانند که گروه فرو برده شده اند، و دومین مانند آن است که خداوند چهره اش را به پشت سرش برگردانده است، پس، نزد سفیانی می آید و او را به آن چه در همراهانش فرود آمده است، آگاه می کند، پس، آن را می پذیرد و می داند که آن حق است، برای آن نشان که در وی می بیند، و آن دو از کلبیها می باشند(61).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه ابو قَبِیل مَعَافِرِی تابعی آن را به وی نسبت نداده است.

 

روی دادن مسخ میان لشکریان دجّال

در برخی کتابها خبری یافت می شود که زشت گردیدن گروه بسیاری از لشکریان دجّال یک چشم پیش از فرود آمدن عیسی مسیح(علیه السّلام) سوی زمین را می رساند: 

«گفته می شود: بی گمان، مهدی سوی کارزار دجّال می رود و بر سرش عمامۀ رسول خدا(صلَّى الله علیه و سلَّم) است، عمامه ای سفید. پس، رویاروی می شوند و  کارزار می کنند، کارزاری سخت، و از همراهان دجّال سی هزار تن را می کشد، و دجّال و کسانی که با وی می باشند، سوی بیت المقدس شکست می خُرَند. پس، خداوند(تعالى) زمین را به نگاه داشتن اسبانشان فرمان می دهد، سپس خداوند(تعالى) بادی سرخ را بر آنان می فرستد، و از ایشان چهل هزار تن نابود می شوند. سپس مهدی در جستجوی وی می رود و از لشکرش نزدیک پنجاه هزار تن را می یابد و نشانه ها و کارهای فراتر از توان را به آنان نشان می دهد و ایشان را به ایمان فرا می خاند، پس، ایمان نمی آورند، و خدا آنان را بوزینگان و خوکان می گرداند. سپس خداوند(عزّ و جلّ) به جبرائیل فرمان می دهد که عیسی(علیهما السّلام) را سوی زمین فرود بیاورد... »(62).

 

سرنوشت مسخ شدگان

از روایات اسلامی که در بارۀ زشت گردیدگان آمده اند، بهره می گیریم که آنان نمی خُرَند و نمی آشامند و بیش از سه روز نمی مانند و برایشان فرزند و پشتی نیست.
 
از عبدالله پسر عُمَر روایت شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه و سلّم) فرمود:

هرگز گروه مردمی زشت نگردیده است که برایش فرزندی باشد(63).

اُمُّ سَلَمَه گفت که از رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) در بارۀ کسی که زشت گردیده است، پرسیدم، آیا برای او فرزندی می باشد؟ فرمود:

هرگز کسی زشت نگردیده است که برایش فرزندی و پشتی باشد(64).

ابن عبّاس گفته است:

هرگز زشت گردیده ای بیش از سه روز زندگی نکرده است، و نمی خُرَد و نمی نوشد(65).

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه عبدالله صحابی پسر عبّاس آن را به وی نسبت نداده است.

از علی پسر محمّد پسر جَهْم روایت شده است که رضا علی پسر موسی(علیهما السّلام) فرمود:

... بی گمان، زشت گردیدگان بیش از سه روز نمانده اند تا آن که مردند، و چیزی از آنان زاده نشده است، و امروزه زشت گردیده ای بر روی زمین نیست...(66).

 

 

در پایان یادآوری می کنیم، چنان که پیامبر و خاندانش(صلوات الله علیهم) خبر داده اند، بی گمان، گناهان و نافرمانیهای گوناگون، میان مردم، به ویژه مسلمانان، پدیدار شده اند، و گمانی نیست در این که شکنجه های یادشده به زودی فرود می آیند، و از خدای متعالی می خاهیم که در قیام امام مهدی(علیه السّلام) و بهسازی کارهای جهان شتاب ورزد.
------------------------------------------------------- 

1. قرآن کریم، سورۀ اعراف، آیۀ 163 و 6-165 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
2. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
3. بحار الأنوار، ج 10، ص 233، ب 15، ذیل ش 3، با نقل از: الفصول المختارة (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
4. الموسوعة الحرّة «ویکیبیدیا»، درگاه «بنو إسرائیل»، با حذف و تصرّف (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
5. سنن ابن ماجه، ص 906، کتاب فتن، ب 29، ح 4059 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
6. مسند أبی یعلی، ج 7، ص 36، ح 3945 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).   
7. صحیح ابن حبّان، ج 15، ص 162، ح 6759 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).  
8. در همۀ نسخه های چاپی الفتن نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «أعاد» یافت می شود که به «عاد» اصلاح و ترجمه گردید.
9. الفتن، ص 7-416، جزء 9، دنبالۀ ح 1351 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
10. سنن الترمذیّ، ج 4، ص 1-90، کتاب فتن، ب 38، ح 2219 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
11. سنن ابن ماجه، ص 894، کتاب فتن، ب 22، ح 4020 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
12. گاهی برای این و گاهی برای آن باشد.
13. بر پایۀ آیین اسلام، بلندکردن صداها در مساجد، جز در اذان، جایز نیست.
14. بر پایۀ آیین اسلام، پوشیدن جامه های ابریشمی برای مرد مسلمان جایز نیست، و همچنین برای وی روا نیست که بر ابریشم بنشیند یا بخابد و یا آن را روی خُد بکشد.  
15. إرشاد القلوب، ج 1، ص 150، ب 18 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).   
16. در همۀ نسخه های چاپی مسند أبی داود الطیالسیّ نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «حاصباً» یافت می شود که به «حاصب» اصلاح و ترجمه گردید.
17. میان دو کروشه از افزوده های ما است.
18. در همۀ نسخه های چاپی مسند أبی داود الطیالسیّ نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «فیها» یافت می شود که به «منها» اصلاح و ترجمه گردید.
19. میان دو کروشه از افزوده های ما است.
20. مسند أبی داود الطیالسیّ، ج 2، ص 7-456، ح 1233 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
21. قرآن کریم، سورۀ ذاریات، آیۀ 41 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
22. جامع البیان فی تأویل القرآن، ج 22، ص 433 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
23. میان دو کروشه از افزوده های ما است.
24. کتاب العلوم (أمالی أحمد ابن عیسى)، جزء 4، 9-268، کتاب تحریم مسکر، باب ما ذکر فی الغناء و النوح و أشباههما (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
25. بنگرید: حلیة الأولیاء، ج 3، جزء 5، ص 192 .
26. الملاحم، ص 276، ب 35، ح 220 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
27. نوادر الأُصول فی معرفة أحادیث الرسول، ج 2، ص 196، اصل 150 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
28. حلیة الأولیاء، ج 1، جزء 2، ص 382 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
29. نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج 14، ص 275، با نقل از: قصص الأنبیاء کسائی.
30. مختصر إثبات الرجعة، ح 16، نشریافته در مجلّۀ: تراثنا، سال 2، ش 4، ص ص 8- 457 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
31. قرآن کریم، سورۀ فصّلت، آیۀ 53 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
32. روضة الکافی، ج 8، ص 119، ح 181 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
33. قرآن کریم، سورۀ فصّلت، آیۀ 53 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
34. روضة الکافی، ج 8، ص 257، ح 575 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
35. قرآن کریم، سورۀ فصّلت، آیۀ 53 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
36. الإرشاد، ج 2، ص 373 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
37. در همۀ نسخه های چاپی المعجم الأوسط نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «یتمصّرون» یافت می شود که به «یمصّرون» اصلاح و ترجمه گردید.
38. المعجم الأوسط، ج 6، ص 167، ح 6095 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
39. جنگ جَمَل همان نبردی مشهور است که میان سپاه امام علی(علیه السّلام) و سپاه عایشه که در کجاوه ای بر روی جَمَلی (شتری نر) سوار شد با فرماندهی طَلْحَة و زُبَیْر، در سرزمین بصره، در سال 36 هـ.ق، روی داده است (بهره گرفته شده از: برخی منابع).  
40. در همۀ نسخه های چاپی بحار الأنوار نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «تارات» یافت می شود که به «ثأرات» اصلاح و ترجمه گردید. 
41. در همۀ نسخه های چاپی بحار الأنوار نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «الأحمر» یافت می شود که به «الأخضر» اصلاح و ترجمه گردید.

42. بحار الأنوار، ج 32، ص 6-253، ب 4، ح 199، با نقل از: شرح نهج البلاغة، میثم بحرانی (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
43. در همۀ نسخه های چاپی السنن الواردة فی الفتن نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «تقذف» یافت می شود که به «تعذّب» اصلاح و ترجمه گردید.
44. السنن الواردة فی الفتن، ص 269، جزء 5، ب 103، ح 597 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی). 
45. قرآن کریم، سورۀ اسراء، آیۀ 58 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
46. البدء و التاریخ، جزء 4، ص 3-102، ف 13 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
47. التشریف بالمنن، ص 283، فتن سُلَیْلی، ب 73، ح 410 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).  
48. میان دو کروشه از افزوده های ما است.
49. ضمیر در گفتار امام علی(علیه السّلام): «از آنان» به «مردان زورا و زیندگانش» برمی گردد.
50. در همۀ نسخه های چاپی إلزام الناصب نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «أرض الرجف» یافت می شود که به «الأرض الرخوة» اصلاح و ترجمه گردید.
51. إلزام الناصب، ج 2، ص 163، خطبۀ بیان 1 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
52. الخصال، ص 7-506، أبواب ستّه عشر، ح 4 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).  
53. قرآن کریم، سورۀ فصّلت، آیۀ 16 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).  
54. الغیبة، نعمانی، ص 269، ب 14، ح 41 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی). 
55. قرآن کریم، سورۀ نساء، آیۀ 47 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
56. الغیبة، نعمانی، ص 289، ب 14، ح 67 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
57. بهره گرفته شده از: معجم معالم الحجاز، ج 1، جزء 2، ص 3-242، درگاه «البَیْداء».
58. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
59. میان دو کروشه از افزوده های ما است.
60. الفتن، ص 228، جزء 5، ح 899 و الفتن، ص 229، جزء 5، ح 900 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
61. الفتن، ص 229، الجزء 5، ح 901 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
62. عقد الدرر، ص 351، ب 12، ف 2، با نقل از: قصص الأنبیاء کسائی (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
63. المعجم الأوسط، ج 1، ص 97، ح 297 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).  
64. مسند أبی یعلی، ج 12، ص 403، ح 6967 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
65. حیاة الحیوان الکبری، ج 2، ص 333 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
66. عیون أخبار الرضا، ج 2، ص 245 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

✔️برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۸ ، ۱۰:۱۱
خادم گمنام

عبداللّه های سه گانه در آخر الزّمان (بخش 8)

يكشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۸، ۰۳:۳۳ ب.ظ

عبدالله عبّاسی از نژاد مأمون و عبدالله سفیانی از نژاد خالد

از شگفتیهای تاریخ اسلام آن است، همان گونه که عبّاسیان بر بنی اُمیّه شوریدند و زمانی دراز در جایگاهشان ایستادند، اَمویان نیز در آخر الزّمان بر بنی عبّاس می شورند و آنان را کیفر می دهند، و چند ماهی پادشاهی می کنند، و چون عبدالله مأمون عبّاسی پادشاهی بسیار سیاستمدار و فریبکار و دانشمند به احادیث آمده در بارۀ رویدادهای آخر الزّمان و قیام امام مهدی(علیه السّلام) بود، و بنا بر آگاهی نابسنده اش از خبرها و پیشگوییهای یادشده در کتابهای گذشتگان، می پنداشت که وی واپسین رهبران بنی عبّاس و مهر پایان آنان است، و سفیانی شامی از خاندان اُمیّه و حسنی گیلانی از خاندان ابو طالب پس از وی بی درنگ بر خاندان عبّاس می شورند، برای همین، نرمخویی با خاندان ابو طالب و دوست داشتن خاندان پیامبر(صلوات الله علیهم) و دلسوزی بر پیروان و دوستدارانشان را وانمود می کرد، و امام رضا(علیه السّلام) را، جای پسرش عبّاس، ولی عهد و جانشینش برگزید، برای جلوگیری از ریختن خونهای خاندانش و پایداری دوستی میان آل عبّاس و آل ابو طالب پس از مرگش، و در پاسخ نامه ای که عبّاسیان برای او نوشتند و پاسخ آن و چرایی گرامی داشتن وی آل ابو طالب و یاری دادنش به آنان را می خاستند، نوشت:
«... پس، رشید خبر داد به من [از](1) پدرانش و از آن چه در «کتاب دولت» و جز آن یافته بود که هفتم از فرزندان عبّاس برپا نمی شود برای بنی عبّاس پس از وی گروه به پاخاسته ای، و همواره خُشِی برای آنان با زندگی اش بستگی خاهد داشت ... هر گاه خُدِ مرا از دست دهید، برای خُدتان پناهگاهی جستجو کنید، و دور است(2)، برای شما نیست مگر شمشیر، حسنی شورشگر و ورزیده(3) نزد شما می آید، پس، شما را درو می کند، دروکردنی، یا سفیانی خارکننده، و قائمِ مهدی که از ریختن خونهایتان پیشگیری نمی کند، جز خونهایی که سزاوار نریختن باشند...»(4)، و با همۀ آنها، امام رضا(علیه السّلام) با دست مأمون(لعنه الله) شهید شد، و پدرش موسی کاظم(علیه السّلام) با دست پدرش هارون رشید(لعنه الله) شهید شد، برای کینه توزی و رشک بردن آن دو بر خاندان ابو طالب(علیهم السّلام)!

شاید مراد از «جز کتاب دولت» در سخن مأمون، خبر ابن منادی و حدیث فضل کاتب باشد که در پی می آیند.

ابن مُنادِی گفت: ابو سلیمان عبدالله جُوالِقِی پسر جَرِیر خبر داد من را از مردی اهل کتاب(5) که وی آگاه کرد او را که دانیال پیامبر(علیه السّلام) در کتابش یاد کرده است:

... میان فرماندهان عجمها (پارسیان) دشمنی و ناسازگاری روی می دهد ... کسی را که می خاهند برمی دارند و کسی را که می خاهند، سرپرست می کنند، زمانی نادراز ... تا آن که کار مردم را مردی از فرزندان پادشاه هفتم سرپرستی کند، سپس در پی ماههایی اندک، مردی که از خاندان پادشاه سوم است و به وی سفیانی گفته می شود، سرپرستی می کند...(6).

بر کسی که اخبار آشوبها و نبردهای پُرکشتار در آخر الزّمان را پیگیری می کند، پوشیده نمی باشد، سخنانی که پسر منادی با سندهایش از کتاب دانیال آورده است، به راستی از احادیث اسلامی، به ویژه سخن رسول خدا(صلّی الله علیه و آله)، می باشند، ولی با برخی نادرستها آمیخته گردیده و به کسی جز گوینده اش نسبت داده شده اند، و بی گمان، در این جا آن چه از آنها درست و سازگار با دیگر خبرهاست را آورده ایم.
بدان که «عَجَم» نامی برای همۀ مردمان ناعرب است، ولی چه بسیار عجم به کار می رود و با چیزی که همراه سخن می باشد، دانسته می شود که مقصود از آن همان پارسیان یا ایرانیان اند، چنان که در این حدیث آمده است.

مراد از «مردی از فرزندان پادشاه هفتم»، عبدالله عبّاسی واپسین پادشاهان سه گانۀ بنی عبّاس در مشرق در آخر الزّمان است که از نژاد مأمون عبّاسی هفتمین رهبر از بنی عبّاس پس از بنی اُمیّه می باشد، و مقصود از «پادشاه سوم» که سفیانی از خاندان وی می باشد، خالد پسر یزید پسر معاویه پسر ابو سفیان است، چنان که در حدیثی که امام باقر(علیه السّلام) از امام علی(علیه السّلام) روایت کرده، آمده است: «مردی از فرزندان خالد پسر یزید پسر معاویه پسر ابو سفیان برمی شورد...»(7).

از فضل کاتب روایت شده است که گفت: نزد ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) بودم، ... فرمود:

بی گمان، آن کس پسر آن کس تا آن که رسید به هفتمین از فرزندان آن کس، گفتم: پس، نشانه در میان ما و شما چیست، فدایت شوم؟ فرمود: ای فضل، از زمین جدا نشو تا آن که سفیانی برشورد. پس، هر گاه سفیانی بشورد، سوی ما برگردید...(8).

با نگاه به آن که امام صادق(علیه السّلام) در این حدیث پادشاهان بنی عبّاس را، تنها از نخستین تا هفتمین آنان، بی شمارش دیگرانشان، برشمرد و سپس شورش سفیانی را یاد کرد، به اندیشۀ انسان پیشی می گیرد که هفتمینشان همان واپسینشان است، با آن که گمانی نیست در دانابودن امام به این که پادشاهان بنی عبّاس چهل پادشاه اند، و این که سفیانی بر چهلمین از ایشان برمی شورد، و سخن درست در این جایگاه آن است که بگوییم امام در پیِ شمردن همۀ رهبران بنی عبّاس نبود، بلکه به شمارش هفت تای نخستین از آنان و پایان بردن سخن به یادآوری هفتمینشان و شورش سفیانی بسنده کرد؛ زیرا وی از سوی نیاکانش آگاه بود که عبّاسی هفتم که مأمون است، بزرگترین رهبران عبّاسی در پادشاهی و دانشمندترینشان در دانش می باشد و واپسین رهبران بنی عبّاس در آخر الزّمان از نژاد وی است و سفیانی بر او می شورد، چنان که ابن اَحْنَف از امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) روایت کرده است: «هفتمین آنان دانشمندترینشان است»(9).

به هر روی، چیزی که از روایات اسلامی آشکار می شود و در جهان بیرونی روی می دهد، برپایی دو دولت با چهل پادشاه برای بنی عبّاس می باشد: دولت نخستین همان است که در سرزمینهای اسلامی، پس از فروپاشی دولت اَمَوی، بنیادگذاری و 524 سال با سی و هفت پادشاه ماندگار شد و از میان رفت، و دولت دومین آن است که در بخشی از سرزمینهای مشرق، در آخر الزّمان برپا می گردد و 40 سال با سه پادشاه پایدار می ماند، سپس کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام) نابود می شود، و سفیانی و حسنی و خراسانی در پایان این دولت بر عبدالله عبّاسی که مردی از نسل پادشاه هفتم از بنی عبّاس (مأمون) می باشد، می شورند.  
----------------------------------------------------------- 

1. میان دو کروشه از افزوده های ما است.
2. مرادش آن است که دستانتان به پناهگاه نمی رسد.
3. در نوشتار عربی سخن مأمون در این جا «الحسنیّ الثائر البائر» یافت می شود. در تهذیب اللّغة آمده است: «البائِر: المُجَرِّب (ورزیده)». محمّدباقر مجلسی(رحمه الله) در بحار الأنوار، ج 49، ص 215، در بیان واژۀ «البائر» گفته است: «البائر الهالک (نابودشونده)»؛ زیرا وی کشته می شود، و می تواند «الباتر» باشد که شمشیر برنده است»، و نویسنده می گوید که درستِ در این جایگاه همان معنایی است که از تهذیب اللّغة آوردیم؛ زیرا مراد از «حسنی ثائر (شورشگر)» همان حسنی گیلانی ای است که در دیلم برمی شورد و بر دشمنانش چیره می شود و چیرۀ کسی نمی شود تا آن که به کوفه و نجف برود و با امام مهدی(علیه السّلام) پیمان ببندد، و روایتی یافت نمی شود که به کشته شدنش اشاره کند، و امام علی(علیه السّلام) در باره اش فرمود: «قیامگری از ما در گیلان به پا می خیزد»؛ منتخب کفایة المهتدی، ص 4، ح 3، نسخه ای خطّی عکسی، ولی حسنی هالک (نابودشونده) همان کسی است که کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام) خُدسرانه در مکّه برمی شورد و کشته می شود، چنان که از ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) روایت شده است: «هنگامی که ... حسنی جنبش کند ... پس، حسنی به شورش پیشی می گیرد و مکّیان بر وی یورش می برند و می کشندش و سرش را سوی شامی می فرستند»؛ روضة الکافی، ج 8، ص 154، ح 285. 
4. الطرائف، ص 280 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
5. اهل کتاب پیروان یکی از دینهایی اند که برای پیامبرانش کتابی آسمانی بود؛ مانند یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان، و مراد از «مردی اهل کتاب» در این جا، انسانی یهودی یا مسیحی است.
6. الملاحم، ص 8-76، ب 6، ح 21 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
7. الفتن، ص 193، جزء 4، ح 792 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
8. روضة الکافی، ج 8، ص 188، ح 412 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
9. مناقب آل أبی طالب، ج 2، ص 11-310 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

✔️برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور 
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۸ ، ۱۵:۳۳
خادم گمنام

عبداللّه های سه گانه در آخر الزّمان (بخش 6)

شنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۸، ۰۳:۲۳ ب.ظ

عبدالله سفیانی پلیدترین آفریده

از کعب روایت شده است که گفت:

... بر شما از پرچمهای زرد می ترسم، هنگامی از مغرب در مصر فرود آیند؛ برای آنان دو نبرد خاهند بود: نبردی در فلسطین و دیگری در شام، سپس مهاجران به ایشان می گروند ... پس، نابود می شوند. سپس شورشگری برمی شورد که به او عبدالله گفته می شود و پلیدترین آفریده است، کارش در حِمْص شعله ور می شود و در دمشق می درخشد و در فلسطین آشکار می شود، بر کسی که با وی دشمنی ورزد، چیره می شود...(1).

چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) یا بهره گرفته شده از آن باشد، اگرچه کعب الأحبار تابعی آن را به وی نسبت نداده است.

مراد از «پرچمهای زرد»، پرچمهای قیسیان، بربرها و سیاهان آفریقایی است که کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام)، با رهبری عبدالرحمان اَعْرَج کِنْدِی از لیبی بر مصر یورش می برند، سپس با فرماندهی اَبْقَع فِهْرِی مصری سوی فلسطین و اُردن می آیند و بر شهر بیت المقدس یورش می برند تا درونش بروند، ولی به هدفشان نمی رسند، و پس از آن، سوی سوریه می شتابند و با فرمانروایش و پشتیبانانش می جنگند، و مقصود از «مهاجران» که به سپاه شورشیان آفریقایی می پیوندند، برخی گروههای تروریستی سَلَفی اند که پیشتر از سراسر جهان، به ویژه آفریقا، به سوریه کوچیده اند و در آن جا ماندگار شده اند برای کارزار با پادشاهش، و «عبدالله» همان عثمان سُفْیانِی، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخر الزّمان است.
---------------------------------------------------- 

1. الفتن، ص 2-471، الجزء 10، ح 1482 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

✔️برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور 
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۸ ، ۱۵:۲۳
خادم گمنام

عبداللّه های سه گانه در آخر الزّمان (بخش 2)

جمعه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۸، ۰۲:۵۹ ب.ظ

پیمان بستن با عبدالله عبّاسی، برکنارکردن وی و دوران فرمانروایی اش

از عَمّار پسر یاسِر روایت شده است که وی گفت:

بی گمان، دولت خاندان پیامبر شما در آخر الزّمان خاهد بود، و برای آن نشانه هایی اند ... هر گاه رومیان و ترکها بر شما بشورانند، و لشکرها بسیج شوند، و رهبر شما که داراییها را می اندوزد، بمیرد، و پس از او مردی ناتوان(1) جانشین شود که پس از دو سالی(2) از پیمان بسته شدن با وی برکنار می گردد، و نابودی پادشاهی آنان از جایی می آید که پدیدار شد، و ترکها و رومیان با هم ناسازگاری می کنند، و جنگها در زمین فراوان می شوند ... و سه تن در شام پدیدار می شوند که همۀ آنان خاستار پادشاهی اند: مردی ابقع، مردی اصهب و مردی از خاندان ابو سفیان که میان کلبیها برمی شورد، و مردم را در دمشق در تنگنا می اندازد(3)، و مغربیها(4) سوی مصر می روند؛ پس، هر گاه درون آن جا بروند، همان، نشانۀ [شورش](5) سفیانی است، و پیش از آن، کسی که به خاندان محمّد(علیهم السّلام) فرامی خاند، برمی شورد، و ترکان در جزیره(6) فرود می آیند، و رومیان در فلسطین فرود می آیند، و عبدالله دنبال می کند(7) عبدالله را تا آن که سربازانشان در قَرْقِیسِیا بر سر رودخانه رویاروی می شوند، و کارزاری بزرگ خاهد بود، و زمامدار مغرب می رود و مردان را می کشد و زنان را در بند می کند ... پس، فریادگری از آسمان بانگ می زند: ای مردم، بی گمان، فرماندۀ شما آن کس است، و آن، همان مهدی است که زمین را از همه نگری و برابری پر می کند، چنان که از ستم ورزی و برگشتن از راستی لبریز شده است(8).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه عمّار صحابی پسر یاسر آن را به وی نسبت نداده است. 

شایان یادآوری است، فرمان دادن به خانه نشینی و آرامش پیش از آشکارشدن برخی نشانه های قیام امام مهدی(علیه السّلام)، به ویژه شورش سفیانی، از آن چیزهایی است که مؤمنان را از رفتن درون آشوبها پرهیز می دهد، و ایشان را به گوشه گیری از آنها راهنمایی می کند.

بدان که مراد از «رومیان»، در بسیاری از روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخر الزّمان، اروپاییان و بسیاری از آمریکاییان و استرالیاییها می باشند که از فرزندان رومیان اند، و مقصود از «ترکها» در بسیاری از احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخر الزّمان، ترکهای ترکیه اند.

از روایت عمّار و دیگر احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخر الزّمان بهره گرفته می شود که دولتهای روم و ترک، مانند آمریکا، فرانسه و ترکیه، اصهب مروانی و پیروانش، از بازماندگان حزب بعث و گروه داعش، را یاری می کنند تا بر جزیره و عراق چیره شوند، و آنان را بر ایران می شورانند، و نیز نیروهایی از خزرها و ترکان را با فرماندهی شَرُوسِی در قَفْقاز جنوبی بسیج می کنند، و آنان را در ماه رمضان یا نزدیکش از سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) بر ایران می شورانند، سپس سوی عراق می فرستند، و سرانجام، یورشگران قفقازی با پیروان اصهب همگی در آن جا نابود می شوند. بنا بر این، نبرد این دو گروه شورشی از جنگهای نیابتی است. افزون بر آن، ترکهای ترکیه برای رسیدن به سودهای راهبردیشان و کشتن و چپاول و پیشگیری از پیشروی یورشگران سوی مرزهایشان، درون بخشی از سرزمینهای جزیره که در شمال و شرق سوریه جای دارد، می روند، و رومیان برای نگهداری سودهای راهبردیشان و پشتیبانی از اسرائیل، به ویژه بیت المقدس، در برابر یورش یورشگران، مانند شورشیان آفریقایی، به رملۀ فلسطین می آیند.

رهبر مسلمانان که داراییها را می اندوزد و آنها را در زندگانی مردم هزینه نمی کند و از «کسانی که تلا و نقره می اندوزند و آنها را در راه خدا نمی پردازند، پس، آنان را به شکنجه ای دردناک مژده بده»(9) می باشد، و دو سالی پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام) می میرد، دومین پادشاهان سه گانۀ بنی عبّاس است که در آخر الزّمان بر بخشی از سرزمینهای مشرق چیره می شوند، و مردی ناتوان که جانشین وی می شود و پس از گذشتن دو سالی از پیمان بسته شدن با وی بر کنار می گردد، عبدالله عبّاسی واپسین پادشاهان سه گانۀ بنی عبّاس در آخر الزّمان است.

گفتار پیامبر(صلّی لله علیه و آله): «نابودی پادشاهی آنان از جایی می آید که پدیدار شد» به رازی بزرگ اشاره می کند، و آن این است که هم پیدایش و هم نابودی پادشاهی بنی عبّاس در آخر الزّمان، از روم خاهد بود، و از برخی روایات اسلامی بهره گرفته می شود که پایان نابودی پادشاهی ایشان به دست سفیانی و خراسانی است.

«مردی ابقع» -گندمگون- همان اَبْقَع فِهْرِی فرماندۀ فرماندهان در مصر در آخر الزّمان است که نیروهای قیسی، بربر و سیاه آفریقاییِ پیرو اعرج کندی را از مصر سوی فلسطین، اُردن و سوریه فرماندهی می کند.

«مردی اصهب» -زرد آمیخته با سرخی و سپیدی(10)- همان اَصْهَب مَرْوانِی، رهبر زیندگان جزیره(11) و عراق(12) و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد مَرْوان حِمار در آخر الزّمان است که در ماه صفر سالی پیش از سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) رهبری جنبشی که پیشتر در سرزمینهای جزیره آغازیده شده بود را می پذیرد، و در ماه رجب یا نزدیکش بر بغداد و سپس بر بیشتر سرزمینهای کشور عراق چیره می شود، و با هاشمی شَیْصَبانِی شورشگر در کوفه پیمان می بندد، و سپاهش با فرماندهی عَوْف سُلَمِی با ایران می جنگد، و بر سوریه یورش می برد.

«مردی از خاندان ابو سفیان» همان عثمان سُفْیانِی، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخر الزّمان است که در ماه صفر سالی پیش از سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) رهبری برخی جنبشهایی که پیشتر در سوریه آغازیده شده بودند را می پذیرد، و در ماه رجب در درۀ خشک در سُوَیْدا برمی شورد، و در ماه رمضان بر دمشق و سپس بر بیشتر سرزمینهای شام چیره می شود، و سپاهش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یورش می برد.

«کلبیها» از قبیله های عربی مشهوری اند که از شبه جزیرۀ عربی درون شام رفتند و در سرزمینهایش جای گرفتند، و معاویه با مَیْسُون، دختر بَحْدَل کلبی، زناشویی کرد و یزید(لعنه الله) از وی زاده شد، و خِیشاوندی سفیانی از سوی داییهایش به کلب می رسد، و کلبیان همواره پشتیبان ارتشیِ بنی اُمیّه و دست زورمندشان در دوران فرمانرواییشان بوده اند(13).

«کسی که به خاندان محمّد(علیهم السّلام) فرامی خاند» همان شُعَیْب تَمِیمِی خراسانی پسر صالح، فرماندۀ خراسانیان است که جنبش خُد را در میانه های سالی پیش از سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) در تالَقان می آغازد، سپس در ماه رجب همان سال در سَمَرْقَنْد برمی شورد، و هنگامی که هاشمی چینی از چین و مُلْتان به خراسان می آید و در آن جا  به پا می خیزد، به او می پیوندد و فرماندۀ سپاهش می شود و سپس با سپاهشان و پرچمهایی سیاه و کوچک به ایران و عراق می آیند و هاشمی شعیب را به مکّه می فرستد تا با مهدی(علیه السّلام) پیمان ببندد. 

در سخن رسول خدا(صلّی الله علیه و آله): «عبدالله دنبال می کند عبدالله را تا آن که سربازانشان در قَرْقِیسِیا بر سر رودخانه رویاروی می شوند»، «عبدالله» نخست همان عبدالله سفیانی، واپسین زمامدار بنی اُمیّه در شام است، و «عبدالله» دوم همان عبدالله عبّاسی واپسین پادشاهان سه گانۀ بنی عبّاس در مشرق می باشد که سپاهی را به سوریه می فرستد، و بنا بر آن چه هویداست، نیروهای سپاه سفیانی پس از آن که بر دمشق چیره می شوند، بر نیروهای سپاه عبّاسی که در شام ماندگارند، می شورند و آنان را سوی جزیره دنبال می کنند تا آن که دو سپاه بر سر رودخانۀ خابور در قرقیسیا رویاروی می شوند و کارزاری بزرگ می کنند.

مراد از «رودخانه» در این جا، خابور از بزرگترین رودخانه های ریزنده در فرات است، و قَرْقِیسِیا -عربی شدۀ کرکیسیوم یونانی- از شهرهای کهن در سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات نزدیک ریزشگاه رود خابور در فرات بود، و اکنون تپه هایی باستانی از آن، نزدیک شهر دَیْرُ الزَّوْر بر جای مانده اند، و شهر بُصَیْرَه که در شرق سوریه و نزدیک مرزهای غربی عراق جای دارد، بر آن ساخته شده است(14).

مقصود از «زمامدار مغرب» همان عبدالرحمان اَعْرَجِ -لنگ- کِنْدِی، رهبر قیسیان، بربرها و سیاهان آفریقایی در آخر الزّمان است که در میانه های سالی پیش از سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) رهبری برخی جنبشهایی که پیشتر در لیبی و پیرامونش و دوردستهایش آغازیده شده بودند را می پذیرد، و در ماه جمادی آخر یا نزدیکش از همان سال در آن جا برمی شورد، و سپس سپاهش را به مصر می آورد، و آنان را با فرماندهی ابقع فهری مصری برای نبرد سوی فلسطین، اردن و سوریه می فرستد.
------------------------------------------------------ 

1. در همۀ نسخه های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «صحیح» -تندرست- یافت می شود که سازگار با آن چه در دو روایت مانند این روایت که در «الفتن» آمده اند، به «ضعیف» اصلاح و ترجمه گردید. 
2. در همۀ نسخه های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «سنین» -سالها- یافت می شود که سازگار با آن چه در دو روایت مانند این روایت که در «الفتن» آمده اند، به «سنتین» اصلاح و ترجمه گردید. 
3. در همۀ نسخه های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «یحضر» یافت می شود که سازگار با آن چه در روایتی مانند این که در «الفتن» آمده است، به «یحصر» اصلاح و ترجمه گردید. 
4. در همۀ نسخه های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «الغرب» یافت می شود که به «المغرب» اصلاح و ترجمه گردید.
5. میان دو کروشه از افزوده های ما است که آن را از حدیثی مانند این روایت گرفته ایم که در «عقد الدرر» آمده است. 
6. در همۀ نسخه های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «الحِیْرَة» یافت می شود که به «الجزیرة» اصلاح و ترجمه گردید.
7. در همۀ نسخه های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «یسبق» -پیشی می گیرد- یافت می شود که سازگار با آن چه در روایتی مانند این روایت که در «الفتن» آمده است، به «یتبع» اصلاح و ترجمه گردید.  
8. الغیبة، توسی، ص 4-463، ف 7، ح 479 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
9. قرآن کریم، سورۀ توبه، آیه 34 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
10. بهره گرفته شده از: المعجم الوسیط، درگاه «الأصهب».
11. جزیره بخش شمالی سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات از جنوب شرقی ترکیه و شمال و شرق سوریه تا درون عراق است، و مراد از «جَزِیرَه» در این جا، بیشتر سرزمینهای جزیره می باشد که درون کشور عراق جای دارد، و از مَوْصِل در شمال تا تَکْرِیت بر کنارۀ باختری دجله و حَدِیثَه بر کنارۀ خاوری فرات کشیده می شود (بهره گرفته شده از: برخی منابع).
12. مقصود از «عِراق» در این جا، بخش جنوبی سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات و پیرامون آن دو است که از سامَرا بر کنارۀ خاوری دجله و هِیْت بر کنارۀ باختری فرات آغاز می شود و تا آبادان در جنوب غربی ایران و پایانۀ بَصْرَه در شمال کویت کشیده می شود (بهره گرفته شده از: برخی منابع).
13. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
14. بهره گرفته شده از: برخی منابع.

✔️برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور 
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۸ ، ۱۴:۵۹
خادم گمنام

بارش بارانهای سیل آسا و سرکشی آبها در آخر الزّمان

سه شنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۸، ۱۲:۳۸ ق.ظ

بارش بارانهای سیل آسا و سرکشی آبها و فرورفتن بسیاری از سرزمینها در آب از نشانه های نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) می باشند.

بی گمان، بارانهای سیل آسایی که در ماه جمادی آخر و ده روز از رجب سالی پیش از سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) می بارند و مایۀ چیره شدن آب بر سرزمین و سست شدن و رانش آن و ویرانی سرزمینها و نابودی روییدنیها و تباهی میوه ها و کم شدن خُراکیها می شوند، داستان توفان نوح(علیه السّلام) را به یاد ما می آورند.

داستان توفان نوح میان مسلمانان، یهودیان و مسیحیان شناخته شده و در قرآن کریم و تورات یاد شده است، و بنا بر آن چه از نوشتار این دو کتاب و جز آن دو هویداست، این توفان فراگیر و جهانی و مرکز پیدایش اش سرزمینهای جزیره و عراق بوده است که میان دو رود دجله و فرات جای گرفته اند. بی گمان، خداوند دعای نوح(علیه السّلام) بر زیان قومش را که سرکشی و بت پرستی می کردند، پاسخ داد، و به نوح فرمان داد که کشتی ای بزرگ بسازد، و هنگامی که ساختن کشتی پایان یافت، خداوند شکنجه اش را بر آن گروه ستمکار فرود آورد، به گونه ای که در بازۀ چهل روز و شب، از آسمان بارانهایی سیل آسا فرستاده و از زمین چشمه های بسیاری جوشیده شدند؛ پس، از گردآمدن آب آن بارانها و چشمه ها توفانی بزرگ پدید آمد که کافران را نابود کرد، و مؤمنانی که با نوح سوار کشتی شده بودند، از آن رهایی یافتند(1).

از اَنَس پسر مالِک روایت شده است که رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

ساعت (زمان قیام قائم) برپا نمی شود، مگر آن که بر مردم بارانی فراگیر باریده شود و زمین چیزی نرویاند(2).

بدان که مراد از «ساعت» در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، زمان قیام قائم(علیه السّلام) می باشد.

نیز از انس پسر مالک شنیده شده است که می گفت:

از [نشانۀ](3) نزدیک شدن ساعت (زمان قیام قائم) پدیدارشدن کانها، فراوانی باران و کمی روییدنی است...(4).

چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) باشد، اگرچه انس صحابی پسر مالک آن را به وی نسبت نداده است.

از عَوْف پسر مالِک اَشْجَعِی روایت شده است که پیامبر(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

بی گمان، پیش از دجّال سالهایی فریبنده اند که باران در آنها فراوان و روییدنی در آنها کم می شود، دروغگو در آنها راستگو و راستگو در آنها دروغگو دانسته می شود، خیانتگر در آنها امانتدار و امانتدار در آنها خیانتگر به شمار می آید، و رُوَیْبَضَه(5) در آنها سخن می گوید. گفته شد: ای رسول خدا، رویبضه چیست؟ فرمود: کسی که چشمگیر نیست(6).

از ابو هُرَیْرَه روایت شده است که رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

خشکسالی آن نیست که باران باریده نشوید، بلکه خشکسالی آن است که باریده و باریده شوید و زمین چیزی نرویاند(7).

از ابو بَصِیر روایت شده است که ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) فرمود:

بی گمان، پیشاپیش قائم(علیه السّلام) سالی پُرآب و باران خاهد بود که در آن، میوه ها و خرما روی درخت تباه می شوند؛ پس، در آن رویداد گمان مبرید(8).

رسول خدا(صلّى الله علیه و آله) فرمود:

بر مردم زمانی می رسد ... خداوند باران آسمان را از آنان در هنگام خِیش بازمی دارد، و آن را نابهنگام فرومی ریزد...(9).

از عبدالله پسر مسعود روایت شده است که گفت:

گفتم: ای فرستادۀ خدا، آیا برای ساعت (زمان قیام قائم) نشانه ای است که ساعت با آن شناخته می شود؟ به من فرمود: ... ای پسر مسعود ... بی گمان، از نشانه های ساعت و پیش درآمدهایش ... آن است که باران بسیارگرم باشد...(10).

از ابو هریره روایت شده است که رسول خدا(صلّى الله علیه و سلّم) فرمود:

ساعت (زمان قیام قائم) برپا نمی شود، مگر آن که بر مردم بارانی باریده شود که خانه های گلی نمی پوشاند از آن، و نمی پوشاند از آن جز خانه های مویی (چادری)(11).

------------------------------------------------------------------------------------------

1. بهره گرفته شده از: برخی منابع. 
 2. المسند، ج 4، ص 282، ح 12432 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
3. میان دو کروشه از افزوده های ما هست.
4. الفتن، ص ۳۸۵، جزء ۹، ح ۱۳۶۷ (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
5. «رُوَیْبَضَه»، بنا بر آن چه در فرهنگنامه های واژگان عربی آمده است، کوچک شدۀ رابِضَه می باشد، و «ه» در آن برای مبالغه است، و جمعش رُوَیْبَضون و رُوَیْبَضات، و از معانی آن «انسان ناشناخته»، «ناتوان از کارهای بزرگ» و «گوسفندچران» می باشد (بنگرید: العین و لسان العرب، درگاه «ربض»).
6. شرح مشکل الآثار، ج 1، ص 404، ح 464 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
 7. صحیح مسلم، ج 4، ص 2228، کتاب فتن و أشراط ساعت، ب 15، ح 44 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
8. الإرشاد، ج ۲، ص ۳۷۷ (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
9. جامع الأخبار، ص 355، ف 88، ح 992 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
10. المعجم الکبیر، ج 5، جزء 10، ص 6-195، ح 10556 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
11. المسند، ج 13، 2-11، ح 7564 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۸ ، ۰۰:۳۸
خادم گمنام