آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

اللهم عجل لولیک الفرج

آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

اللهم عجل لولیک الفرج

آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

این وبلاگ برای ارائۀ پیشگوییهای گوناگون در بارۀ نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام) و رویدادهای آخرالزّمان است که بیشتر آنها برگرفته از کتابهای زرتشتیان، یهودیان، مسیحیان و مسلمانان، به ویژه آیات قرآن کریم و روایات اسلامی می باشند، و خوانندگان گرامی را از رویدادهایِ پیشِ رویِ جهان آگاه می سازند.

بایگانی

سرنوشت گروهها و سرزمینها در آخرالزّمان

جمعه, ۲ مهر ۱۴۰۰، ۱۲:۰۴ ق.ظ

برای آشکارشدن سرنوشت اقوام و گروهها و کشورها و شهرها در آخرالزّمان، گفتارهایی خاندنی و شگفت، مانند: ترکها در آخرالزّمان، کردها در آخرالزّمان، خوزستان در آخرالزّمان، سیستان در آخرالزّمان، عربها در آخرالزّمان، آذربایجان در آخرالزّمان، تهران در آخرالزّمان، قم در آخرالزّمان، اصفهان در آخرالزّمان، همدان در آخرالزّمان، دامغان و سمنان در آخرالزّمان، نیشابور در آخرالزّمان، خراسان در آخرالزّمان، جزیرۀ کیش در آخرالزّمان، بحرین در آخرالزّمان، عراق در آخرالزّمان، کوفه در آخرالزّمان، بغداد در آخرالزّمان، بابل در آخرالزّمان، بصره در آخرالزّمان، زورا کجاست؟، عربستان در آخرالزّمان، سوریه در آخرالزّمان، لبنان در آخرالزّمان، فلسطین در آخرالزّمان، اسرائیل در آخرالزّمان، مصر در آخرالزّمان، یمن در آخرالزّمان، ترکیه در آخرالزّمان و اروپا در آخرالزّمان، با بهره‌گیری از روایات اسلامی و دیگر منابع پیشگویی فراهم آورده‌ایم که بخشی از آنها در گذشته ارائه شده‌اند، و دیگر بخشها نیز در آینده کم‌کم ارائه خاهند شد.

شایان یادآوری است، گفتارهایی مانند تهران در آخرالزّمان، کردها در آخرالزّمان، سیستان در آخرالزّمان، لبنان در آخرالزّمان و سوریه در آخرالزّمان که تا کنون در کانال آورده شدند، در آینده کاملتر و مفصّلتر ارائه خاهند شد.

 صبورانه پیگیر مباحث باشید. 

✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۰۰ ، ۰۰:۰۴
خادم گمنام

از اَبان روایت شده است که ابو عبدالّاه [صادق](علیه‌السّلام) فرمود:

علم بیست و هفت بخش است؛ پس، همۀ آن‌چه را که فرستادگان آورده‌اند، دو بخش است، و مردم تا امروز جز دو بخش را نشناخته‌اند. پس، هر گاه قیامگر ما برخیزد، بیست و پنج بخش را بیرون می‌آورد، و در مردم پخش می‌کند، و با آنها ‌دو بخش را همراه می‌کند تا آن‌که بیست و هفت بخش را پخش کند.(۱)

از سُورَه روایت شده است که ابو جعفر [باقر](علیه‌السّلام) فرمود:

بی‌گمان، ذو القرنین گزینش میان(۲) دو ابر را داده شد، پس، بسیاررام را برگزید، و برای زمامدار شما دشوار اندوخته شد. گفت: گفتم: دشوار چیست؟ فرمود: آن‌چه از ابری که در آن تندر و آذرخش و برق است، زمامدار شما سوارش می‌شود، آگاه باش که بی‌گمان، وی به‌زودی ابر را سوار می‌شود و در راهها بالا می‌رود، راههای آسمانهای هفتگانه و زمینهای هفتگانه که پنج‌تایی آبادان و دوتایی ویران‌اند.(۳)

ذو القرنین بندۀ صالح خداوند و دارای دانش و توانایی‌ای بود که یادش و برخی سفرهایش به خاور و باختر و شمال  در قرآن کریم آمده است، و بی‌گمان، سدّی را ساخت تا با آن آزار یأجوج و مأجوج را از برخی مردمان دور کند و از شورش آن‌دو و تباهیگریشان در زمین هنگام نزدیکی قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) خبر داد.
 
از جابر روایت شده است که ابو جعفر [باقر](علیه‌السّلام) فرمود:

فرود می‌آید در میان هفت گنبدی از نور که دانسته نمی‌شود او در کدامین آنهاست، هنگامی که در پشت کوفه فرود می‌آید... .(۴)

بنا بر آن‌چه از این روایت و جز آن هویدا می‌شود، امام مهدی(علیه‌السّلام)، پس از قیامش در مکّه و چیره‌شدنش بر سرزمین حجاز، با برخی همراهانش سوار بر ابرهای انباشته‌شدۀ درخشان می‌شوند و هوایی به نجف می‌آیند تا دوری میان دو سرزمین کوتاه شود.

ابو ربیع شامی گفته است که شنیدم ابو عبدالّاه [صادق](علیه‌السّلام) می‌فرمود:

بی‌گمان، قیامگر ما هر گاه برخیزد، خداوند(عزّ و جلّ) برای شیعیان ما در گوشهایشان و دیده‌هایشان می‌افزاید، به گونه‌ای که میان آنان و میان قیامگر پیکی نباشد، با ایشان سخن می‌گوید، پس، می‌شنوند و به او می‌نگرند، در حالی که وی در جایگاهش است.(۵)

ابن مُسْکان گفته است که شنیدم ابو عبدالّاه [صادق](علیه‌السّلام) می‌فرمود:

بی‌گمان، مؤمن در زمان قیامگر در حالی که او در مشرق است، برادرش را که در مغرب است می‌بیند، و همچنین، کسی که در مغرب است، برادرش را که در مشرق است می‌بیند.(۶)

بی‌گمان، برخی کسانی که از رازهای احادیث آخرالزّمان آگاه نیستند پنداشته‌اند که مراد از دیدن در این دو حدیث و همانندهایش دیدن با ابزارهای نوین ارتباط تصویری مانند تلفتن همراه می‌باشد، در حالی که امام صادق(علیه‌السّلام) آشکار کرده است که این دیدن ویژۀ مؤمنان می‌باشد، بی پیک و بی میانداری چیزی؛ پس، دیده‌های مؤمنان و گوشهایشان با فرمان خداوند متعالی در آن زمان تیز می‌شوند و آن‌چه را بخاهند، از دور و نزدیک می‌بینند و می‌شنوند.

از محمّد [دیباج] روایت شده است که پدرش جعفر [صادق](علیه‌السّلام) فرمود:

هر گاه قیامگر برخیزد، در کشورهای زمین، در هر کشوری مردی را می‌فرستد، در حالی که می‌فرماید: پیمانت در پنجه‌ات است، پس هر گاه کاری بر تو پیش آمد که آن را نمی‌دانی و داوری در آن را نمی‌شناسی، بنگر به پنجه‌ات و آن‌چه در آن است را انجام بده. فرمود: و سپاهی را سوی قسطنطینیّه می‌فرستد، پس، هر گاه به خلیج برسند، چیزی را بر پاهایشان می‌نویسند و بر آب راه می‌روند، و هر گاه رومیان به آنان بنگرند که بر آب می‌روند، می‌گویند: اینان همراهان اویند که بر آب راه می‌روند، پس، وی چگونه است؟! در آن هنگام، برای ایشان دروازه‌های شهر گشوده می‌شود و درون آن می‌روند و آن‌چه را که می‌خاهند، در آن فرمان می‌دهند.(۷)

«قُسْطَنْطِینِیَّه» شهری بزرگ و کهن بر کنارۀ دریای مَرْمَرَه در ترکیه است که پایتخت امپراتوری روم شرقی بود، و ترکهای عثمانی آن را گشودند و آن را اِسْتانْبُول نامیدند و پادشاهانشان در آن‌جا ماندگار شدند تا آن‌که پایتخت را به آنکارا جابه‌جا کردند، و چون این شهر میان دو قارّۀ اروپا و آسیا جای دارد، به آن دروازۀ اروپا گفته می‌شود.(۸)

مقصود از «اینان همراهان اویند»، همراهان و یاران امام مهدی قیامگر(علیه‌السّلام) در آخرالزّمان است.
----------------------------------------------------------------------- 

۱. الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۸۴۱، ف فی أغرب معجزات الإمام المهدیّ(علیه‌السلام)، ح ۵۹؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۲. میان دو چنگک از افزوده‌های ما است که آن را از همین روایت که در «بحار الأنوار، ج ۵۷، ص ۱۲۰، ب ۳۲، ح ۸» آمده است، گرفته‌ایم.
۳. بصائر الدرجات، ص ۴۰۹، ب ۱۵، ح ۳؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۴. التفسیر، عیّاشی، ج ۱، ص ۲۱۴، ح ۴۰۵، سورة البقرة؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۵. الکافی، ج ۱۵، ص ۵۴۸، ک الروضة، ح ٣٢٩؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۶. سرور أهل الإیمان، ص ۱۱۵؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۷. الغیبة، نعمانی، ص ۵-۳۳۴، ب‌ ۲۱، ح‌ ۸؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۸. بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع.

📚گزیده‌هایی از کتاب: جهان در آستانۀ ظهور؛ پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تَنْکابُنِی

✍🏻روش ما در نوشتن واژه ‎ها،‌ بر پایۀ درست‌نویسی و سازگاری نوشتار با گفتار و برخی نکته‎ های دیگر است.

✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۰۰ ، ۱۸:۳۱
خادم گمنام

ظرف دو سال آینده حکومت عراق فرو می‌پاشد!!!

شنبه, ۳۰ مرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۴۲ ب.ظ

طبق پیشبینیهای نویسنده، با فاصله گرفتن تدریجی عراق از ایران و بروز اختلاف میان دو کشور و ضعفی که دچار آن می‌شوند، از نفوذ ایران در عراق کاسته می‌گردد، و ناگهان داعش و بعث با کمک عربستان سعودی بر بغداد و بصره یورش می‌آورند و سران حکومت عراق دستگیر و کشته می‌شوند و حکومت مروانیان در همسایگی ایران شکل می‌گیرد و میان دو کشور بار دیگر در ماههایی اندک آتش جنگ شعله‌ور می‌شود!

به طور طبیعی، ارتباطات میان حوزه‌های علمیّه ایران و عراق نیز با به قدرت رسیدن شیصبانی در کوفه و نجف و داعش و بعث در بغداد و بصره  قطع می‌گردد!

--------------------------------------------------------------------------------

✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۰۰ ، ۲۳:۴۲
خادم گمنام

عبدالّاه‌های سه‌گانه در آخرالزّمان

جمعه, ۸ مرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۱۰ ق.ظ

از احادیث اسلامی بهره گرفته می‌شود که عبدالّاه‌های سه‌گانه میان مسلمانان در آخرالزّمان فرمانروایی می‌کنند: نخستینشان، «عبدالّاه عبّاسی» واپسین پادشاهان سه‌گانۀ بنی عبّاس در مشرق‌زمین و مردی بلندجایگاه و ناتوان می‌باشد، و دومینشان، «عبدالّاه کِنْدِی» رهبر قیسیان، بربرها و سیاهان آفریقایی در لیبی و پیرامونش است که مردی لنگ و بسیاربد می‌باشد، و سومینشان «عبدالّاه سفیانی» رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان است که مردی بسیارکشتارگر و بسیارزورگو و زشت‌رو و پلیدترین آفریده می‌باشد که هرگز خدا را نپرستیده است، و جنگهای بزرگی میان نیروهای این سه عبدالّاه در شام و جزیره و دیگرجاها روی می‌دهند.
 
چنین می‌نماید که هر سه رهبر یادشدۀ عبّاسی و کندی و سفیانی یا برخی از آنان نام راستینشان عبدالّاه نیست، بلکه آن، لقب یا نامی به کار گرفته‌شده و جایگزین است که خُد را به آن می‌نامند و با آن، نام درست و چهرۀ راستینشان را از دیگران در برخی زمانها پنهان می‌کنند، و از روایات اسلامی هویدا می‌شود که عبدالّاه عبّاسی نامش از نامهای پیامبران است، و عبدالّاه کندی نامش عبدالرحمان و عبدالّاه سفیانی نامش عثمان می‌باشد، و از برخی احادیث اسلامی بهره گرفته می‌شود که عبدالّاه همان نام فرمانروای عبّاسی در آخرالزّمان است، و خداوند داناتر است.

شایان یادآوری است، با نگاه به آن‌که چهار تن از رهبران عبّاسی نام «عبدالّاه» را بر دوش کشیدند: سفّاح، منصور، مأمون و مستعصم، برخی پژوهشگران و نویسندگان باور دارند که روایات اسلامی‌ای که در بارۀ عبدالّاه عبّاسی آمده‌اند، با عبدالّاه مستعصم که واپسین رهبران بنی عبّاس پس از بنی اُمیّه بود، سازگارند، ولی آشکار از آن روایات، اگر ساختگی نباشند، این است که مراد همان عبدالّاه عبّاسی واپسین رهبران بنی عبّاس در آخرالزّمان می‌باشد.

 

پیمان‌بستن با عبدالّاه عبّاسی، برکنارکردن وی و دوران فرمانروایی‌اش

از عَمّار ابن یاسِر روایت شده است که وی گفت:

بی‌گمان، دولت خاندان پیامبر شما در آخرالزّمان خاهد بود، و برای آن نشانه‌هایی‌اند ... پس، هر گاه رومیان و ترکها بر شما بشورانند، و لشکرها بسیج شوند، و رهبر شما که داراییها را می‌اندوزد، بمیرد، و پس از او مردی ناتوان(۱) پادشاه شود که دو سالی(۲) پس از پیمان بسته‌شدن با وی برکنار می‌گردد، و نابودی پادشاهی آنان از جایی می‌آید که پدیدار شد، و ترکها و رومیان با هم ناسازگاری می‌کنند، و جنگها در زمین فراوان می‌شوند ... و سه تن در شام پدیدار می‌شوند که همۀ آنان خاستار پادشاهی‌اند: مردی ابقع، مردی اصهب و مردی از خاندان ابو سفیان که میان کلبیها برمی‌شورد، و مردم را در دمشق در تنگنا می‌اندازد(۳)، و مغربیها(۴) سوی مصر می‌روند؛ پس، هر گاه درون آن‌جا بروند، همان، نشانۀ [شورش](۵) سفیانی است، و پیش از آن، کسی که به خاندان محمّد(علیهم‌السّلام) فرا می‌خاند، برمی‌شورد، و ترکان در جزیره(۶) فرود می‌آیند، و رومیان در فلسطین فرود می‌آیند، و عبدالّاه عبدالّاه را دنبال می‌کند(۷) تا آن‌که سربازانشان در قَرْقِیسِیا بر سر رودخانه رویاروی می‌شوند، و کارزاری بزرگ خاهد بود، و زمامدار مغرب می‌رود و مردان را می‌کشد و زنان را در بند می‌کند ... پس، فریادگری از آسمان بانگ می‌زند: ای مردم، بی‌گمان، فرماندۀ شما فلانی است، و آن، همان مهدی است که زمین را از دادن بهرۀ هر کس و برابری پر می‌کند، چنان‌که از ستم‌ورزی و برگشتن از راستی لبریز شده است.(۸)

چنین می‌نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى‌الّاه‌علیه‌وآله) باشد، اگرچه عمّار ابن یاسر صحابی آن را به وی نسبت نداده است.
 
بدان که مراد از «رومیان» در بسیاری از روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان، اروپاییان و گروههایی از آمریکاییانی می‌باشند که از فرزندان رومیان‌اند، و مقصود از «ترکها» در بسیاری از احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان، ترکهای ترکیه‌اند.

از روایت عمّار و دیگر احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان بهره گرفته می‌شود که دولتهای روم و ترک و عرب، مانند آمریکا، فرانسه، ترکیه و عربستان سعودی، با هم یا جداگانه، نیروهایی را بر گروههایی از مسلمانان می‌شورانند. برای نمونه، اصهب مروانی و پیروانش، از بازماندگان حزب بعث و گروه داعش، را یاری می‌کنند تا بر جزیره و عراق چیره شوند، و آنان را بر ایرانیان می‌شورانند، و نیز نیروهایی از خزرها و ترکان را با فرماندهی شَرُوسِی در قَفْقاز جنوبی بسیج می‌کنند، و آنان را در ماه رمضان پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) یا در ماهی نزدیک به آن بر ایران می‌شورانند، سپس آنان را برای یاری اصهب مروانی سوی عراق می‌فرستند، و سرانجام، آن یورشگران قفقازی با پیروان اصهب همگی در آن‌جا نابود می‌شوند. بنا بر این، نبرد این دو گروه شورشی از جنگهای نیابتی است. افزون بر آن، ترکهای ترکیه برای رسیدن به سودهای راهبردیشان و کشتن و چپاول و پیشگیری از پیشروی یورشگران سوی مرزهایشان، درون بخشی از سرزمینهای جزیره که در شمال و شرق سوریه جای دارد، می‌روند، و رومیان برای پاسداری از سودهای راهبردیشان و پشتیبانی از اسرائیل، به‌ویژه بَیْتُ‌الْمَقْدِس، در برابر یورش شورشیان آفریقاییِ آینده از لیبی و پیرامونش به شام، به رملۀ فلسطین می‌آیند.

رهبر مسلمانان که داراییها را می‌اندوزد و آنها را در زندگانی مردم هزینه نمی‌کند و از «کسانی که تلا و نقره می‌اندوزند و آنها را در راه خدا نمی‌پردازند، پس، آنان را به شکنجه‌ای دردناک مژده بده»(۹) می‌باشد، و نزدیک به دو سالی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) می‌میرد، دومین پادشاهان سه‌گانۀ بنی عبّاس است که در آخرالزّمان بخشی از سرزمینهای مشرق را فرمانروایی می‌کنند، و مردی ناتوان که در جایگاهش می‌ایستد و پس از گذشتن دو سالی از پیمان بسته‌شدن با وی برکنار می‌گردد، عبدالّاه عبّاسی واپسین پادشاهان سه‌گانۀ بنی عبّاس در آخرالزّمان است.

گفتار پیامبر(صلّی‎ الّاه ‎علیه ‎وآله): «نابودی پادشاهی آنان از جایی می‌آید که پدیدار شد» به رازی بزرگ اشاره می‌کند، و آن این است که همان گونه که آغاز پیدایش پادشاهی بنی عبّاس در دولت نخستینشان از خراسان بود، همچنین نابودی پادشاهی ایشان در پایان دولت دومشان از خراسان خاهد بود.

«مردی ابقع» (گندمگون) همان اَبْقَع فِهْرِی فرماندۀ فرماندهان در مصر در آخرالزّمان است که نیروهای قیسی، بربر و سیاه آفریقاییِ پیرو اعرج کندی را از مصر سوی فلسطین، اُردن و سوریه فرماندهی می‌کند.

«مردی اصهب» (زرد آمیخته با سرخی و سپیدی)(۱۰) همان اَصْهَب مَرْوانِی، رهبر زیندگان جزیره(۱۱) و عراق(۱۲) و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد مَرْوان حِمار در آخرالزّمان است که در صفر پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) رهبری برخی جنبشهایی که پیشتر در سرزمینهای جزیره و عراق آغازیده شده بودند را می‌پذیرد، و در رجب یا نزدیکش بر بغداد، سپس بر بیشتر سرزمینهای کشور عراق چیره می‌شود، و با هاشمی شَیْصَبانِی شورشگر در کوفه پیمان می‌بندد، و سپاهش با فرماندهی عَوْف سُلَمِی با ایران می‌جنگد، و بر سوریه یورش می‌برد.
 
«مردی از خاندان ابو سفیان» همان عُثْمان ابن عَنْبَسَه شامی، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخرالزّمان است که جنبش خُد را در سوریه در صفر پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) می‌آغازد، و در رجب در درۀ خشک در سُوَیْدا برمی‌شورد، و در ماه رمضان بر دمشق، سپس بر بیشتر سرزمینهای شام چیره می‌شود، و سپاهش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یورش می‌برد.

«کلبیها» از قبیله‌های عربی مشهوری‌اند که از شبه‌جزیرۀ عربی درون شام رفتند و در سرزمینهایش جای گرفتند، و معاویه با مَیْسُون، دختر بَحْدَل کلبی، زناشویی کرد و یزید(لعنه‌الّاه) از وی زاده شد، و خِیشاوندی سفیانی از سوی داییهایش به کلب می‌رسد، و کلبیان همواره پشتیبان ارتشیِ بنی اُمیّه و دست زورمندشان در دوران فرمانرواییشان بوده‌اند.(۱۳)

«کسی که به خاندان محمّد(علیهم‌السّلام) فرا می‌خاند» همان شُعَیْب ابن صالح تَمِیمِی خراسانی، فرماندۀ خراسانیان است که چند ماهی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) جنبش خُد را در تالَقان می‌آغازد، و در رجب در سَمَرْقَنْد برمی‌شورد، و هنگامی که هاشمی چینی از چین و مُلْتان به خراسان می‌آید و در آن‌جا برپا می‌خیزد، به او می‌پیوندد و فرماندۀ سپاهش می‌شود، پس، همراه سپاهشان با پرچمهایی سیاه و کوچک به ایران می‌آیند تا حسنی گیلانی را یاری و سپاه سفیانی را دور کنند، و پس از آن به عراق می‌روند و هاشمی شعیب را به مکّه می‌فرستد تا با مهدی(علیه‌السّلام) پیمان ببندد، سپس رهسپار دمشق و بیت‌المقدس می‌شوند.
 
در سخن رسول خدا(صلّی‌الّاه‌علیه‌وآله): «عبدالّاه عبدالّاه را دنبال می‌کند تا آن‌که سربازانشان در قَرْقِیسِیا بر سر رودخانه رویاروی می‌شوند»، «عبدالّاه» نخست همان عبدالّاه سفیانی، واپسین زمامدار بنی اُمیّه در شام است، و «عبدالّاه» دوم همان عبدالّاه عبّاسی واپسین پادشاهان سه‌گانۀ بنی عبّاس در مشرق می‌باشد که سپاهی را به سوریه می‌فرستد، و بنا بر آن‌چه هویداست، نیروهای سپاه سفیانی پس از آن‌که بر دمشق چیره می‌شوند، بر نیروهای سپاه عبّاسی که در شام ماندگارند، می‌شورند و آنان را سوی جزیره دنبال می‌کنند تا آن‌که دو سپاه بر سر رودخانۀ خابور در قرقیسیا رویاروی می‌شوند و کارزاری بزرگ می‌کنند.

مراد از «رودخانه» در این‌جا، خابور از بزرگترین رودخانه‌های ریزنده در فرات است، و قَرْقِیسِیا -عربی‌شدۀ کرکیسیوم یونانی- از شهرهای کهن در سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات نزدیک ریزشگاه رود خابور در فرات بود، و اکنون تپه‌هایی باستانی از آن، نزدیک شهر دَیْرُ الزَّوْر بر جای مانده‌اند، و شهر بُصَیْرَه که در شرق سوریه و نزدیک مرزهای غربی عراق جای دارد، بر آن ساخته شده است.(۱۴)

مقصود از «زمامدار مغرب» همان عبدالرحمان اَعْرَجِ (لنگ) کِنْدِی، رهبر قیسیان، بربرها و سیاهان آفریقایی در آخرالزّمان است که چند ماهی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) رهبری برخی جنبشهایی که پیشتر در لیبی و پیرامونش آغازیده شده بودند را می‌پذیرد، و در جمادی آخر یا نزدیکش در آن‌جا برمی‌شورد، سپس سپاهش را به مصر می‌آورد، و آنان را با فرماندهی اَبْقَع فِهْرِی مصری برای نبرد سوی فلسطین، اردن و سوریه می‌فرستد. 
------------------------------------------------------ 

۱. در همۀ نسخه‌های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «صحیح» (تندرست) یافت می‌شود که سازگار با آن‌چه در دو روایت مانند این روایت که در «الفتن» آمده‌اند، به «ضعیف» اصلاح و ترجمه گردید. 
۲. در همۀ نسخه‌های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «سنین» (سالها) یافت می‌شود که سازگار با آن‌چه در دو روایت مانند این روایت که در «الفتن» آمده‌اند، به «سنتین» اصلاح و ترجمه گردید. 
۳. در همۀ نسخه‌های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «یحضر» یافت می‌شود که سازگار با آن‌چه در روایتی مانند این که در «الفتن» آمده است، به «یحصر» اصلاح و ترجمه گردید. 
۴. در همۀ نسخه‌های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «الغرب» یافت می‌شود که به «المغرب» اصلاح و ترجمه گردید.
۵. میان دو چنگک از افزوده‌های ما است که آن را از روایتی دیگر مانند این روایت گرفته‌ایم که در «عقد الدرر» آمده است.
۶. در همۀ نسخه‌های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «الحِیْرَة» یافت می‌شود که به «الجزیرة» اصلاح و ترجمه گردید.
۷. در همۀ نسخه‌های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «یسبق» (پیشی می‌گیرد) یافت می‌شود که سازگار با آن‌چه در روایتی مانند این روایت که در «الفتن» آمده است، به «یتبع» اصلاح و ترجمه گردید.  
۸. الغیبة، توسی، ص ۴-۴۶۳، ف ۷، ح ۴۷۹؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۹. قرآن کریم، سورۀ توبه، آیه ۳۴؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۰. بهره‌گرفته‌شده از: المعجم الوسیط، درگاه «الأصهب».
۱۱. جزیره بخش شمالی سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات از جنوب شرقی ترکیه و شمال و شرق سوریه تا درون عراق است، و مراد از «جَزِیرَه» در این‌جا، بیشتر سرزمینهای جزیره می‌باشد که درون کشور عراق جای دارد، و از مَوْصِل در شمال تا تَکْرِیت بر کنارۀ باختری دجله و حَدِیثَه بر کنارۀ خاوری فرات کشیده می‌شود؛ بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع.
۱۲. مقصود از «عِراق» در این‌جا، بخش جنوبی سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات و پیرامون آن‌دو است که از سامَرّا بر کنارۀ خاوری دجله و هِیْت بر کنارۀ باختری فرات آغاز می‌شود و تا آبادان در جنوب غربی ایران و پایانۀ بَصْرَه در شمال کویت کشیده می‌شود؛ بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع.
۱۳. بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع.
۱۴. بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع.

 

عبدالّاه عبّاسی پایان چهلمین از پادشاهان بنی عبّاس و عبدالّاه اعرج کندی زمامدار مغربیان

علی ابن ابی طالب(علیهماالسّلام)، در بیان نشانه‌های ظهور قائم(علیه‌السّلام)، فرمود:

... سپس پایان چهلمین، و او عبدالّاه بلندپایه است، پس، درنگ نخاهد کرد تا آن‌که برسد به وی سپاهی که پیشاپیش‌ش ترکان‌اند، و در آن، شعیب است(۱۵) که او را می‌کشد... .(۱۶)
 

بدان که از روایات اسلامی بهره‌ گرفته می‌شود که برای بنی عبّاس دو دولت و چهل پادشاه می‌باشد: دولت نخستین همان است که در سرزمینهای اسلامی، پس از فروپاشی دولت اَمَوی، بنیادگذاری و ۵۲۴ سال با سی و هفت پادشاه ماندگار شد و از میان رفت، و دولت دومین آن است که در بخشی از سرزمینهای مشرق، در آخرالزّمان برپا می‌گردد و ۴۰ سال با سه پادشاه پایدار می‌ماند، سپس کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) نابود می‌شود.

بنا بر آن‌چه هویداست، مراد از «سپاهی که پیشاپیشش ترکان‌اند، و در آن، شعیب است»، سپاهی است که هاشمی چینی آن را رهبری و شعیب تمیمی خراسانی آن را فرماندهی می‌کند، و پیشاپیش آن ترکهای اُیْغُورند که امیر مؤمنان علی(علیه‌السّلام) به آنان اشاره کرده است در سخنش: «هر گاه ... برای فرزندم پرچمهای ترکها که در گوشه‌وکناره‌ها و دوردستها پراکنده‌اند، پدیدار شوند»(۱۷)، و نیز امام علی(علیه‌السّلام) فرموده است: «پرچمهایی سیاه پدیدار می‌شوند که با سفیانی کارزار می‌کنند، در آنان جوانی از بنی هاشم است که در شانۀ چپش خالی، و بر پیشاپیشش مردی از بنی تمیم است که شعیب ابن صالح خانده می‌شود، پس، همراهان سفیانی را در هم می‌شکند»(۱۸)، و اگر درست در نوشتار عربی حدیث همان واژۀ «سعیر» (زبانۀ آتش) باشد که در همۀ نسخه‌های چاپی إلزام الناصب نزد ما یافت می‌شود، پس آن، اشاره می‌کند به آن‌که لشکریان این سپاه، مانند دیگر ارتشیان هم‌روزگارشان، از جنگ‌افزارهای آتشین به کار رونده در آخرالزّمان، مانند تفنگها، توپها و موشکها، بهره می‌گیرند؛ چنان که رسول خدا(صلّی‌الّاه‌علیه‌وآله) در بیان ویژگی آن مرد هاشمی‌ای که پرچم را به امام مهدی(علیه‌السّلام) برمی‌گرداند، فرمود: «او کسی است که چهره‌اش چون دینار (پول تلا)، دندانهایش مانند ارّه و شمشیرش چون شعلۀ آتش می‌باشد»(۱۹).
----------------------------------------------------------

۱۵. در همۀ نسخه‌های چاپی إلزام الناصب ، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «یدرک بجیش یقدمه لشرک و فیه سعیر» یافت می‌شود که به «یدرکه جیش یقدمه الترک و فیه شعیب» اصلاح و ترجمه گردید.
۱۶. إلزام الناصب، ج ۲، ص ۱۸۴، خطبة البیان ۲؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۷. الغیبة، نعمانی، ص ۲۸۳، ب ۱۴، ح ۵۵؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۸. الفتن، ص ۲۱۶، الجزء ۴، ح ۸۶۳؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۹. الغیبة، نعمانی، ص ۲۵۶، ب ۱۴، ح ۱؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.

کعب گفته است:

هر گاه مردی از بنی عبّاس که به وی عبدالّاه گفته می‌شود، پادشاهی کند، و او دارندۀ واپسین پولهای زر و سیم از آنان است که با آن پولها آغازیده شده و با آنها پایا‌ن داده می‌شوند، پس، وی کلید گرفتاری و شمشیر نابودی است. پس، هر گاه نامه‌ای برای او با نام عبدالّاه عبدالّاه امیر مؤمنان در شام خانده شود، درنگ نمی‌کنید تا آن‌که به شما نامه‌ای برسد که بی‌گمان، بر منبر مصر از عبدالّاه عبدالرحمان امیر مؤمنان خانده شده است. پس، هر گاه چنان شود، مشرقیها و مغربیها، مانند دو اسب همدوش در گروبندی، به شام پیشی ‌گیرند؛ می‌بینند که پادشاهی انجام نمی‌شود، مگر برای کسی که شام را نگه دارد، هر کدام می‌گوید: کسی که بر آن چیره شود، بی‌گمان، دارندۀ پادشاهی شده است.(۲۰)

«عبدالّاه عبدالّاه» همان عبدالّاه دارندۀ واپسین پولهای زر و سیم، واپسین پادشاهان سه‌گانۀ بنی عبّاس در آخرالزّمان است که نیروهایش را از مشرق‌زمین به شام می‌فرستد، و از یادآوری عبدالّاه دو بار برای این پادشاه عبّاسی هویداست که لقب و نام وی، هر دوی‌شان، عبدالّاه می‌باشد، و «عبدالّاه عبدالرحمان» همان اَعْرَج کِنْدِی، رهبر قیسیان، بربرها و سیاهان آفریقایی در لیبی و پیرامونش در آخرالزّمان است.

مراد از «مغرب» در این خبر، لیبی و پیرامونش، و مقصود از «شام»، سوریه است.

شایان یادآوری است، عبدالّاه عبّاسی در این خبر با ویژگی «ذو العین الآخرة منهم» (دارندۀ واپسین پولهای زر و سیم از آنان) بیان شده است، و «اَصْمَعِی در کتاب الأجناس گفته است: «العَیْن» پولهای سیم و زر است»(۲۱)، و بر کسی پوشیده نیست که «الآخرة» وصف برای «العین» می‌باشد نه «ذو العین»، و بر پایۀ این خبر و دیگر احادیث اسلامی، عبدالّاه عبّاسی مانند کسی که پیش از وی بود، پادشاهی داراست، ولی برای ناتوانی‌اش برکنار می‌شود و داراییهایش از دستش می‌رود، چنان‌که حُذَیْفَه از پیامبر(صلّی‌الّاه‌علیه‌وآله) روایت کرده است: «رهبری برکنار می‌شود، به گونه‌ای که بر روی زمین گام بردارد، در حالی که چیزی از زمین برای وی نیست»(۲۲)، و فرمانروایی بنی عبّاس با زر و سیم آغازیده شده و با آن‌دو پایان داده می‌شود.

دانشمند شیعه محمّدباقر مجلسی(رحمه‌الّاه) گفته است: «سخن او: «و وی ذو العین است»، مقصودش آن می‌باشد که در آغاز نامش عین است، چنان‌که نخستینشان ابو العبّاس عبدالّاه ابن محمّد ابن علی ابن عبدالّاه ابن عبّاس بود، و واپسینشان عبدالّاه ابن مستنصر، لقب مستعصم داده‌شده، بود»(۲۳)، و درست همان چیزی است که ما یاد کرده‌ایم.

جُبَیْر ابن نُفَیْر گفته است:

وای بر عبدالرحمان از عبدالّاه، وای بر عبدالّاه از عبدالرحمان.(۲۴)

اگر خبر جُبَیْر ابن نُفَیْر حَضْرَمی حِمْصِی تابعی ساختگی نباشد، مراد از «عبدالرحمان»، عبدالرحمان اَعْرَج کنْدِی رهبر شورشیان آفریقایی در لیبی و پیرامونش، و «عبدالّاه» نخست، سفیانی رهبر اَمَویان در شام، و «عبدالّاه» دوم، رهبر عبّاسیان در مشرق است.
----------------------------------------------------------------

۲۰. الفتن، ج ۱، ص ۲۶۱، الجزء ۴، ح ۷۴۲، چاپ قاهره؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۲۱. المزهر فی علوم اللغة و أنواعها؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۲۲. الغیبة، نعمانی، ص ۲۷۶، ب ۱۴، ح ۳۹.
۲۳. بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۲۱۳، ب ۲۵، دنبالۀ ح ۶۴؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۲۴. الفتن، ص ۱۹۰، الجزء ۴، ح ۷۸۱؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.

حدیثی یافت می‌شود که چنین می‌نماید از سخنان امام صادق(علیه‌السّلام) باشد که در آن جابر ابن یزید جُعْفِی را به نگهداری کتاب سُلَیْم فرمان می‌دهد، و وی را از برخی رویدادهای آخرالزّمان آگاه می‌کند:

نگهدار این کتاب را ای جابر؛ پس، پادشاهی برای بنی عبّاس است تا آن‌که به عبدالّاه(۲۵) دارندۀ واپسین پولهای زر و سیم پایان یابد، و آتشی(۲۶) در حجاز پدیدار شود، و مسجد جامع کوفه و آن‌چه بنیانگذار در صَرات(۲۷) برافراشته است، ویران شوند، و هر گاه پادشاه ترکان نابود شود، سرزمینهای(۲۸) شام آشفته می‌شوند و پادشاهان در هم می‌شکنند(۲۹) و راستی آشکار می‌شود، و ستایش برای خداوند است.(۳۰)

 

مقصود از «عبدالّاه» در این روایت، عبدالّاه عبّاسی واپسین پادشاهان سه‌گانۀ بنی عبّاس در مشرق در آخرالزّمان است، و «ذی العین» (دارندۀ پولهای زر و سیم) از ویژگیهایش می‌باشد، و «الآخرة» (واپسین) ویژگی «العین» است، نه «ذو العین».

بنا بر آن‌چه هویداست، مراد از پدیدارشدن آتشی در حجاز، شعله‌ورشدن آتشهایی بزرگ در پی ترکیدن برخی آتشفشانهای حجاز است، به گونه‌ای که بخشهای گسترده‌ای از حجاز و سرزمینهای پیرامونش را روشن می‌کنند و از جاهای دور، مانند شهر بُصْری در جنوب دمشق، دیده می‌شوند، چنان‌که رسول خدا(صلّی‌الّاه‌علیه‌وآله) فرمود: «ساعت (زمان قیام قائم) برپا نمی‌شود، مگر آن‌که آتشی از سرزمین حجاز بیرون آید که در بصری گردنهای شتران را روشن می‌کند»(۳۱)، و ویرانی مسجد جامع کوفه یا با ویران‌کردن ساختمانش می‌باشد یا با کم‌شدن نمازگزاران در آن و رهاکردنش، پس از رفتن سپاه سفیانی درون کوفه، چنان‌که امام صادق(علیه‌السّلام) فرمود: «هرگاه ... مسجد جامع کوفه از آبادانی ویران شود»(۳۲)، و نمی‌دانیم که مقصود از «آن‌چه بنیانگذار در صَرات برافراشته است» چیست، و می‌تواند پلی باشد که بر رود صرات بسته و ویران می‌شود، و «پادشاه ترکان» همان واپسین فرمانروایان ترکیه در آخرالزّمان است، چنان‌که امام علی(علیه‌السّلام) فرمود: «هر گاه ... زمامدار قُسْطَنْطِینِیَّه نابود شود»(۳۳)، و آشفتگی سرزمینهای شام و نیز زیندگانش با آشوبی فراگیر هنگام آشکارشدن پرچمهای ابقع و اصهب و سفیانی در آن‌جا خاهد بود، چنان‌که امیر مؤمنان علی(علیه‌السّلام) فرمود: «شام آشفته می‌شود و پرچمها برافراشته می‌شوند»(۳۴)، و نیز فرمود: «پس، شامیان و فلسطینیها آشفته می‌شوند»(۳۵)، و همۀ این رویدادهای یادشده از نشانه‌های نزدیک‌شدن زمان قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) می‌باشند. 
------------------------------------------------------ 

۲۵. در نسخۀ چاپی کتاب سلیم بن قیس الهلالیّ پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «بعباد الّاه» یافت می‌شود که سازگار با آن‌چه در برخی نسخه‌های خطّی این کتاب آمده است، به «بعبدالّاه» اصلاح و ترجمه گردید.
۲۶. در نسخۀ چاپی کتاب سلیم بن قیس الهلالیّ پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «ناد» یافت می‌شود که سازگار با آن‌چه در برخی نسخه‌های خطّی این کتاب آمده است، به «نار» اصلاح و ترجمه گردید.
۲۷. در نسخۀ چاپی کتاب سلیم بن قیس الهلالیّ پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «الثانی بالفرات» یافت می‌شود که سازگار با آن‌چه در برخی نسخه‌های خطّی این کتاب آمده است، به «البانی بالصراة» اصلاح و ترجمه گردید. «صَرات: ... آن، رودخانه‌ای است که از نهر عیسی، نزدیک سرزمینی که به آن مُحَوَّل گفته می‌شود، سرچشمه می‌گیرد، میان آن‌جا و میان بغداد فرسنگی است»؛ معجم البلدان، ج ۳، ص ۳۹۹، درگاه «الصَّراة»؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۲۸. در نسخۀ چاپی کتاب سلیم بن قیس الهلالیّ پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «لسان» یافت می‌شود که به «بلاد» اصلاح و ترجمه گردید.
۲۹. در نسخۀ چاپی کتاب سلیم بن قیس الهلالیّ پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «یکثر» یافت می‌شود که به «یکسر» اصلاح و ترجمه گردید.
۳۰. کتاب سلیم بن قیس الهلالیّ، ج ۲، ص ۸۳۳، دنبالۀ ح ۴۱؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۳۱. صحیح مسلم، ج ۴، ص ۸-۲۲۲۷، ک الفتن و أشراط الساعة، ب ۱۴، ح ۴۲؛ ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر.
۳۲. التشریف بالمنن، ص ۷۰-۳۶۹، الملحقات، ح ۵۴۲؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۳۳. إلزام الناصب، ج ۲، ص ۱۸۳، خطبة البیان ۲؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۳۴. دلائل الإمامة، ص ۴۷۵، ح ۴۶۵؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۳۵. إلزام الناصب، ج ۲، ص ۱۶۲، خطبة البیان ۱؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.

 

کوتاهی زمان پادشاهی بنی عبّاس پس از مرگ عبدالّاه عبّاسی

ابو بَصِیر گفته است که شنیدم ابو عبدالّاه [صادق](علیه‌السّلام) می‌فرمود:

کسی برای من مرگ عبدالّاه را گردن بگیرد، برای او قائم را گردن می‌گیرم. سپس فرمود: هر گاه عبدالّاه بمیرد، مردم پس از وی بر کسی گرد نمی‌آیند، و این پراکندگی اگر خدا بخاهد، جز با زمامدار شما به پایان نمی‌رسد، و پادشاهیِ سالیانه می‌رود، و پادشاهیِ ماهانه و روزانه می‌شود. گفتم: آن رویدادها به درازا خاهند کشید؟ فرمود: این گونه نیست.(۳۶)

با نگاه به آن‌که حدیث اشاره‌کننده به مردن عبدالّاه کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) را ابو بصیر از امام صادق(علیه‌السّلام) در روزگار دولت نخست عبّاسیان شنیده و روایت کرده است، و بی‌گمان، همین امام گرامی در روایاتی دیگر آشکارا فرموده است که بنی عبّاس دیگر بار در آخرالزّمان به فرمانروایی می‌رسند، به‌ناچار باید گفته شود که مرادش از «عبدالّاه»، واپسین پادشاهان بنی عبّاس در آخرالزّمان است، و خداوند داناتر است.

از این روایت هویداست، عبدالّاهی که امام صادق(علیه‌السّلام) برای گردن‌گیرندۀ مرگش قیام قائم(علیه‌السّلام) را به گردن گرفته است، پادشاهی پایانی است که پس از وی، فرمانروایی سازش‌شده بر او در کشورش نمی‌آید، و اگر مقصود از «عبدالّاه» در این‌جا همان عبدالّاه عبّاسی واپسین پادشاهان سه‌گانۀ بنی عبّاس در آخرالزّمان باشد، پس بی‌گمان، از سخن امام بهره گرفته می‌شود که پس از مرگ وی درگیریها و ناسازگاریهایی میان ته‌مانده‌های دستگاه عبّاسی بر سر پادشاهی روی می‌دهند، و زمان فرمانرواییشان کوتاه می‌شود و جز چند ماهی و چند روزی پایدار نمی‌ماند.

 

نابودی عبدالّاه عبّاسی و برکنارکردن کسی در آستانۀ برکناری‌اش

از جابر روایت شده است که ابو جعفر فرمود:

هر گاه سفیانی بر اَبْقَع، منصور، کِنْدی، ترکها و رومیان چیره شود، بیرون می‌آید و به عراق می‌رسد. سپس گیسوی سختی‌آور(۳۷) برمی‌آید. پس، در آن هنگام، نابودی عبدالّاه خاهد بود، و کسی که در آستانۀ برکنارشدن است، برکنار می‌گردد، و این برکناری، نادانسته، به گروههایی در شهر زورا نسبت داده می‌شود. پس، اَخوض با زور بر شهری چیره می‌شود، و در آن‌جا کشتاری بزرگ می‌کند، و شش تن سرانِ از خاندان عبّاس را می‌کشد، و سر می‌بُرَد در آن‌جا سربریدنی دست و پا بسته، سپس سوی کوفه می‌رود.(۳۸)

بنا بر پژوهش نویسنده، هنگامی که این روایت را با دیگر روایات بیانگر رویدادهای آخرالزّمان می‌سنجیم، می‌یابیم که بی‌گمان، در نقل و رونویسی نوشتار آن درهم‌ریختگی، آشفتگی و پیش و پس افتادن روی داده است، و درست آن است که روایت این گونه باشد:

از جابر روایت شده است که ابو جعفر [باقر(علیه‌السّلام)](۳۹) فرمود:

گیسوی سختی‌آور(۴۰) برمی‌آید. پس، در آن هنگام، نابودی عبدالّاه خاهد بود، و کسی که در آستانۀ برکنارشدن است، برکنار می‌شود، و این برکناری، نادانسته، به گروههایی در شهر زَوْرا نسبت داده می‌شود. پس، هر گاه سفیانی بر اَبْقَع، منصور، کِنْدِی، ترکها و رومیان چیره شود، بیرون می‌آید و به عراق می‌رسد. پس، اَخْوَص(۴۱) با زور بر شهری چیره می‌شود، و در آن‌جا کشتاری بزرگ می‌کند، و شش تن سرانِ از خاندان عبّاس را می‌کشد، و سر می‌بُرَد در آن‌جا سربریدنی دست و پا بسته، سپس سوی کوفه می‌رود.(۴۲)

«گیسوی سختی‌آور»، بزرگ‌ستارۀ دنباله‌داری است که «گیسوی شیطان» نیز نامیده می‌شود، و در ماه رمضان پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) از مشرق برمی‌آید، و مایۀ گرفتاریها و ناخُشیهایی برای مردم می‌شود.

هرچند از برخی احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان بهره گرفته می‌شود که عبدالّاه عبّاسی واپسین رهبران بنی عبّاس در مشرق در آخرالزّمان است، و او همان رهبر ناتوانی می‌باشد که در پایان کار برکنار و نابود می‌شود، ولی آشکار از این روایتِ جابر جُعْفِی آن است که «کسی که در آستانۀ برکنارشدن است»، رهبری جز «عبدالّاه» است.

«زَوْرا» در روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان به دو شهر گفته می‌شود: تهران کنونی که همان زورای نو است، و بغداد که همان زورای کهن می‌باشد، و مقصود از آن در این‌جا یکی از آن دو شهر است.
 
«اَبْقَع» (گندمگون) همان اَبْقَع فِهْرِی فرماندۀ فرماندهان در مصر در آخرالزّمان است که نیروهای قیسی، بربر و سیاه آفریقاییِ پیرو اعرج کندی را از مصر سوی فلسطین، اُردن و سوریه فرماندهی می‌کند.

«منصور» همان منصور قحطانی واپسین کسی است که در آخرالزّمان در یمن با ستم فرمانروایی می‌کند، و سربازانش را برای پاسداری از اسرائیل، از صنعا به رمله در فلسطین می‌آورد، و با سپاه ابقع فهری مصری هنگامی که بر بیت‌المقدس یورش می‌برند، کارزار می‌کند، سپس بر سوریه یورش می‌برد و با سپاه سفیانی می‌جنگد و شکست می‌خُرَد و به یمن بازمی‌گردد و منصور حسینی یمانی او را می‌کشد.

«کِنْدِی» همان عبدالرحمان اَعْرَج کِنْدِی، رهبر قیسیان، بربرها و سیاهان آفریقایی در لیبی و پیرامونش در آخرالزّمان است که سپاهش را به مصر می‌آورد، و آنان را با فرماندهی ابقع فهری مصری برای نبرد سوی فلسطین، اُردن و سوریه می‌فرستد.

مراد از «ترکها» در بسیاری از احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان، ترکهای ترکیه‌اند، و مقصود از «رومیان» در بسیاری از روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان، اروپاییان و گروههایی از آمریکاییانی می‌باشند که از فرزندان رومیان‌اند.

اَخْوَص (چشم‌فرورفته) از ویژگیهای عثمان سفیانی، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخرالزّمان است.

بدان که در آیین اسلام، کشتنِ دست و پا بسته روا نیست، هرچند کشته‌شونده جانور یا انسانی بزهکار و سزاوار کشتن باشد. 
------------------------------------------------------------ 

۳۶. الغیبة، توسی، ص ۴۴۷، ف ۷، ح ۴۴۵؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۳۷. در همۀ نسخه‌های چاپی الفتن نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «ذی الشفاء» یا «ذو الشفا» یافت می‌شود که به «ذو الشَّقاء» اصلاح و ترجمه گردید.
۳۸. الفتن، ص ۲۰۹، الجزء ۴، ح ۸۴۱؛ ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر.
۳۹. میان دو چنگک از افزوده‌های ما است.
۴۰. در نسخۀ چاپی الفتن پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «ذی الشفاء»، و در دیگر نسخه‌های چاپی این کتاب «ذو الشفاء» یافت می‌شود که به «ذو الشَّقاء» اصلاح و ترجمه گردید.
۴۱. در نسخۀ چاپی الفتن پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «الأخوض» یافت می‌شود که سازگار با آن‌چه در نسخۀ چاپی این کتاب در قاهره آمده است، به «الأخوص» اصلاح و ترجمه گردید.
۴۲. الفتن، ص ۲۰۹، الجزء ۴، ح ۸۴۱، با حذف و تصرّف در روایت؛ ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر.

 

عبدالّاه سفیانی پلیدترین آفریده و یکی از پرچمداران سه‌گانه در شام

کعب گفته است:

... بر شما از پرچمهای زرد می‌ترسم، هنگامی که از مغرب در مصر فرود آیند؛ برای آنان دو نبرد خاهند بود: نبردی در فلسطین و دیگری در شام، سپس مهاجران به ایشان می‌گروند ... پس، نابود می‌شوند. سپس شورشگری برمی‌شورد که به او عبدالّاه گفته می‌شود و پلیدترین آفریده است، کارش در حِمْص شعله‌ور می‌شود(۴۳) و در دمشق درخشان می‌گردد و در فلسطین آشکار می‌شود، بر کسی که با وی دشمنی ورزد، چیره می‌شود... .(۴۴)

چنین می‌نماید که این خبر از سخنان پیامبر(صلّى‌الّاه‌علیه‌وآله) یا بهره‌گرفته‌شده از آن باشد، اگرچه کعب الأحبار تابعی آن را به وی نسبت نداده است.

مراد از «پرچمهای زرد»، پرچمهای قیسیان، بربرها و سیاهان آفریقایی است که کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام)، با رهبری عبدالرحمان اَعْرَج کِنْدِی از لیبی بر مصر یورش می‌برند، سپس با فرماندهی اَبْقَع فِهْرِی مصری سوی فلسطین و اُردن می‌آیند و بر شهر بیت‌المقدس یورش می‌برند تا درونش بروند، ولی به هدفشان نمی‌رسند، و پس از آن، سوی سوریه می‌شتابند و با فرمانروایش و پشتیبانانش می‌جنگند، و مقصود از «مهاجران» که به سپاه شورشیان آفریقایی می‌پیوندند، برخی گروههای تروریستی سَلَفی‌اند که پیشتر از سراسر جهان، به‌ویژه آفریقا، به سوریه کوچیده‌اند و در آن‌جا برای کارزار با پادشاهش ماندگار شده‌اند، و «عبدالّاه» همان عثمان سُفْیانِی، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخرالزّمان است.

کعب گفته است:

سوی فرات، در کنار شام یا اندکی پس از آن، گردآمدنگاهی بزرگ خاهد بود؛ پس، بر سر داراییها کارزار می‌کنند، و از هر نه تن هفت تن کشته می‌شوند، و آن، پس از صدای سخت فروافتادن چیزی سنگین و سست شونده در ماه رمضان، و پس از جداشدن سه پرچمی است که هر کدام از آنان پادشاهی را برای خُدش می‌خاهد، و در ایشان مردی می‌باشد که نامش عبدالّاه است.(۴۵)

چنین می‌نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى‌الّاه‌علیه‌وآله) باشد، اگرچه کعب الأحبار تابعی آن را به وی نسبت نداده است.

مراد از «گردآمدنگاهی بزرگ خاهد بود؛ پس، بر سر داراییها کارزار می‌کنند»، همان بخش قرقیسیا است که در آن، سپاهیانی فراوان گرد می‌آیند و بر سر گنجی از تلا که فرات نمایانش می‌کند، کارزار می‌کنند.

مقصود از «صدای سخت فروافتادن چیزی سنگین»(۴۶) در این‌جا، صدایی سخت است که در پی فروافتادن شهابی بزرگ از آسمان در مشرق‌زمین شنیده می‌شود، هنگام برآمدن خُرشید در مکّه، در صبح روز جمعه نیمۀ ماه رمضان پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام).

از برخی خبرها بهره گرفته می‌شود که «سست‌شونده» در این‌جا وصف برای موصوفی مُقَدَّر است که «زمین» باشد، و مراد از آن، شهر حَرَسْتا پیرامون دمشق و آبادی جابِیَه در دوردستهای آن است که در ماه رمضان پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) فروبرده می‌شوند، یا آن در این‌جا وصف برای موصوفی مُقَدَّر است که «آسمان» باشد، و مقصود از آن، شهابی بزرگ است که از آسمان فرو می‌افتد، چنان‌که در سخن خداوند متعالی آمده است: «و آسمان بشکافد، پس، آسمان در آن روز سست‌شونده است»(۴۷)، و خداوند داناتر است.

مقصود از «سه پرچمی» در این روایت، پرچم اصهب مروانی از جزیره و عراق، پرچم اَبْقَع فِهْری از مصر و پرچم عثمان سفیانی از سوریه است، و «عبدالّاه» همان عثمان سُفْیانِی، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخرالزّمان است.
------------------------------------------------------------- 

۴۳. در نسخۀ چاپی الفتن پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «یشعل» یافت می‌شود که سازگار با آن‌چه در نسخۀ چاپی این کتاب در  قاهره آمده است، به «یشتعل» اصلاح و ترجمه گردید.
۴۴. الفتن، ص ۲-۴۷۱، الجزء ۱۰، ح ۱۴۸۲؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۴۵. الفتن، ص ۴-۲۳۳، الجزء ۵، ح ۹۲۳؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۴۶. بهره‌گرفته‌شده از: برخی فرهنگهای واژگان عربی.
۴۷. قرآن کریم، سورۀ حاقّه، آیۀ ۱۶؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.

 

عبدالّاه عبّاسی از نژاد مأمون و عبدالّاه سفیانی از نژاد خالد

از شگفتیهای تاریخ اسلام آن است، همان گونه که عبّاسیان بر بنی اُمیّه شوریدند و زمانی دراز در جایگاهشان ایستادند، اَمویان نیز در آخرالزّمان بر بنی عبّاس می‌شورند و آنان را کیفر می‌دهند، و چند ماهی پادشاهی می‌کنند، و چون عبدالّاه مأمون عبّاسی پادشاهی بسیار سیاستمدار و فریبکار و دانشمند به احادیث آمده در بارۀ رویدادهای آخرالزّمان و قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) بود، و بنا بر آگاهی نابسنده‌اش از خبرها و پیشگوییهای یادشده در کتابهای گذشتگان، می‌پنداشت که وی واپسین رهبران بنی عبّاس و مهر پایان آنان است، و سفیانی شامی از خاندان اُمیّه و حسنی گیلانی از خاندان ابو طالب پس از وی بی‌درنگ بر خاندان عبّاس می‌شورند، پس، برای همین، نرمخویی با خاندان ابو طالب و دوست‌داشتن خاندان پیامبر(صلوات‌الّاه‌علیهم) و دلسوزی بر پیروان و دوستدارانشان را وانمود می‌کرد، و امام رضا(علیه‌السّلام) را، جای پسرش عبّاس، ولی عهد و جانشینش برگزید، برای جلوگیری از ریختن خونهای خاندانش و پایداری دوستی میان آل عبّاس و آل ابو طالب پس از مرگش، و در پاسخ نامه‌ای که عبّاسیان برای او نوشتند و پاسخ آن و چرایی گرامی‌داشتن وی آل ابو طالب و یاری دادنش به آنان را می‌خاستند، نوشت:

«... پس، رشید خبر داد به من از پدرانش و از آن‌چه در «کتاب دولت» و جز آن یافته بود که هفتم از فرزندان عبّاس برپا نمی‌شود برای بنی عبّاس پس از وی گروه برپاخاسته‌ای، و همواره خُشِی برای آنان با زندگی‌اش بستگی خاهد داشت ... هر گاه خُدِ مرا از دست دهید، برای خُدتان پناهگاهی جستجو کنید، و چه دور است(۴۸)، برای شما نیست مگر شمشیر، حسنی شورشگر و ورزیده(۴۹) نزد شما می‌آید، پس، شما را درو می‌کند، دروکردنی، یا سفیانی خارکننده، و قائمِ مهدی که از ریختن خونهایتان پیشگیری نمی‌کند، جز خونهایی که سزاوار نریختن باشند...»(۵۰)، و با همۀ آنها، امام رضا(علیه‌السّلام) با دست مأمون(لعنه‌الّاه) شهید شد، و پدرش امام موسی کاظم(علیه‌السّلام) با دست پدرش هارون رشید(لعنه‌الّاه) شهید شد، برای کینه‌توزی و رشک‌بردن آن‌دو بر خاندان ابو طالب(علیهم‌السّلام)!

شاید مراد از «جز کتاب دولت» در سخن مأمون، خبر ابن منادی و حدیث فضل کاتب باشد که در پی می‌آیند.

ابن مُنادِی گفت: ابو سلیمان عبدالّاه ابن جَرِیر جُوالِقِی خبر داد من را از مردی اهل کتاب(۵۱) که وی آگاه کرد او را که دانیال پیامبر(علیه‌السّلام) در کتابش یاد کرده است:

... میان فرماندهان عجمها (پارسیان) دشمنی و ناسازگاری می‎افتد ... کسی را که می‎خاهند برمی‎دارند و کسی را که می‎خاهند، سرپرست می‎کنند، زمانی نادراز ... تا آن‌که کار مردم را مردی از فرزندان پادشاه هفتم سرپرستی کند، سپس در پی ماههایی اندک، مردی که از خاندان پادشاه سوم است و به وی سفیانی گفته می‎شود، سرپرستی می‌کند... .(۵۲)

بر کسی که اخبار آشوبها و نبردهای پُرکشتار در آخرالزّمان را پیگیری می‌کند، پوشیده نمی‌ماند، سخنانی که ابن منادی با سندهایش از کتاب دانیال آورده است، به‌راستی از احادیث اسلامی، به‌ویژه سخن رسول خدا(صلّی‌الّاه‌علیه‌وآله)، می‌باشند، ولی با برخی نادرستها آمیخته گردیده و به کسی جز گوینده ‎اش نسبت داده شده‎ اند، و بی‎گمان، در این‎جا آن‎چه از آنها درست و سازگار با دیگر خبرهاست را آورده ‎ایم.
 
بدان که «عَجَم» نامی برای همۀ مردمان ناعرب است، ولی چه بسیار عجم به کار می‌رود و با چیزی که همراه سخن می‎باشد، دانسته می‎شود که مقصود از آن همان پارسیان یا ایرانیان‌اند، چنان‌که در این خبر آمده است.

مراد از «مردی از فرزندان پادشاه هفتم»، عبدالّاه عبّاسی واپسین پادشاهان سه‎ گانۀ بنی عبّاس در مشرق در آخرالزّمان است که از نژاد مأمون عبّاسی هفتمین رهبر از بنی عبّاس پس از بنی اُمیّه می‌باشد، و مقصود از «پادشاه سوم» که سفیانی از خاندان وی می‎باشد، خالد ابن یزید ابن معاویه ابن ابو سفیان است، چنان‌که در حدیثی که امام باقر(علیه ‎السّلام) از امام علی(علیه ‎السّلام) روایت کرده، آمده است: «مردی از فرزندان خالد ابن یزید ابن معاویه ابن ابی سفیان برمی‎ شورد...»(۵۳).

از فضل کاتب روایت شده است که گفت: نزد ابو عبدالّاه [صادق](علیه‌السّلام) بودم، ... فرمود:

بی‌گمان، فلانی پسر فلانی تا آن‌که رسید به هفتمین از فرزندان فلانی، گفتم: پس، نشانه در میان ما و شما چیست، قربانت شوم؟ فرمود: ای فضل، از زمین جدا نشو تا آن‌که سفیانی برشورد. پس، هر گاه سفیانی برشورد، سوی ما برگردید... .(۵۴)

با نگاه به آن‌که امام صادق(علیه‌السّلام) در این حدیث پادشاهان بنی عبّاس را، تنها از نخستین تا هفتمین آنان، بی‌شمارش بازماندگانشان، برشمرد و سپس شورش سفیانی را یاد کرد، به اندیشۀ انسان پیشی می‌گیرد که هفتمینشان همان واپسینشان است، با آن‌که گمانی نیست در دانابودن امام به این‌که شمار پادشاهان بنی عبّاس چهل است، و این‌که سفیانی بر چهلمین از ایشان برمی‌شورد، و سخن درست در این جایگاه آن است که بگوییم امام در پیِ شمردن همۀ رهبران بنی عبّاس نبود، بلکه به شمارش هفت‌تای نخستین از آنان و پایان‌بردن سخن به یادآوری هفتمینشان و شورش سفیانی بسنده کرد؛ زیرا وی از سوی نیاکانش آگاه بود که عبّاسی هفتم که مأمون است، بزرگترین رهبران عبّاسی در پادشاهی و دانشمندترینشان در دانش می‌باشد و واپسین رهبران بنی عبّاس در آخرالزّمان از نژاد وی است و سفیانی بر او می‌شورد، چنان‌که ابن اَحْنَف از امیر مؤمنان علی(علیه‌السّلام) روایت کرده است:

«هفتمین آنان دانشمندترینشان است»(۵۵).

به هر روی، چیزی که از روایات اسلامی آشکار می‌شود و در جهان بیرونی روی می‌دهد، برپایی دو دولت با چهل پادشاه برای بنی عبّاس می‌باشد: دولت نخستین همان است که در سرزمینهای اسلامی، پس از فروپاشی دولت اَمَوی، بنیادگذاری و ۵۲۴ سال با سی و هفت پادشاه ماندگار شد و از میان رفت، و دولت دومین آن است که در بخشی از سرزمینهای مشرق، در آخرالزّمان برپا می‌گردد و ۴۰ سال با سه پادشاه پایدار می‌‍ماند، سپس کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) نابود می‌شود، و سفیانی و حسنی و خراسانی در پایان این دولت بر عبدالّاه عبّاسی که مردی از تبار پادشاه هفتم از بنی عبّاس (مأمون) می‌باشد، می‌شورند. 
----------------------------------------------------------- 

۴۸. مرادش آن است که دستانتان به پناهگاه نمی‌رسد.
۴۹. در نوشتار عربی سخن مأمون در این‌جا «الحسنیّ الثائر البائر» یافت می‌شود. در تهذیب اللغة آمده است: «البائِر: المُجَرِّب (ورزیده)». محمّدباقر مجلسی(رحمه‌الّاه) در بحار الأنوار، ج ۴۹، ص ۲۱۵، در بیان واژۀ «البائر» گفته است: «البائر: الهالک (نابودشونده)»؛ زیرا وی کشته می‌شود، و می‌تواند «الباتر» باشد که شمشیر برنده است»، و نویسنده می‌گوید که درستِ در این جایگاه همان معنایی است که از تهذیب اللغة آوردیم؛ زیرا مراد از «حسنی ثائر (شورشگر)» همان حسنی گیلانی‌ای است که در دیلم برپا می‌خیزد و بر دشمنانش چیره می‌شود و چیرۀ کسی نمی‌شود تا آن‌که به کوفه و نجف برود و با امام مهدی(علیه‌السّلام) پیمان ببندد، و روایتی یافت نمی‌شود که به کشته‌شدنش اشاره کند، و امام علی(علیه‌السّلام) در باره‌اش فرمود: «قیامگری از ما در گیلان برپا می‌خیزد»؛ منتخب کفایة المهتدی، ص ۴، ح ۳، نسخه‌ای خطّی عکسی، ولی حسنی هالک (نابودشونده) همان کسی است که کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) خُدسرانه در مکّه برمی‌شورد و کشته می‌شود؛ چنان‌که از ابو عبدالّاه [صادق](علیه‌السّلام) روایت شده است: «هنگامی که ... حسنی جنبش کند ... پس، حسنی به شورش پیشی می‌گیرد و مکّیان بر وی یورش می‌برند و می‌کشندش و سرش را سوی شامی می‌فرستند»؛ الکافی، ج ۱۵، ص ۶-۵۱۵، ک الروضة، ح ۲۸۶. 
۵۰. الطرائف، ص ۲۸۰، الجزء ۲؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۵۱. اهل کتاب پیروان یکی از دینهایی‎اند که برای پیامبرانش کتابی آسمانی بود؛ مانند یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان، و مراد از «مردی اهل کتاب» در این‌جا، انسانی یهودی یا مسیحی است.
۵۲. الملاحم، ص ۸-۷۶، ب ۶، ح ۲۱؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۵۳. الفتن، ص ۱۹۳، الجزء ۴، ح ۷۹۲؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۵۴. الکافی، ج ۱۵، ص ۴-۶۲۳، ک الروضة، ح ۴۱۲؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۵۵. مناقب آل أبی طالب، ج ۲، ص ۱۱-۳۱۰؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.

 

جالوتْ عبدالّاهِ حَجّام آسیب‌زنندۀ به اسفهانیها!

امیر مؤمنان علی(علیه‌السّلام)، در خطبۀ ملاحم معروف به «زهرا»، فرمود:

... وای بر اسفهانیها از جالوت عبدالّاهِ حَجّام... .(۵۶)

«جالوت» نام بسیارزورگوی فلسطینی است که داود پیامبر، از پیامبران بنی اسرائیل(علیهم‌السّلام)، سوی او رفت و با وی کارزار کرد و با سنگی که از فلاخنش پرتاب کرد، او را کشت.(۵۷)

بنا بر آن‌چه هویداست، واژۀ «جالوت» در این حدیث اشاره می‌کند به بسیارزورگو بودن و سرکشی فراوان عبدالّاهِ حجّامی که به اسفهانیها در آخرالزّمان آسیب می‌زند، و می‌تواند صیغۀ مبالغه باشد به معنای «جَلّاد» (سرپرست تازیانه‌زدن و کشتن) از «جَلَتَ» به معنای «جَلَدَ و ضَرَبَ»، و «حَجّام» صیغۀ مبالغه است و به «کسی که بسیار خون را با بادکش می‌گیرد» گفته می‌شود، و بنا بر این، این لقب در این‌جا اشاره دارد به «مردی که خون مردم را بسیار می‌ریزد»، و یا آن، صیغۀ مبالغه است به معنای «بسیارگزنده» از «حَجَمَ» به معنای «لَسَعَ»، و خداوند داناتر است.

به هر روی، اگر این روایت ساختگی نباشد، می‌تواند مراد از «جالوت عبدالّاهِ حَجّام» همان عبدالّاه عبّاسی واپسین پادشاهان سه‌گانۀ بنی عبّاس در مشرق در آخرالزّمان باشد، و خداوند داناتر است.
---------------------------------------------------- 

۵۶. مناقب آل أبی طالب، ج ۲، ص ۱۰-۳۰۹؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۵۷. بهره‌گرفته‌شده از: المنجد فی الأعلام، درگاه «جُلیات».

📚گزیده‌هایی از کتاب: جهان در آستانۀ ظهور؛ پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تَنْکابُنِی

✍🏻روش ما در نوشتن واژه‎ ها،‌ بر پایۀ درست‌نویسی و سازگاری نوشتار با گفتار و برخی نکته‎ های دیگر است.

✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۱۰
خادم گمنام

چه کسانی بر اسرائیل و بیت المقدس چیره می شوند؟

چهارشنبه, ۶ مرداد ۱۴۰۰، ۰۵:۵۶ ب.ظ

در تورات، سِفْر تثنیه، فصل 28، بخش لعنت، بندهای 49، 50 و 52 آمده است:

«و خداوند از دور یعنی از اقصای زمین، امّتی را که مثل عقاب می پرد، بر تو خاهد آورد. امّتی که زبانش را نخاهی فهمید. امّتی مهیب صورت که طرف پیران را نگاه ندارد و بر جوانان ترحّم ننماید ... و تو را در تمامی دروازه هایت محاصره کند تا دیوارهای بلند و حصینی که بر آنها توکّل داری، در تمامی زمینت منهدم شود؛ و تو را در تمامی دروازه هایت، در تمامی زمینی که یَهُوَه خدایت به تو می دهد، محاصره خاهد نمود».

برای روشن شدن تفسیر درست نوشتارهای کتاب تورات و دانستن این که گروه یورش برنده بر اسرائیل و گشایندگان بیت المقدس در آخر الزّمان چه کسانی اند، می بایست به پاره ای از روایات اسلامی نگاهی بیندازیم تا بدانیم آنان نیروهایی مشرقی‌اند که از چین و ملتان و خراسان، با رهبری هاشمی چینی و فرماندهی شعیب تمیمی خراسانی و با پرچمهایی سیاه و کوچک، در سال ظهور امام مهدی(علیه‌السّلام)، به ایران می آیند و به یاری حسنی گیلانی می شتابند، و همگی به قم می آیند، و نیروهای پیرو سفیانی یورشگر بر ایران را در هم می شکنند و سوی عراق پس می رانند، و پس از رفتن به آن‌جا، گروهی را با فرماندهی شعیب برای همپیمان شدن با امام مهدی(علیه السّلام) در مکّه، سوی آن شهر می فرستند، و سپس به سرزمین شام می روند و پس از گرفتن دمشق، با یورش بر اسرائیل، بیت المقدس را می گیرند و یهودیان آشوبگر را نابود می‌کنند. 

بنا بر این، سرزمینهای دوردست نسبت به اسرائیل، همان چین، و گروهی که مانند عقاب می پرند و دارای چهره ای ترسناک و زبانی نافهمیدنی برای یهودیان می باشند، همان مسلمانان ترک تبار اُیْقُر زینده در استان سین گیانگ چین اند که جنگجو و دلیر و چون عقاب(1)، چُست و چالاک، بر دشمن یورش می برند، و چهره هایی پهن و گرد چون سپر دارند و کوسه (ریش بر چانه روییده) می باشند و دانستن زبانشان که ترکی ایغوری است، برای دیگر مردمان بسیار دشوار است.

از بُرَیْد پسر معاویۀ عِجْلِی و کُلَیْب پسر معاویۀ صَیْداوی روایت شده است که گفته اند: شنیدیم که ابو جعفر -باقر-(علیه السلام) می فرمود:

گویا می بینم که از سرزمینهای دوردست مشرق، از سرزمینی که به آن «شیلا» گفته می شود، گروهی برشوریده اند که حقّ خدشان را از چینیها می خاهند، و داده نمی شوند؛ سپس آن را می خاهند و داده نمی شوند. پس، هر گاه آن را ببینند، شمشیرهای خد را بر دوشهایشان می گذارند و با آنان می جنگند. پس، چینیها پذیرای دادن آن چه خاسته اند، می شوند، و ایشان نمی پذیرند و مردم بسیاری از آنان را می کشند. سپس بر همۀ سرزمینهای ترکها(2) و هندیان(3) چیره می شوند و سوی خراسان روی می آورند و آن جا را از زیندگانش می خاهند و داده نمی شوند و آن را با زور می گیرند، و می خاهند که پادشاهی را جز به زمامدار شما نسپارند. پس، هر گاه سفیانی برشورد، آنان با او پیکار می کنند و همگی کشته می شوند، و آنان با کسانی که آنان را کشته اند (سپاهیان سفیانی) با دعای زمامدارتان به این جهان باز می گردند و آنان از ایشان خونخاهی می کنند و سوی پایان این جهان در زمامداری او زندگی می کنند(4).

شِیلا در روزگاران کهن نامی بود که بر دو سرزمین از سرزمینهای مشرق گفته می شد:

1. شیلا، چنان‌که در فرهنگهای جغرافی و تاریخی چینیان آمده است، نام سرزمینی گسترده در شمال غربی چین بود که امروزه استان سِینْ کِیانْگ و بخشهایی از غرب استان گانْسُو را در بر می‌گیرد، و سخن امام باقر(علیه السّلام) به همین بخش اشاره می کند.

2. شیلا یا سیلا نام شبه جزیرۀ کره بود؛ چنان که در مروج الذهب، ج 1، ص 6-155، آمده است: «پس از آبادیهای چین، به سوی دریا سرزمینهایی که شناخته شده و وصف شده باشند، وجود ندارند، جز سرزمینهای سیلا و جزایر آن...».(5)

بی گمان، امام باقر(علیه السّلام) در این حدیث به شورشهای مردمی مسلمانان ترک اُیْغور در روزگار کنونی در استان سین کیانگ (سرزمین نو) برای جدایی و خدگردان شدن از دولت چین اشاره دارد، و شایان یادآوری است که سین کیانگیها در 120 سال گذشته بیش از 100 بار بر چینیان شوریدند، و پس از بنیادگذاری «جنبش اسلامی ترکستان شرقی» در سال 1993 م دو شورش برجسته برای آنان روی داد: نخستین در سال 2009 م که از ایشان در آن نزدیک به 200 تن کشته شدند، و دومین در سال 2014 م که از ایشان در آن نزدیک به 100 تن کشته شدند، و اگر این دو شورش همان دوتایی باشند که در روایت به آن دو اشاره شده است، می بایست در آینده ای نزدیک چشم به راه روی دادن شورش سوم این مردم ستمدیده بر چینیان کافر باشیم.

امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در بیان نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، فرمود:

... پس، هر گاه قیامگر که از چین و مُلْتان آمده است، در خراسان به پا خیزد، سفیانی سربازانش(6) را سوی او می فرستد، پس، بر وی چیره نمی شوند. سپس قیامگری از ما در گیلان به پا می خیزد، و مشرقی او را برای دورکردن پیروان عثمان یاری می کند، و  آبُر و دَیْلَم به وی پاسخ می دهند، و از وی بخشش و خُشی می یابند...(7).

مراد از «قیامگر که از چین و مولتان آمده است»، هاشمی چینی است که جنبش خُد را از استان سِین کِیانْگ در چین می آغازد، و چند ماه پس از شورش شعیب تمیمی خراسانی در سمرقند در ماه رجب سال پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام)، با سپاهش از چین به ملتان می رود و سپس به خراسان می آید و در آن جا برمی شورد، و در این هنگام، شعیب همراه یارانش با وی پیمان می بندد و فرمانده سپاهش می شود و سپس همگی سوی ری می روند و هاشمی (مشرقی) گروهی از نیروهایش را با فرماندهی شعیب تمیمی خراسانی برای یاری حسنی گیلانی درون این شهر می فرستد، و «پیروان عثمان»، گروهی از لشکریان عثمان سفیانی پسر عَنْبَسَه اند که بر برخی شهرهای ایران  یورش می برند(8).

«مُلْتان» سرزمینی در جنوب استان پَنْجاب در پاکستان است، و مرکزش شهر باستانی ملتان می باشد(9)، و بنا بر خبرهایی که به دست ما رسیده اند، اکنون در این سرزمین، گروهی از شیعیان چشم به راه ظهور امام مهدی(علیه السّلام) می زیَند.

«خراسان» سرزمینی پهناور در آسیای میانه است که از شمال شرقی ایران آغاز و تا مرزهای غربی چین و هند کشیده می شود، و اکنون بیشتر افقانستان، ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان و بخشی از ایران و قرقیزستان را در بر می گیرد(10)، و مردمان این سرزمین از روزگاران کهن، به دلیری، جنگاوری و دوست داشتن پیامبر و خاندان گرامی اش(صلوات الله علیهم) شناخته شده بودند.

 از ابو هُرَیْرَه روایت شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه و سلّم) فرمود:

پرچمهای سیاهی از خراسان بیرون می آیند که چیزی آنها را برنمی گرداند، تا آن که در اِیلِیا بر پا شوند؛ مرادش بیت المقدس است(11).

سَدِیر صَیْرَفِی گفت که با گروهی از کوفیان نزد ابو عبدالله جعفر پسر محمّد(علیهما السّلام) بودیم، به آنان رو کرد و برایشان فرمود:

... پس، وای بر شما ای زیندگان عراق، آن گاه که پرچمها از خراسان ‏سوی شما بیایند، و وای بر زیندگان ری از ترکها، وای بر زیندگان عراق از زیندگان ری، و وای بر آنان (تهرانیها، ترکان و عراقیها) سپس وای بر آنان از کوسه ها. سدیر گفت: گفتم: ای سرور من، کوسگان(12) کیان اند؟ فرمود: گروهی اند که گوشهایشان در کوچک بودن مانند گوشهای موش، تنپوششان آهن، سخنشان مانند سخن شیاطین (پریان)، مردمکهای چشمهایشان کوچک و موى بر پشت لبهایشان درآمده و گونه ها و تنهایشان بی مو است. پناه برید به خدا از بدیشان، آنان خداوند بر دستانشان دین را چیره می کند و ریسمان فرمان ما می باشند(13).

امام صادق(علیه السّلام) در این حدیث به برخی جنگهای خونخاهانه ای اشاره می کند که میان مسلمانان اندکی پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام) تا آغازه هایش روی می دهند، و مراد از «زیندگان ری»، تهرانیهایی می باشند که در روزگار اصهب مروانی با «عراقیها» می جنگند، و «ترکها» همان نیروهای ترکی اند که زیر فرمان شَرُوسِی از قفقاز جنوبی بر ایران، به ویژه ری، یورش می برند و سپس سوی عراق می روند، و مقصود از «کوسه ها»، نیروهای ترک اُیْقُری می باشند که ریشهایشان بر چانه هایشان می باشد و با رهبری هاشمی چینی از استان سین کیانگ در چین به ملتان و خراسان می آیند، و همراه خراسانیان با فرماندهی شُعَیْب تَمِیمِی خراسانی از سمرقند سوی ری می روند و زیندگان آن جا را برای نافرمانیشان کیفر می دهند، و سپس سوی عراق می روند و بازماندگان نیروهای یورشگر ترک و نیروهای عراقی و ناعراقی پیرو سفیانی را در هم می شکنند، و بازماندگان پیروان اصهب مروانی و هاشمی شیصبانی در عراق را نابود می کنند، و آنان پس از یورش بر سرزمین ترکها، سوی دمشق و بیت المقدس می روند، و چون زبان ترکی ایقری که زیندگان سین کیانگ با آن سخن می گویند، از دشوارترین و پیچیده ترین زبانهای جهان است، امام آن را به سخن پریان همانند کرده است.
—----------------------------------------------------------— 

1. مردمان تبّت و سین کیانگ عقاب را پرنده ای مقدّس می دانند و دوستدار عقاب می باشند و خود را بورقوت (عقاب) می نامند و حرکاتی مانند حرکات عقاب و رقصی به نام رقص عقاب دارند.
2. به ترکستان شرقی یا سین کیانگ اشاره دارد.
3. به بخشهایی از هند و پاکستان اشاره دارد که در گذشته ای نه چندان دور یک کشور بودند.
4. منتخب کفایة المهتدی، ص 4-3، ح 2 (ترجمۀ نویسنده).
5. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
6. در نسخۀ خطّی منتخب کفایة المهتدی پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «فی الجنود» یافت می شود که به «الجنود» اصلاح و ترجمه گردید.
7. منتخب کفایة المهتدی، نسخۀ خطّی، ص 4، ح 3 (ترجمۀ نویسنده)، و از همین منبع در: إلزام‏ الناصب، ج 2، ص 133، نیز نقل شده است.
8. سخن نویسنده.
9. بهره گرفته شده از: دانشنامۀ آزاد «ویکی پدیا»، درگاه «مولتان».
10. بهره گرفته شده از: برخی منابع.
11. الفتن، ص 9-138، جزء 3، ح 569 (ترجمۀ نویسنده).
12. کوسه: کسی که ریشش بر چانه اش روییده است نه بر دو گونه (بهره گرفته شده از: کتابهای زبان عربی).
13. الأمالی، ص 5-64، مجلس 7، ح 10 (ترجمۀ نویسنده).

سیّد سلیمان مدنی تنکابنی-ایران- قم  

کانال تلگرامی آخرالزمان 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۰۰ ، ۱۷:۵۶
خادم گمنام

بحران آبی در مصر

شنبه, ۲ مرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۴۱ ب.ظ

از گرفتاریهایی که بر مصر و زیندگانش در آخرالزّمان فرود می‌آیند، بی‌بارانی و خشکسالی در پی بستن رود نیل و خشکیدن آن و نیامدن بارانهاست، و بر کسی پوشیده نمی‌باشد که از بزرگترین چیزهایی که مایۀ بستن نیل و خشکیدن آن در مصر می‌شود، سدّ «النهضه»ای است که دولت اتیوپی آن را بالای نیل آبی که یکی پر آبترین سرشاخه‌های رود نیل می‌باشد، ساخته است، و پدیدآوردنش اکنون سرچشمۀ ناسازگاریهایی ریشه‌دار میان اتیوپی با سودان و مصر شده است.
 
«نیل» رودی است که از رشته‌کوههایی در مرکز آفریقا سرچشمه می‌گیرد و از کشورهایی گوناگون، مانند اوگاندا، اتیوپی و سودان می‌گذرد تا به مصر برسد و در دریای مدیترانه سرازیر شود، و پس از آمازون درازترین رود جهان می‌باشد، و نزدیک ۹۰% از آبهای آبیاری و آشامیدنی مصریان را برآورده می‌کند.(۱)

در کتاب ابو حُذَیْفَه از مُقاتِل روایت شده است که وی گفت: پس از مرگ ضَحّاک، در کتابهای گردآوری‌شده نزدش، در بارۀ گفتار خداوند(عزّ و جلّ):«و هیچ آبادی‎ ای نیست، مگر آن‎که ما پیش از روز قیامت نابودگر یا شکنجه‎ کنندۀ آن می ‎باشیم، شکنجه‎ ای سخت؛ آن در کتاب نوشته شده بود»(۲)، خانده ‎ام:

... ویران‎ شدن مصر از بسته‌شدن نیل است... .(۳)

 

چنین می‎نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى ‎الّاه‌ علیه‌ و آله) باشد، اگرچه ضَحّاک ابن مُزاحِم خراسانی تابعی آن را به وی نسبت نداده است.

بدان که مراد از «روز قیامت» در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، روز قیام قائم(علیه ‎السّلام)، و مقصود از «کتاب» در این‎جا همان لوح محفوظ است.

از حدیث حُذَیْفَه ابن یَمان از پیامبر(صلّی‎ الّاه ‎علیه ‎[وآله] و سلّم) روایت شده است که وی فرمود:

ویرانی در گوشه‌وکناره‌های زمین پدیدار می‌شود(۴) تا آن‌که مصر ویران شود، و مصر از ویرانی آسوده است تا آن‌که بصره ویران شود، و ویرانی بصره از فرورفتن در آب(۵)، و ویرانی مصر از خشکیدن نیل است... .(۶)

از شُرَیْح ابن عُبَیْد و ابو عامِر هَوْزَنِی و ضَمْرَه ابن حَبِیب روایت شده است که گفته اند: رسیده است به ما که رسول خدا(صلّى‌الّاه‌علیه[وآله]وسلّم) فرمود:

... نیل و فرات بسته می‌شوند، به گونه‌ای که در دو کناره‌شان کشاورزی می‌شود.(۷)

مَثْجُور ابن غَیْلان گفته است: من و پدرم با عبدالّاه ابن صامت از مسجد بیرون آمدیم، پس، عبدالّاه گفت:

بی‌گمان، شتابانترین سرزمینها در ویران‌شدن بصره و مصرند. گفتم: چه چیز آن‌دو را ویران می‌کند، در حالی در آن‌دو مردانی برگزیده و داراییهاست؟! گفت: کشتن سرخ و گرسنگی تیره آن‌دو را ویران می‌کنند؛ گویا بصره را می‌بینم که چون شترمرغی بر شکم افتاده است، ولی مصر، پس بی‌گمان، نیلش می‌کاهد، یا گفت: خشک می‌شود؛ پس آن، ویرانیش می‌باشد.(۸)

«کشتن سرخ»، ریختن خون مردمان با جنگها، و «گرسنگی تیره»، گرسنگی‌ای سخت و سراسری است که به بسیاری از مردم می‌رسد.

وَهْب ابن مُنَبِّه گفته است:

جزیره از ویرانی آسوده است تا آن‌که [ارمنستان ویران شود، و ارمنستان از ویرانی آسوده است تا آن‌که](۹) مصر ویران شود، و مصر از ویرانی آسوده است تا آن‌که کوفه ویران شود ... و ویران‌شدن مصر از بسته‌شدن نیل و درگیری سپاهیان در آن‌جاست... .(۱۰)

چنین می‌نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى‌الّاه‌علیه‌وآله) باشد، اگرچه وهب ابن منبّه صنعانی تابعی که نژادش هَراتی است، آن را به وی نسبت نداده است.

«جزیره» بخش شمالی سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات از جنوب شرقی ترکیه و شمال و شرق سوریه تا درون عراق است.

حَمّاد ابن عثمان از ابو عبدالّاه [صادق](علیه‌السّلام) روایت کرده است که او در بیان نشانه‌های قیام قائم آل محمّد(علیهم‌السّلام) فرمود:

... آشوبی که گرفتاری را به مصریها می‌رساند، و بستن نیل(۱۱)... .(۱۲)

مراد از «آشوبی که گرفتاری را به مصریها می‌رساند»، شورش قیسیان، بربرها و سیاهان آفریقایی با فرماندهی اعرج کندی در لیبی و پیرامونش و یورش آنان بر مصر چند ماهی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) است.

امیر مؤمنان علی ابن ابی طالب(علیهماالسّلام)، در بیان نشانه‌های ظهور قائم(علیه‌السّلام)، فرمود:

... در آن هنگام، مردمانی سوار بر اسبهای خاکستری و همراه شیپورها، پرچمها و طبلها از مغرب بیرون می‌آیند؛ پس، سرزمینها را می‌گیرند و بندگان خدا را می‌کشند. سپس پسری از زندان بیرون می‌آید که گروههایشان را نابود و نیرومندانشان را در بند می‌کند و ایشان را سوی بَیْتُ‌الْمَقْدِس در هم می‌شکند و یاری‌شده، استوار و شادمانه بازمی‌گردد. پس، به مصر می‌آید، در حالی که بی‌گمان، نیلش کم‌آب، ابرش اندک و درختانش خشک و میوه‌هایش نایاب شده‌اند... .(۱۳)

بنا بر آن‌چه هویداست، مقصود از «پسری از زندان بیرون می‌آید»، شعیب ابن صالح تمیمی است که برجای‌ماندگان از شورشیان آفریقایی را، هنگام آزادسازی قدس شریف، نابود می‌کند، سپس به مصر می‌رود و آن‌جا را می‌گشاید، و خداوند داناتر است. 
 
محیی الدّین ابن عربی با سندهایش از کتاب ابن‏ عصمه گزارش کرده است:

... نیل هفت از دوازده می‌شود تا آن‌که دریاچۀ طبریّه فرو می‌رود، و چشمه‌ها در همۀ سرزمینها خشک می‌شوند، و آبها در در دل زمین فرو می‌روند، و خُراک نابود و سرزمینها رها می‌شوند... .(۱۴)
 

------------------------------------------------
۱. بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع.
۲. قرآن کریم، سورۀ اسراء، آیۀ ۵۸؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۳. البدء و التاریخ، الجزء ۴، ص ۴-۱۰۲، ف ۱۳؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۴. در نسخۀ چاپی التذکرة پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «یبدأ» یافت می‌شود که به «یبدو» اصلاح و ترجمه گردید.
۵. در نسخۀ چاپی التذکرة پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «العراق» یافت می‌شود که به «الغرق» اصلاح و ترجمه گردید.
۶. التذکرة، ص ۱۳۴۹، ب خراب الأرض و البلاد قبل الشام، با گزارش از: روضة المشتاق؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۷. الفتن، ج ۲، ص ۶۹۹، الجزء ۱۰، ح ۱۹۷۸، چاپ قاهره؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۸. السنن الواردة فی الفتن، ص ۲۱۸، الجزء ۴، ب ۸۱، ح ۴۷۱؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۹. میان دو چنگک در نسخۀ خطّی یافت نشده است؛ بنگر: الخطط مقریزی. 
۱۰. السنن الواردة فی الفتن، ص ۲۱۱، الجزء ۴، ب ۷۶، ح ۴۵۶؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱. در نسخۀ چاپی الإقبال پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «السبیل» یافت می‌شود که سازگار با آن‌چه در برخی نسخه‌های خطّی این کتاب آمده است، به «النیل» اصلاح و ترجمه گردید.
۱۲. الإقبال، ج ۱، ص ۸-۳۶۶، ب ۲۵، ف ۱؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۳. إلزام ‏الناصب، ج ۲، ص ۱۹۷، خطبة البیان ۳، با گزارش از: الدرّ المنتظم فی السرّ الأعظم؛ ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر.

۱۴. محاضرة ‏الأبرار، ج ۱، ص ۲-۳۴۱؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.

📚گزیده‌هایی از کتاب: جهان در آستانۀ ظهور؛ پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تَنْکابُنِی

✍🏻روش ما در نوشتن واژه‎ ها،‌ بر پایۀ درست‌نویسی و سازگاری نوشتار با گفتار و برخی نکته ‎های دیگر است.

✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۰۰ ، ۲۳:۴۱
خادم گمنام

پناه بر خداوند از بلاهای آخرالزّمان!

سه شنبه, ۲۹ تیر ۱۴۰۰، ۰۴:۰۳ ب.ظ

این روزها آتش و صاعقه و خشکسالی و سیل و بارندگی و جنگ و درگیری و بیماری و مرگ و کشتار بسیاری از مردم جهان را گرفتار کرده‌اند. افزون بر اینها، در کشور ما گرانی نرخها نیز خزنده و گزنده در حال افزایش و تخریب پیکرۀ اقتصادی جامعه است، و بیش از همه آسیبش به ناداران و نیازمندان می‌رسد!!!

پناه می‌بریم به خداوند متعالی از بلاهای گوناگون و شرّ شیاطین آسیب‌رسان جنّی و انسی!!!

----------------------------------------------------------------------------

✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۰۰ ، ۱۶:۰۳
خادم گمنام

بارش بارانهای تابستانه و نابهنگام از نشانه‌های نزدیک‌شدن زمان قیام امام مهدی(علیه‌ السّلام) است.

عبدالّاه ابن عبّاس گفته است که با رسول خدا(صلّی‌الّاه ‎علیه‎ وآله‎ و سلّم) حج گزاردیم، حجّ وِداع(۱). پس، کوبۀ در کعبه را گرفت و رویش را سوی ما کرد و فرمود:

آیا شما را از پیش ‎درآمدهای «ساعت» آگاه نکنم؟ و در آن روز، سلمان از همۀ مردم به او نزدیکتر بود، گفت: بله ای فرستادۀ خداوند. فرمود: ... هنگام آن پیش‌درآمدها ... باران در سختیِ گرما خاهد بود ... و هنگام نباریدنِ باران باریده می‌شوند... .(۲)

بدان که مراد از «ساعت» در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، زمان قیام قائم(علیه‌ السّلام) است.

رسول خدا(صلّى‌الّاه‌علیه‌وآله‌وسلّم) فرمود:

بر مردم زمانی می‌رسد ... خداوند باران آسمان را از آنان در هنگام خِیش بازمی‌دارد، و آن را نابهنگام فرو می‌ریزد... .(۳)

نیز در نوشتارهای زرتشتیان آمده است:

باران بی‌هنگام بارد، و آن‌چه بارد، بی‌سود و بد باشد.(۴)

 

شایان یادآوری است، باران پدیده‌ای طبیعی است که بیشتر در بهار و پاییز می‌بارد، و بارش آن اگر سیل‌آسا نباشد، برای زیست انسانها، جانوران و گیاهان بسیار بایسته و سودمند است، و برف بیشتر در زمستان می‌بارد. بارش باران در تابستان پدیده‌ای کم‌رویداد است که اگر تند و فراوان باشد، بسیار زیان‌آورتر از بارش آن در دیگر فصلهای سال می‌باشد و برای انسانها خطرآفرین است و به فراورده‌های کشاورزی بسیار آسیب می‌زند.
—------------------------------------------------------ 

۱. حجّ وِداع واپسین حجّی است که پیامبر(صلّی‌الّاه‌علیه ‎و آله) آن را گزارد.
۲. تفسیر القمّیّ، ج ۲، ص ۸۰-۲۷۹، سورۀ محمّد(صلّی‌الّاه‌ علیه ‎وآله)؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۳. جامع الأخبار، ص ۳۵۵، ف ۸۸، ح ۱؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۴. نجات بخشی در ادیان، ص ۶۳، گفتار ۱، بخ ۸، با نقل از: جاماسب‌نامه پهلوی، ف ۱، بند ۵.

📚گزیده‌هایی از کتاب: جهان در آستانۀ ظهور؛ پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تَنْکابُنِی

✍🏻روش ما در نوشتن واژه‎ ها،‌ بر پایۀ درست‌نویسی و سازگاری نوشتار با گفتار و برخی نکته‎ های دیگر است.

✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۰۰ ، ۱۶:۰۱
خادم گمنام

طبق روایاتی که در کتابهای شیعیان و سنّیان آمده است، ترکهای ترکیه نیروهایی از قفقاز جنوبی را ضدّ ایران می‌شورانند و سپس به عراق می‌فرستند، و نیز نیروهایی را از لیبی و پیرامونش ضدّ مصریان و اردنیها و نیروهای اروپایی و آمریکایی مستقر در اسکندریه و نیز مستقر در فلسطین و نیز ضدّ اسرائیل و نیروهای یمنی هوادارش و نیز ضدّ سوریها و حزب الله لبنان و نیروهای ایرانی مستقر در سوریه می‌شورانند!

این صف‌کشیها و درگیریها به قدری عجیبند که کارشناسان سیاسی نظامی نیز از درک و تجزیه و تحلیل عباراتی که نوشته‌ام چه بسا عاجزند و با خد بگویند مگر می‌شوند نیروهایی بیایند که هم با مصریان و اردنیها و هم با اروپاییان و آمریکاییها و اسرائیلیها و یمنیها و سوریها و ایرانیها و حزب الله لبنان دشمنی داشته باشند!

دهها روایت شاهد بر درستی گفتارم یافت می‌شوند که اکنون جای طرح آنها نیست، و تنها به بیان دو روایت بسنده می‌کنم.

 از عَمّار ابن یاسِر روایت شده است که وی گفت:

بی‌گمان، دولت خاندان پیامبر شما در آخرالزّمان خاهد بود، و برای آن نشانه‌هایی‌اند ... پس، هر گاه رومیان و ترکها بر شما بشورانند، و لشکرها بسیج شوند ... و ترکها و رومیان با هم ناسازگاری می‌کنند، و جنگها در زمین فراوان می‌شوند... .(۱)

چنین می‌نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى‌الّاه‌علیه‌وآله) باشد، اگرچه عمّار ابن یاسر صحابی آن را به وی نسبت نداده است.

وَلِید ابن یَزِید گفته است:

هر گاه ترکها بر دارندگان پرچمهای سیاه بشورند و با آنان کارزار کنند، زیرزینیهای چهارپایانشان خشک نخاهد شد تا آن‌که زیندگان مغرب برشورند.(۲)

چنین می‌نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى‌الّاه‌علیه‌وآله) باشد، اگرچه ولید ابن یزید تابعی آن را به وی نسبت نداده است.

نُسْتْرآدامُوس در یکی از رباعیهایش، از احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان بهره گرفته و از روی‌دادن زمین‌لرزه‌هایی پیاپی در زیر دریای مدیترانه و پیرامونش خبر داده است که توفانهایی دریایی (تسونامی) پدید می‌آورند و برخی شهرهای کناره‌ای اروپا و ترکیه را در آب فرو می‌برند، و نیز به دو تلاش پی در پی در بهار و دو نبرد دلیرانه اشاره کرده است، و گمانی نیست در این‌که مرادش همان یورش نیروهای خزر و ترک قفقازی بر ایران و یورش نیروهای قیسی، بربر و سیاه آفریقایی بر مصر، فلسطین، اردن و سوریه می‌باشد:

برای چندین شب زمین خاهد لرزید.
در بهار دو تلاشِ پی در پی انجام می‌گیرد.
کورِنْتوس و اِفِسُوس در دو دریا شناور می‌شوند.
جنگ در دو نبرد دلیرانه پایدار خاهد ماند.(۳)

کورِنْتُوس شهری کهن و بندری در جنوب یونان می‌باشد که بر خلیج کورنتوس جای دارد، و اِفِسُوس شهری کهن در غرب ترکیه و نزدیک کنارۀ دریای اِژِه است(۴)، و گروههای خزر و ترک قفقازی و گروههای قیس و بربر و سیاه آفریقایی از روزگاران کهن به دلیری در جنگ شناخته شده بودند.

————————————————————- 

۱. الغیبة، توسی، ص ۴-۴۶۳، ف ۷، ح ۴۷۹؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی. 

۲. الفتن، ص ۱۷۷، الجزء ۴، ح ۷۱۶؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۳. نوشتارهای نسترآداموس به زبان فرانسوی و برگردان آن به زبان انگلیسی، سانتوری ۲، رباعی ۵۲؛ ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر.
۴. بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع.

📚گزیده‌هایی از کتاب: جهان در آستانۀ ظهور؛ پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تَنْکابُنِی

✍🏻روش ما در نوشتن واژه‎ ها،‌ بر پایۀ درست‌نویسی و سازگاری نوشتار با گفتار و برخی نکته‎ های دیگر است.

✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۰۰ ، ۱۵:۴۰
خادم گمنام

طبق بررسیهای روایی و میدانی انجام‌شده تا کنون اثری از نیروهای شعیب ابن صالح خراسانی که دارای پرچمهای سیاه کوچکی می‌باشند و دستارهای سیاه و لباسهای سفید بر تن دارند، در افغانستان و ازبکستان دیده نشده است، و بنا بر احادیث اسلامی، شعیب در رجب پیش از ظهور قیام می‌کند، و چنین به نظر می‌رسد که این رویداد بزرگ پس از دو رویداد بزرگ جنگ هند با پاکستان و جنگ هند با چین باشد. 

ناگفته نماند، هر گروهی که با شعیب و یارانش درگیر شود، سنّی باشد یا شیعه، خونشان هدر و نابرحق خاهند بود و نابود می‌شوند.

-----------------------------------------------------------------

 ✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۰۰ ، ۲۳:۴۰
خادم گمنام

خوب به خاطر بسپارید!!!

يكشنبه, ۲۰ تیر ۱۴۰۰، ۱۱:۳۸ ب.ظ

آشوب در افغانستان و ازبکستان و پیرامونشان زمینه‌ساز جنبش و قیام شعیب تمیمی در خراسان، و آشوب در عراق، به‌ویژه بغداد و بصره، زمینه‌ساز جنبش و شورش اصهب مروانی و عوف سُلَمِی و پیروانشان از حزب بعث و داعش در این کشور خاهند بود، و این دو رویداد چند ماه قبل از ظهور امام مهدی(علیه‌السّلام) روی می‌دهند.

دقّت کنید، هنوز خراسان به آشوب کشیده نشده است، و جنبش جدید طالبان در افغانستان زمینه‌ساز آن آشوب خاهد بود. 

-----------------------------------------------------------

✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۰۰ ، ۲۳:۳۸
خادم گمنام

بنا بر روایات اسلامی و نوشتارهای زرتشتیان، افزایش بی‌دینی، پیمان‌شکنی، خیانت، دروغ، دزدی و طمع‌ورزی، در اندازه‌های خُرد تا کلان، میان مردم جهان، به‌ویژه مسلمانان و ایرانیان، از نشانه‌های نزدیک‌شدن ظهور امام مهدی(علیه‌ السّلام) یا سوشیانت و زمینه‌سازان ظهورش، مانند حسنی گیلانی یا هوشیدر ماه، است!

اگر نیم‌نگاهی به حال مردم روزگار ما و قشرهای گوناگون جامعه از کِهین تا مِهین و زیرین تا زبرین بیندازید، می‌بینید همۀ آن‌چه در ادیان گذشته برای آخرالزّمان پیشگویی شده‌اند، روزبه‌روز در حال روی‌دادن و افزایش‌اند.
 
نمونۀ آشکار کارها و رفتارهای ناشایست یادشده، خیانت در ارث و میراث است که گاه پسر و عروسی ناصالح یا دختر و دامادی ناشایست با فریب پدر و مادر و بهره‌گیری از نادانی و حماقتشان، از حقّ دیگر وارثان می‌کاهند یا محرومشان می‌کنند، به گونه‌ای که می‌بینیم در ایران روز به روز اختلاف بر سر ارث رو به فزونی است.

از نمونه‌های دیگرش، فروش یک ملک به چند تن با چند فروشنامه و چندبار پول‌گرفتن است، و چنین کارها و کلاهبرداریهایی در کشورمان بسیار فراوان و رو به افزایش‌اند.

نیز می‌بینم بسیاری از تاجران در آغاز معامله برای خریدارانِ خُد بهای فروش کالایی را معیّن می‌کنند، ولی هنگامی که خریداران پول آن را آماده و برای خریدش اقدام می‌کنند، تاجران طمّاع نرخی گرانتر از پیش بر آن می‌گذارند تا جایی که خریداران ناچار به دادن بهایی بیشتر می‌شوند و یا از معامله صرفِ نظر می‌کنند که نمونه‌ای از این نرخهای شناور اجحاف‌آمیز را در فروش خُدروهای کارخانه‌های خدروسازی ایران شاهدیم، افزون بر گران‌فروشی و بی‌کیفیّتی کالاهایشان!

در صورت برخُرد با برخی خیانتها و کلاهبرداریها، به‌ویژه در ارث و میراث و غصب خانه و زمین از سوی غاصبان، به هیچ وجه از حقّ خُد نگذرید و آن را بر شخص غاصب و کلاهبردار حلال نکنید و به وی نبخشید، و اگر می‌توانید در کوتاه‌مدّت و با مخارجی اندک از راه قانونی پس بگیرید، چنین کنید، و در غیر این صورت، ضمن واگذارکردن حقّتان به خداوند قادری که سخت انتقام‌گیرنده است، صبر کنید تا به‌زودی روز ظهور امام مهدی(علیه‌ السّلام) و انتقام الاهی از ظالمان فرا برسد و به حقّتان دست یابید.

ناگفته نماند که اگر خیانت و کلاهبرداری در چیزهای حرام، مانند داراییهای غصبی و یا ربوی، روی دهد، به طور طبیعی نباید انتظار دادخاهی و حقرسی را در دوران فرمانروایی امام مهدی(علیه ‌السّلام) داشته باشید.

شایان یادآوری است، اگر حقّی که با زور یا نیرنگ از شما گرفته‌اند، خانه و زمینی معیّن است و شخص غاصب قصد فروش یا واگذاری آن را به دیگری دارد و یا کارش را انجام داده است، در اسرع وقت میان اقوام و بستگان و آشنایان و اهل آن آبادی غصبی‌بودنش را آشکارا بیان کنید و بگویید که کسی اقدام به خرید یا گرفتن آن نکند و اگر کسی چنین کند، مالی حرام را خریده و یا گرفته است و هر گونه تصرّفی در آن برایش حرام می‌باشد، و روزی ناچار می‌شود آن را به صاحبش برگرداند.

در این‌جا شایسته است به دو گزارش ارزشمند پیرامون باورها، رفتارها و کارهای بد مردم آخرالزّمان اشاره کنیم:

 

گزارش مسلمانان در بارۀ ویژگیهای مردم آخرالزّمان

نَزال ابن سَبْرَه گفته است که امیر مؤمنان علی ابن ابی طالب(علیه‎السّلام) برای ما سخنرانی کرد، و خداوند(عزّ و جلّ) را ستود و بر وی آفرین گفت و بر محمّد و خاندان او درود فرستاد، سپس ـسه بارـ فرمود:

بپرسید ای مردم از من پیش از آن که مرا نیابید. پس، صَعصَعه ابن صُوحان سوی او برخاست و گفت: ای امیر مؤمنان، دجّال کی برمی‌شورد؟ پس، علی(علیه‎ السّلام) به او فرمود: بنشین که بی‌گمان، خداوند سخنت را شنید و دانست چه خاسته‌ای، سوگند به خدا که پرسش‌شونده از پرسشگر داناتر نیست، ولی برای آن، نشانه‎ ها و چگونگی هایی‌اند که برخی در پی دیگری می‎آیند، مانند روبه ‎روبودن کفش با کفش، و اگر بخاهی تو را از آنها آگاه کنم؟ گفت: بله ای امیر مؤمنان.

پس او(علیه ‎السّلام) فرمود: به یاد بسپار که بی‎گمان، نشانۀ آن، هنگامی است که مردم نماز را بمیرانند، امانت را تباه کنند، دروغگویی را حلال دانند، ربا بخُرند؛ رشوه بگیرند، ساختمان را استوار بسازند، دین را به بهای دنیا بفروشند، کم ‏خِرَدان را به کار گیرند، با زنها رایزنی کنند، رشتۀ خیشاوندی را بگسلند، از خاهشهای دل پیروی کنند، خونها را سبک شمارند، بردباریْ ناتوانی، و ستمْ گردن‏فرازی باشد، فرماندهانْ بدکاران، وزیرانْ ستمگران، سرپرستانِ گروهها خیانتگران، و عبادت‌پیشگانْ(۱) بیرون‌روندگان از دین باشند، گواهی بیهوده، بدکارگی، سخن ناروا، بزهکاری و سرکشی آشکار شوند، قرآنها آرایش، مسجدها آراسته و مناره ‏ها دراز گردند، بَدها گرامی‌داشته، صفها شلوغ(۲) و دلها ناهماهنگ شوند، پیمانها شکسته و آن‌چه وعده داده شده است، نزدیک گردد، زنان، برای آزمندی بر دنیا، با شوهرانشان در دادو ستد همدست شوند، بانگ بیرون‌روندگان از دین بلند شود و سخن ایشان شنیده شود، رهبر مردم پَست‏ ترینشان باشد، از بدکار برای ترسیدن از بدی‌اش پرهیز شود، دروغگو راستگو، و خیانتکار امانتدار به شمار آید، کنیزان آوازخان و ابزارهای نوازندگیِ زدنی برگزیده شوند، آیندگان این مردم (مسلمانان) پیشینیانشان را نفرین کنند(۳)، زنان بر زینها سوار شوند، زنان مانند مردان و مردان مانند زنان شوند، گواهی‌دهنده، بی‏آن‌که از او بخاهند، و دیگری، برای انجام‌دادن پیمانی بی‏آن‌که حقّی را بشناسد، گواهی دهد، فقه برای جز دین آموخته گردد(۴)، کار این جهان را بر آن جهان برتری دهند، پوستهای میشها را بر دلهای گرگها بپوشند(۵) و دلهایشان از مردارها بدبوتر، و از «صَبِر»(۶) تلخترند؛ پس، در آن هنگام، پیشی گیرید، پیشی گیرید، سپس بشتابید، بشتابید، بهترین زیستگاهها در آن روز بیت‏ المَقْدِس است، و سوگند که بی‌گمان، بر مردم زمانی فرا‌می‌رسد که هر یک از آنان آرزو کند که وی از زیندگان آن‌جا باشد.(۷)
--------------------------------------------------------------- 

۱. واژۀ «القُرّاء» در متن عربی حدیث به معنای عبادت‌پیشگان و قرآن ‌خانان می‌باشد، و چنین می‌نماید که مراد از آن در این‌جا همان معنای اوّل است.
۲. مقصود آن است که صفهای مسلمانان در نماز جماعت شلوغ می‌شوند.
۳. مراد آن است که بَدانِ از مسلمانان در آخرالزّمان خوبانِ از مؤمنان در آغاز اسلام را نفرین می‌کنند!
۴. مقصود آن است که علوم دینی را برای رسیدن به سیم و زر (پول) می‌آموزند.
۵. مراد آن است که دورو و منافق می‌باشند. 
۶. شیرۀ گیاهی تلخ است که در سرزمینهای گرمسیر می‌روید و در طب به کار می‌رود.
۷. کمال الدین، ص ۳-۵۵۲، الجزء ۲، ب ۱۵، ح ۱؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.

گزارش زرتشتیان در بارۀ ویژگیهای مردم آخرالزّمان

جهان بد و بَتَر و مردم را زندگانی دشوارتر و شرّ و فساد و دزدی و دروغ بیشتر بوَد.(۱)

بی‌دینی و بدی در جهان آید ... و جهان خاستار دین نباشد.(۲)

همۀ مردم آزپرست(۳) ناراست‏دین باشند.(۴)

بی‏وفایی در جهان بسیار شود.(۵)

برادر کوچک برادر بزرگ را زند و برای خاسته(۶) زور و ستم برگوید.(۷)

------------------------------------------------------------------
۱. جاماسپ‏نامۀ فارسی، ص ۳-۸۲، ف ۳، بند ۲.
۲. جاماسپ‏نامۀ فارسی، ص ۸۳، ف ۳، بند ۲.
۳. حریص، افزون‏طلب.
۴. زند بهمن‏یَسن، ص ۷، ف ۴، بند ۴۱.
۵. جاماسپ‏نامۀ فارسی، ص ۴، ف ۳، بند ۵.
 ۶. مال و دارایی.
۷. نجات‌بخشی در ادیان، ص ۶۱، گفتار ۱، بخ ۸، با نقل از: جاماسب‌نامه پهلوی، ف ۱، بند ۴.

 

پیامدهای تلخ پیمان‌شکنی

ابو جعفر [باقر](علیه‌السّلام) روایت کرده است که رسول خدا(صلّى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) فرمود:

... پیمان خدا و پیمان رسولش را نشکسته‌اند، مگر آن‌که خداوند بر آنان دشمنانشان را چیره کند و برخی چیزهایی را که در دستانشان‌ است، بگیرند... .(۱)

 

ابو جعفر [باقر](علیه‌السّلام) فرموده است که در کتاب رسول خدا(صلّى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) یافتیم:

... هر گاه پیمان را بشکنند، خداوند بر آنان دشمنشان را چیره می‌کند... .(۲)

 

پیامبر(صلّى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) فرمود:

... هر گاه پیمان را بشکنند، خداوند آنان را گرفتار کشتن می‌کند... .(۳)

------------------------------------------------------------- 
۱. الکافی، ج ۴، ص ۱۱۹، کتاب الإیمان و الکفر، ب فی عقوبات المعاصی العاجلة، ح ۱؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۲. الکافی، ج ۴، ص ۲۰-۱۱۹، کتاب الإیمان و الکفر، ب فی عقوبات المعاصی العاجلة، ح ۲؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۳. جامع الأخبار، ص ۵۰۹، ف ۱۴۱، ح ۳۱؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.

 

بازگردندان حقوق ستمدیدگان در دولت امام مهدی(علیه‌السّلام)

جعفر ابن سیّار شامی گفته است:

از بازگرداندن مهدی چیزهایی را که با ستم گرفته شده‌اند، کار به جایی می‌رسد که اگر زیر دندان انسانی چیزی باشد، آن را می‌کند تا برگرداندش.(۱)

چنین می‌نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى‌الله‌علیه‌وآله) باشد، اگرچه جعفر ابن سیّار شامی آن‌ را به وی نسبت نداده است.
-----------------------------------------------------------------

۱. الفتن، ص ۲۴۹، الجزء ۵، ح ۹۷۱، ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.

📚گزیده‌هایی از کتاب: جهان در آستانۀ ظهور؛ پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تَنْکابُنِی

✍🏻روش ما در نوشتن واژه‎ها،‌ بر پایۀ درست‌نویسی و سازگاری نوشتار با گفتار و برخی نکته ‎های دیگر است.

✔️کانال آخرالزّمان


گفتار فوق را به همۀ مظلومان دلسوخته ای که حقوق حلالشان در گذر سالیان به دست ستمگران غصب شده است، پیشکش می‌کنم تا مایۀ آرامش و تسکین خاطری باشد، و ستمگران را نیز با این بیت شعر حکیمانه که سعدی در گلستان آورده است، نصحیت می کنم:

حذر کن ز درد درونهای ریش 
که ریش درون عاقبت سرکند

به هم بر مکن تا توانی دلی 
که آهی جهانی به هم برکند
.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۰۰ ، ۲۲:۴۸
خادم گمنام

۱. چیره‌شدن روحانیون که خاستار برپایی جمهوری اسلامی‌ بودند، بر ایران از ۱۹۷۹ م، و به قدرت رسیدن اصولگراها و چیره‌شدن آنان بر سه قوّه در ایران در ۱۴۰۰ شمسی!
۲. چیره‌شدن گروه طالبان که خاستار برپایی امارت اسلامی بودند، بر بخشهای زیادی از افغانستان از ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ م، و چیرگی دوبارۀ آنان بر بیشتر افغانستان در ۱۴۰۰ شمسی! 
۳. چیره‌شدن حوثیهای زیدی بر یمن از سال ۲۰۱۵ م به این سو.
۴. گروه مروانیها پدیدآمده از حزب بعث و داعش که باید در عراق به قدرت برسند.
۵. گروه شیصبانی که باید در کوفه و پیرامونش به قدرت برسند.
۶. گروه کردهای طالبانی که باید در سلیمانیّه و پیرامونش به قدرت برسند.
۷. گروه داعش و همفکرانشان که باید در قفقاز جنوبی به قدرت برسند و شورش کنند.
۸. گروه داعش و همفکرانشان که باید در لیبی و پیرامونش به قدرت برسند و شورش کنند. 
۹. گروه سفیانی که باید در سوریه و پیرامونش به قدرت برسند.
    
شایان یادآوری است، در کنار به قدرت رسیدن گروهها و احزاب یادشده و افزایش مشکلات و ناامیدی مردم از دیدن خوبی و آسایش، ناگهان پنج قیامگر بر حقّ یاریگر امام مهدی(علیه‌السّلام)، هاشمی چینی، شعیب تمیمی خراسانی، قریشی سیستانی، حسنی گیلانی و حسینی یمانی، برمی‌شورند، و بدین گونه زمینه برای قیام امام مهدی(علیه‌ السّلام) و برپایی حکومت راستی و برابری فراهم می‌شود.
 -------------------------------------------------------------

📚گزیده‌هایی از کتاب: جهان در آستانۀ ظهور؛ پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تَنْکابُنِی

✍🏻روش ما در نوشتن واژه‎ ها،‌ بر پایۀ درست‌نویسی و سازگاری نوشتار با گفتار و برخی نکته‎ های دیگر است.

✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۰۰ ، ۲۳:۱۳
خادم گمنام

هدیه‌ای امیدبخش به همۀ منتظران نگران!

يكشنبه, ۱۳ تیر ۱۴۰۰، ۱۲:۱۹ ق.ظ

برخی با خُد اندیشناک‌اند که آیا روزگار ما واقعاً همان آخرالزّمان و عصر ظهور است، یا نه، ظهور ده ها و سدها سال دیگر رخ می‌دهد؟!

در پاسخ به افرادی با چنین نگرش و نگرانی‌ای، یادآور می‌شوم که نویسنده با بیش از بیست سال پژوهش در مباحث مهدویّت و آخرالزّمان، از طریق متون کتابهای آسمانی و منسوب به پیامبران، مانند قرآن کریم، تورات، انجیل و اوستا و نیز پیشگوییهای برخی دانشمندان پیشگو و دارایان علوم باطنی و غریبه، مانند مُوَکَّل و جفر، و بررسی اوضاع و احوال کنونی جهان و بشارتهایی دیگر، بی‌هیچ شک و شبهه ای بر این باورم که روزگار ما همان آخرالزّمان و عصر ظهور است، ان شاء الّاه.

قال الّاه تعالی: «إنّهم یرونه بعیداً * و نراه قریباً» (سورة المعارج، الآیة ۷-۶).

خداوند متعالی فرمود: بی‏‌گمان، کافران آن روز را دور می‌بینند* و ما آن را نزدیک می‌بینیم.

---------------------------------------------------------------------------

✍🏻روش ما در نوشتن واژه‎ ها،‌ بر پایۀ درست‌نویسی و سازگاری نوشتار با گفتار و برخی نکته‎ های دیگر است.

✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۰۰ ، ۰۰:۱۹
خادم گمنام

وای بر کجروان و ستمگران!

پنجشنبه, ۱۰ تیر ۱۴۰۰، ۱۱:۳۹ ب.ظ

علی ابن ابی طالب(علیهماالسّلام)، در بیان نشانه‌ های ظهور قائم(علیه‌السّلام)، فرمود:

... آه (دردا) بر حقداران و ناتوان‌گردیدگان در تنگاها... .(۱)

وقتی می‌بینی در جامعه‌ای زندگی می‌کنی که ارزش یک ساندویج دارایانش ۵۰۰ هزار تومان است، و فقیر اگر صدقه نگیرد، از داشتن لقمۀ نانی محروم می‌شود و شب را گرسنه می‌خابد، و راستگرایان نزد کجروان هیج ارزشی ندارند، می‌یابی درونمایۀ سخن امام علی(علیه‌السّلام) در حال پدیدارشدن است!

وقتی با مادربزرگ رنج‌کشیده‌ای روبه‌رو می‌شوی که در حسرت خریدن خوشۀ انگوری برای نوۀ خردسالش که هوس خُردن انگور کرده بود، می‌سوزد، می‌توانی نزدیک‌بودن زمان نزول انواع عذابهای زمینی و آسمانی را بر مردمان کشورت خیلی آسانی پیشبینی کنی!  
———————————————————-

۱. إلزام الناصب، ج ۲، ص ۱۸۴، خطبة البیان ۲؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.

📚گزیده‌هایی از کتاب: جهان در آستانۀ ظهور؛ پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تَنْکابُنِی

✍🏻روش ما در نوشتن واژه ‎ها،‌ بر پایۀ درست‌نویسی و سازگاری نوشتار با گفتار و برخی نکته‎ های دیگر است.

✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۰۰ ، ۲۳:۳۹
خادم گمنام

از سری خبرهای سرّی در کانال آخرالزّمان

پنجشنبه, ۱۰ تیر ۱۴۰۰، ۱۱:۳۶ ب.ظ

مردم ایران سه سال فرصت دارند!!!

در زمستان ۱۳۹۸، روزی با انسانی اهل دل و پند و موعظه هم‎ صحبت شدم، چون رند و زیرک بود، دستش را رو نمی‎کرد. جسته و گریخته و عوامانه حرفهایی می‎زد، و من که خوب به سخنانش گوش می‎دادم، بی‎ آن‎که از حوادث آخرالزّمان برایش چیزهایی بگویم، به گونه ‎ای کلّی پرسیدیم: آیا حوادث روزگار ما به ظهور امام زمان(علیه ‎السّلام) می‎ انجامند؟ پاسخ داد: کارها به آن سو پیش می‎روند، ولی این را دانسته باش که این مردم سه سال فرصت دارند تا کارهایشان را جمع و جور کنند. بعد حوادث مهمّی رخ می‎دهند که بیشترشان سختی و عذابند تا به ظهور برسیم!!!

مراد از «فرصت» در این‎جا، مهلتی است که خداوند پیش از فرود عذابهای آخرالزّمانی به انسان ها می‎دهد تا کارهایشان را جمع و جور کنند و دست از ستم و سرکشی و گناه بکشند و بدهکاریها را بپردازند و به نیازمندان کمک کنند و از زراندوزی بپرهیزند و از کسانی که حقّی بر گردنشان دارند، حلالیّت بطلبند، و به درگاه خالق هستی توبه کنند. 

یادآوری می‌شود، برخی افراد کج‌فهم عیبجویی نکنند و نگویند که آن بزرگوار وقتی برای ظهور تعیین کردند!!! زیرا در این پیشبینی تعیین وقت دقیق که کاری مخالف روایات اسلامی است، نشده است. 

🔵آن کس که ز شهر آشنایی است//داند که متاع ما کجایی است
 
ایران-قم-سیّد سلیمان مدنی تنکابنی- ۱۳۹۹/۱/۲۱

✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۰۰ ، ۲۳:۳۶
خادم گمنام

همان گونه که گروه حوثیان در یمن را نمی‌توانیم گروه یمانی موعود بدانیم، گروه طالبان در افغانستان و هیچ گروه دیگری را به اعتبار این که دستارهای سیاه بر سر می‌بندند و تنپوشهای سفید می پوشند، نمی‌توانیم همان گروه مندیل‌سیاه و سیاه‌پرچمی بدانیم که در آخرالزّمان پدیدار می‌شوند.

زیرا طبق روایات پیامبر(صلّی‌الّاه‌علیه‌وآله) و امام علی(علیه‌السّلام) و جانشینانش(صلوات‌الّاه‌علیهم) و علم جفر، در پی جنگی بزرگ میان چین با هند و هند با پاکستان که ویرانی و کشتار فراوان را در پی دارند، گروه یادشده با رهبری شعیب ابن صالح تالقانی در ماه رجب پیش از ظهور امام مهدی(علیه‌السّلام) در سمرقند برمی‌شورند، و در حوالی ماه رمضان، نیروهای مبارز سین‌کیانگی با رهبری هاشمی چینی پس از نبردهایی با چینیان و همراه‌شدن یارانی از مُلتان با آنان، به خراسان می‌آیند و با هم متّحد و هاشمی رهبر و شعیب فرمانده نیروها می‌شود، و سپس به ایران و عراق می‌آیند، و چون زمان شورش و قیام شعیب و هاشمی فرا نرسیده و این دو رهبر و فرمانده هیچ گروهی نیستند، لذا هیچ کدام از گروههای موجود در سین‌کیانگ و افغانستان را نمی‌توان مصداق روایات اسلامی دانست.

بله این را هم ناگفته نگذاریم، با توجّه به همکاریهایی که میان برخی گروههای مبارز موجود در سین‌کیانگ و نیز گروه طالبان در افغانستان، هست، ممکن است افراد زیادی از این گروه که دستهایشان به ستم آلوده نشده است و دلهایشان پاک است و پایبند شریعت مقدّس اسلام‌اند، و هدفی جز برچیده‌شدن ظلم ندارند، به هاشمی چینی و شعیب خراسانی بپیوندند و از یاوران امام مهدی(علیه‌السّلام) شوند، ان شاء الّاه، ضمن آن‌که شباهت میان طالبان و طالقان را نیز می‌توان به فال نیک گرفت! همچنین نزدیکی یا همسویی میان سین‌کیانگ و تالقان و سمرقند را!

بی‌گمان، هر گروه و نیرویی که بر مردم ستم‌ ورزد، و سر به مخالفت با هاشمی چینی و شعیب خراسانی و قریشی سیستانی و حسنی گیلانی و حسینی یمانی بردارد، شکست می‌خُرد و نیست و نابود و رهسپار جهنّم می‌شود.

 ✔️کانال آخرالزّمان

@joinchatakheruzzaman

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۰۰ ، ۰۰:۵۹
خادم گمنام

محمّد ابن حنفیّه گفته است:

پرچمی سیاه برای بنی عبّاس بیرون خاهد آمد. سپس پرچمی دیگر سیاه از خراسان بیرون می‌آید که سربندهایشان سیاه و تنپوشهایشان سفید است، پیشاپیش آنان مردی از تمیم است که به او شعیب ابن صالح ابن شعیب گفته می‌شود. همراهان سفیانی را در هم می‌شکنند تا آن‌که در بیت‌المقدس فرود آید و برای مهدی چیرگی‌اش را آماده کند و سیسد تن را از شام سوی وی بکشاند. میان شورش او تا آن‌که کار را به مهدی بسپارد، هفتاد دو ماه خاهد بود.(۱)

بنا بر پژوهش نویسنده، هنگامی که این روایت را با دیگر روایات بیانگر رویدادهای آخرالزّمان می‌سنجیم، می‌یابیم که در نقل و رونویسی نوشتار آن درهم‌ریختگی و نادرستی و افزودنی روی داده است، و درست آن است که روایت این گونه باشد:

محمّد ابن حنفیّه گفته است: پرچمی سیاه برای بنی عبّاس بیرون خاهد آمد. سپس پرچمی دیگر سیاه از خراسان بیرون می‌آید که سربندهایشان سیاه و تنپوشهایشان سفید است، پیشاپیش آنان مردی از تمیم است که به او شعیب ابن صالح(۲) گفته می‌شود. همراهان سفیانی را در هم می‌شکنند تا آن‌که در بیت‌المقدس فرود آید و برای مهدی چیرگی‌اش را آماده کند و سیسد تن را از شام سوی وی بکشاند. میان شورش او تا آن‌که کار را به مهدی بسپارد، هفت ماه(۳) خاهد بود.(۴)


چنین می‌نماید که این حدیث سخن پیامبر(صلّى‌الّاه‌علیه‌وآله) یا امام علی(علیه‌السّلام) باشد، اگرچه محمّد ابن خَوْلَۀ حَنَفِیَّه تابعی آن را به یکی از آن‌دو نسبت نداده است.

مراد از «بنی عبّاس» در این روایت، بنی عبّاسی‌اند که بخشی از سرزمینهای مشرق را در آخرالزّمان فرمانروایی می‌کنند، و مقصود از «خراسان» در این‌جا، بخشی از سرزمینهای خراسان است که تالقان در افغانستان و سمرقند در ازبکستان را در بر می‌گیرد، و چنان‌که می‌دانید، گذاشتن دستار سیاه بر سر و پوشیدن جامۀ سفید میان مردمان افغانی فراگیر است.

شایان یادآوری است، از همۀ روایات اسلامی، مگر این روایت، بهره گرفته می‌شود که شورش شعیب ابن صالح تمیمی در سمرقند در ماه رجب و قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) در مکّه و سپردن کار به وی در ماه محرّم خاهد بود. پس، دوری زمانی میان شورش و میان قیام و کارسپاری بیش از هفت ماه نمی‌باشد.
----------------------------------------------------- 

۱. الفتن، ص ۲۱۳، الجزء ۴، ح ۸۵۱؛ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۲. در همۀ نسخه‌های چاپی الفتن نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «شعیب ابن صالح ابن شعیب» یافت می‌شود که به «شعیب ابن صالح» اصلاح و ترجمه گردید.
۳. در همۀ نسخه‌های چاپی الفتن نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «اثنان و سبعون شهراً» یافت می‌شود که به «سبعة أشهر» اصلاح و ترجمه گردید.
۴. الفتن، ص ۲۱۳، الجزء ۴، ح ۸۵۱؛ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.

📚گزیده‌هایی از کتاب: جهان در آستانۀ ظهور؛ پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تَنْکابُنِی

✍🏻روش ما در نوشتن واژه‎ ها،‌ بر پایۀ درست‌نویسی و سازگاری نوشتار با گفتار و برخی نکته‎ های دیگر است.

✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۰۰ ، ۱۴:۱۲
خادم گمنام

تهران در آخرالزّمان

پنجشنبه, ۳ تیر ۱۴۰۰، ۱۲:۲۷ ق.ظ

تاریخچۀ ری و تهران

«رَیْ» شهری با پیشینه ای چند هزار ساله است که زمانی از بزرگترین و آبادترین شهرهای جهان بود. این شهر روزگاری در سر راه ابریشم که باختر دنیای آن زمان را به خاورش پیوند می داد، بود و بازرگانانی از گوشه کناره های جهان در آن جا رفت و آمد داشتند و به گفتۀ اصمعی، «عروس دنیا و مرکز تجارت مردم» بود(1). ری باستان که پیوندگاه خراسان، تبرستان، قزوین، گیلان، قم و ساوه و مرکز برجستۀ سیاسی، بازرگانی، اداری و مذهبی به شمار می آمد، از روزگاران کهن زیر نگاه همگان بوده است، و خاهندگان زمامداری و جویندگان قدرت، همواره در پی چیره شدن بر آن بوده اند و بر این مرکز راهبردی یورش می برده اند.

شهر ری در گذر زمان با رویدادهای دهشتناکی، مانند زمین لرزه، درگیری های درونی و یورش بیگانگان که هر کدام ویرانی و کشتار را در پی داشت، رو به رو بود. ری از سدۀ سوم هجری قمری به پیش، در پیِ چند زمین لرزۀ سخت، کم کم رو به ویرانی نهاد. در نیمۀ نخست سدۀ پنجم هجری سلطان محمود قزنوی بر این شهر یورش برد(2)، و در نیمۀ نخست سدۀ هفتم هجری مُقُلها بر آن تاختند(3). هنوز آثار زلزله های پیشین و یورش دردمنشانۀ مقلها از میان نرفته بود که در نیمۀ دوم سدۀ هشتم هجری، ری دچار زلزله ای ویرانگر شد و یورش سپاهیان تیمور لنگ نیز آسیبهای بسیاری بر این شهر زد و آن را به ویرانی کشید. همۀ اینها مایۀ ویرانیهای گستردۀ ری شدند، به گونه ای که از آن پس، ری دیگر روی آبادانی به خود ندید و از ری کهن تنها بخشی از آن که اکنون به «شهر ری» مشهور می باشد، بر جای مانده است و پاره ای از  ویرانه های ری کهن هنوز نزدیک شهر کنونی ری پابرجاست.
 
بر پایۀ گزارشهای تاریخی، یورش بر ری که همواره با خود ویرانیهای بسیار و کشتارهای گسترده را همراه داشت، بیشتر در زمانی انجام می گرفت که مردم این شهر، دچار کشمکشهای مذهبی یا هماوردیهای سیاسی بر سر گرفتن قدرت و ریاست می شدند، و یارای پیشگیری از یورش دشمن یا ایستادگی در برابر آن نبودند.

مردم شهر ری، مانند بسیاری از ایرانیان، با آمدن سپاهیان مسلمان به ایران، به آیین اسلام درآمدند و روش تسنّن را برگزیدند و در نیمۀ نخست سدۀ دوم هجری قمری، گروهی از ایشان به مذهب شیعه روی آوردند. بنا بر نوشتۀ یاقوت حَمَوی (626-574 هـ.ق)، در سدۀ ششم و هفتم هجری قمری، نیمی از مردم ری و تمام زیندگان روستاهای پیرامونش، شیعه و از نیم دیگر نیز بیشترشان سنّیِ حنفی و کمتر آنان شافعی بودند و میان پیروان این سه مذهب کشمکشهای فراوانی بود(4). 

در کتابی فارسی که در سالهای 62-556 هـ.ق نوشته شده است، می خوانیم:

و بری با آنکِ نعمت بسیار بود گران باشد و اهل وی مخالفت یکدیگر کنند از بهر دین(5).

------------------------------------------------------------------

1. معجم البلدان، ج 3، ص 118، درگاه «الریّ».
2. بنا بر برخی گزارشهای تاریخی، سلطان محمود غزنوی که از شاهان سنگدل، هوسران و غارتگر بود، پس از رسیدن به ری و کشتار شیعیان، فرمان داد تا گروهی از دانشمندان و بزرگان شیعه را دستگیر کردند، بر دار آویختند و کتابهای شیعیان را از کتابخانه ها، به ویژه کتابخانۀ بزرگ صاحب ابن عبّاد - وزیر دانشمند دیالمه- گردآوری کردند و آن چه را در فقه، حدیث و کلام بود، سوزاندند و بر جای مانده ها را بار سد شتر کردند و به غزنین -مرکز حکومت غزنویان- بردند. همچنین، بنا بر نقلی، با دستور محمود غزنوی، در سه روز، تنور نانواییها و تون حمّامهای ری را جای هیزم، با سوزاندن کتابهای شیعیان گرم نگه داشتند! 
3. نجم الدین رازی، نویسندۀ مرصاد العباد، که خود اهل ری بود، شمار کشتگان و اسیران ری در یورش مُغُل بر این شهر را حدود 500 هزار تن برآورد کرده است!
4. بنگرید: معجم البلدان، ج 4، ص 51، درگاه «طِهْران».
5. عجایب المخلوقات و غرائب الموجودات، ص 227، رکن 4 .

 

حدیثی شگفت از امام علی(علیه السلام) در بارۀ ری (تهران کنونی)

امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در یادآوری سرزمینهای مشرق و رویدادهایش، فرمود:

... ولی ری، بی گمان، آن جا شهری است که به دست زیندگان خود به آشوب کشیده می شود(1) است، و آشوب ناشنوا در آن جا ماندگار است، و ویرانی آن در آخرالزّمان جز با دست دیلمها نخواهد بود، و سوگند که بی گمان، در ری، بر دروازۀ کوهستان، در آخرالزّمان آفریدگان بسیاری که شمارشان را جز آفریدگارشان کسی نمی داند، کشته می شوند، و بر دروازۀ کوهستان، هشت تن از بزرگان بنی هاشم که هر کدام خاستار رهبری است، گرفتار می شوند(2)، و مردی بزرگ که همنام پیامبری است، در ری در تنگنا می افتد و چهل روز در تنگنا می ماند، سپس، در پیِ آن رویداد، دستگیر و کشته می شود، و در زمامداری سفیانی، بی بارانی، دشواری و گرفتاری بزرگی به زیندگان ری می رسند(3).
—------------------------------------------------------------

1. در نسخۀ چاپی الفتوح پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «افتُتِنَت» یافت می شود که به «تُفْتَتَن» اصلاح و ترجمه گردید.
2. در نسخۀ چاپی الفتوح پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «لیُصِیبَنّ» یافت می شود که به «لیُصابَنّ» اصلاح و ترجمه گردید.
3. الفتوح، جزء 2، ص 80-79 (ترجمۀ نویسنده).
 

 

نکوهش ری و زورا و مردمانشان در احادیث اسلامی
بی گمان، ری و زورا (تهران) و زیندگانشان در روایات اسلامی با نکوهش یاد شده اند، و با نگاه به آن که در روزگاران گذشته و در زمان کنونی، انسانهای مؤمنی در ری می زیسته و می زیند، باید بگوییم که احادیث نکوهشگر زیندگان ری در گذشته، در بارۀ ناصبیانی است که با خاندان پیامبر(صلوات الله علیهم) و پیروانشان دشمن بودند، و روایات نکوهش زیندگان ری و زورا در آخرالزّمان، در بارۀ سرکشان و ستمکارانی است که بر شیعیان امام علی(علیه السّلام) کینه می ورزند و ربا می خرند و پس از شورش حسنی گیلانی، مردم را به جنگ با وی که از خاندان رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) می باشد، وا می دارند، و گروهی از دورویانشان در ری و زورا به سپاه حسنی می پیوندند و با آنان به کوفه می روند و در آن جا با امام مهدی(علیه السّلام) ناسازگاری می کنند و به دست وی و همراهانش کشته می شوند.

در هر حال، آرزومندیم خداوند آن گروه از مؤمنانی را که اکنون در ری و زورا می زیند، از گرفتاریها و آشوبهای آخرالزّمان آسوده نگاه دارد.

از امام صادق علیه السلام روایت شده است که وی فرمود:

ری، قزوین و ساوه دورشده از مهربانی خدا و ناخجسته می باشند(1).

از مردی نقل شده است که ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) فرمود:

بی گمان، زیندگان ری در این جهان، از نوشیدن شراب، تشنه می میرند و تشنه گردآوری می شوند و تشنه درون آتش می روند(2).

از اَعْمَش روایت شده است که جعفر پسر محمّد(علیهما السّلام) فرمود:

شانزده دسته از گروه مردمان (مسلمانان) نیای من(صلّى الله علیه و آله) ما را دوست ندارند و ما را نزد مردم دوست داشتنی نمی کنند ... زیندگان شهری که «ری» خانده می شود، ایشان دشمنان خدا، دشمنان فرستادۀ او و دشمنان خاندان وی اند، جنگ با خاندان رسول خدا(صلّی الله علیه و ‏آله) را جهاد، و دارایی آنان را دارایی به چنک آورده می دانند، پس، برای ایشان شکنجۀ خارشدن در زندگانی این جهان و جهان دیگر می باشد و برای ایشان شکنجه ای ماندگار است ... زیندگان شهری که زورا نامیده و در آخرالزّمان ساخته می شود، از خونهای ما بهبودی می جویند و با ناخرسندی ما نزدیکی می خواهند و در دشمنی ما دوست می دارند و جنگ با ما را واجب و کارزار با ما را بایسته می دانند. ای پسرکم، بپرهیز از این گروهها، سپس بپرهیز از ایشان...(3).

یعقوب سَرّاج گفت که شنیدم ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) می فرمود:

سیزده شهر و گروه اند که قائم با زیندگانش می جنگد و آنان با وی می جنگند: مکّیها، مدنیها، شامیها، بنی اُمیّه، بَصْریها، دَسْت مَیْسانیها، کردهای کوه نشین، عربهای بیابانی، ضَبَّه ایها، غَنَویها، باهِلیها، اَزْدِیها و زیندگان ری (تهرانیها)(4).
—------------------------------------------—
1. کتاب البلدان، ص 543، قول فی الریّ و الدنباوند (ترجمۀ نویسنده).
 2. فروع الکافی، ج 6، ص 407، ب 15، ح 17 (ترجمۀ نویسنده).
 3. الخصال، ص 7-506، أبواب ستّه عشر، ح 4 (ترجمۀ نویسنده).
 4. الغیبة، نعمانی، ص 309، ب 17، ح 6 (ترجمۀ نویسنده).

گزیده‌هایی از کتاب: جهان در آستانۀ ظهور؛ پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تَنْکابُنِی

روش ما در نوشتن واژه ‎ها،‌ بر پایۀ درست‌نویسی و سازگاری نوشتار با گفتار و برخی نکته‎ های دیگر است.

سیّد سلیمان مدنی تنکابنی-ایران- قم  

کانال آخرالزمان

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۰۰ ، ۰۰:۲۷
خادم گمنام

بسته‌شدن راههای پیونددهنده میان سرزمینها در پی جنگها و آشفتگیها، و بازداشتن بسیاری از مسلمان از رفتن به مکّه برای انجام کارهای حجّ واجب، از نشانه‌های نزدیک‌شدن زمان قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) است.

امیر مؤمنان علی(علیه‌السّلام) فرمود:

... آگاه باشید که بی‏گمان، خشکی ‏سمت‌وسوی خُد را می‏بندد، و دریا سوارِ خِیش را بازمی‏دارد... .(1)

 

کعب گفته است:

نزدیک است که دریا دشوار گردد، به گونه‌ای که کشتی‌ای در آن شناور نشود، و خشکی دشوار گردد، به گونه‌ای که کسی نتواند به خانه‌ای پناه برد.(2)

چنین می‌نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى‌الله‌علیه‌وآله) باشد، اگرچه کعب الاحبار تابعی آن را به وی نسبت نداده است.

حسن بَصْرِی گفته است:

... راه ها بسته می‌شوند؛ پس، کسی از شهری به شهری نمی‌رود.(3)

چنین می‌نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى‌الله‌علیه‌وآله) باشد، اگرچه حسن بصری تابعی آن را به وی نسبت نداده است.

ابو سعید خُدْرِی گفته است که پیامبر(صلّى‌الله‌علیه[وآله]‌وسلّم) فرمود:

ساعت (زمان قیام قائم) برپا نمی‌شود، مگر آن‌که خانۀ خدا (کعبه) حج‌گزارده نشود.(4)

بدان که مراد از «ساعت» در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، زمان قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) می‌باشد.

از عبدالله ابن عُمَر روایت شده است که رسول خدا(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود:

... هر گاه مسجد بُراثا ویران گردد، حج از دست می‌رود. به او گفته شد: این مسجد براثا کجاست؟ فرمود: در غرب زورا از سرزمین عراق است که هفتاد پیامبر و سفارش‌شده(5) در آن‌جا نماز گزارده‌اند، و واپسین کسی که در آن‌جا نماز می‌گزارد، این است. و با دستش سوی سرور ما علی پسر ابو طالب(علیه‌السّلام) اشاره کرد.(6)

بنا بر آن‌چه هویداست، مقصود از «زَوْرا» در این حدیث، دجلۀ بغداد است(7)، و «بُراثا» کویی در غرب دجله و شمال بغداد کنونی، میان کَرْخ و کاظِمَیْن، می‌باشد، و از روایات اسلامی بهره گرفته می‌شود که آن‌جا در روزگاران کهن جایگاه پرستش بسیاری از پیامبران و سفارش‌شدگانشان، مانند نوح و ابراهیم و امام علی(صلوات‌الله‌علیهم) بود، و خانۀ مریم و زادگاه عیسی(علیهما‌السّلام) در آن‌جاست، و در دوران اسلامی، با فرمان امام علی(علیه‌السّلام)، در آن‌جا مسجد براثا ساخته شد که از مسجدهای کهن در عراق می‌باشد، و همواره نزد شیعیان دارای جایگاهی ویژه بوده است، و آنان به دیدارش می‌روند و در آن نماز می‌گزارند، و بی‌گمان، مسجد گرامی براثا چند بار ویران گردیده است، و واپسین ویرانی‌اش با دستان پیروانش اصهب مروانی، در ماه ذی‌‌قعدۀ پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام)، خاهد بود، و در پی این رویداد ناگوار، راه حج بر بسیاری از مسلمانان، به ویژه عراقیها، بسته می‌شود.(8)
 
جابر ابن عبدالله انصاری گفته است: اَنَس پسر مالک که خدمتگزار رسول خدا(صلّی‎ الله‎ علیه ‎و آله) بود، برای من حدیث گفت:

هنگامی که امیر مؤمنان علی پسر ابو طالب(علیه ‎السّلام) از کارزار نَهْرَوانیان(9) بازگشت، در بُراثا فرود آمد و در آن‎جا ترسایی مسیحی که حُباب نام داشت در دیرش بود ... پس، امیر مؤمنان(علیه ‎السّلام) به وی فرمود: در کجا پناه می‎گیری؟ گفت: در دیری که برای من است، این‎جا، می‌باشم. امیر مؤمنان(علیه‎السّلام) به وی فرمود: پس از این روزت، در آن‌جا نمان، ولی در این‎جا مسجدی بساز ... هشدار ای حباب، به‌زودی کنار این مسجدِ تو شهری ساخته می‎شود و بسیارزورگویان در آن‌جا فراوان می‎شوند و گرفتاری در آن شهر سخت می‌گردد تا آن‎که هر شب جمعه‎ ای در آن‎جا هفتاد هزار شرمگاه حرام آمیزش شوند. پس، هر گاه گرفتاریشان بزرگ شود، با کمک پلی بر مسجد تو یورش می‌برند(10) [و آن را ویران می‌کنند](11) ... جز کافری ویرانش نمی کند. هر گاه آن کار را کنند، از حج بازداشته می‌شوند ... و سبزیهایشان می سوزند... .(12)

شایان یادآوری است، اصهب مروانی و پیروانش، پس از آن‎که بر کشور عراق چیره می‌شوند، با برخی سران شیعه و پیروانشان، به‌ویژه کسانی که در کوفه می‌زیند، همپیمان می‌شوند، و برای همین، مروانیها سوی شیعه و جایگهای مقدّس آنان دست اندازی نمی‎کنند، ولی هنگامی که گرفتاری بر آنان سخت می‎شود، پیمانهای پیشینشان را می‎شکنند و دشمنیهایشان در بارۀ شیعیان را آشکار می‌کنند و برخی جایگاههای مقدّس نزد آنان، به‌ویژه مسجد براثا، را ویران می‌کنند. پس، هر گاه آن کار را بکنند، خداوند با دستان سفیانی و پیروانش آنان را از حج بازمی‌دارد و شکنجه‎شان می‎کند و می‌کشد.

مراد از شهری که در کنار مسجد براثا ساخته می‌شود، بغداد است که ابو جعفر منصور، دومین پادشاه بنی عبّاس، به پدیدآوردن آن در غرب دجله و جنوب براثا، از 145 تا 147 هـ.ق برابر 762 تا 764 م، فرمان داد، و آن‎جا را پایتخت دولت عبّاسیان کرد.
 
بنا بر آن‌چه هویداست، پلی که مروانیان ناصبی (ستیزه ‎خو) از آن می‎گذرند و بر مسجد براثا یورش می‌برند و ویرانش می‌کنند، «پل صَرّافیّه» کنونی در شمال بغداد است که کوی وزیریّۀ سنّی‎نشین در شرق دجله را به کوی عُطَیْفیّۀ شیعه ‎نشین در غرب آن پیوند می‎دهد.
 
سدِیر صَیْرَفِی گفت که با گروهی از کوفیان نزد ابو عبدالله جعفر پسر محمّد(علیهماالسّلام) بودیم، به آنان رو کرد و فرمود:

حج گزارید، پیش از آن‌که حج نگزارید(13)، حج گزارید، پیش از آن‌که خشکی ‏سمت‌وسوی خُد را ببندد، حج گزارید پیش از ویران‌کردن مسجدی در عراق که میان درخت خرما و رودهاست، حج گزارید پیش از آن‌که در زَوْرا درخت سِدری (کُناری) بریده شود که بر بالای(14) ریشه‌های درخت خرمایی روییده است که مریم(علیهاالسّلام) از آن خرمای تازۀ چیده‌شده برداشت؛ پس در آن هنگام، از حج بازداشته می‌شوید... .(15)

مقصود از «مسجدی در عراق» مسجد گرامی بُراثا در غرب دجله است، و «زَوْرا» در این‎جا همان زورای کهن یا بخش غربی بغداد کنونی پایتخت عراق است، و «درخت خرما» همان درخت خرمایی است که مریم(علیهاالسّلام)، هنگام زاییدن عیسی(علیه‎ السّلام) و گرفتن درد زایمان، زیر آن رفت و تنه‎اش را تکان داد؛ پس، خرمایِ ترِ تازه‌چیده‌شده‌ای بر وی فروریخت و از آن خُرد(16).
 
از محمّد ابن معروف هِلالی روایت شده است که ابو عبدالله جعفر پسر محمّد(علیهما‏السّلام) فرمود:

گریختن با شتاب و ترس، گریختن با شتاب و ترس، هر گاه عربها افسارهایشان را بَرکنند و خشکی ‏ سمت‌وسوی خُد را ببندد و جلو حج گرفته شود. سپس فرمود: حج گزارید، پیش از آن‌که حج نگزارید، و با انگشتِ شست خِیش به قبله اشاره کرد و فرمود: در این سو هفتاد هزار تن یا بیشتر کشته می‌شوند.(17)

کندن عربها افسارهایشان را همان شورشهای برخی مردمان عرب بر فرمانروایانشان و کندن آنان ریسمان پادشاهان از گردنهایشان است، چند ماه پیش از قیام امام مهدی(علیه ‎السّلام)، مانند شورش پیروان اَعْرَج کِنْدِی در لیبی و پیروان اَبْقَع فِهْرِی در مصر و پیروان اَصْهَب مَرْوانِی در عراق و پیروان سُفْیانِی شامِی در سوریه، و گمانی نیست در آن‎که این شورشها و جنبشها مایۀ جنگها و آشفتگیها و روی‎دادن کشتار، ویرانی و تاراج در سرزمینها می‌شوند. بنا بر این، از نمونه‎ های آشوبهای آخرالزّمان به شمار می‎آیند، و پرهیز از آنها بایسته است.
   
بنا بر آن‎چه هویداست، کشتن هفتاد هزار تن در پی ناسازگاری سخت و درگیری خونینی خاهد بود که میان حجگزاران در ماه ذی‎حجّه در مکّه، پس از پخش‌شدن خبر کشته‌شدن پادشاه حجاز و سرزمینهای پیرامونش، روی می‌دهد.
  
از حَمْران روایت شده است که ابو عبدالله-صادق-(علیه‌السّلام) فرمود:

... پس، هر گاه ... ببینی که خانۀ خدا بی‌گمان، بسته شد و فرمان داده می‌شود به رهاکردنش، پس، بپرهیز، و از خداوند(عزّ و جلّ) رهایی بخاه... .(18)

شایان یادآوری است، پس از روی‎دادن درگیری‌ای خونین میان حجگزاران در مکّه و کشتن بسیاری از آنان، کعبه بسته و پردۀ ارزشمندش تاراج می‎شود، و نیز سفیانی شامی پیش از آن، به رهاکردن خانۀ خدا فرمان می‎دهد و سوریها و عراقیها و مصریها را از حجگزاردن بازمی‎دارد و سپاهی را به مدینه می‎فرستد، پس، آن‎جا را تاراج می‎کنند و بسیاری از زیندگانش را می‌کشند، سپس هنگامی که می‌خاهند به مکّه بروند و کعبه را ویران کنند و امام مهدی(علیه‌السّلام) را دستگیر کنند و بکشند، ناگهان در بیدای مدینه فروبرده می‎شوند.
 
اصْبَغ ابن نُباتَه از امیر مؤمنان-علی-(علیه‌السّلام)، در بیان نشانه‌های شورش قائم(علیه‌السّلام)، روایت کرده است:

بهوش که بی‌گمان، برای شورش او(19) ده نشانه است: نخستین آنها «شکافتن کُنجها(20) در کوچه‌های کوفه»، «بستن مسجدها»(21)، «بازماندن حاجیان»، «فروبردنی»(22)، «پرتاب‌کردنی در خراسان»(23)، «برآمدن بزرگ‌ستارۀ دنباله‌دار»، «همراستایی ستارگان»، «کارزاری و آشفتگی‌ای»، «کشتاری» و «تاراجی»؛ آنها نشانه‌هایی ده‌گانه‌اند، و از نشانه تا نشانه شگفتی‌ای است. پس، هر گاه نشانه‌ها به پایان برسند، قائم ما، گیرندۀ حق(24)، قیام می‌کند.(25)

امیر مؤمنان علی(علیه‌السّلام)، در بیان نشانه‌های قیام قائم(علیه‌السّلام)، فرمود:

... از شام خبری می‌آید که بی‌گمان، جلو حجگزاران گرفته شده است. در آن هنگام، حاجیان از سمت‌وسوی حج بازداشته می‌شوند؛ پس، کسی از شام و از عراق حج نمی‌گزارد، و حج‌گزاری از مصر خاهد بود، و سپس، در پی آن، جلو حج گرفته می‌شود... .(26)

ابن مَهْزِیار اهوازی، در بارۀ دیدارش با امام مهدی(علیه‌السّلام)، در جایگاهی ناشناخته در حجاز، در روزگار پنهان‌شدن کوتاه‌مدّتش، گفته است:

... آن گاه که او را دیدم، خِرَدم در خوبی و ویژگی‌اش سرگردان شد. پس، به من فرمود: ای پسر مهزیار، چگونه برادرانت را در عراق پشتِ سر گذاشتی؟ گفتم: در تنگیِ زندگی و ناخُشی، در حالی که بی‌گمان، شمشیرهای بنی شَیْصَبان پی‌درپی بر آنان بوده است. فرمود: خدا بکشد ایشان را، چگونه [از راستی](27) بازداشته می‌شوند! گویا این گروه را می‌بینم که در خانه‌های خِیش کشته شده‌اند، و فرمان خداوند آنان را شب یا روز فراگرفته است. گفتم: ای پسر فرستادۀ خدا، آن رویداد کی خاهد شد؟ فرمود: هنگامی که میان شما و راه کعبه، با دست گروههایی که بهره‌ای از خوبی برایشان نیست و خدا و پیامبرش از آنان بیزارند، بسته شود، و سه [روز](28) سرخی در آسمان پدیدار شود که در آن، ستونهایی مانند ستونهای نقره‌ای‎اند که نورانی می‌درخشند، و شَرُوسِی، با هدفِ کوه سیاه در پشتِ ری که پیوسته به کوه سرخ و چسبیده به کوههای تالِقان است، از اَرْمَنِسْتان و آذَرْبایْجان بیرون می‌آید. پس، میان او و میان مَرْوَزی نبردی نابودگر و ریشه‌برانداز خاهد بود که در آن، خردسال سپیدمو، و از آن، بزرگسال پیر می‌شود، و میان آن‌دو کشتار آشکار می‌شود. پس، در آن هنگام، رفتن وی سوی زَوْرا را پیشبینی کنید، و در آن‌جا درنگ نمی‌کند تا به ماهان و سپس به واسِط عراق برود، و در آن‌جا، شش(29) [روز](30) یا کمتر می‌ماند. آن ‏گاه، به کوفان می‏‌رود، و میان آنان(31)، نبردی از نجف به حِیرَه تا غَرِی خاهد بود، نبردی سخت که در پی آن خِرَدها از یاد برده می‌شوند. پس، در آن هنگام، نابودی هر دو گروه می‌باشد، و بر خداوند است دروکردن بازماندگان... .(32)

«شَیْصَبان»، بنا بر آن‌چه از برخی فرهنگهای واژگان عربی هویداست، از نامهای شیطانِ رانده‌شده‌ای می‌باشد که در قرآن کریم با نام اِبْلِیس یاد شده است(33)، و مراد از «بنی شیصبان» در این حدیث، بنی عبّاس‌اند که شیطان هنگام بستن نطفه‌شان همبازشان است و آنان همدست شیطان‎اند در فریب‎ دادن مردم و گمراه‎ کردنشان، و دو بار بر مسلمانان چیره می‌شوند: بار نخست همان بود که پس از فروپاشی دولت بنی اُمیّه، سرزمینهای اسلامی را فرمانروایی کردند، و بار دوم آن است که در آخرالزّمان، بخشی از سرزمینهای مشرق را فرمانروایی می‌کنند، و اندکی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) نابود می‌شوند.

چنین می‌نماید که مراد امام مهدی(علیه‌السّلام) از گروههایِ بی‌بهره از خوبی، مانند دین و انسان‎بودن، که راه حج را بر بسیاری از مسلمانان، به ویژه عراقیها، می‌بندند، همان سفیانی و پیروانش باشند که به مردم می‌گویند: بی‌گمان، ما خداباوران و پیروان روش پیامبر(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) می‌باشیم، ولی هنگامی که کارهایشان دیده می‌شوند، آشکار می‌شود که آنان کفرورزان به خدا و دشمنان فرستاده‌اش و بیرون‌روندگان از دین و انسانیّت می‌باشند.

سرخی که در آسمان پدیدار می‌شود، سرخی‌ای است که در پی برآمدن بزرگ‌ستاره‌ای دنباله‌دار و وزش تندبادی سرخ در ماه رمضان پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) پدید می‌آید، و ستونهای درخشنده مانند ستونهای نقره‌ای همان سنگهای آسمانی‌اند که درون پوشش گازی زمین می‌روند و می‌سوزند و شعله‌ور می‌شوند و برخی از آنها بر روی زمین می‌افتند.

بنا بر آن‌چه از برخی محاسبه‌های جفری و روایات اسلامی آشکار می‌شود، «شَرُوسِی» مرد روسیِ یهودی نژاد و ناصبی روشی است که نیروهای خَزَری را فرماندهی می‌کند که در قَفْقاز جنوبی گرد می‌آیند، و چند ماه پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) بر ایران یورش می‌برند، سپس به عراق می‌روند و در آن‌جا نابود می‌شوند.

«مَرْوَزِی» (مَرْوِی) مردی هاشمی است که نیاکان کهن وی در مَرْو که از شهرهای خراسان می‌باشد، می‌زیسته‌اند، و سومین رهبر انقلاب ایران است، و ایرانیانِ پایداری‌کننده در برابر یورش شروسی و نیروهایش را رهبری می‌کند، و شاید آن مرد همان «جَحّافی» (نیشابوری) یادشده در برخی احادیث اسلامی باشد، و خداوند داناتر است.(34)

«اَرْمَنِسْتان» سرزمینی است که میان جمهوری آذربایجان در شرق و ترکیه در غرب و گرجستان در شمال و رود اَرَس در جنوب جای دارد، و «آذَرْبایْجان» سرزمینی در شمال غربی ایران است که میان دریای خزر در شرق و ترکیه در غرب و رود اَرَس در شمال جای دارد، و آن جدای از جمهوری آذربایجان می‎باشد که نادرست به این نام نامیده شده است.

«پشتِ ری» همان بخش بلند جای‎گرفته در شمال شهر ری کهن است، و مراد از آن در این‎جا، بخش شمالی از شهر کنونی تهران می‎باشد، و «کوه سیاه» همان کوه تُوچال است که از دور سیاه دیده می‌شود و بر بخش تجریش و پیرامونش در شمال شهر تهران سایه می‌افکند و در بخش جنوبی کوههای اَلْبُرْز مرکزی جای دارد، و «کوه سرخ» همان کوه سرخی است که در بخش کرج، میان کوه سیاه در تهران و کوههای تالقان، جای دارد، و اکنون از آن سنگهای سرخ که در ساختمان کاربرد دارند، برداشته می‌شود، و مقصود از «تالِقان» در این حدیث، سرزمینی است که میان کَرَج و قَزْوِین، در 120 کیلومتری شمال غربی تهران جای دارد، و «زَوْرا» در این‎جا همان زورای نو یا بخش شمالی تهران کنونی پایتخت ایران می‎باشد.

«ماهان» دو تاییِ «ماه» است، و ماه در زبان فارسی کهن یا دَرِی به معنای شهر یا بزرگترین شهر هر سرزمینی می‎باشد، و عربها پس از گشودن دو شهر «دِینَوَرِ» و «نَهَاوَنْد»، نخستین را به کوفه وابسته کردند و «ماه کوفه» نامیدند، و دومین را به بصره وابسته کردند و «ماه بصره» نامیدند، و اکنون دینور در استان کِرْمانْشاه و نهاوند در استان هَمَدان جای دارد.

«واسِط» شهری است که اکنون کُوت نامیده می شود، و در راه بصره به بغداد، نزدیک مرزهای ایران جای دارد، و به این نام نامیده شده است؛ زیرا دوری آن تا بصره و کوفه نزدیک میانه می‌باشد.

«کُوفان» یا «کُوفَه» در روزگاران کهن سرزمینی شنزار و سرخ بر کنارۀ غربی رود فُرات بود که شهر کوفه در مشرق، و بخشهای بلند جای‎ گرفته در پشت آن‎جا در مغرب، مانند ثَوِیَّه، غَرِی و نَجَف، را در بر می‌گرفت، و «غَرِی» جایگاهی در پایانه‎ های پشت کوفه می‌باشد که پس از ثَوِیَّه، در جنوب حَنّانَه تا جنوب نُخَیْلَه در گورستان وادیِ سلام، جای دارد، و آرامگاه امام علی(علیه‌السّلام) در آن‎جا است، و «نجف» بلندی‌ای در پایانۀ پشت کوفه بر کنارۀ دریای نجف در مغرب می‌باشد که نزدیک 1 کیلومتر از آرامگاه امیر مؤمنان علی(علیه‌السّلام) دور است، و این نام با گذر زمانها شناسایی شد برای شهری که در کنار همان بلندی پدید آمد، و «حِیْرَه» شهری کهن در جنوب شهر کوفه و پشت آن‌جا و نزدیک 7 کیلومتر از آن دور بود، و اکنون ویرانه ‎هایی از آن در غرب شهری کوچک که ابو صُخَیْر نامیده می‎شود، مانده‎ اند.(35)

از ابو سعید خُدْرِی روایت شده است که پیامبر(صلّی ‎الله‎ علیه‎[وآله]وسلّم) فرمود:

سوگند که بی‎گمان، خانۀ خدا، پس از شورش یأجُوج و مأجُوج، حج گزارده و عمره گزارده می‎شود.(36)

 

«حَجّ» دیدار خانۀ خدا در مکّه است با کارهایی ویژه در روزهایی ویژه از ماه ذی‎حجّه، و عُمْرَه دیدار خانۀ خدا در مکّه است با کارهایی ویژه در هر زمانی که باشد.
  
بدان که یأجوج و مأجوج، بنا بر پژوهش نویسنده در آیه‎های قرآنی و روایات اسلامی، نیروهایی از گروههای خَزَر رام‎نشده‌اند که در قَفْقاز جنوبی گرد می‌آیند، و چند ماه پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام)، با فرماندهی شَرُوسِی بر ایران یورش می‌برند، سپس به عراق می‌روند و در آن‌جا نابود می‌شوند.

مقصود پیامبر(صلّی‎ الله‎ علیه ‎و آله) از سخنش: «سوگند که بی‎گمان، خانۀ خدا ... حج گزارده و عمره گزارده می‎شود» آن است که در دورۀ زمانی میان شورش یأجوج و مأجوج و قیام امام مهدی(علیه‌السّلام)، دیدار خانۀ خدا در مکّه به گونه‎ای سراسری رها نمی‎شود، بلکه برخی مسلمانان حجّ و عمره می‎گذارند.

در پایان یادآور می‎شویم، از برخی احادیث اسلامی هویدا می‌شود که امام مهدی(علیه‌السّلام) در روزگار پنهان‌شدنش، در هر سالی در روزهای برگزاری حج به مکّه می‎آید، ولی در واپسین حجّ پیش از قیامش که در آن ناسازگاری و یورش و کشتار میان حاجیان می‌افتند، امام در میانشان نمی‎آید و با آنان حج نمی‌گزارد؛ پس حجّشان پذیرفته نمی‎شود.

عبَیْد ابن زُرارَه گفته است که شنیدم ابو عبدالله-صادق-(علیه‌السّلام) می‎فرمود:

مردم، امام خُد را از دست می‎دهند، پس، در جایگاه گردآمدن حاجیان هست و آنان را مى‌‏بیند، و آنان وی را نمی‎بینند.(37)

علی ابن محمّد رازی روایت کرده است از کسی که ابو عبدالله-صادق-(علیه‎السّلام) فرمود:

سالی که دارندۀ این فرمان در جایگاه گردآمدن حجگزاران نیست، از مردم حجّشان پذیرفته نمی‌شود.(38)
 
«فرمان» در این حدیث همان فرمان خداوند به برپاکردن راستی و برابری است، و «دارندۀ این فرمان» امام مهدی(علیه السّلام) می‌باشد.

🔻عبدالله ابن عَمْر گفته است:

مردم، بی ‎امام، با هم حج مى‌گزارند و با هم در عرفات می‎مانند... .(39)

چنین می‌نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى‎ الله‎ علیه ‎وآله) باشد، اگرچه عبدالله ابن عَمْر صحابی آن را به وی نسبت نداده است.
---------------------------------------------------------------- 

1. إلزام ‏الناصب، ج 2، ص 185، خطبة البیان 2؛ ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر.
2. الفتن، ص ۴۴، الجزء 1، ح 149؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
3. التشریف بالمنن، ص 2۵۴، الفتن للسُّلَیْلیّ، ب ۴۱، ح ۳۷۲؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
4. المستدرک علی الصحیحین، ج 5، ص 365، کتاب الفتن و الملاحم، ح 8570؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
5. مقصود از «سفارش‌شده» در این‌جا، کسی است که پیامبر به جانشینی‌اش پس از خُدش سفارش می‌کند.
6. التشریف بالمنن، ص 261، الفتن للسُّلَیْلیّ، ب 48، ح 379؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.

7. یاقوت حَمَوِی گفته است: «... دجلۀ بغداد زورا نامیده شده است»؛ معجم البلدان، ج 3، ص 155، درگاه «زوراء». 
8. بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع.
9. «نَهْرَوانیان» همان خوارج (شورشیان) می‎باشند که بر امام علی(علیه‎السّلام) شوریدند. پس، میان آنان و سپاه امام نبردی در سرزمین نَهْرَوان -میان واسِط و بغداد-، در سال 38 هـ.ق، روی داد؛ بهره‎گرفته‎شده از: برخی منابع.
10. در همۀ نسخه‎های چاپی الیقین نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‎جا «سدّوا» یافت می‎شود که سازگار با آن‎چه در بحار الأنوار آمده است، به «شدّوا» اصلاح و ترجمه گردید.
11. میان دو کروشه از افزوده‎های ما است.
12. الیقین، ص 3-421، ب 157؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
13. در نسخۀ چاپی الأمالی پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «لایحجّوا» یافت می‌شود که سازگار با آن‌چه در بحار الأنوار آمده است، به «لاتحجّوا» اصلاح و ترجمه گردید.
14. در نسخۀ چاپی الأمالی پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «عسل» یافت می‌شود که به «عسقل» اصلاح و ترجمه گردید.
 15. الأمالی، مفید، ص 5-64، المجلس 7، ح 10؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
16. بنگرید: قرآن کریم، سورۀ مریم، آیۀ 25.
17. الأُصول الستّة عشر، ص 4-353، من نوادر علیّ ابن أسباط، ح 31؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
18. فروع الکافی، ج 8، ص 42-36، کتاب الروضة، ح 7؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
19. در نسخۀ چاپی مشارق أنوار الیقین پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «لخروجی» یافت می‌شود که سازگار با آن‌چه در حدیثی مانند این که در کفایة الأثر، ص 266 آمده است: «ألا و إنّ لخروجه علامات عشرة...»، به «لخروجه» اصلاح و ترجمه گردید.
20. در نسخۀ چاپی مشارق أنوار الیقین پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «تحریف الرایات» یافت می‌شود که سازگار با آن‌چه در خطبۀ مخزون امام علی(علیه‌السّلام) نقل‌شده در بحار الأنوار، ج 53، ص 82، ب 29، ح 86 آمده است، به «تخریق الزوایا» اصلاح و ترجمه گردید. مقصود از «شکافتن کنُجها» پدیدیدآوردن پناهگاههاست.
21. در خطبۀ مخزون امام علی(علیه‌السّلام) که در بحار الأنوار، ج 53، ص 82، ب 29، ح 86 نقل شده، آمده است: «بستن مسجدها چهل شب»، و بنا بر آن‌چه هویداست، مرادش بستن مسجدهای کوفه در روزهای یورش سپاه سفیانی بر آن شهر و فرودآمدنشان در آن‌جاست. 
22. مراد از «فروبردنی» در این‌جا، فروبردن شهر حَرَسْتا در شمال شرقی دمشق و فروبردن سپاهی از سفیانی در بَیْدای مدینه است.
23. بنا بر آن‌چه هویداست، مقصود از «پرتاب‌کردنی در خراسان» در این‌جا، باراندن سنگها و شهاب های آسمانی بر شهر هَرات است که از سرزمینهای خراسان در شمال غربی افقانستان می‌باشد.
24. مراد از «حق» در این‌جا همان بهره و نصیب است، و حقِّ امام سرپرستی بر مردم می‎باشد.
25. مشارق أنوارالیقین، ص 262، خطبة الافتخار؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
26. إلزام الناصب، ج 2، ص 161، خطبة البیان 1؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
27. میان دو کروشه از افزوده‎های ما است.
28. میان دو کروشه از افزوده‎های ما است.
29. در همۀ نسخه‎ های چاپی بحار الأنوار و کمال الدین نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‎جا «سنة» یافت می‎شود که به «ستّة» اصلاح و ترجمه گردید.
30. میان دو کروشه از افزوده‎های ما است.
31. مرادش آن است: میان نیروهای خزر یورشگر با فرماندهی شروسی و نیروهای کوفی پاسداری‌کننده با رهبری شیصبانی و همتایانش نبردی خاهد بود، و آن‌دو همان دو گروه نابود شونده‌اند که در دنبالۀ حدیث به آنان اشاره شده است.
32. بحار الأنوار، ج 52، ص 6-45، ب 18، ح 32، با نقل از: کمال ‏الدین؛ ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر.
33. در این باره بنگرید: لسان العرب، درگاه «شصب».
34. سخن نویسنده.
35. بهره ‎گرفته‎ شده از: منابع گوناگون.
36. الکتاب المصنّف، ج‌ 7، ص‌ 501، ح 37543؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
37. کمال الدین، ص 346، الجزء 2، ب 33، ح 33؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
38. دلائل الإمامة، ص 487، ح 485؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
39. الفتن، ص 238، الجزء 5، دنبالۀ ح 937؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.

روش ما در نوشتن واژه ‎ها،‌ بر پایۀ درست‌نویسی و سازگاری نوشتار با گفتار و برخی نکته‎ های دیگر است.

✔️ برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور، پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۰۰ ، ۱۳:۵۱
خادم گمنام

مسخ شدن بدعتگزاران در دین

يكشنبه, ۳۰ خرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۴۶ ب.ظ

از جمله حوادث بسیار عجیبی که در آخرالزمان روی خواهد داد، مسخ شدن برخی عالمان بدعتگزار در دین است. هنگامی که زمان قیام امام مهدی(علیه ‏السّلام) نزدیک شد، گروهی از دست ‏اندرکاران امور دینی و فرهنگی، بر اثر ترویج نوآوری های غیر دینی و به بازی ‏گرفتن دین، در صورت و سیرت بوزینه و خوک می‏ گردند، و بدین گونه، در میان مردم رسوا می‏ شوند(1).


رسول خدا(صلّی ‏الله‏ علیه ‏و‏ آله) فرمود:

در آخر این امّت، خسف، مسخ و قذف خواهد بود...(2).

مراد پیامبر اسلام(صلّی ‏الله‏ علیه ‏و‏ آله) از «آخر این امّت»، مسلمانانی است که در آخرالزمان زندگی می کنند(3).
خَسْف، فرورفتن چیزی در زمین یا غرق‏ شدن آن در آب است. مَسْخ، دگرگونی صورت و سیرت چیزی است به شکلی جز آنچه هست؛ مانند مبدّل‏ شدن انسان اهلی دوپا به حیوان وحشی چهارپا. قَذْف، پرتاب‏ کردن چیزی از مکانی به مکانی دیگر است؛ مانند سنگ‏باران، بمب‏ باران و موشک‏ باران(4).
محمّد بن مُسلِم گفت: مردی از امام صادق(علیه‏ السّلام) پرسید: قیام‏ کنندۀ شما کی ظاهر می شود؟ فرمود:

هنگامی که گمراهی زیاد و هدایت کم شود؛ ستم و تباهی بسیار
و درستی و راستی اندک گردد؛ مردان به مردان و زنان به زنان بسنده کنند؛
فقها به دنیا روی آورند و بیشتر مردمان به شعرها و شاعران گرایند؛
گروهی از اهل بدعت ها مسخ شوند، به‏ گونه‏ ای که بوزینه و خوک گردند...(5).

بر اساس احادیث اسلامی، حادثۀ مسخ شدن در آخرالزمان، هم در بغداد و نیز در تهران رخ می دهد.
حُذَیفَه از رسول خدا(صلّی الله علیه وآله)، در بارۀ وقوع عذاب مسخ در بغداد، چنین نقل کرده است:

در زوراء رویدادی خواهد بود. گفتند: ای رسول خدا، زوراء چیست؟
فرمود: شهری است در مشرق، میان رودها که شرورترین
آفریدگان خدا و زورگویانِ امّت من در آنجا ساکن می شوند و چهار
نوع عذاب می شود؛ با شمشیر، خسف، قذف و مسخ شدن(6).

ابن عبّاس نیز از حادثۀ مسخ شدن بعضی از دانشمندان دین در زوراء، در پیِ وزیدن بادی سرخ در این شهر، خبر داده است:

باد سرخی در زوراء می وزد که مردم نمی شناسندش. پس به
عالمانشان پناه می برند و چنین می یابند که آنان بوزینگان و خوکانی
گشته اند که صورتهاشان سیاه و چشمهاشان کبود است(7).

هرچند به طور قطعی نمی دانیم که مراد از «زوراء» در کلام ابن عبّاس، شهر بغداد یا منطقۀ «پشت ری» (بخش شمالی تهران جدید) است، از دو سخن امام صادق(علیه السلام) هویداست که عذاب مسخ، در پشت ری (تهران) هم واقع خواهد شد.
اَعمَش از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده است:

... اهل شهری که «ری» نامیده می شود. ایشان دشمنان خدا،
دشمنان رسول او و دشمنان خاندان وی هستند و جنگ با خاندان
رسول خدا(صلّی ‏الله‏ علیه ‏و‏ آله) را جهاد و مال ایشان را غنیمت
می پندارند و برای ایشان (اهل ری) عذاب خوارشدن در زندگی
دنیا و آخرت بوده و برای ایشان عذابی ماندگار است...(8).

ابو بصیر می گوید:

به ابو عبدالله(علیه السلام) گفتم: سخن او (خداوند) عزّوجلّ:
«عذاب خوارشدن در زندگی دنیا...»(9)، آن عذاب خوارشدن در دنیا
چیست؟ فرمود:« ای ابا بصیر، چه خواری ای سخت تر از آنکه
مرد در خانه، سراپرده، کنار برادرانش در میان خانواده اش باشد
و ناگهان اهل خانه بر او گریبان چاک داده و یاری طلبند.
مردم بپرسند: چه شده؟! گفته شود: فلانی همین الآن مسخ شد!
پس گفتم: [مسخ] پیش از قیام قائم یا پس از آن [خواهد بود]؟
فرمود: نه، بلکه پیش از آن [خواهد بود] (10)
.

گفتنی است، اگرچه در روایات اسلامی به زمان دقیق وقوع عذاب مسخ اشاره نشده است، به نظر می رسد این حادثۀ شگفت در ماه رمضان سال پیش از قیام امام مهدی(علیه‏ السّلام) رخ خواهد داد.
نیز شایستۀ یادآوری است، چنان که در قرآن کریم، آمده، قوم عاد از جملۀ امّتهایی است که در گذشته گرفتار عذاب مسخ شده اند:

امّا قوم عاد، پس به ناحق در زمین تکبّر ورزیدند ... در نتیجه، در روزهایی
شوم، تندبادی بر آنان فرستادیم تا به ایشان عذاب خوارشدن در زندگی
دنیا را بچشانیم، و بی گمان، عذاب آخرت خوارکننده تر خواهد بود...(11).

--------------------------------------------------------
1. مژذۀ ظهور، ج 2، ص 168، پ 1، با حذف، تصرّف و تکمیل.
2. کنز العمّال، ج 7، جزء 14، ص 123، ح 38714.
3. نگارنده.
4. روزگار رهائی، ج 2، ص 854، بخ 17، با حذف و تصرّف اندک.
5. گزیدۀ کفایة‏ المهتدی، ص 286، ذیل ح 39.
6. عقد الدرر، ص 117، ب 4، ف 2. 7. التشریف بالمنن، ص 283، ب 72، ح 410، فتن سُلَیلی.
8. بحار الأنوار، ج 57، ص 206، ب 36، ح 5 .
9. سورۀ فصّلت، آیۀ 16.
10. الغیبة، ص 269، ب 14، ح 41.
11. سورۀ فُصّلت، آیۀ 6- 15.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۰۰ ، ۲۳:۴۶
خادم گمنام

آشفتگی خراسان و عراق در آخرالزّمان

يكشنبه, ۲۳ خرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۴۶ ق.ظ

امام علی(علیه‌السّلام) دربارۀ نشانه‌های ظهور امام مهدی(علیه‌السّلام) در آخرالزّمان به ابو موسی اشعری فرمود:

... هر گاه خراسان آشفته شود، میان گرگانیها و تبرستانیها جنگ درگیرد و سیستان ویران شود... .(1)

«خراسان» سرزمینی پهناور در آسیای میانه است که از شمال شرقی ایران آغاز و تا مرزهای غربی چین و هند کشیده می‌شود، و اکنون بیشتر افغانستان، ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان و بخشی از ایران و قرقیزستان را در بر می‌گیرد، و «گرگان» سرزمینی میان تبرستان و خراسان بود که اکنون استان گلستان در شمال شرقی ایران را در بر می‌گیرد، و «تبرستان» سرزمینی میان گرگان و گیلان بود که اکنون استان مازندران در شمال ایران را در بر می‌گیرد.(2)
————————————————

1. بحار الأنوار، ج 57، ص 217، ب 36، ح 47، با نقل از: تاریخ قمّ؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
2. بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع. 

از بررسی روایات اسلامی چنین برمی‌آید که کمی پیش از ظهور امام مهدی(علیه‌السّلام)، سرزمینهای خراسان و نیز جزیره و عراق، همانند شام و یمن، دچار آشوب و آشفتگی می‌شوند. یمن و سوریه که هم‌اکنون گرفتارند و گرفتاریشان بیشتر نیز می‌شود، و جزیره و عراق نیز گرفتار داعش و حزب بعث می‌گردند و با ایران درگیر جنگ می‌شوند، و سرزمین خراسان، به‌ویژه افغانستان، نیز با درگیری گروههای معارض دچار آشوب و آشفتگی می‌شود.

چنان‌که می‌دانید، گروه داعش در بخشهایی از افغانستان نفوذ دارد، و گروه طالبان هم از گذشته تا کنون بخشهایی از این کشور را در اختیار دارد و تازگیها نیز شهرهایی از آن را گرفته است و همچنان با دولت مرکزی درگیر است. 

نیز بنا بر اخبار جسته و گریخته‌ای که می‌رسند، میان طالبانیها و گروه مبارزان سین‌کیانگیِ ضدّ چین نیز ارتباطات و همکاریهایی هست، و اینان به برخی فراریها و پناهجویان آنان پناه داده‌اند.

بنا بر این، با خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، بروز درگیریها و آشوبهای جدید در این منطقه اجتناب ناپذیر است، و چه بسا آمریکا نیز منطقه را برای زمینه‌سازی چنین درگیریهایی خالی می‌کند تا غیر مستقیم غرب چین و استان سین‌کیانگ را ضدّ چینیان بشوراند!

در هر حال چنین به نظر می‌رسد که از سال 1400 شمسی مردم خراسان، به‌ویژه افغانها، دچار دور تازه‌ای از سختیهای آخرالزّمانی شوند!

✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۰۰ ، ۱۱:۴۶
خادم گمنام

افزایش گرمای زمین در آخرالزّمان(ویرایش شده)

دوشنبه, ۱۷ خرداد ۱۴۰۰، ۰۲:۳۴ ب.ظ

گرم‌شدن زمین و بالارفتن درجۀ گرمای آن از نشانه‌های نزدیک‌شدن زمان قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) است.

مالک گفته است که شنیدم عَمْر ابن سعید پسر برادر حسن -شیخی کهن‌سال از زیندگان یمن- می‌گفت:

از نشانۀ نزدیک‌شدن ساعت (زمان قیام قائم) افزایش گرمای زمین است.(۱)

چنین می‌نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّی‌الّاه‌علیه‌وآله) باشد، اگرچه شیخ راوی آن را به وی نسبت نداده است.

بدان که مراد از «ساعت» در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، زمان قیام قائم(علیه‌السّلام) است.

ابو موسی اَشْعَری از رسول خدا(صلّى‌الّاه‌علیه[وآله]وسلّم) روایت کرده است که فرمود:

ساعت برپا نمی‌شود ... مگر آن‌که ... زمستان بسیار گرم شود... .(۲)

بنا بر پژوهش بسیاری از کارشناسان، گرم‌شدن زمین و بالارفتن درجۀ گرمای آن در پی افزایش گازهای گلخانه‌ای در هوای فشردۀ پیرامون زمین و جنب و جوشهای بسیار در خُرشید، به‌زودی به ناخُشیهای سختی می‌انجامد که به زندگی میلیونها مردم آسیب می‌زنند؛ مانند افزایش تراز آب دریاها با آب‌شدن کوههای یخ در دو قطب شمالی و جنوبی و در آب فرورفتن بخشهای کناره‌ای، و پیدایش تندبادها، سیلها، خشکیها، آتش‌سوزیهای بزرگ و شتابان‌شدن نابودی بیشه‌زارها و روییدنیها و پخش‌شدن گرسنگیها و روی‌دادن درگیریها و جنگهای خونین در سراسر جهان.

بی‌گمان، کارشناسان هواشناسی بر این‌که گرمای زمین در ۳۰ سال گدشته پیوسته رو به افزایش است، هم‌سخن می‌باشند، و برخی پایگاههای هواشناسی جهانی خبر داده‌اند که سال ۲۰۱۶ م در میان ۱۳۷ سال گذشته، یعنی از آغاز نوشتن درجۀ دما در سال ۱۸۸۰ م، گرمترین بوده است، و پیشبینی کرده‌اند که سالهای آینده از این هم گرمتر خاهند شد.(۳)
---------------------------------------------------------- 

۱. السنن الواردة فی الفتن، ص ۲۰۲، الجزء ۴، ب ۷۲، ح ۴۳۰؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۲. تاریخ دمشق، ج ۲۲، ص ۱۱، راوی ۲۶۱۰؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۳. بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع.

📚گزیده‌هایی از کتاب: جهان در آستانۀ ظهور؛ پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تَنْکابُنِی

✍🏻روش ما در نوشتن واژه‎ ها،‌ بر پایۀ درست‌نویسی و سازگاری نوشتار با گفتار و برخی نکته ‎های دیگر است.

✔️کانال آخرالزّمان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۰۰ ، ۱۴:۳۴
خادم گمنام

سه سال سخت در آخرالزّمان (ویرایش شده)

شنبه, ۱۵ خرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۴۳ ب.ظ

از روایات اسلامی بهره گرفته می‌شود که در آخرالزّمان سه سالی سخت خاهند بود که در آنها گرفتاریها و ناخُشیهای گوناگونی فرود می‌آیند که زمین را ویران و بسیاری از زیندگانش را نابود می‌کنند، و آن سالهای سخت از سه رمضان پیش از قیام امام مهدی(علیه‎ السّلام) در ماه محرّم در مکّه آغاز می‌شوند و در ماه رمضان پس از قیامش به پایان می‌رسند، و در آغاز سال سوم که سخت‌ترین سالهای سه‌گانه است، بزرگ‌ستاره‌ای دنباله‌دار که «گیسوی سختی‌آور» نامیده می‌شود، در ماه رمضان برمی‌آید، و در پایانه‌هایش دجّال یک‌چشم هنگام بی‌بارانی و گرسنگی‌ای سخت در زمانی چهل‌روزه برمی‌شورد. پس، عیسی ابن مریم(علیهماالسّلام) از آسمان در شام فرود می‌آید و به بیت المقدس می‌رود و پشت سر مهدی(علیه‌السّلام) نماز می‌گزارد و دجّال را با فرمان امام می‌کشد، و سختیها، به‌ویژه آشوبها و جنگها، پایان می‌یابند.


خداوند متعالی فرموده است:

«بی‌گمان، با سختی آسایشی است»(۱).

امام علی(علیه ‎السّلام) فرمود:

هنگام سختی بیش از اندازه، گشایش می‌باشد، و زمان تنگ‌شدن دایره‌های گرفتاری، آسایش خاهد بود.(۲)

ابو اُمامَه باهِلِی گفته است که رسول خدا(صلّی‌الّاه‌علیه‌[وآله]وسلّم) برای ما سخنرانی کرد ... فرمود:

... بی‌گمان، پیش از شورش دجّال، سه سالی سخت خاهند بود که در آنها گرسنگی سختی به مردم می‌رسد. خداوند در سال نخست به آسمان فرمان می‌دهد که یک‌سوم بارانش را بازدارد، و به زمین فرمان می‌دهد، پس، یک‌سوم روییدنی‌اش را بازمی‌دارد. سپس در [سال](۳) دوم به آسمان فرمان می‌دهد، پس دوسوم بارانش را بازمی‌دارد، و به زمین فرمان می‌دهد، پس دوسوم روییدنی‌اش را بازمی‌دارد. سپس خداوند در سال سوم به آسمان فرمان می‌دهد، پس، همۀ بارانش را بازمی‌دارد و قطره‌ای نمی‌بارد، و به زمین فرمان می‌دهد، پس، همۀ روییدنی‌اش را بازمی‌دارد و سبزی‌ای نمی‌رویاند، و هیچ دارندۀ سُم‌شکافداری نمی‌ماند، مگر آن‌که نابود شده باشد، جز آن‌چه خداوند بخاهد... .(۴)

تُبَیْع گفته است: پیشِ رویِ دجّال سه نشانه است:

سه سالی گرسنگی، و رودها می‌کاهند، و گیاهان خُشبوی زرد می‌شوند و چشمه‌ها می‌خشکند و مَذْحِج و هَمْدان از عراق جابه‌جا می‌شوند تا آن‌که در قِنَّسْرِین و حَلَب فرود ‌آیند؛ پس، دجّال را بامداد یا آغاز شب در خانه‌هایتان بشمارید.(۵)

چنین می‌نماید که این خبر از سخنان پیامبر(صلّى‌الّاه‌علیه‌وآله) یا بهره‌گرفته‌شده از آن باشد، اگرچه تُبَیْع حِمْیَری تابعی پسر زن کعب الاحبار آن را به وی نسبت نداده است.

مَذْحِج و هَمْدان از قبیله‌های قحطانی یمنی‌اند، و مردمانی از این دو قبیله پس از اسلام‌آوردنشان با دست علی(علیه‌السّلام) در روزگار پیامبر(صلّی‌الّاه‌علیه‌وآله) کم‌کم به عراق آمدند و در کوفه و پیرامونش جای گرفتند و از شیعیان امام علی(علیه‌السّلام) شدند و در جنگها یاری‌اش کردند، سپس بخشی از هَمْدانیها به خوزستان و کرمان و خراسان از سرزمینهای ایران کوچیدند و اکنون ایشان در آن‌جاها زندگی می‌کنند.(۶)

«قِنَّسْرِین» از شهرهای کهن در شمال غربی سوریه بود، و اکنون نشانه‌ها و ویرانه‌هایی از آن نزدیک ۴۰ کم جنوب غربی شهر بزرگ «حَلَب» بر جای مانده‌اند، و امروزه در این بخش روستایی با نام عِیس یا اِسْکِی حلب یافت می‌شود.(۷)

از ابو سعید خُدْری روایت شده است که پیامبر خدا(صلّی‌الّاه‌علیه‌وآله‌وسلّم) فرمود:

در مردم من (مسلمانان) در آخرالزّمان گرفتاری‌ای سخت از پادشاهشان فرود می‌آید که گرفتاری‌ای از آن سخت‌تر شنیده نشده است، به گونه‌ای که زمین گسترده برایشان تنگ شود و تا آن‌که زمین از برگشتن از راستی و ستم‌ورزی لبریز شود، تا جایی که مؤمن پناهگاهی نمی‌یابد که به آن از ستم پناه برد. پس، خداوند(عزّ و جلّ) مردی از فرزندان و نوادگانم را برمی‌انگیزد و زمین را از دادن بهرۀ هر کس و برابری پُر می‌کند، چنان‌که از ستم‌ورزی و برگشتن از راستی لبریز شده است، زیندۀ آسمان و زیندۀ زمین از وی خُشنود می‌شوند، زمین از دانه‌اش چیزی را نمی‌اندوزد، مگر آن‌که بیرونش اندازد، و آسمان از بارانش چیزی را نمی‌اندوزد، جز آن‌که آن را بر ایشان بسیار بریزد، در آن‌جا هفت یا هشت یا نُه سالی‌ زندگانی می‌کند، زندگان بودن مردگان را آرزو می‌کنند، برای آن‌چه خداوند(عزّ و جلّ) از خوبی‌اش با زیندگان زمین کرده است.(۸)

بی‌گمان، بیشتر روایات اسلامی در اندازۀ زمان فرمانروایی امام مهدی(علیه‌السّلام) میان هفت تا هفتاد سال ناسازگارند، و باور دارم که بیشتر آن اندازه‌ها از افزوده‌های روایتگران و رونوشت‌برداران‌اند، و درست در نزد من همان چیزی است که در کتابهای شیعیان و سنّیان آمده است، از پایداری دولتش نزدیک بیست سال، و خداوند داناتر است، و از برخی حدیثها هویدا می‌شود که در پایان کار مهدی(علیه‌السّلام)، امام حسین(علیه‌السّلام) به دنیا بازمی‌گردد و مؤمنان او را می‌شناسند، و هر گاه مرگ مهدی فرا رسد، حسین او را می‌شوید و می‌پوشاند و به خاک می‌سپارد، و سیسد و نه سال پادشاهی می‌کند، سپس پیامبر و امیر مؤمنان علی و دیگر پیامبران و سفارش‌شدگان(صلوات‌الّاه‌علیهم) با برخی دشمنانشان به دنیا بازمی‌گردند، پس، از آنان خونخاهی می‌کنند و می‌کشندشان، و برای مهدی(علیه‌السّلام) نیز بازگشتی خاهد بود، و بازگشت‌کنندگان با دیگر مؤمنان زندگی می‌کنند تا رستاخیز برپا شود.

از ابو هُرَیْرَه روایت شده است که رسول خدا(صلّی‌الّاه‌علیه[وآله]‌وسلّم) فرمود:

ساعت برپا نمی‌شود، مگر آن‌که مرد از گور برادرش بگذرد و بگوید: ای کاش جای تو بودم.(۹)

بدان که مراد از «ساعت» در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، زمان قیام قائم(علیه‌السّلام) است.

عبدالّاه ابن عَمْر گفته است:

روزگاری بر مردم فرا می‌رسد که مرد دارندۀ بزرگی و دارایی و فرزند، از آن‌چه از گرفتاری سرپرستانش می‌بیند، آرزوی مرگ می‌کند.(۱۰)

نیز عبدالّاه ابن عَمْر گفته است:

سوگند که بی‌گمان، روزگاری بر مردم فرا می‌رسد که مرد، از سختی آن‌چه از گرفتاری در زمین است، در آن آرزو می‌کرد که کاش او و خانواده‌اش درکشتی‌ای پُر بودند که آنان را در دریا می‌گردانْد.(۱۱)

چنین می‌نماید که این دو حدیث از سخنان پیامبر(صلّى‌الّاه ‎علیه‌ و آله) باشند، اگرچه عبدالّاه ابن عَمْر ابن عاص صحابی آن‌دو را به وی نسبت نداده است.

اَصْبَغ ابن نُباتَه گفت که امیر مؤمنان علی ابن ابی طالب(علیه‌السّلام) در کوفه سخنرانی کرد، پس، خدای متعالی را ستود و بر وی آفرین گفت، سپس فرمود:

ای مردم، بی‌گمان، قریشیانی پیشوایان عربها می‌باشند ... و سوگند که بی‌گمان، از خانوادۀ من مردی خاهد بود که به فرمان خداوند فرمان می‌دهد و نیرومندی است که با داوری خدا داوری می‌کند، و آن، پس از روزگاری ترش‌کننده روی و نمایانگر بدی است که در آن، گرفتاری سخت، امیدواری بریده و رشوه (پول زور) پذیرفته می‌شود... .(۱۲)

ابو حمزۀ ثُمالی گفته است که شنیدم ابو جعفر محمّد ابن علی(علیهما‏السّلام) می‌فرمود:

... ای ابو حمزه، قائم(علیه‎السّلام) برنمی‌خیزد، مگر هنگام ترسی سخت، زمین‌لرزه‌هایی، آشوبی و گرفتاری‌ای که به مردم می‏رسند، طاعونی پیش از آن، شمشیری برنده میان عربها، ناسازگاری‌ای سخت میان مردم و پراکندگی‌ای در دینشان و دگرگونی‌ای در حالشان، تا آن‌جا که هر آرزوکننده‌ای، از بزرگی آن‌چه از درنده‌خویی مردمان و خُردن برخی از آنان دیگری را می‌بیند، هر صبح و شام آرزوی مرگ می‌کند، و شورش وی هر گاه برشورد، هنگام ناامیدی و دلسردی خاهد بود... .(۱۳)

سَدِیر صَیْرَفِی گفته است که با گروهی از کوفیان نزد ابو عبدالّاه جعفر ابن محمّد(علیهما‌السّلام) بودیم، به آنان رو کرد و فرمود:

... پس، در آن هنگام، از حج بازداشته می‌شوید، میوه‌ها کاهش می‌یابند، سرزمینها بی‌باران و خشک می‌شوند، دچار گرانی نرخها و از راستی برگشتن پادشاه می‌شوید، ستمگری و ستمِ بیش از اندازه با گرفتاری، وبا و گرسنگی میان شما پدیدار می‌شوند، و آشوبها از همۀ گوشه‌وکناره‌ها بر شما سایه می‌افکنند... .(۱۴)

مَدائِنِی در کتاب «صِفِّین» روایت کرده و گفته است: علی(علیه‌السّلام) پس از پایان کار نَهْرَوان(۱۵) سخنرانی کرد و چیزهای نو و شگفتی از نبردهای پُرکشتار را یادآور شد و فرمود:

هر گاه میان شما، نژادآمیختگان افزون و نَبَطِیها چیره شوند، ویران‌شدن عراق نزدیک خاهد شد ... پس در آن هنگام، کشته و با گرفتاریهای گوناگون زده و با شمشیر درو می شوید و سوی آتش می‌روید و گرفتاری، چنان‌که پالان پشت شتر را می‌گزد، شما را می‌گزد... .(۱۶)

بی‌گمان، امیر مؤمنان علی(علیه‌السّلام) در این پیشگویی از روی‌دادن برخی رویدادهای برجسته در عراق، به‌ویژه شهر بغداد، کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) خبر داده است، و آن، هنگامی است که میان عراقیها گروههای نژادآمیخته، مانند گروه داعش و دیگر تروریستهایی که از سراسر جهان به عراق می‌آیند، افزون شوند، و نیز هنگامی است که نَبَطِیها، مانند برخی کسان از حزب بعث، بر زیندگان عراق چیره می‎شوند، و «نَبَطِیها» گروهی ناعرب و ناپارسی‌اند که در سیاه زمینِ عراق جای دارند، و به کشاورزی، چوپانی و هنرهای دستی سرگرم می‌باشند.

از ابو بَصِیر روایت شده است که ابو عبدالّاه [صادق](علیه‌السّلام) فرمود:

ناگزیر پیشاپیش قائم سالی خاهد بود که در آن مردم گرسنه می‌شوند، و به آنان ترسی سخت از کشتن و کاستنی از داراییها و جانها و میوه‌ها می‌رسند؛ پس بی‌گمان، آنها در کتاب خداوند روشن‌اند، سپس این آیه را خاند: «و سوگند که بی‌گمان، شما را با چیزی از ترس، گرسنگی و کاستن داراییها، جانها و میوه‌ها می‌آزماییم، و به شکیبایان مژده بده»(۱۷).(۱۸)

نیز از ابو بَصِیر روایت شده است که ابو جعفر [باقر](علیه‌السّلام) فرمود:

قائم(علیه‌السّلام) در تک‌سالی از سالها برمی‌خیزد: نه‌ای، یک‌ای، سه‌ای، پنج‌ای. و فرمود: هر گاه بنی اُمیّه ناسازگاری کنند، پادشاهیشان می‌رود، سپس بنی عبّاس پادشاهی می‌کنند، پس، هموار در جوانی از پادشاهی و فراوانی از زندگانی خاهند بود تا آن‌که در میانشان ناسازگاری کنند، و هر گاه ناسازگاری کنند، پادشاهیشان می‌رود، و زیندگان مشرق و زیندگان مغرب ناسازگاری کنند، و روی‌آورندگان به قبله (مسلمانان) نیز بله، و مردم، از آن‌چه بر آنان از ترس می‌گذرد، با دشواری‌ای سخت رویاروی می‌شوند، پس، همواره در آن حال‌اند تا آن‌که فریادگری از آسمان بانگ زند، و هر گاه بانگ بزند، پس، رهسپار شوید، رهسپار شوید، و سوگند به خداوند که بی‌گمان، گویا او را میان گوشه و جایگاه می‌نگرم که با مردم پیمان می‌بندد، با فرمانی نو و کتابی تازه و چیرگی‌ای نوین از آسمان. آگاه باشید که هرگز پرچمی برای وی بازگردانده نمی‌شود تا آن‌که بمیرد.(۱۹)

مراد از «بنی عبّاس» در این حدیث، بنی عبّاسی‌اند که دو بار بر مسلمانان چیره می‌شوند: بار نخست همان بود که پس از فروپاشی دولت بنی اُمیّه، در سرزمینهای اسلامی فرمانروایی کردند، و بار دوم آن است که در آخرالزّمان، در بخشی از سرزمینهای مشرق فرمانروایی می‌کنند، و اندکی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) نابود می‌شوند.

مقصود از «زیندگان مشرق و زیندگان مغرب» در این‌جا، جهانیان نامسلمان‌، مانند یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان و پیروان دیگر آیینها، می‌باشند.

بدان که پس از شنیده‌شدن صدای بلند جبرائیل(علیه‌السّلام) از آسمان در ماه رمضان، امام مهدی(علیه‌السّلام) در مدینه آشکار می‌شود، سپس در ماه محرّم به مکّه می‌رود و پهلوی کعبه، میان گوشۀ شرقی‌اش که حجر اسود در آن است و جایگاه ایستادن ابراهیم(علیه‌السّلام)، می‌ایستد و همراهانش با او پیمان می‌بندند. پس، سزاوار است برای مؤمنان که پس از صدای بلند و پیش از قیام، از مدینه و دیگر سرزمینها رهسپار مکّه شوند تا به امامشان بپیوندند.

از فُضَیْل روایت شده است که ابو جعفر [باقر](علیه‌السّلام) ... فرمود:

... هر گاه نیازمندی و تنگدستی سخت شوند و برخی از مردم دیگری را نشناسند (از برآوردن نیاز برادران روی‌گردان شوند)، پس، در آن هنگام، هر صبح یا غروب، این فرمان را پیشبینی کنید... .(۲۰)

مراد از «فرمان» در این روایت، فرمان خداوند به نابودی خاندان عبّاس در پایان دولت دومشان کمی پیش از ظهور امام مهدی(علیه‌السّلام) است.

امیر مؤمنان علی(علیه‎ السّلام)، در بیان نشانه‎ های ظهور امام مهدی(علیه‌السّلام)، فرمود:

... مرگها فراگیر و سختیها در دولت پادشاه و زنان فراوان می‌شوند... .(۲۱)

امیر مؤمنان علی(علیه‌السّلام)، در یادآوری برخی سرزمینهای مشرق و رویدادهایشان، فرمود:

... سوگند که بی‌گمان، در زمامداری سفیانی، بی‌بارانی، دشواری و گرفتاری‌ای بزرگ به زیندگان ری می‌رسند.(۲۲)

«سُفْیانِی» همان عُثْمان ابن عَنْبَسَه شامی، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخرالزّمان است که جنبش خُد را در صفری پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) در سوریه می‌آغازد، و در رجب در درۀ خشک در سُوَیْدا برمی‌شورد، و در ماه رمضان بر دمشق، سپس بر بیشتر سرزمینهای شام چیره می‌شود، و سپاهش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یورش می‌برد.

بنا بر آن‌چه در احادیث اسلامی آمده است، بزرگ‌ستاره‌ای دنباله‌دار که «گیسوی سختی‌آور» یا «گیسوی شیطان» نامیده می‌شود، کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام)، از صفر تا رجب در کرانه‌های آسمان می‌گردد تا آن‌که در شعبان میان خُرشید و زمین جای می‌گیرد و در ماه رمضان به زمین نزدیک می‌شود و پیرامونش می‌چرخد و اندک‌اندک درون پوشش گازی‌اش می‌رود و می‌سوزد و شعله‌ور می‌شود و سه یا هفت شبی پیاپی برای زمینیان نورافشانی می‌کند، و تندبادی سرخ پدید می‌آورد و شهابهایی فراوان بر روی زمین فرومی‌باراند و ناگهان با صدایی سخت و بسیار ترسناک در مشرق می‌افتد و مایۀ گرفتاریها و ناخُشیهایی برای مردم می‌شود.

شیخ مفید(رحمه‌الّاه) در کتابش آورده است:

هر گاه بزرگ‌ستاره‌ای سرخ را ببینی که آن را نمی‌شناسی و در گذرگاههای ستارگان نیست، در آسمان از جایی به جایی می‌رود، مانند ستون است، در حالی که ستون نیست، پس بی‌گمان، آن، نشانۀ جنگ، گرفتاریها، کشتن بزرگان، فراوانی بدیها، دلنگرانیها و آشوب در مردم است.(۲۳)

کعب ابن حارث از کاهِنی به نام «سَطِیح»(۲۴)، در بیان رویدادهای آخرالزّمان، روایت کرده است:

... برآمدن بزرگ‌ستاره‌ای که عربها را سخت و ناگهان می‌ترساند، و برای آن مانند دُم است؛ پس، در آن هنگام، بارانها نمی‌بارند، رودها خشک، شهرها(۲۵) ناسازگار و نرخها در همۀ سرزمینها گران می‌شوند... .(۲۶)

در کتاب مقدّس آمده است: وقتی عیسی بر کوه زیتون نشسته بود، شاگردانش در خلوت نزد او آمده، گفتند: به ما بگو این وقایع کِی روی خاهند داد و نشانۀ آمدن تو و پایان این عصر چیست؟* عیسی پاسخ داد:

به‌هوش باشید تا کسی گمراهتان نکند.* زیرا بسیاری به نام من خاهند آمد و خاهند گفت: «من مسیح هستم»، و بسیاری را گمراه خاهند کرد.* و جنگها و اخبار جنگها را خاهید شنید. امّا مشوّش مشوید؛ زیرا چنین وقایعی می‌باید رخ دهند، ولی هنوز پایان فرا نرسیده است.* زیرا قومی بر قوم دیگر و حکومتی بر حکومت دیگر برخاهند خاست، و گرسنگیها و وباها و زلزله‌ها در جایها پدید آیند.* امّا همۀ اینها تنها آغاز درد زایمان است.* در آن زمان شما را تسلیم خاهند کرد تا آزار بسیار بینید، و شما را خاهند کشت... .* زیرا در آن زمان چنان مصیبت عظیمی روی خاهد داد که مانندش از آغاز جهان تا کنون روی نداده، و هرگز نیز روی نخاهد داد.* اگر آن روزها کوتاه نمی‌شد، هیچ بشری نجات نیافتی، ولی به‌خاطر برگزیدگان، آن روزها کوتاه خاهند شد.*(۲۷)

نیز در کتاب مقدّس آشکار شده است که بازۀ زمانی پایانی روزهای شرارت و مصیبت در جهان نزدیک سه سال و نیم می‌باشد:

بسیاری پاکیزه و سفید و صاف خاهند شد، ولی شریران شرارت خاهند ورزید، و هیچ کدام از آنان نخاهند فهمید، ولی خردمندان خاهند فهمید.* و از زمانی که قربانی دائمی متوقّف شود و پلیدی ویرانی برپا گردد، هزار و دویست و نود روز خاهد بود.* خُشا به حال آن‏که انتظار کشد و به هزار و سیسد و سی ‏و پنج روز برسد.*(۲۸)

در نوشتارهای زرتشتیان آمده است:

در پایان هزارۀ هوشیدر بامی، دیوی مَهِیب(۲۹) به نام «مَلْکوش»، زمستانی سخت و ترسناک پدید می‌آورد، و در مدّت سه سال، سراسر گیتی را با برف و باران و تگرگ و باد سرد و طوفان ویران می‌سازد، و مردمان و جانوران و دیگر موجودات روی زمین را نابود می‌کند.(۳۰)

بنا بر پژوهش نویسنده، هُوشِیدَر(۳۱) یا هوشیدر بامِی(۳۲) همان بهرام (هاشمی چینی) و نخستین زمینه‌ساز زمامداریِ سوشیانت (امام مهدی‌علیه‌السّلام) است که در چین آشکار می‌شود، و چند ماه پیش از قیام سوشیانت، از چین و مُلْتان به سرزمین خراسان می‌آید و در آن‌جا برمی‌شورد، و همراه پَشُوتَن (شعیب خراسانی) برای یاری هوشیدر ماه (حسنی گیلانی) به ایران می‌آید و سپس به عراق می‌رود و از آن‌جا رهسپار دمشق و بیت‌المقدس می‌شود.

گفتنی است، «مَلْکوش» واژه‌ای پهلوی و به معنای «مرگ و نابودی» است.

در پایان یادآوری می‎کنیم، هرچند بیشتر این گرفتاریها و سختیهایی که اندکی پیش از ظهور امام مهدی(علیه‎ السّلام) روی می‎دهند، از نشانه ‎های نزدیک ‎شدن آن‎اند، ولی از پیامدهای آن نیستند، بلکه برآیندهای فراوانیِ نافرمانیهای بشر و کارهای تباهش در آن بازۀ زمانی می‌باشند.
--------------------------------------------------------------- 

۱. قرآن کریم، سورۀ انشراح، آیۀ ۶؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۲. نهج البلاغة، ص ۸۶۰، ب المختار من الحکم، ش ۳۴۱؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۳. در نسخۀ چاپی سنن ابن ماجة پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «السنة» افتاده است، و ما آن را از نسخۀ چاپی این کتاب در مصر افزوده و ترجمه کرده‌ایم.
۴. سنن ابن ماجة، ج ۵، ص ۱۹۷ و ۲۰۱، أبواب الفتن، ب فتنة الدجّال...، ح ۴۰۷۷؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۵. الفتن، ص ۱-۳۶۰، الجزء ۷، دنبالۀ ح ۱۳۱۶؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۶. بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع.
۷. بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع. 
۸. المستدرک على الصحیحین، ج ۵، ص ۶۵۹، ک الفتن و الملاحم، ح ۸۴۸۶؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۹. الفتن، ص ۴۳، الجزء ۱، ح ۱۴۲؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۰. الفتن، ص ۴۵، الجزء ۱، ح ۱۵۱؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۱. الفتن، ص ۳۲۱، الجزء ۶، ح ۱۲۱۲؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۲. الملاحم، ابن مُنادی، ص ۶-۳۰۴، ب ۴۳، ح ۲۵۴؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۳. الغیبة، نعمانی، ص ۴۰-۲۳۹، ب ۱۳، ح ۲۲؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۴. الأمالی، مفید، ص ۵-۶۴، المجلس ۷، ح ۱۰؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۵. مراد از «کار نَهْرَوان» نبردی است که میان گروهی گمراه از مسلمانان با نام خَوارِج (شورشیان) و سپاه امام علی(علیه‌السّلام) در سرزمین نهروان -میان واسِط و بغداد-، در سال ۳۸ هـ.ق، روی داده است؛ بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع.
۱۶. شرح نهج البلاغة، ج ۳، الجزء ۶، ص ۵-۱۳۴، ب الخطب و الأوامر، دنبالۀ خطبۀ ۷۰؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی. گفتنی است، این سخن که به امام علی‏(علیه‌السّلام) نسبت داده شده است، در نسخه‌های چاپی «وقعة صفّین» نزد ما، یافت نمی‌شود، و شاید ابن ابی الحدید آن را از نسخه‌ای که فراگیرتر از این نسخه‌ها بوده، آورده است، و یا آن را از منبعی دیگر گرفته و نامش را نادرست برده است، و به هر روی، این سخن و همانندهایش جز از پیامبر یا سفارش شدۀ وی(صلوات‌الّاه‌علیهما) پدید نمی‌آید.
۱۷. قرآن کریم، سورۀ بقره، آیۀ ۱۵۵؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۸. الغیبة، نعمانی، ص ۲۵۹، ب ۱۴، ح ۶؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۹. الغیبة، نعمانی، ص ۲۷۰، ب ۱۴، ح ۲۲؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی.
۲۰. تفسیر القمّی، ج ۱، ص ۱۱-۳۱۰، سورة یونس؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۲۱. إلزام الناصب، ج ۲، ص ۲۰۴، خطبة التَّطَنْجِیَّة؛ ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر.
۲۲. الفتوح، ج ۲، ص ۱-۳۲۰؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۲۳. الاختصاص، ص ۱۶۲، آفة العلامات فی السنة؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۲۴. سَطِیح کاهن از شناخته‌شده‌ترین پیشگویان عرب در روزگار نادانی عربها بود که از برخی چیزهای پنهان خبر می‌داد، و مردی یمنی زیندۀ شام بود که ناتوان زاده شده بود، و همواره چون پاره‌گوشتی بی‌استخان پهن‌شده بر روی زمین بود، به گونه‌ای که نمی‌توانست بایستد یا بنشیند؛ بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع. 
۲۵. در همۀ نسخه‌های چاپی بحار الأنوار نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «الأعصار» یافت می‌شود که به «الأمصار» اصلاح و ترجمه گردید.
۲۶. بحار الأنوار، ج ۵۱، ص ۳-۱۶۲، ب ۱۱، با نقل از: مشارق أنوار الیقین؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۲۷. کتاب مقدّس، عهد جدید، انجیل مَتّی، ب ۲۴، بند ۹-۳ و ۲۲-۲۱.
۲۸. کتاب مقدّس، عهد عتیق، کتاب دانیال نبی، ب ۱۲، بند ۱۲-۱۱.
۲۹. شیطانی ترسناک.    
۳۰. سوشیانت، ص ۹۷، بخ ۴، یادداشت ۱.
 ۳۱. «هوشیدر» به معنای «پرورانندۀ قانون» است. 
۳۲. بسا از برای امتیاز، «بامی» را به اسم اوّلین موعود افزوده، هوشیدر بامی گفته‌اند؛ سوشیانت، ص ۶۴، بخ ۲. بامی (به معنای روشن و درخشان) یعنی مشرقی.

📚گزیده‌هایی از کتاب: جهان در آستانۀ ظهور؛ پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تَنْکابُنِی

✍🏻روش ما در نوشتن واژه‎ ها،‌ بر پایۀ درست‌نویسی و سازگاری نوشتار با گفتار و برخی نکته ‎های دیگر است.

✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۰۰ ، ۲۳:۴۳
خادم گمنام

عبدالله های سه گانه در آخرالزّمان

چهارشنبه, ۱۲ خرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۰۰ ق.ظ
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۰۰ ، ۱۰:۰۰
خادم گمنام

سرنوشت بشّار اسد و زمامداری اش

سه شنبه, ۱۱ خرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۴۶ ق.ظ

بر پایۀ روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان، آشوب شام، به‌ویژه سوریه، را هیچ کس نمی‌تواند آرام کند، و اگر از جایی آرام شود، از جایی دیگر سر برمی‌آورد، و ۱۲ سال دوام می‌یابد، و سپس فروپاشی حکومت زمامدار شام، در پی یورش شورشیان آفریقایی از لیبی به مصر و بیت المقدس و اردن و دمشق، و یورش نیروهای شیصبانی کوفی و اصهب مروانی از عراق به دمشق و یورش نیروهای سفیانی از جنوب دمشق به این شهر خاهد بود، و واپسین زمامدار شام که گویا همین بشّار اسد ‌باشد، پس از کشته‌شدن زمامدار کوتاه‌قد و بسیارزورگوی مصر که گویا همین عبدالفتّاح سیسی است، و فروپاشی پادشاهی عبدالله هاشمی در اردن، و نیز در پی آشکارشدن پرچم سفیانی در شام، با دست مردم دمشق کشته می‌شود، و مردم به سفیانی می‌پیوندند، و وی بر منبر دمشق می‌نشیند، و از برخی محاسبات جفری که چند سال قبل انجام گرفته است، چنین برمی‌آید که کشته‌شدن بشّار اسد با «سرب» (گلوله) خاهد بود، و در هر حال کشته‌شدن واپسین زمامدار شام پیش از سفیانی در ماه رمضان پیش از ظهور یا کمی پیش از آن خاهد بود، و خداوند داناتر است.

گفتنی است، بنا بر آن‌چه که با بهره‌گیری از چندین روایت اسلامی و برخی محاسبات جفری پیشبینی کردیم،  همۀ خبرهایی که در بارۀ فرار بشّار اسد به ایران یا روسیه در گذشته شنیدید و یا در آینده خاهید شنید، دروغهایی بیش نیستند و نخاهند بود، و همان گونه که روش بیشتر زمامداران عرب برکنارشده، مانند صدّام و مبارک و قذّافی و علی عبدالله صالح می‌باشد که از کشورشان فرار نکردند تا آن‌که دستگیر و زندانی و کشته ‌شدند یا مردند، بشّار اسد نیز از دمشق و سوریه خارج نخاهد شد تا آن‌که در همان جا کشته شود!!!

نیز شایان یادآوری است، با نگاه به آن‌که آشوب شامِ یادشده در احادیث اسلامی که دوازده سال به درازا می‌کشد، گویا همین آشوب سوریه است که با شعارنویسی برخی کودکان شهر دَرْعا بر زیان زمامداری بشّار اسد در ۲۲ ربیع اوّل ۱۴۳۲ برابر ۲۶ فوریه ۲۰۱۱ آغاز شد، می‌توان سال ۱۴۴۴ هـ.ق برابر ۲۰۲۳ م را پایان دوران زمامداری این شخص در سوریه دانست، و خداوند داناتر است. 

-------------------------------------------------------------------------------
📚گزیده‌هایی از کتاب: جهان در آستانۀ ظهور؛ پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تَنْکابُنِی

✍🏻روش ما در نوشتن واژه‎ ها،‌ بر پایۀ درست‌نویسی و سازگاری نوشتار با گفتار و برخی نکته‎ های دیگر است.

✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۰۰ ، ۰۰:۴۶
خادم گمنام

به مناسبت 10 و نیم ساله‌شدن آشوب سوریه

سه شنبه, ۱۱ خرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۴۲ ق.ظ

آشوب فراگیر پایدار در آخرالزّمان

از برخی احادیث اسلامی بهره گرفته می‌شود که زیندگان خاورمیانه، به‌ویژه مسلمانان، پیش از شورش سفیانی، گرفتار آشوبی فراگیر می‌شوند که دوازده سال پایدار می‌ماند، و آغاز آن آشوب از شام و پایانش در همان‌جا خاهد بود.
 
ابن مُسَیَّب گفته است:

در شام آشوبی خاهد بود که گویا آغازش بازی کودکان است. از سویی بالا می‌آید و از سویی آرام می‌شود، و پایان نمی‌یابد تا آن‌که فریادگری فریاد زند: بی‌گمان، فرمانده آن کس است.(۱)

 

نیز ابن مُسَیَّب گفته است:

در شام آشوبی خاهد بود که گویا آغازش بازی کودکان است. سپس کار مردم بر چیزی استوار نمی‌شود و برای آنان گروه گردآمده‌ای نخاهد بود تا آن‌که فریادگری از آسمان فریاد زند: بر شما باد آن کس، و پنجۀ دستی برآید که اشاره می‌کند.(۲)

چنین می‌نماید که این دو روایت از سخنان پیامبر(صلّى‌الّاه‌علیه‌وآله) باشند، اگرچه سعید ابن مسیّب تابعی آن‌دو را به وی نسبت نداده است.

بدان که در ماه محرّم سال قیام قائم(علیه‌السّلام)، جبرائیل(علیه‌السّلام) از آسمان بانگ می‌زند که مهدی فرماندۀ مردم است، و پنجۀ دستی آویزان در هوا آشکار می‌شود که سوی وی اشاره می‌کند.

بنا بر آن‌چه هویداست، آشوب شام همان «آشوب سوریه» است که گویا آغازش از بازی کودکان بود، و در شهر دَرْعا زبانه کشید، هنگامی که شماری از کودکان شعارهایی را بر زیان زمامداری سوریه در ۲۲ ربیع اوّل ۱۴۳۲ برابر ۲۶ فوریه ۲۰۱۱ بر دیوار مدرسه‌شان نوشتند و با دست نیروهای امنیّتی بازداشت شدند، و پس از آن، آشوب با دستان برخی گروههای تروریستی و پشتیبانی برخی دولتهای غربی، عربی و ترک، در سراسر سوریه و برخی بخشهای لبنان پخش شد، و پس از گذشتن نزدیک چهار سال از درنگش در آن دو کشور، در ۱۰ شعبان ۱۴۳۵ برابر ۹ ژوئن ۲۰۱۴ با دستان گروه داعش و بازماندگان حزب بعث، درون کشور عراق رفت، و آن همچنان که بود، پایدار می‌باشد، و گمانی نیست در آن‌که آشوب یادشده پس از دوازده سال به درگیری میان گروه حسنی لبنانی، گروه اصهب مروانی، گروه ابقع فهری و گروه سفیانی شامی و به آشکارشدن گنج فرات کشیده می‌شود، و آشوب با قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) پایان می‌یابد، و خداوند داناتر است.

از ابو هُرَیْرَه روایت شده است که رسول خدا(صلّى‌الّاه‌علیه[وآله]وسلّم) فرمود:

پس از من چهار آشوب سوی شما می‌آیند: نخستین آنها در آن خونها حلال دانسته می‌شوند، دومین آنها در آن خونها و داراییها حلال دانسته می‌شوند، سومین آنها در آن خونها، داراییها و شرمگاهها حلال دانسته می‌شوند، و چهارمین، ناشنوا، کور و فراگیر است که مانند جنبش موج در دریا می‌جنبد تا آن‌که کسی از مردم از آن پناهگاهی نمی‌یابد، و خانه‌ای از عربها و ناعربها نمی‌ماند، مگر آن‌که آن را از خاری و ترس پُر کند، در شام می‌گردد، عراق را می‌پوشاند و جزیره را با دست و پایش می‌کوبد، و گروه مردمان (مسلمانان) در آن، چون مالیده‌شدن چرم، مالیده می‌شوند، گرفتاری در آن سخت می‌شود، به گونه‌ای که کار نیکو در آن زشت دانسته، و کار زشت در آن نیکو شناخته گردد، کسی از مردم نمی‌تواند در آن بگوید: نه نه. سپس آن را از سویی نمی‌دوزند، مگر آن‌که از سویی دیگر بشکافد، مرد در آن صبح می‌کند، در حالی که مؤمن است و شب می‌کند در حالی که کافر است، و رهایی نمی‌یابد در آن، مگر کسی که مانند دعای فرورفته در دریا دعا کند، آن آشوب دوازده سال پایدار می‌ماند، از میان می‌رود هنگامی که از میان می‌رود، در حالی که بی‌گمان، فرات از کوهی از تلا پرده برداشته است؛ پس، بر سر آن کارزار می‌کنند تا آن‌که از هر نه تن هفت تن کشته شوند.(۳)

شایان یادآوری است که این روایت در کتاب الفتن دو بخش شده بود، و ما آن دو بخش را برای فراگیرشدن بهره‌اش، به هم پیوند دادیم و روایت را بر گونۀ یگانه و درستش در این‌جا آوردیم.

«شام» سرزمینی پهناور در خاورمیانه و جنوب غربی آسیا بر کنارۀ شرقی دریای مدیترانه است، و فلسطین، اردن، لبنان و بیشتر سوریۀ کنونی و بخشی از جنوب ترکیه و شرق مصر را در بر می‌گیرد.(۴)

«عِراق» بخش جنوبی سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات و پیرامون آن‌دو است که از سامَرّا بر کنارۀ خاوری دجله و هِیْت بر کنارۀ باختری فرات آغاز می‌شود و تا آبادان در جنوب غربی ایران و پایانۀ بَصْرَه در شمال کویت کشیده می‌شود.(۵)

«جَزِیرَه» بخش شمالی سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات است که از جزیرۀ ابن عُمَر، نَصِیبِین، مارِدِین، دِیار بَکْر، حَرّان و شانْلِی اُورْفا در جنوب شرقی ترکیه آغاز می‌شود و به قامِشْلِی، حَسَکه، رأسُ الْعَیْن، عَیْن العَرَب، رَقَّه و بُصَیْرَه در شمال شرقی، شمال و شرق سوریه می‌رسد و تا درون کشور عراق، از مَوْصِل بر کنارۀ خاوری دجله تا تَکْرِیت بر کنارۀ باختری دجله و حَدِیثَه بر کنارۀ خاوری فرات، کشیده می‌شود.(۶)
------------------------------------------------------------ 

۱. المصنّف، عبدالرزّاق، ج ۱۱، ص ۲-۳۶۱، ح ۲۰۷۴۶؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۲. الفتن، ص ۲۳۶، الجزء ۵، ح ۹۲۹؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۳. الفتن، ص ۳۱، الجزء ۱، ح ۸۷ و الفتن، ص ۱۵۹، الجزء ۳، دنبالۀ ح ۶۵۱؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۴. بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع.
۵. بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع.
۶. بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع.

📚گزیده‌هایی از کتاب: جهان در آستانۀ ظهور؛ پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تَنْکابُنِی

✍🏻روش ما در نوشتن واژه ‎ها،‌ بر پایۀ درست‌نویسی و سازگاری نوشتار با گفتار و برخی نکته‎ های دیگر است.

✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۰۰ ، ۰۰:۴۲
خادم گمنام

بشارتی دربارۀ نزدیک‌بودن زمان قیام حسنی گیلانی

پنجشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۲:۲۵ ب.ظ

طبق پیشبینیهای نجومی برای اقتران مشتری و زحل و بشارتی برخاسته از رؤیایی صادق که در آن به یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری در ایران خبر از حسنی گیلانی(حفظه‌‌الّاه) می‌دادم، قیام این سیّد در دوران رئیس‌جمهوری‌ای خاهد بود که در خرداد 1400 برگزیده می‌شود. روی‌دادن جنگ و ویرانی در فلسطین و اسرائیل و اوج‌گرفتن گرانیها در ایران نیز خبر از رویدادهایی غیر منتظره می‌دهند!

این خاب در اوائل اردیبهشت امسال (1400) دیده شده است، و از گفتن نام شخصی که در خاب دیده‌ام معذورم. تنها می‌توانم بگویم وی شخصی شمالی بود، ولی هیچ ارتباط ظاهری و باطنی میان او و جناب سیّد حسنی وجود ندارد!

در هر حال، طبق برخی پیشبینیها جناب سیّد حسنی پس از درخشش صاعقه‌هایی عظیم و وحشتناک در ماه رمضان، ناگهان در ایران آشکار خاهد 

---------------------------------------------------------------------------

✍🏻روش ما در نوشتن واژه‎ ها،‌ بر پایۀ درست‌نویسی و سازگاری نوشتار با گفتار و برخی نکته‎ های دیگر است.

✔️کانال آخرالزّمان

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۴:۲۵
خادم گمنام

آشوب فراگیر پایدار در آخرالزّمان

پنجشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۲:۱۶ ب.ظ

ماجرای درگیریها و موشک‌بارانهای این روزهای مسلمانان فلسطینی غزّه با یهودیان اسرائیل بخش کوچکی از فتنۀ دوازده سالۀ آخرالزّمانی است. پیشتر نیز گفته بودیم در پایانه‌های این دورۀ دوازده ساله حکومت حاکمان مصر و اردن و سوریه فرو می‌پاشند و آن گاه فتنۀ سفیانی آغاز می‌شود 👇👇👇

 

آشوب فراگیر پایدار در آخرالزّمان

از برخی احادیث اسلامی بهره گرفته می‌شود که زیندگان خاورمیانه، به‌ویژه مسلمانان، پیش از شورش سفیانی، گرفتار آشوبی فراگیر می‌شوند که دوازده سال پایدار می‌ماند، و آغاز آن آشوب از شام و پایانش در همان‌جا خاهد بود.
 
ابن مُسَیَّب گفته است:

در شام آشوبی خاهد بود که گویا آغازش بازی کودکان است. از سویی بالا می‌آید و از سویی آرام می‌شود، و پایان نمی‌یابد تا آن‌که فریادگری فریاد زند: بی‌گمان، فرمانده آن کس است.(۱)

نیز ابن مُسَیَّب گفته است:

در شام آشوبی خاهد بود که گویا آغازش بازی کودکان است. سپس کار مردم بر چیزی استوار نمی‌شود و برای آنان گروه گردآمده‌ای نخاهد بود تا آن‌که فریادگری از آسمان فریاد زند: بر شما باد آن کس، و پنجۀ دستی برآید که اشاره می‌کند.(۲)

چنین می‌نماید که این دو روایت از سخنان پیامبر(صلّى‌الّاه‌علیه‌وآله) باشند، اگرچه سعید ابن مسیّب تابعی آن‌دو را به وی نسبت نداده است.

بدان که در ماه محرّم سال قیام قائم(علیه‌السّلام)، جبرائیل(علیه‌السّلام) از آسمان بانگ می‌زند که مهدی فرماندۀ مردم است، و پنجۀ دستی آویزان در هوا آشکار می‌شود که سوی وی اشاره می‌کند.

بنا بر آن‌چه هویداست، آشوب شام همان «آشوب سوریه» است که گویا آغازش از بازی کودکان بود، و در شهر دَرْعا زبانه کشید، هنگامی که شماری از کودکان شعارهایی را بر زیان زمامداری سوریه در ۲۲ ربیع اوّل ۱۴۳۲ برابر ۲۶ فوریه ۲۰۱۱ بر دیوار مدرسه‌شان نوشتند و با دست نیروهای امنیّتی بازداشت شدند، و پس از آن، آشوب با دستان برخی گروههای تروریستی و پشتیبانی برخی دولتهای غربی، عربی و ترک، در سراسر سوریه و برخی بخشهای لبنان پخش شد، و پس از گذشتن نزدیک چهار سال از درنگش در آن دو کشور، در ۱۰ شعبان ۱۴۳۵ برابر ۹ ژوئن ۲۰۱۴ با دستان گروه داعش و بازماندگان حزب بعث، درون کشور عراق رفت، و آن همچنان که بود، پایدار می‌باشد، و گمانی نیست در آن‌که آشوب یادشده پس از دوازده سال به درگیری میان گروه حسنی لبنانی، گروه اصهب مروانی، گروه ابقع فهری و گروه سفیانی شامی و به آشکارشدن گنج فرات کشیده می‌شود، و آشوب با قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) پایان می‌یابد، و خداوند داناتر است.

از ابو هُرَیْرَه روایت شده است که رسول خدا(صلّى‌الّاه‌علیه[وآله]وسلّم) فرمود:

پس از من چهار آشوب سوی شما می‌آیند: نخستین آنها در آن خونها حلال دانسته می‌شوند، دومین آنها در آن خونها و داراییها حلال دانسته می‌شوند، سومین آنها در آن خونها، داراییها و شرمگاهها حلال دانسته می‌شوند، و چهارمین، ناشنوا، کور و فراگیر است که مانند جنبش موج در دریا می‌جنبد تا آن‌که کسی از مردم از آن پناهگاهی نمی‌یابد، و خانه‌ای از عربها و ناعربها نمی‌ماند، مگر آن‌که آن را از خاری و ترس پُر کند، در شام می‌گردد، عراق را می‌پوشاند و جزیره را با دست و پایش می‌کوبد، و گروه مردمان (مسلمانان) در آن، چون مالیده‌شدن چرم، مالیده می‌شوند، گرفتاری در آن سخت می‌شود، به گونه‌ای که کار نیکو در آن زشت دانسته، و کار زشت در آن نیکو شناخته گردد، کسی از مردم نمی‌تواند در آن بگوید: نه نه. سپس آن را از سویی نمی‌دوزند، مگر آن‌که از سویی دیگر بشکافد، مرد در آن صبح می‌کند، در حالی که مؤمن است و شب می‌کند در حالی که کافر است، و رهایی نمی‌یابد در آن، مگر کسی که مانند دعای فرورفته در دریا دعا کند، آن آشوب دوازده سال پایدار می‌ماند، از میان می‌رود هنگامی که از میان می‌رود، در حالی که بی‌گمان، فرات از کوهی از تلا پرده برداشته است؛ پس، بر سر آن کارزار می‌کنند تا آن‌که از هر نه تن هفت تن کشته شوند.(۳)

شایان یادآوری است که این روایت در کتاب الفتن دو بخش شده بود، و ما آن دو بخش را برای فراگیرشدن بهره‌اش، به هم پیوند دادیم و روایت را بر گونۀ یگانه و درستش در این‌جا آوردیم.

«شام» سرزمینی پهناور در خاورمیانه و جنوب غربی آسیا بر کنارۀ شرقی دریای مدیترانه است، و فلسطین، اردن، لبنان و بیشتر سوریۀ کنونی و بخشی از جنوب ترکیه و شرق مصر را در بر می‌گیرد.(۴)

«عِراق» بخش جنوبی سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات و پیرامون آن‌دو است که از سامَرّا بر کنارۀ خاوری دجله و هِیْت بر کنارۀ باختری فرات آغاز می‌شود و تا آبادان در جنوب غربی ایران و پایانۀ بَصْرَه در شمال کویت کشیده می‌شود.(۵)

«جَزِیرَه» بخش شمالی سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات است که از جزیرۀ ابن عُمَر، نَصِیبِین، مارِدِین، دِیار بَکْر، حَرّان و شانْلِی اُورْفا در جنوب شرقی ترکیه آغاز می‌شود و به قامِشْلِی، حَسَکه، رأسُ الْعَیْن، عَیْن العَرَب، رَقَّه و بُصَیْرَه در شمال شرقی، شمال و شرق سوریه می‌رسد و تا درون کشور عراق، از مَوْصِل بر کنارۀ خاوری دجله تا تَکْرِیت بر کنارۀ باختری دجله و حَدِیثَه بر کنارۀ خاوری فرات، کشیده می‌شود.(۶)
------------------------------------------------------------ 

۱. المصنّف، عبدالرزّاق، ج ۱۱، ص ۲-۳۶۱، ح ۲۰۷۴۶؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۲. الفتن، ص ۲۳۶، الجزء ۵، ح ۹۲۹؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۳. الفتن، ص ۳۱، الجزء ۱، ح ۸۷ و الفتن، ص ۱۵۹، الجزء ۳، دنبالۀ ح ۶۵۱؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۴. بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع.
۵. بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع.
۶. بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع.

📚گزیده‌هایی از کتاب: جهان در آستانۀ ظهور؛ پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تَنْکابُنِی

✍🏻روش ما در نوشتن واژه ‎ها،‌ بر پایۀ درست‌نویسی و سازگاری نوشتار با گفتار و برخی نکته ‎های دیگر است.

✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۴:۱۶
خادم گمنام

ویران شدن سرزمینها در آخرالزّمان

چهارشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۲:۱۷ ب.ظ

امیر مؤمنان علی(علیه‌السّلام)، در بیان نشانه‎ های قیام قائم(علیه‎ السّلام)، فرمود:

... مردم به کفر بازمی‌گردند. پس، در آن هنگام، خداوند ویران‎ کردن شهرها و سرزمینها را می‌آغازد... .(۱)

چنان‌که می‌دانید، شرق و غرب و شمال و جنوب جهان، سرزمینهای مسلمانان و مسیحیان و یهودیان و بوداییان و کمونیستها و ... روز به روز در حال پُرشدن از نافرمانیها و کفر به خداوند، چون بی‌خدایی، کشتار، ستم بر ناتوانان، ربا، دروغ، لختیگری، هرزگی، زناکاری، شراب‌نوشی، رقص، موسیقی، قمار، شطرنج و دیگر ولنگاریها و گناهان، می‌باشند، به گونه‌ای که بشر می‌پندارد جهان آزاد رها شده است و برای آن خدایی و حسابرسی و داوری نیست. بنا بر این، با شروع ویرانیها در سوریه و عراق و یمن و افغانستان، اکنون شاهد تداوم این ویرانیها و گسترش آنها به دیگر سرزمینها و کشورهای جهان، به‌ویژه فلسطین و اسرائیل، هستیم، و بی‌گمان، در آینده‌ای نزدیک شاهد ویرانی فراگیر در شهرها و سرزمینهای این کرۀ آبی‌خاکی با بلاهای طبیعی و ساختگی گوناگون، مانند زلزله و سیل و طوفان و آتش و جنگ، خاهیم بود!

---------------------------------------------------------------------------

📚گزیده‎ هایی از کتاب: جهان در آستانۀ ظهور؛ پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تَنْکابُنِی

✍🏻روش ما در نوشتن واژه‎ ها،‌ بر پایۀ درست‌نویسی و سازگاری نوشتار با گفتار و برخی نکته‎ های دیگر است.

✔️کانال آخرالزّمان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۴:۱۷
خادم گمنام